#برشی_از_متن_كتاب 📚
نوشتنِ مطلبی تسکینبخش برای آدمی که حالش بد است اصلاً کار آسانی نیست.
#هیچکس_مثل_تو_مال_اینجا_نیست
#میراندا_جولای
#فرزانه_سالمی
#نشر_چشمه
ص۴۰
@baamanbekhaan
نوشتنِ مطلبی تسکینبخش برای آدمی که حالش بد است اصلاً کار آسانی نیست.
#هیچکس_مثل_تو_مال_اینجا_نیست
#میراندا_جولای
#فرزانه_سالمی
#نشر_چشمه
ص۴۰
@baamanbekhaan
#برشی_از_متن_كتاب 📚
اکثر مردم میدانند. آدم دائم حس میکند توی این دنیا تنهاست و بقیه باهم لیلی و مجنوناند، اما واقعاًاینطور نیست. عموماً آدمها خیلی همدیگر را دوست ندارند. درموردِ دوستان هم همینطور است.
#هیچکس_مثل_تو_مال_اینجا_نیست
#میراندا_جولای
#فرزانه_سالمی
#نشر_چشمه
ص۴۵
@baamanbekhaan
اکثر مردم میدانند. آدم دائم حس میکند توی این دنیا تنهاست و بقیه باهم لیلی و مجنوناند، اما واقعاًاینطور نیست. عموماً آدمها خیلی همدیگر را دوست ندارند. درموردِ دوستان هم همینطور است.
#هیچکس_مثل_تو_مال_اینجا_نیست
#میراندا_جولای
#فرزانه_سالمی
#نشر_چشمه
ص۴۵
@baamanbekhaan
#برشی_از_متن_كتاب 📚
مشکلم در زندگی همین بوده. همیشه میخواستهام سروته همهچیز را هم بیاورم، انگار که دنبالم گذاشته باشند. حتا در کارهایی که آرامش در آنها شرط اصلی است هم همینطورم. مثلاً چای آرامبخش را طوری فرو میدهم که انگار در مسابقهٔ «چه کسی میتواند سریعتر چای آرامبخش بنوشد» شرکت کردهام.
#هیچکس_مثل_تو_مال_اینجا_نیست
#میراندا_جولای
#فرزانه_سالمی
#نشر_چشمه
ص۴۴
@baamanbekhaan
مشکلم در زندگی همین بوده. همیشه میخواستهام سروته همهچیز را هم بیاورم، انگار که دنبالم گذاشته باشند. حتا در کارهایی که آرامش در آنها شرط اصلی است هم همینطورم. مثلاً چای آرامبخش را طوری فرو میدهم که انگار در مسابقهٔ «چه کسی میتواند سریعتر چای آرامبخش بنوشد» شرکت کردهام.
#هیچکس_مثل_تو_مال_اینجا_نیست
#میراندا_جولای
#فرزانه_سالمی
#نشر_چشمه
ص۴۴
@baamanbekhaan
#آخرین_برش_از_متن_کتاب 📚
گاهی سخنرانیها خیلی طولانیاند و پیاده کردنشان پنجاه ساعت وقت کارل را میگیرد. اما باز هم میارزد، چون وقتی متنِ پیادهشدهٔ سخنرانی را روی سایت «زندو» میگذارند او میتواند بگوید: این را من نوشتم ها.
#هیچکس_مثل_تو_مال_اینجا_نیست
#میراندا_جولای
#فرزانه_سالمی
#نشر_چشمه
ص۵۷
@baamanbekhaan
گاهی سخنرانیها خیلی طولانیاند و پیاده کردنشان پنجاه ساعت وقت کارل را میگیرد. اما باز هم میارزد، چون وقتی متنِ پیادهشدهٔ سخنرانی را روی سایت «زندو» میگذارند او میتواند بگوید: این را من نوشتم ها.
#هیچکس_مثل_تو_مال_اینجا_نیست
#میراندا_جولای
#فرزانه_سالمی
#نشر_چشمه
ص۵۷
@baamanbekhaan
📚📚📚
کتاب #هیچکس_مثل_تو_مال_اینجا_نیست به قلم #میراندا_جولای و ترجمهٔ #فرزانه_سالمی که توسط #نشر_چشمه منتشر شده است، در این کانال معرفی شد. با زدن بر روی هشتگ #فهرست_کتابهای_معرفیشده میتوانید نظر شخصی من و ۶ گزیدهٔ منتخب از این کتاب را مطالعه کنید.
