لیبراسیون/لیبرالیسم
کتابی موسوم به #ایران_محور_امید که توسط #کمال_آذری به نگارش درآمده و توسط #فرمالیته_نیوز در اختیار عموم قرار گرفته را خواندم، نقدهایی بر این کتاب دارم که یادداشت کرده ام و امروز و طی روزهای آینده به اشتراک خواهم گذاشت!اما نقد جانسوز من فعلا ازین قرار است:…
چنین آدابی از آبشخور تطبیق با شرایط طبیعی محیط از همسایگان سیراب می شود! همان گونه که اعتقاد به نیای مشترک اساس و پایه تشکیل گروه قومی است.
فرهنگ ایرانی، به معنای عام آن، مشترک میان همه اقوام ایرانی ست.موسیقی ایرانی آئینه تقریبا کاملی از گوناگونی فرهنگ ایرانی است.
هریک از گوشه های دستگاه های موسیقی ما، راهی به دیاری و یا مردمی از کشور دارد!
نمونه دیگر، اشتراک افسانه ها میان قوم های مختلف ایرانی است که همه آداب و تار و پود یافته به دست مردم را در خود جای داده است.
افسانه هایی که یادبودهای گذر از تاریخی طولانی است و مردم ایران تا کنون با همه اغتشاشات و یورش های حکومت خودکامگان نگذاشته و نمی گذارند نابود شود. نقال قهوه خانه های ایران یکی از راه های حفظ این آداب نیست؟ هر قوم ایرانی نوروز، رستم و یا کاوه را از آن خود نمی داند؟
آیا این نشانه ای از همبستگی تعلقات ملی نیست؟ تا کنون شنیده نشده است که کردهای ساکن ترکیه در استان دده قورقود را - که ترکها به حق یا به ناحق از آن خود می پندارند _برای فرزندان خود حکایت کنند و یا به نقل آن در قهوه خانه های ترکیه بپردازند.
در حالی که همان کردها برای برپایی جشن نوروز، پنجاه نفر کشته می دهند و هنوز خود را از بازماندگان کاوه آهنگر میدانند. و به نظر مسلم می آید که کردهای ساکن عراق نیز، بخت النصر را از خود نمی دانند و یا به قادسیه افتخار نمیکنند.
به گفته ارنست رنان، جوهر یک ملت این است که همه افراد نقاط مشترک داشته باشند. در انسان چیز والاتری از زبان وجود دارد و آن اراده است. یک ملت اصلی است روحی، نتیجه پیچیدگی عمیق تاریخی، خانواده ای روحانی نه یک گروه معین که به وسیله پیکر زمین مشخص شود.
یک ملت همینگی بزرگی است که بر اساس فداکاری های گذشته و احساس آنهایی که هنوز حاضر به فداکاری هستند تشکیل می شود، حاصل آنکه ملت بیشتر مربوط به روح است......
#پوپولیسم
#فدرالیسم_معکوس
#دموقراضه_انتلکتهای_یتیم_آواره
#فرمالیته_نیوز
#ایران_محور_امید
@cafe_andishe95
فرهنگ ایرانی، به معنای عام آن، مشترک میان همه اقوام ایرانی ست.موسیقی ایرانی آئینه تقریبا کاملی از گوناگونی فرهنگ ایرانی است.
هریک از گوشه های دستگاه های موسیقی ما، راهی به دیاری و یا مردمی از کشور دارد!
نمونه دیگر، اشتراک افسانه ها میان قوم های مختلف ایرانی است که همه آداب و تار و پود یافته به دست مردم را در خود جای داده است.
افسانه هایی که یادبودهای گذر از تاریخی طولانی است و مردم ایران تا کنون با همه اغتشاشات و یورش های حکومت خودکامگان نگذاشته و نمی گذارند نابود شود. نقال قهوه خانه های ایران یکی از راه های حفظ این آداب نیست؟ هر قوم ایرانی نوروز، رستم و یا کاوه را از آن خود نمی داند؟
آیا این نشانه ای از همبستگی تعلقات ملی نیست؟ تا کنون شنیده نشده است که کردهای ساکن ترکیه در استان دده قورقود را - که ترکها به حق یا به ناحق از آن خود می پندارند _برای فرزندان خود حکایت کنند و یا به نقل آن در قهوه خانه های ترکیه بپردازند.
