Forwarded from احسان شريعتی Ehsan Shariati
🔷🔸حکمت در برابر حکومت
📌در سالگرد شهادت امیرکبیر
🖋احسان شریعتی
🔸«کسی که حکمت ندارد حکومت ندارد» («من لا حکمة له لا حکم له»)؛
«حکمت اگر حاکم نشود غیرقابلاعتماد است» («الحکمة إذا لم تکن حاکمة لا یعوّل علیه»)
📌 ابن عربی
🔸حکومت قاجار با تصمیم به قتل امیرکبیر «اصلاحات ساختاری» در واقع مقدمات سقوط خود و انقلاب مشروطه را فراهم آورد و یکبار دیگر در تاریخ حقانیت این قول ابن عربی را اثبات کرد که آن کو حکمت ندارد حکومتش دیری نخواهد پایید.
🔹و اما قول افلاطونی-هگلی دیگر او مبنی بر این که حکمت باید بتواند حاکم شود (وگرنه انتزاعی و غیرواقعی است)، نظریهای نقدپذیر و مناقشهانگیز است.
تجربهٔ تلخ امیرکبیرها و مصدقها و..، نشان میدهد که:
🔸۱. حکومت بنابه ماهیت خود، یعنی مقتضیات و مصالح حفظ «قدرت» در کوتاهمدت، بهسهولت تسلیم حکمت نمیشود و بهراحتی و سرموقع او را قربانی میسازد: تجربهٔ تلخ حکما از افلاطون تا هایدگر، شاهد این مدعاست؛
🔹۲. به فرض غیرمحال پذیرش اصلاحات ساختاری توسط قدرت، با ورود حکمت به عرصهٔ حاکمیت، حکمت خویشکاری اصلی خود را که نظارت نقّادانهٔ قدرت باشد و این تنها در استقلال و ذینفع نبودن بهوجود میآید را از دست میدهد و مجبور به سازش با اصحاب سلطهٔ سیاسی و نظامی و اقتصادی میگردد؛و اما هستهٔ خردمندانهٔ گفتهٔ ابن عربی میتواند این باشد که حکمت (و نه حکیم) باید بتواند بنابه تعریف در عمل تحقق یابد و بر قدرت جهل و حماقت و استحمار غلبه کند و فایق آید، در غیراینصورت تصوراتی بیفایده است. و از دیگر سو، قدرت باید برای حفظ خود بفهمد که با قربانی کردن حکمت و تکیه بر «خشونت»، نه تنها مشروعیّت که همین قدرت مادی منحصر به زور خود را نیز بزودی از دست خواهد داد.
🔸یاد امیرکبیرها را با اصلاح مشی اصلاحگری گرامی بداریم.
#امیر_کبیر
#حکمت
#حکومت
#سیاست
#اصلاحگری
#یادداشت
#احسان_شریعتی
✅ @Dr_ehsanshariati
📌در سالگرد شهادت امیرکبیر
🖋احسان شریعتی
🔸«کسی که حکمت ندارد حکومت ندارد» («من لا حکمة له لا حکم له»)؛
«حکمت اگر حاکم نشود غیرقابلاعتماد است» («الحکمة إذا لم تکن حاکمة لا یعوّل علیه»)
📌 ابن عربی
🔸حکومت قاجار با تصمیم به قتل امیرکبیر «اصلاحات ساختاری» در واقع مقدمات سقوط خود و انقلاب مشروطه را فراهم آورد و یکبار دیگر در تاریخ حقانیت این قول ابن عربی را اثبات کرد که آن کو حکمت ندارد حکومتش دیری نخواهد پایید.
🔹و اما قول افلاطونی-هگلی دیگر او مبنی بر این که حکمت باید بتواند حاکم شود (وگرنه انتزاعی و غیرواقعی است)، نظریهای نقدپذیر و مناقشهانگیز است.
تجربهٔ تلخ امیرکبیرها و مصدقها و..، نشان میدهد که:
🔸۱. حکومت بنابه ماهیت خود، یعنی مقتضیات و مصالح حفظ «قدرت» در کوتاهمدت، بهسهولت تسلیم حکمت نمیشود و بهراحتی و سرموقع او را قربانی میسازد: تجربهٔ تلخ حکما از افلاطون تا هایدگر، شاهد این مدعاست؛
🔹۲. به فرض غیرمحال پذیرش اصلاحات ساختاری توسط قدرت، با ورود حکمت به عرصهٔ حاکمیت، حکمت خویشکاری اصلی خود را که نظارت نقّادانهٔ قدرت باشد و این تنها در استقلال و ذینفع نبودن بهوجود میآید را از دست میدهد و مجبور به سازش با اصحاب سلطهٔ سیاسی و نظامی و اقتصادی میگردد؛و اما هستهٔ خردمندانهٔ گفتهٔ ابن عربی میتواند این باشد که حکمت (و نه حکیم) باید بتواند بنابه تعریف در عمل تحقق یابد و بر قدرت جهل و حماقت و استحمار غلبه کند و فایق آید، در غیراینصورت تصوراتی بیفایده است. و از دیگر سو، قدرت باید برای حفظ خود بفهمد که با قربانی کردن حکمت و تکیه بر «خشونت»، نه تنها مشروعیّت که همین قدرت مادی منحصر به زور خود را نیز بزودی از دست خواهد داد.
🔸یاد امیرکبیرها را با اصلاح مشی اصلاحگری گرامی بداریم.
#امیر_کبیر
#حکمت
#حکومت
#سیاست
#اصلاحگری
#یادداشت
#احسان_شریعتی
✅ @Dr_ehsanshariati
📌 تذکار شریعتی به آسیبهای سنت احیانشده!
🔅دکتر #شریعتی ما را به بازخوانی انتقادی متون سنت تاریخی خویش فرا میخواند و ما را به آسیبهای سنت احیا نشده تذکار میدهد. او زیستجهان جدید را به رسمیت میشناسد و به زندگی آری میگوید. با این همه، جستوجوی امکانات تفکر شریعتی در مواجهه با #نیهیلیزم میتواند و باید برای یک ارزیاب منتقد و مطالبهگر همچنان به عنوان پروژهای ناتمام تلقی شود. هرچند نیهیلیزم در زمان حیات #نیچه سرتاسر #اروپا را فراگرفته بود، تا جاییکه وی را وادار به بیان عبارت «خدا مرده است»، به عنوان یک فکت تاریخی کرد، اما نیچه پیامدهای دهشتناک آن را برای قرنهای آینده نیز پیشبینی کرده بود. نیهیلیزم به معنای شکست پروژه جستوجوی #حقیقت با جهانی شدن تمدن غربی و هژمونی شدن #متافیزیک غربی در سرتاسر جهان، تمام جهان را با #بحران_معنا مواجه کرد.
🔅شریعتی در زمانی میزیست که نیهیلیزم در کشورهای غیر غربی خانه نکرده بود و لذا بحران اصلی، خود را در مواجهه با جهان غرب هویدا میکند و تلاش وی نیز معطوف به همین بود؛ یعنی احیای سنت در کنار نقد رادیکال آن و به رسمیت شناختن زیستجهان مدرن، ضمن مطلق نکردن ارزشهای آن. همچنین بحث از #استعمار کهنه، نو، #استحمار و... را مطرح کرد. حال بر اهالی تفکر و میراثبران تفکر شریعتی است که امکانات مواجهه با نیهیلیزم را از لابهلای سطور آثار این متفکر بزرگ استخراج و توسعه دهند.
🔅شریعتی ما را به خویشتن انسانی خویش فرا میخواند و ما را به ضرورت نیل به #خودآگاهی تاریخی، اجتماعی، وجودی از وضعیت خویش دعوت میکند. این دعوت علیالاصول نمیتواند تهی از عناصر تاریخی و فرهنگی ما باشد. غنای این دعوت باید بر فرازهای درخشانی که وی از #حکمت و #هنر مردمان این سرزمین در آثار خویش گنجانده است، مورد واکاوی قرار گیرد. اینکه چه میزان از تجارب بشری و از #فلسفه و از #دین در آثار خویش بهرهبرداری کرده است هم باید روشن شود. همچنین برای داوری در خصوص توفیق وی در مواجهه با نیهیلیزم، التفات به زبان شریعتی و جغرافیای حرف وی ضرورت مییابد. زبانی که گهگاه از سوی شبهروشنفکران متهم به خطابهسرایی نیز میشود!
🔅مواجهه با میراث شریعتی در گفتمان #ایدئولوژیک سیاسی و #تئولوژیک ممکن نیست، بلکه در گفتمانی فلسفی و #آنتولوژیک است که میتوانیم آن را مورد فهم و تفسیر قرار دهیم. چراکه شریعتی از معدود متفکرانی است که در #تاریخ معاصر ما ضمن اینکه گامی در جهت تخریب #تئولوژی برمیدارد، ای بسا آثارش ظرفیت مواجهه با پرابلماتیک حقیقت را در جهان پستمدرن در اختیار خوانندگان قرار میدهد.
✅ @Shariati_Group
✍ دکتر #محمدحسن_علایی
🔅دکتر #شریعتی ما را به بازخوانی انتقادی متون سنت تاریخی خویش فرا میخواند و ما را به آسیبهای سنت احیا نشده تذکار میدهد. او زیستجهان جدید را به رسمیت میشناسد و به زندگی آری میگوید. با این همه، جستوجوی امکانات تفکر شریعتی در مواجهه با #نیهیلیزم میتواند و باید برای یک ارزیاب منتقد و مطالبهگر همچنان به عنوان پروژهای ناتمام تلقی شود. هرچند نیهیلیزم در زمان حیات #نیچه سرتاسر #اروپا را فراگرفته بود، تا جاییکه وی را وادار به بیان عبارت «خدا مرده است»، به عنوان یک فکت تاریخی کرد، اما نیچه پیامدهای دهشتناک آن را برای قرنهای آینده نیز پیشبینی کرده بود. نیهیلیزم به معنای شکست پروژه جستوجوی #حقیقت با جهانی شدن تمدن غربی و هژمونی شدن #متافیزیک غربی در سرتاسر جهان، تمام جهان را با #بحران_معنا مواجه کرد.
