Forwarded from اتچ بات
📚📚📚
کتاب #وقت_رفتن به قلم #یوزف_وینکلر و ترجمهٔ #علیاصغر_حداد که توسط #نشر_ماهی منتشر شده است، در این کانال معرفی شد. با زدن بر روی هشتگ #فهرست_کتابهای_معرفیشده میتوانید نظر شخصی من و حدود ۸ گزیدهٔ منتخب از این کتاب را مطالعه کنید.
📓با من در لذت خواندن کتاب همراه شوید.
@baamanbekhaan
کتاب #وقت_رفتن به قلم #یوزف_وینکلر و ترجمهٔ #علیاصغر_حداد که توسط #نشر_ماهی منتشر شده است، در این کانال معرفی شد. با زدن بر روی هشتگ #فهرست_کتابهای_معرفیشده میتوانید نظر شخصی من و حدود ۸ گزیدهٔ منتخب از این کتاب را مطالعه کنید.
📓با من در لذت خواندن کتاب همراه شوید.
@baamanbekhaan
Telegram
attach 📎
Forwarded from Vinesh.ir
#وینش
#نقد_و_معرفی
#بهار_زندگی_در_زمستان_تهران
#احمد_زیدآبادی
#آزاده_رمضانی
#نی
📚حقیقت در جزئیات است
نویسنده مقاله: آزاده رمضانی
نام کتاب: بهار زندگی در زمستان تهران
نویسنده کتاب: احمد زیدآبادی
ناشر: نی
نوبت چاپ: ۵ سال چاپ: ۱۳۹۸
تعداد صفحات: ۲۷۲
احمد زیدآبادی مدرک دکترای روابط بینالملل از دانشکدهی حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران دارد. او دو بار به زندان رفته. یک بار در سال ۱۳۷۹ به جرم شورش علیه نظام و بار دوم پس از حوادث انتخابات ۸۸. در سال ۹۴، پس از آزادی، موردعفو قرار میگیرد و از آن به بعد شروع به نوشتن خاطراتش میکند. شاید یکی از دلایلی که باعث شده خاطراتش مورداستقبال مردم قرار بگیرد، همین کنجکاوی دربارهی حوادثی است که برایش اتفاق افتاده است.
#نقد_و_معرفی
#بهار_زندگی_در_زمستان_تهران
#احمد_زیدآبادی
#آزاده_رمضانی
#نی
📚حقیقت در جزئیات است
نویسنده مقاله: آزاده رمضانی
نام کتاب: بهار زندگی در زمستان تهران
نویسنده کتاب: احمد زیدآبادی
ناشر: نی
نوبت چاپ: ۵ سال چاپ: ۱۳۹۸
تعداد صفحات: ۲۷۲
احمد زیدآبادی مدرک دکترای روابط بینالملل از دانشکدهی حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران دارد. او دو بار به زندان رفته. یک بار در سال ۱۳۷۹ به جرم شورش علیه نظام و بار دوم پس از حوادث انتخابات ۸۸. در سال ۹۴، پس از آزادی، موردعفو قرار میگیرد و از آن به بعد شروع به نوشتن خاطراتش میکند. شاید یکی از دلایلی که باعث شده خاطراتش مورداستقبال مردم قرار بگیرد، همین کنجکاوی دربارهی حوادثی است که برایش اتفاق افتاده است.
وینش | سایت معرفی و نقد کتاب
حقیقت در جزئیات است
خواندن زندگینامهی نویسندگان برای علاقهمندان به این سبک پر از درس زندگی است. خاطرات زندگی احمد زیدآبادی هم از همان ابتدای امر برای مخاطب دلنشین و گیراست.
Forwarded from اتچ بات
#تاریخ_مدفوع
#دومینیک_لاپورت
#ترجمهٔ #قاسم_مؤمنی
#نشر_دمان
چاپ اول ۱۳۹۸
«وقتی مدفوع را بنویسیم، دیگر بو نمیدهد.»
دومینیک لاپورت در کتاب تاریخ مدفوع سعی دارد مفهوم فرد را به سرنوشت فضولات انسانی گره بزند. بهگفتهٔ او عوامل مرابط با مدفوع که بدن، بستر و گور را به فضاهای واحد و مجزا تبدیل کرد، بناها و شهرها را نیز دگرگون ساخت. این تحولات در قرن هجدهم تأثیر بسزایی ایجاد کرد و درحقیقت بهکمک آن فضاهای مدرن پدید آمد.