در حالی که همان کردها برای برپایی جشن نوروز، پنجاه نفر کشته می دهند و هنوز خود را از بازماندگان کاوه آهنگر میدانند. و به نظر مسلم می آید که کردهای ساکن عراق نیز، بخت النصر را از خود نمی دانند و یا به قادسیه افتخار نمیکنند.
به گفته ارنست رنان، جوهر یک ملت این است که همه افراد نقاط مشترک داشته باشند. در انسان چیز والاتری از زبان وجود دارد و آن اراده است. یک ملت اصلی است روحی، نتیجه پیچیدگی عمیق تاریخی، خانواده ای روحانی نه یک گروه معین که به وسیله پیکر زمین مشخص شود.
یک ملت همینگی بزرگی است که بر اساس فداکاری های گذشته و احساس آنهایی که هنوز حاضر به فداکاری هستند تشکیل می شود، حاصل آنکه ملت بیشتر مربوط به روح است......
#پوپولیسم
#فدرالیسم_معکوس
#دموقراضه_انتلکتهای_یتیم_آواره
#فرمالیته_نیوز
#ایران_محور_امید
@cafe_andishe95
عدالت ملی مذهبی پیر غلام احمد آبادی حقوقدان و نخست وزیر عدالت جو:
اگر نوکر و کلفتی از ارباب خود طلبی داشته باشند مادامی که در خدمت او هستند همچون صغیر و دیوانه و مسرف به حساب آمده و نمی تواند از ارباب خود طلب قرضشان را بکنند.
کتاب مصدق و مسائل حقوق و سیاست
مقاله ی اسقاط دعاوی به قلم مصدق
برگرفته از مجله ی علمی
شماره ی اول 1333
صفحه ی 20 - 33
#قجریسم
#پوپولیسم_مصدقی
#موسیو_آژ
اگر نوکر و کلفتی از ارباب خود طلبی داشته باشند مادامی که در خدمت او هستند همچون صغیر و دیوانه و مسرف به حساب آمده و نمی تواند از ارباب خود طلب قرضشان را بکنند.
کتاب مصدق و مسائل حقوق و سیاست
مقاله ی اسقاط دعاوی به قلم مصدق
برگرفته از مجله ی علمی
شماره ی اول 1333
صفحه ی 20 - 33
#قجریسم
#پوپولیسم_مصدقی
#موسیو_آژ
♦️دلبری سیاسی از عوام ♦️
#پوپولیسم
پوپولیسم نوعی منش و روش سیاسی برای کسب قدرت است. بیتردید قدرت در «داشتن هوادار» نهفته است، پس کسی که میخواهد قدرتمند شود، باید هوادار جمع کند؛ هوادارانی که شعار دهند، اسمش را فریاد زنند، پرچمش را تکان دهند، دنبال ماشینش بدوند، در سخنرانیهایش هیاهو کنند ... بدون این جماعت هلهلهگر که زود برافروخته میشوند و رگ گردنشان بیرون میزند، نمیتوان به جایی رسید. پس هدف روشن است: «جذب مردم». راستی، «مردم» به زبان لاتین میشود «پوپولوس» (populus) و در فرانسه نیز واژۀ «پوپولاس» (populace) به معنای «عوام» است؛ ریشۀ واژۀ «پوپولیسم» نیز همین «پوپولوس» است. ما در مورد پوپولیسمی سخن میگوییم که به معنای «عوامگرایی» است. در این نوشتار میخواهیم برخی ویژگیهای «سیاستمداران پوپولیست» را برشماریم.
