نام خلیج فارس در نسخه ی خطی نزهه المشتاقِ ادریسی(سده ۶ هـ.ق)
#اسناد_مصور
#کتاب_مرجع
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
مأخذ: نزهه المشتاق فی اختراق الآفاق. ادریسی. نسخه خطی
@atorabanorg
#اسناد_مصور
#کتاب_مرجع
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
مأخذ: نزهه المشتاق فی اختراق الآفاق. ادریسی. نسخه خطی
@atorabanorg
میهن نیاکانی بهرام چوبین و شجره ی نسب او
#ساسانی
#کتاب_مرجع
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
اما در آغاز بایستی تا میهن نیاکانی بهرام و شجره ی نسب، او ادوار بخت و اقبال وی و پیروزی های متمادی او را در چند کلمه بیان کنیم تا گزارش تاریخی ما از هر نظر موزون
و جامع گردد. از یک تن از مردم ،بابل مردی صاحب جاه که سوابق بس مهمی در نگارش نامه های سلطنتی داشت(۱) شنیدم که می گفت بهرام از سرزمینی برآمده که رازاکن(۲) نام دارد و این بیدادگر پارسی، که دست به کار شده تا هرمزد بیدادگر را سرنگون کند از خاندان میرامس (۳) است.(کتاب سوم. ص ۱۸۳)
۱) تئوفیلاکت در اینجا ارجاع بی سابقه ای به منبعی شفاهی داده و شاید شخص مورد نظر وی یکی از سفیرانی باشد که پارسها در دوره ی امپراتوری هراکلیوس به کنستانتینوپول گسیل داشته بودند.
۲). Rhazakene
۳) Mirranes، [مهران م.]
خاندان بهرام اهل ری بودند همان(رازاکن) که نزدیک تهران امروزی است.
مأخذ: سیموکاتا. تئوفیلاکت. تاریخ ایران باستان و روم. ترجمه: محمود فاضلی بیرجندی. کتاب سده. چاپ اول سال ۱۳۹۷
@atorabanorg
#ساسانی
#کتاب_مرجع
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
اما در آغاز بایستی تا میهن نیاکانی بهرام و شجره ی نسب، او ادوار بخت و اقبال وی و پیروزی های متمادی او را در چند کلمه بیان کنیم تا گزارش تاریخی ما از هر نظر موزون
و جامع گردد. از یک تن از مردم ،بابل مردی صاحب جاه که سوابق بس مهمی در نگارش نامه های سلطنتی داشت(۱) شنیدم که می گفت بهرام از سرزمینی برآمده که رازاکن(۲) نام دارد و این بیدادگر پارسی، که دست به کار شده تا هرمزد بیدادگر را سرنگون کند از خاندان میرامس (۳) است.(کتاب سوم. ص ۱۸۳)
۱) تئوفیلاکت در اینجا ارجاع بی سابقه ای به منبعی شفاهی داده و شاید شخص مورد نظر وی یکی از سفیرانی باشد که پارسها در دوره ی امپراتوری هراکلیوس به کنستانتینوپول گسیل داشته بودند.
۲). Rhazakene
۳) Mirranes، [مهران م.]
خاندان بهرام اهل ری بودند همان(رازاکن) که نزدیک تهران امروزی است.
مأخذ: سیموکاتا. تئوفیلاکت. تاریخ ایران باستان و روم. ترجمه: محمود فاضلی بیرجندی. کتاب سده. چاپ اول سال ۱۳۹۷
@atorabanorg
هفت تن مطابق سنتی کهن اجرای عظیم ترین و پرافتخارترین امور را به عهده دارند
#ساسانی
#کتاب_مرجع
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
زیرا که از میان مردم ماد، هفت تن مطابق سنتی کهن اجرای عظیم ترین و پرافتخارترین امور را به عهده دارند؛ و چنان که او نقل میکرد ممکن نیست که این روال دیگرگون شود؛ و نقل می کنند که خاندان موسوم به اشکانی، زمام شاهنشاهی را در کف خود دارد و افراد همین خاندان اند که تاج را بر سر شاهنشاه میگذارند خاندان دیگر مناصب سپاهی را دارد، خاندان دیگر مناصب حکومتی را، خاندان دیگر اختلاف بین کسانی را رفع و رجوع میکند که در میان خود بحث و مشاجره ای دارند و به داوری نیاز دارند پنجمین خاندان فرماندهی سواران را در دست دارد دیگری مالیات مردم را معین و از آنان اخذ میکند و گنجهای شاهنشاهی را تحت نظارت دارد، هفتمین خاندان نگهبان جنگ افزارها و جامه های رزم است؛ این قانون را داریوش پسر هیداسپس در مملکت سلطنتی رایج کرد.(کتاب سوم. ص ۱۸۳- ۱۸۴)
مأخذ: سیموکاتا. تئوفیلاکت. تاریخ ایران باستان و روم. ترجمه: محمود فاضلی بیرجندی. کتاب سده. چاپ اول سال ۱۳۹۷
@atorabanorg
#ساسانی
#کتاب_مرجع
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
زیرا که از میان مردم ماد، هفت تن مطابق سنتی کهن اجرای عظیم ترین و پرافتخارترین امور را به عهده دارند؛ و چنان که او نقل میکرد ممکن نیست که این روال دیگرگون شود؛ و نقل می کنند که خاندان موسوم به اشکانی، زمام شاهنشاهی را در کف خود دارد و افراد همین خاندان اند که تاج را بر سر شاهنشاه میگذارند خاندان دیگر مناصب سپاهی را دارد، خاندان دیگر مناصب حکومتی را، خاندان دیگر اختلاف بین کسانی را رفع و رجوع میکند که در میان خود بحث و مشاجره ای دارند و به داوری نیاز دارند پنجمین خاندان فرماندهی سواران را در دست دارد دیگری مالیات مردم را معین و از آنان اخذ میکند و گنجهای شاهنشاهی را تحت نظارت دارد، هفتمین خاندان نگهبان جنگ افزارها و جامه های رزم است؛ این قانون را داریوش پسر هیداسپس در مملکت سلطنتی رایج کرد.(کتاب سوم. ص ۱۸۳- ۱۸۴)
مأخذ: سیموکاتا. تئوفیلاکت. تاریخ ایران باستان و روم. ترجمه: محمود فاضلی بیرجندی. کتاب سده. چاپ اول سال ۱۳۹۷
@atorabanorg
ساقیان نا اهل
#ایرانشناسی
#کتاب_مرجع
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
افلاطون در اثر خود "حکومت" می نویسد:
«به نظر من اگر مردم شهری که به شیوه دموکراسی گردانده می شود، تشنه آزادی باشند، باید مسئولیت آنجا را به دست ساقیان نا اهلی سپرده باشند و آنها از آن شهر مانند شرابی سنگین، بیش از اندازه سرمست شده اند.». دهم ۴۳،ص ۲۷۱.(ص ۳۰)
مأخذ: آثِنایُس(از سده دوم میلادی). ایرانیات در کتاب بزم فرزانگان. برگردان و یادداشت ها: جلال خالقی مطلق. مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی . تهران ۱۳۸۶
@atorabanorg
#ایرانشناسی
#کتاب_مرجع
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
افلاطون در اثر خود "حکومت" می نویسد:
«به نظر من اگر مردم شهری که به شیوه دموکراسی گردانده می شود، تشنه آزادی باشند، باید مسئولیت آنجا را به دست ساقیان نا اهلی سپرده باشند و آنها از آن شهر مانند شرابی سنگین، بیش از اندازه سرمست شده اند.». دهم ۴۳،ص ۲۷۱.(ص ۳۰)
مأخذ: آثِنایُس(از سده دوم میلادی). ایرانیات در کتاب بزم فرزانگان. برگردان و یادداشت ها: جلال خالقی مطلق. مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی . تهران ۱۳۸۶
@atorabanorg
جسارتِ هاشو و یارانش در تخریبِ یک آتشکده و تغییرِ رفتارِ یزدگردِ اول نسبت به مسیحیان
#مسیحیت_در_ایران
#ساسانی
#کتاب_مرجع
#ایرانشناسی
■تئودورت، تاریخِ کلیسا
پادشاه(=یزدگرد)ادامه داد: کدامیک از شما آتشکده را ویران ساخت و جرأت نمود به روی چیزهایی که قدرتِ ما را فراهم میسازد، دست بلند کند؟
هاشو: ای پادشاه، چیزهایی را که به تو بخشیده شده است، بزرگتر جلوه نده و آنچه را که از تو کوچکتر است، بالاتر از خود قرار مده. همانگونه که انسان از خانهای که میسازد و یا صندلیای که به کار میبرد بزرگتر است، همچنین از آتشی که از آن استفاده میکند نیز برتر است. شما به عوضِ خدا، حاصلِ دستِ انسان را در نظر میگیرید و به خودِ آدم یا مالِ او حمله میکنید.
