📌 شریعتی مظهر تعارضات تاریخی ماست!
🔅رفاه؛ برخورداری؛ آب و نان کافی و هوای پاک؛ شهرهای آباد و آزاد؛ خیابانهای شلوغ و شاد؛ اوضاع گل و بلبل؛ قدرت ملی؛ حکومت عدل؛ جامعه مدنی؛ سرآمدی در علم و دانش و تکنولوژی؛ یک جامعهی مدرن و اخلاقمدار و یک کشور مقتدر و عزتمند... همهی اینها را #شریعتی با وسط کشیدن پای #دین به وسط، از ما گرفت..!
اسم اینها را میگذارند #نقد شریعتی؛
🔅هیچ تعارضی در #هویت ایرانی و اسلامی و جهانی ما نبود؛ میدانستیم چقدر ایرانی هستیم، چقدر #شیعه هستیم؛ چقدر چپ هستیم، چقدر #مدرن هستیم؛
#خدا را با خرما با هم داشتیم؛ بین عوالمات سنتیِ پیشامدرن خویش و بیخداییِ جهان جدید، مغاکی صعبالعبور در میان نبود؛ مثل اروپا بعد مسیح؛ #کانت، #هگل و #کییرکگور و #هایدگر و...داشتیم! و مجبور نبودیم یک دفعه بیافتیم به دامن جهانِ تعلیق ارزشها و باورها و ...
🔅گذشتهها گذشته! حالا پس از چهلواندی سال که از شریعتی میگذرد، اندیشمندانی داریم که قابل قیاس با او نیستند؛ غولهایی داریم که به راه دشوار ما چراغ میگیرند! ؛ قرار نیست که برگردیم به عقب، #استحمار و #استضعاف و #ارتجاع رخت بربسته است؛ میدانیم به کجا میخواهیم برویم؛ زبان هم را میفهمیم؛ درد مشترک داریم و درمان را مشترکا با هم تدبیر کردهایم؛
...کاش همه چیز به همین سهولت قابل طرح بود، اما نیست!
🔅شریعتی کتاب حلالمسائل نیست؛ شریعتی مظهرالمسائل ماست؛ این ماییم که انبوهی از مسائل هستیم. از ایرانیت و اسلامیت و مدرنیت و مدنیت و... ما تعارضات و تضادهای فرهنگی و تاریخی داشته و داریم؛ ما در بحرانهای جهانی هم شریکیم؛ روندهای جهانی هم بر بحرانهای ما دامن میزند؛ این دفعه غش کنیم به ایرانیت و پشت کنیم به اسلامیت! #ایران #بهشت میشود؛ یا اگر روسری از سر برداریم سر از #پاریس در میآوریم؛
🔅نـه! گاه متفکر، مظهر همهی تعارضات تاریخیِ یک #فرهنگ و جامعه میباشد و شریعتی چنین بود...
هر بار به مناسبتهای مختلف سیلی از انتقادات به سمت شریعتی سرازیر میشود. دریغ از یک سوزن به خودمان در برابر یک جوالدوز به دیگری...
هر چقدر هم پشت این فرافکنیها پنهان شویم باز هم ناگزیریم از #خودآگاهی به وضعیت وجودی و تاریخیِ خویش؛ و من در مقام یک دانش آموختهی #جامعه_شناسی در مجموعهی آثار شریعتی، امکانات کثیری برای نیل به این خودآگاهی مییابم، علیرغم انتقاداتی که به وی وارد است و با وجود تفاوتهایی که در دوران ما با زمینه و زمانهی وی بوجود آمده است.
✍ دکتر #محمدحسن_علایی
✅ @Shariati_Group
🔅رفاه؛ برخورداری؛ آب و نان کافی و هوای پاک؛ شهرهای آباد و آزاد؛ خیابانهای شلوغ و شاد؛ اوضاع گل و بلبل؛ قدرت ملی؛ حکومت عدل؛ جامعه مدنی؛ سرآمدی در علم و دانش و تکنولوژی؛ یک جامعهی مدرن و اخلاقمدار و یک کشور مقتدر و عزتمند... همهی اینها را #شریعتی با وسط کشیدن پای #دین به وسط، از ما گرفت..!
اسم اینها را میگذارند #نقد شریعتی؛
🔅هیچ تعارضی در #هویت ایرانی و اسلامی و جهانی ما نبود؛ میدانستیم چقدر ایرانی هستیم، چقدر #شیعه هستیم؛ چقدر چپ هستیم، چقدر #مدرن هستیم؛
#خدا را با خرما با هم داشتیم؛ بین عوالمات سنتیِ پیشامدرن خویش و بیخداییِ جهان جدید، مغاکی صعبالعبور در میان نبود؛ مثل اروپا بعد مسیح؛ #کانت، #هگل و #کییرکگور و #هایدگر و...داشتیم! و مجبور نبودیم یک دفعه بیافتیم به دامن جهانِ تعلیق ارزشها و باورها و ...
🔅گذشتهها گذشته! حالا پس از چهلواندی سال که از شریعتی میگذرد، اندیشمندانی داریم که قابل قیاس با او نیستند؛ غولهایی داریم که به راه دشوار ما چراغ میگیرند! ؛ قرار نیست که برگردیم به عقب، #استحمار و #استضعاف و #ارتجاع رخت بربسته است؛ میدانیم به کجا میخواهیم برویم؛ زبان هم را میفهمیم؛ درد مشترک داریم و درمان را مشترکا با هم تدبیر کردهایم؛
...کاش همه چیز به همین سهولت قابل طرح بود، اما نیست!
🔅شریعتی کتاب حلالمسائل نیست؛ شریعتی مظهرالمسائل ماست؛ این ماییم که انبوهی از مسائل هستیم. از ایرانیت و اسلامیت و مدرنیت و مدنیت و... ما تعارضات و تضادهای فرهنگی و تاریخی داشته و داریم؛ ما در بحرانهای جهانی هم شریکیم؛ روندهای جهانی هم بر بحرانهای ما دامن میزند؛ این دفعه غش کنیم به ایرانیت و پشت کنیم به اسلامیت! #ایران #بهشت میشود؛ یا اگر روسری از سر برداریم سر از #پاریس در میآوریم؛
🔅نـه! گاه متفکر، مظهر همهی تعارضات تاریخیِ یک #فرهنگ و جامعه میباشد و شریعتی چنین بود...
هر بار به مناسبتهای مختلف سیلی از انتقادات به سمت شریعتی سرازیر میشود. دریغ از یک سوزن به خودمان در برابر یک جوالدوز به دیگری...
هر چقدر هم پشت این فرافکنیها پنهان شویم باز هم ناگزیریم از #خودآگاهی به وضعیت وجودی و تاریخیِ خویش؛ و من در مقام یک دانش آموختهی #جامعه_شناسی در مجموعهی آثار شریعتی، امکانات کثیری برای نیل به این خودآگاهی مییابم، علیرغم انتقاداتی که به وی وارد است و با وجود تفاوتهایی که در دوران ما با زمینه و زمانهی وی بوجود آمده است.
✍ دکتر #محمدحسن_علایی
✅ @Shariati_Group
Telegram
.
🟠 تقلیل شریعتی به "کویریات" قابل دفاع نیست!
🔅دکتر #سروش_دباغ در نوشتهی خویش به مناسبت سالروز درگذشت شریعتی، ضمن ذکر برخی خاطرات و تعارفات، #شریعتی را به #کویریات تقلیل داده است. دکتر دباغ مینویسد: "به نزد من بخش زیادی از #اجتماعیات و #اسلامیات او امروز دیگر به کار نمیآید و گرهی از کار ما نمیگشاید، که ناموجه است؛ کویریات ماندگارترین بخش آثار اوست".
🔅به نظر میرسد بعضی از اصحاب اندیشه در دامن زدن به برخی مشهورات در خصوص شریعتی کوتاه نمیآیند؛ من خود در سخنرانی خویش در #۱۶_آذر ۱۳۹۹ در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی به اهمیت زبان و بوطیقای خاص شریعتی در کویریات و امکانات نهفته در آن در مواجهه با #نیهیلیسم دوران جدید اشاره کردهام. اما معتقد هم نیستم که از اسلامیات و اجتماعیات وی باید گذشت، گرچه بیتردید باید آنها را به بوتهی نقد کشید. تلاشهای مشابهی در بین سایر پژوهندگان نیز میتوان سراغ گرفت که به تقلیل شریعتی به کویریات مبادرت ورزیدهاند.
🔅به نظر میرسد #سروش پسر چندان که پدر بزرگوار ایشان؛ به موازات ناکامی در پروژهی حکمی و اجتماعیِ خویش به سمت ذوق ورزی در هوای شاعران کشیده شدهاند!
🔅حالا اگر پدر #مولانا را برکشیده است، وی به سپهری دلمشغول است. و شاید از همین جهت کویریات را ترجيح داده است. البته با دکتر دباغ همداستان هستم که کویریات به جهت سبک خاص نوشتاری آن در طول زمان ماندگارتر است. از طرفی باید پذیرفت چنین امکانی در نگارش که وجه اگزیستانسیل عمیقی دارد به میزان زیادی از عهدهی سروش بزرگ هم بیرون بوده است، حتی در قمار عاشقانه که اساساً میتوانست محمل خوبی برای اینگونه طبع آزماییها باشد.
🔅باری ارزیابیهای شتابزده در خصوص شریعتی در غیاب «مطالعات آکادمیک» همچنان تداوم دارد. شریعتی در اسلامیات و اجتماعیات ما را به بازخوانی انتقادی متون #سنت تاریخی خویش فرا میخواند و ما را به آسیبهای سنت احیا نشده تذکار میدهد. او زیستجهان جدید را به رسمیت میشناسد و به زندگی آری میگوید. با این همه، جستوجوی امکانات نو در تفکر شریعتی میتواند و باید برای یک ارزیاب منتقد و مطالبهگر همچنان به عنوان پروژهای ناتمام تلقی شود. شریعتی ما را به خویشتن انسانیِ خویش فرا میخواند و ما را به ضرورت نیل به #خودآگاهی تاریخی، اجتماعی، وجودی از وضعیت خویش دعوت میکند. این دعوت علیالاصول نمیتواند تهی از عناصر تاریخی و فرهنگیِ ما باشد. غنای این دعوت باید بر فرازهای درخشانی که وی از #حکمت و #هنر مردمان این سرزمین در آثار خویش گنجانده است، مورد واکاوی قرار گیرد.
✍ دکتر #محمدحسن_علایی
✅ @Shariati_Group
🔅دکتر #سروش_دباغ در نوشتهی خویش به مناسبت سالروز درگذشت شریعتی، ضمن ذکر برخی خاطرات و تعارفات، #شریعتی را به #کویریات تقلیل داده است. دکتر دباغ مینویسد: "به نزد من بخش زیادی از #اجتماعیات و #اسلامیات او امروز دیگر به کار نمیآید و گرهی از کار ما نمیگشاید، که ناموجه است؛ کویریات ماندگارترین بخش آثار اوست".
🔅به نظر میرسد بعضی از اصحاب اندیشه در دامن زدن به برخی مشهورات در خصوص شریعتی کوتاه نمیآیند؛ من خود در سخنرانی خویش در #۱۶_آذر ۱۳۹۹ در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی به اهمیت زبان و بوطیقای خاص شریعتی در کویریات و امکانات نهفته در آن در مواجهه با #نیهیلیسم دوران جدید اشاره کردهام. اما معتقد هم نیستم که از اسلامیات و اجتماعیات وی باید گذشت، گرچه بیتردید باید آنها را به بوتهی نقد کشید. تلاشهای مشابهی در بین سایر پژوهندگان نیز میتوان سراغ گرفت که به تقلیل شریعتی به کویریات مبادرت ورزیدهاند.
🔅به نظر میرسد #سروش پسر چندان که پدر بزرگوار ایشان؛ به موازات ناکامی در پروژهی حکمی و اجتماعیِ خویش به سمت ذوق ورزی در هوای شاعران کشیده شدهاند!
🔅حالا اگر پدر #مولانا را برکشیده است، وی به سپهری دلمشغول است. و شاید از همین جهت کویریات را ترجيح داده است. البته با دکتر دباغ همداستان هستم که کویریات به جهت سبک خاص نوشتاری آن در طول زمان ماندگارتر است. از طرفی باید پذیرفت چنین امکانی در نگارش که وجه اگزیستانسیل عمیقی دارد به میزان زیادی از عهدهی سروش بزرگ هم بیرون بوده است، حتی در قمار عاشقانه که اساساً میتوانست محمل خوبی برای اینگونه طبع آزماییها باشد.
🔅باری ارزیابیهای شتابزده در خصوص شریعتی در غیاب «مطالعات آکادمیک» همچنان تداوم دارد. شریعتی در اسلامیات و اجتماعیات ما را به بازخوانی انتقادی متون #سنت تاریخی خویش فرا میخواند و ما را به آسیبهای سنت احیا نشده تذکار میدهد. او زیستجهان جدید را به رسمیت میشناسد و به زندگی آری میگوید. با این همه، جستوجوی امکانات نو در تفکر شریعتی میتواند و باید برای یک ارزیاب منتقد و مطالبهگر همچنان به عنوان پروژهای ناتمام تلقی شود. شریعتی ما را به خویشتن انسانیِ خویش فرا میخواند و ما را به ضرورت نیل به #خودآگاهی تاریخی، اجتماعی، وجودی از وضعیت خویش دعوت میکند. این دعوت علیالاصول نمیتواند تهی از عناصر تاریخی و فرهنگیِ ما باشد. غنای این دعوت باید بر فرازهای درخشانی که وی از #حکمت و #هنر مردمان این سرزمین در آثار خویش گنجانده است، مورد واکاوی قرار گیرد.
✍ دکتر #محمدحسن_علایی
✅ @Shariati_Group
Telegram
.
نیایش بهعنوان نیاز آدمی و همچنین احساس عاشقانه و عارفانه آدمی، دو نوع دعا را بوجود آورده که ما با هر دو نوعش آشنا هستیم.
اما #اسلام، این دو بعد اساسیِ #دعا را حفظ کرده و بعد سومی نیز بر آن افزوده که (تا آنجایی که من آشنائی دارم) ویژهی دعای اسلامی است و آن عبارتست از: بعد #آگاهی فکری و یا بخش #حکمت باصطلاح خود اسلام، که بر دو بخش دیگری که ابزار احساس و #عشق و همچنین ارائه احتیاج ونیاز و #فقر نیایشگر باشد، افزوده است، به این معنا که یک متن کامل از یک دعای مستند اسلامی شامل سه بعد است که سه نیاز را برآورده میکند. یکی تجلی فقر - نیاز ، و یکی تجلی احساس عارفانه و عاشقانه که فقط راز و نیاز یک عاشق است، و سوم "آموزش فکری، علمی و ایجاد #خودآگاهی فلسفی و اعتقادی در متن دعا برای نیایشگر است.
