آنتی الیگارشی
#تکمیلی ⭕️توییت مدیر روابط عمومی دانشگاه آزاد در رابطه با ماجرای رخ داده در دانشگاه علوم تحقیقات : «در کلانتری و با بررسی تیمهای پزشکی مشخص شد که وی تحت فشار روحی شدید و دارای اختلالات روان بوده است. گفتنی است که ایشان علاوهبر جدایی از همسر سابق خود،…
⭕️مردی که در خبر نوشته شده همسر دانشجوی جنجالی علوم و تحقیقات است از سایرین می خواهد که ویدئوی همسرش را بازنشر نکنند.
https://t.me/moniban_news/78528
@antioligarchie
https://t.me/moniban_news/78528
@antioligarchie
Telegram
منیبان
🎥 تقاضای همسر دانشجوی علوم تحقیقات: ویدئوی دانشگاه علوم تحقیقات را باز نشر نکنید، این خانم مادر ۲ فرزند است و با آبروی او بازی نکنید.
@moniban_news
@moniban_news
#دیدگاه
⭕️۱۳ آبان، دانشجویان چپی ( خط امام) از دیوار سفارت بالا رفتند و ۶۶ نفر از اعضای سفارت را گروگان گرفتند. خواستهشان: استرداد شاه بستری در بیمارستانی در آمریکا برای اعدام به دست خلخالی!
گروگانگیری دیپلماتهای کشور خارجی در سطح جهانی بسیار مذموم است و زشتی هدف گروگانگیری نظام را بعداً مجبور کرد که روایت را عوض کند: از گروگانگیری به "تسخیر لانهی جاسوسی"! ولی حتی اگر مسأله جاسوسی هم مطرح بود، در عرف جهانی همواره کشور میزبان فقط حق اخراج دیپلماتها را دارد.در شدیدترین سالهای جنگ سرد بین آمریکا و شوروی و جاسوسی از هر دو طرف، هرگاه کسی از کادر دیپلماتیک از کشور مقابل به جاسوسی متهم میشد، فقط از کشور اخراج میشد.
در انقلاب ۵۷، آمریکاییها نقش تماشاگر را بازی کردند ومتقاعد شده بودند که شاه کنترل خود را بر امور از دست داده وعمده نگرانیشان افتادن ایران به دست کمونیستهای وابسته به شوروی بود. این بود که از قدرت گرفتن طیف مذهبی (گرچه چپی!) در انقلاب خیلی ناخشنود نبودند؛ آنها دو ماه قبل از پیروزی انقلاب مذاکراتی را نیز با انقلابیها شروع کرده بودند. با حجم زیاد تسلیحاتی که به ایران فروخته بودند (اسلحهای که در جنگ ۸سالهی بعدی با عراق، ایران را نجات داد!)، و نیز از آنجا که ایران یکی از تامینکنندگان نفت دنیا بود، نگرانی آمریکاییها قابل فهم بود.
بعد از پیروزی انقلاب، آمریکا بلافاصله حکومت جدید را به رسمیت شناخت.
ولی جو ایران آن روز به شدت چپزده بود و دشمنی با آمریکا بلافاصله از اولین روز پیروزی در میان انقلابیون شروع شد. افراد و گروههای مختلف سعی می کردند تا در شعار و تبلیغات از بقیه در ضدآمریکایی بودن جلوتر باشند. حرف هایشان هم همان حرفهای همیشگی چپها بود: ویتنام، شیلی، کوبا، امپریالیسم آمریکا....
سه روز بعد از پیروزی انقلاب( ۲۵ بهمن ۵۷) چریکهای فدایی خلق به سفارت آمریکا حملهی چریکی کردند و چند ساعت دیپلماتهای آمریکایی را حبس کردند. این فتنهی با دخالت دولت موقت پایان یافت
شاه برای معالجه از کارتر درخواست ورود به آمریکا کرد. کارتر علیرغم میلش برای حفظ رابطه با حکومت جدید، بعد از چندی تردید به شاه اجازهی ورود داد...شاه مهرماه ۵۸ وارد آمریکا شد، سردو بدون هیچ استقبال رسمی یا غیررسمی!
دانشجویان خط امام در ابتدا فقط یک چیز میخواستند و آن استرداد شاه بود. آنها دقیقاً نمیدانستند برنامهشان چیست! بیشتر میخواستند ضرب شصتی به آمریکای جهانخوار نشان دهند،ولی موج حمایتی که از این عمل به عمل آمد، آنان را متحیر کرد و در معرض عمل انجامشده قرار داد. حمایتها از هر طرف بود: تمام گروههای چپی، تمام گروههای چپ مذهبی، روشنفکران (غلامحسین ساعدی، شاملو، هوشنگ ابتهاج....)، روحانیت انقلابی (مگر تک و توکی که بعداً به محافظهکاران مشهور شدند)، همه از این حرکت استقبال کردند، و روزانه راهپیماییهایی در حمایت از آنها انجام میشد.
دولت بازرگان با این عمل مخالف بود! ولی این بار به آنان توجهی نشد و دولت موقت مجبور به استعفا شد!
اثری که ۱۳ آبان ۵۸ و حوادث بعد از آن بر ایران گذاشت بیسابقه بود. به قول دوستی: ۱۳ آبان روزی بود که عروس ایران بعد از ۵۰ سال مقاومت به زور به حجله کمونیستها برده شد. دشمنی با آمریکا و تمام ایدئولوژی چپ به واسطهی این حرکت در عمیقترین لایههای حکومت نهادینه شد. در ۴۵ سال گذشته، در کنار کرهی شمالی تنها دو کشوری هستیم که با آمریکا روابط دیپلماتیک نداریم. حتی ویتنام و کوبا در آمریکا سفارت دارند. در بسیاری از جنگهای بزرگ و کوچک قرن بیستم، دو کشور متخاصم حتی در زمان جنگ هم سفارتهای خود را در کشور همدیگر حفظ کردند.
