"... رهبری یک اجتماع خود یک تکنیک است و یک علم.
یک مهندس کشاورزی برای آبادی یک زمین بایر ابتدا باید "استعدادهای موجود در خاک" را در نظر گیرد و بکوشد تا با اعتنا به آن و استفاده از آن کارش را آغاز کند.
برای پیشبرد جوامع عقب مانده دو راه بیشتر نیست؛
یکی راهی که در این یک قرن رفتهایم،
و آن «تقلید و ترجمه» است...
و وارد کردن کالاهای مادی و معنوی غرب
و نابود کردن کالاهای مشابه بومی؛
اما متاسفانه نتیجه معکوس بوده است،
و از این راه ما به #تجدد رسیدهایم اما به #تمدن نه تنها نزدیک تر، که دورتر شدهایم.
چه، در غرب تجدد و تمدن یکی است و هماهنگ، اما در جامعههای بومی و تاریخی، تجدد با تمدن مغایر است و این داستان پیچیده و مفصل است.
راه دیگر که من سالها بدان میاندیشم شناختن و ارزیابی کردن نیروها و استعدادهای موجود در جامعه و رسوخ در آنها و تزکیه و تبدیل آنها به عوامل مثبت و مصالح سازگار برای بیداری و پیشرفت و رشد و فرهنگ و مدنیت و تحرک خلاقهی جامعه.
بیشک یکی از این عوامل نیرومند در این کشورها که هنوز به شکل جامعهای تاریخی زندگی میکنند مذهب است، بخصوص که در این محیطها با کلاسیسم (بیشتر این اصطلاح را میپسندم تا #ناسیونالیسم، چه هم اعم از آن است و هم اصح از آن) پیوند خورده و سخت نیرومند شده است.
من معتقدم باید از طریق #دین در وجدان فردی و اجتماعی یک جامعهی مذهبی حلول کرد و او را بیدار نمود، با او زبان و احساس مشترک یافت و حرف زد.
این تنها راه ممکن است و تجربههای بسیاری آن را ثابت کرده است.
مبارزه با #مذهب تنها نتیجهای که داده است اسارت بیشتر مردم در چنگ دسیسههای سرمایهداری غرب بوده است.
یک مذهبی که مذهباش را از او میگیری چه میشود؟
یک روشنفکر؟
هرگز!
یک مصرف کننده کالاهای اروپایی و بس،
یک موجود رام و بی تعصب در برابر هجوم غرب و این نیز تجربه شده است.
ما متفکر نداریم،
#روشنفکر نداریم،
آنها که هستند همه assim iels هستند،
چقدر این اصطلاح با حدیث معروف پیغمبر میخورد که:
من تشبه بقوم فهو منه
متشبه ترجمهی لغوی assimile است،
#اسیمیله متجدد هست، متشبهه هست، اما متمدن نیست. بومی هم نیست، و #انسان جزء این دو گونه نمیتواند بود. پس متشبهه آدم نیست، اسیمیله یک شبه آدم است؛
این نه دشنام من است و نه حتی تعبیر من بلکه ترجمه تحتاللفظی کلمه است.
چه جنایتها که اسیمیلهها نکردند، اینها دلالان و راه بلدان استعمارند و #استعمار را به خورد مردم بومی میدهند، فرهنگ و مدنیت و #مذهب و همه فضائل اخلاقی و روابط متعالی انسانی و اندوختههای معنوی و اجتماعی و اخلاقی و هنری و ذوقی ملت خویش و #تاریخ خویش را در پای غرب قربانی کردند و نابود و لجن مال کردند. اینکه میگویم در مرحلهی نوعی انسان قرار ندارند از این رو است که خصوصیات (کاراکترها) اصیل خود را از میان بردهاند تا متمدن civilise شوند اما مثل آن بابایی که خواب دیده بود به او غلامی بخشیدهاند و از خوشحالی خودش را خراب کرده بود، نصف این خواب راست درآمده بود، از حالت اصیل یا بومی orginal یا indigenat درآمدهاند
اما civilise نشدهاند!
خود آنها به اینها civilise نمیگویند،
میگویند assimile.
یعنی شبه متمدن، متشبهه به تمدن.
پیغمبر میگوید اینها جزء همان متشبه بهاند ، اما کاش میدید این متشبهینی را که هیچیاند، و ناچار میگفت من تشبه بقوم فهو یا نه، فهو
مقصود پیغمبر این است که این گروه در صف مردم خویش قرار ندارند، در صف مخالفاند و چنین است؛
اسیمیله در صف استعمار غربی است اما غربی نیست، غرب زده غیر از غربی است،
میمون که اطوار انسان را تقلید میکند از حیوانات فاصله میگیرد اما انسان نمیشود، یک بودایی هندی یا مسلمان عرب و ایرانی که شب کریسمس یا اسانسیون برایش هیچ مفهومی ندارد
و نه خاطرهای و نه اعتقادی و نه سنتی و زیبائی و سودی او را به این تاریخ پیوند نمیدهد، با کاج آوردن و پاپانوئل بازی و شب نشینی و رقص و شادیهای الکی که اروپایی نمیشود!
گرچه همان اداها را هم حتی دقیقتر و کاملتر و جدیتر از خودش در میآورد،
او فقط بودایی یا مسلمان، هندی یا عرب و ایرانی نیست، شرقی نیست وگرنه با این اداها مسیحی یا اروپایی نمیشود،
مسیحی یا اروپایی قرنها است روح و خاطره و سنت و اعتقادش با این شب انس و پیوند بسته است، واقعا شب اول ژانویه با شبهای دیگر برایش فرق دارد.
یکی از رفقا میگفت در یکی از این کودکستانهای قرطی خر رنگ کن تهران در فرهنگی که لیسانسیه ادبیاتاش فارسی را درست نمیداند اعلام میکند بچهها را جوری انگلیسی درس میدهد که در سال دوم از کمبریج انگلستان برایشان دیپلم رسمی ارسال میدارند : شب ژانویه از ما پول و لباس مفصل خواسته و جشن مفصل گرفتند در مدرسهای که یک بچه خارجی که هیچ حتی ارمنی هم نداشت!
ولی #نوروز آمد و رفت و هیچ خبری نشد!"
✅ @Shariati_Group
♻️ #اسیمیلاسیون
📚 معلم #شریعتی
یک مهندس کشاورزی برای آبادی یک زمین بایر ابتدا باید "استعدادهای موجود در خاک" را در نظر گیرد و بکوشد تا با اعتنا به آن و استفاده از آن کارش را آغاز کند.
برای پیشبرد جوامع عقب مانده دو راه بیشتر نیست؛
یکی راهی که در این یک قرن رفتهایم،
و آن «تقلید و ترجمه» است...
و وارد کردن کالاهای مادی و معنوی غرب
و نابود کردن کالاهای مشابه بومی؛
اما متاسفانه نتیجه معکوس بوده است،
و از این راه ما به #تجدد رسیدهایم اما به #تمدن نه تنها نزدیک تر، که دورتر شدهایم.
