الفِ کتاب
614 subscribers
4K photos
32 videos
41 files
3.71K links
الف‌ِکتاب ضیافتی‌ست فرهنگی؛ میزبان شماییم تا از تازه‌ترین کتاب‌ها بگوییم؛ این‌که چگونه‌اند و فراخور کدام‌یک از ما...
Download Telegram
راهنمای کتاب/ حکایت عبرت‌آموز مرد خسیس!

حمیدرضا امیدی‌سرور

«مرگ سود خور»
نوشته: صدرالدین عینی
با مقدمه: حسن جوادی و مقاله ای از ییژی بچکا
ناشر: فرهنگ نشر نو، چاپ اول 1397
280 صفحه؛ 40000 تومان
#رمان #طنز #نشرنو

در فرهنگ و ادبیات تاجیک برایش جایگاهی یکه و ممتاز قائل شده‌اند، نه تنها به عنوان یکی از پیشگامان ادبیات نوین فارسی تاجیکی قرن بیستم که او را به درستی بنیان گذار ادبیات نوین تاجیک در جنبه‌هایی مختلف خوانده‌اند. مردی که به تنهایی درحد چند تن از چهره ‌های نامدار و تاثیرگذار دیگر کشورها در حوزه‌های گوناگون این جغرافیای فرهنگی تکه و پاره شده تأثیرگذار بوده است. صدرالدین عینی (۱۲۵۶-۱۳۳۳ش/۱۸۷۸-۱۹۵۴م) داستان نوشته، شعر سروده، برای شناساندن شاعران سده های گذشته پژوهش‌ها کرده و در عین حال گوشه چشمی نیز به تاریخ و سیاست داشته است.

در ایران با یکی از خواندنی‌ترین آثارش یعنی «یادداشتها» که در واقع خاطرات خودنوشت اوست، به مخاطبان همزبان و سابقا هموطن‌اش، بیشتر و بهتر معرفی شد. در این کتاب که به همت سعیدی سیرجانی، به چاپ رسید؛ عینی زندگی خانوادگی، اجتماعی و تحصیلی‌اش را از کودکی تا 27 سالگی روایت می کند. آثار برجای مانده از عینی متنوع و فراوانند، اگر چه عمدتا از زمینه آموزشی و ادبی برخوردارند، اما او در دوره هایی به سیاست و تاریخ نیز توجه جدی داشته است.

در دوران جوانی آموزگار بود، کار روزنامه نگاری هم کرد و در این هنگام با دغدغه آموزش به مردمی که اغلب کم‌سواد بودند، كتاب‌هایی به قصد آموزش در مكاتب ابتدايي نوشت. همچنین آثاری منثور براي كودكان تدارک دید که همانند متون کلاسیک فارسی محتوایی اخلاقی، پند آموز و آموزشی داشتند که به نیت آگاه ساختن مخاطبان نوشته می شدند. رفته رفته آثار او هم از جنبه محتوایی و هم از جنبه تحقیقی کیفیت جدی تری پیدا کرد. در نیمه دوم عمرش بدل به نویسنده‌ای منتقد شد که به عنوان شاعر، داستان‌نویس، تاریخ نویس، زبان شناس و پژوهشگر ادبی، آثاری گوناگون خلق کرد که اغلب سهمی انکار ناپذیر در دگرگونی های ادبی، اجتماعی و فرهنگی زادگاهش داشتند.

اما پاشنه آشیل زندگی، اندیشه‌ها و آثار او بخشی‌ست که عینی در روش و منش اجتماعی و سیاسی تابع تحولات انقلاب کمونیستی شوروی قرار گرفت و گویی استقلال نظرش از دست رفته و تحت تاثیر ملاحظات سیاسی دولت مرکزی کمونیست قرار گرفت. عینی در عهد حکومت امیر بخارا به عنوان نویسنده‌ای منتقد، روشنفکر و آزادی خواه نقش مهمی در بیداری اذهان مردم در برابر دیکتاتوری و جهل حاکم بر زندگی مردم در امارت بخارا داشت. به خاطر همراهی با جنبش «جدیدیه» به زندان افتاد و شکنجه شد، او اگرچه در این راه تاب آورد اما دوتن از برادرانش را نیز از دست داد. اما بعد از تغییر و تحولات ناشی از انقلاب کمونیستی و فرو افتادن حکومت امیر بخارا و تحت سیطره قرار گرفتن آن زیر یوغ دیکتاتوری استالینیستی دیگر خبری از آن صدرالدین عینی منتقد و آزادی خواه نبود. تا آنجا که حتی در زمان چند پاره شدن سرزمین مادری‌اش به نیت زاده شدن ملت «تاجیک»که به عنوان سیاست از سوی حکومت مرکزی شوروی اعمال شد، نه تنها اعتراضی نکرد که با آن همراهی نشان داد. در راه اندازی جریان تغییر خط فارسی به لاتین که بعدا خط سیریلیک جای آن را گرفت نیز با سیاست روز همراه بود (اگرچه گفته می شود خود برای آموختن این خط تمایلی نشان نمی‌داد) حال بماند حکایت جا انداختن اصطلاح «تاجیکی» به جای« زبان فارسی»، جدا کردن آن از جغرافیایی فرهنگی که به واسطه تاریخ فرهنگی و زبانی مشترک از دیرباز بایکدیگر پیوند داشته اند و در ادامه همین منش، کوشش او برای ضبط برخی مفاخر نامدار علم ادب فارسی به عنوان شخصیت هایی تاجیک که جملگی حاصل اوضاع و احوال او در نیمه دوم زندگی بود ، با دوران قدرت نمایی استالینی همزمان شد و او را به دایره سوسیالیسم روسی کشاند. این احوال البته بی ارتباط با مرگ برخی از دوستان و یاران عینی نبود، کسانی که در ابتدا با انقلاب کمونیستی همراه بودند اما بعدها با اندک انتقادی جملگی جان خود را از دست دادند و عینی دانست شاید از سیاهچال امارت بخارا می شد جان سالم بدر برد اما از تصفیه های استالینی هرگز!