۱۳ آبان رادیکالیسم را جزو لاینفک سیاستگذاریهای بعدی در امور خارجی کرد.هر گونه روابط با آمریکا حتی مذاکره با آن به یکی از تابوهای ج.ا. تبدیل شد... آمریکاستیزی افراطی، کشور را دچار تصلب ايدئولوژيک کرد و ستونی شد برای خبیثترین افراد جامعه (انحصارطلب، رادیکال، سرکوبگر، ضدعقل و عقدهای) که دور آن گرد آیند و بقیه را حذف کنند و با هزینه زندگی چند نسل مفتخوری کنند. در میان مقامات بالا آنهایی که در ابتدا با این کار مخالف بودند، خیلی زود کشف کردند که وجود یک "دشمن" بزرگ چه قدر به نفعشان است. در واقع گروگان گیری سفارت مقدمه و تمثیلی شد از به گروگان گرفتن چهل ساله ملت ایران...
ادامه در پست بعدی👇
⭕️۱۳ آبان، دانشجویان چپی ( خط امام) از دیوار سفارت بالا رفتند و ۶۶ نفر از اعضای سفارت را گروگان گرفتند. خواستهشان: استرداد شاه بستری در بیمارستانی در آمریکا برای اعدام به دست خلخالی!
گروگانگیری دیپلماتهای کشور خارجی در سطح جهانی بسیار مذموم است و زشتی هدف گروگانگیری نظام را بعداً مجبور کرد که روایت را عوض کند: از گروگانگیری به "تسخیر لانهی جاسوسی"! ولی حتی اگر مسأله جاسوسی هم مطرح بود، در عرف جهانی همواره کشور میزبان فقط حق اخراج دیپلماتها را دارد.در شدیدترین سالهای جنگ سرد بین آمریکا و شوروی و جاسوسی از هر دو طرف، هرگاه کسی از کادر دیپلماتیک از کشور مقابل به جاسوسی متهم میشد، فقط از کشور اخراج میشد.
در انقلاب ۵۷، آمریکاییها نقش تماشاگر را بازی کردند ومتقاعد شده بودند که شاه کنترل خود را بر امور از دست داده وعمده نگرانیشان افتادن ایران به دست کمونیستهای وابسته به شوروی بود. این بود که از قدرت گرفتن طیف مذهبی (گرچه چپی!) در انقلاب خیلی ناخشنود نبودند؛ آنها دو ماه قبل از پیروزی انقلاب مذاکراتی را نیز با انقلابیها شروع کرده بودند. با حجم زیاد تسلیحاتی که به ایران فروخته بودند (اسلحهای که در جنگ ۸سالهی بعدی با عراق، ایران را نجات داد!)، و نیز از آنجا که ایران یکی از تامینکنندگان نفت دنیا بود، نگرانی آمریکاییها قابل فهم بود.
بعد از پیروزی انقلاب، آمریکا بلافاصله حکومت جدید را به رسمیت شناخت.
ولی جو ایران آن روز به شدت چپزده بود و دشمنی با آمریکا بلافاصله از اولین روز پیروزی در میان انقلابیون شروع شد. افراد و گروههای مختلف سعی می کردند تا در شعار و تبلیغات از بقیه در ضدآمریکایی بودن جلوتر باشند. حرف هایشان هم همان حرفهای همیشگی چپها بود: ویتنام، شیلی، کوبا، امپریالیسم آمریکا....
سه روز بعد از پیروزی انقلاب( ۲۵ بهمن ۵۷) چریکهای فدایی خلق به سفارت آمریکا حملهی چریکی کردند و چند ساعت دیپلماتهای آمریکایی را حبس کردند. این فتنهی با دخالت دولت موقت پایان یافت
شاه برای معالجه از کارتر درخواست ورود به آمریکا کرد. کارتر علیرغم میلش برای حفظ رابطه با حکومت جدید، بعد از چندی تردید به شاه اجازهی ورود داد...شاه مهرماه ۵۸ وارد آمریکا شد، سردو بدون هیچ استقبال رسمی یا غیررسمی!
دانشجویان خط امام در ابتدا فقط یک چیز میخواستند و آن استرداد شاه بود. آنها دقیقاً نمیدانستند برنامهشان چیست! بیشتر میخواستند ضرب شصتی به آمریکای جهانخوار نشان دهند،ولی موج حمایتی که از این عمل به عمل آمد، آنان را متحیر کرد و در معرض عمل انجامشده قرار داد. حمایتها از هر طرف بود: تمام گروههای چپی، تمام گروههای چپ مذهبی، روشنفکران (غلامحسین ساعدی، شاملو، هوشنگ ابتهاج....)، روحانیت انقلابی (مگر تک و توکی که بعداً به محافظهکاران مشهور شدند)، همه از این حرکت استقبال کردند، و روزانه راهپیماییهایی در حمایت از آنها انجام میشد.
دولت بازرگان با این عمل مخالف بود! ولی این بار به آنان توجهی نشد و دولت موقت مجبور به استعفا شد!
اثری که ۱۳ آبان ۵۸ و حوادث بعد از آن بر ایران گذاشت بیسابقه بود. به قول دوستی: ۱۳ آبان روزی بود که عروس ایران بعد از ۵۰ سال مقاومت به زور به حجله کمونیستها برده شد. دشمنی با آمریکا و تمام ایدئولوژی چپ به واسطهی این حرکت در عمیقترین لایههای حکومت نهادینه شد. در ۴۵ سال گذشته، در کنار کرهی شمالی تنها دو کشوری هستیم که با آمریکا روابط دیپلماتیک نداریم. حتی ویتنام و کوبا در آمریکا سفارت دارند. در بسیاری از جنگهای بزرگ و کوچک قرن بیستم، دو کشور متخاصم حتی در زمان جنگ هم سفارتهای خود را در کشور همدیگر حفظ کردند.
۱۳ آبان رادیکالیسم را جزو لاینفک سیاستگذاریهای بعدی در امور خارجی کرد.هر گونه روابط با آمریکا حتی مذاکره با آن به یکی از تابوهای ج.ا. تبدیل شد... آمریکاستیزی افراطی، کشور را دچار تصلب ايدئولوژيک کرد و ستونی شد برای خبیثترین افراد جامعه (انحصارطلب، رادیکال، سرکوبگر، ضدعقل و عقدهای) که دور آن گرد آیند و بقیه را حذف کنند و با هزینه زندگی چند نسل مفتخوری کنند. در میان مقامات بالا آنهایی که در ابتدا با این کار مخالف بودند، خیلی زود کشف کردند که وجود یک "دشمن" بزرگ چه قدر به نفعشان است. در واقع گروگان گیری سفارت مقدمه و تمثیلی شد از به گروگان گرفتن چهل ساله ملت ایران...
