راهنمای کتاب/ شمس پرنده و کیمیای رمنده!
حمیدرضا امیدیسرور
«کیمیا پرورده حرم مولانا»
(روایتهایی از زندگی شمس تبریزی و کیمیا خاتون همراه با نقد رمانهای کیمیا خاتون، دختر رومی و ملت عشق)
نوشته: دکتر غلامرضا خاکی
ناشر: قطره، چاپ اول ناشر 1398
318 صفحه، 50000 تومان
#ادبیات_کلاسیک_ایران
#نشرقطره
پرداختن به زندگی و آثار شمس و مولانا برای ایرانیان همیشه جذاب بوده است؛ هم به خاطر جایگاه شامخ آنها در عرفان و ادبیات ایرانی و هم عنوان شخصیتهایی برخوردار از وجوه اسطورهای که زندگی و رابطه پرشور مرید و مرادی آنها تداعی کننده عشقی معنوی و فرازمینی شده است. البته این دلدادگی معنوی، مسائلی مادی را نیز در حاشیه خود به همراه داشته که بر این رابطه سایه افکنده است و در نهایت نیز موجب برداشتهای متفاوت و متناقض درباره چند و چون و فرجام آن شده است.
یکی از این حاشیه برمی گردد به ازدواج بدفرجام دختر خوانده مولانا با شمس تبریزی. آغاز این ماجرا به قبل از آشنایی شمس و مولانا باز می گردد. روایت شده وقتی مولانا با کراخاتون عقد ازدواج میبندد، هر دو از ازدواج پیشین فرزندانی داشته اند. کیمیا خاتون و شمس الدین فرزندان کراخاتون بودند و مولانا نیز صاحب دو پسر به نام های علاءالدین و بهاءالدین از همسر در گذشته خود بوده است. پس از این ازدواج، کراخاتون به همراه دو فرزندش به خانه مولانا رفته و در آنجا ساکن می شوند و در این بین رابطهای عاطفی نیز میان علاءالدین و کیمیا خاتون در میگیرد.
چندی بعد شمس تبریزی وارد زندگی مولانا میشود و پیرمردی صاحب مقامات عرفانی که او را از پای درس و مدرسه به مجلس سما و عرفان میبرد و نهایتا شیخ صاحب نامی چون مولانا را مرید خود می سازد.
شمس که در این زمان بیش از شصت سال داشته، عاشق کیمیاخاتون میشود که هنوز در سن نوجوانی بود. با این حال او را از مولانا خواستگاری میکند. کیمیا و علاء الدین که عاشق هم بودند از این ماجرا بر آشقته میشوند، اما مولانا که مرید شمس است، کیمیا را به عقد شمس درآورد. این ازدواج نامتعارف و نامتناسب نه تنها محل اختلافهای گوناگون میان کیمیا خاتون و شمس میشود، بلکه مرگ کیمیا در این میان به حواشی ماجرا افزوده و غیبت شمس را در ایام بعد به قتل او توسط فرزند مولانا (علاءالدین) نسبت داده می شود و...
با توجه به ماجرای اشاره شده و کشمکش های شمس و کیمیا (که چندان اعتباری برای مقام شمس قائل نبوده) دور از ذهن نیست که علاوه بر متن آثار این دو عارف و اندیشمند، زندگی شخصی، رابطه آنها و حواشی آن نیز مورد توجه پژوهشگران و نویسندگان مختلف قرار گیرد و آنها را به چهره هایی جذاب بدل سازد. چنانکه هر ساله دهها عنوان کتاب تازه با موضوعاتی که به اشکال مختلف به زندگی این دو شخصیت برجسته میپردازند، منتشر می شود.
کتاب «کیمیا پرورده حرم مولانا» از جمله یکی از همین پژوهشهاست؛ چنانکه از عنوان کتاب نیز پیداست، تمرکز اصلی نویسنده روی ماجرای ازدواج کیمیا خاتون دختر خوانده مولانا با شمس تبریزی و رخ دادهایی است که در پی داشته است.
این بخش از رویکرد نویسنده به ماجرای مورد اشاره (که آن را تحت عنوان روایت هایی از زندگی مشترک شمس تبریزی و کیمیا خاتون در عنوان فرعی کتاب نیز مورد اشاره قرار داده)، مبتنی بر طرح دیدگاهها حاصل از پژوهشهایی است که نویسنده در این باره انجام داده و پاسخگویی به روایت های مطرح شده در این زمینه از سوی برخی نویسندگان و پژوهشگران سالهای دور و نزدیک را نیز در پی داشته است.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/3980707125.html
حمیدرضا امیدیسرور
«کیمیا پرورده حرم مولانا»
(روایتهایی از زندگی شمس تبریزی و کیمیا خاتون همراه با نقد رمانهای کیمیا خاتون، دختر رومی و ملت عشق)
نوشته: دکتر غلامرضا خاکی
ناشر: قطره، چاپ اول ناشر 1398
318 صفحه، 50000 تومان
#ادبیات_کلاسیک_ایران
#نشرقطره
پرداختن به زندگی و آثار شمس و مولانا برای ایرانیان همیشه جذاب بوده است؛ هم به خاطر جایگاه شامخ آنها در عرفان و ادبیات ایرانی و هم عنوان شخصیتهایی برخوردار از وجوه اسطورهای که زندگی و رابطه پرشور مرید و مرادی آنها تداعی کننده عشقی معنوی و فرازمینی شده است. البته این دلدادگی معنوی، مسائلی مادی را نیز در حاشیه خود به همراه داشته که بر این رابطه سایه افکنده است و در نهایت نیز موجب برداشتهای متفاوت و متناقض درباره چند و چون و فرجام آن شده است.
یکی از این حاشیه برمی گردد به ازدواج بدفرجام دختر خوانده مولانا با شمس تبریزی. آغاز این ماجرا به قبل از آشنایی شمس و مولانا باز می گردد. روایت شده وقتی مولانا با کراخاتون عقد ازدواج میبندد، هر دو از ازدواج پیشین فرزندانی داشته اند. کیمیا خاتون و شمس الدین فرزندان کراخاتون بودند و مولانا نیز صاحب دو پسر به نام های علاءالدین و بهاءالدین از همسر در گذشته خود بوده است. پس از این ازدواج، کراخاتون به همراه دو فرزندش به خانه مولانا رفته و در آنجا ساکن می شوند و در این بین رابطهای عاطفی نیز میان علاءالدین و کیمیا خاتون در میگیرد.
چندی بعد شمس تبریزی وارد زندگی مولانا میشود و پیرمردی صاحب مقامات عرفانی که او را از پای درس و مدرسه به مجلس سما و عرفان میبرد و نهایتا شیخ صاحب نامی چون مولانا را مرید خود می سازد.
شمس که در این زمان بیش از شصت سال داشته، عاشق کیمیاخاتون میشود که هنوز در سن نوجوانی بود. با این حال او را از مولانا خواستگاری میکند. کیمیا و علاء الدین که عاشق هم بودند از این ماجرا بر آشقته میشوند، اما مولانا که مرید شمس است، کیمیا را به عقد شمس درآورد. این ازدواج نامتعارف و نامتناسب نه تنها محل اختلافهای گوناگون میان کیمیا خاتون و شمس میشود، بلکه مرگ کیمیا در این میان به حواشی ماجرا افزوده و غیبت شمس را در ایام بعد به قتل او توسط فرزند مولانا (علاءالدین) نسبت داده می شود و...
با توجه به ماجرای اشاره شده و کشمکش های شمس و کیمیا (که چندان اعتباری برای مقام شمس قائل نبوده) دور از ذهن نیست که علاوه بر متن آثار این دو عارف و اندیشمند، زندگی شخصی، رابطه آنها و حواشی آن نیز مورد توجه پژوهشگران و نویسندگان مختلف قرار گیرد و آنها را به چهره هایی جذاب بدل سازد. چنانکه هر ساله دهها عنوان کتاب تازه با موضوعاتی که به اشکال مختلف به زندگی این دو شخصیت برجسته میپردازند، منتشر می شود.
کتاب «کیمیا پرورده حرم مولانا» از جمله یکی از همین پژوهشهاست؛ چنانکه از عنوان کتاب نیز پیداست، تمرکز اصلی نویسنده روی ماجرای ازدواج کیمیا خاتون دختر خوانده مولانا با شمس تبریزی و رخ دادهایی است که در پی داشته است.
این بخش از رویکرد نویسنده به ماجرای مورد اشاره (که آن را تحت عنوان روایت هایی از زندگی مشترک شمس تبریزی و کیمیا خاتون در عنوان فرعی کتاب نیز مورد اشاره قرار داده)، مبتنی بر طرح دیدگاهها حاصل از پژوهشهایی است که نویسنده در این باره انجام داده و پاسخگویی به روایت های مطرح شده در این زمینه از سوی برخی نویسندگان و پژوهشگران سالهای دور و نزدیک را نیز در پی داشته است.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/3980707125.html
راهنمای کتاب/ روایتِ فارسیِ یکی از حماسه های منثورِ کهن
حمیدرضا امیدیسرور
«بطال نامه»
(حماسۀ جعفر بن حسین ملقّب به سیّد بطال غازی)
تصحیح و تحقیق: میلاد جعفرپور
ناشر: علمی و فرهنگی، چاپ اول، 1396
498 صفحه،30000 تومان
#ادبیات_کلاسیک_ایران #نشرعلمی_و_فرهنگی
حماسه از قدیمیترین قالبهای ادب جهانی است و در اغلب ملل نمونه هایی از آن باقی مانده است، از هند و ایران گرفته تا یونان بریتانیا. محتوای حماسه چنانکه ذبیح الله صفا در کتاب حماسه سرایی در ایران می گوید: "توصیف اعمال پهلوانی و مردانگی ها و افتخارات و بزرگیهای قومی یا فردی ست." متخصصان بسیاری در ایران و بیرون از ایران در خصوص چیستی ادبیات و حماسی و انواع آن نظر داده اند، که مصحح متن حاضر در بخش اول مقدمۀ خویش مفصلا در این باره بحث کرده است. همچنین تقسیم بندی های گوناگونی برای حماسه بیان شده است از جمله: 1) حماسه های طبیعی و ملی، 2) حماسه های مصنوع، یا 1) حماسه های اساطیری و پهلوانی، 2) حماسه های تاریخی. همچنین به لحاظ قالب، یکی از تقسیم بندی های موجود، تقسیم بندی حماسه ها به 1) حماسه منظوم و 2) منثور است. از این میان، طیف غالب خوانندگان و علاقمندان ادبیات در ایران در بین آثار حماسی بیش از هرچیز با حماسه های منظوم و اختصاصا با شاهنامۀ فردوسی آشنایند. اما پهنۀ ادبیات حماسی در زبان فارسی محدود به شاهنامه نیست گرچه مهمترین متن در این باره شاهنامه است و هیچ متن حماسی را نمی توان از تاثیر آن برکنار دانست حتی وقتی یک حماسه سرا به هر علتی از جمله تعصبّ دینی با شاهنامه مخالف باشد چنانکه سرایندۀ علی نامه، اما باز هم تاثیر سخن حکم طوس، ابوالقاسم فردوسی در نوشتۀ هر حماسهسرا وجود دارد. اما به هر حال، یکی از منابع مطالعه علاقمندان شاهنامه، که فهم عمیق تر شاهنامه را برای ایشان میسر می کند، مطالعۀ دیگر متون حماسی ست.
اما در خصوص بطال نامه. این متن مشتمل بر راویتهایی ست دربارۀ جهادها و جنگ آوری های سید بطال غازی که نامش عبدالله است و شخصیتی ست نیمه افسانه ای و از او به عنوان نام آورترین جنگجوی مسلمان در لشکرکشیهای دورۀ اموی یاد شده. این روایت به گفتۀ مصحح: "یکی از نخستین روایت های منثور ادبیات اسلامی ترک در منطقۀ آناطولی به شمار می آید... از آنجایی که بطال نامه سرآغاز و نقطۀ شروع یک سلسله از راویت های مشهور حماسی-مذهبی منثور بوده که قهرمان آن تحت عنوان غازی (مجاهدان مسلمان وفادار به اسلام) معرفی می شوند، روایتی دوران ساز تلقی می شود. پهلوانِ این متن حماسی، اغلب به تنهایی به مقابله با امپراتوری بیزانس برخاسته و صلیبیون را شکست می دهد. کردارهای سید غازی در بطال نامه در جریان مواجهه و مقابلۀ اعراب و خصوصا خلافت عباسی با امپراتوریِ بیزانس در آناطولی توصیف شده است". (ص 67)
چنانکه مصحح به تفصیل بیان کرده، بطال نامه روایات گوناگونی در زبان عربی و ترکی و سپس در فارسی دارد و راویان مختلفی برای آن نام برده شده است که مصحح سرانجام این احتمال را مرجّح می دارد که راوی اصلیِ بطال نامه ابومخنف لوط بن یحیی، راوی و اخباریِ بزرگ و مشهورِ سدۀ دوم هجری باشد.
آنچه در این متن عرضه شده، روایت فارسی بطال نامه است که مصحح آن را در بیست مجلس مدوّن کرده است.
اما محتویات کتاب. بعد از پیشگفتار، کتاب حاوی سه بخش است. در بخش اول، مبانی نظریِ تحقیق آمده که مشتمل است بر تعریف حماسه و بیان انواع آن و نیز موضوع عشق در حماسه.
بخش دوم متن شناسی و معرفی بطال نامه است. در اینجا حماسه های مرتبط از جمله حماسۀ "صلتیخ نامه" و حماسۀ "ملک دانشمند غازی" معرفی شده و سپس به معرفی مفصّل بطال نامه پرداخته شده. موضوعاتی از قبیل سید بطال در تاریخ، ارتباط سید بطال با "مسیّب نامه"، سید بطال و صوفیان و عیاری. همچنین دربارۀ راوی سید بطال جست و جو شده و از این جهت ابومخنف کوفی معرفی شده است.
نسخه شناسیِ نسخِ گوناگون بطال نامه های فارسی، عربی، ترکی و ازبکی، پیشینۀ تحقیق و معرفیِ بطال نامه های منتشر شده موضوعات دیگر این بخش است. در آخر مشخصّات رسم الخط نسخه و ویژگیهای زبان شناختی آمده است و سپس اشخاصِ راویت بطال نامه از قبیلِ بابک خرم دین و هارون و مآمون و معتصم و خضر و اسکندر معرفی شده اند.
