#مقدمه یک #کتاب
چرا «مخاطبپنداری» در ایران تشدید شد؟
دکتر مهدی محسنیانراد- استاد ارتباطات
مخاطبپنداری، نوعی خیالبافی است که همچون هر «ناهوشیاری جمعی»، یک حالت عادی در هوشیاری است، نه یک عادت بد یا یک اختلال هیجانی. مخاطبپنداران، بر اساس نظریه «مشابهت» در روانشناسی، مشابهتهای ظاهری میان رسانه سنتی پرپیشینه و ماندگاری همچون «میز خطابه یا #منبر» را با رسانههای جدید و حتی فناوریهای نوین ارتباطی مد نظر قرار میدهند و دچار این پندار ماندگار میشوند که این سوی رسانهها، همان مخاطبان میز خطابه و منبر نشستهاند.
در روانشناسی، «#نظریه_شباهت» میگوید احتمال اینکه در ذهن، محرکهایی که از جهاتی با یکدیگر شباهت دارند با هم جمع شوند و یک شکل واحد به خود بگیرند، به مراتب بیش از احتمال تجمع محرکهایی است که به هم شبیه نیستند و یکی از انگیزههای رویآوری به خیالبافی، «حل و فصل مشکلات ناگشوده و احساسات متعارض» است.
شاید بتوان رفتار تصمیمگیران حوزه رسانهها در ماندگاری در وادی #نظریه_تزریقی را با «#نظریه_توهم_کنترل» تبیین کرد. این نظریه، بیانکننده هنگامی است که انسانها متمایل بر این باور میشوند که وقایع مورد آرزو و خواست آنها که به وقوع پیوسته، محصول اعمال و رفتار آنان است. این نظریه میگوید موفقیتهای اولیه افراد، این اعتقاد را در آنان ایجاد میکند که توان کنترل بازدههای موقعیت را دارند. همین حالت، ظاهراً در مورد قماربازانی که در مراحل اولیه با بردهای متوالی روبهرو میشوند و توهم مهارت در آنها ایجاد میشود، منطبق است؛ توهمی که طی آن در مراحل بعدی پیدرپی میبازند و حتی ممکن است سرمایه خود را نیز بر باد دهند. در واقع، تصور کنترل داشتن، ممکن است بسیار بیشتر از قدرت واقعی کنترل ما روی موقعیتها باشد.
شاید بتوان گفت جوامعی که دچار #مخاطب_پنداری میشوند، در انتظار کنترلی هستند که عملاً چندان امکانپذیر نیست و بیشتر شکل توهم دارد. از نمونههای قابلتوجه، رویدادهایی بود که در دهه ۱۳۶۰، در مورد #ویدئو اتفاق افتاد. به این ترتیب که پدیده با توسعه مصرف ویدئو آغاز، با اجرای انواع عملیات بازدارنده از سوی نیروهای انتظامی دنبال و سرانجام پس از چند سال، به آگاهی از عدم موفقیت در کنترل و متعاقباً تأسیس صدها مرکز اجاره ویدئو منتهی شد.
