Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
📽| دکتر #بیژن_عبدالکریمی در مصاحبه با "خانه فلسفه"
📕 بیژن عبدالکریمی در مصاحبه با گروه خبر «خانه فلسفه» به معانی مختلف #ایدئولوژی میپردازد و به گفتهی خود "به دفاعی حماسی از #شریعتی میپردازد."
به گفته بیژن عبدالکریمی "متفکرانی همچون #شایگان، #سروش و #سیدجواد_طباطبایی، معنای #مارکسیستی - #لنینیستی ایدئولوژی را بر تفکر دکتر #علی_شریعتی حمل کردند و با این کار درگیر خطایی نابخشودنی شدند."
به گفتهی او "آنچه تفکر شریعتی را ارزشمند میکند، التفات او به «امر اجتماعی» و #خودآگاهی جمعی است؛ امری که این روزها به دست فراموشی سپرده شده است."
🔸 دکتر بیژن عبدالکریمی استاد و پژوهشگر #فلسفه و از منتقدان جدی نگاه سیاسی به مقولهی #فرهنگ است.
📚 از جمله تألیفات وی میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
▫️ شریعتی و تفکر آینده ما
▫️ شریعتی و سیاستزدگی
▫️ نگاهی دوباره به مبانی فلسفه سیاسی شریعتی (تأملی بر پارادوکس #دموکراسی متعهد)
▫️ مشرکی در خانوادهی پیامبر (#حسن_محدثی و بیژن عبدالکریمی)
▫️ پایان #تئولوژی
▫️ و...
✅ @Shariati_Group
🆔 @falsafe_bodan
📕 بیژن عبدالکریمی در مصاحبه با گروه خبر «خانه فلسفه» به معانی مختلف #ایدئولوژی میپردازد و به گفتهی خود "به دفاعی حماسی از #شریعتی میپردازد."
به گفته بیژن عبدالکریمی "متفکرانی همچون #شایگان، #سروش و #سیدجواد_طباطبایی، معنای #مارکسیستی - #لنینیستی ایدئولوژی را بر تفکر دکتر #علی_شریعتی حمل کردند و با این کار درگیر خطایی نابخشودنی شدند."
به گفتهی او "آنچه تفکر شریعتی را ارزشمند میکند، التفات او به «امر اجتماعی» و #خودآگاهی جمعی است؛ امری که این روزها به دست فراموشی سپرده شده است."
🔸 دکتر بیژن عبدالکریمی استاد و پژوهشگر #فلسفه و از منتقدان جدی نگاه سیاسی به مقولهی #فرهنگ است.
📚 از جمله تألیفات وی میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
▫️ شریعتی و تفکر آینده ما
▫️ شریعتی و سیاستزدگی
▫️ نگاهی دوباره به مبانی فلسفه سیاسی شریعتی (تأملی بر پارادوکس #دموکراسی متعهد)
▫️ مشرکی در خانوادهی پیامبر (#حسن_محدثی و بیژن عبدالکریمی)
▫️ پایان #تئولوژی
▫️ و...
✅ @Shariati_Group
🆔 @falsafe_bodan
🔴 خبرگزاری ایکنا - به مناسبت ۲۹ خرداد، چهلوسومین سالروز شهادت دکتر #علی_شریعتی، گفتوگویی با دکتر #بیژن_عبدالکریمی، پژوهشگر #فلسفه و نویسنده کتاب «پرسش از امکان امر دینی در جهان معاصر»، داشته است که متن آن در ذیل آمده است.
🔶 نافرهیختگان، شریعتی را به تاریخ پیوسته میدانند / شریعتی متفکر آینده ما است
🔸 اگر #شریعتی نبود، شاید بنیادگرایی بیشتر از آنچه اکنون وجود دارد، وجود داشت. شریعتی تیغ بنیادگرایی را در کشور ما کُند کرد.
🔸 شریعتی به ما نشان داد که میتوانیم میان #مدرنیته یا #مدرنیسم و بنیادگرا بودن، امکان دیگری را در نظر بگیریم. او به ما نشان داد که میان زیست جهان مدرن و سنت تاریخی خود نوعی دیالکتیک و گفتوگو برقرار کنیم. اگر شریعتی نبود، شاید امروز با آشفتگی نظری و تعارضات اجتماعی شدیدتری مواجه میشدیم.
🔸 اگر شریعتی امروز بود، به ما کمک میکرد که مدرنیته و زیست جهان مدرن را به عنوان امری اجتنابناپذیر به رسمیت بشناسیم و آن را درک کنیم، نه اینکه آن را انکار کنیم.
🔸 خویشتنِ شریعتی، خویشتن انسانی است و به هیچ وجه این بازگشت به خویشتن به بنیادگرایی و سلفیگری یا راسیسم و ناسیونالیسم کور منتهی نمیشود. این بازگشت به خویشتن، تکیه بر هویت خویش در برابر هژمونی فرهنگ غرب و استعمار فرهنگی و امپریالیسم فرهنگی است، ولی نه از نوع بنیادگرایی و سلفیگری.
