گروه شریعتی
573 subscribers
1.67K photos
557 videos
66 files
1.56K links
به نام خداوند حقیقت، زیبایی و خیر

🌐 نشـانی ما در فیس بوک:
Facebook.com/shariati.group

📩 تماس با ما:
Shariati.group@Gmail.com
Download Telegram
⭕️ آقا سید محمود طالقانی؛ شخصیتی که از نو باید شناخت

احمد زیدآبادی

چرا انتخاب یک آیه و تفسیر آن توسط آقای طالقانی، چنان نغز و شیرین و لطیف و گرم و انسانی جلوه‌گر می‌شود که آدمی احساسی از انبساط و طراوت می‌کند چنانگه گویی حقیقت تازه‌ای بر او مکشوف و ملموس شده است؛ اما برداشت برخی دیگر از هم صنفان او بعضاً از همان آیه، چندان تلخ و ترش و تیره و عبوس و سرد از کار در می‌آید که آدمی در درون خود قبض و کدورتی نسبت به کائنات پیدا می‌کند؟

به نظرم قرآن خود از این راز پرده برداشته است؛ آنجا که می گوید:
لایمسه الا المطهرون!

گویی کشف حقایق آفرینش مستلزم ذهن‌های پاک و روح‌های پالوده و قلب‌های صاف و صادق است و طالقانی به واقع اینگونه بود. او را می‌توان نمونۀ انسانی دانست که در مدرسۀ روانشناسی کمال، از آنها به عنوان افراد رشد یافته و خودشکوفا یاد می‌شود؛ افرادی که از خودخواهی‌ها، حسادت‌ها و حقارت‌ها، تنگ‌نظری‌ها، سختگیری‌ها، دون‌مایگی‌ها و دنیاپرستی‌ها فرا رفته و در پی حیاتی معنادار و سرشار از خیر و فداکاری و کمک به هم نوعان و دیگر موجودات عالم‌اند!
همین وضعیت وجودی، شخصیت طالقانی، جهان شناسی و دینداری و سلوک سیاسی و اجتماعی او را از دیگران متمایز می‌کند و درست در زمانه‌ای که هر فرد و حزب و گروهی در پی قبضۀ قدرت است؛ او با اصرار بر پخش و توزیع قدرت در سرتاسر رگ و ریشه‌های جامعه، خواهان ادارۀ تمامی واحدهای سیاسی، اجتماعی، صنفی از طریق شوراهای عمومی می‌شود.

در واقع، طالقانی به طبیعت انسان، بی‌نهایت خوش‌بین است.
آنچه او "انسان فطری" می‌نامد؛ همان انسان ساده و بی غل و غش و بی آلایشی است که بعضاً اسیر مناسبات ستمگرانه و استبدادی و در بند غل و زنجیرهای اعتقادی و خرافی شده است. او هدف بعث پیامبران را نفی استبداد و گشودن غل و زنجیرها از پای بشر فطری می داند: و یضع عنهم اصرهم و اغلال التی کانت علیهم!

از این رو، راه آزادی انسان و به بند کشیدن استبداد، تشخّص و آگاهی و مسئولیت‌پذیری همین بشر عادی است که این نیز فقط از طریق مشارکت مؤثر و تصمیم‌گیری او در همۀ سطوح زندگی سیاسی و اجتماعی‌اش ممکن می‌شود.

بنابراین، آنچه طالقانی تحت نام "شورا" به عنوان تنها رکن تصمیم‌گیری سیاسی و اجتماعی در همۀ محیط و واحدهای جمعی مطرح می‌کند؛ بدین منظور است و از این جهت به آنچه امروز شوراهای شهر و روستا نام گرفته است؛ شباهتی ندارد.

طالقانی اساساً به سلسله مراتب قدرت قائل نیست و از همین روست که در آخرین خطبۀ خود با دلی افسرده و سینه‌ای خسته فریاد می‌زند که:
گروه‌هایی، افرادی دست‌اندر کار شاید اینطور تشخیص بدهند که اگر شورا باشد، پس ما چه کاره هستیم؟ شما هیچی! بروید دنبال کارتان! بگذارید این مردم مسئولت پیدا کنند.

در حقیقت، انسان شناسی طالقانی نگاه سیاسی او را سامان می‌دهد. او در عرصۀ سیاست فقط و فقط در آرزوی تربیت "شهروند" است؛ انسانی که از یک طرف به حقوق خود آگاه و در طلب آن است و از سوی دیگر، از طریق مشارکت در عرصه‌های عینی زندگی جمعی، مسئولیت‌شناس و خودآگاه به امکانات و محدودیت‌های مادی و غیرمادی بار می‌آید. در واقع، دین شناسی طالقانی هم جز این نیست زیرا از نگاه او پیامبران صرفاً برای همین منظور مبعوث شده‌اند.

عجیب آنکه، طالقانی به رغم خوش‌بینی خود به طبع بشر، نسبت به بسیاری از چهره‌ها و گروه‌های سیاسی دست‌اندر کار انقلاب بدبین به نظر می‌رسد!
او از همان ابتدای پیروزی انقلاب، گویی امیدی به تحقق آرمان خود نمی‌بیند. خود را از متن وقایع عقب می‌کشد. به نوعی حاشیه‌نشینی اصرار دارد. در شورای انقلاب و مجلس خبرگان تدوین قانونی اساسی، حضور کم‌رنگ و حتی بی‌رنگی نشان می‌دهد و تمایل‌اش به فاصله‌گیری از این مراکز است. آیا تجربۀ تلخ او از درگیری‌های شرم‌آور نیروهای مختلف سیاسی در زندان بخصوص پس از فاجعۀ سال ۵۴ او را به این نیروها بدبین کرده و امید خود را به آنان از دست داده بود؟ بدون شک این ماجرا نقش اصلی را داشته است.
به هر حال، طالقانی پیش از زمان خود می‌زیست و از همین رو، به رغم نام بلند و شهرت بسیار و محبوبیت بی‌مانندش، غریب و ناشناخته ماند. او را باید از نو شناخت.

#آیت‌الله_طالقانی
#استبداد_آزادی
#احمد_زیدآبادی

@Shariati_Group
این معضل چرا و چگونه بر جامعه‌ی روشنفکری ما حادث گشته؟

شریعتی چنین می‌گوید:
"... روشنفکر رسالتش رهبری کردن سیاسی‌ِ جامعه نیست. رسالت روشنفکر خودآگاهی دادن به متن جامعه است، فقط و فقط همین، و دیگر هیچ.
اگر روشنفکر بتواند به متن جامعه خودآگاهی بدهد، از متن جامعه قهرمانانی بر خواهند خاست که لیاقت رهبری کردن خود روشنفکر را هم دارند..! و تا وقتی که از متن مردم قهرمان نمی‌زاید، روشنفکر رسالت دارد. یعنی که روشنفکر رسالت‌اش دادن خودآگاهی‌ِ طبقاتی است در مقابل طبقه‌ی استثمارگر.
بنابراین تمام رسالت روشنفکر در این جور خودآگاهی دادن است..."
مجموعه آثار ۲۰ / چه باید کرد؟

و بعد در همانجا می‌گوید:

"... در راه‌حل‌های اجتماعی نباید به کوتاه‌ترین راه اندیشید، بلکه باید به درست‌ترین راه فکر کرد. همه‌ی این روشنفکرها به خاطر این به نتیجه‌ای نرسیده‌اند که می‌خواستند چند تا راه کشف کنند و بعد به نتیجه برسند، و وقتی می‌دیدند به نتیجه‌ای نمی‌رسند، مایوس می‌شدند، و می‌رفتند شعر نو می‌گفتند.

می‌گفتند هجده سال پیش چند دفعه رفتیم در خیابان جیغ و داد کردیم، دیدیم فایده‌ای ندارد، مأیوس شدیم!
ما حق نداریم مایوس شویم..."