🔅شریعتی در زمانی میزیست که نیهیلیزم در کشورهای غیر غربی خانه نکرده بود و لذا بحران اصلی، خود را در مواجهه با جهان غرب هویدا میکند و تلاش وی نیز معطوف به همین بود؛ یعنی احیای سنت در کنار نقد رادیکال آن و به رسمیت شناختن زیستجهان مدرن، ضمن مطلق نکردن ارزشهای آن. همچنین بحث از #استعمار کهنه، نو، #استحمار و... را مطرح کرد. حال بر اهالی تفکر و میراثبران تفکر شریعتی است که امکانات مواجهه با نیهیلیزم را از لابهلای سطور آثار این متفکر بزرگ استخراج و توسعه دهند.
🔅شریعتی ما را به خویشتن انسانی خویش فرا میخواند و ما را به ضرورت نیل به #خودآگاهی تاریخی، اجتماعی، وجودی از وضعیت خویش دعوت میکند. این دعوت علیالاصول نمیتواند تهی از عناصر تاریخی و فرهنگی ما باشد. غنای این دعوت باید بر فرازهای درخشانی که وی از #حکمت و #هنر مردمان این سرزمین در آثار خویش گنجانده است، مورد واکاوی قرار گیرد. اینکه چه میزان از تجارب بشری و از #فلسفه و از #دین در آثار خویش بهرهبرداری کرده است هم باید روشن شود. همچنین برای داوری در خصوص توفیق وی در مواجهه با نیهیلیزم، التفات به زبان شریعتی و جغرافیای حرف وی ضرورت مییابد. زبانی که گهگاه از سوی شبهروشنفکران متهم به خطابهسرایی نیز میشود!
🔅مواجهه با میراث شریعتی در گفتمان #ایدئولوژیک سیاسی و #تئولوژیک ممکن نیست، بلکه در گفتمانی فلسفی و #آنتولوژیک است که میتوانیم آن را مورد فهم و تفسیر قرار دهیم. چراکه شریعتی از معدود متفکرانی است که در #تاریخ معاصر ما ضمن اینکه گامی در جهت تخریب #تئولوژی برمیدارد، ای بسا آثارش ظرفیت مواجهه با پرابلماتیک حقیقت را در جهان پستمدرن در اختیار خوانندگان قرار میدهد.
✅ @Shariati_Group
✍ دکتر #محمدحسن_علایی
Telegram
.
🔅«آزادی» صرفاً مقولهای #سیاسی نیست و اگر این اتفاق در جانها رخ ندهد، در بیرون چیزی جز هیاهو نخواهد بود. #آزادی سیاسی و اجتماعی تنها برای «جانهای آزاده» امکانپذیر است و این تنها در پرتو #حکمت و #فلسفه و تفکر ممکن خواهد بود.
🔅«آزادگان» قوامبخشِ آزادی و جامعهی آزادند. بدون آزادگان تحقق آزادی سیاسی و اجتماعی در مدینه امکانپذیر نیست. اما این آزادگی «هزینه» دارد؛ کسیکه آزادی را تجربه میکند نمیتواند به «بردگی» تن دهد، و قاعدتاً در برابر نظامهایی که جوامع بر افراد تحمیل میکنند و در برابر افقهایی که قدرتها بهمنزلهی اصیلترین و نهاییترین افقها مینُمایانند، میایستد.
🔅#قدرت ها میگویند این افقها نهاییترین افقهایند؛ اما متفکران که کاشف افقهای تازهاند، میدانند که این افقها واهی و نااصیلاند و نهاییترین افقهایی نیستند که در برابر جان آدمی گشودهاند.
🔅چنین افرادی با ساختارهای اجتماعی و سیاسی سازگاری چندانی ندارند؛ از اینرو سرنوشت #سقراط -که افراطیترین شکل حذف یک #فیلسوف است- یک حادثه نیست؛ یک قاعده است.
✍ #بیژن_عبدالکریمی
✅ @Shariati_Group
🆔 @shojaat_e_andishidan
🔅«آزادگان» قوامبخشِ آزادی و جامعهی آزادند. بدون آزادگان تحقق آزادی سیاسی و اجتماعی در مدینه امکانپذیر نیست. اما این آزادگی «هزینه» دارد؛ کسیکه آزادی را تجربه میکند نمیتواند به «بردگی» تن دهد، و قاعدتاً در برابر نظامهایی که جوامع بر افراد تحمیل میکنند و در برابر افقهایی که قدرتها بهمنزلهی اصیلترین و نهاییترین افقها مینُمایانند، میایستد.
🔅#قدرت ها میگویند این افقها نهاییترین افقهایند؛ اما متفکران که کاشف افقهای تازهاند، میدانند که این افقها واهی و نااصیلاند و نهاییترین افقهایی نیستند که در برابر جان آدمی گشودهاند.
🔅چنین افرادی با ساختارهای اجتماعی و سیاسی سازگاری چندانی ندارند؛ از اینرو سرنوشت #سقراط -که افراطیترین شکل حذف یک #فیلسوف است- یک حادثه نیست؛ یک قاعده است.
✍ #بیژن_عبدالکریمی
✅ @Shariati_Group
🆔 @shojaat_e_andishidan
🟠 تقلیل شریعتی به "کویریات" قابل دفاع نیست!
🔅دکتر #سروش_دباغ در نوشتهی خویش به مناسبت سالروز درگذشت شریعتی، ضمن ذکر برخی خاطرات و تعارفات، #شریعتی را به #کویریات تقلیل داده است. دکتر دباغ مینویسد: "به نزد من بخش زیادی از #اجتماعیات و #اسلامیات او امروز دیگر به کار نمیآید و گرهی از کار ما نمیگشاید، که ناموجه است؛ کویریات ماندگارترین بخش آثار اوست".
🔅به نظر میرسد بعضی از اصحاب اندیشه در دامن زدن به برخی مشهورات در خصوص شریعتی کوتاه نمیآیند؛ من خود در سخنرانی خویش در #۱۶_آذر ۱۳۹۹ در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی به اهمیت زبان و بوطیقای خاص شریعتی در کویریات و امکانات نهفته در آن در مواجهه با #نیهیلیسم دوران جدید اشاره کردهام. اما معتقد هم نیستم که از اسلامیات و اجتماعیات وی باید گذشت، گرچه بیتردید باید آنها را به بوتهی نقد کشید. تلاشهای مشابهی در بین سایر پژوهندگان نیز میتوان سراغ گرفت که به تقلیل شریعتی به کویریات مبادرت ورزیدهاند.
🔅به نظر میرسد #سروش پسر چندان که پدر بزرگوار ایشان؛ به موازات ناکامی در پروژهی حکمی و اجتماعیِ خویش به سمت ذوق ورزی در هوای شاعران کشیده شدهاند!
🔅حالا اگر پدر #مولانا را برکشیده است، وی به سپهری دلمشغول است. و شاید از همین جهت کویریات را ترجيح داده است. البته با دکتر دباغ همداستان هستم که کویریات به جهت سبک خاص نوشتاری آن در طول زمان ماندگارتر است. از طرفی باید پذیرفت چنین امکانی در نگارش که وجه اگزیستانسیل عمیقی دارد به میزان زیادی از عهدهی سروش بزرگ هم بیرون بوده است، حتی در قمار عاشقانه که اساساً میتوانست محمل خوبی برای اینگونه طبع آزماییها باشد.
🔅باری ارزیابیهای شتابزده در خصوص شریعتی در غیاب «مطالعات آکادمیک» همچنان تداوم دارد. شریعتی در اسلامیات و اجتماعیات ما را به بازخوانی انتقادی متون #سنت تاریخی خویش فرا میخواند و ما را به آسیبهای سنت احیا نشده تذکار میدهد. او زیستجهان جدید را به رسمیت میشناسد و به زندگی آری میگوید. با این همه، جستوجوی امکانات نو در تفکر شریعتی میتواند و باید برای یک ارزیاب منتقد و مطالبهگر همچنان به عنوان پروژهای ناتمام تلقی شود. شریعتی ما را به خویشتن انسانیِ خویش فرا میخواند و ما را به ضرورت نیل به #خودآگاهی تاریخی، اجتماعی، وجودی از وضعیت خویش دعوت میکند. این دعوت علیالاصول نمیتواند تهی از عناصر تاریخی و فرهنگیِ ما باشد. غنای این دعوت باید بر فرازهای درخشانی که وی از #حکمت و #هنر مردمان این سرزمین در آثار خویش گنجانده است، مورد واکاوی قرار گیرد.
✍ دکتر #محمدحسن_علایی
✅ @Shariati_Group
🔅دکتر #سروش_دباغ در نوشتهی خویش به مناسبت سالروز درگذشت شریعتی، ضمن ذکر برخی خاطرات و تعارفات، #شریعتی را به #کویریات تقلیل داده است. دکتر دباغ مینویسد: "به نزد من بخش زیادی از #اجتماعیات و #اسلامیات او امروز دیگر به کار نمیآید و گرهی از کار ما نمیگشاید، که ناموجه است؛ کویریات ماندگارترین بخش آثار اوست".
🔅به نظر میرسد بعضی از اصحاب اندیشه در دامن زدن به برخی مشهورات در خصوص شریعتی کوتاه نمیآیند؛ من خود در سخنرانی خویش در #۱۶_آذر ۱۳۹۹ در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی به اهمیت زبان و بوطیقای خاص شریعتی در کویریات و امکانات نهفته در آن در مواجهه با #نیهیلیسم دوران جدید اشاره کردهام. اما معتقد هم نیستم که از اسلامیات و اجتماعیات وی باید گذشت، گرچه بیتردید باید آنها را به بوتهی نقد کشید. تلاشهای مشابهی در بین سایر پژوهندگان نیز میتوان سراغ گرفت که به تقلیل شریعتی به کویریات مبادرت ورزیدهاند.
🔅به نظر میرسد #سروش پسر چندان که پدر بزرگوار ایشان؛ به موازات ناکامی در پروژهی حکمی و اجتماعیِ خویش به سمت ذوق ورزی در هوای شاعران کشیده شدهاند!
