دَِاَِسَِتَِاَِنَِڪَِدَِهَِ 💦
2.45K subscribers
571 photos
11 videos
489 files
707 links
دنـیـای داسـتـان صـکـصـی🙊
📍 #داستان
📍 #لز
📍 #گی
📍 #محارم
📍 #بیغیرتی
📍 #عاشقانه
📍 ُرد_سال
📍 #وویس_سکسی
📍 #محجبه
📍 #تصویری
📍 #چالش
#لف_دادن_خز_شده_بیصدا_کن‌_💞
Download Telegram
کیارش و جنده پولی
1402/04/20
#اولین_سکس #جنده

سلام كیارش هستم و این اولین داستانم هست که می‌خوام بنویسم امیدوارم که خوشتون بیاد من تو زندگیم فقط جق زده بودم و اصلا اهل کس کردن نبودم و میترسیدم تا این که به اصرار پسر عموم که اسمش ساسان هستش خواستم که یک بار امتحانش کنم
خلاصه ساسان یه نفر رو به ما معرفی کرد که ما بریم باهاش سکس کنیم سمیه خونش توی صادقیه مشهد بود شب قرار گذاشتیم و چون من دفعه اولم بود از پسر عموم خواستم که باهام بیاد اونم قبول کرد و ما رفتیم خونه سمیه توی یه برج بود و ما رفتیم دم برج و ساسان به سمیه زنگ زد و اونم گفت که تنهایی برم بالا خونش طبقه ۷ بود من هرچی که به ساسان گفتم که توهم بیا گفت که سمیه قبول نکرده و باید تنها برم بالا منم دیگه دفعه اولم بود خیلی ترسیده بودم و استرس گرفته بودم اما با اصرار ساسان رفتم توی برج و رفتم طبقه۷ در واحد رو سمیه از قبل باز گذاشته بود و من رفتم داخل واحد و خدایی چی میدیدم باورم نمیشد یه جوری بهشتی ۲۶ساله جلوم وایستاده بود چشم و ابرو مشکی به همراه یه لبای قرمز قلوه ای و پوست سفید ممه هاش اگه اشتباه نکنم۷۵بود و یه کون خوش فرم که بعد فهمیدم تناسب اندام خانوم به خاطر ورزش کردن توی خونه هست و لباس هایی که تنش بود یه تاپ و شلوارک مشکی بود ساسان قبلش بهم گفته بود چون این اولین سکس من هستش یه کیس عالی بهم معرفی میکنه که انصافا هم همین طور بود. خلاصه رفتیم ونشستیم سمیه به من گفت که پول رو بزنم که بریم سراغ سکس منم با گوشی برای واریز کردم و سمیه گفت که ساسان بهش گفته که این بار اول منه و هوامو داره
بعد دست منو گرفت و برد توی اتاق خواب منم که هاج واج مونده بودم که چیکار کنم دیدم منو روی تخت دراز کرد بعد خودشو انداخت روی من و شروع کرد ازم لب گرفتن بعد تیشرت منو درآورد و سینه هامو میخورد بعدش رفت پایین تر و دکمه شلوارمو باز کرد و شلوار منو درآورد و شروع کرد به ساک زدن همچین با ولع میخورد که من میگفتم الان یه گاز میگیره و کیرمو میخوره قبلش چون من قرص خورده بودم ساسان بهم گفته بود که زود ابم نمیاد و بعد من بهش گفتم بسه حالا بیا برعکس شیم و اون اومد زیر من و من رفتم بالا منم اول لبشو خوردم بعد تاپشو در آوردم که زیر تاپش یه سوتین قرمز بود از روی سوتین یکم سینه هاشو مالیدم خیلی برام لذت بخش بود بعد سوتینشو در آوردم و دوتا ممه خوشگل با نوک قهوه‌ای رنگ افتاد جلوم شروع کردم به خوردن چقدر خوشمزه بود برام
بعدش رفتم پایین تر و شلوارکشو در آوردم و دیدم که به صورت قرمز داره اونم درآوردم و شروع کردم به خوردن کسش چقدره طعم عجیبی و جالبی داشت که تا حالا هیچ جا تجربه نکرده بودم. بعدش یه کاندوم روی کیرم کشید و من اونو دراز کردم و پاهاشو دادم بالا و شروع کردم به تلمبه زدن چه حس لذت بخش و دیوانه واری بود داغی کس رو تجربه کردن برای اولین بار بعدش من دراز کشیدم و گفتم اون بیاد بشینه روی کیرم اونم همین کارو کرد و با هر بار بالا و پایین رفتنش من اصلا از این روبه اون رو میشدم. و گفتم بریم برای پوزیشن داگی من که شروع کردم به تلمبه زدن اونم شروع کرد به آه و ناله کردن مثل اینکه میدونست ما مردا با این پوزیشن ارضا میشیم یکم که تلمبه زدم آبم اومد و چون کاندوم داشتم همشو خالی کردم توی کسش و بی حال افتادم روی تخت کنارش که حالا بلند شدن رو نداشتم
این اولین داستان منه ببخشد به خاطر غلط های املایی اگه حال کردین نظرات رو واسم کامنت کنین تا بقیه خاطراتم با جنده های دیگه رو هم بگم
نوشته: کیارش




cнαɴɴεℓ: ‌ ♥️‌✘
🍓 @DASTAN_SSX18
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
بهترین جنده دنیا ❤️🔥
1402/04/27
#جنده

من با جنده های شهرها و کشورهای مختلف رابطه داشتم به خاطر سفرهای متعددی که به جاهای مختلف داشتم.
از بین همه کسایی که گاییدمشون ۹۰ درصد ناراضی بودم مخصوصا جنده های ایرانی عوضی که اعصاب ادمو داغون میکردن مثلا میرفتی طرف میگفت فقط لاپایی تو نکن یا یکی می گفت ساک نمیزنم یا یکی میگفت به من دست نزنیا بیماری میگیریم فقط کاندوم بزار و بکن که هیچ جنده ای تو دنیا ندیدم به گوهی جنده ایرانی باشه و البته ۱۰ درصد هم راضی بودم که بین این ۱۰ درصد دو نفرشون بودن که خیلی عاشقشون شدم یکیش خارجی عرب بود که داستانش بعدا باید تعریف کنم و یکی که الان میخوام تعریفش کنم یه جنده ایرونی بود که خیلی دیوونش شدم…
یه خانم مطلقه ۳۳ ساله که از خودم ۵ سال بزرگتر بود به اسم شکوفه اهل تهران که یه پسر ۱۰ ساله هم داشت قد و قامت متوسط و پوست سبزه و ممه و کونشم اویزون بود و چیز مالی نبود و چون سزارین کرده بود شکمشم اویزون بود و خط بخیه اشم معلوم بود. خودمم بور و سفید و قد بلند هستم
حالا ممکنه بپرسین اینکه میگی مالی نبود پس برا چی دیوونش شدی😁
در ادامه داستان متوجه میشین…
البته اینم بگم که چهره کیوتی داشت واز سنش کمتر نشون میداد…
هنوز که هنوزه فکرشو میکنم دلم پر میکشه پیشش…
من شکوفه رو از طریق یه جنده دیگه که باهاش دوست بودم شمارشو گرفته بودم
یه روز قرار شد که برای اولین بار برم خونشون تا بکنمش
وقتی رفتم تو خونشون برخوردش خیلی عجیب بود معمولا جنده ها اینطوری ان که مستقیم هدایتت میکنن تو اتاق خواب و پولو کارت به کارت میکنی و سریع میکنیش تا برسه به مشتری بعدی
ولی دیدم به من گفت بیا تو پذیرایی بشین و میوه و چایی و این چیزا رو اماده کرده بود برام.
بعد از پذیرایی خواستم پولشو کارت بکارت کنم گفت حالا عجله ای نیست بلند شو بریم تو اتاق فعلا…
رفتیم تو اتاقو اماده سکس شدیم،
بچه ها، سکسمون خیلی خیلی جزییات داره و من دستم نمیکشه اینهمه رو تایپ کنم مجبورم خلاصه ش کنم و مطالب اصلیشو فقط بگم
اولش شروع کردیم لب گرفتن لبای منم گوشتی و صورتیه لبامو با یه ولع خاصی میخورد و میکشید و نفسای حشری شو میتونستم تو صورتم احساس کنم بعد اروم اروم لباسامونو کندیم اومد سراغ کیرمو شروع کرد با عشق ساک زدن…
اینی که میگم با عشق ساک میزد که نکته ای توش هست کسایی که رابطه متعدد داشتن تایید میکنن، مثلا جنده های دیگه اینطوری ان که یکم کیرتو میخوره شق که کردی سریع کاندوم میکشه روشو میگم بیا بکن یعنی فقط میخواد از سرش باز کنه… ولی شکوفه انقدر می خورد که من خسته بشم بگم بسه و البته بعضی مواقع هم انقدر ادامه میداد همون تو دهنش ارضا میشدم…
معمولا برناممون اینطوری بود که بعدش من میرفتم براش میخوردم و تا ارضاش نمیکردم ادامه میدادم البته شروعش از گردن و ممه هاش بود و بعدکصشو میخوردم کصشو هم خیلی دوست داشتم چون بعضیا هستن کسشون بو میده یا ترشحات کثیف دارن یا عین کاکتوس تیغ تیغی ان و حال بهم زنن ولی این خیلی عالی بود و با عشق منم براش میخوردم تا ارضا شه…
بعدش می رفتیم سراغ کردن، اولین باری که کیرمو گذاشتم تو کصش انقدر تنگ و گرم و مرطوب بود که من تعجب کردم چطور یه جنده ای، مطلقه هم هست ولی انقد تنگ و خوبه که بعدا فهمیدم مدت زیادی با کسی رابطه نداشته…
یک بار من ازین زن کلمه ،نه، نشنیدم
این منو دیوونش کرد هرکاری میگفتم انجام می داد هیچ وقت نگفت خسته شدم، بسه، ول کن دیگه، گاییدی مارو تمومش کن دیگه، برعکس خیلی زنای دیگه…
اصن هیچ حرف اضافی بین ما رد و بدل نمیشد هر چقدر که میخواستم سکس ادامه پیدا کنه ادامه پیدا میکرد تقریبا هر بار سکس ۳ یا ۴ ب
سکس جنده و شاهین
1402/05/13
#اولین_سکس #سکس_پولی #جنده

سلام اسم من شاهین من میخوام براتون خاطره اولین باری که سکس داشتم و بگم
من ساکن اصفهانم و اینکه خیلی ظاهر قیافه و تیپم اوکی نبود و خیلی ام طرف زید بازیو این داستانا به خاطر تیپ و قیافم نمی‌رفتم
یه هفته بعد از اینکه من ۱۸ سالم شد با رفیقم نیما رفته بودیم بیرون داشتیم با هم گپ می‌زدیم که نیما بهم گفت تو دیگه ۱۸ سالته یه کس نمیخوای بکنی
بهش گفتم آخه لاشی سگ به من پا نمیده که من بخوام بکنمش

آخه دیوث کی حرف پا دادن و این حرفا رو زد برو جنده پولی بکن
+جنده پولیم کجا بود کیری
-من یکی سراغ دارم یه دو بارم کردمش خیلی خوب کسیه همه جوره ام بلده حال بده
+خب حالا این اوکی من مکانم ندارم
-خب لاشی مگه من داشتم اون خودش مکان داره اسمش سپیدس
+خب حالا بده شمارشو
آقا شماره رو گرفتم و زنگ زدم گفتم الو سلام سپیده خانم من برا برنامه سکس و این داستانا زنگ میزنم چجوریاس ؟
گفت چند سالته مکان داری یا نه پول مکانم ازت جدا میگیرم و این حرفا
خلاصه با هم حرف زدیم یه آخر هفته هماهنگ کردیم با هم بهم یه آدرس داد خمینی شهر منم روزش که شد از همون رفیقم نیما قرص تاخیری گرفتم و رفتم به آدرس اونجا زنگ درو که زدم درو باز کرد و گفت بیا تو
وقتی رفتم تو دیدم یه زن عینکی حوله حموم تنشه و موهاش خیسه نشسته و سرش تو گوشیشه بهم گفت تا من آماده میشم تو ام برو تو اتاق لباساتو در بیار تا منم تا یه ۱۰ دقیقه دیگه میام منم رفتم تو اتاق دیدم یه تخته لباسامو در آوردمو رو تخت دراز کشیدم تا بیاد بعد چند دقیقه دیدم اونم با همون حوله اومد ولی یه رژ قرمز زده بود و خط چشم کشیده بود و یهو حولشو جلوم از تنش در اورد و گفت شاهین بودی یه دست کاملم میخاستی من اصن فقط داشتم به ممه هاش نگا میکردم یه جفت ممه گرد با نوک قهوه ای اومد خوابید رو تخت و گفت خب شروع کن منم اصلا نفهمیدم چی شد شیرجه زدم وسط ممه هاشو شروع کردم مک زدنو لیس زدن همینطور داشتم لیس میزدم که یهو حشرم زد بالا و گاز گرفتم نوک ممشو یهو داد زد گاز نگیر درد داره منم اصن حالیم نبود همینطور داشتم لیس میزدم بعدش رفتم و لبامو گذاشتم رو لباشو باهاش لب گرفتم کیرم بدجور شق شده بود بعد کیرو گرفتمو کردم تو دهنش وای لامصب انگار کیر آدم تو بهشت بود همینطور تو دهنش بود داشت میخورد دیگه زانو هام شل شده بود افتادم رو تخت اونم هی با لبو زبونش با کیرم ور میرفت و با ولع ساک میزد بعد یه چند دقیقه بلند شد نشست و از تو کیفش یه کاندوم در اورد و کشید رو کیرم به پهلو خابید منم بلند شدم رو شکم خابوندمش بین پاهاشو باز کردم و گذاشتم تو کصش لامصب یه چیز گوشتیو نرم لزج بود بعد دو سه دقیقه تلمبه انقد عرق کرده بودم که رفت تو چشم و مجبور شدم چشامو ببندم بعدشم دیگه نفهمیدم چی شد و یهو جوری آبم تیز اومد که فک کردم سر کیرم جر خورده و زانوهام اصلا جون نداشتم همینطور بی حال افتادم رو تخت اونم پاشد رفت و بعد چند دقیقه اومد تو اتاق و حولشو پوشیدو گفت لباساتو بپوش و پولو بده و برو بهش گفتم چقد طول کشید بهم گفت یچیزی حدود ۱۰دقیقه بعدم بهم دستمال کاغذی داد و گفت خودتو پاک کن و برو
منم اون روز رفتم ولی بعد از اون یه دو بار دیگه ام رفتم پیششو باهاش سکس کردم ولی هیچ حسی باحال تر از تجربه کردن سکس واسه اولین بار نیست