ادامه در پست بعدی👇
آنتی الیگارشی
#دیدگاه ⭕️۱۳ آبان، دانشجویان چپی ( خط امام) از دیوار سفارت بالا رفتند و ۶۶ نفر از اعضای سفارت را گروگان گرفتند. خواستهشان: استرداد شاه بستری در بیمارستانی در آمریکا برای اعدام به دست خلخالی! گروگانگیری دیپلماتهای کشور خارجی در سطح جهانی بسیار مذموم است…
اثری که ۱۳ آبان ۵۸ و حوادث بعد از آن بر ایران گذاشت بیسابقه بود. حتی شاید بسیار بیشتر از انقلاب ۵۷. به قول دوستی: ۱۳ آبان روزی بود که عروس ایران بعد از ۵۰ سال مقاومت به زور به حجله کمونیستها برده شد.
در ایران، دشمنی با آمریکا و تمام ایدئولوژی چپ به واسطهی این حرکت در عمیقترین لایههای حکومت نهادینه شد. در ۴۵ سال گذشته، در کنار کرهی شمالی (که به صورت رسمی هنوز در حال جنگ با آمریکا به شمار میرود) تنها دو کشوری هستیم که با آمریکا روابط دیپلماتیک نداریم. حتی ویتنام و کوبا (حتی کوبا!) در آمریکا سفارت دارند. در بسیاری از جنگهای بزرگ و کوچک قرن بیستم، دو کشور متخاصم حتی در زمان جنگ هم سفارتهای خود را در کشور همدیگر حفظ کردند.
روز ۱۳ آبان رادیکالیسم را جزو لاینفک تمام سیاستگذاریهای بعدی در امور خارجی کرد. در تمام این سالها، هر گونه روابط با آمریکا یا حتی مذاکره با آن به یکی از تابوهای ج.ا. تبدیل شده... آمریکاستیزی، آن هم به گونهی افراطی، کشور ما را دچار یک تصلب ايدئولوژيک کرد و از طرف دیگر، این اقدام ستونی شد برای خبیثترین افراد جامعه (انحصارطلب، رادیکال، سرکوبگر، ضدعقل و عقدهای) که دور آن گرد آیند و بقیه را حذف کنند و با هزینه زندگی چند نسل مفتخوری کنند. حتی آنهایی در میان مقامات بالا که در ابتدا با این کار مخالف بودند، خیلی زود کشف کردند که وجود یک "دشمن" بزرگ چه قدر به نفعشان است. در واقع گروگان گیری سفارت مقدمه و تمثیلی شد از به گروگان گرفتن چهل ساله ملت ایران...
کمتر از ده ماه بعد از حادثهی ۱۳ آبان که هنوز گروگانهای امریکایی در ایران بودند،جنگ بین عراق و ایران شروع شد. یکی از مهمترین عواملی که صدام را به جنگ با ایران تشویق کرد این بود که میدانست به دلیل گروگان گیری، آمریکاییها و غربیها، در مورد فروش سلاح به ایران کاملاً بیمیل عمل خواهند کرد. در کلِ جنگ، عراق تقریباً تمام سلاح خود را از بلوک شرق خرید. بلوک غرب، به خصوص آمریکا، در این زمینه تقریباً بیطرفانه عمل کرد و به هر دو طرف سلاح کمی فروخت. در حالیکه شوروی که به ایران حتی اجازهی حمل سیم خاردار را هم نمیداد، تقریباً تمام سلاح عراق را تامین میکرد. این در همان هشت سالی بود که ما از طرفی داشتیم سلاحهای آمریکایی خریداری شده در زمان شاه را به کار میبردیم و از طرف دیگر یک لحظه شعار "مرگ بر آمریکا" را ترک نکردیم و هر چه بیشتر سعی میکردیم خود را به بلوک کمونیسم (که ما را جزو آدم حساب نمیکردند و با صدام خیلی رفیقتر بودند) بچسبانیم!
تا آنجا که میدانم هیچ یک از عاملان این ماجرا هیچگاه علامتی از پشیمانی از خود نشان نداد و بعداً از سفرهی انقلاب بهره بردند و مشهور شدند و به مقامات رسیدند و بعضیشان بچههایشان را به آمریکا فرستادند و بعضیشان اصلاحطلب شدند و ....
💢جناب گاو
@antioligarchie
در ایران، دشمنی با آمریکا و تمام ایدئولوژی چپ به واسطهی این حرکت در عمیقترین لایههای حکومت نهادینه شد. در ۴۵ سال گذشته، در کنار کرهی شمالی (که به صورت رسمی هنوز در حال جنگ با آمریکا به شمار میرود) تنها دو کشوری هستیم که با آمریکا روابط دیپلماتیک نداریم. حتی ویتنام و کوبا (حتی کوبا!) در آمریکا سفارت دارند. در بسیاری از جنگهای بزرگ و کوچک قرن بیستم، دو کشور متخاصم حتی در زمان جنگ هم سفارتهای خود را در کشور همدیگر حفظ کردند.
روز ۱۳ آبان رادیکالیسم را جزو لاینفک تمام سیاستگذاریهای بعدی در امور خارجی کرد. در تمام این سالها، هر گونه روابط با آمریکا یا حتی مذاکره با آن به یکی از تابوهای ج.ا. تبدیل شده... آمریکاستیزی، آن هم به گونهی افراطی، کشور ما را دچار یک تصلب ايدئولوژيک کرد و از طرف دیگر، این اقدام ستونی شد برای خبیثترین افراد جامعه (انحصارطلب، رادیکال، سرکوبگر، ضدعقل و عقدهای) که دور آن گرد آیند و بقیه را حذف کنند و با هزینه زندگی چند نسل مفتخوری کنند. حتی آنهایی در میان مقامات بالا که در ابتدا با این کار مخالف بودند، خیلی زود کشف کردند که وجود یک "دشمن" بزرگ چه قدر به نفعشان است. در واقع گروگان گیری سفارت مقدمه و تمثیلی شد از به گروگان گرفتن چهل ساله ملت ایران...
