لیبراسیون/لیبرالیسم
7.41K subscribers
2.68K photos
813 videos
89 files
516 links
🕊 گسترش گفتمان لیبرالیسم-محوریت آزادی فردی و اجتماعی-فردگرایی و شهروندی-اندیشۀ انتقادی و خردگرایی-حاکمیت قانون سکولار-دموکراسی-مدرنیتۀ سیاسی-جامعه مدنی-مالکیت خصوصی 🌌
#بازگشت_به_مشروطه
#ملی_گرایی
#لیبرالیسم_محافظه‌کار
#ناسیونالیسم_لیبرال
Download Telegram
🔸اگر قانونی ناعادلانه است
یک انسان نه تنها حق آن را دارد
بلکه وظیفه اوست که از آن پیروی نکند

◻️توماس جفرسون-از پدران بنیانگذاار آمریکا و سومین رئیس جمهور آمریکا
@cafe_andishe95
Forwarded from اتچ بات
🌐دیوار برلین ۱۴۶ کیلومتر طول داشت و نزدیک به سه دهه نماد جدایی بین دو ملت و جهان آزاد و کمونیسم بود.

هنگام فروپاشی دیوار برلین، کانی علوی، هنرمند جوان ایرانی در آلمان زندگی می کرد. او از پنجره آپارتمانش در نزدیکی ایست بازرسی چارلی تمام وقایع را می دید و تصاویری در ذهنش شکل گرفت که تمام عمر برای او باقی خواهد ماند.
همانطور که مردم از شکاف های دیوار فروریخته به سرزمین آزاد هجوم می آوردند، علوی فکری به ذهنش آمد که بخشی از دیوار را حفظ کند.

به گزارش سی‌ان‌ان، آقای علوی سازمان دهنده «ایست ساید گلری» (گالری سمت شرقی) شد که اکنون یکی از طولانی‌ترین بخش باقیمانده از دیوار برلین است که با نقاشی پوشیده شده و هر سال جهانگردان زیادی را به خود جذب می کند. در حقیقت این گالری دیواری یکی از پر بیننده ترین جاذبه ها در پایتخت متحد شده آلمان است.

روی این قطعه دیوار بتونی، ۱۱۸ هنرمند از ۲۱ کشور داستان های مختلفی را با نقاشی روایت کرده اند.

🎨یکی از مشهورترین نقاشی های روی این گالری دیواری، یک نقاشی از بوسه اریش هونکر، رهبر آلمان شرقی و لئونید برژنف، دبیرکل کمیته حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۷۹ باشد. بالای نقاشی به زبان روسی نوشته شده است: «خدای من، کمک کن تا از این عشق مرگبار جان سالم بدر کنم.»🔻🔻🔻🔻
💠در باب مغالطه توسل به اکثریت💠
#عباس_عبدی_اصلاحطلب_شارلاتان
🔅معروف‌ترین مثالی که بر نادرستی استناد به نظر اکثریت ابراز می‌شود، بطلان اعتقادِ اکثریت قریب به اتفاق مردم عهد باستان و قرون وسطا به سکون کره زمین و چرخش خورشید گِرد آن است. بر خلاف باور عموم مردمِ آن دوران، دگراندیشیِ درست کوپرنیک و رهیافت علمی او، نماینده اندیشه درست یک نفر در مقابله با باور غلطِ میلیون‌ها انسان نادان هم‌عصر اوست. بنا بر همین الگو، در بسیاری از مواقع، استناد به باور و عمل اکثریت مردم برای منکوب کردنِ مخالف، نشان از جهل یا شیادی صاحبِ چنین استنادی دارد.
شامگاه ۱۳ آبان‌ماه ۱۳۹۸، برنامه «شصت دقیقه» تلویزیون فارسی بی‌بی‌سی، به بهانه چهلمین سالگرد اشغال سفارت ایالات متحده در تهران، چند دقیقه از آنتن زنده‌اش را تقدیمِ عباس عبدی، یکی از گروگانگیرهای این ماجرای رسوا کرد تا به تطهیر کارنامه خود و رفقای تبهکارش بپردازد.
🎙مجری این برنامه، احتمالا بنا به دستور سردبیر برنامه یا دیگر مقامات ارشد بخش فارسی، بدون ایجاد کمترین چالشی، میدان سخن را به گروگانگیرِ مورد اشاره سپرد تا هر رَطب و یابِسی که می‌خواهد بهم ببافد و یکطرفه و بدون مُعارض، پخش زنده رسانه ریاکارِ دولت ملکه را به منبری برای توجیه اعمال مجرمانه تبهکاران صدر انقلاب ۱۳۵۷ تبدیل کند.

عباس عبدی از همان آغاز این منبرِ چند دقیقه‌ای، آب پاکی را روی دست مجری و مخاطبان برنامه کذایی ریخت و به صراحت اعلام کرد که نه تنها از بالا رفتن از دیوار سفارت آمریکا و دزدیدن دیپلمات‌های این کشور پشیمان نیست بلکه از آن دفاع هم می‌کند.

اوج وقاحت عبدی اما زمانی بود که در دفاع از اقدامِ احمقانه، ضدملی و پر آسیبِ اشغال سفارت آمریکا، آن را «تجربه یک ملت» خواند و خاطرنشان کرد که «در تاریخ ایران و حتی در تاریخ دنیا هیچ اقدامی نبوده که آنقدر حامی داشته باشد». او با تخطئه منتقدان این عمل خائنانه، گفت: «چه کسی به خودش حق می‌دهد تجربه یک ملت را محکوم کند؟» در حالی که «پشت در سفارت، از چپِ چپ تا راستِ راست برای حمایت [از عمل گروگانگیری] صف بسته بودند» عبدی سپس دوباره مدعی شد که در آن ایام، «مردم» از اشغال سفارت آمریکا و به گروگان گرفتن دیپلمات‌های آمریکایی حمایت کردند و اضافه کرد که: «این ملت دیوانه نبوده است که این کار را [بی‌دلیل] کرده باشد».

فارغ از این دروغِ واضحِ عبدی که اوباش کف خیابان و گروه‌های تروریستی شریک در انقلاب را «مردم» می‌نامد، حتی اگر بپذیریم که بیشینه «مردمِ» ایرانِ انقلاب‌زده آن زمان، هوادار گروگانگیری و اشغال سفارت بودند، این موضوع باز هم ارزشی برای ادعای او ایجاد نمی‌کند.

ادعای عباس عبدی که کثرت حامیان یک عمل را نشانه درستی آن عمل می‌داند، ریشه در مغالطه‌ای مشهور و قدیمی- به قدمت تاریخ- دارد. قدمای منطقیون، این مغلطه را مغالطه «توسل به اکثریت» یا «تشبث به محبوبیت» (Argumentum ad Populum) نامیده‌اند. معروف‌ترین مثالی که بر نادرستی استناد به نظر اکثریت ابراز می‌شود، بطلان اعتقادِ اکثریت قریب به اتفاق مردم عهد باستان و قرون وسطا به سکون کره زمین و چرخش خورشید گِرد آن است. محبوبیت این پندار در آن دوران تا جایی بود که اگر کسی نظری خلاف آن بیان می‌کرد، مورد تکفیر اهل شریعت قرار می‌گرفت و سر و کارش با دستگاه انکیزیسیون (تفتیش عقاید) می‌افتاد.

