#عکسواره
و یک هیچ فاصله بود میان من و تو
یک دریچه به وسعت یک کران تا رسیدن بتو
تو
تو که در منی ، خود من
اینسوی خیالهای آبی رنگم
آنسوی دریای رهایی و مرگ
مرا از خود عبور دهید
ای دالانهای هراس و توهم
برسانیدم به ساحل امن سکوت
در دنیایی خالص تر از عشق
امانم دهید ای واژه های دورِ ترس
که از خود بیخودم ،مست یا که دیوانه
نشسته با دستهایی افراشته
روی ماسه های نرم رویا
میچرخم و میچرخم
گرد جهانی که ندانستم از چه سبب
با بوسه ای تلخ مرا وا رهانید و رفت
......
یک برهوت فاصله است
میان من و تو
که در من ساکنی
عبورم دهید از دالانهای هراس و مرگ
ای خدایان اعصار دور
شما که اسطوره های باور و ایمانید
خفته اید یا که بیدار؟؟؟؟!!!!!"
#ترنم
@chekamehsabz🍀
و یک هیچ فاصله بود میان من و تو
یک دریچه به وسعت یک کران تا رسیدن بتو
تو
تو که در منی ، خود من
اینسوی خیالهای آبی رنگم
آنسوی دریای رهایی و مرگ
مرا از خود عبور دهید
ای دالانهای هراس و توهم
برسانیدم به ساحل امن سکوت
در دنیایی خالص تر از عشق
امانم دهید ای واژه های دورِ ترس
که از خود بیخودم ،مست یا که دیوانه
نشسته با دستهایی افراشته
روی ماسه های نرم رویا
میچرخم و میچرخم
گرد جهانی که ندانستم از چه سبب
با بوسه ای تلخ مرا وا رهانید و رفت
......
یک برهوت فاصله است
میان من و تو
که در من ساکنی
عبورم دهید از دالانهای هراس و مرگ
ای خدایان اعصار دور
شما که اسطوره های باور و ایمانید
خفته اید یا که بیدار؟؟؟؟!!!!!"
#ترنم
@chekamehsabz🍀
#عکسواره
بیهوده بود
من جا نمی شدم
در آن چارچوب گنگ
تا تو به لحظه های غروبت
فنجان چای به دست
بنشینی و نگاهم کنی و آه...
دیگر برو
پناه ببر به خاطرات خاکستری
و لحظه های فسفری تازه ات
اکنون که جزر و مد دلم
قاب وجود خالی تو را شکسته است
#مریم_ک
@chekamehsabz🍀
بیهوده بود
من جا نمی شدم
در آن چارچوب گنگ
تا تو به لحظه های غروبت
فنجان چای به دست
بنشینی و نگاهم کنی و آه...
دیگر برو
پناه ببر به خاطرات خاکستری
و لحظه های فسفری تازه ات
اکنون که جزر و مد دلم
قاب وجود خالی تو را شکسته است
#مریم_ک
@chekamehsabz🍀
#عکسواره
باید گذر کنم
از دلم به عمق دریا
دل بستم به فرا سوی دیوار گلی
بدون چارچوب
بدون بند و بست
اینجا تهش
غرق شدن در تلاطم دریاست
بی غریق
بی قایق
#مهناز_رضازاده
@chekamehsabz🍀
باید گذر کنم
از دلم به عمق دریا
دل بستم به فرا سوی دیوار گلی
بدون چارچوب
بدون بند و بست
اینجا تهش
غرق شدن در تلاطم دریاست
بی غریق
بی قایق
#مهناز_رضازاده
@chekamehsabz🍀
#عکسواره
همه چیز
همیشه
از دور زیباست
مانند تو
که زیباییت را به رخ میکشی
و عاشقانت
را دعوت به بوسه میکنی...
کدامین معشوق
جان عاشقش را
میگیرد؟
#روژان_ب
@chekamehsabz🍀
همه چیز
همیشه
از دور زیباست
مانند تو
که زیباییت را به رخ میکشی
و عاشقانت
را دعوت به بوسه میکنی...
کدامین معشوق
جان عاشقش را
میگیرد؟
#روژان_ب
@chekamehsabz🍀
#عکسواره
خویش را کجا بیابم؟
در آنچه پشت سر نهادهام
یا آنچه پیش رو دارم؟
چه تفاوت دارد...
