Forwarded from احسان شريعتی Ehsan Shariati
🔷🔸«نه به کینه»
🔸علیه انواع نژادپرستی
در شب میلاد پیامآور مهر
🖋احسان شریعتی
🔸نژادپرستی(راسیسم) در آغاز نگرشی بود قایل به وجود نژادهای انسانی و نوعی سلسلهمراتب پایگانی تمایزگذارنده میان نژادهای برتر و پستتر. پیآمد عملی چنین عقیدهای تفکیک و تبعیض، ستمگری و بهرهکشی و گاه تخاصم فعال و خشونتآمیز میان انسانها بود. نژادپرستی با بهکاربستن مفهوم نژاد در مورد انسانها و خلط تفاوتهای طبیعی مشهود با تمایزات اجتماعی و رفتاری اقوام، همه را به شاخصهای نژادی تعبیر میکرد. نژادپرستی این پیشفرض جعلی را تبلیغ میکرد که علت انحصاری همهٔ تفاوتهای فرهنگی بیولوژیکی(۱) است . نژادپرستی زیستشناختی اما سادهترین شکل انواع خودپرستیهای جمعی و قوموقبیله و تبار و خاندانگراییهای افراطی شبهناسیونالیستی و شووینیستی بود. همین شکل ابتدایی نژادپرستی هم هنوز حتی در پیشرفتهترین کشورهای صنعتی جهان مانند ایالات متحده حضور فعال دارد؛ که استمرار آنرا در حوادث اخیر این کشور، و جنبش اعتراضی فراگیری که در غرب برانگیخت، دیدیم. اما بطورکلی، پس از جنگ دوم جهانی و برملا شدن ابعاد نسلکشی نژادی، نه تنها واژهٔ «نژاد» (و کاربردش در مورد انسان) زیر سؤال رفته که امروزه مفهوم «راسیسم» فراتر از حوزهٔ نژادی، به هر نوع خودگرایی جمعی حذف کنندهٔ دیگری نیز اطلاق میشود و از انواع و اشکال گوناگون نژادپرستی نه فقط قومی بلکه همچنین فرهنگی (و از جمله دینی و حتی متافیزیکی) سخن میرود، که البته در این موارد واژهٔ دیگری باید جست و نژادپرستی مفهوم گویایی برای رساندن این معنای کلی و دربرگیرندهٔ مصادیق متنوع گرایشهای خودمحورانهٔ بشر نیست، و فقط برای رساندن منظور و تسهیل تبادل آراء در گفتوگو با تسامح غیرعلمی، چه رسانهای چه عامیانه، از این قبیل اصطلاحات رایج و سرسامآور استفاده میشود: بنیادگرایی، رادیکالیسم، اسلامگرایی، اسلام سیاسی، اسلامهراسی، اسلامستیزی، سکولاریسم و لائیسیسم جنگی، و نوزایی جنگهای صلیبی دیروز در پوش جنگ تمدنهای امروز و...
🔹هنگامیکه قدرتها و دولتها پای به وادی دین و دکترین مینهند و خلاصه، در جشن و جنگ تبلیغاتی و رسانهای جمعی و جهانی امروز، در بازار مکاره و زبان زرگریِ واژگان و معیارهای افراطوتفریطی، اعم از دینی و ضددینی، تمدنی و ضدمدنی، فستیوالی برپا میشود از جنون و عدمتساهل، هراس و کینه، ستیز و تحریک، خون و خشونت، فناتیسم و پروفاناسیون(هتک حرمت)، آنچه در این «رژیمهای حقیقت» قربانی میشود، نفس حقیقت است، و عدالت و ارجشناسی دیگری، و انسانیت و دوستی، و صلح و آزادی.
🔸درچنین فضای شبههناک و آلودهای از سوء ظنّ و فهم سوء نسبت به دیگری، بار دیگر در شرایطی مشابه آستانهٔ جنگ جهانی اول قرار گرفتهایم، دورانی از گسترش سراسر ارضی بیماریهای همهگیر و برآمدن انواع نژادپرستی و اقتدارگرایی، و در چنین زمانی بود که برجستهترین فیلسوف آنزمان فرانسه، هانری برگسون، در برابر تمامی «اخلاق های بسته» و «دینهای ایستا» که «خاستگاهی» جز ترس از فروپاشی و مرگ، و عقل و پرسشگری نداشتند، بازگشت به سرچشمهٔ اخلاق «باز» و دین «پویا» را فرامیخواند(۲)، «سرچشمه»ای که جز «عشق و عرفان» نبود: دین و اخلاقِ همهٔ قهرمانان و قدیسان، بنیانگذاران و اصلاحگران، «عارفان» تحولخواه و تعالیجو .