بر خلاف باور عموم مردمِ آن دوران، دگراندیشیِ درست کوپرنیک و رهیافت علمی او- که به کشف دستگاه سامانه‌ی خورشیدی و اثبات علمی نظریه گردش زمین به دور خورشید انجامید- نماینده اندیشه درست یک نفر در مقابله با باور غلطِ میلیون‌ها انسان نادان هم‌عصر اوست. بنا بر همین الگو، در بسیاری از مواقع، استناد به باور و عمل اکثریت مردم برای منکوب کردنِ مخالف، نشان از جهل یا شیادی صاحبِ چنین استنادی دارد.

چون نیک بیندیشیم، «مردم» مفهومی کلی و گنگ است که در عالم سیاست بیشتر برای فریب و سفسطه از آن استفاده می‌شود. از این چشم‌انداز، بیشینه اهل سیاست برای مشروعیت بخشیدن به مواضع و تصمیمات خود، دست به دامان این واژه گنگِ پُرطنین می‌شوند و برای نیل به اهداف سیاسی خود و همچنین رهایی از خطر انزوا، خود را همراه «مردم»، در کنار «مردم» و برای «مردم» تعریف می‌کنند.
@cafe_andishe95
لیبراسیون/لیبرالیسم
💠در باب مغالطه توسل به اکثریت💠 #عباس_عبدی_اصلاحطلب_شارلاتان 🔅معروف‌ترین مثالی که بر نادرستی استناد به نظر اکثریت ابراز می‌شود، بطلان اعتقادِ اکثریت قریب به اتفاق مردم عهد باستان و قرون وسطا به سکون کره زمین و چرخش خورشید گِرد آن است. بر خلاف باور عموم مردمِ…
🔳در رژیم‌های تمامیت‌خواه و اقتدارگرا، چنین رهیافتی به «مردم» می‌تواند به طرز خشونت‌باری یکدست و بی‌شکل باشد. می‌تواند به طرز عجیبی فاقد هوشیاری و گریزنده از مسئولیت شود. این روایت از «مردم» که مطلوب تمامیت‌خواهان و سرکوبگران است، می‌تواند بهانه خوبی برای جنایت و خشونت باشد و برخوردی حذفی را با هر چه «غیرمردمی» است، ممکن ‌کند. در این رهیافت، هرگونه دگرباشی و دگراندیشی، با چماق «ضد مردمی بودن» له می‌شود. عباس عبدی و همپالکی‌های گذشته و حالش، محصول چنین رهیافتی به مفهوم «مردم» هستند.
قیچی انقلاب ۱۳۵۷ دو تیغه آلوده داشت که محمدرضا شاه فقید آن دو را ارتجاع سرخ و ارتجاع سیاه نامیده بود.
این دو تیغه کهنه، از میانه دهه چهل خورشیدی به مدد حمایت خارجی و تولیدات شارلاتان‌های داخلی، زنگار از تن گرفتند و نسلی از جوانان رمانتیک، بی‌اطلاع و آرمانخواه را همزمان به دو بیماری چپگرایی و شیعه‌گری مبتلا کردند. این آلودگی، آسیب جبران‌ناپذیری به روند توسعه و توانمندسازی ایران عصر پهلوی وارد کرد و موجب گسترش خشونت و توهم‌زدگی میان نسلِ خِرَدباخته‌ای شد که در دهه‌های پر رونق و آرام چهل و پنجاه خورشیدی- در رفاه و امنیت ناشی از رشد اقتصادی و زمامداری عاقلانه حکومت پادشاهی- بالیده بودند و از نعمات آن دوران بهره برده بودند.

در آن ایام، پهلوان‌پنبه‌های شیاد و غرب‌ستیزی چون جلال آل‌احمد و علی شریعتی، نقشی اساسی در ایجاد تفاهم میان ارتجاع سرخ و سیاه بازی کردند. هذیان‌های منتشره در آثار این دو نفر و امثال آنها، نه تنها این دو تیغه آلوده را دوباره تیز کردند بلکه موجب شدند که به مرور زمان این دو تیغه در کوره انقلاب و آشوب، در هم گداخته شوند و از این گُدازِش، دشنه‌ای دو لبه ساخته شود که تا همین امروز در گُرده وطنِ نیمه جان ما باقی مانده است.

به بیانی دیگر، تلفیق شیعه‌گری و چپگرایی، پیش از بهمن ۱۳۵۷ موجب نطفه‌بستنِ هیولایی شد که بنا بر سرشتش نه تنها از همان آغاز سلسله‌جنبان خشونت و جنایت بود بلکه پس از آن، روز به روز در هرم قدرتِ برآمده از انقلاب، بالا و بالاتر جای گرفت. ماجرای اشغال سفارت آمریکا در ۱۳ آبان ۱۳۵۸، نقطه اوج اتحاد ارتجاع سرخ و سیاه در ایام تاریک و خونبار پس از انقلاب ۱۳۵۷ بود. شَرّ این اتحاد، چهل سال است که بر زندگی ایرانیان سراسر دنیا سایه افکنده است.

شرّ پدیده‌ای زنده و در حالِ شدن است؛ همچون ویروس‌، همواره در حال جهش و توانمندسازی خود در برابر دارو و درمان‌های موجود است و به همین دلیل هیچگاه نمی‌توان از نابودی‌اش مطمئن شد. فرقه تبهکار حاکم بر ایران، شرّ مجسم شده حاصل از آمیزش دو ارتجاع سرخ و سیاه است که هر از گاهی چهره عوض می‌کند و جامه نو می‌پوشد. تا زمانی که محصولات این آمیزش در رسانه‌هایی از قماش بی‌بی‌سی فارسی تریبون‌های بی‌مُعارض پیدا می‌کنند و امکان رشد و نمو در افکار عمومی می‌یابند، در بر همان پاشنه‌ای خواهد چرخید که در این چهل سال چرخیده است.
ی.مصدقی
@cafe_andishe95
📝 خیریه در روزگار سیاه توتالیتاریسم

فروید میگفت، آدمها در مواجهه با سرکوبها، به مدد قوهٔ خیال و خلاقیت، راه هایی برای تسکین رنج های حاصل از این سرکوبها و امیال سرکوب شده ابداع میکنند. یکی از این راه ها «تصعید» (sublimating) آنهاست. یعنی این ناکامی ها را به سوی مقاصد استعلایی و ارزشی جهت میدهند و بر میکشند‌ و رو به کارهای عام المنفعه می آورند، مدرسه و درمانگاه میسازند. کارهای خیر انجام میدهند. تصعید به واقع یک مکانیزم تدافعی دربرابر هجوم اندوهیست که به واسطه ناکامی ها بر ما وارد میشود.
اما در حکومتهای توتالیتر، روی اوری به کارهای خیر و عام المنفعه، وجوهی از کارکردهای توتالیتاریسم را به نمایش میگذارد. به عبارتی دیگر، کارهای عام المنفعه و خیریه، به فربه شدن توتالیتاریسم کمک میکند. این فربهگی، از دو سوی معکوس اما غایت مشترک پیش میرود.
از یکسو، خیرین و کسانی که در حکومتهای توتالیتر رو به کارهای عام المنفعه می اورند، با انجام وظایفی که بر عهده حکومت است، راه را بر بی تعهدی بیشتر حاکمیت می گشایند و او را نسبت به وظایف ذاتی اش (برقراری عدالت) بی تفاوت و آسوده خاطر می کند، از دیگر سو، خلسه و تخدیر حاصل از کار عام المنفعه، هر نوع انرژی و پتانسیل خیرین را برای کنش بنیادین و ساختارشکن تخلیه می سازد، چندانکه هیچ ضرورتی برای تغییرات بنیادین و اصلاحات اساسی در ساختار حاکمیت باقی نمی ماند. در حکومتهای توتالیتر، هرگز از جانب خیرین و نیکوکاران، تهدیدی متوجه حاکمان نمیشود.
اما این همه ماجرا نیست. در حکومتهای توتالیتر، میل مفرطی برای تاسیس موسسات خیریه وجود دارد. این موسسات بهترین مکان برای پولشویی و انباشت سرمایه است، چراکه زیر نظر هیچ سازمان نظارتی نیستند و ازاد از هر مالیات و عوارضی فقط سود خالص و آبرومندانه است.