ادامه....

https://www.alef.ir/news/3980715115.html
راهنمای کتاب/ «کلیله و دمنه» به زبان و پیام امروز

زهره مسکنی

«حکایت‌هایی برای زمانۀ ما»
نویسنده: جیمز تِربِر
مترجم: حسن هاشمی میناباد
ناشر: فرهنگ نشر نو (با همکاری نشر آسیم)، چاپ اول 1397
225 صفحه، 32000 تومان
#طنز #نشرنو

«حکایت‌هایی برای زمانۀ ما» مجموعه بیست و هشت قصه به سبک داستان‌های اِزوپ و لافونتِن است که همگی پیش از این در مجلۀ نیویورکر و سپس در سال 1940 به طور مستقل در کتابی منتشر شده‌اند. حکایاتی قدیمی با پرداخت‌هایی جدید که نویسنده ارتباط شخصیت‌ها را با نقش کلیشه‌ای آنها در قصۀ کهن قطع و مضامینی امروزی را جایگزین مفاهیم قبلی کرده است. به این ترتیب هر قصه علاوه بر طرحی منحصر به فرد که کار خود نویسنده است، پیام ویژه و به قول معروف یک نتیجۀ اخلاقی نیز برای مخاطب به همراه دارد.

عنوانی که روی جلد این کتاب دیده می‌شود دقیقاً این عبارات و به این صورت است:

حکایت‌هایی برای زمانۀ ما

باز هم حکایت‌هایی برای زمانۀ ما

علت این کار در درجۀ اول به دسته‌بندی کتاب‌های ناشر برمی‌گردد و اینکه این کتاب در فهرست «کتابخانۀ طنز» انتشارات قرار گرفته است. از سوی دیگر چون ناشر و مترجم تصمیم گرفته‌اند کتابی دیگر از همین نویسنده را نیز که سال 1956 منتشر شده بوده، در همین کتاب بیاورند، از زبان طنز کتاب استفاده کرده و عنوان را به این صورت روی جلد آورده‌اند. چهل و هفت قصه کتاب دوم تربر نیز در مجله نیویورکر به چاپ رسیده بوده است.

جیمز گرووِر تربر رمان‌نویس، طنزپرداز، روزنامه‌نگار، نمایش‌نامه‌نویس و طراح آمریکایی بود که بیشتر به خاطر داستان‌های کوتاهش در مجلۀ نیویورکر و طرح‌های کارتونی‌اش مشهور است. بسیاری او را که دستی در ادبیات کودک نیز داشته، بعد از مارک تواین بزرگترین طنزنویس آمریکا می‌دانند. تربر از سال 1951 به بعد که نابینا شد به تخیل خلاق روی آورد. تصویرهایی که او از مردان و زنان و حیوانات خلق می‌کرد بیشتر شبیه نقاشی‌های کودکان بود. نکتۀ دیگر اینکه سگ‌ها از مخلوقات برجستۀ وی هستند که در این کتاب نیز طرح‌های زیادی از آنان برای مخاطب قابل مشاهده است. تربر در اغلب حکایت‌های کوتاه، ملیح و خیال‌انگیز این کتاب تلاش کرده تا در لفافه و با پوششی بسیار ساده از کلمات، معایب و نقاط ضعف زندگی انسان امروزی را بازگو کند. کشمکش‌ها، ناامیدی‌ها، استیصال طبقۀ متوسط آمریکا، تنش عصبی ناشی از زندگی معاصر، بدبینی و احساس فاجعۀ قریب‌الوقوعی که در انتظار بشر است، حال و هوای بیشتر داستان‌های این کتاب را به خود اختصاص داده است. آدم‌های قصه‌های او با دلتنگی در جهانی زندگی می‌کنند که به طرز خنده‌آوری با آن در جنگ و جدالند. در این آثار سرگردانی، بلاهت و نوعی بیهودگی که به نظر می‌رسد ارمغان تمدن برای زندگی انسان‌ها در جهان بوده، دیده می‌شود.

درون‌مایۀ حکایت‌های تربر اجتماعی و نثر آن بسیار ساده و روشن است. از آنجا که بسیاری از عناوین قصه‌ها و شخصیت‌هایش را جانوران مختلف تشکیل می‌دهند، ما را به یاد «کلیله و دمنه»‌ای می‌اندازد که کسی خواسته باشد با استفاده از پارودی یا نقیضه آن را به زبان و پیام امروزی نزدیک‌تر کرده باشد. در بسیاری از این داستان‌ها روابط زن و شوهر از جنبۀ روانی مورد پردازش قرار گرفته و درون‌مایه‌های سیاسی و اجتماعی فراوانی نیز در آنها قابل مشاهده و مطالعه است. تنوع جانورانی که در این همه قصه مورد استفاده قرار گرفته‌اند نیز، قابل توجه است. شما در فهرست بلندبالا و لابه‌لای صفحات کتاب با انواع نام مرغ و ماکیان و گونه‌های مختلف موش‌ها و گربه‌ها و مارها مواجه می‌شوید. «ببری که فوت و فن‌های آدم بودن را بلد بود»؛ «جغدی که خدای حیوانات بود»؛ «لک‌لکی که با یک زن چشم و گوش بسته ازدواج کرد» و «فیلی که جهانیان را به مبارزه فرا خواند» از حکایات کتاب نخست و «خفاشی که از جهنم در رفت»؛ «دورهمی مرغانه»؛ «خرس قهوه‌ای و وسایل مدرن» و «محاکمۀ سگ پیر نگهبان» از داستان‌های کتاب دوم به شمار می‌روند.

ادامه....
https://www.alef.ir/news/3990128101.html
راهنمای کتاب/ شهری که ساکنانش همه فیلسوفند!

فاطمه صناعتیان

«چرتوپیا»
(تاریخ زوال یک اتوپیا به روایت سباستوس میکلانکوس)
نویسنده: آیدین سیارسریع
ناشر: چشمه، چاپ اول 1397
109 صفحه، 17000 تومان
#طنز #نشرچشمه

آیدین سیارسریع، نویسنده‌ی «چرتوپیا»، که با نوشتن ستون‌های طنز سیاسی و اجتماعی در روزنامه‌های شهروند، مردم امروز و قانون، خود را به عنوان نویسنده و ژورنالیستی طنزپرداز معرفی کرده بود، کتاب‌هایی همچون «جلد سفید» را در قالب مجموعه طنزهای سیاسی، «ژاژنامه» را در قالب داستان‌های طنز مصور و همچنین فیلم‌نامه‌ی فیلم طنز مارموز را نیز در کارنامه‌ی خود دارد. او این بار اما قالب رمان را برای بیان طنزهای سیاسی و اجتماعی‌اش برگزیده است. قالبی که امکان ایجاد حاشیه‌های داستانی متنوع‌تر و پرداختن به جزئیات بیشتر را فراهم کرده است.