#احمد_زیدآبادی
#روشنفکران

@Shariati_Group
حسین در قتلگاه تاریخ
تا آنجا که من در تاریخ جهان سیر کرده‌ام و در احوال شخصیت‌های تاریخ‌ساز اندیشیده ام؛ گمان ندارم که انسانی به بزرگی و عظمت و شکوه حسین بر روی این کرۀ خاکی گام نهاده باشد.
اگر به حسین و حرکت او در کربلا ،ورای تعصبات و خرافات و تحریفات پیرامون آن، به دقت بنگریم؛ تصدیق می‌کنیم که هیچ آدمیزاد دیگری در تاریخ، مجبور به چنین انتخاب هولناکی بین دو راهی عزت و ذلت نشده و هیچ بنی‌بشری هم به استواری و استحکام و تزلزل‌ناپذیری و خلوص حسین، عزت خویش را به بهای قتل‌عام فجیع یاران و مردان خانواده‌اش و اسارت جانفرسای زنان خاندانش، انتخاب نکرده است.
این حقیقت را کسانی به درستی فهم می‌کنند که خود در راه آرمانی، یا حفظ عزتی هزینه‌ای را به جان خریده باشند.
هزینه‌ای که حسین برای حفظ عزت و سربلندی خود پرداخت، حتی تصورش نیز بند دل آدمی را پاره می‌کند و او را به وحشت می‌اندازد. هر کاری در مقابل کار او اندک و حقیر می‌نماید و هر فداکاری نسبت به عظمت جانفشانی او رنگ می‌بازد. از همین روست که خون حسین، مسیر تاریخ این بخش از جغرافیا را تغییر داده و مفهوم حیات و زندگی را برای همیشه دگرگون کرده است. من از زمانی که حسین را شناخته‌ام زبانم به ستایش کسی نمی‌چرخد و از ستایش حسین نیز آنگونه که سزاوار اوست؛ درمانده و ناتوان است!
در تاریخ کربلا آنچه بسیار تکان دهنده است؛ مظلومیت حسین و قساوت دشمنان اوست. دشمنانی که جملگی مسلمان بودند؛ بعضاً در روز عاشورا روزه داشتند؛ بعضاً خود دعوت کنندۀ حسین به کوفه بودند؛ بعضاً خود را اهل بهشت و حسین را اهل دوزخ می‌شمردند و برای تقرب و ثواب، سر او و یارانش را بریدند و بر نیزه کردند و بر بدن‌های پاره پاره‌شان اسب تاختند.
این تجربۀ هول‌انگیز و هراس‌آور، هر مسلمانی را باید چون بید بر سر ایمان و عملکرد خود بلرزاند چرا که نشستن بر جایگاه قاتلان حسین، به همان سادگی است که در کربلا اتفاق افتاد!
این پرسش را باید همیشه تکرار کرد که چه چیز آن مسلمانان را به این درجه از قساوت و بی‌رحمی کشاند؟ به واقع، آن چیز یک چیز بیش نبود: "تقدس بخشیدن به قدرت سیاسی"! در تاریخ هر گاه قدرت سیاسی در دید و نگاه عده‌ای رنگ تقدس به خود گرفته، فاجعه و بی‌رحمی و شناعت و قساوت، پشت‌بند آن بوده است! همیشه همین بوده و همیشه نیز همین خواهد بود.
چرا علی بعد از قتل عثمان تن به خلافت نمی‌داد؟ چرا حسن تمامی قدرت سیاسی را یکجا به معاویه سپرد؟ چرا حسین بر سر راه کوفه دو بار "حِلّ بیعت" کرد و یاران خود را از قید و بند آن آزاد و رها ساخت؟ چون در نگاه آنان، قدرت سیاسی هرگز اصل و اساس کار نبود و بخصوص هیچ تقدسی نداشت.
در مقابل، خاندان ابوسفیان، چندان بر قدرت سیاسی اصرار داشتند که برای آن، هر جنایتی را مباح و هر شناعتی را توجیه کردند. هرگونه نافرمانبرداری از خود و رد بیعت را کفر شمردند و مردم تحت امرشان را در جهت قدسی شمردن قدرت خلیفه، تربیت کردند!
این خطر همچنان پابرجاست. امروزه در دنیای اهل سنت، گروه‌هایی نظیر داعش ظهور کرده‌اند که با قدسیت بخشیدن به قدرت سیاسی، خشونت و توحش را نشانۀ ایمان می‌دانند و در دنیای شیعه نیز همین منطق، بین عده‌ای معدود رواج یافته است. دریغ و درد که این عده، منطق خاندان ابوسفیان را تحت نام و سیرۀ حسین توجیه و ترویج می‌کنند! یعنی دقیقاً همانچه را که حسین برای مقابله با آن، مظلومانه قربانی شد؛ به عنوان هدف او معرفی می‌کنند!
آیا این خود قتل دوبارۀ حسین نیست؟
در وصف لحظات آخر زندگی او گفته‌اند: حسین بر اثر جراحت شمشیرها و کثرت تیرهای فرو نشسته بر بدن‌اش، پی در پی بر زمین می‌افتاد و برمی‌خاست؛ چون ماهی زنده‌ای که در تابه بریان شود.
گویی او همچنان بر زمین می‌افتد و برمی‌خیزد.
#حسین_بن‌علی
#قیام_کربلا
#قدرت_سیاسی
#احمد_زیدآبادی
@ahmadzeidabad
امام حسن و امام حسین؛ در موقعیت حاکم و محکوم
بسیاری از مردم بخصوص در بین شیعیان از فهم تفاوت رویکرد امام حسن و امام حسین درمانده‌اند و نمی‌دانند چرا اولی با معاویه از درِ مذاکره در آمد و ضمن بیعت با او، تمام قدرت را یکجا به پسر ابوسفیان واگذاشت؛ اما دومی ضمن رد بیعت، کمترین نرمشی در برابر یزید نشان نداد و با قبول قتل عام و اسارت خانواده و یارانش، سرسختانه از موضع خود، گامی عقب ننشت.
آنچه برخی نویسندگان و خطیبان در بارۀ تفاوت معاویه و یزید و یا تفاوت شرایط تاریخی، در توجیه رویکرد متفاوت دو امام مطرح کرده‌اند؛ به نظرم اقناع کننده نمی‌رسد و از همین رو، این موضوع حتی در بین تصمیم‌گیران جمهوری اسلامی نیز مناقشه‌انگیز باقی مانده است به طوری که هر کدام از آنها بنا به مزاج سیاسی و تمایل دیپلماتیک خود به تفسیر و تحلیل این ماجرا می‌نشینند و به نظر من همگی نیز اشتباه می‌کنند.
از نگاه من، رویکرد کاملاً متفاوت امام حسن و امام حسین به جایگاه و موقعیت سیاسی آنها برمی‌گردد. همه می‌دانیم که پس از شهادت امام علی، مردم عراق با امام حسن بیعت کردند و او عملاً زمامدار و خلیفه و حاکم بخش بزرگی از سرزمین های امپراتوری اسلامی در آن عصر شد. مهمترین وظیفه و کارویژۀ هر حکومت و بخصوص زمامدار آن، طبعاً حفظ جان مردم و تضمین بقای جامعه است؛ حتی اگر این موضوع به جایگاه شخصی او به شدت آسیب وارد کند. از همین رو، امام حسن همین که ادامۀ جنگ با معاویه را سبب اتلاف حرث و نسل دید، برای واگذاری قدرت به او تردید را کنار گذاشت و به امضای پیمانی تن داد که حتی نزدیک‌ترین یارانش هم تاب تحمل آن را نداشتند. امام حسن به دلیل پذیرش آن پیمان‌نامه، متهم به پذیرش ذلت و ملقب به "مذل‌المؤمنین" از سوی یارانی حتی در سطح حجربن‌عدی شد و تا آخر عمر از زخم زبان آنها در امان نبود. امام حسن تمام زخم زبان‌ها را با صبوری و شکیبایی تحمل کرد چرا که می‌دانست رعایت مصلحت عمومی بر حفظ جایگاه فردی رجحان دارد و او کار درستی انجام داده است. از این رو، زخم زبانی که امام حسن در دوران انزوای خود در مدینه تحمل کرد؛ از زخم‌های شمشیری که در کربلا بر پیکر حسین فرود آمد؛ کم قدرتر و بی‌ارج‌تر نیست.
این در حالی است که حسین هنگام رد بیعت با یزید، در جایگاه زمامداری و حکومت نبود و از این جهت وظیفه‌ای بر عهده نداشت. او شخصیتی خارج از دایرۀ قدرت بود و از همین رو، حفظ شرافت و عزت‌اش در مقابل زمامداری که با عهد شکنی در مقام خلافت نشسته و سعی در تسلیم و خواری مخالفانش داشت؛ با تمام قدرت ایستاد.
در حقیقت، ماجرای حرکت امام حسین از مدینه به مکه و سپس از آنجا به کوفه چیزی جز تلاش برای حفظ عزت خود قابل تفسیر نیست و سایر تفسیرها از جمله قیام برای حکومت، هیچکدام با داده‌های تاریخی مطابقت ندارد. در واقع "حِلّ بیعت" که دو بار از طرف امام حسین صورت گرفت؛ خود بهترین سند و روشن‌ترین گواه بر بی‌توجهی او به قدرت و اصرار بر جان فدا کردن شخصی برای پرهیز از بیعت و حفظ سربلندی و آزادگی خود است.
از این رو، حرکت سیاسی در مقام و موقعیت حاکم و محکوم دو منطق جداگانه دارد که خلط آنها سبب مصائب و گرفتاری‌های بسیار شده است. از این جهت برای حکومت‌ها منطق رفتاری امام حسن و برای نیروهای محکوم منطق رفتاری امام حسین قابل الگوبرداری است و نه به عکس. از این رو، وقتی که حسن روحانی برای توجیه مذاکره با کشورهای دیگر، به جای تکیه بر سیرۀ امام حسن، مذاکره به معنای میل به سازش را به امام حسین نسبت می دهد؛ همانقدر در اشتباه است که رقیبان حکومتی او ایستادگی و مقاومت حسین را الگوی حکومتداری معرفی می‌کنند.
گرچه همۀ این نوع مجادلات ربطی به سیرۀ امام حسن و امام حسین ندارد و نوعی استفادۀ ابزاری از آن چهره‌های تابناک به نظرمی‌رسد؛ اما ضعف فقه سیاسی شیعه هم در این سرگشتگی ها و نزاع‌های سیاسی بی تأثیر نیست؛ این ضعف که نتیجۀ فاصلۀ فقیهان از اندیشه‌های سیاسی دوران جدید است؛ به رغم چهل سال حکومتداری هنوز در نقطۀ نخست خود در جا می‌زند!
#امام_حسن
#امام_حسین
#گفتگو_سازش
#ایستادگی_مقاومت
#احمد_زیدآبادی
@ahmadzeidabad
آنچه نتانیاهو نگفت!
بنیامین نتانیاهو در نطق خود در سازمان ملل همۀ اتهام‌های جامعۀ جهانی علیه اسرائیل را مطرح کرد و به آنها پاسخ داد جز اتهام اصلی را که هیچ پاسخی هم برای آن ندارد: مصادرۀ زمین‌های کرانۀ باختری و گسترش شهرک‌های یهودی‌نشین در این منطقۀ اشغالی که نه فقط نقض آشکار قوانین بین‌المللی و قطعنامه‌های شورای امنیت سازمان ملل است؛ بلکه زندگی روزانۀ میلیون‌ها فلسطینی را نیز به جهنم تبدیل کرده است!
#بنیامین_نتانیاهو
#کرانه_باختری
#شهرکهای_یهودی
#احمد_زیدآبادی
@ahmadzeidabad
◾️پوران خانم هم رفت...