از اینهمه منظورم ابدا این نیست که همه خیرین و نیکوکاران زمانه توتالیتاریسم، انسانهایی بد یا سودجو هستند. هرگز. اما باید بدانیم که هر کنشی از ما محدود به قصد و نیت ما نمی ماند و دامنه ای بسیار وسیعتر از قصد و نیت ما دارد. بد نیست به این دامنه در زمانهٔ سیاه توتالیتاریسم واقف باشیم. فقط همین.
دکتر اکبر جباری
@cafe_andishe95
🔘اگر شما گيوتين را به جلوى صحنه آورده‌ايد و آن را با اين شادمانى و افتخار افراشته و به آسمان رسانده‌ايد، فقط براى اين است كه بريدنِ سر، از همه كار آسان تر است و پروردن انديشه در سر، از همه كار دشوارتر. شما تنبليد، پرچم شما كهنه پارچه اى بيش نيست؛ نماد ناتوانى!

📚داستایوفسکی
تسخير شدگان
@cafe_andishe95
◀️مارسل گوشه و لیبرالیسم
Gauchet, Marcel

📍گوشه فیلسوف فرانسوی میگوید:
خودآئینی اصیل را تنها در سیاستی می‌توان یافت که به اهمیت آزادی اذعان داشته باشد، اما این خیال واهی را کنار بگذارد که می‌توان جامعه را به نحوی دلخواه شکل داد. راه‌حل در یک کلامْ لیبرالیسم است.

گوشه می‌گوید دموکراسی معاصر سه بُعد مدرن خودآئینی را با هم ترکیب کرده است. خودآئینی یک شکل سیاسی دارد، که همان دولت‌ـ‌ملت است؛ یک شکل حقوقی دارد، که مربوط به حقوق بشر می‌شود؛ و یک شکل زمانمند دارد، که به آگاهی از تاریخ به مثابۀ پیامد کنش جمعی تعریف می‌شود. خودآئینی فردی که در قالب حقوق حفظ می‌شود موجب می‌گردد دولت-ملت تنها شکل مناسب خودآئینی جمعی باشد، و تاریخ وسیله‌ای است که افراد و دولت-ملت‌ها از طریق آن تجربه‌های خود را معنادار می‌کنند. از نظر گوشه، سرنوشت دموکراسی بسته به این است که این خصوصیات در طول زمان چطور رشد کنند.

لیبرالیسم قرن نوزدهم محصول بازاندیشی در چرایی ناکام ماندن انقلاب از ایجاد حقوق برابر و حق حاکمیت بود. خودآئینی اصیل وقتی رخ می‌دهد که جامعۀ مدنی -که به‌ویژه (اما نه صرفاً) از مناسبات بازار تشکیل می‌شود- از دولت جدا باشد. خودآئینی -و لذا دموکراسی- با جداکردن قانونی افرادِ مستقل از دولت حاصل می‌شود، نه با ادغام آن‌ها. کشف جامعه به عنوان سپهری که با دولت فرق دارد نیز به عقیدۀ گوشه، با زایش آگاهی تاریخی مقارن است: ما وقتی تاریخی خواهیم اندیشید که بفهمیم مسیر تکامل انسان نه از دولت بلکه از جامعه می‌گذرد.
در میانۀ قرن نوزدهم، لیبرال‌ها به آمیزه‌ای فکری دست یافتند که متشکل از سه اصل بود: مردم، علم، پیشرفت. اهمیت این سه از نظر گوشه در این بود که هر کدام میل به خودآئینی را به یک آرمان متعالی گره می‌زدند. مردم حکومت می‌کنند، اما در مقامِ نوعی ارادۀ جمعی یا ملی، نه چون آشفته‌بازاری از منافع متکثر فردی؛ جهان برای خرد انسانی قابل شناخت است، اما تا آنجا که از قوانین طبیعت اطاعت کند؛ و تاریخ نتیجۀ کنش انسانی است، که از قضا مقارن با ارادۀ مشیت‌وارِ پیشرفت است. آزادی «سنت را در زمین خودش شکست داده بود»
اما در مسیر پیروزی لیبرالیسم اتفاقی غیرمنتظره افتاد. ماجرا با آن بحران اقتصادیِ ابتدائاً ساده در ۱۹۷۳ شروع شد. رکود تورمیْ دولت‌های غربی را مجبور کرد از باقیماندۀ اصول جمع‌گرایانه‌ای که دهه‌های متمادی از آنها تبعیت می‌کردند دست بردارند: بودجه‌های دولتی، اشتغال برای همه، و حقوق‌های بالا که سابقاً راه‌حل بودند تبدیل به مسئله شده بودند. در این اثنا، بحران به سطح جهانی رسید و قدرت‌های اقتصادی غیرغربی را نیز در بر گرفت، مانند کشورهای عضو اوپک و ژاپن: از این جهت این اولین گام جهانی‌شدن بود. کار، که جزء جدایی‌ناپذیر مدل فوردیستیِ غالب در سال‌های پس از جنگ بود، اکنون پرهزینه و نوعی مانع تلقی می‌شد. از این به بعد، دارایی و مصرف باید موتورهای اصلی رشد اقتصادی می‌شدند...
ترجمان
@cafe_andishe95
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هويت آنها در بى هويتى ماست

صحبتهاى تاريخى و شنيده نشده از اعلئحضرت همایونی شاهنشاه آریامهر در آخرين گفتگوى تلويزيونى با ديويد فراست

#آريامهر

@cafe_andishe95
📍مورالِس «رفیق جذاب» و «استکبارستیز» علی خامنه‌‌ای در بولیوی مجبور به استعفا شد
#دیکتاتوری_کمونیستی
-همزمان با تظاهرات گسترده مردم در بولیوی، ارتش به معترضان پیوست و مورالس استعفا داد و گفته می‌شود بولیوی را با هواپیمای شخصی خود به نقطه‌‌ای نامعلوم ترک کرده است.

- دولت‌‌های کوبا و ونزوئلا می‌‌گویند در بولیوی «کودتا» شده و این تغییرات را محکوم کردند.

- معترضان در بولیوی از مواضع دولت چپگرای ونزوئلا که خودش در خطر سقوط قرار دارد بسیار خشمگین شده و به سفارت ونزوئلا در لاپاز حمله کردند.

- مکزیک به مورالس گفته می‌‌تواند از این کشور درخواست پناهندگی کند.

-روابط جمهوری اسلامی و مورالس در دوران ریاست جمهوری احمدی‌‌نژاد به بالاترین سطح خود رسید و خامنه‌‌ای نیز علاقه‌‌ی ویژه‌‌ای به مورالس دارد.
سه هفته پس از آغاز اعتراضات در بولیوی، ارتشی‌‌ها به مردم پیوستند و اوو مورالس رئیس جمهور چپگرای این کشور را مجبور کردند استعفا دهد و از قدرت کنار رود.
مورالس پس از استعفا گفت، «کناره‌گیری کردم تا برادران و خواهران ما میان کارکنان دولتی تهدید نشوند». وی شرایط بولیوی را «کودتا علیه دولت» دانست.