همه چیز به سادگی آب و خاک است
#افشین_د
@chekamehsabz🍀
خویش را کجا بیابم؟
در آنچه پشت سر نهادهام
یا آنچه پیش رو دارم؟
چه تفاوت دارد...
همه چیز به سادگی آب و خاک است
#افشین_د
@chekamehsabz🍀
#عکسواره
من خود
اسیر خویش بودم
و ماندن,
مردن بود!
...
پس آنگاه
خیزابگونه ای
در جانم
بیدار شد
و
رفتم
...
اینک
آن موجم
که سر به صخره می کوبد
و بازمی گردد
در آغوش مادرش
دریا...
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
من خود
اسیر خویش بودم
و ماندن,
مردن بود!
...
پس آنگاه
خیزابگونه ای
در جانم
بیدار شد
و
رفتم
...
اینک
آن موجم
که سر به صخره می کوبد
و بازمی گردد
در آغوش مادرش
دریا...
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
#عکسواره.
در کنار دریا
با خشت و عشق
سایبانی ساختیم...
گفتم:
پنجره ای بگذار
به هوا اعتمادی نیست
گفتی:
هوایمان آفتابی ست
اما...
در شبی طوفانی
ردپای دریا را
در خانه مان دیدم
نمیدانستم ...
به تو هم اعتمادی نیست
#م_ق_ز
@chekamehsabz🍀
در کنار دریا
با خشت و عشق
سایبانی ساختیم...
گفتم:
پنجره ای بگذار
به هوا اعتمادی نیست
گفتی:
هوایمان آفتابی ست
اما...
در شبی طوفانی
ردپای دریا را
در خانه مان دیدم
نمیدانستم ...
به تو هم اعتمادی نیست
#م_ق_ز
@chekamehsabz🍀
شدهام مثل خادم قصر
که از پیالهی پادشاه
شراب نوشیده
و در انتظار چوبهی دار است...
#روژان_ب
@chekamehsabz🍀
که از پیالهی پادشاه
شراب نوشیده
و در انتظار چوبهی دار است...
#روژان_ب
@chekamehsabz🍀
رفتی
و من
با فانوسی در دست
به دنبالت
براه افتاده ام
عمریست خودم را میجویم
قبل از تو چه بودم
به یاد ندارم...
ولی میدانم
بی تو هیچم
چه غریبانه میگذرد...
زندگی را میگویم...
#م_ق_ز
@chekamehsabz🍀
و من
با فانوسی در دست
به دنبالت
براه افتاده ام
عمریست خودم را میجویم
قبل از تو چه بودم
به یاد ندارم...
ولی میدانم
بی تو هیچم
چه غریبانه میگذرد...
زندگی را میگویم...
#م_ق_ز
@chekamehsabz🍀
Forwarded from 🌈🍀چکامه سبز❤🤍💚 (Marjaneh)
دلتنگی
چشمهای سرخ و بی خواب است
دلتنگی
موهای پریشان و شانه نزده ست
دلتنگی
موسیقی غمگین نیمه شبان است
دلتنگی
امید است و ناامیدی از پی هم
دلتنگی
خشم است و عشق , توأمان...
دلتنگی
بارانی ست که بر شیشه می زند و بر گونه
دلتنگی
تصویر چشمهای توست و لبهای من
......
دلتنگی
منم....
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
چشمهای سرخ و بی خواب است
دلتنگی
موهای پریشان و شانه نزده ست
دلتنگی
موسیقی غمگین نیمه شبان است
دلتنگی
امید است و ناامیدی از پی هم
دلتنگی
خشم است و عشق , توأمان...
دلتنگی
بارانی ست که بر شیشه می زند و بر گونه
دلتنگی
تصویر چشمهای توست و لبهای من
......
دلتنگی
منم....
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
بیا و مرا ببین!
بی رنگ و بی تلاطم
چون دریای ساکت امرداد ماه!
...
هیچ نسیمی نمی وزد
و هجوم غلیظ مگسها
در خود میرانده است
صدای لطیف زنجره ها را!
بیا
مرا ببین!
که اشکهایم
راهی به گونه هایم
نمی جوید
چون کودک بی گناهی که
چشم نداشت!
