Forwarded from اتچ بات
#شعرآوا
این روزهای تکراری تمامی ندارد که
مدام مرگ لحظه هاست
و تکرار دوباره شان
که تقاص نبودنت را از من میگیرند
این مرگ است
که با سمفونی انتظار می رقصد
و دگرگون میکند حال عجیبِ دلتنگی ام را
#سارا_بی_بهونه
@chekamehsabz🍀
این روزهای تکراری تمامی ندارد که
مدام مرگ لحظه هاست
و تکرار دوباره شان
که تقاص نبودنت را از من میگیرند
این مرگ است
که با سمفونی انتظار می رقصد
و دگرگون میکند حال عجیبِ دلتنگی ام را
#سارا_بی_بهونه
@chekamehsabz🍀
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
#شعرآوا
توآمدی و
بین منِ گذشته وتکه پاره های کنونم
حماسه ای در گرفته است؛
وکنون این رقص نیست
تشنجیست
دردوراهی عقل و قلب!
برقص در اضطراب
برقص درشبیخون حافظه بر عقربه های بیشرم زمان؛
هزاران سال نوری باقیست
تا فراموشی سرزمین سوسن چلچراغ!
#شکوه_پورصفری
@chekamehsabz🍀
توآمدی و
بین منِ گذشته وتکه پاره های کنونم
حماسه ای در گرفته است؛
وکنون این رقص نیست
تشنجیست
دردوراهی عقل و قلب!
برقص در اضطراب
برقص درشبیخون حافظه بر عقربه های بیشرم زمان؛
هزاران سال نوری باقیست
تا فراموشی سرزمین سوسن چلچراغ!
#شکوه_پورصفری
@chekamehsabz🍀
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
#شعرآوا
...و ابلیس
سر نسایید بر خاک
...و من
در هبوط زمین
آیینه از دستم افتاد.
و ابلیس پایش به زمین رسید..!
#فرزاد_سنایی
@chekamehsabz🍀
...و ابلیس
سر نسایید بر خاک
...و من
در هبوط زمین
آیینه از دستم افتاد.
و ابلیس پایش به زمین رسید..!
#فرزاد_سنایی
@chekamehsabz🍀
Telegram
attach 📎
#شعرآوا
برف میبارید ..
از پشت پنجره
با مشقهای ناتمام مدرسه
تعطیلی فردا را آرزو می کردم
برف میبارید..
عطر پوستهای نارنگی
روی بخاری ..
برف میبارید...
ته سیگار کش رفته از زیرسیگاری
به هنگام خداحافظی میهمانان..
برف می بارید..
آرزوی بزرگ شدن...
آرزو
آرزوها...
آرزوهایِ میهمان
آرزوهای سفر کرده
آرزوهای برگشته
آرزوهای معکوس
آرزوی بازگشت به کودکی
دیگر نه برف میاید
نه میهمان
نه...
و من، بی آرزو
مشق هایم مانده هنوز...
#افشین_داراب_بیگی
@chekamehsabz🍀
برف میبارید ..
از پشت پنجره
با مشقهای ناتمام مدرسه
تعطیلی فردا را آرزو می کردم
برف میبارید..
عطر پوستهای نارنگی
روی بخاری ..
برف میبارید...
ته سیگار کش رفته از زیرسیگاری
به هنگام خداحافظی میهمانان..
برف می بارید..
آرزوی بزرگ شدن...
آرزو
آرزوها...
آرزوهایِ میهمان
آرزوهای سفر کرده
آرزوهای برگشته
آرزوهای معکوس
آرزوی بازگشت به کودکی
دیگر نه برف میاید
نه میهمان
نه...
و من، بی آرزو
مشق هایم مانده هنوز...
#افشین_داراب_بیگی
@chekamehsabz🍀
#شعرآوا
روزی
به سراغم می آیی
به سراغ
منِ بی سرزمین!