او در این کتاب به «پاکسازی» یا «تخلیهٔ» زبان از فضولات اشاره میکند. منظور او همان چیزهایی است که سیلان زبان را بند میآورد و از بار معنایی آن میکاهد. لاپورت معتقد است همانگونه که ما انسانها مواد زائد و سمی را از طریق دفع کردن از بدنمان خارج میکنیم، زبان را نیز باید از مواردی اینچنینی پاک کرد. برای مثال در صفحهٔ ۲۵ زبان را اینگونه توصیف میکند: «زبان زیباست، چون اربابش آن را شستوشو داده؛ اربابی که چالههای مستراح را نظافت میکند، فضولات را میروبد و شهر و کلام را از هرزه میزداید تا به آنها نظم و زیبایی بخشد.»
نهتنها بدن باید از شر فضولات خلاص شود، بلکه شهرها نیز باید راهی برای تخلیهٔ مدفوع داشته باشند. به عبارت دیگر، هدف اصلی نویسنده ربط گفتار (پاکسازی زبان از واژگان بیگانه و بیمعنا) و کردار (پاکسازی شهر از مدفوع) است. او این پدیده را بیشتر اقتصادی میداند تا سیاسی. اگر زبان عاری از فضولات گردد، تمیزی، نظم و زیبایی که برطبق دیدگاه فروید «سنگ بنای تمدن» هستند، حکمفرما خواهد شد. شهر جایی است که کالا در آن مصرف میشود. بنابراین باید زمینهٔ تولید را نیز فراهم کرد و این امکانپذیر نیست مگر با «غنا بخشیدن» و زیبا جلوه دادنِ آن. به همین دلیل است که باید شهر را از هرگونه زشتی مبرا کرد و یک راه آن تخلیهٔ مدفوع و زباله است. در صفحهٔ ۴۹ میخوانیم: «همانطور که زبان گوهری است زرین در احاطهٔ عناصر پست، شهر نیز جواهری است که خوراک آن را کارهای دونمایه فراهم میکند.»
در این کتاب به قرن شانزدهم و هجدهم میلادی اشاره میشود که چه قوانین محکمی برای دفع زباله و فاضلاب تعیین کرده بودند. هرآنچه شهر را عاری از زیبایی میساخت باید از بین میرفت. در منازل باید چاه مستراح ساخته میشد. نهاد ویژهای موظف بود که مدفوع و زبالهها را جمعآوری کند. آنها حتی در یک دورانی برای ادرار و مدفوع مالیات وضع کرده بودند یا پاسبان بر در دروازهها میگذاشتند تا کسی از این قانون تخطی نکند. بنابراین در هر مقطعی، چه گذشته و چه حال، شاهد این بودهایم که دولت همواره در حال تأکید بر نظافت شخصی و عمومی بوده است و همواره سعی بر آن داشته که کثافات را از نظرها پنهان سازد؛ چیزی که لاپورت به آن «سیاست فضولات» میگوید. این امر نهتنها دربارهٔ رعیت، که دربارهٔ ارباب هم صدق میکند.
اما در این کتاب، مدفوع در معنای وسیعتر از آن چیزی که همهٔ ما میدانیم به کار رفته است. کثافتکاری صرفاً نگه داشتن فضولات یا پوشیدن لباسهای کثیف و عدم پاکیزگی نیست؛ کثافتکاریهای دستگاههای دولتی از قبیل فسادهای مالی و اخلاقی هم در این طبقهبندی قرار میگیرد. درنتیجه، همانطور که در صفحهٔ ۹۷ آمده: «هر چیزی که نشانی از فساد داشته باشد و بوی گند بدهد، باید اول بویش و سپس خودش از میان برداشته شود.» درحقیقت جایی که آلوده به بوی «تعفن» باشد، بیشک بیماریهای لاعلاجی را نیز با خود خواهد آورد.
از ویژگیهای خوب این کتاب این است که برای هر مسئلهای که فهمش برای خواننده دشوار است، مثالهای متعددی آورده شده است. باوجودِ این، خواندن این کتاب به کسانی توصیه میشود که به چنین مباحثی علاقه دارند.
@baamanbekhaan
#دومینیک_لاپورت
#ترجمهٔ #قاسم_مؤمنی
#نشر_دمان
چاپ اول ۱۳۹۸
«وقتی مدفوع را بنویسیم، دیگر بو نمیدهد.»
دومینیک لاپورت در کتاب تاریخ مدفوع سعی دارد مفهوم فرد را به سرنوشت فضولات انسانی گره بزند. بهگفتهٔ او عوامل مرابط با مدفوع که بدن، بستر و گور را به فضاهای واحد و مجزا تبدیل کرد، بناها و شهرها را نیز دگرگون ساخت. این تحولات در قرن هجدهم تأثیر بسزایی ایجاد کرد و درحقیقت بهکمک آن فضاهای مدرن پدید آمد.
