💢در طول عمرم با سياسيون زيادی برخورد داشتهام، آنها كه من ديدهام صرف نظر از مشی سياسی عموما انسانهای بیمايه و جعلی بودهاند، از آن آدمهای بیديسيپلينی كه محصول كژتابی مفاهيم و ارزشها در جوامع بیثباتند و از قضا اسم شان میشود سياستمدار به واسطه دهانی كه لجامش گسيخته يا لولهنگی كه آب زيادی بر میدارد يا الطاف خفیهای كه مشمولشان شده و يا از آن آقا زادههايی هستند كه بقول سعيد نفيسی عمری را به خورد و خواب و حلق و دلق و ...بسر میبرند و بعد امر به آنان مشتبه میشود كه قدرت و ثروت ملک طلقشان است و صدقه سر ژن به ارث رسیده از آقاجانشان و الخ...
صرف نظر از اين دسته، سياست ورزانی هم هستند كه حيف است به آنها بگويی : "سياستمدار"، سياست ورز به معنای سیاست ورزيدنی كه واجد نوعی فضيلت اخلاقی باشد بيشتر برازندهشان است.
يكی از آنها كه مدت زمان زیادی - از دور زیر نظرش داشتم و از نزدیک سه ساعت بيشتر دركش نكردم: " هدی صابر" بود.
من اهل حزب و گروهی نبودم و ملاكم هيچوقت چنين چيزهايی نبوده اما از اين مرد بواسطه حالت چشمها، پیراستگی رفتار، صداقت کلام، نگاه دلسوزانه و مشفقانه به همنوع، وطن و خلوصی كه در كلماتش فوران میكرد، جز "نجابت محض" چيز ديگری نمیشد برداشت كرد. من از تظاهرات مستانه چپ و راست يا تواضعی كه غرور از آن میبارد هميشه بيزار بودهام اما هنوز رفتار اين مرد با آن لباس ساده و شلوار خاكی كه در عين سادگی، آراسته بود و افكاری كه عشق به وطن و تعهد به مروت و انصاف در آن موج میزد، جلوی چشانم است. از اينها مهمتر صداقت در رفتارش بود.
مهمان دانشگاه ما شده بود، اجازه ندادند سخنرانی كند، مودبانه نشست روی جدول کنار چمن و خواست كه اصرار نكنيم، ناهار دانشگاه قيمه بادمجان بود، بهای ناچيزی داشت، روی همان چمن خورد و درسش را گفت و پولی كه چندين برابر بهای ناهار دانشجويی بود را مخفيانه، جوری كه كسی نفهمد بمن داد كه به متصدی مربوطه بدهم و وقتی گفتم كه بهای غذا اين نيست، خيلی آرام گفت: "برای شما دانشجوها، قيمتش پايين است نرخ آزادش برای سخنرانی كه اجازه حرف زدن هم نداشته همين مبلغی است كه دادم!".
چندی پیش هم یکی از زندانیان آزاد شده برایم تعریف میکرد که وقتی یکی از رجال به بند آمد و به لطف وضع مالی و نفوذش قرار شد چند کولرگازی (خریداری شده از حساب شخصیاش وارد بند شود)، هدی صابر مخالفت کرد و گفت من یکی لازم ندارم چون اگر قرار است فقط یک عده متنعم از این امکانات باشند، ترجیح میدهم از جمله محرومان باشم.
من كاری به حزب و جريان و ... ندارم، فقط میپرسم كه چطور يک نفر چپ يا راست، اصلاح طلب يا اصولگرا با همه هيمنه و فيگورهای مصلحانه يا اصولگرايانهاش چنان در ادعا و نمايش غرق است كه انسان در دل خودش بر اين همه فرومايگی افسوس میخورد و گاه نادم میشود از همان اندک لحظهای كه در جوار اين جماعت حرام كرده و در برابر انسانی كه وجود مادی او را تنها چند ساعت درک كرده و در همان چند لحظه به اندازه يک عمر ادب و سياست و اخلاق آموخته تابدين حد احساس ضعف میكند؟
هر وقت به مرام و ادب و فضيلت چنين انسانهايی فكر میكنم، احساس میكنم تاوان حواسی كه در تشخيص دوغ و دوشاب تابدين درجه دچار اختلال شده است، چيزی بيش از لهيب حضور كسانی است كه طوق سنگين گردنها و مايهی عذاب آدميان جامعه ما شدهاند.
امروز زادروزش بود؛ كمتر كسی از او ياد كرد، مظلومانه از اين دنيا پركشيد تا بیش از این در میان آدمیانی نباشد که دیری است بر نور نفرین میفرستند و بر صورت آفتاب پنجه میکشند.
https://goo.gl/3FyV4o
#صابر #متن
✍ سهند ایرانمهر
✅ @Shariati_Group
.
صرف نظر از اين دسته، سياست ورزانی هم هستند كه حيف است به آنها بگويی : "سياستمدار"، سياست ورز به معنای سیاست ورزيدنی كه واجد نوعی فضيلت اخلاقی باشد بيشتر برازندهشان است.
يكی از آنها كه مدت زمان زیادی - از دور زیر نظرش داشتم و از نزدیک سه ساعت بيشتر دركش نكردم: " هدی صابر" بود.