کمتر از ده ماه بعد از حادثهی ۱۳ آبان که هنوز گروگانهای امریکایی در ایران بودند،جنگ بین عراق و ایران شروع شد. یکی از مهمترین عواملی که صدام را به جنگ با ایران تشویق کرد این بود که میدانست به دلیل گروگان گیری، آمریکاییها و غربیها، در مورد فروش سلاح به ایران کاملاً بیمیل عمل خواهند کرد. در کلِ جنگ، عراق تقریباً تمام سلاح خود را از بلوک شرق خرید. بلوک غرب، به خصوص آمریکا، در این زمینه تقریباً بیطرفانه عمل کرد و به هر دو طرف سلاح کمی فروخت. در حالیکه شوروی که به ایران حتی اجازهی حمل سیم خاردار را هم نمیداد، تقریباً تمام سلاح عراق را تامین میکرد. این در همان هشت سالی بود که ما از طرفی داشتیم سلاحهای آمریکایی خریداری شده در زمان شاه را به کار میبردیم و از طرف دیگر یک لحظه شعار "مرگ بر آمریکا" را ترک نکردیم و هر چه بیشتر سعی میکردیم خود را به بلوک کمونیسم (که ما را جزو آدم حساب نمیکردند و با صدام خیلی رفیقتر بودند) بچسبانیم!
تا آنجا که میدانم هیچ یک از عاملان این ماجرا هیچگاه علامتی از پشیمانی از خود نشان نداد و بعداً از سفرهی انقلاب بهره بردند و مشهور شدند و به مقامات رسیدند و بعضیشان بچههایشان را به آمریکا فرستادند و بعضیشان اصلاحطلب شدند و ....
💢جناب گاو
@antioligarchie
⭕️ #پزشکیان: اگر اسرائیل در رفتار خود تجدیدنظر کند و آتش بس را بپذیرد، ممکن است در نوع و شدت پاسخ ما اثر داشته باشد.
https://t.me/chandsanieh/478709
@antioligarchie
https://t.me/chandsanieh/478709
@antioligarchie
Telegram
چند ثانیه
🔹پزشکیان: اگر اسرائیل در رفتار خود تجدیدنظر کند و آتش بس را بپذیرد، ممکن است در نوع و شدت پاسخ ما اثر داشته باشد.
#چند_ثانیه
@chandsanieh
#چند_ثانیه
@chandsanieh
⭕️این آخوند افغانی که ایرانی ها را تهدید می کند ، استوری کرده که دعوتش کردند وزارت کشور و بهش گفتند حواسمان به مهاجرستیزان هست و به حسابشان می رسیم !!
#اخراج_افغانی_مطالبه_ملی
@antioligarchie
#اخراج_افغانی_مطالبه_ملی
@antioligarchie
⭕️روزنامه کیهان ۱۱ آبان ۱۳۴۲ در چاپ دوم خود گزارش و تصاویر ویژه ای از اعدام طیب و حاج اسمعیل رضایی منتشر می کند، گزارشی بسیار عجیب و شگفت انگیز از لحظات پایانی این دو اعدامی و راستش نمیدونم چطوری این گزارش اجازه انتشار یافته بود، بخصوص این بخش:
کیهان در گزارش خود نوشته بود: "چند لحظه قبل از فرمان آتش، وقتی طیب و حاج اسماعیل را به تیرهای چوبی بسته بودند، این گفت و گو بین آن ها رد و بدل شد: حاج اسماعیل (خطاب به عکاس ها) این عکس ها را نگه دارید روز قیامت به درد ما می خورد!"
جالب این که شاه گفته بود:
"افراد دستگیر شده از خمینی ۲۵ ریال گرفته اند تا شورش کنند" و روزنامه کیهان در گزارش روز ۱۱ آبان ۱۳۴۳ که بسیار هم مبسوط و در سه صفحه بود، وصیت نامه معدومین و بخصوص حاج اسمعیل را چنین منتشر کرده بود:
"حاج اسمعیل سپس گفت : طلب های مرا بنویسید! اول به یکی از شرکت ها در حدود ۶۳۰ هزار تومان مساعده داده ام که هر چه از این مبلغ وصول شود، سه قسمت کنید ...دو قسمت آن متعلق به حاجی علی نوری و یک قسمتش متعلق به خود من است ..."
۶۳۰ هزار تومان سال ۴۲ عدد بسیار بزرگی بود.
🀄️سید روح الله امین آبادی
#twitter
@antioligarchie
کیهان در گزارش خود نوشته بود: "چند لحظه قبل از فرمان آتش، وقتی طیب و حاج اسماعیل را به تیرهای چوبی بسته بودند، این گفت و گو بین آن ها رد و بدل شد: حاج اسماعیل (خطاب به عکاس ها) این عکس ها را نگه دارید روز قیامت به درد ما می خورد!"
جالب این که شاه گفته بود:
"افراد دستگیر شده از خمینی ۲۵ ریال گرفته اند تا شورش کنند" و روزنامه کیهان در گزارش روز ۱۱ آبان ۱۳۴۳ که بسیار هم مبسوط و در سه صفحه بود، وصیت نامه معدومین و بخصوص حاج اسمعیل را چنین منتشر کرده بود:
"حاج اسمعیل سپس گفت : طلب های مرا بنویسید! اول به یکی از شرکت ها در حدود ۶۳۰ هزار تومان مساعده داده ام که هر چه از این مبلغ وصول شود، سه قسمت کنید ...دو قسمت آن متعلق به حاجی علی نوری و یک قسمتش متعلق به خود من است ..."
۶۳۰ هزار تومان سال ۴۲ عدد بسیار بزرگی بود.
🀄️سید روح الله امین آبادی
@antioligarchie
#نقد_و_نظر
⭕️شرکتی سرم دیالیز تولید کرده و به خاطر آلودگی مواد اولیه ٧٠ بیمار فوت کرده اند حالا به جای اینکه با این شرکت برخورد بشود دوباره در حال تولید همین داروست!
این را سخنگوی کمیسیون بهداشت مجلس گفته است.
اسم شرکت و وابستگان را بگویید تا بدانیم کجا انقدر قدرت داشته که ۷۰ نفر را به کشتن بدهد و باز هم دوباره به تولید همان دارو مشغول شود!