بخش سوم حاوی متن بطال نامۀ فارسی است در بیست مجلس. ماجرا در مقدمه، با ذکری از پدر سید بطال به نام حسین غازی آغاز می شود که از اولاد رسول است و در شهر ملاطیه حکم می راند. سپس ماجرای جعفر بن حسین آغاز می شود که تا میانۀ مجلس سوم به همین نام می شناسیمش و از میانۀ مجلس سوم است که به او لقب بطال داده می شود. متن شرح مجاهداتِ سید بطال غازی در راه اسلام است اما علاوه بر این از وجوه عاطفی و مناسبات عاشقانه هم خالی نیست. همچنین مترجم در مواردی اشعاری از شعرای فارسی در خلال متن نقل کرده است.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/3981216080.html
حمیدرضا امیدیسرور
«بطال نامه»
(حماسۀ جعفر بن حسین ملقّب به سیّد بطال غازی)
تصحیح و تحقیق: میلاد جعفرپور
ناشر: علمی و فرهنگی، چاپ اول، 1396
498 صفحه،30000 تومان
#ادبیات_کلاسیک_ایران #نشرعلمی_و_فرهنگی
حماسه از قدیمیترین قالبهای ادب جهانی است و در اغلب ملل نمونه هایی از آن باقی مانده است، از هند و ایران گرفته تا یونان بریتانیا. محتوای حماسه چنانکه ذبیح الله صفا در کتاب حماسه سرایی در ایران می گوید: "توصیف اعمال پهلوانی و مردانگی ها و افتخارات و بزرگیهای قومی یا فردی ست." متخصصان بسیاری در ایران و بیرون از ایران در خصوص چیستی ادبیات و حماسی و انواع آن نظر داده اند، که مصحح متن حاضر در بخش اول مقدمۀ خویش مفصلا در این باره بحث کرده است. همچنین تقسیم بندی های گوناگونی برای حماسه بیان شده است از جمله: 1) حماسه های طبیعی و ملی، 2) حماسه های مصنوع، یا 1) حماسه های اساطیری و پهلوانی، 2) حماسه های تاریخی. همچنین به لحاظ قالب، یکی از تقسیم بندی های موجود، تقسیم بندی حماسه ها به 1) حماسه منظوم و 2) منثور است. از این میان، طیف غالب خوانندگان و علاقمندان ادبیات در ایران در بین آثار حماسی بیش از هرچیز با حماسه های منظوم و اختصاصا با شاهنامۀ فردوسی آشنایند. اما پهنۀ ادبیات حماسی در زبان فارسی محدود به شاهنامه نیست گرچه مهمترین متن در این باره شاهنامه است و هیچ متن حماسی را نمی توان از تاثیر آن برکنار دانست حتی وقتی یک حماسه سرا به هر علتی از جمله تعصبّ دینی با شاهنامه مخالف باشد چنانکه سرایندۀ علی نامه، اما باز هم تاثیر سخن حکم طوس، ابوالقاسم فردوسی در نوشتۀ هر حماسهسرا وجود دارد. اما به هر حال، یکی از منابع مطالعه علاقمندان شاهنامه، که فهم عمیق تر شاهنامه را برای ایشان میسر می کند، مطالعۀ دیگر متون حماسی ست.
اما در خصوص بطال نامه. این متن مشتمل بر راویتهایی ست دربارۀ جهادها و جنگ آوری های سید بطال غازی که نامش عبدالله است و شخصیتی ست نیمه افسانه ای و از او به عنوان نام آورترین جنگجوی مسلمان در لشکرکشیهای دورۀ اموی یاد شده. این روایت به گفتۀ مصحح: "یکی از نخستین روایت های منثور ادبیات اسلامی ترک در منطقۀ آناطولی به شمار می آید... از آنجایی که بطال نامه سرآغاز و نقطۀ شروع یک سلسله از راویت های مشهور حماسی-مذهبی منثور بوده که قهرمان آن تحت عنوان غازی (مجاهدان مسلمان وفادار به اسلام) معرفی می شوند، روایتی دوران ساز تلقی می شود. پهلوانِ این متن حماسی، اغلب به تنهایی به مقابله با امپراتوری بیزانس برخاسته و صلیبیون را شکست می دهد. کردارهای سید غازی در بطال نامه در جریان مواجهه و مقابلۀ اعراب و خصوصا خلافت عباسی با امپراتوریِ بیزانس در آناطولی توصیف شده است". (ص 67)
چنانکه مصحح به تفصیل بیان کرده، بطال نامه روایات گوناگونی در زبان عربی و ترکی و سپس در فارسی دارد و راویان مختلفی برای آن نام برده شده است که مصحح سرانجام این احتمال را مرجّح می دارد که راوی اصلیِ بطال نامه ابومخنف لوط بن یحیی، راوی و اخباریِ بزرگ و مشهورِ سدۀ دوم هجری باشد.
آنچه در این متن عرضه شده، روایت فارسی بطال نامه است که مصحح آن را در بیست مجلس مدوّن کرده است.
اما محتویات کتاب. بعد از پیشگفتار، کتاب حاوی سه بخش است. در بخش اول، مبانی نظریِ تحقیق آمده که مشتمل است بر تعریف حماسه و بیان انواع آن و نیز موضوع عشق در حماسه.
بخش دوم متن شناسی و معرفی بطال نامه است. در اینجا حماسه های مرتبط از جمله حماسۀ "صلتیخ نامه" و حماسۀ "ملک دانشمند غازی" معرفی شده و سپس به معرفی مفصّل بطال نامه پرداخته شده. موضوعاتی از قبیل سید بطال در تاریخ، ارتباط سید بطال با "مسیّب نامه"، سید بطال و صوفیان و عیاری. همچنین دربارۀ راوی سید بطال جست و جو شده و از این جهت ابومخنف کوفی معرفی شده است.
نسخه شناسیِ نسخِ گوناگون بطال نامه های فارسی، عربی، ترکی و ازبکی، پیشینۀ تحقیق و معرفیِ بطال نامه های منتشر شده موضوعات دیگر این بخش است. در آخر مشخصّات رسم الخط نسخه و ویژگیهای زبان شناختی آمده است و سپس اشخاصِ راویت بطال نامه از قبیلِ بابک خرم دین و هارون و مآمون و معتصم و خضر و اسکندر معرفی شده اند.
بخش سوم حاوی متن بطال نامۀ فارسی است در بیست مجلس. ماجرا در مقدمه، با ذکری از پدر سید بطال به نام حسین غازی آغاز می شود که از اولاد رسول است و در شهر ملاطیه حکم می راند. سپس ماجرای جعفر بن حسین آغاز می شود که تا میانۀ مجلس سوم به همین نام می شناسیمش و از میانۀ مجلس سوم است که به او لقب بطال داده می شود. متن شرح مجاهداتِ سید بطال غازی در راه اسلام است اما علاوه بر این از وجوه عاطفی و مناسبات عاشقانه هم خالی نیست. همچنین مترجم در مواردی اشعاری از شعرای فارسی در خلال متن نقل کرده است.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/3981216080.html
راهنمای کتاب/ و حالا همه میتوانند مثنوی بخوانند...
حمیدرضا امیدیسرور
«نردبان آسمان»
نویسنده: محمد شریفی
ویراستار: محمدرضا جعفری
ناشر: فرهنگ نشر نو، چاپ اول 1398
۱۷۱۰+۵۹۲ صفحه (دو جلد) ؛ ۴۰۰ هزار تومان
#ادبیات_کلاسیک_ایران #نشرنو
یادش گرامی عبدالحسین زرینکوب کتابی داشت در شرح مثنوی معنوی اثر مولانا که بر آن «نردبان آسمان» نام گذارده بود. از بد حادثه دستنویس آن مفقود شد و امکان انتشار نیافت. سالها بعد بخش هایی از ابتدای این اثر بدست آمد و با عنوان «نردبان شکسته» منتشر شد که کنایه از ناقص ماندن این کتاب بود.
سالها از آن زمان گذشته و چندیست اثر دیگری درباره مثنوی معنوی به نام «نردبان آسمان» منتشر شده است؛ کتابی که در نوع خود اثری ارزنده است و بی اغراق در حوزه تألیف و نشر از مهمترین اتفاقهای چند سال اخیر است. اما ماجرای این کتاب چیست که شایسته چنین جایگاهی است؟
«نردبان آسمان» گزارشى كامل از مثنوى مولوى به نثر است. در شرح و معرفی «مثنوی معنوی» فراوان کتاب نوشته شده است، اما در به نثر در آوردن مثنوی معنوی، تجربهها انگشتشمارند و همانها نیز نه کاملند و نه چنان جدی که بتوان دست روی نسخهای گذاشت و گفت تا پیش از این، فلان کتاب در این زمینه حجت را تمام کرده بود و مهمترین اثر برای بهره بردن خاص و عام بود. بنابراین مهمترین منزلت «نردبان آسمان» حاصل تفاوتی است که با دیگر آثار منتشر شده در این وادی دارد و البته جامعترین نمونه نیز در نوع خود است.
شاید برخی براین باور باشند که به نثر در آوردن شاهکارهایی که بخش قابل توجهی از اعتبار آنها وابسته به کیفیت نظم در زبان آنهاست، چه سودی دارد؟ چه بسا به نثر در آوردن این شاهکارها باعث شود آن لطفی که باعث به صدر نشستن این آثار بوده از دست برود. اما حقیقت این است که در میان انبوه شاهکارهای زبان و ادبیات فارسی که به نظم هستند، «مثنوی معنوی» یکی از کتابهایی است که بیشترین ضرورت و ظرفیت را برای آن دارد که از قالب نظم به نثر در آید. نخست از آن جهت که در این اثر گرانمایه، ژرفا و قوت معنا بدان پایه است که اگر نگوییم کیفیت محتوای آن از کیفیت فرم ادبیاش پیشی میگیرد؛ به یقین باید پذیرفت که این دو شانه به شانه یکدیگر پیش آمدهاند. در «مثنوی معنوی» از حماسه و حادثه، چنان که پیرنگ داستانی پررنگی داشته باشد، اثری نیست و نهایتا در میان خیل مفاهیم ریز و درشت، فلسفی، عرفانی و دینی که در جای جای آن نهفته است، حکایت هایی غالبا کوتاه یافت میشوند که برخی نیز به شکلی تو در تو روایت شدهاند. چنانکه گاه حکایتی در دل حکایت اول گفته میشود که حکایت سومی نیز در دل حکایت دوم آغاز شده است. ویژگیهایی از این دست باعث شده مثنوی معنوی علاوه بر پیچیدگی های زبانی ، پیچیدگیهای روایی نیز داشته باشد. بنابراین جان مایه کلام اغلب برای مخاطب غیرحرفهای دشوار و دست نیافتنیست و همین کار به نثر در آوردن آن را بسیار دشوار میسازد. به واسطه همین دشواری هاست که تاکنون تجربهای در این سطح از کیفیت و جامعیت در به نثر درآوردن این شاهکار یگانه ادب فارسی نداشته ایم. هر چند همانند هر تجربهای اینجا نیز میتوان لغزشهایی یافت، اما کلیت کار چنان سنگین و غنی است که از این مختصر به سادگی میتوان گذشت.
اما چنانکه اشاره شد این کتاب گزارش مثنوی معنوی است به نثر، بنابراین نباید آن را با شرح مثنوی یکی دانست. به عبارت دیگر بیان معنایی و داستانهای مثنوی که در اصل به شعر و نظم آمده اند، در اینجا به صورت نثر نوشته شدهاند. البته برای آنکه مخاطب از فضای مثنوی به نظم یکسره دور نیفتد، شریفی در لابلای متن ابیاتی را نیز نقل کرده است. همین تغییر قالب فی نفسه از بسیاری پیچیدگیها و دشواریهایی که مانع برقراری ارتباط طیف وسیعی از علاقمندان غیرحرفهای ادبیات فارسی میشد، کاسته است و بستری فراهم آورده تا بسیاری از کسانی که حتی روزگاری فکر خواندن و درک معنانی مثنوی به ذهنشان خطور نمی کرد، از این فرصت به راحتی بتوانند بهرهمند شوند.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/3990325016.html
حمیدرضا امیدیسرور
«نردبان آسمان»
نویسنده: محمد شریفی
ویراستار: محمدرضا جعفری
ناشر: فرهنگ نشر نو، چاپ اول 1398
۱۷۱۰+۵۹۲ صفحه (دو جلد) ؛ ۴۰۰ هزار تومان
#ادبیات_کلاسیک_ایران #نشرنو
یادش گرامی عبدالحسین زرینکوب کتابی داشت در شرح مثنوی معنوی اثر مولانا که بر آن «نردبان آسمان» نام گذارده بود. از بد حادثه دستنویس آن مفقود شد و امکان انتشار نیافت. سالها بعد بخش هایی از ابتدای این اثر بدست آمد و با عنوان «نردبان شکسته» منتشر شد که کنایه از ناقص ماندن این کتاب بود.
سالها از آن زمان گذشته و چندیست اثر دیگری درباره مثنوی معنوی به نام «نردبان آسمان» منتشر شده است؛ کتابی که در نوع خود اثری ارزنده است و بی اغراق در حوزه تألیف و نشر از مهمترین اتفاقهای چند سال اخیر است. اما ماجرای این کتاب چیست که شایسته چنین جایگاهی است؟
«نردبان آسمان» گزارشى كامل از مثنوى مولوى به نثر است. در شرح و معرفی «مثنوی معنوی» فراوان کتاب نوشته شده است، اما در به نثر در آوردن مثنوی معنوی، تجربهها انگشتشمارند و همانها نیز نه کاملند و نه چنان جدی که بتوان دست روی نسخهای گذاشت و گفت تا پیش از این، فلان کتاب در این زمینه حجت را تمام کرده بود و مهمترین اثر برای بهره بردن خاص و عام بود. بنابراین مهمترین منزلت «نردبان آسمان» حاصل تفاوتی است که با دیگر آثار منتشر شده در این وادی دارد و البته جامعترین نمونه نیز در نوع خود است.