اینجاست که کاملاً جهت دعا فرق میکند؛ همیشه دعا جهتش ازطرف #انسان بطرف مجرد، بطرف خداست، در بعد آگاهی برعکس نیایشگر در حالی که دعا میکند، در حقیقت مخاطب خود اوست، برای اینکه دراین قسمت حکمت ( که نمونهاش خواهد آمد و در این بعد سوم که بعد آگاهی است، یا بعد #ایدئولوژی، یا بعد اعتقادی، (که آموزش فکری اسمش را میگذارم) در حالیکه من #خدا را میخواهم در شکلی که نامش دعاست، خودم، مخاطبم، و دغا، متن درس است. و اینجاست که در حقیقت دعا کننده خود طرف سخن است. و اینست بعد سومی که در دعای اسلامی اضافه میشود...
اما #شیعه، که در عالیترین شکلش، دعای #امام_سجاد (بعد از پدرانش) میباشد ، بخاطر سر نوشت تاریخی و اجتماعی خاص شیعه که مبارزه با دستگاه حاکم بوده، و هم چنین نداشتن هیچگونه وسیله جهاد، ونیز نداشتن حق بیان و قلم برای بیان دردهای اجتماعی، شعارهای طبقاتی، اجتماعی، اجتهادی، فکری، گروهی، ارائه خواستها، ايدهآلها، اصول عقاید خودش، و عرضه کردن اساسیترین رنجها و اساسیترین آرزوهای گروه خودش، بـرخودش و دیگران، فرم دعا را بعنوان وسیلهی #جهاد و نیز وسیلهی ارائه و بیان افکار اجتماعی، رنجها، دردها، و همچنین سرنوشت خاص شیعه، گذشتهاش، مصیبتها، فاجعهها، ارادهها، آرزوها، تسليم ها، جنایات، ظلمها، مظلوميتها، جلادیها، و شهادتها که مجموعا سرنوشت تاریخی شیعه را در #تاریخ اسلام شکل میداده، همهی آنها در متن «دعای شیعی» تجلی دارد. و میبینیم که در اینجا، دعا هم یک نوع حرف زدن است با خدا، چنانکه همیشه بوده و در شیعه «یک نوع حرفها را زدن» بنابراین دعای شیعه بصورت کاملترین مکتب خودش در چهار بعد مشخص است:
نیاز - عشق - آگاهی - مبارزه
✅ @Shariati_Group
📚 معلم علےشریعتے
مجموعه آثار ۸ / نیایش / زیباترین روح پرستنده
اما #اسلام، این دو بعد اساسیِ #دعا را حفظ کرده و بعد سومی نیز بر آن افزوده که (تا آنجایی که من آشنائی دارم) ویژهی دعای اسلامی است و آن عبارتست از: بعد #آگاهی فکری و یا بخش #حکمت باصطلاح خود اسلام، که بر دو بخش دیگری که ابزار احساس و #عشق و همچنین ارائه احتیاج ونیاز و #فقر نیایشگر باشد، افزوده است، به این معنا که یک متن کامل از یک دعای مستند اسلامی شامل سه بعد است که سه نیاز را برآورده میکند. یکی تجلی فقر - نیاز ، و یکی تجلی احساس عارفانه و عاشقانه که فقط راز و نیاز یک عاشق است، و سوم "آموزش فکری، علمی و ایجاد #خودآگاهی فلسفی و اعتقادی در متن دعا برای نیایشگر است.
اینجاست که کاملاً جهت دعا فرق میکند؛ همیشه دعا جهتش ازطرف #انسان بطرف مجرد، بطرف خداست، در بعد آگاهی برعکس نیایشگر در حالی که دعا میکند، در حقیقت مخاطب خود اوست، برای اینکه دراین قسمت حکمت ( که نمونهاش خواهد آمد و در این بعد سوم که بعد آگاهی است، یا بعد #ایدئولوژی، یا بعد اعتقادی، (که آموزش فکری اسمش را میگذارم) در حالیکه من #خدا را میخواهم در شکلی که نامش دعاست، خودم، مخاطبم، و دغا، متن درس است. و اینجاست که در حقیقت دعا کننده خود طرف سخن است. و اینست بعد سومی که در دعای اسلامی اضافه میشود...
اما #شیعه، که در عالیترین شکلش، دعای #امام_سجاد (بعد از پدرانش) میباشد ، بخاطر سر نوشت تاریخی و اجتماعی خاص شیعه که مبارزه با دستگاه حاکم بوده، و هم چنین نداشتن هیچگونه وسیله جهاد، ونیز نداشتن حق بیان و قلم برای بیان دردهای اجتماعی، شعارهای طبقاتی، اجتماعی، اجتهادی، فکری، گروهی، ارائه خواستها، ايدهآلها، اصول عقاید خودش، و عرضه کردن اساسیترین رنجها و اساسیترین آرزوهای گروه خودش، بـرخودش و دیگران، فرم دعا را بعنوان وسیلهی #جهاد و نیز وسیلهی ارائه و بیان افکار اجتماعی، رنجها، دردها، و همچنین سرنوشت خاص شیعه، گذشتهاش، مصیبتها، فاجعهها، ارادهها، آرزوها، تسليم ها، جنایات، ظلمها، مظلوميتها، جلادیها، و شهادتها که مجموعا سرنوشت تاریخی شیعه را در #تاریخ اسلام شکل میداده، همهی آنها در متن «دعای شیعی» تجلی دارد. و میبینیم که در اینجا، دعا هم یک نوع حرف زدن است با خدا، چنانکه همیشه بوده و در شیعه «یک نوع حرفها را زدن» بنابراین دعای شیعه بصورت کاملترین مکتب خودش در چهار بعد مشخص است:
نیاز - عشق - آگاهی - مبارزه
✅ @Shariati_Group
📚 معلم علےشریعتے
مجموعه آثار ۸ / نیایش / زیباترین روح پرستنده
Telegram
.
#شریعتی در کتاب "انسان بیخود" سخن از "اسلام فرهنگ" در برابر "اسلام مکتب" میزند و بر این باور بود که برای جهش اجتماعی نیاز به چرخش از اسلامِ #فرهنگ به سمت اسلام #مکتب هستیم. یکی از نمادهای #اسلام به مثابه #ایدئولوژی حجاب مکتبی زنان بود که بین پوشش سنتی زنان مسلمان و پوشش غربی زنان یک مدل سوم ایجاد کرده بود. اما آنچه "فاطمه" فاطمه است شریعتی را از دو مدل دیگر متمایز میکرد، "خودآگاهی زن" بود که بر اساس آگاهی ایدئولوژیک #حجاب را برگزیده بود ولی گفتمانی که بخشی از #قدرت مبتنی بر آن میخواهد زنان را محجبه کند، هیچ نشانی از خودآگاهی ایدئولوژیک ندارد بل میگوید حجاب التزام شرعی است و #دولت آن را #قانون کرده است و عدم التزام به آن مجازات قانونی دارد. به سادگی میتوان دریافت که دال مکتب که سوژهوارگی و #آگاهی و #خودآگاهی و #انتخاب بود فدای التزام شرعی-فقهی شده است و این کانون تنش است.
✍ دکتر #سیدجواد_میری
✅ @Shariati_Group
🆔 @seyedjavadmiri
✍ دکتر #سیدجواد_میری
✅ @Shariati_Group
🆔 @seyedjavadmiri
✴️ آیا صدای اهل تفکر شنیده میشود؟!
🔅قسمی #نیهیلیسم هست که کمتر از آن صحبت شده است، نیهیلیسمی که پای اهالی #فلسفه و #فرهنگ را میگیرد؛ که از آن به "نیهیلیسم بسیط" میتوان تعبیر کرد؛ در مقابل نیهیلیسم مرکب!
🔅کسانی که در دل یک فرهنگ، عمر خویش را مصروف فلسفهورزی و پژوهشهای فرهنگی کردهاند، وقتی در نهایت نتوانستهاند به واقع منشأ اثر باشند، در دل انواع تباهیها ابدا بعید نیست که دچار نوعی نیهیلیسم شوند.
🔅نیهیلیسم یک پدیدهی فراگیر هست که سرتاسر جهان ما را در نوردیده است، اما آن هنگام که اهالی تفکری که خود همین مفاهیم را به جامعه میشناسانند، با همین سلاحِ کشنده از پای درآیند، جای تأسف بیشتری دارد.
🔅بگذارید بیمقدمه، تعریفی اجمالی از "اهل تفکر" ارائه دهم. مراد نگارنده از این مفهوم، عبارت است از فئهی قلیلی که سوالات بنیادین خویش را به واسطهی رجوع به منابع اندیشگی و با توسل به متفکران هم روزگار خویش تا سر حد امکان پیگیری کرده و میکنند، حال محتمل است گذرشان به #آکادمی افتاده باشد، یا نه؛ هم آنان که با #کتاب انس دارند، پای درس اساتید تلمذ کردهاند، از #شعور متعارف تبعیت نمیکنند، زندگی را نااندیشیده گذاشته و نمیگذرند، در طبیعت ثانویهی خویش بیتوته کردهاند، با خود خلوت دارند و صاحب #وقت تفکرند، تا آنجا که ممکن است...
با #سنت تاریخی خویش قهر نکردهاند و میکوشند تا آن را در افق معاصرت فهم کنند، نه اینکه از موضع #عقل مدرن منکر آنها شوند، به جهان جدید گشودهاند، از فلسفه و #هنر بهرهها دارند، #شعر را میفهمند، راه خویش را از تودههای منتشر جدا کردهاند، به مصرفگرایی و وراجی روی خوش نشان نمیدهند، از ادا و اطوار روشنفکری بیزارند چندانکه از ظاهرگرایان و قشریاندیشان، و از ایدئولوژیهای مسلط دوران و جامعه در فاصلهی معناداری میایستند و در کل از راهی نمیروند که روندگان آن زیاد است...
🔅نگارنده معتقد است چنین فئهی قلیلی در #ایران امروز دچار «غربت» مضاعفی هستند؛
▫️اولاً هم دلسوز #دولت و هم خیرخواه #ملت هستند، اما در میان هیچ کدام مخاطب خویش را نمییابند، و به دنبال نفع شخصی نیستند.
▫️ثانیا، درد توسعهنیافتگی تاریخی را فهم کردهاند و به صورت دو جانبه از سمت افراطیون #سنتگرا و #نوگرا رانده میشوند.
▫️ثالثا نمیتوانند به تندرویها و تعصبات غیراصیل رضایت دهند،
▫️و رابعاً دچارند به #تفکر و تعقل، حتی به نحو ناخواستهای دچارند، یعنی نمیتوانند در این شرایط خطیر فرار را بر قرار ترجیح دهند. اینکه معتقدم به نحو مضاعفی غریباند چون با روزمرگی صرف در زیست-جهان جدید هم بیگانهاند...
🔅سخن آخر اینکه در اثبات مدعای خویش میتوانم سه گروه را مورد خطاب قرار دهم که آیا به اهل تفکر روزگار خویش وقعی مینهند، دولت، ملت و روشنفکران!
🔅لابد خواهند گفت که این تمنا از حیطهی این هر سه گروه بیرون است. بله، بیرون است، اما چرا باید دولتی که با بحرانهای ریز و درشت سر و کار دارد سراغ اهل تفکر را نگیرد، ملتی که به لحاظ تاریخی در عقبماندگی بسر میبرد عزمیتی به سمت اهل تفکر خویش نداشته باشد، و روشنفکری که شوربختانه با همان منطق نخ نمای پیشین از زمین و زمان گله دارد چرا نباید یک سوزن هم به خود بزند و به سمت اهل تفکر روی گردان شود؟!
🔅در واقع مسیری که کشور سخت بدان نیازمند است، رسیدن به #خودآگاهی تاریخی و دریافتن این نکتهی خطیر از سوی همهی نیروها و جریانات است که امروز باید دست بر روی اشتراکات بگذاریم، خواه از جرگهی روشنفکران، متفکران یا کارگزاران و سیاست گذاران باشیم، خواه از نیروهای گفتمان #انقلاب؛ این همان دغدغهی خطیر "گفتمان وفاق" برای عبور از بحرانهای ریز و درشتمان در این شرایط دشوار تاریخی و فائق آمدن بر #توسعه نیافتگی در بستر این رویکردهای #خشونت پرهیز است که شاه بیت همهی مدافعانش، دعوت به اجتناب از دامن زدن به انواع شکافهاست؛
🔅سخت نیست قدری از رویکردهای ایدئولوژیک خویش فاصله بگیریم تا پیام این جستار را وجدان کنیم، میتوانیم در مقام روشنفکر با اهل تفکر همدلانهتر مواجهه پیدا کنیم تا خود را از امکانات و سرمایههای محدود خویش برای #صلاح و #فلاح کشور محروم نسازیم!
✅ @Shariati_Group
✍ دکتر #محمدحسن_علایی
(جامعه شناس و مولف کتاب گفتمان وفاق)
🔅قسمی #نیهیلیسم هست که کمتر از آن صحبت شده است، نیهیلیسمی که پای اهالی #فلسفه و #فرهنگ را میگیرد؛ که از آن به "نیهیلیسم بسیط" میتوان تعبیر کرد؛ در مقابل نیهیلیسم مرکب!
🔅کسانی که در دل یک فرهنگ، عمر خویش را مصروف فلسفهورزی و پژوهشهای فرهنگی کردهاند، وقتی در نهایت نتوانستهاند به واقع منشأ اثر باشند، در دل انواع تباهیها ابدا بعید نیست که دچار نوعی نیهیلیسم شوند.
🔅نیهیلیسم یک پدیدهی فراگیر هست که سرتاسر جهان ما را در نوردیده است، اما آن هنگام که اهالی تفکری که خود همین مفاهیم را به جامعه میشناسانند، با همین سلاحِ کشنده از پای درآیند، جای تأسف بیشتری دارد.
🔅بگذارید بیمقدمه، تعریفی اجمالی از "اهل تفکر" ارائه دهم. مراد نگارنده از این مفهوم، عبارت است از فئهی قلیلی که سوالات بنیادین خویش را به واسطهی رجوع به منابع اندیشگی و با توسل به متفکران هم روزگار خویش تا سر حد امکان پیگیری کرده و میکنند، حال محتمل است گذرشان به #آکادمی افتاده باشد، یا نه؛ هم آنان که با #کتاب انس دارند، پای درس اساتید تلمذ کردهاند، از #شعور متعارف تبعیت نمیکنند، زندگی را نااندیشیده گذاشته و نمیگذرند، در طبیعت ثانویهی خویش بیتوته کردهاند، با خود خلوت دارند و صاحب #وقت تفکرند، تا آنجا که ممکن است...