چه، در غرب تجدد و تمدن یکی است و هماهنگ، اما در جامعههای بومی و تاریخی، تجدد با تمدن مغایر است و این داستان پیچیده و مفصل است.
راه دیگر که من سالها بدان میاندیشم شناختن و ارزیابی کردن نیروها و استعدادهای موجود در جامعه و رسوخ در آنها و تزکیه و تبدیل آنها به عوامل مثبت و مصالح سازگار برای بیداری و پیشرفت و رشد و فرهنگ و مدنیت و تحرک خلاقهی جامعه.
بیشک یکی از این عوامل نیرومند در این کشورها که هنوز به شکل جامعهای تاریخی زندگی میکنند مذهب است، بخصوص که در این محیطها با کلاسیسم (بیشتر این اصطلاح را میپسندم تا #ناسیونالیسم، چه هم اعم از آن است و هم اصح از آن) پیوند خورده و سخت نیرومند شده است.
من معتقدم باید از طریق #دین در وجدان فردی و اجتماعی یک جامعهی مذهبی حلول کرد و او را بیدار نمود، با او زبان و احساس مشترک یافت و حرف زد.
این تنها راه ممکن است و تجربههای بسیاری آن را ثابت کرده است.
مبارزه با #مذهب تنها نتیجهای که داده است اسارت بیشتر مردم در چنگ دسیسههای سرمایهداری غرب بوده است.
یک مذهبی که مذهباش را از او میگیری چه میشود؟
یک روشنفکر؟
هرگز!
یک مصرف کننده کالاهای اروپایی و بس،
یک موجود رام و بی تعصب در برابر هجوم غرب و این نیز تجربه شده است.
ما متفکر نداریم،
#روشنفکر نداریم،
آنها که هستند همه assim iels هستند،
چقدر این اصطلاح با حدیث معروف پیغمبر میخورد که:
من تشبه بقوم فهو منه
متشبه ترجمهی لغوی assimile است،
#اسیمیله متجدد هست، متشبهه هست، اما متمدن نیست. بومی هم نیست، و #انسان جزء این دو گونه نمیتواند بود. پس متشبهه آدم نیست، اسیمیله یک شبه آدم است؛
این نه دشنام من است و نه حتی تعبیر من بلکه ترجمه تحتاللفظی کلمه است.
چه جنایتها که اسیمیلهها نکردند، اینها دلالان و راه بلدان استعمارند و #استعمار را به خورد مردم بومی میدهند، فرهنگ و مدنیت و #مذهب و همه فضائل اخلاقی و روابط متعالی انسانی و اندوختههای معنوی و اجتماعی و اخلاقی و هنری و ذوقی ملت خویش و #تاریخ خویش را در پای غرب قربانی کردند و نابود و لجن مال کردند. اینکه میگویم در مرحلهی نوعی انسان قرار ندارند از این رو است که خصوصیات (کاراکترها) اصیل خود را از میان بردهاند تا متمدن civilise شوند اما مثل آن بابایی که خواب دیده بود به او غلامی بخشیدهاند و از خوشحالی خودش را خراب کرده بود، نصف این خواب راست درآمده بود، از حالت اصیل یا بومی orginal یا indigenat درآمدهاند
اما civilise نشدهاند!
خود آنها به اینها civilise نمیگویند،
میگویند assimile.
یعنی شبه متمدن، متشبهه به تمدن.
پیغمبر میگوید اینها جزء همان متشبه بهاند ، اما کاش میدید این متشبهینی را که هیچیاند، و ناچار میگفت من تشبه بقوم فهو یا نه، فهو
مقصود پیغمبر این است که این گروه در صف مردم خویش قرار ندارند، در صف مخالفاند و چنین است؛
اسیمیله در صف استعمار غربی است اما غربی نیست، غرب زده غیر از غربی است،
میمون که اطوار انسان را تقلید میکند از حیوانات فاصله میگیرد اما انسان نمیشود، یک بودایی هندی یا مسلمان عرب و ایرانی که شب کریسمس یا اسانسیون برایش هیچ مفهومی ندارد
و نه خاطرهای و نه اعتقادی و نه سنتی و زیبائی و سودی او را به این تاریخ پیوند نمیدهد، با کاج آوردن و پاپانوئل بازی و شب نشینی و رقص و شادیهای الکی که اروپایی نمیشود!
گرچه همان اداها را هم حتی دقیقتر و کاملتر و جدیتر از خودش در میآورد،
او فقط بودایی یا مسلمان، هندی یا عرب و ایرانی نیست، شرقی نیست وگرنه با این اداها مسیحی یا اروپایی نمیشود،
مسیحی یا اروپایی قرنها است روح و خاطره و سنت و اعتقادش با این شب انس و پیوند بسته است، واقعا شب اول ژانویه با شبهای دیگر برایش فرق دارد.
یکی از رفقا میگفت در یکی از این کودکستانهای قرطی خر رنگ کن تهران در فرهنگی که لیسانسیه ادبیاتاش فارسی را درست نمیداند اعلام میکند بچهها را جوری انگلیسی درس میدهد که در سال دوم از کمبریج انگلستان برایشان دیپلم رسمی ارسال میدارند : شب ژانویه از ما پول و لباس مفصل خواسته و جشن مفصل گرفتند در مدرسهای که یک بچه خارجی که هیچ حتی ارمنی هم نداشت!
ولی #نوروز آمد و رفت و هیچ خبری نشد!"
✅ @Shariati_Group
♻️ #اسیمیلاسیون
📚 معلم #شریعتی
Telegram
.
📝 نامهنگاری دکتر #محمد_مصدق و شهید #پروانه_فروهر بهمناسبت #نوروز
۲۹ اسپند فرخنده زادروز #شهید پروانه فروهر، شهید #نهضت_ملی_ایران است. او در نامهای به دکتر محمد #مصدق در نوروز سال ۱۳۴۲، سال نو را به ایشان شادباش میگوید. #دکتر_مصدق در پاسخ آزادی ملت و کسانی که در راه #استقلال و #آزادی میهن مبارزه کردهاند، آرزومند است.
✅ @Shariati_Group
🆔 @NFIfans
۲۹ اسپند فرخنده زادروز #شهید پروانه فروهر، شهید #نهضت_ملی_ایران است. او در نامهای به دکتر محمد #مصدق در نوروز سال ۱۳۴۲، سال نو را به ایشان شادباش میگوید. #دکتر_مصدق در پاسخ آزادی ملت و کسانی که در راه #استقلال و #آزادی میهن مبارزه کردهاند، آرزومند است.
✅ @Shariati_Group
🆔 @NFIfans
🌺 پیام نوروزی دکتر محمد مصدق
هممیهنان گرامیم،
پیروزی نهایی ملت ایران را آرزومندم. این افتخار نصیب من شده است، تا جشن بزرگ ملّی آغاز سال نو را به هموطنان عزیزم تبریک بگویم. حمیت و غیرت و آرمانخواهی پسران و دختران دلاور سرزمینمان را میستایم و مبارزه ها وتلاشهای برجسته و خستگیناپذیر آنان را ستایش میکنم. خداوند منان را، برای رسیدن به آرمانها و آرزوهای ملی (شان) سپاسگزارم. #نوروز تنها نشانی از آغاز سال نو نیست، بلکه ملتی قابل احترام و ستایش و با گذشته درخشان را به یاد میآورد. نوروز بزرگی و عظمت کشور باستانیمان را یادآوری میکند.