بیا
مرا
ببین
...
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
بی رنگ و بی تلاطم
چون دریای ساکت امرداد ماه!
...
هیچ نسیمی نمی وزد
و هجوم غلیظ مگسها
در خود میرانده است
صدای لطیف زنجره ها را!
بیا
مرا ببین!
که اشکهایم
راهی به گونه هایم
نمی جوید
چون کودک بی گناهی که
چشم نداشت!
بیا
مرا
ببین
...
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
به تندی رنگ کدام واژه گره می خورد
که حتی
قلم را ننگ می آید از گفتنش
گاه گمان می کنم
از آن هنگام که اولین بار
بر گلوی کسی جاری شد
خنجری در دست داشت
خیانت
خنجری که از گذار رنگین تو
جایی میان مهره های پشتم
جا خوش کرده است
و با هر تکیه دادنی
به دیواری
نیمکتی
یا حتی درختی،
تیزی اش
بیرون می زند
از میان قلبم
و در مقابل چشمانم
چون چشمانت می درخشد
#مریم_ک
@chekamehsabz🍀
که حتی
قلم را ننگ می آید از گفتنش
گاه گمان می کنم
از آن هنگام که اولین بار
بر گلوی کسی جاری شد
خنجری در دست داشت
خیانت
خنجری که از گذار رنگین تو
جایی میان مهره های پشتم
جا خوش کرده است
و با هر تکیه دادنی
به دیواری
نیمکتی
یا حتی درختی،
تیزی اش
بیرون می زند
از میان قلبم
و در مقابل چشمانم
چون چشمانت می درخشد
#مریم_ک
@chekamehsabz🍀
حجم تنهایی ما را
از کفش های جفت نشده مان بپرسید
و وزن تمام خوشی هامان را
از سیگارهای خاکستر شده
در گلدان های خالی روی رف...
#یوسف_یزدانی
@chekamehsabz🍀
از کفش های جفت نشده مان بپرسید
و وزن تمام خوشی هامان را
از سیگارهای خاکستر شده
در گلدان های خالی روی رف...
#یوسف_یزدانی
@chekamehsabz🍀
Audio
.
لبانت
به ظرافت شعر
شهوانی ترین بوسه ها را به شرمی چنان مبدل می كند
كه جاندار غار نشین از آن سود می جوید
تا به صورت انسان درآید
و گونه هایت
با دو شیار مورب
كه غرور تو را هدایت می كنند و
سرنوشت مرا
كه شب را تحمل كرده امa
بی آنكه به انتظار صبح
مسلح بوده باشم
و بكارتی سربلند را
از روسبی خانه های داد و ستد
سر به مهر باز آورده ام
هرگز كسی این گونه فجیع به كشتن خود برنخاست كه من به زندگی نشستم!
*
و چشمانت راز آتش است.
و عشقت پیروزی آدمی ست
هنگامی كه به جنگ تقدیر می شتابد.
و آغوشت
اندك جایی برای زیستن
اندك جایی برای مردن
و گریز از شهر
كه با هزار انگشت
به وقاحت
پاكی آسمان را متهم میكند.
*
كوه با نخستین سنگ ها آغاز می شود
و انسان با نخستین درد.
در من زندانی ستم گری بود
كه به آواز زنجیرش خو نمیكرد
من با نخستین نگاه تو آغاز شدم
شعر : #احمد_شاملو
خوانش : #محمدرضا_م
@chekamehsabz🍀
لبانت
به ظرافت شعر
شهوانی ترین بوسه ها را به شرمی چنان مبدل می كند
كه جاندار غار نشین از آن سود می جوید
تا به صورت انسان درآید
و گونه هایت
با دو شیار مورب
كه غرور تو را هدایت می كنند و
سرنوشت مرا
كه شب را تحمل كرده امa
بی آنكه به انتظار صبح
مسلح بوده باشم
و بكارتی سربلند را
از روسبی خانه های داد و ستد
سر به مهر باز آورده ام
هرگز كسی این گونه فجیع به كشتن خود برنخاست كه من به زندگی نشستم!
*
و چشمانت راز آتش است.
و عشقت پیروزی آدمی ست
هنگامی كه به جنگ تقدیر می شتابد.