با #سنت تاریخی خویش قهر نکردهاند و میکوشند تا آن را در افق معاصرت فهم کنند، نه اینکه از موضع #عقل مدرن منکر آنها شوند، به جهان جدید گشودهاند، از فلسفه و #هنر بهرهها دارند، #شعر را میفهمند، راه خویش را از تودههای منتشر جدا کردهاند، به مصرفگرایی و وراجی روی خوش نشان نمیدهند، از ادا و اطوار روشنفکری بیزارند چندانکه از ظاهرگرایان و قشریاندیشان، و از ایدئولوژیهای مسلط دوران و جامعه در فاصلهی معناداری میایستند و در کل از راهی نمیروند که روندگان آن زیاد است...
🔅نگارنده معتقد است چنین فئهی قلیلی در #ایران امروز دچار «غربت» مضاعفی هستند؛
▫️اولاً هم دلسوز #دولت و هم خیرخواه #ملت هستند، اما در میان هیچ کدام مخاطب خویش را نمییابند، و به دنبال نفع شخصی نیستند.
▫️ثانیا، درد توسعهنیافتگی تاریخی را فهم کردهاند و به صورت دو جانبه از سمت افراطیون #سنتگرا و #نوگرا رانده میشوند.
▫️ثالثا نمیتوانند به تندرویها و تعصبات غیراصیل رضایت دهند،
▫️و رابعاً دچارند به #تفکر و تعقل، حتی به نحو ناخواستهای دچارند، یعنی نمیتوانند در این شرایط خطیر فرار را بر قرار ترجیح دهند. اینکه معتقدم به نحو مضاعفی غریباند چون با روزمرگی صرف در زیست-جهان جدید هم بیگانهاند...
🔅سخن آخر اینکه در اثبات مدعای خویش میتوانم سه گروه را مورد خطاب قرار دهم که آیا به اهل تفکر روزگار خویش وقعی مینهند، دولت، ملت و روشنفکران!
🔅لابد خواهند گفت که این تمنا از حیطهی این هر سه گروه بیرون است. بله، بیرون است، اما چرا باید دولتی که با بحرانهای ریز و درشت سر و کار دارد سراغ اهل تفکر را نگیرد، ملتی که به لحاظ تاریخی در عقبماندگی بسر میبرد عزمیتی به سمت اهل تفکر خویش نداشته باشد، و روشنفکری که شوربختانه با همان منطق نخ نمای پیشین از زمین و زمان گله دارد چرا نباید یک سوزن هم به خود بزند و به سمت اهل تفکر روی گردان شود؟!
🔅در واقع مسیری که کشور سخت بدان نیازمند است، رسیدن به #خودآگاهی تاریخی و دریافتن این نکتهی خطیر از سوی همهی نیروها و جریانات است که امروز باید دست بر روی اشتراکات بگذاریم، خواه از جرگهی روشنفکران، متفکران یا کارگزاران و سیاست گذاران باشیم، خواه از نیروهای گفتمان #انقلاب؛ این همان دغدغهی خطیر "گفتمان وفاق" برای عبور از بحرانهای ریز و درشتمان در این شرایط دشوار تاریخی و فائق آمدن بر #توسعه نیافتگی در بستر این رویکردهای #خشونت پرهیز است که شاه بیت همهی مدافعانش، دعوت به اجتناب از دامن زدن به انواع شکافهاست؛
🔅سخت نیست قدری از رویکردهای ایدئولوژیک خویش فاصله بگیریم تا پیام این جستار را وجدان کنیم، میتوانیم در مقام روشنفکر با اهل تفکر همدلانهتر مواجهه پیدا کنیم تا خود را از امکانات و سرمایههای محدود خویش برای #صلاح و #فلاح کشور محروم نسازیم!
✅ @Shariati_Group
✍ دکتر #محمدحسن_علایی
(جامعه شناس و مولف کتاب گفتمان وفاق)
Telegram
.
⭕️ خودآگاهی اجتماعی در نسبت با حکمت انسانی
″... در #یونان و #هند، غیر از #فلسفه، غیر از #دین، غیر از تکنیک و #هنر کلمهای وجود دارد به نام «ویدیا».
ویدیا از « دیدن» است، از ریشهی «بینش» و «بینایی»، که آریایی است. ویدیا علم فلسفه یا علم تکنیکی نیست، یک علم بینایی است. در ترجمه و توضیح «ویدیا» میگویند: نوعی #خودآگاهی و بینایی ماورایی است که راه را مییابد.
ویدیا #قانون کشف نمیکند، ماشین نمیسازد، #شعر نمیسراید، نقاشی نمیکند، بلکه راه مییابد. بیگانه با فلسفه و تکنیک و شعر و هنر، ذهنی بدوی است که راه مییابد درست مثل زنبور عسلی که از کندو دور افتاده است و با شامهٔ خاصی دوباره کندو را مییابد. #انسان نیز خودآگاهیِ خاصی دارد که چون زمانش کلافه شده و نسلاش آواره، و جامعه در بنبستی گرفتار آمده است، کسی یا کسانی، اقلیتی یا قشر و گروهی با آن شامۀ خاص راه را پیدا میکنند و نسلشان را از بنبست میرهانند، و چون نسلشان رهایی یافت، حرکت تازه، #ایمان تازه، شور تازه، انرژی تازه، به وجود میآید و بعد #تمدن و فرهنگی تازه خلق میشود.
کلمهی «ویدیا» در یونان - و همه جا، که فرصت شمردنشان نیست - نیز هست؛ #سقراط «سوفیا» میگوید؛ در زبان اسلامی - شاید - به #حکمت ترجمه شده است و به معنای #دانش، #بینش و #آگاهی است.
سقراط میگوید: آنکه «حکمت» دارد - «سوفیا» دارد - کسی است که از لغزش مصون است. #سوفیا عبارت است از رفتن و یافتن #حقیقت جهان و حقیقت زندگی و حقیقت انسان.
میبینید که «سوفیا» در سخن سقراط به معنای #فلسفه نیست، که خود، با این ستایش شگفت انگیزی که از حکمت و از سوفیا میکند، با فلاسفهی زمانش که سوفیستهایند مبارزه میکند، با شاعران و ملاها - مؤبدان - زمانهاش به مبارزه بر میخیزد. بنابراین «سوفیا» آگاهی دیگری است که سقراط همیشه در جست و جویش بوده است و #افلاطون و #ارسطو با به وجود آوردن #منطق - بنابر #تاریخ منطق - به بررسی مسائل گوناگون ذهنی پرداختند تا از این طریق راهی به «سوفیا» بگشایند و سخن سقراط را دریابند.
#فيثاغورث در جواب کسانی که حكما را سوفیست مینامیدند، گفت: به ما سوفیست نگویید، نه من، نه افلاطون و نه ارسطو، هیچکدام، صاحب آن حکمت نیستیم، ما در جستجوی آن حکمتایم، دوستدار حکمتایم و «فیلوزوف» ایم، یعنی دوستدار و عاشق «سوفیا»، که اگر دارای سوفیا میبودیم باید به آن آگاهی رسیده بودیم.
بنابراین «فلسفه»، غیر از «سوفیا» است، که سوفيا حكمت است، نوعی بینایی است که در #عرفان و #ادبیات عرفانیِ ما و در خود #قرآن نیز هست...″
▫️بخش اول
✅ @Shariati_Group
📚معلم علےشریعتے
مجموعه آثار ۲۳ / جهانبینی و ایدئولوژی
″... در #یونان و #هند، غیر از #فلسفه، غیر از #دین، غیر از تکنیک و #هنر کلمهای وجود دارد به نام «ویدیا».
ویدیا از « دیدن» است، از ریشهی «بینش» و «بینایی»، که آریایی است. ویدیا علم فلسفه یا علم تکنیکی نیست، یک علم بینایی است. در ترجمه و توضیح «ویدیا» میگویند: نوعی #خودآگاهی و بینایی ماورایی است که راه را مییابد.
ویدیا #قانون کشف نمیکند، ماشین نمیسازد، #شعر نمیسراید، نقاشی نمیکند، بلکه راه مییابد. بیگانه با فلسفه و تکنیک و شعر و هنر، ذهنی بدوی است که راه مییابد درست مثل زنبور عسلی که از کندو دور افتاده است و با شامهٔ خاصی دوباره کندو را مییابد. #انسان نیز خودآگاهیِ خاصی دارد که چون زمانش کلافه شده و نسلاش آواره، و جامعه در بنبستی گرفتار آمده است، کسی یا کسانی، اقلیتی یا قشر و گروهی با آن شامۀ خاص راه را پیدا میکنند و نسلشان را از بنبست میرهانند، و چون نسلشان رهایی یافت، حرکت تازه، #ایمان تازه، شور تازه، انرژی تازه، به وجود میآید و بعد #تمدن و فرهنگی تازه خلق میشود.
کلمهی «ویدیا» در یونان - و همه جا، که فرصت شمردنشان نیست - نیز هست؛ #سقراط «سوفیا» میگوید؛ در زبان اسلامی - شاید - به #حکمت ترجمه شده است و به معنای #دانش، #بینش و #آگاهی است.
سقراط میگوید: آنکه «حکمت» دارد - «سوفیا» دارد - کسی است که از لغزش مصون است. #سوفیا عبارت است از رفتن و یافتن #حقیقت جهان و حقیقت زندگی و حقیقت انسان.
میبینید که «سوفیا» در سخن سقراط به معنای #فلسفه نیست، که خود، با این ستایش شگفت انگیزی که از حکمت و از سوفیا میکند، با فلاسفهی زمانش که سوفیستهایند مبارزه میکند، با شاعران و ملاها - مؤبدان - زمانهاش به مبارزه بر میخیزد. بنابراین «سوفیا» آگاهی دیگری است که سقراط همیشه در جست و جویش بوده است و #افلاطون و #ارسطو با به وجود آوردن #منطق - بنابر #تاریخ منطق - به بررسی مسائل گوناگون ذهنی پرداختند تا از این طریق راهی به «سوفیا» بگشایند و سخن سقراط را دریابند.
#فيثاغورث در جواب کسانی که حكما را سوفیست مینامیدند، گفت: به ما سوفیست نگویید، نه من، نه افلاطون و نه ارسطو، هیچکدام، صاحب آن حکمت نیستیم، ما در جستجوی آن حکمتایم، دوستدار حکمتایم و «فیلوزوف» ایم، یعنی دوستدار و عاشق «سوفیا»، که اگر دارای سوفیا میبودیم باید به آن آگاهی رسیده بودیم.
بنابراین «فلسفه»، غیر از «سوفیا» است، که سوفيا حكمت است، نوعی بینایی است که در #عرفان و #ادبیات عرفانیِ ما و در خود #قرآن نیز هست...″
▫️بخش اول
✅ @Shariati_Group
📚معلم علےشریعتے
مجموعه آثار ۲۳ / جهانبینی و ایدئولوژی
Telegram
.
⭕️ خودآگاهی اجتماعی در نسبت با حکمت انسانی
″... #تاریخ را ببینید، که تمدنها و فرهنگها را #ابراهيم و #موسی، #زرتشت و #بودا و #کنفوسیوس و #لائوتسو و #محمد(ص) ساختهاند؛ اینها، نه فیلسوفاند و نه هنرمند و نه تکنیسین و عالم، اینها جامعهای تازه و حرکت تازه میآفرینند، و بعد، فیلسوف و عالم و تکنیسین و جامعهشناس و طبيب و هنرمند... در متن این جامعه و حرکت، میرویند.
اینها کسانی هستند که هم اکنون در قرن بیستم نیز دارند تمدن و فرهنگی تازه میسازند و یا خواهند ساخت. #تمدن و #فرهنگ غربی، شکلی تازه پیدا کرده است، و ملتهایی که این خودآگاهی را ندارند، این تمدن و فرهنگ را به سرزمینشان میبرند و خود را شبیه اینها میکنند...
#حکمت نهتنها #علم و #فلسفه و تکنیک نیست، بلکه #تاریخ نشان داده است و اکنون نیز نشان میدهد که دارندگان آن حكمت و بینش ماوراء فلسفی، علمی و تکنیکی، کسانی نبودند که #فیلسوف یا #عارف و یا تکنیسین باشند، بلکه همیشه از میان توده #مردم برخاستهاند، نه از میان علماء و نوابغ و حکما و دانشمندان..!
میبینیم که فرهنگها و تمدنها را پیغمبرانی ساختهاند که اغلب چوپاناند! ، و اکنون نیز کسانی که فکر و حرکت تازه میآفرینند، از توده و از میان طبقه سوم بر میخیزند، نه از تحصیل کردههای اروپایی و آمریکایی، دانشمندان و دکترها و مهندسینی که در
#هاروارد، #سوربن و... تحصیل کردهاند، و نه از کسانی که در حوزههای قدیم #فقیه و #مجتهد و فیلسوف شدهاند و اصول و تفسیر یاد گرفتهاند؛ (بلکه) یکباره از مغز و جان حیات توده و حرکت #روح یک جامعه، چهرهای میجوشد که صاحب آن #خودآگاهی است.
هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ...
چه زیباست این آیه! که آنکه به #رهبری برانگیخته میشود از میان توده است و اُمی است که اُمی به معنی بیسواد هست، اما بیسواد [بدون بینش و بصیرت] نیست! ، یعنی اُمیِ بیسواد است، اما کلمهی امی به معنای «آدم» بیسواد نیست.
«اُمی» از «امت» است و «امت» از ریشه «اُم» است به معنی راه، یعنی متن جامعه، برخلاف قشرها و زبدهها و تحصیل کردهها و دانشمندان و علما و شعرا و روحانیون و امثال اینها، که اینان زبدههای جامعه و نگهبان سنتهای کهنه هستند، چراکه وضع اجتماعیشان به وجود آمده و منافع طبقاتی یا ذهنشان اصولاً در آن #سنت ها متحجر شده است و نمیتوانند «حرکت» تازه ایجاد کنند.
#پیامبر از میان توده بر میخیزد، تودهای که ساختهی هیچ فلسفهای، هیچ تکنیکی، هیچ علمی و هیچ #فرهنگ و تمدنی نیست، اُمی است، یعنی وابسته به توده است.
بعضی از مفسرین «امی» را بیسواد معنی کردهاند، در حالی که بیسواد بودن نمیتواند صفتی باشد که بدان تکیه شود و فضیلتی به حساب بیاید، و این بدان معنی نیست که پیامبر با سواد بوده است - نه، بیسواد بوده است - و نه اینکه «اُمی» یعنی بیسواد؛ این دو تا، یکی نیست. امی است، چون از میان توده برخاسته است، نه اینکه «امی» به معنای بیسواد باشد.