من با هر نوروز آرزو میکنم که صفحهی نوینی به برگهای تاریخ پر شکوه ما اضافه گردد. در سال نو، از پروردگار شادی و تندرستی را برای همه هممیهنان عزیزم خواهانم.
پیام نوروزی #دکتر_مصدق بهمناسبت نوروز ۱۳۳۲ خورشیدی
✅ @Shariati_Group
🆔 @NFIfans
هممیهنان گرامیم،
پیروزی نهایی ملت ایران را آرزومندم. این افتخار نصیب من شده است، تا جشن بزرگ ملّی آغاز سال نو را به هموطنان عزیزم تبریک بگویم. حمیت و غیرت و آرمانخواهی پسران و دختران دلاور سرزمینمان را میستایم و مبارزه ها وتلاشهای برجسته و خستگیناپذیر آنان را ستایش میکنم. خداوند منان را، برای رسیدن به آرمانها و آرزوهای ملی (شان) سپاسگزارم. #نوروز تنها نشانی از آغاز سال نو نیست، بلکه ملتی قابل احترام و ستایش و با گذشته درخشان را به یاد میآورد. نوروز بزرگی و عظمت کشور باستانیمان را یادآوری میکند.
من با هر نوروز آرزو میکنم که صفحهی نوینی به برگهای تاریخ پر شکوه ما اضافه گردد. در سال نو، از پروردگار شادی و تندرستی را برای همه هممیهنان عزیزم خواهانم.
پیام نوروزی #دکتر_مصدق بهمناسبت نوروز ۱۳۳۲ خورشیدی
✅ @Shariati_Group
🆔 @NFIfans
☀️ نوروز، زدودنِ رنگِ پژمردگی و اندوه
"... #نوروز، این پیری که غبارِ قرنهای بسیار بر چهرهاش نشسته است، در طولِ تاریخِ کهنِ خویش، روزگاری، در کنارِ #مغان، اَورادِ مهرپرستان را، خطاب به خویش، میشنیده است. پس از آن، در کنارِ آتشکدههای زردشتی، سرودِ مقدسِ موبدان، و زمزمهی #اوستا، و سروشِ #اهورامزدا را، به گوشاش میخواندهاند. از آن پس، با آیاتِ #قرآن، و زبانِ الله، از او تجلیل میکردهاند. و اکنون، علاوه بر آن، با نماز و دعای #تشیع، و عشقِ به حقیقتِ #علی، و حکومتِ علی او را، جان میبخشند.
و در همهی این چهرههای گوناگوناش، این پیرِ روزگار آلود، که در همهی قرنها، و با همهی نسلها، و همهی اجدادِ ما، از اکنون تا روزگارِ افسانهای جمشیدِ باستانی، زیسته است، و با همهمان بوده است، رسالتِ بزرگِ خویش را، همه وقت، با قدرت و عشق و وفاداری و صمیمیت، انجام داده است. و آن، زدودنِ رنگِ پژمردگی و اندوه، از سیمای این ملتِ نومید و مجروح است، و در آمیختنِ روحِ مردمِ این سرزمینِ بلاخیز، با روحِ شاد و جانبخشِ طبیعت، و عظیمتر از همه، پیوند دادنِ نسلهای متوالی این قوم، که بر سرِ چهارراهِ حوادثِ تاریخ نشسته، و همواره، تیغِ جلادان و غارتگران و سازندگانِ کلهمنارها، بندبندش را، از هم میگسسته است و نیز، پیمانِ یگانگی بستنِ میانِ همه دلهای خویشاوندی، که دیوارِ عبوس و بیگانهی دورانها، در میانهِشان، حائل میگشته، و درهی عمیقِ فراموشی، میانِشان، جدایی میافکنده است..."
📚 معلم علیشریعتی
مجموعه آثار ۱۳ / کویر / ص ۵۰۵
✅ @Shariati_Group
"... #نوروز، این پیری که غبارِ قرنهای بسیار بر چهرهاش نشسته است، در طولِ تاریخِ کهنِ خویش، روزگاری، در کنارِ #مغان، اَورادِ مهرپرستان را، خطاب به خویش، میشنیده است. پس از آن، در کنارِ آتشکدههای زردشتی، سرودِ مقدسِ موبدان، و زمزمهی #اوستا، و سروشِ #اهورامزدا را، به گوشاش میخواندهاند. از آن پس، با آیاتِ #قرآن، و زبانِ الله، از او تجلیل میکردهاند. و اکنون، علاوه بر آن، با نماز و دعای #تشیع، و عشقِ به حقیقتِ #علی، و حکومتِ علی او را، جان میبخشند.
و در همهی این چهرههای گوناگوناش، این پیرِ روزگار آلود، که در همهی قرنها، و با همهی نسلها، و همهی اجدادِ ما، از اکنون تا روزگارِ افسانهای جمشیدِ باستانی، زیسته است، و با همهمان بوده است، رسالتِ بزرگِ خویش را، همه وقت، با قدرت و عشق و وفاداری و صمیمیت، انجام داده است. و آن، زدودنِ رنگِ پژمردگی و اندوه، از سیمای این ملتِ نومید و مجروح است، و در آمیختنِ روحِ مردمِ این سرزمینِ بلاخیز، با روحِ شاد و جانبخشِ طبیعت، و عظیمتر از همه، پیوند دادنِ نسلهای متوالی این قوم، که بر سرِ چهارراهِ حوادثِ تاریخ نشسته، و همواره، تیغِ جلادان و غارتگران و سازندگانِ کلهمنارها، بندبندش را، از هم میگسسته است و نیز، پیمانِ یگانگی بستنِ میانِ همه دلهای خویشاوندی، که دیوارِ عبوس و بیگانهی دورانها، در میانهِشان، حائل میگشته، و درهی عمیقِ فراموشی، میانِشان، جدایی میافکنده است..."
📚 معلم علیشریعتی
مجموعه آثار ۱۳ / کویر / ص ۵۰۵
✅ @Shariati_Group
Telegram
.
📌 كرونا و طبيعت!
خانه نشینی ما آدمها، برای زمین فرصتی فراهم کرده تا نفسی تازه کند. دیگر ساکنان زمین هم از پرندهها و ماهیها و چرندهها و خزندهها هم انگار امسال نوروزِ خوبی دارند. کارخانههای آلاینده هوا و صنایعی که با غارت منابع طبیعی مصرف گرایی بی حد و حصر را دامن میزدند اندکی خاموشی گرفتهاند. آسمان آبیتر و هوا پاکیزهتر از همیشه شده.