نوشته: شاهین




cнαɴɴεℓ: ‌ ♥️‌✘
🍓 @DASTAN_SSX18
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
ثواب و سکس یهویی
1402/05/31
#جنده #سکس_پولی

یه روز گرم تابستانی روزی که اگه تو خیابونای رشت فقط راه میرفتی عرق از تمام سوراخات میزد بیرون داشتم از شرکت برمیگشتم خونه.
من اصلاً با ماشینم مسافر سوار نمی‌کردم مگر اینکه کسی دلم براش بسوزه تو راه مونده باشه.
تقریباً نزدیکای خونه بودم که یه خانوم خیلی چاق و حدود سی ساله که از شدت عرق مانتوش خیس شده بود کنار خیابون دست نگه داشت.
دو به شک بودم سوارش کنم یا نه که بعد از چند تا نیش ترمز جلوتر ایستادم و دوباره دنده عقب گرفتم.
در جلوی ماشین رو باز کرد نشست جلو. من ریشام بلند بود. یهویی برگشت سمت من و گفت از شما ریش دارا باید ترسید. بابام هم ریش داشت ولی بهم تجاوز می‌کرد.
خیلی دلم سوخت نمی‌دونستم چی بگم مسیرش سمت پایین شهر می‌رفت و من میخواستم برم بالا. ولی تصمیم گرفتم برسونمش.
ازش پرسیدم کجا پیاده میشی و جاش رو که تقریباً یه روستای اطراف رشت بود بهم گفت و اینکه اگر موتور باشه کنار خیابون باید دوباره موتور بشینه تا برسه خونه.
گفتم پدرت چی شد؟ گفت که خونه رو ول کرد و رفت میگن شیراز با یه خانومه ازدواج کرده و دیگه با ما ارتباط نداره.
ازش درباره‌ی درآمدش پرسیدم و اینکه کسی رو داره ازش حمایت مالی بکنه. گفت یه برادر داره که پنج سال تو زندان و یه مادر پیر که برای مردم تو مزرعه کار می کنه، منم فاحشه گری میکنم(البته با این ادبیات نگفت).
رسیدیم به جایی که باید سوار موتور می‌شد ولی موتوری پیدا نبود. گفتم پیاده نشو خودم میرسونمت.
گفت: چرا منو سوار کردی دوست داری منو بکنی؟ یا چون چاقم ازم خوشت نمیاد؟ گفتم: من فقط به خاطر اینکه تو گرما بودی خواستم تو رو تا جایی برسونم.
ولی درباره چاقی، من همیشه دوست داشتم سکس با یه زن چاق رو امتحان کنم. گفت بریم؟ پول خوب بهم بدی حال خوب بهت میدم. بریم مکان من یا مکان داری؟ گفتم مشکلی برای پول نیست بریم. من مکان ندارم مکانت کجاست؟ گفت یه محل بالاتر تو روستا ولی باید اجاره شو براش بریزیم یک ساعت مکان در اختیار ما باشه.
زنگ زدم خونه و گفتم ماشین خراب شده میرم تعمیرگاه‌. به صاحب خونه زنگ زد و پول دو ساعت رو براش کارت به کارت کردم.
وقتی رفتیم تو خونه لباسش رو در آورد و با شورت و سوتین رفت رو تخت نشست یه عالمه چربی داشت. بغلش دراز کشیدم که برام ساک بزنه ولی بوی تند عرقش حالمو بد کرد. گفتم اول بریم حموم دوتایی؟ با تعجب گفت بریم. هنوز شورت و سوتین تنش بود که وقتی تو حموم درش آورد دیدم که کصش خیلی پشم داره گفتم میخوام کصت رو شیو کنم گفت من فقط تو کیفم کاندوم دارم ژیلت ندارم گفتم میرم می‌گیرم. خودمو خشک کردمو و اومدم از خونه بیرون و یه مغازه نزدیک بود که ازش ژیلت، یه صابون عروس و یه نوشابه انرژی زا خریدم و موقع برگشتن خوردم.
زیر دوش نشسته بود رو چارپایه. لباسمو در آوردم و رفتم بین پاهاش تو حموم زانو زدم و کس تپلش رو شروع کردم به شیو کردن. اصرار داشت خودش میزنه ولی قبول نکردم. خیلی برام تحریک کننده بود اینکه این همه کص رو در اختیار بگیرم و خودم شیوش کنی!
تموم که شد ایستاد و من شروع کردم به لیسیدن کس گنده ش. با اینکه پاهاشو باز کرده بود ولی باز زبونم به سوراخ کصش نمی‌رسید. فقط سعی می‌کردم چوچولش رو پیدا کنم و تحریکش کنم.
خواستم تو حموم بکنمش که گفت بریم رو تخت می‌ترسم سر بخورم. خوب با صابون همه جای همو شستیم و رفتیم رو تخت. زیادی عاشقانه بود برای سکس با یه روسپی ولی من دوسش داشتم و احساسم این بود که دارم کمکش می‌کنم. خودمو انداختم رو سینه های سفید هندونه ایش و شکم بالشتی ش و شروع کردم به بوسیدن و خوردنش. خودش سینه اش رو جمع می‌کرد سرم رو توی س
جنده 6 میلیونی
1402/06/05
#جنده

آقا من یه داستان می‌خوام بگم
برخلاف نود درصد داستانای سایت واقعیه
اینایی ک تو فضان و از تو ماتحتشون داستان درمیان مینویسند خب خودش مشخصه
خودم می‌دونم خاله زمین زدن خب ساده س
نیاید بنویسید کار شاقی نکردی و…
من دوستم بیمارستان شیفت شب بود منم رفتم پیشش ک تنها نباشه حوصله ش سر نره
از هر دری حرف زدیم و نمی‌دونم بحث چی شد رفت به سمت خاله و سکس و این حرفا
حداقل یک ساعت سر این که پول دادن برای سکس خوبه یا بده بحث اخلاقی کردیم
آخر گفتیم حالا به شوخی یا جدی شماره خاله پیدا کنیم زنگ بزنیم.
رفتیم اینستا یه سرچ زدیم با دو کلید واژه «حضوری شیراز»
یکی اول خاموش دومی بلاک سومی در دسترس نمیباشد
چارمی از قضا جواب داد
سلام و احوالپرسی کردیم و قیمت و شرایط پرسیدیم
خودتی یا آدم می‌فرستی مکان داری چنده و از اینجور حرفا
گفتیم دو نفریم گفت رفیقمم پیشمه
گفتیم بسیار هم عالی
گفت پیش‌پرداخت بزنین رسید بفرستین واتساپ گفتیم اوکی
رفیقم گفت شاید می‌خوان پولمونو بخورن گفتم به کیرم اصلا پیش‌پرداخت رو خودم میزنم گفت نه و اینجور حرفا
حالا این رفیق ما ورد زبونش اینه که نو ریلیشن شیپ نو ایموشن جاست سکس، جاست هور whore
حالا می‌گفت اگر ما بریم جنده بزنیم دیگه راه برگشتی نیست و…
خواست بزنه زیرش خلاصه
هرجور بود راضیش کردم
البته ناگفته نماند رفتیم پروفایل واتساپ خانومی رو ک دید نرم شد راضی شد که بریم
منم که عاشق برنامه های یهویی و دیوونه بازی و غیر عاقلانه عمل کردنم.
رفتم پولو از باجه زدم
صورت حساب اومدو فرستادیمو خانومی آدرس فرستاد قرار برا ساعت ۸صبح
من رفتم خونه لباس عوض کردم
اومد دنبالم رفتیم که بریم خاله ها رو به فرش بدوزیم
هان قد و وزن و هیکل رو به دلایل بی ربط اول داستان همه می‌نویسن
اصلا چرا باید بنویسی رو نمی‌دونم ولی خب منم الان می‌نویسم
من و دوستم دوتامون سبزه ایم من 2متر و نیم!! قد رفیقم دو سه سانت از من بلندتره وزن من 180 اون 165
از نظر آلت هم برا من که آفریقاییه، یعنی یکم گنده تر از اندازه متوسط سایز آلت تو جمهوری دموکراتیک کنگو حتی (برو سرچ کن)
برا دوستم همیشه میگه راضیه ازش.
خلاصه ما رفتیم سر قرار فرمودند پول برنامه رو کامل باید بریزی
مام فرستادیم
بعد گفتیم بیاین پایین
گفتن نه باید پول ضمانت رو بفرستین
پرسیدم کاکو پول ضمانت چیه
فرمودند یه پولیه برای تضمین امنیت دخترا و این که بدرفتاری نکنین باشون پیش خاله میمونه بعد از برنامه بهتون برمیگردونن
حالا پول ضمانت شش برابر پول برنامه
اونم پرداخت کردیم
گفتن خب پول مکان
و پول لوازم بهداشتی
هم باید واریز کنین ک اون موقع ما با خودمون گفتیم ای داد بی داد
خواستیم کس کنیم
کیر خوردیم
خلاصه یک جماعت سگ حشر مثل ما خودتونو بگا ندین
کلاهبرداری خیلی زیاد شده.
نوشته: Majid Satafsa

cнαɴɴεℓ: ‌ ♥️‌✘
🍓 @DASTAN_SSX18
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
مرداب (۱)
1402/06/08
#جنده

با نزدیک شدن به زمستان سوز هوا هم بیشتر شده بود ، تمام روز بارون میومد انگار که آسمون سوراخ شده بود . بوی چوب سوخته منقل کبابی کنار خونمون هم حس یک شمال وحشی رو داشت برام زنده میکرد …
با اینکه ساعت ۲ ظهر شده بود هنوز گیج خواب بودم از داخل کیفم یه سیگار درآوردم و روشن کردم ، با هربار کام گرفتن صدای سوختن توتون داخل سیگار توی گوشم نجوا میکرد …
-نه نه … از پشت نه …!!!
ای لعنت به این زندگی ساعت ۲ ظهر آخه مگه وقت مشتری راه انداختنه ، صد بار بهش گفتم آنقدر زود شروع نکن
نمی‌فهمه …
سال ۱۳۷۷
جنوب همیشه خدا گرمه تازه مخصوصا تابستون ها که اینجا بهش میگیم خرما پزون.
تازه وارد هفدهمین بهار زندگیم شده بودم که به اجبار پدر ناتنی و مادرم با یه مرد ۴۵ ساله ازدواج کردم … هنوز هیچی از زندگی نمی‌دونستم . مجبور بودم برای خلاص شدن از زیر دست پدر ناتنی به این ازدواج تن بدم شاید بهترین اتفاق برای من تو اون لحظه بود ولی با این آدم …
اکبر راننده تریلی بود ، نه قیافه خوبی داشت و نه هیکل خوبی فقط پول داشت پول ، تازه فهمیده بودم که پدر ناتنیم از اکبر پول گرفته بود تا من رو بفرسته به حجله اکبر .
هیچوقت اون شب اول کذایی رو یادم نمیره ، اکبر کاری باهام کرد که تا مدت ها از هرچی مرد و سکس میترسیدم ، انگار بویی از رحم نبرده بود ، اون شب جوری پرده بکارتم رو از بین برد که انگار یه قاتل داره حمله می‌کنه بهم . هروقت دست میذاشت روم باید همون لحظه آماده می‌بودم تا خودم رو در اختیارش بزارم وگرنه عصبی میشد …
شب اول جوری باهام سکس کرد که فردای اون روز به سختی می‌تونستم از روی تشک بلند شم بدنم .
روزها گذشت و گذشت ، هر روز تلخ تر از روز قبل تا بالاخره حامله شدم و یه دختر که اسمش رو سودابه گذاشت به دنیا اومد … سودابه شد تنها رفیق تنهایی های من تازه داشتم جون می‌گرفتم احساس کردم با اومدن سودابه اکبر هم با من بهتر داره رفتار می‌کنه ولی همون جایی که فکر میکنید همه چیز داره درست پیش می‌ره همونجا همه چیز بهم میریزه انگار یه بمب وسط زندگیم ترکید .
ساعت ۹ صبح بود تازه از خواب بیدار شده بودم و داشتم خونه رو مرتب میکردم که خبر آوردن اکبر تصادف کرده و از دنیا رفته …
درسته شوهر خوبی واسم نبود ولی تو این مدت همه چیز برام تامین بود ، نمی‌دونستم بدون اون چجوری باید زندگی کنم … یه زن تنها با سن کم و یک بچه …
سال اول با هر سختی بود گذشت کم کم خانواده اکبر داشتن سایه شوم خودشون رو روی زندگیم مینداختن … برادر بزرگتر اکبر دنبال این بود تا من رو به عقد خودش در بیاره تا مثلاً ما رو زیر سایه خودش نگه داره … تو این مدت از هر فرصتی واسه دید زدن من و لاس زدن میکرد …
-قادر : این حرف اخرمه یا باید به عقد من در بیای یا بچه رو ازت میگیرم …
از طرفی کسی نبود که هوامو داشته باشه مادرم که برده پدر ناتنیم بود از این طرفم که هی فشار روم بود منم تو اون سن کم نمی‌دونستم باید چیکار کنم …
با کمک یکی از اقوام دور مادری هرچی تونستم رو فروختم و شبانه سوار اتوبوس شدم و سمت تهران رفتم .
یه دختر ۲۰ ساله و همراه یه دختر بچه واقعا نمیدونستم تو این شهر بزرگ باید چیکار کنم .
چند وقتی یه مسافرخونه رفتیم و‌موندیم بعد چند وقت گشتن با پولی که از فروش طلا و خونه اکبر آورده بودم یه خونه کوچیک و قدیمی اجاره کردم ولی باید یه کاری میکردم چون باقی مانده پول کفاف خرج زندگیمون رو نمی‌داد .
اما چیکار باید میکردم ؟! کی به یه دختر ۲۰ ساله تازه به همراه بچه کوچیک تنها کار میداد !
هرچی بیشتر می‌گذشت استرس و فکر و خیال بهم فشار میاورد .
حوالی ساعت ۱۱ صب
مرداب (۲)