«چرتوپیا»، داستان شکل‌گیری و زوال مدینه‌ی فاضله‌ای است که بر اساس آرای افلاطون در جزیره‌ی چرت برپا شده است تا به مشکلات بشر در عرصه‌های مختلف سیاسی و اجتماعی و مخصوصاً اقتصادی پایان بدهد. این کشور- جزیره که در پی اخراج گروهی از فلاسفه از یونان شکل گرفته است، مانند هر جامعه‌ی نوپای دیگری با مشکلات و تهدیدهای داخلی و خارجی دست به گریبان است. اما با عزمی استوار در پی آن است تا همه‌ی این مشکلات را تنها با پناه بردن به فلسفه‌ی افلاطونی حل و فصل کند. شعاع گسترش و قدرت نفوذ فلسفه در این تمدن جدید تا بدان جاست که فرآیند حل مشکلات خانوادگی و عاطفی افراد و امور مربوط به آموزش و پرورش کودکان نیز از الگوهای تفکر فلسفی و شیوه‌ی استدلال فلاسفه می‌گذرد. واقعیت‌ها در این جامعه یا تحریف می‌شوند یا فروپاشانده و از نو ساخته می‌شوند تا همه چیز در راستای تفکر حاکمیت اتوپیا باشد: «به تماشای فیلم تایتانیک از تولیدات سخیف هالیوود نشستم. خوشبختانه در اتوپیا به چنان پیشرفتی در صنعت دوبلاژ رسیده‌ایم که می‌توانیم سری فیلم‌های امریکن‌پای و سریال یونانیِ نمای اسپارتاکوس را هم به آثار عمیق فلسفی تبدیل کنیم و نگرانی‌ای از این جهت درباره‌ی تایتانیک نداشتیم. تایتانیک هم مطابق انتظار بعد از دوبله‌ی یونانی به فیلمی تاثیرگذار و عمیق بدل شده بود.»

زمان داستان به روایت مقدمه‌ی نویسنده- راوی پس از سال 2009 و ظهور بحران‌های اقتصادی عمیق یونان است. دوره‌ای که در آن یونان، پشتوانه‌ی زبان و فرهنگ و تمدن اروپا، به دلیل همین مشکلات اقتصادی در آستانه‌ی فروپاشی سیاسی نیز قرار گرفت. مکان تمام رویدادهای داستان نیز جزیره‌ای مهجور از جزایر استرالیاست که به یاد کرت، جزیره‌ی معروف یونان، چرت نام گرفت. اعضای این جامعه نیز ابتدا از راه فراخوانی که به همه‌ی فیلسوفان سراسر جهان برای ساخت اتوپیای افلاطونی داده شده بود و سپس با اهدای پول قابل‌توجهی از سوی دولت، به این جزیره کوچ کرده و شهروند رسمی این مدینه‌ی فاضله شدند.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/3990210185.html
راهنمای کتاب/ آفرینش کلاژ از مَثَل‌های مردمی

زهره مسکنی

«به قولِ مردم گفتنی»
(چندوچونی خندستانی)
نویسنده: جواد مجابی
ناشر: چشمه، چاپ اول: 1398
117 صفحه، 22000 تومان
#طنز #نشرچشمه

جواد مجابی، شاعر، نقاش، پژوهشگر ادبی-هنری، روزنامه‌نگار، طنزپرداز، داستان‌نویس و به عبارتی یکی از مشاهیر فرهنگ و هنر معاصر ایران که معمولاً آثارش با استقبال خوبی از جانب خوانندگان حرفه‌ای مواجه می‌شود، در جدیدترین اثر خود به فرهنگ عامه، ادبیات کوچه و بازار و کاربرد ضرب‌المثل‌ها در زبان مردم پرداخته است. این پردازش در کتابی به نام «به قولِ مردم گفتنی؛ چندوچونی خندستانی» منتشر شده و در دسته‌بندی آثار طنز نشر چشمه قرار گرفته است. نویسنده در دو روایت نخست کتاب با عناوین «اشاره نسبتاً مهم» و «سوم‌شخص و راوی نامرئی» توضیحاتی را درباره فرهنگ زبانی مردم و هدف انتشار کتاب ارائه داده که به نوعی مقدمۀ اثر نیز محسوب می‌شوند. اینکه ادبیات مردمی بخش مهمی از فرهنگ شفاهی هر ملت است؛ ضرب‌المثل‌ها بهترین صورت زبانی مردم را آشکار می‌کنند و این بخش از فرهنگ شفاهی به مدد فرهنگ مکتوب، از ورطۀ فراموشی جسته، از مواردی است که مجابی در این مقدمه به آنها اشاره کرده است.

بعد از این مقدمه بسیار کاربردی، دو روایت «جون شما جون خونه، علی‌الخصوص صندوق‌خونه» و «سالمندان همدیگر را جر می‌دهند» قرار دارد که عیناً از مثل‌های مردمی ساخته شده است. سپس نوبت به روایاتی می‌رسد که پژوهشگر آنها را کنار مثل‌های مردمی به قیاس ضرب‌المثل‌های خوانده و شنیده بازسازی کرده است. «اینش رو اونش افتاده»؛ «کج‌خلقی اول‌ صبحی»؛ «روزان روزش…»؛ «در این تیمارخانه»؛ «الدرم‌بلدرم الکی»؛ «حالی بی ‌قال‌ومقال»؛ «خلایق هر چی لایق»؛ «احوال آنان و شرب‌الیهودشان!» و «تو این مزار کسی نیس» عناوین این روایت‌هاست. «به قول مردمی گفتنی»؛ «حکایات راوی نامرئی»؛ «از حکایات متفرقه»؛ «این آب و نان چرخ» و «تتمه» نیز عناوین بقیه کتاب است که شامل تفاسیر و تعابیر نویسنده از مثل‌های مردم یا، حکایات طنزآمیز ملهم از ادبیات عامیانه می‌شود.