احتمالا هیچ رابطهی معنا داری میان این ویروس جدید با مصرفگرايیهای بی مورد و دیوانه وار ما در میانه نیست که بگویی طبیعت خواسته یک پس گردنی به آدمها بزند. طبیعت کار خودش را میکند، ویروس #کرونا هم از جنس طبیعت است، کاری هم به خوب و بد آدمها ندارد، برایش فرقی نمیکند که ملحد باشی یا مسلمان، زندانی باشی یا زندان بان، سنی باشی یا شیعه. چند صباحی یکه تاز میدان برای هراس افکنی هست و بعد هم صحنه را ترک میکند، اما شاید ما بتوانیم این واقعه را برای خودمان معنا دار کنیم. شاید در میانهی هراس از مرگ و هوای پاکیزهتر از همیشه بتوانیم کمی اندیشه کنیم، شاید ورشکستگی اقتصادهایی که آلاینده زمین و زندگی است چندان هم غم انگیز نباشد، شاید ما آدمها سر عقل بیاییم و به جای غارت طبیعت برای مصرف گرایی دیوانه وار، رفاقت با طبیعت و اقتصاد سالمتری را پیش گیریم. از خود و پیرامون خود آغاز کنیم، شاید به این نتیجه برسیم که برای نجات زندگی در این زمین نیاز به عزمی جهانی داریم و لازم است با همهی کسانی هم که برای سالم سازی محیط زیست تلاش میکنند و علیه نظام وحشی فزونطلبی کاری میکنند دست دوستی و اتحاد بدهیم. ما هم دست به کار شویم، باشد که #نوروز همچنان که امسال برای پرندهها شادی آور و مبارک شده است، در سالهای دیگر برای ما هم مبارک شود.
✍ #علی_طهماسبی
مشهد اول فروردین ۱۳۹۹
✅ @Shariati_Group
🆔 @tahmasbiali
خانه نشینی ما آدمها، برای زمین فرصتی فراهم کرده تا نفسی تازه کند. دیگر ساکنان زمین هم از پرندهها و ماهیها و چرندهها و خزندهها هم انگار امسال نوروزِ خوبی دارند. کارخانههای آلاینده هوا و صنایعی که با غارت منابع طبیعی مصرف گرایی بی حد و حصر را دامن میزدند اندکی خاموشی گرفتهاند. آسمان آبیتر و هوا پاکیزهتر از همیشه شده.
احتمالا هیچ رابطهی معنا داری میان این ویروس جدید با مصرفگرايیهای بی مورد و دیوانه وار ما در میانه نیست که بگویی طبیعت خواسته یک پس گردنی به آدمها بزند. طبیعت کار خودش را میکند، ویروس #کرونا هم از جنس طبیعت است، کاری هم به خوب و بد آدمها ندارد، برایش فرقی نمیکند که ملحد باشی یا مسلمان، زندانی باشی یا زندان بان، سنی باشی یا شیعه. چند صباحی یکه تاز میدان برای هراس افکنی هست و بعد هم صحنه را ترک میکند، اما شاید ما بتوانیم این واقعه را برای خودمان معنا دار کنیم. شاید در میانهی هراس از مرگ و هوای پاکیزهتر از همیشه بتوانیم کمی اندیشه کنیم، شاید ورشکستگی اقتصادهایی که آلاینده زمین و زندگی است چندان هم غم انگیز نباشد، شاید ما آدمها سر عقل بیاییم و به جای غارت طبیعت برای مصرف گرایی دیوانه وار، رفاقت با طبیعت و اقتصاد سالمتری را پیش گیریم. از خود و پیرامون خود آغاز کنیم، شاید به این نتیجه برسیم که برای نجات زندگی در این زمین نیاز به عزمی جهانی داریم و لازم است با همهی کسانی هم که برای سالم سازی محیط زیست تلاش میکنند و علیه نظام وحشی فزونطلبی کاری میکنند دست دوستی و اتحاد بدهیم. ما هم دست به کار شویم، باشد که #نوروز همچنان که امسال برای پرندهها شادی آور و مبارک شده است، در سالهای دیگر برای ما هم مبارک شود.
✍ #علی_طهماسبی
مشهد اول فروردین ۱۳۹۹
✅ @Shariati_Group
🆔 @tahmasbiali
″... #نوروز یک جشن ملی است، جشن ملی را همه میشناسند که چیست. نوروز هر ساله برپا میشود و هر ساله از آن سخن میرود. بسیار گفتهاند و بسیار شنیدهاید پس به تکرار نیازی نیست؟ چرا هست.
مگر نوروز را خود مکرر نمیکنید؟ پس سخن از نوروز را نیز مکرر بشنوید. در علم و ادب تکرار ملالآور است و بیهوده، «عقل» تکرار را نمیپسندد. اما «احساس» تکرار را دوست دارد، طبیعت تکرار را دوست دارد، جامعه به تکرار نیازمند است و طبیعت را از تکرار ساختهاند: جامعه با تکرار نیرومند میشود، احساس با تکرار جان میگیرد و نوروز داستان زیبایی است که در آن طبیعت، احساس، و جامعه هر سه دست اندر کارند.
نوروز که قرنهای دراز است بر همه جشنهای جهان فخر میفروشد، از آن رو هست که این قرارداد مصنوعی اجتماعی و یا یک جشن تحمیلی سیاسی نیست. جشن جهان است و روز شادمانی زمین و آسمان و آفتاب و جشن شکفتنها و شور زادنها و سرشار از هیجان هر «آغاز».
جشنهای دیگران غالباً انسان را از کارگاهها، مزرعهها، دشت و صحرا، کوچه و بازار، باغها و کشتزارها، در میان اتاقها و زیر سقفها و پشت درهای بسته جمع میکند: کافهها، کابارهها، زیر زمینها، سالنها، خانهها... در فضایی گرم از نفت، روشن از چراغ، لرزان از دود، زیبا از رنگ و آراسته از گلهای کاغذی، مقوایی، مومی، بوی کندر و عطر و ... اما نوروز دست مردم را میگیرد و از زیر سقفها و درهای بسته فضاهای خفه لای دیوارهای بلند و نزدیک شهرها و خانه ها، به دامن آزاد و بیکرانه طبیعت میکشاند: گرم از بهار، روشن از آفتاب، لرزان از هیجان آفرینش و آفریدن، زیبا از هنرمندی باد و باران، آراسته با شکوفه، جوانه، سبزه و معطر از بوی باران، بوی پونه، بوی خاک، شاخه های شسته، باران خورده، پاک...
نوروز تجدید خاطره بزرگی است: خاطرهی خویشاوندی #انسان با طبیعت. هر سال آن فرزند فراموشکار که، سرگرم کارهای مصنوعی و ساختههای پیچیده خود، مادر خویش را از یاد میبرد، با یادآوری وسوسهآمیز نوروز به دامن وی باز میگردد و با او، این بازگشت و تجدید دیدار را جشن میگیرد. فرزند در دامن مادر، خود را باز مییابد و مادر، در کنار فرزند و چهرهاش از شادی میشکفد، اشک شوق میبارد، فریادهای شادی میکشد، جوان میشود، حیات دوباره میگیرد. با دیدار یوسفش بینا و بیدار میشود...