تا همینجا پیداست که «پوپولیسم» روشی فرصتطلبانه و از عوارض جانبی دموکراسی است. مردم هلهلهگری که بالا وصفشان آمد، شناسنامهای دارند که در انتخابات به کار میآید. پس هدف روشن است: جذب مردم. اما جذب مردم کار بس دشواری است. درون مردم هزار گروه متفاوت و متضاد، هزار دسته و جنبش و جریان وجود دارد که منافع خاص خود را دارند و به سادگی فریب نمیخورند. بنابراین، بهتر است به جای «کل» مردم، به سراغ «بخشی» از مردم رفت که فریبپذیرتر، سرایتپذیرتر، خوشخیالتر و سادهانگارترند: «عوام». پس هدف اصلی دولتمرد پوپولیست دلربایی از «عوام» است.
🔻پوپولیست سیاستمداری است که اظهارنظرهایی عامهپسند انجام میدهد که جذابند، اما غیرواقعبینانه یا آسیبزا هستند. برای مثال سیاستمدار پوپولیست میگوید: میتوان به هر ایرانی یک میلیون یارانه داد! میتوان فلان دشمن را لای دندان خُرد کرد! در موردی نادر، دولتمردی ادعا میکرد نوجوانی ایرانی در زیرزمین خانهاش انرژی هستهای ساخته است!
سیاستمدار پوپولیست میکوشد پیچیدگیهای دنیای اقتصاد، سیاست، مدیریت و حقوق را انکار کند یا نادیده بگیرد و از این طریق مسائل را بیش از حد ساده جلوه دهد. فایدۀ این سادهسازی افراطی این است که عوام حرفش را میفهمند و ذوق میکنند. عوام چیزی را قبول میکنند که بفهمند، با ایدههای پیچیده میانهای ندارند.
سیاستمدار پوپولیست تضادی آشتیناپذیر میان «مردم» و «نخبگان» تعریف میکند و اصرار دارد نخبگان کمتر از مردم عادی میفهمند و هر چه نخبگان میگویند به ضرر مردم است. به همین دلیل با نهادهایی که نخبگان در آن نقشی تعیینکننده دارند، میستیزد و دائم علیه آنها سخن میگویند. برای مثال، دائم به احزاب میتازد و نفس وجود احزاب را بیدلیل میداند، و مدعی میشود میتواند از منافع متضاد تمام مردم دفاع کند!
به همین دلیل، پوپولیستها دائم زیر گوش مردم میخوانند که نهادها و تشکلهای سیاسی همه فاسدند و تنها راه مردم این است که دست از احزاب و تشکلها بکشند، و هیچ کاری را به نمایندگان حزبی واگذار نکنند، بلکه امور خود را به طور مستقیم به یک مرد عمل (یعنی همان سیاستمدار پوپولیست ما و تیمش) واگذار کنند. اینجاست که «دیدار چهرهبهچهره» اهمیت مییابد. سیاستمدار پوپولیست دائم باید بین مردم باشد. البته بین مردم بودن فضیلت هر سیاستمداری است، برای همین هم کسی حق ندارد به او شک کند! و اگر کسی این حضور بین مردم را نمایشی بداند، حسابش با همان مردمی است که از دیدن آن سیاستمدار مردمی در شهر و روستای خود ذوق کردهاند.
پوپولیستهای رادیکال، تعمداً گسلهای اجتماعی را فعال میکنند تا از شکافهای اجتماعی سود برند. آنها کینههای خاموش یا روشن اجتماعی را تحریک و ملتهب میکنند و مردم را علیه هم میشورانند: روستایی را در برابر شهری، کارگر را در برابر کارفرما، فقیر را در برابر توانگر، دیندار را در برابر سکولار ... و اتفاقاً یکی از بهترین اسلحههای اجتماعی را در اختیار دارند: «توپخانۀ عوام» هر لحظه آماده است به نفع آنها مواضع احزاب و جریانهای دیگر را گلولهباران کند.