1402/06/25
#جنده #آنال #اجتماعی

صحبت های روژان که تموم شد رفتم سمت اتاق که دیدم همون مرد میانسال حدودا ۴۰ ساله شلوارشو درآورده و تو اتاق وایستاده بود ، تا کامل وارد اتاق شدم سریع سلام کرد و باهم دست دادیم … خودش رو رضا معرفی کرد …
آروم رفتم سمت تشک و اونم اومد سمتم و دستش رو از روی شلوارکم گذاشت روی کونم و شروع کرد مالیدن . شلوارکم و کشیدم پایین و لباسم رو همراه شورت و سوتین درآوردم … برگشتم سمتش و اونم شورتش رو درآورد یه کیر کلفت که سرش رو به پایین بود افتاد بیرون … با دستم کشیدم روی کیرش تو این بین مدام حرفهای روژان تو ذهنم رژه میرفت .
سعی کردم این سنگینی که تو رفتارم داشتم رو بشکنم و یه لبخند زدم و گفتم دوست داری کیر کلفتت رو بخورم ؟!

رضا : آره آره حتما ، تو این خونه فقط روژان خوب ساک میزد اونم الان یه مدته که دیگه انگار کار نمیکنه
آروم کیرشو گذاشتم تو دهنم و اونم دستش و گذاشت رو سرم و شروع کردم عقب جلو کردن کیرش تو دهنم ، یه چند لحظه که گذشت دیدم رضا از خودش بیخود شده و با دستش محکم سرم رو گرفت و شروع کرد تو دهنم تلمبه زدن یه لحظه احساس خفگی بهم دست داده بود و هی عوق میزدم و با مشت زدم به پاش که کیرشو کشید از دهنم بیروند
گفتم چیکار میکنی داشتی خفم میکردی !
رضا : وای ببخشید یه لحظه دیوونه شدم دست خودم نبود ولی تو رو خدا یچی میگم نه نگو
من : چی ؟
رضا : اگه بزاری آبمو تو دهنت خالی کنم و بخوریش ۱۵۰۰ تومن همین الان میدم بهت بعدشم پول یه برنامه دیگه رو با روژان حساب میکنم واسه کردن …
نمیدونستم چی باید بگم ، یکبار اکبر آبش رو تو دهنم خالی کرده بود حس بدی داشتم ولی وقتی دهنمو با دستش بست مجبور شدم بخورم . از یه طرف ۱۵۰۰ تومن پول خوبی واسم بود از یه طرف …
با دستش سینه هام رو گرفت و گفت چی شد عروسک خانوم ؟!
من : باشه ولی دیگه اینجوری تو دهنم تلمبه نزن
باشه عزیزم
رفت از جیب شلوارش پول درآورد و ۱۵۰۰ تومن رو داد بهم ، دوباره رو زانو نشستم و کیرش و تو دستم گرفتم ، با زبون یکبار کامل روی کیرش کشیدمو کم کم گذاشتم تو دهنم و شروع کردم به ساک زدن بعد یک دقیقه یهو کیرشو محکم فشار داد تو و آبش رو خالی کرد داخل دهنم … پرش آبش آنقدر شدید بود که کامل رفت تو گلوم …
کیرش و از دهنم درآورد و منم با هر بدبختی بود آبش رو قورت دادم ، یه مزه تلخ و شوری تو دهنم بود یه لحظه رنگ صورتم گچ شد
رضا : اخخخ که محشری تو دختر
کیرش و با دستمال پاک کرد تو همین حین روژان از پشت در گفت همه چیز مرتبه ؟!
من : باید بیام بیرون برم دستشویی !!
روژان در رو باز کرد و گفت چه خبره اینجا ؟!
رضا رفت سمت روژان و پول یه برنامه دیگه رو حساب کرد و گفت دست مریزاد کون مخملی خودم این دختر عالیه بیار دیگه می‌خوام برم باز
خواستم لباس بپوشم تا برم پذیرایی دستشویی که روژان گفت نمی‌خواد لخت برو که مشتری ها هم یه چشمی بندازن به این کون و کس …
من : نمیتونم روژان زشته
روژان : زشت چیه بچه جون آنقدر تعریف کردم ازت که اینا الان منتظرن تا زودتر بیای ببینمت چی بهتر از این
خلاصه از من نه از روژان اصرار ، بالاخره راضی شد حداقل شورت بپوشم . سریع در و باز کردم و سرمو انداختم پایین و رفتم سمت دستشویی ، صدای اوف و ملچ ملوچ مشتری ها میومد …
داخل دستشویی که رفتم کامل دهنم و آب کشیدم یه دستی به موهام کشیدم و به سرعت دوباره برگشتم تو اتاق تو این فاصله چند بار از خجالت آب شدم …
تو اتاق که اومدم سریع در و بستم رضا دراز کشید و ازم خواست روش دراز بکشم تا کیرش راست سه دوباره ، شورتم رو درآوردم و رفتم روس دراز کشیدم دستاشو گذاشت روی سینه هام …
بعد یکی دو دقیقه شق شد
برادرم شروع فاحشه شدنم (۱)
1402/09/05
#تجاوز #جنده #برادر

با صدای راحله خانم که فریاد میزد تا دخترا به مشتری هاشون برسن از جام پریدم
رو به من گفت:
زود باش ستاره چرا لفتش میدی؟ مرده منتظرته

خودم انتخاب نمیکردم که با کیا بخوابم فقط راحله جور میکرد و درصد بیشتر پولم برمیداشت
ناراحت نبودم چون عادت کرده بودم و به چشم سرگرمی نگاش میکردم
البته دروغ نگم با اوناییشم که خوشتیپ و جوون تر بودن حال میکردم

رفتم تو اتاق دیدم یه مرد نسبتا مسن نشسته
تا منو دید لبخند زد و بلند شد
سیبیلاش یاد مردای فرانسوی قدیم انداخت منو
اومد سمتم و‌ بدون حرف لباسامو در اورد

_برو رو تخت

رفتم رو تخت و پاهامو باز کردم
اومد بین پام و کمربندشو باز کرد
کاندوم کشید سر کیرش ، یه کیر متوسط و نه زیاد کلفت
کیرشو کرد تو کسم و شروع کرد به تلمبه زدن
۳ دقیقه طول کشید تا آبش اومد
از روم بلند شد

_بیشتر از انتظارم بودی دو تا تراول بیشتر میزارم

پولو که گذاشت رو تخت درو بست و رفت
برام چیز عجیبی نبود مشتری های پولداری که سنشون بالاتر بود و خوششون میومد پول بیشتری میدادن
اما من به راحله نمیگفتم و سر همون قیمت قبلی درصد رو بهش میدادم

تا شب سه نفر دیگه هم اومدن که یکیشون ساک بود
اونی که براش ساک زدم
پسر نوجوونی بود که معلوم بود اولین بارشم نیست پاش به همچین جاهایی باز شده
تا کیرش‌ و کردم تو دهنم به یه دقیقه هم نرسید گفت که آبش داره میاد و خالی کرد تو دستمال
اینجا خالی کردن تو دهن ممنوعه
مگر که هزینه خیلی بیشتری بدن

شب که شد برگشتم خونم
از ۲۲ سالگی تنها زندگی میکردم
و برای خودم راه دیگه ای جز تن فروشی انتخاب نکرده بودم
شب ها خاطرات گذشته میومد جلو چشمم

_ستاره ، ستاره کجایی؟
_اومدممم چیشده؟
_مگه نگفتم زودتر بیا هوممم؟

سهیل منو گرفت تو بغلش و سینه هامو تو دستاش فشار میداد

_آخ نکن سهیل دردم میاد وحشی
_هیس ساکت باش

سهیل برادر ناتنیمه ناتنی هم از پدر هم از مادر
پدر و مادرم بچه دار نمیشدن تا اینکه بعد چند سال تصمیم میگیرن سهیل رو بیارن و به عنوان پسرشون بزرگ کنن
اون موقع سهیل ۲ سالش بود
و مادر و پدرش توانایی نگهداری از اون رو نداشتن چون فقیر بودن و کلی بچه قد و نیم قد داشتن
واسه همین سهیل و دادن به پدر و مادرم
اما دست بر قضا مادرم ۳ سال بعد من رو حامله میشه

تو زیر زمین خونمون بودیم
سهیل مثل یه گرگ گرسنه شده بود و خودشو از پشت بهم فشار میداد
شلوارمو پایین تر کشید و کیرشو گذاشت لای کونم
عقب جلو میکرد و ناله میکرد
تا اینکه آبش اومد و ریخت لای کونم
شلوارشو بالا کشید

_چند دقیقه بعد من بیا تا مامان اینا شک نکنن

دامنمو بالا کشیدم و بعد از چند دقیقه رفتم تو حموم
بار اولش نبود از ۱۴ سالگی این کارارو باهام میکرد…

ادامه دارد…

نوشته: سایه


cнαɴɴεℓ: ‌ ♥️‌✘
🍓 @DASTAN_SSX18
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
برادرم شروع فاحشه شدنم (۲)
1402/09/11
#برادر #تابو #جنده