🀄️خیزران
#twitter
@antioligarchie
⭕️شرکتی سرم دیالیز تولید کرده و به خاطر آلودگی مواد اولیه ٧٠ بیمار فوت کرده اند حالا به جای اینکه با این شرکت برخورد بشود دوباره در حال تولید همین داروست!
این را سخنگوی کمیسیون بهداشت مجلس گفته است.
اسم شرکت و وابستگان را بگویید تا بدانیم کجا انقدر قدرت داشته که ۷۰ نفر را به کشتن بدهد و باز هم دوباره به تولید همان دارو مشغول شود!
🀄️خیزران
@antioligarchie
#بازخوانی
⭕️ایران وایر در ۱۸ آبان ۱۳۹۷ در مطلبی با عنوان "خبرنگاری جرم نیست" نوشت :
حمید هوشنگی درگذشت؛ از دادگاه هویدا تا معمای حسین فهمیده؛
او در رشته روزنامهنگاری تحصیل کرده بود، کار خود را از سال ۱۳۵۲ در رادیو و تلویزیون ملی ایران آغاز کرد وسمتهای مختلفی در خبرگزاری پارس(ایرنا فعلی) داشت؛ از معاونت خبر تا مدیریت دفتر ایرنا در لندن. او زمان جنگ ایران و عراق، معاون ستاد تبلیغات جنگ بود و در امور رسانهای جنگ نقش موثری داشت.
هوشنگی را به عنوان یار «احمد بورقانی» هم میشناختند. بورقانی معاون مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در دوره اصلاحات بود؛ روزنامهنگاری که کارش را سال ۱۳۵۹ از خبرگزاری پارس آغاز کرد و بعد نماینده ششمین دوره مجلس شد. او ۱۳ بهمن ۱۳۸۶ برای دیدن حمید هوشنگی به دفترش رفته بود که همان جا سکته قلبی کرد و درگذشت.
هوشنگی گرایشات اصلاحطلبانه داشت. او از دهه ۸۰ دیگر در جایی به طور رسمی فعالیت مطبوعاتی نمیکرد اما به عنوان خبرنگار در فضای مجازی مینوشت؛ حتی وقتی از ایران مهاجرت کرد و برای زندگی به انگلستان رفت. او در انتخابات ۸۸، از حامیان «جنبش سبز» بود. به همین دلیل در آخرین سفرش به ایران ممنوع الخروج و دادگاهی شد. او در یکی از آخرین پستهای فیس بوکش شرح دادگاهش را نوشت: «۱۲شهريور ٩٣ براي سفری سه چهار هفته ای از انگلستان به تهران آمدم و به لطف "برادران" كه علاقمند بودند از من "نگهداری" كنند، پاگير وطن شدم.۴ سالست كه در بهشت زندانيم!»
قاضی «مقیسه»او را به اتهام های «تبلیغ علیه نظام» و «اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی» به دو سال زندان محکوم کرد؛ حکمی که در دادگاه تجدید نظر تایید شد.
هوشنگی سرطان مبتلا بود و معالجهاش را در تهران و دور از فرزندانش ادامه داد. سال ۹۷ که جلسات شیمیدرمانی تمام شده بود، خود را به دایره اجرای احکام معرفی کرد...
مصطفی تاجزاده ، معاون سیاسی وزیر کشور دولت خاتمی در توییتر نوشت: «مرگحمید هوشنگی، معاون ستاد تبلیغات جنگ لکه سیاه دیگری بر کارنامه دستگاه قضایی افزود. با وجود سرطان پیشرفته، اجازه خروج از کشور به او ندادند تا نتواند در کنار فرزندان دلبندش آخرین روزهای زندگی را با آرامش خاطر سپری کند و برای زنده ماندن بجنگد.»
هوشنگی یکی از خبرنگاران حاضر در دادگاه «هویدا» بود. گزارش و بازنویسی خاطرات او از دادگاه هویدا یک منبع مهم تاریخی به شمار می رود.او در بخشی از خاطراتش نوشته: «ده دقیقه ای گذشت تا من دستم به آقای خلخالی رسید. از وی پرسیدم رای را کی اعلام می کنید و هویدا کجاست؟ میخواهم با او قبل از اعلام رای مصاحبه کوتاهی داشته باشم! پوزخند و پاسخ آقای خلخالی را هرگز فراموش نمیکنم. به سادگی گفت الان از دروازه دوم جهنم هم رد شده است!»
او در دادگاهی که به ریاست قاضی مقیسه برگزار شد، درباره حضورش در دادگاه هویدا حرف زده بود: «قاضی مقيسه با عتاب خطاب به من می گفت چرا نوشته ای ميرحسين موسوی مثل دماوند پايدارست؟ چرا يك نامه دسته جمعی تهيه شده به وسيله باصطلاح زندانيان سياسی به اوباما را امضا كرده اي؟! اصلاً تو چكاره اي كه به دبيركل سازمان ملل نامه مي نويسي؟ به قاضي مقيسه گفتم من يك روزنامه نگار با سابقه ام و هيچكدام از فعاليت هايم خلاف قانون نبوده و نيست. وقتی دوباره ايشان با تمسخر از سابقه روزنامه نگاريم پرسيد به ايشان گفتم به محوطه زندان قصر در پشت سرشان نگاه كنند. چهارديواری مدرسه زندان هنوز باقی است. گفتم من از آن مدرسه، دادگاه هويدا را در اسفند ٥٧ و فروردين ٥٨ براي راديو و تلويزيون گزارش می كردم! قاضی مقيسه ختم جلسه را اعلام كرد!»
پعد از درگذشت او بسیاری از اصلاحطلبان، روزنامهنگاران و اهالی رسانه در فضای مجازی در گرامی داشت یاد و خاطره او نوشتهاند. اما موضوع جالبی که دو روزنامه نگار به آن اشاره کردهاند، به خبرنگاری او در زمان جنگ و معاونتش در ستاد تبلیغات جنگ مربوط میشود. او در دو مصاحبه که با خبرنگاران خارج از کشور داشته، اشاره کرده که موضوع «حسین فهمیده» جعلی و قهرمان سازی بوده .