شاید برخی براین باور باشند که به نثر در آوردن شاهکارهایی که بخش قابل توجهی از اعتبار آنها وابسته به کیفیت نظم در زبان آنهاست، چه سودی دارد؟ چه بسا به نثر در آوردن این شاهکارها باعث شود آن لطفی که باعث به صدر نشستن این آثار بوده از دست برود. اما حقیقت این است که در میان انبوه شاهکارهای زبان و ادبیات فارسی که به نظم هستند، «مثنوی معنوی» یکی از کتابهایی است که بیشترین ضرورت و ظرفیت را برای آن دارد که از قالب نظم به نثر در آید. نخست از آن جهت که در این اثر گرانمایه، ژرفا و قوت معنا بدان پایه است که اگر نگوییم کیفیت محتوای آن از کیفیت فرم ادبیاش پیشی میگیرد؛ به یقین باید پذیرفت که این دو شانه به شانه یکدیگر پیش آمدهاند. در «مثنوی معنوی» از حماسه و حادثه، چنان که پیرنگ داستانی پررنگی داشته باشد، اثری نیست و نهایتا در میان خیل مفاهیم ریز و درشت، فلسفی، عرفانی و دینی که در جای جای آن نهفته است، حکایت هایی غالبا کوتاه یافت میشوند که برخی نیز به شکلی تو در تو روایت شدهاند. چنانکه گاه حکایتی در دل حکایت اول گفته میشود که حکایت سومی نیز در دل حکایت دوم آغاز شده است. ویژگیهایی از این دست باعث شده مثنوی معنوی علاوه بر پیچیدگی های زبانی ، پیچیدگیهای روایی نیز داشته باشد. بنابراین جان مایه کلام اغلب برای مخاطب غیرحرفهای دشوار و دست نیافتنیست و همین کار به نثر در آوردن آن را بسیار دشوار میسازد. به واسطه همین دشواری هاست که تاکنون تجربهای در این سطح از کیفیت و جامعیت در به نثر درآوردن این شاهکار یگانه ادب فارسی نداشته ایم. هر چند همانند هر تجربهای اینجا نیز میتوان لغزشهایی یافت، اما کلیت کار چنان سنگین و غنی است که از این مختصر به سادگی میتوان گذشت.
اما چنانکه اشاره شد این کتاب گزارش مثنوی معنوی است به نثر، بنابراین نباید آن را با شرح مثنوی یکی دانست. به عبارت دیگر بیان معنایی و داستانهای مثنوی که در اصل به شعر و نظم آمده اند، در اینجا به صورت نثر نوشته شدهاند. البته برای آنکه مخاطب از فضای مثنوی به نظم یکسره دور نیفتد، شریفی در لابلای متن ابیاتی را نیز نقل کرده است. همین تغییر قالب فی نفسه از بسیاری پیچیدگیها و دشواریهایی که مانع برقراری ارتباط طیف وسیعی از علاقمندان غیرحرفهای ادبیات فارسی میشد، کاسته است و بستری فراهم آورده تا بسیاری از کسانی که حتی روزگاری فکر خواندن و درک معنانی مثنوی به ذهنشان خطور نمی کرد، از این فرصت به راحتی بتوانند بهرهمند شوند.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/3990325016.html
جامعه خبری تحلیلی الف
«نردبان آسمان» (مثنوی معنوی به نثر) ؛ محمد شریفی؛ نشر نو و حالا همه میتوانند مثنوی بخوانند...
«نردبان آسمان»
راهنمای کتاب/ حافظ بدون نقاب!
حمیدرضا امیدیسرور
«حافظ به گفته حافظ»
(یک شناخت منطقی)
نویسنده: دکتر محمد استعلامی
ناشر: فرهنگ معاصر، چاپ اول 1399
195 صفحه، 45000 تومان
#ادبیات_کلاسیک_ایران #نشرفرهنگ_معاصر
تاریخ و فرهنگ غنی ایران زمین شاعران بزرگ به خود فراوان دیده است، اما بیگمان انس و الفتی که با حافظ شیرازی و دیوان اشعارش وجود داشته در میان ایرانیان یگانه و بیمانند بوده است. تا بدان پایه که در خلوت ایشان راه یافته و ورد زبانشان بوده و به گاهِ تردید، با تفأل راهنمای ایشان بوده است.
با این همه به دلیل قلت منابع درباره زندگی و احوال حافظ، اگرچه با انبوهی از شرح و تفسیر درباره شعر و اندیشه حافظ روبرو بوده ایم اما این ماجرا چیزی همچون حکایت هرکسی از ظن خود شد یار من بوده است. از این سبب میان حافظ از نگاه احمد شاملو تا حافظ از نگاه استاد مطهری فاصله از زمین تا آسمان است که این البته نه تنها ناشی از قلت منابع که به سبب کثرت معانی اشعار اوست. این ویژگی منحصر به فرد که باریک ترین مضامین و وسیع ترین معانی را در ابیاتی گنجانده که از نقش و نگار صنایع لفظی و معنوی بهره به کمال دارد، با این حال برای هرکس با هر سطح از سواد، به یک معنی قابل فهم است.
اگرچه در میان اشعار حافظ هم قصیده میتوان یافت و هم چند منظومه، رباعی و قطعه اما شهرت حافظ بر غزلسرایی اوست که بیهمتاست و نقطه اوج غزل فارسی به شمار میآید درکنار زیبایی غزلیات و سبک منحصر به فرد حافظ باید از مفاهیم و ارزش های اخلاقی و انسانی آثار او به عنوان یکی از مهمترین دلایل انس عموم فارسی زبانان با شعر حافظ یاد کرد. شعری که محتوایش را رندانه دانسته اند، در بیزاری از نیرنگ و ریا ، ستایش از عشق و مستی (راستی) و...
چنان که سخن رفت در تفسیر اشعار حافظ درک و جهانبینی مخاطب نقشی تعیین کننده دارد. از این جهت پر بیراه نیست که هرکس با غور در جان وجهان اشعار او باید حافظ خویش دریابد. در شناخت حافظ کتابهای گوناگون نوشته شده است؛ اما یکی از بهترین و البته بیطرفانهترین کتابهایی که درباره زندگی، شعر و اندیشه حافظ نوشته شده است، کتابی است به قلم دکتر محمد استعلامی با عنوان «حافظ به گفتهی حافظ» که در واقع کوششی است برای یک شناخت منطقی از حافظ که به تازگی توسط نشر فرهنگ معاصر در هیأتی مقبول به بازار آمده است.
دکتر محمد استعلامی درباره ایده شکل گیری کتاب حاضر در مقدمه کوتاه کتاب چنین نوشته است: «یک سال پیش، به پیشنهاد تنى چند از دوستان صاحبدل و صاحبنظر، بهعهده گرفتم که کتابى فشرده و قابل استفاده براى همه و همراه با واقعنگرى درباره حافظ بنویسم. پیش از آن در درس حافظ تمام غزلهاى حافظ را به زبانى ساده درس داده، و با چهار مقدمه کلیدى یک زیرساخت ذهنى براى فهم کلام حافظ فراهم کرده بودم. اما درس حافظ با حجمى بیش از هزار و سیصد صفحه، بیشتر به صورت یک مرجع، مىتوانست در کنار دست دانشجویان و مدرسان دیوان حافظ قرار گیرد و همه دوستاران حافظ فرصت خواندن تمام آن را نداشتند. جواب مثبت من به پیشنهاد دوستان، با توجه به نیاز خوانندگانى بود که مىخواهند در زمانى کوتاه، سیرى در دنیاى بىکرانه حافظ داشته باشند.»
«حافظ به گفته حافظ» همان کتاب فشره و قابل استفادهای است که میتواند، مدخل ورودی باشد برای سیر و سفر در این دریای بیکران. کتابی که به زبانی روشن، بیانی دقیق و البته پرداختی موجز نوشته شده است و صرف نظر از حجم مختصر آن، چنان روان و خوشخوان است که میتواند هر علاقمند کتابی را به شیراز قرن هشتم هجری دعوت کند.
ادامه....
https://www.alef.ir/news/3990626062.html
حمیدرضا امیدیسرور
«حافظ به گفته حافظ»
(یک شناخت منطقی)
نویسنده: دکتر محمد استعلامی
ناشر: فرهنگ معاصر، چاپ اول 1399
195 صفحه، 45000 تومان
#ادبیات_کلاسیک_ایران #نشرفرهنگ_معاصر
تاریخ و فرهنگ غنی ایران زمین شاعران بزرگ به خود فراوان دیده است، اما بیگمان انس و الفتی که با حافظ شیرازی و دیوان اشعارش وجود داشته در میان ایرانیان یگانه و بیمانند بوده است. تا بدان پایه که در خلوت ایشان راه یافته و ورد زبانشان بوده و به گاهِ تردید، با تفأل راهنمای ایشان بوده است.
با این همه به دلیل قلت منابع درباره زندگی و احوال حافظ، اگرچه با انبوهی از شرح و تفسیر درباره شعر و اندیشه حافظ روبرو بوده ایم اما این ماجرا چیزی همچون حکایت هرکسی از ظن خود شد یار من بوده است. از این سبب میان حافظ از نگاه احمد شاملو تا حافظ از نگاه استاد مطهری فاصله از زمین تا آسمان است که این البته نه تنها ناشی از قلت منابع که به سبب کثرت معانی اشعار اوست. این ویژگی منحصر به فرد که باریک ترین مضامین و وسیع ترین معانی را در ابیاتی گنجانده که از نقش و نگار صنایع لفظی و معنوی بهره به کمال دارد، با این حال برای هرکس با هر سطح از سواد، به یک معنی قابل فهم است.
اگرچه در میان اشعار حافظ هم قصیده میتوان یافت و هم چند منظومه، رباعی و قطعه اما شهرت حافظ بر غزلسرایی اوست که بیهمتاست و نقطه اوج غزل فارسی به شمار میآید درکنار زیبایی غزلیات و سبک منحصر به فرد حافظ باید از مفاهیم و ارزش های اخلاقی و انسانی آثار او به عنوان یکی از مهمترین دلایل انس عموم فارسی زبانان با شعر حافظ یاد کرد. شعری که محتوایش را رندانه دانسته اند، در بیزاری از نیرنگ و ریا ، ستایش از عشق و مستی (راستی) و...
چنان که سخن رفت در تفسیر اشعار حافظ درک و جهانبینی مخاطب نقشی تعیین کننده دارد. از این جهت پر بیراه نیست که هرکس با غور در جان وجهان اشعار او باید حافظ خویش دریابد. در شناخت حافظ کتابهای گوناگون نوشته شده است؛ اما یکی از بهترین و البته بیطرفانهترین کتابهایی که درباره زندگی، شعر و اندیشه حافظ نوشته شده است، کتابی است به قلم دکتر محمد استعلامی با عنوان «حافظ به گفتهی حافظ» که در واقع کوششی است برای یک شناخت منطقی از حافظ که به تازگی توسط نشر فرهنگ معاصر در هیأتی مقبول به بازار آمده است.
دکتر محمد استعلامی درباره ایده شکل گیری کتاب حاضر در مقدمه کوتاه کتاب چنین نوشته است: «یک سال پیش، به پیشنهاد تنى چند از دوستان صاحبدل و صاحبنظر، بهعهده گرفتم که کتابى فشرده و قابل استفاده براى همه و همراه با واقعنگرى درباره حافظ بنویسم. پیش از آن در درس حافظ تمام غزلهاى حافظ را به زبانى ساده درس داده، و با چهار مقدمه کلیدى یک زیرساخت ذهنى براى فهم کلام حافظ فراهم کرده بودم. اما درس حافظ با حجمى بیش از هزار و سیصد صفحه، بیشتر به صورت یک مرجع، مىتوانست در کنار دست دانشجویان و مدرسان دیوان حافظ قرار گیرد و همه دوستاران حافظ فرصت خواندن تمام آن را نداشتند. جواب مثبت من به پیشنهاد دوستان، با توجه به نیاز خوانندگانى بود که مىخواهند در زمانى کوتاه، سیرى در دنیاى بىکرانه حافظ داشته باشند.»
«حافظ به گفته حافظ» همان کتاب فشره و قابل استفادهای است که میتواند، مدخل ورودی باشد برای سیر و سفر در این دریای بیکران. کتابی که به زبانی روشن، بیانی دقیق و البته پرداختی موجز نوشته شده است و صرف نظر از حجم مختصر آن، چنان روان و خوشخوان است که میتواند هر علاقمند کتابی را به شیراز قرن هشتم هجری دعوت کند.
ادامه....
https://www.alef.ir/news/3990626062.html
جامعه خبری تحلیلی الف
«حافظ به گفته حافظ» (یک شناخت منطقی)؛ دکتر محمد استعلامی؛ نشر فرهنگ معاصر حافظ بدون نقاب!
«حافظ به گفته حافظ»
کتاب گویا/ در شناخت منش جوانمردان
مریم محبوب
«قابوسنامه»
نویسنده: عنصرالمعالی کیکاووس بن اسکندر
راوی: مریم محبوب
موسیقی: ولی الله نوروزی
ناشر: نیستان، چاپ اول 1399
45000 تومان
#ادبیات_کلاسیک_ایران #نشرنیستان
قابوسنامه نوشتهی امیرعنصرالمعالی کیکاووس بن اسکندر در واقع کتاب یک پدر است برای پسرش. پدری که سعی دارد تمام آموزهها و دانستههایش را برای پسرش بازگو کند و در این راه از قصه و مَثَل و حکایت و تاریخ بهره میگیرد تا بر دل و جان فرزند بنشیند، شاید که فرزند آنها را به کار بندد.
البته در جای جای کتاب خطاب به فرزندش یادآور می شود که اگر تو از این نکته ها پند نگیری، هستند دیگرانی که بخوانند و پند بگیرند. میتوان گفت که این کتاب، کتاب دانایی و آگاهی ست و عبارت " بدان ای پسر" در جای جای متن، گواهی ست بر این ادعا.
