لیبراسیون/لیبرالیسم
🖋اندیشه سیاسی جان لاک #قسمت۳ آشنایی جیمز دوم با ظرافتهای عمل حکومت از برادر خود، چارلز دوم، کمتر بود. در کشوری که اکثریت مردم آن را مومنان مذهب رسمی پروتستانی تشکیل میدادند، جیمز دوم کاتولیکی نوگرویده بود، در فردای جلوس بر تخت سلطنت، آیین عشای ربانی را با…
🖋اندیشه سیاسی جان لاک
#قسمت۴
چنانکه خود لاک، در «درآمدی» بر آن دو، توضیح داده است، این هدف را دنبال می «کرد که تاج و تخت احیاکننده بزرگ سلطنت ما، پادشاه کنونی ما ویلیام»، «که ملت انگلستان» را از هبوط در ورطه «نابودی و بندگی» رهایی بخشید، استقرار یابد و «اعتبار مقام او و رضایت مردم، که او به طور کامل و روشن، بیش از هر شهریار دیگری در عالم مسیحیت میتواند مدعی داشتن آن باشد، مورد تایید قرار گیرد.» تردیدي نیست که هدف لاک از انتشار دو رساله حمایت از
پادشاه، توجیه انقلاب و تاکید بر علاقه مردم انگلستان به حقوق عادلانه و طبیعی خود بود، اما هدف او توجیه همه
استدلالهای رجال سیاسی حزب ویگ، نوشته ای برای موقعیت خاص، نبود، بلکه به ویژه رساله دوم اثر مهمی در نظریه پردازی سیاسی بود و از صرف توجیه موقعیت خاص انگلستان پس از پیروزی انقلاب 1688 فراتر میرفت . افزون بر
این، برخی از نویسندگان شرح سوانح احوال لاک برآنند که رساله نخست، در رد دیدگاههای رابرت فیلمر در فاصله سالهای 1681 و 1682 نوشته شده و تدوین رساله دوم نیز به طور عمده پیش از بازگشت از تبعید هلند به پایان رسیده بود، اما یکی از مفسران جدید با بررسی اشاره هایی که در متن رساله دوم به جیمز دوم آمده،اعتقاد دارد که هر دو رساله باید در فاصله سا لهاي 1679 تا -1681 یا دست کم، تا 1683 - به پایان رسیده باشد . باری،موضوع نخستین رساله لاک ردی بر دیدگاههاي سر رابرت فیلمر، نظریه پرداز سلطنت موروثی مستقل بود، که رساله پدرسالار او در سال 1680 انتشار پیدا کرده بود و یکی از مهمترین نوشته هایی به شمار میآمد که رجال سیاسی حزب توری توجیه دیدگاههای خود را در آن مییافتند. وانگهی، دومین رساله را نیز میتوان همچون رساله ای در رد نظریه تامس هابز بهشمار آورد . «لاک، در آغاز دیباچه» بر دو رساله نظر خوانندگان را به این نکته جلب کرده است که مجموعه ای که در اختیار او قرار میگیرد، اول و آخر گفتاری درباره حکومت است و تقدیر چنان بوده است که نوشته هایی که در میان آن آغاز و انجام قرار میگرفت، و دارای ارزشی بیش از این دو بود به دست خوانندگان نرسد. به گونه ای که از این اشاره لاک
میتوان دریافت، دو رساله درباره حکومت بخشی از طرحی بزرگ تر او براي تدوین علم سیاست جدید بود و دو رساله ای که اینک در دسترس قرار دارد، بخشهای آغاز و پایان آن بوده است .امروزه، نخستین رساله ارزش نظری چندانی ندارد، اگرچه رابرت فیلمر در زمان خود، در محافل سلطنت طلبانه خاندان استیوارت، نظریه پرداز مهمی به شمار میآمد اما به ویژه باپیروزی انقلاب شکوهمند بسیار زود اهمیت خود را از دست داد و تا دهه های اخیر که برخی از نویسندگان تاریخ اندیشه سیاسی توجهی به او نشان دادند، نوشته های او به فراموشی سپرده شد.وانگهی، رساله مهم او، با عنوان پدرسالار، در سال 1680 ،نزدیک به سه دهه پس از مرگ مولف آن، انتشار پیدا کرد و تاثیر
آن نیز با تاخیر بسیار، و با ژرفتر شدن بحران جنبش مشروطه خواهی، ظاهر شد. چنین مینماید که جان لاک، در ادامه
تاملات خود درباره جنگ داخلی انگلستان و بحران مشروطه خواهی، رساله رد فیلمر را به عنوان یکی نظریه پردازان سلطنت مستقل وجهه همت خویش قرار داده است. اندیشه جان لاک، به طور کلی، ناظر بر دو نظریه مهم سده هفدهم، #قدرت_مطلق_حاکمیت و نیز #حق_الهی_پادشاه بود و او، در همه نوشته های خود، با این دو نظریه به مخالفت برخاسته است.
دیدگاه جان لاک، تمایزز اساسی با نظر هابز دارد. وضع طبیعی وضع آزدی. لاک از مقدمه اساسی نظریه خود که برابر آن «آزادی بدون قانون وجود ندارد»، این نتیجه را میگیرد که از همان آغاز آفرینش عقل بر آدم ابوالبشر فرمان میراند. قانون وضع طبیعی قانون طبیعی است که بر آن فرمان میراند و دست همه را میبندد».(one every obliges)این عقل که همان قانون است، به نوع انسان که با او راي میزند،میآموزد که از آنجا که همگان برابرند و جز از خود فرمان نمیبرند (independent… being )کسی را نمیرسد که به زندگی، سلامتی، آزادی یا داراییهای دیگری آسیبی برساند».
