در صدای باد
میان رقص برگها
تاریک و روشن میشود دنیا
از پشت پلک هایم
عمیق تر از یک چرت سبک...
#افشین_د
@chekamehsabz🍀
میان رقص برگها
تاریک و روشن میشود دنیا
از پشت پلک هایم
عمیق تر از یک چرت سبک...
#افشین_د
@chekamehsabz🍀
گهی خیس و گهی خشک
در ساحل نگاهت
این تن بی جان
من....
دلواپس این جزر و مد پوشالی
دوبارگی
ادامه این راه طولانی
#م_ق_ز
@chekamehsabz🍀
در ساحل نگاهت
این تن بی جان
من....
دلواپس این جزر و مد پوشالی
دوبارگی
ادامه این راه طولانی
#م_ق_ز
@chekamehsabz🍀
تفاوتت نیست با رود
گذرت اگر باز به جانم افتاد
کاش حامله ی تمام آبان ها باشی
ای کبیسه گریز تقویم عشق من ،
اردیبهشت
عشقبازی با تورا به رخ که بکشانم
از حسادت دق نکند ؟
#تپوری
@chekamehsabz🍀
گذرت اگر باز به جانم افتاد
کاش حامله ی تمام آبان ها باشی
ای کبیسه گریز تقویم عشق من ،
اردیبهشت
عشقبازی با تورا به رخ که بکشانم
از حسادت دق نکند ؟
#تپوری
@chekamehsabz🍀
مرا عزیز نداشتی و عزیز داشتمت اما
برو که دوست نداشتی و دوست داشتمت اما
هزار جهد بکردم که یار تو باشم و دلدار
تو یار نبودی و گرفتار بودمت اما
نشست خون به دیده و سپید شد گیسوی
به جاده ای که نیامدی چشم دوختمت اما
بسان بهار بوییدمت درون جسمم و جانم
بسان خریف پرپر شدی و ندیدمت اما
کنون ستاره می نشانم به جای خالی تو
سکوت می کنی و به دل شنیدمت اما
شعر و خوانش : #مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
برو که دوست نداشتی و دوست داشتمت اما
هزار جهد بکردم که یار تو باشم و دلدار
تو یار نبودی و گرفتار بودمت اما
نشست خون به دیده و سپید شد گیسوی
به جاده ای که نیامدی چشم دوختمت اما
بسان بهار بوییدمت درون جسمم و جانم
بسان خریف پرپر شدی و ندیدمت اما
کنون ستاره می نشانم به جای خالی تو
سکوت می کنی و به دل شنیدمت اما
شعر و خوانش : #مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
خواب ستاره می بیند
در آسمان سیاه چشمانت
پیاله ی چشمانم....
و شب ,
بوسه هایش را
می پراکند
لابه لای سکر هماغوشی اقاقی ها
به سخاوت !
و عطر تو
از مژگانم می چکد
تا سحر !
...
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
در آسمان سیاه چشمانت
پیاله ی چشمانم....
و شب ,
بوسه هایش را
می پراکند
لابه لای سکر هماغوشی اقاقی ها
به سخاوت !
و عطر تو
از مژگانم می چکد
تا سحر !
...
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
اینجا هوای بودنت
فریادی ست
بر سر دنیای کَری که چشم دیدنت را نداشت .
#تپوری
تقدیم به شکوه عزیزم🌺🌺🌺🌺
@chekamehsabz🍀
فریادی ست
بر سر دنیای کَری که چشم دیدنت را نداشت .
#تپوری
تقدیم به شکوه عزیزم🌺🌺🌺🌺
@chekamehsabz🍀
درد یعنی حسرت دیدار تو باشد به دل
هی به خود پیچیدن و تنهایی و دلتنگی ام
#حسین_ابراهیم_نژاد
@chekamehsabz🍀
هی به خود پیچیدن و تنهایی و دلتنگی ام
#حسین_ابراهیم_نژاد
@chekamehsabz🍀
واژه ها
در سپیدی جای خالی ات
سبز می شوند
و
چون پیچکی
اشتیاق دیدارت را
می رویند
تو
نیستی و
جوانه های امید
در فراقت
سر به زیر
می شکفند
و
خونِ جوشانِ عطرآگینشان
در سوگ عشق
دلهای بریده از هم را
التیام می بخشد
دمی...
