شورای بازنشستگان ایران
4.61K subscribers
17.4K photos
9.01K videos
50 files
1.72K links
شورا را باید زندگی کرد!
Download Telegram
‏ حواسمون به رضا رسایی هم باشه و صداش باشیم. هر لحظه ممکنه اعدامش کنند.

#رضا_رسایی
#اعدام_قتل_عمدحکومتی


@shbazneshasteganir
اجبار کودکان به ازدواج( کودک_همسری) باعث نابودی زندگی آنان می‌شود.
کودکانی که از این ازدواجها به دنیا می آیند در معرض شدیدترین آسیبهای اقتصادی و اجتماعي  اند.

#سمیرا_سبزیان در ۱۵ سالگی مجبور به ازدواج شده، مادر دو فرزند  است.
او به جرم قتل همسرش  به قصاص محکوم شده و مقرر گردیده  که در صبح چهارشنبه به چوبه دار آویخته شود.
چنین شرایطی فقط در یک جامعه بغایت بیمار و نابسامان تکرار می‌گردد..
صدایش باشیم.
#اعدام_قتل_عمدحکومتی
#نه_به_کودک_همسری


@shbazneshasteganir
اجرای حکم اعدام سمیرا سبزیان موقتا متوقف شد

سمیرا سبزیان فرد، زندانی محکوم به اعدام که جهت اجرای حکم به سلول انفرادی زندان قرچک ورامین منتقل شده بود، دقایقی پیش با اخذ مهلت به بند بازگردانده شد. خانم سبزیان که از جمله قربانیان ازدواج در سن کم (کودک-همسری) است که به قتل همسرش در سال ۱۳۹۳ متهم است.

به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، سمیرا سبزیان فرد به بند عمومی زندان قرچک ورامین بازگردانده شد.

یک منبع نزدیک به خانواده این زندانی با تایید این موضوع به هرانا گفت: «این اقدام در پی اخذ مهلت چند ماهه صورت گرفته است. خانم سبزیان فرد پس از انتقال به انفرادی قدرت تکلم خود را از دست داد. همچنین هنگام بازگشت به بند، قادر به راه رفتن نبود و با ویلچر منتقل شد.»

#اعدام_قتل_عمدحکومتی
#نه_به_کودک_همسری



@shbazneshasteganir
🔶 دادخواهی مردمی زنان زندانی در اوین 

روز چهارشنبه شش دی‌ماه زمانی که قضات دادگاه انقلاب و مقامات قضائی به بند زنان آمدند و مواجهه و مقاومت زنان در مقابل سرکوب، شکنجه، زندان و
اعدام شکل گرفت، صحنه‌هایی به‌یاد ماندنی به تصویر کشیده شد.
صحنه‌ای که مقابل چشمانم بود تصویری واضح و قدرتمند از برپاییِ یک” داد”گاه و” داد”خواهی مردمی علیه عوامل قضائیِ دخیل در جنایت‌ها بود که احکام ضد بشری را صادر و اجرا کرده بودند.
زنانی که در داخل زندان با شجاعت و شهامت در مقابل قضات صادر کننده احکام‌شان ایستاده بودند و تنها خواسته‌شان توقف سرکوب و خشونت علیه مردم ایران بود.
آنها فریاد می‌زدند و از مقامات می‌خواستند که اعدام و شکنجه را متوقف کنند.
قضات و مقاماتی که در میان ده‌ها نیروی امنیتی جرات بیرون آمدن از در اتاق یا پذیرفتن ورود ما زنان به اتاق‌های‌شان را نداشتند.
این لحظه همان لکنت زبان جنایت‌کار در مقابل دادخواه است.
صحنه عجیبی بود. ما زندانیان جلوی در ایستاده بودیم و تکان نمی‌خوردیم. نیروهای امنیتی و زندان‌بان‌ها ما را به این‌طرف و آن‌طرف می‌کشیدند. یکی دو بار زمین خورده اما دوباره بلند شدیم و ایستادیم. دستها‌یمان را به شکل قلاب زنجیر کردیم و شعار و سرود خواندیم.
یک لحظه در راهروی بند هیچ نبود جز فریاد طنین‌انداز زنان : “محسن شکاری” “محسن شکاری” “محسن شکاری”.. و تصویر عموزاد از لای نرده‌های پنجره افسرنگهبانی که سرش پائین و پائین‌تر می‌افتاد،  تصویری به یاد ماندنی شد در خاطرمان.
ای کاش عکاسی از آن لحظه عکس می‌گرفت.
این شکوه فریاد دادخواهی علیه بیدادگر و ظالم است. این زیبایی سر برآوردن عدالت‌خواهی در بارگاه ظلم بی‌امان، در بند زنان است.
در آن لحظه #گلرخ را می‌بینم که با یکی از ماموران بحث می‌کند و می‌گوید به جای عقب راندن ما یک بار رو به سوی آنان بگیر و به آنان بگو جنایت بس است. قتل و کشتار بس است. به جای ما آنان را متوقف کن که دستشان در خون است.
صدای فریاد دیگری را می‌شنوم. #سپیده سرش را از لای میله‌های پنجره جلو می‌برد و خطاب به عموزاد می‌گوید چرا محسن را کشتی؟ چرا محمد مهدی کرمی را کشتید؟
بی‌اختیار دیگری فریاد می‌کشد #ماشالله_کرمی کجاست؟ چرا آزادش نمی‌کنید؟
#محبوبه با لهجه جنوبی فریاد می‌زند کیان را خودتان کشتید. حالا می‌خواهید مجاهد کورکور را اعدام کنید؟
صدای #سروناز را از پشت در قفل شده و صورت پر حرارتش را از دریچه کوچکش میبینم و میشنوم فریاد میزند: “ محسن شکاری زنده است.” “ خون سرد نمیشه.”
از پشت درِ قفل شده، کمی دورتر از ما زنان فریاد می‌زنند رضا رسائی را نکشید و با مشت بر در می کوبند.