من اهل حزب و گروهی نبودم و ملاكم هيچوقت چنين چيزهايی نبوده اما از اين مرد بواسطه حالت چشمها، پیراستگی رفتار، صداقت کلام، نگاه دلسوزانه و مشفقانه به همنوع، وطن و خلوصی كه در كلماتش فوران میكرد، جز "نجابت محض" چيز ديگری نمیشد برداشت كرد. من از تظاهرات مستانه چپ و راست يا تواضعی كه غرور از آن میبارد هميشه بيزار بودهام اما هنوز رفتار اين مرد با آن لباس ساده و شلوار خاكی كه در عين سادگی، آراسته بود و افكاری كه عشق به وطن و تعهد به مروت و انصاف در آن موج میزد، جلوی چشانم است. از اينها مهمتر صداقت در رفتارش بود.
مهمان دانشگاه ما شده بود، اجازه ندادند سخنرانی كند، مودبانه نشست روی جدول کنار چمن و خواست كه اصرار نكنيم، ناهار دانشگاه قيمه بادمجان بود، بهای ناچيزی داشت، روی همان چمن خورد و درسش را گفت و پولی كه چندين برابر بهای ناهار دانشجويی بود را مخفيانه، جوری كه كسی نفهمد بمن داد كه به متصدی مربوطه بدهم و وقتی گفتم كه بهای غذا اين نيست، خيلی آرام گفت: "برای شما دانشجوها، قيمتش پايين است نرخ آزادش برای سخنرانی كه اجازه حرف زدن هم نداشته همين مبلغی است كه دادم!".
چندی پیش هم یکی از زندانیان آزاد شده برایم تعریف میکرد که وقتی یکی از رجال به بند آمد و به لطف وضع مالی و نفوذش قرار شد چند کولرگازی (خریداری شده از حساب شخصیاش وارد بند شود)، هدی صابر مخالفت کرد و گفت من یکی لازم ندارم چون اگر قرار است فقط یک عده متنعم از این امکانات باشند، ترجیح میدهم از جمله محرومان باشم.
من كاری به حزب و جريان و ... ندارم، فقط میپرسم كه چطور يک نفر چپ يا راست، اصلاح طلب يا اصولگرا با همه هيمنه و فيگورهای مصلحانه يا اصولگرايانهاش چنان در ادعا و نمايش غرق است كه انسان در دل خودش بر اين همه فرومايگی افسوس میخورد و گاه نادم میشود از همان اندک لحظهای كه در جوار اين جماعت حرام كرده و در برابر انسانی كه وجود مادی او را تنها چند ساعت درک كرده و در همان چند لحظه به اندازه يک عمر ادب و سياست و اخلاق آموخته تابدين حد احساس ضعف میكند؟
هر وقت به مرام و ادب و فضيلت چنين انسانهايی فكر میكنم، احساس میكنم تاوان حواسی كه در تشخيص دوغ و دوشاب تابدين درجه دچار اختلال شده است، چيزی بيش از لهيب حضور كسانی است كه طوق سنگين گردنها و مايهی عذاب آدميان جامعه ما شدهاند.
امروز زادروزش بود؛ كمتر كسی از او ياد كرد، مظلومانه از اين دنيا پركشيد تا بیش از این در میان آدمیانی نباشد که دیری است بر نور نفرین میفرستند و بر صورت آفتاب پنجه میکشند.
https://goo.gl/3FyV4o
#صابر #متن
✍ سهند ایرانمهر
✅ @Shariati_Group
.
گروه شریعتی
🔷🗒هدی صابر و تنهایی های روشنفکر _قهرمان 🖋 سوسن شریعتی 🔆شریعتی و صابر را پرداختن به سه محور شبیه هم می کند علی رغم تفاوت های بسیارشان: 🔸نقد متوسط ها و زمانه متوسط پرور. 🔸ضرورت بازگشت به نزد مردم (ضعیف ترها) 🔸روشنفکر-پیامبر 🔆نقد متوسط ها…
🔴 مطلبی در توضیح انتقادهای دکتر #سوسن_شریعتی
تنهایی #صابر اجتناب ناپذیر بود
✍️ مجتبی نجفی
✅ دکتر سوسن شریعتی در مطلبی، انتقادهای مهمی به #هدی_صابر وارد کرده. محور اصلی انتقادات بر چند گزاره مهم استوار شده:
ـ هدی صابری که قرار است به متوسط،ها، ضعیفترینها و شکنندهها برگردد، خود "متوسط ستیز" است، از آنها ابراز انزجار میکند.
ـ هدی صابری که درد توده ها دارد، نخبه گراست. به "انسان مرتفع" میاندیشد. در نتیجه میشود روشنفکری دردمند و تنها.
🔸 در نقد به هدی صابر دو وجهه مهم دیگر نباید فراموش شود. یکی سبک زندگی اوست که "گلادیاتور وار" است، علیه لذتهای روزمره. تخصیص حداکثری وقت برای مردمی که دوست میدارد و حضور تمام وقت در عرصه مدنی نه با منت که بر اساس انجام وظیفه.
او در یکی از گفتگوهایش با نگارنده، پاسخش در باره گسست از نسل فعلی ساده بود: "ابراهیم تنها بود اما بتها را شکست، چون وقت و انرژی تخصیص داد. خدا هم کمک کرد."