————————————————————
۱- در طبقهبندیهای بیولوژیک، واژهٔ «نژاد»(race، از ریشهٔ ایتالیایی razza بهمعنای خانواده، خاستگاه، نوع)، یک پله پایینتر از «نوع» است که آنرا به زیرمجموعههایی قابل تلفیق با یکدیگر تقسیمپذیر میسازد (مثل اسب و خر). مفهوم نژاد که بهلحاظ بیولوژیکی پیچیدهتر و مسئلهزاتر از «نوع» است،غالبا غلط استفاده میشود. از آنجا که جمیعتهای انسانی با تفاوتهای ژنتیکی معناداری از هم متمایز نمیشوند، کاربرد آن بر موجودات انسانی بیشتر معنایی قراردادی و دلبخواهی دارد. (J.Ruffié, De la biologie à la culture, pp.99,102,144)
۲- نگا. هانری برگسون، "دو سرچشمه اخلاق و دین"، 1932
#نژاد_پرستی
#خود_پرستی
#نسل_کشی_نژادی
#بنیادگرایی
#انسانیت
#عشق_عرفان
#یادداشت
#احسان_شریعتی
✅ @Dr_ehsanshariati
🖇http://ehsanshariati.org/PostView?Action=Post&ID=53
🔸علیه انواع نژادپرستی
در شب میلاد پیامآور مهر
🖋احسان شریعتی
🔸نژادپرستی(راسیسم) در آغاز نگرشی بود قایل به وجود نژادهای انسانی و نوعی سلسلهمراتب پایگانی تمایزگذارنده میان نژادهای برتر و پستتر. پیآمد عملی چنین عقیدهای تفکیک و تبعیض، ستمگری و بهرهکشی و گاه تخاصم فعال و خشونتآمیز میان انسانها بود. نژادپرستی با بهکاربستن مفهوم نژاد در مورد انسانها و خلط تفاوتهای طبیعی مشهود با تمایزات اجتماعی و رفتاری اقوام، همه را به شاخصهای نژادی تعبیر میکرد. نژادپرستی این پیشفرض جعلی را تبلیغ میکرد که علت انحصاری همهٔ تفاوتهای فرهنگی بیولوژیکی(۱) است . نژادپرستی زیستشناختی اما سادهترین شکل انواع خودپرستیهای جمعی و قوموقبیله و تبار و خاندانگراییهای افراطی شبهناسیونالیستی و شووینیستی بود. همین شکل ابتدایی نژادپرستی هم هنوز حتی در پیشرفتهترین کشورهای صنعتی جهان مانند ایالات متحده حضور فعال دارد؛ که استمرار آنرا در حوادث اخیر این کشور، و جنبش اعتراضی فراگیری که در غرب برانگیخت، دیدیم. اما بطورکلی، پس از جنگ دوم جهانی و برملا شدن ابعاد نسلکشی نژادی، نه تنها واژهٔ «نژاد» (و کاربردش در مورد انسان) زیر سؤال رفته که امروزه مفهوم «راسیسم» فراتر از حوزهٔ نژادی، به هر نوع خودگرایی جمعی حذف کنندهٔ دیگری نیز اطلاق میشود و از انواع و اشکال گوناگون نژادپرستی نه فقط قومی بلکه همچنین فرهنگی (و از جمله دینی و حتی متافیزیکی) سخن میرود، که البته در این موارد واژهٔ دیگری باید جست و نژادپرستی مفهوم گویایی برای رساندن این معنای کلی و دربرگیرندهٔ مصادیق متنوع گرایشهای خودمحورانهٔ بشر نیست، و فقط برای رساندن منظور و تسهیل تبادل آراء در گفتوگو با تسامح غیرعلمی، چه رسانهای چه عامیانه، از این قبیل اصطلاحات رایج و سرسامآور استفاده میشود: بنیادگرایی، رادیکالیسم، اسلامگرایی، اسلام سیاسی، اسلامهراسی، اسلامستیزی، سکولاریسم و لائیسیسم جنگی، و نوزایی جنگهای صلیبی دیروز در پوش جنگ تمدنهای امروز و...
