آنتی الیگارشی
Photo
#دیدگاه
🔘 #مولانا را به ترکیه نبخشید!
✍امیر هاشمی مقدم
🔻به تازگی نامه گروهی از طلبهها منتشر شده که در آن دیدگاه آیتالله مکارم شیرازی را درباره ساخت فیلم «مست عشق» جویا شدهاند. این فیلم درباره شمس و مولانا و به کارگردانی حسن فتحی محصول مشترک ایران و ترکیه خواهد بود. آیتالله مکارم نیز در پاسخی کوتاه نوشته: «با توجه به اینکه این کار سبب ترویج فرقه ضالّه صوفیه میشود، شرعاً جایز نیست و باید از آن خودداری کرد». البته شیوه نگارش نامهای که طلبهها نوشتهاند، خود بحث جداگانهای است؛ شیوهای که در آن کلا به بیان دیدگاههای منفی و تکفیری درباره یک شخص یا برنامه پرداخته، و آنگاه از مراجع تقلید نظر میخواهند. در واقع با این ادبیات، مراجع تقلید را در کار انجامشده قرار میدهند و شوربختانه مراجع نیز بسیاری اوقات، به تایید چنین دیدگاههای افراطیای میپردازند؛ همچون همین پاسخ آیتالله مکارم.
نگارنده دقیقا همین امروز به قونیه آمده. هشتم مهرماه زادروز مولاناست و سالهاست که ترکیه در هفته نخست پاییز، جشنواره بینالمللی موسیقی سنتی و عرفانی برگزار کرده و گروههای موسیقی برجسته از کشورهای گوتاگون را به این جشنواره دعوت میکند. هر شب موسیقی یک کشور اجرا میشود و امشب هم کنسرت علیرضا قربانی از ایران است. شگفتآور آنکه تنها کنسرت گروههای ایرانی در سالن «سلجوقلو» این شهر برگزار میشود و دیگر کشورها، کنسرتشان در سالن مجموعه فرهنگی مولانا برگزار میگردد؛ چرا که شمار ایرانیانی که در این برنامه شرکت میکنند، قابل قیاس با شمار گردشگران کشورهای دیگر نیست و مجموعه فرهنگیمولانا گنجایششانرا ندارد. در نیمه دوم آذرماه هم که به مناسبت درگذشت مولانا، 10 روز مراسم «شب عروس» برگزار میشود نیز، اوضاع همین است.
یک دلیل چنین استقبالی از سوی ایرانیان، به جز پیوند ناگسستنی میان ایرانیان و مولانا، محروم بودنشان در ایران از برنامههایی اینچنین درباره مفاخر ایرانی است. شمس و مولانا را دیدگاههای افراطی، ضاله مینامند و حتی ساخت یک فیلم دربارهشان را برنمیتابند. پس چه جای گلایه که ترکیه مولانا را بهنام خویش مصادره کرده و دارد درباره شمس نیز همین کار را میکند؟ (توضیح آنکه مسجدی کوچک بهنام شمس در قونیه دارند که چند سالی است دولت ترکیه بر پایه خوابنما شدن یک نفر، مدعی است آرامگاه شمس اینجاست؛ در حالیکه در منابع تاریخی خود عثمانی هم بارها به آرامگاه شمس در خوی اشاره شده و سلاطین عثمانی که به ایران حمله میکردند، با پای پیاده به زیارتش میرفتند).
در واقع چنین موضعگیریهایی از سوی طلبهها و مجتهدان، بیش از اینکه خدمت به ایران باشد، خدمت به ترکیه و دیگر کشورهایی است که در پی مصادره میراث فرهنگی ایران هستند و آنگاه ایرانیان مجبورند برای برنامههای مرتبط با آنان، راه ترکیه را در پیش بگیرند.
بر پایه دیدگاههای افراطی در ایران، شمس و مولانا ضاله و گمراهند، حافظ اهل سنت بوده و نباید به او پر و بال داد، سعدی دروغگو بوده و اعمال منافی عفت میکرده، فردوسی زبان فارسی را در برابر زبان اسلام عَلَم کرد، ناصرخسرو اسماعیلی بود، منصور حلاج «انا الحق» گفت و شرک ورزید، دیگر مفاخر هم هر یک به دلیلی، گمراه بودند. عموما هنگامی که کسی از ایراندوستان از تمدن ایران باستان سخن میگویند، همین دیدگاههای افراطی مدعی میشوند در حالیکه ایران دوره اسلامی صدها اندیشمند برجسته داشتیم، تمدن ایران باستان اندیشمندان شناختهشده چندانی نداشته است. خب اگر این دیدگاه را بپذیریم، دقیقا به کدامیک از مفاخرمان در تمدن اسلامی فخر بورزیم که شما آنها را تکفیر نکرده باشید؟
نکته دیگر «فرقه ضالّه» دانستن صوفیه از نگاه آیتالله مکارم و برخی از دیگر حوزویان است. به جز اینکه ضاله و گمراه نامیدن مسلمانانی که همه اصول و فروع دین را قبول دارند، کار سادهای نیست، باید نگاهی اجتماعی نیز به این پدیده داشت. در درازای تاریخ ایران عموما گروههای متصوفه هنگامی گسترش یافتهاند که اوضاع اقتصادی، سیاسی و امنیتی ایران مناسب نبوده و بنابراین مردم تلاش میکردند با پیوستن به گروههای تصوف، راه گریزی از جهان پر آشوب اطرافشان بیابند. برای نمونه پس از حمله مغول و ویرانیهایی که در پی داشت، تصوف رشد چشمگیری نمود و از قضا از دل همین صوفیان بود که حکومت صفوی بر آمده و یکپارچگی و امنیت را در کشور برقرار کرد (و البته مذهب تشیع را رواج داد که همین طلاب اکنون مدافع دو آتشهاش هستند). اکنون نیز شرایط نامناسب اقتصادی/ اجتماعی است که تصوف و عرفانهای اصطلاحا «نو ظهور» را گسترش داده و بنابراین برخوردهای امنیتی در این زمینه راه به جایی نخواهد برد. ایکاش روحانیون ما به جای تکفیر تصوف و عرفان، چارهای هم برای رفع زمینههای پیدایش آن در دوران کنونی مییافتند.