تا یه سنی کاملا نمیفهمیدم چه خبره و سهیل باهام چیکار میکنه! اما از یه سنی به بعد کاملا همه چیو میفهمیدم و حس میکردم دروغ چرا خوشمم میومد بیشتر وقتا… ۱۸ سالم‌شد و کارای سهیل همچنان ادامه داشت اما هیچ وقت نکرده بود همیشه از روی شلوار کارشو میکرد یا میذاشت لای پام یه رفیق داشت که اسمش رضا بود هر از گاهی رضارو می اورد خونمون بابا و مامانمم چون سنشون بالا بود زیاد به هر چیزی دقت نمیکردن چون حوصله نداشتن بقول خودشون به اندازه کافی با ما سر و کله زده بودن نگاه های رضارو رو خودم حس میکردم پسر متوسطی بود از نظر ظاهر و تیپ اما منم ازش بدم نمیومد یه بار که مشغول درسام بودم سهیل اومد پیشم دیدم زیاد من و من میکنه بهش گفتم _چیشده دو ساعته نشستی نگام میکنی حرفتو بزن _میگم ستاره یه چیزی _چی؟ _رفیقم رضا هستا _خب؟ _از تو خوشش میاد _بنظرم بیا یه سری کارارو باهم انجام بدیم _اه سهیل واضح تر بگو چی میخوای؟ _بابا بیا سه تایی باهم باشیم _عقلت کجاست سهیل؟ مگه من فاحشه ام هنوز یه بارم رابطه نداشتم _اونو که با من زیاد داشتی _آره اما هیچ وقت کامل انجامش ندادیم که! _ببین تا اون موقع حلش میکنیم _اه خفه شو سهیل برو بیرون از اتاقم نمیدونم چرا این پیشنهادو داد اما میدونستم که سهیل از نظر جنسی زیاد از حد فانتزی میسازه! بدم نمیومد با کسی که ازش خوشم میومد باشم اما نه همزمان با برادر ناتنیم! فردا شب همون روزی که سهیل اون پیشنهادو داد اومد سراغم مثل بعضی شبا که میومد اتاقم درو قفل کرد و اومد پشتم، شلوارمو کاملا داد پایین و کیرشو میمالید روی سوراخ کسم اولین بار بود که کیرشو فشار میداد روی سوراخم فهمیدم که میخواد بکنه تو کسم _سهیل کسم نه بی توجه به من بیشتر فشار میداد _دیوونه شدی؟ _هیس ساکت باش خوشت میاد یه حس خاصی داشتم وقتی کیرش کشیده میشد روی چوچولم و اون سوراخ تنگم آه هامو تو‌گلوم خفه میکردم میدونستم نباید زیادی سر و صدا کنم از بس تنگ بود با فشار زیادی سر کیرش رفت تو کسم میخواستم بلند جیغ بزنم اما جلوی دهنم و گرفتم سهیل با دستش از جلو شروع کرد کسمو مالیدن _اینجوری دردت کمتر میشه تا وقتی کیرش کاملا بره تو کسم مردم و زنده شدم چون واقعا حس درد داشتم اما همزمان حس خاصیم داشت همراه با درد بخاطر تنگی زیاد نمیتونست زیاد عقب و جلو کنه و بعد از چند دقیقه کیرشو از کسم در اورد و خالیش کرد لای کسم دیگه نفهمیدم چی شد و بیهوش شدم از اون روز به بعد سهیل دیگه حسابی پرو شده بود بیشتر شبا میومد تو اتاقم و انجامش میدادیم بعضی وقتا خجالت میکشیدم از مامان و بابا از خودم از نسبتم با سهیل اما وقتی فکر میکردم سهیل برادر خونی من نیست حالم بهتر میشد اما حسابی لذت میبردم و معتادش شده بودم سهیل میدونست چیکار کنه با صدای آیفون از خواب پریدم دیشب حسابی غرق توی خاطراتم شده بودم از توی چشمی نگاه کردم پیمان بود دوست و مشتری همیشگی پیمان جزو سه نفری بود که به خونم پاش باز شده بود درو براش باز کردم _سلام _سلام _مشتاق دیدار _چیشده خبری ازت نبود _گفتم تو که حالی نمیپرسی بیام شخصا خدمتت _خدمت من یا خدمت چیز دیگه؟ بلند خندید _من همه جوره راحتم برام فرقی نداره _بیا بشین پیمان زن داشت بعضی وقتا که با زنش دعواش میشد و دلش هوس زن جدید میکرد میومد سراغ من سر صبحی هم‌ مشخصه واسه چی پیداش شده بود! _قهوه میخوری؟ _نه بیا خودتو بخورم _اما من میخورم، صبر کن دست و صورتمو بشورم _بیا دیگه خوبی بابا _مشخصه خیلی عجله داری چی شده زنت محل نداده بهت؟ _نه بابا اون کی حال و حوصله من و داره منم اومدم پیش تو دست و صورتم و شستم و یه لیوان قهوه واسه خودم ریختم نشستم پیش پیمان با اون‌چشماش داشت منو میخورد همونجور که قهوم و میخوردم دستشو گذاشت روی رونم فنجون قهوه رو از دستم گرفتو گذاشت روی میز لباشو گذاشت روی لبام و با حرص میخورد همزمان وحشیانه سینه هامو میمالید همیشه همینطوری حریص بود تاپ و سوتینمو در اورد و خوابوندم روی مبل شلوارشو در اورد و کاندومو از تو جیبش کشید بیرون نیشخند زدم _مجهز اومدی _البته که مجهز میام پاهامو باز کردم ، اومد بین پام کصم که بیشتر اوقات خیس بود با خیسی کسم کیرش راحت تر رفت داخل و عقب جلوش کرد دستمو کشیدم رو بدنش زیر کیر بودن همیشه من و حشری میکنه عادت داشت توی سکس به فحش دادن _کیرم چطوره جنده _هوممم عالیه _اخ خوب جرت میده مگه نه _اه اره خیلی خوب جر میدی کسمو کیرش نسبتا کلفت بود و کسم و حسابی جر میداد یکی از معدود مشتریام که موقع سکس طولانی میکرد و آبمو میاورد کیرش و از کسم کشید بیرون فهمیدم باید داگی شم تو اون حالتم چند دقیقه ای کسمو کرد مشخص بود قبلش چیزی مصرف کرده بود چون آبش دیر تر وقتای دیگه اومد _آخ داره میاد با ضربه محکمی که تو کسم زد آبش اومد و از کسم کشید بیرون امروز بدجوری خستم کرد چند بار آبم اومد همینجور که با
از بندر تا منجیل (۲)

1402/10/10
#جنده #صیغه #سفر

سلام
قبل از شروع داستان موردی رو در خصوص قسمت قبلی (۱) داستان بگم :ادبیات کلامی بین پسرهایی که خیلی با هم رفیق هستند و کس کلک بازی زیاد داشتند با هم شاید در نظر عامه کمی بی ادبانه باشه ولی در کل عمق دوستی بین نفرات رو بیان می‌کنه ولی چون مخاطبین عزیز شاید خیلی با این نوع رفتار ارتباط برقرار نکنند من روایت قسمت دوم رو با ملاحظه بیشتری نقل میکنم .
پس از سکس من و میلاد با آزاده دوست دختر حاج ولی شایدم زن صیغه ایش ، بعد از خوردن شام به پیشنهاد آزاده رفتیم دوش بگیریم . واقعا خدا این دختر رو بی نقص خلق کرده بود کون خوش تراش سینه های گرد نوک بالا و کمر فوق العاده باریک پوست سفید و چهره زیبا هوش از سر هر بیننده‌ای میبرد ، مخصوصا منی که خیلی وقت بود سکس نکرده بودم و خیلی هم هات و شهوتی هستم توی حمام پس از لیف زدن بدن آزاده از پشت بغلش کردم و زیر دوش آب گرم شروع کردم لیس زدن گردن و خوردن گوشش هم زمان دو تا سینه هاشو میمالیدم و از پایین کیرم رو روی خط کونش جلو عقب میکردم بعد از چند دقیقه به اتفاق وارد وان جکوزی داخل حمام که تازه آبش پر شده بود شدیم و من ، علی رغم اینکه میدونستم آزاده کارش سکس کردنه و بخاطر تجارب سکسیش خیلی خطر سکس بدون کاندوم باهاش زیاده ولی چون عقلم کمپلت دست کیرم بود و شهوت قفلم کرده بود بدون ملاحظه پاهاشو انداختم روی شونه هام و با سر رفتم توی دروازه بهشتش که کاملا تمیز و خوردنی بود بخاطر آب داخل وان امکان خوردن کوسش نبود بیخیالش شدم سر کیرمو روی کوسش چند بار مالوندم و تا دسته چپوندم توش و در حالی که به سختی پاهامو دو طرفش جا دادم کل بدندشو کشیدم روی خودم و تو حالت کاملآ نا متعادل شروع کردم به تلمبه زدن .
اثر قرص تازه مشخص شده بود و هیچ اتفاق هیجانی از ارضا شدن و نداشتم ، چند دقیقه بعد کاملا قفل شده بودیم به هم و من فقط لبش رو می‌خوردم بادست راستم روی سوراخ کونش رو میمالیدم ، با صدای میلاد به خودم اومدم گفت پاشو دیر وقته بزار منم یه حالی بکنم زود بریم ، با اکراه از آزاده جدا شدم دوش گرفتم و در حالی که زیر لب غر غر میکردم از حمام خارج شدم تا میلاد به کارش برسه .صدا یخ تو لیوان نوشابه که به دیوارهای لیوان برخورد می‌کرد و نسیمی که از دریا به سمت ویلا میوزید با خیسی تنم احساس خنکی خوبی رو توی اون هوای شرجی بهم میداد مثل آدمای مست روی ابرا بودم وقتی آمدم توی حیاط سیگارمو روشن کردم و سعی میکردم تو لحظه فقط به حال خوشم فکر کنم و از همه چیز رها باشم و لذت ببرم هنوز کیرم شق بود و توی شرتم خود نمایی میکرد یه دستی روش کشیدمو برگشتم تو سالن آزاده و میلاد هنوز تو حموم بودند و صدای جیغ و دادشون میومد که یه هو درب حموم باز شد و آزاده با بدنی کف آلود در حالی که خیس آب بود به سرعت خارج شد و به قسمت اتاق خوابش رفت میلاد هم پشت سرش دست به کیر میدویید و انگار تو مرحله از کون کردن آزاده خانم دردش گرفته بود و فرار رو به قرار ترجیح داده بود ولی نمی دونست که میلاد اصلا کم نمیاره و ول کن ماجرا نیست ، منم با خنده بسمتشون رفتم و آزاد داد میزد از کون نمی‌دم و میلاد هم قسمش میدان که فقط همین یه بار در حالی که میلاد به آزاده از پشت چسبیده بود سعی میکرد کیرشو با آب دهانش خیس کنه و آزاده رو دمر روی تختش انداخته بود و کون قلمبه آزاده رو بین دو تا پاهاش قفل کرده بود سعی داشت سوراخ کونش و فتح کنه ولی آزاده مثل اسب سرکش خودش و بالا پایین میکردو نمیزاشت میلاد اصلا تو حال خودش نبود و محکم روی لپ کون آزاده میزد و داد میزد جنده خانم باید کونتو امشب پاره کنم کم کم خنده های آزاده
سکسم با مادر و دختر جنده (۱)
1402/11/24
#جنده

درود دوستان عزیز آبراهام هستم 28 ساله از تهران
بریم برای اصل اتفاقات
پدرم با یه رفیق صمیمیش یه مغازه چند ساله داشتن رفیق بابام که اسمش رضا بود یه دختر داشت به اسم رویا بابام چند بار رویا رو دیده بود
مدتی گذشت که بابام می‌گفت هم سن سال های تو زن دارن تو بیکار علافی گفتم میگی چکار کنم نه کاری هست بعد کی به من زن میده وضع مالی خوبی دارم که ندارم حقوق کم کلاف زندگی متاهلی نمیده که بابام گفت دختر آقا رضا دختر خوب دختر خوب با شخصیت چند بار رویا رو دیده بودم حتی دوست نداشتم سلامش کنم چه برسه بریم زیر یه سقف از من انکار ولی فایده نداشت پدر مادرم حرف حرف خودشون بود وگرنه تو زندگی ما نیستی باید از بین ما بری به اصرار قبول کردم برن خواستگاری پدرم با آقا رضا صحبت کرد جواب آقا رضا منفی بود می‌گفت دخترش میخواد درس بخونه منم خوشحال شدم گفتم خدایا شکرت 😂😂😂
مدتی گذشت از سرم پدرم پرید بود ازدواج اینا
یه روز شیفت پدرم بود بره مغازه شب برگشت خوشحال بود گفت دارای داماد میشی پسر گفت داماد داماد کی گفت آقا رضا یه لحظه جا خوردم گفتم اونا که جواب نه دادن گفت امروز مادرش آمده جواب مثبت داد گفته آخر هفته بیان خواستگاری منم هرچی حرف زدم من اصلا نمی‌شناسمش چطور ازدواج کنم قبلش چطور بوده اینا اصلا توجه نکردن که نکردن پدرم می‌گفت خانواده پاکی هستن مذهبی با ایمان به گفته مامانش یه دوست پسر نداشته هیچی به هیچی آخر هفته شد ما رفتیم خواستگاری همون لحظه رویا رو دیدم دوست داشتم خودکشی کنم قیافه کیری اندام به درد نخور حرفا زدن که آقا رضا گفت برید تو اتاق حرف بزنید که گفتم دندون درد دارم نمیتونم حرف بزنم شما و پدرم همه چی رو گفتید بزرگ تر شمایید من چی بگم خلاصه اون شب مسخره تموم شد گفتن یه روز انتخاب میکنیم برای عقد نمیتونم چه روزی بود برای عقد انتخاب کردن اصلا رویا دوست نداشتم ولی دیگه کاری بود که شده بود
5 ماه گذشت حتی دست هم بهش نزدم بابام منو به زور می‌فرستاد خونه آقا رضا بیشتر آشنا بشیم تو این 5 ماهی که گذشت شاید 5 بار تماس باهم داشتیم
یا مادرم رویا دعوت می‌کرد خونه ما برام عجیب بود میرفتم خونه آقا رضا انگار با من مادر عقد کرده بودم لباس های عجیب تنگ برام عجیب بود از رویا پرسیدم که مامانت همیشه همینطور گفت کلا تو خونه ما راحتیم گفتم جلو من چرا اینجوریه گفت تو غریبه نیستی جزی از این خانواده ای وقتی این حرف زد خواستم دهن باز کنم دیگه هر سری میرفتم لباس عجیب تر میشد خلاصه قرار شد اول سال 1402 عروسی باشه یه روز سرکار بودم دیدم یه شماره عجیب غریب زنگ زد گفتم بفرما خودشو معرفی کرد گفت من آرشم پسر عمو رویا گفتم خوشبختم چرا این مدت باهات آشنایی نداشتم گفت باید ببینمت برات توضیح بدم گفتم کجا بیام آدرس یه کافه تو خیابان پیروزی داد گفت ساعت 5 امروز اونجا باش ساعت 5 اونجا بودم بعد از احوال پرسی اینا گفتم شماره منو از کجا آوردی گفت یه بنده خدا که اسمش نیارم شماره تو رو داده گفتم چرا این مدت ندیدمت
آرش برام گفت ما مدتی هست با هم قهریم گفتم سر چی گفت آبراهام این ازدواج بهم بزن گفتم چرا
گفت من مدتی با رویا رل بودم که فقط مادرش میدونست حتی آقا رضا هم خبر نداشته یه روز که آقا رضا شیفت بوده خونشون بودم باهم سکس داشتیم پرده رویا زدم بعدش سر یه مسئله کات کردیم گفت غیرتی نشدی گفتم من اصلا رویا رو دوست ندارم به اجبار پدرم بوده تا الانش هم آرش گفت اونا میخوان رویا بندازن به تو گفتم اثبات کن این حرفا عکس فیلم از سکس با رویا نشونم داد گفتم اینا برام بفرست نشون خانوادم بدم اونم قسمم داد گفت نگو از من گرفتی
زنداییم جنده بود
1402/12/06
#جنده #زندایی

