💡چـرا به امثال مصدق نیازمندیم؟
مصدق #آزادی را رهایی از ستم خودی و بیگانه میدانست.
تصوری که اغلب از دکتر #مصدق به ذهن متبادر میشود این است که او بیش از هر چیز مرد مبارزه با استعمار و سلطه انگلستان و قهرمان ملی کردن نفت بود. این تصور با اینکه موجه است، تنها بخشی از زندگی سیاسی و مبارزات مصدق را در بر میگیرد. مصدق در عین دلبستگی به آزادی و #استقلال ایران از سلطهی بیگانه، هواخواه آزادی مردم از #استبداد و بهرهمندی آنها از یک نظام دموکراتیک و معقول بود و این بعد از جهانبینی او استعمار ستیزی را در بر میگرفت و اغلب بر آن سایه افکن میشد.
در جهان سوم، «آزادی» اغلب آزادی از سلطهی بیگانه تلقی شده است ولی مصدق آزادی را رهایی از ستم خودی و بیگانه میدانست.
او از آغاز تا پایان زندگی سیاسی خود به یک سلسله ارزشها و باورهای بنیادین معتقد ماند و از یک سلسله اصول و دلبستگیهای سیاسی-اخلاقی مسمتر پیروی کرد و به این سبب، بر خلاف غالب سیاست پیشگان ایران، مصدق نه تنها سیاستمداری اصولی و آرمانخواه بود بلکه زندگی خود را عملا صرف مبارزه برای تحقق اصول و آرمانهای خود کرد. او در این راه، نزدیک به ۲۵ سال را در تبعید و زندان گذراند.
برداشت سنتی سیاست در ایران که بیشتر مردم، از سرآمدان تا مردم کوچه و بازار، به آن معتقد بودهاند این بوده است که سیاست چیزی جز نیرنگ و فریب دست یازیدن به ترفندهای گوناگون برای حصول قدرت و تحقق هدفهای شخصی یا خانوادگی و گروهی نیست. یا به بیانی دیگر، سیاست یک سلسله بند و بستها و مانورهای حساب شده پنهان و آشکار برای پیشبرد غرضهایی است که در ظاهر عنوانهای فریبنده بر آنها نهاده شده است.
اما این برداشت جای چندانی در بینش سیاسی مصدق نداشت. برای او سیاست بیش از هر چیز تلاش برای جلب همیاری مردم و کوشش برای بهبود زندگی جمعی بود. بر خلاف نخبه گرایان دست راستی، خودی و بیگانه و به اصطلاح واقع گرایان و تلخ اندیشان سخره گر یا کلبی مسلک، مصدق به این معتقد بود که سیاستمدار دموکرات که علیالاصول خود را نماینده مردم میداند باید آنها را جدی بگیرد و از کم و کیف امور مطلع سازد؛ باید به آنها مجال امکان و آشنایی با مسائل حکومت و جامعه را بدهد، به نیروی تمیز و تشخیص آنها اعتماد کند.
از دیدگاه او، سخن گفتن از «حکومت مردم» بدون حضور خود مردم و بدون احترام به آنان، سخن متناقض و پوچی بود. چنین حکومتی بدون دخالت دادن موثر مردم در سرنوشت خود، بدون فراهم کردن زمینه و امکانات ابراز عقیده آزادانه مردم و پرورش شخصیت و رشد سیاسی و مدنی آنها، دست یافتنی نبود. اعتقاد مصدق در این زمینه یادآور نظر فیلسوف آلمانی امانوئل #کانت است که میگوید: «رهبران حکومتها باید پیوسته مردم را از آنچه میکنند آگاه سازند و درباره چند و چون اقدامات خود به آنها توضیح مقول بدهند و تداوم مشروعیت حکومتها در گرو این کار است.»
...و سرانجام اینکه به باور مصدق، راه سعادت یک ملت و جلوگیری از خشونت و تباهی، تلاش صمیمانه برای از میان برداشتن شکاف میان ملت و دولت است.
📚 تاملی در نگرش سیاسی مصدق، دکتر فخرالدین عظیمی، ص ۷۸، ۷۹، ۹۰ و ۱۱۲
✅ @Shariati_Group
🆔 @mohammadmosaddegh
مصدق #آزادی را رهایی از ستم خودی و بیگانه میدانست.
تصوری که اغلب از دکتر #مصدق به ذهن متبادر میشود این است که او بیش از هر چیز مرد مبارزه با استعمار و سلطه انگلستان و قهرمان ملی کردن نفت بود. این تصور با اینکه موجه است، تنها بخشی از زندگی سیاسی و مبارزات مصدق را در بر میگیرد. مصدق در عین دلبستگی به آزادی و #استقلال ایران از سلطهی بیگانه، هواخواه آزادی مردم از #استبداد و بهرهمندی آنها از یک نظام دموکراتیک و معقول بود و این بعد از جهانبینی او استعمار ستیزی را در بر میگرفت و اغلب بر آن سایه افکن میشد.