با این ادبیات اصولا ارتباط با نسلی که از الگوهای اسطورهای فاصله گرفته سخت است. همچنانکه باید تامل کرد، عرصه عمومی همین است: پر از کنشهای گاهی ارزشمند و گاهی روزمره. هم بحث عقلانی دارد هم سرگرمی و مصرف.
عرصه عمومی صرفا جای گفتگوهای عقلانی نیست، صحنه رژه آدمهایی به اصطلاح متوسط و شاید پایین تر هم هست که میخورند و میپوشند و میرقصند …و در برهههایی هم به جمعها برای حل مشکلات عمومی میپیوندند و شاید هم نپیوندند.
منتقدان رویکرد هابرماسی به عرصه عمومی، میگویند چگونه میتوان این حجم از آدمیان را نادیده انگاشت؟
🔸 نکته دوم در مورد نخبه گرا بودن صابر است. این نخبه گرایی طبیعی به نظر میرسد. متن قرآن رویکردی نخبه گرایانه دارد. این رویکرد نخبه گرایانه، به معنای نادیده گرفتن سایر لایه های مخاطبین کلام خدا نیست، اما تاکید خدا بر آزمایشهای سخت از بندگانش متناسب با ادعاهایشان، دعوت به "دیگر خواهی" هر چه بیشتر در قالب بخشش چه نهان چه آشکار" و "چه در فقر چه در توانگری" ، یاد کردن مداوم از او برای اسیر نشدن در روزمرگی و فراموشی، همه نشان میدهند انتظار خدا از طیفی از مخاطبانش، خاص و ویژه است.
بر همین مبنا در نگاه هدی صابر، به نوعی "راهبرد موتور کوچک محرک موتور بزرگ" مشاهده میشود هر چند که او معتقد بود نیرو فراوان است باید کشفشان کرد. اما تفاوت او با جوانان آرمانگرای انقلابی در روش است.
اگر جوانان انقلابی در راهبردی غلط ولو با نیت خیر، میخواستند با شلیک آتش جمعهای زیادی را با خود همراه کنند اما صابر دوست داشت این همراهی با نمایش الگوهای مدنی در قالب فعالیت برای ضعیفترین قشرهای محروم باشد.
" پاشنه ور کشیده ها" ، " آستین بالا زدهها" همان کسانی بودند که قرار بود در نظر صابر، از رفاه و آسایش خود به نفع دیگران بزنند، اگر لازم بود حتی از خواب و زندگی خود بزنند.
مدل صابر، تربیت چریک از جنس مدنی برای مقابله با مشکلات عمومی و توان افزایی اجتماعی بود. در اینجا این نقد هم اضافه میشود صابری که میشود گفت، رابطه خوبی برای معرفی کردن خود با رسانهها نداشت از کدام ابزارها برای نمایش آنچه که انجام داده بود میخواست استفاده کند، به خصوص اینکه ما در دوران آدمهای کوچک اما موثر زندگی میکنیم. دورانی که در آن، شبکههای اجتماعی اساسا در فرم های نوین جامعه پذیری، انقلاب ایجاد کردهاند و به تعبیر "دومینیک کاردون" شاهد بروز و ظهور دموکراسی اینترنتی هستیم، جایی که نیروهای کوچک جمع میشوند و علیه هژمونی حاکم بر رسانهها عمل میکنند.
🔸 به گمان من، آنچه که صابر میخواست، نه جدایی و تفکیک و فاصله گرفتن از توده ها، که پیشقراولی در کار مدنی برای ایجاد بستر مناسب در جهت مشارکت همان "متوسط ها" بود.
طبیعی است تیپ نهادساز صابر در انبوه دغدغههایی که به خانههای بزرگ تر، ماشینهای شیک تر، لذت ها و پس اندازهای بیشتر برای تامین امنیت زندگیشان میاندیشند، تنها میشود.
🔸 انتقاد به صابر نه به این تنهایی و دردمندی، که شاید از منظر متن قرآن برای چریکهای مدنی اجتناب ناپذیر هم باشد، که بیشتر به روشِ نمایش دستاوردهایش بود. صابرِ سیاسی اگر چه شناخته شده بود اما صابر در مقام "چریک مدنی" که انرژی و وقت حداکثری برای کارآفرینی و کمک به ضعیف ترینها اختصاص میداد تنها بعد از شهادتش، آن هم بین نخبگان سیاسی مدنی شناخته شد. چه راهکاری وجود دارد که هم از آفت توهم ناشی از حضور مستمر در رسانهها رهایی یافت و هم با طیف وسیعی از کاربران و بازیگران کوچک اما مهم در شبکههای اجتماعی ارتباط برقرار کرد؟
🔸 و مهمتر اینکه در این عرصه عمومی پیچیده، متنوع با زبانهای متفاوت و رویکردهای نامتجانس روش گفتگو چیست؟ با کدام ادبیات؟
پرسش به این پاسخها به نوعی پاسخ به چگونگی تداوم راه صابر هم هست...
✅ @Shariati_Group
تنهایی #صابر اجتناب ناپذیر بود
✍️ مجتبی نجفی
✅ دکتر سوسن شریعتی در مطلبی، انتقادهای مهمی به #هدی_صابر وارد کرده. محور اصلی انتقادات بر چند گزاره مهم استوار شده:
ـ هدی صابری که قرار است به متوسط،ها، ضعیفترینها و شکنندهها برگردد، خود "متوسط ستیز" است، از آنها ابراز انزجار میکند.
