Forwarded from احسان شريعتی Ehsan Shariati
🔷🔸«یادآوری امید»
🖋احسان شریعتی
🔹نقد منظم سیاهیها و تباهیها، نقطه ضعفها، جنبههای منفی، سایههای «پندارها، گفتارها، و کردار»های رسمی و مسلط بر کشور، و یا رفتارهای عمومی و سبکزیست «غیررسمی» اما رایج و روزمرهٔ هموطنان و همشهریان محترم، گاه ممکن است در مجموع، تصویری سراسر سیاه از جامعهٔ ما بر پردهٔ چشمها، بويژه در نظر بیگانگان، ترسیم سازد (همان «سیاهنمایی» در لسان مسئولان)، و این تصور را در ذهنها بیآفریند که وضع موجود (و نظم حاکم) چنان «اصلاحناپذیر» بوده یا شده است که برای تغییر-و-تحول ساختاری و اساسی آینده، گویی دیگر کورسوی «امید»ی باقی نمانده و خلاصه، «مزاج دهر» آنقدر بهقول «شاعر»، تبه شده که «ز تندباد حوادث نمیتوان دیدن، در این چمن که گلی بوده است یا سمنی»!
اینست که برای رفع هرگونه سؤ تفاهمی باید بهروشنی و بهصراحت بیان کرد اگر براستی چنین میبود، دیگر چرا میبایست در میهنمان میماندیم و «جلای وطن» نمیکردیم؟ که، باز بهقول شاعر بزرگ دیگرمان سعدی، «نتوان مُرد بهسختی که من این جا زادم!»
اگر در ایران میمانیم و بهخلاف سخن سعدی، حتی با سختی در اینجا میمیریم، از آنروست که دوستی میهن و هممیهن برای ما نه فقط یک حق طبیعی و یک وظیفهٔ شهروندی، که آموزه و آزمونِ جهانبینی و ایمان ماست.
🔸ایمان در این نگرش، گرویدن به سرزمینی «امن» است، در گریز از وحشت مواجهه با عظمت جهان. نوعی از ترسآگاهی که اگر بهتعبیر عمیقتر فلسفی، در رویارویی با معمای «هستی»، شکل «حیرت» بهخود بگیرد، «اندیشه» از آن برمیخیزد، و در رویارویی با «حقیقت هستی» (یا «ساحتِ قدسی» و یزدانی)، تبدیل به «خشیت» میشود: آن نوع هراسِ هستیبرافکن از حضور غایب «دیگری» مطلق، که تنها تصور «نیستی» میتواند صفت «ثبوتی» بارز و رسانندهٔ معنای آن باشد. ایمان «خروجی» چنین برهوت خوفناکی میان مطلق هستی (و نیستی) مطلق است، بهسوی پناهگاه یا «قرارگاه»ی، تا ذات «بیقرار» انسان را مأمنی باشد. البته این یک تفسیر ممکن یا روایت خاص از مبنای فلسفی امر ملی و میهنی است که بههیچوجه راه را بر سایر تفاسیر نمیبندد. تفسیرهای دیگر نیز میتوانند با بیانی متفاوت و مُلهم از زبانهای دینی یا عقیدههای عیردینی، فلسفی و طبیعی دیگر، این حسّ ملی-میهنی را تبیین کنند. نگرش و گروش تراز توحیدی اما، بهگونهای ویژه، به ما میآموزد که سرزمین مادری یا پدری خود را چگونه دوست بداریم، بهپاس همهٔ ارزشهایی که مردمی در درازنای تاریخ با همزیستی خود آفریده اند و در «فرهنگ» (زبان، هنر، دین، سبک زیست و تولید و...) یا تمدن آن «ملت» تبلور یافته اند. در واقع، ما «ایدهٔ» ایران را دوست میداریم بهخاطر همهٔ ابعاد معنویِ مردمی که در تجربهٔ تاریخی مشترک آنرا با هم زیستهاند، تلاش و مبارزه کردهاند و بهتدریج روح، سبک، یا ذائقهٔ ویژهای را پروردهاند. ایدهٔ ایران از دیرباز «وحدتی از تنوع» بوده است در چارچوبی فراگیرتر از «مرزها»ی کنونی و قالبهای خاک-و-خونی، و معیارهای قوممحورانه ملی یا فرقهگرایانهٔ مذهبی. آن رشتهٔ تسبیحی که همهٔ این دانهها را به یکدیگر متصل میکند، منافع و «مصالح» مشترک مردمانی است که در این سرزمین، بهمعنای عام «منطقه» یا خطهٔ جغرافیایی با هم زیسته و میزیند، و گذشته و سنت و میراث فرهنگی مشترک و متنوعی داشته و دارند.
