📚 دو یار زیرک و از بادۀ کهن دومنی
فراغتی و کتابی و گوشۀ چمنی
من این مقام به دنیا و آخرت ندهم
اگرچه در پیام افتند هردم انجمنی
#حافظ
@pakruh
#یک_عکس
قدیمیترین کتابخانۀ اتریش که هنوز پابرجاست در ۶۹۶م یعنی ۱۳۲۳ سال قبل بنا شده و در حدود ۱۰۰,۰۰۰ کتاب دارد.
این کتابخانه در شهر زالتزبورگ (سالزبرگ) اتریش است.
#یک_عکس های دیگر:
@andishehsarapub
دربارۀ گردشگری:
@keikojaberim
دربارۀ پاریس، فرانسه و اروپا:
@LaVilleLumiere
فراغتی و کتابی و گوشۀ چمنی
من این مقام به دنیا و آخرت ندهم
اگرچه در پیام افتند هردم انجمنی
#حافظ
@pakruh
#یک_عکس
قدیمیترین کتابخانۀ اتریش که هنوز پابرجاست در ۶۹۶م یعنی ۱۳۲۳ سال قبل بنا شده و در حدود ۱۰۰,۰۰۰ کتاب دارد.
این کتابخانه در شهر زالتزبورگ (سالزبرگ) اتریش است.
#یک_عکس های دیگر:
@andishehsarapub
دربارۀ گردشگری:
@keikojaberim
دربارۀ پاریس، فرانسه و اروپا:
@LaVilleLumiere
Forwarded from شعر، موسیقی و گردشگری
❇️ غزلی زیبا از حافظ با صدای شجریان:
t.me/pakruh/977
دیده دریا کنم و صبر به صحرا فکنم
و اندر این کار، دلِ خویش به دریا فکنم
از دلِ تنگِ گنهکار برآرم آهی
کآتش اندر گنهِ آدم و حوا فکنم*
خوردهام تیرِ فلک، باده بده تا سرمست
عقده در بند کمرترکشِ جوزا فکنم**
جرعهای جام بر این تختِ روان افشانم
غلغلِ چنگ در این گنبدِ مینا فکنم***
مایۀ خوشدلی آنجاست که دلدار آنجاست
میکنم جهد که خود را مگر آنجا فکنم
بگشا بندِ قبا ای مهِ خورشیدکلاه
تا چو زلفت سرِ سودازده در پا فکنم****
حافظا تکیه بر ایام چو سهو است و خطا
من چرا عشرت امروز به فردا فکنم؟
#حافظ
شرح:
#ب_پ
(۱)* از دل تنگ گنهکار خود چنان آهی بکشم که [نهتنها گناهان خود بلکه] گناهان آدم و حوا هم بسوزد. (آمرزیده شود.)
(۲)** کمرترکش: کمربندی که تیردان بر آن میبستند.
ادامه: گره در کار فلک ایجاد کنم [که دیگر نتواند به من تیر بیندازد]
جوزا، از صورتهای فلکی است و در اینجا بهنمایندگی از فلک آمده.
(۳)*** تختِ روان: آسمان، فلک
گنبد مینا: آسمان، فلک
یک جرعه از آن بادهای که به من دادهای (بیت قبل) به فلک بنوشانم و او را [مست کنم و] به چنگنوازی وادارم.
(۴)**** بگشا بندِ قبا: اندکی صبر کن (در بعضی نسخ: بندِ برقع بگشا)
مهِ خورشیدکلاه: کسی که صورتش چون ماه زیبا و چون خورشید درخشان است. (نسبتِ هم زمان ماه و خورشید به او)
ادامه: تا چو زلفت که تا پایت آمده، من هم سر بر پایت نهم.
(۵) در نسخی که بیشتر رایج است، ترتیب ابیات به صورت زیر آمده، اما از نظر معنا، ترتیب بالا درست به نظر میرسد.