تمدن مصنوعی ما هر چه پیچیده تر و سنگین تر میگردد، نیاز به بازگشت و باز شناخت طبیعت را در انسان حیاتیتر میکند و بدین گونه است که نوروز بر خلاف سنتها که پیر میشوند، فرسوده و گاه بیهوده رو به توانایی میرود و در هر حال آیندهای جوان تر و درخشانتر دارد، چه نوروز راه سومی است که جنگ دیرینهای را که از روزگار لائوتسه و کنفوسیوس تا زمان روسو و ولتر درگیر است به آشتی میکشاند. ...″
✅ @Shariati_Group
📚 معلم علےشریعتے
مجموعه آثار ۱۳ - هبوط در کویر
مگر نوروز را خود مکرر نمیکنید؟ پس سخن از نوروز را نیز مکرر بشنوید. در علم و ادب تکرار ملالآور است و بیهوده، «عقل» تکرار را نمیپسندد. اما «احساس» تکرار را دوست دارد، طبیعت تکرار را دوست دارد، جامعه به تکرار نیازمند است و طبیعت را از تکرار ساختهاند: جامعه با تکرار نیرومند میشود، احساس با تکرار جان میگیرد و نوروز داستان زیبایی است که در آن طبیعت، احساس، و جامعه هر سه دست اندر کارند.
نوروز که قرنهای دراز است بر همه جشنهای جهان فخر میفروشد، از آن رو هست که این قرارداد مصنوعی اجتماعی و یا یک جشن تحمیلی سیاسی نیست. جشن جهان است و روز شادمانی زمین و آسمان و آفتاب و جشن شکفتنها و شور زادنها و سرشار از هیجان هر «آغاز».
جشنهای دیگران غالباً انسان را از کارگاهها، مزرعهها، دشت و صحرا، کوچه و بازار، باغها و کشتزارها، در میان اتاقها و زیر سقفها و پشت درهای بسته جمع میکند: کافهها، کابارهها، زیر زمینها، سالنها، خانهها... در فضایی گرم از نفت، روشن از چراغ، لرزان از دود، زیبا از رنگ و آراسته از گلهای کاغذی، مقوایی، مومی، بوی کندر و عطر و ... اما نوروز دست مردم را میگیرد و از زیر سقفها و درهای بسته فضاهای خفه لای دیوارهای بلند و نزدیک شهرها و خانه ها، به دامن آزاد و بیکرانه طبیعت میکشاند: گرم از بهار، روشن از آفتاب، لرزان از هیجان آفرینش و آفریدن، زیبا از هنرمندی باد و باران، آراسته با شکوفه، جوانه، سبزه و معطر از بوی باران، بوی پونه، بوی خاک، شاخه های شسته، باران خورده، پاک...
نوروز تجدید خاطره بزرگی است: خاطرهی خویشاوندی #انسان با طبیعت. هر سال آن فرزند فراموشکار که، سرگرم کارهای مصنوعی و ساختههای پیچیده خود، مادر خویش را از یاد میبرد، با یادآوری وسوسهآمیز نوروز به دامن وی باز میگردد و با او، این بازگشت و تجدید دیدار را جشن میگیرد. فرزند در دامن مادر، خود را باز مییابد و مادر، در کنار فرزند و چهرهاش از شادی میشکفد، اشک شوق میبارد، فریادهای شادی میکشد، جوان میشود، حیات دوباره میگیرد. با دیدار یوسفش بینا و بیدار میشود...
تمدن مصنوعی ما هر چه پیچیده تر و سنگین تر میگردد، نیاز به بازگشت و باز شناخت طبیعت را در انسان حیاتیتر میکند و بدین گونه است که نوروز بر خلاف سنتها که پیر میشوند، فرسوده و گاه بیهوده رو به توانایی میرود و در هر حال آیندهای جوان تر و درخشانتر دارد، چه نوروز راه سومی است که جنگ دیرینهای را که از روزگار لائوتسه و کنفوسیوس تا زمان روسو و ولتر درگیر است به آشتی میکشاند. ...″
✅ @Shariati_Group
📚 معلم علےشریعتے
مجموعه آثار ۱۳ - هبوط در کویر
Telegram
.
ما در این لحظه، در این نخستین لحظات آغاز آفرینش، نخستین روز خلقت، روز #اورمزد، آتش اهورایی #نوروز را باز بر میافروزیم و در عمق وجدان خویش، به پایمردی خیال، از صحراهای سیاه و مرگ زدهی قرون تهی میگذریم و در همهی نوروزهایی که در زیر آسمان پاک و آفتاب روشن سرزمین ما بر پا میشده است با همه زنان و مردانی که خون آنان در رگهایمان میدَود و روح آنان در دلهایمان میزند شرکت میکنیم و بدین گونه، بودن خویش را، به عنوان یک ملت، در تند باد ریشه برانداز زمانها و آشوب گسیختنها و دگرگون شدنها خلود میبخشیم و در هجوم این قرن دشمنکامی که ما را با خود بیگانه ساخته و خالی از خوی برده رام و طعمه زدوده از شخصیت این غرب غارتگر کرده است، در این میعاد گاهی که همه نسلهای تاریخ و اساطیر ملت ما حضور دارند با آنان پیمان وفا میبندیم امانت #عشق را از آنان به ودیعه میگیریم که هرگز نمیریم و دوام راستین خویش را به نام ملتی که در این صحرای عظیم بشری ریشه، در عمق فرهنگی سرشار از غنی و قداست و جلال دارد و بر پایه اصالت خویش در رهگذر #تاریخ ایستاده است بر صحیفه عالم ثبت کنیم...
📚 معلم علےشریعتے - هبوط در کویر
✅ @Shariati_Group
📚 معلم علےشریعتے - هبوط در کویر
✅ @Shariati_Group
ما در این لحظه، در این نخستین لحظات آغاز آفرینش، نخستین روز خلقت، روز #اورمزد آتش اهورایی #نوروز را باز بر میافروزیم و در عمق وجدان خویش به پایمردی خیال، از صحراهای سیاه و مرگ زدهی قرون تهی میگذریم و در همهی نوروزهایی که در زیر آسمان پاک و آفتاب روشن سرزمین ما برپا میشده است با همه زنان و مردانی که خون آنان در رگهایمان میدَود و روح آنان در دلهایمان میزند شرکت میکنیم و بدین گونه، بودن خویش را به عنوان یک #ملت، در تندباد ریشه برانداز زمانها و آشوب گسیختنها و دگرگون شدنها خلود میبخشیم و در هجوم این قرن دشمنکامی که ما را با خود بیگانه ساخته و خالی از خوی برده رام و طعمه زدوده از شخصیت این غرب غارتگر کرده است، در این میعادگاهی که همهی نسلهای تاریخ و اساطیر ملت ما حضور دارند با آنان پیمان وفا میبندیم امانت #عشق را از آنان به ودیعه میگیریم که هرگز نمیریم و دوام راستین خویش را به نام ملتی که در این صحرای عظیم بشری ریشه در عمق فرهنگی سرشار از غنی و قداست و جلال دارد و بر پایه اصالت خویش در رهگذر #تاریخ ایستاده است بر صحیفه عالم ثبت کنیم...