کتاب در چهل و چهار باب نوشته شده و از نظر من ترتیب قرار گرفتن این بابها در کنار هم اهمیت فوق العادهای دارد. کتاب با مبحث "خداشناسی" آغاز می شود و بعد به "اخلاق" و "صفات پسندیدهی اخلاقی"ای چون سپاسگزاری از خداوند، شناختن حق پدر و مادر، فروتنی و خویشتن داری می پردازد.
پدر نکتههای فراوانی را به فرزند گوشزد میکند. یکی از نکته های ارزشمند که برای خود من بسیار دلنشین بود، این بود که در بخشی از کتاب به فرزند یادآور می شود که اصل و نسب فرزند هم در خاندان پدری و هم در خاندان مادری به بزرگان می رسد و یک یک نامِ اجداد را بر می شمارد، اما در انتها گوشزد می کند که : " بزرگی، خِرَد و دانش راست، نه گوهر و تخمه را و به دان که تو را پدر و مادر نام نهند، هم داستان مباش. نام آن بُوَد که تو به هنر بر خویشتن نهی." "جهد کن که اگر چه اصیل و گوهری باشی، گوهرِ تن نیز داری که گوهرِ تن از گوهرِ اصل بهتر."
کتاب در واقع یک کتاب آموزش زندگی ست و این آموزش از جزئی ترین و ابتدایی ترین مسائل زندگی شروع می شود مثل آداب غذا خوردن و بعد به مسائل مهم و اساسی زندگی می رسد مثل آداب دوستی، آداب عاشقی، آداب ازدواج و آداب فرزندپروری.
او فنون و مهارتهایی را به فرزند آموزش می دهد مثل اسب سواری، شطرنج، چوگان و بعد سراغ شغلهای مختلف می رود و نکته جالب اینجاست با این که خودش پادشاه است، اولین شغلی که درباره آن با فرزندش حرف می زند، پادشاهی نیست، بلکه طالبِ علمی و معلمی ست. و بعد همینطور شغلها را برمیشمارد و درباره هر کدام نکاتی را به همراه مَثَل و قصه و حکایت عنوان می کند از علم پزشکی، نجوم، شاعری و موسیقی و آواز تا رفته رفته به شغل های درباری می رسد.
شغل های درباری را از خادمی و خدمت کردن پادشاهان آغاز می کند و بعد ندیمی و کاتبی و وزیری و سپهسالاری و در آخر پادشاهی...
من با دیدن این رتبه ها و درجه های درباری که در هر باب بالاتر می رفت، فکر می کردم و انتظار داشتم که (با توجه به اینکه خود نویسنده هم پادشاه بوده) کتاب در همین جا به پایان برسد و به پسر این پیام را برساند که بالاترین مقام "پادشاهی" ست و کسی از آن بالاتر نیست.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/3990631164.html
مریم محبوب
«قابوسنامه»
نویسنده: عنصرالمعالی کیکاووس بن اسکندر
راوی: مریم محبوب
موسیقی: ولی الله نوروزی
ناشر: نیستان، چاپ اول 1399
45000 تومان
#ادبیات_کلاسیک_ایران #نشرنیستان
قابوسنامه نوشتهی امیرعنصرالمعالی کیکاووس بن اسکندر در واقع کتاب یک پدر است برای پسرش. پدری که سعی دارد تمام آموزهها و دانستههایش را برای پسرش بازگو کند و در این راه از قصه و مَثَل و حکایت و تاریخ بهره میگیرد تا بر دل و جان فرزند بنشیند، شاید که فرزند آنها را به کار بندد.
البته در جای جای کتاب خطاب به فرزندش یادآور می شود که اگر تو از این نکته ها پند نگیری، هستند دیگرانی که بخوانند و پند بگیرند. میتوان گفت که این کتاب، کتاب دانایی و آگاهی ست و عبارت " بدان ای پسر" در جای جای متن، گواهی ست بر این ادعا.
کتاب در چهل و چهار باب نوشته شده و از نظر من ترتیب قرار گرفتن این بابها در کنار هم اهمیت فوق العادهای دارد. کتاب با مبحث "خداشناسی" آغاز می شود و بعد به "اخلاق" و "صفات پسندیدهی اخلاقی"ای چون سپاسگزاری از خداوند، شناختن حق پدر و مادر، فروتنی و خویشتن داری می پردازد.
پدر نکتههای فراوانی را به فرزند گوشزد میکند. یکی از نکته های ارزشمند که برای خود من بسیار دلنشین بود، این بود که در بخشی از کتاب به فرزند یادآور می شود که اصل و نسب فرزند هم در خاندان پدری و هم در خاندان مادری به بزرگان می رسد و یک یک نامِ اجداد را بر می شمارد، اما در انتها گوشزد می کند که : " بزرگی، خِرَد و دانش راست، نه گوهر و تخمه را و به دان که تو را پدر و مادر نام نهند، هم داستان مباش. نام آن بُوَد که تو به هنر بر خویشتن نهی." "جهد کن که اگر چه اصیل و گوهری باشی، گوهرِ تن نیز داری که گوهرِ تن از گوهرِ اصل بهتر."
کتاب در واقع یک کتاب آموزش زندگی ست و این آموزش از جزئی ترین و ابتدایی ترین مسائل زندگی شروع می شود مثل آداب غذا خوردن و بعد به مسائل مهم و اساسی زندگی می رسد مثل آداب دوستی، آداب عاشقی، آداب ازدواج و آداب فرزندپروری.
او فنون و مهارتهایی را به فرزند آموزش می دهد مثل اسب سواری، شطرنج، چوگان و بعد سراغ شغلهای مختلف می رود و نکته جالب اینجاست با این که خودش پادشاه است، اولین شغلی که درباره آن با فرزندش حرف می زند، پادشاهی نیست، بلکه طالبِ علمی و معلمی ست. و بعد همینطور شغلها را برمیشمارد و درباره هر کدام نکاتی را به همراه مَثَل و قصه و حکایت عنوان می کند از علم پزشکی، نجوم، شاعری و موسیقی و آواز تا رفته رفته به شغل های درباری می رسد.
شغل های درباری را از خادمی و خدمت کردن پادشاهان آغاز می کند و بعد ندیمی و کاتبی و وزیری و سپهسالاری و در آخر پادشاهی...
من با دیدن این رتبه ها و درجه های درباری که در هر باب بالاتر می رفت، فکر می کردم و انتظار داشتم که (با توجه به اینکه خود نویسنده هم پادشاه بوده) کتاب در همین جا به پایان برسد و به پسر این پیام را برساند که بالاترین مقام "پادشاهی" ست و کسی از آن بالاتر نیست.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/3990631164.html
جامعه خبری تحلیلی الف
«قابوسنامه»؛ عنصرالمعالی کیکاووس بن اسکندر؛ راوی: مریم محبوب؛ ناشر نیستان در شناخت منش جوانمردان
«قابوسنامه»
کتاب گویا/ هیچ چیز نیست که به خواندن نیرزد...
احسان چریکی
«تاریخ بیهقی»
نویسنده : ابوالفضل محمد بن حسین بيهقی
گوینده : احسان چریکی
ناشر: نیستان، چاپ 1399
94000 تومان
#کتاب_گویا #ادبیات_کلاسیک_ایران #نشرنیستان
یکصد و اندی سال پیش که «ادیب پیشاوری»، پس از نخستین تصحیح تاریخ بیهقی، کتابها و نکته برداریهاش را جمع و جور میکرده و آمده قلم را بگذارد توی قلمدان، ناگهان قلم دستش را گرفته کشیده سوی یک کاغذ سفید و تا ایشان به خود بیایند، قلم، واژه واژه فرشی از ثنا و سپاسه رج زده که:
«خواجه بوالفضل ای روانت شاد در خرم بهشت که روانمان زین کُراسه هر دمی شادان کنی ...»
و گویا به این مصرع که رسیده، گریبان ما را گرفته و گفته: «در شِکر غلطد چو طوطی هرکه خواند این کتاب». باری، نه نوشتن از تاریخ کار من است، نه شناساندن بیهقی در دایره استحضار من. پیشهام آینه داریست: که بنشانمتان رو به روی آئینهای از قاب صدا، از زجاج واژهها وَ از سیماب سِگال. چه آنجا که آینه «گلستان سعدی» را در دست گرفتم و دستتان را گرفتم که خودِ «امروز» مان را نشانتان دهم:
«آوردهاند که: انوشیروان عادل را در شکارگاهی صید کباب کردند و نمک نبود. غلامی به روستا رفت تا نمک آرد. نوشیروان گفت: نمک به قیمت بِستان تا رسمی نشود و ده خراب نگردد. گفتند: از این قدر چه خلل آید؟ گفت: بنیاد ظلم در جهان اوّل اندکی بوده است؛ هر که آمد بر او مزیدی کرده تا بدین غایت رسیده...»
چه آئینه «بوستان سعدی» را، پیش چشمانی بسته از بیم سیمای خویش:
«تو کِی بشنوی ناله دادخواه؟/ به کیوان برت، کِلّه خوابگاه ... نه پیش از تو، بیش از تو اندوختند؟/ به بیداد کردن جهان سوختند؟ ... نکویی کن امسال چون دِه تُراست / که سال دگر، دیگری دهخداست»
اما در این جُستار، آینهای بی قاب آوردهام: بی صدا. که خاصیت جُستار است که بیقاب باشد. نیز، بر آن نیستم که این آئینه بیقاب را پیش رویتان بگذارم؛ که خود بیش از همه محتاج آینهام وَ زجاج این آینه هم، از آن دست آبگینههای دستپرداختِ سعدی و دیگر داهیان دَهر نیست. آبگینهای بیقاب و ناسوده که به سوهان سالیان مگر سوده شود. که سودای ما ناسوتیان، سودن کاسه عُمر و «دمی آب خوردن» در این تاس، بعدِ فرسودن است. «از حدیث، حدیث شکافد» و «اگر ... خوانندگان را از خواندن ملامت افزاید، طمع دارم به فضل ایشان که مرا از مُبرمان نشمرند: که هیچ چیز نیست که به خواندن نیرزد...».
علامه دهخدا به استناد «غیاث اللغات»، واژه «تاریخ» را چنین شرح داده: «وقت پدید کردن چیزی. و در اصطلاح، تعیین کردن، مدتی را از ابتدای امر عظیم و قدیم مشهور تا ظهور امر ثانی که عقب اوست؛ تا که دریافته شود به زمانه آینده...». فرهنگ واژگان آکادمی فرانسه نیز «تاریخ» را این چنین شرح داده: «بازگفت کنشها و رخدادهای یک قوم یا یک فرد که شایسته به خاطرسپاریاند. در نگریستن به دوره کمابیش معینی ازگاهشمار ترتیبی (کرونولوژی)، به مثابه امری درخور شناخت؛ همچنین سرزمین، ملیت یا مردمی. همچنین جنبه های خاصی از عملکردها و از جوامع بشری (تاریخ اقتصادی، تاریخ تمدن...)»
ادامه...
https://www.alef.ir/news/3990707099.html
احسان چریکی
«تاریخ بیهقی»
نویسنده : ابوالفضل محمد بن حسین بيهقی
گوینده : احسان چریکی
ناشر: نیستان، چاپ 1399
94000 تومان
#کتاب_گویا #ادبیات_کلاسیک_ایران #نشرنیستان
یکصد و اندی سال پیش که «ادیب پیشاوری»، پس از نخستین تصحیح تاریخ بیهقی، کتابها و نکته برداریهاش را جمع و جور میکرده و آمده قلم را بگذارد توی قلمدان، ناگهان قلم دستش را گرفته کشیده سوی یک کاغذ سفید و تا ایشان به خود بیایند، قلم، واژه واژه فرشی از ثنا و سپاسه رج زده که:
«خواجه بوالفضل ای روانت شاد در خرم بهشت که روانمان زین کُراسه هر دمی شادان کنی ...»
و گویا به این مصرع که رسیده، گریبان ما را گرفته و گفته: «در شِکر غلطد چو طوطی هرکه خواند این کتاب». باری، نه نوشتن از تاریخ کار من است، نه شناساندن بیهقی در دایره استحضار من. پیشهام آینه داریست: که بنشانمتان رو به روی آئینهای از قاب صدا، از زجاج واژهها وَ از سیماب سِگال. چه آنجا که آینه «گلستان سعدی» را در دست گرفتم و دستتان را گرفتم که خودِ «امروز» مان را نشانتان دهم:
«آوردهاند که: انوشیروان عادل را در شکارگاهی صید کباب کردند و نمک نبود. غلامی به روستا رفت تا نمک آرد. نوشیروان گفت: نمک به قیمت بِستان تا رسمی نشود و ده خراب نگردد. گفتند: از این قدر چه خلل آید؟ گفت: بنیاد ظلم در جهان اوّل اندکی بوده است؛ هر که آمد بر او مزیدی کرده تا بدین غایت رسیده...»
چه آئینه «بوستان سعدی» را، پیش چشمانی بسته از بیم سیمای خویش:
«تو کِی بشنوی ناله دادخواه؟/ به کیوان برت، کِلّه خوابگاه ... نه پیش از تو، بیش از تو اندوختند؟/ به بیداد کردن جهان سوختند؟ ... نکویی کن امسال چون دِه تُراست / که سال دگر، دیگری دهخداست»
اما در این جُستار، آینهای بی قاب آوردهام: بی صدا. که خاصیت جُستار است که بیقاب باشد. نیز، بر آن نیستم که این آئینه بیقاب را پیش رویتان بگذارم؛ که خود بیش از همه محتاج آینهام وَ زجاج این آینه هم، از آن دست آبگینههای دستپرداختِ سعدی و دیگر داهیان دَهر نیست. آبگینهای بیقاب و ناسوده که به سوهان سالیان مگر سوده شود. که سودای ما ناسوتیان، سودن کاسه عُمر و «دمی آب خوردن» در این تاس، بعدِ فرسودن است. «از حدیث، حدیث شکافد» و «اگر ... خوانندگان را از خواندن ملامت افزاید، طمع دارم به فضل ایشان که مرا از مُبرمان نشمرند: که هیچ چیز نیست که به خواندن نیرزد...».