#ب_پ
دیده دریا کنم و صبر به صحرا فکنم
و اندر این کار، دلِ خویش به دریا فکنم
از دل تنگِ گنهکار برآرم آهی
کآتش اندر گنهِ آدم و حوا فکنم
مایۀ خوشدلی آنجاست که دلدار آنجاست
میکنم جهد که خود را مگر آنجا فکنم
بگشا بندِ قبا ای مهِ خورشیدکلاه
تا چو زلفت سرِ سودازده در پا فکنم
خوردهام تیرِ فلک، باده بده تا سرمست
عقده در بند کمرترکشِ جوزا فکنم
جرعهای جام بر این تختِ روان افشانم
غلغلِ چنگ در این گنبدِ مینا فکنم
حافظا تکیه بر ایام چو سهو است و خطا
من چرا عشرت امروز به فردا فکنم؟
#حافظ
🌱 مطالب این کانال، اختصاصیاند، لطفاً لینکشان را حذف نفرمایید:
@pakruh
@andishehsarapub
🎶 بشنوید:
t.me/pakruh/977
t.me/pakruh/977
دیده دریا کنم و صبر به صحرا فکنم
و اندر این کار، دلِ خویش به دریا فکنم
از دلِ تنگِ گنهکار برآرم آهی
کآتش اندر گنهِ آدم و حوا فکنم*
خوردهام تیرِ فلک، باده بده تا سرمست
عقده در بند کمرترکشِ جوزا فکنم**
جرعهای جام بر این تختِ روان افشانم
غلغلِ چنگ در این گنبدِ مینا فکنم***
مایۀ خوشدلی آنجاست که دلدار آنجاست
میکنم جهد که خود را مگر آنجا فکنم
بگشا بندِ قبا ای مهِ خورشیدکلاه
تا چو زلفت سرِ سودازده در پا فکنم****
حافظا تکیه بر ایام چو سهو است و خطا
من چرا عشرت امروز به فردا فکنم؟
#حافظ
شرح:
#ب_پ
(۱)* از دل تنگ گنهکار خود چنان آهی بکشم که [نهتنها گناهان خود بلکه] گناهان آدم و حوا هم بسوزد. (آمرزیده شود.)
(۲)** کمرترکش: کمربندی که تیردان بر آن میبستند.
ادامه: گره در کار فلک ایجاد کنم [که دیگر نتواند به من تیر بیندازد]
جوزا، از صورتهای فلکی است و در اینجا بهنمایندگی از فلک آمده.
(۳)*** تختِ روان: آسمان، فلک
گنبد مینا: آسمان، فلک
یک جرعه از آن بادهای که به من دادهای (بیت قبل) به فلک بنوشانم و او را [مست کنم و] به چنگنوازی وادارم.
(۴)**** بگشا بندِ قبا: اندکی صبر کن (در بعضی نسخ: بندِ برقع بگشا)
مهِ خورشیدکلاه: کسی که صورتش چون ماه زیبا و چون خورشید درخشان است. (نسبتِ هم زمان ماه و خورشید به او)
ادامه: تا چو زلفت که تا پایت آمده، من هم سر بر پایت نهم.
(۵) در نسخی که بیشتر رایج است، ترتیب ابیات به صورت زیر آمده، اما از نظر معنا، ترتیب بالا درست به نظر میرسد.
#ب_پ
دیده دریا کنم و صبر به صحرا فکنم
و اندر این کار، دلِ خویش به دریا فکنم
از دل تنگِ گنهکار برآرم آهی
کآتش اندر گنهِ آدم و حوا فکنم
مایۀ خوشدلی آنجاست که دلدار آنجاست
میکنم جهد که خود را مگر آنجا فکنم
بگشا بندِ قبا ای مهِ خورشیدکلاه
تا چو زلفت سرِ سودازده در پا فکنم
خوردهام تیرِ فلک، باده بده تا سرمست
عقده در بند کمرترکشِ جوزا فکنم
جرعهای جام بر این تختِ روان افشانم
غلغلِ چنگ در این گنبدِ مینا فکنم
حافظا تکیه بر ایام چو سهو است و خطا
من چرا عشرت امروز به فردا فکنم؟
#حافظ
🌱 مطالب این کانال، اختصاصیاند، لطفاً لینکشان را حذف نفرمایید:
@pakruh
@andishehsarapub
🎶 بشنوید:
t.me/pakruh/977
Telegram
دو کلمه حرف حساب
🍉🌹 با آرزوی اینکه هر سال نه تنها شب یلدا، که از هر شب یلدا تا شب یلدای بعد، شاد و سلامت و پیروز و پرامید باشید!
غزلی زیبا از حافظ با صدای شجریان تقدیم میشود:
دیده دریا کنم و صبر به صحرا فکنم
و اندر این کار، دلِ خویش به دریا فکنم
t.me/pakruh
متن این غزل…
غزلی زیبا از حافظ با صدای شجریان تقدیم میشود:
دیده دریا کنم و صبر به صحرا فکنم
و اندر این کار، دلِ خویش به دریا فکنم
t.me/pakruh
متن این غزل…
🔴 به امید آنکه روزی برسد که ادمینها و کاربران فضای مجازی دست از مسابقۀ چه کسی زودتر گفت بردارند!