و آغوشت
اندك جایی برای زیستن
اندك جایی برای مردن
و گریز از شهر
كه با هزار انگشت
به وقاحت
پاكی آسمان را متهم میكند.
*
كوه با نخستین سنگ ها آغاز می شود
و انسان با نخستین درد.
در من زندانی ستم گری بود
كه به آواز زنجیرش خو نمیكرد
من با نخستین نگاه تو آغاز شدم
شعر : #احمد_شاملو
خوانش : #محمدرضا_م
@chekamehsabz🍀
میخواستم همه کارهایم را بکنم ،
و سر فرصت به دنبال او بروم !
میخواستم اول
دنیا را عوض کنم
کتابهایم را بنویسم
اسم و رسم به هم بزنم
برنده شوم و بعد
با دستهای پُر به دنبالش بروم !
خبر نداشتم که عشق
منتظر آدمها نمیماند ...!
#گلى_ترقى
@chekamehsabz🍀
و سر فرصت به دنبال او بروم !
میخواستم اول
دنیا را عوض کنم
کتابهایم را بنویسم
اسم و رسم به هم بزنم
برنده شوم و بعد
با دستهای پُر به دنبالش بروم !
خبر نداشتم که عشق
منتظر آدمها نمیماند ...!
#گلى_ترقى
@chekamehsabz🍀
#پرولتاریا
#پرولتاریا (پرولِتاریا) (تلفظ /ˌproʊlɪˈtɛəri. ət/ از واژهٔ لاتین proletarius، به معنای #فرزندمند، از Proles به معنای #فرزند) اولین بار در امپراتوری روم، در قرن ششم پیش از میلاد، پدیدار شد. در آن زمان به موجب قانون، زمینداران و دیگر طبقات میبایست با پرداخت مالیات یا خدمت سربازی به دولت خدمت کنند. و آنانی هم که چیزی نداشتند تا به دولت بپردازند، میبایست فرزندان خود را به خدمت دولت بفرستند.
این کلمه در سدهٔ دوم میلادی ناپدید شد و در سدههای پانزدهم و شانزدهم به معنای مردمی که زمین خود را از کف داده و تنها با نیروی کار خود زندگی میکنند، به کار رفت. اما در سدهٔ نوزدهم نویسندگان #سوسیالیست مانند #سیسموندی، #کابه، #لویی_بلان و #پرودون آن را دوباره به کار بردند، و کسی که آن را رواج عام بخشید یک نویسندهٔ اجتماعی آلمانی به نام #لورنتز_فن_اشتاین (Lorenz von Stein) بود.
#مارکس درکتاب #مانیفست_کمونیست» (۱۸۴۸) تعریفی از پرولتاریا به دست میدهد: «مقصود از پرولتاریا طبقهٔ کارگران مزدور جدیدی است که مالک هیچ وسیلهٔ تولیدی نیست و نیروی کار خود را برای تأمین زندگی میفروشد.»
پرولتاریا طبقهای است از جامعه که هزینۀ زندگانی خود را منحصراً از فروش نیروی #کار خودود بدست میآورد نه از منافع یک سرمایه، یعنی آن طبقه که خوشی و درد، زندگی و مرگ و تمامی افراد آن مربوط میباشد به وجود کار، پرولتاریا «مولد ارزش» بهشمار میرود اما سهمی از « #ارزش» و « #سود» نمیبرد. مارکسیسم تقابل این طبقه با #بورژوازی را طبیعت تاریخ برمیشمرد.
مارکس و انگلس پرولتاریا را تنها به معنای کارگران تهیدست صنعتی بکار میبردند، ولی در جریان انقلاب روسیه و به ویژه انقلاب چین که تکیهگاه عمدهٔ آن دهقانان بیزمین و تهیدست بود، مفهوم «پرولتاریای دهقانی» به عنوان نیروی متحد «پرولتاریای صنعتی» پدید آمد و جنبشهای انقلابی در جهان سوم، با نبود پرولتاریای صنعتی، تکیهگاه اصلی خود را «پرولتاریای دهقانی» قرار دادند.
از دیدگاه #مارکسیسم، پرولتاریا و #بورژوازی در منصبهای ضد هم قرار دارند چون (برای مثال) در حالی که کارگران کارخانهها ناخودآگاه تمایل زیادی به افزایش حقوق دارند، صاحبان آنها برعکس دوست دارند حقوق پرداختی کارگران تا جای ممکن پایین باشد.