مجابی این تجربه را سال 1381 با پنج نمونه مثل–داستان در کتاب «روایت عور» آغاز کرده و بعدها در سال 1395 نیز دو نمونه از آن را در کتاب «عین حب نبات» آورده است. به بیان وی، با وجود ضرورت بررسی‌های تازه از سوی پژوهشگران در خصوص نمونه‌های اعلای زبان تودۀ مردم، آنچه تا کنون مانع ادامۀ چنین تجربه‌ای توسط او شده، یکی وفور کلمات به ظاهر رکیک در متن ضرب‌المثل‌ها و دیگری عنصر زن‌ستیزی و مردمحوری در اخلاق ارباب رعیتی بوده است. وی عامل نخست را مانند رفتار اسلاف، طبیعی می‌داند؛ حتی اگر از سوی خوانندۀ عصاقورت‌داده‌ای اندکی ناهنجار به نظر بیاید. همچنین به عقیدۀ او عامل دوم نیز از نظر تاریخی امری طبیعی و ناگزیر است که با اخلاقیات امروز یک نویسنده و مخاطب روشنفکر برابری‌طلب و دموکرات‌منش سازگار نیست. ماجرا تا زمان نگارش کتاب «به قول مردم گفتنی» پیش می‌رود که در آن سعی شده بخش زن‌ستیزانۀ مثل‌ها در روایات دخالت داده نشود و اختیار بافت چینشی دست راوی باشد. در واقع نویسنده این بار با ژنریک زبان مردمی دست به پردازش قصه‌ها زده و به جای استفادۀ زینتی از ضرب‌المثل در متن، کوشیده ترکیبی از مثل‌ها را به صورتی کنار هم بچیند که از آن حکایت و روایتی بسازد. مجابی در خلق این کار دست به چینش گزینشی عبارات زده و برای پیوند عبارات مستقل امثال به یکدیگر، حداکثر چند فعل و حرف ربط را به کار گرفته است. محصول نهایی این آفرینش ادبی نوعی کلاژ از آب در آمده که تمام آن نشان‌دهندۀ زبان خالص مردم است. چنانچه در روایت «الدرم‌بلدرم الکی» در باب اینکه ستمگر یک طرف قضیه است و طرف دیگر ستم‌پذیران‌اند که نمی‌باید تحمل می‌کردند و کردند، می‌خوانیم:
ادامه...
https://www.alef.ir/news/3990216205.html
راهنمای کتاب/روایت طنزآمیز زندگی آمریکایی

زهره مسکنی

«زندگانی من و روزگار سخت»
نویسنده: جیمز تِربِر
مترجم: حسن هاشمی میناباد
ناشر: فرهنگ نشر نو با همکاری نشر آسیم، چاپ اول 1398
177 صفحه، 28000 تومان
#طنز #نشرنو

«زندگانی من و روزگار سخت» شامل نُه روایت از رخدادهای طنزآلود زندگی جیمز تِربِر رمان‌نویس، طنزپرداز، روزنامه‌نگار، نمایش‌نامه‌نویس و طراح آمریکایی است که بیشتر به خاطر داستان‌های کوتاه و طرح‌های کارتونی‌اش در مجلۀ نیویورکر مشهور است. غیر از این رویدادها که با قلم بسیار توصیفی و افزودن شاخ و برگ‌های فراوان به یک واقعۀ سادۀ خانگی به فصول نُه‌گانۀ این کتاب تبدیل شده‌اند، تا حدود 50 صفحۀ ابتدای کتاب شامل پیشگفتار مترجم، گاه‌شمار زندگی نویسنده، مقدمۀ جان. ک هاچِنز و دیباچه‌ای بر زندگی تِربِر است که خواندن هیچیک از این بخش‌ها نیز خالی از لطف نیست. «شبی که تخت‌خواب افتاد»؛ «ماشینی که همه‌اش باید هلش می‌دادیم»؛ «روزی که سد شکست»؛ «شبی که روح آمد»؛ «باز هم واهمه‌هایی در شب»؛ «یک قطار کلفَت»؛ «سگی که مردم را گاز می‌گرفت»؛ «ایام دانشجویی» و «روزگار تیره در هیئت مشمولین» عناوین فصل‌های این کتاب‌اند.

آنچه تربِر در این نُه فصل به رشتۀ تحریر درآورده ممکن است اتفاقاتی باشد که شبیه آن در زندگی و خانه‌های همۀ ما هم رخ داده باشد، اما نحوۀ شرح پراغراق؛ از این شاخه به آن شاخه پریدن‌هایی که البته بعد از خواندن یکی دو قصه همۀ شاخه‌هایش برای خواننده آشنا و ملموس است؛ تشریح طولانی عامدانه و آمیختن آن به چاشنی طنز باعث شده که این فصول برای خوانندگان سراسر دنیا جذاب‌تر از حوادث زندگی خودشان به نظر بیاید.

کتاب، محصول دورۀ اول نویسندگی تربر و یکی از آثار مطرح ادبیات آمریکا به شمار می‌آید. چارلز اس هولمز تردیدی در شاهکاربودن آن نداشته و آگدِن نَش شاعر از آن به عنوان «بهترین کتابی که تاکنون خوانده‌ام» یاد کرده است. ارنست همینگوی نیز این کتاب تربر را ستوده و آن را برتر از خودزندگی‌نامۀ هنری آدامز دانسته است. راسل بیکر دربارۀ آن نوشته است: «احتمالاً کوتاه‌ترین و لطیف‌ترین خودزندگی‌نامه‌ای است که تا کنون نوشته شده» و دوروتی پارکر نیز در همین رابطه گفته است: «نمی‌توانم دیوانه‌ات بخوانم، اما لقب نابغه به تو می‌دهم.» جان. ک هاچِنز نیز در مقدمۀ همین کتاب نوشته است: «در اینجا با نویسنده‌ای سر و کار داریم که جامع‌الاطراف است و کارش بدیع و اصیل است...»