🔸 نمیتوان گفت از دل اندیشه شریعتی گروهی مثل فرقان بیرون میآید. این یکی از احمقانهترین حرفهایی است که در دوران بعد از انقلاب گفته شده است. گروه فرقان، ترور، خشونت، مقابله فیزیکی با آخوندیسم و ... هیچ نسبتی با اندیشه شریعتی ندارد.
🔸 برخی به ظاهر کنشگران سیاسی و اجتماعی، که تمام سطح شعورشان از حد نق زدنهای سیاسی فراتر نمیرود و درک و تجربه زیستهای از مقولاتی چون فرهنگ، تفکر، حکمت و فلسفه ندارند، ابتدا شریعتی را به قامت خودشان، یعنی تا سطح یک کنشگر سیاسی و اجتماعی تقلیل میدهند که صرفاً متناسب با شرایط حرفهایی زده است. چرا؟ چون خود این به اصطلاح کنشگران حرفی فراتر از شرایط روزمره ندارند، لذا تمام تاریخ بشریت را نیز از چشم انداز نقهای سیاسی روزمره فهم و تفسیر میکنند.
🔸 کسانی که فکر میکنند دوران شریعتی گذشته، به دلیل نافرهیختگی خودشان است که غنای فکری و فرهنگی ندارند.
🔸 شریعتی متفکر آینده ما است، بیش از آنکه متفکر زمان گذشته یا حال ما باشد.
🔸 منتقدان شریعتی ابتدا معنای ایدئولوژی را از متن و سیاق اندیشه شریعتی خارج کرده، سپس بدان ناجوانمردانه معنایی مارکسیستی میدهند، سپس از احساسات و هیجانات پوپولیستی ظاهراً ضداستبدادی و ضد توتالیتریانیسم موجود در فضای کنونی جامعه سوءاستفاده کرده، از منظری لیبرالی ایدئولوژی در معنای مارکسیستی و ناجوانمردانه نسبت داده شده به شریعتی را نقد میزنند.
🔸 انتقادی که دکتر #سروش، دکتر #شایگان و دکتر جواد #طباطبایی به شریعتی وارد کردهاند، ناشی از نوعی خطای بزرگ هرمنوتیک و به دلیل عدم خوانش متن است و به متن وفادار نبودهاند و به دلیل همین نقد نادرست، برای چند دهه به جامعه و یکی از بزرگترین سرمایههای اجتماعی و تاریخیاش، البته در کوتاه مدت و نه در درازمدت، ضربه زدهاند.
🔸 اگر بخواهم به شریعتی انتقاد کنم، باید بگویم که در شریعتی سبقهها و صبغههای تئولوژیک میتوان یافت. اگر چه ما با شریعتی گامهای بزرگی برای گذر از تئولوژی برداشتهایم. انتقاد دوم من به شریعتی این است که او عبور از نیهیلیسم را خیلی ساده دید.
🔸 شریعتی کمتر به واقع بودگی و هستی اجتماعی توجه داشت و بیشتر به تحول نظری و فکری جامعه، و نه ساختارهای بنیادین و واقعبودگی اجتماعی و تاریخی ما، مثل عدم رشد طبقه متوسط، فقدان جامعه مدنی حقیقی، عدم انباشت سرمایه، عدم ظهور کار مجرد و سازماندهی اجتماعی کار و... میاندیشید.
🔸 نوعی فرهنگ ابتذال و تأخر تاریخی تمام تاروپود حیات اجتماعی و فرهنگی و تمام جریانات اجتماعی و فرهنگی ما را در برگرفته است و متأسفانه این امر در میان معدود افرادی نیز که شریعتی را تا سر حد یک دفتر و دستک و چند موضعگیری سیاسی تقلیل داده و بر خود عنوان شریعتیگرا و نوشریعتیگرا دادهاند، صادق است.
🔸 خیلی از انتقاداتی که شریعتی در آن دوره به #روشنفکران مطرح کرده، همان نقدها کماکان به روشنفکران امروز جامعه ما وارد است.
✅ @Shariati_Group
بیشتر بخوانید👇
yun.ir/k3c7n2
🔶 نافرهیختگان، شریعتی را به تاریخ پیوسته میدانند / شریعتی متفکر آینده ما است
🔸 اگر #شریعتی نبود، شاید بنیادگرایی بیشتر از آنچه اکنون وجود دارد، وجود داشت. شریعتی تیغ بنیادگرایی را در کشور ما کُند کرد.
🔸 شریعتی به ما نشان داد که میتوانیم میان #مدرنیته یا #مدرنیسم و بنیادگرا بودن، امکان دیگری را در نظر بگیریم. او به ما نشان داد که میان زیست جهان مدرن و سنت تاریخی خود نوعی دیالکتیک و گفتوگو برقرار کنیم. اگر شریعتی نبود، شاید امروز با آشفتگی نظری و تعارضات اجتماعی شدیدتری مواجه میشدیم.