اگر میپسندید، برای دیگران نیز بفرستید.
@antioligarchie
🔘 #مولانا را به ترکیه نبخشید!
✍امیر هاشمی مقدم
🔻به تازگی نامه گروهی از طلبهها منتشر شده که در آن دیدگاه آیتالله مکارم شیرازی را درباره ساخت فیلم «مست عشق» جویا شدهاند. این فیلم درباره شمس و مولانا و به کارگردانی حسن فتحی محصول مشترک ایران و ترکیه خواهد بود. آیتالله مکارم نیز در پاسخی کوتاه نوشته: «با توجه به اینکه این کار سبب ترویج فرقه ضالّه صوفیه میشود، شرعاً جایز نیست و باید از آن خودداری کرد». البته شیوه نگارش نامهای که طلبهها نوشتهاند، خود بحث جداگانهای است؛ شیوهای که در آن کلا به بیان دیدگاههای منفی و تکفیری درباره یک شخص یا برنامه پرداخته، و آنگاه از مراجع تقلید نظر میخواهند. در واقع با این ادبیات، مراجع تقلید را در کار انجامشده قرار میدهند و شوربختانه مراجع نیز بسیاری اوقات، به تایید چنین دیدگاههای افراطیای میپردازند؛ همچون همین پاسخ آیتالله مکارم.
نگارنده دقیقا همین امروز به قونیه آمده. هشتم مهرماه زادروز مولاناست و سالهاست که ترکیه در هفته نخست پاییز، جشنواره بینالمللی موسیقی سنتی و عرفانی برگزار کرده و گروههای موسیقی برجسته از کشورهای گوتاگون را به این جشنواره دعوت میکند. هر شب موسیقی یک کشور اجرا میشود و امشب هم کنسرت علیرضا قربانی از ایران است. شگفتآور آنکه تنها کنسرت گروههای ایرانی در سالن «سلجوقلو» این شهر برگزار میشود و دیگر کشورها، کنسرتشان در سالن مجموعه فرهنگی مولانا برگزار میگردد؛ چرا که شمار ایرانیانی که در این برنامه شرکت میکنند، قابل قیاس با شمار گردشگران کشورهای دیگر نیست و مجموعه فرهنگیمولانا گنجایششانرا ندارد. در نیمه دوم آذرماه هم که به مناسبت درگذشت مولانا، 10 روز مراسم «شب عروس» برگزار میشود نیز، اوضاع همین است.
یک دلیل چنین استقبالی از سوی ایرانیان، به جز پیوند ناگسستنی میان ایرانیان و مولانا، محروم بودنشان در ایران از برنامههایی اینچنین درباره مفاخر ایرانی است. شمس و مولانا را دیدگاههای افراطی، ضاله مینامند و حتی ساخت یک فیلم دربارهشان را برنمیتابند. پس چه جای گلایه که ترکیه مولانا را بهنام خویش مصادره کرده و دارد درباره شمس نیز همین کار را میکند؟ (توضیح آنکه مسجدی کوچک بهنام شمس در قونیه دارند که چند سالی است دولت ترکیه بر پایه خوابنما شدن یک نفر، مدعی است آرامگاه شمس اینجاست؛ در حالیکه در منابع تاریخی خود عثمانی هم بارها به آرامگاه شمس در خوی اشاره شده و سلاطین عثمانی که به ایران حمله میکردند، با پای پیاده به زیارتش میرفتند).
در واقع چنین موضعگیریهایی از سوی طلبهها و مجتهدان، بیش از اینکه خدمت به ایران باشد، خدمت به ترکیه و دیگر کشورهایی است که در پی مصادره میراث فرهنگی ایران هستند و آنگاه ایرانیان مجبورند برای برنامههای مرتبط با آنان، راه ترکیه را در پیش بگیرند.