🔅حالا اگر پدر #مولانا را برکشیده است، وی به سپهری دلمشغول است. و شاید از همین جهت کویریات را ترجيح داده است. البته با دکتر دباغ همداستان هستم که کویریات به جهت سبک خاص نوشتاری آن در طول زمان ماندگارتر است. از طرفی باید پذیرفت چنین امکانی در نگارش که وجه اگزیستانسیل عمیقی دارد به میزان زیادی از عهدهی سروش بزرگ هم بیرون بوده است، حتی در قمار عاشقانه که اساساً میتوانست محمل خوبی برای اینگونه طبع آزماییها باشد.
🔅باری ارزیابیهای شتابزده در خصوص شریعتی در غیاب «مطالعات آکادمیک» همچنان تداوم دارد. شریعتی در اسلامیات و اجتماعیات ما را به بازخوانی انتقادی متون #سنت تاریخی خویش فرا میخواند و ما را به آسیبهای سنت احیا نشده تذکار میدهد. او زیستجهان جدید را به رسمیت میشناسد و به زندگی آری میگوید. با این همه، جستوجوی امکانات نو در تفکر شریعتی میتواند و باید برای یک ارزیاب منتقد و مطالبهگر همچنان به عنوان پروژهای ناتمام تلقی شود. شریعتی ما را به خویشتن انسانیِ خویش فرا میخواند و ما را به ضرورت نیل به #خودآگاهی تاریخی، اجتماعی، وجودی از وضعیت خویش دعوت میکند. این دعوت علیالاصول نمیتواند تهی از عناصر تاریخی و فرهنگیِ ما باشد. غنای این دعوت باید بر فرازهای درخشانی که وی از #حکمت و #هنر مردمان این سرزمین در آثار خویش گنجانده است، مورد واکاوی قرار گیرد.
✍ دکتر #محمدحسن_علایی
✅ @Shariati_Group
Telegram
.
✡ ردپای اتحادیه یهود در ماجرای کشف حجاب رضاخانی و تجدد آمرانه
🔹اگرچه پدیده کشف حجاب در این سرزمین از زمانی کلید خورد که در سال ۱۲۲۷ شمسی، زنی بهنام طاهره یا زرّینتاج معروف به #قرةالعین از نزدیکان #علیمحمد_باب در اجتماع روستای بدشت اقدام به برداشتن حجاب خود کرد و روابط نامشروع زنان با چند مرد را مباح اعلام نمود، اما به دلیل منفور بودن فرقهی یاد شده و اهانتهایی که به #اسلام و احکام و اصول آن کردند، #مردم ایران بیشتر و بیشتر در حفظ حجاب زنان راسخ شدند.
🔹در دوران #قاجار و در مدارس وابسته به کانونهای اروپایی مانند مدارس آلیانس (اتحادیه جهانی اسرائیلیت)، ظاهر شدن زنان و دختران بدون چادر و روسری تحت عنوان #تجدّد، نخستین بارقههای سیستماتیک مقولهی کشف حجاب بود، اما پس از تحکیم حاکمیت رضاخانی در سال ۱۳۱۲ (یعنی ۸۵ سال پس از واقعه بدشت) وقتی #محمدعلی_فروغی یعنی همان فراماسونر بابی ازلی و از عوامل اصلی صعود #رضاخان به #سلطنت، مجدداً رئیس #دولت شد، قضیهٔ کشف #حجاب در #ایران از محورهای این مرحله بود. مرحلهای که در واقع اساس و ماهیت روی کار آوردن رژیم #پهلوی توسط کانونهای صهیونی در تداوم فرقههای #بابیت و #بهاییت را روشن میساخت.
🔹در کابینهٔ جدید #فروغی، مجموعهای از یهودیان مخفی و #فراماسون ها حضور داشتند و آنچه در این میان بیش از هر مورد دیگر هدف تهاجم حلقهٔ ماسونهای فروغی قرار داشت، #فرهنگ و ارزشهای اسلامی و #ملی بود. این ادعا را میتوان از انتخاب فراماسون مرموزی همچون #علیاصغر_حکمت به وزارت معارف دریافت.
🔹برای آشنایی با پیشینهٔ #حکمت بهتر است به خاطرات مئیر عزری، اولین #سفیر رژیم غاصب صهیونیستی در ایران رجوع کنیم. عزری مینویسد:
«تیمسار کیا دیدار مرا با علیاصغر حکمت برنامهریزی کرد. چندی پیش از این دیدار به من گفته بود «او از خود شماست» من بهخوبی به گفتهاش پی نبرده بودم، تا اینکه پس از چندی دانستم خانواده حکمت (به معنی #حاخام)، از یهودیان سرشناس #شیراز بودهاند و بالای ١٢٠سال پیش از سر ناچاری از کیش خویش دست شستهاند. شاید هم خواستهاند با گزینش نام خانوادگی «حکمت» از تنها یادگار خانوادگی پاسداری کنند، چراکه واژهٔ حاخام در زبان #عبری برابر با #خردمند، فرهیخته، دانشور، دانا یا پژوهنده است. حکمت، هرگز گرایشی به گشودن این راز نداشت…»
🔹حکمت بعداً در شورای عالی تشکیلات فراماسونری جعفر #شریف_امامی به نام «حکومت متحده جهانی» حضور جدّی داشت و همراه ماسونهایی همچون سردار فاخر حکمت، دکتر هومن، دکتر علیآبادی، احمد متیندفتری و… براساس آرمانهای یهودی، سناریوی حکومت بلامنازع تشکیلات جهانی #فراماسونری را در ایران و سایر کشورهای دنیا دنبال میکردند.
🔹نخستین اقدام دولت فراماسون فروغی برای بهوجود آوردن #اصلاحات صهیونی در ایران، فرستادن رضاخان به خارج کشور و #ترکیه بود. اسناد موجود حاکی از آن است که رضاخان نیز پس از دیدار از ترکیه تحت تأثیر القائات افرادی همچون فروغی، محمود جم و علیاصغر حکمت، شیفتهٔ اصلاحات استعماری در آن کشور شد و نقشهٔ فراماسونهای فوق را برای عملی ساختن تهاجم #صهیونیسم به فرهنگ ایرانیان تایید کرد.
🔹علیاصغر حکمت در کتاب خاطراتش تحت عنوان «سی خاطره از عصر فرخنده پهلوی» شرح کاملی از ماجرای #کشف_حجاب و تمهیداتی که برای اجرای آن اندیشیده بود، میدهد. حکمت که ۶ سال متمادی بر منصب بسیار حساس وزارت معارف تکیه زده بود، با طرح موضوع در جلسه هیئت وزیران و سپس تشکیل کانون بانوان، پروژهٔ کشف حجاب را کلید زد. وظیفهٔ این کانون، آنچنان که حکمت در خاطراتش ذکر کرده، آمادهسازی #افکار_عمومی برای اجرای طرح کشف حجاب بود.
🔹حکمت در گوشهگوشهٔ خاطراتش، خود را نفر اول در قضیهٔ کشف حجاب معرفی نموده است. حتی مینویسد که روز و مکان جشن ١٧ دی ١٣١۴ برای مراسم علنی کشف حجاب و حضور خاندان سلطنت در این مراسم را وی به رضاخان پیشنهاد داده بود!
🔹البته ماجرای کشف حجاب و تغییر شکل پوشش ملی به لباس و پوشش غربی و دیگر سبک و آیینهای زندگی و رفتاری که با تهاجم فرهنگی غرب به جامعۀ ایرانی تحمیل شد، پیش از اجرایی شدن، یک دوره زمینهسازی ذهنی را پشتسر گذارده بود. این روند از اوایل دوران قاجار با انتشار نشریات و #کتاب توسط عوامل تشکیلات #فراماسونی و رواج تئاتر جدید و شعر و رمان نو و نقاشی مدرن و معماری و لباس و لوازم و ابزار و تجملات زندگی غربی و سپس #دانشگاه و کتابها و #جراید و #سینما و… برای ترویج تجدّد وارداتی، در واقع به سبک زندگی ایرانی اسلامی عامه مردم هجوم برده و اذهان آنها را آماده پذیرش هر طرح و برنامه #استعماری نمودند.
✅ @Shariati_Group
.
🔹اگرچه پدیده کشف حجاب در این سرزمین از زمانی کلید خورد که در سال ۱۲۲۷ شمسی، زنی بهنام طاهره یا زرّینتاج معروف به #قرةالعین از نزدیکان #علیمحمد_باب در اجتماع روستای بدشت اقدام به برداشتن حجاب خود کرد و روابط نامشروع زنان با چند مرد را مباح اعلام نمود، اما به دلیل منفور بودن فرقهی یاد شده و اهانتهایی که به #اسلام و احکام و اصول آن کردند، #مردم ایران بیشتر و بیشتر در حفظ حجاب زنان راسخ شدند.
🔹در دوران #قاجار و در مدارس وابسته به کانونهای اروپایی مانند مدارس آلیانس (اتحادیه جهانی اسرائیلیت)، ظاهر شدن زنان و دختران بدون چادر و روسری تحت عنوان #تجدّد، نخستین بارقههای سیستماتیک مقولهی کشف حجاب بود، اما پس از تحکیم حاکمیت رضاخانی در سال ۱۳۱۲ (یعنی ۸۵ سال پس از واقعه بدشت) وقتی #محمدعلی_فروغی یعنی همان فراماسونر بابی ازلی و از عوامل اصلی صعود #رضاخان به #سلطنت، مجدداً رئیس #دولت شد، قضیهٔ کشف #حجاب در #ایران از محورهای این مرحله بود. مرحلهای که در واقع اساس و ماهیت روی کار آوردن رژیم #پهلوی توسط کانونهای صهیونی در تداوم فرقههای #بابیت و #بهاییت را روشن میساخت.
🔹در کابینهٔ جدید #فروغی، مجموعهای از یهودیان مخفی و #فراماسون ها حضور داشتند و آنچه در این میان بیش از هر مورد دیگر هدف تهاجم حلقهٔ ماسونهای فروغی قرار داشت، #فرهنگ و ارزشهای اسلامی و #ملی بود. این ادعا را میتوان از انتخاب فراماسون مرموزی همچون #علیاصغر_حکمت به وزارت معارف دریافت.