🔹برغم تمامی سیاهیها و کاستیها، و مظاهر منفی اوضاع و نظامات مسلط تاکنونی که در مبارزهٔ منظم و نقد دایمی آنیم، از بیاحترامی و بیمبالاتی نسبت به سرنوشت بومزیست گرفته تا عدم مراعات و مروت نسبت به حقوق و حرمت همنوعان و هموطنان، و در اوج نومیدیهای ناشی از رفع توهمات گذشته، و در سیاهترین نقطهٔ ظلمت شب، هنوز نور امیدی سوسو میزند که شعاعش ناگهان پردهٔ سیاهیها و تباهیها را به آتش میکشد.
🔸این امید به زیباییها، تلاشها، فداکاریها، و همهٔ ارزشهای فرازنده و برازندهٔ فرهنگ ایرانزمین، از شعر و ادب و اندیشه و ایمان گرفته تا سنت اخلاقی و همت جوانمردی و صفا و وفا و خلوصی که در آثار و میراث نسلها و عصرهای گذشته و حال، سراغ داریم، ما را بر آن میدارد که همچنان در این سرزمین و در میان این مردم، در پیکار با خواریها و نامردمیها، بمانیم، و بهسختی یا بهآسانی، بمیریم!
#آینده
#امید
#ایران
#مهین_دوستی
#مهاجرت
#یادداشت
#احسان_شریعتی
✅ @Dr_ehsanshariati
🖋احسان شریعتی
🔹نقد منظم سیاهیها و تباهیها، نقطه ضعفها، جنبههای منفی، سایههای «پندارها، گفتارها، و کردار»های رسمی و مسلط بر کشور، و یا رفتارهای عمومی و سبکزیست «غیررسمی» اما رایج و روزمرهٔ هموطنان و همشهریان محترم، گاه ممکن است در مجموع، تصویری سراسر سیاه از جامعهٔ ما بر پردهٔ چشمها، بويژه در نظر بیگانگان، ترسیم سازد (همان «سیاهنمایی» در لسان مسئولان)، و این تصور را در ذهنها بیآفریند که وضع موجود (و نظم حاکم) چنان «اصلاحناپذیر» بوده یا شده است که برای تغییر-و-تحول ساختاری و اساسی آینده، گویی دیگر کورسوی «امید»ی باقی نمانده و خلاصه، «مزاج دهر» آنقدر بهقول «شاعر»، تبه شده که «ز تندباد حوادث نمیتوان دیدن، در این چمن که گلی بوده است یا سمنی»!
اینست که برای رفع هرگونه سؤ تفاهمی باید بهروشنی و بهصراحت بیان کرد اگر براستی چنین میبود، دیگر چرا میبایست در میهنمان میماندیم و «جلای وطن» نمیکردیم؟ که، باز بهقول شاعر بزرگ دیگرمان سعدی، «نتوان مُرد بهسختی که من این جا زادم!»
اگر در ایران میمانیم و بهخلاف سخن سعدی، حتی با سختی در اینجا میمیریم، از آنروست که دوستی میهن و هممیهن برای ما نه فقط یک حق طبیعی و یک وظیفهٔ شهروندی، که آموزه و آزمونِ جهانبینی و ایمان ماست.
