نگفتم؟!
شاعر شدم از چشمانت؟!
شلیک میشوی در گوی چشمانم
و از تیرنگاهت
صدها کبوترِ اشتیاق
پر میگیرند انزوای این آسمان بیقرار را
ثانیه ها ، پلک می بندند
در ابدیت احساسی غریب
فرو می ریزد جداره تپنده ای
درون سینه ام
و
سرخی مرطوب و گرم
لیز میخورد
زیر پوست زمستانی ام
جان می گیرند رگ های به خواب رفته
زل میزنم
به دالان های گنگ و بی انتهای دیدگانت
میبینم
رویای عاشقانه ام را
و
صدها واژه بر سینه سپید دفترم
پای می کوبند...
راستی نگفتم..؟!
#روژان_ب
@chekamehsabz🍀
شاعر شدم از چشمانت؟!
شلیک میشوی در گوی چشمانم
و از تیرنگاهت
صدها کبوترِ اشتیاق
پر میگیرند انزوای این آسمان بیقرار را
ثانیه ها ، پلک می بندند
در ابدیت احساسی غریب
فرو می ریزد جداره تپنده ای
درون سینه ام
و
سرخی مرطوب و گرم
لیز میخورد
زیر پوست زمستانی ام
جان می گیرند رگ های به خواب رفته
زل میزنم
به دالان های گنگ و بی انتهای دیدگانت
میبینم
رویای عاشقانه ام را
و
صدها واژه بر سینه سپید دفترم
پای می کوبند...
راستی نگفتم..؟!
#روژان_ب
@chekamehsabz🍀
من از رکود نگاه
در گستردگی اندیشه میترسم
از هجوم خیال در بسط حقیقت
در چرایی جهان میترسم
از اینهمه همهمه در سکوت آدمها
از نخواندن، ننوشتن ،نرقصیدنها
زیر نور آفتاب میترسم
#ترنم
@chekamehsabz🍀
در گستردگی اندیشه میترسم
از هجوم خیال در بسط حقیقت
در چرایی جهان میترسم
از اینهمه همهمه در سکوت آدمها
از نخواندن، ننوشتن ،نرقصیدنها
زیر نور آفتاب میترسم
#ترنم
@chekamehsabz🍀
4_5789869167754610351.mp3
10.1 MB
" امروز نه "
چیزی در سرم چنبره زده
با فلسهای نقرهای
از میان خاطرات ژولیده
رویاهایم را جدا میکند و میبلعد
چشمانم را میبندم،
میترسم ...
به شتاب باز میکنم،
... چشم ندارم!
فقط دو حفرة سیاه ...
آه... گلویم!
در صدای پوکم پروانهای بال میزند
زود باش، زود باش...
لبانم مانده هنوز ..
و..
بند نافی بنفش که بوی پانسمان میدهد
آه..، چقدر بدحالم امروز...
#افشین_د
@chekamehsabz🍀
چیزی در سرم چنبره زده
با فلسهای نقرهای
از میان خاطرات ژولیده
رویاهایم را جدا میکند و میبلعد
چشمانم را میبندم،
میترسم ...
به شتاب باز میکنم،
... چشم ندارم!
فقط دو حفرة سیاه ...
آه... گلویم!
در صدای پوکم پروانهای بال میزند
زود باش، زود باش...
لبانم مانده هنوز ..
و..
بند نافی بنفش که بوی پانسمان میدهد
آه..، چقدر بدحالم امروز...
#افشین_د
@chekamehsabz🍀
از جنگ با خودم میایم
هزارتکه.....
هزار پاره.....
بازنده ی نبرد نابرابر.....
از خرابه های قلبم
تورا بیرون کشیدم
چون آیینه ی شکسته...
تکه هایت گم شده اند
تو را پیدا نمیکنم
خودِسرگردانم
امشب از اندوه ویران است.....
#فیروزه
@chekamehsabz🍀
هزارتکه.....
هزار پاره.....
بازنده ی نبرد نابرابر.....
از خرابه های قلبم
تورا بیرون کشیدم
چون آیینه ی شکسته...
تکه هایت گم شده اند
تو را پیدا نمیکنم
خودِسرگردانم
امشب از اندوه ویران است.....