🔹برای آشنایی با پیشینهٔ #حکمت بهتر است به خاطرات مئیر عزری، اولین #سفیر رژیم غاصب صهیونیستی در ایران رجوع کنیم. عزری مینویسد:
«تیمسار کیا دیدار مرا با علیاصغر حکمت برنامهریزی کرد. چندی پیش از این دیدار به من گفته بود «او از خود شماست» من بهخوبی به گفتهاش پی نبرده بودم، تا اینکه پس از چندی دانستم خانواده حکمت (به معنی #حاخام)، از یهودیان سرشناس #شیراز بودهاند و بالای ١٢٠سال پیش از سر ناچاری از کیش خویش دست شستهاند. شاید هم خواستهاند با گزینش نام خانوادگی «حکمت» از تنها یادگار خانوادگی پاسداری کنند، چراکه واژهٔ حاخام در زبان #عبری برابر با #خردمند، فرهیخته، دانشور، دانا یا پژوهنده است. حکمت، هرگز گرایشی به گشودن این راز نداشت…»
🔹حکمت بعداً در شورای عالی تشکیلات فراماسونری جعفر #شریف_امامی به نام «حکومت متحده جهانی» حضور جدّی داشت و همراه ماسونهایی همچون سردار فاخر حکمت، دکتر هومن، دکتر علیآبادی، احمد متیندفتری و… براساس آرمانهای یهودی، سناریوی حکومت بلامنازع تشکیلات جهانی #فراماسونری را در ایران و سایر کشورهای دنیا دنبال میکردند.
🔹نخستین اقدام دولت فراماسون فروغی برای بهوجود آوردن #اصلاحات صهیونی در ایران، فرستادن رضاخان به خارج کشور و #ترکیه بود. اسناد موجود حاکی از آن است که رضاخان نیز پس از دیدار از ترکیه تحت تأثیر القائات افرادی همچون فروغی، محمود جم و علیاصغر حکمت، شیفتهٔ اصلاحات استعماری در آن کشور شد و نقشهٔ فراماسونهای فوق را برای عملی ساختن تهاجم #صهیونیسم به فرهنگ ایرانیان تایید کرد.
🔹علیاصغر حکمت در کتاب خاطراتش تحت عنوان «سی خاطره از عصر فرخنده پهلوی» شرح کاملی از ماجرای #کشف_حجاب و تمهیداتی که برای اجرای آن اندیشیده بود، میدهد. حکمت که ۶ سال متمادی بر منصب بسیار حساس وزارت معارف تکیه زده بود، با طرح موضوع در جلسه هیئت وزیران و سپس تشکیل کانون بانوان، پروژهٔ کشف حجاب را کلید زد. وظیفهٔ این کانون، آنچنان که حکمت در خاطراتش ذکر کرده، آمادهسازی #افکار_عمومی برای اجرای طرح کشف حجاب بود.
🔹حکمت در گوشهگوشهٔ خاطراتش، خود را نفر اول در قضیهٔ کشف حجاب معرفی نموده است. حتی مینویسد که روز و مکان جشن ١٧ دی ١٣١۴ برای مراسم علنی کشف حجاب و حضور خاندان سلطنت در این مراسم را وی به رضاخان پیشنهاد داده بود!
🔹البته ماجرای کشف حجاب و تغییر شکل پوشش ملی به لباس و پوشش غربی و دیگر سبک و آیینهای زندگی و رفتاری که با تهاجم فرهنگی غرب به جامعۀ ایرانی تحمیل شد، پیش از اجرایی شدن، یک دوره زمینهسازی ذهنی را پشتسر گذارده بود. این روند از اوایل دوران قاجار با انتشار نشریات و #کتاب توسط عوامل تشکیلات #فراماسونی و رواج تئاتر جدید و شعر و رمان نو و نقاشی مدرن و معماری و لباس و لوازم و ابزار و تجملات زندگی غربی و سپس #دانشگاه و کتابها و #جراید و #سینما و… برای ترویج تجدّد وارداتی، در واقع به سبک زندگی ایرانی اسلامی عامه مردم هجوم برده و اذهان آنها را آماده پذیرش هر طرح و برنامه #استعماری نمودند.
✅ @Shariati_Group
.
Telegram
.
نیایش بهعنوان نیاز آدمی و همچنین احساس عاشقانه و عارفانه آدمی، دو نوع دعا را بوجود آورده که ما با هر دو نوعش آشنا هستیم.
اما #اسلام، این دو بعد اساسیِ #دعا را حفظ کرده و بعد سومی نیز بر آن افزوده که (تا آنجایی که من آشنائی دارم) ویژهی دعای اسلامی است و آن عبارتست از: بعد #آگاهی فکری و یا بخش #حکمت باصطلاح خود اسلام، که بر دو بخش دیگری که ابزار احساس و #عشق و همچنین ارائه احتیاج ونیاز و #فقر نیایشگر باشد، افزوده است، به این معنا که یک متن کامل از یک دعای مستند اسلامی شامل سه بعد است که سه نیاز را برآورده میکند. یکی تجلی فقر - نیاز ، و یکی تجلی احساس عارفانه و عاشقانه که فقط راز و نیاز یک عاشق است، و سوم "آموزش فکری، علمی و ایجاد #خودآگاهی فلسفی و اعتقادی در متن دعا برای نیایشگر است.
اینجاست که کاملاً جهت دعا فرق میکند؛ همیشه دعا جهتش ازطرف #انسان بطرف مجرد، بطرف خداست، در بعد آگاهی برعکس نیایشگر در حالی که دعا میکند، در حقیقت مخاطب خود اوست، برای اینکه دراین قسمت حکمت ( که نمونهاش خواهد آمد و در این بعد سوم که بعد آگاهی است، یا بعد #ایدئولوژی، یا بعد اعتقادی، (که آموزش فکری اسمش را میگذارم) در حالیکه من #خدا را میخواهم در شکلی که نامش دعاست، خودم، مخاطبم، و دغا، متن درس است. و اینجاست که در حقیقت دعا کننده خود طرف سخن است. و اینست بعد سومی که در دعای اسلامی اضافه میشود...
اما #شیعه، که در عالیترین شکلش، دعای #امام_سجاد (بعد از پدرانش) میباشد ، بخاطر سر نوشت تاریخی و اجتماعی خاص شیعه که مبارزه با دستگاه حاکم بوده، و هم چنین نداشتن هیچگونه وسیله جهاد، ونیز نداشتن حق بیان و قلم برای بیان دردهای اجتماعی، شعارهای طبقاتی، اجتماعی، اجتهادی، فکری، گروهی، ارائه خواستها، ايدهآلها، اصول عقاید خودش، و عرضه کردن اساسیترین رنجها و اساسیترین آرزوهای گروه خودش، بـرخودش و دیگران، فرم دعا را بعنوان وسیلهی #جهاد و نیز وسیلهی ارائه و بیان افکار اجتماعی، رنجها، دردها، و همچنین سرنوشت خاص شیعه، گذشتهاش، مصیبتها، فاجعهها، ارادهها، آرزوها، تسليم ها، جنایات، ظلمها، مظلوميتها، جلادیها، و شهادتها که مجموعا سرنوشت تاریخی شیعه را در #تاریخ اسلام شکل میداده، همهی آنها در متن «دعای شیعی» تجلی دارد. و میبینیم که در اینجا، دعا هم یک نوع حرف زدن است با خدا، چنانکه همیشه بوده و در شیعه «یک نوع حرفها را زدن» بنابراین دعای شیعه بصورت کاملترین مکتب خودش در چهار بعد مشخص است:
نیاز - عشق - آگاهی - مبارزه
✅ @Shariati_Group
📚 معلم علےشریعتے
مجموعه آثار ۸ / نیایش / زیباترین روح پرستنده
اما #اسلام، این دو بعد اساسیِ #دعا را حفظ کرده و بعد سومی نیز بر آن افزوده که (تا آنجایی که من آشنائی دارم) ویژهی دعای اسلامی است و آن عبارتست از: بعد #آگاهی فکری و یا بخش #حکمت باصطلاح خود اسلام، که بر دو بخش دیگری که ابزار احساس و #عشق و همچنین ارائه احتیاج ونیاز و #فقر نیایشگر باشد، افزوده است، به این معنا که یک متن کامل از یک دعای مستند اسلامی شامل سه بعد است که سه نیاز را برآورده میکند. یکی تجلی فقر - نیاز ، و یکی تجلی احساس عارفانه و عاشقانه که فقط راز و نیاز یک عاشق است، و سوم "آموزش فکری، علمی و ایجاد #خودآگاهی فلسفی و اعتقادی در متن دعا برای نیایشگر است.
اینجاست که کاملاً جهت دعا فرق میکند؛ همیشه دعا جهتش ازطرف #انسان بطرف مجرد، بطرف خداست، در بعد آگاهی برعکس نیایشگر در حالی که دعا میکند، در حقیقت مخاطب خود اوست، برای اینکه دراین قسمت حکمت ( که نمونهاش خواهد آمد و در این بعد سوم که بعد آگاهی است، یا بعد #ایدئولوژی، یا بعد اعتقادی، (که آموزش فکری اسمش را میگذارم) در حالیکه من #خدا را میخواهم در شکلی که نامش دعاست، خودم، مخاطبم، و دغا، متن درس است. و اینجاست که در حقیقت دعا کننده خود طرف سخن است. و اینست بعد سومی که در دعای اسلامی اضافه میشود...