علامه دهخدا به استناد «غیاث اللغات»، واژه «تاریخ» را چنین شرح داده: «وقت پدید کردن چیزی. و در اصطلاح، تعیین کردن، مدتی را از ابتدای امر عظیم و قدیم مشهور تا ظهور امر ثانی که عقب اوست؛ تا که دریافته شود به زمانه آینده...». فرهنگ واژگان آکادمی فرانسه نیز «تاریخ» را این چنین شرح داده: «بازگفت کنشها و رخدادهای یک قوم یا یک فرد که شایسته به خاطرسپاریاند. در نگریستن به دوره کمابیش معینی ازگاهشمار ترتیبی (کرونولوژی)، به مثابه امری درخور شناخت؛ همچنین سرزمین، ملیت یا مردمی. همچنین جنبه های خاصی از عملکردها و از جوامع بشری (تاریخ اقتصادی، تاریخ تمدن...)»
ادامه...
https://www.alef.ir/news/3990707099.html
جامعه خبری تحلیلی الف
«تاریخ بیهقی»؛ ابوالفضل محمد بن حسین بيهقی؛ راوی احسان چریکی؛ نشرنیستان هیچ چیز نیست که به خواندن نیرزد...
«تاریخ بیهقی»
راهنمای کتاب/ مثنوی از تو هزاران شکر داشت
آذر کلهر
«در شناخت مثنوی معنوی»
نویسنده: مهدی سالاری نسب
ناشر: فرهنگ معاصر، چاپ اول، 1398
535 صفحه، 95000 تومان
#ادبیات_کلاسیک_ایران #نشرفرهنگ_معاصر
از یک منظر می توان گفت آنچه باید دربارۀ یک متن کلاسیک بدانیم، یا بیرونی است یا درونی. از مطالب بیرونی برخی مربوط است به تاریخچه، نام و شیوۀ شکل گیری و دیگر حواشی یک اثر و نسخه های موجود از آن؛ و برخی دیگر نظریات متخصصان و شروح و تحقیقات صورت گرفته دربارۀ اثر مورد نظر است.
مطالب درونی را به طور سنّتی به دو بخش محتوا و صورت تقسیم می کنند. محتوا، بینش و تفکری است که متن عرضه می کند و صورت عبارت است از خصوصیات ساختاری، زبانی و هنریِ آن. در کتاب "در شناخت مثنوی معنوی"، تمامیِ این بخشها بررسی شده است.
ابتدا سخن سردبیر (نویسندۀ کتاب حاضر) آمده است که به طور عام، برای مجموعۀ "در شناخت نامورنامه ها" نوشته شده و در چهار بند به طور منسجم و با ارجاعاتی عالمانه بر لزوم بازنگری در متون کهن را تأکید دارد.
چیزی که در ابتدای کتاب توجه خواننده را جلب می کند گاهشماری از زندگی مولاناست که همچون مطالب کتاب، موجز اما کامل و دقیق است. سپس پیشگفتار کوتاه نویسنده آمده و آنگاه مطالب کتاب که در شش فصل به ترتیب زیر تدوین شده آغاز می شود:
۱. تاریخ نظم، عنوان، آغاز و پایان
2. ساختار، موضوعات، اَعلام، مآخذ و چکیدۀ دفاتر با منتخبِ ابیات
۳. سرچشمهها و بینشهای بنیادی
۴. زبان و سبک
۵. شروح، واژه نامهها، گزیدهها و سیرِ ترجمهها
۶. نسخههای خطّی و چاپی
هر یک از این شش فصل به چند گفتار و هر گفتار به چند بند تقسیم شده است و چنانکه نویسنده می گوید: "قصد بر اين بوده كه تمامىِ جنبههاى لازم براى شناختِ درست و كاملِ مثنوى و موضوعات و مسائلِ مهم و اساسىِ مثنوی پژوهى، از جزئى و كلّى، در اين دفتر بيايد؛ در عين حال كوشش شده كه طرحِ هر يك به اختصار باشد. نيتِ نويسنده بر اين بوده كه اين رساله در عين كوتاهى، به قدر امكان وافى باشد كه هم مبتديان را ياریگر افتد و هم منتهيان را كارآمد. نوشته حاضر در بعضى از بخشها، گردآورى و تلخيص و تحليلِ وجوهى از مثنوى با نظر به تحقيقاتِ موجود است، و در برخى ديگر، مباحث، ديدگاهها و نكاتِ تازهاى را پيش رو می نهد."
از آنجا که کتاب بسیار جامع و پر از نکات تازه و سومند است و نمی توان به کوتاهی حق تمام وجوه آن را بجا آورد، در اینجا تنها چندی از مهمترین موارد یادآوری می شود که در آنها مباحث و نکتهها یا روش بررسی کاملا تازه است:
1- بحث دربارۀ تاریخ دقیق آغاز سرودنِ مثنوی.
2- زمان تشکیل جلسات مثنوی و افراد حاضر در این جلسات، توجه به عنوان "اصحاب مثنوی" در مناقب العارفین، و تقسیم بندی دو گروه از مخاطبان مولانا بر اساس سخن خود مولانا: سخن کِشان و سخن کُشان.
3- چرا مولانا همواره از سخن گفتن اظهار امتناع و بیزاری می کند؟
4- سنت شکنی مولانا در آغاز مثنوی با اجتناب از آوردن نام و حمد خدا. همچنین اینکه بر خلاف برداشت رایج، در این خصوص مولانا اولین سنت شکن نیست.
5- توضیح درباره سابقه شواهد کاربرد استعارۀ نی پیش از مثنوی
6- اولین بار چه کسی به هیجده بیت آغاز مثنوی عنوان "نی نامه" داده است؟
7- ذکر این نکته که مولانا در چند جای مثنوی به ویژه اواخر آن بر بی پایان بودن مثنوی تأکید می کند.
8- بحث در این باره که سرودن مثنوی در چه سالی تمام شده است.
9- اشارۀ نویسنده به ارتباط آخرین واژه مثنوی که کلمه "روزنه" است، با بی پایان ماندن مثنوی.
10- چرا مولانا مثنوی را به دفاتر تقسیم کرده و به عنوانهای موجود در مثنوی اکتفا نکرده است؟ آیا این مطلب از ابتدا در ذهن او بوده یا از یک زمانی این تصمیم را گرفته است؟
11- بحث مفصل و دقیقی دربارۀ علت وقفۀ دوسالۀ بین سرایش دفتر اول و دوم که ضمن نقل اصلی ترین نظرات محققان پیشین، تحلیلی دقیق و تازه ارائه می شود.
12- توجه دادن به نیامدن نام بهاء ولد پدر مولانا در مثنوی.
13- چند و چون آمدن نام شمس تبریزی در مثنوی، کمیِ یادکردن از شمس در مثنوی در مقایسه با دیوان کبیر.
14- برخی شباهت های قرآن و مثنوی علاوه بر گفته های پیشینیان از جمله اینکه هر دو کتاب با معرفی خود شروع می کنند و کلمۀ اول هر دو در معنا یکی است: "ذلک الکتاب" در قرآن (صرفنظر از سورۀ حمد) و "هذا کتاب" در مثنوی؛ و نیز اینکه هر دو کتاب به جای اینکه به دست گوینده نوشته شوند کاتب یا کاتبانی داشته اند.
ادامه....
https://www.alef.ir/news/3991228107.html
آذر کلهر
«در شناخت مثنوی معنوی»
نویسنده: مهدی سالاری نسب
ناشر: فرهنگ معاصر، چاپ اول، 1398
535 صفحه، 95000 تومان
#ادبیات_کلاسیک_ایران #نشرفرهنگ_معاصر
از یک منظر می توان گفت آنچه باید دربارۀ یک متن کلاسیک بدانیم، یا بیرونی است یا درونی. از مطالب بیرونی برخی مربوط است به تاریخچه، نام و شیوۀ شکل گیری و دیگر حواشی یک اثر و نسخه های موجود از آن؛ و برخی دیگر نظریات متخصصان و شروح و تحقیقات صورت گرفته دربارۀ اثر مورد نظر است.
مطالب درونی را به طور سنّتی به دو بخش محتوا و صورت تقسیم می کنند. محتوا، بینش و تفکری است که متن عرضه می کند و صورت عبارت است از خصوصیات ساختاری، زبانی و هنریِ آن. در کتاب "در شناخت مثنوی معنوی"، تمامیِ این بخشها بررسی شده است.
ابتدا سخن سردبیر (نویسندۀ کتاب حاضر) آمده است که به طور عام، برای مجموعۀ "در شناخت نامورنامه ها" نوشته شده و در چهار بند به طور منسجم و با ارجاعاتی عالمانه بر لزوم بازنگری در متون کهن را تأکید دارد.
چیزی که در ابتدای کتاب توجه خواننده را جلب می کند گاهشماری از زندگی مولاناست که همچون مطالب کتاب، موجز اما کامل و دقیق است. سپس پیشگفتار کوتاه نویسنده آمده و آنگاه مطالب کتاب که در شش فصل به ترتیب زیر تدوین شده آغاز می شود:
۱. تاریخ نظم، عنوان، آغاز و پایان
2. ساختار، موضوعات، اَعلام، مآخذ و چکیدۀ دفاتر با منتخبِ ابیات
۳. سرچشمهها و بینشهای بنیادی
۴. زبان و سبک
۵. شروح، واژه نامهها، گزیدهها و سیرِ ترجمهها
۶. نسخههای خطّی و چاپی
هر یک از این شش فصل به چند گفتار و هر گفتار به چند بند تقسیم شده است و چنانکه نویسنده می گوید: "قصد بر اين بوده كه تمامىِ جنبههاى لازم براى شناختِ درست و كاملِ مثنوى و موضوعات و مسائلِ مهم و اساسىِ مثنوی پژوهى، از جزئى و كلّى، در اين دفتر بيايد؛ در عين حال كوشش شده كه طرحِ هر يك به اختصار باشد. نيتِ نويسنده بر اين بوده كه اين رساله در عين كوتاهى، به قدر امكان وافى باشد كه هم مبتديان را ياریگر افتد و هم منتهيان را كارآمد. نوشته حاضر در بعضى از بخشها، گردآورى و تلخيص و تحليلِ وجوهى از مثنوى با نظر به تحقيقاتِ موجود است، و در برخى ديگر، مباحث، ديدگاهها و نكاتِ تازهاى را پيش رو می نهد."
از آنجا که کتاب بسیار جامع و پر از نکات تازه و سومند است و نمی توان به کوتاهی حق تمام وجوه آن را بجا آورد، در اینجا تنها چندی از مهمترین موارد یادآوری می شود که در آنها مباحث و نکتهها یا روش بررسی کاملا تازه است:
1- بحث دربارۀ تاریخ دقیق آغاز سرودنِ مثنوی.
2- زمان تشکیل جلسات مثنوی و افراد حاضر در این جلسات، توجه به عنوان "اصحاب مثنوی" در مناقب العارفین، و تقسیم بندی دو گروه از مخاطبان مولانا بر اساس سخن خود مولانا: سخن کِشان و سخن کُشان.
3- چرا مولانا همواره از سخن گفتن اظهار امتناع و بیزاری می کند؟
4- سنت شکنی مولانا در آغاز مثنوی با اجتناب از آوردن نام و حمد خدا. همچنین اینکه بر خلاف برداشت رایج، در این خصوص مولانا اولین سنت شکن نیست.
5- توضیح درباره سابقه شواهد کاربرد استعارۀ نی پیش از مثنوی
6- اولین بار چه کسی به هیجده بیت آغاز مثنوی عنوان "نی نامه" داده است؟
7- ذکر این نکته که مولانا در چند جای مثنوی به ویژه اواخر آن بر بی پایان بودن مثنوی تأکید می کند.
8- بحث در این باره که سرودن مثنوی در چه سالی تمام شده است.
9- اشارۀ نویسنده به ارتباط آخرین واژه مثنوی که کلمه "روزنه" است، با بی پایان ماندن مثنوی.
10- چرا مولانا مثنوی را به دفاتر تقسیم کرده و به عنوانهای موجود در مثنوی اکتفا نکرده است؟ آیا این مطلب از ابتدا در ذهن او بوده یا از یک زمانی این تصمیم را گرفته است؟
11- بحث مفصل و دقیقی دربارۀ علت وقفۀ دوسالۀ بین سرایش دفتر اول و دوم که ضمن نقل اصلی ترین نظرات محققان پیشین، تحلیلی دقیق و تازه ارائه می شود.
12- توجه دادن به نیامدن نام بهاء ولد پدر مولانا در مثنوی.
13- چند و چون آمدن نام شمس تبریزی در مثنوی، کمیِ یادکردن از شمس در مثنوی در مقایسه با دیوان کبیر.
14- برخی شباهت های قرآن و مثنوی علاوه بر گفته های پیشینیان از جمله اینکه هر دو کتاب با معرفی خود شروع می کنند و کلمۀ اول هر دو در معنا یکی است: "ذلک الکتاب" در قرآن (صرفنظر از سورۀ حمد) و "هذا کتاب" در مثنوی؛ و نیز اینکه هر دو کتاب به جای اینکه به دست گوینده نوشته شوند کاتب یا کاتبانی داشته اند.
ادامه....
https://www.alef.ir/news/3991228107.html
جامعه خبری تحلیلی الف
«در شناخت مثنوی معنوی»؛ مهدی سالاری نسب؛ نشر فرهنگ معاصر مثنوی از تو هزاران شکر داشت[۱]
«در شناخت مثنوی معنوی»
راهنمای کتاب/ نصیحت صاحبان قدرت
فاطمه صناعتیان
«سِیَرُالمُلوک»
نویسنده: ابوعلی حسن بن علی طوسی (نظامالملک)
بازنویسی، نقد و تحلیل، ویرایش متن، توضیحات و فهرستها: محمد استعلامی
ناشر: فرهنگ معاصر، چاپ اول 1399
418 صفحه، 75000 تومان
#ادبیات_کلاسیک_ایران #نشرفرهنگ_معاصر
سِیَرُالمُلوک اثر خواجه نظامالملک طوسی که از آثار مهم نثر فارسی قرن پنجم هجری به حساب میآید، همچون راهنمای جامعی است در آیین فرمانروایی و کشورداری و اخلاق و سیاستِ پادشاهان. سبک نگارش کتاب نیز با درونمایه و کاربرد کتاب سازگار است؛ ساده، روان و خالی از صنایع ادبی اغراقآمیز. چرا که کتاب در حکم مشاوری کاربردی و عملی برای ملکشاه سلجوقی و به فرمان او نگاشته شده است. با این حال نثر محکم و قوت محتوای اثر، پژوهشگران ادبی را بر آن میدارد تا این کتاب را در زمرهی شاهکارهای ادبی زبان فارسی نیز به شمار آورند.