و اما در نُه فصل کتاب اگرچه شما با یک نویسندۀ آمریکایی روبه‌رو هستید که سعی کرده روایت‌هایی از زندگی آمریکایی‌اش را با طنز و اغراق برایتان توصیف کند، خیلی زود و در همان صفحات نخست فصل اول، با اسامی افراد، خلق و خوی اعضای خانواده، محل زندگی و حتی برخی وسایل و ابزار زندگی این آمریکایی به گونه‌ای آشنا می‌شوید که بعید است اگر در فصلی دیگر چیزی در مورد یکی از آنها بخوانید یادتان نیاید که مثلاً «آهان این همان تخت است که...» یا «این همان پدربزرگه است که...». زبان ساده و طنز روان نویسنده و البته ترجمۀ سلیس و بسیار نزدیک و منطبق بر پیچ و خم‌های زبان فارسی از جمله ویژگی‌هایی است که باعث می‌شود با وجود خارجی‌بودن کتاب، شما در یکی دو نشست کوتاه همۀ فصول را بخوانید و از آن لذت ببرید و احتمالاً بخواهید راجع به محتوای آن با دوستان‌تان هم صحبتی بکنید که همۀ اینها از نشانه‌های یک کتاب اثرگذار است.
ادامه...


https://www.alef.ir/news/3990405151.html
راهنمای کتاب/ کتابی که شوخی‌هایش مزه دارد!

زهره مسکنی

دزدِ مو وِزوِزی و انسان فرهیخته»
(مجموعه داستانِ درهم‌گوریده)
نویسنده: محسن پوررمضانی
ناشر: چشمه، چاپ اول: 1398
117 صفحه، 26000 تومان
#طنز #نشرچشمه

امروزه هدف اغلب نویسندگان طناز، بیان دغدغه‌های انسان معاصر است و اگر داستان طنز می‌نویسند صرفاً به منظور طنزنویسی نیست، بلکه می‌خواهند از قالب طنز برای طرح و پرداختن به معضلات جامعه استفاده کرده یا به وسیلۀ آن از مسائل موجود انتقاد کنند. در سال‌های اخیر بیشتر نویسندگانِ طنزنویس برای بیان مشکلات از زبان تلخ و گزندۀ این قالب و کنایه‌های دوپهلو و نیشخند برای نشان‌دادن مقصود خود استفاده کرده‌اند؛ اما محسن پوررمضانی در داستان‌های به قول خودش درهم‌گوریدۀ کتاب «دزدِ مو وِزوِزی و انسان فرهیخته» طوری نوشته است که شما بعد از مدت‌ها هم قاه‌قاه بخندید و هم در عین لذت از به‌تصویرکشیدن صحنه‌هایی که شاید بعضی از آنها برای خودتان هم آشنا و ملموس باشد، بابت واقعیات زندگی امروز به تأمل واداشته شوید.

کتاب علاوه بر مقدمه و مؤخره که در جای خودش قابل توجه و دارای زبان طنز است، دوازده داستان کوتاه دارد که همگی با محور موضوعات روان‌شناختی و جامعه‌شناسی نوشته و با گره‌گشایی‌های خنده‌دار و شخصیت‌پردازی مناسب طنز آمیخته شده‌اند. از آنجا که نویسندۀ این داستان‌ها سوابق طولانی در زمینۀ پرورش زبان طنز داشته و از فوت و فن و تکنیک اینگونه روایات به خوبی آگاه است، همۀ اینها را با هم ترکیب کرده و به بازی با قواعد داستان‌سازی نشسته است. اینجاست که مخاطب هم با نویسنده در لذت به‌هم‌ریختن برخی قواعد و قوانین شریک می‌شود و در چشم‌به‌هم‌زدنی به آخرین داستان‌ها و مؤخره‌ای با توصیف زندان و بمباران و اجساد و رسم روزگار می‌رسد! که اکنون پس از یک دلِ سیر خندیدن باید نشست و با این به‌هم‌ریختگی کمی هم اندیشید که چه باید کرد؟! این در حالی است که همین نویسنده در مقدمۀ کتاب، دست مخاطب را گرفته و آورده داخل صفحات و دعوت کرده که بیا بدونِ تعارف و شرمِ شرقی بنشین روی صندلی و هر جای کتاب را خواستی بخوان و ببین اصلاً شوخی‌هایش مزه دارد؟
ادمه...
https://www.alef.ir/news/3991012077.html
راهنمای کتاب/ ملال سلازگاری با دنیای مدرن

سعیده امین‌زاده

«مورد عجیب بلع اشیای ضروری»
نوشته: جابر حسین‌زاده نودهی
ناشر: چشمه، چاپ اول1399
108 صفحه، 24000 تومان
#طنز #نشرچشمه

فروید در کتاب «تمدن و ملالت‌های آن» از عواقب ناسازگاری نیازها، هیجانات و انگیزه‌های فردی بشر در مواجهه با اجتماع می‌گوید. این ناسازگای اجتناب‌ناپذیر است، چون انسان همیشه خواسته‌ها و رؤیاهایی دارد که حاضر است برای تحقق آنها از بسیاری موانع جمعی بگذرد و ممکن است در این رهگذر قواعدی اجتماعی را نیز زیر پا بگذارد. این اتفاقی است که به راحتی توسط جامعه تحمل نمی‌شود و همواره عواقبی سنگین برای فردی دارد که از قوانین مورد توافق جمعی تخطی کرده است. این قوانین می‌توانند لزوماً رسمی و مکتوب هم نباشند، بلکه در کتاب قواعد نانوشته‌ی زندگی اجتماعی ثبت شده باشند. اغلب اوقات نادیده گرفتنِ این قوانین نانوشته اما مورد احترام جمع، منجر به طرد او از صحنه‌ی اجتماع می‌شود تا دامنه تأثیر تک‌روی‌ها محدود شود و جامعه را درگیر نسازد. کتاب «مورد عجیب بلع اشیای ضروری»، نوشته‌ی جابر حسین‌زاده نودهی، از چنین چالشی میان فرد و اجتماع می‌گوید.