🔸ایمان در این نگرش، گرویدن به سرزمینی «امن» است، در گریز از وحشت مواجهه با عظمت جهان. نوعی از ترسآگاهی که اگر بهتعبیر عمیقتر فلسفی، در رویارویی با معمای «هستی»، شکل «حیرت» بهخود بگیرد، «اندیشه» از آن برمیخیزد، و در رویارویی با «حقیقت هستی» (یا «ساحتِ قدسی» و یزدانی)، تبدیل به «خشیت» میشود: آن نوع هراسِ هستیبرافکن از حضور غایب «دیگری» مطلق، که تنها تصور «نیستی» میتواند صفت «ثبوتی» بارز و رسانندهٔ معنای آن باشد. ایمان «خروجی» چنین برهوت خوفناکی میان مطلق هستی (و نیستی) مطلق است، بهسوی پناهگاه یا «قرارگاه»ی، تا ذات «بیقرار» انسان را مأمنی باشد. البته این یک تفسیر ممکن یا روایت خاص از مبنای فلسفی امر ملی و میهنی است که بههیچوجه راه را بر سایر تفاسیر نمیبندد. تفسیرهای دیگر نیز میتوانند با بیانی متفاوت و مُلهم از زبانهای دینی یا عقیدههای عیردینی، فلسفی و طبیعی دیگر، این حسّ ملی-میهنی را تبیین کنند. نگرش و گروش تراز توحیدی اما، بهگونهای ویژه، به ما میآموزد که سرزمین مادری یا پدری خود را چگونه دوست بداریم، بهپاس همهٔ ارزشهایی که مردمی در درازنای تاریخ با همزیستی خود آفریده اند و در «فرهنگ» (زبان، هنر، دین، سبک زیست و تولید و...) یا تمدن آن «ملت» تبلور یافته اند. در واقع، ما «ایدهٔ» ایران را دوست میداریم بهخاطر همهٔ ابعاد معنویِ مردمی که در تجربهٔ تاریخی مشترک آنرا با هم زیستهاند، تلاش و مبارزه کردهاند و بهتدریج روح، سبک، یا ذائقهٔ ویژهای را پروردهاند. ایدهٔ ایران از دیرباز «وحدتی از تنوع» بوده است در چارچوبی فراگیرتر از «مرزها»ی کنونی و قالبهای خاک-و-خونی، و معیارهای قوممحورانه ملی یا فرقهگرایانهٔ مذهبی. آن رشتهٔ تسبیحی که همهٔ این دانهها را به یکدیگر متصل میکند، منافع و «مصالح» مشترک مردمانی است که در این سرزمین، بهمعنای عام «منطقه» یا خطهٔ جغرافیایی با هم زیسته و میزیند، و گذشته و سنت و میراث فرهنگی مشترک و متنوعی داشته و دارند.
🔹برغم تمامی سیاهیها و کاستیها، و مظاهر منفی اوضاع و نظامات مسلط تاکنونی که در مبارزهٔ منظم و نقد دایمی آنیم، از بیاحترامی و بیمبالاتی نسبت به سرنوشت بومزیست گرفته تا عدم مراعات و مروت نسبت به حقوق و حرمت همنوعان و هموطنان، و در اوج نومیدیهای ناشی از رفع توهمات گذشته، و در سیاهترین نقطهٔ ظلمت شب، هنوز نور امیدی سوسو میزند که شعاعش ناگهان پردهٔ سیاهیها و تباهیها را به آتش میکشد.
🔸این امید به زیباییها، تلاشها، فداکاریها، و همهٔ ارزشهای فرازنده و برازندهٔ فرهنگ ایرانزمین، از شعر و ادب و اندیشه و ایمان گرفته تا سنت اخلاقی و همت جوانمردی و صفا و وفا و خلوصی که در آثار و میراث نسلها و عصرهای گذشته و حال، سراغ داریم، ما را بر آن میدارد که همچنان در این سرزمین و در میان این مردم، در پیکار با خواریها و نامردمیها، بمانیم، و بهسختی یا بهآسانی، بمیریم!