ـ هدی صابری که درد توده ها دارد، نخبه گراست. به "انسان مرتفع" میاندیشد. در نتیجه میشود روشنفکری دردمند و تنها.
🔸 در نقد به هدی صابر دو وجهه مهم دیگر نباید فراموش شود. یکی سبک زندگی اوست که "گلادیاتور وار" است، علیه لذتهای روزمره. تخصیص حداکثری وقت برای مردمی که دوست میدارد و حضور تمام وقت در عرصه مدنی نه با منت که بر اساس انجام وظیفه.
او در یکی از گفتگوهایش با نگارنده، پاسخش در باره گسست از نسل فعلی ساده بود: "ابراهیم تنها بود اما بتها را شکست، چون وقت و انرژی تخصیص داد. خدا هم کمک کرد."
با این ادبیات اصولا ارتباط با نسلی که از الگوهای اسطورهای فاصله گرفته سخت است. همچنانکه باید تامل کرد، عرصه عمومی همین است: پر از کنشهای گاهی ارزشمند و گاهی روزمره. هم بحث عقلانی دارد هم سرگرمی و مصرف.
عرصه عمومی صرفا جای گفتگوهای عقلانی نیست، صحنه رژه آدمهایی به اصطلاح متوسط و شاید پایین تر هم هست که میخورند و میپوشند و میرقصند …و در برهههایی هم به جمعها برای حل مشکلات عمومی میپیوندند و شاید هم نپیوندند.
منتقدان رویکرد هابرماسی به عرصه عمومی، میگویند چگونه میتوان این حجم از آدمیان را نادیده انگاشت؟
🔸 نکته دوم در مورد نخبه گرا بودن صابر است. این نخبه گرایی طبیعی به نظر میرسد. متن قرآن رویکردی نخبه گرایانه دارد. این رویکرد نخبه گرایانه، به معنای نادیده گرفتن سایر لایه های مخاطبین کلام خدا نیست، اما تاکید خدا بر آزمایشهای سخت از بندگانش متناسب با ادعاهایشان، دعوت به "دیگر خواهی" هر چه بیشتر در قالب بخشش چه نهان چه آشکار" و "چه در فقر چه در توانگری" ، یاد کردن مداوم از او برای اسیر نشدن در روزمرگی و فراموشی، همه نشان میدهند انتظار خدا از طیفی از مخاطبانش، خاص و ویژه است.
بر همین مبنا در نگاه هدی صابر، به نوعی "راهبرد موتور کوچک محرک موتور بزرگ" مشاهده میشود هر چند که او معتقد بود نیرو فراوان است باید کشفشان کرد. اما تفاوت او با جوانان آرمانگرای انقلابی در روش است.
اگر جوانان انقلابی در راهبردی غلط ولو با نیت خیر، میخواستند با شلیک آتش جمعهای زیادی را با خود همراه کنند اما صابر دوست داشت این همراهی با نمایش الگوهای مدنی در قالب فعالیت برای ضعیفترین قشرهای محروم باشد.
" پاشنه ور کشیده ها" ، " آستین بالا زدهها" همان کسانی بودند که قرار بود در نظر صابر، از رفاه و آسایش خود به نفع دیگران بزنند، اگر لازم بود حتی از خواب و زندگی خود بزنند.
مدل صابر، تربیت چریک از جنس مدنی برای مقابله با مشکلات عمومی و توان افزایی اجتماعی بود. در اینجا این نقد هم اضافه میشود صابری که میشود گفت، رابطه خوبی برای معرفی کردن خود با رسانهها نداشت از کدام ابزارها برای نمایش آنچه که انجام داده بود میخواست استفاده کند، به خصوص اینکه ما در دوران آدمهای کوچک اما موثر زندگی میکنیم. دورانی که در آن، شبکههای اجتماعی اساسا در فرم های نوین جامعه پذیری، انقلاب ایجاد کردهاند و به تعبیر "دومینیک کاردون" شاهد بروز و ظهور دموکراسی اینترنتی هستیم، جایی که نیروهای کوچک جمع میشوند و علیه هژمونی حاکم بر رسانهها عمل میکنند.
🔸 به گمان من، آنچه که صابر میخواست، نه جدایی و تفکیک و فاصله گرفتن از توده ها، که پیشقراولی در کار مدنی برای ایجاد بستر مناسب در جهت مشارکت همان "متوسط ها" بود.
طبیعی است تیپ نهادساز صابر در انبوه دغدغههایی که به خانههای بزرگ تر، ماشینهای شیک تر، لذت ها و پس اندازهای بیشتر برای تامین امنیت زندگیشان میاندیشند، تنها میشود.