به نظرم می‌آید این باشکوه‌ترین “داد”گاه است.
صدایم بلند می‌شود و به جمع سخن‌رانان می‌پیوندم.”  این یک دادخواهی مردمی است . جلوه و تصویری از “ داد” گاه شما قضاتِ دادگاه انقلاب و مقامات قضائی‌ست که دست به اِعمال شکنجه و اعدام زده‌اید. خوب احساس کنید. احساس کنید زمانی که در مقابل مردم رنج‌کشیده ایران با این پرسش مواجه خواهید شد “که چرا فرزندان این سرزمین را کشته‌اید؟ چرا جوانان را اعدام کرده‌اید؟ چرا زنان و مردان را شکنجه و زندان کرده‌اید به چه حالی خواهید افتاد؟ شما الان که هنوز در مسند قدرتید و در داخل زندان جمهوری‌اسلامی در میان گارد مسلح محافظت میشوید،  جرات ندارید که به میان ما نُه زن زندانی بیائید یا درِ اتاق را باز کنید و در مقابل ما بایستید و پاسخگوی رفتارتان باشید. یقین دارم در پیشگاه مردم در روز دادخواهی نیز نخواهید توانست حتا یک کلمه بر زبان برانید. اینجا دادگاه مردمی در قلب زندان اوین در بند زنان سیاسی-عقیدتی برای امر دادخواهی‌ست.

این تاریخ را به ذهن‌تان بسپارید.

صدای اعتراض بلندتر از قبل در تمام زوایای ساختمان می‌پیچد. “دست از صدور احکام اعدام بردارید. ماشین مرگ، اعدام و شکنجه را متوقف کنید. دلیل به اینجا آمدن‌مان نه احکامی‌ست که علیه خودمان صادر شده است و نه زندانی‌ست که با افتخار تحمل می‌کنیم. ما اینجا آمده‌ایم که بگوییم خشونت علیه مردم را متوقف کنید. آمده‌ایم بگوئیم مقاومت و اعتراض ادامه دارد و جنبش “زن، زندگی، آزادی” زنده است.”
موج فریاد رسای زنان در فضای زندان پیچیده بود . ای کاش صدابرداری بود و سکوت محض خفت الود مقامات و قضات را که قادر به براوردن یک کلمه از همان دهانهایی که احکام مرگ و زندان را پشت میزهایشان بلند میخوانند، نبودند، ضبط می کرد. این سکوت برای تاریخ شنیدنی است و قطعا تکرار خواهد شد.
گرچه این تصویر به دوربین هیچ عکاسی راه نیافت اما در روح و روان ما و ذهن جنایتکاران ثبت تاریخی شد. زنده باد مقاومت و امید

#نرگس_محمدی
۶ دی ۱۴۰۲
زندان اوین

#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد

#اعدام_قتل_عمدحکومتی


@Shbazneshasteganir
🔶اجرای حکم اعدام داوود عبداللهی

او در حالی اعدام شد که در اعتصاب غذا بود.

داوود عبداللهی، زندانی عقیدتی کُرد پس از تحمل ۱۴ سال حبس بامداد سه‌شنبه دوازدهم دی‌ماه در زندان قزلحصار کرج اعدام شد.

بر اساس گزارش های منتشره ، جنازه این زندانی عقیدتی به خانواده‌اش تحویل داده شده و درحال انتقال به مهاباد هستند. 

این زندانی عقیدتی کُرد اهل مهاباد از روز سه‌شنبه پنجم دی‌ماه در پی انتقال به سلول انفرادی جهت اجرای حکم اعدام دست به اعتصاب غذای کامل زده بود.

پس از ۱۴ سال حبس حکم اعدام دو هم‌پرونده‌‌ای داوود عبداللهی، قاسم آبسته و ایوب کریمی در چهاردهم آبان و هشتم آذر ۱۴۰۲ در زندان قزلحصار کرج اجرا شد.

اعدام بعد از ۱۴ سال چه توجیهی بجز ارعاب مردم دارد؟؟؟

#اعدام_قتل_عمدحکومتی


@Shbazneshasteganir
بیانیه کانون نویسندگان ایران علیه احکام اعدام

حکم
اعدام باید لغو شود!