#آینده
#امید
#ایران
#مهین_دوستی
#مهاجرت
#یادداشت
#احسان_شریعتی
✅ @Dr_ehsanshariati
Telegram
attach📎
Forwarded from احسان شريعتی Ehsan Shariati
🔷🔸کدام مهاجرت؟
🖋احسان شریعتی
📌«سفر هزار فرسخی همواره با نخستین قدم شروع می شود»، لائوتسه
🔸در ساليان اخير مهاجرت از ايران، و بویژه توسط جوانان و استعدادهاي علمی و فرهنگی، هنری و ورزشی و..، موضوعی مطرح است و بهصورت مزمن مناقشهای را میان موافقان و مخالفان این جریان دامن میزند.
🔹چگونه ميتوان دربارهٔ این پدیده داوری كرد؟ مسئلهٔ مهاجرت از كشور آيا امری اخلاقی است؟
🔸علتهای مادی مهاجرت و دلیلهای منطقی آن عیانتر از آنند که نیازی به بیان تفصیلی داشته باشند:
🔹برای اشاره، علت نخست، بلایا و آفتهای طبیعی و محیطی، مانند زلزله، سیل، خشکسالی، بیماریهای همهگیر و..، که هر کدام میتوانند منطقهها و سرزمینهای وسیعی را زیستناپذیر سازند.
🔸علت دیگر، بحرانها و فاجعههای اقتصادی اند، از رکود و کساد و بیکاری و تورم و گرانی گرفته تا فقر و فلاکت و قحطی و گرسنگی و...؛ که امواج انسانی را از جنوب و شرق بهسمت شمال و غرب جهان گسیل و روانه میسازد.
🔹سپس، تنشها و تصادمهای سیاسی اند، همچون جنگهای خارجی و داخلی، کودتاها و انقلابها، اختناق و سرکوب، تعقیب و گریز...
و سرانجام، آنچه بر فراز همه، دلیل نهایی ایجابی و انتخابی و نه سلبی و اجباری مهاجرت است، امید به زندگی بهتر یا شایستهتر انسانی و نه فقط ادامهٔ بقای گیاهی و حیوانی است. از اینرو حذف، محدودسازی، سلب قدرت اثرگذاري و ایفای نقش توسط نیروهای آگاه و کارشناس و كاهش سرمايههای معرفتی و عقلانی جامعه، پُرآسیبترین صدمهای است که به کیفیت مدیریت و سرنوشت حیاتی او وارد میشود و شایسته زیستن را به زنده ماندن فرومیکاهد.
🔸مهاجرت ایرانیان که از اواخر نظام گذشته (بویژه بهسوی امریکا و..)، شروع شده بود، پس از انقلاب ۵۷ و بويژه طی دههٔ ۶۰، ابعاد گسترده و چشمگیری به خود گرفت و از أواخر دههٔ ۸۰ تا کنون همچنان استمرار یافته و در چند سال اخیر بار دیگر اخبارش بر سر زبانها افتاده و بدل به بحث روز شده است.
🔹در تاریخ هجرتهایی داریم که بنیانگذار تمدنها بودهاند؛ و مهاجرتهایی که به ناکامی و تباهی یا انحلال هویت و عرق و تعلق ملی در سایر فرهنگها و تمدنها، کشورها و زبان ها انجامیده اند. پدیدهٔ موسوم به «فرار مغزها» و تهی شدن کشور از نیروهای نخبه و مستعد در سپهرهای گوناگون، بهتدریج کشور را همسرنوشت روستاهایی میسازد که با خالی شدن از جوانان و نیروهای مولد، پس از دوران موسوم به «انقلاب ارضی» ملوکانه تا کنون رو به انقراض نهادند.
🔸مهاجرت یک مخاطره است که توفیق و فیروزمندی یا شکست ناکامیابی آن بستگی به نوع انگیزهٔ ، طرحافکنی و برنامهریزی مهاجر دارد.