برای نسل ما که مطالعات خود را با کتاب‌های دکتر شریعتی آغاز کردیم، پوران شریعت رضوی و احسان و سوسن و سارا و مونا چندان آشنا و صمیمی‌اند که گویی از لابلای آثار دکتر، سال‌های سال با آنها زیسته‌ایم، در غم و شادی‌شان شرکت داشته‌ایم، فراز و فرود زندگی‌شان را تجربه کرده‌ایم و در تلاطمات زندگی همراه‌شان بوده‌ایم.
از همین جهت است که مرگ پوران خانم برای ما مانند مرگ مادرمان سخت و سنگین است، پورانی که با شجاعت و قدرت تمام، بار یک زندگی پر از رنج و ناامنی را به دوش کشید، مرگ زودرس همسرش را با صبوری تحمل کرد و در تربیت و مراقبت از فرزندانش سنگ تمام گذاشت.
او را نخستین بار در اوایل دهۀ 80 به اتفاق سوسن در تبریز دیدم که برای سخنرانی در مراسم یادبود 16 آذر به دانشگاه صنعتی سهند و مرکز تربیت معلم تبریز دعوت شده بودیم.
پوران خانم در آنجا در مقام زنی تحصل‌کرده و مستقل و مقتدر پشت تریبون رفت و از سال‌های نخستین پس از پیروزی انقلاب گفت، زمانی که به گفتۀ او خشونت و برادر کشی بین نیروهای دخیل در انقلاب اوج گرفت و او "مجبور شد فرزندان قد و نیم‌قدش را به نیش گیرد و به پناهگاهی امن در اروپا برساند."
پوران خانم در فرانسه همّ و غمّ خود را صرف تربیت و تحصیل فرزندانش کرد، فرزندانی که هر کدام به نوبۀ خود، استعدادی از پدر و اخلاقی از مادر را به ارث برده‌اند و چنان گرم و صمیمی و فعال و پویا و فروتن‌اند که باقیات صالحاتی بهتر از آنان برای پوران خانم متصور نیست.

با اندوهی عمیق وفات پوران خانم را به خانوادۀ شریعتی و شریعت رضوی و بخصوص فرزندان برومندش احسان و سوسن و سارا و مونا تسلیت می‌گویم و از خداوند می‌خواهم که روح رنج‌کشیده و مقاوم او را در کنار ارواح بزرگانی چون استاد محمد تقی شریعتی و دکتر علی شریعتی، با اولیاءاش محشور دارد و به بازماندگانش صبر و اجر عطا فرماید.

#احمد_زیدآبادی

@Shariati_Group
«... بهار قصد سوئی نداشت. هدف‌اش جبران خشکسالی‌هایی بود که با اشک و آه خواستار پایانش بودیم، #بهار اما در سلوک ویژۀ خود افشاگر رازهاست و به گفتۀ #مولانا :

در بهار آن سِرّها پیدا شود
هرچه خوردست این زمین رسوا شود
بردمد آن از دهان و از لبش
تا پدید آید ضمیر و مذهبش
سّر بیخ هر درختی و خورش
جملگی پیدا شود آن بر سرش

بهار همانطور که «ضمیر و مذهب» خاک را پدیدار می‌کند، از بی‌مبالاتی‌ها و بی‌کفایتی‌ها و ندانم‌کاری‌ها و حماقت‌ها و سوءمدیریت‌ها و سوءاستفاده‌ها نیز پرده برمی‌دارد و مدعیان را رسوا می‌کند. او به ما اخطار می‌دهد که نمی‌توان از روی جهالت، کوته‌فکری و زیاده‌خواهی، #طبیعت را غارت و تخریب و یا به حال خود رها کرد و از گزند عواقب آن در امان ماند. طبیعت بدون تعارف حفظ شأن خود را طلب می‌کند. تصمیم‌گیرانی که این شأن را حرمت و پاس ندارند، دیر یا زود با پیامد قهرآلود آن روبرو خواهند شد...»