📚 معلم علےشریعتے
م.آ ۱۳ / هبوط در کویر
✅ @Shariati_Group
📚 معلم علےشریعتے
م.آ ۱۳ / هبوط در کویر
✅ @Shariati_Group
Forwarded from بنياد فرهنگی دكتر علی شريعتی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔷🔆«نوروز»خوانی/ ۱
ــ خوانش بخشی از کتاب «کویر» اثر علی شریعتی ــ
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔆سخن تازه از نوروز گفتن دشوار است. نوروز یک جشن ملی است، جشن ملی را همه میشناسند که چیست، نوروز هر ساله برپا میشود و هر ساله از آن سخن میرود. بسیار گفتهاند و بسیار شنیدهاید؛ پس به تکرار نیازی نیست؟چرا، هست.
مگر نوروز را خود مکرر نمیکنید؟ پس سخن از نوروز را نیز مکرر بشنوید.
در علم و و ادب تکرار ملالآور است و بیهوده؛ «عقل» تکرار را نمیپسندد؛ اما «احساس» تکرار را دوست دارد، طبیعت تکرار را دوست دارد، جامعه به تکرار نیازمند است.
طبیعت را از تکرار ساختهاند؛ جامعه با تکرار نیرومند میشود، احساس با تکرار جان میگیرد و نوروز داستان زیبایی است که در آن، طبیعت، احساس و جامعه هر سه دستاندرکارند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📌موسیقی از آلبوم «ماهی برای سال نو» اثر اردوان کامکار
🔹تصویرسازی: فرهاد آرام راد (از کتاب «نوروز»، نشر شمشاد، ۱۳۹۷)
#نوروز
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
ــ خوانش بخشی از کتاب «کویر» اثر علی شریعتی ــ
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔆سخن تازه از نوروز گفتن دشوار است. نوروز یک جشن ملی است، جشن ملی را همه میشناسند که چیست، نوروز هر ساله برپا میشود و هر ساله از آن سخن میرود. بسیار گفتهاند و بسیار شنیدهاید؛ پس به تکرار نیازی نیست؟چرا، هست.
مگر نوروز را خود مکرر نمیکنید؟ پس سخن از نوروز را نیز مکرر بشنوید.
در علم و و ادب تکرار ملالآور است و بیهوده؛ «عقل» تکرار را نمیپسندد؛ اما «احساس» تکرار را دوست دارد، طبیعت تکرار را دوست دارد، جامعه به تکرار نیازمند است.
طبیعت را از تکرار ساختهاند؛ جامعه با تکرار نیرومند میشود، احساس با تکرار جان میگیرد و نوروز داستان زیبایی است که در آن، طبیعت، احساس و جامعه هر سه دستاندرکارند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📌موسیقی از آلبوم «ماهی برای سال نو» اثر اردوان کامکار
🔹تصویرسازی: فرهاد آرام راد (از کتاب «نوروز»، نشر شمشاد، ۱۳۹۷)
#نوروز
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
🟢 در طلیعهی نوروز ۱۴۰۱
چو غنچه گرچه فروبستگیست کار جهان
تو همچو باد بهاری گره گشا میباش
زمستانها برف داشتیم و بهاران باران. فصلهای #طبیعت چندان به سامان بود که نوروز را صورتی زیبا و معنایی دلپذیر میبخشید. حالا زمین و طبیعت دگرگون شده، باران به فصلش نمیبارد، زمین از باروری خسته است، #نوروز هم انگار گام به گام از چرخهی طبیعت بیرون میرود و رفته رفته به فضای مجازی محدود میشود. شاید دیگر این فرصت پیش نیاید که دشتهای این سرزمین را پوشیده از شقایق ببینیم، این گناه از که بود؟ گناه زمین بود، یا ندانمکاری "ما" به عنوان نوع بشر؟ گناه آسمان بود یا فزون طلبیِ بی حد و مرزِ #انسان؟
بنی آدم بههر حال فزونطلب بوده و هست، اما در روزگاران قدیم ابزارهای لازم برای تخریب همه جانبهی طبیعت را نداشت، حالا اما دارد. ظاهرا همینها و بسی عوامل پیدا وپنهان دیگر سبب دگرگونیهای اقلیمی شده است.
در این دگرگونیها، افزون بر کمرنگ شدن نوروز در طبیعت، مفهوم "وطن" هم رنگی به رخسار ندارد، عوامل سیاسی و طبیعی دست به دست هم دادهاند تا باورهای کهن را به چالش بگیرند، قبلهی نسل امروز را هم به اقلیمی دیگر بگرداند. در عین حال تجربههای تاریخی نشان داده که هر پایانی، به آغازی تازه و شاید متفاوت میانجامد، بنی آدم با همهی ندانمکاریها و خرابکاریهایش، سرشار از نیروی آفرینندهای هم هست، با همهی هوسهای ویرانگر و خام، صاحب خِرد جمعی و فهمِ زندگی هم هست، در لبهی پرتگاه که قرار گیرد میتواند خردِ جمعی و هوش خود را باز یابد، میتواند دست بهکار آفرینشی تازه زند، میتواند ادب و #فرهنگ را هم بازخوانیِ تازه کند، میتواند سامان تازهای را بنیاد نهد.
بازگشت به گذشته امکانپذیر نیست، اما نبرد نور و ظلمت، یا بگو نبرد سامان و بیسامانی همچنان بوده و هست و حاصل این نبردِ مدام طرحی تازه پدید آورده. گویا باید بسی باورها، عادتها و دلبستگیها را رها کنیم تا پذیرای نوروزی متفاوت در ساحتی تازه و دلپذیر باشیم
✍ #علی_طهماسبی
✅ @Shariati_Group
🔗 مطالعه متن کامل
چو غنچه گرچه فروبستگیست کار جهان
تو همچو باد بهاری گره گشا میباش
زمستانها برف داشتیم و بهاران باران. فصلهای #طبیعت چندان به سامان بود که نوروز را صورتی زیبا و معنایی دلپذیر میبخشید. حالا زمین و طبیعت دگرگون شده، باران به فصلش نمیبارد، زمین از باروری خسته است، #نوروز هم انگار گام به گام از چرخهی طبیعت بیرون میرود و رفته رفته به فضای مجازی محدود میشود. شاید دیگر این فرصت پیش نیاید که دشتهای این سرزمین را پوشیده از شقایق ببینیم، این گناه از که بود؟ گناه زمین بود، یا ندانمکاری "ما" به عنوان نوع بشر؟ گناه آسمان بود یا فزون طلبیِ بی حد و مرزِ #انسان؟
بنی آدم بههر حال فزونطلب بوده و هست، اما در روزگاران قدیم ابزارهای لازم برای تخریب همه جانبهی طبیعت را نداشت، حالا اما دارد. ظاهرا همینها و بسی عوامل پیدا وپنهان دیگر سبب دگرگونیهای اقلیمی شده است.