🔸 انتقاد به صابر نه به این تنهایی و دردمندی، که شاید از منظر متن قرآن برای چریکهای مدنی اجتناب ناپذیر هم باشد، که بیشتر به روشِ نمایش دستاوردهایش بود. صابرِ سیاسی اگر چه شناخته شده بود اما صابر در مقام "چریک مدنی" که انرژی و وقت حداکثری برای کارآفرینی و کمک به ضعیف ترینها اختصاص میداد تنها بعد از شهادتش، آن هم بین نخبگان سیاسی مدنی شناخته شد. چه راهکاری وجود دارد که هم از آفت توهم ناشی از حضور مستمر در رسانهها رهایی یافت و هم با طیف وسیعی از کاربران و بازیگران کوچک اما مهم در شبکههای اجتماعی ارتباط برقرار کرد؟
🔸 و مهمتر اینکه در این عرصه عمومی پیچیده، متنوع با زبانهای متفاوت و رویکردهای نامتجانس روش گفتگو چیست؟ با کدام ادبیات؟
پرسش به این پاسخها به نوعی پاسخ به چگونگی تداوم راه صابر هم هست...
✅ @Shariati_Group
📙 دومین کتاب منتشر شده از «شهید هدی صابر» از شهادتشان. کتاب «پنجاه سال برنامهریزی» توسط مرحوم #صابر در زمینه اقتصاد و برنامه و بودجه در سال ۱۳۷۷ گردآوری شده، و با زحمات گرانقدر خانم «فیروزه صابر» به چاپ رسید.
✅ @Shariati_Group
🆔 @hodasaber
✅ @Shariati_Group
🆔 @hodasaber
🔅 بر عهد با الله، چون #هدی_صابر
ایام تولد رفیقی شفیق است، یاری که سالها پذیرای او در اهواز بودیم، و او بی منت و گشاده رو هر آنچه داشت و در توانش بود برای ارائه به تشنگان و طالبان عرضه میکرد. خیلی از جوانان جمعیت توسعه در اهواز شاگرد او بودند و از دانش او سیراب شدند. او دانش مقاومت و مبارزه در راه #آزادی و عمل به فراگیری و انباشتگی دانش رهایی را در طبق اخلاص مینهاد.
وقتی گلایه میشد که از محفل نشستگان تعداد معدودی قادر به مشارکت هستند با امیدواری میگفت اگر در هر دورهای یک یا دو نفر عنصر کیفی بدست بیاید خود موفقیت بزرگی است. بله او همیشهی تاریخ به آینده امیدوار و خوش بین بود. حتی وقتی گفت اصلاح طلبان حکومتی سپهر امید را در میان مردم از بین برده و به سلاخی کشاندند باز امید به جلو و فردا داشت؛ او با تأسی از حنیف بزرگ میگفت: امید به این قشر نیست و باید بر تواناییهای خود و نیروی جوان و فردا اتکا نماییم و تمام تلاش او در این جهت بود.
یادم نمیرود دوران انتخابات سال ۸۸ ریاست جمهوری بود. در گفتگوی دو نفره ابراز داشت امیدی به این گونه رفتارها برای تغییر و تحول در جمهوری اسلامی دیگر نیست و باید به تربیت نسل آینده و افزودن انباشتگی پرداخت. و از حزب و گروه بازی، در مداری که هست، مأیوس است چرا که خروجی ندارد، به همین منظور کلاسهای توانمندیهای خویش را در سرتاسر #ایران راه انداخت. نظام هم از این تواناییهایی که او داشت واهمه داشت بنابر این او را به حبس برد تا از این جریان سازی مدنی ممانعت نماید.
آخرین بار که او را دیدم آذر ماه ۸۸ بود. گفته بود میخواهیم یه ناهار با هم باشیم. ناهاری که در رستورانی در سپهسالار همراه با برادرم جناب رجایی همراه شد. ناهاری که در یاد من تاریخی گردید چرا که بعد از آن زمان دیگر من نه شهید #صابر را و نه رجایی عزیز را دیدم تا آنکه صابر بزرگ در زندان در سال ۹۰ شهید شد و رجایی عزیز هم شهید زنده تاریخ شد.
ملی مذهبیها همیشهی تاریخ، هم مرغ عزا بودند و هم مرغ عروسی، در حالی که غرض ورزان آنان را ناجوانمردانه به اتهام قوام نظام استبداد مینوازند و خودشان حتی به اندازه یک سیلی هم هزینه ندادهاند. ملی مذهبی از مهندس سحابی بزرگ و هاله خانم، تا صابر مقاوم شهید، تا دکتر رجایی عزیز، استوار و بر عهد خود با الله و ملت پا برجا هستند.
ملی- مذهبیها بر عهدی که با الله و مردم خویش بستهاند تا در راه آزادی و #عدالت خواهی مملکت و ملت ایران بمانند، همانند #مصدق بزرگ، دکتر #شریعتی، پدر #طالقانی، مهندس #بازرگان و مهندس #سحابی عزیز مقاوم و متعهد ماندند. صابر بزرگ نیز فارغ از این تعهد نبود و با اعتصاب غذایی که به شهادت او انجامید به پیمان خود عمل نمود.
✍ سیدعبدالمجید الهامی
✅ @Shariati_Group
ایام تولد رفیقی شفیق است، یاری که سالها پذیرای او در اهواز بودیم، و او بی منت و گشاده رو هر آنچه داشت و در توانش بود برای ارائه به تشنگان و طالبان عرضه میکرد. خیلی از جوانان جمعیت توسعه در اهواز شاگرد او بودند و از دانش او سیراب شدند. او دانش مقاومت و مبارزه در راه #آزادی و عمل به فراگیری و انباشتگی دانش رهایی را در طبق اخلاص مینهاد.