🔹هنگامیکه قدرتها و دولتها پای به وادی دین و دکترین مینهند و خلاصه، در جشن و جنگ تبلیغاتی و رسانهای جمعی و جهانی امروز، در بازار مکاره و زبان زرگریِ واژگان و معیارهای افراطوتفریطی، اعم از دینی و ضددینی، تمدنی و ضدمدنی، فستیوالی برپا میشود از جنون و عدمتساهل، هراس و کینه، ستیز و تحریک، خون و خشونت، فناتیسم و پروفاناسیون(هتک حرمت)، آنچه در این «رژیمهای حقیقت» قربانی میشود، نفس حقیقت است، و عدالت و ارجشناسی دیگری، و انسانیت و دوستی، و صلح و آزادی.
🔸درچنین فضای شبههناک و آلودهای از سوء ظنّ و فهم سوء نسبت به دیگری، بار دیگر در شرایطی مشابه آستانهٔ جنگ جهانی اول قرار گرفتهایم، دورانی از گسترش سراسر ارضی بیماریهای همهگیر و برآمدن انواع نژادپرستی و اقتدارگرایی، و در چنین زمانی بود که برجستهترین فیلسوف آنزمان فرانسه، هانری برگسون، در برابر تمامی «اخلاق های بسته» و «دینهای ایستا» که «خاستگاهی» جز ترس از فروپاشی و مرگ، و عقل و پرسشگری نداشتند، بازگشت به سرچشمهٔ اخلاق «باز» و دین «پویا» را فرامیخواند(۲)، «سرچشمه»ای که جز «عشق و عرفان» نبود: دین و اخلاقِ همهٔ قهرمانان و قدیسان، بنیانگذاران و اصلاحگران، «عارفان» تحولخواه و تعالیجو .
————————————————————
۱- در طبقهبندیهای بیولوژیک، واژهٔ «نژاد»(race، از ریشهٔ ایتالیایی razza بهمعنای خانواده، خاستگاه، نوع)، یک پله پایینتر از «نوع» است که آنرا به زیرمجموعههایی قابل تلفیق با یکدیگر تقسیمپذیر میسازد (مثل اسب و خر). مفهوم نژاد که بهلحاظ بیولوژیکی پیچیدهتر و مسئلهزاتر از «نوع» است،غالبا غلط استفاده میشود. از آنجا که جمیعتهای انسانی با تفاوتهای ژنتیکی معناداری از هم متمایز نمیشوند، کاربرد آن بر موجودات انسانی بیشتر معنایی قراردادی و دلبخواهی دارد. (J.Ruffié, De la biologie à la culture, pp.99,102,144)
۲- نگا. هانری برگسون، "دو سرچشمه اخلاق و دین"، 1932
#نژاد_پرستی
#خود_پرستی
#نسل_کشی_نژادی
#بنیادگرایی
#انسانیت
#عشق_عرفان
#یادداشت
#احسان_شریعتی
✅ @Dr_ehsanshariati
🖇http://ehsanshariati.org/PostView?Action=Post&ID=53
وب سایت رسمی احسان شریعتی
«نه به کینه»
نژادپرستی(راسیسم) در آغاز نگرشی بود قایل به وجود نژادهای انسانی و نوعی سلسلهمراتب پایگانی تمایزگذارنده میان نژادهای برتر و پستتر...
″... #ناسیونالیسم در معنای کلاسیک آن عبارت است از: تکیه بر خصوصیات نژادی و قومی...
🔅ناسیونالیسم را باید از بیماری #نژاد_پرستی (#راسیسم) و خاکپرستی (#شوونیسم) که مزاجش برای سرایت این بیماریها مستعد است، دور داشت و آنرا بر روی پایههای عینی و علمی و انسانیاش استوار کرد. ناسیونالیسم یک واقعیت ثابت ابدی نیست، یک پدیده دیالکتیکی است. بدین معنی که هنگامی ناسیونالیسم پدید میآید که در معرض نفی و کتمان قرار میگیرد یا تحقیر میشود و تحقیر خود یک نوع نفی و کتمان ارزشها و فضیلتها است. (ملت #یهود از هنگامی پدید آمد که در جامعه مسیحیت غربی، وجودش و یا ارزشهای وجودیش انکار میشد. #صهیونیسم جبرأ و منطقأ زادهی آنتی سمیتیسم است.