نشانیم را
از شباویز تنهایی
خواهی گرفت
و مرا
همنشین
کوه خاموش بیستون
خواهی یافت
روزی
به یاد خواهی آورد
لبخندم را
آوازهای شاد و نیمه کاره ام را
صدای زنگ دارم را
و چشمان غمگینم را....
روزی
مرا خواهی دید
شاید زنده
شاید مرده
شاید زخمی و از یاد رفته
حتی شاید خرسند.....
روزی مرا خواهی دید
آه
سرانجام روزی که
سایه هامان به بلندای تلواسه های بی کسی هامان
قد بکشد
و انقطاع هر لبخند , بوسه ای باشد
و اشک خبر از شوق دهد!
مرا
خواهی یافت.....
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
روزی
به سراغم می آیی
به سراغ
منِ بی سرزمین!
نشانیم را
از شباویز تنهایی
خواهی گرفت
و مرا
همنشین
کوه خاموش بیستون
خواهی یافت
روزی
به یاد خواهی آورد
لبخندم را
آوازهای شاد و نیمه کاره ام را
صدای زنگ دارم را
و چشمان غمگینم را....
روزی
مرا خواهی دید
شاید زنده
شاید مرده
شاید زخمی و از یاد رفته
حتی شاید خرسند.....
روزی مرا خواهی دید
آه
سرانجام روزی که
سایه هامان به بلندای تلواسه های بی کسی هامان
قد بکشد
و انقطاع هر لبخند , بوسه ای باشد
و اشک خبر از شوق دهد!
مرا
خواهی یافت.....
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
#شعرآوا
تو از کدام سرزمین به قلب من ورود کردی
تو با کدوم خنجر سرخ به من رسوخ کردی
مرا چه بی تابانه به ورطه سقوط خود کشوندی
میخواهم
میخواهم دستم را بگیری
شاید که نه باید مرا نجات دهی
میخواهم که به مرز جنون برسم
نه با خودم که با تو به آسمون برسم
میخواهم کهکشانها را بیدار کنم
تمام ستاره های شب زده را
از قفس آسمون بیرون بکشم
سوار ماه بشم و به سیاره قلب تو
نفوذ کنم
میخواهم این شب سیاه را با تو به سپیده صبح کنم
#مهناز_رضازاده
@chekamehsabz🍀
تو از کدام سرزمین به قلب من ورود کردی
تو با کدوم خنجر سرخ به من رسوخ کردی
مرا چه بی تابانه به ورطه سقوط خود کشوندی
میخواهم
میخواهم دستم را بگیری
شاید که نه باید مرا نجات دهی
میخواهم که به مرز جنون برسم
نه با خودم که با تو به آسمون برسم
میخواهم کهکشانها را بیدار کنم
تمام ستاره های شب زده را
از قفس آسمون بیرون بکشم
سوار ماه بشم و به سیاره قلب تو
نفوذ کنم
میخواهم این شب سیاه را با تو به سپیده صبح کنم
#مهناز_رضازاده
@chekamehsabz🍀
#شعرآوا
بر صلیبی روی دیوار
در گنگی نامفهوم نگاهم
در تکرر چشمانم درون آیینه
به مصلوب شدن شعرهایم میاندیشم
اینجا در هجایی تلخ از هجوم بی امان سربازان مرگ مینویسم
در جهانی اینچنین سیاه
در جنگی میان موسیقی و مرگ
تلاوت آیه های نور چه سخت است
اما کدامین آیه از عشق سروده
کدامین دست اشکهای گونه هایم را زدوده
مصلوب باوری میشوم که حتی رویاهایم سنگسار میشوند
نزدیکی غریبی ست میان وز وز پشه های بی هویت و انسانهای اسیر در توهم دانایی
کجایم من که اینهمه غزل
اینهمه شعر
اینهمه واژه میشود تمام حرفهای پوسیده و مانده در دل من
حس غریبی ست
توازنی عجیب میان موسیقی و مرگ
...................