«امی» یعنی از میان توده نه از طبقات برگزیده - اشراف، علماء، فضلا، ملایان، تحصیلکردهها و... و از میان آنها که حرکت تازه ایجاد میکنند، فرستادهای برگزیدیم تا به #مردم #فلسفه، تکنیک، #هنر بیاموزد !؟
نـه ، #کتاب و #حکمت بیاموزد...
بنابراین، حکمت عبارت از آموزش خاصی است که اُمی به جامعه میدهد تا جامعهای تازه بسازد، و جامعهی تازه، #فرهنگ تازه میآفریند ...″
▫️بخش دوم
✅ @Shariati_Group
📚معلم علےشریعتے
مجموعه آثار ۲۳ / جهانبینی و ایدئولوژی
″... #تاریخ را ببینید، که تمدنها و فرهنگها را #ابراهيم و #موسی، #زرتشت و #بودا و #کنفوسیوس و #لائوتسو و #محمد(ص) ساختهاند؛ اینها، نه فیلسوفاند و نه هنرمند و نه تکنیسین و عالم، اینها جامعهای تازه و حرکت تازه میآفرینند، و بعد، فیلسوف و عالم و تکنیسین و جامعهشناس و طبيب و هنرمند... در متن این جامعه و حرکت، میرویند.
اینها کسانی هستند که هم اکنون در قرن بیستم نیز دارند تمدن و فرهنگی تازه میسازند و یا خواهند ساخت. #تمدن و #فرهنگ غربی، شکلی تازه پیدا کرده است، و ملتهایی که این خودآگاهی را ندارند، این تمدن و فرهنگ را به سرزمینشان میبرند و خود را شبیه اینها میکنند...
#حکمت نهتنها #علم و #فلسفه و تکنیک نیست، بلکه #تاریخ نشان داده است و اکنون نیز نشان میدهد که دارندگان آن حكمت و بینش ماوراء فلسفی، علمی و تکنیکی، کسانی نبودند که #فیلسوف یا #عارف و یا تکنیسین باشند، بلکه همیشه از میان توده #مردم برخاستهاند، نه از میان علماء و نوابغ و حکما و دانشمندان..!
میبینیم که فرهنگها و تمدنها را پیغمبرانی ساختهاند که اغلب چوپاناند! ، و اکنون نیز کسانی که فکر و حرکت تازه میآفرینند، از توده و از میان طبقه سوم بر میخیزند، نه از تحصیل کردههای اروپایی و آمریکایی، دانشمندان و دکترها و مهندسینی که در
#هاروارد، #سوربن و... تحصیل کردهاند، و نه از کسانی که در حوزههای قدیم #فقیه و #مجتهد و فیلسوف شدهاند و اصول و تفسیر یاد گرفتهاند؛ (بلکه) یکباره از مغز و جان حیات توده و حرکت #روح یک جامعه، چهرهای میجوشد که صاحب آن #خودآگاهی است.
هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ...
چه زیباست این آیه! که آنکه به #رهبری برانگیخته میشود از میان توده است و اُمی است که اُمی به معنی بیسواد هست، اما بیسواد [بدون بینش و بصیرت] نیست! ، یعنی اُمیِ بیسواد است، اما کلمهی امی به معنای «آدم» بیسواد نیست.
«اُمی» از «امت» است و «امت» از ریشه «اُم» است به معنی راه، یعنی متن جامعه، برخلاف قشرها و زبدهها و تحصیل کردهها و دانشمندان و علما و شعرا و روحانیون و امثال اینها، که اینان زبدههای جامعه و نگهبان سنتهای کهنه هستند، چراکه وضع اجتماعیشان به وجود آمده و منافع طبقاتی یا ذهنشان اصولاً در آن #سنت ها متحجر شده است و نمیتوانند «حرکت» تازه ایجاد کنند.
#پیامبر از میان توده بر میخیزد، تودهای که ساختهی هیچ فلسفهای، هیچ تکنیکی، هیچ علمی و هیچ #فرهنگ و تمدنی نیست، اُمی است، یعنی وابسته به توده است.
بعضی از مفسرین «امی» را بیسواد معنی کردهاند، در حالی که بیسواد بودن نمیتواند صفتی باشد که بدان تکیه شود و فضیلتی به حساب بیاید، و این بدان معنی نیست که پیامبر با سواد بوده است - نه، بیسواد بوده است - و نه اینکه «اُمی» یعنی بیسواد؛ این دو تا، یکی نیست. امی است، چون از میان توده برخاسته است، نه اینکه «امی» به معنای بیسواد باشد.
«امی» یعنی از میان توده نه از طبقات برگزیده - اشراف، علماء، فضلا، ملایان، تحصیلکردهها و... و از میان آنها که حرکت تازه ایجاد میکنند، فرستادهای برگزیدیم تا به #مردم #فلسفه، تکنیک، #هنر بیاموزد !؟
نـه ، #کتاب و #حکمت بیاموزد...
بنابراین، حکمت عبارت از آموزش خاصی است که اُمی به جامعه میدهد تا جامعهای تازه بسازد، و جامعهی تازه، #فرهنگ تازه میآفریند ...″
▫️بخش دوم
✅ @Shariati_Group
📚معلم علےشریعتے
مجموعه آثار ۲۳ / جهانبینی و ایدئولوژی
Telegram
.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📽 | آنها سه تن بودند، که ماندند جاودان
🔹روایتی کوتاه از مستند آذرخش و نقل خاطرات بانو #پوران_شریعت_رضوی از مواجههی خود با واقعهی تاریخی ۱۶ آذر و شهادت سه دانشجوی ایرانی در پای #نیکسون
🔹دکتر #شریعتی در تقابل با نظرات طرفداران مبارزات مسلحانه و کسانی که معتقد بودند باید انقلاب مسلحانه آغاز شود و اگر بخواهند صبر کنند، انقلاب به آنها نمیرسد! معتقد بود، راه #انقلاب کوچه پس کوچه فرعی و بیراهه(راه میانبر) ندارد و باید در مسیر تاریخی خودش به نتیجه برسد؛ باید اول [جامعه] #خودآگاه شوید و به #خودآگاهی برسیم، به #مردم راه نشان ندهید. آنها را «آگاه» کنید، خودشان راه را پیدا خواهند کرد...
#دانشجو #دانشگاه
✅ @Shariati_Group
🔹روایتی کوتاه از مستند آذرخش و نقل خاطرات بانو #پوران_شریعت_رضوی از مواجههی خود با واقعهی تاریخی ۱۶ آذر و شهادت سه دانشجوی ایرانی در پای #نیکسون
🔹دکتر #شریعتی در تقابل با نظرات طرفداران مبارزات مسلحانه و کسانی که معتقد بودند باید انقلاب مسلحانه آغاز شود و اگر بخواهند صبر کنند، انقلاب به آنها نمیرسد! معتقد بود، راه #انقلاب کوچه پس کوچه فرعی و بیراهه(راه میانبر) ندارد و باید در مسیر تاریخی خودش به نتیجه برسد؛ باید اول [جامعه] #خودآگاه شوید و به #خودآگاهی برسیم، به #مردم راه نشان ندهید. آنها را «آگاه» کنید، خودشان راه را پیدا خواهند کرد...
#دانشجو #دانشگاه
✅ @Shariati_Group
″... الان توی فارسی وقتی میگویند فلانی خودآگاهست، یعنی آگاه است، درصورتیکه #خودآگاه غیر از #آگاه است. خودآگاهی مساوی است با #مذهب: "خودآگاهی" ترجمهی "کنسیانس" است یعنی وجدان خود، احساس خود، علم خود و حضوری نسبت به خویشتن خویش، علم حضوری، پی بردن به آن منی که در درون من نسبت به خویشتن خویش، پی بردن به آن منی که در درون من «نمود»ین یا منهای «نمودین» پوک، پوچ و دروغین مدفونند و مجهول. تلاش برای استخراج خویشتن و یافتن کبریتی برای اشتعال در پنهانیترین کانون وجودی خویشتن و در خویش سر به شورش برداشتن، در خود برافروختن و برانگیختن گنجینههای پنهان در ویرانههای وجودی خویش و #کفر نسبت به ″منی" که مینمایم و #ایمان به آن منی که زندگی همواره آن را در من کتمان میکند و #عصیان علیه منی که هستم و #عشق به آن منی که باید باشم و بههرحال چشم دوختن در اعماق خویشتن خویش. (خودآگاهی)
#خودآگاهی چیزی که دائما مرا از بیرون، از این مشغولیتهای دائم (که مرا قربانی میکند) به ″خودم″ فرا بخواند. مرا جلو آینه، دائمٱ هر چند یکبار قرار بدهد، تا من «خودم» را ببینم.
هیچکس نیست که تصویر راستین خودش جلو چشمش باشد، حتی آنهایی که روزی سه چهار ساعت جلو آینه هستند، یک بار هم خودشان را ندیدهاند!
خودآگاهی! بالاتر از آگاهی، از #فلسفه، آگاهی از #علم، آگاهی از تکنیک و آگاهی از صنعت است، اینها آگاهی است نه «خودآگاهی»، یعنی چیزیکه مرا بهخویش بنمایاند، چیزیکه مرا استخراج کند، چیزیکه مرا بخودم معرفی کند، چیزیکه متوجهم کند که من چقدر «ارزش» دارم ...″
✅ @Shariati_Group
📚 معلم علےشریعتے
مجموعه آثار ۲۰ / روشنفکر و مسئولیتهای او
#خودآگاهی چیزی که دائما مرا از بیرون، از این مشغولیتهای دائم (که مرا قربانی میکند) به ″خودم″ فرا بخواند. مرا جلو آینه، دائمٱ هر چند یکبار قرار بدهد، تا من «خودم» را ببینم.
هیچکس نیست که تصویر راستین خودش جلو چشمش باشد، حتی آنهایی که روزی سه چهار ساعت جلو آینه هستند، یک بار هم خودشان را ندیدهاند!
خودآگاهی! بالاتر از آگاهی، از #فلسفه، آگاهی از #علم، آگاهی از تکنیک و آگاهی از صنعت است، اینها آگاهی است نه «خودآگاهی»، یعنی چیزیکه مرا بهخویش بنمایاند، چیزیکه مرا استخراج کند، چیزیکه مرا بخودم معرفی کند، چیزیکه متوجهم کند که من چقدر «ارزش» دارم ...″
✅ @Shariati_Group
📚 معلم علےشریعتے
مجموعه آثار ۲۰ / روشنفکر و مسئولیتهای او
Telegram
.
″... #ناسیونالیسم در معنای کلاسیک آن عبارت است از: تکیه بر خصوصیات نژادی و قومی...
🔅ناسیونالیسم را باید از بیماری #نژاد_پرستی (#راسیسم) و خاکپرستی (#شوونیسم) که مزاجش برای سرایت این بیماریها مستعد است، دور داشت و آنرا بر روی پایههای عینی و علمی و انسانیاش استوار کرد. ناسیونالیسم یک واقعیت ثابت ابدی نیست، یک پدیده دیالکتیکی است. بدین معنی که هنگامی ناسیونالیسم پدید میآید که در معرض نفی و کتمان قرار میگیرد یا تحقیر میشود و تحقیر خود یک نوع نفی و کتمان ارزشها و فضیلتها است. (ملت #یهود از هنگامی پدید آمد که در جامعه مسیحیت غربی، وجودش و یا ارزشهای وجودیش انکار میشد. #صهیونیسم جبرأ و منطقأ زادهی آنتی سمیتیسم است.
در تاریخ #ایران میبینیم، ناسیونالیسم ایرانی در برابر هجوم #اسلام خاموش است، اما در سلطنت اموی پدیدار میشود و جان میگیرد، زیرا اسلام تنها به نوع تفکر و اعتقاد مذهبی کار داشت و نیز شکل اجتماعی و سیاسی و روابط گروهی و فردی #ایران را میخواست تغییر دهد، در حالیکه رژیم #بنیامیه با تکیه بر عربیت و تفاخر، به تحقیر #ملت و انکار ارزشهای فرهنگی و مفاخر ملی وکشتن #تاریخ ایران میکوشید. ملت ایران در برابر ملت #عرب قرار گرفت، عرب، درحالیکه میکوشید ملیت ایرانی را نفی کند، آنرا خلق میکرد).
🔅این حقیقت که ناسیونالیسم منطقأ نه یک #مکتب بلکه یک پدیده دیالکتیکی است آنرا در شرایط کنونی جهان، بعنوان آنتی تزی در قبال #امپریالیسم استعماری در شکل سیاسی و اقتصادی و بخصوص فرهنگی و فکریاش مشخص میسازد... از اینرو، #روشنفکر با علم بدین امر که در بسیاری از موارد، طبقهی برخوردار و بخصوص دستگاه رهبری آن، از ناسیونالیسم ماسک فریبندهای برای سیمای #استثمار خود، و مادهای کورکنندهی #خودآگاهی طبقاتی توده ساخته است، باید تنها در مرحلهی مبارزه ضدامپریالیستی و استعماری در سنگرهای این پایگاه موضع گیرد، چه در زمان ما ناسیونالیسم منطقأ یک واقعیت ضداستعماری است، چنانکه #استعمار یک واقعیت ضدناسیونالیستی است.
🔅از آن رو که استعمار، یک واقعیت ضد #ملی و فوق طبقاتی و زیربنای اجتماعیِ جامعههای استعمارزده است، ناسیونالیسم به عنوان تکیه بر ارزشهای فرهنگی و واقعیت تاریخی و موجودیت مشخص و مستقل ملی باید تکیهگاه روشنفکر در فوریترین و حیاتیترین مبارزه باشد و چون ناسیونالیسم منطقأ یک واقعیت دیالکتیکیِ زاده استعمار و امپریالیسم است، تکیه بر آن نه یک امر ایدهآلیستی و عاطفی و ناشی از احساسات ارتجاعی و نژادپرستی و تفاخرات خودخواهانه جاهلی، بلکه یک
موضع گیری منطقی و علمی و عینی و کاملاً مترقیانه است.
🔅پس از پایان یافتن مرحلهی مبارزه ضدامپریالیستی و طرد کامل استعمار، بیدرنگ شکل مبارزه باید دگرگون شود و به داخل کشیده شود و ادامهی ناسیونالیسم بعنوان وحدت ملی، در این زمان، به صورت فریاد کشیدن و رجزخوانیهای حماسی در صحنهای است که دشمن غایب است و هیاهوئی است برای اغفال #مردم در درون شهر!