به نظر میرسد در یکصد سال گذشته، اگر از میان موارد «#توهم_کنترل» رسانهها، ماجرای ویدئو بارزترین آنها بوده، «مخاطبپنداری» در نگاه سهمی از حوزویها و بخشی از دولتمردان ایران، چه در مورد رسانههای کلاسیک (#مطبوعات، رادیو تلویزیون و...) و چه فناوریهای جدید (#ماهواره، #اینترنت و...) وسیعتر و عمیقتر بوده است. پدیدهای که یکی از دلایل مهم آن ضعف عمیقی است که در شناخت ماهیت و کارکرد رسانهها در میان آنان وجود دارد. تجربه تلخ روحانیان ایران از شرایط اجتماعی و نظام ارزشی حاکم بر رسانههای مدرن دوران پهلوی و پیروزی رسانههای سنتی، نظیر منبر و متعاقباً سخنرانیهای تکثیر شده روی نوارهای کاست -از رسانههای مدرن دوران انقلاب- سبب شد مخاطبپنداری در ایران، عمق و وسعت بیشتری نسبت به سایر کشورهای در حال توسعه بیابد؛ پدیدهای که بیشتر روانی- اجتماعی بود تا معرفتی. ضمن آنکه زمینههای تاریخی - اجتماعی نیز برای چنین ادراکی مهیا بود.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی و حذف بسیاری از تولیدات رادیو- تلویزیونی پیش از انقلاب از آنتنهای پخش صداوسیمای جمهوری اسلامی و عدم امکان جایگزینی سریع آنها، این خطا رخ داد که رادیو به تقلید منبر پرداخت، از #تلویزیون به گونه رادیو بهرهبرداری شد و عملاً ماهیت رادیووتلویزیون از آنها گرفته شد. اینگونه بود که در سال ۱۹۸۵ میلادی، تلویزیون ایران از نظر سهم برنامههای دینی -که اکثراً سخنرانیهای مذهبی و منبری بود- در رده اول جهان قرار گرفت. از آنسو، سهم برنامههای سرگرمکننده #تلویزیون_ایران در پایینترین رده کشورهای جهان قرار گرفت و همانطور که قبلاً گفته شد، به زودی ایران در جایگاه پرمصرفترین کشور نوارهای ویدئویی قرار گرفت.
آنچه در ایران اتفاق افتاد، کاملاً برای ارتباطشناسان بومی قابل پیشبینی بود. #سانسور کردن یک #پیام باعث میشود مخاطبان نگرش خود را در مسیر موضعی که مورد دفاع آن پیام است، تغییر دهند و گرایش بیشتری به دریافت آن پیام داشته باشند. به همین جهت است که محدودیتهای ایجاد شده از سوی حکومتها ممکن است منجر به تمایل بیشتر نسبت به موضوع محدودیتها از سوی مردم شود...
⬅️ این متن بخشی از نوشته دکتر #مهدی_محسنیانراد به عنوان مقدمه کتاب «مخاطبپنداری» تألیف دکتر #امیر_عبدالرضا_سپنجی است که توسط #انتشارات_سیمای_شرق منتشر شده.
تلفن سفارش کتاب: ۸۸۹۰۴۸۸۲
@cm_magazine
چرا «مخاطبپنداری» در ایران تشدید شد؟
دکتر مهدی محسنیانراد- استاد ارتباطات
مخاطبپنداری، نوعی خیالبافی است که همچون هر «ناهوشیاری جمعی»، یک حالت عادی در هوشیاری است، نه یک عادت بد یا یک اختلال هیجانی. مخاطبپنداران، بر اساس نظریه «مشابهت» در روانشناسی، مشابهتهای ظاهری میان رسانه سنتی پرپیشینه و ماندگاری همچون «میز خطابه یا #منبر» را با رسانههای جدید و حتی فناوریهای نوین ارتباطی مد نظر قرار میدهند و دچار این پندار ماندگار میشوند که این سوی رسانهها، همان مخاطبان میز خطابه و منبر نشستهاند.
در روانشناسی، «#نظریه_شباهت» میگوید احتمال اینکه در ذهن، محرکهایی که از جهاتی با یکدیگر شباهت دارند با هم جمع شوند و یک شکل واحد به خود بگیرند، به مراتب بیش از احتمال تجمع محرکهایی است که به هم شبیه نیستند و یکی از انگیزههای رویآوری به خیالبافی، «حل و فصل مشکلات ناگشوده و احساسات متعارض» است.
شاید بتوان رفتار تصمیمگیران حوزه رسانهها در ماندگاری در وادی #نظریه_تزریقی را با «#نظریه_توهم_کنترل» تبیین کرد. این نظریه، بیانکننده هنگامی است که انسانها متمایل بر این باور میشوند که وقایع مورد آرزو و خواست آنها که به وقوع پیوسته، محصول اعمال و رفتار آنان است. این نظریه میگوید موفقیتهای اولیه افراد، این اعتقاد را در آنان ایجاد میکند که توان کنترل بازدههای موقعیت را دارند. همین حالت، ظاهراً در مورد قماربازانی که در مراحل اولیه با بردهای متوالی روبهرو میشوند و توهم مهارت در آنها ایجاد میشود، منطبق است؛ توهمی که طی آن در مراحل بعدی پیدرپی میبازند و حتی ممکن است سرمایه خود را نیز بر باد دهند. در واقع، تصور کنترل داشتن، ممکن است بسیار بیشتر از قدرت واقعی کنترل ما روی موقعیتها باشد.