در تاریخ #ایران میبینیم، ناسیونالیسم ایرانی در برابر هجوم #اسلام خاموش است، اما در سلطنت اموی پدیدار میشود و جان میگیرد، زیرا اسلام تنها به نوع تفکر و اعتقاد مذهبی کار داشت و نیز شکل اجتماعی و سیاسی و روابط گروهی و فردی #ایران را میخواست تغییر دهد، در حالیکه رژیم #بنیامیه با تکیه بر عربیت و تفاخر، به تحقیر #ملت و انکار ارزشهای فرهنگی و مفاخر ملی وکشتن #تاریخ ایران میکوشید. ملت ایران در برابر ملت #عرب قرار گرفت، عرب، درحالیکه میکوشید ملیت ایرانی را نفی کند، آنرا خلق میکرد).
🔅این حقیقت که ناسیونالیسم منطقأ نه یک #مکتب بلکه یک پدیده دیالکتیکی است آنرا در شرایط کنونی جهان، بعنوان آنتی تزی در قبال #امپریالیسم استعماری در شکل سیاسی و اقتصادی و بخصوص فرهنگی و فکریاش مشخص میسازد... از اینرو، #روشنفکر با علم بدین امر که در بسیاری از موارد، طبقهی برخوردار و بخصوص دستگاه رهبری آن، از ناسیونالیسم ماسک فریبندهای برای سیمای #استثمار خود، و مادهای کورکنندهی #خودآگاهی طبقاتی توده ساخته است، باید تنها در مرحلهی مبارزه ضدامپریالیستی و استعماری در سنگرهای این پایگاه موضع گیرد، چه در زمان ما ناسیونالیسم منطقأ یک واقعیت ضداستعماری است، چنانکه #استعمار یک واقعیت ضدناسیونالیستی است.
🔅از آن رو که استعمار، یک واقعیت ضد #ملی و فوق طبقاتی و زیربنای اجتماعیِ جامعههای استعمارزده است، ناسیونالیسم به عنوان تکیه بر ارزشهای فرهنگی و واقعیت تاریخی و موجودیت مشخص و مستقل ملی باید تکیهگاه روشنفکر در فوریترین و حیاتیترین مبارزه باشد و چون ناسیونالیسم منطقأ یک واقعیت دیالکتیکیِ زاده استعمار و امپریالیسم است، تکیه بر آن نه یک امر ایدهآلیستی و عاطفی و ناشی از احساسات ارتجاعی و نژادپرستی و تفاخرات خودخواهانه جاهلی، بلکه یک
موضع گیری منطقی و علمی و عینی و کاملاً مترقیانه است.
🔅پس از پایان یافتن مرحلهی مبارزه ضدامپریالیستی و طرد کامل استعمار، بیدرنگ شکل مبارزه باید دگرگون شود و به داخل کشیده شود و ادامهی ناسیونالیسم بعنوان وحدت ملی، در این زمان، به صورت فریاد کشیدن و رجزخوانیهای حماسی در صحنهای است که دشمن غایب است و هیاهوئی است برای اغفال #مردم در درون شهر!
در این مرحله، مبارزه از شکل ملی خود به شکل طبقاتی تغییر مییابد و شعار "برادری" که در برابر بیگانه معنی و مورد دارد، باید جای خود را به شعار "برابری" بدهد. این نکته را باید بعنوان یک اصل اعتقادی پذیرفت که اعتقاد «رهبران ملی» به اینکه ناسیونالیسم یک پیوند ابدی و یک ایدهآل سرمدی است، شعاری است که بههمان اندازه که در مرحلهی مبارزه ضداستعماری حیاتی و سازنده است، پس از طی این مرحله و نیل به #استقلال، وجههی منفی و ارتجاعی و انحطاط آوری مییابد ...″
✅ @Shariati_Group
📚 معلم علےشریعتے
مجموعه آثار ۴ / بازگشت
🔅ناسیونالیسم را باید از بیماری #نژاد_پرستی (#راسیسم) و خاکپرستی (#شوونیسم) که مزاجش برای سرایت این بیماریها مستعد است، دور داشت و آنرا بر روی پایههای عینی و علمی و انسانیاش استوار کرد. ناسیونالیسم یک واقعیت ثابت ابدی نیست، یک پدیده دیالکتیکی است. بدین معنی که هنگامی ناسیونالیسم پدید میآید که در معرض نفی و کتمان قرار میگیرد یا تحقیر میشود و تحقیر خود یک نوع نفی و کتمان ارزشها و فضیلتها است. (ملت #یهود از هنگامی پدید آمد که در جامعه مسیحیت غربی، وجودش و یا ارزشهای وجودیش انکار میشد. #صهیونیسم جبرأ و منطقأ زادهی آنتی سمیتیسم است.