خبری دانی دلی بیازارد، تو خاموش تا دیگری آرد!
#سعدی
🔴 دکتر دادبه (رئیس شورای نظارت بر نشر آثار دکتر اسلامی ندوشن) خبر درگذشت دکتر اسلامی ندوشن را 🔴تکذیب کرد.
منبع (ساعت ۲۳:۵۹ چهارشنبه ۱۳ اسفندماه)
هرکس روزی خواهد رفت، شتاب برای اول شدن در گفتن خبر درگذشت کسی، حتی به قیمت احتمال اشتباه بودنش، چه فایدهای دارد؟
دنبالکنندگان کانالتان یا همگروهانتان دیرتر اما وقتی خبری را بخوانند که درست است چه میشود؟
فضای مجازی تاکنون چند بار خبر درگذشت هر شخصیت معروفی را بهاشتباه اعلام کرده است؟!
با چشمی تر، برای استاد بزرگ ادبیات، حقوق و مهمتر از همه اخلاق، آرزوی سلامت و همان آرامشی که همیشه داشت دارم.
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزردۀ گزند مباد!
#حافظ
دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن، زادۀ هفتم آذرماه ۱۳۰۴ خورشیدی است.
#آسیب_شناسی_جامعه_مجازی:
@andishehsarapub
خبری دانی دلی بیازارد، تو خاموش تا دیگری آرد!
#سعدی
🔴 دکتر دادبه (رئیس شورای نظارت بر نشر آثار دکتر اسلامی ندوشن) خبر درگذشت دکتر اسلامی ندوشن را 🔴تکذیب کرد.
منبع (ساعت ۲۳:۵۹ چهارشنبه ۱۳ اسفندماه)
هرکس روزی خواهد رفت، شتاب برای اول شدن در گفتن خبر درگذشت کسی، حتی به قیمت احتمال اشتباه بودنش، چه فایدهای دارد؟
دنبالکنندگان کانالتان یا همگروهانتان دیرتر اما وقتی خبری را بخوانند که درست است چه میشود؟
فضای مجازی تاکنون چند بار خبر درگذشت هر شخصیت معروفی را بهاشتباه اعلام کرده است؟!
با چشمی تر، برای استاد بزرگ ادبیات، حقوق و مهمتر از همه اخلاق، آرزوی سلامت و همان آرامشی که همیشه داشت دارم.
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزردۀ گزند مباد!
#حافظ
دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن، زادۀ هفتم آذرماه ۱۳۰۴ خورشیدی است.
#آسیب_شناسی_جامعه_مجازی:
@andishehsarapub
🌹نام دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن، استاد بزرگ ادبیات، حقوق و مهمتر از همه اخلاق، که آرزوی سلامت و همان آرامشی که همیشه داشت برایش دارم، بر خیابان کوچکی بین خیابان وصال و قدس (دانشگاه تهران) نشسته.
نصب مجسمه: ۱۳۹۹
دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن عزیز و گرانقدر، زادۀ ۱۳۰۴ خورشیدی است.
گاهی خبرهایی از او از زبان همسرش دکتر شیرین بیانی به دوستان و آشنایان میرسد.
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزردۀ گزند مباد!
#حافظ
به بهانۀ نامی که از دکتر شیرین بیانی به میان آمد، اشاره کنم که او، استاد پیشین تاریخ در دانشگاه تهران، زادۀ ۱۳۱۷، نتیجۀ ملک المتکلمین است که از مشروطهخواهان بود که در سال ۱۲۸۷ پس از به توپ بسته شدن مجلس دستگیر و به همراه میرزا جهانگیرخان صور اسرافیل در مقابل محمدعلیشاه به قتل رسید.
به بهانۀ نامی که از صور اسرافیل برده شد، اشاره کنم که دهخدا شعر «یاد آر ز شمع مرده یاد آر» را در سوگ او سرود و در صور اسرافیل در تبعید در سوئیس آن را منتشر کرد.
دخو که در تهران ستون چرند و پرند را در صور اسرافیل مینوشت بعداً در تبعید این نشریه را منتشر میکرد.