در جهان سوم، «آزادی» اغلب آزادی از سلطهی بیگانه تلقی شده است ولی مصدق آزادی را رهایی از ستم خودی و بیگانه میدانست.
او از آغاز تا پایان زندگی سیاسی خود به یک سلسله ارزشها و باورهای بنیادین معتقد ماند و از یک سلسله اصول و دلبستگیهای سیاسی-اخلاقی مسمتر پیروی کرد و به این سبب، بر خلاف غالب سیاست پیشگان ایران، مصدق نه تنها سیاستمداری اصولی و آرمانخواه بود بلکه زندگی خود را عملا صرف مبارزه برای تحقق اصول و آرمانهای خود کرد. او در این راه، نزدیک به ۲۵ سال را در تبعید و زندان گذراند.
برداشت سنتی سیاست در ایران که بیشتر مردم، از سرآمدان تا مردم کوچه و بازار، به آن معتقد بودهاند این بوده است که سیاست چیزی جز نیرنگ و فریب دست یازیدن به ترفندهای گوناگون برای حصول قدرت و تحقق هدفهای شخصی یا خانوادگی و گروهی نیست. یا به بیانی دیگر، سیاست یک سلسله بند و بستها و مانورهای حساب شده پنهان و آشکار برای پیشبرد غرضهایی است که در ظاهر عنوانهای فریبنده بر آنها نهاده شده است.
اما این برداشت جای چندانی در بینش سیاسی مصدق نداشت. برای او سیاست بیش از هر چیز تلاش برای جلب همیاری مردم و کوشش برای بهبود زندگی جمعی بود. بر خلاف نخبه گرایان دست راستی، خودی و بیگانه و به اصطلاح واقع گرایان و تلخ اندیشان سخره گر یا کلبی مسلک، مصدق به این معتقد بود که سیاستمدار دموکرات که علیالاصول خود را نماینده مردم میداند باید آنها را جدی بگیرد و از کم و کیف امور مطلع سازد؛ باید به آنها مجال امکان و آشنایی با مسائل حکومت و جامعه را بدهد، به نیروی تمیز و تشخیص آنها اعتماد کند.
از دیدگاه او، سخن گفتن از «حکومت مردم» بدون حضور خود مردم و بدون احترام به آنان، سخن متناقض و پوچی بود. چنین حکومتی بدون دخالت دادن موثر مردم در سرنوشت خود، بدون فراهم کردن زمینه و امکانات ابراز عقیده آزادانه مردم و پرورش شخصیت و رشد سیاسی و مدنی آنها، دست یافتنی نبود. اعتقاد مصدق در این زمینه یادآور نظر فیلسوف آلمانی امانوئل #کانت است که میگوید: «رهبران حکومتها باید پیوسته مردم را از آنچه میکنند آگاه سازند و درباره چند و چون اقدامات خود به آنها توضیح مقول بدهند و تداوم مشروعیت حکومتها در گرو این کار است.»
...و سرانجام اینکه به باور مصدق، راه سعادت یک ملت و جلوگیری از خشونت و تباهی، تلاش صمیمانه برای از میان برداشتن شکاف میان ملت و دولت است.
📚 تاملی در نگرش سیاسی مصدق، دکتر فخرالدین عظیمی، ص ۷۸، ۷۹، ۹۰ و ۱۱۲
✅ @Shariati_Group
🆔 @mohammadmosaddegh
Telegram
.
🟢 محمد، پیشوای تاریخیِ پارسایان شب و شیران روز
🔸به مناسبت فرارسیدن سالروز #مبعث رسول #اسلام، خاتم النبیین
″… چنین است سیمای مذهبی که #رسالت «رهبری آینده انسان» را بر دوش گرفته است و ازین است که جامه خاتمیت بر اندام مذهبی برازنده است که خدایش هم سیمای #یهوه را دارد و هم سیمای تئوس را، کتابش هم حکمت #تورات را دارد و هم مواعظ #انجیل را، و پیامبرش هم دماغ #موسی را و هم دل #عیسی را و پروردگانش هم سیمای چریکی را دارند که زندگی را جز نبرد به خاطر «#آزادی و #مردم» نمیدانند و آن را تنها و تنها «عقیده و مبارزه» میخوانند و هم سیمای حکیمی را که «مرکب دانشمندان را از خون شهیدان برتر» میشمارند و به قلم و نوشته سوگند میخورند، و هم سیمای عارفی را که دل از نام و نان و زندگی و فریبها و بازیچههای پستش برکندهاند و دور از جهان، جهانی در خویش آفریدهاند و با عشقهای بزرگ، دردهای عزیز و زیستن هایی نه بر روی خاک آشنا گشتهاند، در خلوت عظیم و زیبای خویش زندگی میکنند و شمع جمعیت تنهایی خویشند...