تا به کِی قرار است زندگی مردم این سرزمین در انتظار اعدام و اجرای حکم اعدام در تلخی بگذرد؟ تا به کی قرار است فریاد غالب در فضای جامعه بانگ «اعدام نکنید» باشد؟ تا کجا، تا چند، باید صدای کودکانی را شنید که در امید و ناامیدیِ درهم‌تنیده فریاد می‌زنند: پدرم را اعدام نکنید ... مادرم را اعدام نکنید ... یا شنیدن صدای پدران و مادران که: پسرم را ... دخترم را ... و یا همسرم را ... خواهرم را ... برادرم را ...؟ چندهزار انسان دیگر در حلقه‌ی طناب‌های آویخته باید آونگ شوند؟ چه‌هنگام این چرخ کشتار رسمی و «قانونی»، این نشانه‌ی تاریخ توحش، از کار می‌افتد و از حرکت بازمی‌ایستد؟ باری، متاسفانه هیچ نشانه‌ای از توقف آن در میان نیست؛ وارونه، در هفته‌های اخیر بر شمار و سرعت اعدام‌ها افزوده شده است. چندین روز است که نام شش جوان: رضا رسایی، مجاهد کورکور، محسن مظلوم، محمد فرامرزی، پژمان فاتحی، وفا آذربار در فهرست اعدامی‌ها قرار داده شده و هر لحظه‌ی خانواده‌ها، دوستان و هر شهروند انسان‌دوست در انتظار هول‌انگیز قتل آن‌ها سپری می‌شود.
این اعدام‌ها شکست‌های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و ایدئولوژیک حاکمان را نه جبران می‌کند و نه می‌پوشاند، حتی دیگر تکیه‌گاه مطمئنِ ماندگاری‌شان نیست؛ زیرا هدف آن‌ها را، پراکندن رعب و وحشت میان مردم را، تأمین نمی‌کند. وقتی زندگی مردم توأمان فلاکت و مرگ باشد، دیگر چیزی برای از دست‌دادن ندارند که بترسند. در این سرزمین هر اعدامی سیاسی است، حتی هنگامی‌که مجرمان «عادی» را بر دار می‌کنند؛ زیرا به منظور مرعوب‌کردن مردم و پس‌راندن آن‌ها انجام می‌گیرد. می‌خواهند بر زبان‌ها قفل سکوت بزنند و بر دست‌وپاها بندِ بندگی ببندند؛ این‌گونه سلب حیات از افراد به سلب حق اعتراض و حق آزادی بیان مردم گره می‌خورد. اوج‌گیری شمار اعدام‌ها در هنگام و پس از هر جنبش وسیع اعتراضی نشانی از این رویکرد است. در جریان جنبش «زن، زندگی، آزادی» و مدتی پس از آن، شمار اعدام‌ها چنان فزونی گرفت که تفاوتی 75 درصدی با سال پیش از آن را ثبت کرد. دستگاه‌ تبلیغات حکومتی، برای پوشاندن هدف اصلی، همواره اعدام را نوعی «مجازات مجرمان» و «اجرای عدالت» وانموده، در برابر، اما گفتمانِ «اعدام قتل‌عمدِ حکومتی است» دیگر به بخشی از باورهای عمومی تبدیل شده است. 
در میان مردمی که از فراوانی حکم اعدام و اجرای آن در چندین دهه به اشمئزاز و بیزاری رسیده‌اند، با گرفتن «قانونیِ» جان آدمی نمی‌توان مانور «عدالت» داد. برعکس، جرم‌انگاریِ حکم اعدام گامی مهم به سوی عدالت قضایی و قدمی اساسی در انسانی‌تر کردن جامعه است. باید نقطه‌ی پایانی بر صدور حکم اعدام گذاشت. و این دست نخواهد داد مگر به کوشش مردم معترض و مخالف اعدام
هم اکنون سایه‌ی شوم طناب دار بر سر شش جوان سنگینی می‌کند و نه فقط این، که سِیلی از احکام و اجرای اعدام به راه افتاده است، هرگاه سیل می‌آید و زندگی بخشی از مردم را نابود می‌کند، رسم مروت و انسانیت، دیگران را به کمک آن‌ها گسیل می‌دارد تا آغوش یاری و مهربانی را به روی‌شان بگشایند. در برابر سیل هستی‌برانداز احکام اعدام نیز یاری مردم بسیار راه‌گشاست. حکم اعدام این شش جوان باید لغو شود. آن‌ها زندانی سیاسی‌اند و اصولا نباید دستگیر می‌شدند. زیرا حق اعتراض، حق فعالیت سیاسی و حق آزادی بیان از حقوق اساسی و اولیه‌ی هر انسان است. 
کانون نویسندگان ایران خواهان لغو حکم اعدام رضا رسایی، مجاهد کورکور، محسن مظلوم، محمد فرامرزی، پژمان فاتحی، وفا آذربار و دیگر احکام اعدام، و آزادی تمام کسانی است که به سبب فعالیت سیاسی یا ابراز نظر و عقیده‌ی خود زندانی شده‌اند. 

کانون نویسندگان ایران
۲۴ دی ۱۴۰۲

#اعدام_قتل_عمدحکومتی


@Shbazneshasteganir