#ب_پ ۱۴۰۰/۷/۲۶
@pakruh
@andishehsarapub
نصب مجسمه: ۱۳۹۹
دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن عزیز و گرانقدر، زادۀ ۱۳۰۴ خورشیدی است.
گاهی خبرهایی از او از زبان همسرش دکتر شیرین بیانی به دوستان و آشنایان میرسد.
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزردۀ گزند مباد!
#حافظ
به بهانۀ نامی که از دکتر شیرین بیانی به میان آمد، اشاره کنم که او، استاد پیشین تاریخ در دانشگاه تهران، زادۀ ۱۳۱۷، نتیجۀ ملک المتکلمین است که از مشروطهخواهان بود که در سال ۱۲۸۷ پس از به توپ بسته شدن مجلس دستگیر و به همراه میرزا جهانگیرخان صور اسرافیل در مقابل محمدعلیشاه به قتل رسید.
به بهانۀ نامی که از صور اسرافیل برده شد، اشاره کنم که دهخدا شعر «یاد آر ز شمع مرده یاد آر» را در سوگ او سرود و در صور اسرافیل در تبعید در سوئیس آن را منتشر کرد.
دخو که در تهران ستون چرند و پرند را در صور اسرافیل مینوشت بعداً در تبعید این نشریه را منتشر میکرد.
#ب_پ ۱۴۰۰/۷/۲۶
@pakruh
@andishehsarapub
اندیشه سرا
🌹نام دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن، استاد بزرگ ادبیات، حقوق و مهمتر از همه اخلاق، که آرزوی سلامت و همان آرامشی که همیشه داشت برایش دارم، بر خیابان کوچکی بین خیابان وصال و قدس (دانشگاه تهران) نشسته. نصب مجسمه: ۱۳۹۹ دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن عزیز و گرانقدر، زادۀ…
در این پست:
t.me/andishehsarapub/8972
یادی از دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن، استاد بزرگ ادبیات، حقوق و مهمتر از همه اخلاق کرده بودم.
اکنون به مناسبتی (که بنا بر پند سعدی [خبری دانی دلی بیازارَد تو خاموش تا دیگری آرَد] از گفتنش معذورم) توجه شما را به آن پست جلب میکنم.
t.me/andishehsarapub/8972
یادی از دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن، استاد بزرگ ادبیات، حقوق و مهمتر از همه اخلاق کرده بودم.
اکنون به مناسبتی (که بنا بر پند سعدی [خبری دانی دلی بیازارَد تو خاموش تا دیگری آرَد] از گفتنش معذورم) توجه شما را به آن پست جلب میکنم.
Telegram
اندیشه سرا
🌹نام دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن، استاد بزرگ ادبیات، حقوق و مهمتر از همه اخلاق، که آرزوی سلامت و همان آرامشی که همیشه داشت برایش دارم، بر خیابان کوچکی بین خیابان وصال و قدس (دانشگاه تهران) نشسته است.
نصب مجسمه: ۱۳۹۹
دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن عزیز و گرانقدر،…
نصب مجسمه: ۱۳۹۹
دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن عزیز و گرانقدر،…
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
جذبه!
اگر در آینده، فرهنگ لغات با ویدئو همراه شود، این ویدئو را میتوان برای «جذبه» به کار برد!
به چهرۀ گربۀ ایستاده بنگرید!
جذبه را معانی بسیار است.
از معانی آن، که در ویدئو میبینیم «هیبت» است.
در معنی دیگر، جذبه آن است که سبب جذب میشود.
مصدر مَرّة فعل جَذَبَ است و گویش درست آن به سکون دوم است، بر وزن فَعْلَة. [Jazbeh]
گویش جذَبه هم برایش رایج است.
جذبه، آنجا که به معنی گیرایی است (نه هیبت) برابر فارسی زیبایی دارد: «آن»
که زیباییاش را مرهون شاعرانیست که با «ایهام» آن را به خدمت گرفتهاند.
این که میگویند «آن» خوشتر ز حُسن
یارِ ما این دارد و آن نیز هم
#حافظ
قمر گفتم چو رویت دلفروز است
ولیکن چون بدیدم «آن» ندارد
#خواجو
از یوسف، خوشتری که در حُسن
«آن» داری و یوسف آن ندارد
#سنایی
شاهد آن نیست که مویی و میانی دارد
بندۀ طلعت آن باش که «آنی» دارد
#حافظ
دهخدا در تعریف «آن» گفته است:
«چگونگی و کیفیت خاص در حسن و زیبایی و جز آن که عبارت از آن نتوان کرد و تنها به ذوق توان دریافت».