#محمد خود با دو خط زیبا و صریح، سیمای اینان را تصویر کرده است که: «پارسایان شباند و شیران روز».
بدین گونه است که تنها محمد و رسالت چند بعدی و دو «جهته»اش شایستگی آن را دارند که آرزوی بزرگ «انسان امروز» را تحقق بخشند.
تجربه تلخی که از سرنوشت تمدنهای #تاریخ به دست آوردهایم، نوسان دائمی جامعهها است میان #دنیا و #آخرت، معنویت و مادیت، فردیت و جمعیت، جسم و روح، عظمت اخلاق و #قدرت زندگی، عمق #فرهنگ و اوج #تمدن، دل و دماغ، #عقل و #احساس، #علم و #دین، اصالت و مصلحت، لذت و #تقوی، زیبایی و سود، عینیت و ذهنیت... و بهتر زیستن و بالاخره، #واقعیت و #حقیقت، #رئالیسم و #ایدهآلیسم، که همواره بشریت را بیمار و معیوب داشته و از «محرومیت» و «انحراف» رنجور ساخته است و اکنون نیز، در طول حیات درازش بر روی زمین، بیش از همیشه از چنین بیماریای رنج میبرد، رنجی که جهان را با همهی فراخی، بر او تنگ کرده است. افقهای روشن زندگی را، همه، سیاه و شوم میبیند و #انسان را تنهای بیسامان و آواره، و آفرینش را دستگاهی ابله و پوچ؛ به گونهای که بدبینی و تلخاندیشی و یأس شوم فلسفی، روح و اندیشهی قرن ما را تباه ساخته و #مذهب عام روشنفکران امروز جهان شده است، تا آنجا که منحنی #جنون و انتحار، هماهنگ با فرهنگ و مدنیت بزرگ انسان امروز، به شتاب صعود میکند و اینده او را هولناک و پریشان و رقت بار ساخته است.
رسالت روشنفکران اصیل امروز جهان جز این نیست که تمدن #اروپا را در #هند برپا کنند و #تصوف هند را در کالبد مادی اروپا بدمند؛ «ذهنیت» #شرق را به #غرب برند و «عینیت» غرب را به شرق آورند؛ با آتش #شمس، جان #ارسطو را بسوزانند و به «چشمان خشک» #بیکن نم اشکی بخشند؛ شمشیر #قیصر را به دست مسیح دهند و بیتابی #حلاج را در قلب #کانت بخشند؛ بر حصار آتن دروازهای از #رم بگشایند و بالاخره، از «سنای رم» و «آکادمیای آتن» و «کلیسای عیسی» یک «مسجد» بنیاد کنند و به گفته #الکسیس_کارل : «هم زیبایی علم را بشناسند و هم زیبایی #خدا را و به سخن #پاسکال همچنان گوش دهند که به سخن #دکارت » ...″
✅ @Shariati_Group
📚 معلم علےشریعتے
مجموعه آثار ۳۰ / #اسلام_شناسی / سیمای محمد
🔸به مناسبت فرارسیدن سالروز #مبعث رسول #اسلام، خاتم النبیین
″… چنین است سیمای مذهبی که #رسالت «رهبری آینده انسان» را بر دوش گرفته است و ازین است که جامه خاتمیت بر اندام مذهبی برازنده است که خدایش هم سیمای #یهوه را دارد و هم سیمای تئوس را، کتابش هم حکمت #تورات را دارد و هم مواعظ #انجیل را، و پیامبرش هم دماغ #موسی را و هم دل #عیسی را و پروردگانش هم سیمای چریکی را دارند که زندگی را جز نبرد به خاطر «#آزادی و #مردم» نمیدانند و آن را تنها و تنها «عقیده و مبارزه» میخوانند و هم سیمای حکیمی را که «مرکب دانشمندان را از خون شهیدان برتر» میشمارند و به قلم و نوشته سوگند میخورند، و هم سیمای عارفی را که دل از نام و نان و زندگی و فریبها و بازیچههای پستش برکندهاند و دور از جهان، جهانی در خویش آفریدهاند و با عشقهای بزرگ، دردهای عزیز و زیستن هایی نه بر روی خاک آشنا گشتهاند، در خلوت عظیم و زیبای خویش زندگی میکنند و شمع جمعیت تنهایی خویشند...