پادشاه از کشیش خواست تا آتشکده را بازسازی نماید و چون وی از این عمل اجتناب ورزید، تهدید کرد که کلیهی کلیساها را ویران خواهد ساخت و به این تهدیدِ خود جامهی عمل پوشانید.
من(=تئودورت)شخصا معتقدم که نابود ساختنِ آتشکده کارِ بیهودهای بوده است. مثلا زمانی که پولس به آتن آمد، هیچیک از قربانگاههایی را که موردِ احترامِ مردمِ این شهر بود، مردمی که خود را تسلیمِ خرافاتِ بتپرستی نموده بودند، ویران نکرد بلکه سعی نمود تا اشکالِ کار را دریابد و حقیقت را آشکار سازد. اما من نمیتوانم سخاوتِ هاشو و یارانش را که مرگ را به بازسازیِ آتشکدهای که ویران ساخته بودند، ترجیح دادند، تحسین و تمجید نکنم و بدیهی است که آنها لیاقتِ آن را داشتند که تاجِ پیروزی را دریافت کنند.
📚بن مایه:
Theodoret(393_497 AD), Ecclesiastical History
@atorabanorg
#مسیحیت_در_ایران
#ساسانی
#کتاب_مرجع
#ایرانشناسی
■تئودورت، تاریخِ کلیسا
پادشاه(=یزدگرد)ادامه داد: کدامیک از شما آتشکده را ویران ساخت و جرأت نمود به روی چیزهایی که قدرتِ ما را فراهم میسازد، دست بلند کند؟
هاشو: ای پادشاه، چیزهایی را که به تو بخشیده شده است، بزرگتر جلوه نده و آنچه را که از تو کوچکتر است، بالاتر از خود قرار مده. همانگونه که انسان از خانهای که میسازد و یا صندلیای که به کار میبرد بزرگتر است، همچنین از آتشی که از آن استفاده میکند نیز برتر است. شما به عوضِ خدا، حاصلِ دستِ انسان را در نظر میگیرید و به خودِ آدم یا مالِ او حمله میکنید.
پادشاه از کشیش خواست تا آتشکده را بازسازی نماید و چون وی از این عمل اجتناب ورزید، تهدید کرد که کلیهی کلیساها را ویران خواهد ساخت و به این تهدیدِ خود جامهی عمل پوشانید.
من(=تئودورت)شخصا معتقدم که نابود ساختنِ آتشکده کارِ بیهودهای بوده است. مثلا زمانی که پولس به آتن آمد، هیچیک از قربانگاههایی را که موردِ احترامِ مردمِ این شهر بود، مردمی که خود را تسلیمِ خرافاتِ بتپرستی نموده بودند، ویران نکرد بلکه سعی نمود تا اشکالِ کار را دریابد و حقیقت را آشکار سازد. اما من نمیتوانم سخاوتِ هاشو و یارانش را که مرگ را به بازسازیِ آتشکدهای که ویران ساخته بودند، ترجیح دادند، تحسین و تمجید نکنم و بدیهی است که آنها لیاقتِ آن را داشتند که تاجِ پیروزی را دریافت کنند.
📚بن مایه:
Theodoret(393_497 AD), Ecclesiastical History
@atorabanorg
پژوهشگاه ایران شناسی
جالبترین ویژگی این معبد چیست؟ #باستانشناسی #ایلام #ایرانشناسی #پژوهشگاه_ایرانشناسی جالبترین ویژگی این معبد، شاخهای بزرگی است که در دو طرفِ دیوارهای معبد نصب شده است، و این ما را به یکی از عجایب ساختمان معابد ایلامی متوجه میسازد. بعدها سنگنبشتههای…
آشنایی با معماری جهان
#کتاب_مرجع
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
این کتاب، کتاب دانشگاهی واحدی درسی در رشتهی معماری است
@atorabanorg
#کتاب_مرجع
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
این کتاب، کتاب دانشگاهی واحدی درسی در رشتهی معماری است
@atorabanorg
مظفرالدین شاه مردی ساده لوح و خرافی و کم شعور وسست عنصر بود، دوران سلطنت او دوران خفت و محنت بود.
#قاجار
#کتاب_مرجع
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
سرانجام باز دولت بر سر مظفر الدین میرزا نشست و او که مردی ساده لوح و خرافی و کم شعور وسست عنصر بود پادشاه شد. دوران سلطنت او دوران خفت و محنت بود. اگر در زمان ناصرالدین شاه ظلم و ستم و تجاوز بود، باز وجود شاه مترسکی برای وزرا وامرا وفراشان و قلاشان و اوباشان بود. ناصرالدین شاه نمونه رعب و سطوت شاهانه بود. کسی نمی توانست با او بگومگو کند. اما بیچاره مظفرالدین شاه با آن سبیلهای جاروب گونه و چشمان بی حالت و مزاج بیمار و بدن شل و ول ونگاهی چون نگاه گوسفند به دلقک سيرک شبیه تر بود تا به يک پادشاه شرقی. کسی از او حساب نمی برد و او خود آلتی بود در دست فرمانفرما و عین الدوله و امین السلطان. در عصر او، هرج و مرج و بی ضابطگی و بی حسابی علاوه جور و ظلم و قتل و چپاول شد.(نگاهی به حوادث سالهای ۱۳۲۲ _ ۱۳۲۴ اشاراتی گذرا به وقایع مشروطیت. ص ۱۵)
مأخذ: سپهر، عبدالحسین خان. یادداشتهای ملک المورخین و مرآت الوقایع مظفری. با تصحیحات و توضیحات و مقدمه های:دکتر عبدالحسین نوائی. انتشارات زرین. پاییز ۱۳۶۸
@atorabanorg
#قاجار
#کتاب_مرجع
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
سرانجام باز دولت بر سر مظفر الدین میرزا نشست و او که مردی ساده لوح و خرافی و کم شعور وسست عنصر بود پادشاه شد. دوران سلطنت او دوران خفت و محنت بود. اگر در زمان ناصرالدین شاه ظلم و ستم و تجاوز بود، باز وجود شاه مترسکی برای وزرا وامرا وفراشان و قلاشان و اوباشان بود. ناصرالدین شاه نمونه رعب و سطوت شاهانه بود. کسی نمی توانست با او بگومگو کند. اما بیچاره مظفرالدین شاه با آن سبیلهای جاروب گونه و چشمان بی حالت و مزاج بیمار و بدن شل و ول ونگاهی چون نگاه گوسفند به دلقک سيرک شبیه تر بود تا به يک پادشاه شرقی. کسی از او حساب نمی برد و او خود آلتی بود در دست فرمانفرما و عین الدوله و امین السلطان. در عصر او، هرج و مرج و بی ضابطگی و بی حسابی علاوه جور و ظلم و قتل و چپاول شد.(نگاهی به حوادث سالهای ۱۳۲۲ _ ۱۳۲۴ اشاراتی گذرا به وقایع مشروطیت. ص ۱۵)