در شگَرفان حرکاتیست که «آنش» خوانند
در تو «آن» هست و دو صد فتنه به آن پیوسته
#اوحدی
#ب_پ
t.me/pakruh
t.me/andishehsarapub
اگر در آینده، فرهنگ لغات با ویدئو همراه شود، این ویدئو را میتوان برای «جذبه» به کار برد!
به چهرۀ گربۀ ایستاده بنگرید!
جذبه را معانی بسیار است.
از معانی آن، که در ویدئو میبینیم «هیبت» است.
در معنی دیگر، جذبه آن است که سبب جذب میشود.
مصدر مَرّة فعل جَذَبَ است و گویش درست آن به سکون دوم است، بر وزن فَعْلَة. [Jazbeh]
گویش جذَبه هم برایش رایج است.
جذبه، آنجا که به معنی گیرایی است (نه هیبت) برابر فارسی زیبایی دارد: «آن»
که زیباییاش را مرهون شاعرانیست که با «ایهام» آن را به خدمت گرفتهاند.
این که میگویند «آن» خوشتر ز حُسن
یارِ ما این دارد و آن نیز هم
#حافظ
قمر گفتم چو رویت دلفروز است
ولیکن چون بدیدم «آن» ندارد
#خواجو
از یوسف، خوشتری که در حُسن
«آن» داری و یوسف آن ندارد
#سنایی
شاهد آن نیست که مویی و میانی دارد
بندۀ طلعت آن باش که «آنی» دارد
#حافظ
دهخدا در تعریف «آن» گفته است:
«چگونگی و کیفیت خاص در حسن و زیبایی و جز آن که عبارت از آن نتوان کرد و تنها به ذوق توان دریافت».
در شگَرفان حرکاتیست که «آنش» خوانند
در تو «آن» هست و دو صد فتنه به آن پیوسته
#اوحدی
#ب_پ
t.me/pakruh
t.me/andishehsarapub
🤠حالا که روز مهندس نزدیک است،
یادی کنیم از شعری که بسیار در پیامهای تبریک روز مهندس استفاده میشود
و از این استفاده، میتوان بهعنوان مثالِ اینکه بسیاری از ارسالکنندگان مطالب، «مطالبی را ارسال میکنند که نمیدانند یعنی چه»🤠 استفاده کرد:
t.me/pakruh/1071
یادی کنیم از شعری که بسیار در پیامهای تبریک روز مهندس استفاده میشود
و از این استفاده، میتوان بهعنوان مثالِ اینکه بسیاری از ارسالکنندگان مطالب، «مطالبی را ارسال میکنند که نمیدانند یعنی چه»🤠 استفاده کرد:
t.me/pakruh/1071
Telegram
دو کلمه حرف حساب
🤠⚙ در «روز مهندس» از ارسال بعضی از ابیات، چشمپوشی کنید!
#بهزاد_پاکروح
#طنز
@pakruh
@andishehsarapub
⚙ گره ز دل بگشا وز سپهر یاد مکن
که فکر هیچ مهندس چنین گره نگشاد
#حافظ
در پیامهای متعددی، این بیت👆را برای تبریک روز مهندس به کار بردهاند!
فکر میکنید اگر…
#بهزاد_پاکروح
#طنز
@pakruh
@andishehsarapub
⚙ گره ز دل بگشا وز سپهر یاد مکن
که فکر هیچ مهندس چنین گره نگشاد
#حافظ
در پیامهای متعددی، این بیت👆را برای تبریک روز مهندس به کار بردهاند!
فکر میکنید اگر…
Forwarded from شعر، موسیقی و گردشگری
❓آیا میدانستید حافظ «شیرازی» هرجا «سعی» لازم بوده، «صبر» میکرده؟
#بهزاد_پاکروح
#طنز
@pakruh
@andishehsarapub
قدیمها این شعر را به اسم #حافظ شنیده بودم:
«صبر و ظفر هر دو دوستان قدیمند
بر اثرِ صبر، نوبتِ ظفر آید»
از خودم میپرسیدم چرا حافظ بهجای «صبر»، «سعی» را چاره ندانسته؟
بعداً با اینکه فهمیدم این بیت به احتمال زیاد از حافظ نیست و از «شرفالدین فضل الله حسینی قزوینی» است، همچنان نسبت به توجه حافظ به «صبر» حساس بودم و دیدم که در اشعار او نیز «صبر» جای «سعی» را گرفته!