#فیروزه
@chekamehsabz🍀
Forwarded from 🌈🍀چکامه سبز❤🤍💚 (Marjaneh)
و آسمان
مزرعه ی ابرها است
که در معاشقه ی باد
بذر باران
می رویاند....
و
خاک
به انتظار است
با دستها زیر چانه و
نگاهِ تشنه
...
انگار
هر پاییز
یاد دستهای مهربانت را می زاید باز
چون رویای بخار گرفته ی ابرگون
زیر بالش من!
مشتاق
گرم
معتمد....
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
مزرعه ی ابرها است
که در معاشقه ی باد
بذر باران
می رویاند....
و
خاک
به انتظار است
با دستها زیر چانه و
نگاهِ تشنه
...
انگار
هر پاییز
یاد دستهای مهربانت را می زاید باز
چون رویای بخار گرفته ی ابرگون
زیر بالش من!
مشتاق
گرم
معتمد....
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
پاییز که می رسد
سکوت را می شکنی
شاعر می شوی
اما دریغ
از شعر های ناگهانی پاییزت
برای من تنها
چند تار موی سپید تر می ماند
و تکرارخاطره ی صدای شکستنم
در نگاه خالی تو
مانند صدای شکستن برگی خشک
زیر پای رهگذری
#مریم_ک
@chekamehsabz🍀
سکوت را می شکنی
شاعر می شوی
اما دریغ
از شعر های ناگهانی پاییزت
برای من تنها
چند تار موی سپید تر می ماند
و تکرارخاطره ی صدای شکستنم
در نگاه خالی تو
مانند صدای شکستن برگی خشک
زیر پای رهگذری
#مریم_ک
@chekamehsabz🍀
Forwarded from 🌈🍀چکامه سبز❤🤍💚 (Marjaneh)
ابر می باردم
سایه سنگین شده است
خیس و درمانده و بی جانم اگر
آفت دنیا را به دوشم دارم
قطب اگر تنها بهار زمین باشد
تابستان حامله نشود
هیچ پاییزی ، زمستان نزاید
درخت میوه را از ریشه میخوریم یا از شاخه؟
خنده دارد انگار ...
من نوشتم
تو نخوان
غم فراوان دارم در سر
دست احساسم سمت جیبم رفته است
جیب پوچ و لعنت شده
در تنم جای امنی برای افکارت نیست
از خودم آغوشی از جنس خودم را در طلبم
کشتی ات را روی کوه دیگری لنگر بی انداز
عشقی شده است انگار ...
کشتی عشق من اما
هیچ لنگری را خواب نمی بیند
بی دریا
بی بادبان
بی ناخدا
بی پارو
بی من .
#تپوری
@chekamehsabz🍀
سایه سنگین شده است
خیس و درمانده و بی جانم اگر
آفت دنیا را به دوشم دارم
قطب اگر تنها بهار زمین باشد
تابستان حامله نشود
هیچ پاییزی ، زمستان نزاید
درخت میوه را از ریشه میخوریم یا از شاخه؟
خنده دارد انگار ...
من نوشتم
تو نخوان
غم فراوان دارم در سر
دست احساسم سمت جیبم رفته است
جیب پوچ و لعنت شده
در تنم جای امنی برای افکارت نیست
از خودم آغوشی از جنس خودم را در طلبم
کشتی ات را روی کوه دیگری لنگر بی انداز
عشقی شده است انگار ...
کشتی عشق من اما
هیچ لنگری را خواب نمی بیند
بی دریا
بی بادبان
بی ناخدا
بی پارو
بی من .
#تپوری
@chekamehsabz🍀
ما
اسیران خاکیم!
حیران و پای در زنجیر
ایستاده ایم
در دو سوی بیهودگیِ گسلهای نتوانستن!
....
دستهامان گرم نمی شود
به هیچ دستی....
و
می کاویم
زمین و آسمان را
با نگاه
در دو سوی گسل!
و دستهامان را
در جیب تنهایی مان فرو می بریم
و آخرین نشانه ها را
می جوییم!
گلبرگهای خشکیده ی وفادار
سر انگشتانمان را
می بوسند و عطرشان,
از آن دورها
سبد سبد
خاطره می آورد....
و شعر
این یگانه آغوش گشوده
تارهای نازکش را
می کشاند
نرم و آرام
از میان گسل
پیچک وار!