مأخذ: سپهر، عبدالحسین خان. یادداشتهای ملک المورخین و مرآت الوقایع مظفری. با تصحیحات و توضیحات و مقدمه های:دکتر عبدالحسین نوائی. انتشارات زرین. پاییز ۱۳۶۸
@atorabanorg
صفت و حالت و خصلت مظفر الدین شاه
#قاجار
#کتاب_مرجع
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
شاه مردی متوسط القامه چهارشانه مربوع است. چهرهاش بزرگ مایل به درازی، چشمی گشاد و سبلتی بلند كه از تمام اهالی ایران بلندتر است. چهره این شاه از اغلب مردم مقبولتر میباشد. مابین مردم كه میایستد برازندگی و برتری بر سایرین دارد. لیكن قدری بینمك است. زلف كمی دارد. اما وسط سرش سفید و پرمو است. طبیعتش متلون المزاج است. به دوستی او اطمینان كسی نمیتواند بنماید. چنانكه هر سالی به یك نفری محبت مفرط داشته و در سال بعد عداوت مفرط و قدری بلادت و كندی در ذهن دارد و زودباور میباشد و بهكسی كه محبت دارد حرف او را همهجور میشنود و مطیع اوست. شهوتپرست و صورتپرست است و به پسران و مرد خوشگل محبت زیاد دارد و در عمل لواط بیاختیار است. چنانكه میگویند در ایام ولیعهدیش در تبریز شاگرد بنایی كه در عمارتش بنایی میكرد و برورویی داشت درسپوخت و اغلب نوكرهای خوبصورت خود را ... است چنانكه یكی از نوكرهای مخصوص او بقالاُقلی است به تركی یعنی پسرِ بقال كه در جوانی به او رغبت كرد و او را پیشخدمت خود ساخت و آن عهد از تمام نوكرهایش برتری یافت و از عشق او دیوانه بود و این عمل شنیع در آذربایجان شهرت كرد و پدرش ناصر الدین شاه در طهران شنید و به او نوشت كه او را بیرون نما. باز گوش نداد و با او ... میكرد.
این شاه قمار نیز مینماید. از آنطرف مرد خیلی بااعتقادی است. اعتقادش به خدا و پیغمبر و ائمه علیهم السّلام به كمال است، مخصوصا به سادات احترام فوق العاده [می]گذارد. در كرم و سخاوت حاتم عصر خود است. در حلم و بردباری بینظیر است. به قول خودش هنوز از دهنش حكم قتل درنیامده، مواجب كسی را نبریده، ادب فوق العاده دارد. با نوكرهای ولیعهد خود انس زیاد دارد. شاه اغلب رماتیسم دارد. همچنان ورم كلیه كه اغلب در مثانهاش سنگ پیدا میشود. بواسیر نیز دارد. هر سالی چند بار درد پا و درد دست میكند كه قوه حركت ندارد. میگویند این مرضهای قبل از لواط است. (۱)
شاه خط محكمی دارد. زبان فرانسه طوطیواری كمی میداند. اشعار خیلی حفظ دارد، بیشتر اشعار فردوسی، احادیث و تاریخ به یاد دارد. نقاشی و جغرافیای قلیلی میداند. در تیراندازی بیبدیل است. خود گفتند كه: نماز صبح من ترك نشده است. (ج۱، ص ۵۵۰-۵۵۱)
______
۱). جمله غلط است و بیمعنی. ظاهرا میبایست چنین باشد: مرضها از قبل (به كسر اول و فتح دوم) یعنی ناشی از نتیجه، اثر و امثال آن.
مأخذ: سپهر، عبدالحسین. مرآت الوقایع مظفری. به تصحیح عبدالحسین نوایی. تهران: مركز پژوهشی میراث مكتوب. سال ۱۳۸۵
@atorabanorg
#قاجار
#کتاب_مرجع
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
شاه مردی متوسط القامه چهارشانه مربوع است. چهرهاش بزرگ مایل به درازی، چشمی گشاد و سبلتی بلند كه از تمام اهالی ایران بلندتر است. چهره این شاه از اغلب مردم مقبولتر میباشد. مابین مردم كه میایستد برازندگی و برتری بر سایرین دارد. لیكن قدری بینمك است. زلف كمی دارد. اما وسط سرش سفید و پرمو است. طبیعتش متلون المزاج است. به دوستی او اطمینان كسی نمیتواند بنماید. چنانكه هر سالی به یك نفری محبت مفرط داشته و در سال بعد عداوت مفرط و قدری بلادت و كندی در ذهن دارد و زودباور میباشد و بهكسی كه محبت دارد حرف او را همهجور میشنود و مطیع اوست. شهوتپرست و صورتپرست است و به پسران و مرد خوشگل محبت زیاد دارد و در عمل لواط بیاختیار است. چنانكه میگویند در ایام ولیعهدیش در تبریز شاگرد بنایی كه در عمارتش بنایی میكرد و برورویی داشت درسپوخت و اغلب نوكرهای خوبصورت خود را ... است چنانكه یكی از نوكرهای مخصوص او بقالاُقلی است به تركی یعنی پسرِ بقال كه در جوانی به او رغبت كرد و او را پیشخدمت خود ساخت و آن عهد از تمام نوكرهایش برتری یافت و از عشق او دیوانه بود و این عمل شنیع در آذربایجان شهرت كرد و پدرش ناصر الدین شاه در طهران شنید و به او نوشت كه او را بیرون نما. باز گوش نداد و با او ... میكرد.
این شاه قمار نیز مینماید. از آنطرف مرد خیلی بااعتقادی است. اعتقادش به خدا و پیغمبر و ائمه علیهم السّلام به كمال است، مخصوصا به سادات احترام فوق العاده [می]گذارد. در كرم و سخاوت حاتم عصر خود است. در حلم و بردباری بینظیر است. به قول خودش هنوز از دهنش حكم قتل درنیامده، مواجب كسی را نبریده، ادب فوق العاده دارد. با نوكرهای ولیعهد خود انس زیاد دارد. شاه اغلب رماتیسم دارد. همچنان ورم كلیه كه اغلب در مثانهاش سنگ پیدا میشود. بواسیر نیز دارد. هر سالی چند بار درد پا و درد دست میكند كه قوه حركت ندارد. میگویند این مرضهای قبل از لواط است. (۱)
شاه خط محكمی دارد. زبان فرانسه طوطیواری كمی میداند. اشعار خیلی حفظ دارد، بیشتر اشعار فردوسی، احادیث و تاریخ به یاد دارد. نقاشی و جغرافیای قلیلی میداند. در تیراندازی بیبدیل است. خود گفتند كه: نماز صبح من ترك نشده است. (ج۱، ص ۵۵۰-۵۵۱)
______
۱). جمله غلط است و بیمعنی. ظاهرا میبایست چنین باشد: مرضها از قبل (به كسر اول و فتح دوم) یعنی ناشی از نتیجه، اثر و امثال آن.