"نگین شیر آقایی" خبرنگار بخش فارسی «بی بی سی» ساعاتی پس از درگذشت حمید هوشنگی در توییترش نوشت: «حمید هوشنگی درگذشت. چند بار در لندن دیدمش. آدم جالبی بود. در ۴ دهه خیلی تغییر کرد. یک بار با هم مصاحبه کردیم. پشت صحنه حرف خیلی مهمی زد که هیچ وقت از ترس جونش راضی نشد جلوی دوربین ضبطش کنه. واقعیت پشت داستان حسین فهمیده. امیدوارم جایی سندی از خودش به جای گذاشته باشه.»
مراد ویسی، خبرنگار رادیو فردا نیز نوشت :«روایت آقای هوشنگی (تاکید می کنم روایت ایشان) این بود که به عنوان خبرنگار برای تهیه گزارش از شهدای جنگ به دیدن پیکر کشته شدگان رفته و دریافته که شهید نوجوانی میان آن هاست و هنگام تهیه گزارش،واقعیت را پر و بال داده و به آن ابعاد حماسی داده »
https://iranwire.com/fa/jinac/28349/
@antioligarchie
⭕️ایران وایر در ۱۸ آبان ۱۳۹۷ در مطلبی با عنوان "خبرنگاری جرم نیست" نوشت :
حمید هوشنگی درگذشت؛ از دادگاه هویدا تا معمای حسین فهمیده؛
او در رشته روزنامهنگاری تحصیل کرده بود، کار خود را از سال ۱۳۵۲ در رادیو و تلویزیون ملی ایران آغاز کرد وسمتهای مختلفی در خبرگزاری پارس(ایرنا فعلی) داشت؛ از معاونت خبر تا مدیریت دفتر ایرنا در لندن. او زمان جنگ ایران و عراق، معاون ستاد تبلیغات جنگ بود و در امور رسانهای جنگ نقش موثری داشت.
هوشنگی را به عنوان یار «احمد بورقانی» هم میشناختند. بورقانی معاون مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در دوره اصلاحات بود؛ روزنامهنگاری که کارش را سال ۱۳۵۹ از خبرگزاری پارس آغاز کرد و بعد نماینده ششمین دوره مجلس شد. او ۱۳ بهمن ۱۳۸۶ برای دیدن حمید هوشنگی به دفترش رفته بود که همان جا سکته قلبی کرد و درگذشت.
هوشنگی گرایشات اصلاحطلبانه داشت. او از دهه ۸۰ دیگر در جایی به طور رسمی فعالیت مطبوعاتی نمیکرد اما به عنوان خبرنگار در فضای مجازی مینوشت؛ حتی وقتی از ایران مهاجرت کرد و برای زندگی به انگلستان رفت. او در انتخابات ۸۸، از حامیان «جنبش سبز» بود. به همین دلیل در آخرین سفرش به ایران ممنوع الخروج و دادگاهی شد. او در یکی از آخرین پستهای فیس بوکش شرح دادگاهش را نوشت: «۱۲شهريور ٩٣ براي سفری سه چهار هفته ای از انگلستان به تهران آمدم و به لطف "برادران" كه علاقمند بودند از من "نگهداری" كنند، پاگير وطن شدم.۴ سالست كه در بهشت زندانيم!»
قاضی «مقیسه»او را به اتهام های «تبلیغ علیه نظام» و «اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی» به دو سال زندان محکوم کرد؛ حکمی که در دادگاه تجدید نظر تایید شد.
هوشنگی سرطان مبتلا بود و معالجهاش را در تهران و دور از فرزندانش ادامه داد. سال ۹۷ که جلسات شیمیدرمانی تمام شده بود، خود را به دایره اجرای احکام معرفی کرد...
مصطفی تاجزاده ، معاون سیاسی وزیر کشور دولت خاتمی در توییتر نوشت: «مرگحمید هوشنگی، معاون ستاد تبلیغات جنگ لکه سیاه دیگری بر کارنامه دستگاه قضایی افزود. با وجود سرطان پیشرفته، اجازه خروج از کشور به او ندادند تا نتواند در کنار فرزندان دلبندش آخرین روزهای زندگی را با آرامش خاطر سپری کند و برای زنده ماندن بجنگد.»
هوشنگی یکی از خبرنگاران حاضر در دادگاه «هویدا» بود. گزارش و بازنویسی خاطرات او از دادگاه هویدا یک منبع مهم تاریخی به شمار می رود.او در بخشی از خاطراتش نوشته: «ده دقیقه ای گذشت تا من دستم به آقای خلخالی رسید. از وی پرسیدم رای را کی اعلام می کنید و هویدا کجاست؟ میخواهم با او قبل از اعلام رای مصاحبه کوتاهی داشته باشم! پوزخند و پاسخ آقای خلخالی را هرگز فراموش نمیکنم. به سادگی گفت الان از دروازه دوم جهنم هم رد شده است!»
او در دادگاهی که به ریاست قاضی مقیسه برگزار شد، درباره حضورش در دادگاه هویدا حرف زده بود: «قاضی مقيسه با عتاب خطاب به من می گفت چرا نوشته ای ميرحسين موسوی مثل دماوند پايدارست؟ چرا يك نامه دسته جمعی تهيه شده به وسيله باصطلاح زندانيان سياسی به اوباما را امضا كرده اي؟! اصلاً تو چكاره اي كه به دبيركل سازمان ملل نامه مي نويسي؟ به قاضي مقيسه گفتم من يك روزنامه نگار با سابقه ام و هيچكدام از فعاليت هايم خلاف قانون نبوده و نيست. وقتی دوباره ايشان با تمسخر از سابقه روزنامه نگاريم پرسيد به ايشان گفتم به محوطه زندان قصر در پشت سرشان نگاه كنند. چهارديواری مدرسه زندان هنوز باقی است. گفتم من از آن مدرسه، دادگاه هويدا را در اسفند ٥٧ و فروردين ٥٨ براي راديو و تلويزيون گزارش می كردم! قاضی مقيسه ختم جلسه را اعلام كرد!»