و
بر اندام خسته مان می پیچد و
گرم می شویم
از بیتهایش
لحظه ای....
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
اسیران خاکیم!
حیران و پای در زنجیر
ایستاده ایم
در دو سوی بیهودگیِ گسلهای نتوانستن!
....
دستهامان گرم نمی شود
به هیچ دستی....
و
می کاویم
زمین و آسمان را
با نگاه
در دو سوی گسل!
و دستهامان را
در جیب تنهایی مان فرو می بریم
و آخرین نشانه ها را
می جوییم!
گلبرگهای خشکیده ی وفادار
سر انگشتانمان را
می بوسند و عطرشان,
از آن دورها
سبد سبد
خاطره می آورد....
و شعر
این یگانه آغوش گشوده
تارهای نازکش را
می کشاند
نرم و آرام
از میان گسل
پیچک وار!
و
بر اندام خسته مان می پیچد و
گرم می شویم
از بیتهایش
لحظه ای....
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
در غوغای نیمه شب کوچه
میان بوی الکل و عطر و سیگار
اسکناسی در جیب پسرک زباله گرد فرو بردم
وبه آهستگی موهای چتریش را نوازش کردم
ناگهان
روسپیان و رقاصه های سرخپوش و تیزبین بار
ایستادند،کف زدندو جیغ کشیدند!!
میان پیکر های مست گم شدم
...
به راستی اشاعه انسانیت در انحصار چه کسانیست؟!
#افشین_داراب_بیگی
@chekamehsabz🍀
میان بوی الکل و عطر و سیگار
اسکناسی در جیب پسرک زباله گرد فرو بردم
وبه آهستگی موهای چتریش را نوازش کردم
ناگهان
روسپیان و رقاصه های سرخپوش و تیزبین بار
ایستادند،کف زدندو جیغ کشیدند!!
میان پیکر های مست گم شدم
...
به راستی اشاعه انسانیت در انحصار چه کسانیست؟!
#افشین_داراب_بیگی
@chekamehsabz🍀
صبح است
عطر دل انگیز پاییز
حیات
خیابان
بوی سربِ دم کشیده
چای پر رنگ لیوان
پنجره های خاموش
کودک— سطل زباله— نان—فقر
من و انتظار
ایستگاه شلوغ اتوبوس
زنی بیقرار
کودکی بیتاب
مردی خشمگین
خانه های تاریک شهر
و
یک سرزمین بدون خورشید
.....
اینجا پاییز است
به وقت سکوت
سلام —صبح بخیر
شهر دود آلودِ غمگین من
#ترنم
@chekamehsabz🍀
عطر دل انگیز پاییز
حیات
خیابان
بوی سربِ دم کشیده
چای پر رنگ لیوان
پنجره های خاموش
کودک— سطل زباله— نان—فقر
من و انتظار
ایستگاه شلوغ اتوبوس
زنی بیقرار
کودکی بیتاب
مردی خشمگین
خانه های تاریک شهر
و
یک سرزمین بدون خورشید
.....
اینجا پاییز است
به وقت سکوت
سلام —صبح بخیر
شهر دود آلودِ غمگین من
#ترنم
@chekamehsabz🍀
از من باز گشته بودی...
بازگشته بودی و من
در معبد تنهایی خویش
زار می زدم ..
در انزوایی که
ستون هایم را در هم می شکست
و بودا بر خشمی که استخوان هایم را میلرزاند گریه می کرد.
از تو برگشته بودم !
برگشته بودم با دست هایی که آغوش را
نمی فهمند
و لب هایی که ، درد را میگزد
و دهانی که طعم خون می داد !
و تو هیچ نپرسیدی
که چرا با دهانی لال بازگشته ام ؟
و تو هیچ نپرسیدی
این قفل چرا گشودنی نیست ؟
باز گشته بودم وقتی خواب
در تن عقربه های ساعت در جا می زد
مثل پرنده ای که
از چشم های نافذ یک گوزن وحشی گریخته
انگار حنجره اش در شاخ هایش
گرفتار مانده بود که
آخرین آوازش بوی خون می داد
برگشته بودم
و پر صلابت ، چون کوه استوار
لابه لای سطرهای بلند شعرت
صدای پرطنین خدانگهدار
در، دهان دره می پیچید .