#احمد_زیدآبادی
@Shariati_Group
امان از این همه شجاعت!

امروز برای شرکت در سمینار یک روزه‌ای که آگهی‌اش را بالاتر گذاشتم، به پژوهشگاه علوم انسانی رفتم، اما هنوز وارد ساختمان نشده بودم که گفتند کل سمینار لغو شده است! پرسیدم از بالا دخالت کرده‌اند؟ جواب شنیدم : نه! ظاهراً فقط یکی از سخنرانان سمینار که گرایش آن طرفی داشته به رئیس پژوهشگاه نامه می‌نویسد و نسبت به ترکیب سخنرانان اعتراض می‌کند و رئیس محترم پژوهشگاه هم شبانه لغو کل سمینار را به "صلاح" خود نزدیک‌تر می‌بیند!
بدین ترتیب، تلاش یک ماهۀ برگزارکنندگان سمینار به صرف اعتراض یک فرد و شجاعت قابل تحسین! مدیر مجموعه به باد فنا می‌رود.
این وسط امثال من هم که مثلاً کلی فکر و تمرکز کرده بودیم که در نقد دیدگاه زنده یاد #مهندس_بازرگان مطلبی بیان کنیم که اصلاً اهمیتی نداریم! واقعاً دولت و وزارت علوم با این مدیران شجاع و جسورشان که از یک "پخ" همکار آن طرفی شان نیز این همه دستپاچه می‌شوند، چشم نخورند!

#احمد_زیدآبادی

@Shariati_Group
⭕️ مجذوبعلی شاه و حق درویشان

دکتر #نورعلی_تابنده (مجذوبعلی شاه) قطب دراویش شاه نعمت‌الهی به رحمت حق پیوست.
در طول زعامت او بر جامعۀ دراویش شاه نعمت‌الهی، مشکلات زیادی برای بسیاری از پیروان او از سوی حکومت پدید آمد که در تاریخ این حلقۀ عرفانی بی‌سابقه بود.
در حقیقت، درویشانی که در کمال مسالمت‌جویی و آرامش به حیات معنوی خود مشغول بودند با به قدرت رسیدن محمود احمدی‌نژاد، مورد تهاجم بی‌دلیل قرار گرفتند و حسینیه‌شان در قم تخریب و ویران شد.
این اقدام ظاهراً با تحریک فقیهانی صورت گرفت که درک و دریافت فقهی خود را تنها صورت واقعی دین تصور می‌کنند و هرگونه برداشت صوفیانه و حتی فلسفی از دیانت را بعضاً به سرحد تکفیر می‌رسانند!
بدین ترتیب درویشان بیدختی با چالشی از سوی حکومت روبرو شدند که آنان را ناخواسته درگیر سیاست کرد. گرچه مجذوبعلی شاه به دلیل سابقۀ فعالیت‌های سیاسی‌اش بخصوص در "جمعیت دفاع از #آزادی و حاکمیت ملت ایران" بر کنار از سیاست نبود، اما او پس از دستیابی به موقعیت قطب در جامعۀ درویشان، عمده تلاش خود را معطوف تبیین مفاهیم عرفانی کرد و بنابراین، درگیر شدن جامعۀ درویشان در سیاست ریشه در تحریکات و آزار و اذیت‌های نهادی حکومتی و دخالت در امور آنان داشت.
درویشان سابقه‌ای به قدمت تاریخ #اسلام در #ایران دارند و نوع سلوک و اخلاق فردی و اجتماعی آنان همواره یکی از مؤلفه‌های زندگی مداراجویانه در جامعۀ ما بوده است.
این سلوک را من، هم در دوران همبندی با درویشان زندانی در زندان رجایی‌شهر کرج و هم در دورۀ حضورم در گناباد در بین اهالی بیدخت از نزدیک تجربه کردم. آنها مردمی با صفا و مهربان و اهل گذشت و ایثارند و ستمی که بر آنان رفت، جای کمترین توجیهی ندارد.
باری، به نظرم زندگی جامعۀ درویشان بیدختی رو به عادی شدن بود که حوادث بهمن ماه سال ۹۶ در خیابان پاسداران پیش آمد. کاش این حوادث هرگز اتفاق نیافتاده بود. بر اثر این حوادث شمار بسیاری از درویشان حتی برخی به صورت خانوادگی به حبس‌های طولانی مدت محکوم و به زندان‌های مختلف کشور تبعید شدند.
رنج ناشی از این وضعیت بارها آنها را به اعتصاب غذا واداشته اما عملاً از آلام و مصائب‌شان نکاسته است.
امید است که در پی وفات مجذوبعلی شاه، دستگاه قضا تجدیدنظری اساسی در احکام سنگین دراویش اعم از زن و مرد به عمل آورد و به این تراژدی غمبار یک بار و برای همیشه پایان دهد.
در آخر از تضییع حق و حقوق دراویش گنابادی نمی‌توان بدون یادی از شیخ مهدی کروبی سخن به میان آورد. کروبی یگانه روحانی و دولتمردی بود که یک تنه به دفاع و حمایت از دروایش همت گمارد و از هر کوششی در جهت کاهش فشارها علیه جامعۀ آنان دریغ نکرد. باشد که در کنار آزادی درویشان، شیخ محصور هم به اتفاق میرمحصور و همسر گرامی‌اش از بند حصر رهایی یابند.

#احمد_زیدآبادی

@Shariati_Group
🔳 به یاد دکتر رئیس دانا که نابهنگام رفت

این روزها کارمان سوگواری برای رفتن عزیزان دور و نزیک شده است. هر روز خبر وفات بزرگی در رسانه‌ها منتشر می‌شود، اما آنچه انتظارش نبود خبر رحلت دکتر فریبزر رئیس دانا بود.
خداوند روان او را غرق آرامش گرداند. مردی بود پرشور و صریح و عدالت‌خواه، با کلامی رسا و قدرتمند.
او عدالت را در #سوسیالیسم می‌جست و با افتخار خود را از معتقدان به میراث تئوریک مارکس معرفی می‌کرد. در این باره البته اهل سازش نبود اما برای بحث و گفتگو ذهنی باز و آماده داشت.
در دوران ریاست جمهوری سیدمحمد خاتمی، دوستیِ مشتاق سیاست، متولی دعوت از تنی چند از اهل قلم و نظر شده بود تا در رستورانی دور هم بنشینند و ضمن صرف ناهار یا شامی، در بارۀ اوضاع کشور بحث و گفتگو کنند.
دکتر رئیس دانا و من پای ثابت این نشست بودیم و از همانجا آشنا و دوست شدیم. او نظراتش را به صورتی تئوریک و با دیدی اجتماعی و معطوف به وضعیت طبقات محروم مطرح می‌کرد و همیشه چیزی برای آموختن در کلام پرطنین و قدرتمندش وجود داشت.
متفکری گرم و صمیمی و سازش‌ناپذیر بود. در میزگردی که به اتفاق دکتر علیرضا رجایی و زنده‌یاد دکتر رئیس دانا در دانشکدۀ حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران برگزار کردیم، او از اظهار مهر و محبت به من و علیرضا چیزی کم نگذاشت و ما را همچون فرزندان خود معرفی کرد.
یکی - دو سال بعد که او را در جایی دیدم، آن مهر و محبت دیگر در نگاهش هویدا نبود. حتی به گونه‌ای با خشم در من نگریست. احتمال دادم علتش باید صحبت‌های من علیه مارکسیسم در یک سخنرانی بوده باشد، چرا که او در این مورد اهل سازش نمی‌نمود. با این حال، با او کاملاً گرم گرفتم که بلافاصله سگرمه‌اش باز و تبسم مطبوعی بر چهره‌اش نمایان شد.
در دورانی هم که در بند ۳۵۰ زندان اوین حبس بود، من در آنجا حضور نداشتم، اما گویا بین زندانیان سیاسی که به نحله‌های مختلف فکری تعلق خاطر داشتند، گلایه‌مندی‌هایی پیش آمده بود که شاید روزی شرح بیطرفانۀ آنها از سوی کسانی که تجربۀ بی‌واسطه از آن ماجرا دارند، برای نسل‌های جوان‌تر بدون درس نباشد.
در هر صورت، دکتر رئیس دانا انسانی بسیار دلسوز بخصوص نسبت به طبقات زحمتکش جامعه بود، طبعاً من با بخشی از راه‌حل‌های او برای کمک به این طبقات میانه‌ای نداشتم، اما هرگز صداقت و دلسوزی و شور و مهربانی او فراموش‌مان نخواهد شد.
خداوند او را آرامش ابدی بخشد و به خانواده و دوستان و همفکرانش در این شرایط دشوار، شکیبایی و اجر عنایت کند.