او در این کتاب به «پاکسازی» یا «تخلیهٔ» زبان از فضولات اشاره میکند. منظور او همان چیزهایی است که سیلان زبان را بند میآورد و از بار معنایی آن میکاهد. لاپورت معتقد است همانگونه که ما انسانها مواد زائد و سمی را از طریق دفع کردن از بدنمان خارج میکنیم، زبان را نیز باید از مواردی اینچنینی پاک کرد. برای مثال در صفحهٔ ۲۵ زبان را اینگونه توصیف میکند: «زبان زیباست، چون اربابش آن را شستوشو داده؛ اربابی که چالههای مستراح را نظافت میکند، فضولات را میروبد و شهر و کلام را از هرزه میزداید تا به آنها نظم و زیبایی بخشد.»
نهتنها بدن باید از شر فضولات خلاص شود، بلکه شهرها نیز باید راهی برای تخلیهٔ مدفوع داشته باشند. به عبارت دیگر، هدف اصلی نویسنده ربط گفتار (پاکسازی زبان از واژگان بیگانه و بیمعنا) و کردار (پاکسازی شهر از مدفوع) است. او این پدیده را بیشتر اقتصادی میداند تا سیاسی. اگر زبان عاری از فضولات گردد، تمیزی، نظم و زیبایی که برطبق دیدگاه فروید «سنگ بنای تمدن» هستند، حکمفرما خواهد شد. شهر جایی است که کالا در آن مصرف میشود. بنابراین باید زمینهٔ تولید را نیز فراهم کرد و این امکانپذیر نیست مگر با «غنا بخشیدن» و زیبا جلوه دادنِ آن. به همین دلیل است که باید شهر را از هرگونه زشتی مبرا کرد و یک راه آن تخلیهٔ مدفوع و زباله است. در صفحهٔ ۴۹ میخوانیم: «همانطور که زبان گوهری است زرین در احاطهٔ عناصر پست، شهر نیز جواهری است که خوراک آن را کارهای دونمایه فراهم میکند.»
در این کتاب به قرن شانزدهم و هجدهم میلادی اشاره میشود که چه قوانین محکمی برای دفع زباله و فاضلاب تعیین کرده بودند. هرآنچه شهر را عاری از زیبایی میساخت باید از بین میرفت. در منازل باید چاه مستراح ساخته میشد. نهاد ویژهای موظف بود که مدفوع و زبالهها را جمعآوری کند. آنها حتی در یک دورانی برای ادرار و مدفوع مالیات وضع کرده بودند یا پاسبان بر در دروازهها میگذاشتند تا کسی از این قانون تخطی نکند. بنابراین در هر مقطعی، چه گذشته و چه حال، شاهد این بودهایم که دولت همواره در حال تأکید بر نظافت شخصی و عمومی بوده است و همواره سعی بر آن داشته که کثافات را از نظرها پنهان سازد؛ چیزی که لاپورت به آن «سیاست فضولات» میگوید. این امر نهتنها دربارهٔ رعیت، که دربارهٔ ارباب هم صدق میکند.
اما در این کتاب، مدفوع در معنای وسیعتر از آن چیزی که همهٔ ما میدانیم به کار رفته است. کثافتکاری صرفاً نگه داشتن فضولات یا پوشیدن لباسهای کثیف و عدم پاکیزگی نیست؛ کثافتکاریهای دستگاههای دولتی از قبیل فسادهای مالی و اخلاقی هم در این طبقهبندی قرار میگیرد. درنتیجه، همانطور که در صفحهٔ ۹۷ آمده: «هر چیزی که نشانی از فساد داشته باشد و بوی گند بدهد، باید اول بویش و سپس خودش از میان برداشته شود.» درحقیقت جایی که آلوده به بوی «تعفن» باشد، بیشک بیماریهای لاعلاجی را نیز با خود خواهد آورد.
از ویژگیهای خوب این کتاب این است که برای هر مسئلهای که فهمش برای خواننده دشوار است، مثالهای متعددی آورده شده است. باوجودِ این، خواندن این کتاب به کسانی توصیه میشود که به چنین مباحثی علاقه دارند.