میخوام ببرمتون به حدود بیست سال پیش. اونوقتا که تکنولوژی به این حد نرسیده بود‍، موبایل به این وسعت دست هر کسی نبود و زندگیا خیلی ساده تر بود، اون وقتی که صد هزار تومن هنوز خیلی پول بود…
البته اصل داستان از سالها قبلش شروع میشه:
توی یکی از محله های پایین تهرون، خونه مادربزرگه، تهِ یه کوچه بن بست و باریک، ازون خونه های قدیمی که توالتشون کنج حیاط بود و پشت بوم هاشون به همدیگه راه داشت و همه همسایه ها تا چند تا کوچه اونطرفتر همدیگه رو میشناختن و …
این وسط مسطا دایی کوچیکه علاف ما با خواهر همسایه دوتا خونه اونطرفتر شون آشنا میشه. دختر خانم اهل شمالغرب کشور، مهمون خواهرش بوده که با خاندایی من دل و قلوه رد و بدل میکنن و تریپ عشق و عاشقی برمیدارن. قرارهای عاشقانشون دور از چشم همسایه های فضول، روی پشت بوم بوده ولی اینکه توی این قرارها داییِ من، در چه حدی و تا کجا توش کرد، بنده تا این لحظه اطلاعی ندارم! بهرحال بعد از یه مدتی این دایی ما میبینه که دیگه پشت بوم و درمالی کفاف نمیده و بابا بزرگ و ننه بزرگ بینوای من رو میفرسته خواستگاری. جاتون خالی، سور و سات عروسی خیلی زود جور شد و یه مجلسی برپا شد تا این دوتا مرغ عشق برن سر خونه زندگیشون. البته خونه که چه عرض کنم، طبقه بالای همون خونه رو خالی کردن تا عروس و دوماد اونجا زندگی کنن.
اون زمان من تازه به بلوغ رسیده بودم و پشت لبم سبز شده بود و در حقیقت در حال کشف روشهای مختلف جق زدن بودم. هیچوقت یادم نمیره شب عروسی که مجلس تموم شد و یه مشت مردای فامیل داشتیم از سالن برمیگشتیم خونه آقاجون، چه جوکهایی که راجع به شب زفاف تازه عروس و داماد نمیگفتن…احساس میکردم که دیگه خیلی مرد شدم که من هم اجازه دارم این حرفا رو بشنوم و قاطی آدم بزرگا شدم: مثلا میگفتن دایی علی بالاخره از رو پشت بوم به داخل خونه ارتقا پیدا کرده و میتونه با خیال راحت بجای اینکه بماله روش، بندازه توش.یا اینکه مردا میخواستن تا صبح نوبتی کشیک بدن و گوش وایسن ببینن علی و محبوبه چن بار میرن دست به آب و حمام یا اینکه اصلا صدای تلمبه زدناش تا طبقه پایین که ما بودیم میومد یا نه…پیش خودم فکر میکردم اینا دیگه چه کسکشایی هستن! هیچ کدومشون رو برای عروسیم دعوت نمیکنم. آبرو نمیذارن واسه آدم!
چن سالی ازین قضیه گذشت و این دایی کونگشاد بنده هراز گاهی یه چند ماه می رفت سر کار، یا دلش رو میزدیا اینکه اخراج میشد، دوباره میرفت سر یه کار دیگه و…خلاصه اینکه کونِ کار کردن نداشت و بیشتر، آویزون بقیه خواهر برادرا بود که دستشون به دهنشون می رسید.
بعد از یه مدت، خدا یه دختر هم بهشون داد: سفید و گرد و تپل عین مادرش. دایی من سیاه و استخونی و پشمالو بود ولی زندایی به چشم خواهری (البته اون روزها به چشم خواهری بهش نگاه میکردم) خیلی سفید بود. قیافه خیلی خوشگلی نداشت: یه قد کوتاه با موهای فرفری خرمایی رنگ، گرد و نسبتا تپل با سینه های درشت. بدنش، تا جایی که از دست و پاهاش میشد دید، خیلی کم مو بود.با گونه ها و غبغب افتاده ولی همون هم از سر دایی من زیاد بود!
زندایی محبوبه یه شخصیت مرموزی داشت. نمیدونم، شاید هم به خاطر سخت گیریهای دایی بود که اونجوری بود. توی جمع های خونوادگی و مهمونی ها معمولا یه گوشه ساکت مینشست و بجای شرکت کردن توی بحثا و مکالمات، بیشتر شنونده بود. ولی وقتی پاش می افتد و میتونست دور از چشم دایی خودی نشون بده، معلوم بود که شیطونه و قابلیتهای زیادی داره! حتی یکی دوبار که توی بساط بزن و برقص، خاله ها انداختنش وسط، خوب یادمه که حسابی خودی نشون میداد و مجلسو گرم میکرد. همیشه ا
دو شب و سه جنده

#سکس_پولی #جنده

دوستان سلام
میخوام براتون از تجربه هفته پیشم بگم، من خارج از ایران زندگی میکنم. هفته پیش برام یه سفر کاری پیش اومد و باید به یه شهر دیگه میرفتم. فرصتی بود که یه سری به جنده خونه های شهر مقصد بزنم. کلا سه شب قرار بود بمونم. حدودای ساعت ۷ عصر رسیدم و مستقیم رفتم هتل کمی استراحت کردم و زدم بیرون، پیاده تا جنده خونه ۲۰ دقیقه راه بود. نزدیک که شدم گرسنم شده بود جاتون خالی یه دکه کباب ترکی دیدم یه ساندویچ و فانتا گرفتم و زدم به بدن. بعدش مستقیم رفتم به جنده خونه. وارد که شدم یه خانم هندی که اونجا کار میکرد منو هدایتم کرد به اتاق انتظار یا اتاق اینترویو، جایی که خانم های خوشگل موشکل یکی یکی میومدن و خودشونو و خدماتشونو معرفی می کردن، از قیمت بگم نیم ساعت ۱۷۰ ۴۵ دقیقه ۲۲۰ و یه ساعت ۲۷۰ بود، هر سرویس اضافه هم که میخواستی باید با جنده خانم به توافق میرسیدی، این قیمت ها مال سکس استاندارده یعنی مالشو ساکو و کس، چیز دیگه بخوای اگه اون جنده خانم جز سرویسش باشه برای هرچی ۵۰ دلار میگرفت، مثلا اگه میخواستی کونش بذاری ۵۰ تا اضافه. خلاصه اینو گفتم با سیستم آشنا بشین.
جنده های نازنین یکی یکی به صورت نیمه لخت با شورت و سوتین میومدن و خودشونو معرفی می کرد، ۷ ۸ تایی اومدن ولی راستش هیچ کدوم چنگی به دل نمیزدن حتی بعضیاشون خیلی داغون بودن. سرویسی که من میخواستم تریسام بود میخواستم با دوتاشون همزمان باشم، اما خیلیاشون ناز میکردن و میگفتن نه. دیگه داشتم ناامید میشدم، که یکیشون که چاقم بود گفت من اوکیم با یه نفر دیگه، لامصب زشت هم بود نه فقط چاق دماغ گنده و جوشی داشت، ناچار گفتم جهنم کلشو میکنم زیر پتو، منتظر بودم که یکی دیگه رو راضی کنم که یهو دیدم دوتا حوری به معنای واقعی حوری، بلوند و قد بلند با بدن های عالی دوتایی اومدن و خودشونو معرفی کردن، گفتم هیچی نگین، دست جفتشونو گرفتم بردم دم میز رسپشن، گفتم این دوتارو بوک میکنم، بدون چک و چونه، ۴۵ دقیقه بوکشون کردم هر کدوم هم ۵۰ تا اضافه چون دو نفری بودن، خلاصه دستشونو گرفتم و هدایتم کردن به اتاق داستان، طبقه بالا، اتاق آخر یه اتاق با یه تخت دو نفره، رنگ دیوارها مشکی و قرمز و نورپردازی ملایم و سکسی، گوشه اتاق یه حموم تر و تمیز، سیستم اینجوریه که قبل شروع حتما باید دوش بگیری و دخترا میان اول کیر خایتو چک میکنن که علایم بیماری زخمی چیزی نداشته باشی. بعد دوش دراز کشیدم رو تخت تا بیان، دوتایی اومدن تو با چه بدن هایی تمیز و بلوری، دوتاشونو رو تخت بغل کردم و شروع کردم به خوردن ممه هاشون یکی ممه های درشتی داشت و اونیکی کوچیک، ممه بزرگه اسمش پاندورا بود کوچیکه کلویی، خلاص بعد کمی خوردن شروع کردن به مالیدن کیرم حسابی شقش کردن ، گفتم وقته ساکه، کلویی کاندومو کشید رو کیرم کمی ژل زد و شروع کرد به ساک، چه ساکی به عمرم کسی برام نزده بود،پاندورا رو کشیدم کنارش و دو تایی حالا نزن کی بزن، جو بینهایت سکسی بود بعد کلویی رو دمر خوابوندم و خوابیدم روش و تپوندم تو کسش، پاندورا هم کنارش دراز کشید من ممه هاشو میخوردم، کمی بعد پاندورا رفت لا پامو تخمامو میخورد، بعدش ۶۹ خوابوندمشون رو هم از کس کلویی تو دهن پاندورا تلمبه میزدم، بعدش برعکس کس پاندورا و دهن کلویی، چند دقیقه هم اینجوری گاییدم، بعد پاندورا کلویی رو که داگی شده بود کونشو باز کرد تا من بذارم تو کسش، عالی بود، همین حالتو برای خودشم اجرا کردیم، خلاصه انواع پوزیشنارو سه تایی رفتیم، خیلی دخترای خوبی بودن، اخر کار هم کلویی با ساک ابمو اورد و تو دهنش خالی کردم البته تو کاندوم، بعدش سه تایی کنار هم دراز کشیدیم و رلکس کردیم تموم که شد پاشدم و دوش گرفتم برام حوله تمیز اوردن کمک کردن لباسامو پوشیدم، بوسیدمشون و از هم تشکر کردیم و زدم بیرون، خیلی شب عالی بود واقعا سرویس بینظیری بود
این حجم از کیفیت منو تحریک کرد که فردا شبشم برگردم
اگه خوب بود و دوس داشتین شب دوم هم براتون مینویسم
ببینم چه قدر استقبال میشه
تمام چیزی که گفتم عین واقعیت بود هر سوالی هم داشتین در خدمتم
نوشته: حسام


cнαɴɴεℓ: ‌ ♥️‌✘
🍓 @DASTAN_SSX18
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
شهرت (۱)