در تاریخ #ایران میبینیم، ناسیونالیسم ایرانی در برابر هجوم #اسلام خاموش است، اما در سلطنت اموی پدیدار میشود و جان میگیرد، زیرا اسلام تنها به نوع تفکر و اعتقاد مذهبی کار داشت و نیز شکل اجتماعی و سیاسی و روابط گروهی و فردی #ایران را میخواست تغییر دهد، در حالیکه رژیم #بنیامیه با تکیه بر عربیت و تفاخر، به تحقیر #ملت و انکار ارزشهای فرهنگی و مفاخر ملی وکشتن #تاریخ ایران میکوشید. ملت ایران در برابر ملت #عرب قرار گرفت، عرب، درحالیکه میکوشید ملیت ایرانی را نفی کند، آنرا خلق میکرد).
🔅این حقیقت که ناسیونالیسم منطقأ نه یک #مکتب بلکه یک پدیده دیالکتیکی است آنرا در شرایط کنونی جهان، بعنوان آنتی تزی در قبال #امپریالیسم استعماری در شکل سیاسی و اقتصادی و بخصوص فرهنگی و فکریاش مشخص میسازد... از اینرو، #روشنفکر با علم بدین امر که در بسیاری از موارد، طبقهی برخوردار و بخصوص دستگاه رهبری آن، از ناسیونالیسم ماسک فریبندهای برای سیمای #استثمار خود، و مادهای کورکنندهی #خودآگاهی طبقاتی توده ساخته است، باید تنها در مرحلهی مبارزه ضدامپریالیستی و استعماری در سنگرهای این پایگاه موضع گیرد، چه در زمان ما ناسیونالیسم منطقأ یک واقعیت ضداستعماری است، چنانکه #استعمار یک واقعیت ضدناسیونالیستی است.
🔅از آن رو که استعمار، یک واقعیت ضد #ملی و فوق طبقاتی و زیربنای اجتماعیِ جامعههای استعمارزده است، ناسیونالیسم به عنوان تکیه بر ارزشهای فرهنگی و واقعیت تاریخی و موجودیت مشخص و مستقل ملی باید تکیهگاه روشنفکر در فوریترین و حیاتیترین مبارزه باشد و چون ناسیونالیسم منطقأ یک واقعیت دیالکتیکیِ زاده استعمار و امپریالیسم است، تکیه بر آن نه یک امر ایدهآلیستی و عاطفی و ناشی از احساسات ارتجاعی و نژادپرستی و تفاخرات خودخواهانه جاهلی، بلکه یک
موضع گیری منطقی و علمی و عینی و کاملاً مترقیانه است.
🔅پس از پایان یافتن مرحلهی مبارزه ضدامپریالیستی و طرد کامل استعمار، بیدرنگ شکل مبارزه باید دگرگون شود و به داخل کشیده شود و ادامهی ناسیونالیسم بعنوان وحدت ملی، در این زمان، به صورت فریاد کشیدن و رجزخوانیهای حماسی در صحنهای است که دشمن غایب است و هیاهوئی است برای اغفال #مردم در درون شهر!
در این مرحله، مبارزه از شکل ملی خود به شکل طبقاتی تغییر مییابد و شعار "برادری" که در برابر بیگانه معنی و مورد دارد، باید جای خود را به شعار "برابری" بدهد. این نکته را باید بعنوان یک اصل اعتقادی پذیرفت که اعتقاد «رهبران ملی» به اینکه ناسیونالیسم یک پیوند ابدی و یک ایدهآل سرمدی است، شعاری است که بههمان اندازه که در مرحلهی مبارزه ضداستعماری حیاتی و سازنده است، پس از طی این مرحله و نیل به #استقلال، وجههی منفی و ارتجاعی و انحطاط آوری مییابد ...″
✅ @Shariati_Group
📚 معلم علےشریعتے
مجموعه آثار ۴ / بازگشت
Telegram
.