مأخذ: سپهر، عبدالحسین. مرآت الوقایع مظفری. به تصحیح عبدالحسین نوایی. تهران: مركز پژوهشی میراث مكتوب. سال ۱۳۸۵
@atorabanorg
ماکت معبد
#هترا_شهر_خورشید
#ایرانشناسی
#اشکانی
#کتاب_مرجع
#باستانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
مأخذ: سفر، فوأد - محمد علی مصطفی. هَترا (حَضرا) شهر خورشید (گزارش کاوشها و پژوهشهای باستانشناسی و باز سازی آثار معماری شهر حضر). ترجمه و تحشیه: نادر کریمیان سردشتی. سازمان میراث فرهنگی کشور. سال ۱۳۷۶
@atorabanorg
#هترا_شهر_خورشید
#ایرانشناسی
#اشکانی
#کتاب_مرجع
#باستانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
مأخذ: سفر، فوأد - محمد علی مصطفی. هَترا (حَضرا) شهر خورشید (گزارش کاوشها و پژوهشهای باستانشناسی و باز سازی آثار معماری شهر حضر). ترجمه و تحشیه: نادر کریمیان سردشتی. سازمان میراث فرهنگی کشور. سال ۱۳۷۶
@atorabanorg
پژوهشگاه ایران شناسی
ماکت معبد #هترا_شهر_خورشید #ایرانشناسی #اشکانی #کتاب_مرجع #باستانشناسی #پژوهشگاه_ایرانشناسی مأخذ: سفر، فوأد - محمد علی مصطفی. هَترا (حَضرا) شهر خورشید (گزارش کاوشها و پژوهشهای باستانشناسی و باز سازی آثار معماری شهر حضر). ترجمه و تحشیه: نادر کریمیان سردشتی.…
نمونه ماکت معبد
#هترا_شهر_خورشید
#اشکانی
#ایرانشناسی
#کتاب_مرجع
#باستانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
این ماکت از استوانه ای در وسط که دورش را هشت ستون احاطه کردند تشکیل شده است. ماکت نخست به حالت شکسته و خرد شده پیدا شد و اجزایی از آن نیز مفقود شده که بعدها به شکل نزدیک به شکل اولیه بازسازی و مرمت گردید. از پایه اصلی ماکت که چیزی باقی نمانده و احتمالاً دارای پایههایی بوده است. ستون ها به شکل استوانه ای ساده هستند که بالایشان سر ستون هایی به سبک 《کورنتی》 قرار گرفته و هر کدام از آنها به برگی از تاج الملوک(اکانئوس) تزیین شده اند و با چهره آدمی که تبسم بر لب دارد نشان داده شده اند و دارای دو گوش و بزرگ هستند. در وسط ماکت استوانه ای قرار دارد که تصویر چهار جنگجو بر آن است و در یکی از آنها که کرکسی به حالت ایستاده روی پایه مکعبی شکل دیده میشود. این کرکس طوقی نیز در گردن دارد که نشانه پیروزی و سروری و مهتری وی است روی ستونها درفش های [رایت] وجود دارد.(عکس شماره ۲۶۳_ص ۳۱۰)
مأخذ: سفر، فوأد - محمد علی مصطفی. هَترا (حَضرا) شهر خورشید (گزارش کاوشها و پژوهشهای باستانشناسی و باز سازی آثار معماری شهر حضر). ترجمه و تحشیه: نادر کریمیان سردشتی. سازمان میراث فرهنگی کشور. سال ۱۳۷۶
@atorabanorg
#هترا_شهر_خورشید
#اشکانی
#ایرانشناسی
#کتاب_مرجع
#باستانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
این ماکت از استوانه ای در وسط که دورش را هشت ستون احاطه کردند تشکیل شده است. ماکت نخست به حالت شکسته و خرد شده پیدا شد و اجزایی از آن نیز مفقود شده که بعدها به شکل نزدیک به شکل اولیه بازسازی و مرمت گردید. از پایه اصلی ماکت که چیزی باقی نمانده و احتمالاً دارای پایههایی بوده است. ستون ها به شکل استوانه ای ساده هستند که بالایشان سر ستون هایی به سبک 《کورنتی》 قرار گرفته و هر کدام از آنها به برگی از تاج الملوک(اکانئوس) تزیین شده اند و با چهره آدمی که تبسم بر لب دارد نشان داده شده اند و دارای دو گوش و بزرگ هستند. در وسط ماکت استوانه ای قرار دارد که تصویر چهار جنگجو بر آن است و در یکی از آنها که کرکسی به حالت ایستاده روی پایه مکعبی شکل دیده میشود. این کرکس طوقی نیز در گردن دارد که نشانه پیروزی و سروری و مهتری وی است روی ستونها درفش های [رایت] وجود دارد.(عکس شماره ۲۶۳_ص ۳۱۰)
مأخذ: سفر، فوأد - محمد علی مصطفی. هَترا (حَضرا) شهر خورشید (گزارش کاوشها و پژوهشهای باستانشناسی و باز سازی آثار معماری شهر حضر). ترجمه و تحشیه: نادر کریمیان سردشتی. سازمان میراث فرهنگی کشور. سال ۱۳۷۶
@atorabanorg
لوح نرگول(نرجول)
#اشکانی
#هترا_شهر_خورشید
#باستانشناسی
#کتاب_مرجع
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
لوح مرمری که بر آن تصویر نقش برجسته شخصی به حالت ایستاده ترسیم شده است که گمان می رود خدای نرجول(نرگول) باشد.(ص ۲۳۲)
مأخذ: سفر، فوأد - محمد علی مصطفی. هَترا (حَضرا) شهر خورشید (گزارش کاوشها و پژوهشهای باستانشناسی و باز سازی آثار معماری شهر حضر). ترجمه و تحشیه: نادر کریمیان سردشتی. سازمان میراث فرهنگی کشور. سال ۱۳۷۶
@atorabanorg
#اشکانی
#هترا_شهر_خورشید
#باستانشناسی
#کتاب_مرجع
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
لوح مرمری که بر آن تصویر نقش برجسته شخصی به حالت ایستاده ترسیم شده است که گمان می رود خدای نرجول(نرگول) باشد.(ص ۲۳۲)
مأخذ: سفر، فوأد - محمد علی مصطفی. هَترا (حَضرا) شهر خورشید (گزارش کاوشها و پژوهشهای باستانشناسی و باز سازی آثار معماری شهر حضر). ترجمه و تحشیه: نادر کریمیان سردشتی. سازمان میراث فرهنگی کشور. سال ۱۳۷۶
@atorabanorg
پژوهشگاه ایران شناسی
لوح نرگول(نرجول) #اشکانی #هترا_شهر_خورشید #باستانشناسی #کتاب_مرجع #ایرانشناسی #پژوهشگاه_ایرانشناسی لوح مرمری که بر آن تصویر نقش برجسته شخصی به حالت ایستاده ترسیم شده است که گمان می رود خدای نرجول(نرگول) باشد.(ص ۲۳۲) مأخذ: سفر، فوأد - محمد علی مصطفی. هَترا…
لوح نرگول (نر جول)
#هترا_شهر_خورشید
#کتاب_مرجع
#باستانشناسی
#اشکانی
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