پس، پیش از هر گونه داوری اخلاقی یا ارزشی دربارهٔ مسئلهٔ مهاجرت از كشور میبایست علتها و عاملهای این جریان را تبیین کرد، انگیزهها و دلیلهای مهاجران را شنید و فهمید؛ و آنگاه نه بیاعتنا به سرنوشت جامعه (که نمیتواند با استقرای نمونههای فردی و حتی جریانوار و جمعی از آنها برای خود قانون بسازد و از آن پیروی کند)، هر گونه مهاجرت را محکوم سازد، و نه بیتوجه به موقعیت یگانه و منحصر به فرد هر مورد، حکم کلی صادر کند و توصیه به مهاجرت و جلای وطن.
🔆بهمناسبت روز جهانی مهاجران (۱۸ دسامبر، ۲۷ آذر)
(ادامه خواهد داشت)
#مهاجرت
#وطن
#احسان_شریعتی
#یادداشت
✅ @Dr_ehsanshariati
🖋احسان شریعتی
📌«سفر هزار فرسخی همواره با نخستین قدم شروع می شود»، لائوتسه
🔸در ساليان اخير مهاجرت از ايران، و بویژه توسط جوانان و استعدادهاي علمی و فرهنگی، هنری و ورزشی و..، موضوعی مطرح است و بهصورت مزمن مناقشهای را میان موافقان و مخالفان این جریان دامن میزند.
🔹چگونه ميتوان دربارهٔ این پدیده داوری كرد؟ مسئلهٔ مهاجرت از كشور آيا امری اخلاقی است؟
🔸علتهای مادی مهاجرت و دلیلهای منطقی آن عیانتر از آنند که نیازی به بیان تفصیلی داشته باشند:
🔹برای اشاره، علت نخست، بلایا و آفتهای طبیعی و محیطی، مانند زلزله، سیل، خشکسالی، بیماریهای همهگیر و..، که هر کدام میتوانند منطقهها و سرزمینهای وسیعی را زیستناپذیر سازند.
🔸علت دیگر، بحرانها و فاجعههای اقتصادی اند، از رکود و کساد و بیکاری و تورم و گرانی گرفته تا فقر و فلاکت و قحطی و گرسنگی و...؛ که امواج انسانی را از جنوب و شرق بهسمت شمال و غرب جهان گسیل و روانه میسازد.
🔹سپس، تنشها و تصادمهای سیاسی اند، همچون جنگهای خارجی و داخلی، کودتاها و انقلابها، اختناق و سرکوب، تعقیب و گریز...
و سرانجام، آنچه بر فراز همه، دلیل نهایی ایجابی و انتخابی و نه سلبی و اجباری مهاجرت است، امید به زندگی بهتر یا شایستهتر انسانی و نه فقط ادامهٔ بقای گیاهی و حیوانی است. از اینرو حذف، محدودسازی، سلب قدرت اثرگذاري و ایفای نقش توسط نیروهای آگاه و کارشناس و كاهش سرمايههای معرفتی و عقلانی جامعه، پُرآسیبترین صدمهای است که به کیفیت مدیریت و سرنوشت حیاتی او وارد میشود و شایسته زیستن را به زنده ماندن فرومیکاهد.
🔸مهاجرت ایرانیان که از اواخر نظام گذشته (بویژه بهسوی امریکا و..)، شروع شده بود، پس از انقلاب ۵۷ و بويژه طی دههٔ ۶۰، ابعاد گسترده و چشمگیری به خود گرفت و از أواخر دههٔ ۸۰ تا کنون همچنان استمرار یافته و در چند سال اخیر بار دیگر اخبارش بر سر زبانها افتاده و بدل به بحث روز شده است.
🔹در تاریخ هجرتهایی داریم که بنیانگذار تمدنها بودهاند؛ و مهاجرتهایی که به ناکامی و تباهی یا انحلال هویت و عرق و تعلق ملی در سایر فرهنگها و تمدنها، کشورها و زبان ها انجامیده اند. پدیدهٔ موسوم به «فرار مغزها» و تهی شدن کشور از نیروهای نخبه و مستعد در سپهرهای گوناگون، بهتدریج کشور را همسرنوشت روستاهایی میسازد که با خالی شدن از جوانان و نیروهای مولد، پس از دوران موسوم به «انقلاب ارضی» ملوکانه تا کنون رو به انقراض نهادند.