#احمد_زیدآبادی

#فریبرز_رئیس_دانا
#علیرضا_رجایی
#زندان_اوین

@Shariati_Group
🆔 @ahmadzeidabad
پریشب دیدم شیخ علیرضا پناهیان در برنامه‌ای تلویزیونی سخنانی بدین مضمون می‌گفت:
"عرب‌های ساکن مکه و مدینه قبل از بعثِت پیامبر اسلام هم اهل عبادت و معنویت و اخلاق بودند! ولی آنچه نداشتند رشد سیاسی بود. در واقع #پیامبر مبعوث شد تا به آنها رشد سیاسی دهد، اما نتوانست و موفق نشد! شاهدش هم اینکه، بعد از رحلت پیامبر، مردم مدینه و مکه به شرایط سیاسی قبل از #اسلام بازگشتند!"
البته روشن است که "رشد سیاسی" مورد نظر آقای پناهیان از چه مقوله‌ای است که پیامبر در تحقق آن، به زعم او شکست خورده است!
متأسفانه عده‌ای تاکنون رفتار سیاسی خود را به سیره و سنت پیامبر نسبت می‌دادند اما چون بسیاری اقدامات آنها با هیچ چسبی به پیامبر نمی‌چسبد، راحت‌تر آن دیده‌اند که پیامبر را در رسالت خود شکست خورده اعلام کنند..!

اما اگر به ادعای اینان، پیامبر اکرم در انجام رسالت خود شکست خورد، پس چرا اساساً مبعوث شد؟ دوم اینکه، اینان چرا از پیروی از پیامبری دم می‌زنند که او را در تحقق هدف اصلی رسالتش شکست خورده می‌دانند؟ سوم اینکه اگر پیامبر با آن ابعاد عظیم وجودیش در انجام مهمترین منظورِ بعثتش شکست خورد، اینان با کدام استعداد و توانایی و ظرفیت وجودی، ادعای موفقیت در کاری را می‌کنند که به زعم خودشان پیامبر در آن ناکام مانده است؟

#احمد_زیدآبادی
@Shariati_Group
🆔 @ahmadzeidabad
🔷 در مُنای زندگی
چرا علی شریعتی خودکشی نکرد؟


🔹دکتر #علی_شریعتی، یک‌ سال قبل از اینکه بمیرد -در آغاز سال ۱۳۵۵- نوشته بود که می‌خواهد خود را بمیراند: «اگر اجباری که به زنده‌ ماندن داشتم نبود خود را در برابر دانشگاه آتش می‌زدم، همان ‌جایی که ۲۲ سال پیش آذرمان در آتش بیداد سوخت، او را در پیش پای نیکسون قربانی کردند!» ...آن سه یار دبستانی را... .

🔸این چند خط از زمانی که برای اولین‌بار در پشت مجموعه آثار یک «با مخاطب‌های آشنا» قرار گرفت (یعنی در آذر ۱۳۵۶) و در خارج از کشور به چاپ رسید تا کنون هزاران بار نقل شده است و همیشه در ربط با روز دانشجو...! یا برای اینکه پای #نیکسون و #امپریالیسم جهان‌خوار را وسط بکشند، یا پای #استعمار پیر -انگلیس- را یا اصلا پای خود #شریعتی را که مثلا مثل همیشه «تاریخ و داستان» را با هم قاطی کرده است (این آخری را دوست عزیز #احمد_زیدآبادی پارسال نوشته بود).


🔹اما تا این لحظه کسی درباره‌ی موضوع این یادداشتِ چند‌خطی و ناقص که در خلوت نوشته شده و بوی وصیت می‌دهد سخن نگفته است: چرا شریعتی می‌خواهد مرگش را جلو بیندازد؟ علت قریب دارد یا علت بعید؟
چون نوشته‌هایش را بر سردر روزنامه کیهان می‌بیند (بهمن ۵۴) و پس از سال‌ها خوش‌نامی و پرستش «توتم»ی که قلم او است برایش ناگوار است؟ چون زمزمه‌های نکوهش و پوزخندهای موذی منتشر است؟ چون قندها دارد آب می‌شود در دل همه آنهایی که چهار سال از دست این متفکر جوانی که یکه‌تازی می‌کرده دلخور بوده‌اند؟

🔸میل به خودکشی در او شاید علت طولانی‌تری داشته باشد و محصول یک سلسله فشار جانکاه پنج‌ساله است؟ پنج سال ارکستراسیون برای انهدام یک خلاف‌خوان: در سال ۱۳۵۰- بعد از پنج سال تدریس- مدیریت دانشگاه یادش می‌افتد که با دکترای #ادبیات نمی‌شود #تاریخ درس داد؛ پنج سال سخن‌ گفتن درباره «کدام مذهب» و فتواباران‌ شدن؛ اثبات مدام حسن‌نیت و اعتبار پروژه‌اش برای مخاطب جوان و معترض و منتقدی که از بالکن #حسینیه _ارشاد اطلاعیه پخش می‌کند؛ ۹ بار بازجویی در فاصله ۴۷ تا قبل از دستگیری در سال ۵۲؛ هفده ماه زندان در تک‌سلولی و دست آخر آبرویی که قرار است برود با چاپ بدون اجازه مقالاتش در روزنامه دولتی کیهان، حدوداً یک سال پس از #آزادی از زندان...، برای خودکشی کافی است.

🔹برای جوانی مثل شریعتی که تا چهار سال قبل از این نوشته -در سی‌وشش، هفت سالگی- نامش بر سر منبرها است (به نفرین)، بر سر زبان‌ها است (به آفرین)، آثارش نقل‌ونباتی در سطح کشور تکثیر می‌شود (در تیراژ صدهزاری) و به ‌روایت اسناد #ساواک در سخنرانی‌هایش در روزهای آخر حسینیه ارشاد گاه سه هزار نفر شرکت داشته‌اند...، فراموش‌ شدن یا به‌رسمیت شناخته‌ شدن علت میل به مردن نیست. او در این پنج سال نشان داده که هر دری بسته می‌شده، در دیگری را گشوده است. بااین‌ همه «این خوکرده به مرگ و توطئه» معلوم است که با «قیل و قال کافی ها» هم که خوب کنار آمده باشد، با «بی‌شرمی کیهان‌ها» نمی‌تواند کنار بیاید!
میل به مردن برای شریعتی، ترس از لجن‌مال‌ شدن است: « این هم درد بزرگی است که مردی مشتاق مرگ خوب مردن، در راه #آرمان و #ایمان ... لجن‌مالش کنند».