در این دگرگونیها، افزون بر کمرنگ شدن نوروز در طبیعت، مفهوم "وطن" هم رنگی به رخسار ندارد، عوامل سیاسی و طبیعی دست به دست هم دادهاند تا باورهای کهن را به چالش بگیرند، قبلهی نسل امروز را هم به اقلیمی دیگر بگرداند. در عین حال تجربههای تاریخی نشان داده که هر پایانی، به آغازی تازه و شاید متفاوت میانجامد، بنی آدم با همهی ندانمکاریها و خرابکاریهایش، سرشار از نیروی آفرینندهای هم هست، با همهی هوسهای ویرانگر و خام، صاحب خِرد جمعی و فهمِ زندگی هم هست، در لبهی پرتگاه که قرار گیرد میتواند خردِ جمعی و هوش خود را باز یابد، میتواند دست بهکار آفرینشی تازه زند، میتواند ادب و #فرهنگ را هم بازخوانیِ تازه کند، میتواند سامان تازهای را بنیاد نهد.
بازگشت به گذشته امکانپذیر نیست، اما نبرد نور و ظلمت، یا بگو نبرد سامان و بیسامانی همچنان بوده و هست و حاصل این نبردِ مدام طرحی تازه پدید آورده. گویا باید بسی باورها، عادتها و دلبستگیها را رها کنیم تا پذیرای نوروزی متفاوت در ساحتی تازه و دلپذیر باشیم
✍ #علی_طهماسبی
✅ @Shariati_Group
🔗 مطالعه متن کامل
🔷جشن جهان کار و عید گسست با گذشته
🔸امروز اول ماه مه روز جهانی #کارگر و در همهی جهان، و بویژه در جهان #سرمایهداری، جشن کار برپا و تعطیل رسمی است. در #ایران ما اما، همچنان به رغم همهی دعاوی #مستضعف پناهانه این روز و جشن و تعطیلات به رسمیت شناخته نشده است. کارگران ایران در این روز نگران از سرنوشت #معیشت خویش در چنبره.ی بحران حاد ناشی از سیاستهای اقتصادی راست روانه و سوء مدیریت حاکم بر کشور (بویژه پس از #جنگ)، به خیابان آمدهاند.
🔹از سوی دیگر، امروز در ایران «روز معلم» است، به یاد #معلم شهید ابوالحسن خانعلی، دبیر فلسفهای که در روز ۱۲ اردیبهشت ۱۳۴۰ در تجمع اعتراضآمیز معلمان در میدان بهارستان توسط مأموران نظام گذشته کشته شد. پس از گذشت ۶۱ سال از این رخداد و دعوی پیروزی انقلابی که قرار بود «آغازبیداری» (ضداستعماری-ضداستبدادی-ضداستثماری) و تحقق آگاهی «ضداستحماری» معلمان #مردم باشد، امروز، معلمان ایران، نگران از سرنوشت معیشت و کرامت خویش، دیگر بار، باز هم در برابر #مجلس، به خیابان آمدهاند.
برتر از دغدغهی معیشت معلمان، ارج شناسی کرامت آموزگار در فرهنگ و تمدن و کشور ماست که مسآلهی اخلاقی و عقیدتی روز است. جنبش معلمان نه تنها مدنیترین جنبشهای اجتماعی کشور ماست که هر اقدام و رفتار و اظهار و موضع آنان خود یک کلاس درس در صحنه و در عرصه و انظار عمومی و همگانی است؛ و بنا به تعریف، معلمی نه فقط کار برای ادامهی بقا و تولید کالا با #تاریخ مصرف موقت (پؤسیس)، بلکه عالیترین شکل کنشگریِ هنری، اخلاقی و مدنی است («پراکسیس» یونانی و «آکسیون» آرنتی).
🔸و در همین روزهای خشکسالی و خشک مغزی ست که ایران پژوهان برجسته در غربت در میگذرند و کارشان ارزیابی و ارج واقعی ایشان براستی گزارده نمیشود.
🔹و اما فردا از دیگر سو، عید «فطر» است و #فطر به معنای درنگ و گسست است، چنان که معنای واقعی روزه و صیام توان نظارت و صیانت خویش با گسست از عادت بوده است. پس پیام حقیقی عید این #نوروز و #رمضان و سال و ماه نو، جز این نمیتواند باشد که #ملت ما سخت نیازمند، تشنه و گرسنهی #آزادی و #عدالت است و بر فراز همه، بازگشت آن «معنویت» غمگینی کز قلبها گریخته است، با گسست از عادات زشت و موهن گذشته همچون بیحرمتی به منزلت زن، ارج ناشناسی مقام کار و گارگر، و قدر ندانستن مرتبت آموزگار!
✍ #احسان_شریعتی
✅ @Shariati_Group
🆔 @Dr_ehsanshariati
🔸امروز اول ماه مه روز جهانی #کارگر و در همهی جهان، و بویژه در جهان #سرمایهداری، جشن کار برپا و تعطیل رسمی است. در #ایران ما اما، همچنان به رغم همهی دعاوی #مستضعف پناهانه این روز و جشن و تعطیلات به رسمیت شناخته نشده است. کارگران ایران در این روز نگران از سرنوشت #معیشت خویش در چنبره.ی بحران حاد ناشی از سیاستهای اقتصادی راست روانه و سوء مدیریت حاکم بر کشور (بویژه پس از #جنگ)، به خیابان آمدهاند.
🔹از سوی دیگر، امروز در ایران «روز معلم» است، به یاد #معلم شهید ابوالحسن خانعلی، دبیر فلسفهای که در روز ۱۲ اردیبهشت ۱۳۴۰ در تجمع اعتراضآمیز معلمان در میدان بهارستان توسط مأموران نظام گذشته کشته شد. پس از گذشت ۶۱ سال از این رخداد و دعوی پیروزی انقلابی که قرار بود «آغازبیداری» (ضداستعماری-ضداستبدادی-ضداستثماری) و تحقق آگاهی «ضداستحماری» معلمان #مردم باشد، امروز، معلمان ایران، نگران از سرنوشت معیشت و کرامت خویش، دیگر بار، باز هم در برابر #مجلس، به خیابان آمدهاند.
برتر از دغدغهی معیشت معلمان، ارج شناسی کرامت آموزگار در فرهنگ و تمدن و کشور ماست که مسآلهی اخلاقی و عقیدتی روز است. جنبش معلمان نه تنها مدنیترین جنبشهای اجتماعی کشور ماست که هر اقدام و رفتار و اظهار و موضع آنان خود یک کلاس درس در صحنه و در عرصه و انظار عمومی و همگانی است؛ و بنا به تعریف، معلمی نه فقط کار برای ادامهی بقا و تولید کالا با #تاریخ مصرف موقت (پؤسیس)، بلکه عالیترین شکل کنشگریِ هنری، اخلاقی و مدنی است («پراکسیس» یونانی و «آکسیون» آرنتی).
🔸و در همین روزهای خشکسالی و خشک مغزی ست که ایران پژوهان برجسته در غربت در میگذرند و کارشان ارزیابی و ارج واقعی ایشان براستی گزارده نمیشود.