@baamanbekhaan
Telegram
attach 📎
معرفی کامل نمایشنامهٔ «دون ژوان در جهنمم را به قلم من در سایت «کافهبوک» بخوانید.☝️☝️☝️☝️
#برشی_از_متن_كتاب 📚
بالای دروازهی اینجا نوشتهاند: «ای که وارد میشوی؛ همهی امیدهایت را پشت سر بگذار.» فکر کن این خودش چقدر به درد میخورد. چون مگر امید چیست؟ یک نوع مسئولیت اخلاقی. اینجا امیدی نیست درنتیجه وظیفهای هم نیست. کاری هم نیست. چیزی از دعا به دست نمیآید؛ چیزی هم از کردنِ کاری که دوست داری از دستت نمیرود. جهنم؛ بهطور خلاصه جایی است که دوست کاری نداری بکنی جز آنچه سرگرمت کند.
#دون_ژوان_در_جهنم
#جرج_برنارد_شاو
ترجمهٔ #ابراهیم_گلستان
#نشر_بازتاب_نگار
ص۲۶
@baamanbekhaan
بالای دروازهی اینجا نوشتهاند: «ای که وارد میشوی؛ همهی امیدهایت را پشت سر بگذار.» فکر کن این خودش چقدر به درد میخورد. چون مگر امید چیست؟ یک نوع مسئولیت اخلاقی. اینجا امیدی نیست درنتیجه وظیفهای هم نیست. کاری هم نیست. چیزی از دعا به دست نمیآید؛ چیزی هم از کردنِ کاری که دوست داری از دستت نمیرود. جهنم؛ بهطور خلاصه جایی است که دوست کاری نداری بکنی جز آنچه سرگرمت کند.
#دون_ژوان_در_جهنم
#جرج_برنارد_شاو
ترجمهٔ #ابراهیم_گلستان
#نشر_بازتاب_نگار
ص۲۶
@baamanbekhaan
#برشی_از_متن_كتاب 📚
آنا: من میخواهم الآن بروم به بهشت.
مجسمه: بچهجان، اول یک کلمه نصیحت از من بشنو. بگذار این مثالی را که دوست من ابلیس زد برایت کامل کنم. در هر کدام از این کنسرتها در انگلستان تو ردیفپشتِردیف آدم میبینی که آنجا نشستهاند نه چونکه واقعاً موسیقی کلاسیک را دوست دارند، بلکه چون فکر میکنند رسم است که دوست بدارند. در بهشت هم همین وضع است. یک عده آنجا در جبروت نشستهاند نه چونکه خوشاند، بلکه چون فکر میکنند موقعیت و مقام آنها جوری است که باید در بهشت باشند. خلاصه دختر جان، اگر بیآنکه طبیعت تو باب بهشت باشد به بهشت بروی، آنجا بهت خوش نمیگذرد.
#دون_ژوان_در_جهنم
#جرج_برنارد_شاو
ترجمهٔ #ابراهیم_گلستان
#نشر_بازتاب_نگار
ص۳۳
@baamanbekhaan
آنا: من میخواهم الآن بروم به بهشت.
مجسمه: بچهجان، اول یک کلمه نصیحت از من بشنو. بگذار این مثالی را که دوست من ابلیس زد برایت کامل کنم. در هر کدام از این کنسرتها در انگلستان تو ردیفپشتِردیف آدم میبینی که آنجا نشستهاند نه چونکه واقعاً موسیقی کلاسیک را دوست دارند، بلکه چون فکر میکنند رسم است که دوست بدارند. در بهشت هم همین وضع است. یک عده آنجا در جبروت نشستهاند نه چونکه خوشاند، بلکه چون فکر میکنند موقعیت و مقام آنها جوری است که باید در بهشت باشند. خلاصه دختر جان، اگر بیآنکه طبیعت تو باب بهشت باشد به بهشت بروی، آنجا بهت خوش نمیگذرد.
#دون_ژوان_در_جهنم
#جرج_برنارد_شاو
ترجمهٔ #ابراهیم_گلستان
#نشر_بازتاب_نگار
ص۳۳
@baamanbekhaan
#برشی_از_متن_كتاب 📚
آدم عاشق این است که خودش را خشن و بد بداند. اما آدم نه خشن است و نه بد. کمدل است. به او بگو ظالم، جانی، دزد، قالتاق، تا برایت غش کند و دوستت بدارد و فخر بفروشد به اینکه در رگهایش خون گردنکلفتها و چپاولچیهای تاریخ روان است. به او بگو دروغگو، دزد، حداکثر از دستت بهعنوان توهین به دادگاه شکایت میکند. اما به او بگو ترسو، و آن وقت از خشم دیوانه می شود و برای اینکه این حقیقت گزنده را بپوشاند حتی به مرگ حاضر میشود.