🔸مهاجرت یک مخاطره است که توفیق و فیروزمندی یا شکست ناکامیابی آن بستگی به نوع انگیزهٔ ، طرحافکنی و برنامهریزی مهاجر دارد.
پس، پیش از هر گونه داوری اخلاقی یا ارزشی دربارهٔ مسئلهٔ مهاجرت از كشور میبایست علتها و عاملهای این جریان را تبیین کرد، انگیزهها و دلیلهای مهاجران را شنید و فهمید؛ و آنگاه نه بیاعتنا به سرنوشت جامعه (که نمیتواند با استقرای نمونههای فردی و حتی جریانوار و جمعی از آنها برای خود قانون بسازد و از آن پیروی کند)، هر گونه مهاجرت را محکوم سازد، و نه بیتوجه به موقعیت یگانه و منحصر به فرد هر مورد، حکم کلی صادر کند و توصیه به مهاجرت و جلای وطن.
🔆بهمناسبت روز جهانی مهاجران (۱۸ دسامبر، ۲۷ آذر)
(ادامه خواهد داشت)
#مهاجرت
#وطن
#احسان_شریعتی
#یادداشت
✅ @Dr_ehsanshariati
⭕️ پشیمانی و تعرب بعد الهجرت
🔹پس از انتقام #ایران از #اسرائیل، برخی از جریانات داخل ایران زبان به سرزنش باز کرده و ایران را ملامت کردند، حال آنکه همانها بودند که قبل از انتقام میگفتند ایران از انتقامگیری میترسد. اینها همانهایی هستند که در #انتخابات پشت جریان #لیبرال قرار گرفتند و سپس پشیمان شدند. همان کسانی هستند که #انقلاب کردند و پشیمان شدند. این افراد مصداق یکی از گناهان کبیره تحت عنوان تعرب بعد الهجرت میباشند.
🔹از نظر لغوی، رفتن به سرزمین کفر و سکنى گزیدن در آن اگر موجب نقص #دین مسلمان گردد، تعرّب بعد از #هجرت محسوب شده و از گناهان کبیره است. سکونت در سرزمین کفر، ترک آموختن دین و ترک #ولایت امامان برخی دیگر از مصادیق این گناه کبیره در روایات است. در زمان حاضر، اعتباردهی به علوم انسانی غربی، پذیرش #فرهنگ سلبریتیسم و فرار دانشآموختگان برتر به خارج کشور، برخی دیگر از مصادیق تعرب بعد الهجرت هستند.
🔹معنی واقعی تعرّب بعد الهجرت در زمان حاضر، تغرّب بعد الهجرت است. تغرب یعنی غربزدگی. بنابراین گناه کبیره تعرب بعد الهجرت در زمان امروز همان #غربزدگی است: در فرهنگ، اقتصاد، سیاست، معماری و...
🔹اساساً واژه #مهاجرت درحال حاضر به اشتباه استفاده میشود، مثلاً میگویند میخواهم به آمریکا مهاجرت کنم درحالیکه مهاجرت واژهای قرآنی و فقط در معنای مثبت است. برای رفتن از ایران به غرب باید گفت میخواهم تعرّب یا تغرّب کنم به #آمریکا یا #اروپا ..!
🔹اما چند کلیدواژهی قرآنی دیگر نیز در این چارچوب مفهومی قرار دارد: مفاهیم نکص, رکض، نکث و نقض. نکص یعنی پشت میکنند و پس از آن رکض یعنی فرار میکنند. ریشه و علت این امر در دو مفهوم نقض و نکث نهفته است. لذا فرایند تعرب بعد الهجرت چنین است:
نقض/نکث ⬅️ نکص ⬅️ رکض
🔹عبارت «ینقلب علی عقبیه» در #قرآن، یعنی انقلاب به عقب؛ یعنی بازگشت به قبل انقلاب. یعنی بازگشت به سنتهای جاهلی. بهعنوان مثال #تمدن غرب در زمینه فحشای همجنسبازی به ۴۰۰۰ سال پیش در قوم #لوط بازگشته، در #نئوپاگانیسم و سایر مولفههای فکری و وهمی نیز همینطور و این یعنی انقلاب به عقب...