آلوارو گارسیا لینرا معاون مورالس نیز ضمن کناره‌گیری از سمت خود اعلام کرد که در بولیوی «کودتا» رخ داده است.
روز ۲۰ اکتبر مورالس رهبر حزب «جنبش سوسیالیسم» اعلام کرد که با کسب بیش از ۴۶ درصد آرا از کارلوس مسا رهبر اپوزیسیون پیش افتاده و به این ترتیب پیروز انتخابات ریاست جمهوری برای چهارمین دوره متوالی است. اما پس از آنکه سازمان کشورهای آمریکایی تقلب در انتخابات ریاست جمهوری بولیوی را تأیید کرد، وی با فشار مردم و ارتش پس از یک نطق تلویزیونی استعفا داد.با وجود افشای تقلب، مورالس اصرار به برگزاری دوباره انتخابات ریاست جمهوری داشت اما سران ارتش با او کنار نیامدند.

ویلیامز کالیمان فرمانده ارتش بولیوی ساعاتی پس از اعلام تصمیم اوو مورالس برای برگزاری دوباره انتخابات رسماً اعلام کرد، «ما بعد از بررسی وضعیت مناقشه داخلی از رئیس جمهوری می‌خواهیم که از سمت خود کناره‌گیری کند تا صلح در کشور برقرار و ثبات حفظ شود.»

📍مورالس از سال ۲۰۰۶ قدرت را به دست گرفت و بیش از ۱۳ سال رئیس جمهور این کشور بود.
در دوران ریاست جمهوری احمدی‌‌نژاد که روابط جمهوری اسلامی و کشورهای چپگرای آمریکای لاتین به شدت رونق گرفت مورالس نیز به ایران رفت و روابط او با تهران همچنان برقرار ماند. خامنه‌‌ای مدام در دیدارهای خود با مورالس از او تعریف و تمجید می‎‌‌کرد. به عنوان مثال در یکی از این دیدارها که شهریور ۱۳۸۷ صورت گرفت به او گفت «روحیه مردمی شما و توجه به طبقات محروم و فقیر، و تلاش برای خدمت به مردم، روحیه بسیار ارزشمندی است و همین روحیه می تواند موجب سرافرازی ملت‌ها شود!»
@cafe_andishe95
لیبراسیون/لیبرالیسم
📍مورالِس «رفیق جذاب» و «استکبارستیز» علی خامنه‌‌ای در بولیوی مجبور به استعفا شد #دیکتاتوری_کمونیستی -همزمان با تظاهرات گسترده مردم در بولیوی، ارتش به معترضان پیوست و مورالس استعفا داد و گفته می‌شود بولیوی را با هواپیمای شخصی خود به نقطه‌‌ای نامعلوم ترک کرده…
⚫️کمدی چپ در مواجهه با فقر و درد مردم!!

چپگرایان نه فقط ایران بلکه جهانی
در مقابل سالها فقر و فلاکت و وررشکستگی و دیکتاتوری در خیل بزرگی از کشورهای امریکای لاتین سکوت میکنند و جان و مال مردم تحت انقیاد جباریت در کوبا آرژانتین بولیوی ونزوئلا و..که تحت نفوذ چپگرایان به قهقرا رفته اند،برایشان کوچکترین اهمیتی ندارد!از دولتهای آنان حمایت هم میکنند تا مثلن به خیال خود همچون دون کیشوت با آسیاب بادی سرمایه داری هم جنگیده باشند و خود را ارضا کرده باشند!

اما به یکباره به اعتراضات شیلی که می رسند با پاگذاشتن بر وجدان خود ،چون دولت شیلی راستگرا هست این اعتراضات را در بوق میکنند و تبلیغ میکنند و تبدیل به ماندلاهای جنبش های مردمی می شوند!با وجود اینکه شیلی جزو بهترین و پیشرو ترین کشورها در منطقه فلاکت زده خود هم هست!

📍پوپولیسم و ایدئولوژی زدگی هم حدی دارد!

#کمدی_ایدئولوژی_زدگی_و_غرب_ستیزی
@cafe_andishe95
🖇توهم آشنایی با تجدد

📋آیا فیرحی معنای «خردگرایی ناب» و «عقل محض» را می‌داند ؟ وانگهی، اگر لاک اعتقاد داشت که «دموکراسی» را تنها بر مبنای دیانت می‌توان توضیح داد، چرا و چگونه راه این «خردگرایی ناب» را باز و سیل «عقل محض را جاری کرد»؟ آیا دین بود که از دموکراسی پشتیبانی و راه عقل را باز کرد، یا دموکراسی بود که راه فهم دینی عُقلائی را هموار کرد؟ پای استدلال فیرحی در همۀ این مباحث، تا جایی که به اروپا مربوط می‌شود، چوبین و سخت بی‌تمکین است. ارزیابی دانش اسلامی او در صلاحیت من نیست، اما گمان نمی‌کنم که او با این همه بدفهمی‌ها بتواند چیزی جز التقاطی سست‌بنیاد فراهم کند که نه اسلامی خواهد بود نه اروپایی! عبارت زیر نمونه‌ای از این بدفهمی‌هاست : «متاسفانه ورود تاریخ تجدد به ایران از زاویۀ (کذا!)کسانی بود که آشنایی با اساس مذهبی تجدد اروپایی نداشتند. بیشتر تجدد از زاویۀ لائیک و سکولار آن در ایران ترجمه شد. مثلاً تجدد فرانسوی در ایران بیشتر شناخته می‌شود تا تجدد انگلیسی. ما باید بررسی کنیم در یهودیت و مسیحیت که دولت‌های دموکراتیکی را ساختند، آنان چه نسبتی با متن مقدس برقرار کردند و قدرت استدلال نصّ را از دست استبداد گرفتند. اکنون مهم‌ترین وظیفۀ ما نیز در ایران همین است. یعنی روایت دموکراتیک از آن‌چه که کتاب مقدس از آن پشتیبانی می‌کند. اگر این روایت را داشته باشید آن‌گاه راحت می‌توانید از تکنیک‌های عقلی و بحث‌های دیگر استفاده کنید.» برحسب معمول، بخش مهمی از این عبارت توهّمی است که گوینده از آشنایی ایرانیان با تجدد، پشتیبانی کتاب مقدس از دموکراسی، تمایز تجدد سکولار فرانسه و دموکراسی دینی در انگلستان پیدا کرده است. مفهوم نصّ در دین‌های الهی، یهود، مسیحیت و اسلام، یکی نیست و نمی‌توان حکم واحدی را بر آن‌ها جاری کرد. دموکراسی یهودی و مسیحی نداریم، بلکه دولت‌های ملّی داریم که دینی هم دارند. بدیهی است که از نصِّ عهد عتیق دموکراسی درنمی‌آمد، اما برخی از کسانی که دین یهودی دارند، در دموکراسی‌ها زندگی می‌کنند. اهل نصّ از یهودیان نیز نمی‌توانند دموکراسی داشته باشند، زیرا بسیاری از آن نصّ‌ها با دموکراسی سازگار نیست. وضع در مسیحیت متفاوت است که پائین‌تر اشاره‌ای هم به آن خواهم آورد. تمایز تجدد فرانسوی و انگلیسی سخن دقیقی نیست. هر دو کشور نظام‌های دموکراتیکی دارند و از راه‌های متفاوتی به آن رسیده‌اند. فرانسه از راه انقلاب سیاسی و انگلستان از راه شورش علیه کلیسای رُمی. نقش دین در همۀ دموکراسی‌های بزرگ، ایالات متحده، انگلستان، آلمان، فرانسه، ایتالیا و کشورهای اسکاندیناوی، متفاوت است. هیچ یک از این کشورها نظام دموکراسی دینی ندارند، که به نظر من بی‌معناست، بلکه نظامی دارند که توانسته است با دیانت عُقلائی کنار بیاید. لائیسیته در فرانسه یکی از انواع سکولاریسم ــ اگر بتوان این مفهوم را درست فهمید ــ در مسیحیت است. ما حتیٰ اگر تجدد را از انگلستان گرفته بودیم، آن تجدد ما را به کار نمی‌آمد. البته، سخن درستی نیست که ما بیشتر با تجدد فرانسوی آشنایی داریم؛ هفتاد سالی است که دیگر زبان خارجی علمی و دانشگاهی ایران انگلیسی آمریکایی است و همۀ ترجمه‌ها از این زبان صورت می‌گیرد. در آن حدِّ سطحی که با اندیشۀ تجدد آشنایی به هم رسانده‌ایم، زبان نقش مهمی ندارد، زیرا این کلّیات در همۀ کشورها در همین حدِّ نازلی است که ما یاد گرفته‌ایم