شاید بتوان گفت جوامعی که دچار #مخاطب_پنداری میشوند، در انتظار کنترلی هستند که عملاً چندان امکانپذیر نیست و بیشتر شکل توهم دارد. از نمونههای قابلتوجه، رویدادهایی بود که در دهه ۱۳۶۰، در مورد #ویدئو اتفاق افتاد. به این ترتیب که پدیده با توسعه مصرف ویدئو آغاز، با اجرای انواع عملیات بازدارنده از سوی نیروهای انتظامی دنبال و سرانجام پس از چند سال، به آگاهی از عدم موفقیت در کنترل و متعاقباً تأسیس صدها مرکز اجاره ویدئو منتهی شد.
به نظر میرسد در یکصد سال گذشته، اگر از میان موارد «#توهم_کنترل» رسانهها، ماجرای ویدئو بارزترین آنها بوده، «مخاطبپنداری» در نگاه سهمی از حوزویها و بخشی از دولتمردان ایران، چه در مورد رسانههای کلاسیک (#مطبوعات، رادیو تلویزیون و...) و چه فناوریهای جدید (#ماهواره، #اینترنت و...) وسیعتر و عمیقتر بوده است. پدیدهای که یکی از دلایل مهم آن ضعف عمیقی است که در شناخت ماهیت و کارکرد رسانهها در میان آنان وجود دارد. تجربه تلخ روحانیان ایران از شرایط اجتماعی و نظام ارزشی حاکم بر رسانههای مدرن دوران پهلوی و پیروزی رسانههای سنتی، نظیر منبر و متعاقباً سخنرانیهای تکثیر شده روی نوارهای کاست -از رسانههای مدرن دوران انقلاب- سبب شد مخاطبپنداری در ایران، عمق و وسعت بیشتری نسبت به سایر کشورهای در حال توسعه بیابد؛ پدیدهای که بیشتر روانی- اجتماعی بود تا معرفتی. ضمن آنکه زمینههای تاریخی - اجتماعی نیز برای چنین ادراکی مهیا بود.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی و حذف بسیاری از تولیدات رادیو- تلویزیونی پیش از انقلاب از آنتنهای پخش صداوسیمای جمهوری اسلامی و عدم امکان جایگزینی سریع آنها، این خطا رخ داد که رادیو به تقلید منبر پرداخت، از #تلویزیون به گونه رادیو بهرهبرداری شد و عملاً ماهیت رادیووتلویزیون از آنها گرفته شد. اینگونه بود که در سال ۱۹۸۵ میلادی، تلویزیون ایران از نظر سهم برنامههای دینی -که اکثراً سخنرانیهای مذهبی و منبری بود- در رده اول جهان قرار گرفت. از آنسو، سهم برنامههای سرگرمکننده #تلویزیون_ایران در پایینترین رده کشورهای جهان قرار گرفت و همانطور که قبلاً گفته شد، به زودی ایران در جایگاه پرمصرفترین کشور نوارهای ویدئویی قرار گرفت.
آنچه در ایران اتفاق افتاد، کاملاً برای ارتباطشناسان بومی قابل پیشبینی بود. #سانسور کردن یک #پیام باعث میشود مخاطبان نگرش خود را در مسیر موضعی که مورد دفاع آن پیام است، تغییر دهند و گرایش بیشتری به دریافت آن پیام داشته باشند. به همین جهت است که محدودیتهای ایجاد شده از سوی حکومتها ممکن است منجر به تمایل بیشتر نسبت به موضوع محدودیتها از سوی مردم شود...
⬅️ این متن بخشی از نوشته دکتر #مهدی_محسنیانراد به عنوان مقدمه کتاب «مخاطبپنداری» تألیف دکتر #امیر_عبدالرضا_سپنجی است که توسط #انتشارات_سیمای_شرق منتشر شده.