#سوءاستفاده #جنده

سلام
من صحرام و ۲۲ سالمه
من وقتی نوجوون بودم یعنی تا حدود ۱۹ سالگی‌ از طرف خانوادم خیلی سختگیری داشتم و خیلی مراقبم بودن منم انصافا جز درس فکر دیگ‌ای نداشتم
البته که دلم میخواست خیلیی کارا بکنم ولی خب نمیتونستم یعنی عرضه شو نداشتم بگذریم…۲۰ سالم که داشت تموم میشد دیگ‌کم کم‌کسی کاریم نداشت میرفتم سرکار و تایم رفت و آمدم دیگه دست خودم بود حتی…خب بهم اعتماد داشتم تو ۱۹ سال سنم هیچی ازم ندیده بودن…من با اتوبوس به سرکار میرفتم و برمیگشتم تو همون اتوبوس متوجه نگاه های یه پسره به خودم بودم ولی اهمیت نمیدادم چون اصلا ظاهر عادی ای نداشت سرتاسر خالکوبی و لباسای عجیب غریب که اصلا با معیار های من جور نبود ولی خب اون دست بردار نبود…علنا وقتی سوار می شد روبروی منو انتخاب میکرد همش چشمک و مسخره بازی…من به خودم‌میگفتم شانس مارو باش حالا که میتونم با هرکی میخوام باشم ببین چه اسکلی گیرم‌اومده…زیاد درگیرش نبودم تااینکه نمیدونم ازکجا اینستامو پیدا کرده بود و پیام داده بود…خب تو اتوبوس من چند تا دوست دختر داشتم فک‌کنم اسممو اینارو از اونا پرسیده بود…من از سر بیکاری جوابشو دادم ببینم چی‌میگه که نمیدونم اون شب مغز خر خورده بودم یا چی از حرفاش خوشم اومد بااون ظاهرش خیلی زبون باز بود و تاصبح دیدم داریم حرف میزنیم…دیگ از فرداش ک تو اتوبوس میدیدمش ازش بدم نمیومد نمیدونم چرا…اولین تجربگی و خام بودن من شاید باعث شد سریع دل بدم به همچین ادمی…یه چند هفته چت کردیمو اینا که ازم خواست بیرون همو ببینیم منم قبول کردم…ادرسمو پرسید که ازش خواستم جلوی در نیاد و سرکوچه وایسه ک دیدم با یه موتور اومده دنبالم…حقیقتا جاخوردم چون وقتی‌گفت میام دنبالت فک کردم ماشین داره ولی خب واسم مهم نبود موتور یا ماشین…سوار شدیم‌همونجور که میروند حرف میزد من با فاصله نشسته بودم که میگفت اگه میترسی از لباسم بگیر اینا…ولی باز روم نشد نزدیکش بشم…رفتیم‌تو یه پارک که اب هویج بستنی خرید و همونجا خوردیم کلی حرف زدیم…یه لحن لاتی بامزه ای داشت…البته اون موقع از نظرم بامزه بود…اون روز خیلی خوش گذشت…یه مدتم باز تلفنی و چتی حرف زدیم که حرفامون یکم‌جنسی هم شده بود ولی نه مستقیم مثلا میگفت(تو خیلی سفیدی مشخصه کل بدنتم سفیده)یا (لاغری ولی ماشالا جاهایی که باید برجسته باشه خیلی پره و خوبه )بعد اینکه یکم اوکی تر شدیم دعوتم کرد خونه داداشش…میگفت با زن داداشش رفتن شمال و بیا یه چند ساعت اونجا راحت باشیم و من بتونم بالاخره بغلت کنم…منم که هول بغل و اینا سریع قبول کردم…رابطه جنسی رو تو ذهنم ۲۰ درصد میدیدم که بشه یعنی بیشتر ذهنیتم بغل و اینا بود…خودش اومد دنبالمو رفتین خونه داداشش…یه خونه ویلایی و نقلی داشت تعارفم‌کرد بشین تا یه چایی بزارم بیام…خیلی مهربون بود حقیقتا منم سریع راحت نشستم و حس خوبی داشتم…وقتی چاییشو گذاشت اومد نشست کنارمو بدون معطلی بغلم کرد…هی طبق معمول زبون می ریخت وای چه خوشبویی چقدر نرمی و اینا…منم فقط میخندیدمو خجالت میکشیدم…ولی اون واسش خجالت معنایی نداشت شالمو کشید در آورد و لبمو یهو گرفت تو دهنش…واقعا همه کاراش سریع و بی وقفه بود بدون اینکه ازم بپرسه راضی ام یانه
به خودم اومدم لخت مادر زاد بودمو اون داشت از گردنم لیس میزد…خیلی لذت داشت برای منی که دست هیچکس بهم نخورده بود…صدام رفته بود بالا و چشمامو بسته بودم…ولی وقتی شورتمو دراورد دیدم داره دست دست میکنه و رفت تو فکر…یه دفعه پاشد نشست هی میگفت حاجی پشمام حاجی…من ترسیدم فک‌ کردم نکنه کثیفم یا…میگفت این کصت واقعیه تو چرا کصت شبیه نوزاده؟من تعجب کردم خب من حتی پورن هم ندیده بودم فقط سکسو از زبون دوستام میشنیدیم و علاقه ای به دیدن بدن لخت بقیه نداشتم…دست کشید رو کصم…پرسید لیزر رفتی؟گفتم‌نه از بچگی مو نداشت؟فک کنم فک کرد دروغ میگم‌ گفت مگه میشه؟من‌واسم این تعجبش واقعا عجیب بود…ولی وقتی قشنگ نگاه کرد فهمید راس میگم من حتی پرز هم روی کصم نبود…کص تپل و جمع و جور که تازه اون روز فهمیدم شاید کم باشه این ظاهر کص…وقتی از شوک ‌دراومد زبونشو گذاشت رو کصمو همینطوری مثل دیوونه ها میخورد میگفت چقد خوبه چقد نازه چقد خوشگله…انگار همون دیدن کصم واسه دیوونه شدنش کافی بوده…وقتی کصمو لیس میزد اب خودشم اومده بود!!دیدم با دستمال پاکش کرد…این چیزی نبود ک شنیدم بودم فک میکردم حتما باید کیرشو بخورم یا بکنه تو کصم…ولی ابش همینطوری اومد…کنارم دراز کشید و بغلم کرد…گفت تو واقعا بدن نابی داری سینه هات گردو سربالا ولی کصت جوریه که شبیهش هیجا نیس میدونستی؟که من‌گفتم نه راست میگی؟گفت ببین من پشمام ریخت راستش وقتی کصتو دیدم تو بااین کص میتونی میلیاردر ترین دختر ایران بشی…که من زدم به در شوخی و خندیدم…ولی اون قیافش همچنان جدی بود…که منم جدی شدم گفتم یعنی چجوری؟گفت تو کاف
روز آشنایی

#سکس_پولی #جنده

طبق معمول کنار خیابون ایستادم کونم رو دادم بالا، کمربند مانتوم رو شل کردم تاپم رو کشیدم پایین تر که چاک سینه هام معلوم شه و منتظر مشتری شدم. جایی که من میام رقیب ندارم بقیه منو می بینن می رن جای دیگه چون وقتی چنین شاه کصی کنار خیابون باشه اونا نصف قیمت هم بگن محل سگ کسی بهشون نمی ذاره من نصف درآمدم رو خرج اندامم می کنم، باشگاه هیچ وقت از زندگی روزانه ام حذف نمی شه، رژیمم هیچ وقت بهم نخورده و به هیچ عنوان درگیر مواد نشدم و مهم تر از همه بهداشت فردی وقتی چنین مواردی رو رعایت کنی مشخصه همیشه هیکل رو فرمی داری از طرف دیگه ام قرار نیست غار درست کنم و مشتری باید از تنگ بودن کار لذت ببره من جنده مجازی ام و شاید ماهی یکی دوبار بدم که امروز از همون روزاست که کصم هوس کیر واقعی کرده طولی نمی کشه که یه ماشین ترمز می کنه با چشاش خیره شده وسط چاک سینه ام و دستش رو کیر شق شده اشه و سعی می کنه جا به جاش کنه ، خم می شم داخل ماشین اگر بوی مواد بخوره به دماغم کار همون اول کنسله و طرفم تو ماشین بگه اهلشه بازم کنسله خوب از چشای قرمزش و بوی گلی که تو ماشین پیچیده معلومه چه خبره بهش می گم هری به معتاد جماعت نمی دم سعی می کنه به لاس زدنش ادامه بده منم اسپری فلفل رو نشونش می دم حساب کار دستش میاد و می پیچه به بازی منم منتظر بعدی می شم. دو سه تا خدنگ دیگه هم میان که سر چص تومن چونه می زنن به توافق نمی رسم. بالاخره سر و کله یکی دیگه پیدا می شه طبق معمول خم می شم و جز بوی اووم مامامیا ماماسیا کالچلا کغید اوونتوس چیز دیگه ای به مشامم نمی خوره به خودشم یه نگاه می کنم یه پیرهن سفید تنشه با شلوارک و یه عینک آفتابی، عینک شو می ده پایین و می گه: خانمی برنامه چنده
لبخند میزنم با لحن سکسی میگم: ساک ۱ تومن ساعتی ۲ تومن شب خواب ۵ تومن
اخماش میره توهم و میگه: چه خبره تو کصت طلا داری مگه
می خندم و می گم: آره میخوای ببینی یه طلای صورتی
اونم میگه: نه گرونه نمی خوام
منم جدی نگاش می کنم و می گم: هری برو هم هیکل من پیدا کردی برو باش سکس کن
اونم میگه: آره چربیا رو با گن کاور کردی ادعای خوش اندامی داری
اینو که گفت برخورد بم تاپمو زدم بالا شکمو ببینه، تخت بودن شکمو و پرسینگ نافم باعث میشه چشماش یه برقی بزنه آب از لب و لوچه اش راه افتاد با کمی مکث می گه: بشین بریم
میشینم تو ماشینش و‌ میگم: قبل برنامه پولو بزن چی میخوای حالا
میخنده و میگه: شب خواب
میگم: اوکی‌ بیب همین جا یه عابر بانک پیدا کن بزن به کارتم
میگه: باشه می زنم عجلت واسه چیه یکم خرید دارم واسه خونه همونجا واست کارت به کارت می کنم.
میگم: تنهایی دیگه؟ من تیمی کار نمی کنم ها دو نفرم باشید قبول نمی کنم
میخنده و میگه: نه من تنها زندگی می کنم نترس فقط خودمونیم حالا بی زحمت سیگار منو از تو داشبورد بده
اخم می کنم و می گم: سیگار؟
نگاهی به قیافم می کنه و نیشش باز میشه میگه: آره سیگار دیگه چیش اینقدر عجیبه؟
میگم: سیگار میکشی فقط؟
میگه: آره فقط سیگار اونم تفریحی تو اهل چی هستی؟
میگم: من اهل هیچی نیستم حتی قلیون هم نمیکشم مشتری اهل مواد باشه حتی تفریحی هم کنسله حالا با سیگار کنار میام ولی بقیه چیزا نه
می‌ گه: آفرین حالا سیگار منو بده
با بی میلی در داشبورد رو باز می کنم که یهو با حجم انبوهی از شکلات مواجه میشم. انواع شکلات خارجی و ایرانی جوری که هوس کردم چندتاشون رو بخورم. برای کسی که رژیم داره چنین چیز وسوسه انگیزی تحملش سخته به زور جلوی خودم رو میگیرم و دنبال سیگارهاش می گردم و پیدا نمی کنم.
بهم میگه: چی شد پس اون جعبه فلزی است بده ازون شکلات ها هم هر چندتا دوست داری بخور
اولین بار سیگار تو جعبه فلزی می دیدم بهش میدم و میگم: فک کردم شکلاته
میخنده و میگه: اتفاقا شکلاتیه اسم سیگارش سناتور شکلاتیه
در جعبه رو باز می کنه واقعا بوی شکلات میاد وقتی ام روشنش میکنه بوش چند برابر میشه جوری که هوس می کنم یه نخ بکشم اما قبل از این که وسوسه شم جعبه رو ازش می گیرم می گذارم تو داشبورد
دوباره بم میگه: شکلات برنداشتی؟ تعارف نکن بردار
نه مرسی بیبی من رژیمم ازین چیزا نمی خورم
میخنده و میگه: چقدر حساسی تو
بش میگم: اگه حساس نباشم که این هیکل دو روزه خراب میشه
اون مشغول سیگار کشیدنش می شه‌ منم با یکی از مشتری های مجازی ام سکس چت می کنم.
کمی بعد جلوی هایپر می ایسته و می گه : زود میام
میگم: یه چیزی فراموش رو نکردی؟
می گه: چی ؟
میگم: پول من دیگه بیا این شماره کارتمه ۵ بزن بش
میره و منم ادامه سکس چتم رو انجام میدم.
بعد ده دقیقه سر و کله اش پیدا میشه و میشینه تو ماشین و میگه: امشب واست یه شام رژیمی درست کنم حال کنی راستی پولتم زدم
می خندم و می گم: مگه آشپزی می کنی؟ مردا تهش یه املت بزنن
اونم میخنده و میگه: اختیار داری من باریستام جز نوشیدنی ها تو آشپزی
لیدی کاربلد و تازه کار

#جنده #سکس_پولی

دیگه‌ داشتم دیوونه میشدم هیچ چیز دیگه نمی تونست منو تخلیه کنه نه جق و فیلم ها پورن من تو ارتباط با دخترا خوب بودم اما یا اونا پا نمیدادن یا من از دیدگاه دوست دختر رابطه این چیزا بهش فکر میکردم
هیچ چیز داشتم کلافه میشدم که به فکر زد دلمو بزنم به دریا تو اینترنت دنبال به جنده خوب که توی تلگرام با یه خاله پیدا کردم که دخترا رو می فرستادن مکان من مکان نداشتم پس یه پلان خوب چیدم و آماده شدم یه روز جمعه مامانم داشت میرفت خونه داداش بزرگم من زیاد خونش نمیرفتم چون سر صدا داشت منم حوصله نداشتم نمیرفتم خلاصه روز موعود رسید بود
از روز قبل یه مورد خوب از خاله هماهنگ کردم و درست زمانی که رفت بیرون از خونه منم زنگ زدم به جندهه ادرس بهش گفتم و ازش خواهش کردم که وسایل هرچی لازمه خودش تهیه کنه اونم قبول کرد
طرف های ساعت 3.4 بود که زنگ زد گفت دم در خونتون هستم منم سریع در رو باز کردم جلو در واحد ایستادم تا بیاد
یهو دیدم وای چی داره میاد قد ۱۷۵ یه کون گرد و سینه های ۷۰ اینا اومد تو و پس از سلام احوال پرسی بهم دست داد بهش گفتم چای آب شرب میل دارید اونم گفت مرسی بی زحمت یه لیوان اب منم رفتم که بیارم
روی مبل توی حال نشست باور کردی نبود که همچین چیزی بودن هیچ گونه طرف اومده بود بهم بده
لیوان آب رو واردم بهش دادم نشستم کنارش یه خوره حرف زدیم و بهش گفتم که بار اولیه ولی زیاد فیلم اینا دیدم اینا
لیوان رو گذاشت روی میز و
گفت میشه چند لحظه برم توی اتاق
گفتم خواهش میکنم سمت اتاق خودم راهنماییش کردم بعد از دو دقیقه هیو دیدم وایی فقط با شورت لامبدا یه سوتين قرمز اومد بیرون با اون بدن سفید رو فرم تو پر بخوام قشنگ توصیف کنم شکله
Savannah Bond
ولی مو مشکی بود عضلانی تر اومد اومد نزدیک من روی مبل نشست طوری که سينه هاش جمع بود من که خشکم زده بود برگشت گفت خب همین جوری که میخواستی باهاش اولین تجربه رو داشته باشی
خودم جمع جور کردم گفتم بله شما خیلی بهتر از اونی هستی که فکر میکردم
خنده‌ش گرفت گفت پس بیا جلو
منم یواش یواش رفتم سمت طرف سينه هاش شروع کردم به بوسیدن های زیر و لیس زدن دستم رو بردم سمته کردمش با انگشت هام شروع یواش ناخن کشیدن
هیو گفت به اقا مثله اینه کارو خوب بلده
گفتم خوب فیلم هاشو دیدم یه خنده زیر کرد شروع کرد سوتین رو در آوردن کردن منم بندشو باز کردم هیو دوتا طالبی سفید جلوم شروع کرد درخشیدن شروع کردم به لیس زدن دور نوک میک زدن های اروم که صدای ناله هاش درآمد دیدم مثله این که داره حال میکنه
بعدش دستشو برد سمتش کیرم گفتش به به کیرش که کلفت درست حسابی چه شبی بشه امشب پاشد جلوم زانو زد شلوارک رو درآورد هیو یه کیرش شق شده کلفت پرید بیرون زیاد بزرگ نیست ولی اون وقته قشنگ ۱۷ سانتی شده بود فکر کنم به خاطر قرصی بود که بهم داده بود خب
شروع کرد به کیرو لیس زدن و یواش کرد تو حلقش گفت آقا چگونه دوست دارن براشون ساک بزم
گفتم :پر تف عمق دار
گفت :حق با مشتریه کیرش کرد تو دهنش شروع که یه ساک خوشگل زدن بیا ببین کار بلد حسابی بود من تو فضا بودم فقط داشتم به صدای ساک زدن گوش میدادم بیشتر حشری میشم بعد دو دقیقه گفتم بزار لا سینه هات گفت چشم آقا یه تف انداخت روش یه کوچولو مالید منم گذاشتم بینشون شروع کرد بالا پایین کرد دستامو بردم سمت سرش نوازش کردم بعد یه مدتی با لحن نازی گفت گفت میخوای بیشتر حال کنی
گفتم آره میخوام
پاشد و دراز شد روی مبل گفت
افتخار میدید شرت رو شما در بیارید
منم رفتم سمتش شرتش رو طوری در اوردم که با دستام رون پاشو لمس میکرد بعدش پاشو از هم باز کرد گفت بیا کصو بخور منم رفتم سمتش یه لیس گنده زدم سرمو گرفت برد سمتش چوچولش گفت :همه دخترا دوست دارن این شکلی براشون بخوری منم شروع کردم یه لیس زدن صدای ناله هاش داشت بیشتر می‌شد و بعد ۴ دقیقه گفت حالا منو بکن منم کیرش بردم سمت کصش و اول سرشو مالیدم بعد گفتم با اجازه گفت حلات کیر کلفت بکن توش
منم یواش کردم تو کصش شروع کردم تلبه پا راستش رو فرش بود پا چپش رو گذاشتم روی شونم نمیدونم واقعایی بود یا نه ولی داشت راستی راستی حال میرد و شهوات از چشاش میزد بیرون
با یه لحن شهوات انگیز گفت تو به من دروغ گفتی بار اولته تو از خیلی ها دیگه که ادعا دارن هم بهتری
گفتم واقعا بار اولمه دوست داری
گفت اره لعنتی بکن حلالت
بعد چند دقیقه گفتم داگی شو روی میز
با خنده گفت چرا حالا چرا رو میز وسط حال
گفتم کرم دارم یکی رو روی میز بکنم نمیدونم چرا به لب ریز ازش گرفتم
بعدش رفت روی میز داگی شد و قمبل کرد منم رفتم کردم تو کصش دوباره با شدت بیشتر تلمبه زدن وسطش کمرش رو می‌مالیدم
دیگه داشت قشنگ ای ای میکرد منم از صداش لذت زیادی می‌بردم بعد یه مدتی رفتم اون سر میز کیرم رو کردم تو دهنش اونم خوشگل داشت ساک میزد آب دهنش سرازیر میشه رو پام رفتم دوبا
مثل سگ پشیمونم