📓با من در لذت خواندن کتاب همراه شوید.
@baamanbekhaan
کتاب #هیچکس_مثل_تو_مال_اینجا_نیست به قلم #میراندا_جولای و ترجمهٔ #فرزانه_سالمی که توسط #نشر_چشمه منتشر شده است، در این کانال معرفی شد. با زدن بر روی هشتگ #فهرست_کتابهای_معرفیشده میتوانید نظر شخصی من و ۶ گزیدهٔ منتخب از این کتاب را مطالعه کنید.
📓با من در لذت خواندن کتاب همراه شوید.
@baamanbekhaan
Telegram
attach 📎
Forwarded from Vinesh.ir
📚به من نگو کاکاسیاه!
نویسنده مقاله: آزاده رمضانی
نام کتاب: ملاقات
نویسنده کتاب: جیمز بالدوین
مترجم کتاب: ستاره نعمتاللهی
ناشر: مرکز
نوبت چاپ: ۱ سال چاپ: ۱۳۹۸
تعداد صفحات: ۲۶۲
ملاقات در سال ۱۹۹۵ منتشر شده و روایِ بیشتر داستانها سومشخص است. همهی ماجراها در محلههای فقیرنشین رخ میدهند. داستانهایی از خانوادههای زجرکشیده که تقریباً امید به زندگی را از دست دادهاند و در پی یافتن راهی برای فرار از زندگی هستند. درحقیقت این کتاب خاطرات دوران کودکی و نوجوانی نویسنده است که در قالب هشت داستان کوتاه خواننده را با زندگیِ توأم با ترس و مشقتِ او آشنا میکند.
#وینش
#معرفی_و_نقد
#ملاقات
#جیمز_بالدوین
#ستاره_نعمتاللهی
#آزاده_رمضانی
#مرکز
نویسنده مقاله: آزاده رمضانی
نام کتاب: ملاقات
نویسنده کتاب: جیمز بالدوین
مترجم کتاب: ستاره نعمتاللهی
ناشر: مرکز
نوبت چاپ: ۱ سال چاپ: ۱۳۹۸
تعداد صفحات: ۲۶۲
ملاقات در سال ۱۹۹۵ منتشر شده و روایِ بیشتر داستانها سومشخص است. همهی ماجراها در محلههای فقیرنشین رخ میدهند. داستانهایی از خانوادههای زجرکشیده که تقریباً امید به زندگی را از دست دادهاند و در پی یافتن راهی برای فرار از زندگی هستند. درحقیقت این کتاب خاطرات دوران کودکی و نوجوانی نویسنده است که در قالب هشت داستان کوتاه خواننده را با زندگیِ توأم با ترس و مشقتِ او آشنا میکند.
#وینش
#معرفی_و_نقد
#ملاقات
#جیمز_بالدوین
#ستاره_نعمتاللهی
#آزاده_رمضانی
#مرکز
وینش | سایت معرفی و نقد کتاب
به من نگو کاکاسیاه!
داستانهایی از خانوادههای زجرکشیده که تقریباً امید به زندگی را از دست دادهاند و در پی یافتن راهی برای فرار از زندگی هستند.
#برشی_از_متن_كتاب 📚
باید یاد بگیریم با چیزی که کاریش نمیشود کرد زندگی کنیم.
#ملاقات
#جیمز_بالدوین
#ستاره_نعمتاللهی
#نشر_مرکز
ص۹۷
@baamanbekhaan
باید یاد بگیریم با چیزی که کاریش نمیشود کرد زندگی کنیم.
#ملاقات
#جیمز_بالدوین
#ستاره_نعمتاللهی
#نشر_مرکز
ص۹۷
@baamanbekhaan
#برشی_از_متن_كتاب 📚
آدمها همیشه سعی میکنند چیزی را که درک نمیکنند نابود کنند... و تقریباً از همهچیز متنفرند چون چیزهای خیلی کمی را درک میکنند...
#ملاقات
#جیمز_بالدوین
#ستاره_نعمتاللهی
#نشر_مرکز
ص۹۷
@baamanbekhaan
آدمها همیشه سعی میکنند چیزی را که درک نمیکنند نابود کنند... و تقریباً از همهچیز متنفرند چون چیزهای خیلی کمی را درک میکنند...