هر کس به دلیلی خود را می‌کشد: از دست ساختار یا به یُمن شایعه، چون دوست تنها گذاشته یا چون دشمن جفا می‌کند... آبرو؟ تنهایی؟ خستگی؟ غیبتِ امید؟ نابودی چشم‌انداز؟

🔸با‌این‌ همه شریعتی مرگ خود را به جلو نمی‌اندازد و در همان نوشته‌ی چند‌ خطی وصیت‌گونه علت انصرافش را می‌نویسد: «نه ... هنوز خیلی کار دارم، چشم‌هایی که از زندگی عزیزترند، انتظار مرا می‌کشند».
موضوع همین است: برای خود را نکشتن باید «هنوز خیلی کار داشت» و البته چشم‌هایی که تو را منتظر باشند.

#سوسن_شریعتی
📌روزنامه شرق، ۱۸ بهمن ۱۳۹۹

@Shariati_Group
🆔 @Shariati40

📸 عکس: ۲۶ بهمن ۱۳۵۴- آغاز چاپ سلسله مقالاتی از شریعتی در روزنامه کیهان بی اجازه مولف
🖋 به یاد استاد حکیمی

"روزی او را در محل روزنامۀ اطلاعات دیدم و فوراً با او وارد بحث شدم. #حکیمی که موهای سر و صورتش بلند و به سپیدی برف بود، با تواضع به پرسش‌های چالش ‌برانگیزم پاسخ داد. از او در مورد باورش به "ولایت فقیه" پرسیدم. نوعی معذوریت در چهره‌اش نمایان شد؛ با این حال، آشکار بود که نمی‌خواهد پرسشی را بی‌پاسخ بگذارد. پاسخش در این باره، معطوف به نبود تئوری دیگری در دورۀ غیبت برای اهل #تشیع بود.
از او پرسیدم آیا دکتر #شریعتی واقعاً به او وصیت کرده است که آثارش را بر اساس متون اصلی #دین مورد ارزیابی و سنجش قرار دهد؟ پاسخ مثبت او مرا قانع نکرد و باز پرسیدم؛
چرا آدمی در سن حدود چهل سالگی باید وصیت کند؟ مگر او از مرگ قریب‌الوقوع خود آگاه بود؟ حکیمی توضیح داد که #شریعتی در سال‌های آخرِ عمر خود در نوعی ترس و هراس از قتلِ ناگهانی خود به سر می‌برده و از همین رو، مرتب به اطرافیان وصیت می‌کرده است.
بقیۀ گفتگو به گله‌های تلخ حکیمی از ناشر کتاب‌هایش گذشت. از صحبت‌های او پی بردم که به صورتِ مجرد در زیرزمینی اجاره‌ای زندگی می‌کند"

📚 #احمد_زیدآبادی / بهار زندگی در زمستان تهران، ج ۲

@Shariati_Group
🆔 @ahmadzeidabad
⛔️ به این رسوایی پایان دهید!

اینکه روابطی معقول و متوازن با #روسیه به سود منافع #ایران است، از نگاه من جای تردید ندارد، اما اینطور که برخی از نیروهای حاکم به دفاع از روسیۀ #پوتین و سیاست‌های آن برخاسته‌اند واقعاً یک ننگ بی‌سابقه و نوعی رسوایی تاریخی است!

این افراد متأسفانه برای توجیه حمایت از یک کشور بیگانه، آن را به حمایت عده‌ای دیگر از ایجاد رابطه با دنیای غرب پیوند می‌دهند. این اما بهانه‌ای بیشتر نیست، چرا که اولاً بسیاری از حامیان برقراری رابطه با غرب، خواهان روابطی معقول و متوازن با این بلوک و یا صرفاً رفع خصومت با ایالات متحدۀ #آمریکا هستند و ثانیاً به فرض هم که تعدادی از افراد، مدافع بی چون و چرای آمریکا باشند آیا این مجوزی برای دفاعِ شورمندانۀ نیروهایی در سطح حکومت از روسیه ایجاد می‌کند؟
در دورۀ سلطنت قاجارها نیز که روس و #انگلیس، کشور ما را جولانگاه نفوذ و دخالت خود قرار داده بودند و رجال سیاسی نیز اغلب به یکی از آن دو قدرت گرایش داشتند، هیچ فردی جرأت دفاع از هیچ‌کدام از آنها را به طور رسمی و علنی در خود نمی‌دید و هر چه بود در پشت صحنه و به دور از انظار عمومی جریان داشت.
اینک اما گویی قبحِ طرفداری علنی از قدرت‌های بیگانه به کلی شکسته است به طوری که در سطوح رسمی نیز برخی چنان سنگ روسیه را به سینه می‌زنند که سران #حزب_توده در زمان حیات اتحاد جماهیر #شوروی نیز در اظهار چنین صراحتی بعضاً احتیاط به خرج می‌دادند!

@Shariati_Group
#احمد_زیدآبادی
⭕️ پایداری شریعتی در هجوم منتقدان

گزارشی از نشست احسان شریعتی، علیرضا رجایی‌ حسین مصباحیان و مسعود پدرام

#علی_شریعتی را #معلم_انقلاب ایران می‌نامند؛ انقلابی که فارغ از هر نقد وارد بر آن و مسیری که بعدا طی کرد، واقعه‌ای مهم در #تاریخ سیاسی قرن بیستم محسوب می‌شود. برخی پژوهشگران آن را در شمار چند #انقلاب بزرگ جهان می‌دانند و فیلسوفی همچون #میشل_فوکو آن را با انقلاب #فرانسه مقايسه كرده است. تاکنون کتاب‌ها و مقالات و سمینارهای مختلفی به تاریخ و ویژگی‌های #انقلاب_۵۷ ایران اختصاص داده شده است. در چهل‌وسومین سالگرد پیروزی انقلاب، بنیاد فرهنگی #شریعتی نشستی چهار ساعته در کلاب‌هاوس با عنوان «مردم، انقلاب و شریعتی» برگزار کرد که در آن چهره‌هایی همچون #احسان_شریعتی #سوسن_شریعتی، #علیرضا_رجایی #سروش_دباغ #حسین_رفیعی #محمود_عمرانی #احمد_زید‌آبادی #مسعود_پدرام #حسین_مصباحیان و #محمدجواد_کاشی سخنرانی کردند. در میانه‌ی برنامه پرسش و پاسخ با حضار و نیز مسائل مختلفی از خصلت خود انقلاب و تأثیر شریعتی بر آن تا رابطه‌ی او با روحانیت و نحوه #مرگ_مشکوک او دستمایه بحث‌های چالشی و انتقادی شد.

@Shariati_Group
🆔 @sharghdaily
چند روزی است که رسانه‌ها از "ناپدید" شدن حسین رونقی خبر می‌دهند. چیزی که در این میان واقعاً عذاب‌آور است، سکوت دستگاه‌های رسمی در برابر این خبر است. اگر رونقی آنطور که برخی رسانه‌ها می‌گویند، بازداشت شده است، پس چرا رسماً به خانواده‌اش اطلاع داده نمی‌شود تا از وضعیت فرزند خود مطلع شوند و اگر هم بازداشت نشده است، چرا از سوی نهادهای مسئول اعلام نمی‌شود تا خانواده‌اش پیگیر سرنوشت فرزندنشان شوند؟
شایعۀ "ناپدید" شدن یک فعال رسانه‌ای و سیاسی در کشوری که مسئولان آن مدعی‌اند از عالی‌ترین سطح #امنیت در منطقه برخوردار است، از چه نوع مقوله‌ای است؟
نکند این هم از تبعات بحران #اوکراین است؟
انتظار می‌رود رئیس #قوۀ_قضائیه طبق وعده‌های خود، از خانوادۀ حسین رونقی رفع نگرانی کند.