#دون_ژوان_در_جهنم
#جورج_برناردشاو
ترجمهٔ #ابراهیم_گلستان
#نشر_بازتاب_نگار
ص ۴۳
@baamanbekhaan
آدم عاشق این است که خودش را خشن و بد بداند. اما آدم نه خشن است و نه بد. کمدل است. به او بگو ظالم، جانی، دزد، قالتاق، تا برایت غش کند و دوستت بدارد و فخر بفروشد به اینکه در رگهایش خون گردنکلفتها و چپاولچیهای تاریخ روان است. به او بگو دروغگو، دزد، حداکثر از دستت بهعنوان توهین به دادگاه شکایت میکند. اما به او بگو ترسو، و آن وقت از خشم دیوانه می شود و برای اینکه این حقیقت گزنده را بپوشاند حتی به مرگ حاضر میشود.
#دون_ژوان_در_جهنم
#جورج_برناردشاو
ترجمهٔ #ابراهیم_گلستان
#نشر_بازتاب_نگار
ص ۴۳
@baamanbekhaan
#برشی_از_متن_كتاب 📚
آدم عالیترین معجزهی بغرنجی است که زندگی تاکنون به آن رسیده، پرشورترین چیز زندهای است که وجود دارد؛ باشعورترینِ همهی موجودات است-و با اینهمه مغزش چقدر بیچاره است. آدم حماقتی است که از شناختن واقعیات زحمت و فقر، شوم و شقی شده است، خیالبافی است که گرسنگی کشیدن برایشان آسانتر است تا روبهرو شدن به این واقعیات، و اوهام را روی اوهام میریزد تا واقعیات را بپوشاند، و آنوقت اسم خود را ذکاوت و نبوغ میگذارد و هرکدام از این دو جنبهاش دیگری را متهم به عیبی میکند که خودش دارد. حماقتش به تصورش لقب دیوانگی میدهد و تصورش بر حماقتش اسم نادانی میگذارد. درحالیکه، افسوس، همهی معلومات پیش حماقت جمع شده است و همهی هوش و ذکاوتها پیش قوهی تصور.
#دون_ژوان_در_جهنم
#جورج_برناردشاو
ترجمهٔ #ابراهیم_گلستان
#نشر_بازتاب_نگار
ص۳۸
@baamanbekhaan
آدم عالیترین معجزهی بغرنجی است که زندگی تاکنون به آن رسیده، پرشورترین چیز زندهای است که وجود دارد؛ باشعورترینِ همهی موجودات است-و با اینهمه مغزش چقدر بیچاره است. آدم حماقتی است که از شناختن واقعیات زحمت و فقر، شوم و شقی شده است، خیالبافی است که گرسنگی کشیدن برایشان آسانتر است تا روبهرو شدن به این واقعیات، و اوهام را روی اوهام میریزد تا واقعیات را بپوشاند، و آنوقت اسم خود را ذکاوت و نبوغ میگذارد و هرکدام از این دو جنبهاش دیگری را متهم به عیبی میکند که خودش دارد. حماقتش به تصورش لقب دیوانگی میدهد و تصورش بر حماقتش اسم نادانی میگذارد. درحالیکه، افسوس، همهی معلومات پیش حماقت جمع شده است و همهی هوش و ذکاوتها پیش قوهی تصور.
#دون_ژوان_در_جهنم
#جورج_برناردشاو
ترجمهٔ #ابراهیم_گلستان
#نشر_بازتاب_نگار
ص۳۸
@baamanbekhaan
#برشی_از_متن_كتاب 📚
طبیعت دلال محبت است و زمان خرابکار است و مرگ هم قاتل است-و همه هم غیراخلاقی. من همیشه ترجیح دادهام که این واقعیتها را در حدشان بشناسم و رسمها را بر پایهٔ این شناسایی بخواهم.
#دون_ژوان_در_جهنم
#جورج_برناردشاو
ترجمهٔ #ابراهیم_گلستان
#نشر_بازتاب_نگار
ص۶۸
@baamanbekhaan
طبیعت دلال محبت است و زمان خرابکار است و مرگ هم قاتل است-و همه هم غیراخلاقی. من همیشه ترجیح دادهام که این واقعیتها را در حدشان بشناسم و رسمها را بر پایهٔ این شناسایی بخواهم.