جابر حسین‌زاده نودهی پیش از این دو کتاب دیگر با عناوین «پاندای محجوب بامبو به دست به چشم‌هایی دورسیاه در اندیشه انقراض» و «هزارپا» نوشته است. او که قالب طنز را برای نوشتن داستان‌هایش انتخاب کرده، معمولاً از ملالت‌های سازگاری انسان با زندگی مدرن می‌گوید. شخصیت‌های داستانی او اغلب تلاش می‌کنند برای سازگاری با اجتماع دست به تعدیل‌هایی در زندگی شخصی خود بزنند. اما همواره با مشکلاتی بزرگ و چاره‌ناپذیر روبه‌رو می‌شوند که فرآیند هماهنگی‌شان با جمع را دچار اختلال می‌کند. آنها می‌کوشند انعطاف خود را در این راه بالاتر ببرند. گاهی در این مسیر به موفقیت می‌رسند و زمانی ناگزیر به پذیرفتن انزوا و فاصله‌گیری از اجتماع می‌شوند. در «پاندای محجوب بامبو به دست...»، شخصیت‌هایی که در پی رسیدن به توافق با جامعه‌اند، وقتی شکست را تجربه می‌کنند، دچار مالیخولیایی می‌شوند که در عین داشتن لحظات کمیک بسیار، در دل خود تلخی هضم‌ناپذیری دارد. در «هزارپا» به نظر می‌رسد این مالیخولیای آمیخته با بلاهت راهی برای کاهش تنش‌های فردی است. تنش‌هایی که در اثر ناسازگاری با زندگی جمعی گریبان‌گیر شخصیت داستان شده و آن‌قدر تحمل‌ناپذیر است که با مکانیسمی جز تظاهر به نادانی نمی‌توان از تلخی‌اش کاست. اما کتاب «مورد عجیب بلع اشیای ضروری» راهی متفاوت با دو کتاب قبلی در این رویکرد مالیخولیایی طی می‌کند.

کتاب «مورد عجیب بلع اشیای ضروری» حاوی بیست‌ودو داستان کوتاه است که در همگی راوی اول شخص از مصایب زیست جمعی با زبانی کمیک و آکنده از هجو و کنایه می‌گوید. شخصیتی واحد که در هر برهه‌ای از زندگی‌اش به نوعی با مسائل و دردسرهای مختلف زندگی جمعی درگیر بوده است. کودکیِ او سرشار از سوء‌تفاهم‌هایی با طبیعت پیرامون و محیط جمعی بوده که او تلاش کرده با مسامحه‌ها و گاه فشارهای والدین به طور موقت نادیده‌شان بگیرد و حل آنها را موکول به زمانی کند که قدرت انتخاب به او وسعت دایره‌ی عمل بیش‌تری بدهد. مثلا در داستان «لوکاستوفیلیا» آن تصویر خوشایند اولیه از زندگی با ملخ، او را همواره دچارِ علاقه‌ای بیمارگونه به ملخ نگه‌داشته است. در زندگی بزرگسالی او قادر به حل این مسأله با جامعه نیست. او می‌خواهد این حشره را که سرخوشی‌های کودکی و نوجوانی‌اش را وام‌دار اوست به عنوان یک شریک و مصاحب در زندگی خود بپذیرد. اما حضور مخرب ملخ، مشکلی است که دیگران نمی‌توانند به سادگی از برابرش بگذرند. جدال بی‌حاصل شخصیت کلیدی با والدین، دوستان و تمامی افرادی که به نوعی با او در مراوده‌اند نهایتاً موجب به حاشیه رانده شدن او می‌شود. زندگی به شکلی دور و غریبه با دیگران در دل یک روستا در حومه‌ی تهران، تاوانی است که شخصیت این داستان باید برای این علاقه‌ی دیوانه‌وارش بپردازد.
ادامه..
https://www.alef.ir/news/3991216129.html
راهنمای کتاب/ تلخ و شیرین!

محدعلی علومی

«طنزهای نفتی»
(برگرفته از صفحات خواندنی تاریخ سیاسی نفت ایران)
نویسنده: احمد راسخی لنگرودی
ناشر: کویر، چاپ اول 1387
248 صفحه
#طنز #نشرکویر


برتولت برشت گفته‌اي دارد كه در ميان خيلي از كتاب‌خوان‌هاي ايران، كمابيش به شكل ضرب‌المثل درآمده است. او مي‌گويد: «آن كس كه حقيقت را نمي‌داند نادان است اما آن كه حقيقت را مي‌داند و انكارش مي‌كند، تبهكار است!»

در ايران كمتر كسي است كه نداند جنبش ملي شدن صنعت نفت يكي از نقاط عطف درخشان و درعين حال دردناك و خونبار در تاريخ مبارزات ضد استعمار ملت ايران در صد سال اخير است. هنوز اما، در آن جنبش ضد استعماري، به طرزي شگفت انگيز نقاط و نكات مبهم، فراوان است.

كتاب «طنزهاي نفتي» به رغم ظاهر فروتن خود، بي هيچ هياهوي تبليغاتي، آموزش‌هاي فراواني در باب استبداد سلطنت، استعمار و شيوه‌هاي آن، وطن فروشي و روانشناسي جمعي استبداد و اختناق را شامل مي­شود. احمد راسخي لنگرودي مولف و گردآورنده آن، به طرزي هوشمندانه و روشمند از زاويه‌اي جديد (طنز) به اين همه مباحث مهم پرداخته است. جهت رعايت اختصار، از زوائد گذشته، و به اصل مطلب مي‌پردازيم:

در باب سرنوشت غم انگيز ملتي كه صاحب اصلي نفت بود، در صفحه 69 تحت عنوان «رنج براي روشن كردن اجاق» چنين آمده است:

«در گرماي طاقت فرسا كه لهيب آتش (گاز) به آسمان متصاعد بود، زني را با فرزند شير خواره­اش در كنار جاده ديدم. كنجكاو شدم تا بفهمم اين موجود تيره روز چه مي­كند؟ ديدم قوطي حلبي كوچكي در دست گرفته و با پارچه مندرسي رطوبت‌هاي نفت را از سطح جاده جمع مي­كند و هر بار كه اين عمل را تكرار مي‌كرد يكي از دو قطره نفت سياه در قوطي مي‌چكيد! در حالي كه 12 لوله 12 اينچي به فاصله نيم متري او به سرعتي سرسام ­آور ميلون‌ها ليتر نفت ايران را براي استفاده بيگانگان حمل مي‌كرد و آن زن ايراني بيچاره براي روشن كردن اجاق خود چنين رنجي را تحمل مي نمود...»