🔸 ملاحظات درباره دانشگاه. انتشارت مینوی خرد. 1398. صفحه
103جواد طباطبايي
@cafe_andishe95
‼️اغلب مردم زود فریب می خورند
چون تشنه ی آرامش فوری هستند
و دام هایی را که در پشت وعده های
بزرگ پنهان است نمیبینند...

#نیکولو_ماکیاولی
@cafe_andishe95
قسمت اول مستند #آریامهر را دیدم الان...
حدود یک ساعت و چهل دقیقه بود و به تفصیل به زندگانی کوتاه شاهنشاه مان بعد از انقلاب اسلامی پرداخته بود.
اما دقیقا آخرین سوال خبرنگار انگلیسی زبان در آخرین دقیقه مستند به شکل سهمگینی انگیزه مردم از انقلاب اسلامی را مانند خنجری بر فرق سر مخاطب می کوبد.

آریامهر: من از دانشجویان همواره میخواهم که ابتدا دانشجو باشند و سپس درس بخوانند و بعد از آن هر گرایش سیاسی که میخواهند اتخاذ کنند. اما متخصص باشند.
از سایرین هم میخواهم که نیروی کار ماهر باشند. تا بعد از من، آن زمانی که میخواهیم به اقتصاد غیر نفتی برسیم بتوانیم با کشور های درجه اول جهان برابر باشیم.
هدف من آماده سازی برای پس از دوران خودم بود از همین الان.

خبرنگار: آیا فکر میکنید این موفقیت حتمی است؟

آریامهر: همه چیز بستگی دارد به این که مردم ما بخواهند به جایی برسند که میتوانند.

خبرنگار: که دقیقا چه چیزی بخواهند باشند؟

آریامهر: کشور درجه اول، پیشرفته و مترقی

خبرنگار: آیا فکر میکنید که مردم این را میخواهند؟!!!!!!!!!!!!!

و شاهنشاه با نگاهی خیره به دور و شاید به امروز و شاید به من تو می گوید : دست کم تمام ظرفیت‌های مورد نیاز برای این کار را دارند...

بله خبرنگار درست می گفت...
مردم آن روز ایران نمی خواستند به جایگاه مترقی و درجه اول در جهان دست یابند. این اصلا مسئله شان نبود.
شاه چشم انداز سال دوهزار را داشت و آن مردم درکی از این افکار نداشتند.‌
ارزش هاشان در لمپنیسم خلاصه می شد. در تصویر چندش آور وضو گرفتن دسته جمعی مردان برای نماز جماعت و جوراب در جیب ها آویزان و پشت کفش ها خوابیده و آستین پیرهن ها بالا و پشم دستان خیس و با دست، آب ریش گرفتن و نمازخانه ی مالامال از بوی گند جوراب... و این تا مدت ها ارزش و اعتبار کارمندان ادارات بود و شاید هنوز هم باشد.
مدل زنانه اش هم چندش آور تر است برایتان نمیگویم.
آنها حتی زحمت خواندن رساله ی خمینی را نیز به خود نداده بودند تا دست کم با تفکر رهبر منتخب خود آشنا شوند، تا ببینند که آیا به دنبال دانستن این هستند که فرزند حاصل از جماع با عمه خانم در بزنگاه زلزله حرام زاده است یا خیر؟
یا اینکه آیا مشکل شان دانستن حکم لذت جویی از کودک شیرخواره است یا خیر؟ تفخیذ چیست؟
آن نود و هشت درصد از خود نپرسیده بودند که جمهوری اسلامی دقیقا یعنی چه؟
و آیا لباس سیاست بر تن اسلام می نشیند یا زار میزند؟

فارق از اینکه سلطنت طلب باشیم یا نباشیم ( که به نظر شخص بنده در حال حاضر اصلا مهم نیست که چه نوع حکومتی را بیشتر دوست می داریم و دعوا بر سر آن مثل این است که در کپر زندگی کنیم و با همسر خود بر سر رنگ فرش ابریشم خانه آینده خویش بحث کنیم)، باید بپذیریم که محمد رضا شاه از سر مردمان آن روز ایران خیلی زیاد بود، نقش قدرت های خارجی سر جای خودش اما نقش مردم به عنوان تعیین کننده سرنوشت خویش به مثابه گوسفندانی بود که قادر به هدایت خویش نیستند و یک سگ از بیرون میتوانست مسیرشان را تعیین کند...
و اقتضای طبیعت گوسفند این است!

خوب شد چندین سال پیش کتاب گوسفند نباشیم به طبع رسید. خوشبختانه با فروش بالایی هم روبرو شد. امید است دیگر
گوسفند نباشیم!
بیایید دیگر گوسفند نباشیم.

م.مرادی

#آریامهر
@cafe_andishe95
بررسی سالهای ابتدایی به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی
🔻پس از خروج شاهنشاه آریامهر چه بر سر ایران و ایرانی آمد؟