بر پایه دیدگاههای افراطی در ایران، شمس و مولانا ضاله و گمراهند، حافظ اهل سنت بوده و نباید به او پر و بال داد، سعدی دروغگو بوده و اعمال منافی عفت میکرده، فردوسی زبان فارسی را در برابر زبان اسلام عَلَم کرد، ناصرخسرو اسماعیلی بود، منصور حلاج «انا الحق» گفت و شرک ورزید، دیگر مفاخر هم هر یک به دلیلی، گمراه بودند. عموما هنگامی که کسی از ایراندوستان از تمدن ایران باستان سخن میگویند، همین دیدگاههای افراطی مدعی میشوند در حالیکه ایران دوره اسلامی صدها اندیشمند برجسته داشتیم، تمدن ایران باستان اندیشمندان شناختهشده چندانی نداشته است. خب اگر این دیدگاه را بپذیریم، دقیقا به کدامیک از مفاخرمان در تمدن اسلامی فخر بورزیم که شما آنها را تکفیر نکرده باشید؟
نکته دیگر «فرقه ضالّه» دانستن صوفیه از نگاه آیتالله مکارم و برخی از دیگر حوزویان است. به جز اینکه ضاله و گمراه نامیدن مسلمانانی که همه اصول و فروع دین را قبول دارند، کار سادهای نیست، باید نگاهی اجتماعی نیز به این پدیده داشت. در درازای تاریخ ایران عموما گروههای متصوفه هنگامی گسترش یافتهاند که اوضاع اقتصادی، سیاسی و امنیتی ایران مناسب نبوده و بنابراین مردم تلاش میکردند با پیوستن به گروههای تصوف، راه گریزی از جهان پر آشوب اطرافشان بیابند. برای نمونه پس از حمله مغول و ویرانیهایی که در پی داشت، تصوف رشد چشمگیری نمود و از قضا از دل همین صوفیان بود که حکومت صفوی بر آمده و یکپارچگی و امنیت را در کشور برقرار کرد (و البته مذهب تشیع را رواج داد که همین طلاب اکنون مدافع دو آتشهاش هستند). اکنون نیز شرایط نامناسب اقتصادی/ اجتماعی است که تصوف و عرفانهای اصطلاحا «نو ظهور» را گسترش داده و بنابراین برخوردهای امنیتی در این زمینه راه به جایی نخواهد برد. ایکاش روحانیون ما به جای تکفیر تصوف و عرفان، چارهای هم برای رفع زمینههای پیدایش آن در دوران کنونی مییافتند.
اگر میپسندید، برای دیگران نیز بفرستید.
@antioligarchie
آنتی الیگارشی
⭕️ #محمدحسن_طالبیان ،معاون میراث فرهنگی وزارتخانه میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی : ترکیه پرونده ای با عنوان «خوشنویسی اسلامی» برای سال ٢٠٢١ به یونسکو ارائه داده است که مورد اعتراض ایران قرار گرفت. او با تاکید کرد که هرکشوری می تواند میراث فرهنگی ناملموس…
#نقد_و_نظر
⭕️ بار دیگر مسئولان فرهنگی ایران از ترکیه جا ماندند اما به جای پاسخگو بودن به دلیل تعلل در ثبت هنر خوشنویسی طی یک دهه گذشته، پاسخشان این است که ثبت #میراث_ناملموس انحصاری نیست و هر کشوری که خوشنویسی دارد، میتواند این هنر را ثبت کند.
#حجتالله_ایوبی، دبیرکل کمیسیون ملی یونسکو در ایران میگوید: "باید خوشحال باشیم که ترکیه به خط ایرانی و عربی بها میدهد و هر سال جشنواره بزرگ خوشنویسی برگزار میکند." ترکیه با برنامهریزی دقیق سرمایههای ما از جمله #مولانا و #خوشنویسی را به نام خود می کند و ما فقط تماشاچی هستیم.
کسی نمیتواند هنرمندان خوشنویس ترکیه را نادیده بگیرد و استانبول همواره یکی از مراکز هنر خوشنویسی بوده ؛ آنها بیشتر در خطوط نسخ و ثلث و کتابت قرآن کریم موفق عمل کردهاند و پیش از سده نهم و به قدرت رسیدن عثمانی سابقهای در این هنر ندارند. بر هنرمندان خوشنویس جهان اسلام هم پوشیده نیست که قاعدهمند کردن خطوط شش گانه، توسط ایرانیان صورت گرفته و نستعلیق و شکستهنستعلیق خطوط خاص ایرانیان است و خوشنویسی از ایران به جهان اسلام گسترش یافته و این شاگردان میرعماد (خوشنویس عهد صفوی) بودند که از هند تا مصر به پرورش شاگرد پرداختند...
روی سخن با مسئولانی است که سادهاندیشانه تصور میکنند ترکیه برای بها دادن به خط ایرانی و عربی اقدام به ثبت جهانی خوشنویسی کرده است و دنبال تفاهم و ثبت میراث مشترک با ترکیه هستند؛ این کشور در نهایت هوشمندی سه دهه است با برنامهریزی دقیق مشخصاً در حوزه خوشنویسی، تلاش داشته آنچه میراث قرنها هنر ایرانیان بوده، با نادیده گرفتن تاریخ خوشنویسی ایرانی، بهنام خود به جهان عرضه کند؛ در این راه از چاپ کتاب و آوردن نام میرعماد حسنی قزوینی بهعنوان خوشنویس استانبولی تا تلاش برای تغییر نام نستعلیق به تعلیق تا برگزاری انواع جشنوارهها و جذب هنرمندان ایرانی در استانبول فروگذار نکرده و امسال که ایران امکان ارائه پروندهای در یونسکو ندارد، فرصت را غنیمت شمرده و برای ثبت جهانی هنر خوشنویسی اسلامی اقدام کرده است. آنها فیلمی ده دقیقهای از کتیبههای مساجد و سابقه این هنر و نسخههای قدیمی خطی خود تهیه کردهاند و با شعار «قرآن در مکه نازل شد، در مصر تلاوت شده و در استانبول نوشته شده است» به یونسکو ارائه دادهاند.
https://www.hamshahrionline.ir/news/526590
@antioligarchie
⭕️ بار دیگر مسئولان فرهنگی ایران از ترکیه جا ماندند اما به جای پاسخگو بودن به دلیل تعلل در ثبت هنر خوشنویسی طی یک دهه گذشته، پاسخشان این است که ثبت #میراث_ناملموس انحصاری نیست و هر کشوری که خوشنویسی دارد، میتواند این هنر را ثبت کند.