اما #شیعه، که در عالیترین شکلش، دعای #امام_سجاد (بعد از پدرانش) میباشد ، بخاطر سر نوشت تاریخی و اجتماعی خاص شیعه که مبارزه با دستگاه حاکم بوده، و هم چنین نداشتن هیچگونه وسیله جهاد، ونیز نداشتن حق بیان و قلم برای بیان دردهای اجتماعی، شعارهای طبقاتی، اجتماعی، اجتهادی، فکری، گروهی، ارائه خواستها، ايدهآلها، اصول عقاید خودش، و عرضه کردن اساسیترین رنجها و اساسیترین آرزوهای گروه خودش، بـرخودش و دیگران، فرم دعا را بعنوان وسیلهی #جهاد و نیز وسیلهی ارائه و بیان افکار اجتماعی، رنجها، دردها، و همچنین سرنوشت خاص شیعه، گذشتهاش، مصیبتها، فاجعهها، ارادهها، آرزوها، تسليم ها، جنایات، ظلمها، مظلوميتها، جلادیها، و شهادتها که مجموعا سرنوشت تاریخی شیعه را در #تاریخ اسلام شکل میداده، همهی آنها در متن «دعای شیعی» تجلی دارد. و میبینیم که در اینجا، دعا هم یک نوع حرف زدن است با خدا، چنانکه همیشه بوده و در شیعه «یک نوع حرفها را زدن» بنابراین دعای شیعه بصورت کاملترین مکتب خودش در چهار بعد مشخص است:
نیاز - عشق - آگاهی - مبارزه
✅ @Shariati_Group
📚 معلم علےشریعتے
مجموعه آثار ۸ / نیایش / زیباترین روح پرستنده
Telegram
.
📌 سرمایه فرهنگی یک جامعه اصیل
🔅آنچه اکنون به نام #فرهنگ_ایرانی و #فرهنگ_اسلامی از #فلسفه، #قصه، #اساطیر، #هنر، #حکمت، #کلام، #مذهب و #عرفان... بر روی هم انباشته شده، مجموعه فرهنگ ماست. اینها ساخت یک فرد، یک گروه، یک نسل و یک دوره نیست، درست مثل منابع زیرزمینی، مثل جنگلی (با درختها، حیوانها، و هرچه هست که در اثر پنجاه هزار سال فشار طبقات زمین، تبدیل به #نفت میشود، و این نفت زاییده فشاری خاص و طبقهای خاص نیست، بلکه زاییده تمام تحمل و دگرگون شدن این ماده است و در شرایط خاص تحتالارضی در طی صد هزار سال فشار تکوین مییابد.)
🔅بنابراین، #فرهنگ ایرانی و اسلامی - مثلاً - نه تنها متناسب با زمان ماست، نه تنها متجانس با #نژاد ماست و با خصوصیات قومی ما، بلکه اصولاً ریشه در اعماق #تاریخ ما دارد.
🔅فرهنگ مواد معدنی یا اقتصادی جامعه نیست که از ذاتش جدا باشد و چون برگیریاش فقط جامعه را فقیر کند؛ فرهنگ صفت ذاتی #جامعه است، نه یکی از مواد یا سرمایههایی که در کنار یا در میان جامعه باشد؛ فرهنگ «چگونه بودن» جامعه است، ماهیت اجتماع و ماهیت معنوی یک قوم و نژاد است.
🔅این است که وقتی فرهنگ را از #انسان بافرهنگ و #خودآگاه و دارای #ثروت و غنای انسانی میگیرند و فرهنگزداییاش میکنند، فرهنگ را از او استخراج میکنند و دور میاندازند و بیفرهنگش میکنند، وجودی (خالی) میشود، درست بصورت یک مجسمه - مانکنهای گچی - در میآید، که تسلیم و رنگ پذیر است؛ هر لباسی را که بخواهند، به سادگی تنش میکنند و پشت ویترینش میگذارند.
🔅آدمی چنین بیفرهنگ، تنها مصرفش انفعال پذیری است و ارزشش پذیرفتنی، و ابزار به فرمان #دشمن و بیگانه که به هر شکل که بخواهند در میآید و هر بعدی که بخواهند میگیرند و میدهند...
🔅وقتی فرهنگ را از انسانی میگیرند، انسان بودن را از او میگیرند و خصوصیات ذاتی و قومی و فردیش را، و به صورت لشی درش میآورند که تعریف جامع و مانع منطقش این است: وزن و قد و دیگر هیچ..!
همین دو بعد - وزن و قد - میماند و بعد هرگونه حساسیتی، ایمانی، بیایمانیای، مأموریتی و هرگونه تفکری که اراده کنی، میتوانی به این قالب ببخشی، آنچنان که بلندگو و ابزار دستت باشد!
🔅این است که «امه سزر» میگوید: فرهنگ جنبه قومی دارد و تجلی ذاتی یک جامعه خاص است، و «فرهنگ بشری» بیمعناست؛ «فرهنگ شرقی»، «فرهنگ غربی»، «فرهنگ چینی»، «فرهنگ ایرانی» و «فرهنگ آفریقایی» است که وجود دارد، و فرهنگ آفریقایی ادامهی تکامل اجتماعی خود اوست، و آنان خود را در جو فرهنگی خویش و جهت فرهنگیای که تاریخشان در آن قرار داشته، باید ادامه دهند، و گرچه سیاه[آفریقایی] برای زندگی بدنیش از تکنیک - غرب یا شرق - باید اقتباس کند، (ولی) برای آنکه انسان بماند و بتواند #انتخاب کند، باید فرهنگ خود را داشته باشد، اما اگر فرهنگی متحجر است باید به فرهنگی متحول تبدیلش کند؛ اگر فرهنگی پست دارد نباید خفهاش کند و به جای آن فرهنگ بیگانه را بگیرد و خود بشود «هیچ»، بلکه باید فرهنگ پستاش را به فرهنگی متعالی تبدیل کند.
🔅به هر حال، آفریقایی، به هر #انقلاب فکری و اجتماعیای که دست میزند، باید آفریقایی باشد. پس، فرهنگ، تجلی قوم خاص است...
✅ @Shariati_Group
📚معلم علےشریعتے
مجموعه آثار ۲۳ / جهانبینی و ایدیولوژی
🔅آنچه اکنون به نام #فرهنگ_ایرانی و #فرهنگ_اسلامی از #فلسفه، #قصه، #اساطیر، #هنر، #حکمت، #کلام، #مذهب و #عرفان... بر روی هم انباشته شده، مجموعه فرهنگ ماست. اینها ساخت یک فرد، یک گروه، یک نسل و یک دوره نیست، درست مثل منابع زیرزمینی، مثل جنگلی (با درختها، حیوانها، و هرچه هست که در اثر پنجاه هزار سال فشار طبقات زمین، تبدیل به #نفت میشود، و این نفت زاییده فشاری خاص و طبقهای خاص نیست، بلکه زاییده تمام تحمل و دگرگون شدن این ماده است و در شرایط خاص تحتالارضی در طی صد هزار سال فشار تکوین مییابد.)
🔅بنابراین، #فرهنگ ایرانی و اسلامی - مثلاً - نه تنها متناسب با زمان ماست، نه تنها متجانس با #نژاد ماست و با خصوصیات قومی ما، بلکه اصولاً ریشه در اعماق #تاریخ ما دارد.
🔅فرهنگ مواد معدنی یا اقتصادی جامعه نیست که از ذاتش جدا باشد و چون برگیریاش فقط جامعه را فقیر کند؛ فرهنگ صفت ذاتی #جامعه است، نه یکی از مواد یا سرمایههایی که در کنار یا در میان جامعه باشد؛ فرهنگ «چگونه بودن» جامعه است، ماهیت اجتماع و ماهیت معنوی یک قوم و نژاد است.
🔅این است که وقتی فرهنگ را از #انسان بافرهنگ و #خودآگاه و دارای #ثروت و غنای انسانی میگیرند و فرهنگزداییاش میکنند، فرهنگ را از او استخراج میکنند و دور میاندازند و بیفرهنگش میکنند، وجودی (خالی) میشود، درست بصورت یک مجسمه - مانکنهای گچی - در میآید، که تسلیم و رنگ پذیر است؛ هر لباسی را که بخواهند، به سادگی تنش میکنند و پشت ویترینش میگذارند.
🔅آدمی چنین بیفرهنگ، تنها مصرفش انفعال پذیری است و ارزشش پذیرفتنی، و ابزار به فرمان #دشمن و بیگانه که به هر شکل که بخواهند در میآید و هر بعدی که بخواهند میگیرند و میدهند...
🔅وقتی فرهنگ را از انسانی میگیرند، انسان بودن را از او میگیرند و خصوصیات ذاتی و قومی و فردیش را، و به صورت لشی درش میآورند که تعریف جامع و مانع منطقش این است: وزن و قد و دیگر هیچ..!
همین دو بعد - وزن و قد - میماند و بعد هرگونه حساسیتی، ایمانی، بیایمانیای، مأموریتی و هرگونه تفکری که اراده کنی، میتوانی به این قالب ببخشی، آنچنان که بلندگو و ابزار دستت باشد!
🔅این است که «امه سزر» میگوید: فرهنگ جنبه قومی دارد و تجلی ذاتی یک جامعه خاص است، و «فرهنگ بشری» بیمعناست؛ «فرهنگ شرقی»، «فرهنگ غربی»، «فرهنگ چینی»، «فرهنگ ایرانی» و «فرهنگ آفریقایی» است که وجود دارد، و فرهنگ آفریقایی ادامهی تکامل اجتماعی خود اوست، و آنان خود را در جو فرهنگی خویش و جهت فرهنگیای که تاریخشان در آن قرار داشته، باید ادامه دهند، و گرچه سیاه[آفریقایی] برای زندگی بدنیش از تکنیک - غرب یا شرق - باید اقتباس کند، (ولی) برای آنکه انسان بماند و بتواند #انتخاب کند، باید فرهنگ خود را داشته باشد، اما اگر فرهنگی متحجر است باید به فرهنگی متحول تبدیلش کند؛ اگر فرهنگی پست دارد نباید خفهاش کند و به جای آن فرهنگ بیگانه را بگیرد و خود بشود «هیچ»، بلکه باید فرهنگ پستاش را به فرهنگی متعالی تبدیل کند.
🔅به هر حال، آفریقایی، به هر #انقلاب فکری و اجتماعیای که دست میزند، باید آفریقایی باشد. پس، فرهنگ، تجلی قوم خاص است...
✅ @Shariati_Group
📚معلم علےشریعتے
مجموعه آثار ۲۳ / جهانبینی و ایدیولوژی
Telegram
.