م.تدینی
@cafe_andishe95
#پوپولیسم
پوپولیسم نوعی منش و روش سیاسی برای کسب قدرت است. بیتردید قدرت در «داشتن هوادار» نهفته است، پس کسی که میخواهد قدرتمند شود، باید هوادار جمع کند؛ هوادارانی که شعار دهند، اسمش را فریاد زنند، پرچمش را تکان دهند، دنبال ماشینش بدوند، در سخنرانیهایش هیاهو کنند ... بدون این جماعت هلهلهگر که زود برافروخته میشوند و رگ گردنشان بیرون میزند، نمیتوان به جایی رسید. پس هدف روشن است: «جذب مردم». راستی، «مردم» به زبان لاتین میشود «پوپولوس» (populus) و در فرانسه نیز واژۀ «پوپولاس» (populace) به معنای «عوام» است؛ ریشۀ واژۀ «پوپولیسم» نیز همین «پوپولوس» است. ما در مورد پوپولیسمی سخن میگوییم که به معنای «عوامگرایی» است. در این نوشتار میخواهیم برخی ویژگیهای «سیاستمداران پوپولیست» را برشماریم.
تا همینجا پیداست که «پوپولیسم» روشی فرصتطلبانه و از عوارض جانبی دموکراسی است. مردم هلهلهگری که بالا وصفشان آمد، شناسنامهای دارند که در انتخابات به کار میآید. پس هدف روشن است: جذب مردم. اما جذب مردم کار بس دشواری است. درون مردم هزار گروه متفاوت و متضاد، هزار دسته و جنبش و جریان وجود دارد که منافع خاص خود را دارند و به سادگی فریب نمیخورند. بنابراین، بهتر است به جای «کل» مردم، به سراغ «بخشی» از مردم رفت که فریبپذیرتر، سرایتپذیرتر، خوشخیالتر و سادهانگارترند: «عوام». پس هدف اصلی دولتمرد پوپولیست دلربایی از «عوام» است.
🔻پوپولیست سیاستمداری است که اظهارنظرهایی عامهپسند انجام میدهد که جذابند، اما غیرواقعبینانه یا آسیبزا هستند. برای مثال سیاستمدار پوپولیست میگوید: میتوان به هر ایرانی یک میلیون یارانه داد! میتوان فلان دشمن را لای دندان خُرد کرد! در موردی نادر، دولتمردی ادعا میکرد نوجوانی ایرانی در زیرزمین خانهاش انرژی هستهای ساخته است!
سیاستمدار پوپولیست میکوشد پیچیدگیهای دنیای اقتصاد، سیاست، مدیریت و حقوق را انکار کند یا نادیده بگیرد و از این طریق مسائل را بیش از حد ساده جلوه دهد. فایدۀ این سادهسازی افراطی این است که عوام حرفش را میفهمند و ذوق میکنند. عوام چیزی را قبول میکنند که بفهمند، با ایدههای پیچیده میانهای ندارند.
سیاستمدار پوپولیست تضادی آشتیناپذیر میان «مردم» و «نخبگان» تعریف میکند و اصرار دارد نخبگان کمتر از مردم عادی میفهمند و هر چه نخبگان میگویند به ضرر مردم است. به همین دلیل با نهادهایی که نخبگان در آن نقشی تعیینکننده دارند، میستیزد و دائم علیه آنها سخن میگویند. برای مثال، دائم به احزاب میتازد و نفس وجود احزاب را بیدلیل میداند، و مدعی میشود میتواند از منافع متضاد تمام مردم دفاع کند!
به همین دلیل، پوپولیستها دائم زیر گوش مردم میخوانند که نهادها و تشکلهای سیاسی همه فاسدند و تنها راه مردم این است که دست از احزاب و تشکلها بکشند، و هیچ کاری را به نمایندگان حزبی واگذار نکنند، بلکه امور خود را به طور مستقیم به یک مرد عمل (یعنی همان سیاستمدار پوپولیست ما و تیمش) واگذار کنند. اینجاست که «دیدار چهرهبهچهره» اهمیت مییابد. سیاستمدار پوپولیست دائم باید بین مردم باشد. البته بین مردم بودن فضیلت هر سیاستمداری است، برای همین هم کسی حق ندارد به او شک کند! و اگر کسی این حضور بین مردم را نمایشی بداند، حسابش با همان مردمی است که از دیدن آن سیاستمدار مردمی در شهر و روستای خود ذوق کردهاند.