#دون_ژوان_در_جهنم
#جورج_برناردشاو
ترجمهٔ #ابراهیم_گلستان
#نشر_بازتاب_نگار
ص۶۸
@baamanbekhaan
#برشی_از_متن_كتاب 📚
در این کاخ دروغها یکی دو حرف راست نباید تو را برنجاند. دوستان تو گندترین کُرهبزهایی هستند که من میشناسم. دوستان تو زیبا نیستند، زینت به خود زدهاند. پاک نیستند، صورتتراشیده و آهارخوردهاند. آراسته نیستند، لباس به رسم روزگار پوشیدهاند. دانش نیاموختهاند، گواهینامهی دانشگاه دارند. مؤمن نیستند، مسجد برو هستند. دنبال اخلاق نیستند، پیرو آداباند. پرهیزگار نیستند، بزدلاند. هنری نیستند، شهوانیاند. منعم نیستند، پولدارند. دلبستگی ندارند، بندهوار مطیعاند. پایبند وظیفه نیستند، مانند گوسفند تسلیماند. مردمخواه نیستند، میهنپرستند. شجاع نیستند، شربهپاکنند. مصمم نیستند، لجوجاند. موقر نیستند، مقمپزند. برای خود احترام ندارند، فقط افاده دارند. مهربان نیستند، نازک دلاند. اجتماعی نیستند، هر گلیاند. سبکسنگین نمیکنند، رودربایستی میکنند. اندیشمند نیستند، عقیده به عاریت گرفتهاند. ترقیطلب نیستند، طبلهای مطنطناند. قوهی خیال ندارند، خرافات دارند. عدالت نمیکنند، تلافی میکنند. دستباز نیستند، گشادهبازند. انضباط ندارند، افسار بر گردن دارند. اصلاً صادق نیستند، دروغگویند، فرد فردشان تا آن آخرین ریشهی روحشان.
#دون_ژوان_در_جهنم
#جورج_برناردشاو
ترجمهٔ #ابراهیم_گلستان
#نشر_بازتاب_نگار
ص۷۲
@baamanbekhaan
در این کاخ دروغها یکی دو حرف راست نباید تو را برنجاند. دوستان تو گندترین کُرهبزهایی هستند که من میشناسم. دوستان تو زیبا نیستند، زینت به خود زدهاند. پاک نیستند، صورتتراشیده و آهارخوردهاند. آراسته نیستند، لباس به رسم روزگار پوشیدهاند. دانش نیاموختهاند، گواهینامهی دانشگاه دارند. مؤمن نیستند، مسجد برو هستند. دنبال اخلاق نیستند، پیرو آداباند. پرهیزگار نیستند، بزدلاند. هنری نیستند، شهوانیاند. منعم نیستند، پولدارند. دلبستگی ندارند، بندهوار مطیعاند. پایبند وظیفه نیستند، مانند گوسفند تسلیماند. مردمخواه نیستند، میهنپرستند. شجاع نیستند، شربهپاکنند. مصمم نیستند، لجوجاند. موقر نیستند، مقمپزند. برای خود احترام ندارند، فقط افاده دارند. مهربان نیستند، نازک دلاند. اجتماعی نیستند، هر گلیاند. سبکسنگین نمیکنند، رودربایستی میکنند. اندیشمند نیستند، عقیده به عاریت گرفتهاند. ترقیطلب نیستند، طبلهای مطنطناند. قوهی خیال ندارند، خرافات دارند. عدالت نمیکنند، تلافی میکنند. دستباز نیستند، گشادهبازند. انضباط ندارند، افسار بر گردن دارند. اصلاً صادق نیستند، دروغگویند، فرد فردشان تا آن آخرین ریشهی روحشان.
#دون_ژوان_در_جهنم
#جورج_برناردشاو
ترجمهٔ #ابراهیم_گلستان
#نشر_بازتاب_نگار
ص۷۲
@baamanbekhaan
#آخرین_برش_از_متن_کتاب📚
زیبایی و پاکی و محترمبودن و مذهب و اخلاق و هنر و میهنپرستی و دلاوری و بقیهی اینها کلماتی هستند که من و هرکس دیگر میتواند مثل دستکش پشت و روشان کند.
#دون_ژوان_در_جهنم
#جورج_برناردشاو
#ابراهیم_گلستان
#نشر_بازتاب_نگار
ص۷۳
@baamanbekhaan
زیبایی و پاکی و محترمبودن و مذهب و اخلاق و هنر و میهنپرستی و دلاوری و بقیهی اینها کلماتی هستند که من و هرکس دیگر میتواند مثل دستکش پشت و روشان کند.
#دون_ژوان_در_جهنم
#جورج_برناردشاو
#ابراهیم_گلستان
#نشر_بازتاب_نگار
ص۷۳
@baamanbekhaan
📚📚📚
کتاب #دون_ژوان_در_جهنم به قلم #جورج_برناردشاو و ترجمهٔ #ابراهیم_گلستان که توسط #نشر_بازتاب_نگار منتشر شده است، در این کانال معرفی شد. با زدن بر روی هشتگ #فهرست_کتابهای_معرفیشده میتوانید نظر شخصی من و ۷ گزیدهٔ منتخب از این کتاب را مطالعه کنید.