⭕️ خودآگاهی اجتماعی در نسبت با حکمت انسانی
″... در #یونان و #هند، غیر از #فلسفه، غیر از #دین، غیر از تکنیک و #هنر کلمهای وجود دارد به نام «ویدیا».
ویدیا از « دیدن» است، از ریشهی «بینش» و «بینایی»، که آریایی است. ویدیا علم فلسفه یا علم تکنیکی نیست، یک علم بینایی است. در ترجمه و توضیح «ویدیا» میگویند: نوعی #خودآگاهی و بینایی ماورایی است که راه را مییابد.
ویدیا #قانون کشف نمیکند، ماشین نمیسازد، #شعر نمیسراید، نقاشی نمیکند، بلکه راه مییابد. بیگانه با فلسفه و تکنیک و شعر و هنر، ذهنی بدوی است که راه مییابد درست مثل زنبور عسلی که از کندو دور افتاده است و با شامهٔ خاصی دوباره کندو را مییابد. #انسان نیز خودآگاهیِ خاصی دارد که چون زمانش کلافه شده و نسلاش آواره، و جامعه در بنبستی گرفتار آمده است، کسی یا کسانی، اقلیتی یا قشر و گروهی با آن شامۀ خاص راه را پیدا میکنند و نسلشان را از بنبست میرهانند، و چون نسلشان رهایی یافت، حرکت تازه، #ایمان تازه، شور تازه، انرژی تازه، به وجود میآید و بعد #تمدن و فرهنگی تازه خلق میشود.
کلمهی «ویدیا» در یونان - و همه جا، که فرصت شمردنشان نیست - نیز هست؛ #سقراط «سوفیا» میگوید؛ در زبان اسلامی - شاید - به #حکمت ترجمه شده است و به معنای #دانش، #بینش و #آگاهی است.
سقراط میگوید: آنکه «حکمت» دارد - «سوفیا» دارد - کسی است که از لغزش مصون است. #سوفیا عبارت است از رفتن و یافتن #حقیقت جهان و حقیقت زندگی و حقیقت انسان.
میبینید که «سوفیا» در سخن سقراط به معنای #فلسفه نیست، که خود، با این ستایش شگفت انگیزی که از حکمت و از سوفیا میکند، با فلاسفهی زمانش که سوفیستهایند مبارزه میکند، با شاعران و ملاها - مؤبدان - زمانهاش به مبارزه بر میخیزد. بنابراین «سوفیا» آگاهی دیگری است که سقراط همیشه در جست و جویش بوده است و #افلاطون و #ارسطو با به وجود آوردن #منطق - بنابر #تاریخ منطق - به بررسی مسائل گوناگون ذهنی پرداختند تا از این طریق راهی به «سوفیا» بگشایند و سخن سقراط را دریابند.
#فيثاغورث در جواب کسانی که حكما را سوفیست مینامیدند، گفت: به ما سوفیست نگویید، نه من، نه افلاطون و نه ارسطو، هیچکدام، صاحب آن حکمت نیستیم، ما در جستجوی آن حکمتایم، دوستدار حکمتایم و «فیلوزوف» ایم، یعنی دوستدار و عاشق «سوفیا»، که اگر دارای سوفیا میبودیم باید به آن آگاهی رسیده بودیم.
بنابراین «فلسفه»، غیر از «سوفیا» است، که سوفيا حكمت است، نوعی بینایی است که در #عرفان و #ادبیات عرفانیِ ما و در خود #قرآن نیز هست...″
▫️بخش اول
✅ @Shariati_Group
📚معلم علےشریعتے
مجموعه آثار ۲۳ / جهانبینی و ایدئولوژی
″... در #یونان و #هند، غیر از #فلسفه، غیر از #دین، غیر از تکنیک و #هنر کلمهای وجود دارد به نام «ویدیا».
ویدیا از « دیدن» است، از ریشهی «بینش» و «بینایی»، که آریایی است. ویدیا علم فلسفه یا علم تکنیکی نیست، یک علم بینایی است. در ترجمه و توضیح «ویدیا» میگویند: نوعی #خودآگاهی و بینایی ماورایی است که راه را مییابد.
ویدیا #قانون کشف نمیکند، ماشین نمیسازد، #شعر نمیسراید، نقاشی نمیکند، بلکه راه مییابد. بیگانه با فلسفه و تکنیک و شعر و هنر، ذهنی بدوی است که راه مییابد درست مثل زنبور عسلی که از کندو دور افتاده است و با شامهٔ خاصی دوباره کندو را مییابد. #انسان نیز خودآگاهیِ خاصی دارد که چون زمانش کلافه شده و نسلاش آواره، و جامعه در بنبستی گرفتار آمده است، کسی یا کسانی، اقلیتی یا قشر و گروهی با آن شامۀ خاص راه را پیدا میکنند و نسلشان را از بنبست میرهانند، و چون نسلشان رهایی یافت، حرکت تازه، #ایمان تازه، شور تازه، انرژی تازه، به وجود میآید و بعد #تمدن و فرهنگی تازه خلق میشود.
کلمهی «ویدیا» در یونان - و همه جا، که فرصت شمردنشان نیست - نیز هست؛ #سقراط «سوفیا» میگوید؛ در زبان اسلامی - شاید - به #حکمت ترجمه شده است و به معنای #دانش، #بینش و #آگاهی است.
سقراط میگوید: آنکه «حکمت» دارد - «سوفیا» دارد - کسی است که از لغزش مصون است. #سوفیا عبارت است از رفتن و یافتن #حقیقت جهان و حقیقت زندگی و حقیقت انسان.
میبینید که «سوفیا» در سخن سقراط به معنای #فلسفه نیست، که خود، با این ستایش شگفت انگیزی که از حکمت و از سوفیا میکند، با فلاسفهی زمانش که سوفیستهایند مبارزه میکند، با شاعران و ملاها - مؤبدان - زمانهاش به مبارزه بر میخیزد. بنابراین «سوفیا» آگاهی دیگری است که سقراط همیشه در جست و جویش بوده است و #افلاطون و #ارسطو با به وجود آوردن #منطق - بنابر #تاریخ منطق - به بررسی مسائل گوناگون ذهنی پرداختند تا از این طریق راهی به «سوفیا» بگشایند و سخن سقراط را دریابند.
#فيثاغورث در جواب کسانی که حكما را سوفیست مینامیدند، گفت: به ما سوفیست نگویید، نه من، نه افلاطون و نه ارسطو، هیچکدام، صاحب آن حکمت نیستیم، ما در جستجوی آن حکمتایم، دوستدار حکمتایم و «فیلوزوف» ایم، یعنی دوستدار و عاشق «سوفیا»، که اگر دارای سوفیا میبودیم باید به آن آگاهی رسیده بودیم.
بنابراین «فلسفه»، غیر از «سوفیا» است، که سوفيا حكمت است، نوعی بینایی است که در #عرفان و #ادبیات عرفانیِ ما و در خود #قرآن نیز هست...″
▫️بخش اول
✅ @Shariati_Group
📚معلم علےشریعتے
مجموعه آثار ۲۳ / جهانبینی و ایدئولوژی
Telegram
.
⭕️ خودآگاهی اجتماعی در نسبت با حکمت انسانی
″... #تاریخ را ببینید، که تمدنها و فرهنگها را #ابراهيم و #موسی، #زرتشت و #بودا و #کنفوسیوس و #لائوتسو و #محمد(ص) ساختهاند؛ اینها، نه فیلسوفاند و نه هنرمند و نه تکنیسین و عالم، اینها جامعهای تازه و حرکت تازه میآفرینند، و بعد، فیلسوف و عالم و تکنیسین و جامعهشناس و طبيب و هنرمند... در متن این جامعه و حرکت، میرویند.
اینها کسانی هستند که هم اکنون در قرن بیستم نیز دارند تمدن و فرهنگی تازه میسازند و یا خواهند ساخت. #تمدن و #فرهنگ غربی، شکلی تازه پیدا کرده است، و ملتهایی که این خودآگاهی را ندارند، این تمدن و فرهنگ را به سرزمینشان میبرند و خود را شبیه اینها میکنند...
#حکمت نهتنها #علم و #فلسفه و تکنیک نیست، بلکه #تاریخ نشان داده است و اکنون نیز نشان میدهد که دارندگان آن حكمت و بینش ماوراء فلسفی، علمی و تکنیکی، کسانی نبودند که #فیلسوف یا #عارف و یا تکنیسین باشند، بلکه همیشه از میان توده #مردم برخاستهاند، نه از میان علماء و نوابغ و حکما و دانشمندان..!
میبینیم که فرهنگها و تمدنها را پیغمبرانی ساختهاند که اغلب چوپاناند! ، و اکنون نیز کسانی که فکر و حرکت تازه میآفرینند، از توده و از میان طبقه سوم بر میخیزند، نه از تحصیل کردههای اروپایی و آمریکایی، دانشمندان و دکترها و مهندسینی که در
#هاروارد، #سوربن و... تحصیل کردهاند، و نه از کسانی که در حوزههای قدیم #فقیه و #مجتهد و فیلسوف شدهاند و اصول و تفسیر یاد گرفتهاند؛ (بلکه) یکباره از مغز و جان حیات توده و حرکت #روح یک جامعه، چهرهای میجوشد که صاحب آن #خودآگاهی است.
هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ...
چه زیباست این آیه! که آنکه به #رهبری برانگیخته میشود از میان توده است و اُمی است که اُمی به معنی بیسواد هست، اما بیسواد [بدون بینش و بصیرت] نیست! ، یعنی اُمیِ بیسواد است، اما کلمهی امی به معنای «آدم» بیسواد نیست.
«اُمی» از «امت» است و «امت» از ریشه «اُم» است به معنی راه، یعنی متن جامعه، برخلاف قشرها و زبدهها و تحصیل کردهها و دانشمندان و علما و شعرا و روحانیون و امثال اینها، که اینان زبدههای جامعه و نگهبان سنتهای کهنه هستند، چراکه وضع اجتماعیشان به وجود آمده و منافع طبقاتی یا ذهنشان اصولاً در آن #سنت ها متحجر شده است و نمیتوانند «حرکت» تازه ایجاد کنند.