وقتی گلایه میشد که از محفل نشستگان تعداد معدودی قادر به مشارکت هستند با امیدواری میگفت اگر در هر دورهای یک یا دو نفر عنصر کیفی بدست بیاید خود موفقیت بزرگی است. بله او همیشهی تاریخ به آینده امیدوار و خوش بین بود. حتی وقتی گفت اصلاح طلبان حکومتی سپهر امید را در میان مردم از بین برده و به سلاخی کشاندند باز امید به جلو و فردا داشت؛ او با تأسی از حنیف بزرگ میگفت: امید به این قشر نیست و باید بر تواناییهای خود و نیروی جوان و فردا اتکا نماییم و تمام تلاش او در این جهت بود.
یادم نمیرود دوران انتخابات سال ۸۸ ریاست جمهوری بود. در گفتگوی دو نفره ابراز داشت امیدی به این گونه رفتارها برای تغییر و تحول در جمهوری اسلامی دیگر نیست و باید به تربیت نسل آینده و افزودن انباشتگی پرداخت. و از حزب و گروه بازی، در مداری که هست، مأیوس است چرا که خروجی ندارد، به همین منظور کلاسهای توانمندیهای خویش را در سرتاسر #ایران راه انداخت. نظام هم از این تواناییهایی که او داشت واهمه داشت بنابر این او را به حبس برد تا از این جریان سازی مدنی ممانعت نماید.
آخرین بار که او را دیدم آذر ماه ۸۸ بود. گفته بود میخواهیم یه ناهار با هم باشیم. ناهاری که در رستورانی در سپهسالار همراه با برادرم جناب رجایی همراه شد. ناهاری که در یاد من تاریخی گردید چرا که بعد از آن زمان دیگر من نه شهید #صابر را و نه رجایی عزیز را دیدم تا آنکه صابر بزرگ در زندان در سال ۹۰ شهید شد و رجایی عزیز هم شهید زنده تاریخ شد.
ملی مذهبیها همیشهی تاریخ، هم مرغ عزا بودند و هم مرغ عروسی، در حالی که غرض ورزان آنان را ناجوانمردانه به اتهام قوام نظام استبداد مینوازند و خودشان حتی به اندازه یک سیلی هم هزینه ندادهاند. ملی مذهبی از مهندس سحابی بزرگ و هاله خانم، تا صابر مقاوم شهید، تا دکتر رجایی عزیز، استوار و بر عهد خود با الله و ملت پا برجا هستند.
ملی- مذهبیها بر عهدی که با الله و مردم خویش بستهاند تا در راه آزادی و #عدالت خواهی مملکت و ملت ایران بمانند، همانند #مصدق بزرگ، دکتر #شریعتی، پدر #طالقانی، مهندس #بازرگان و مهندس #سحابی عزیز مقاوم و متعهد ماندند. صابر بزرگ نیز فارغ از این تعهد نبود و با اعتصاب غذایی که به شهادت او انجامید به پیمان خود عمل نمود.
✍ سیدعبدالمجید الهامی
✅ @Shariati_Group
Telegram
.
🔴 یادمان دهمین سالروز پرواز "از عشق تا جاودانگی"
#هدی_صابر : الگویی خاص از روشنفکر تام
✍ #سارا_شریعتی
🔘 الگوی #سحابی - #صابر : «تعهد روشنفکری»، «مسئولیت اجتماعی» در زمانۀ فردگرایی عمومیتیافته
🔹گونهشناسی جریان روشنفکری در #ایران، اغلب یا با معیار اعتقادی صورت میگیرد (روشنفکران سکولار و روشنفکری مذهبی)، یا با معیار سیاسی (روشنفکران انقلابی، اصلاحطلب، یا محافظهکار)، یا با معیار تاریخی و نسلی (چهار نسل روشنفکری در ایران از مشروطه تاکنون). یکی دیگر از معیارهای متداول در گونهشناسی الگوهای روشنفکری، وقوع انقلاب و تقسیم روشنفکران به قبل و بعد از انقلاب است. با این معیار میتوان از دو نوعِ آرمانیِ روشنفکران انقلابی و روشنفکران در ایرانِ پسا انقلابی سخن گفت و مقایسهای میان این دو تیپ با موضوعاتی چون نوع ادبیاتی که به کار میبرند، مباحثی که بدان میپردازند و همچنین مخاطبانی که هدف قرار میدهند، انجام داد تا دریافت که روشنفکران در هر دوره تا چه حد از روح زمانۀ خود تأثیر پذیرفتند و فرزند زمانۀ خود بودند و از کجا به بعد، با زمانه و میدان روشنفکری که بدان تعلق داشتند، ناهمنوا شده، در اقلیت قرار گرفته و نقشی پیشگام ایفا کردهاند.
🔺یکی از مباحث قابل مقایسه در این دو دوره، مسئلۀ تعهد جمعی و مسئولیت اجتماعی است که از مفاهیم رایج حوزۀ روشنفکری پیش از انقلاب بود. در این دوره، مباحثی چون «ادبیات و هنر متعهد» یا «رسالت و مسئولیت روشنفکر»، متداول و معتبر بود چراکه از سویی به نیاز یک جامعۀ با خواست تغییر پاسخ میداد و از سوی دیگر، با پارادایم جمعگرا کاملاً منطبق بود. درواقع انتظار جامعه از نخبگان خود، تعهد، مسئولیتپذیری و پاسخگویی به مسائل اجتماعی بود. انتظاری که جریان روشنفکری که با اپوزیسیون سیاسی آن دوره کاملاً در رابطه بود، برآورده میکرد.