@cafe_andishe95
#قسمت۴
چنانکه خود لاک، در «درآمدی» بر آن دو، توضیح داده است، این هدف را دنبال می «کرد که تاج و تخت احیاکننده بزرگ سلطنت ما، پادشاه کنونی ما ویلیام»، «که ملت انگلستان» را از هبوط در ورطه «نابودی و بندگی» رهایی بخشید، استقرار یابد و «اعتبار مقام او و رضایت مردم، که او به طور کامل و روشن، بیش از هر شهریار دیگری در عالم مسیحیت میتواند مدعی داشتن آن باشد، مورد تایید قرار گیرد.» تردیدي نیست که هدف لاک از انتشار دو رساله حمایت از
پادشاه، توجیه انقلاب و تاکید بر علاقه مردم انگلستان به حقوق عادلانه و طبیعی خود بود، اما هدف او توجیه همه
استدلالهای رجال سیاسی حزب ویگ، نوشته ای برای موقعیت خاص، نبود، بلکه به ویژه رساله دوم اثر مهمی در نظریه پردازی سیاسی بود و از صرف توجیه موقعیت خاص انگلستان پس از پیروزی انقلاب 1688 فراتر میرفت . افزون بر
این، برخی از نویسندگان شرح سوانح احوال لاک برآنند که رساله نخست، در رد دیدگاههای رابرت فیلمر در فاصله سالهای 1681 و 1682 نوشته شده و تدوین رساله دوم نیز به طور عمده پیش از بازگشت از تبعید هلند به پایان رسیده بود، اما یکی از مفسران جدید با بررسی اشاره هایی که در متن رساله دوم به جیمز دوم آمده،اعتقاد دارد که هر دو رساله باید در فاصله سا لهاي 1679 تا -1681 یا دست کم، تا 1683 - به پایان رسیده باشد . باری،موضوع نخستین رساله لاک ردی بر دیدگاههاي سر رابرت فیلمر، نظریه پرداز سلطنت موروثی مستقل بود، که رساله پدرسالار او در سال 1680 انتشار پیدا کرده بود و یکی از مهمترین نوشته هایی به شمار میآمد که رجال سیاسی حزب توری توجیه دیدگاههای خود را در آن مییافتند. وانگهی، دومین رساله را نیز میتوان همچون رساله ای در رد نظریه تامس هابز بهشمار آورد . «لاک، در آغاز دیباچه» بر دو رساله نظر خوانندگان را به این نکته جلب کرده است که مجموعه ای که در اختیار او قرار میگیرد، اول و آخر گفتاری درباره حکومت است و تقدیر چنان بوده است که نوشته هایی که در میان آن آغاز و انجام قرار میگرفت، و دارای ارزشی بیش از این دو بود به دست خوانندگان نرسد. به گونه ای که از این اشاره لاک
میتوان دریافت، دو رساله درباره حکومت بخشی از طرحی بزرگ تر او براي تدوین علم سیاست جدید بود و دو رساله ای که اینک در دسترس قرار دارد، بخشهای آغاز و پایان آن بوده است .امروزه، نخستین رساله ارزش نظری چندانی ندارد، اگرچه رابرت فیلمر در زمان خود، در محافل سلطنت طلبانه خاندان استیوارت، نظریه پرداز مهمی به شمار میآمد اما به ویژه باپیروزی انقلاب شکوهمند بسیار زود اهمیت خود را از دست داد و تا دهه های اخیر که برخی از نویسندگان تاریخ اندیشه سیاسی توجهی به او نشان دادند، نوشته های او به فراموشی سپرده شد.وانگهی، رساله مهم او، با عنوان پدرسالار، در سال 1680 ،نزدیک به سه دهه پس از مرگ مولف آن، انتشار پیدا کرد و تاثیر
آن نیز با تاخیر بسیار، و با ژرفتر شدن بحران جنبش مشروطه خواهی، ظاهر شد. چنین مینماید که جان لاک، در ادامه
تاملات خود درباره جنگ داخلی انگلستان و بحران مشروطه خواهی، رساله رد فیلمر را به عنوان یکی نظریه پردازان سلطنت مستقل وجهه همت خویش قرار داده است. اندیشه جان لاک، به طور کلی، ناظر بر دو نظریه مهم سده هفدهم، #قدرت_مطلق_حاکمیت و نیز #حق_الهی_پادشاه بود و او، در همه نوشته های خود، با این دو نظریه به مخالفت برخاسته است.
دیدگاه جان لاک، تمایزز اساسی با نظر هابز دارد. وضع طبیعی وضع آزدی. لاک از مقدمه اساسی نظریه خود که برابر آن «آزادی بدون قانون وجود ندارد»، این نتیجه را میگیرد که از همان آغاز آفرینش عقل بر آدم ابوالبشر فرمان میراند. قانون وضع طبیعی قانون طبیعی است که بر آن فرمان میراند و دست همه را میبندد».(one every obliges)این عقل که همان قانون است، به نوع انسان که با او راي میزند،میآموزد که از آنجا که همگان برابرند و جز از خود فرمان نمیبرند (independent… being )کسی را نمیرسد که به زندگی، سلامتی، آزادی یا داراییهای دیگری آسیبی برساند».
@cafe_andishe95