«"صبر کن" حافظ بهسختی روز و شب
عاقبت روزی بیابی کام را»🤠
وقتهایی صبر، برای حافظ، «تنها راه حل» است:
«صبر بر جور رقیبت چه کنم گر نکنم
عاشقان را نبود چاره بهجز مسکینی»
در این بیت:
«به صبر کوش تو ای دل که حق رها نکند
چنین عزیز نگینی به دست اهرمنی»
آدم دلش میخواهد بگوید منظور حافظ این بوده که «صبورانه بکوش»، اما با توجه به نگاه او به صبر، این ابهام پیش میآید که شاید منظورش این باشد که «در صبر کردن کوشا باش!»🤠
البته نهاینکه حافظ با واژۀ «سعی» آشنا نبوده! «سعی»، یک بار در دیوانش آمده، اما برای دیگران🤠:
«بدان رسید ز سعیِ نسیم بادِ بهار
که لاف میزند از لطف روح حیوانی»
با اینکه میداند به مقصود رسیدن از راه صبر، زمانی بیش از آنچه فراهم است لازم دارد:
«شکّر به صبر دست دهد عاقبت ولی
بدعهدی زمانه زمانم نمیدهد»
حافظ همواره مشتریِ صبر است!
حتی وقتی که به دام میافتد:
«ای دل اندر بند زلفش از پریشانی منال
مرغ زیرک چون به دام افتد تحمل بایدش»
گاهی بالاخره صبرش تمام میشود:
«از من اکنون طمعِ صبر و دل و هوش مدار
کان تحمل که تو دیدی همه بر باد آمد»
اما حتی اینجا که صبرش تمام شده هم نمیبینیم خودش کاری کرده باشد!
بهموقع، بخت یارش شده و همهچیز خودش آمده: 🤠
«باده صافی شد و مرغان چمن مست شدند
موسم عاشقی و کار به بنیاد آمد
بوی بهبود ز اوضاع جهان میشنوم
شادی آورد گل و باد صبا شاد آمد
ای عروس هنر از بخت شکایت منمای
حجلۀ حُسن بیارای که داماد آمد
دلفریبان نباتی همه زیور بستند
دلبر ماست که با حُسنِ خداداد آمد»
خلاصه، هرچه به دست آورده از صبر بوده:
«این همه شهد و شکر کز سخنم میریزد
اجرِ صبریست کز آن شاخ نباتم دادند»
نشانههایی هست که کاربرد صبر بهجای سعی کاملاً آگاهانه بوده!
مثلاً همین که وقتی میخواهد جمال دوست را ببیند آسانترین راه را انتخاب میکند: 🤠
«گفتم "روم به خواب" و ببینم جمال دوست
حافظ ز آه و ناله امانم نمیدهد»
حتی وقتی میخواهد خودش را به دریا بیفکند، زحمت رفتن تا دریا را قبول نمیکند و «دیده» را دریا میکند، البته آن هم احتمالاً در شعر و شعار:
«دیده دریا کنم و صبر به صحرا فکنم
و اندر این کار، دل خویش به دریا فکنم»
جهدش هم برای آن است که خودش را جایی بیفکند که مایۀ خوشدلی آنجاست:
«مایۀ خوشدلی آنجاست که دلدار آنجاست
میکنم جهد که خود را مگر آنجا فکنم»
اینکه چرا نفرموده است «میکنم "صبر" که خود را مگر آنجا فکنم» هم جای بررسی دارد.🤠
البته حافظ از وجود دستۀ دیگری از مردم که کاری بهجز صبر میکنند، بیخبر نیست:
«قومی به جدّ و جهد نهادند وصل دوست
قومی دگر حواله به تقدیر میکنند»
به هر حال، صبر هم یک راه حل است،
اما به قول خود حافظ که استاد صبر کردن است:
«گویند "سنگ لعل شود در مقامِ صبر"
آری شود و لیک به خونِ جگر شود!»