#حجتالله_ایوبی، دبیرکل کمیسیون ملی یونسکو در ایران میگوید: "باید خوشحال باشیم که ترکیه به خط ایرانی و عربی بها میدهد و هر سال جشنواره بزرگ خوشنویسی برگزار میکند." ترکیه با برنامهریزی دقیق سرمایههای ما از جمله #مولانا و #خوشنویسی را به نام خود می کند و ما فقط تماشاچی هستیم.
کسی نمیتواند هنرمندان خوشنویس ترکیه را نادیده بگیرد و استانبول همواره یکی از مراکز هنر خوشنویسی بوده ؛ آنها بیشتر در خطوط نسخ و ثلث و کتابت قرآن کریم موفق عمل کردهاند و پیش از سده نهم و به قدرت رسیدن عثمانی سابقهای در این هنر ندارند. بر هنرمندان خوشنویس جهان اسلام هم پوشیده نیست که قاعدهمند کردن خطوط شش گانه، توسط ایرانیان صورت گرفته و نستعلیق و شکستهنستعلیق خطوط خاص ایرانیان است و خوشنویسی از ایران به جهان اسلام گسترش یافته و این شاگردان میرعماد (خوشنویس عهد صفوی) بودند که از هند تا مصر به پرورش شاگرد پرداختند...
روی سخن با مسئولانی است که سادهاندیشانه تصور میکنند ترکیه برای بها دادن به خط ایرانی و عربی اقدام به ثبت جهانی خوشنویسی کرده است و دنبال تفاهم و ثبت میراث مشترک با ترکیه هستند؛ این کشور در نهایت هوشمندی سه دهه است با برنامهریزی دقیق مشخصاً در حوزه خوشنویسی، تلاش داشته آنچه میراث قرنها هنر ایرانیان بوده، با نادیده گرفتن تاریخ خوشنویسی ایرانی، بهنام خود به جهان عرضه کند؛ در این راه از چاپ کتاب و آوردن نام میرعماد حسنی قزوینی بهعنوان خوشنویس استانبولی تا تلاش برای تغییر نام نستعلیق به تعلیق تا برگزاری انواع جشنوارهها و جذب هنرمندان ایرانی در استانبول فروگذار نکرده و امسال که ایران امکان ارائه پروندهای در یونسکو ندارد، فرصت را غنیمت شمرده و برای ثبت جهانی هنر خوشنویسی اسلامی اقدام کرده است. آنها فیلمی ده دقیقهای از کتیبههای مساجد و سابقه این هنر و نسخههای قدیمی خطی خود تهیه کردهاند و با شعار «قرآن در مکه نازل شد، در مصر تلاوت شده و در استانبول نوشته شده است» به یونسکو ارائه دادهاند.
https://www.hamshahrionline.ir/news/526590
@antioligarchie
#تلنگر
🔻درک ما از جهان
#جلالالدين_مولانا میگوید، همانگونه که به عالم نظر میكنی، جهان نیز همچنان مینماید. مسافری به شهری سفر میکند و هر چه نگاه میکند جز کفر و نفاق نمیبيند، مسافری دیگر، تنها به خرید و فروش کالا توجه دارد، آن ديگری خاطرش يكسره معطوف عمارتها و معماری است. يكی مهر و مرافقت میيابد و دیگری جز دشمن نمیبیند.
سپس #مولانا یکی از زیباترین داستانهای کوتاه (مینیمال) خود را ذکر میکند:
"گاو در بغداد آید ناگهان
بگذرد او زین سران تا آن سران
از همه عیش و خوشیها و مزه
او نبیند جز که قشر خربزه!"
بغداد نماد این عالم كثرت است، شهری پر ازدحام با مردمان، مناظر و مرایا، بنا و بازار، معبد و مسجد. اما یک گاو، در گشت و گذار خود در شهر به چه چیز جز پوست خربزهای افتاده در مزبله ذوق میکند؟...
آدمیان نیز متناسب با وسعت ادراک و بلندای فرهنگ خویش از سیر در این عالم بهره می یابند.
#نوید_بازرگان
@antioligarchie
🔻درک ما از جهان
#جلالالدين_مولانا میگوید، همانگونه که به عالم نظر میكنی، جهان نیز همچنان مینماید. مسافری به شهری سفر میکند و هر چه نگاه میکند جز کفر و نفاق نمیبيند، مسافری دیگر، تنها به خرید و فروش کالا توجه دارد، آن ديگری خاطرش يكسره معطوف عمارتها و معماری است. يكی مهر و مرافقت میيابد و دیگری جز دشمن نمیبیند.
سپس #مولانا یکی از زیباترین داستانهای کوتاه (مینیمال) خود را ذکر میکند:
"گاو در بغداد آید ناگهان
بگذرد او زین سران تا آن سران
از همه عیش و خوشیها و مزه
او نبیند جز که قشر خربزه!"
بغداد نماد این عالم كثرت است، شهری پر ازدحام با مردمان، مناظر و مرایا، بنا و بازار، معبد و مسجد. اما یک گاو، در گشت و گذار خود در شهر به چه چیز جز پوست خربزهای افتاده در مزبله ذوق میکند؟...
آدمیان نیز متناسب با وسعت ادراک و بلندای فرهنگ خویش از سیر در این عالم بهره می یابند.