در این مرحله، مبارزه از شکل ملی خود به شکل طبقاتی تغییر مییابد و شعار "برادری" که در برابر بیگانه معنی و مورد دارد، باید جای خود را به شعار "برابری" بدهد. این نکته را باید بعنوان یک اصل اعتقادی پذیرفت که اعتقاد «رهبران ملی» به اینکه ناسیونالیسم یک پیوند ابدی و یک ایدهآل سرمدی است، شعاری است که بههمان اندازه که در مرحلهی مبارزه ضداستعماری حیاتی و سازنده است، پس از طی این مرحله و نیل به #استقلال، وجههی منفی و ارتجاعی و انحطاط آوری مییابد ...″
✅ @Shariati_Group
📚 معلم علےشریعتے
مجموعه آثار ۴ / بازگشت
🔅ناسیونالیسم را باید از بیماری #نژاد_پرستی (#راسیسم) و خاکپرستی (#شوونیسم) که مزاجش برای سرایت این بیماریها مستعد است، دور داشت و آنرا بر روی پایههای عینی و علمی و انسانیاش استوار کرد. ناسیونالیسم یک واقعیت ثابت ابدی نیست، یک پدیده دیالکتیکی است. بدین معنی که هنگامی ناسیونالیسم پدید میآید که در معرض نفی و کتمان قرار میگیرد یا تحقیر میشود و تحقیر خود یک نوع نفی و کتمان ارزشها و فضیلتها است. (ملت #یهود از هنگامی پدید آمد که در جامعه مسیحیت غربی، وجودش و یا ارزشهای وجودیش انکار میشد. #صهیونیسم جبرأ و منطقأ زادهی آنتی سمیتیسم است.
در تاریخ #ایران میبینیم، ناسیونالیسم ایرانی در برابر هجوم #اسلام خاموش است، اما در سلطنت اموی پدیدار میشود و جان میگیرد، زیرا اسلام تنها به نوع تفکر و اعتقاد مذهبی کار داشت و نیز شکل اجتماعی و سیاسی و روابط گروهی و فردی #ایران را میخواست تغییر دهد، در حالیکه رژیم #بنیامیه با تکیه بر عربیت و تفاخر، به تحقیر #ملت و انکار ارزشهای فرهنگی و مفاخر ملی وکشتن #تاریخ ایران میکوشید. ملت ایران در برابر ملت #عرب قرار گرفت، عرب، درحالیکه میکوشید ملیت ایرانی را نفی کند، آنرا خلق میکرد).
🔅این حقیقت که ناسیونالیسم منطقأ نه یک #مکتب بلکه یک پدیده دیالکتیکی است آنرا در شرایط کنونی جهان، بعنوان آنتی تزی در قبال #امپریالیسم استعماری در شکل سیاسی و اقتصادی و بخصوص فرهنگی و فکریاش مشخص میسازد... از اینرو، #روشنفکر با علم بدین امر که در بسیاری از موارد، طبقهی برخوردار و بخصوص دستگاه رهبری آن، از ناسیونالیسم ماسک فریبندهای برای سیمای #استثمار خود، و مادهای کورکنندهی #خودآگاهی طبقاتی توده ساخته است، باید تنها در مرحلهی مبارزه ضدامپریالیستی و استعماری در سنگرهای این پایگاه موضع گیرد، چه در زمان ما ناسیونالیسم منطقأ یک واقعیت ضداستعماری است، چنانکه #استعمار یک واقعیت ضدناسیونالیستی است.
🔅از آن رو که استعمار، یک واقعیت ضد #ملی و فوق طبقاتی و زیربنای اجتماعیِ جامعههای استعمارزده است، ناسیونالیسم به عنوان تکیه بر ارزشهای فرهنگی و واقعیت تاریخی و موجودیت مشخص و مستقل ملی باید تکیهگاه روشنفکر در فوریترین و حیاتیترین مبارزه باشد و چون ناسیونالیسم منطقأ یک واقعیت دیالکتیکیِ زاده استعمار و امپریالیسم است، تکیه بر آن نه یک امر ایدهآلیستی و عاطفی و ناشی از احساسات ارتجاعی و نژادپرستی و تفاخرات خودخواهانه جاهلی، بلکه یک
موضع گیری منطقی و علمی و عینی و کاملاً مترقیانه است.
🔅پس از پایان یافتن مرحلهی مبارزه ضدامپریالیستی و طرد کامل استعمار، بیدرنگ شکل مبارزه باید دگرگون شود و به داخل کشیده شود و ادامهی ناسیونالیسم بعنوان وحدت ملی، در این زمان، به صورت فریاد کشیدن و رجزخوانیهای حماسی در صحنهای است که دشمن غایب است و هیاهوئی است برای اغفال #مردم در درون شهر!
در این مرحله، مبارزه از شکل ملی خود به شکل طبقاتی تغییر مییابد و شعار "برادری" که در برابر بیگانه معنی و مورد دارد، باید جای خود را به شعار "برابری" بدهد. این نکته را باید بعنوان یک اصل اعتقادی پذیرفت که اعتقاد «رهبران ملی» به اینکه ناسیونالیسم یک پیوند ابدی و یک ایدهآل سرمدی است، شعاری است که بههمان اندازه که در مرحلهی مبارزه ضداستعماری حیاتی و سازنده است، پس از طی این مرحله و نیل به #استقلال، وجههی منفی و ارتجاعی و انحطاط آوری مییابد ...″
✅ @Shariati_Group
📚 معلم علےشریعتے
مجموعه آثار ۴ / بازگشت
Telegram
.
شخصیت فرهنگی و بهرهبرداری از منابع آن
″... یک آدم وقتی که مثل خودش فکر کند، مثل تاریخاش احساس بکند، وقتیکه نسبت به همهی خصوصیات فرهنگی و ملی خودش آگاهی داشته باشد و وقتیکه مثل خودش لباس بپوشد. وقتیکه مثل خودش مصرف بکند و وقتیکه مثل خودش «روابط اجتماعی» داشته باشد، وقتیکه خودش بیندیشد، خودش خلق کند، خودش مصرف بکند و خودش عمل بکند، این آدم «خودش» است. حالا اما این «خود بودن» مورد هجوم واقع شده، مورد تحقیر واقع شده، و خود برای اینکه مورد تحقیر واقع شده از خودش میآید بیرون و تبدیل به "آن" میشود. چه جور تبدیل به آن میشود؟ مثل او میخواهد فکر بکند، مثل او عمل بکند، مثل او احساس بکند و مثل او #خودآگاهی داشته باشد، و مثل او مصرف بکند، و همهی این حرفها برای این مصرف است؛ همهی حرفها برای اینست که #شرق از خودش بیاید بیرون و مثل #غرب مصرف بکند. #سرمایهداری غربی برای یک دستمال، قیصریه را به آتش کشانید... ″
📚 معلم علےشریعتے
مجموعه آثار ۲۵ / انسان بی خود
✅ @Shariati_Group
″... یک آدم وقتی که مثل خودش فکر کند، مثل تاریخاش احساس بکند، وقتیکه نسبت به همهی خصوصیات فرهنگی و ملی خودش آگاهی داشته باشد و وقتیکه مثل خودش لباس بپوشد. وقتیکه مثل خودش مصرف بکند و وقتیکه مثل خودش «روابط اجتماعی» داشته باشد، وقتیکه خودش بیندیشد، خودش خلق کند، خودش مصرف بکند و خودش عمل بکند، این آدم «خودش» است. حالا اما این «خود بودن» مورد هجوم واقع شده، مورد تحقیر واقع شده، و خود برای اینکه مورد تحقیر واقع شده از خودش میآید بیرون و تبدیل به "آن" میشود. چه جور تبدیل به آن میشود؟ مثل او میخواهد فکر بکند، مثل او عمل بکند، مثل او احساس بکند و مثل او #خودآگاهی داشته باشد، و مثل او مصرف بکند، و همهی این حرفها برای این مصرف است؛ همهی حرفها برای اینست که #شرق از خودش بیاید بیرون و مثل #غرب مصرف بکند. #سرمایهداری غربی برای یک دستمال، قیصریه را به آتش کشانید... ″
📚 معلم علےشریعتے
مجموعه آثار ۲۵ / انسان بی خود
✅ @Shariati_Group
🟠 پوپولیسم نخبگانی؛ اتهام زنی اقتصاد خوانده لیبرال علیه متفکر اجتماعی!
🔸چگونه باید نتیجه گرفت مسبب تمام مشکلات و مصائب اقتصادی کشور دکتر #علی_شریعتی فقید است. شریعتی در "جهت گیری طبقاتی اسلام"، دال مرکزی گفتمان #دین اسلام را، برپایی #قسط معرفی میکند، و آن را در تجربهی زیستهی #محمد مصطفی به عنوان بنیانگذار مکتب، و در تجربهی #علی و #ابوذر و ... به عنوان اولین رهروان این #مکتب دنبال میکند، سپس نشان میدهد که چگونه #حقیقت پیام محمد در همدستی «زر و زور و تزویر» به علیه آن مبدل میشود و نهایتاً نتیجه میگیرد که تنها #تشیع آن هم تا آغاز عصر #صفویه وفادار به آن پیام باقی ماندهاند؛ در ادامه #شریعتی به تحلیل دوران متأخر و دورهی تفوق اصول #سرمایهداری بر جهان میپردازد. شریعتی در صفحه ۷۸ «جهت گیری طبقاتی #اسلام» میافزاید:
#اقتصاد زیر بنا نیست، زیر بنا میشود، در اقتصادِ سرمایهداریِ صنعتی است که اقتصاد زیر بنای #فرهنگ و #هنر و #ایمان و #اخلاق است. #انسان، خود، ساخته و پرداخته آن است. نه چنین بوده است، نه باید چنین باشد و با ویران کردن بنای سرمایهداری، نه چنین خواهد بود. در چشم ما #بورژوازی پلید است، نه تنها نابود میشود، که "باید" نابود شود... .
در نهایت شریعتی در صفحه ۸۳ مجموعه آثار ۱۰ چنین میپرسد: اکنون سوال اساسی این است که شما، اگر فردا رهبریِ یک جامعه را بدست گرفتید تا یک جامعهی بیطبقهی انقلابی براساس این #جهانبینی و این #ایدئولوژی (اسلام) بیافرینید، با این سرمایهها چه میکنید؟ با سرمایه داران چگونه رفتار میکنید؟ برای طبقهی #کارگر و دهقان چه ارمغانی بالاتر از #مارکسیسم دارید؟
🔸ارجاعات بسیاری به مجموعهی آثار دکتر علی شریعتی میتوان داد که در آن شریعتی از اتهامی که جناب دکتر #موسی_غنینژاد صاحب نظر مدعی #لیبرالیسم وارد میکند تبرئه میشود. نه تنها شریعتی، که نیم قرن بعد از وی دوستان #لیبرال و مخالف خوانان ایشان هنوز به صعوبت و مهابت تدبیر امور در شرایط بیرون افتادگی از #تاریخ و وضعیت پروبلماتیک توسعهنیافتگی التفات پیدا نکردهاند.
🔸رفاه؛ برخورداری؛ آب و #نان کافی و هوای پاک؛ شهرهای آباد و آزاد؛ خیابانهای شلوغ و شاد؛ اوضاع گل و بلبل؛ #قدرت ملی؛ #حکومت عدل؛ #جامعه_مدنی؛ سرآمدی در #علم و دانش و تکنولوژی؛ یک جامعهی #مدرن و اخلاقمدار و یک کشور مقتدر و عزتمند... همهی اینها را شریعتی با وسط کشیدن پای دین به وسط از ما گرفت..!
اسم اینها را میگذارند نقد شریعتی؛
🔸هیچ تعارضی در #هویت ایرانی و اسلامی و جهانی ما نبود؛ میدانستیم چقدر ایرانی هستیم چقدر #شیعه هستیم؛ چقدر چپ هستیم چقدر مدرن هستیم؛ خدا را با خرما با هم داشتیم؛ بین عوالمات سنتی پیشامدرن خویش و بی خدایی جهان جدید مغاکی صعبالعبور در میان نبود؛ مثل #اروپا بعد #مسیح؛ #کانت و #هگل و #کییرکگور و #هایدگر و... داشتیم و مجبور نبودیم یک دفعه بیافتیم به دامن جهان تعلیق ارزشها و باورها و ...
🔸گذشتهها گذشته! حالا پس از چهل و اندی سال که از شریعتی میگذرد؛ اندیشمندانی داریم که قابل قیاس با او نیستند؛ غولهایی داریم که به راه دشوار ما چراغ میگیرند؛ قرار نیست که برگردیم به عقب، #استحمار و #استضعاف و #ارتجاع رخت بربسته است؛ میدانیم به کجا میخواهیم برویم؛ زبان هم را میفهمیم؛ درد مشترک داریم و درمان را مشترکا با هم تدبیر کردهایم؛
...کاش همه چیز به همین سهولت قابل طرح بود، امـا نیست.
🔸شریعتی کتاب حلالمسائل نیست؛ شریعتی «مظهر المسائل» ماست؛ این ماییم که انبوهی از مسائلیم، از ایرانیت و اسلامیت و مدرنیت و مدنیت و ... ما تعارضات و تضادهای فرهنگی و تاریخی داشته و داریم؛ ما در بحرانهای جهانی هم شریکایم؛ روندهای جهانی بر بحرانهای ما دامن هم میزند؛ این دفعه غش کنیم به ایرانیت و پشت کنیم به اسلامیت، #ایران بهشت میشود؛ یا اگر روسری از سر برداریم سر از #پاریس در میآوریم..!
...
🔸نـه! گاه #متفکر مظهر همهی تعارضات تاریخیِ یک فرهنگ و جامعه میباشد و شریعتی چنین بود...
🔸هر بار به مناسبتهای مختلف سیلی از انتقادات به سمت شریعتی سرازیر میشود، دریغ از یک سوزن به خودمان در برابر یک جوالدوز به دیگری؛ هر چقدر هم پشت این فرافکنیها پنهان شویم، باز هم ناگزیریم از #خودآگاهی به وضعیت وجودی و تاریخی خویش؛ و من در مقام یک دانش آموختهی #جامعه_شناسی، در مجموعهی آثار شریعتی امکانات کثیری برای نیل به این خودآگاهی مییابم، علیرغم انتقاداتی که به وی وارد است و با وجود تفاوتهایی که در دوران ما با زمینه و زمانهی وی بوجود آمده است.