پنجاه فصل این کتاب به دو بخش تقسیم میشوند که بخش نخست شامل سی و نه فصل و بخش دوم شامل یازده فصل است. فصول کتابِ خواجه نظامالملک را، بخشی به عنوان «آغاز متن» از محمد ناسخ، کتابدار و نسخهبردار کتابخانهی دربار سلجوقیان– چنان که رسم زمانه بوده است- همراهی میکند. پیشگفتار و دو مقدمهی پرمحتوا از محمد استعلامی نیز در این نسخه افزوده شدهاند؛ «در مقدمهی اول جان سخن همین شناخت درست و جای مناسب آن در طبقهبندی موضوعی فرهنگ ایرانی، و نقد آن داوریهاست، همراه با خلاصهیی از محتوای کتاب و سیر اندیشة نظامالملک به عنوان یک کارگزار آگاه و باتجربه و اهل درد، که سی سال اندیشیدن به ایران و ساختن سازمانهای دولتی و فرهنگی و آموزشی او، در روستای حسدآباد مشرقزمین نادیده مانده و چنان که باید در تاریخ ثبت نشده است. در مقدمة دوم، سرگذشت کتاب و خلاصهیی از تاریخچة شناخت و نشر آن» مطرح میشوند.
سِیَرُالمُلوک را شارل شفر (Charles Schefer)، پژوهشگر فرانسوی، در سال ۱۸۹۱ به زبان فرانسه ترجمه و با عنوان سیاستنامه در پاریس منتشر کرد. نام سیاستنامه که به اشتباه به این کتاب داده شده بود، بعدها در سایر نشرهای فارسی آن نیز برجای ماند. عنوان کتاب از آن روی اشتباه محسوب میشود که واژهی «سیاست» در دورهی خواجه نظامالملک و زبان معمول آن زمانه به معنی تنبیه و مجازات بوده است و «سیاستنامه» باید به معنی قانون مجازات یا مجموعه قوانین کیفری باشد. حال آن که سِیَرُالمُلوک که نظامالملک خود به این نام از آن یاد میکند، کتابی است در سیره و روش پادشاهان و امیران.
پس از سی سال خدمت قوامالدین ابوعلی حسن طوسی به سرزمین ایران و پادشاهان مختلف و داشتن مسئولیتهای گوناگون از حکومت بلخ تا صدارت الپارسلان و ملکشاه سلجوقی، در روزگاری که مورد حسد درباریان واقع شده بود، فرمانی از ملکشاه به نظامالملک و برخی از سایر کارگزاران میرسد که: «هر یک در معنی مملکت اندیشه کنید و بنگرید تا چیست که در عهد و روزگار ما نه نیک است، و در دیوان و درگاه و مجلس و بارگاه ما شرط آن به جای نمیآورند؟ یا بر ما پوشیده است؛ و کدام شغل است که پیش از ما، پادشاهان شرایط آن به جای آوردهاند و ما تدارک آن نمیکنیم؟...»
بخش نخست کتاب شامل سی و نه فصل است که گاهی مضامین و مطالب تکراری نیز در آنها دیده میشود و نشان از پریشانخاطری نگارنده دارد. این فصول از «اندر احوال گردش روزگار و مدح خداوند» و «اندر شناختن قدر نعمت» آغاز میشود و به سرفصلهای گوناگونی از این دست میرسد: «اندر پژوهش کردن و بررسیدن (بررسی کردن) کار دین و شریعت»، «اندر ندیمان و نزدیکان پادشاه و ترتیب کار ایشان»، «اندر ترتیب ایستادن بندگان و چاکران به وقت خدمت»، «اندر عتاب کردن با برکشیدگان هنگام خطا و گناه» و ... بخش دوم نیز شامل یازده فصل است که در نگارش آنها ملاحظات درباری کمتر رعایت شدهاند و گلهها و شکایتها بیپردهتر بیان شدهاند. از عناوین متنوع این بخش کتاب نیز میتوان به مواردی از این دست اشاره کرد: «اندر بخشودن پادشاه بر خلق و هر کاری بر قاعدهی خویش»، «اندر خروج سندباد گبر و پدید آمدن خرّمدینان»، «اندر نگاه داشتن حساب مال ولایتها و نسق آنها» و...
ادامه ...
https://www.alef.ir/news/4000730053.html
فاطمه صناعتیان
«سِیَرُالمُلوک»
نویسنده: ابوعلی حسن بن علی طوسی (نظامالملک)
بازنویسی، نقد و تحلیل، ویرایش متن، توضیحات و فهرستها: محمد استعلامی
ناشر: فرهنگ معاصر، چاپ اول 1399
418 صفحه، 75000 تومان
#ادبیات_کلاسیک_ایران #نشرفرهنگ_معاصر
سِیَرُالمُلوک اثر خواجه نظامالملک طوسی که از آثار مهم نثر فارسی قرن پنجم هجری به حساب میآید، همچون راهنمای جامعی است در آیین فرمانروایی و کشورداری و اخلاق و سیاستِ پادشاهان. سبک نگارش کتاب نیز با درونمایه و کاربرد کتاب سازگار است؛ ساده، روان و خالی از صنایع ادبی اغراقآمیز. چرا که کتاب در حکم مشاوری کاربردی و عملی برای ملکشاه سلجوقی و به فرمان او نگاشته شده است. با این حال نثر محکم و قوت محتوای اثر، پژوهشگران ادبی را بر آن میدارد تا این کتاب را در زمرهی شاهکارهای ادبی زبان فارسی نیز به شمار آورند.
پنجاه فصل این کتاب به دو بخش تقسیم میشوند که بخش نخست شامل سی و نه فصل و بخش دوم شامل یازده فصل است. فصول کتابِ خواجه نظامالملک را، بخشی به عنوان «آغاز متن» از محمد ناسخ، کتابدار و نسخهبردار کتابخانهی دربار سلجوقیان– چنان که رسم زمانه بوده است- همراهی میکند. پیشگفتار و دو مقدمهی پرمحتوا از محمد استعلامی نیز در این نسخه افزوده شدهاند؛ «در مقدمهی اول جان سخن همین شناخت درست و جای مناسب آن در طبقهبندی موضوعی فرهنگ ایرانی، و نقد آن داوریهاست، همراه با خلاصهیی از محتوای کتاب و سیر اندیشة نظامالملک به عنوان یک کارگزار آگاه و باتجربه و اهل درد، که سی سال اندیشیدن به ایران و ساختن سازمانهای دولتی و فرهنگی و آموزشی او، در روستای حسدآباد مشرقزمین نادیده مانده و چنان که باید در تاریخ ثبت نشده است. در مقدمة دوم، سرگذشت کتاب و خلاصهیی از تاریخچة شناخت و نشر آن» مطرح میشوند.
سِیَرُالمُلوک را شارل شفر (Charles Schefer)، پژوهشگر فرانسوی، در سال ۱۸۹۱ به زبان فرانسه ترجمه و با عنوان سیاستنامه در پاریس منتشر کرد. نام سیاستنامه که به اشتباه به این کتاب داده شده بود، بعدها در سایر نشرهای فارسی آن نیز برجای ماند. عنوان کتاب از آن روی اشتباه محسوب میشود که واژهی «سیاست» در دورهی خواجه نظامالملک و زبان معمول آن زمانه به معنی تنبیه و مجازات بوده است و «سیاستنامه» باید به معنی قانون مجازات یا مجموعه قوانین کیفری باشد. حال آن که سِیَرُالمُلوک که نظامالملک خود به این نام از آن یاد میکند، کتابی است در سیره و روش پادشاهان و امیران.
پس از سی سال خدمت قوامالدین ابوعلی حسن طوسی به سرزمین ایران و پادشاهان مختلف و داشتن مسئولیتهای گوناگون از حکومت بلخ تا صدارت الپارسلان و ملکشاه سلجوقی، در روزگاری که مورد حسد درباریان واقع شده بود، فرمانی از ملکشاه به نظامالملک و برخی از سایر کارگزاران میرسد که: «هر یک در معنی مملکت اندیشه کنید و بنگرید تا چیست که در عهد و روزگار ما نه نیک است، و در دیوان و درگاه و مجلس و بارگاه ما شرط آن به جای نمیآورند؟ یا بر ما پوشیده است؛ و کدام شغل است که پیش از ما، پادشاهان شرایط آن به جای آوردهاند و ما تدارک آن نمیکنیم؟...»
بخش نخست کتاب شامل سی و نه فصل است که گاهی مضامین و مطالب تکراری نیز در آنها دیده میشود و نشان از پریشانخاطری نگارنده دارد. این فصول از «اندر احوال گردش روزگار و مدح خداوند» و «اندر شناختن قدر نعمت» آغاز میشود و به سرفصلهای گوناگونی از این دست میرسد: «اندر پژوهش کردن و بررسیدن (بررسی کردن) کار دین و شریعت»، «اندر ندیمان و نزدیکان پادشاه و ترتیب کار ایشان»، «اندر ترتیب ایستادن بندگان و چاکران به وقت خدمت»، «اندر عتاب کردن با برکشیدگان هنگام خطا و گناه» و ... بخش دوم نیز شامل یازده فصل است که در نگارش آنها ملاحظات درباری کمتر رعایت شدهاند و گلهها و شکایتها بیپردهتر بیان شدهاند. از عناوین متنوع این بخش کتاب نیز میتوان به مواردی از این دست اشاره کرد: «اندر بخشودن پادشاه بر خلق و هر کاری بر قاعدهی خویش»، «اندر خروج سندباد گبر و پدید آمدن خرّمدینان»، «اندر نگاه داشتن حساب مال ولایتها و نسق آنها» و...
ادامه ...
https://www.alef.ir/news/4000730053.html
جامعه خبری تحلیلی الف
«سِیَرُالمُلوک»؛ خواجه نظامالملک طوسی؛ به کوشش محمد استعلامی، نشر فرهنگ معاصر نصیحت صاحبان قدرت
«سِیَرُالمُلوک»
راهنمای کتاب/ استاد همیشه دانشجو
حمیدرضا امیدیسرور
«حدیث غربت جان»
نویسنده: محمد استعلامی
ناشر: فرهنگ معاصر، چاپ اول 1400
555 صفحه، 250000 نومان
#ادبیات_کلاسیک_ایران #نشرفرهنگ_معاصر
دکتر محمد استعلامی در یادداشتی از درگذشت ایرج افشار به عنوان خاطرهای تلخ یاد میکند، مردی که گستردگی آثارش و تاثیر آنها بر تعلیم و ارشاد فرزانگان زمانه، چنان بود که گویی دانشگاهی از دست رفته است. این سخن که به پاس مناقب گوناگون ایرج افشار گفته شده، تعارف نیست. چنان که (عمرش دراز باد) مراتب فضل خود دکتر استعلامی نیز همینگونه است. در اثبات این مدعا نیز اقامهی دلیل کار دشواری نیست، تنها کافی است نگاهی داشته باشیم به سیاهه کتابها، مقالات و فعالیتهای ایشان به فارسی و انگلیسی که چند صفحه نخست کتاب «حدیث غربت جان» را به خود اختصاص داده است. بیشک برخورداری از بخش کوچکی از همین کارنامه کافی است که نام هر صاحب نظر و قلمی را ماندگار کند. چکیدهی کارنامهی پرمایهاش اینکه: دکتر استعلامی به سال 1315 در اراک به دنیا آمده، تا سال یازدهم دبیرستان در همین شهر تحصیل کرده، اما دیپلم را در دبیرستان علمیه تهران گرفته است (1334). سپس وارد دانشسرای عالی دانشگاه تهران شده و تا مقطع لیسانس زبان و ادبیات فارسی و علوم تربیتی تحصیل کرده (1337)؛ آنگاه وارد دانشکده ادبیات و علوم انسانی تهران شده و تا کسب دکترای زبان و ادبیات فارسی پیش رفته است. او همچنین در حین تحصیل و کار، دورههای فشرده کتابداری، تئاتر و تحقیقات اجتماعی گذرانده و از زمان دانشجویی (1337) تا بازنشستگی (1381) به کار تدریس مشغول بوده است. ابتدا در دبیرستانهای تهران و شهرستانها و سپس دانشسرای عالی و دانشکده زبان و ادبیات و پس از انقلاب نیز در بخشی از مهمترین دانشگاههای جهان به عنوان استاد ممتاز دعوت به تدریس شده است. حاصل فعالیت قلمی و پژوهشی دکتر استعلامی در فاصله سالهای 1335 تا 1399 بیش از 80 مقاله تحقیقی و نقد کتاب، 22 گفت و شنود، 27 جلد کتاب و 8 مقاله به زبان انگلیسی بوده است.
«حدیث غربت جان» که به تازگی به بازار نشر آمده است، مجموعهای است از مقالات و گفتگوهای این نویسنده و پژوهشگر پیشکسوت که از دل نشریات گوناگون گرد هم آمده و به علاقمندان فرهنگ و ادب فارسی یکجا ارائه شدهاند. قریب دوازده سال پیش از این، نشر نگاه کتابی با همین عنوان به قلم ایشان منتشر کرده بود؛ اما پس از سالها چاپ تازه این کتاب، با تغییرات و دگرگونیهای بسیار به همت نشر فرهنگ معاصر، با کتابپردازی بسیار خوب دوباره به بازار آمده است. در چاپ گذشته، این کتاب از سی و پنج مقاله و یک گفتگو تشکیل شدهبود؛ در چاپ تازه اما اگرچه تعداد مقالات همان سی و پنج تاست اما بر تعداد گفتگوها افزوده شده است و بر حجم کتاب نیز صد صفحهای اضافه شده است.