#نوید_بازرگان
@antioligarchie
#داستانک
🔻#مولانا در برابر هیچ صاحب منصبی سر فرود نیاورد. مکتب او مکتب آزادی و آزادگی و انسان دوستی بود. او فارغ از نژاد و فرقه و آیین ، انسان ها را دوست می داشت و با عمل خود به آنان درس آزادگی می آموخت. این رباعی نشان دهنده راه و روش او در زندگی است:
"تا کاسه یِ دوغِ خویش باشد پیشم
والله که ز انگبینِ کس نندیشم
ور بی برگی به مرگ مالَد گوشم
آزادگی را به بندگی نفروشم
#مولانا از مقامات، چیزی برای خود دریافت
نمی کرد. اگر هم هدیه ای می رسید
بدون آنکه به آن دست بزند یکراست به خانه #حسام_الدین می فرستاد تا میان مریدان و دیگر نیازمندان تقسیم کند ، و برای خود و خانواده خود سهمی بر نمی داشت .
روزی #معین_الدین_پروانه صدراعظم مقتدر سلجوقیان روم، مهمانی ای ترتیب داد و سفره ای رنگین گسترد و در کنار ظرف غذای #مولانا
کیسه ای پر از طلا قرار داد. #مولانا نه از آن طعام خورد و نه کیسه زر را قبول کرد. برخاست و سماع کنان خواند :
"به خدا ميل ندارم نه به چرب و نه به شیرین
نه بدان کیسه یِ پر زر ، نه بدین کاسه یِ زرین"
#استاد_کریم_زمانی
@antioligarchie
🔻#مولانا در برابر هیچ صاحب منصبی سر فرود نیاورد. مکتب او مکتب آزادی و آزادگی و انسان دوستی بود. او فارغ از نژاد و فرقه و آیین ، انسان ها را دوست می داشت و با عمل خود به آنان درس آزادگی می آموخت. این رباعی نشان دهنده راه و روش او در زندگی است:
"تا کاسه یِ دوغِ خویش باشد پیشم
والله که ز انگبینِ کس نندیشم
ور بی برگی به مرگ مالَد گوشم
آزادگی را به بندگی نفروشم
#مولانا از مقامات، چیزی برای خود دریافت
نمی کرد. اگر هم هدیه ای می رسید
بدون آنکه به آن دست بزند یکراست به خانه #حسام_الدین می فرستاد تا میان مریدان و دیگر نیازمندان تقسیم کند ، و برای خود و خانواده خود سهمی بر نمی داشت .
روزی #معین_الدین_پروانه صدراعظم مقتدر سلجوقیان روم، مهمانی ای ترتیب داد و سفره ای رنگین گسترد و در کنار ظرف غذای #مولانا
کیسه ای پر از طلا قرار داد. #مولانا نه از آن طعام خورد و نه کیسه زر را قبول کرد. برخاست و سماع کنان خواند :
"به خدا ميل ندارم نه به چرب و نه به شیرین
نه بدان کیسه یِ پر زر ، نه بدین کاسه یِ زرین"
#استاد_کریم_زمانی
@antioligarchie
⭕️ " وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ..." در مراحل مختلف انقلاب برای استکبار ستیزی و غرب ستیزی ، برجسته شد، ولی به نظر می رسد شاید آیه ناظر به سالار ستیزی باشد ، شمس به مولانا گفت : دنبال پیشوا و امام نرو ، همه ما امام و پیشوا هستیم [ نجعلهم ائمه]
#مولانا
🀄️فریبرز کلانتری
#twitter
@antioligarchie
#هشت_مهر
#روز_بزرگداشت_مولانا
#مولانا
🀄️فریبرز کلانتری
@antioligarchie
#هشت_مهر
#روز_بزرگداشت_مولانا
Forwarded from اتچ بات
#نقد_و_نظر
⭕️ ای کاش همه ما را مصادره کنند
✍ سید عبدالجواد موسوی
🔻 با خودم فکر میکنم اگر #شمس و #مولانا را دیگران مصادره نمیکردند آیا ما میتوانستیم امانتداران خوبی باشیم و شان و منزلت آنها را پاس داریم؟
حالا که #فردوسی را مصادره نکردهاند ما توانستهایم قدر او را بدانیم؟ پاسخ روشن است و تلخ.
همین هفته پیش در تلویزیون که ادعای ملی بودن دارد اتفاق وحشتناکی رخ داد. در یک برنامه کاملا فرهنگی یک آقایی که به شدت مدعی فضل و فرهنگ و دانش است با شاهنامه فردوسی چنان کرد که مغول با نیشابور نکرد.
هیچ آدم محترمی از آن آقا انتظار دانش ادبی ندارد و اصلاً نه آن آقا که کمتر کسی را میتوان یافت که به راحتی از پس شاهنامهخوانی برآید. حتی ممکن است شاعران و نویسندگان نامدار ما از آزمون شاهنامه خوانی ناگهانی و بداهه سربلند بیرون نیایند.
بر آنان نیز خرده نتوان گرفت اما فاجعه آن جاست که این برنامه فرهنگی یک برنامه زنده نیست. این برنامه کارگردان و تهیهکننده و مجری و ناظر پخش و کلی عوامل دیگر دارد. چطور هیچ کدام آنها متوجه نشدند که کارشناس محترم برنامه آن ها دارد وزن و قافیه و معنا را در هم میریزد و عِرض خود میبرد و زحمت ما می دارد؟
ممکن است بگویید فردوسی موضوعیتی برای دست اندرکاران فرهنگی ما ندارد و آن ها ترجیح میدهند به جای توجه به زبان فارسی و شاعر بزرگی مثل فردوسی به زعم خودشان به ترویج ارزشهای انقلابی بپردازند.