#پیامبر از میان توده بر میخیزد، تودهای که ساختهی هیچ فلسفهای، هیچ تکنیکی، هیچ علمی و هیچ #فرهنگ و تمدنی نیست، اُمی است، یعنی وابسته به توده است.
بعضی از مفسرین «امی» را بیسواد معنی کردهاند، در حالی که بیسواد بودن نمیتواند صفتی باشد که بدان تکیه شود و فضیلتی به حساب بیاید، و این بدان معنی نیست که پیامبر با سواد بوده است - نه، بیسواد بوده است - و نه اینکه «اُمی» یعنی بیسواد؛ این دو تا، یکی نیست. امی است، چون از میان توده برخاسته است، نه اینکه «امی» به معنای بیسواد باشد.
«امی» یعنی از میان توده نه از طبقات برگزیده - اشراف، علماء، فضلا، ملایان، تحصیلکردهها و... و از میان آنها که حرکت تازه ایجاد میکنند، فرستادهای برگزیدیم تا به #مردم #فلسفه، تکنیک، #هنر بیاموزد !؟
نـه ، #کتاب و #حکمت بیاموزد...
بنابراین، حکمت عبارت از آموزش خاصی است که اُمی به جامعه میدهد تا جامعهای تازه بسازد، و جامعهی تازه، #فرهنگ تازه میآفریند ...″
▫️بخش دوم
✅ @Shariati_Group
📚معلم علےشریعتے
مجموعه آثار ۲۳ / جهانبینی و ایدئولوژی
″... #تاریخ را ببینید، که تمدنها و فرهنگها را #ابراهيم و #موسی، #زرتشت و #بودا و #کنفوسیوس و #لائوتسو و #محمد(ص) ساختهاند؛ اینها، نه فیلسوفاند و نه هنرمند و نه تکنیسین و عالم، اینها جامعهای تازه و حرکت تازه میآفرینند، و بعد، فیلسوف و عالم و تکنیسین و جامعهشناس و طبيب و هنرمند... در متن این جامعه و حرکت، میرویند.
اینها کسانی هستند که هم اکنون در قرن بیستم نیز دارند تمدن و فرهنگی تازه میسازند و یا خواهند ساخت. #تمدن و #فرهنگ غربی، شکلی تازه پیدا کرده است، و ملتهایی که این خودآگاهی را ندارند، این تمدن و فرهنگ را به سرزمینشان میبرند و خود را شبیه اینها میکنند...
#حکمت نهتنها #علم و #فلسفه و تکنیک نیست، بلکه #تاریخ نشان داده است و اکنون نیز نشان میدهد که دارندگان آن حكمت و بینش ماوراء فلسفی، علمی و تکنیکی، کسانی نبودند که #فیلسوف یا #عارف و یا تکنیسین باشند، بلکه همیشه از میان توده #مردم برخاستهاند، نه از میان علماء و نوابغ و حکما و دانشمندان..!
میبینیم که فرهنگها و تمدنها را پیغمبرانی ساختهاند که اغلب چوپاناند! ، و اکنون نیز کسانی که فکر و حرکت تازه میآفرینند، از توده و از میان طبقه سوم بر میخیزند، نه از تحصیل کردههای اروپایی و آمریکایی، دانشمندان و دکترها و مهندسینی که در
#هاروارد، #سوربن و... تحصیل کردهاند، و نه از کسانی که در حوزههای قدیم #فقیه و #مجتهد و فیلسوف شدهاند و اصول و تفسیر یاد گرفتهاند؛ (بلکه) یکباره از مغز و جان حیات توده و حرکت #روح یک جامعه، چهرهای میجوشد که صاحب آن #خودآگاهی است.
هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ...
چه زیباست این آیه! که آنکه به #رهبری برانگیخته میشود از میان توده است و اُمی است که اُمی به معنی بیسواد هست، اما بیسواد [بدون بینش و بصیرت] نیست! ، یعنی اُمیِ بیسواد است، اما کلمهی امی به معنای «آدم» بیسواد نیست.
«اُمی» از «امت» است و «امت» از ریشه «اُم» است به معنی راه، یعنی متن جامعه، برخلاف قشرها و زبدهها و تحصیل کردهها و دانشمندان و علما و شعرا و روحانیون و امثال اینها، که اینان زبدههای جامعه و نگهبان سنتهای کهنه هستند، چراکه وضع اجتماعیشان به وجود آمده و منافع طبقاتی یا ذهنشان اصولاً در آن #سنت ها متحجر شده است و نمیتوانند «حرکت» تازه ایجاد کنند.
#پیامبر از میان توده بر میخیزد، تودهای که ساختهی هیچ فلسفهای، هیچ تکنیکی، هیچ علمی و هیچ #فرهنگ و تمدنی نیست، اُمی است، یعنی وابسته به توده است.
بعضی از مفسرین «امی» را بیسواد معنی کردهاند، در حالی که بیسواد بودن نمیتواند صفتی باشد که بدان تکیه شود و فضیلتی به حساب بیاید، و این بدان معنی نیست که پیامبر با سواد بوده است - نه، بیسواد بوده است - و نه اینکه «اُمی» یعنی بیسواد؛ این دو تا، یکی نیست. امی است، چون از میان توده برخاسته است، نه اینکه «امی» به معنای بیسواد باشد.
«امی» یعنی از میان توده نه از طبقات برگزیده - اشراف، علماء، فضلا، ملایان، تحصیلکردهها و... و از میان آنها که حرکت تازه ایجاد میکنند، فرستادهای برگزیدیم تا به #مردم #فلسفه، تکنیک، #هنر بیاموزد !؟
نـه ، #کتاب و #حکمت بیاموزد...
بنابراین، حکمت عبارت از آموزش خاصی است که اُمی به جامعه میدهد تا جامعهای تازه بسازد، و جامعهی تازه، #فرهنگ تازه میآفریند ...″
▫️بخش دوم
✅ @Shariati_Group
📚معلم علےشریعتے
مجموعه آثار ۲۳ / جهانبینی و ایدئولوژی
Telegram
.
🟤 «خردمندان ایران! متحد شوید»
به نام خداوند جان و خرد
حادثهی بسیار تأثرانگیز و تروریستی #شاهچراغ #شیراز، که به کشته شدن تعداد دیگری از معصومترین و پاکترین افراد دیار پاک مان #ایران، که همواره سرزمین #حکمت و #شعر و #ادب و #عشق و یکی از بزرگترین کانونهای معنوی جهان بوده است، و امروز به دلیل احساسات گرایی، ایدئولوژیک اندیشی و سیاست زدگی بیخردان و کوته اندیشان در دو قطب اجتماعی و سیاسی، اعم از #پوزیسیون و #اپوزیسیون، به رشد فزاینده #خشونت، اعم از خشونت حکومتی و ضد حکومتی و دخالتهای بیگانگان و قدرتهای جهانی و منطقهای، به قتلگاه #مردم نجیب و بیگناه و کشتارگاه فرزندان، پدران، مادران و خواهران و برادرانمان تبدیل گردیده است، نشان داد فجایع بزرگ بسیار بسیار نزدیکتر از آن چیزی است که میاندیشیدیم و بارها و بارها از جانب خردمندان و ناصحان و عاشقان این مرز و بوم هشدار داده شده بودند.
لذا، در مقام یک #معلم ساده و به عنوان عضو بسیار کوچکی از این جامعهی بزرگ، و در مقام یکی از عاشقان این سرزمین و شیفته و والۀ #فرهنگ، #خرد، حکمت و عالمیت ایرانی، که جانم و نفس نفس حیاتم بدان وابسته است و در مقام کسی که لحظهای از حیاتش نیست که به سرنوشت و تقدیر این مردم مظلوم و عالمیت و خرد ایرانی نیندیشد، از همهی عاشقان خردمند این سرزمین دعوت کرده، به منظور «نجات ایران» عزیز و همهی میراث عظیم تاریخی، فرهنگی و معنوی آن قبل از آن که بسیار دیر شود، و قبل از آن که چهار ستون همهی شئونات حیات سیاسی و اجتماعیمان به واسطهی نابخردیهای میانمایگان و سیاست پیشهگان سیاست نااندیش، در دو جبههی حاکمیت و ضد حاکمیت، بر هم ریزد، به صحنه آیند و تمام قد در جهت تزریق «خرد» و «عقلانیت»، و مقابله با «خشونت» و «خشونت گرایی» #قیام نمایند. لذا درخواستم از همه برای مساعدت به ایران عزیزمان در این شرایط بسیار حساس تاریخی این است:
«خردمندان ایران، در برابر میانمایگان و خشونت طلبان، با یکدیگر متحد شوید».
✅ @Shariati_Group
✍ دکتر #بیژن_عبدالکریمی - ۱۴۰۱/۸/۶
به نام خداوند جان و خرد
حادثهی بسیار تأثرانگیز و تروریستی #شاهچراغ #شیراز، که به کشته شدن تعداد دیگری از معصومترین و پاکترین افراد دیار پاک مان #ایران، که همواره سرزمین #حکمت و #شعر و #ادب و #عشق و یکی از بزرگترین کانونهای معنوی جهان بوده است، و امروز به دلیل احساسات گرایی، ایدئولوژیک اندیشی و سیاست زدگی بیخردان و کوته اندیشان در دو قطب اجتماعی و سیاسی، اعم از #پوزیسیون و #اپوزیسیون، به رشد فزاینده #خشونت، اعم از خشونت حکومتی و ضد حکومتی و دخالتهای بیگانگان و قدرتهای جهانی و منطقهای، به قتلگاه #مردم نجیب و بیگناه و کشتارگاه فرزندان، پدران، مادران و خواهران و برادرانمان تبدیل گردیده است، نشان داد فجایع بزرگ بسیار بسیار نزدیکتر از آن چیزی است که میاندیشیدیم و بارها و بارها از جانب خردمندان و ناصحان و عاشقان این مرز و بوم هشدار داده شده بودند.