این گفتگوها اغلب در دهه گذشته به جهت بررسی آثار متاخر دکتر استعلامی انجام شده اند و از جمله مهمترین آنها گفتگویی است که به مناسبت انتشار فرهنگ دو جلدی «تصوف و عرفان» با بهنام ناصری انجام شده است. اما تفاوت و ارجحیت چاپ تازه کتاب، تنها به جهت افزوده شدن این گفتگوها که به کم و کیف تازه ترین آثار ایشان میپردازد، نیست. زیرا تقریبا نیمی از مقالات نیز تغییر کردهاند و آثاری تازه جایگزین آنها شدهاند که از نگاه نویسنده هم تناسب بیشتری با کلیت کتاب دارند و هم از کیفیتی بالاتر برخوردارند و همچنین کمتر وابسته به زمان انتشارند. از دیگر سو دکتر استعلامی برای انتشار چاپ تازه کتاب، همهی مقالات را مورد بازخوانی و ویرایش مجدد قرار دادهاند.
به این ترتیب حاصل کار کتابی به مراتب شسته و رفته و پرمایه تر از چاپ پیشین شده است. در این چاپ نویسنده در ابتدای کتاب پیشگفتاری چند صفحهای به نیت آشنا ساختن مخاطب با کتابی که در دست گرفته نوشته است و به زبانی ساده و صمیمی کوشیده به صورتی دسته بندی شده مشخص کند که در این کتاب چه چیزی در اختیار مخاطب قرار گرفته است.
نوشتههای گردآمده در کتاب حاضر را به چند دسته میتوان تقسیم کرد: مقالهها، یادنامهها، نقد کتاب ها و گفتگوها. مقالههای کتاب موضوعات مختلفی دارند و نام آن نیز از نخستین مقاله کتاب گرفته شده که ابتدا در مجله ایرانشناسی(در سال 1374) منتشر شده بود. مقالهی «حدیث غربت جان» به قول خود نویسنده: «حکایت احوال بزرگانی است که اگر در روزگار خودشان حرمتی و نام و نانی داشته اند، در جامعهای که یک در هزار مردم به مدرسه نمیرفتند، ذهن پویای آنها را کمتر کسی میشناخت. مردم از وجهه معنوی و روحانی آنها شناختی نداشتند و اگر ملای ده آنها را به سود خود میدید؛ مردم یکباره از این روبه آن رو میشدند. »
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4001130122.html
حمیدرضا امیدیسرور
«حدیث غربت جان»
نویسنده: محمد استعلامی
ناشر: فرهنگ معاصر، چاپ اول 1400
555 صفحه، 250000 نومان
#ادبیات_کلاسیک_ایران #نشرفرهنگ_معاصر
دکتر محمد استعلامی در یادداشتی از درگذشت ایرج افشار به عنوان خاطرهای تلخ یاد میکند، مردی که گستردگی آثارش و تاثیر آنها بر تعلیم و ارشاد فرزانگان زمانه، چنان بود که گویی دانشگاهی از دست رفته است. این سخن که به پاس مناقب گوناگون ایرج افشار گفته شده، تعارف نیست. چنان که (عمرش دراز باد) مراتب فضل خود دکتر استعلامی نیز همینگونه است. در اثبات این مدعا نیز اقامهی دلیل کار دشواری نیست، تنها کافی است نگاهی داشته باشیم به سیاهه کتابها، مقالات و فعالیتهای ایشان به فارسی و انگلیسی که چند صفحه نخست کتاب «حدیث غربت جان» را به خود اختصاص داده است. بیشک برخورداری از بخش کوچکی از همین کارنامه کافی است که نام هر صاحب نظر و قلمی را ماندگار کند. چکیدهی کارنامهی پرمایهاش اینکه: دکتر استعلامی به سال 1315 در اراک به دنیا آمده، تا سال یازدهم دبیرستان در همین شهر تحصیل کرده، اما دیپلم را در دبیرستان علمیه تهران گرفته است (1334). سپس وارد دانشسرای عالی دانشگاه تهران شده و تا مقطع لیسانس زبان و ادبیات فارسی و علوم تربیتی تحصیل کرده (1337)؛ آنگاه وارد دانشکده ادبیات و علوم انسانی تهران شده و تا کسب دکترای زبان و ادبیات فارسی پیش رفته است. او همچنین در حین تحصیل و کار، دورههای فشرده کتابداری، تئاتر و تحقیقات اجتماعی گذرانده و از زمان دانشجویی (1337) تا بازنشستگی (1381) به کار تدریس مشغول بوده است. ابتدا در دبیرستانهای تهران و شهرستانها و سپس دانشسرای عالی و دانشکده زبان و ادبیات و پس از انقلاب نیز در بخشی از مهمترین دانشگاههای جهان به عنوان استاد ممتاز دعوت به تدریس شده است. حاصل فعالیت قلمی و پژوهشی دکتر استعلامی در فاصله سالهای 1335 تا 1399 بیش از 80 مقاله تحقیقی و نقد کتاب، 22 گفت و شنود، 27 جلد کتاب و 8 مقاله به زبان انگلیسی بوده است.
«حدیث غربت جان» که به تازگی به بازار نشر آمده است، مجموعهای است از مقالات و گفتگوهای این نویسنده و پژوهشگر پیشکسوت که از دل نشریات گوناگون گرد هم آمده و به علاقمندان فرهنگ و ادب فارسی یکجا ارائه شدهاند. قریب دوازده سال پیش از این، نشر نگاه کتابی با همین عنوان به قلم ایشان منتشر کرده بود؛ اما پس از سالها چاپ تازه این کتاب، با تغییرات و دگرگونیهای بسیار به همت نشر فرهنگ معاصر، با کتابپردازی بسیار خوب دوباره به بازار آمده است. در چاپ گذشته، این کتاب از سی و پنج مقاله و یک گفتگو تشکیل شدهبود؛ در چاپ تازه اما اگرچه تعداد مقالات همان سی و پنج تاست اما بر تعداد گفتگوها افزوده شده است و بر حجم کتاب نیز صد صفحهای اضافه شده است.
این گفتگوها اغلب در دهه گذشته به جهت بررسی آثار متاخر دکتر استعلامی انجام شده اند و از جمله مهمترین آنها گفتگویی است که به مناسبت انتشار فرهنگ دو جلدی «تصوف و عرفان» با بهنام ناصری انجام شده است. اما تفاوت و ارجحیت چاپ تازه کتاب، تنها به جهت افزوده شدن این گفتگوها که به کم و کیف تازه ترین آثار ایشان میپردازد، نیست. زیرا تقریبا نیمی از مقالات نیز تغییر کردهاند و آثاری تازه جایگزین آنها شدهاند که از نگاه نویسنده هم تناسب بیشتری با کلیت کتاب دارند و هم از کیفیتی بالاتر برخوردارند و همچنین کمتر وابسته به زمان انتشارند. از دیگر سو دکتر استعلامی برای انتشار چاپ تازه کتاب، همهی مقالات را مورد بازخوانی و ویرایش مجدد قرار دادهاند.
به این ترتیب حاصل کار کتابی به مراتب شسته و رفته و پرمایه تر از چاپ پیشین شده است. در این چاپ نویسنده در ابتدای کتاب پیشگفتاری چند صفحهای به نیت آشنا ساختن مخاطب با کتابی که در دست گرفته نوشته است و به زبانی ساده و صمیمی کوشیده به صورتی دسته بندی شده مشخص کند که در این کتاب چه چیزی در اختیار مخاطب قرار گرفته است.
نوشتههای گردآمده در کتاب حاضر را به چند دسته میتوان تقسیم کرد: مقالهها، یادنامهها، نقد کتاب ها و گفتگوها. مقالههای کتاب موضوعات مختلفی دارند و نام آن نیز از نخستین مقاله کتاب گرفته شده که ابتدا در مجله ایرانشناسی(در سال 1374) منتشر شده بود. مقالهی «حدیث غربت جان» به قول خود نویسنده: «حکایت احوال بزرگانی است که اگر در روزگار خودشان حرمتی و نام و نانی داشته اند، در جامعهای که یک در هزار مردم به مدرسه نمیرفتند، ذهن پویای آنها را کمتر کسی میشناخت. مردم از وجهه معنوی و روحانی آنها شناختی نداشتند و اگر ملای ده آنها را به سود خود میدید؛ مردم یکباره از این روبه آن رو میشدند. »
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4001130122.html
جامعه خبری تحلیلی الف
«حدیث غربت جا؛ محمد استعلامی؛ نشر فرهنگ معاصر استاد همیشه دانشجو
«حدیث غربت جان»
راهنمای کتاب/ رویارویی با صاحبان مکر و حیله
سعیده امینزاده
«عجوزک و عیاران»
نوشته: محمود دولتآبادی
ناشر: چشمه، چاپ اول 1400
86 صفحه، 34000 تومان
#ادبیات_کلاسیک_ایران #نشرچشمه
محمود دولتآبادی در آثارش همواره نقبی به دنیای اسطورهها و قصههای کهن زده و با اینکه رویکرد کلیدی او در داستاننویسیاش رئالیستی است، اما در امتداد روایتهای اصلیاش، به متون کلاسیک ادبی نیز نظر داشته است. او گاه مستقیماً نیز به سراغ این متون رفته و از منظر یک داستاننویس آنها را مورد خوانشی تازه قرار داده است. در کتابهای «وزیری امیر حسنک» و «تا سر زلف عروسان سخن»، او با چنین نگاهی به این حکایت تاریخی نزدیک شده است. بازخوانی آثار روایی کهن از دریچهی چشم این نویسنده، تجربهای قصهمحور و در عینحال دور از سوگیریهای کلیشهای تاریخی نصیب مخاطب میکند. او میکوشد این داستانها را از برخی خطاهای رایجِ شناختی که طی تاریخ با آنها آمیخته شده، جدا و پیراسته سازد و آن روایت ناب نهفته در دل این متون را در اختیار خواننده بگذارد. در تازهترین رویکرد به این گونه آثار، او به سراغ قصهی «عجوزک و عیاران» از مجموعهی «هزارویکشب» رفته و با نثر خاص خود، اما بهگونهای که به کیفیت و اصالت این داستان خدشهای وارد نکند، به روایت دوبارهی آن پرداخته است.
قصههای هزارویکشب علاوه بر ساختار تو در توی روایت، از لحاظ مضمون نیز درخور تأملاند. متون این مجموعه حاصل پیوند فرهنگهایی از خاورمیانه در مقاطع گوناگون تاریخی است. در هزارویکشب چهار گونه حکایت را میتوان پی گرفت: در درجهی اول قصههایی با ریشهی ایرانی و همتای وقایع شاهنامه در آنها میتوان دید. قصههایی که با تسلط اسلام بازخوانیهای متفاوتی نیز پیدا کردهاند و دولتآبادی به نقشی که استیلای خلفا در تغییر سمت و سوی این روایات داشته اشاره کرده است. ویژگی برجستهی این بخش از قصههای هزار و یکشب استواری آنها بر محور تخیل و وهم است. در آنها صحنههای گفتوگوی جانوران، مسخ و استحاله را به میزان زیادی میتوان یافت. اینگونه حکایات پایهی همان هزار افسان را تشکیل داده که در دورهی اوج قدرت خلافت عباسی به عربی ترجمه شده است. روایت شهریار و حیوانات و نیز علیبابا و چهل دزد بغداد در این گروه از قصهها جای میگیرند. اما بخش دوم حکایات که اغلب عاشقانهاند تا وهمآلود و زمانشان متعلق به بغداد دورهی زمامداری هارون الرشید است، بیشتر در مکانهای شهری شکل میگیرند. که نمونهای از آنها قصهی علیبنبکار و شمسالنهار است. در گونهی سوم داستانهای هزار و یکشب که به سفرها و به ویژه ماجراجوییهایی در داستانهای دریانوردی اختصاص دارد و نمونهی بارز آن حکایات سندباد بحری است، سیر تکاملیِ یک قهرمان در آمیزهای از خیال و واقعیت تعریف میشود. در دستهی چهارم از قصههای هزارویکشب میتوان روایاتی آمیخته به هجو از سرگذشت اعیان و اشراف و گاه مردم کوچه و بازار را پی گرفت. این گروه از داستانها متأخرتر از باقی این مجموعهاند و از جملهی آنها میتوان به قصهی جوذر صیاد اشاره کرد. گروهی از حکایات نیز در هیچ دستهی خاصی نمیگنجند و به نظر میآید قصههایی عامیانهاند که در سیر تکوینی مجموعهی هزارویکشب به آن افزوده شدهاند. آنچه در این مسیر تکاملی بهوضوح در این مجموعه دیده میشود حرکت از خیال و وهم و جادو به سمت حکمت و بیان تجربههای زندگی است. در روند کلی این اثر نیز همین ستایش زندگی و پیروزی زیبایی و هوشمندی که به طور غالب زنان مظهر آن هستند فراوان دیده میشود.
ادامه....
https://www.alef.ir/news/4010425001.html
سعیده امینزاده
«عجوزک و عیاران»
نوشته: محمود دولتآبادی
ناشر: چشمه، چاپ اول 1400
86 صفحه، 34000 تومان
#ادبیات_کلاسیک_ایران #نشرچشمه
محمود دولتآبادی در آثارش همواره نقبی به دنیای اسطورهها و قصههای کهن زده و با اینکه رویکرد کلیدی او در داستاننویسیاش رئالیستی است، اما در امتداد روایتهای اصلیاش، به متون کلاسیک ادبی نیز نظر داشته است. او گاه مستقیماً نیز به سراغ این متون رفته و از منظر یک داستاننویس آنها را مورد خوانشی تازه قرار داده است. در کتابهای «وزیری امیر حسنک» و «تا سر زلف عروسان سخن»، او با چنین نگاهی به این حکایت تاریخی نزدیک شده است. بازخوانی آثار روایی کهن از دریچهی چشم این نویسنده، تجربهای قصهمحور و در عینحال دور از سوگیریهای کلیشهای تاریخی نصیب مخاطب میکند. او میکوشد این داستانها را از برخی خطاهای رایجِ شناختی که طی تاریخ با آنها آمیخته شده، جدا و پیراسته سازد و آن روایت ناب نهفته در دل این متون را در اختیار خواننده بگذارد. در تازهترین رویکرد به این گونه آثار، او به سراغ قصهی «عجوزک و عیاران» از مجموعهی «هزارویکشب» رفته و با نثر خاص خود، اما بهگونهای که به کیفیت و اصالت این داستان خدشهای وارد نکند، به روایت دوبارهی آن پرداخته است.