@Shariati_Group

#احمد_زیدآبادی
⭕️ مهندس سحابی و آن قساوت بی‌دلیل

در #تاریخ معاصر ایران، انسانی به پاکی و پاکدستی و پاکبازی و زلالی و صافی و یکرنگی و ایران‌دوستی زنده‌یاد مهندس #عزت‌الله_سحابی به ندرت در صحنۀ #سیاست کشورمان ظهور کرده است.
مرحوم سحابی قاعدتاً مانند همۀ بزرگان اهل مبارزه و سیاست در تاریخ بشر، محدودیت‌ها و کاستی‌های ویژۀ خود را داشت، اما صداقت و نجابت و شرافت و تواضع و خیرخواهی محض او برای کشور و مردم کشورش، از او سرمایۀ گران‌بهایی ساخته بود که می‌توانست در مقام یکی از محورهای اصلی وفاق و همبستگی ملی جامعۀ #ایران، نقش بازی کند.
بدبختانه زعمای حکومت نه فقط قدر این سرمایه را پاس نداشتند، بلکه در جهت خنثی‌سازی توانایی‌ها و سرکوب نقش سیاسی او تا نقضِ کاملِ ابتدایی‌ترین #حق یک #انسان نیز پیش رفتند.
آنها حتی به حرمت سال‌ها همرزمی و همکاری، یک بار زحمت دیدار رو در رو با این انسان فروتن و مأخوذ به حیا و از خود گذشته را به خود ندادند تا از نگاه و راه حل‌های او برای ادارۀ صحیح کشور و حفظ منافع و مصالح ایران اطلاعِ بی‌واسطه و دست اول پیدا کنند.
بنابراین، انتخاب‌شان این شد که صدای مرحوم #سحابی را به واسطۀ تیمی امنیتی از انزوای دردناکِ سلول‌های انفرادی بازداشتگاه‌های مخفی بشنوند و آن انسان شریف را تا سرحد حذف کامل از صحنۀ سیاسی تحت فشار بگذارند.
اوج این ستمکاری علیه مهندس سحابی در روز فوت و تشییع جنازه‌اش به نمایش در آمد.
تاریخ به ما می‌آموزد که حکومت‌ها اغلب از وحشتِ تضعیف قدرت‌شان، تحت نام حفظ ثبات و نظم و امنیت دست به قساوت می‌زنند، اما "قساوت بی‌دلیل" را تاریخ هیچگاه فراموش نکرده و نبخشیده است.

بعد از گذشت یازده سال از درگذشت مهندس سحابی، تمام ارکان #قدرت در جمهوری اسلامی باید پاسخگوی این پرسش باشند که آن جمعیت محدود در آن گوشۀ محصور، چه خطر یا تهدیدی را متوجه نظم و ثبات و امنیتِ مورد نظرشان می‌کرد که حرمت تشییع پیکر مرحوم سحابی را زیر پا گذاشتند و با قساوتی مطلقاً بی‌دلیل، مراسم تشییع بی‌مسئله و آرامی را بر سر خانواده و دوستان آن مرحوم آوار کردند و جان یگانه دختر معصومش هاله را گرفتند؟ دلیل آن همه بی‌حرمتی و بی‌ادبی و گستاخی و قساوت و زشت‌رفتاری چه بود؟
هر گاه به یاد آن روزهای سیاه می‌افتم؛ چنان غیظ و اندوهی در درونم غلیان می‌کند که می‌خواهم بر سر همۀ آنان که آن بی‌حرمتی و سنگدلی را به اجرا گذاشتند، یا دستور دادند، یا راضی شدند، یا سکوت کردند؛ چنان فریاد برکشم که عرش #خدا را به لرزه در آورد.....اما:
شرح این هجران و این خود جگر
این زمان بگذار تا وقت دگر

باری مهندس سحابی با نگاهی منزه از ایدئولوژی‌زدگی، انس و الفتی دائمی با متن #قرآن داشت. برداشت‌های او از آیه‌های قرآن به قدری نغز و لطیف و دل انگیز و راهگشا بود که گویی تفسیرهای زنده‌یاد سید #محمود_طالقانی را زنده می‌کرد.
یکی از نکاتی که او در توضیح موانع پیش روی آدمیان برای شناخت حقیقت و اعتراف به واقعیت دائم بر آن تأکید می‌کرد؛ بخش نخست آیۀ ۱۴۶ سورۀ اعراف بود:

سَأَصْرِفُ عَنْ ءَايَٰتِىَ ٱلَّذِينَ يَتَكَبَّرُونَ فِى ٱلْأَرْضِ بِغَيْرِ ٱلْحَقّ ( کسانی را که در زمین به ناحق تکبر می‌ورزند، از توجه به آیات و نشانه‌های خویش باز خواهیم داشت)
شادروان سحابی از این آیه چنین درک می‌کرد که افراد گردنکش و خودخواه و گستاخ نگاهشان به واقعیت تیره و تار می‌شود، به طوری که داده‌های روشن و خطرات و تهدیدهای عینی را به صورت دلخواه خود تأویل و تفسیر می‌کنند و نهایت این کژبینی هم هلاکت و نابودی ناگهانی است.
او خطاب اصلی این آیه را زمامداران می‌دانست و در باره‌اش مصداق‌های شیرینی هم نقل می‌کرد؛ از جمله:
"چند سال پس از #انقلاب، ناشران کتاب دور هم جمع شدند تا در بارۀ مشکلات نشر با هم گفتگو کنند. من هم از طرف شرکت سهامی انتشار در آنجا حاضر بودم. بیشتر ناشران از کسادی بازار کتاب‌های دینی سخن گفتند و اظهار نگرانی کردند. در میان آن جمع، فرد معممی هم بود که پس از شنیدن این سخن شکر و حمد خدای را به جا آورد. همه از این رفتار متعجب شدند و دلیلش را پرسیدند. فرد معمم در پاسخ گفت: نخریدن کتاب‌های دینی نشانۀ این است که سواد دینی مردم به قدری بالا رفته و یا کامل شده است که دیگر نیازی به خرید این نوع کتاب ها ندارند. آیا این جای شکر ندارد؟"

@Shariati_Group
#احمد_زیدآبادی
⭕️ موج سواری با رنج مردم!

مردم رنج دیده به طور طبیعی علاقمندند تا دائم از رنج‌های آنان گفته شود و گمانشان بر این است که بیان کنندگانِ رنج‌های آنان حتماً نسخۀ شفابخشی نیز برای نجات آنها از رنج در آستین دارند! بدبختانه به ندرت اینطور است!
مسئولیت انسانی ماست که از رنج #مردم بگوییم، اما استفاده از رنج مردم برای هدفی سیاسی (منظور تحریک آنان به فداکاری و جانفشانی برای اینکه یک دسته بروند و دسته‌ای دیگر جای آنها را بگیرند)- معمولاً به رنج‌های بزرگتر و بیشتری ختم می‌شود. گرچه رسم #سیاست معمولاً همین بوده و هست، اما زنهار که ما هم ناخواسته بخشی از این سیاست باشیم..!

#احمد_زیدآبادی

@Shariati_Group
⭕️ به مناسبت سالروز درگذشت محمد بسته‌نگار
💡آیا نوگرایی دینی آینده‌ای دارد؟

🔅آنچه در #ایران به نام ملی - مذهبی شهرت یافته است، در واقع ترجمان سیاسی شاخه‌ای از #نوگرایی_دینی یا اسلام روشنفکری است. نوگرایی دینی به عنوان تلاشی برای سازگاری و آشتی فکری و عملی بین دستاوردهای عصر #مدرن و #هویت تاریخی جامعه و نظامِ اخلاقی و معنوی #اسلام، در قرن نوزدهم در بیشتر کشورهای مسلمان‌نشین ظهور کرد و در ایران نیز از میانۀ عصر #قاجار آغاز شد.
نوگرایی دینی البته جریانی یکدست نبود و هر کدام از چهره‌های منادی آن، بر وجوهی خاص از دستاوردهای عصر روشنگری و نحوۀ ربط آنها با سنت‌های اجتماعی و اخلاقیات دینی تأکید می‌کردند و از همین رو خودشان به گرایش‌های گوناگون تقسیم شدند.