#جنده #دوجنسه #شیمیل

شاید فکر کنین از رابطه ای که داشتم پشیمونم ولی نه الان میفهمین.
علیم 183
70 وزن
نه سوپر مدلم و هیکلی نه کیرم 3 کیلومتر مث همه دوستان توی شهوانی
همه چیمم معمولیه قیافه هیکلو تنها چیزی که هست اینه که شکم ندارم و شکمم تخت برخلاف بعضی از دوستان کیرم زیر شکمم گم نمیشه
من مدت هاست دنبال شیمیل میگردم برای سکس ولی قاعدتا خوشگل موشگلاشون همه 3 4 تومن میگیرن و برای دوستی هم که کسی اصلا پیدا نمیشه. یعنی بعد 4 سال گشتن میگم برای دوستی شیمیل پیدا نمیشه.
خلاصه من ماهی یکی دوبار برای تخلیه جنسی میرم میدون فرهنگ یکیو پیدا میکنم حدود 2 تومن اینا بهش میدم اگه مکان داشت که میریم اگه نه تو ماشین یه جای خلوت یه سکسی میکنیم میره.
یه شب 2 ساعت اونجا گشتم هیشکی پیدا نشد. بجز یکی دو نفر که خیلی خیلی هیکل های گنده ای داشتن کس دیگه ای نبود و من خودم دوست دارم وقتی با دختر سکس میکنم طرف جمع و جور باشه هیکلشو ریزه میزه ترجیحا.
یکی ازین دوتایی که اومده بود فرهنگ خیلی بام چش تو چش میشد. من تو ماشین هی میچرخیدم اونم تو ماشینش بغل خیابون بود هر سری من رد میشدم هی نگاه میکردو اخر سر رفتم پیشش یه قیمت بگیرم
کنارش وایسادم شیشه رو داد پایین
گفتم قیمت میدی
گفت 2 تومن
از اونجایی که من خیلی باهاش حال نکردم گفتم بزار چونه بزنم شاید قیمتو اورد پایین نیاوردم جهنم نمیرم باش.
خلاصه یه چونه بیخودی زدم و 1500 قبول کرد بریم تو ماشین سکس کنیم. ساعت های 10 شب بود تقریبا دنبالم با ماشین اومد همون جای همیشگی که تو ماشین سکس میکنم همون اطراف. ماشین و پارک کردم گفت بیا تو ماشین من .
منم رفتم و هزینه پرداخت شد و یه 5 دقیقه ای هم کسشر گفتیم.
اونایی که تو ماشین سکس داشتن میدونن ادم بره ردیف عقب خیلی گزینه های بیشتری برا پوزیشن داره تا ردیف جلو که دنده و ترمز دستی تو کون ادمه. هرچی گفتم بیا بریم عقب هی گفت نه نمیخواد همین جا میکنیم .
از من اصرار از اون انکار
اون پشت فرمون بود یکم چرخید کونشو کرد به من شلوارشم داد پایین منم دیگه گفتم جهنم کاندومو کشیدم سر کیرمو کونشو کشیدم سمت خودم که بشه کردش.خواستم با دست یکم کونشو بمالم هی نمیزاشت دستمو پس میزد لاشی.
خلاصه با دست خودش کیرمو کرد تو کونش که منم شوکه شدم یه راحت کیرم رفت تو کون این بدون اینکه اخو اوخ کنه صداش دراد و اذیت بشه یکم سعی کردم به کوسش دست بزنم دیدم نمیزاره. وقتی دستمو از کسش پس زد فهمیدم یه خبری هست.
داشتم تو کونش اروم عقب جلو میکردم بش گفتم شیمیلی کلک گفت اره . گفتم خب چرا زودتر نگفتی. گفت چه فرقی میکنه داری کونتو میکنی دیگه و اسکول فکر کرد من ناراحت شدم مثلا
گفتم نه خره میگفتی از اول دو طرفش میکردیم. اینو که گفتم انگار یه انرژی بهش داده باشه و شروع کرد رو کیرم عقب جلو تا بالاخره آبم اومد
کیرمو دراوردم از کونش
گفت واقعا پایه دوطرفه هستی گفتم اره . گفت خب بیا بریم خونه من ادامه بدیم
منم از اونجایی که همون لحظه ارضا شده بودم اصلا حال و حوصله نداشتم الکی گفتم نه کار دارم باید جایی برم و ازین حرفا بمونه برا بعدا
ولی یه هوس ریزی کردم که کیرشو ببینم . من هیچی نگفته اون لاشی کیرشو دراورد گفت نمیای کون بدی حداقل یه ساک برام بزن.
کیرش تقریبا 13 سانت اینا بود بزرگ نبود خیلیم سفید نبود ولی شروع کردم با دست براش یکم جق زدن بعدم دلو زدم به دریا و دومین ساک عمرم برا یه شیمیلو زدم. خداااررروووشککککررر کیرش بو نمیداد تونستم براش حسابی بخورم
یه 10 دقیقه خوردم گفت دارم ارضا میشم دستمال دادم بش سریع ریخت تو دستمال
یه 2 دقیقه هم یه لب کیری گرفتیم
شمارشو گرفتم و موقع رفتن گفت دیگه ازت پول نمیگیرم هر موقع خواستی بیای دوطرفه رفاقتی. منم چون تازه این سکس کیری تموم شده بود خیلی ذوق نداشتم گفتم اوکی و اومدم بیرون سوار ماشین خودم شدم
خیلی حس خوبی نداشتم از سکسی که باش داشتم برا همین همون لحظه شمارشو پاک کردم که بعدا دوباره نرم سراغش.
بعدا یعنی همین الان که دست به کیرم و شق کردم میخوام هم شیمیل بکنم هم بدم بهش.
پشیمونیم برا همینه که من خر شمارشو پاک کردم و اینکه اون شب نرفتم باش حسابی دوطرفه پاره کنیم همو
خلاصه که خیلی کسخلم من
نوشته: علی
سه تا کیر و یک تیوب

#جنده #گی

من از بچگی گرایش به همجنس داشتم اما تا میانسالی فقط گرایش به فاعل بودن داشتم و البته لاپایی دادن رو دوست داشتم و گاهی هم دوطرفه ساک می‌زدم اما سنم که بالاتر رفت گرایشم به کون دادن بیشتر شد. اوایل فقط دوست داشتم به بچه خوشگل‌های تپلی بدم که کیرهای خیلی قلمی و کوچک داشتند. یک بار به یک سرباز خوشگل شمالی که کیرش در حالت خوابیده یک دکمه بود و نهایتا روی کار پنج سانت می‌شد، سه بار دادم!
اما داستانی که می‌خوام تعریف کنم مربوط به آخرین روزیه که کون حسابی دادم و بعدش کلا کون دادن رو‌ کنار گذاشتم. راستش رو بخواین کون دادن با کون کردن خیلی فرق داره. شما وقتی می‌کنی و آبت میاد ارگاسم می‌شی و حشرت می‌خوابه و هورمونهات تموم میشه. اما تو کون دادن لذت می‌بری اما ارگاسم نمی‌شی و به همین خاطر باز هم دوست داری بدی. به همین خاطر من وقتی حشری می‌شدم به یکی قانع نبودم. هیچ وقت ارضا نشدم.
قرارهای گی معمولا قطعی نیست و خیلی ممکنه یهو طرف دیگه جوابتو نده. به همین خاطر من برای جمعه روز تعطیلم با دو نفر قرار گذاشتم و گفتم شاید کنسل کنند. اما شانس من نه تنها هیچ کدوم کنسل نکردند یهو یکی دیگه هم پیام داد!
قرار اولم یک پسر بچه خوشگلی بود که اول فکر می‌کردم مفعوله اما دیدم برعکس فاعله! عکساش با خودش کلی فرق داشت، کاملاً فتوشاپی بود. عکس کیرش هم فرق می‌کرد تو عکس خیلی بزرگ بود و اتفاقا باعث شد بهش بگم شاید بهت کون ندم! اما کیر واقعیش معمولی بود. عدم صداقت و دروغاش برام مهم نبود مهم سکس بود! خلاصه بردمش روی تخت و گفتم لباساشو دربیاره من هم لباسهامو در آوردم خوابیدم روش و شروع کردم به خوردن بدنش که دیدم لب‌لازی دوست نداره من هم رفتم روی سینه‌هاش کمی خوردم و یک راست اومدم پایین شروع کردم به ساک زدنش. کیر متوسطی داشت اما خوش‌فرم بود سرشو لیس می‌زدم و بعد رفتم تا پایین کیرش و بعد همینطور تخمهاش و اطراف کیرش رو لیس زدم. بعد هم دیگه کیرش رو تا ته کردم تو دهنم. خیلی اذیت نمی‌شدم که خفه بشم. بعد کله‌شو کردم تو دهنم و همینطور وایسادم تا خودش تو دهنم تلمبه بزنه. اون هم دستشو گذاشتم پشت سرم و شروع کرد به تلمبه زدن. این کارشو دوست داشتم ادای عق زدن در میاوردم اما کیرش خیلی دهن پرکن نبود که خفه بشم واقعا! پنج دقیقه براش ساک حسابی زدم و بعد گفتم بذار بشینم روی کیرت.
کیرش رو با روغن چرب کردم و سوراخ خودم هم که قبلا شسته بودم بهش کرم زده بودم. آروم نشستم روی کیرش اولش یک کم درد داشت تا سوراخم باز بشه آروم آروم اومدم پایین تا کل کیرش بره توی سوراخم. همون حالت نشستم تا جا باز کنه و درد زیادی هم داشتم. کم‌کم آروم آروم بلند شدم و دوباره آروم نشستم و بعد سرعتش رو زیاد کردم که دیگه سوراخم کامل باز شد و دردی نداشتم. بلند شدم و برعکس شدم و دوباره کیرسواری کردم. بعد بلند شدم گفتم سوراخم باز شده هر پوزیشنی دوست داری بکن. اون هم گفت داگی شو من هم داگی شدم اولش درست نمی تونست بکنه تو سوراخم خودم کیرش رو گرفتم و گذاشتم لب سوراخم و گفتم فشار بده چند دقیقه تلمبه زد و شروع کرد به فحش دادن که من خوشم نمیومد اما تو اوج لذت بودم و چیزی نمی‌گفتم، ورد زبونش کونی و جنده و مادر قهوه بود. با دستاش هم می‌کوبید رو باسنم که خیلی حشریم می‌کرد. بعد بهش گفتم بیا از جلو بکن. بالش رو گذاشتم زیر کمرم و پاهامو حسابی دادم بالا. دستاشو گذاشت پشت رونم و کیرش رو این بار درست گذاشت توی سوراخم. این حالت رو خیلی دوست دارم چون حین کون دادن چهره‌اش رو می‌دیدم. نفس نفس زدن و لذت رو تو چهره‌اش می‌دیدم و لذت می‌بردم. آخرش گفتم بذار لب تخت داگی بشم که قبول کرد و ایستاده کنار تخت شروع کرد به کردن. این حالت فاعل تسلط خیلی خوبی داره. دیدم یهو سرعتش تند شد و می‌خواد آبش بیاد. پرسید چکار کنم گفتم بریز بیرون تو دستمال. درآورد و ریخت تو دستمال کاغذی اما قطرات آخرش مونده بود که رفتم کیرشو لیس زدم و دیدم مخالفتی نمی‌کنه کیرش رو کردم تو دهنم و چند ثانیه براش ساک زدم و سکس‌مون تموم شد. بعدش رفت دوش گرفت و رفت و بعد تو چت دیدم حرفهای کسشر میزنه برای گروپ و سکس جلو دوست دخترش که بلاکش کردم!
قرار بعدیم عصر بود توی یک حموم نمره تو یکی از شهرک‌های اطراف. وقت زیاد داشتم و همینطور داشتم کس‌چرخ می‌زدم دیدم یک پارتنر قدیمیم پیام داد. کیر متوسط گوشتی داشت من همیشه می ترسیدم سوراخی بهش بدم اما ساک زدن کیرش رو خیلی دوست داشتم کیرش کامل دهنمو پر می‌کرد. پوزیشن دوطرفه بود و یک بار کرده بودمش اما نداده بودم. اون روز حسم این بود که بات باشم. خلاصه گفت بیام پیشت گفتم بیا. دیدم بعد از اون سکس قبلی سوراخم باز شده شاید بتونم به این هم بدم امتحانش بد نیست چون خودش هم انتظار سوراخی ازم نداشت. خلاصه قرار شد تا یک ساعت دیگه بیاد. من هم رفتم محض احتیاط یک
کاملیا