🔹این مباحث اما پس از انقلاب، بهتدریج اهمیت و اعتبار خود را از دست داده و انتظارات اجتماعی در برابر ارادۀ فردی رنگ باختند. ارزشهای حاکم بر جامعه دگرگون شدند. فرد در برابر جامعه، حق در برابر تکلیف، آزادی در برابر مسئولیت و ... اهمیت یافت و تعهد جمعی، تهدیدی برای خودمختاری فرد قلمداد شد. شرایطی که صرفاً مختص به ایران و در واکنش به سرخوردگیهای پس از انقلاب نبود بلکه در سطح جهانی نیز مسئلۀ افول مسئولیت اجتماعی و بحران تعهد در همۀ اشکال آن (فکری، سیاسی، انجمنی، سندیکایی و ...) مطرح بود. این بحران، در جامعۀ دانشگاهی با شکاف میان علم (scholarship) و تعهد (commitment) خود را نشان میداد و در سطح جریانات روشنفکری و سیاسی با نقد ایدئولوژی و نقد اتوپی، و در سطح جامعۀ کل با کاهش جنبشهای اعتراضی (علیه نابرابریهای اجتماعی، علیه نژادپرستی، علیه تبعیض جنسیتی و ...) و جریانات آلترناتیو (جهانی شدنی دیگر...) همراه بود.
🔺 روشنفکران هم از این شرایط جدید تأثیر پذیرفتند و هم در ایجاد و تقویت آن مستقیم یا غیرمستقیم نقش داشتند. مباحث روشنفکری بیشازپیش طنینی فردگرا، غیر اجتماعی، تخصصی و نظری یافت تا حدی که به نظر میرسید روشنفکران هر چه بیشتر در محافل فکری و محیطهای علمی خود میدرخشند، در سطح کلان جامعه و در میان نیروهای اجتماعی کمفروغتر میشوند و به میزانی که سطح مسائل نظری، الهیاتی، فلسفی و کلامیشان ارتقا مییابد، در مسائل انضمامی و پروندههای رایج اجتماعی حرفی برای گفتن ندارند.
🔹در این دوره و در این زمینۀ اجتماعی است که الگوی سحابی- صابر شاخص میشود. الگویی با ادبیاتی کاملاً ناهمنوا با ارزشهای جدید حاکم بر جامعۀ پسا انقلابی و متفاوت با مباحث فکری جدید حوزۀ روشنفکری. الگویی که همچنان به کار جمعی، پیوستگی نظر و عمل، بینش و منش، اخلاق تعهد و مسئولیت اجتماعی وفادار است و بر آن تکیه و تأکید میکند و حتی بیشازپیش، بیانی جمعگرا، عملگرا و وظیفه گرا مییابد تا حدی که بهتدریج حتی از حوزۀ روشنفکری دور میشود و به حوزۀ کنشگری اجتماعی میپیوندد تا به تعبیر هدی صابر، «خالق سرمایه و درعینحال سازندۀ نهادهای اجتماعی» گردد.
🔺این منش و مشی را میتوان در نمونۀ هاله سحابی و هدی صابر کاملاً نشان داد. هاله سحابی که همزمان در حوزۀ فکری، هنری، روشنفکری دینی، زنان، حقوق بشر... فعال بوده، در چندین محفل فکری و نهاد مدنی برای دفاع از حقوق زندانیان سیاسی یا مادران صلح و ... عضویت داشته، در متن مطالبات اجتماعی جریانات اعتراضی جامعه حاضر بوده و به اخلاق تعهد جمعی و مسئولیت اجتماعی نیز پایبند است.
🔗 متن کامل را در instant view بخوانید:
✅ @Shariati_Group
🆔 @iranfardamag
#هدی_صابر : الگویی خاص از روشنفکر تام
✍ #سارا_شریعتی
🔘 الگوی #سحابی - #صابر : «تعهد روشنفکری»، «مسئولیت اجتماعی» در زمانۀ فردگرایی عمومیتیافته
🔹گونهشناسی جریان روشنفکری در #ایران، اغلب یا با معیار اعتقادی صورت میگیرد (روشنفکران سکولار و روشنفکری مذهبی)، یا با معیار سیاسی (روشنفکران انقلابی، اصلاحطلب، یا محافظهکار)، یا با معیار تاریخی و نسلی (چهار نسل روشنفکری در ایران از مشروطه تاکنون). یکی دیگر از معیارهای متداول در گونهشناسی الگوهای روشنفکری، وقوع انقلاب و تقسیم روشنفکران به قبل و بعد از انقلاب است. با این معیار میتوان از دو نوعِ آرمانیِ روشنفکران انقلابی و روشنفکران در ایرانِ پسا انقلابی سخن گفت و مقایسهای میان این دو تیپ با موضوعاتی چون نوع ادبیاتی که به کار میبرند، مباحثی که بدان میپردازند و همچنین مخاطبانی که هدف قرار میدهند، انجام داد تا دریافت که روشنفکران در هر دوره تا چه حد از روح زمانۀ خود تأثیر پذیرفتند و فرزند زمانۀ خود بودند و از کجا به بعد، با زمانه و میدان روشنفکری که بدان تعلق داشتند، ناهمنوا شده، در اقلیت قرار گرفته و نقشی پیشگام ایفا کردهاند.