#ملاقات
#جیمز_بالدوین
#ستاره_نعمتاللهی
#نشر_مرکز
ص۹۷
@baamanbekhaan
عنوان: #آپارتمان_خیابان_املی
نویسنده: #کریستین_هارمل
ترجمهٔ آزاده رمضانی
ناشر: #نشر_البرز
📚
@baamanbekhaan
نویسنده: #کریستین_هارمل
ترجمهٔ آزاده رمضانی
ناشر: #نشر_البرز
📚
@baamanbekhaan
#آپارتمان_خیابان_املی
نویسنده: #کریستین_هارمل
ترجمهٔ آزاده رمضانی
ناشر: #نشر_البرز
در سال 1939، هنگامیکه روبی هِندِرسون بنوا بههمراه همسر فرانسویاش مارسل به پاریس میرود، تصور میکند که زندگی زیبایی را آغاز کرده است. گیسوان طلایی خورشید شهر را به آغوش کشیده و آنها دست در دست یکدیگر در خیابانهای مجلل پاریس قدم میزنند و طعم شیرین عشق وجودشان را لبریز میکند. اما با شروع جنگ و اِشغال پاریس به دست نازیها، حوادث ناخوشایندی بر سر راه روبی قرار میگیرد.
شارلوت داکر یازده سال بیشتر ندارد که پاریس به تصرف آلمانیها درمیآید و پرچمشان در سرتاسر شهر برافراشته میشود. بهدنبال آن، آلمانیها محدودیتهایی برای یهودیان در نظر میگیرند. برای مثال آنها را وادار میکنند که روی لباسهایشان ستارۀ زردرنگی بدوزند تا از دیگران متمایز گردند. شارلوت با خودش فکر میکند اوضاع دیگر از این بدتر نمیشود، اما طولی نمیکشد که حکم اخراج یهودیان از فرانسه صادر میشود و زندگی شارلوت برای همیشه از هم میپاشد.
توماس کلارک به خدمت نیروی هوایی سلطنتی بریتانیا درمیآید تا از کشورش دفاع کند، اما با کشته شدن مادرش در بمبارانی که توسط حملات هوایی آلمانیها صورت میگیرد، دیگر هیچ انگیزهای برای زندگی کردن ندارد. تا اینکه سر از پاریس درمیآورَد، نزدیک برج ایفل، و دلیل تازهای برای ادامۀ زندگی و جنگیدن پیدا میکند... و راهی غیرمنتظره بهسوی خانه.
اکنونکه سرنوشتْ روبی، شارلوت و توماس را کنار هم قرار داده است، باید عزم خود را جزم کنند تا در برابر نازیها بایستند و برای حفظ جانشان تلاش کنند. آپارتمان خیابان اَمِلی، داستانی فراموشنشدنی از عشق و فداکاری انسانهایی است که به ما یاد میدهند در شرایط دشوار امیدمان را از دست ندهیم و قدر داشتههایمان را بیشتر بدانیم.
@baamanbekhaan
نویسنده: #کریستین_هارمل
ترجمهٔ آزاده رمضانی
ناشر: #نشر_البرز
در سال 1939، هنگامیکه روبی هِندِرسون بنوا بههمراه همسر فرانسویاش مارسل به پاریس میرود، تصور میکند که زندگی زیبایی را آغاز کرده است. گیسوان طلایی خورشید شهر را به آغوش کشیده و آنها دست در دست یکدیگر در خیابانهای مجلل پاریس قدم میزنند و طعم شیرین عشق وجودشان را لبریز میکند. اما با شروع جنگ و اِشغال پاریس به دست نازیها، حوادث ناخوشایندی بر سر راه روبی قرار میگیرد.
شارلوت داکر یازده سال بیشتر ندارد که پاریس به تصرف آلمانیها درمیآید و پرچمشان در سرتاسر شهر برافراشته میشود. بهدنبال آن، آلمانیها محدودیتهایی برای یهودیان در نظر میگیرند. برای مثال آنها را وادار میکنند که روی لباسهایشان ستارۀ زردرنگی بدوزند تا از دیگران متمایز گردند. شارلوت با خودش فکر میکند اوضاع دیگر از این بدتر نمیشود، اما طولی نمیکشد که حکم اخراج یهودیان از فرانسه صادر میشود و زندگی شارلوت برای همیشه از هم میپاشد.
توماس کلارک به خدمت نیروی هوایی سلطنتی بریتانیا درمیآید تا از کشورش دفاع کند، اما با کشته شدن مادرش در بمبارانی که توسط حملات هوایی آلمانیها صورت میگیرد، دیگر هیچ انگیزهای برای زندگی کردن ندارد. تا اینکه سر از پاریس درمیآورَد، نزدیک برج ایفل، و دلیل تازهای برای ادامۀ زندگی و جنگیدن پیدا میکند... و راهی غیرمنتظره بهسوی خانه.