لوحه مرمری که بر آن تصویر نقش برجسته شخصی به حالت ایستاده ترسیم شده که گمان می رود خدای نر جول (نرگول) باشد، خدایی که نزد آشوربها به خدای جنگ و خدای زیر زمین معروف است. در این تصویر بانویی نشسته که احتمالا وی«عشتار» باشد که در حضر به نام «اترعتا» عبادت می شد، در اسطوره های آشوری چنان مشهور است که عشتار به عالم زیر زمین آمده و با خدای آشوری نرگال (نرجال) ملاقات داشته است. نرجول در این نقش برجسته به شکل ترسناکی تصویر شده با موهای ژولیده، و ریش و سبیل آشفته و پُر، و در دست راستش تبری است که از مشخصه های نرگال نزد بابلیها و آشوریان است. و به همین سبب این تبر دارای سری به شکل مار بوده که ویژه خودش است. اما در دست چبش قبضه شمشیر بزرگ را گرفته که به وسیله حمائلش در سمت راستش آویزان شده است. بر پهلوی راست وی همچنین خنجری کوچک که قبضه آن از پیراهنش بیرون زده مشاهده می شود و از دو طرف پیشانیش دو مار افعی بیرون آمده است و همچنین از دو کتفش و از دو پهلویش و در انتهای هر لنگه از شلوارش ماری بیرون آمده است. بر سرش تاجی است. همچنین نواری که بر قسمت فوقانیش دو شاخ کوچک بیرون زده که در وسط شاخها کرکسی با بالهای گشوده قرار گرفته است. این خدا قبایی پوشیده که دارای آستین های بلند و حاشیه های زربافت است که از آن دوشرشوب به شکل زنگ آویزان است. این قباء بوسیله کمربندی روی بدن محکم شده است. همچنین نرگول شلواری بر تن داشته که بوسیله نوارهایی به شکل مار، به پایش گره زده شده است. این شلوار مزین به قرصهای تزیینی است، اما کفش وی روپوش دار و مزین به ردیفی از قرصها در امتداد قرصهای شلوار است. از کمربند نرجول رشته زنجیری بزرگ و متصل به هم بیرون زده که به طوق گردن سگ سه سری وصل است که شبیه سگ معروف یونانی به نام «سربيروس» است که در اساطیر یونان از دروازه ورودی عالم زیر زمین محافظت کرده برای اینکه ارواح به سطح زمین بازگشت نکنند. این سگ دارای دُمی به شکل مار است. اما سرهای این سگ یکی خالی از رنگ آمیزی بوده و دومی سرخ پر رنگ و سومی به رنگ سرخ روشن است و در فاصله پاهای این سگ تصویر شیری دیده می شود که با خطوط سرخ نقاشی شده است. همچنین بر این لوح سنگی تصاویر نقش برجسته با نقاشیهای رنگی از مارهای افعی و عقربها دیده شود که غرض از آنها توصیفی از عالم سفلی، و دلالت بر صفتی از صفات نرجول دارد که وجودش در دنیای زیر زمین در مکان و محل مارها و عقربها است. اما ویژگی دیگر وی آنست که وی خدای «جنگ» نیز هست چون غرق شدن این خدا در اسلحه و آلات جنگی این مطلب را ثابت می کند. در سمت راست نرجول رایتی از رایتهای حضری قرار داشته که از اجزای ذیل شکل یافته:
بر روی ستون رایت کرکسی (به حالتی که خودش را جمع کرده و سینه را به زمین چسبانده) است و از هلال، و قرصی که در آن تصویر نیم تنه مرد جوانی که دور سرش هاله ای از نور بوده و پشت گردنش نیز هلال است و احتمالاً تصاویر کرکس، هلال و مرد جوان نشانگر خدایان تثليث حضری باشند؛ همچنین بر ستون رایت قرصی دیده می شود که در دو طرف آن علامتهایی که احتمالاً به نرجول اشارت دارند؛ سپس، بعد از آن، دو نعل اسب را می بینیم که یکی را داخل آن دیگری کرده اند و نیز سه حلقه مزین به نقطه چینها و خطوط سرخ رنگ، و بر ستون رایت نیز نوار پهنی آویزان است. روی این لوح مرمری تصویر «اتر عتا» به حالت نشسته روی کرسی، در وسط دو شیر ایستاده که زیر پایش هم دو ماهی قرار دارد دیده شود. شیر و ماهی از حیوانات مقرب این الهه محسوب می شوند. بر سر اترعتا تاجی قرار دارد به شكل استوانه ای ضلع دار که دارای حاشیه های به هم پیچیده شده است و چنان پیداست که این تاج مخصوص بانوان است زیرا بر سر سه بانوی معروف (تصویر - ۱۷۷) هم مشاهده می شود. روی تاج پرنده خوشبختی یا کرکسی که بالهایش را گشوده قرار دارد. دور گردن اترعتا طوقی از سه رشته و گردنبندی بر سینه دیده می شود. اترعتا پیراهنی آستین دار و جامه ای که تا پاهایش می رسد پوشیده است. با دست راست شاخه نخلی را گرفته و با دست چپش رایتی که از رموز تثلیث حضری و قرص و سه حلقه ویژه تشکیل شده، حمل می کند.(شرح و توصیف مجسمه ها و حجاری های حضر _ ص ۲۳۳)
مأخذ: سفر، فوأد - محمد علی مصطفی. هَترا (حَضرا) شهر خورشید (گزارش کاوشها و پژوهشهای باستانشناسی و باز سازی آثار معماری شهر حضر). ترجمه و تحشیه: نادر کریمیان سردشتی. سازمان میراث فرهنگی کشور. سال ۱۳۷۶
@atorabanorg
#هترا_شهر_خورشید
#کتاب_مرجع
#باستانشناسی
#اشکانی
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
لوحه مرمری که بر آن تصویر نقش برجسته شخصی به حالت ایستاده ترسیم شده که گمان می رود خدای نر جول (نرگول) باشد، خدایی که نزد آشوربها به خدای جنگ و خدای زیر زمین معروف است. در این تصویر بانویی نشسته که احتمالا وی«عشتار» باشد که در حضر به نام «اترعتا» عبادت می شد، در اسطوره های آشوری چنان مشهور است که عشتار به عالم زیر زمین آمده و با خدای آشوری نرگال (نرجال) ملاقات داشته است. نرجول در این نقش برجسته به شکل ترسناکی تصویر شده با موهای ژولیده، و ریش و سبیل آشفته و پُر، و در دست راستش تبری است که از مشخصه های نرگال نزد بابلیها و آشوریان است. و به همین سبب این تبر دارای سری به شکل مار بوده که ویژه خودش است. اما در دست چبش قبضه شمشیر بزرگ را گرفته که به وسیله حمائلش در سمت راستش آویزان شده است. بر پهلوی راست وی همچنین خنجری کوچک که قبضه آن از پیراهنش بیرون زده مشاهده می شود و از دو طرف پیشانیش دو مار افعی بیرون آمده است و همچنین از دو کتفش و از دو پهلویش و در انتهای هر لنگه از شلوارش ماری بیرون آمده است. بر سرش تاجی است. همچنین نواری که بر قسمت فوقانیش دو شاخ کوچک بیرون زده که در وسط شاخها کرکسی با بالهای گشوده قرار گرفته است. این خدا قبایی پوشیده که دارای آستین های بلند و حاشیه های زربافت است که از آن دوشرشوب به شکل زنگ آویزان است. این قباء بوسیله کمربندی روی بدن محکم شده است. همچنین نرگول شلواری بر تن داشته که بوسیله نوارهایی به شکل مار، به پایش گره زده شده است. این شلوار مزین به قرصهای تزیینی است، اما کفش وی روپوش دار و مزین به ردیفی از قرصها در امتداد قرصهای شلوار است. از کمربند نرجول رشته زنجیری بزرگ و متصل به هم بیرون زده که به طوق گردن سگ سه سری وصل است که شبیه سگ معروف یونانی به نام «سربيروس» است که در اساطیر یونان از دروازه ورودی عالم زیر زمین محافظت کرده برای اینکه ارواح به سطح زمین بازگشت نکنند. این سگ دارای دُمی به شکل مار است. اما سرهای این سگ یکی خالی از رنگ آمیزی بوده و دومی سرخ پر رنگ و سومی به رنگ سرخ روشن است و در فاصله پاهای این سگ تصویر شیری دیده می شود که با خطوط سرخ نقاشی شده است. همچنین بر این لوح سنگی تصاویر نقش برجسته با نقاشیهای رنگی از مارهای افعی و عقربها دیده شود که غرض از آنها توصیفی از عالم سفلی، و دلالت بر صفتی از صفات نرجول دارد که وجودش در دنیای زیر زمین در مکان و محل مارها و عقربها است. اما ویژگی دیگر وی آنست که وی خدای «جنگ» نیز هست چون غرق شدن این خدا در اسلحه و آلات جنگی این مطلب را ثابت می کند. در سمت راست نرجول رایتی از رایتهای حضری قرار داشته که از اجزای ذیل شکل یافته:
بر روی ستون رایت کرکسی (به حالتی که خودش را جمع کرده و سینه را به زمین چسبانده) است و از هلال، و قرصی که در آن تصویر نیم تنه مرد جوانی که دور سرش هاله ای از نور بوده و پشت گردنش نیز هلال است و احتمالاً تصاویر کرکس، هلال و مرد جوان نشانگر خدایان تثليث حضری باشند؛ همچنین بر ستون رایت قرصی دیده می شود که در دو طرف آن علامتهایی که احتمالاً به نرجول اشارت دارند؛ سپس، بعد از آن، دو نعل اسب را می بینیم که یکی را داخل آن دیگری کرده اند و نیز سه حلقه مزین به نقطه چینها و خطوط سرخ رنگ، و بر ستون رایت نیز نوار پهنی آویزان است. روی این لوح مرمری تصویر «اتر عتا» به حالت نشسته روی کرسی، در وسط دو شیر ایستاده که زیر پایش هم دو ماهی قرار دارد دیده شود. شیر و ماهی از حیوانات مقرب این الهه محسوب می شوند. بر سر اترعتا تاجی قرار دارد به شكل استوانه ای ضلع دار که دارای حاشیه های به هم پیچیده شده است و چنان پیداست که این تاج مخصوص بانوان است زیرا بر سر سه بانوی معروف (تصویر - ۱۷۷) هم مشاهده می شود. روی تاج پرنده خوشبختی یا کرکسی که بالهایش را گشوده قرار دارد. دور گردن اترعتا طوقی از سه رشته و گردنبندی بر سینه دیده می شود. اترعتا پیراهنی آستین دار و جامه ای که تا پاهایش می رسد پوشیده است. با دست راست شاخه نخلی را گرفته و با دست چپش رایتی که از رموز تثلیث حضری و قرص و سه حلقه ویژه تشکیل شده، حمل می کند.(شرح و توصیف مجسمه ها و حجاری های حضر _ ص ۲۳۳)
مأخذ: سفر، فوأد - محمد علی مصطفی. هَترا (حَضرا) شهر خورشید (گزارش کاوشها و پژوهشهای باستانشناسی و باز سازی آثار معماری شهر حضر). ترجمه و تحشیه: نادر کریمیان سردشتی. سازمان میراث فرهنگی کشور. سال ۱۳۷۶
@atorabanorg
خدای شراب
#هترا_شهر_خورشید
#کتاب_مرجع
#باستانشناسی
#اشکانی
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
مأخذ: سفر، فوأد - محمد علی مصطفی. هَترا (حَضرا) شهر خورشید (گزارش کاوشها و پژوهشهای باستانشناسی و باز سازی آثار معماری شهر حضر). ترجمه و تحشیه: نادر کریمیان سردشتی. سازمان میراث فرهنگی کشور. سال ۱۳۷۶
@atorabanorg
#هترا_شهر_خورشید
#کتاب_مرجع
#باستانشناسی
#اشکانی
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
مأخذ: سفر، فوأد - محمد علی مصطفی. هَترا (حَضرا) شهر خورشید (گزارش کاوشها و پژوهشهای باستانشناسی و باز سازی آثار معماری شهر حضر). ترجمه و تحشیه: نادر کریمیان سردشتی. سازمان میراث فرهنگی کشور. سال ۱۳۷۶
@atorabanorg
خدای موسیقی
#هترا_شهر_خورشید
#کتاب_مرجع
#باستانشناسی
#اشکانی
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
مأخذ: سفر، فوأد - محمد علی مصطفی. هَترا (حَضرا) شهر خورشید (گزارش کاوشها و پژوهشهای باستانشناسی و باز سازی آثار معماری شهر حضر). ترجمه و تحشیه: نادر کریمیان سردشتی. سازمان میراث فرهنگی کشور. سال ۱۳۷۶
@atorabanorg
#هترا_شهر_خورشید
#کتاب_مرجع
#باستانشناسی
#اشکانی
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
مأخذ: سفر، فوأد - محمد علی مصطفی. هَترا (حَضرا) شهر خورشید (گزارش کاوشها و پژوهشهای باستانشناسی و باز سازی آثار معماری شهر حضر). ترجمه و تحشیه: نادر کریمیان سردشتی. سازمان میراث فرهنگی کشور. سال ۱۳۷۶
@atorabanorg
ایرانیان صاحب قدرت والا و شرف عالی و سالاری و تدبیر بوده اند. در جنگ دلیر و هنگام خطر استوار بوده اند و اقوام دیگر باج بایشان داده و از بیم صولتشان اطاعتشان کرده اند.
#ایرانشناسی
#کتاب_مرجع
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
کسانی که به اخبار ملوک و اقوام توجه دارند درباره نسب ایرانیان و نام ملوکشان و مدت پادشاهی آنها اختلاف دارند. و ما آنچه را ایرانیان در این باب آورده اند یاد کردیم و از گفته های اقوام دیگر چون اسرائیلیان و یونانیان و رومیان نیاورده ايم که گفته آنها بر خلاف منقولات ایرانیان بود و شایسته تر بود که این مطلب از ایرانیان گرفته شود. گرچه به مرور زمان و از حوادث پیاپی اخبار ایشان از یاد برفته و فضایلشان فراموش شده و آثار شان متروک مانده و فقط اندکی از آن نقل قول می شود، زیرا ایرانیان صاحب قدرت والا و شرف عالی و سالاری و تدبیر بوده اند. در جنگ دلیر و هنگام خطر استوار بوده اند و اقوام دیگر باج بایشان داده و از بیم صولتشان اطاعتشان کرده اند. (بخش ذکر طبقات ملوک ایران.ص ۹۸)
مأخذ: ابولحسن علی بن حسین مسعودی. التنبیه و الاشراف. انتشارات علمی و فرهنگی. سال ۱۳۶۵
@atorabanorg
#ایرانشناسی
#کتاب_مرجع
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
کسانی که به اخبار ملوک و اقوام توجه دارند درباره نسب ایرانیان و نام ملوکشان و مدت پادشاهی آنها اختلاف دارند. و ما آنچه را ایرانیان در این باب آورده اند یاد کردیم و از گفته های اقوام دیگر چون اسرائیلیان و یونانیان و رومیان نیاورده ايم که گفته آنها بر خلاف منقولات ایرانیان بود و شایسته تر بود که این مطلب از ایرانیان گرفته شود. گرچه به مرور زمان و از حوادث پیاپی اخبار ایشان از یاد برفته و فضایلشان فراموش شده و آثار شان متروک مانده و فقط اندکی از آن نقل قول می شود، زیرا ایرانیان صاحب قدرت والا و شرف عالی و سالاری و تدبیر بوده اند. در جنگ دلیر و هنگام خطر استوار بوده اند و اقوام دیگر باج بایشان داده و از بیم صولتشان اطاعتشان کرده اند. (بخش ذکر طبقات ملوک ایران.ص ۹۸)
مأخذ: ابولحسن علی بن حسین مسعودی. التنبیه و الاشراف. انتشارات علمی و فرهنگی. سال ۱۳۶۵
@atorabanorg
نامهٔ شاه عباس به عیسویان درخصوص جنگ با عثمانیان
#صفویه
#کتاب_مرجع
#اسناد
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
دوستى ما و پاپا و اوشان و كريستان بسيار است و شما خود محو نموديد كه ما حرمت كريستان چه قدر نگاه میداريم. پاپا و پادشاهان عيسويان سه لشكر جمع نموده بر سر الكاى ترك میآيد. ايشان بهتر میدانند كه به كدام الكاى ايشان میبايد رفت و از راه حلب تردد بسيار خوب است. اگر ايشان بر سر حلب آيند ما نيز تا استنبول تاخت و غارت نموده به توفيق الله تعالى ايشان را از استنبول [برانيم].