✅ @Shariati_Group
✍ دکتر #محمدحسن_علایی (جامعه شناس)
🔸چگونه باید نتیجه گرفت مسبب تمام مشکلات و مصائب اقتصادی کشور دکتر #علی_شریعتی فقید است. شریعتی در "جهت گیری طبقاتی اسلام"، دال مرکزی گفتمان #دین اسلام را، برپایی #قسط معرفی میکند، و آن را در تجربهی زیستهی #محمد مصطفی به عنوان بنیانگذار مکتب، و در تجربهی #علی و #ابوذر و ... به عنوان اولین رهروان این #مکتب دنبال میکند، سپس نشان میدهد که چگونه #حقیقت پیام محمد در همدستی «زر و زور و تزویر» به علیه آن مبدل میشود و نهایتاً نتیجه میگیرد که تنها #تشیع آن هم تا آغاز عصر #صفویه وفادار به آن پیام باقی ماندهاند؛ در ادامه #شریعتی به تحلیل دوران متأخر و دورهی تفوق اصول #سرمایهداری بر جهان میپردازد. شریعتی در صفحه ۷۸ «جهت گیری طبقاتی #اسلام» میافزاید:
#اقتصاد زیر بنا نیست، زیر بنا میشود، در اقتصادِ سرمایهداریِ صنعتی است که اقتصاد زیر بنای #فرهنگ و #هنر و #ایمان و #اخلاق است. #انسان، خود، ساخته و پرداخته آن است. نه چنین بوده است، نه باید چنین باشد و با ویران کردن بنای سرمایهداری، نه چنین خواهد بود. در چشم ما #بورژوازی پلید است، نه تنها نابود میشود، که "باید" نابود شود... .
در نهایت شریعتی در صفحه ۸۳ مجموعه آثار ۱۰ چنین میپرسد: اکنون سوال اساسی این است که شما، اگر فردا رهبریِ یک جامعه را بدست گرفتید تا یک جامعهی بیطبقهی انقلابی براساس این #جهانبینی و این #ایدئولوژی (اسلام) بیافرینید، با این سرمایهها چه میکنید؟ با سرمایه داران چگونه رفتار میکنید؟ برای طبقهی #کارگر و دهقان چه ارمغانی بالاتر از #مارکسیسم دارید؟
🔸ارجاعات بسیاری به مجموعهی آثار دکتر علی شریعتی میتوان داد که در آن شریعتی از اتهامی که جناب دکتر #موسی_غنینژاد صاحب نظر مدعی #لیبرالیسم وارد میکند تبرئه میشود. نه تنها شریعتی، که نیم قرن بعد از وی دوستان #لیبرال و مخالف خوانان ایشان هنوز به صعوبت و مهابت تدبیر امور در شرایط بیرون افتادگی از #تاریخ و وضعیت پروبلماتیک توسعهنیافتگی التفات پیدا نکردهاند.
🔸رفاه؛ برخورداری؛ آب و #نان کافی و هوای پاک؛ شهرهای آباد و آزاد؛ خیابانهای شلوغ و شاد؛ اوضاع گل و بلبل؛ #قدرت ملی؛ #حکومت عدل؛ #جامعه_مدنی؛ سرآمدی در #علم و دانش و تکنولوژی؛ یک جامعهی #مدرن و اخلاقمدار و یک کشور مقتدر و عزتمند... همهی اینها را شریعتی با وسط کشیدن پای دین به وسط از ما گرفت..!
اسم اینها را میگذارند نقد شریعتی؛
🔸هیچ تعارضی در #هویت ایرانی و اسلامی و جهانی ما نبود؛ میدانستیم چقدر ایرانی هستیم چقدر #شیعه هستیم؛ چقدر چپ هستیم چقدر مدرن هستیم؛ خدا را با خرما با هم داشتیم؛ بین عوالمات سنتی پیشامدرن خویش و بی خدایی جهان جدید مغاکی صعبالعبور در میان نبود؛ مثل #اروپا بعد #مسیح؛ #کانت و #هگل و #کییرکگور و #هایدگر و... داشتیم و مجبور نبودیم یک دفعه بیافتیم به دامن جهان تعلیق ارزشها و باورها و ...
🔸گذشتهها گذشته! حالا پس از چهل و اندی سال که از شریعتی میگذرد؛ اندیشمندانی داریم که قابل قیاس با او نیستند؛ غولهایی داریم که به راه دشوار ما چراغ میگیرند؛ قرار نیست که برگردیم به عقب، #استحمار و #استضعاف و #ارتجاع رخت بربسته است؛ میدانیم به کجا میخواهیم برویم؛ زبان هم را میفهمیم؛ درد مشترک داریم و درمان را مشترکا با هم تدبیر کردهایم؛
...کاش همه چیز به همین سهولت قابل طرح بود، امـا نیست.
🔸شریعتی کتاب حلالمسائل نیست؛ شریعتی «مظهر المسائل» ماست؛ این ماییم که انبوهی از مسائلیم، از ایرانیت و اسلامیت و مدرنیت و مدنیت و ... ما تعارضات و تضادهای فرهنگی و تاریخی داشته و داریم؛ ما در بحرانهای جهانی هم شریکایم؛ روندهای جهانی بر بحرانهای ما دامن هم میزند؛ این دفعه غش کنیم به ایرانیت و پشت کنیم به اسلامیت، #ایران بهشت میشود؛ یا اگر روسری از سر برداریم سر از #پاریس در میآوریم..!
...
🔸نـه! گاه #متفکر مظهر همهی تعارضات تاریخیِ یک فرهنگ و جامعه میباشد و شریعتی چنین بود...
🔸هر بار به مناسبتهای مختلف سیلی از انتقادات به سمت شریعتی سرازیر میشود، دریغ از یک سوزن به خودمان در برابر یک جوالدوز به دیگری؛ هر چقدر هم پشت این فرافکنیها پنهان شویم، باز هم ناگزیریم از #خودآگاهی به وضعیت وجودی و تاریخی خویش؛ و من در مقام یک دانش آموختهی #جامعه_شناسی، در مجموعهی آثار شریعتی امکانات کثیری برای نیل به این خودآگاهی مییابم، علیرغم انتقاداتی که به وی وارد است و با وجود تفاوتهایی که در دوران ما با زمینه و زمانهی وی بوجود آمده است.
✅ @Shariati_Group
✍ دکتر #محمدحسن_علایی (جامعه شناس)
Telegram
.
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 #خودآگاهی در عصر سیطره ویروس#نیهیلیسم
آشنایی با مفهوم #پوچگرایی و #نسبیگرایی در دوران #مدرن؛ آیا «حق» و «باطلی» وجود دارد؟
🔻و #شیطان وعده داد: قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ . إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ . / ص۸۲
✅ @Shariati_Group
آشنایی با مفهوم #پوچگرایی و #نسبیگرایی در دوران #مدرن؛ آیا «حق» و «باطلی» وجود دارد؟
🔻و #شیطان وعده داد: قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ . إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ . / ص۸۲
✅ @Shariati_Group
💠 خدا اِنگاری #انسان در عصر سلطه #نیهیلیسم
🔸روزی روزگاری #مدرنیته میداندار بهتآوری جهانی بود. #تکنولوژی و اختراعات بهعنوان معجزات انسانهای قرن بیستمی شد تا جایی که گفتند جز خودشان هیچ خدایی را بنده نیستند..!
🔹مروجین #معنویت جدید یا به تعبیری پیامبران #دین مدرنیته با صدای بلند #انسان را بهعنوان «خدای عصر جدید» معرفی کردند. در مدح قدرت انسان همچون هومر حماسههای افسانهای سرودند. هر بار با اختراع جدید علمی این خدای بادکنکی فربهتر میشد و سرمستانه ادیان الهی را به هماوردی و تحدّی فرا میخواندند تا #علم را بهانهای برای حذف دین و #خدا به نفع خدای جدید یعنی «انسان» فراهم آورند.
🔸نیل دونالدوالش یکی از مروجین معنویت جدید که به #پیامبر عصر جدید معروف است، در کتاب «ابداع زندگی» گفتگویی با باربارا مارکسهابرد، یکی دیگر از شخصیتهای برجستهی معنویت جدید در محور عصر جدید دارد.
🔹وی در این #کتاب، عصر جدید را عصر بازپسگیری قدرت انسان از خدا بیان میکند و تکنولوژی را موجب این #خودآگاهی متوهمانه میداند. «ما عادت داشتیم تمام تواناییهای جدید را به خدایانمان نسبت دهیم ولی از وقتیکه ما خودمان داریم یاد میگیریم هوش خود را از طریق ارتباطات سریعتر و گستردهتر گسترش دهیم، یاد میگیریم جسممان را تغییر دهیم؛ یاد میگیریم در فضا زندگی کنیم، حتی دنیاهای جدید در فضا میسازیم. متوجه شدم که چیز حیرتآوری دارد اتفاق میافتد. ما قابلیتمان را به خدایانمان نسبت میدادیم و حالا این قابلیت را به اصل خودش یعنی خودمان. ما داریم چیزی میشویم که عادت داشتیم خدایان بخوانیم. چرا حالا، چرا سال پیش، دههی پیش یا قرن پیش نه؟ چرا این امر دارد اتفاق میافتد؟ چون وقتش است. چرا که علم و فناوری، قدرتهای تازهای به ما دادهاند که عظیمتر از قدرتهایی است که بشر تاکنون داشته است؛ حالا میتوانیم حقیقتاً خودمان را بشرهای جهانی خیلی کم سن و سال بخوانیم. زمین به مثل یک کودکستان برای خدایان کوچک است، ولی باید تکامل آگاهانه را سریع یاد بگیریم”. (کتاب ابداع زندگی ص ۸۳)
🔸اما با ظهور سلاحی بیولوژیک تحت عنوان ویروسی ناشناخته و فراگیر به نام #کرونا، عمر تفرعن «انسان - خدای مدرنیته» کوتاه شد. انسان کودکخدا، تنازع بقاء را به تکامل شعوری ترجیح داد.
🔹غولهای رسانهای اگر خاطرات کرونایی را در حافظهی تاریخی خود ثبت کنند، مرور خاطرات صفهای خرید اسلحه برای تنازع بقاء، بهمرگی سالمندان، غارت فروشگاهها و عجز علم برای حفظ جان هزاران انسان در برابر یک ویروس نادیده دیگر هیچوقت سودای خدایی را در ذهن هیچ بنیبشری نمیآورد. انسان پسا کرونا ندای #فطرت خود را واضحتر شنید. قدرت الهی و عجز خود را به عیان مشاهده کرد و دست تسلیم بالا برد...
✅ @Shariati_Group
✍ رسول حسنزاده
🔸روزی روزگاری #مدرنیته میداندار بهتآوری جهانی بود. #تکنولوژی و اختراعات بهعنوان معجزات انسانهای قرن بیستمی شد تا جایی که گفتند جز خودشان هیچ خدایی را بنده نیستند..!
🔹مروجین #معنویت جدید یا به تعبیری پیامبران #دین مدرنیته با صدای بلند #انسان را بهعنوان «خدای عصر جدید» معرفی کردند. در مدح قدرت انسان همچون هومر حماسههای افسانهای سرودند. هر بار با اختراع جدید علمی این خدای بادکنکی فربهتر میشد و سرمستانه ادیان الهی را به هماوردی و تحدّی فرا میخواندند تا #علم را بهانهای برای حذف دین و #خدا به نفع خدای جدید یعنی «انسان» فراهم آورند.
🔸نیل دونالدوالش یکی از مروجین معنویت جدید که به #پیامبر عصر جدید معروف است، در کتاب «ابداع زندگی» گفتگویی با باربارا مارکسهابرد، یکی دیگر از شخصیتهای برجستهی معنویت جدید در محور عصر جدید دارد.
🔹وی در این #کتاب، عصر جدید را عصر بازپسگیری قدرت انسان از خدا بیان میکند و تکنولوژی را موجب این #خودآگاهی متوهمانه میداند. «ما عادت داشتیم تمام تواناییهای جدید را به خدایانمان نسبت دهیم ولی از وقتیکه ما خودمان داریم یاد میگیریم هوش خود را از طریق ارتباطات سریعتر و گستردهتر گسترش دهیم، یاد میگیریم جسممان را تغییر دهیم؛ یاد میگیریم در فضا زندگی کنیم، حتی دنیاهای جدید در فضا میسازیم. متوجه شدم که چیز حیرتآوری دارد اتفاق میافتد. ما قابلیتمان را به خدایانمان نسبت میدادیم و حالا این قابلیت را به اصل خودش یعنی خودمان. ما داریم چیزی میشویم که عادت داشتیم خدایان بخوانیم. چرا حالا، چرا سال پیش، دههی پیش یا قرن پیش نه؟ چرا این امر دارد اتفاق میافتد؟ چون وقتش است. چرا که علم و فناوری، قدرتهای تازهای به ما دادهاند که عظیمتر از قدرتهایی است که بشر تاکنون داشته است؛ حالا میتوانیم حقیقتاً خودمان را بشرهای جهانی خیلی کم سن و سال بخوانیم. زمین به مثل یک کودکستان برای خدایان کوچک است، ولی باید تکامل آگاهانه را سریع یاد بگیریم”. (کتاب ابداع زندگی ص ۸۳)
🔸اما با ظهور سلاحی بیولوژیک تحت عنوان ویروسی ناشناخته و فراگیر به نام #کرونا، عمر تفرعن «انسان - خدای مدرنیته» کوتاه شد. انسان کودکخدا، تنازع بقاء را به تکامل شعوری ترجیح داد.
🔹غولهای رسانهای اگر خاطرات کرونایی را در حافظهی تاریخی خود ثبت کنند، مرور خاطرات صفهای خرید اسلحه برای تنازع بقاء، بهمرگی سالمندان، غارت فروشگاهها و عجز علم برای حفظ جان هزاران انسان در برابر یک ویروس نادیده دیگر هیچوقت سودای خدایی را در ذهن هیچ بنیبشری نمیآورد. انسان پسا کرونا ندای #فطرت خود را واضحتر شنید. قدرت الهی و عجز خود را به عیان مشاهده کرد و دست تسلیم بالا برد...
✅ @Shariati_Group
✍ رسول حسنزاده
Telegram
.
🔅″... به روشنی محسوس است که #اسلام دارد تولدی دوباره مییابد. عوامل این #بعثت اسلامیِ وجدانها که عمق و دامنهی بسیاری گرفته است متعدد است و اینجا جای طرح و تفسیرش نیست، اما، فکر میکنم موثرترین عامل، به بنبست رسیدن روشنفکران این عصر است و شکست #علم و ناتوانی ایدئولوژیها و به ویژه، آشکار شدن نارساییها و کژیهای #سوسیالیسم و مارکسیستی و سوسیال دموکراسی غربی است که امیدهای بزرگی در میان همهی #انسان دوستان و #عدالت خواهان و جویندگان راه نجات نهایی #مردم برانگیخته بود و در نهایت به استالینیسم و مائوئیسم منجر شده یا رژیمهایی چون رژیم اشمیت و گی موله و کالاهان!