#محمد خود با دو خط زیبا و صریح، سیمای اینان را تصویر کرده است که: «پارسایان شباند و شیران روز».
بدین گونه است که تنها محمد و رسالت چند بعدی و دو «جهته»اش شایستگی آن را دارند که آرزوی بزرگ «انسان امروز» را تحقق بخشند.
تجربه تلخی که از سرنوشت تمدنهای #تاریخ به دست آوردهایم، نوسان دائمی جامعهها است میان #دنیا و #آخرت، معنویت و مادیت، فردیت و جمعیت، جسم و روح، عظمت اخلاق و #قدرت زندگی، عمق #فرهنگ و اوج #تمدن، دل و دماغ، #عقل و #احساس، #علم و #دین، اصالت و مصلحت، لذت و #تقوی، زیبایی و سود، عینیت و ذهنیت... و بهتر زیستن و بالاخره، #واقعیت و #حقیقت، #رئالیسم و #ایدهآلیسم، که همواره بشریت را بیمار و معیوب داشته و از «محرومیت» و «انحراف» رنجور ساخته است و اکنون نیز، در طول حیات درازش بر روی زمین، بیش از همیشه از چنین بیماریای رنج میبرد، رنجی که جهان را با همهی فراخی، بر او تنگ کرده است. افقهای روشن زندگی را، همه، سیاه و شوم میبیند و #انسان را تنهای بیسامان و آواره، و آفرینش را دستگاهی ابله و پوچ؛ به گونهای که بدبینی و تلخاندیشی و یأس شوم فلسفی، روح و اندیشهی قرن ما را تباه ساخته و #مذهب عام روشنفکران امروز جهان شده است، تا آنجا که منحنی #جنون و انتحار، هماهنگ با فرهنگ و مدنیت بزرگ انسان امروز، به شتاب صعود میکند و اینده او را هولناک و پریشان و رقت بار ساخته است.
رسالت روشنفکران اصیل امروز جهان جز این نیست که تمدن #اروپا را در #هند برپا کنند و #تصوف هند را در کالبد مادی اروپا بدمند؛ «ذهنیت» #شرق را به #غرب برند و «عینیت» غرب را به شرق آورند؛ با آتش #شمس، جان #ارسطو را بسوزانند و به «چشمان خشک» #بیکن نم اشکی بخشند؛ شمشیر #قیصر را به دست مسیح دهند و بیتابی #حلاج را در قلب #کانت بخشند؛ بر حصار آتن دروازهای از #رم بگشایند و بالاخره، از «سنای رم» و «آکادمیای آتن» و «کلیسای عیسی» یک «مسجد» بنیاد کنند و به گفته #الکسیس_کارل : «هم زیبایی علم را بشناسند و هم زیبایی #خدا را و به سخن #پاسکال همچنان گوش دهند که به سخن #دکارت » ...″
✅ @Shariati_Group
📚 معلم علےشریعتے
مجموعه آثار ۳۰ / #اسلام_شناسی / سیمای محمد
Telegram
.
📌 شریعتی مظهر تعارضات تاریخی ماست!
🔅رفاه؛ برخورداری؛ آب و نان کافی و هوای پاک؛ شهرهای آباد و آزاد؛ خیابانهای شلوغ و شاد؛ اوضاع گل و بلبل؛ قدرت ملی؛ حکومت عدل؛ جامعه مدنی؛ سرآمدی در علم و دانش و تکنولوژی؛ یک جامعهی مدرن و اخلاقمدار و یک کشور مقتدر و عزتمند... همهی اینها را #شریعتی با وسط کشیدن پای #دین به وسط، از ما گرفت..!
اسم اینها را میگذارند #نقد شریعتی؛
🔅هیچ تعارضی در #هویت ایرانی و اسلامی و جهانی ما نبود؛ میدانستیم چقدر ایرانی هستیم، چقدر #شیعه هستیم؛ چقدر چپ هستیم، چقدر #مدرن هستیم؛
#خدا را با خرما با هم داشتیم؛ بین عوالمات سنتیِ پیشامدرن خویش و بیخداییِ جهان جدید، مغاکی صعبالعبور در میان نبود؛ مثل اروپا بعد مسیح؛ #کانت، #هگل و #کییرکگور و #هایدگر و...داشتیم! و مجبور نبودیم یک دفعه بیافتیم به دامن جهانِ تعلیق ارزشها و باورها و ...