🔺یکی از مباحث قابل مقایسه در این دو دوره، مسئلۀ تعهد جمعی و مسئولیت اجتماعی است که از مفاهیم رایج حوزۀ روشنفکری پیش از انقلاب بود. در این دوره، مباحثی چون «ادبیات و هنر متعهد» یا «رسالت و مسئولیت روشنفکر»، متداول و معتبر بود چراکه از سویی به نیاز یک جامعۀ با خواست تغییر پاسخ میداد و از سوی دیگر، با پارادایم جمعگرا کاملاً منطبق بود. درواقع انتظار جامعه از نخبگان خود، تعهد، مسئولیتپذیری و پاسخگویی به مسائل اجتماعی بود. انتظاری که جریان روشنفکری که با اپوزیسیون سیاسی آن دوره کاملاً در رابطه بود، برآورده میکرد.
🔹این مباحث اما پس از انقلاب، بهتدریج اهمیت و اعتبار خود را از دست داده و انتظارات اجتماعی در برابر ارادۀ فردی رنگ باختند. ارزشهای حاکم بر جامعه دگرگون شدند. فرد در برابر جامعه، حق در برابر تکلیف، آزادی در برابر مسئولیت و ... اهمیت یافت و تعهد جمعی، تهدیدی برای خودمختاری فرد قلمداد شد. شرایطی که صرفاً مختص به ایران و در واکنش به سرخوردگیهای پس از انقلاب نبود بلکه در سطح جهانی نیز مسئلۀ افول مسئولیت اجتماعی و بحران تعهد در همۀ اشکال آن (فکری، سیاسی، انجمنی، سندیکایی و ...) مطرح بود. این بحران، در جامعۀ دانشگاهی با شکاف میان علم (scholarship) و تعهد (commitment) خود را نشان میداد و در سطح جریانات روشنفکری و سیاسی با نقد ایدئولوژی و نقد اتوپی، و در سطح جامعۀ کل با کاهش جنبشهای اعتراضی (علیه نابرابریهای اجتماعی، علیه نژادپرستی، علیه تبعیض جنسیتی و ...) و جریانات آلترناتیو (جهانی شدنی دیگر...) همراه بود.
🔺 روشنفکران هم از این شرایط جدید تأثیر پذیرفتند و هم در ایجاد و تقویت آن مستقیم یا غیرمستقیم نقش داشتند. مباحث روشنفکری بیشازپیش طنینی فردگرا، غیر اجتماعی، تخصصی و نظری یافت تا حدی که به نظر میرسید روشنفکران هر چه بیشتر در محافل فکری و محیطهای علمی خود میدرخشند، در سطح کلان جامعه و در میان نیروهای اجتماعی کمفروغتر میشوند و به میزانی که سطح مسائل نظری، الهیاتی، فلسفی و کلامیشان ارتقا مییابد، در مسائل انضمامی و پروندههای رایج اجتماعی حرفی برای گفتن ندارند.
🔹در این دوره و در این زمینۀ اجتماعی است که الگوی سحابی- صابر شاخص میشود. الگویی با ادبیاتی کاملاً ناهمنوا با ارزشهای جدید حاکم بر جامعۀ پسا انقلابی و متفاوت با مباحث فکری جدید حوزۀ روشنفکری. الگویی که همچنان به کار جمعی، پیوستگی نظر و عمل، بینش و منش، اخلاق تعهد و مسئولیت اجتماعی وفادار است و بر آن تکیه و تأکید میکند و حتی بیشازپیش، بیانی جمعگرا، عملگرا و وظیفه گرا مییابد تا حدی که بهتدریج حتی از حوزۀ روشنفکری دور میشود و به حوزۀ کنشگری اجتماعی میپیوندد تا به تعبیر هدی صابر، «خالق سرمایه و درعینحال سازندۀ نهادهای اجتماعی» گردد.
🔺این منش و مشی را میتوان در نمونۀ هاله سحابی و هدی صابر کاملاً نشان داد. هاله سحابی که همزمان در حوزۀ فکری، هنری، روشنفکری دینی، زنان، حقوق بشر... فعال بوده، در چندین محفل فکری و نهاد مدنی برای دفاع از حقوق زندانیان سیاسی یا مادران صلح و ... عضویت داشته، در متن مطالبات اجتماعی جریانات اعتراضی جامعه حاضر بوده و به اخلاق تعهد جمعی و مسئولیت اجتماعی نیز پایبند است.
🔗 متن کامل را در instant view بخوانید:
✅ @Shariati_Group
🆔 @iranfardamag
Telegraph
🔴 یادمان دهمین سالروز پرواز " از عشق تا جاودانگی" – 3
♻️ هدی صابر: الگویی خاص از روشنفکر تام 🔶 سارا شریعتی 🔘 الگوی سحابی - صابر: «تعهد روشنفکری»، «مسئولیت اجتماعی» در زمانۀ فردگرایی عمومیتیافته @iranfardamag 🔹گونهشناسی جریان روشنفکری در ایران، اغلب یا با معیار اعتقادی صورت میگیرد (روشنفکران سکولار و…