قصههای هزارویکشب علاوه بر ساختار تو در توی روایت، از لحاظ مضمون نیز درخور تأملاند. متون این مجموعه حاصل پیوند فرهنگهایی از خاورمیانه در مقاطع گوناگون تاریخی است. در هزارویکشب چهار گونه حکایت را میتوان پی گرفت: در درجهی اول قصههایی با ریشهی ایرانی و همتای وقایع شاهنامه در آنها میتوان دید. قصههایی که با تسلط اسلام بازخوانیهای متفاوتی نیز پیدا کردهاند و دولتآبادی به نقشی که استیلای خلفا در تغییر سمت و سوی این روایات داشته اشاره کرده است. ویژگی برجستهی این بخش از قصههای هزار و یکشب استواری آنها بر محور تخیل و وهم است. در آنها صحنههای گفتوگوی جانوران، مسخ و استحاله را به میزان زیادی میتوان یافت. اینگونه حکایات پایهی همان هزار افسان را تشکیل داده که در دورهی اوج قدرت خلافت عباسی به عربی ترجمه شده است. روایت شهریار و حیوانات و نیز علیبابا و چهل دزد بغداد در این گروه از قصهها جای میگیرند. اما بخش دوم حکایات که اغلب عاشقانهاند تا وهمآلود و زمانشان متعلق به بغداد دورهی زمامداری هارون الرشید است، بیشتر در مکانهای شهری شکل میگیرند. که نمونهای از آنها قصهی علیبنبکار و شمسالنهار است. در گونهی سوم داستانهای هزار و یکشب که به سفرها و به ویژه ماجراجوییهایی در داستانهای دریانوردی اختصاص دارد و نمونهی بارز آن حکایات سندباد بحری است، سیر تکاملیِ یک قهرمان در آمیزهای از خیال و واقعیت تعریف میشود. در دستهی چهارم از قصههای هزارویکشب میتوان روایاتی آمیخته به هجو از سرگذشت اعیان و اشراف و گاه مردم کوچه و بازار را پی گرفت. این گروه از داستانها متأخرتر از باقی این مجموعهاند و از جملهی آنها میتوان به قصهی جوذر صیاد اشاره کرد. گروهی از حکایات نیز در هیچ دستهی خاصی نمیگنجند و به نظر میآید قصههایی عامیانهاند که در سیر تکوینی مجموعهی هزارویکشب به آن افزوده شدهاند. آنچه در این مسیر تکاملی بهوضوح در این مجموعه دیده میشود حرکت از خیال و وهم و جادو به سمت حکمت و بیان تجربههای زندگی است. در روند کلی این اثر نیز همین ستایش زندگی و پیروزی زیبایی و هوشمندی که به طور غالب زنان مظهر آن هستند فراوان دیده میشود.
ادامه....
https://www.alef.ir/news/4010425001.html
جامعه خبری تحلیلی الف
«عجوزک و عیاران»، محمود دولتآبادی ، نشر چشمه رویارویی با صاحبان مکر و حیله
«عجوزک و عیاران»
راهنمای کتاب/ گمنام قدر ندیده!
ثریا بیگدلی
«قطره دریای همت»
نوشته: طالبعلی لکهنویی
به کوشش: امیرحسین مدرس
ناشر: کتاب نیستان 1402
307 صفحه، 212000 تومان
#شعر #ادبیات_کلاسیک_ایران
در میان چهرههای برجستهی ادبیات فارسی، گروه بسیاری از شاعران و نویسندگان را میتوان یافت که علیرغم ارزش، تنوع و خلاقیتی که در آثارشان نمایان است، مهجور و بینشان باقی ماندهاند. در واقع اگرچه نگاه به مکتوبات آنان شگفتی و تحسین هر مخاطبی را برمیانگیزد، اما در زمینهی کاری و زمانهی زیستی خود مغفول واقع شدهاند. طالبعلی لکهنویی متخلص به عیشی، شاعر قرن سیزدهم قمری، در زمرهی چهرههای گمنام و قدرنادیدهی روزگار خویش قرار دارد. لکهنویی در انواع قالبهای نظمی و نثری طبع خود را آزموده و کارنامهی پرباری را به ثبت رسانده است. کتاب «قطرهی دریای همت» که به کوشش امیرحسین مدرس تدوین و تصحیح شده است، به معرفی این شاعر و نویسنده و شرح آثارش میپردازد.
در مقدمهی مصحح، بیوگرافی مختصری از طالبعلی لکهنویی آمده که به درک کلیت زندگی او و زمانهای که در آن میزیسته کمک میکند. در برخی تذکرهها که بعد از او نوشته شدهاند نام این شاعر توانمند و خوشقریحه آمده است، اما آنها نیز به جای روشنتر کردن تصویر این چهرهی ممتاز اما بینشان ادبی، به بیان کلیاتی در ستایش او در شعر و نثرشان بسنده کردهاند. از اینرو میتوان گفت که منابع تاریخی مشروح و مفصلی دربارهی این ستارهی آسمان ادب وجود ندارد و آنچه هست به شکلی پراکنده، موجز و کلی به توصیف او پرداخته است. اما در عوض بخش نسبتاً چشمگیری از آثارش به شکلی مستقیم و بلاواسطه به کسب شناخت بهتری از او کمک میکند. مصحح کوشیده این منابع و آثار را گرد هم آورد تا مرجعی کامل از طالبعلی لکهنویی پیش روی مخاطب بگذارد.
عیشی شاعر دورهی بازگشت به شمار میآید، اما تنوع سبک در شعرش بسیار مشهود است. او هم به شیوهی پرطمطراق سبک هندی یا اصفهانی شعر میسروده و هم نظری به سبک عراقی داشته است. او همانگونه که خودش نیز توصیف کرده، شاعری با تنوع طبع است و در عین اینکه مدایح و شرح حالها در کارنامهی خود دارد، به عرفان و فلسفه نیز نظر داشته و در نظم و نثرش میتوان این موضوع را به شکلی عیان مشاهده کرد. عیشی اغلب از ترکیبهایی استفاده کرده که سبک او را به شعرایی همچون صائب تبریزی نزدیک میکند و از استعارههایی بهره جسته که ممکن است برای مخاطب عام اندکی چالشبرانگیز باشد. اما در بسیاری از اشعار دیگرش هم میتوان سادگی و غلبهی معنا بر فرم را مشاهده کرد؛ از جمله غزلهایش که عرصهی یکتای هنرنمایی این شاعر است که در عین سادهگویی، معانی غنی و ارزشمندی در خود نهفته است.
بخش بزرگی از آثار عیشی را مدایحش میسازند و او گاه در غزل نیز به سمت مدیحهسرایی سوق پیدا میکند. اما این مسأله چیزی از ارزش و اعتبار ادبی او نمیکاهد، زیرا در عین اشاره به شخصی خاص و وصف و نعت او، از مزین کردن کلام به معنایی والا و اشارات برونمتنی و بهکارگیری انواع گوناگونی از صنایع ادبی کوتاهی نمیکند و مدام مخاطب را با گفتار وزین و سخنورانهی خود شگفت زده میسازد. گاه در این مسیر چنان پیش میرود که شرح و بسط کلامش ضروری به نظر میرسد و از اینروست که مؤلف کتاب به تبیین و تفسیر آثار او میپردازد. آیات و حکایاتی که عیشی در کارش به آنها اشاره میکند، گاه نیاز به توضیح و تبیین دارد وگرنه در پردهی پیچیدهگویی او پنهان میماند. به همینخاطر است که باید به توضیحات مؤلف کتاب دقتی ویژه داشت و از تصحیحات و اشاراتش برای درک روشنتر مطلب بهره گرفت.
این شاعر چیرهدست دروهی بازگشت، همواره در آثار خود جایی برای غافلگیری خوانندگانش دارد و در انواع قالبهای نوشتاریاش این موضوع را میتوان به عنوان ویژگی سبکی او مشاهده کرد. او از ترکیبات استعاری همچون: «طبع طرب دشمن، برقزار حرمان، بازار ایجاد، فتنه مزرع، پای نگارهمت مردانه، طرب نیرنگ» بهره جسته است. همچنین تکرار مطلع از خصوصیات سبکی است که او کوشیده در کارش جا بیاندازد و بهاین وسیله امضایی پای اشعار خود بگذارد. تکرار در آثارش به هیچ وجه رنگ کلیشه ندارد و مقصودش تأکید بر برخی معانی است که نیاز به یادآوریشان را در اثرش حس میکرده است.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4020921100.html
ثریا بیگدلی
«قطره دریای همت»
نوشته: طالبعلی لکهنویی
به کوشش: امیرحسین مدرس
ناشر: کتاب نیستان 1402
307 صفحه، 212000 تومان
#شعر #ادبیات_کلاسیک_ایران
در میان چهرههای برجستهی ادبیات فارسی، گروه بسیاری از شاعران و نویسندگان را میتوان یافت که علیرغم ارزش، تنوع و خلاقیتی که در آثارشان نمایان است، مهجور و بینشان باقی ماندهاند. در واقع اگرچه نگاه به مکتوبات آنان شگفتی و تحسین هر مخاطبی را برمیانگیزد، اما در زمینهی کاری و زمانهی زیستی خود مغفول واقع شدهاند. طالبعلی لکهنویی متخلص به عیشی، شاعر قرن سیزدهم قمری، در زمرهی چهرههای گمنام و قدرنادیدهی روزگار خویش قرار دارد. لکهنویی در انواع قالبهای نظمی و نثری طبع خود را آزموده و کارنامهی پرباری را به ثبت رسانده است. کتاب «قطرهی دریای همت» که به کوشش امیرحسین مدرس تدوین و تصحیح شده است، به معرفی این شاعر و نویسنده و شرح آثارش میپردازد.
در مقدمهی مصحح، بیوگرافی مختصری از طالبعلی لکهنویی آمده که به درک کلیت زندگی او و زمانهای که در آن میزیسته کمک میکند. در برخی تذکرهها که بعد از او نوشته شدهاند نام این شاعر توانمند و خوشقریحه آمده است، اما آنها نیز به جای روشنتر کردن تصویر این چهرهی ممتاز اما بینشان ادبی، به بیان کلیاتی در ستایش او در شعر و نثرشان بسنده کردهاند. از اینرو میتوان گفت که منابع تاریخی مشروح و مفصلی دربارهی این ستارهی آسمان ادب وجود ندارد و آنچه هست به شکلی پراکنده، موجز و کلی به توصیف او پرداخته است. اما در عوض بخش نسبتاً چشمگیری از آثارش به شکلی مستقیم و بلاواسطه به کسب شناخت بهتری از او کمک میکند. مصحح کوشیده این منابع و آثار را گرد هم آورد تا مرجعی کامل از طالبعلی لکهنویی پیش روی مخاطب بگذارد.
عیشی شاعر دورهی بازگشت به شمار میآید، اما تنوع سبک در شعرش بسیار مشهود است. او هم به شیوهی پرطمطراق سبک هندی یا اصفهانی شعر میسروده و هم نظری به سبک عراقی داشته است. او همانگونه که خودش نیز توصیف کرده، شاعری با تنوع طبع است و در عین اینکه مدایح و شرح حالها در کارنامهی خود دارد، به عرفان و فلسفه نیز نظر داشته و در نظم و نثرش میتوان این موضوع را به شکلی عیان مشاهده کرد. عیشی اغلب از ترکیبهایی استفاده کرده که سبک او را به شعرایی همچون صائب تبریزی نزدیک میکند و از استعارههایی بهره جسته که ممکن است برای مخاطب عام اندکی چالشبرانگیز باشد. اما در بسیاری از اشعار دیگرش هم میتوان سادگی و غلبهی معنا بر فرم را مشاهده کرد؛ از جمله غزلهایش که عرصهی یکتای هنرنمایی این شاعر است که در عین سادهگویی، معانی غنی و ارزشمندی در خود نهفته است.
بخش بزرگی از آثار عیشی را مدایحش میسازند و او گاه در غزل نیز به سمت مدیحهسرایی سوق پیدا میکند. اما این مسأله چیزی از ارزش و اعتبار ادبی او نمیکاهد، زیرا در عین اشاره به شخصی خاص و وصف و نعت او، از مزین کردن کلام به معنایی والا و اشارات برونمتنی و بهکارگیری انواع گوناگونی از صنایع ادبی کوتاهی نمیکند و مدام مخاطب را با گفتار وزین و سخنورانهی خود شگفت زده میسازد. گاه در این مسیر چنان پیش میرود که شرح و بسط کلامش ضروری به نظر میرسد و از اینروست که مؤلف کتاب به تبیین و تفسیر آثار او میپردازد. آیات و حکایاتی که عیشی در کارش به آنها اشاره میکند، گاه نیاز به توضیح و تبیین دارد وگرنه در پردهی پیچیدهگویی او پنهان میماند. به همینخاطر است که باید به توضیحات مؤلف کتاب دقتی ویژه داشت و از تصحیحات و اشاراتش برای درک روشنتر مطلب بهره گرفت.
این شاعر چیرهدست دروهی بازگشت، همواره در آثار خود جایی برای غافلگیری خوانندگانش دارد و در انواع قالبهای نوشتاریاش این موضوع را میتوان به عنوان ویژگی سبکی او مشاهده کرد. او از ترکیبات استعاری همچون: «طبع طرب دشمن، برقزار حرمان، بازار ایجاد، فتنه مزرع، پای نگارهمت مردانه، طرب نیرنگ» بهره جسته است. همچنین تکرار مطلع از خصوصیات سبکی است که او کوشیده در کارش جا بیاندازد و بهاین وسیله امضایی پای اشعار خود بگذارد. تکرار در آثارش به هیچ وجه رنگ کلیشه ندارد و مقصودش تأکید بر برخی معانی است که نیاز به یادآوریشان را در اثرش حس میکرده است.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4020921100.html
جامعه خبری تحلیلی الف
«قطره دریای همت»؛ امیرحسین مدرس؛ نشر نیستان گمنام قدر ندیده!
«قطره دریای همت»