.........
کاش تمام مردم دنیا اینجا بودند
میان سطر سطر شعرهای تنهای من،،میان نت های موسیقی این شب غریب.....
..................
...
..
#ترنم
@chekamehsabz🍀
بر صلیبی روی دیوار
در گنگی نامفهوم نگاهم
در تکرر چشمانم درون آیینه
به مصلوب شدن شعرهایم میاندیشم
اینجا در هجایی تلخ از هجوم بی امان سربازان مرگ مینویسم
در جهانی اینچنین سیاه
در جنگی میان موسیقی و مرگ
تلاوت آیه های نور چه سخت است
اما کدامین آیه از عشق سروده
کدامین دست اشکهای گونه هایم را زدوده
مصلوب باوری میشوم که حتی رویاهایم سنگسار میشوند
نزدیکی غریبی ست میان وز وز پشه های بی هویت و انسانهای اسیر در توهم دانایی
کجایم من که اینهمه غزل
اینهمه شعر
اینهمه واژه میشود تمام حرفهای پوسیده و مانده در دل من
حس غریبی ست
توازنی عجیب میان موسیقی و مرگ
...................
.........
کاش تمام مردم دنیا اینجا بودند
میان سطر سطر شعرهای تنهای من،،میان نت های موسیقی این شب غریب.....
..................
...
..
#ترنم
@chekamehsabz🍀
#شعرآوا
در دِلت می شِنَوَم
موسیقیِ هِجران را
رویِ هر آهنگش، سَمفونیِ طوفان را
گرچه یک پنجره هم، رو به نظرگاهِ وفاداریِ تو،
برپا نیست
چون ندانستی افکار سَرَم،
دردهای مُتِصّوِر شده است
من که در عُمقِ نگاهِ گرمم
بذرِ انکارِ هوس می کارم
می دانم
می تپد قلبِ ورم کرده زِ زخم
کاش می شد که در سینه یِ آئینه یِ مست
اندکی بَس٘ت نشست
به نگاری دل بست
گرچه دل نیست و من دل بستم،
به نگاهِ دلدار
کاشکی می گُنجید
قلبِ فارغ شده ام در دلِ یار
#شهرام_قاسمی
@chekamehsabz🍀
در دِلت می شِنَوَم
موسیقیِ هِجران را
رویِ هر آهنگش، سَمفونیِ طوفان را
گرچه یک پنجره هم، رو به نظرگاهِ وفاداریِ تو،
برپا نیست
چون ندانستی افکار سَرَم،
دردهای مُتِصّوِر شده است
من که در عُمقِ نگاهِ گرمم
بذرِ انکارِ هوس می کارم
می دانم
می تپد قلبِ ورم کرده زِ زخم
کاش می شد که در سینه یِ آئینه یِ مست
اندکی بَس٘ت نشست
به نگاری دل بست
گرچه دل نیست و من دل بستم،
به نگاهِ دلدار
کاشکی می گُنجید
قلبِ فارغ شده ام در دلِ یار
#شهرام_قاسمی
@chekamehsabz🍀
#شعرآوا
تمام تنش بوی نا می داد
بوی آذرین اتشفشانی خاموش
پیچیده بوی ترک های اعماق تاریخ،
بر گسل خوابیده بر پیکرش.
بوی دست های ناسوده
عطر تمام تنش بود
بوی ماهی مرده تنگ گوشه اتاقش
می وزید بر مردمک لرزان چشمانش...
عاصی لال بی تکلم،
کال گند سال های دور،
قهقهه ابلیس
می پیچید در گوش سوال علامت های کر منگش...
بر درب دالان نمور و تاریک خاطره ها
کوبه می کوبید سرش
و رقص پا می رفت
گرد آتش
و می خواند
آخرین آواز قبیله غارنشینیش را...