🔅و علم هم که به جای آنکه جانشین شایستهتری برای #مذهب شود، که ادعا میکرد، سر از بمب اتم درآورد و غلام #سرمایهداری و زور و در نتیجه، از انسان جدید، بدبختی غنی و وحشیای متمدن ساخت و #آزادی و #دموکراسی هم میدان بازی شد برای ترکتازی بیمهار #پول و #شهوت و غارت آزاد مردم و لجن مال کردن همهی ارزشهای انسانی...
🔅تمامیِ این تجربههای تلخ زمینه را برای «طلوع دوبارهی #ایمان» مساعد کرده است و انسان که هیچگاه نمیتواند دغدغهی «حقیقتیابی، حقطلبی و آرزوی فلاح» را در وجدان خویش بمیراند، در کوچههای علم، #ایدئولوژی، دموکراسی، آزادی فردی (#لیبرالیسم)، اصالت انسان (#اومانیسم بی #خدا)، سوسیالیسم دولتی، #کمونیسم مادی (#مارکسیسم)، اصالت #اقتصاد (#اکونومیسم) و مصرفپرستی و #رفاه، به عنوان هدف انسان و فلسفهی زندگی در #فرهنگ و نظام بورژوایی و بالاخره تکیه مطلق و صرف بر «تکنولوژی و پیشرفت» یعنی #تمدن و #آرمان نظامهای معاصر… به بنبست رسید و با آن همه امید ایمان و شور اشتیاقی که در انتخاب این رهگذرهای خوش آغاز بدانجام داشت، و هر کدام را به امید حقیقت و کمال و نجات، با پشت کردن به #خدا و از دست نهادن ایمان پیش گرفت و با #عشق و شتاب و فداکاری بسیار پیمود، سرش به سختی به دیوار مقابل خورد و یا از برهوت پریشانی و پوچی و ضلالت مطلق سر درآورد و #سوسیالیسم او را به #استبداد چند بعدی و دموکراسی به حاکمیت سرمایه و آزادی به بردگی پول و شهوت و حتی علم او را به انسلاخ از همهی کرامتهای انسانی و ارزشهای متعالی وجودی و سلطهی غولآسای #تکنولوژی بیرحم و قتال افکند...
🔅و طبیعی است که اندیشهای بیدار و روحهای آزاد و وجدانهای سلیم و طاهر که هنوز مسخ نشدهاند و انگیزههای اصیل #فطرت آدمی را در عمق وجود نوعی خویش نگاه داشتهاند و آتش قدسی #حق و #حقیقت و #کمال و #فلاح در کانون دلشان خاموش و خاکستر نشده است، به خدا بازگردند و قندیل مقدسی را که در آن زینت عشق میسوزد و از منشور بلورینش خدا میتابد و هستی را و این شبستان #طبیعت را و اعماق پر گوهر فطرت و درون انسان را گرمی و روشنایی عشق و #آگاهی و #خودآگاهی میدهد و به همه چیز معنی میبخشد، دوباره در اندیشه و #روح و زندگی خویش بر افروزند و در تلاش آن باشند که این مشکلات حقیقت را بر سقف شبستان این عصر بیاویزند و این مصباح هدایت را فرا راه این نسل دارند و آینده را از پوچی و تباهی انسان و تمدن و فرهنگ و زندگی و علم و #هنر و کار انسان نجات دهند ...″
✅ @Shariati_Group
📚 معلم علےشریعتے
آخرین نامه به پدر استاد #محمدتقی_شریعتی
🔅و علم هم که به جای آنکه جانشین شایستهتری برای #مذهب شود، که ادعا میکرد، سر از بمب اتم درآورد و غلام #سرمایهداری و زور و در نتیجه، از انسان جدید، بدبختی غنی و وحشیای متمدن ساخت و #آزادی و #دموکراسی هم میدان بازی شد برای ترکتازی بیمهار #پول و #شهوت و غارت آزاد مردم و لجن مال کردن همهی ارزشهای انسانی...
🔅تمامیِ این تجربههای تلخ زمینه را برای «طلوع دوبارهی #ایمان» مساعد کرده است و انسان که هیچگاه نمیتواند دغدغهی «حقیقتیابی، حقطلبی و آرزوی فلاح» را در وجدان خویش بمیراند، در کوچههای علم، #ایدئولوژی، دموکراسی، آزادی فردی (#لیبرالیسم)، اصالت انسان (#اومانیسم بی #خدا)، سوسیالیسم دولتی، #کمونیسم مادی (#مارکسیسم)، اصالت #اقتصاد (#اکونومیسم) و مصرفپرستی و #رفاه، به عنوان هدف انسان و فلسفهی زندگی در #فرهنگ و نظام بورژوایی و بالاخره تکیه مطلق و صرف بر «تکنولوژی و پیشرفت» یعنی #تمدن و #آرمان نظامهای معاصر… به بنبست رسید و با آن همه امید ایمان و شور اشتیاقی که در انتخاب این رهگذرهای خوش آغاز بدانجام داشت، و هر کدام را به امید حقیقت و کمال و نجات، با پشت کردن به #خدا و از دست نهادن ایمان پیش گرفت و با #عشق و شتاب و فداکاری بسیار پیمود، سرش به سختی به دیوار مقابل خورد و یا از برهوت پریشانی و پوچی و ضلالت مطلق سر درآورد و #سوسیالیسم او را به #استبداد چند بعدی و دموکراسی به حاکمیت سرمایه و آزادی به بردگی پول و شهوت و حتی علم او را به انسلاخ از همهی کرامتهای انسانی و ارزشهای متعالی وجودی و سلطهی غولآسای #تکنولوژی بیرحم و قتال افکند...
🔅و طبیعی است که اندیشهای بیدار و روحهای آزاد و وجدانهای سلیم و طاهر که هنوز مسخ نشدهاند و انگیزههای اصیل #فطرت آدمی را در عمق وجود نوعی خویش نگاه داشتهاند و آتش قدسی #حق و #حقیقت و #کمال و #فلاح در کانون دلشان خاموش و خاکستر نشده است، به خدا بازگردند و قندیل مقدسی را که در آن زینت عشق میسوزد و از منشور بلورینش خدا میتابد و هستی را و این شبستان #طبیعت را و اعماق پر گوهر فطرت و درون انسان را گرمی و روشنایی عشق و #آگاهی و #خودآگاهی میدهد و به همه چیز معنی میبخشد، دوباره در اندیشه و #روح و زندگی خویش بر افروزند و در تلاش آن باشند که این مشکلات حقیقت را بر سقف شبستان این عصر بیاویزند و این مصباح هدایت را فرا راه این نسل دارند و آینده را از پوچی و تباهی انسان و تمدن و فرهنگ و زندگی و علم و #هنر و کار انسان نجات دهند ...″
✅ @Shariati_Group
📚 معلم علےشریعتے
آخرین نامه به پدر استاد #محمدتقی_شریعتی
🔅″... لحظات بسیار حساسی بر ما میگذرد. ما اکنون سالهای تعیین کنندهای را میگذرانیم. ساعاتی از شب قدر را. به راستی احساس میکنیم که باران «فرشتگان» و «روح» فرو باریدن گرفته است و مطلع فجر، علیرغم این شب سیاه، نزدیک است...
🔅ارزشهای تازهای خلق شده است و سرنوشت آینده ما اکنون دارد نوشته میشود. #خودآگاهی ما و تکوین ایدئولوژیک #اسلام و بازگشتاش از صورت مجموعهای از علوم قدیم و سنن موروثیِ ناخودآگاهِ عامیانه به یک دعوت، #رسالت و #بعثت، آنچنانکه در آغاز بود، به مرحلهای از تکامل رسیده است که #دشمن را به هراس انداخته، و سرعتی یافته است که بسیاری از جناحهای نالایق، نیمهآگاه و یا ضعیف را از تعقیب آن عاجز کرده است.
🔅این است که بسیاری از این چهرهها یا فروماندهاند، یا حتی در برابر، به مقاومت برخاستهاند؛ زیرا پیشرفت این #نهضت بسیاری از ارزشها و اعتبارها را نیز ساقط کرده است و آنان که ایمانشان با خودخواهیشان همواره عجین است و #مذهب در عین حال برایشان پایگاهی از حیثیت اجتماعی یا منبعی از تغذیه اقتصادی نیز هست، ناچار نمیتوانند در برابر آن بیتفاوت بمانند.
🔅توطئهها از همه سو آغاز شده است و همدستی نیروهای نامجانس و متضاد از خودی و بیگانه در ریشهکن کردن آن به اوج رسیده است. شدت توطئهها به اندازهای است که در میان برخی از افراد و حتی گروههای خودمان نیز آشفتگیهایی را ایجاد کرده است و ابهامهایی و گاه تیرگیهایی و نومیدیهایی.
🔅این است که از همه جهت نیاز به یک تفسیر عمیق و روشنگر و [یک] تجزیه و تحلیل علمی مسائل احساس میشود. اگر بخواهیم در یک کلمه آخرین نقطهی اوجی را که وجدان اجتماعی #مردم ما در سیر تحول سیاسی و تکامل فکری خویش بدان رسیده است بیان کنیم، کافی است بگوییم اکنون ما به مرحله «استقلال در قضاوت» رسیدهایم ...″
✅ @Shariati_Group
📚 معلم علےشریعتے
مجموعه آثار ۲۷ / تولد دوباره اسلام در نگاهی سریع بر فراز یک قرن
🔅ارزشهای تازهای خلق شده است و سرنوشت آینده ما اکنون دارد نوشته میشود. #خودآگاهی ما و تکوین ایدئولوژیک #اسلام و بازگشتاش از صورت مجموعهای از علوم قدیم و سنن موروثیِ ناخودآگاهِ عامیانه به یک دعوت، #رسالت و #بعثت، آنچنانکه در آغاز بود، به مرحلهای از تکامل رسیده است که #دشمن را به هراس انداخته، و سرعتی یافته است که بسیاری از جناحهای نالایق، نیمهآگاه و یا ضعیف را از تعقیب آن عاجز کرده است.
🔅این است که بسیاری از این چهرهها یا فروماندهاند، یا حتی در برابر، به مقاومت برخاستهاند؛ زیرا پیشرفت این #نهضت بسیاری از ارزشها و اعتبارها را نیز ساقط کرده است و آنان که ایمانشان با خودخواهیشان همواره عجین است و #مذهب در عین حال برایشان پایگاهی از حیثیت اجتماعی یا منبعی از تغذیه اقتصادی نیز هست، ناچار نمیتوانند در برابر آن بیتفاوت بمانند.
🔅توطئهها از همه سو آغاز شده است و همدستی نیروهای نامجانس و متضاد از خودی و بیگانه در ریشهکن کردن آن به اوج رسیده است. شدت توطئهها به اندازهای است که در میان برخی از افراد و حتی گروههای خودمان نیز آشفتگیهایی را ایجاد کرده است و ابهامهایی و گاه تیرگیهایی و نومیدیهایی.
🔅این است که از همه جهت نیاز به یک تفسیر عمیق و روشنگر و [یک] تجزیه و تحلیل علمی مسائل احساس میشود. اگر بخواهیم در یک کلمه آخرین نقطهی اوجی را که وجدان اجتماعی #مردم ما در سیر تحول سیاسی و تکامل فکری خویش بدان رسیده است بیان کنیم، کافی است بگوییم اکنون ما به مرحله «استقلال در قضاوت» رسیدهایم ...″
✅ @Shariati_Group
📚 معلم علےشریعتے
مجموعه آثار ۲۷ / تولد دوباره اسلام در نگاهی سریع بر فراز یک قرن
Telegram
.
📕 «حسین وارث آدم»
🔸این #کتاب نیز مثل اکثر قریب به اتفاق آثار #شریعتی در راستای تلاش او به منظور احیا و بازخوانی #سنت تاریخی ما در دورانی است که #فرهنگ و تفکر #مدرن در حال بسط و سیطره کامل، و فرهنگ و تفکر سنتی رو به اضمحلال بوده است. همچنین شریعتی به واسطهی بازخوانی مفهوم «شهادت» خواهان نزدیک شدن به وجدان مغفولهی جامعه و دعوت افراد خو کرده به اخلاق ذلت و بردگی به نوعی اصالت و خودجوشی بوده است.
در روزگار ما به تبع سیطره #مدرنیته و تمدن متافیزیکی غرب معنای متافیزیکی از #حقیقت در سراسر جهان سیطره یافته است. اما در سنن دینی و معنوی شرقی حقیقت معنای کاملاً متفاوتی داشته و «حقیقت» و «حضرت حق یا امر متعالی» در وحدت و اینهمانیِ شان مورد تفکر قرار میگیرد. در همهی سنن دینی، شرقی و معنوی یکی از نشانههای باورمندی به وجود حقیقت و وفاداری با عهد و پیمانی که میان #انسان مؤمن متفکر با حقیقت وجود دارد، آمادگی فرد مؤمن و متفکر برای مواجههای انتخابی و آزادانه با پدیده «مرگ» است. در سنت تاریخی خود ما نیز «شهادت»، یعنی مرگ در راه #خدا و #ایمان به خداوند در همین سیاق، یعنی بر اساس درک خاصی از حقیقت و وجود پیوندی ازلی و ابدی میان فرد مؤمن با خداوند باید فهمیده شود. البته باید توجه داشت که «شهادت» و «آمادگی برای شهادت» از ارزشهای بسیار متعالی سنن دینی و معنوی از جمله #اسلام و #تشیع و حتی سنن غیردینی بوده است. حتی #سقراط که یکی از بنیان گذاران سنت متافیزیک یونانی است، #فلسفه را «مشق مرگ» و آماده شدن برای رویارویی با مرگ میداند.
🔸کتاب «حسین وارث آدم» یکی از زیباترین و عمیقترین آثاری است که در #تاریخ گذشته و حال ما در خصوص #شهادت به تحریر درآمده است. در این اثر غنا و گستردگی فرهنگی و عمق آگاهی و #خودآگاهی تاریخی شریعتی به خوبی خود را نمایان میسازد. در «حسین وارث آدم» شریعتی میکوشد تا بر اساس درکی وجودی (اگزیستانسیالیستی) شهادت را از یک باور بومی، قومی و فرقهای که صرفاً مورد اعتقاد شیعیان است، به یک نحوه نگرش و به یک #فلسفه_تاریخ برای همهی آن کسانی تبدیل کند که راهی برای نجات انسان از بردگی و اسارت جست وجو میکنند.
🔸اثر شریعتی مواجههای وجودی (اگزیستانسیالیستی) با مقوله مرگ خودآگاهانه و انتخابی(شهادت) و نه رویکردی تاریخی یا تئولوژیک با رویداهای #عاشورا است. شریعتی اعتقاد داشت که در نگرش شیعی نوعی فلسفه تاریخ وجود دارد و این فلسفه تاریخ خود را در «زیارت وارث» آشکار میسازد. او خواهان درک حماسهی کربلای حسینی بر اساس نوعی فلسفه تاریخ بشری، خارج از باورهای قومی، اعتقادی و کلامی بود...