آن وقت من از شما میپرسم پس این تندیس های کج و معوجی که از سردار #قاسم_سلیمانی در این گوشه و آن گوشه کشور نصب کردهاند تکلیفش چه میشود؟
سوگند میخورم اگر دشمنان #قاسم_سلیمانی تصمیم میگرفتند به قصد تخریب او تندیسی از قد و قامتش بسازند نتیجه کار بدین اندازه وهنآمیز نمیشد.
مشکل خیلی جدیتر از این حرفهاست. اهل فرهنگ و آدمهای خوشذوق را رسماً از دایره تصمیم و اجرا کنار گذاشتهاند و کار را به نااهلان سپردهاند.
فرقی نمیکند موضوع در دستور کار مولانا و شمس و فردوسی باشد و یا سردار قاسم سلیمانی. این جاست که با خودم میگویم همان بهتر که شمس و مولانا دور از دسترس ما باشند. حداقل آنها را تا این حد خوار و خفیف نمیکنیم که دیگر اسطورههای فرهنگی این سرزمین را کردهایم.
بگذارید دیگران با همان نگاه توریستیشان شمس و مولانا را مصادره کنند و مخاطبان را از حقیقت معرفتی آنها دور نگه دارند. لااقل در آن نگاه توریستی اندکی ذوق و آب و رنگ هست.
میترسم کار به دست ما بیفتد و چنان کاریکاتور مضحکی از آن بزرگان ترسیم کنیم که مایه شرم و سرافکندگی همه اهل فرهنگ باشد.
مادامی که در بر همین پاشنهای میچرخد که این روزها و سالها چرخیده است آرزو میکنم بقیه بزرگان این سرزمین را هم مصادره کنند تا بیش از این در حق فرهنگ و هنر این سرزمین جفا نشود.
بلند بگو: آمین!
@antioligarchie
پانوشت : شاهنامه خوانی "فراستی" در سیمای ملی👇
⭕️ ای کاش همه ما را مصادره کنند
✍ سید عبدالجواد موسوی
🔻 با خودم فکر میکنم اگر #شمس و #مولانا را دیگران مصادره نمیکردند آیا ما میتوانستیم امانتداران خوبی باشیم و شان و منزلت آنها را پاس داریم؟
حالا که #فردوسی را مصادره نکردهاند ما توانستهایم قدر او را بدانیم؟ پاسخ روشن است و تلخ.
همین هفته پیش در تلویزیون که ادعای ملی بودن دارد اتفاق وحشتناکی رخ داد. در یک برنامه کاملا فرهنگی یک آقایی که به شدت مدعی فضل و فرهنگ و دانش است با شاهنامه فردوسی چنان کرد که مغول با نیشابور نکرد.
هیچ آدم محترمی از آن آقا انتظار دانش ادبی ندارد و اصلاً نه آن آقا که کمتر کسی را میتوان یافت که به راحتی از پس شاهنامهخوانی برآید. حتی ممکن است شاعران و نویسندگان نامدار ما از آزمون شاهنامه خوانی ناگهانی و بداهه سربلند بیرون نیایند.
بر آنان نیز خرده نتوان گرفت اما فاجعه آن جاست که این برنامه فرهنگی یک برنامه زنده نیست. این برنامه کارگردان و تهیهکننده و مجری و ناظر پخش و کلی عوامل دیگر دارد. چطور هیچ کدام آنها متوجه نشدند که کارشناس محترم برنامه آن ها دارد وزن و قافیه و معنا را در هم میریزد و عِرض خود میبرد و زحمت ما می دارد؟
ممکن است بگویید فردوسی موضوعیتی برای دست اندرکاران فرهنگی ما ندارد و آن ها ترجیح میدهند به جای توجه به زبان فارسی و شاعر بزرگی مثل فردوسی به زعم خودشان به ترویج ارزشهای انقلابی بپردازند.
آن وقت من از شما میپرسم پس این تندیس های کج و معوجی که از سردار #قاسم_سلیمانی در این گوشه و آن گوشه کشور نصب کردهاند تکلیفش چه میشود؟
سوگند میخورم اگر دشمنان #قاسم_سلیمانی تصمیم میگرفتند به قصد تخریب او تندیسی از قد و قامتش بسازند نتیجه کار بدین اندازه وهنآمیز نمیشد.
مشکل خیلی جدیتر از این حرفهاست. اهل فرهنگ و آدمهای خوشذوق را رسماً از دایره تصمیم و اجرا کنار گذاشتهاند و کار را به نااهلان سپردهاند.
فرقی نمیکند موضوع در دستور کار مولانا و شمس و فردوسی باشد و یا سردار قاسم سلیمانی. این جاست که با خودم میگویم همان بهتر که شمس و مولانا دور از دسترس ما باشند. حداقل آنها را تا این حد خوار و خفیف نمیکنیم که دیگر اسطورههای فرهنگی این سرزمین را کردهایم.
بگذارید دیگران با همان نگاه توریستیشان شمس و مولانا را مصادره کنند و مخاطبان را از حقیقت معرفتی آنها دور نگه دارند. لااقل در آن نگاه توریستی اندکی ذوق و آب و رنگ هست.
میترسم کار به دست ما بیفتد و چنان کاریکاتور مضحکی از آن بزرگان ترسیم کنیم که مایه شرم و سرافکندگی همه اهل فرهنگ باشد.
مادامی که در بر همین پاشنهای میچرخد که این روزها و سالها چرخیده است آرزو میکنم بقیه بزرگان این سرزمین را هم مصادره کنند تا بیش از این در حق فرهنگ و هنر این سرزمین جفا نشود.
بلند بگو: آمین!