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
در سپیدی جای خالی ات
سبز می شوند
و
چون پیچکی
اشتیاق دیدارت را
می رویند
تو
نیستی و
جوانه های امید
در فراقت
سر به زیر
می شکفند
و
خونِ جوشانِ عطرآگینشان
در سوگ عشق
دلهای بریده از هم را
التیام می بخشد
دمی...
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
سکوتت، خاموشی تنها ستاره ایست
که با آن میتوانستم
در کهکشانی نا آشنا
خود را فریب دهم:
که آه،
شاید آن زمین باشد...
#افشین_د
@chekamehsabz🍀
که با آن میتوانستم
در کهکشانی نا آشنا
خود را فریب دهم:
که آه،
شاید آن زمین باشد...
#افشین_د
@chekamehsabz🍀
Forwarded from عکس نگار
بر پاره های یادت !
دست می کشم
و
عشق در وجودم می پیچد
گلویم را می فشارد
و
از چشمانم می جوشد !
....
و تصویر منکسر لبخندت
از پشت پرده های اشک بی قرار
می درخشد هنوز !
ناباورانه...
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
دست می کشم
و
عشق در وجودم می پیچد
گلویم را می فشارد
و
از چشمانم می جوشد !
....
و تصویر منکسر لبخندت
از پشت پرده های اشک بی قرار
می درخشد هنوز !
ناباورانه...
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
تنها حکایت این ماجرا نیست
داستان تکراری شمشیر زهر آلود
بی شک
در این هزار و اندی سال
صد ها هزار زخم عمیق تر
بر فرق و گردن هزاران تن
نشسته است
بی شک در این هزار و اندی سال
صد ها هزار کودک تنها
چشم انتظار دست محبت تا صبح
خواب پدر دیده اند
بگذار دیگران
هر چه که می خواهند بگویند و بگذرند
حتی به نام تو
شمشیر برکشند
زخم تو اما
با چهره ی نشسته به خونت
هنگامه ی نماز صبح
آری هزار و اندی ست
برای من
تازه ست و درد می کند
اندازه ی جای نگاه نوزاد مجهول الهویه ای
که شب
در پرورشگاه به آغوش می کشم
تا نزد خود گمان کنم
عاشق تو ام
جای زخم تو
فریاد رستگاری ات
هنوز
جایی میان فرق سرم تیر می کشد
#مریم_ک
@chekamehsabz🍀
داستان تکراری شمشیر زهر آلود
بی شک
در این هزار و اندی سال
صد ها هزار زخم عمیق تر
بر فرق و گردن هزاران تن
نشسته است
بی شک در این هزار و اندی سال
صد ها هزار کودک تنها
چشم انتظار دست محبت تا صبح
خواب پدر دیده اند
بگذار دیگران
هر چه که می خواهند بگویند و بگذرند
حتی به نام تو
شمشیر برکشند
زخم تو اما
با چهره ی نشسته به خونت
هنگامه ی نماز صبح
آری هزار و اندی ست
برای من
تازه ست و درد می کند
اندازه ی جای نگاه نوزاد مجهول الهویه ای
که شب
در پرورشگاه به آغوش می کشم
تا نزد خود گمان کنم
عاشق تو ام
جای زخم تو
فریاد رستگاری ات
هنوز
جایی میان فرق سرم تیر می کشد
#مریم_ک
@chekamehsabz🍀
باران را دوست ندارم ...
وقتی که میزند
نمی توانم عطر تنت را حس کنم
اما....
باز به کوچه میروم
همین مرا بس است
نقشی از خیالت
که در چاله پر آب میبینم
#م_ق_ز
@chekamehsabz🍀
وقتی که میزند
نمی توانم عطر تنت را حس کنم
اما....
باز به کوچه میروم
همین مرا بس است
نقشی از خیالت
که در چاله پر آب میبینم
#م_ق_ز
@chekamehsabz🍀
در جوهر شب
فرو ميروم،
قلبم همچون لباسم سیاهاست
دستانم را میشویم
پاک نمیشود که نمیشود،
خون هزاران خاطره
که در خود کشتم...
#روژان_ب
@chekamehsabz🍀
فرو ميروم،
قلبم همچون لباسم سیاهاست
دستانم را میشویم
پاک نمیشود که نمیشود،
خون هزاران خاطره
که در خود کشتم...