و پاپا اقرار دارد كه جهت ما لشكر و استادكار كه به علم جنگ [آشنا باشد] بفرستد.
اگر چنين نمايد دوستى كرده باشد و بالله كه ما آن قدر لشكر داريم كه از عهده دشمن بيرون آييم. ايشان برابر دشمن بيايند كه ما ايستادهايم و اينجانب بر نوشته پاپا اعتماد تمام [دارم] و يقين است كه نوشته پاپا دروغ نيست.
هرگاه اينچنين پاپا كه آيد و نزد ما باشد و ما هر كه را صلاح باشد نوشتيم حالا بیکزاده را كه هم كس ماست و هم شخص ايشان است فرستاديم و جماعت عيسويان را ما حرمت بسيار میداريم و رعايت میكنيم و هيچ عيسويان را به تكليف محمدى به زور نكردهايم و نمیكنيم. چرا كه از مذهب ما دور است و درست نيست كه عيسويان را به زور محمدى نماييم...(ص ۴۳)
مأخذ: ستوده، منوچهر. اسناد پادريان كَرمِلى بازمانده از عصر شاه عباس صفوی. با همكارى ايرج افشار. تهران: ميراث مكتوب. سال ۱۳۸۳
@atorabanorg
#صفویه
#کتاب_مرجع
#اسناد
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
دوستى ما و پاپا و اوشان و كريستان بسيار است و شما خود محو نموديد كه ما حرمت كريستان چه قدر نگاه میداريم. پاپا و پادشاهان عيسويان سه لشكر جمع نموده بر سر الكاى ترك میآيد. ايشان بهتر میدانند كه به كدام الكاى ايشان میبايد رفت و از راه حلب تردد بسيار خوب است. اگر ايشان بر سر حلب آيند ما نيز تا استنبول تاخت و غارت نموده به توفيق الله تعالى ايشان را از استنبول [برانيم].
و پاپا اقرار دارد كه جهت ما لشكر و استادكار كه به علم جنگ [آشنا باشد] بفرستد.
اگر چنين نمايد دوستى كرده باشد و بالله كه ما آن قدر لشكر داريم كه از عهده دشمن بيرون آييم. ايشان برابر دشمن بيايند كه ما ايستادهايم و اينجانب بر نوشته پاپا اعتماد تمام [دارم] و يقين است كه نوشته پاپا دروغ نيست.
هرگاه اينچنين پاپا كه آيد و نزد ما باشد و ما هر كه را صلاح باشد نوشتيم حالا بیکزاده را كه هم كس ماست و هم شخص ايشان است فرستاديم و جماعت عيسويان را ما حرمت بسيار میداريم و رعايت میكنيم و هيچ عيسويان را به تكليف محمدى به زور نكردهايم و نمیكنيم. چرا كه از مذهب ما دور است و درست نيست كه عيسويان را به زور محمدى نماييم...(ص ۴۳)
مأخذ: ستوده، منوچهر. اسناد پادريان كَرمِلى بازمانده از عصر شاه عباس صفوی. با همكارى ايرج افشار. تهران: ميراث مكتوب. سال ۱۳۸۳
@atorabanorg
نامهٔ شرلی به شاه عباس درخصوص جنگ با عثمانیان و تجارت ابریشم
#صفویه
#کتاب_مرجع
#اسناد
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
به عالیجناب بندگان نوّاب كاميابِ سپهر ركاب اشرف اقدس ارفع اعلى خلّد اللّه ملكه ابداً میرساند كه:
از آن تاريخ كه از خدمت نوّاب محروم شده آنچه خدماتى كه به بنده رجوع نموده بودند دقيقهاى فرو گذاشت ننموده و در هيچ باب تقصيرى واقع نشد و اگر چه محنت اين سفر و درد غربت را كشيديم امّا پادشاه فرنگ را به دوستى نوّاب يكجهت نموده و پادشاه اسپانيه قرار و شرط نموده كه هميشه به اهل روم محاربه نمايد به نوعى كه هرگز صلحپذير نباشد و فقير را سردار دريا كرده است و حكم قايم داده كه در دريا و خشكى هر چه خواهم به جا آورم و در خدمات خود را معاف نخواهم نمود و ديگر آنچه رو خواهد داد احوالات را به عرض همايون خواهم رساند.
و قبل ازين مذكور میشد كه پادشاه مجار با خواندگار روم (عثمانیان) آشتى نموده اين مقدمه خلاف بوده و درين وقت دشمنى ايشان زياده شد. كشتى بسيار و لشكر بیشمار جمع نموده و پادشاهان فرنگيه متّفق القول و متفق اللفظ شدهاند كه در محاربه ترك در پيوندند و چون ميانه نوّاب اعلى و پادشاه اسپانيه نهايت محبّت بود سخن چند ضرور شد كه به عرض رسانم:
اولًا در باب ابريشم چنين مقرّر شد كه سوداى ابريشم در هرمز بشود. چرا كه مردم فرنگ هر ساله زر بسيار و يراقهاى كلى از آلت حرب به الكاى روم میبرند و سودا مینمايند و حال آنكه معامله ايشان برطرف میشود هر دو جانبه دشمنى زياده میشود و پادشاه اسپانيه حكمى به كپتان هرمز فرستاده كه از مردم عجم كه رعيت بندگان نوّاباند ابريشم به هرمز آورند عزّت و حرمت بدارد و خرجى كه واقع شود زياده نگيرند و قرار يافت كه سوداى ابريشم در هرمز بشود.
توقع چنان است كه چون نوّاب به مطالعه مكتوب برسد ديگر آنچه به خاطر مبارك رسد قلمى نموده ارسال دارند. چرا كه پادشاه اسپانيه اين مقدار محبّت به هم رسانيده كه هر مطالبات كه نوّاب رجوع نمايد سلاطين فرنگيه به تقديم خواهند رسانيد و فقير را نيز آنچه سعى میبايد به جاى خواهم آورد. امره اعلى. (ص ۵۶)
مأخذ: ستوده، منوچهر. اسناد پادريان كَرمِلى بازمانده از عصر شاه عباس صفوی. با همكارى ايرج افشار. تهران: ميراث مكتوب. سال۱۳۸۳
@atorabanorg
#صفویه
#کتاب_مرجع
#اسناد
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
به عالیجناب بندگان نوّاب كاميابِ سپهر ركاب اشرف اقدس ارفع اعلى خلّد اللّه ملكه ابداً میرساند كه:
از آن تاريخ كه از خدمت نوّاب محروم شده آنچه خدماتى كه به بنده رجوع نموده بودند دقيقهاى فرو گذاشت ننموده و در هيچ باب تقصيرى واقع نشد و اگر چه محنت اين سفر و درد غربت را كشيديم امّا پادشاه فرنگ را به دوستى نوّاب يكجهت نموده و پادشاه اسپانيه قرار و شرط نموده كه هميشه به اهل روم محاربه نمايد به نوعى كه هرگز صلحپذير نباشد و فقير را سردار دريا كرده است و حكم قايم داده كه در دريا و خشكى هر چه خواهم به جا آورم و در خدمات خود را معاف نخواهم نمود و ديگر آنچه رو خواهد داد احوالات را به عرض همايون خواهم رساند.