البته به خون جگر هم، صبر همیشه نتیجه نمیدهد:
«شکّر به صبر دست دهد عاقبت ولی
بدعهدی زمانه زمانم نمیدهد»
@pakruh
@andishehsarapub
#بهزاد_پاکروح
#طنز
@pakruh
@andishehsarapub
قدیمها این شعر را به اسم #حافظ شنیده بودم:
«صبر و ظفر هر دو دوستان قدیمند
بر اثرِ صبر، نوبتِ ظفر آید»
از خودم میپرسیدم چرا حافظ بهجای «صبر»، «سعی» را چاره ندانسته؟
بعداً با اینکه فهمیدم این بیت به احتمال زیاد از حافظ نیست و از «شرفالدین فضل الله حسینی قزوینی» است، همچنان نسبت به توجه حافظ به «صبر» حساس بودم و دیدم که در اشعار او نیز «صبر» جای «سعی» را گرفته!
«"صبر کن" حافظ بهسختی روز و شب
عاقبت روزی بیابی کام را»🤠
وقتهایی صبر، برای حافظ، «تنها راه حل» است:
«صبر بر جور رقیبت چه کنم گر نکنم
عاشقان را نبود چاره بهجز مسکینی»
در این بیت:
«به صبر کوش تو ای دل که حق رها نکند
چنین عزیز نگینی به دست اهرمنی»
آدم دلش میخواهد بگوید منظور حافظ این بوده که «صبورانه بکوش»، اما با توجه به نگاه او به صبر، این ابهام پیش میآید که شاید منظورش این باشد که «در صبر کردن کوشا باش!»🤠
البته نهاینکه حافظ با واژۀ «سعی» آشنا نبوده! «سعی»، یک بار در دیوانش آمده، اما برای دیگران🤠:
«بدان رسید ز سعیِ نسیم بادِ بهار
که لاف میزند از لطف روح حیوانی»
با اینکه میداند به مقصود رسیدن از راه صبر، زمانی بیش از آنچه فراهم است لازم دارد:
«شکّر به صبر دست دهد عاقبت ولی
بدعهدی زمانه زمانم نمیدهد»
حافظ همواره مشتریِ صبر است!
حتی وقتی که به دام میافتد:
«ای دل اندر بند زلفش از پریشانی منال
مرغ زیرک چون به دام افتد تحمل بایدش»
گاهی بالاخره صبرش تمام میشود:
«از من اکنون طمعِ صبر و دل و هوش مدار
کان تحمل که تو دیدی همه بر باد آمد»
اما حتی اینجا که صبرش تمام شده هم نمیبینیم خودش کاری کرده باشد!
بهموقع، بخت یارش شده و همهچیز خودش آمده: 🤠
«باده صافی شد و مرغان چمن مست شدند
موسم عاشقی و کار به بنیاد آمد
بوی بهبود ز اوضاع جهان میشنوم
شادی آورد گل و باد صبا شاد آمد
ای عروس هنر از بخت شکایت منمای
حجلۀ حُسن بیارای که داماد آمد
دلفریبان نباتی همه زیور بستند
دلبر ماست که با حُسنِ خداداد آمد»
خلاصه، هرچه به دست آورده از صبر بوده:
«این همه شهد و شکر کز سخنم میریزد
اجرِ صبریست کز آن شاخ نباتم دادند»
نشانههایی هست که کاربرد صبر بهجای سعی کاملاً آگاهانه بوده!
مثلاً همین که وقتی میخواهد جمال دوست را ببیند آسانترین راه را انتخاب میکند: 🤠
«گفتم "روم به خواب" و ببینم جمال دوست
حافظ ز آه و ناله امانم نمیدهد»
حتی وقتی میخواهد خودش را به دریا بیفکند، زحمت رفتن تا دریا را قبول نمیکند و «دیده» را دریا میکند، البته آن هم احتمالاً در شعر و شعار:
«دیده دریا کنم و صبر به صحرا فکنم
و اندر این کار، دل خویش به دریا فکنم»
جهدش هم برای آن است که خودش را جایی بیفکند که مایۀ خوشدلی آنجاست:
«مایۀ خوشدلی آنجاست که دلدار آنجاست
میکنم جهد که خود را مگر آنجا فکنم»
اینکه چرا نفرموده است «میکنم "صبر" که خود را مگر آنجا فکنم» هم جای بررسی دارد.🤠
البته حافظ از وجود دستۀ دیگری از مردم که کاری بهجز صبر میکنند، بیخبر نیست:
«قومی به جدّ و جهد نهادند وصل دوست
قومی دگر حواله به تقدیر میکنند»
به هر حال، صبر هم یک راه حل است،
اما به قول خود حافظ که استاد صبر کردن است:
«گویند "سنگ لعل شود در مقامِ صبر"
آری شود و لیک به خونِ جگر شود!»