پعد از درگذشت او بسیاری از اصلاحطلبان، روزنامهنگاران و اهالی رسانه در فضای مجازی در گرامی داشت یاد و خاطره او نوشتهاند. اما موضوع جالبی که دو روزنامه نگار به آن اشاره کردهاند، به خبرنگاری او در زمان جنگ و معاونتش در ستاد تبلیغات جنگ مربوط میشود. او در دو مصاحبه که با خبرنگاران خارج از کشور داشته، اشاره کرده که موضوع «حسین فهمیده» جعلی و قهرمان سازی بوده .
"نگین شیر آقایی" خبرنگار بخش فارسی «بی بی سی» ساعاتی پس از درگذشت حمید هوشنگی در توییترش نوشت: «حمید هوشنگی درگذشت. چند بار در لندن دیدمش. آدم جالبی بود. در ۴ دهه خیلی تغییر کرد. یک بار با هم مصاحبه کردیم. پشت صحنه حرف خیلی مهمی زد که هیچ وقت از ترس جونش راضی نشد جلوی دوربین ضبطش کنه. واقعیت پشت داستان حسین فهمیده. امیدوارم جایی سندی از خودش به جای گذاشته باشه.»
مراد ویسی، خبرنگار رادیو فردا نیز نوشت :«روایت آقای هوشنگی (تاکید می کنم روایت ایشان) این بود که به عنوان خبرنگار برای تهیه گزارش از شهدای جنگ به دیدن پیکر کشته شدگان رفته و دریافته که شهید نوجوانی میان آن هاست و هنگام تهیه گزارش،واقعیت را پر و بال داده و به آن ابعاد حماسی داده »
https://iranwire.com/fa/jinac/28349/
@antioligarchie
Iranwire
حمید هوشنگی درگذشت؛ از دادگاه هویدا تا معمای حسین فهمیده
ساعت شش صبح امروز فیس بوکش به روز شد اما این بار خودش چیزی ننوشت. همسرش خبر درگذشتش را داد: «ساعت ٢.١٠ دقيقه پنج شنبه ١٧ آبان ماه شمع وج ...
آنتی الیگارشی
#بازخوانی ⭕️ایران وایر در ۱۸ آبان ۱۳۹۷ در مطلبی با عنوان "خبرنگاری جرم نیست" نوشت : حمید هوشنگی درگذشت؛ از دادگاه هویدا تا معمای حسین فهمیده؛ او در رشته روزنامهنگاری تحصیل کرده بود، کار خود را از سال ۱۳۵۲ در رادیو و تلویزیون ملی ایران آغاز کرد وسمتهای…
#تکمیلی
⭕️درگذشت حمید هوشنگی؛ معاون ستاد تبلیغات جنگ، در روز پنجشنبه ۱۷ آبان، ادعایی در توییتر به نقل از نگین شیرآقایی؛ خبرنگار بی بی سی فارسی منتشر شد که واکنشهای فراونی را برانگیخت. وی مدعی شده بود که حمید هوشنگی به او گفته است شکل شهادت حسین فهمیده، افسانهای ساختهی او برای قهرمانسازی بوده است و علت اینکه این مطلب را در زمان حیاتش مطرح نکرده، ترس بوده است. همچنین وی مدعی شده بود که پدر شهید فهمیده نیز از این ماجرا اطلاع داشته است.
حجت اسلام سعید فخرزاده سال گذشته در دومین روز کارگاه تخصصی خاطرهنگاری در حوزه ادبیات پایداری که با حضور نویسندگان و محققان استانهای هرمزگان و سمنان در حوزه هنری برپا شده بود در همین رابطه با بیان این که بخشی از اختلالها در ارتباط افراد با یکدیگر است؛ گفت: چیزهایی پشت روابط و ساختار اداری وجود دارد که باعث اخلال در ثبت وقایع به شکل صحیح میشود. در زمانی که در سپاه بودم مامور شدم درباره واقعه شهادت حسین فهمیده و آن روایت معروف تحقیق کنم. هر چه گشتم ، هیچ راوی برای این قصه پیدا نکردم. رزمندگان خرمشهر می گفتند این قصه در بین ما اتفاق نیفتاده است. به سراغ آدم های زیادی رفتیم. خانواده اش هم می گفتند این موضوع را برایمان روایت کرده اند و نمی دانستند که چه کسی روایت کرده است. یک قصه بسیار خوب و تاثیرگذار ما که امروز در کتاب درسی مطرح میشود، به دلیل این که به درستی ثبت و درج نشده است، می تواند به راحتی مورد نفی و سوء استفاده دشمنان قرار بگیرد. رد پای آن واقعه را از دفتر امام خمینی (ره) هم پیگیری کردم و برخی گفتند آقای محسن رضایی خبر چگونگی شهادت شهید فهمیده را به امام خمینی داده است. محسن رضایی هم گفت این گونه نبوده است. آقای رحیمیان، رئیس بنیاد شهید گفتند که ما با خانواده شهید فهمیده صحبت کردیم و خانواده آن شهید هم این خاطره را برای ما نقل کردند و ما هم در روزنامه خاطره را چاپ کردیم و روزنامه را به دست امام(ره) رساندیم. ما که خاطرات را جمع آوری میکنیم باید به فکر این گونه مسائل و پیچیدگیها باشیم.
منبع : خبرگزاری فارس
@antioligarchie
⭕️درگذشت حمید هوشنگی؛ معاون ستاد تبلیغات جنگ، در روز پنجشنبه ۱۷ آبان، ادعایی در توییتر به نقل از نگین شیرآقایی؛ خبرنگار بی بی سی فارسی منتشر شد که واکنشهای فراونی را برانگیخت. وی مدعی شده بود که حمید هوشنگی به او گفته است شکل شهادت حسین فهمیده، افسانهای ساختهی او برای قهرمانسازی بوده است و علت اینکه این مطلب را در زمان حیاتش مطرح نکرده، ترس بوده است. همچنین وی مدعی شده بود که پدر شهید فهمیده نیز از این ماجرا اطلاع داشته است.