در مورد رفتار نمايندگان اين ملت بيچاره، گرسنه و ستم‌كشيده در صفحه 100 كتاب آمده است: «پس از استعفاي دكتر مصدق، قوام‌السلطنه برخلاف اصول پارلماني، با حضور فقط 42 نفر از نمايندگان مجلس شوراي ملي ... به نخست‌وزيري برگزيده شد. (نمايندگان طرفدار مصدق اعتراض مي‌كنند) در اين موقع قوام‌السلطنه ... در منزل علي اقبال شديدا سرگرم بازي پوكر بود. در سر ميز قمار، علاوه بر قوام و صاحبخانه، ... عده ­اي از شخصيت­هاي سياسي نيز حضور داشتند. آن روز همه به جناب اشرف (قوام السلطنه) باخته بودند، (علي اقبال) مي­گويد: به قوام‌السلطنه گفتم حالا كه نخست وزير شده­اي پا شو برو به خانه­ ات. قوام با خونسردي تمام گفت: گور پدر نخست‌وزيري، بيا پوكرمان را بزنيم!»

موضوع مهم ديگر اين كه قوام به سبب قدرتمندي فراوان سياسي، در اطراف خود، افراد متملق نيز زياد داشت، در صفحه 46 كتاب، تحت عنوان «مرد خوبي است» ماجرايي مضحك آمده است كه آن را به اختصار نقل مي­كنيم و خواندن آن مصداق بارزي از طنز تلخ است:
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4000301002.html
راهنمای کتاب/ پردازشِ بیهودگی در یک داستان بلند

زهره مسکنی

«مأمور مرگ‌های غیراتفاقی»
نویسنده: حسام حیدری
ناشر: چشمه، چاپ اول 1399
127 صفحه، 27000 تومان
#طنز #نشرچشمه

حسام حیدری طنزنویسی را از سال 1386 با مجموعه مجلات گل‌آقا آغاز کرده و پس از آن در دوره‌های مختلف با مجلات و روزنامه‌های متعددی همکاری داشته است. «شهرونگ»، «همشهری جوان» و «بی‌قانون» از جملۀ همین مطبوعات هستند. ستون «تذکره‌الهَمِگان» وی در رورنامه طنز «بی‌قانون» یکی از پرخواننده‌ترین مطالب این روزنامه است که در قالب نقیضه‌پردازی کتاب تذکره‌الاولیاء عطار، هر بار به شوخی با یکی از سیاستمدارن، بازیگران یا ورزشکاران می‌پردازد. «ببرهای زخمی حکیمیه» نیز نخستین رمان طنز این نویسنده است که سال 1396 توسط نشر چشمه منتشر شد.

حیدری داستان «مأمور مرگ‌های غیراتفاقی» را که در گروه «کتاب‌های جهان تازه‌دم» و به عبارتی طنز نشر چشمه منتشر شده را به آنهایی که مثل خودش حالشان خوب نیست تقدیم کرده و همین تقدیم از ابتدای کتاب، به قول معروف گوشی را دست خواننده داده که با چه نویسنده‌ای طرف است. نویسنده‌ای که به نوعی در سکوت فریاد می‌زند حالش خوب نیست و قصد همدردی با تمام افرادِ بدحال جامعه‌اش را دارد. پس جای تعجب ندارد که از همان سطور اول با متنی آغشته به رنگ و بوی اَبزورد مواجه شده و با جملاتی از زبان راوی داستان وارد تراژدی-کمدی‌ای شویم که خواه‌ناخواه اسارت در شرایط جبری و ناخوشایند از ویژگی آن است: «با عجله گفتم "آره، من کُشتمش." و درِ ظرف یک‌بار مصرف غذا را باز کردم. لعنت به‌اش! باز از این کوبیده‌های گوشت منجمد. کاش گوجه بیشتر گذاشته بود لااقل.»

شغل رسمی و علنی راوی داستان قتل است و در یک آژانس درجه چندمی کار می‌کند که به دلیل مسائل مافیایی تجاری در این صنف، زنگ‌خور قتلش خیلی کم است. برای آقای قاتلِ بسیار شرافت‌مند و مجرب هم کسر شأن است که دل به پروژه‌هایی نظیر نُطُق‌کشی و بازجویی و ... بدهد. این است که حال خوشی ندارد اما همچنان دست و پا می‌زند که حق و ناحق نکند؛ دلی را نرنجاند؛ درستکار باشد و صرفاً از راه صحیح قتل امرار معاش کند. داستان مانند شروع یک رمان یا نمایشنامۀ مدرنِ آغشته به ابزورد بدون هیچ زمینه‌چینی آغاز می‌شود. در ساخت روایی آن هیچ گره خاصی برای عرضه و گشایش وجود ندارد و کنش‌ها اغلب بدونِ رسیدن به نقطۀ اوج ویژه‎ای در جا به حداکثر کشش نمایشی خود می‌رسند. البته نویسنده به موازات این کنش و واکنش‌های متعدد به مرورِ انواع و اقسام ناهنجاری‌های موجود در جامعه به زبان طنز تلخ پرداخته است. داستان با پرداختن به سفارش‎های قتل آغاز شده و در ادامه با عادی‌سازی آسیب‌های اجتماعی خرد و کلان گوناگونی چون اعتیاد، اختلاس، سرقت، طلاق، تقلب، مدرک‎سازی، خودکشی و ... ادامه یافته است.