🖋قسمت اول

ملاها، مانند برادر بزرگ جورج اورول 1984، همه جا حاضر هستند. رادیو و تلویزیون ایران اکنون به آنچه که مردم ایران می گویند ملاویزیون تبدیل شده، مهم نیست چه وقتی از روز باشد، تلویزیون به جز قيافه ملاهای با ریش و عمامه که یا نماز می خوانند و با قرآن تلاوت میکنند، هیچ چیز دیگری ندارد، آنچه هم که به نام اخبار در ایران می آید، بوسيله ملاها پخش می شود. اجازه ی تفریح، سينما، كلوب شبانه و سالن های رقص هيچکدام داده نمی شود. مشروبات الكلى تحريم شده است. در حالی که تریاک فراوان است. قبلا در جریان انقلاب، خمینی نواختن هر نوع موسیقی، راک اند رول، و نیز موزیک های کلاسیک باخ و بتهوون را با برچسب محصول زشت شیاطین غرب‌ ممنوع کرد. در تابستان 1986، از رادیو و تلویزیون اعلام شد که مسلمانان به مبلمان نیازی ندارند. در مدت یک هفته تمام فروشگاه های وسایل خانه بسته شدند، و کارخانه های مبلمان سازی تعطیل شدند. فتوای دیگری مثل این ، گل فروشی ها، عطر فروشی ها و لوازم آرایش و بسیاری از فروشگاه های مواد مصرفی را به تعطیلی کشاند وقتی خمینی دستور داد که برای مسلمانان خوردن گوشت یخ زده ممنوع است، ورود گوشت ناگهان متوقف شد، و ایرانیان با کمبود مواد غذایی روبرو شدند. تاثیر این عوامل بشدت بیکاری را بالا برده و افت سریع هم در مصرف مواد ضروری و هم مواد لوکس و زینتی داشته است.
ناآگاهی، ستون فقرات رژیم خمينی است. وقتی که ملاها دریافتند که نمی توانند به وفاداری نیروی نظامی اعتماد كنند، تصمیم گرفتند که چندین ملا در هر پایگاه نظامی مستقر کنند که حرکات ارتشیان را زیر نظر داشته باشند، اما بدون داشتن زمینه اطلاعاتی از نظامی گری و با ناآگاهی کامل از علوم و تکنولوژی، ملاها به هر حال به روسای ارتش در پایگاه فرمان می دادند. یک مرتبه وقتی که گفتند ماهواره های فضایی آمریکا از بالای سر ما حرکت میکنند، ملاها در پایگاه به نیروی هوایی گفت که بلند شوند و آنها را سرنگون کنند. همچنین گذشته ی فرهنگی ملت بوسیله ملاها به توحش و نابودی کشیده شده است. گروه هایی از ملاهای بنیادگرا باور دارند که وظیفه آنهاست که باقیمانده های تمدن قبل از اسلام را در ایران نابود کنند و با پتک همه جا در خارج از شهر ها بدنبال این آثار تاریخی می گردند و یک به یک به بناهای تاریخی و قدیمی فرهنگ ایران حمله می کنند و بناهای با ارزش بسیار قدیمی را خراب و نابود می کند، که البته ضربه بزرگی به تاریخ گذشته ایران است. امروز ایران بوسیله ی افرادی اداره می شود که تفکر آنها مربوط به دوره های قرون وسطی است. برگشت ایران به دوره ی توحش قرون وسطی نه تنها بوسيله رژیم خمینی تشویق و ترغیب شده، بلکه همچنین بوسیله ی دولت هایی که خمینی را به قدرت رسانده اند پشتیبانی می شود. رمزی کلارک در یک مصاحبه به گروهی از گزارشگران گفت :تصور شاه درباره ی انرژی اتمی یک خیال بافی بیش نبود، برای اینکه در آن زمان انرژی اتمی یک واقعیت ملی نبود و فقط تقلیدی از مدل های کشورهای دیگر بود و داشتن آن در ایران بوسیله بنی صدر بعنوان یک اقتصاددان برای مدت بیش از 20 سال محکوم گردید. من بنی صدر را بخوبی می شناسم، کتاب نفت و اغتشاش و نابودی نوشته او، آروزی داشتن انرژی اتمی را بدرستی کنار می گذارد. توماس ریکس از دانشگاه جورج تاون همچنین برنامه‌ی بنی صدر را بوضوح بیان میکند. ریکس گفت که رئیس جمهور ایران گروه های ملی داوطلب علاقمند به مدل چینی برپا می کند، اما بجای حرکت از روستاها، از داخل شهر ها شروع می شوند. رژیم اصرار دارد که ایرانیان متولد شهر ها مشمول این حرکت می شوند. رژیم پول پوت در کامبوج نشان داده است که چنین سیاستی نتیجه اش چیست. اکثریت 2 میلیون کامبوجی که به قتل رسیدند ، حرکت اجباری 2 میلیون ساکنین شهر دو روز بعد از ورود خمر سرخ به شهر شروع شد. از این جمعیت 2 میلیون نفری فقط تعداد انگشت شماری زنده ماندند. پشتیبانان و مبلغين بنی صدر در کشورهای غربی این سیاست را به این صورت توجیه می کنند که در ایران این کار نه با اسلحه، بلکه بوسیله اعتقاد و تشویق مردم در شهر ها و بنام اسلام و پایان دادن به کلیه انواع «غرب گرایی» انجام خواهد شد، این مبلغین ادعا می کنند که این سیاست به جنایات قومی کشی نیز خاتمه خواهد داد. این اصطلاح را ريچارد فالک موسس كميته ی آزادی هنری و روشنفکری در ایران از دانشگاه پرینستون می گوید که قوم کشی، یعنی از ريشه کندن عمدی خصائل و منش های فرهنگی یک ملت، بطوریکه تمامی خصلت های خوب مردم ایران را مورد اتهام قرار میدهد.
@cafe_andishe95
لیبراسیون/لیبرالیسم
بررسی سالهای ابتدایی به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی 🔻پس از خروج شاهنشاه آریامهر چه بر سر ایران و ایرانی آمد؟ 🖋قسمت اول ملاها، مانند برادر بزرگ جورج اورول 1984، همه جا حاضر هستند. رادیو و تلویزیون ایران اکنون به آنچه که مردم ایران می گویند ملاویزیون تبدیل شده،…
بررسی سالهای ابتدایی به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی
🔻پس از خروج شاهنشاه آریامهر چه بر سر ایران و ایرانی آمد؟