حجت اسلام سعید فخرزاده سال گذشته در دومین روز کارگاه تخصصی خاطرهنگاری در حوزه ادبیات پایداری که با حضور نویسندگان و محققان استانهای هرمزگان و سمنان در حوزه هنری برپا شده بود در همین رابطه با بیان این که بخشی از اختلالها در ارتباط افراد با یکدیگر است؛ گفت: چیزهایی پشت روابط و ساختار اداری وجود دارد که باعث اخلال در ثبت وقایع به شکل صحیح میشود. در زمانی که در سپاه بودم مامور شدم درباره واقعه شهادت حسین فهمیده و آن روایت معروف تحقیق کنم. هر چه گشتم ، هیچ راوی برای این قصه پیدا نکردم. رزمندگان خرمشهر می گفتند این قصه در بین ما اتفاق نیفتاده است. به سراغ آدم های زیادی رفتیم. خانواده اش هم می گفتند این موضوع را برایمان روایت کرده اند و نمی دانستند که چه کسی روایت کرده است. یک قصه بسیار خوب و تاثیرگذار ما که امروز در کتاب درسی مطرح میشود، به دلیل این که به درستی ثبت و درج نشده است، می تواند به راحتی مورد نفی و سوء استفاده دشمنان قرار بگیرد. رد پای آن واقعه را از دفتر امام خمینی (ره) هم پیگیری کردم و برخی گفتند آقای محسن رضایی خبر چگونگی شهادت شهید فهمیده را به امام خمینی داده است. محسن رضایی هم گفت این گونه نبوده است. آقای رحیمیان، رئیس بنیاد شهید گفتند که ما با خانواده شهید فهمیده صحبت کردیم و خانواده آن شهید هم این خاطره را برای ما نقل کردند و ما هم در روزنامه خاطره را چاپ کردیم و روزنامه را به دست امام(ره) رساندیم. ما که خاطرات را جمع آوری میکنیم باید به فکر این گونه مسائل و پیچیدگیها باشیم.
منبع : خبرگزاری فارس
@antioligarchie
خبرگزاری فارس
فخرزاده: نمیتوان تنها به اسناد اتکا کرد/ ماجرای خاطره شهادت حسین فهمیده
حجت الاسلام فخرزاده گفت: اگر میخواستیم حوادث و وقایع زمان رژیم پهلوی را به اتکای اسناد ساواک روایت کنیم، اساسا هیچ شکنجهای در آن وجود نداشت. در اسناد ساواک نوشته شده فلانی مورد بازجویی فنی قرار گرفت و از چنین گزارشهایی نمیتوان به حقیقت وقایع پیبرد.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
⭕️این بخش از سخنرانی معروف "معمر قذافی" که مخالفانش را تهدید می کند، هم جالبه:
"شبر شبر، بیت بیت، زنقه زنقه" سانت به سانت، کوچه به کوچه، خانه به خانه دنبالتان میآیم و پیدایتان میکنم"....
می گویند چند سالی شده بود ضرب المثل بین عرب ها!!
@antioligarchie
"شبر شبر، بیت بیت، زنقه زنقه" سانت به سانت، کوچه به کوچه، خانه به خانه دنبالتان میآیم و پیدایتان میکنم"....
می گویند چند سالی شده بود ضرب المثل بین عرب ها!!
@antioligarchie
⭕️سخنگوی وزرات خارجه: ما از تمامی امکانات مادی و معنوی خود برای پاسخ به رژیم صهیونیستی استفاده میکنیم.
https://t.me/yjcnewschannel/311017
@antioligarchie
https://t.me/yjcnewschannel/311017
@antioligarchie
Telegram
باشگاه خبرنگاران جوان
▶️سخنگوی وزرات خارجه: ما از تمامی امکانات مادی و معنوی خود برای پاسخ به رژیم صهیونیستی استفاده میکنیم
➡️@YjcNewsChannel
➡️@YjcNewsChannel
⭕️علیرضا رحیمی، برادر داماد معاون پارلمانی دولت، پس از انتصاب به سمت معاون جوانان وزیر ورزش، با برگزاری مراسمی باشکوه، جشن شادباش خود را برگزار کرد. از عکس های مراسم جشن و پایکوبی معلومه انگار به ارث پدرش رسیده! قفل این مرحله هم در دولت #پزشکیان باز شد!
🀄️فریبرز کلانتری
#twitter
@antioligarchie
🀄️فریبرز کلانتری
@antioligarchie
⭕️گزارش صد روز اول دولت #پزشکیان:
اولین عضو کابینه از اهل سنت
اولین استاندار عرب،کُرد و بلوچ اهل سنت
ریجستری آیفون
حضور ۴ زن در کابینه و اولین سخنگوی دولت از زنان در تاریخ ایران برای اولین بار
اصلاح گزینش
بازگشت اساتید و دانشجویان اخراجی
دلار هفتاد هزار تومان
🀄️فریبرز کلانتری
#twitter
@antioligarchie
اولین عضو کابینه از اهل سنت
اولین استاندار عرب،کُرد و بلوچ اهل سنت
ریجستری آیفون
حضور ۴ زن در کابینه و اولین سخنگوی دولت از زنان در تاریخ ایران برای اولین بار
اصلاح گزینش
بازگشت اساتید و دانشجویان اخراجی
دلار هفتاد هزار تومان
🀄️فریبرز کلانتری
@antioligarchie
#نقد_و_نظر
⭕️رحمت الله بیگدلی از ایران #ظریف را با علی ابن ابیطالب مقایسه میکند و اکبر گنجی از آمریکا #ظریف را با زینب کبری. مجید تفرشی هم از انگلیس به ظریف میگوید حضور شما در کلاب هاوس به رغم #گلو_درد «ایثار شهادتگونه» است. راز موفقیت #ظریف در سیاست ایران در این سالها همین بوده. گرد اوردن لشگری از نوچگان مجیزگوی جاننثار به شیوه دربار شازدههای قاجاری.
🀄️علی علیزاده
#twitter
@antioligarchie
⭕️رحمت الله بیگدلی از ایران #ظریف را با علی ابن ابیطالب مقایسه میکند و اکبر گنجی از آمریکا #ظریف را با زینب کبری. مجید تفرشی هم از انگلیس به ظریف میگوید حضور شما در کلاب هاوس به رغم #گلو_درد «ایثار شهادتگونه» است. راز موفقیت #ظریف در سیاست ایران در این سالها همین بوده. گرد اوردن لشگری از نوچگان مجیزگوی جاننثار به شیوه دربار شازدههای قاجاری.
🀄️علی علیزاده
@antioligarchie