تلفن سفارش کتاب: ۸۸۹۰۴۸۸۲
@cm_magazine
Forwarded from ماهنامه مديريت ارتباطات
#مقدمه یک #کتاب
چرا «مخاطبپنداری» در ایران تشدید شد؟
دکتر مهدی محسنیانراد- استاد ارتباطات
مخاطبپنداری، نوعی خیالبافی است که همچون هر «ناهوشیاری جمعی»، یک حالت عادی در هوشیاری است، نه یک عادت بد یا یک اختلال هیجانی. مخاطبپنداران، بر اساس نظریه «مشابهت» در روانشناسی، مشابهتهای ظاهری میان رسانه سنتی پرپیشینه و ماندگاری همچون «میز خطابه یا #منبر» را با رسانههای جدید و حتی فناوریهای نوین ارتباطی مد نظر قرار میدهند و دچار این پندار ماندگار میشوند که این سوی رسانهها، همان مخاطبان میز خطابه و منبر نشستهاند.
در روانشناسی، «#نظریه_شباهت» میگوید احتمال اینکه در ذهن، محرکهایی که از جهاتی با یکدیگر شباهت دارند با هم جمع شوند و یک شکل واحد به خود بگیرند، به مراتب بیش از احتمال تجمع محرکهایی است که به هم شبیه نیستند و یکی از انگیزههای رویآوری به خیالبافی، «حل و فصل مشکلات ناگشوده و احساسات متعارض» است.
شاید بتوان رفتار تصمیمگیران حوزه رسانهها در ماندگاری در وادی #نظریه_تزریقی را با «#نظریه_توهم_کنترل» تبیین کرد. این نظریه، بیانکننده هنگامی است که انسانها متمایل بر این باور میشوند که وقایع مورد آرزو و خواست آنها که به وقوع پیوسته، محصول اعمال و رفتار آنان است. این نظریه میگوید موفقیتهای اولیه افراد، این اعتقاد را در آنان ایجاد میکند که توان کنترل بازدههای موقعیت را دارند. همین حالت، ظاهراً در مورد قماربازانی که در مراحل اولیه با بردهای متوالی روبهرو میشوند و توهم مهارت در آنها ایجاد میشود، منطبق است؛ توهمی که طی آن در مراحل بعدی پیدرپی میبازند و حتی ممکن است سرمایه خود را نیز بر باد دهند. در واقع، تصور کنترل داشتن، ممکن است بسیار بیشتر از قدرت واقعی کنترل ما روی موقعیتها باشد.
شاید بتوان گفت جوامعی که دچار #مخاطب_پنداری میشوند، در انتظار کنترلی هستند که عملاً چندان امکانپذیر نیست و بیشتر شکل توهم دارد. از نمونههای قابلتوجه، رویدادهایی بود که در دهه ۱۳۶۰، در مورد #ویدئو اتفاق افتاد. به این ترتیب که پدیده با توسعه مصرف ویدئو آغاز، با اجرای انواع عملیات بازدارنده از سوی نیروهای انتظامی دنبال و سرانجام پس از چند سال، به آگاهی از عدم موفقیت در کنترل و متعاقباً تأسیس صدها مرکز اجاره ویدئو منتهی شد.