و قبل ازين مذكور میشد كه پادشاه مجار با خواندگار روم (عثمانیان) آشتى نموده اين مقدمه خلاف بوده و درين وقت دشمنى ايشان زياده شد. كشتى بسيار و لشكر بیشمار جمع نموده و پادشاهان فرنگيه متّفق القول و متفق اللفظ شدهاند كه در محاربه ترك در پيوندند و چون ميانه نوّاب اعلى و پادشاه اسپانيه نهايت محبّت بود سخن چند ضرور شد كه به عرض رسانم:
اولًا در باب ابريشم چنين مقرّر شد كه سوداى ابريشم در هرمز بشود. چرا كه مردم فرنگ هر ساله زر بسيار و يراقهاى كلى از آلت حرب به الكاى روم میبرند و سودا مینمايند و حال آنكه معامله ايشان برطرف میشود هر دو جانبه دشمنى زياده میشود و پادشاه اسپانيه حكمى به كپتان هرمز فرستاده كه از مردم عجم كه رعيت بندگان نوّاباند ابريشم به هرمز آورند عزّت و حرمت بدارد و خرجى كه واقع شود زياده نگيرند و قرار يافت كه سوداى ابريشم در هرمز بشود.
توقع چنان است كه چون نوّاب به مطالعه مكتوب برسد ديگر آنچه به خاطر مبارك رسد قلمى نموده ارسال دارند. چرا كه پادشاه اسپانيه اين مقدار محبّت به هم رسانيده كه هر مطالبات كه نوّاب رجوع نمايد سلاطين فرنگيه به تقديم خواهند رسانيد و فقير را نيز آنچه سعى میبايد به جاى خواهم آورد. امره اعلى. (ص ۵۶)
مأخذ: ستوده، منوچهر. اسناد پادريان كَرمِلى بازمانده از عصر شاه عباس صفوی. با همكارى ايرج افشار. تهران: ميراث مكتوب. سال۱۳۸۳
@atorabanorg
کتاب صورة الارض تألیف: ابن حوقل و کتاب تقویم البدان تألیف: ابولفدا
#فروشی
#کتاب_مرجع
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
♦️♦️♦️ قیمت دو جلد ۲ میلیون تومان♦️♦️♦️
چاپ بسیار نایاب انتشارات بنیاد فرهنگ ایران
♦️♦️♦️به فروش می رسد♦️♦️♦️
@aDaryosh
@atorabanorg
#فروشی
#کتاب_مرجع
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
♦️♦️♦️ قیمت دو جلد ۲ میلیون تومان♦️♦️♦️
چاپ بسیار نایاب انتشارات بنیاد فرهنگ ایران
♦️♦️♦️به فروش می رسد♦️♦️♦️
@aDaryosh
@atorabanorg
فهرست ماقبل الفهرست_جلد دوم (3).pdf
1 MB
فهرست ماقبل الفهرست، جلد دوم
#کتاب_مرجع
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
نوشتهی استاد فقید، دکتر پرویز اذکایی
@atorabanorg
#کتاب_مرجع
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
نوشتهی استاد فقید، دکتر پرویز اذکایی
@atorabanorg
ذکر واقعه حمله مغول توسط مورخ مشهور عزالدین بن الاثیر
#ایرانشناسی
#مغولان
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
#کتاب_مرجع
مورخ مشهور اسلام عزالدین بن الاثیر که در روزهای استیلای مغول بر ممالک شرقی اسلام در موصل و الجزیره می زیسته و کتاب معروف خود کامل التواريخ را دو سال قبل از فوت خویش یعنی در سال (۶۲۸ ه)بانجام رسانده در ذکر واقعه استیلای مغول چنين مینویسد :
شاید مردمان دیگر مثل این حادثه را که تا انقراض عالم و پایان دنیا نبینند.یاجوج و ماجوج و دجال لااقل بر اتباع خود ابقا میکنند و مخالفین را از میان بر میدارند ولی این جماعت بر هیچکس رحم نیاوردند، زنان و مردان و کودکان را کشتند و شکم حاملگان را دریدند و اطفال جنین را نیز بقتل آوردند، انالله و انا الیه راجعون و لاحول و لاقوه الا بالله العلی العظیم، آتش این حادثه دامن عالم را گرفت و ضرر آن همه خلق را شامل شد و سیر آن در بلاد بی شباهت بابری که در دنبال آن بادی در وزش آید نبود. طایفه ای از حدود چین حرکت کردند و بلاد ترکستان مثل کاشغر و بلاساغون را گرفتند و از آنجا شهرهای ماوراءالنهر مثل سمرقند و بخارا را مالک شدند. گروهی از ایشان به خراسان آمدند و با تصرف بلاد و قتل مردم و غارت و ویرانی از سر آن گذشتند بعد به ری و همدان و بلاد جبال رسیدند و تا حد عراق تاخته آهنگ آذربایجان و اران کردند و در کمتر از یک سال بیشتر مردم این نواحی را کشتند و جز معدودی که پای فرار داشتند کسی از دم تیغ ایشان سلامت نجست و این از نوادر وقایعی است که مثل آن نشده.(ص۱۰۰_۱۰۳)
مأخذ: اقبال آشتیانی.عباس. تاریخ مغول. انتشارات امیر کبیر. سال ۱۳۶۵
@atorabanorg
#ایرانشناسی
#مغولان
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
#کتاب_مرجع
مورخ مشهور اسلام عزالدین بن الاثیر که در روزهای استیلای مغول بر ممالک شرقی اسلام در موصل و الجزیره می زیسته و کتاب معروف خود کامل التواريخ را دو سال قبل از فوت خویش یعنی در سال (۶۲۸ ه)بانجام رسانده در ذکر واقعه استیلای مغول چنين مینویسد :
شاید مردمان دیگر مثل این حادثه را که تا انقراض عالم و پایان دنیا نبینند.یاجوج و ماجوج و دجال لااقل بر اتباع خود ابقا میکنند و مخالفین را از میان بر میدارند ولی این جماعت بر هیچکس رحم نیاوردند، زنان و مردان و کودکان را کشتند و شکم حاملگان را دریدند و اطفال جنین را نیز بقتل آوردند، انالله و انا الیه راجعون و لاحول و لاقوه الا بالله العلی العظیم، آتش این حادثه دامن عالم را گرفت و ضرر آن همه خلق را شامل شد و سیر آن در بلاد بی شباهت بابری که در دنبال آن بادی در وزش آید نبود. طایفه ای از حدود چین حرکت کردند و بلاد ترکستان مثل کاشغر و بلاساغون را گرفتند و از آنجا شهرهای ماوراءالنهر مثل سمرقند و بخارا را مالک شدند. گروهی از ایشان به خراسان آمدند و با تصرف بلاد و قتل مردم و غارت و ویرانی از سر آن گذشتند بعد به ری و همدان و بلاد جبال رسیدند و تا حد عراق تاخته آهنگ آذربایجان و اران کردند و در کمتر از یک سال بیشتر مردم این نواحی را کشتند و جز معدودی که پای فرار داشتند کسی از دم تیغ ایشان سلامت نجست و این از نوادر وقایعی است که مثل آن نشده.(ص۱۰۰_۱۰۳)
مأخذ: اقبال آشتیانی.عباس. تاریخ مغول. انتشارات امیر کبیر. سال ۱۳۶۵
@atorabanorg