#فرزادسنایی
@chekamehsabz🍀
تمام تنش بوی نا می داد
بوی آذرین اتشفشانی خاموش
پیچیده بوی ترک های اعماق تاریخ،
بر گسل خوابیده بر پیکرش.
بوی دست های ناسوده
عطر تمام تنش بود
بوی ماهی مرده تنگ گوشه اتاقش
می وزید بر مردمک لرزان چشمانش...
عاصی لال بی تکلم،
کال گند سال های دور،
قهقهه ابلیس
می پیچید در گوش سوال علامت های کر منگش...
بر درب دالان نمور و تاریک خاطره ها
کوبه می کوبید سرش
و رقص پا می رفت
گرد آتش
و می خواند
آخرین آواز قبیله غارنشینیش را...
#فرزادسنایی
@chekamehsabz🍀
#شعرآوا
خودم را گم کرده ام
میان آمدن و رفتن
خواستن و نخواستن
بودن و نبودن
میان بوسه های تو
خودم را گم کرده ام
میان لبخندهای دلنشینت
آرامش آغوشت
تپش های قلبت
گیرایی کلامت
خودم را گم کرده ام
میان نا امیدی فلق
و امید شفق
میان
ترس تکرار آرزوهای نارس
#مسیحا
@chekamehsabz🍀
خودم را گم کرده ام
میان آمدن و رفتن
خواستن و نخواستن
بودن و نبودن
میان بوسه های تو
خودم را گم کرده ام
میان لبخندهای دلنشینت
آرامش آغوشت
تپش های قلبت
گیرایی کلامت
خودم را گم کرده ام
میان نا امیدی فلق
و امید شفق
میان
ترس تکرار آرزوهای نارس
#مسیحا
@chekamehsabz🍀
#شعرآوا
چون اشک بر دیده نشستی و
چون خواب از دیده پریدی
اینک
خواب در دیده ام
اشکی ست که حلقه می زند
و بر گونه های
مهتابی ام
می چکد
و یادهایت را
تطهیر می کند
تو را پاک
چون مولودی بی گناه
می زاید
از نو....
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
چون اشک بر دیده نشستی و
چون خواب از دیده پریدی
اینک
خواب در دیده ام
اشکی ست که حلقه می زند
و بر گونه های
مهتابی ام
می چکد
و یادهایت را
تطهیر می کند
تو را پاک
چون مولودی بی گناه
می زاید
از نو....
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
#شعرآوا
برف میبارد
ایستاده ام روی سپیدی مطلق آسمان
سرد است و دستکشهای صورتی رنگ من در مطلق یک خاطره
میبرندم به دور دستها
به کوچه ای بن بست
به مهربانی چشمها و تبسم گرم لبها
میبردم به کودکیها
در حسی تازه اما آشنا به خانه ای میروم که مادر با نگرانی نبودنم
صدایم میزند
برف میبارد
گنجشکان گرسنه در پی دانه
و من در پی خاطره،،،،،
دخترک عاشقی در آستانه ی در ایستاده که منم
ژاکت آبی رنگ من روی طناب میلرزد
سرد است ،زمستان است
با سرانگشتانی پوشیده شده در دستکشی صورتی رنگ
روی شیشه های غبار گرفته مینویسم عشق،،،
مادر صدایم میزند
برف میبارد،ایستاده ام در بهت یورش خاطرات
دخترک پشت سرم میرود
و من اینک زنی هستم تنها
با نگاهی قاب گرفته بر دیوار تنهایی
واژه واژه مرثیه میشوم
در پی راهی که روزی مردی از آنجا گذر کرد
راهی میشوم در مسیری سپید با اندوهی به وسعت انتظار یک مسافر در ایستگاهی متروک
چمدان خیالم را برمیدارم..............
...........
برف میبارد،اینجا من هستم زنی تنها با دستکشهایی به رنگ صورتی..........