اکنونکه سرنوشتْ روبی، شارلوت و توماس را کنار هم قرار داده است، باید عزم خود را جزم کنند تا در برابر نازیها بایستند و برای حفظ جانشان تلاش کنند. آپارتمان خیابان اَمِلی، داستانی فراموشنشدنی از عشق و فداکاری انسانهایی است که به ما یاد میدهند در شرایط دشوار امیدمان را از دست ندهیم و قدر داشتههایمان را بیشتر بدانیم.
@baamanbekhaan
Bella Ciao | 🌀 ASTRAKAN CAFE
Maneli Jamal
🎼 بلا چاو
▫️ مانلی جمال
🎼 Bella Ciao | Maneli Jamal | 2020
▫️ مانلی جمال گیتاریست ایرانیتبار کانادایی است.
🌀| @astrakancafe
▫️ مانلی جمال
🎼 Bella Ciao | Maneli Jamal | 2020
▫️ مانلی جمال گیتاریست ایرانیتبار کانادایی است.
🌀| @astrakancafe
Forwarded from Azadeh
📚ماشیننویسِ لنینگراد
نویسنده مقاله: آزاده رمضانی
نام کتاب: سوفیا پتروونا
نویسنده کتاب: لیدیا چوکوفسکایا
مترجم کتاب: خشایار دیهیمی
ناشر: ماهی
نوبت چاپ: ۱ سال چاپ: ۱۳۹۷
تعداد صفحات: ۱۸۴
سوفیا پتروونا یک زن ساده است. یک شهروند سربهراه شوروی استالینی و یک ماشیننویس. لیدیا چوکوفسکایا داستان زندگی او در سالهای دههی سی و پیش از آغاز جنگ میهنی را در قالب این رمان کمحجم ریخته است. داستان وقایعی که برای یک آدم معمولی در زیر سایه دوران تصفیه و سرکوب استالینی پیش میآید. کتاب البته سالها بعد از مرگ استالین در شوروی به چاپ رسید. زمانی که از فشارها کاسته شده بود.
#وینش
#معرفی_و_نقد
#سوفیا_پتروونا
#لیدیا_چوکوفسکایا
#خشایار_دیهیمی
#آزاده_رمضانی
#ماهی
نویسنده مقاله: آزاده رمضانی
نام کتاب: سوفیا پتروونا
نویسنده کتاب: لیدیا چوکوفسکایا
مترجم کتاب: خشایار دیهیمی
ناشر: ماهی
نوبت چاپ: ۱ سال چاپ: ۱۳۹۷
تعداد صفحات: ۱۸۴
سوفیا پتروونا یک زن ساده است. یک شهروند سربهراه شوروی استالینی و یک ماشیننویس. لیدیا چوکوفسکایا داستان زندگی او در سالهای دههی سی و پیش از آغاز جنگ میهنی را در قالب این رمان کمحجم ریخته است. داستان وقایعی که برای یک آدم معمولی در زیر سایه دوران تصفیه و سرکوب استالینی پیش میآید. کتاب البته سالها بعد از مرگ استالین در شوروی به چاپ رسید. زمانی که از فشارها کاسته شده بود.
#وینش
#معرفی_و_نقد
#سوفیا_پتروونا
#لیدیا_چوکوفسکایا
#خشایار_دیهیمی
#آزاده_رمضانی
#ماهی
وینش | سایت معرفی و نقد کتاب
ماشیننویسِ لنینگراد
داستان زندگی سوفیا پتروونا، ماشیننویسِ روسی، در سالهای ۱۹۴۰-۱۹۳۹، توسط لیدیا چوکوفسکایا، شاعر و نویسندهی روس و ساکن لنینگراد نوشته شده است.
#برشی_از_متن_كتاب 📚
ما ادبا مدتهاست متوجه شدهایم منصفترین داور کارهایمان ماشیننویسها هستند. آنها کاملاً خودجوش نظر میدهند و ذهنشان مثل رفقای منتقد و ویراستارانمان جهتگیری قبلی ندارد.