پوپولیستهای رادیکال، تعمداً گسلهای اجتماعی را فعال میکنند تا از شکافهای اجتماعی سود برند. آنها کینههای خاموش یا روشن اجتماعی را تحریک و ملتهب میکنند و مردم را علیه هم میشورانند: روستایی را در برابر شهری، کارگر را در برابر کارفرما، فقیر را در برابر توانگر، دیندار را در برابر سکولار ... و اتفاقاً یکی از بهترین اسلحههای اجتماعی را در اختیار دارند: «توپخانۀ عوام» هر لحظه آماده است به نفع آنها مواضع احزاب و جریانهای دیگر را گلولهباران کند.
م.تدینی
@cafe_andishe95
#پوپولیسم_چپگرا
🔻الکساندر لوکاشنکو دیکتاتور بلاروس:
درکشورهای بعد از شوروی سابق مردم دمکراسی داشتند اما از آن خسته شدند. اما در حال حاضر فرایندی در جریان است که مردم بیشتر از قبل خصوصاً بعد از رویدادهای اوکراین، از مفهوم یک حکومت قدرتمند دفاع میکنند که بتواند مانع هرج و مرج و بیشتر از آن مانع جنگ داخلی شود
بلاروس از معدود دیکتاتوری های اروپا با رابطه نزدیک با ایران و روسیه است!
@cafe_andishe95
🔻الکساندر لوکاشنکو دیکتاتور بلاروس:
درکشورهای بعد از شوروی سابق مردم دمکراسی داشتند اما از آن خسته شدند. اما در حال حاضر فرایندی در جریان است که مردم بیشتر از قبل خصوصاً بعد از رویدادهای اوکراین، از مفهوم یک حکومت قدرتمند دفاع میکنند که بتواند مانع هرج و مرج و بیشتر از آن مانع جنگ داخلی شود
بلاروس از معدود دیکتاتوری های اروپا با رابطه نزدیک با ایران و روسیه است!
@cafe_andishe95
🎙به آقای مصدق گفتم قدرت قانونی دو رکن دارد
شاه و مجلس
شاه مخالف شماست مجلس را نبندید به ضرر شماست
مصدق گفت:شما امروز صبح چرس(بنگ و مخدر)کشیده اید؟
من خیلی از این حرف ناراحت شدم.
=========
🎙دکتر مصدق اهل تشکیلات حزبی اصلاً نبود. در تاریخ مبارزات سیاسی خود هیچوقت در حزبی شرکت نکرد و حاضر نشد هیچ تشکیلات سیاسی را سرپرستی بکند و همواره متکی به پشتیبانی افکار عمومی غیرمتشکل بود. بنابراین نظری که دربارهی تشکیلات جبههی ملی داشت، به نظر بنده غیرتشکیلاتی و غیرمنطبق با واقعیات بود
#پوپولیسم
کریم سنجابی -تاریخ شفاهی ایران.
@cafe_andishe95
شاه و مجلس
شاه مخالف شماست مجلس را نبندید به ضرر شماست
مصدق گفت:شما امروز صبح چرس(بنگ و مخدر)کشیده اید؟
من خیلی از این حرف ناراحت شدم.
=========
🎙دکتر مصدق اهل تشکیلات حزبی اصلاً نبود. در تاریخ مبارزات سیاسی خود هیچوقت در حزبی شرکت نکرد و حاضر نشد هیچ تشکیلات سیاسی را سرپرستی بکند و همواره متکی به پشتیبانی افکار عمومی غیرمتشکل بود. بنابراین نظری که دربارهی تشکیلات جبههی ملی داشت، به نظر بنده غیرتشکیلاتی و غیرمنطبق با واقعیات بود
#پوپولیسم
کریم سنجابی -تاریخ شفاهی ایران.
@cafe_andishe95