#ترنم
@chekamehsabz🍀
برف میبارد
ایستاده ام روی سپیدی مطلق آسمان
سرد است و دستکشهای صورتی رنگ من در مطلق یک خاطره
میبرندم به دور دستها
به کوچه ای بن بست
به مهربانی چشمها و تبسم گرم لبها
میبردم به کودکیها
در حسی تازه اما آشنا به خانه ای میروم که مادر با نگرانی نبودنم
صدایم میزند
برف میبارد
گنجشکان گرسنه در پی دانه
و من در پی خاطره،،،،،
دخترک عاشقی در آستانه ی در ایستاده که منم
ژاکت آبی رنگ من روی طناب میلرزد
سرد است ،زمستان است
با سرانگشتانی پوشیده شده در دستکشی صورتی رنگ
روی شیشه های غبار گرفته مینویسم عشق،،،
مادر صدایم میزند
برف میبارد،ایستاده ام در بهت یورش خاطرات
دخترک پشت سرم میرود
و من اینک زنی هستم تنها
با نگاهی قاب گرفته بر دیوار تنهایی
واژه واژه مرثیه میشوم
در پی راهی که روزی مردی از آنجا گذر کرد
راهی میشوم در مسیری سپید با اندوهی به وسعت انتظار یک مسافر در ایستگاهی متروک
چمدان خیالم را برمیدارم..............
...........
برف میبارد،اینجا من هستم زنی تنها با دستکشهایی به رنگ صورتی..........
#ترنم
@chekamehsabz🍀
#شعرآوا
مرا به وحشت یک انفجار مهیب میبرد
در کشاکش ترس خودم وافکارم
دستی به سمت من می آید
او نزدیک میشود
اما من دور
به سمتم چنان بی مهابا میدود
و من در وحشت دستی بی بدن
ترس را فرو می خورم
من به تنهایی از این خلسه بیرون
میکشم خود. را
دستها بماند برای دیگران
#مهناز_رضازاده
@chekamehsabz🍀
مرا به وحشت یک انفجار مهیب میبرد
در کشاکش ترس خودم وافکارم
دستی به سمت من می آید
او نزدیک میشود
اما من دور
به سمتم چنان بی مهابا میدود
و من در وحشت دستی بی بدن
ترس را فرو می خورم
من به تنهایی از این خلسه بیرون
میکشم خود. را
دستها بماند برای دیگران
#مهناز_رضازاده
@chekamehsabz🍀
#شعرآوا
خورشید غروب می کند
جمعهای دیگر به پایان میرسد
تپه های اطراف شهر
کم کم خالی میشوند
جویبارهای کوچک
در تاریکی فرو میروند
صدایشان کِش میآید
انگار شب ها عریضتر میشوند
گربهها آسوده زباله ها را
زیرو رو میکنند
یک نفر، در تاریکیِ درختان
سیگارش را آتش میزند..
#افشین_داراب_بیگی
@chekamehsabz🍀
خورشید غروب می کند
جمعهای دیگر به پایان میرسد
تپه های اطراف شهر
کم کم خالی میشوند
جویبارهای کوچک
در تاریکی فرو میروند
صدایشان کِش میآید
انگار شب ها عریضتر میشوند
گربهها آسوده زباله ها را
زیرو رو میکنند
یک نفر، در تاریکیِ درختان
سیگارش را آتش میزند..
#افشین_داراب_بیگی
@chekamehsabz🍀
#شعرآوا
حکایت هایِ بی آخر
تقدُّس هایِ وَه٘م آور
به جایِ شور و آسودن،
«اسیر بودن»
به دردِ دودمان و دیگران مُردن
و تکرارِ هزاران ماتم و ماتم
هدف را عاری از روحِ شهامت می کند
اینک،
به افکارِ پَریشان،
چشم بر باران و رعد و آذَرَخش دارم
#شهرام_قاسمی
@chekamehsabz🍀
حکایت هایِ بی آخر
تقدُّس هایِ وَه٘م آور
به جایِ شور و آسودن،
«اسیر بودن»
به دردِ دودمان و دیگران مُردن
و تکرارِ هزاران ماتم و ماتم
هدف را عاری از روحِ شهامت می کند
اینک،
به افکارِ پَریشان،
چشم بر باران و رعد و آذَرَخش دارم
#شهرام_قاسمی
@chekamehsabz🍀
Calm Now
Archive
#شعرآوا
اسباب بازی کودکیات را
به آغوش میکشم
ساعت ها ..