🔅گذشتهها گذشته! حالا پس از چهلواندی سال که از شریعتی میگذرد، اندیشمندانی داریم که قابل قیاس با او نیستند؛ غولهایی داریم که به راه دشوار ما چراغ میگیرند! ؛ قرار نیست که برگردیم به عقب، #استحمار و #استضعاف و #ارتجاع رخت بربسته است؛ میدانیم به کجا میخواهیم برویم؛ زبان هم را میفهمیم؛ درد مشترک داریم و درمان را مشترکا با هم تدبیر کردهایم؛
...کاش همه چیز به همین سهولت قابل طرح بود، اما نیست!
🔅شریعتی کتاب حلالمسائل نیست؛ شریعتی مظهرالمسائل ماست؛ این ماییم که انبوهی از مسائل هستیم. از ایرانیت و اسلامیت و مدرنیت و مدنیت و... ما تعارضات و تضادهای فرهنگی و تاریخی داشته و داریم؛ ما در بحرانهای جهانی هم شریکیم؛ روندهای جهانی هم بر بحرانهای ما دامن میزند؛ این دفعه غش کنیم به ایرانیت و پشت کنیم به اسلامیت! #ایران #بهشت میشود؛ یا اگر روسری از سر برداریم سر از #پاریس در میآوریم؛
🔅نـه! گاه متفکر، مظهر همهی تعارضات تاریخیِ یک #فرهنگ و جامعه میباشد و شریعتی چنین بود...
هر بار به مناسبتهای مختلف سیلی از انتقادات به سمت شریعتی سرازیر میشود. دریغ از یک سوزن به خودمان در برابر یک جوالدوز به دیگری...
هر چقدر هم پشت این فرافکنیها پنهان شویم باز هم ناگزیریم از #خودآگاهی به وضعیت وجودی و تاریخیِ خویش؛ و من در مقام یک دانش آموختهی #جامعه_شناسی در مجموعهی آثار شریعتی، امکانات کثیری برای نیل به این خودآگاهی مییابم، علیرغم انتقاداتی که به وی وارد است و با وجود تفاوتهایی که در دوران ما با زمینه و زمانهی وی بوجود آمده است.
✍ دکتر #محمدحسن_علایی
✅ @Shariati_Group
🔅رفاه؛ برخورداری؛ آب و نان کافی و هوای پاک؛ شهرهای آباد و آزاد؛ خیابانهای شلوغ و شاد؛ اوضاع گل و بلبل؛ قدرت ملی؛ حکومت عدل؛ جامعه مدنی؛ سرآمدی در علم و دانش و تکنولوژی؛ یک جامعهی مدرن و اخلاقمدار و یک کشور مقتدر و عزتمند... همهی اینها را #شریعتی با وسط کشیدن پای #دین به وسط، از ما گرفت..!
اسم اینها را میگذارند #نقد شریعتی؛
🔅هیچ تعارضی در #هویت ایرانی و اسلامی و جهانی ما نبود؛ میدانستیم چقدر ایرانی هستیم، چقدر #شیعه هستیم؛ چقدر چپ هستیم، چقدر #مدرن هستیم؛
#خدا را با خرما با هم داشتیم؛ بین عوالمات سنتیِ پیشامدرن خویش و بیخداییِ جهان جدید، مغاکی صعبالعبور در میان نبود؛ مثل اروپا بعد مسیح؛ #کانت، #هگل و #کییرکگور و #هایدگر و...داشتیم! و مجبور نبودیم یک دفعه بیافتیم به دامن جهانِ تعلیق ارزشها و باورها و ...
🔅گذشتهها گذشته! حالا پس از چهلواندی سال که از شریعتی میگذرد، اندیشمندانی داریم که قابل قیاس با او نیستند؛ غولهایی داریم که به راه دشوار ما چراغ میگیرند! ؛ قرار نیست که برگردیم به عقب، #استحمار و #استضعاف و #ارتجاع رخت بربسته است؛ میدانیم به کجا میخواهیم برویم؛ زبان هم را میفهمیم؛ درد مشترک داریم و درمان را مشترکا با هم تدبیر کردهایم؛
...کاش همه چیز به همین سهولت قابل طرح بود، اما نیست!
🔅شریعتی کتاب حلالمسائل نیست؛ شریعتی مظهرالمسائل ماست؛ این ماییم که انبوهی از مسائل هستیم. از ایرانیت و اسلامیت و مدرنیت و مدنیت و... ما تعارضات و تضادهای فرهنگی و تاریخی داشته و داریم؛ ما در بحرانهای جهانی هم شریکیم؛ روندهای جهانی هم بر بحرانهای ما دامن میزند؛ این دفعه غش کنیم به ایرانیت و پشت کنیم به اسلامیت! #ایران #بهشت میشود؛ یا اگر روسری از سر برداریم سر از #پاریس در میآوریم؛
🔅نـه! گاه متفکر، مظهر همهی تعارضات تاریخیِ یک #فرهنگ و جامعه میباشد و شریعتی چنین بود...