@antioligarchie
پانوشت : شاهنامه خوانی "فراستی" در سیمای ملی👇
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
#حکایت
🔻میگویند که دو برادر بودند پس از مرگ پدر، یکی جای پدر به زرگری نشست و دیگری برای این که از وسوسه ی نفس شیطانی به دور بمانَد، از مردم کناره گرفته و غارنشین شد.
روزی قافلهای از جلو غار می گذشت و چون به شهر برادر میرفتند، برادرِ غارنشین غربالی پر از آب می کند و به قافله سالار میدهد تا در شهر به برادرش برساند.
[منظور این بود به برادرش بفهمانَد] که از ریاضت و دوری از خلایق به این مقام رسیده که غربال سوراخ سوراخ را پر از آب میتواند بکند بی آن که بریزد.
چون قافله سالار به شهر و بازار محل کسب برادر میرسد و امانتی را میدهد، برادر آن را نخ بسته و از سقف دکان آویزان میکند و در عوض گلوله آتشی از کوره در آورده میان پنبه گذاشته و به قافله سالار میدهد تا آن را در جواب به برادرش بدهد.
چون برادر غارنشین برادر کاسب خود را کمتر از خود نمیبیند عزم دیدارش کرده و به شهر و دکان وی میرود.
در گوشه دکان چشم به برادر داشت و دید که برادر زرگرش دستبندی از طلا را روی دست زنی امتحان میکند، دیدن این منظره همان و دگرگون شدن حالت نفسانی همان و در همین لحظه آبی که در غربال بود از سوراخ غربال رد شده و از سقف دکان به زمین میریزد.
چون زرگر این را میبیند ؛ میگوید:
"ای برادر اگر به دکان نشستی و هنگام کسب و کار و دیدن زنان، آب از غربالت نریخت؛ زاهد میباشی، وگرنه دور از اجتماع و عدم دسترس، همه زاهد هستند!"
#مولانا
@antioligarchie
🔻میگویند که دو برادر بودند پس از مرگ پدر، یکی جای پدر به زرگری نشست و دیگری برای این که از وسوسه ی نفس شیطانی به دور بمانَد، از مردم کناره گرفته و غارنشین شد.
روزی قافلهای از جلو غار می گذشت و چون به شهر برادر میرفتند، برادرِ غارنشین غربالی پر از آب می کند و به قافله سالار میدهد تا در شهر به برادرش برساند.
[منظور این بود به برادرش بفهمانَد] که از ریاضت و دوری از خلایق به این مقام رسیده که غربال سوراخ سوراخ را پر از آب میتواند بکند بی آن که بریزد.
چون قافله سالار به شهر و بازار محل کسب برادر میرسد و امانتی را میدهد، برادر آن را نخ بسته و از سقف دکان آویزان میکند و در عوض گلوله آتشی از کوره در آورده میان پنبه گذاشته و به قافله سالار میدهد تا آن را در جواب به برادرش بدهد.
چون برادر غارنشین برادر کاسب خود را کمتر از خود نمیبیند عزم دیدارش کرده و به شهر و دکان وی میرود.
در گوشه دکان چشم به برادر داشت و دید که برادر زرگرش دستبندی از طلا را روی دست زنی امتحان میکند، دیدن این منظره همان و دگرگون شدن حالت نفسانی همان و در همین لحظه آبی که در غربال بود از سوراخ غربال رد شده و از سقف دکان به زمین میریزد.
چون زرگر این را میبیند ؛ میگوید:
"ای برادر اگر به دکان نشستی و هنگام کسب و کار و دیدن زنان، آب از غربالت نریخت؛ زاهد میباشی، وگرنه دور از اجتماع و عدم دسترس، همه زاهد هستند!"
#مولانا
@antioligarchie
Telegram
attach 📎
#نکته
🔻#مولانا می گوید علت سقوط افراد ازمقام انسانی به حالت ظلم و جور و خودپرستی و...چهار دلیل دارد؛
او این چهار عامل را به چهار پرنده ی شوم و فتنه گر در درون انسان تشبیه کرده:
۱. اردک که نماد آز و طمع است ؛
اردک حیوانی است که چه سیر باشد و چه گرسنه همیشه نوکش روی زمین است .
بعضی از انسانها مثل اردک هر چه دارای پول ومقام باشند باز هم می خواهند و حرص و طمعشان سیر شدنی نیست.
۲.خروس که نماد قدرت وشهوت است ؛
یکی دیگر از مشکلات دنیا ، ستمگری و قدرت پرستی و شهوت و بی بند و باری جنسی و همچنین تجاوز به حقوق انسانها است . این صفات انسان به خروس تشبیه شده است.
۳. طاووس که نماد زیبایی ظاهری است ؛
چشم و هم چشمی ها ، تلاش برای رسیدن به زیبایی کذایی ، خودنمایی ، گفتار بی عمل ، دروغ فریبنده و خوش آیند گفتن بجای بیان واقعیت ، این گونه اعمال انسان ها را به طاووس تشبیه کرده است .
۴. و کلاغ که نماد بلندپروازی کذایی است؛
منظور #مولانا از کلاغ افراد #نارسیسم یا خود پرست است.
دربرخی از تمثیل ها ، کلاغ آرزو دارد که عقاب باشد یعنی کسی که عقده دارد خود را در مقام بالا ببیند ولی این توانایی رشد یا در او نیست یا نمی خواهد با سعی و تلاش و کوشش به آن برسد
بنابراین برای رسیدن به مقصود دست به هر کاری می زند مثلا می کوشد تا از دیگران پلی بسازد و از آن عبور کند.