اندامم را گم میکنم
در آمیزشی بی مرز
گویی در دریاچهای زلال
به عمق میروم
غرق میشوم
با لبخندی مواج
رو به تو ...
به عمق میروم
محو میشود صورتم
اما
اسباب بازیات
هنوز نزد توست..
#افشین_د
از مجموعه ی
" همزاد "
@chekamehsabz🍀
اسباب بازی کودکیات را
به آغوش میکشم
ساعت ها ..
اندامم را گم میکنم
در آمیزشی بی مرز
گویی در دریاچهای زلال
به عمق میروم
غرق میشوم
با لبخندی مواج
رو به تو ...
به عمق میروم
محو میشود صورتم
اما
اسباب بازیات
هنوز نزد توست..
#افشین_د
از مجموعه ی
" همزاد "
@chekamehsabz🍀
Calm Now
Archive
#شعرآوا
اسباب بازی کودکیات را
به آغوش میکشم
ساعت ها ..
اندامم را گم میکنم
در آمیزشی بی مرز
گویی در دریاچهای زلال
به عمق میروم
غرق میشوم
با لبخندی مواج
رو به تو ...
به عمق میروم
محو میشود صورتم
اما
اسباب بازیات
هنوز نزد توست..
#افشین_د
از مجموعه ی
" همزاد "
@chekamehsabz🍀
اسباب بازی کودکیات را
به آغوش میکشم
ساعت ها ..
اندامم را گم میکنم
در آمیزشی بی مرز
گویی در دریاچهای زلال
به عمق میروم
غرق میشوم
با لبخندی مواج
رو به تو ...
به عمق میروم
محو میشود صورتم
اما
اسباب بازیات
هنوز نزد توست..
#افشین_د
از مجموعه ی
" همزاد "
@chekamehsabz🍀
Forwarded from اتچ بات
#شعرآوا
شاه بیت غزلهایم
آرام جانم تو را سرشار
از تمام خود خواستــــــــــم
ساده وبے ادعا دوست داشتــــــم
......
شاه بیت غزلهایم
تــــــو بگــــــــو برایم
من بے ادعا چه کنــــــــم با این
درد بے انتهـــــــــــــــــــــــــا
........
شاه بیت غزلهایم
شب شد ودرد این ندارمها را
به ڪه گویـــــــــم در این شبها
.....
شاه بیت غزلهایم
آمده ام تـــــا باز بجویم
تــــــــــو را در این بزم سبز
....
شاه بزم غزلهایم
تو بمان ساده وبے ادعا
....
#سیروان_حبیبی
@chekamehsabz🍀
شاه بیت غزلهایم
آرام جانم تو را سرشار
از تمام خود خواستــــــــــم
ساده وبے ادعا دوست داشتــــــم
......
شاه بیت غزلهایم
تــــــو بگــــــــو برایم
من بے ادعا چه کنــــــــم با این
درد بے انتهـــــــــــــــــــــــــا
........
شاه بیت غزلهایم
شب شد ودرد این ندارمها را
به ڪه گویـــــــــم در این شبها
.....
شاه بیت غزلهایم
آمده ام تـــــا باز بجویم
تــــــــــو را در این بزم سبز
....
شاه بزم غزلهایم
تو بمان ساده وبے ادعا
....
#سیروان_حبیبی
@chekamehsabz🍀
Telegram