لذا، در مقام یک #معلم ساده و به عنوان عضو بسیار کوچکی از این جامعهی بزرگ، و در مقام یکی از عاشقان این سرزمین و شیفته و والۀ #فرهنگ، #خرد، حکمت و عالمیت ایرانی، که جانم و نفس نفس حیاتم بدان وابسته است و در مقام کسی که لحظهای از حیاتش نیست که به سرنوشت و تقدیر این مردم مظلوم و عالمیت و خرد ایرانی نیندیشد، از همهی عاشقان خردمند این سرزمین دعوت کرده، به منظور «نجات ایران» عزیز و همهی میراث عظیم تاریخی، فرهنگی و معنوی آن قبل از آن که بسیار دیر شود، و قبل از آن که چهار ستون همهی شئونات حیات سیاسی و اجتماعیمان به واسطهی نابخردیهای میانمایگان و سیاست پیشهگان سیاست نااندیش، در دو جبههی حاکمیت و ضد حاکمیت، بر هم ریزد، به صحنه آیند و تمام قد در جهت تزریق «خرد» و «عقلانیت»، و مقابله با «خشونت» و «خشونت گرایی» #قیام نمایند. لذا درخواستم از همه برای مساعدت به ایران عزیزمان در این شرایط بسیار حساس تاریخی این است:
«خردمندان ایران، در برابر میانمایگان و خشونت طلبان، با یکدیگر متحد شوید».
✅ @Shariati_Group
✍ دکتر #بیژن_عبدالکریمی - ۱۴۰۱/۸/۶
Telegram
.
Forwarded from عکس نگار
🔶 عبودیت، مسیر شناخت مشیت و قوانین الهی
🔅″... #تاریخ بشر و بشریت، درست همچون یک فرد است، زندگی و طول عمرش، اسمش تاریخ است. و همان طور که #فلسفه_تاریخ در فرد عبارت است از مسئؤلیت او و حرکت او از لجن تا خداوند، بشریت هم در طول عمرش- یعنی در تاریخ، برای یک مهاجرت مسئول است. در حال #هجرت است از لجن(بدویت نزدیک به ماده و نزدیک به جمود و رکود و جهل و ناخودآگاهی)، به طرف خداوند، رجعت به الوهیت (انا لله و انا الیه راجعون) و رجعت به طرف خداوند، که از آنجا منشعب شدیم. چقدر مسائل اساسی اینجا وجود دارد!
🔅چگونه #انسان و این اراده میتواند از لجن به طرف خداوند نجات پیدا کند؟ #آزادی خودش را به چه وسیله میتواند از این گل رسوبی سفت متعفن بدبو به دست بیاورد و به #معراج الهی پرواز کند؟ به چه هدایتی؟ #حکمت. به چه وسیله؟ #عبادت (به آن معنایی که اینجا یکمرتبه دیگر، در نیایش گفتم). عبادت، #نیایش نیست؛
🔅نیایش یکی از جلوههای عبادت است. عبادت یعنی چه؟ یعنی شناختن قوانین علمیای که در طبیعت، در #روح، در معنی، در اندیشه، در تعقل و در زندگی بشری وجود دارد و این قوانین، قوانین علمی است که به دست خداوند نوشته شده و در عالم و در آدم تعبیه شده است. عبودیت و عبادت، یعنی انسان اراده خودش را تابع این قوانین علمی بکند؛ بشناسد و بعد از این قوانین علمی پیروی کند، تا بتواند نجات و #کمال پیدا کند. چنانکه در رشتههای علمی، ما به وسیله عبادت به تکامل میرسیم؛ عبادت چه چیز؟
🔅مهندس کشاورزی با یک باغبان بیسواد چه فرقی دارند؟ فرقش این است که مهندس بیشتر از قوانین گیاهی پیروی مسلم میکند، قوانینی که در زمین و آب و هوا و گیاه هست، تا باغبان. باغبان است که عاصی است و عبادت نمیکند، یعنی از قوانینی که خداوند در زمین و گیاه و گیاه شناسی و میوه دادن و رشد نبات نهاده، پیروی نمیکند. باغبان برای همین است که نمیتواند از آفت و از پستی نوع میوه، نجات پیدا کند، تا از قوانین طبیعت نجات پیدا کند. مهندس کشاورزی به چه وسیله از قوانین طبیعت نجات پیدا میکند و اراده خودش را اعمال میکند و بعد میوه مطلوب را بر درخت تحمیل میکند؟ به وسیلهی تابعیت و پیروی شدید و دقیق و محتاطانه از قوانین موجود در گیاه، نه به وسیلهی #عصیان در برابر آن...
🔅همین حالت برای نجات آدمی از ذلت و پستی و انحطاط جهانی و معراج و تکامل مطلقش وجود دارد. با شناختن قوانینی که در هستی هست، و به میزانی که از قوانین پیروی میکنیم، به همان میزان میتوانیم از قید این قوانین نجات پیدا کنیم. به میزانی که از قوانین طبیعی پیروی میکنیم، میتوانیم از دام طبیعت نجات پیدا کنیم علم به همین صورت پیش میرود.
🔅در مسائل انسانی و اخلاقی هم همین طور است: « ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون». «لیعرفون» دیگر در آن ندارد، برای اینکه اگر «لیعرفون» میبود، دیگر خود خدا عربی بلد بود؛ میگفت: لیعرفون! «ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون» یعنی: «ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون»، جن و انس را جز برای عبادت نیافریدیم. عبادت به معنای پیروی از قوانینی است که مشیت الهی در هستی نهاده است- هستی طبیعت و هستی روح- و یکی از این قوانین «نیایش» است. چگونه من میتوانم از این قوانین پیروی بکنم؟ اول به وسیلهی شناختن، بعد، عبودیت از مشیت الهی، یعنی مسیر هستی، و این عبودیت راه نجات آدمی از لجن و رسیدنش به «روح خداوند» است...″
✅ @Shariati_Group
📚 معلم علےشریعتے
مجموعه آثار ۱۹ / حسین وارث آدم / فلسفه تاریخ در اسلام
🔅″... #تاریخ بشر و بشریت، درست همچون یک فرد است، زندگی و طول عمرش، اسمش تاریخ است. و همان طور که #فلسفه_تاریخ در فرد عبارت است از مسئؤلیت او و حرکت او از لجن تا خداوند، بشریت هم در طول عمرش- یعنی در تاریخ، برای یک مهاجرت مسئول است. در حال #هجرت است از لجن(بدویت نزدیک به ماده و نزدیک به جمود و رکود و جهل و ناخودآگاهی)، به طرف خداوند، رجعت به الوهیت (انا لله و انا الیه راجعون) و رجعت به طرف خداوند، که از آنجا منشعب شدیم. چقدر مسائل اساسی اینجا وجود دارد!
🔅چگونه #انسان و این اراده میتواند از لجن به طرف خداوند نجات پیدا کند؟ #آزادی خودش را به چه وسیله میتواند از این گل رسوبی سفت متعفن بدبو به دست بیاورد و به #معراج الهی پرواز کند؟ به چه هدایتی؟ #حکمت. به چه وسیله؟ #عبادت (به آن معنایی که اینجا یکمرتبه دیگر، در نیایش گفتم). عبادت، #نیایش نیست؛
🔅نیایش یکی از جلوههای عبادت است. عبادت یعنی چه؟ یعنی شناختن قوانین علمیای که در طبیعت، در #روح، در معنی، در اندیشه، در تعقل و در زندگی بشری وجود دارد و این قوانین، قوانین علمی است که به دست خداوند نوشته شده و در عالم و در آدم تعبیه شده است. عبودیت و عبادت، یعنی انسان اراده خودش را تابع این قوانین علمی بکند؛ بشناسد و بعد از این قوانین علمی پیروی کند، تا بتواند نجات و #کمال پیدا کند. چنانکه در رشتههای علمی، ما به وسیله عبادت به تکامل میرسیم؛ عبادت چه چیز؟
🔅مهندس کشاورزی با یک باغبان بیسواد چه فرقی دارند؟ فرقش این است که مهندس بیشتر از قوانین گیاهی پیروی مسلم میکند، قوانینی که در زمین و آب و هوا و گیاه هست، تا باغبان. باغبان است که عاصی است و عبادت نمیکند، یعنی از قوانینی که خداوند در زمین و گیاه و گیاه شناسی و میوه دادن و رشد نبات نهاده، پیروی نمیکند. باغبان برای همین است که نمیتواند از آفت و از پستی نوع میوه، نجات پیدا کند، تا از قوانین طبیعت نجات پیدا کند. مهندس کشاورزی به چه وسیله از قوانین طبیعت نجات پیدا میکند و اراده خودش را اعمال میکند و بعد میوه مطلوب را بر درخت تحمیل میکند؟ به وسیلهی تابعیت و پیروی شدید و دقیق و محتاطانه از قوانین موجود در گیاه، نه به وسیلهی #عصیان در برابر آن...
🔅همین حالت برای نجات آدمی از ذلت و پستی و انحطاط جهانی و معراج و تکامل مطلقش وجود دارد. با شناختن قوانینی که در هستی هست، و به میزانی که از قوانین پیروی میکنیم، به همان میزان میتوانیم از قید این قوانین نجات پیدا کنیم. به میزانی که از قوانین طبیعی پیروی میکنیم، میتوانیم از دام طبیعت نجات پیدا کنیم علم به همین صورت پیش میرود.
🔅در مسائل انسانی و اخلاقی هم همین طور است: « ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون». «لیعرفون» دیگر در آن ندارد، برای اینکه اگر «لیعرفون» میبود، دیگر خود خدا عربی بلد بود؛ میگفت: لیعرفون! «ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون» یعنی: «ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون»، جن و انس را جز برای عبادت نیافریدیم. عبادت به معنای پیروی از قوانینی است که مشیت الهی در هستی نهاده است- هستی طبیعت و هستی روح- و یکی از این قوانین «نیایش» است. چگونه من میتوانم از این قوانین پیروی بکنم؟ اول به وسیلهی شناختن، بعد، عبودیت از مشیت الهی، یعنی مسیر هستی، و این عبودیت راه نجات آدمی از لجن و رسیدنش به «روح خداوند» است...″
✅ @Shariati_Group
📚 معلم علےشریعتے
مجموعه آثار ۱۹ / حسین وارث آدم / فلسفه تاریخ در اسلام