هدف #مولوی از توصیف حالات این چهار پرنده این است که بگوید اگر هدف انسان روی آوردن به اخلاقیات و گذشتن از ظاهر و رسیدن به معنا باشد باید این چهار مرغ شوم درون خود را نابود کند .
@antioligarchie
🔻#مولانا می گوید علت سقوط افراد ازمقام انسانی به حالت ظلم و جور و خودپرستی و...چهار دلیل دارد؛
او این چهار عامل را به چهار پرنده ی شوم و فتنه گر در درون انسان تشبیه کرده:
۱. اردک که نماد آز و طمع است ؛
اردک حیوانی است که چه سیر باشد و چه گرسنه همیشه نوکش روی زمین است .
بعضی از انسانها مثل اردک هر چه دارای پول ومقام باشند باز هم می خواهند و حرص و طمعشان سیر شدنی نیست.
۲.خروس که نماد قدرت وشهوت است ؛
یکی دیگر از مشکلات دنیا ، ستمگری و قدرت پرستی و شهوت و بی بند و باری جنسی و همچنین تجاوز به حقوق انسانها است . این صفات انسان به خروس تشبیه شده است.
۳. طاووس که نماد زیبایی ظاهری است ؛
چشم و هم چشمی ها ، تلاش برای رسیدن به زیبایی کذایی ، خودنمایی ، گفتار بی عمل ، دروغ فریبنده و خوش آیند گفتن بجای بیان واقعیت ، این گونه اعمال انسان ها را به طاووس تشبیه کرده است .
۴. و کلاغ که نماد بلندپروازی کذایی است؛
منظور #مولانا از کلاغ افراد #نارسیسم یا خود پرست است.
دربرخی از تمثیل ها ، کلاغ آرزو دارد که عقاب باشد یعنی کسی که عقده دارد خود را در مقام بالا ببیند ولی این توانایی رشد یا در او نیست یا نمی خواهد با سعی و تلاش و کوشش به آن برسد
بنابراین برای رسیدن به مقصود دست به هر کاری می زند مثلا می کوشد تا از دیگران پلی بسازد و از آن عبور کند.
هدف #مولوی از توصیف حالات این چهار پرنده این است که بگوید اگر هدف انسان روی آوردن به اخلاقیات و گذشتن از ظاهر و رسیدن به معنا باشد باید این چهار مرغ شوم درون خود را نابود کند .
@antioligarchie
#تلنگر
🔻آخر، همه ی دارها از چوب نباشد،
مَنصَب و بلندی و دولتِ دنیا نیز، داری بسیار بلند است.
چون حق تعالی خواهد که کسی را بگیرد،
او را در دنیا منصبی عظیم و پادشاهی ای بزرگ دهد!
همچون فرعون و نمرود و امثال اینها.
آن[مقام و منصب] همه چو داری ست که حق تعالی ایشان را بر آنجا می کند،
تا جملۀ خلایق بر آنجا مطلّع شوند!
📚 #فیه_ما_فیه
🔻 آنچه منصب میکُند با جاهلان
از فضیحت کِی کُند صد ارسلان؟
#مولانا
@antioligarchie
🔻آخر، همه ی دارها از چوب نباشد،
مَنصَب و بلندی و دولتِ دنیا نیز، داری بسیار بلند است.
چون حق تعالی خواهد که کسی را بگیرد،
او را در دنیا منصبی عظیم و پادشاهی ای بزرگ دهد!
همچون فرعون و نمرود و امثال اینها.
آن[مقام و منصب] همه چو داری ست که حق تعالی ایشان را بر آنجا می کند،
تا جملۀ خلایق بر آنجا مطلّع شوند!
📚 #فیه_ما_فیه
🔻 آنچه منصب میکُند با جاهلان
از فضیحت کِی کُند صد ارسلان؟
#مولانا
@antioligarchie
#تلنگر
🔻 وقتی که به جای درمانِ درد، فلسفه می بافی!
یک نفر سیلی ای به دیگری زد ، آن شخص هم حمله کرد تا تلافی کند و سیلی ای به او بزند.
نفر اولی که سیلی زده بود گفت:" صبر کن اول من از تو سوالی بپرسم ! بعد به من سیلی بزن." پرسید که:" وقتی من پسِ سرِ تو زدم یک صدایی ایجاد شد. سوالم این است که این صدا از دست من بود یا از پسِ سرِ تو ؟ "
مرد گفت :" از دردِ سیلیِ تو نمی توانم فکر کنم که کدام یک عامل ایجاد صدایِ سیلی بود. تو که درد نداری به این مساله فکر کن چون کسی که دردمند است، به دنبال فهمیدن این مسائل نیست."
#مولانا
@antioligarchie
🔻 وقتی که به جای درمانِ درد، فلسفه می بافی!
یک نفر سیلی ای به دیگری زد ، آن شخص هم حمله کرد تا تلافی کند و سیلی ای به او بزند.
نفر اولی که سیلی زده بود گفت:" صبر کن اول من از تو سوالی بپرسم ! بعد به من سیلی بزن." پرسید که:" وقتی من پسِ سرِ تو زدم یک صدایی ایجاد شد. سوالم این است که این صدا از دست من بود یا از پسِ سرِ تو ؟ "
مرد گفت :" از دردِ سیلیِ تو نمی توانم فکر کنم که کدام یک عامل ایجاد صدایِ سیلی بود. تو که درد نداری به این مساله فکر کن چون کسی که دردمند است، به دنبال فهمیدن این مسائل نیست."
#مولانا
@antioligarchie