از نکات قابل توجه داستان وجود کمپی است که نویسندگان برای ترک اعتیاد نوشتن به آنجا پناه می‌برند. در این کمپ داشتن قلم و کاغذ مجازات دارد؛ شعر و داستان داشتن و به کتابخانه رفتن گناه و جرم است؛ برای مددجویان کلاس‌های قتل و خفت‌گیری و جیب‌بری برگزار می‌شود و همچنین به طور زیرپوستی با دست‌اندرکارانی که پیش از این موجبات بدحالی نویسندگان را فراهم کرده و آنها را به گرفتاری کشانده‌اند هم برخورد می‌شود: «... ژان برای خودش آب جوش ریخت و گفت:"متأسفانه این دوستان جنبه ندارند. هنوز یه قلپ نخوردند، هوس داستان نوشتن به سرشون می‌زنه." بعد آمد کنارم و بازویم را فشار داد. "دیشب عملیات فوق‌العاده‌ای داشتیم استاد. باورتون نمی‌شه. سه هدف مختلف: دوتا ناشر و یه تهیه‌کننده. ناشرها رو همون جا تو خونه‌شون اعدام هنری کردیم ولی تهیه‌کننده رو آوردیم... باورتون می‌شه؟»
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4000323102.html
راهنمای کتاب / دنیا قبل از این ویروس مزخرف

فاطمه صناعتیان

«این‌جا بدون مرد»
نویسنده: مونا زارع
ناشر: چشمه؛ چاپ دوم زمستان 1400
198 صفحه ؛ 74000 تومان
#طنز #نشرچشمه


«این‌جا بدون مرد»، دومین رمان مونا زارع، بیش از هر چیز رمانی اجتماعی است که با نگاه و زبانی طنزآلود روایت شده است. داستانی که در بستر زمانی اکنون روایت می‌شود و در مکانی آشنا و بسیار نزدیک با اقلیم فرهنگی و جغرافیایی مخاطب امروزی رخ می‌دهد. نویسنده که پیش از این، کتاب «چگونه با پدرت آشنا شدم؟!» را نیز با حال و هوایی طنزآمیز به مخاطب عرضه کرده است، این بار نیز در ابعاد مختلف و در راستای خلق وجوه گوناگون داستانش، از طنز و آیرونی کمک گرفته است. ماجراهای داستان از زبان سه راوی اول شخص که به نوبت در فصول مختلف ایفای نقش می‌کنند، روایت می‌شود؛ سه زن به نام‌های میترا، آیدا و شیرین که هر کدام در فصول مربوط به خود، از اتفاقات روزمره و گاه عجیب زندگی شخصی و خانوادگی‌شان می‌گویند، از رخدادهای محل کار و روابط اجتماعی‌شان با دوستان و اقوام حرف می‌زنند و بیش از همه مخاطب را به دنیای پنهان گفتگوهای درون ذهن خویش می‌برند. این سه زن در مؤسسه‌ای با عنوانی عجیب و کارکردی خلاقانه همکارند: «مؤسسه ترک عادت». مفاهیم پیچیده و دغدغه‌های انسانی این سه راوی، یکسره با ابزار طنز تلطیف می‌شود و صیقل می‌خورد تا از زهر آزاردهنده و ترس‌آور واقعیت محض کاسته شود.

در مواجهه با این اثر، آنچه در نگاه اول توجه مخاطب را به خود جلب می‌کند، شرایط آخرالزمانی ویژه‌ای است که ماجراها در آن اتفاق می‌افتند؛ مراحل پایانی نوعی پاندمی عجیب؛ شیوع ویروسی مرموز که در حال منقرض کردن نسل مردان بر کره‌ی زمین است در حالی که شبکه‌های مختلف تلویزیونی و رسانه‌ها نیز دائم در حال پوشش دادن اخبار مربوط به منقرض شدن مردان در کشورهای مختلف هستند. در لایه‌های سطحی‌تر داستان، شاید به نظر برسد که مسأله‌ی اصلی و تم جان‌بخش داستان نیز همین موضوع است؛ ماجرایی پیچیده، معماگونه و ترس‌آور. اما در نگاهی عمیق‌تر و با کند و کاو در لایه‌های زیرین رمان، دغدغه‌های روانشناختی، اجتماعی و هویتی سه راوی اصلی داستان، رخ می‌نمایانند.

هر کدام از سه شخصیت محوری داستان را مرد یا مردانی همراهی می‌کنند که از معدود بازمانده‌های سیل نابودکننده‌ی مردان در جامعه‌اند. روابط خانوادگی و احساسی پیچیده‌ای که بین این زنان با مردهای زندگی‌شان برقرار است، باعث بروز رفتارهای ساختارشکنانه و گاه هنجارگریزی می‌شود که با زندگی و نوع روابط جاری در آن، پیش از وقوع همه‌گیری در تضاد است، حتی شاید نتیجه و معلول حضور همین بیماری است. اما در آخرین موج همه‌گیری این ویروس هولناک، با وجود تعداد قابل شمارش مردان باقی‌مانده در جامعه، این سه زن رفتارهایی متناقض و دوسویه دارند؛ از سویی به حضور مردان به عنوان شریک زندگی‌شان عادت کرده‌اند اما از سویی دیگر از زنده ماندن‌شان، متعجب، شرمگین و حتی دلزده‌اند. گاهی به آن‌ها نیاز دارند و گاه با نگاهی تحقیرآمیز به ته‌مانده‌های باقی‌مانده از این موجودات نکره می‌نگرند. گاه قوام زندگی و ادامه‌ی زنانگی‌شان را معطوف به حضور همین موجودات مذکر می‌بینند و گاه فارغ از جنسیت، همزمان نقش مادر و پدر را برای اعضای خانواده بازی می‌کنند. گاه از ناکارآمدی اجتماعی، مردانگی ناقص و زندگی انگل‌گونه‌ی مردان به تنگ می‌آیند ولی در عین حال برای حفظ جان آن‌ها از گزند هم‌زمان ویروس ناشناخته و جامعه‌ی به ظاهر مردستیزِ خارج از خانه، تلاش می‌کنند: «من قبل از این که این ویروس مزخرف بیاید، قبول کرده بودم که احمد روزی می‌میرد. دقیقاً وقتی اولین بار دعوا کردیم و وسط دعوا سرم داد کشید و من زبانم بند آمد. جوابش را ندادم و با بدنی که داشت می‌لرزید به زیر پتو پناه بردم اما به خودم دلداری می‌دادم که بی‌خود خودم را نارحت می‌کنم، چون بالأخره یک روز می‌میرد. احمد مرد بدی نیست، اصلاً شاید بشود گفت مرد خوبی است، اما یک عمر عشق و عاشقی چیزی است که قصه‌نویس‌ها به خوردمان دادند! مثل این بازاریاب‌هایی که تند تند حرف می‌زنند و ادامه‌ی زندگی را در گرو خرید محصول‌شان جلوه می‌دهند!»

ادامه...
https://www.alef.ir/news/4010220094.html