🔅داوری منصفانه در مورد میزان توفیق نظری و عملی جریان نوگرایی دینی در تلفیق بین دو رویکردِ استوار بر بنیادهای متفاوت و چه بسا متضاد، در این شرایط سیاسی تب‌دار و ملتهب، مقدور نیست و من هم در این یادداشت آن را دنبال نمی‌کنم. منظورم از این نوشتار گرامی‌داشت یاد و خاطرۀ زنده‌یاد #محمد_بسته‌نگار و اشاره‌ای به کوشش‌های او در این زمینه و ارائۀ چشم‌اندازی از آیندۀ نوگرایی دینی به مناسبت چهارمین سالگرد رحلت اوست.

🔅شادروان بسته‌نگار از چهره‌های فعال و زحمتکش جریان ملی - مذهبی به عنوان شاخۀ سیاسی‌ترِ نوگرایی دینی بود که تمام زندگی خود را وقف ترویج این جریان کرد و به واقع با ایده و مرام ملی - مذهبی می‌زیست؛ زیستی همراه با فعالیت سیاسی، کار فکری، تمهید امکانات لجستیکی و امور نوع‌دوستانه و خیریه. از آنجا که محمد بسته‌نگار داماد زنده‌یاد آیت‌الله #طالقانی و از دلبستگان شدید وی بود، تا اندازه‌ای در سایۀ او قرار گرفت و فعالیت‌های شخص خودش از نگاه‌ها مغفول ماند.

🔅بسته‌نگار سال‌های طولانی زندان را تجربه کرد وبخصوص آثار فکری قابل اعتنایی به جا گذاشت. دغدغۀ فکری او عمدتاً #دموکراسی و #حقوق_بشر و تلفیق این دو با قرائتی از اسلام بود. عموم آثار آن مرحوم را می‌توان معطوف به همین موضوعات دانست اما دو اثر او به نام‌های "مبانی دمکراسی و جامعۀ مدنی در حکومت علی" و "حقوق بشر از نظر اندیشمندان" به طور خاص در این زمینه نوشته و گردآوری و تدوین شده است.

🔅با توجه به شرایط خاص سیاسی امروز ایران، تصور بسیاری بر این است که دورۀ این نوع تفکرات و اندیشه‌ها سپری شده است. شاید در کوتاه مدت چنین باشد، اما از یک چشم‌انداز تاریخی، جریان نوگرای دینی به شرط تکیۀ خاص بر اسلام فرهنگی و تبلور هویتی آن در #تاریخ ایران، به احتمال زیاد در آینده ظهوری دوباره خواهد داشت. در واقع تمام نیازها و عناصری که سبب پیدایش نوگرایی دینی در یک و نیم قرن پیش شد، همچنان در جامعۀ ایرانی پابرجاست و اینکه روند تحولات سیاسی در کشورمان، چه سمت و سویی به خود خواهد گرفت، در این واقعیت تأثیر عمده‌ای نخواهد داشت.

🔅به نظرم اگر جمهوری اسلامی در جهت تطبیق خود با نیازهای جامعه تغییر مسیر دهد، در روند این حرکت، نوگرایی دینی به معنای احیای اسلام فرهنگی، جانی دوباره خواهد گرفت و چنانچه تحولات فرضاً به سمت پیدایش دولتی با مظاهر ضد دینی میل پیدا کند، پس از چندی، عنصر #هویت‌خواهی ایرانی بر مبنای اسلام فرهنگی، بعثتی دوباره خواهد داشت و این #بعثت دیگر از جنس بنیادگرایی و سنتی و اسلام سیاسی نخواهد بود و در قالب نوگرایی دینی فرهنگی و یا روشنفکری اسلامِ مدنی ظاهر خواهد شد.

🔅طرفداران اسلام سیاسی که حامی ادغام دین و دولت‌اند و به #دولت به عنوان دستگاه اجرای احکام #شریعت می‌نگرند و همینطور #دین ستیزانی که خود را با بنیادهای فرهنگ و هویتِ ایرانی و اخلاقیات دینی جامعه درگیر می‌کنند، ظاهراً نمی‌دانند که نقطۀ اعتدال و ثبات طولانی مدت جامعۀ ایرانی منوط به تأسیس دولتِ معتدل عرف‌گرا از یک طرف و پیوند عقلایی با مواریث هویتی و فرهنگی تاریخ ایران بخصوص نظام اخلاقی و معنوی اسلام از طرف دیگر است. هر کدام از آنها به واقع یک سر محورِ افراطند و از همین رو گرچه توانسته‌اند در ستیز و تقابل با هم دستگاه دولت را تسخیر کنند، اما در نهایت نیروی ضد خود را در جامعه پرورش داده و از این طریق موقعیت خود را به خطر انداخته‌اند. بر همین مبنا، #تاریخ_معاصر ایران گرچه با حرکت پاندولی خود بین آن دو در نوسان بوده، اما در زمان اقتدار هیچکدام از آنها به توازن و تعادل و ثبات لازم دست نیافته است.

🔅در واقع آرامش و ثبات اجتماعی و سیاسی بلند مدت ایران، تفسیر همان دو نکتۀ فوق است و از این جهت، تلاش‌های فکری و عملی چهره‌های نوگرای دینی از جمله مرحوم محمد بسته‌نگار بیهود نبوده و در آینده در قالب و ترکیبِ خوش‌نقش‌تر و کارآمدتر و مقبول‌تری احیاء خواهد شد.

#احمد_زیدآبادی

@Shariati_Group
🆔 @ahmadzeidabad
📌 ریاکاری شرم‌آور!

محمود عباس رئیس دولت خودگردان #فلسطین در دیدار با صدر اعظم آلمان از تکرار هولوکاست توسط دولت #اسرائیل علیه فلسطینی‌ها سخن گفته است!
این سخن که نه انکار #هولوکاست است و نه کوچک شمردن آن، علاوه بر قشقرقی که در بین اسرائیلی‌ها به راه انداخته، سران #اروپا را هم بر آن داشته است که هر کدام به نحوی حرف عباس را محکوم کرده و یا فاصلۀ خود را از سخنان او به نمایش بگذارند!
عباس به نظر من در توصیف خود اغراق کرده اما روشن است که کمترین توهینی به هولوکاست و قربانیان و بازماندگان آن نکرده بلکه با تأکید بر آن فاجعه!، ابعاد ظلم و ستم علیه قربانیان آن را یادآور شده است. پس این همه عصبانیت و اعلام برائت از او از طرف رهبران اروپایی برای چیست؟

گویا فقط این #پیامبر #اسلام است که اگر هدف بددهنی و زشت‌گویی قرار گیرد، هیچ عیب و ایرادی ندارد و کمترین اعتراض لفظی در این مورد هم، طغیان علیه #آزادی بیان تفسیر می‌شود؛ اما اگر یک رهبر فلسطینی بین ستم‌های تحمیل شده به ملتش با ستم‌های وارده به قربانیان هولوکاست مقایسه‌ای صورت دهد، چنان ذنب لایغفری مرتکب شده که برای محکوم کردن او رهبران اروپایی باید به صف شوند!
این معیارهای دوگانۀ تبعیض‌آمیز به راستی که ریاکارانه و شرم‌آور است!

@Shariati_Group

#احمد_زیدآبادی