🔹و اما فردا از دیگر سو، عید «فطر» است و #فطر به معنای درنگ و گسست است، چنان که معنای واقعی روزه و صیام توان نظارت و صیانت خویش با گسست از عادت بوده است. پس پیام حقیقی عید این #نوروز و #رمضان و سال و ماه نو، جز این نمیتواند باشد که #ملت ما سخت نیازمند، تشنه و گرسنهی #آزادی و #عدالت است و بر فراز همه، بازگشت آن «معنویت» غمگینی کز قلبها گریخته است، با گسست از عادات زشت و موهن گذشته همچون بیحرمتی به منزلت زن، ارج ناشناسی مقام کار و گارگر، و قدر ندانستن مرتبت آموزگار!
✍ #احسان_شریعتی
✅ @Shariati_Group
🆔 @Dr_ehsanshariati
🌸 بهـار طبیعت و نوروز باستانی مبارکباد
″… سخن تازه از #نوروز گفتن دشوار است. نوروز یک جشن #ملی است، جشن ملی را همه میشناسند که چیست، نوروز هر ساله برپا میشود و هر ساله از آن سخن میرود. بسیار گفتهاند و بسیار شنیدهاید؛ پس به تکرار نیازی نیست؟ چرا، هست.
مگر نوروز را خود مکرر نمیکنید؟ پس سخن از نوروز را نیز مکرر بشنوید. در #علم و و #ادب تکرار ملالآور است و بیهوده؛ «عقل» تکرار را نمیپسندد؛ اما «احساس» تکرار را دوست دارد، #طبیعت تکرار را دوست دارد، #جامعه به تکرار نیازمند است.
طبیعت را از تکرار ساختهاند؛ جامعه با تکرار نیرومند میشود، احساس با تکرار جان میگیرد و نوروز داستان زیبایی است که در آن، طبیعت، احساس و جامعه هر سه دستاندرکارند... ″
📚 معلم علےشریعتے
✅ @Shariati_Group
″… سخن تازه از #نوروز گفتن دشوار است. نوروز یک جشن #ملی است، جشن ملی را همه میشناسند که چیست، نوروز هر ساله برپا میشود و هر ساله از آن سخن میرود. بسیار گفتهاند و بسیار شنیدهاید؛ پس به تکرار نیازی نیست؟ چرا، هست.
مگر نوروز را خود مکرر نمیکنید؟ پس سخن از نوروز را نیز مکرر بشنوید. در #علم و و #ادب تکرار ملالآور است و بیهوده؛ «عقل» تکرار را نمیپسندد؛ اما «احساس» تکرار را دوست دارد، #طبیعت تکرار را دوست دارد، #جامعه به تکرار نیازمند است.
طبیعت را از تکرار ساختهاند؛ جامعه با تکرار نیرومند میشود، احساس با تکرار جان میگیرد و نوروز داستان زیبایی است که در آن، طبیعت، احساس و جامعه هر سه دستاندرکارند... ″
📚 معلم علےشریعتے
✅ @Shariati_Group
☀️ نوروز، زدودنِ رنگِ پژمردگی و اندوه
"... #نوروز، این پیری که غبارِ قرنهای بسیار بر چهرهاش نشسته است، در طولِ تاریخِ کهنِ خویش، روزگاری، در کنارِ #مغان، اَورادِ مهرپرستان را، خطاب به خویش، میشنیده است. پس از آن، در کنارِ آتشکدههای زردشتی، سرودِ مقدسِ موبدان، و زمزمهی #اوستا، و سروشِ #اهورامزدا را، به گوشاش میخواندهاند. از آن پس، با آیاتِ #قرآن، و زبانِ #الله، از او تجلیل میکردهاند. و اکنون، علاوه بر آن، با نماز و دعای #تشیع، و عشقِ به حقیقتِ #علی، و حکومتِ علی او را، جان میبخشند.
و در همهی این چهرههای گوناگوناش، این پیرِ روزگار آلود، که در همهی قرنها، و با همهی نسلها، و همهی اجدادِ ما، از اکنون تا روزگارِ افسانهای جمشیدِ باستانی، زیسته است، و با همهمان بوده است، رسالتِ بزرگِ خویش را، همه وقت، با قدرت و عشق و وفاداری و صمیمیت، انجام داده است. و آن، زدودنِ رنگِ پژمردگی و اندوه، از سیمای این ملتِ نومید و مجروح است، و در آمیختنِ روحِ #مردمِ این سرزمینِ بلاخیز، با #روح شاد و جانبخشِ طبیعت، و عظیمتر از همه، پیوند دادنِ نسلهای متوالی این قوم، که بر سرِ چهارراهِ حوادثِ #تاریخ نشسته، و همواره، تیغِ جلادان و غارتگران و سازندگانِ کلهمنارها، بندبندش را، از هم میگسسته است و نیز، پیمانِ یگانگی بستنِ میانِ همه دلهای خویشاوندی، که دیوارِ عبوس و بیگانهی دورانها، در میانهِشان حائل میگشته، و درهی عمیقِ فراموشی، میانِشان جدایی میافکنده است..."
✅ @Shariati_Group
📚 معلم علےشریعتے
مجموعه آثار ۱۳ / کویر / ص ۵۰۵
"... #نوروز، این پیری که غبارِ قرنهای بسیار بر چهرهاش نشسته است، در طولِ تاریخِ کهنِ خویش، روزگاری، در کنارِ #مغان، اَورادِ مهرپرستان را، خطاب به خویش، میشنیده است. پس از آن، در کنارِ آتشکدههای زردشتی، سرودِ مقدسِ موبدان، و زمزمهی #اوستا، و سروشِ #اهورامزدا را، به گوشاش میخواندهاند. از آن پس، با آیاتِ #قرآن، و زبانِ #الله، از او تجلیل میکردهاند. و اکنون، علاوه بر آن، با نماز و دعای #تشیع، و عشقِ به حقیقتِ #علی، و حکومتِ علی او را، جان میبخشند.
و در همهی این چهرههای گوناگوناش، این پیرِ روزگار آلود، که در همهی قرنها، و با همهی نسلها، و همهی اجدادِ ما، از اکنون تا روزگارِ افسانهای جمشیدِ باستانی، زیسته است، و با همهمان بوده است، رسالتِ بزرگِ خویش را، همه وقت، با قدرت و عشق و وفاداری و صمیمیت، انجام داده است. و آن، زدودنِ رنگِ پژمردگی و اندوه، از سیمای این ملتِ نومید و مجروح است، و در آمیختنِ روحِ #مردمِ این سرزمینِ بلاخیز، با #روح شاد و جانبخشِ طبیعت، و عظیمتر از همه، پیوند دادنِ نسلهای متوالی این قوم، که بر سرِ چهارراهِ حوادثِ #تاریخ نشسته، و همواره، تیغِ جلادان و غارتگران و سازندگانِ کلهمنارها، بندبندش را، از هم میگسسته است و نیز، پیمانِ یگانگی بستنِ میانِ همه دلهای خویشاوندی، که دیوارِ عبوس و بیگانهی دورانها، در میانهِشان حائل میگشته، و درهی عمیقِ فراموشی، میانِشان جدایی میافکنده است..."
✅ @Shariati_Group
📚 معلم علےشریعتے
مجموعه آثار ۱۳ / کویر / ص ۵۰۵
Telegram
.