📓با من در لذت خواندن کتاب همراه شوید.
@baamanbekhaan
کتاب #دون_ژوان_در_جهنم به قلم #جورج_برناردشاو و ترجمهٔ #ابراهیم_گلستان که توسط #نشر_بازتاب_نگار منتشر شده است، در این کانال معرفی شد. با زدن بر روی هشتگ #فهرست_کتابهای_معرفیشده میتوانید نظر شخصی من و ۷ گزیدهٔ منتخب از این کتاب را مطالعه کنید.
📓با من در لذت خواندن کتاب همراه شوید.
@baamanbekhaan
Telegram
attach 📎
Forwarded from Vinesh.ir
📚پرونده: خشونت در کتابهای کودک و نوجوان
🗞بستر امن ادبیات(مریم محمدخانی)
🗞درمان خشونت با سس خیالپردازی(گیتی صفرزاده)
🗞داستان جنگ و صلح برای کودکان(نیلوفر نیکبنیاد)
🗞چهار بحران اجتماعی در جهان برای کودکان(نیلوفر شهسواریان)
🗞جادویی که از فکرها آغاز میشود(شادی خوشکار)
در مقابل اخبار ناگوار چطور میتوانیم به بچههایمان کمک کنیم؟ برای کودکی که در جامعه و از طریق رسانهها مدام با اخبار خشونتبار مواجه میشود چه کاری از دست ما برمیآید؟ این پرونده قرار نیست به روانشناسی کاربردی کودکان و نوجوانان بیانجامد اما از خلال کتابها و با مرور ادبیاتی که طی سالها در این زمینه تولید شده، به شمای والد، معلم، مربی و یا همراه کودک کمک خواهد کرد تا بهترین کتابهایی که میتوانید در این زمینه برای بچهها تهیه کنید را بشناسید.
#وینش
#پرونده
🗞بستر امن ادبیات(مریم محمدخانی)
🗞درمان خشونت با سس خیالپردازی(گیتی صفرزاده)
🗞داستان جنگ و صلح برای کودکان(نیلوفر نیکبنیاد)
🗞چهار بحران اجتماعی در جهان برای کودکان(نیلوفر شهسواریان)
🗞جادویی که از فکرها آغاز میشود(شادی خوشکار)
در مقابل اخبار ناگوار چطور میتوانیم به بچههایمان کمک کنیم؟ برای کودکی که در جامعه و از طریق رسانهها مدام با اخبار خشونتبار مواجه میشود چه کاری از دست ما برمیآید؟ این پرونده قرار نیست به روانشناسی کاربردی کودکان و نوجوانان بیانجامد اما از خلال کتابها و با مرور ادبیاتی که طی سالها در این زمینه تولید شده، به شمای والد، معلم، مربی و یا همراه کودک کمک خواهد کرد تا بهترین کتابهایی که میتوانید در این زمینه برای بچهها تهیه کنید را بشناسید.
#وینش
#پرونده
Telegraph
پرونده: خشونت در کتابهای کودک و نوجوان
بستر امن ادبیات(مریم محمدخانی) درمان خشونت با سس خیالپردازی(گیتی صفرزاده) داستان جنگ و صلح برای کودکان(نیلوفر نیکبنیاد) چهار بحران اجتماعی در جهان برای کودکان(نیلوفر شهسواریان) جادویی که از فکرها آغاز میشود(شادی خوشکار) در مقابل اخبار ناگوار چطور میتوانیم…
Forwarded from Azadeh
https://kafebook.ir/هیچ-کس-مثل-تو-مال-این-جا-نیست/
هیچکس مثل تو مال اینجا نیست
هیچکس مثل تو مال اینجا نیست
کافهبوک معرفی و پیشنهاد کتاب
هیچکس مثل تو مال اینجا نیست
داستانهای کتاب هیچکس مثل تو مال اینجا نیست از رابطهٔ شکستخوردهٔ یک زن و مرد گرفته تا پاک کردن ماهگرفتگیِ روی صورت یک شخص را شامل میشود و...
#برشی_از_متن_كتاب 📚
همهی ما فکر میکنیم فقط دنبال عشق رمانتیک هستیم، اما چیزی که باعث میشود زندگیمان را بالاخره یکجوری ادامه بدهیم این است که هر جور عشقی را میپذیریم و از آن انرژی میگیریم.