هر بار به مناسبتهای مختلف سیلی از انتقادات به سمت شریعتی سرازیر میشود. دریغ از یک سوزن به خودمان در برابر یک جوالدوز به دیگری...
هر چقدر هم پشت این فرافکنیها پنهان شویم باز هم ناگزیریم از #خودآگاهی به وضعیت وجودی و تاریخیِ خویش؛ و من در مقام یک دانش آموختهی #جامعه_شناسی در مجموعهی آثار شریعتی، امکانات کثیری برای نیل به این خودآگاهی مییابم، علیرغم انتقاداتی که به وی وارد است و با وجود تفاوتهایی که در دوران ما با زمینه و زمانهی وی بوجود آمده است.
✍ دکتر #محمدحسن_علایی
✅ @Shariati_Group
Telegram
.
🟠 پوپولیسم نخبگانی؛ اتهام زنی اقتصاد خوانده لیبرال علیه متفکر اجتماعی!
🔸چگونه باید نتیجه گرفت مسبب تمام مشکلات و مصائب اقتصادی کشور دکتر #علی_شریعتی فقید است. شریعتی در "جهت گیری طبقاتی اسلام"، دال مرکزی گفتمان #دین اسلام را، برپایی #قسط معرفی میکند، و آن را در تجربهی زیستهی #محمد مصطفی به عنوان بنیانگذار مکتب، و در تجربهی #علی و #ابوذر و ... به عنوان اولین رهروان این #مکتب دنبال میکند، سپس نشان میدهد که چگونه #حقیقت پیام محمد در همدستی «زر و زور و تزویر» به علیه آن مبدل میشود و نهایتاً نتیجه میگیرد که تنها #تشیع آن هم تا آغاز عصر #صفویه وفادار به آن پیام باقی ماندهاند؛ در ادامه #شریعتی به تحلیل دوران متأخر و دورهی تفوق اصول #سرمایهداری بر جهان میپردازد. شریعتی در صفحه ۷۸ «جهت گیری طبقاتی #اسلام» میافزاید:
#اقتصاد زیر بنا نیست، زیر بنا میشود، در اقتصادِ سرمایهداریِ صنعتی است که اقتصاد زیر بنای #فرهنگ و #هنر و #ایمان و #اخلاق است. #انسان، خود، ساخته و پرداخته آن است. نه چنین بوده است، نه باید چنین باشد و با ویران کردن بنای سرمایهداری، نه چنین خواهد بود. در چشم ما #بورژوازی پلید است، نه تنها نابود میشود، که "باید" نابود شود... .
در نهایت شریعتی در صفحه ۸۳ مجموعه آثار ۱۰ چنین میپرسد: اکنون سوال اساسی این است که شما، اگر فردا رهبریِ یک جامعه را بدست گرفتید تا یک جامعهی بیطبقهی انقلابی براساس این #جهانبینی و این #ایدئولوژی (اسلام) بیافرینید، با این سرمایهها چه میکنید؟ با سرمایه داران چگونه رفتار میکنید؟ برای طبقهی #کارگر و دهقان چه ارمغانی بالاتر از #مارکسیسم دارید؟
🔸ارجاعات بسیاری به مجموعهی آثار دکتر علی شریعتی میتوان داد که در آن شریعتی از اتهامی که جناب دکتر #موسی_غنینژاد صاحب نظر مدعی #لیبرالیسم وارد میکند تبرئه میشود. نه تنها شریعتی، که نیم قرن بعد از وی دوستان #لیبرال و مخالف خوانان ایشان هنوز به صعوبت و مهابت تدبیر امور در شرایط بیرون افتادگی از #تاریخ و وضعیت پروبلماتیک توسعهنیافتگی التفات پیدا نکردهاند.
🔸رفاه؛ برخورداری؛ آب و #نان کافی و هوای پاک؛ شهرهای آباد و آزاد؛ خیابانهای شلوغ و شاد؛ اوضاع گل و بلبل؛ #قدرت ملی؛ #حکومت عدل؛ #جامعه_مدنی؛ سرآمدی در #علم و دانش و تکنولوژی؛ یک جامعهی #مدرن و اخلاقمدار و یک کشور مقتدر و عزتمند... همهی اینها را شریعتی با وسط کشیدن پای دین به وسط از ما گرفت..!