#جنده #گی

سلام
آرشم ۲۱ سالمه. یکم تپلم و قدم ۱۷۵.
پدرم یه خونه مسکن مهر خریده بود سمت کرج و دادش به من. البته سند نزده به نامم.
قرار شد برم شهرک واسش مستاجر پیدا کنم.
یه تاکسی اینترنتی گرفتم و تو راه بهش گفتم جریان چیه و اونم گفت میتونیم بریم ببینیم؟
منم قبول کردم و تو دلم گفتم چجوری بهش بدم.
راننده یه آقای حدود ۳۰ ساله به اسم متین بود. لاغر و قد بلند.
وقتی رسیدیم جلوی ببوک و پیاده شدیم دیدم بله کیرش شقه و سعی میکنه تیشرتشو بکشه روش. خودمو زدم به ندیدن ولی تو آسانسور طاقت نیاوردم و کیرش گرفتم و گفتم واسه من شق شده؟
گفت اره کونی گفتم پس قراره حاملم کنی خندید و گفت اره.
رفتیم تو واحد تمام اتاقا پنجره داستن واسه همین رفتیم تو حموم.
لبشو گذاشت رو لبمو شروع کرد خوردن. گفت لبات به مامانت رفته یا بابات گفتم مامانم. گفت پس مادرتم کردنیه. گفت عکس داری ازش؟ دراوردم گوشیمو عکسایی که بود نشونش دادم و گفت چه کس خوبیه و این حرفا.
بهم گفت لختم کن. نشستم کتونی و جورابشو در آوردم پاهاشو بوس کردم. تیشرتشو دراوردم رفتم سراغ شلوارش.
شلوارشو دراوردم کیر کلفت و درازش از بغل شورتش دراومده بود.
شورتشو دراوردم و شروع کردم به ساک زدن.
کلی واسش ساک زدم اونم سرمو فشار میداد کیرش میرفت تو دهنم. هی میگفت مادرت بود همشو میخورد تو بلد نیستی.
گفت لخت شو .
واسش لخت شدم. گفت بخواب رو زمین. خوابیدم اومد روم. گفت سوراخی یا لاپایی؟
گفتم سوراخی. با دستام لپای کونمو باز کردم یه تف انداخت سر کیرشو گذاشت رو سوراخم. با یه فشار کامل کرد تو و روم خوابید خیلی درد داشت . ولی خب عادت داشتم به دردای شیرین. کم کم شروع کرد تلمبه زدن. درمیاورد دوباره میکرد تو. تلمبه هاشو تند کرد گفت میخوری آبمو گفتم اره عشقم. دوباره تلمبه هاش تندتر شد بهو گفت برگرد. زبونمو دراوردم کیرشو گذاشت رو زبونم آبش اومد تو دهنم. خیلی زیاد بود ولی خوشمزه بود.
بعد اینکه منو کرد گفت فعلا اینجا رو اجاره نده تا بهت بگم.
گفتم واسه چی گفت صبر کن فردا بهت زنگ میزنم.
فرداش زنگ زد باهام قرار گذاشت دیدم یه کس تو ماشینشه.
کسه سن بالا بود . حدود ۴۰ سالش بود.
متین گفت ببین داری ۵۰۰ بزنی به کارتش ببریمش خونت؟ دختره گفت ۵۰۰ کمه واسه دوتاتون متین گفت بابا اون کیرش کوچیکه. کاملیا خندید نگام کرد گفت باشه.
۵۰۰ زدم به کارتش متینم گفت یه دویست واسه کرایه به کارت من بزن گفتم نمیزنم گفت بزن بزار خوش بگذرونیم.
۲۰۰ هم زدم به کارت اون و تو راه گفت بهش گفت منو کرده دیروز کسه هم می خندید و گفت پس شماها کارمو کساد کردید.
رسیدیم خونه اول اون دوتا رفتن تو حموم متینم زیر انداز از تو ماشینش آورده بود.
بعد من رفتم تو باورم نمیشد سینه هاش قشنگ ۹۰ بود یکم تپل بود با رونای گنده.
رفتم تو گفت اول بیا سینمو تمیز کن اب متین روشه.
خوب سینه هاشو خوردم نوکش قهوه ای گنده بود. بعد گفت کسمو بخور خوابید منم شروع کردم خوردن. انقدر خوردم تا ارضا شد. اومدم بکنمش گفت حال دادن ندارم بزار لای سینه هام. لای سینشو زبون کشیدم خیس شد گذاشتم لاش اونم با دست بست سینه هاشو دو سه دقیقه عقب جلو کردم آبم اومد ریخت رو گردنش. از کیفش دستمال داد گفت تمیز کن
تمیز کردم واسش رفتم بیرون.
متین گفت انگشتت نکرد؟ گفتم نه گفت شانس آوردی وگرنه با انگشتش جرت میداد.
نوشته: آرش
جندگی زنم و خواهرم

#جنده #همسر

سلام به دوستان شهوانی
خاطره ک میخوام بگم کاملا واقعی واقعی
برمیگرده ب ۲سال بعد از ازدواجم الان ۴ساله ک ازدواج کردم
اسمم اکبره و ۲۹ سالمه ساکن پایین شهر تهران هستیم.
و همسرم زهرا ک الان ۲۵سالشه قد ۱۷۰با وزن ۶۵
واقعا هیکل رو فرم جذابی داره با سینه های ۷۵باسن قلمبه
و شکم باریک
بریم سر اصل مطلب.
من کارمند بانک هم و صبح ساعت۷میرم سر کار و ساعت ۲برمیگردم خونه
منو همسرم زندگی خیلی خوبی با هم داشتیم
ی خواهر دارم ب اسم مهسا که اونم همسن همسرم
و خوشتیپ جذاب
خواهرم مهسا مجرده خواستگار های پولدار زیادی داشت ولی قبول ب ازدواج نمیکرد بدون هیچ دلیلی و بیشتر وقت ها خونه من بود چون با زنم خیلی رفیق بود.
ی رفیق دارم ک از بچگی باهم بودیم ب اسم علی و خاطره زیادی باهم داریم پایه همچی با من هست
یه روز علی زنگ زد بهم گفت دوستاش ی پارتی گرفتن حدود ۵۰تا دختر و پسر هستن و دعوتش کردن ب من هم گفت بیا با هم بریم البته علی هنوز مجرده.
منم ک پایش بودم قبول کردم
گفت جمعه آخر هفته میام دنبالت ک بریم
پارتی هم ک داخل ی باغ خیلی بزرگ داخل لواسون بود
جمعه شد ک علی زنگم زد گفت آماده باش تا بیام دنبالت
به مهسا گفتم ک علی زنگم زده گفته با دوستای قدیمیمون ی دورهمی گرفتیم شاید شب نیام
گفت اشکالی نداره زنگ میزنم مهسا بیاد پیشم تنها نباشم
صبح جمعه بود ک علی اومد دنبالم و رفتیم
رسیدیم جلوی باغ علی زنگ زد رفیقش اومد درو باز کرد رفتیم داخل
دیدم حدود ۵۰تا دختروپسر داخل بودن و می‌رقصیدن
رفیق علی اسمش شهرام ی پسر خوشگل خوشتیپ
مشروب آورد بهمون تعارف کرد ما هم مشغول خوردن بودیم
علی به شهرام گفت پس دوست دختر تو کجاست
گفت تو راهن دارن میان اتفاقا دوستش هم داره میاره ک با تو اوکی کنم
ما هم ک مست مست بلند شدیم هی میرقصیدیم ک ی دختره جذاب خوشگل اومد دستمو گرفت گفت دیدم تنهایی گفتم با هم برقصیم هی میرقصیدیم
ولی علی و شهرام بلند نشدن گفتم بلند شین برقصیم
علی گفت بزار اون جنده ها بیان بعد با هم میرقصیم
حدود ساعت۲بعداظهر بود ک شهرام گفت دخترا اومدن من برم بیارمشون
من ک در حال رقصیدن بودم علی هم منتظر اونا یهو ک اومدن داخل اصلا باورم نمیشد خشکم زد دیدم زهرا همسرم با مهسا خواهرم اومدن تو
نمی‌دونستم باید چیکار کنم رفتم از خجالت خودم تو اتاق ک منو نبینن چون علی همسرم و خواهرمو می‌شناخت
نمی‌دونستم باید چیکار کنم
داشتم یواشکی نگاهشون میکردم ک علی هم اومد تو اتاق هی نگاهم میکنه و هیچی نمیگه نشستیم روی زمین بهم گفت تو هم دیدی کی بودن با خجالت گفتم آره
منو علی خیلی با هم رفیق بودیم خیلی برام ناراحت شد
یهو شهرام اومد تو و گفت کجایین هی دنبالتون میگردم دخترا اومدن بیاین با هم آشنا شین
علی بهش گفت اونا آشنان و نباید مارو ببینن چون اکبر متاهل می‌ترسیم برن و ب زن اکبر بگن و زندگیمون خراب بشه تو برو ما میرسم ی سمت دیگه از پارتی ولی نگفته بود ک همسر و خواهر منه
شهرام رفتو
علی گفت باید چیکار کنیم گفتم اینجا اصلا هیچی نمیگیم ک کسی نفهمه زشته تا وقتی ک رفتم خونه
رفتیم از لای در اتاق هی بیرون نگاه میکردیم
دیدم زهرا و مهسا نشستن رو مبل علی پیش مهسا نشسته و ی نفر دیگه از رفقای علی هم اینور پیش زنم زهرا نشستن و دارن مشروب میخورن
یکمی گذشت ک بلند شدن و میرقصیدن اصلا باورم نمیشد زنم و خواهرم دوتا جنده ب تمام عیار هستن
من هم پیش علی از خجالت داشتم آب میشدم
همه داشتن میرقصیدن و لب می‌گرفتن همه چت مست بودن
خیلی از دخترا کامل لخت شده بود فقط با شورت و سوتین و با دوست پسراشون هی لب می‌گرفتن و میرقصیدن
یهو دیدم علی مهسارو برد داخل یکی از اتاق ها ولی زهرا هنوز پیش بقیه با اون پسره هی میرقصید
ب علی گفتم تو بمون همین جا بیام
یواشکی از اتاق اومدم بیرون رفتم دنبالشون ک ببینم چیکار میکنم
در اتاق اصلا نبسته بودن دیدم خواهرم مهسا زانو زده و داره برا شهرام ساک میزنه
ی لحظه حس شهوت منو گرفت و لذت میبردم که می دیدم خواهرم داره ساک میزنم
نمی‌دونم چرا شاید چون زیادی مست بودن
بعد بلند شدن لخت شدن
اولش گفتم خواهرم ک هنوز دختره پس حتما میخواد از کون بده
مهسا رو کمر دراز کشید و شهرام سرش برد پین پاهای خواهرم هی کسش رو میخوره و بلند شد کیرشو کشید رو کی مهسا یهو کرد داخل ولی مهسا انقدر مست بود ک اصلا دردی نکشید
اصلا باورم نمیشد که خواهرم پرده ندارم فهمیدم ک قبلاً خیلی داده
یهو به فکرم رسید زنم زهرا الان کجاست برگشتم پیش بقیه هرچی نگاه کردم دیدم نیستش
رفتم پیش رفیقم علی دیدم علی رو هم نیست
ی زنگ زدم بهش گفتم کجایی گفت بیا پیش اتاق آخر سالن اونجام رفتم پیشش گفتم چی شده گفت داخل اتاق نگاه کن
دیدم ۴نفر زهرا رو لخت کردن و افتادن ب جونش و هی از کس و کون با هم می‌کننش
نگاه ب علی کردن دیدم کیرش داره از زیر شلوار میزنه بیرون
اینقدر بزرگ شده
دید