#روژان_ب
@chekamehsabz🍀
بازگشته بودی و من
در معبد تنهایی خویش
زار می زدم ..
در انزوایی که
ستون هایم را در هم می شکست
و بودا بر خشمی که استخوان هایم را میلرزاند گریه می کرد.
از تو برگشته بودم !
برگشته بودم با دست هایی که آغوش را
نمی فهمند
و لب هایی که ، درد را میگزد
و دهانی که طعم خون می داد !
و تو هیچ نپرسیدی
که چرا با دهانی لال بازگشته ام ؟
و تو هیچ نپرسیدی
این قفل چرا گشودنی نیست ؟
باز گشته بودم وقتی خواب
در تن عقربه های ساعت در جا می زد
مثل پرنده ای که
از چشم های نافذ یک گوزن وحشی گریخته
انگار حنجره اش در شاخ هایش
گرفتار مانده بود که
آخرین آوازش بوی خون می داد
برگشته بودم
و پر صلابت ، چون کوه استوار
لابه لای سطرهای بلند شعرت
صدای پرطنین خدانگهدار
در، دهان دره می پیچید .
#روژان_ب
@chekamehsabz🍀
Forwarded from 🌈🍀چکامه سبز❤🤍💚 (Marjaneh)
"مهتاب "
بی تو من با این شب و مهتاب
چـــــــــــــــــــــہ ڪـــــــــــنم .
تو بگو با این دل دیوانه و دوچشم گریان
چــــــــــــــــہ ڪنــــــــــــم .
#سیروان_حبیبی
@chekamehsabz🍀
بی تو من با این شب و مهتاب
چـــــــــــــــــــــہ ڪـــــــــــنم .
تو بگو با این دل دیوانه و دوچشم گریان
چــــــــــــــــہ ڪنــــــــــــم .
#سیروان_حبیبی
@chekamehsabz🍀
Forwarded from 🌈🍀چکامه سبز❤🤍💚 (Marjaneh)
اینک!
تنهایی ام را
به آغوش می کشم و
توهم لبخندت را
می بوسم
...
و شب!
حلقه می زند
گرد یادهای پرتپش ما
...
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
تنهایی ام را
به آغوش می کشم و
توهم لبخندت را
می بوسم
...
و شب!
حلقه می زند
گرد یادهای پرتپش ما
...
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
Forwarded from 🌈🍀چکامه سبز❤🤍💚 (Marjaneh)
چهره ام را ببین
درد عظیم تکرار ، میان روزمرگی
دوست دارم درختی باشم سبز، میان جنگل سوخته
رودی باشم پر از سراسیمگی عبور
کوهی پر از سفر به ابرهای تازه
یا پنجره ای میان تاریخ
و در آغوش مرگ،بدون دلتنگی نپرسیم که
چرا انسان شدم من ؟؟؟؟
#ساراشرفی
@chekamehsabz🍀
درد عظیم تکرار ، میان روزمرگی
دوست دارم درختی باشم سبز، میان جنگل سوخته
رودی باشم پر از سراسیمگی عبور
کوهی پر از سفر به ابرهای تازه
یا پنجره ای میان تاریخ
و در آغوش مرگ،بدون دلتنگی نپرسیم که
چرا انسان شدم من ؟؟؟؟
#ساراشرفی
@chekamehsabz🍀
Forwarded from 🌈🍀چکامه سبز❤🤍💚 (M Chekamehsabz)
دیروز!
دخترکی دیدم
شوق را در کوله پشتی دبستانش
بر دوش می کشید!
...
دلش اما!
خالی بود
چون دستش....
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
دخترکی دیدم
شوق را در کوله پشتی دبستانش
بر دوش می کشید!
...
دلش اما!
خالی بود
چون دستش....
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ایستادهام
وباد لابهلای پیراهنم تاب میخورد
از بن دندان
تا ساق پا میلرزم
آن تکه از آسمان را
که
به بالهایت کوک زدهای
باز کن
پاییز
بهانهی خوبی
برای کوچ نیست
#روژان_ب
@chekamehsabz🍀
وباد لابهلای پیراهنم تاب میخورد
از بن دندان
تا ساق پا میلرزم
آن تکه از آسمان را
که
به بالهایت کوک زدهای
باز کن
پاییز
بهانهی خوبی
برای کوچ نیست
#روژان_ب
@chekamehsabz🍀