به نظر میرسد در یکصد سال گذشته، اگر از میان موارد «#توهم_کنترل» رسانهها، ماجرای ویدئو بارزترین آنها بوده، «مخاطبپنداری» در نگاه سهمی از حوزویها و بخشی از دولتمردان ایران، چه در مورد رسانههای کلاسیک (#مطبوعات، رادیو تلویزیون و...) و چه فناوریهای جدید (#ماهواره، #اینترنت و...) وسیعتر و عمیقتر بوده است. پدیدهای که یکی از دلایل مهم آن ضعف عمیقی است که در شناخت ماهیت و کارکرد رسانهها در میان آنان وجود دارد. تجربه تلخ روحانیان ایران از شرایط اجتماعی و نظام ارزشی حاکم بر رسانههای مدرن دوران پهلوی و پیروزی رسانههای سنتی، نظیر منبر و متعاقباً سخنرانیهای تکثیر شده روی نوارهای کاست -از رسانههای مدرن دوران انقلاب- سبب شد مخاطبپنداری در ایران، عمق و وسعت بیشتری نسبت به سایر کشورهای در حال توسعه بیابد؛ پدیدهای که بیشتر روانی- اجتماعی بود تا معرفتی. ضمن آنکه زمینههای تاریخی - اجتماعی نیز برای چنین ادراکی مهیا بود.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی و حذف بسیاری از تولیدات رادیو- تلویزیونی پیش از انقلاب از آنتنهای پخش صداوسیمای جمهوری اسلامی و عدم امکان جایگزینی سریع آنها، این خطا رخ داد که رادیو به تقلید منبر پرداخت، از #تلویزیون به گونه رادیو بهرهبرداری شد و عملاً ماهیت رادیووتلویزیون از آنها گرفته شد. اینگونه بود که در سال ۱۹۸۵ میلادی، تلویزیون ایران از نظر سهم برنامههای دینی -که اکثراً سخنرانیهای مذهبی و منبری بود- در رده اول جهان قرار گرفت. از آنسو، سهم برنامههای سرگرمکننده #تلویزیون_ایران در پایینترین رده کشورهای جهان قرار گرفت و همانطور که قبلاً گفته شد، به زودی ایران در جایگاه پرمصرفترین کشور نوارهای ویدئویی قرار گرفت.
آنچه در ایران اتفاق افتاد، کاملاً برای ارتباطشناسان بومی قابل پیشبینی بود. #سانسور کردن یک #پیام باعث میشود مخاطبان نگرش خود را در مسیر موضعی که مورد دفاع آن پیام است، تغییر دهند و گرایش بیشتری به دریافت آن پیام داشته باشند. به همین جهت است که محدودیتهای ایجاد شده از سوی حکومتها ممکن است منجر به تمایل بیشتر نسبت به موضوع محدودیتها از سوی مردم شود...
⬅️ این متن بخشی از نوشته دکتر #مهدی_محسنیانراد به عنوان مقدمه کتاب «مخاطبپنداری» تألیف دکتر #امیر_عبدالرضا_سپنجی است که توسط #انتشارات_سیمای_شرق منتشر شده.
تلفن سفارش کتاب: ۸۸۹۰۴۸۸۲
@cm_magazine
چرا «مخاطبپنداری» در ایران تشدید شد؟
دکتر مهدی محسنیانراد- استاد ارتباطات
مخاطبپنداری، نوعی خیالبافی است که همچون هر «ناهوشیاری جمعی»، یک حالت عادی در هوشیاری است، نه یک عادت بد یا یک اختلال هیجانی. مخاطبپنداران، بر اساس نظریه «مشابهت» در روانشناسی، مشابهتهای ظاهری میان رسانه سنتی پرپیشینه و ماندگاری همچون «میز خطابه یا #منبر» را با رسانههای جدید و حتی فناوریهای نوین ارتباطی مد نظر قرار میدهند و دچار این پندار ماندگار میشوند که این سوی رسانهها، همان مخاطبان میز خطابه و منبر نشستهاند.
در روانشناسی، «#نظریه_شباهت» میگوید احتمال اینکه در ذهن، محرکهایی که از جهاتی با یکدیگر شباهت دارند با هم جمع شوند و یک شکل واحد به خود بگیرند، به مراتب بیش از احتمال تجمع محرکهایی است که به هم شبیه نیستند و یکی از انگیزههای رویآوری به خیالبافی، «حل و فصل مشکلات ناگشوده و احساسات متعارض» است.
شاید بتوان رفتار تصمیمگیران حوزه رسانهها در ماندگاری در وادی #نظریه_تزریقی را با «#نظریه_توهم_کنترل» تبیین کرد. این نظریه، بیانکننده هنگامی است که انسانها متمایل بر این باور میشوند که وقایع مورد آرزو و خواست آنها که به وقوع پیوسته، محصول اعمال و رفتار آنان است. این نظریه میگوید موفقیتهای اولیه افراد، این اعتقاد را در آنان ایجاد میکند که توان کنترل بازدههای موقعیت را دارند. همین حالت، ظاهراً در مورد قماربازانی که در مراحل اولیه با بردهای متوالی روبهرو میشوند و توهم مهارت در آنها ایجاد میشود، منطبق است؛ توهمی که طی آن در مراحل بعدی پیدرپی میبازند و حتی ممکن است سرمایه خود را نیز بر باد دهند. در واقع، تصور کنترل داشتن، ممکن است بسیار بیشتر از قدرت واقعی کنترل ما روی موقعیتها باشد.