اسم اینها را میگذارند نقد شریعتی؛
🔸هیچ تعارضی در #هویت ایرانی و اسلامی و جهانی ما نبود؛ میدانستیم چقدر ایرانی هستیم چقدر #شیعه هستیم؛ چقدر چپ هستیم چقدر مدرن هستیم؛ خدا را با خرما با هم داشتیم؛ بین عوالمات سنتی پیشامدرن خویش و بی خدایی جهان جدید مغاکی صعبالعبور در میان نبود؛ مثل #اروپا بعد #مسیح؛ #کانت و #هگل و #کییرکگور و #هایدگر و... داشتیم و مجبور نبودیم یک دفعه بیافتیم به دامن جهان تعلیق ارزشها و باورها و ...
🔸گذشتهها گذشته! حالا پس از چهل و اندی سال که از شریعتی میگذرد؛ اندیشمندانی داریم که قابل قیاس با او نیستند؛ غولهایی داریم که به راه دشوار ما چراغ میگیرند؛ قرار نیست که برگردیم به عقب، #استحمار و #استضعاف و #ارتجاع رخت بربسته است؛ میدانیم به کجا میخواهیم برویم؛ زبان هم را میفهمیم؛ درد مشترک داریم و درمان را مشترکا با هم تدبیر کردهایم؛
...کاش همه چیز به همین سهولت قابل طرح بود، امـا نیست.
🔸شریعتی کتاب حلالمسائل نیست؛ شریعتی «مظهر المسائل» ماست؛ این ماییم که انبوهی از مسائلیم، از ایرانیت و اسلامیت و مدرنیت و مدنیت و ... ما تعارضات و تضادهای فرهنگی و تاریخی داشته و داریم؛ ما در بحرانهای جهانی هم شریکایم؛ روندهای جهانی بر بحرانهای ما دامن هم میزند؛ این دفعه غش کنیم به ایرانیت و پشت کنیم به اسلامیت، #ایران بهشت میشود؛ یا اگر روسری از سر برداریم سر از #پاریس در میآوریم..!
...
🔸نـه! گاه #متفکر مظهر همهی تعارضات تاریخیِ یک فرهنگ و جامعه میباشد و شریعتی چنین بود...
🔸هر بار به مناسبتهای مختلف سیلی از انتقادات به سمت شریعتی سرازیر میشود، دریغ از یک سوزن به خودمان در برابر یک جوالدوز به دیگری؛ هر چقدر هم پشت این فرافکنیها پنهان شویم، باز هم ناگزیریم از #خودآگاهی به وضعیت وجودی و تاریخی خویش؛ و من در مقام یک دانش آموختهی #جامعه_شناسی، در مجموعهی آثار شریعتی امکانات کثیری برای نیل به این خودآگاهی مییابم، علیرغم انتقاداتی که به وی وارد است و با وجود تفاوتهایی که در دوران ما با زمینه و زمانهی وی بوجود آمده است.
✅ @Shariati_Group
✍ دکتر #محمدحسن_علایی (جامعه شناس)
🔸چگونه باید نتیجه گرفت مسبب تمام مشکلات و مصائب اقتصادی کشور دکتر #علی_شریعتی فقید است. شریعتی در "جهت گیری طبقاتی اسلام"، دال مرکزی گفتمان #دین اسلام را، برپایی #قسط معرفی میکند، و آن را در تجربهی زیستهی #محمد مصطفی به عنوان بنیانگذار مکتب، و در تجربهی #علی و #ابوذر و ... به عنوان اولین رهروان این #مکتب دنبال میکند، سپس نشان میدهد که چگونه #حقیقت پیام محمد در همدستی «زر و زور و تزویر» به علیه آن مبدل میشود و نهایتاً نتیجه میگیرد که تنها #تشیع آن هم تا آغاز عصر #صفویه وفادار به آن پیام باقی ماندهاند؛ در ادامه #شریعتی به تحلیل دوران متأخر و دورهی تفوق اصول #سرمایهداری بر جهان میپردازد. شریعتی در صفحه ۷۸ «جهت گیری طبقاتی #اسلام» میافزاید:
#اقتصاد زیر بنا نیست، زیر بنا میشود، در اقتصادِ سرمایهداریِ صنعتی است که اقتصاد زیر بنای #فرهنگ و #هنر و #ایمان و #اخلاق است. #انسان، خود، ساخته و پرداخته آن است. نه چنین بوده است، نه باید چنین باشد و با ویران کردن بنای سرمایهداری، نه چنین خواهد بود. در چشم ما #بورژوازی پلید است، نه تنها نابود میشود، که "باید" نابود شود... .