🔹نکته قابل توجه اما این است که مقابل جریان پشیمانها [با هر بادی، به باد میروند] و جریان #ملامتیه که از مواضع قبلی خود عقبنشینی نموده و همیشه زبان به ملامت جریانهای پیشرو انقلابی و نیروهای افق گشا باز میکنند، باید ایستاد...
✅ @Shariati_Group
✍️ امیر حسینی | اندیشکده تثبیت
🔹پس از انتقام #ایران از #اسرائیل، برخی از جریانات داخل ایران زبان به سرزنش باز کرده و ایران را ملامت کردند، حال آنکه همانها بودند که قبل از انتقام میگفتند ایران از انتقامگیری میترسد. اینها همانهایی هستند که در #انتخابات پشت جریان #لیبرال قرار گرفتند و سپس پشیمان شدند. همان کسانی هستند که #انقلاب کردند و پشیمان شدند. این افراد مصداق یکی از گناهان کبیره تحت عنوان تعرب بعد الهجرت میباشند.
🔹از نظر لغوی، رفتن به سرزمین کفر و سکنى گزیدن در آن اگر موجب نقص #دین مسلمان گردد، تعرّب بعد از #هجرت محسوب شده و از گناهان کبیره است. سکونت در سرزمین کفر، ترک آموختن دین و ترک #ولایت امامان برخی دیگر از مصادیق این گناه کبیره در روایات است. در زمان حاضر، اعتباردهی به علوم انسانی غربی، پذیرش #فرهنگ سلبریتیسم و فرار دانشآموختگان برتر به خارج کشور، برخی دیگر از مصادیق تعرب بعد الهجرت هستند.
🔹معنی واقعی تعرّب بعد الهجرت در زمان حاضر، تغرّب بعد الهجرت است. تغرب یعنی غربزدگی. بنابراین گناه کبیره تعرب بعد الهجرت در زمان امروز همان #غربزدگی است: در فرهنگ، اقتصاد، سیاست، معماری و...
🔹اساساً واژه #مهاجرت درحال حاضر به اشتباه استفاده میشود، مثلاً میگویند میخواهم به آمریکا مهاجرت کنم درحالیکه مهاجرت واژهای قرآنی و فقط در معنای مثبت است. برای رفتن از ایران به غرب باید گفت میخواهم تعرّب یا تغرّب کنم به #آمریکا یا #اروپا ..!
🔹اما چند کلیدواژهی قرآنی دیگر نیز در این چارچوب مفهومی قرار دارد: مفاهیم نکص, رکض، نکث و نقض. نکص یعنی پشت میکنند و پس از آن رکض یعنی فرار میکنند. ریشه و علت این امر در دو مفهوم نقض و نکث نهفته است. لذا فرایند تعرب بعد الهجرت چنین است:
نقض/نکث ⬅️ نکص ⬅️ رکض
🔹عبارت «ینقلب علی عقبیه» در #قرآن، یعنی انقلاب به عقب؛ یعنی بازگشت به قبل انقلاب. یعنی بازگشت به سنتهای جاهلی. بهعنوان مثال #تمدن غرب در زمینه فحشای همجنسبازی به ۴۰۰۰ سال پیش در قوم #لوط بازگشته، در #نئوپاگانیسم و سایر مولفههای فکری و وهمی نیز همینطور و این یعنی انقلاب به عقب...
🔹نکته قابل توجه اما این است که مقابل جریان پشیمانها [با هر بادی، به باد میروند] و جریان #ملامتیه که از مواضع قبلی خود عقبنشینی نموده و همیشه زبان به ملامت جریانهای پیشرو انقلابی و نیروهای افق گشا باز میکنند، باید ایستاد...
✅ @Shariati_Group
✍️ امیر حسینی | اندیشکده تثبیت
Telegram
.