✅ @Shariati_Group
📚 از نظرگاه دکتر #بیژن_عبدالکریمی
🔸این #کتاب نیز مثل اکثر قریب به اتفاق آثار #شریعتی در راستای تلاش او به منظور احیا و بازخوانی #سنت تاریخی ما در دورانی است که #فرهنگ و تفکر #مدرن در حال بسط و سیطره کامل، و فرهنگ و تفکر سنتی رو به اضمحلال بوده است. همچنین شریعتی به واسطهی بازخوانی مفهوم «شهادت» خواهان نزدیک شدن به وجدان مغفولهی جامعه و دعوت افراد خو کرده به اخلاق ذلت و بردگی به نوعی اصالت و خودجوشی بوده است.
در روزگار ما به تبع سیطره #مدرنیته و تمدن متافیزیکی غرب معنای متافیزیکی از #حقیقت در سراسر جهان سیطره یافته است. اما در سنن دینی و معنوی شرقی حقیقت معنای کاملاً متفاوتی داشته و «حقیقت» و «حضرت حق یا امر متعالی» در وحدت و اینهمانیِ شان مورد تفکر قرار میگیرد. در همهی سنن دینی، شرقی و معنوی یکی از نشانههای باورمندی به وجود حقیقت و وفاداری با عهد و پیمانی که میان #انسان مؤمن متفکر با حقیقت وجود دارد، آمادگی فرد مؤمن و متفکر برای مواجههای انتخابی و آزادانه با پدیده «مرگ» است. در سنت تاریخی خود ما نیز «شهادت»، یعنی مرگ در راه #خدا و #ایمان به خداوند در همین سیاق، یعنی بر اساس درک خاصی از حقیقت و وجود پیوندی ازلی و ابدی میان فرد مؤمن با خداوند باید فهمیده شود. البته باید توجه داشت که «شهادت» و «آمادگی برای شهادت» از ارزشهای بسیار متعالی سنن دینی و معنوی از جمله #اسلام و #تشیع و حتی سنن غیردینی بوده است. حتی #سقراط که یکی از بنیان گذاران سنت متافیزیک یونانی است، #فلسفه را «مشق مرگ» و آماده شدن برای رویارویی با مرگ میداند.
🔸کتاب «حسین وارث آدم» یکی از زیباترین و عمیقترین آثاری است که در #تاریخ گذشته و حال ما در خصوص #شهادت به تحریر درآمده است. در این اثر غنا و گستردگی فرهنگی و عمق آگاهی و #خودآگاهی تاریخی شریعتی به خوبی خود را نمایان میسازد. در «حسین وارث آدم» شریعتی میکوشد تا بر اساس درکی وجودی (اگزیستانسیالیستی) شهادت را از یک باور بومی، قومی و فرقهای که صرفاً مورد اعتقاد شیعیان است، به یک نحوه نگرش و به یک #فلسفه_تاریخ برای همهی آن کسانی تبدیل کند که راهی برای نجات انسان از بردگی و اسارت جست وجو میکنند.
🔸اثر شریعتی مواجههای وجودی (اگزیستانسیالیستی) با مقوله مرگ خودآگاهانه و انتخابی(شهادت) و نه رویکردی تاریخی یا تئولوژیک با رویداهای #عاشورا است. شریعتی اعتقاد داشت که در نگرش شیعی نوعی فلسفه تاریخ وجود دارد و این فلسفه تاریخ خود را در «زیارت وارث» آشکار میسازد. او خواهان درک حماسهی کربلای حسینی بر اساس نوعی فلسفه تاریخ بشری، خارج از باورهای قومی، اعتقادی و کلامی بود...
✅ @Shariati_Group
📚 از نظرگاه دکتر #بیژن_عبدالکریمی
Telegram
.
⭕️ جامعه اسلامی و مسلمانان سیاسی
🔸مقصود از سیاسی بودن، بینش و گرایشی است که فرد را به سرنوشت جامعهای که در آن زندگی میکند پیوند میدهد و این پیوند است که تجلیگاه اراده، #آگاهی و #انتخاب انسان به شمار میآید و تنها #انسان است که موضع اجتماعی خویش راهمچنانکه موضع طبیعی خویش را، احساس میکند، یعنی به پایگاه خویش در #طبیعت یا در جامعه #خودآگاهی دارد و در آن دخالت میورزد، آنرا تأیید میکند یا بدان اعتراض دارد و یا در تغییر ساختمان آن دخالت میکند. بنابر این، انسان غیرسیاسی انسانی است که عالیترین تجلی استعداد نوعی خویش را باطل گذاشته است.
🔹متأسفانه قدرتمندانی که بر سرنوشت جامعهها مسلط بودهاند، همواره از سیاسی شدن تودهها وحشت داشتهاند. «سیاستزدایی» #مردم شیوهای نیست که امروز استعمارگران و یا قدرتهای استبدادی و ضدمردمی، برای انحصار قدرت سیاسی در دست خویش، کشف کرده باشند و از طریق ترویج هنرهای انحرافی، افراط در ورزشهای بیشمار یا توسعه آزادیهای جنسی، و یا مصرفپرستی و یا ایجاد گرفتاریهای حقیر در زندگی اقتصادی و خانوادگی، و یا ترویج مسائل انحرافی و یا سرگرمیهای ذهنی و یا تخدیرهای مذهبی و فلسفی و ادبی و هنری، اندیشهها را از سرنوشت خویش و سرنوشت جامعه خویش دور سازند.
🔸در جامعه ما دوران بنیعباس، دوران موفقیت دستگاه در سیاستزدایی جامعه اسلامی است. #بنیامیه علیرغم پایگاه نژادی و قومی نیرومندی که داشتند، علیرغم هوشیاری سیاسی و نیز خشونتی که در سرکوب مخالفان بروز دادند، نتوانستند بیش از یک قرن دوام آورند. آنچه عمر این رژیم نیرومند را اینچنین کم کرد، حساسیت سیاسی مردم مسلمانی بود که آن را از #انقلاب_اسلامی به ارث برده بودند. کمترین انحراف #حکومت باعث میشد که انبوه تودهها به #مسجد بریزند و دردسری برای دستگاه ایجاد کنند. بنیعباس که شعور حساس سیاسی توده را دیدند، و دانستند که چگونه رژیم نیرومندی چون بنیامیه را قربانی خویش ساخت، به سیاستزدایی پرداختند.
از چه طریق؟ از طریق توسعه فرهنگ، تکیه بر #علم، پیشرفت مادی، #ثروت، قدرت سیاسی، فتوحات اسلامی و تجلیل و تعظیم شعائر دینی، و بدین طریق انبوه توده را با پیشرفتهایی که به نام #اسلام در جهان به دست میآوردند، تخدیر کردند و روشنفکران را هم با غرق کردن در مسائل ذهنی، کلامی، فلسفی و فرقهای.
🔹این بود که جنگها و مبارزات مردم در دوران بنیامیه، که همه جنگهای سیاسی و طبقاتی براساس #عدالت طبقاتی و رهبری انسانی بود، در دوران بنیعباس تبدیل به جنگهای فرقهای، کلامی، ذهنی، فلسفی و حتی لفظی شد. به همان گونه که امروزه #سرمایهداری و #استعمار از طریق ساختن ایدئولوژیهای رنگارنگ، تشدید خصومتهای فرقهای، قبیلهای، نژادی، شیوع #فساد، توسعه حماقتهای ورزشی، مصرفپرستی، ایجاد گرفتاریهای حقیر در زندگی خانوادگی و اقتصاد فردی، خلق هنرهای بیمارگونه، فلسفههای پوچ، تئاترها، سینماها، کابارهها، رادیو تلویزیونها، موسیقیها، تجمل پرستیها، مدسازیها، آزادیهای جنسی و هزاران چشمبندی دیگر و صدها هزار شعبدهبازی و جنگهای زرگری دیگر بدان میرسد، همان چیزها که حتی صمیمیترین و آگاهترین روشنفکران ما را هم سرگرم میسازد. چنانکه میبینیم چه بسیارند جوانان روشنفکر و مترقی ما که به نام مبارزه با خرافات و یا به نام تکیه به علم و حتی به نام #ایدئولوژی بسیار مترقی و پیشتاز، شب و روز سرگرم مبارزه با مسائل کلامی، و سرگرم مبارزات کلامی، فلسفی و لفظی و درگیریهای مذهبی و تنازعهای ایدئولوژیک هستند و هرگز احساس نمیکنند که در این حال که خود را به عنوان روشنفکران مترقی با این درگیریها مشغول کردهاند، وارث همان کاری هستند که در جامعه ما #رضاخان ها و #آتاتورک ها بدان پرداخته و پیش از آنها #تقیزاده ها و #میرزاملکم ها آغاز کرده بودند، و نمیتوانند ارزیابی کنند که آنچه آنان به تقلید روشنفکران قرون ۱۸ و ۱۹ #اروپا کاری روشنفکرانه میپندارند، همدستی با عواملی است که برج و باروهای #ایمان، فرهنگ، ارزشهای اخلاقی و ذخایر تاریخی ما را فروریختند، بشکنند.
✅ @Shariati_Group
🔻ادامـه
🔸مقصود از سیاسی بودن، بینش و گرایشی است که فرد را به سرنوشت جامعهای که در آن زندگی میکند پیوند میدهد و این پیوند است که تجلیگاه اراده، #آگاهی و #انتخاب انسان به شمار میآید و تنها #انسان است که موضع اجتماعی خویش راهمچنانکه موضع طبیعی خویش را، احساس میکند، یعنی به پایگاه خویش در #طبیعت یا در جامعه #خودآگاهی دارد و در آن دخالت میورزد، آنرا تأیید میکند یا بدان اعتراض دارد و یا در تغییر ساختمان آن دخالت میکند. بنابر این، انسان غیرسیاسی انسانی است که عالیترین تجلی استعداد نوعی خویش را باطل گذاشته است.
🔹متأسفانه قدرتمندانی که بر سرنوشت جامعهها مسلط بودهاند، همواره از سیاسی شدن تودهها وحشت داشتهاند. «سیاستزدایی» #مردم شیوهای نیست که امروز استعمارگران و یا قدرتهای استبدادی و ضدمردمی، برای انحصار قدرت سیاسی در دست خویش، کشف کرده باشند و از طریق ترویج هنرهای انحرافی، افراط در ورزشهای بیشمار یا توسعه آزادیهای جنسی، و یا مصرفپرستی و یا ایجاد گرفتاریهای حقیر در زندگی اقتصادی و خانوادگی، و یا ترویج مسائل انحرافی و یا سرگرمیهای ذهنی و یا تخدیرهای مذهبی و فلسفی و ادبی و هنری، اندیشهها را از سرنوشت خویش و سرنوشت جامعه خویش دور سازند.
🔸در جامعه ما دوران بنیعباس، دوران موفقیت دستگاه در سیاستزدایی جامعه اسلامی است. #بنیامیه علیرغم پایگاه نژادی و قومی نیرومندی که داشتند، علیرغم هوشیاری سیاسی و نیز خشونتی که در سرکوب مخالفان بروز دادند، نتوانستند بیش از یک قرن دوام آورند. آنچه عمر این رژیم نیرومند را اینچنین کم کرد، حساسیت سیاسی مردم مسلمانی بود که آن را از #انقلاب_اسلامی به ارث برده بودند. کمترین انحراف #حکومت باعث میشد که انبوه تودهها به #مسجد بریزند و دردسری برای دستگاه ایجاد کنند. بنیعباس که شعور حساس سیاسی توده را دیدند، و دانستند که چگونه رژیم نیرومندی چون بنیامیه را قربانی خویش ساخت، به سیاستزدایی پرداختند.
از چه طریق؟ از طریق توسعه فرهنگ، تکیه بر #علم، پیشرفت مادی، #ثروت، قدرت سیاسی، فتوحات اسلامی و تجلیل و تعظیم شعائر دینی، و بدین طریق انبوه توده را با پیشرفتهایی که به نام #اسلام در جهان به دست میآوردند، تخدیر کردند و روشنفکران را هم با غرق کردن در مسائل ذهنی، کلامی، فلسفی و فرقهای.
🔹این بود که جنگها و مبارزات مردم در دوران بنیامیه، که همه جنگهای سیاسی و طبقاتی براساس #عدالت طبقاتی و رهبری انسانی بود، در دوران بنیعباس تبدیل به جنگهای فرقهای، کلامی، ذهنی، فلسفی و حتی لفظی شد. به همان گونه که امروزه #سرمایهداری و #استعمار از طریق ساختن ایدئولوژیهای رنگارنگ، تشدید خصومتهای فرقهای، قبیلهای، نژادی، شیوع #فساد، توسعه حماقتهای ورزشی، مصرفپرستی، ایجاد گرفتاریهای حقیر در زندگی خانوادگی و اقتصاد فردی، خلق هنرهای بیمارگونه، فلسفههای پوچ، تئاترها، سینماها، کابارهها، رادیو تلویزیونها، موسیقیها، تجمل پرستیها، مدسازیها، آزادیهای جنسی و هزاران چشمبندی دیگر و صدها هزار شعبدهبازی و جنگهای زرگری دیگر بدان میرسد، همان چیزها که حتی صمیمیترین و آگاهترین روشنفکران ما را هم سرگرم میسازد. چنانکه میبینیم چه بسیارند جوانان روشنفکر و مترقی ما که به نام مبارزه با خرافات و یا به نام تکیه به علم و حتی به نام #ایدئولوژی بسیار مترقی و پیشتاز، شب و روز سرگرم مبارزه با مسائل کلامی، و سرگرم مبارزات کلامی، فلسفی و لفظی و درگیریهای مذهبی و تنازعهای ایدئولوژیک هستند و هرگز احساس نمیکنند که در این حال که خود را به عنوان روشنفکران مترقی با این درگیریها مشغول کردهاند، وارث همان کاری هستند که در جامعه ما #رضاخان ها و #آتاتورک ها بدان پرداخته و پیش از آنها #تقیزاده ها و #میرزاملکم ها آغاز کرده بودند، و نمیتوانند ارزیابی کنند که آنچه آنان به تقلید روشنفکران قرون ۱۸ و ۱۹ #اروپا کاری روشنفکرانه میپندارند، همدستی با عواملی است که برج و باروهای #ایمان، فرهنگ، ارزشهای اخلاقی و ذخایر تاریخی ما را فروریختند، بشکنند.
✅ @Shariati_Group
🔻ادامـه