شاید بتوان گفت جوامعی که دچار #مخاطب_پنداری میشوند، در انتظار کنترلی هستند که عملاً چندان امکانپذیر نیست و بیشتر شکل توهم دارد. از نمونههای قابلتوجه، رویدادهایی بود که در دهه ۱۳۶۰، در مورد #ویدئو اتفاق افتاد. به این ترتیب که پدیده با توسعه مصرف ویدئو آغاز، با اجرای انواع عملیات بازدارنده از سوی نیروهای انتظامی دنبال و سرانجام پس از چند سال، به آگاهی از عدم موفقیت در کنترل و متعاقباً تأسیس صدها مرکز اجاره ویدئو منتهی شد.
به نظر میرسد در یکصد سال گذشته، اگر از میان موارد «#توهم_کنترل» رسانهها، ماجرای ویدئو بارزترین آنها بوده، «مخاطبپنداری» در نگاه سهمی از حوزویها و بخشی از دولتمردان ایران، چه در مورد رسانههای کلاسیک (#مطبوعات، رادیو تلویزیون و...) و چه فناوریهای جدید (#ماهواره، #اینترنت و...) وسیعتر و عمیقتر بوده است. پدیدهای که یکی از دلایل مهم آن ضعف عمیقی است که در شناخت ماهیت و کارکرد رسانهها در میان آنان وجود دارد. تجربه تلخ روحانیان ایران از شرایط اجتماعی و نظام ارزشی حاکم بر رسانههای مدرن دوران پهلوی و پیروزی رسانههای سنتی، نظیر منبر و متعاقباً سخنرانیهای تکثیر شده روی نوارهای کاست -از رسانههای مدرن دوران انقلاب- سبب شد مخاطبپنداری در ایران، عمق و وسعت بیشتری نسبت به سایر کشورهای در حال توسعه بیابد؛ پدیدهای که بیشتر روانی- اجتماعی بود تا معرفتی. ضمن آنکه زمینههای تاریخی - اجتماعی نیز برای چنین ادراکی مهیا بود.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی و حذف بسیاری از تولیدات رادیو- تلویزیونی پیش از انقلاب از آنتنهای پخش صداوسیمای جمهوری اسلامی و عدم امکان جایگزینی سریع آنها، این خطا رخ داد که رادیو به تقلید منبر پرداخت، از #تلویزیون به گونه رادیو بهرهبرداری شد و عملاً ماهیت رادیووتلویزیون از آنها گرفته شد. اینگونه بود که در سال ۱۹۸۵ میلادی، تلویزیون ایران از نظر سهم برنامههای دینی -که اکثراً سخنرانیهای مذهبی و منبری بود- در رده اول جهان قرار گرفت. از آنسو، سهم برنامههای سرگرمکننده #تلویزیون_ایران در پایینترین رده کشورهای جهان قرار گرفت و همانطور که قبلاً گفته شد، به زودی ایران در جایگاه پرمصرفترین کشور نوارهای ویدئویی قرار گرفت.
آنچه در ایران اتفاق افتاد، کاملاً برای ارتباطشناسان بومی قابل پیشبینی بود. #سانسور کردن یک #پیام باعث میشود مخاطبان نگرش خود را در مسیر موضعی که مورد دفاع آن پیام است، تغییر دهند و گرایش بیشتری به دریافت آن پیام داشته باشند. به همین جهت است که محدودیتهای ایجاد شده از سوی حکومتها ممکن است منجر به تمایل بیشتر نسبت به موضوع محدودیتها از سوی مردم شود...
⬅️ این متن بخشی از نوشته دکتر #مهدی_محسنیانراد به عنوان مقدمه کتاب «مخاطبپنداری» تألیف دکتر #امیر_عبدالرضا_سپنجی است که توسط #انتشارات_سیمای_شرق منتشر شده.
تلفن سفارش کتاب: ۸۸۹۰۴۸۸۲
@cm_magazine