@chekamehsabz🍀
#پرولتاریا (پرولِتاریا) (تلفظ /ˌproʊlɪˈtɛəri. ət/ از واژهٔ لاتین proletarius، به معنای #فرزندمند، از Proles به معنای #فرزند) اولین بار در امپراتوری روم، در قرن ششم پیش از میلاد، پدیدار شد. در آن زمان به موجب قانون، زمینداران و دیگر طبقات میبایست با پرداخت مالیات یا خدمت سربازی به دولت خدمت کنند. و آنانی هم که چیزی نداشتند تا به دولت بپردازند، میبایست فرزندان خود را به خدمت دولت بفرستند.
این کلمه در سدهٔ دوم میلادی ناپدید شد و در سدههای پانزدهم و شانزدهم به معنای مردمی که زمین خود را از کف داده و تنها با نیروی کار خود زندگی میکنند، به کار رفت. اما در سدهٔ نوزدهم نویسندگان #سوسیالیست مانند #سیسموندی، #کابه، #لویی_بلان و #پرودون آن را دوباره به کار بردند، و کسی که آن را رواج عام بخشید یک نویسندهٔ اجتماعی آلمانی به نام #لورنتز_فن_اشتاین (Lorenz von Stein) بود.
#مارکس درکتاب #مانیفست_کمونیست» (۱۸۴۸) تعریفی از پرولتاریا به دست میدهد: «مقصود از پرولتاریا طبقهٔ کارگران مزدور جدیدی است که مالک هیچ وسیلهٔ تولیدی نیست و نیروی کار خود را برای تأمین زندگی میفروشد.»
پرولتاریا طبقهای است از جامعه که هزینۀ زندگانی خود را منحصراً از فروش نیروی #کار خودود بدست میآورد نه از منافع یک سرمایه، یعنی آن طبقه که خوشی و درد، زندگی و مرگ و تمامی افراد آن مربوط میباشد به وجود کار، پرولتاریا «مولد ارزش» بهشمار میرود اما سهمی از « #ارزش» و « #سود» نمیبرد. مارکسیسم تقابل این طبقه با #بورژوازی را طبیعت تاریخ برمیشمرد.
مارکس و انگلس پرولتاریا را تنها به معنای کارگران تهیدست صنعتی بکار میبردند، ولی در جریان انقلاب روسیه و به ویژه انقلاب چین که تکیهگاه عمدهٔ آن دهقانان بیزمین و تهیدست بود، مفهوم «پرولتاریای دهقانی» به عنوان نیروی متحد «پرولتاریای صنعتی» پدید آمد و جنبشهای انقلابی در جهان سوم، با نبود پرولتاریای صنعتی، تکیهگاه اصلی خود را «پرولتاریای دهقانی» قرار دادند.
از دیدگاه #مارکسیسم، پرولتاریا و #بورژوازی در منصبهای ضد هم قرار دارند چون (برای مثال) در حالی که کارگران کارخانهها ناخودآگاه تمایل زیادی به افزایش حقوق دارند، صاحبان آنها برعکس دوست دارند حقوق پرداختی کارگران تا جای ممکن پایین باشد.
@chekamehsabz🍀
Forwarded from 🌈🍀چکامه سبز❤🤍💚 (Marjaneh)
دیشب!
در خم کوچه ای تاریک،
خلوت و غبار گرفته،
ابلیس را دیدم...
سیگاری در دست
ردایی چروک
آشفته موی و تلخ...
نگاهی سرخ و کدر
چون ته مانده ی آتش...
با زهرخندی غمین
گفت:"بنویس!
من نیز فریب خوردم
آه!
من نیز فریب خوردم..."
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
در خم کوچه ای تاریک،
خلوت و غبار گرفته،
ابلیس را دیدم...
سیگاری در دست
ردایی چروک
آشفته موی و تلخ...
نگاهی سرخ و کدر
چون ته مانده ی آتش...
با زهرخندی غمین
گفت:"بنویس!
من نیز فریب خوردم
آه!
من نیز فریب خوردم..."
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
Forwarded from اتچ بات
Telegram
attach 📎