🖋قسمت دوم

به نظر فالک صنعتی کردن ایران «قومی کشی» است، در برابر آن از دیدگاه او عمل شنيع زنجیر زنی و قمه زنی در مراسم مذهبی بوسیله فرقه های دیوانه ی شیعی، شایسته است که به مانند یک روش معتبر و مورد اعتماد فرهنگی محفوظ بماند!!در حقیقت زنجیر زدن و سینه زدن نشان
دهنده ی بی ارزش کردن بیش از حد افراد بوسیله ی خودشان است، که یک ملت را به درجه شهادت راهنمایی می کند. اما موضوع «قومی گرایی» یک فریب محض است و اصطلاحی است که نابودی یک ملت را به طرفداری از منافع کشورهای غرب تسریع می کند. ایران برای منافع انگلیس که خمینی را به قدرت رساند، نمونه این ایده شده که ملت های در حال توسعه هیچگاه نباید از بدبختی رهانیده شده و در رده ی جهان صنعتی قرار گیرند. یک مسافر در سال 1980 در باره ایران می گفت که پروژه های ساختمانی را به ردیف به چشم دیدم که مانند مردارهای بزرگی بدنبال هم و ناتمام تا افق صف کشيده بودند و بسیاری از مردم هم بیکار هستند. تا زمان به قدرت رسیدن خمینی، ایران شاید اولین کشور نمونه از کشورهای در حال توسعه در جهان بوده که بسوی صنعتی شدن پیش می رفت نیروی اقتصادی پشتیبان صنعتی شدن کشور، تولید نفت زیر نظر شرکت ملی نفت ایران بود. در سال 1978 شرکت ملی نفت ایران، احتمالا بزرگترین شرکت نفت جهان بود. در سال قبل از انقلاب ایران بیش از 6 میلیون بشکه نفت در روز تولید می کرد و با برنامه های توسعه عمرانی در نظر داشت که میزان استخراج نفت را به سر حد 7.2 میلیون بشکه در روز افزایش دهد. اما صادرات امروز نفت ایران (1980) کمتر از 500 هزار بشکه در روز است.
مشاوران اقتصادی شاه همچنین برای آینده که نفت ایران تمام می شود، برنامه ریزی کرده بودند. در سال 1978، سی و دو پایگاه انرژی اتمی یا در حال ساخت و یا در طرح و نقشه اجرا برای آینده بود، و بیشتر آنها قرار بود که تا سال 1990 به بهره برداری برسند. فرانسه و آلمان 30 میلیارد دلار قرارداد ساختمان و نصب پایگاه های انرژی اتمی داشتند در سال 1978 ایران همچنین با آمریکا برای یک قرارداد 25 میلیارد دلاری وارد مذاکره شد ولی قرارداد بعلت مخالفت دولت كارتر برای دستیابی دولت ایران به تکنولوژی انرژی اتمی اصلا امضا تشد ایران همچنین جستجو برای یافتن و بهره برداری از منابع عظیم اورانیوم در کشور را شروع کرد. پروژه انرژی اتمی یکی از افتخارات دانشمندان و مهندسان ایرانی بود. صنایع ذوب آهن مرکز ثقل تغییر ایران به یک ملت صنعتی بود. کارخانه بزرگ صنایع ذوب آهن آریامهر که بوسیله شوروی در اصفهان ساخته شده شاهد زنده پیشرفت صنعتی در کشور بود. در سال 1978 ذوب آهن آریامهر سالانه 1.9 میلیون تن آهن و فولاد تولید می کرد و پیش بینی می شد که تا سال 1985 تولید آن به 8 میلیون تن در سال برسد، که انرا به یکی از بزرگترین کارخانه های جهان تبدیل می کرد. شرکت ملی صنعت فولاد ایران، همچنین شروع به ساخت چندین تاسیسات دیگر نموده که در بعضی از آنها از تکنولوژی پیشرفتهای ابزار کاهش گازهای سمی استفاده می شد. اگر انقلاب همه برنامه ها را در هم نريخته بود با ايجاد کارخانه های جديد دیگر در اهواز، بندر عباس، اصفهان، و مناطق دیگر ظرفیت تولید فولاد در ایران به بیش از 15 میلیون تن در سال بالغ می شد. بخش فولاد، همچنین به مثابه دانشگاه آموزش صنایع به ایرانیان بود. کارخانه اصفهان مرکز آموزش کارگران ماهر و نیمه ماهر، مهندسان و مدیران برای تمام کشور بود. یکی از مدیران شرکت ملی صنایع فولاد قبل از انقلاب گفت که درآمد ما نه فقط از فروش فولاد است، بلکه از سرمایه نامحسوس دارایی های کارآموزی است. ما یک بازده بزرگ در کارگر داریم و این دقیقا همان هدف دولت است، کارگران در اينجا یک حرفه یاد میگیرند و با خود به هر جا که احتياج باشد آنرا می برند، در واقع ما یک مدرسه رسمی، و یک مرکزی برای آموزش 7 هزار دانش آموز داریم. معدن مس سرچشمه در سال 1979، با تولید 142 هزار تن مس در سال، ایران را به ششمین بزرگترين توليد مس در جهان تبديل كرده، ظرفیتی بیش از 400 میلیون تن مس در زیرزمین دارد. یک شهر کامل با جمعیت 25 هزار نفر در کنار معدن سرچشمه ساخته شده که در آنجا کارخانه های ذوب و تولید و فابریکسازی قرار دارد. تبریز همچنین دومین شهر صنعتی ایران، مرکز کارخانه های بزرگ صنایع ماشین سازی و ابزار است در اینجا یک مجموعه چندین میلیارد دلاری که با کمک فرانسه و آلمان غربی ساخته شده و سالانه 10 هزار تن مته، پمپ، ماشین های چوب بری ، آسياب ، کمپرسور و ماشین پرس تولید می کند. از سال 1966، تبریز مرکز ماشین آلات و ابزار صنعتی و نیز مرکز تراکتورسازی، و کارخانه های اینجین و موتورسازی و نیز کارخانه های مونتاژ ماشین باری و اتوبوس و صنایع سنگین دیگر شده است.
@cafe_andishe95
لیبراسیون/لیبرالیسم
بررسی سالهای ابتدایی به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی 🔻پس از خروج شاهنشاه آریامهر چه بر سر ایران و ایرانی آمد؟ 🖋قسمت دوم به نظر فالک صنعتی کردن ایران «قومی کشی» است، در برابر آن از دیدگاه او عمل شنيع زنجیر زنی و قمه زنی در مراسم مذهبی بوسیله فرقه های دیوانه…
بررسی سالهای ابتدایی به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی
🔻پس از خروج شاهنشاه آریامهر چه بر سر ایران و ایرانی آمد؟

🖋قسمت سوم

با رشد صنایع در این شهر، هزاران ایرانی به شهر تبریز روی آورده و جذب بازار کار شده اند.تبریز مانند اصفهان هزاران مدیر و کارگر کار آزموده برای صنایع کوچکتر در مدارس کارآموزی تربیت میکرد. 10 درصد دیگر نیروی کار در صنایع اتومبیل سازی، که در شرکت تولید صنایع اتومبیل ملی است مشغول بکار بودند.
در ظرف 6 ماه بعد از انقلاب خمینی، کار پیشرفت و توسعه ای که میخواست ایران را از قرون وسطی بجلو ببرد، کاملا متوقف شد. فورا 52 میلیارد دلار قرارداد در دهها پروژه توسعه در کشور لغو شد. این وضع منجر به یک کسادی و رکود اقتصادی شد که صدها پروژه ی کوچکتر را نیز با خود به تعطیلی کشاند.در میان پروژه های لغو شده چندین کارخانه تولید انرژی اتمی بود که در مرحله نزدیک به اتمام بودند ، و حداقل 15 میلیارد دلار ارزش داشتند. توسعه فرودگاه تهران با ارزش 1.1 میلیارد، سیستم مترو تهران که 1.3 میلیارد و کارخانه و معادن مس سرچشمه به ارزش 1.9 میلیارد بود که که 90 درصد کار آن به اتمام رسیده بود کارخانه فولاد بندر عباس به ارزش 2.9 میلیارد دلار و پروژه ی عظیم تزریق گاز در چاه های نفت خوزستان برای استخراج بیشتر نفت از چاه های نفت به ارزش 6 میلیارد دلار بود. همچنین پروژه ی کارخانه پتروشيمی بندر شاهپور به ارزش 3.3 ميليارد دلار بوسیله میتسوی ژاپن در دست اقدام بود و نیز برنامه ساختمان دومین لوله ارسال گاز ، بنام ایگات 2 به شوروی به ارزش 3 میلیارد دلار، و یک میلیارد دلار سیستم مخابرات و چندین پروژه ساختمان خطوط راه آهن و یک بندر جديد در بندر عباس و نیز کارخانه تصفيه نفت و کارخانه کشتی سازی، تولید فولاد و پروژه های خطوط برق رسانی به سراسر کشور بود. ضربان نبض اقتصادی ایران یعنی تولید نفت شرکت ملی نفت ایران بعد از ماه مه 1979، از اوج 4 میلیون بشکه در روز به سطح پایین (200 هزار بشکه صادرات در روز رسید. و اکنون کمبود کارگر متخصص و مدیریت که نتيجهی تداوم پاکسازی و اخراج آنها بوسیله ی سپاه پاسداران خمینی است، شرکت نفت را مخروبه کرده است. قبل از انقلاب، شرکت ملی نفت شروع به نصب سیستم های پیچیده تزریق گاز در چاه های قدیمی نفت نمود که با فشار زیاد باعث تداوم استخراج نفت از آن چاهها شود. این روش، علاوه بر تكنسین کار آزموده، احتياج به فنون و تکنولوژی بسیار پیشرفته در صنعت نفت دارد که بعد از انقلاب، چاه هایی که احتیاج به این تکنولوژی داشتند بسادگی کنار گذاشته شدند و فشار در چاه ها به درجه ای پایین آمده است که اکنون این چاهها بی ارزش شدند!
@cafe_andishe95
لیبراسیون/لیبرالیسم
بررسی سالهای ابتدایی به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی 🔻پس از خروج شاهنشاه آریامهر چه بر سر ایران و ایرانی آمد؟ 🖋قسمت سوم با رشد صنایع در این شهر، هزاران ایرانی به شهر تبریز روی آورده و جذب بازار کار شده اند.تبریز مانند اصفهان هزاران مدیر و کارگر کار آزموده برای…
بررسی سالهای ابتدایی به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی
🔻پس از خروج شاهنشاه آریامهر چه بر سر ایران و ایرانی آمد؟