البته به خون جگر هم، صبر همیشه نتیجه نمیدهد:
«شکّر به صبر دست دهد عاقبت ولی
بدعهدی زمانه زمانم نمیدهد»
@pakruh
@andishehsarapub
✅ نه هرکه سر بتراشد قلندری داند
t.me/pakruh
t.me/andishehsarapub
نه هرکه چهره برافروخت دلبری داند
نه هرکه آینه سازد سکندری داند
نه هرکه طرْفِ کُله کج نهاد و تند نشست
کلاهداری و آیین سروری داند
تو بندگی چو گدایان به شرطِ مزد مکن
که دوست خود روش بندهپروری داند
غلام همت آن رند عافیتسوزم
که در گداصفتی کیمیاگری داند
وفا و عهد نکو باشد ار بیاموزی
وگرنه هرکه تو بینی ستمگری داند
بباختم دل دیوانه و ندانستم
که آدمیبچهای شیوۀ پری داند
هزار نکتۀ باریکتر ز مو اینجاست
نه هرکه سر بتراشد قلندری داند
مدارِ نقطۀ بینش ز خال توست مرا
که قدر گوهر یکدانه گوهری داند
به قد و چهره هر آنکس که شاه خوبان شد
جهان بگیرد اگر دادگستری داند
به قدرِ مردمِ چشمِ من است ورطۀ خون
در این محیط نه هرکس شناوری داند*
ز شعر دلکش حافظ کسی بُوَد آگاه
که لطف طبع و سخن گفتن دری داند
#حافظ
- - -
* بیت مورد اشاره در برخی نسخ دیوان حافظ نیست اما در دو نسخۀ مربوط به نیمۀ اول سدۀ نهم یافت میشود؛
یکی موجود در کتابخانۀ ملی ایران و دیگری موجود در کتابخانۀ عزت ایون اوغلو در ترکیه که تصویرش در کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران نیز هست.
#ب_پ
t.me/andishehsarapub
t.me/pakruh
t.me/pakruh
t.me/andishehsarapub
نه هرکه چهره برافروخت دلبری داند
نه هرکه آینه سازد سکندری داند
نه هرکه طرْفِ کُله کج نهاد و تند نشست
کلاهداری و آیین سروری داند
تو بندگی چو گدایان به شرطِ مزد مکن
که دوست خود روش بندهپروری داند
غلام همت آن رند عافیتسوزم
که در گداصفتی کیمیاگری داند
وفا و عهد نکو باشد ار بیاموزی
وگرنه هرکه تو بینی ستمگری داند
بباختم دل دیوانه و ندانستم
که آدمیبچهای شیوۀ پری داند
هزار نکتۀ باریکتر ز مو اینجاست
نه هرکه سر بتراشد قلندری داند
مدارِ نقطۀ بینش ز خال توست مرا
که قدر گوهر یکدانه گوهری داند
به قد و چهره هر آنکس که شاه خوبان شد
جهان بگیرد اگر دادگستری داند
به قدرِ مردمِ چشمِ من است ورطۀ خون
در این محیط نه هرکس شناوری داند*
ز شعر دلکش حافظ کسی بُوَد آگاه
که لطف طبع و سخن گفتن دری داند
#حافظ
- - -
* بیت مورد اشاره در برخی نسخ دیوان حافظ نیست اما در دو نسخۀ مربوط به نیمۀ اول سدۀ نهم یافت میشود؛
یکی موجود در کتابخانۀ ملی ایران و دیگری موجود در کتابخانۀ عزت ایون اوغلو در ترکیه که تصویرش در کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران نیز هست.
#ب_پ
t.me/andishehsarapub
t.me/pakruh
Telegram
شعر، موسیقی و گردشگری
🎸 دربارۀ شعر، موسیقی و گردشگری
آغاز کانال:
t.me/pakruh/1
یک توضیح مهم:
t.me/pakruh/89
چند پیشنهاد:
t.me/andishehsarapub
t.me/LaVilleLumiere
t.me/nouritazeh
t.me/keikojaberim
پیام ضروری:
@pakrooh
آغاز کانال:
t.me/pakruh/1
یک توضیح مهم:
t.me/pakruh/89
چند پیشنهاد:
t.me/andishehsarapub
t.me/LaVilleLumiere
t.me/nouritazeh
t.me/keikojaberim
پیام ضروری:
@pakrooh