#هیچکس_مثل_تو_مال_اینجا_نیست
#میراندا_جولای
#نشر_چشمه
ص۹
@baamanbekhaan
همهی ما فکر میکنیم فقط دنبال عشق رمانتیک هستیم، اما چیزی که باعث میشود زندگیمان را بالاخره یکجوری ادامه بدهیم این است که هر جور عشقی را میپذیریم و از آن انرژی میگیریم.
#هیچکس_مثل_تو_مال_اینجا_نیست
#میراندا_جولای
#نشر_چشمه
ص۹
@baamanbekhaan
#خشکسالی
#جین_هارپر
ترجمهٔ آزاده رمضانی
#انتشارات_کولهپشتی
استرالیا همواره دچار بحران خشکسالی بوده، اما چیزی که در رمان «خشکسالی» به این موضوع بیشتر دامن میزند، ناآرامی، تنش و نگرانیِ ناشی از بحران خشکسالی در میان مردم است که درنهایت کاسهٔ صبر مردم را لبریز میکند و آنها را به جان هم میاندازد. در این میان، این خودِ مردم هستند که به بدتر شدنِ شرایط دامن میزنند؛ با دروغ گفتن، با پنهانکاری و با پخش کردن حرف و حدیثهای بیمورد آنهم در یک وضعیت بحرانی! اما در انتهای کتاب همه به یک چیز فکر میکنند: اگر راستش را گفته بودم، اگر بیشتر دقت کرده بودم، و اگر موضوع را جدی گرفته بودم، او الآن زنده بود.
کاش حالا که ما هم در ایران شرایط سختی را متحمل شدهایم، این موضوع را درک کنیم که حرفهایی که میزنیم، دروغهایی که در فضاهای مجازی پخش میکنیم، و بیتوجهی به بحران فعلیِ کشورمان، ممکن است مانند این کتاب در آیندهای نهچندان دور تبعات جبرانناپذیری به همراه داشته باشد.
شرایط ناگوار فقط بر سر ما آوار نمیشود؛ برای همه پیش میآید، اما مهم این است که چگونه جلوی اتفاقات بدتر را بگیریم.
@baamanbekhaan
#جین_هارپر
ترجمهٔ آزاده رمضانی
#انتشارات_کولهپشتی
استرالیا همواره دچار بحران خشکسالی بوده، اما چیزی که در رمان «خشکسالی» به این موضوع بیشتر دامن میزند، ناآرامی، تنش و نگرانیِ ناشی از بحران خشکسالی در میان مردم است که درنهایت کاسهٔ صبر مردم را لبریز میکند و آنها را به جان هم میاندازد. در این میان، این خودِ مردم هستند که به بدتر شدنِ شرایط دامن میزنند؛ با دروغ گفتن، با پنهانکاری و با پخش کردن حرف و حدیثهای بیمورد آنهم در یک وضعیت بحرانی! اما در انتهای کتاب همه به یک چیز فکر میکنند: اگر راستش را گفته بودم، اگر بیشتر دقت کرده بودم، و اگر موضوع را جدی گرفته بودم، او الآن زنده بود.
کاش حالا که ما هم در ایران شرایط سختی را متحمل شدهایم، این موضوع را درک کنیم که حرفهایی که میزنیم، دروغهایی که در فضاهای مجازی پخش میکنیم، و بیتوجهی به بحران فعلیِ کشورمان، ممکن است مانند این کتاب در آیندهای نهچندان دور تبعات جبرانناپذیری به همراه داشته باشد.
شرایط ناگوار فقط بر سر ما آوار نمیشود؛ برای همه پیش میآید، اما مهم این است که چگونه جلوی اتفاقات بدتر را بگیریم.
@baamanbekhaan
#برشی_از_متن_كتاب 📚
ذهن هوشیار خیلیوقتها اشتباه میکند وعاشق آدمی میشود که نباید. اما وقتی افتادی توی چاه و دستت به هیچجا بند نیست، چشمت هم نباید از اشتباه بترسد.
#هیچکس_مثل_تو_مال_اینجا_نیست
#میراندا_جولای
#نشر_چشمه
ص۲۹
@baamanbekhaan
ذهن هوشیار خیلیوقتها اشتباه میکند وعاشق آدمی میشود که نباید. اما وقتی افتادی توی چاه و دستت به هیچجا بند نیست، چشمت هم نباید از اشتباه بترسد.
#هیچکس_مثل_تو_مال_اینجا_نیست
#میراندا_جولای
#نشر_چشمه
ص۲۹
@baamanbekhaan