#سوفیا_پتروونا
#لیدیا_چوکوفسکایا
#خشایار_دیهیمی
ص۱۴
@baamanbekhaan
ما ادبا مدتهاست متوجه شدهایم منصفترین داور کارهایمان ماشیننویسها هستند. آنها کاملاً خودجوش نظر میدهند و ذهنشان مثل رفقای منتقد و ویراستارانمان جهتگیری قبلی ندارد.
#سوفیا_پتروونا
#لیدیا_چوکوفسکایا
#خشایار_دیهیمی
ص۱۴
@baamanbekhaan
#برشی_از_متن_کتاب 📚
شغل به آدم کلی چیز برای فکر کردن میدهد وزندگی آدم را سرشارتر میکند، مخصوصاً وقتی شغل آدم با ادبیات گره خورده باشد.
#سوفیا_پتروونا
#لیدیا_چوکوفسکایا
#خشایار_دیهیمی
ص۲۳
@baamanbekhaan
شغل به آدم کلی چیز برای فکر کردن میدهد وزندگی آدم را سرشارتر میکند، مخصوصاً وقتی شغل آدم با ادبیات گره خورده باشد.
#سوفیا_پتروونا
#لیدیا_چوکوفسکایا
#خشایار_دیهیمی
ص۲۳
@baamanbekhaan
#برشی_از_متن_کتاب 📚
#سوفیا_پتروونا
#لیدیا_چوکوفسکایا
#خشایار_دیهیمی
#نشر_ماهی
وقتی خبر نخستین نجاتها اعلام شد، پشت ماشینتحریرش به گریه افتاد، اشک خوشحالی از گونهاش بر کاغذ ریخت و دو صفحه خراب شد. چشمهایش را پاک میکرد و مدام میگفت: «نه، نمیگذارند آدمها تلف شوند، نه، نمیگذارند!»
ص۴۳
@baamanbekhaan
#سوفیا_پتروونا
#لیدیا_چوکوفسکایا
#خشایار_دیهیمی
#نشر_ماهی
وقتی خبر نخستین نجاتها اعلام شد، پشت ماشینتحریرش به گریه افتاد، اشک خوشحالی از گونهاش بر کاغذ ریخت و دو صفحه خراب شد. چشمهایش را پاک میکرد و مدام میگفت: «نه، نمیگذارند آدمها تلف شوند، نه، نمیگذارند!»
ص۴۳
@baamanbekhaan
#برشی_از_متن_کتاب 📚
هر عضو وفادار حزب را یک زن خوشگل میتواند از راه به در ببرد.
#سوفیا_پتروونا
#لیدیا_چوکوفسکایا
#خشایار_دیهیمی
#نشر_ماهی
ص۶۹
@baamanbekhaan
هر عضو وفادار حزب را یک زن خوشگل میتواند از راه به در ببرد.
#سوفیا_پتروونا
#لیدیا_چوکوفسکایا
#خشایار_دیهیمی
#نشر_ماهی
ص۶۹
@baamanbekhaan
#آخرین_برش_از_متن_کتاب
معلوم است که اسممان رفته توی لیست سیاه.
پستفطرتها! اینهمه خوک یکدفعه از کجا سروکلهشان پیدا شد؟»
سوفیا پتروونا با لحن سرزنش آمیزی گفت: «آلیک چطور میتوانی اینطوری حرف بزنی؟همین حرفها را زدی که از کامسومول بیرونت کردند.»
آلیک که لبهایش میلرزید، جواب داد: «سوفیا پتروونا! زبان تند و تیزم نبود که باعث اخراجم شد.
بهخاطر این بیرونم کردند که حاضر نشدم علیه نیکلای حرفی بزنم.»
#سوفیا_پتروونا
#لیدیا_چوکوفسکایا
#خشایار_دیهیمی
#نشر_ماهی
ص۷۳
@baamanbekhaan
معلوم است که اسممان رفته توی لیست سیاه.
پستفطرتها! اینهمه خوک یکدفعه از کجا سروکلهشان پیدا شد؟»
سوفیا پتروونا با لحن سرزنش آمیزی گفت: «آلیک چطور میتوانی اینطوری حرف بزنی؟همین حرفها را زدی که از کامسومول بیرونت کردند.»
آلیک که لبهایش میلرزید، جواب داد: «سوفیا پتروونا! زبان تند و تیزم نبود که باعث اخراجم شد.
بهخاطر این بیرونم کردند که حاضر نشدم علیه نیکلای حرفی بزنم.»
#سوفیا_پتروونا
#لیدیا_چوکوفسکایا
#خشایار_دیهیمی
#نشر_ماهی
ص۷۳
@baamanbekhaan