در نهایت شریعتی در صفحه ۸۳ مجموعه آثار ۱۰ چنین میپرسد: اکنون سوال اساسی این است که شما، اگر فردا رهبریِ یک جامعه را بدست گرفتید تا یک جامعهی بیطبقهی انقلابی براساس این #جهانبینی و این #ایدئولوژی (اسلام) بیافرینید، با این سرمایهها چه میکنید؟ با سرمایه داران چگونه رفتار میکنید؟ برای طبقهی #کارگر و دهقان چه ارمغانی بالاتر از #مارکسیسم دارید؟
🔸ارجاعات بسیاری به مجموعهی آثار دکتر علی شریعتی میتوان داد که در آن شریعتی از اتهامی که جناب دکتر #موسی_غنینژاد صاحب نظر مدعی #لیبرالیسم وارد میکند تبرئه میشود. نه تنها شریعتی، که نیم قرن بعد از وی دوستان #لیبرال و مخالف خوانان ایشان هنوز به صعوبت و مهابت تدبیر امور در شرایط بیرون افتادگی از #تاریخ و وضعیت پروبلماتیک توسعهنیافتگی التفات پیدا نکردهاند.
🔸رفاه؛ برخورداری؛ آب و #نان کافی و هوای پاک؛ شهرهای آباد و آزاد؛ خیابانهای شلوغ و شاد؛ اوضاع گل و بلبل؛ #قدرت ملی؛ #حکومت عدل؛ #جامعه_مدنی؛ سرآمدی در #علم و دانش و تکنولوژی؛ یک جامعهی #مدرن و اخلاقمدار و یک کشور مقتدر و عزتمند... همهی اینها را شریعتی با وسط کشیدن پای دین به وسط از ما گرفت..!
اسم اینها را میگذارند نقد شریعتی؛
🔸هیچ تعارضی در #هویت ایرانی و اسلامی و جهانی ما نبود؛ میدانستیم چقدر ایرانی هستیم چقدر #شیعه هستیم؛ چقدر چپ هستیم چقدر مدرن هستیم؛ خدا را با خرما با هم داشتیم؛ بین عوالمات سنتی پیشامدرن خویش و بی خدایی جهان جدید مغاکی صعبالعبور در میان نبود؛ مثل #اروپا بعد #مسیح؛ #کانت و #هگل و #کییرکگور و #هایدگر و... داشتیم و مجبور نبودیم یک دفعه بیافتیم به دامن جهان تعلیق ارزشها و باورها و ...
🔸گذشتهها گذشته! حالا پس از چهل و اندی سال که از شریعتی میگذرد؛ اندیشمندانی داریم که قابل قیاس با او نیستند؛ غولهایی داریم که به راه دشوار ما چراغ میگیرند؛ قرار نیست که برگردیم به عقب، #استحمار و #استضعاف و #ارتجاع رخت بربسته است؛ میدانیم به کجا میخواهیم برویم؛ زبان هم را میفهمیم؛ درد مشترک داریم و درمان را مشترکا با هم تدبیر کردهایم؛
...کاش همه چیز به همین سهولت قابل طرح بود، امـا نیست.
🔸شریعتی کتاب حلالمسائل نیست؛ شریعتی «مظهر المسائل» ماست؛ این ماییم که انبوهی از مسائلیم، از ایرانیت و اسلامیت و مدرنیت و مدنیت و ... ما تعارضات و تضادهای فرهنگی و تاریخی داشته و داریم؛ ما در بحرانهای جهانی هم شریکایم؛ روندهای جهانی بر بحرانهای ما دامن هم میزند؛ این دفعه غش کنیم به ایرانیت و پشت کنیم به اسلامیت، #ایران بهشت میشود؛ یا اگر روسری از سر برداریم سر از #پاریس در میآوریم..!
...
🔸نـه! گاه #متفکر مظهر همهی تعارضات تاریخیِ یک فرهنگ و جامعه میباشد و شریعتی چنین بود...
🔸هر بار به مناسبتهای مختلف سیلی از انتقادات به سمت شریعتی سرازیر میشود، دریغ از یک سوزن به خودمان در برابر یک جوالدوز به دیگری؛ هر چقدر هم پشت این فرافکنیها پنهان شویم، باز هم ناگزیریم از #خودآگاهی به وضعیت وجودی و تاریخی خویش؛ و من در مقام یک دانش آموختهی #جامعه_شناسی، در مجموعهی آثار شریعتی امکانات کثیری برای نیل به این خودآگاهی مییابم، علیرغم انتقاداتی که به وی وارد است و با وجود تفاوتهایی که در دوران ما با زمینه و زمانهی وی بوجود آمده است.
✅ @Shariati_Group
✍ دکتر #محمدحسن_علایی (جامعه شناس)
Telegram
.