🖋قسمت چهارم

بنا به گفته متخصصین سابق صنعت نفت ایران، بسیاری از چاه های نفت ایران، بعلت عدم نگهداری درست هم اکنون در حال رسوب گرفتن می باشند، و احتمالا برای اینکه دوباره تولید برقرار شود باید چاه های جديد حفر شود. سیستم کامپیوتری پیشرفته که زمانی برداشت نفت شرکت ملی نفت را تنظیم و کنترل میکرد، هم اکنون نیز قطع شده است در صنعت نفت، رژیم خمینی باعث شده که تقریبا همه چیز را که دولت پهلوی ساخته است خراب شود ، پیش‌بینی میشود که تولیدات صنعتی نیز به میزان 15 درصد تولید قبل از انقلاب رسیده است و صنایع سنگین فولاد و نیز معادن، و تولیدات وسایل خانگی کاملا متوقف شده اند. همینطور در محل پارک صنعتی البرز در نزدیکی قزوین، در غرب تهران، فقط 14 کارخانه از 125 کارخانه در حال حاضر کار میکنند. البرز یکی از مهمترین پروژه های تولیدی صنایع غيرنفتی بود، که بیش از 20 میلیارد دلار در بیش از 200 شاخه تولیدی در آن منطقه سرمایه گذاری شده است.‌در سال 1979 شورای انقلاب پیشنهاد کرد که 2 برج سیستم سرد کننده انرژی اتمی بوشهر را که بوسیله آلمانی ها ساخته شده بود به سیلوهای انبار گندم تبدیل کنند. از سوی دیگر یک تخمين محافظه کارانه ای میزان بیکاری در ایران را به 4 میلیون یا بیشتر برآورد می کند (جمعیت ایران در سال 1980 سی ميليون برآورد شده) در شهر ها هر تازه واردی می تواند صدها نفر که غالبا تحصیلکرده هستند را بیکار در خیابانها ببيند. بسیاری از شهر نشین ها به اعتیاد تریاک روی آورده اند، بخشی بعلت این است که رژیم اسلامی مصرف مشروبات الکلی را قدغن کرده است اما از طرفی کشاورزان به کشت خشخاش تشویق می شوند چون سود فراوانی هم در بازار خارجی و هم داخلی دارد. واشنگتن پست از تعداد حداقل 2 میلیون معتاد تریاک در ایران گزارش میدهد، يعنی نصف بیکاران شهرها که این خود افزایش بزرگی از زمان انقلاب است. یک ایرانی اخیرا این وضع را اينگونه تشریح می کرد.«بقیه ایرانیان تحصیل کرده و مسئول احساس می کنند که گرفتار شده اند. انتظاراتشان کم شده و هیچ راه و چاره ای بجز مصرف مواد مخدر برایشان باقی نمانده است. قبل از انقلاب تریاک در کشور بسیار نایاب بود، اما اکنون همه جا فراوان است. این وضع مرا به یاد کار انگلیسی ها در قرن گذشته در چین می اندازد. مردم را می بینید که همه جا نا امید نشسته اند و فقط خرابی و نابودی کشور را نظاره گرند، و هیچ کاری از دستشان برنمی آید. این آن وضعی است که امروز در ایران اتفاق می افتد » میگویند بنی صدر، رئیس جمهور با روشی که امروزه در چین با مرض اعتیاد به تریاک مبارزه میشود، موافق است، که دولت مقدار کمی برای مصرف روزانه تریاک به معتادان را قانونی کرده، مانند روشی که در آمریکا بين معتادان پخش می شودتا مانع پخش آن در بازار سیاه شود.
@cafe_andishe95
لیبراسیون/لیبرالیسم
بررسی سالهای ابتدایی به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی 🔻پس از خروج شاهنشاه آریامهر چه بر سر ایران و ایرانی آمد؟ 🖋قسمت چهارم بنا به گفته متخصصین سابق صنعت نفت ایران، بسیاری از چاه های نفت ایران، بعلت عدم نگهداری درست هم اکنون در حال رسوب گرفتن می باشند، و احتمالا…
بررسی سالهای ابتدایی به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی
🔻پس از خروج شاهنشاه آریامهر چه بر سر ایران و ایرانی آمد؟

🖋قسمت پنجم و پایانی

ترسناکترین و وحشتناک ترین کار برای آینده ایران کار پاکسازی سیستم آموزشی ایران بوسیله ملاهای قرون وسطایی است. در ماه ژوئن 1980 مظفر پرتوماه مشاور بنی صدر در کنفرانس سالانه انجمن دانشجویان اسلامی در اکسفورد اوهایو قول داد که از تمام دانشگاه های ایران کلیه بی دین ها را اخراج خواهند کرد. او اضافه کرد :« و بعد از آن ما بسوی دبیرستان ها و سپس مدارس ابتدایی روی خواهیم آورد.» تمام دانشگاههای ایران برای مدت نامعلومی بسته شده اند تا دولت بتواند آنها را از گرایش به غرب پاکسازی کرده و آنها را بیشتر اسلامی سازد.
معاون وزیر آموزش و پرورش ایران محمدجواد رجالیان گفت که احتمال دارد که دانشگاهها برای مدت 2 سال، و بعضیها حدس می زنند که تا 5 سال بسته خواهند ماند. کمیته های مخصوص و یا کمیته های پاکسازی در هر دانشگاه تشکیل شده تا آن دانشجویان و استادانی را که به اندازه کافی اسلامی نیستند اخراج کنند. صدها استاد
از دانشگاه تهران اخراج شده اند. برنامه آموزش اسلامی جدید به تمام دانشگاه ها و مدارس ایران تحميل شده و تا جوانان ایران را مثلا از انحراف و پوسیدگی غربی دور نگهدارند. برنامه درسی بخصوص طوری طرح ریزی شده که نسل جدید ایرانیان را ضد علوم، ضد فنون و تکنولوژی آموزش داده و نگاه جهان بینی بنیادگرایی را تقویت کند.
کتابهای درسی تاریخ از نو نوشته شده اند تا آنها را از اشاره به پیشرفتهای سلسله پهلوی و شاه خالی کنند.
بجای آموزش تاریخ و ادبیات، به دانش آموزان کلاسهای ابتدایی آموزش داده میشود که شعارهای بی معنی مانند "خمینی، خمینی، تو نوری از خدایی"به آنها بیاموزند.
در ژوئن 1891 ،خمینی یک کمیته 7 نفری انتخاب کرد که سیستم آموزش کشور را از کلیه نفوذ امپریالیستها و از اثرات دولت قبلی پاک سازی کنند.
خمینی اعلام کرد که :ادامه دادن به این نوع گرایش فاجعه ی غم انگیزی است، و خواسته و هدف نفوذ کشورهای خارجی برای ضربه ی مرگبار علیه جمهوری اسلامی است، و هر گونه اغماض در درست بکار نبردن اصلاحات برای سیستم آموزشی، خیانت علیه اسلام و جمهوری اسلامی است که جرم آن حکم اعدام میباشد.
برای مثال چندین ایرانی کارمند دولت، بخاطر اینکه زیرسیگاریهای خود را که نشانه هایی از رژیم شاه را داشت، از دفاتر کار خود بیرون نیانداخته بودند، به این جرم اعدام شدند.
@cafe_andishe95