#روژان_ب
@chekamehsabz🍀
بهار است و من در گذر ثانیه ها
در پی یافتن خویش
از نردبان تفکر بالا میروم
وقت در حال سقوط است
باران عجیبی میبارد
روی سر شهری بی چتر و بی قانون
حوصله ها کم شده اند
زنان در پی عشق برای پیراهن آبی لذت پی مردانِ خیال میگردند
مردان پی سیاست و اسکناس در به روی عشق میبندند
حادثه است بودن من
روی این نردبان چوبیِ طولانی
نردبان تفکر و حساب و کتاب
در حضورِ یک پروانه دویدم در دشت
آنسوی هزار گردباد حماسه و ترس
رسیدم به لبخند دلقکی از اعصار دور که مرده بود و تاج داشت روی سر
و گریستم برای حزن تابستانی داغ در ساحلی دور
فصل سقوط بود آن روز
که ملخ های بی دانش در هجومی بی معنا
گندمزارهای معرفت را خورده بودند
قرص نان قیمتش چند است وقتی قرص ماه کامل نیست
در آسمان اندیشه !!!!
....
روی نردبان تفکر ایستاده ام
کتابم نیست ، تمام دانش من در حجم یک باور پوچ گم شده است
پرم از وقت، از خیال، از توهم
خالیم از کوچ ، از بارور شدن از رشد
شهر من خالی و پر میشود از کلام عشق
وقت در حال سقوط است
نردبان در حال شکستن
چه سنگین است وزن غرور من
روی بال اندیشه ام
پایین میروم ،دستی بسمت من می آید
تا برساندم به آدمها
نردبان تفکر شکست
من محو شدم در دودهای خاکستریِ قرن پولاد و جنگ و خون و آتش
#ترنم
@chekamehsabz🍀
در پی یافتن خویش
از نردبان تفکر بالا میروم
وقت در حال سقوط است
باران عجیبی میبارد
روی سر شهری بی چتر و بی قانون
حوصله ها کم شده اند
زنان در پی عشق برای پیراهن آبی لذت پی مردانِ خیال میگردند
مردان پی سیاست و اسکناس در به روی عشق میبندند
حادثه است بودن من
روی این نردبان چوبیِ طولانی
نردبان تفکر و حساب و کتاب
در حضورِ یک پروانه دویدم در دشت
آنسوی هزار گردباد حماسه و ترس
رسیدم به لبخند دلقکی از اعصار دور که مرده بود و تاج داشت روی سر
و گریستم برای حزن تابستانی داغ در ساحلی دور
فصل سقوط بود آن روز
که ملخ های بی دانش در هجومی بی معنا
گندمزارهای معرفت را خورده بودند
قرص نان قیمتش چند است وقتی قرص ماه کامل نیست
در آسمان اندیشه !!!!
....
روی نردبان تفکر ایستاده ام
کتابم نیست ، تمام دانش من در حجم یک باور پوچ گم شده است
پرم از وقت، از خیال، از توهم
خالیم از کوچ ، از بارور شدن از رشد
شهر من خالی و پر میشود از کلام عشق
وقت در حال سقوط است
نردبان در حال شکستن
چه سنگین است وزن غرور من
روی بال اندیشه ام
پایین میروم ،دستی بسمت من می آید
تا برساندم به آدمها
نردبان تفکر شکست
من محو شدم در دودهای خاکستریِ قرن پولاد و جنگ و خون و آتش
#ترنم
@chekamehsabz🍀
شادیهایم را
بازمی ستانم
و خورشید
بر آمال خفته ام
خواهد تابید !
قلم در دستان رنجورم
شادمانه
می رقصد
و همگان
دست در دست
پایکوبی خواهیم کرد
کامیابی دردناکمان را !
همگانی از جنس هیچکس !
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
بازمی ستانم
و خورشید
بر آمال خفته ام
خواهد تابید !
قلم در دستان رنجورم
شادمانه
می رقصد
و همگان
دست در دست
پایکوبی خواهیم کرد
کامیابی دردناکمان را !
همگانی از جنس هیچکس !
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
Forwarded from 🌈🍀چکامه سبز❤🤍💚 (Marjaneh)
"گرداب"
در چرخ و فلکی زنگ زده
می چرخم و
بیرحمانه و بی هدف
در نقطه ای دوار از امتزاج
زمین و آسمان
سرگردانم...
نه جان می دهم
نه قرار می گیرم....
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
در چرخ و فلکی زنگ زده
می چرخم و
بیرحمانه و بی هدف
در نقطه ای دوار از امتزاج
زمین و آسمان
سرگردانم...
نه جان می دهم
نه قرار می گیرم....
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