🔸 اگر شریعتی امروز بود، به ما کمک میکرد که مدرنیته و زیست جهان مدرن را به عنوان امری اجتنابناپذیر به رسمیت بشناسیم و آن را درک کنیم، نه اینکه آن را انکار کنیم.
🔸 خویشتنِ شریعتی، خویشتن انسانی است و به هیچ وجه این بازگشت به خویشتن به بنیادگرایی و سلفیگری یا راسیسم و ناسیونالیسم کور منتهی نمیشود. این بازگشت به خویشتن، تکیه بر هویت خویش در برابر هژمونی فرهنگ غرب و استعمار فرهنگی و امپریالیسم فرهنگی است، ولی نه از نوع بنیادگرایی و سلفیگری.
🔸 نمیتوان گفت از دل اندیشه شریعتی گروهی مثل فرقان بیرون میآید. این یکی از احمقانهترین حرفهایی است که در دوران بعد از انقلاب گفته شده است. گروه فرقان، ترور، خشونت، مقابله فیزیکی با آخوندیسم و ... هیچ نسبتی با اندیشه شریعتی ندارد.
🔸 برخی به ظاهر کنشگران سیاسی و اجتماعی، که تمام سطح شعورشان از حد نق زدنهای سیاسی فراتر نمیرود و درک و تجربه زیستهای از مقولاتی چون فرهنگ، تفکر، حکمت و فلسفه ندارند، ابتدا شریعتی را به قامت خودشان، یعنی تا سطح یک کنشگر سیاسی و اجتماعی تقلیل میدهند که صرفاً متناسب با شرایط حرفهایی زده است. چرا؟ چون خود این به اصطلاح کنشگران حرفی فراتر از شرایط روزمره ندارند، لذا تمام تاریخ بشریت را نیز از چشم انداز نقهای سیاسی روزمره فهم و تفسیر میکنند.
🔸 کسانی که فکر میکنند دوران شریعتی گذشته، به دلیل نافرهیختگی خودشان است که غنای فکری و فرهنگی ندارند.
🔸 شریعتی متفکر آینده ما است، بیش از آنکه متفکر زمان گذشته یا حال ما باشد.
🔸 منتقدان شریعتی ابتدا معنای ایدئولوژی را از متن و سیاق اندیشه شریعتی خارج کرده، سپس بدان ناجوانمردانه معنایی مارکسیستی میدهند، سپس از احساسات و هیجانات پوپولیستی ظاهراً ضداستبدادی و ضد توتالیتریانیسم موجود در فضای کنونی جامعه سوءاستفاده کرده، از منظری لیبرالی ایدئولوژی در معنای مارکسیستی و ناجوانمردانه نسبت داده شده به شریعتی را نقد میزنند.
🔸 انتقادی که دکتر #سروش، دکتر #شایگان و دکتر جواد #طباطبایی به شریعتی وارد کردهاند، ناشی از نوعی خطای بزرگ هرمنوتیک و به دلیل عدم خوانش متن است و به متن وفادار نبودهاند و به دلیل همین نقد نادرست، برای چند دهه به جامعه و یکی از بزرگترین سرمایههای اجتماعی و تاریخیاش، البته در کوتاه مدت و نه در درازمدت، ضربه زدهاند.
🔸 اگر بخواهم به شریعتی انتقاد کنم، باید بگویم که در شریعتی سبقهها و صبغههای تئولوژیک میتوان یافت. اگر چه ما با شریعتی گامهای بزرگی برای گذر از تئولوژی برداشتهایم. انتقاد دوم من به شریعتی این است که او عبور از نیهیلیسم را خیلی ساده دید.
🔸 شریعتی کمتر به واقع بودگی و هستی اجتماعی توجه داشت و بیشتر به تحول نظری و فکری جامعه، و نه ساختارهای بنیادین و واقعبودگی اجتماعی و تاریخی ما، مثل عدم رشد طبقه متوسط، فقدان جامعه مدنی حقیقی، عدم انباشت سرمایه، عدم ظهور کار مجرد و سازماندهی اجتماعی کار و... میاندیشید.
🔸 نوعی فرهنگ ابتذال و تأخر تاریخی تمام تاروپود حیات اجتماعی و فرهنگی و تمام جریانات اجتماعی و فرهنگی ما را در برگرفته است و متأسفانه این امر در میان معدود افرادی نیز که شریعتی را تا سر حد یک دفتر و دستک و چند موضعگیری سیاسی تقلیل داده و بر خود عنوان شریعتیگرا و نوشریعتیگرا دادهاند، صادق است.
🔸 خیلی از انتقاداتی که شریعتی در آن دوره به #روشنفکران مطرح کرده، همان نقدها کماکان به روشنفکران امروز جامعه ما وارد است.
✅ @Shariati_Group
بیشتر بخوانید👇
yun.ir/k3c7n2
یون | yun.ir
کوتاه کننده لینک
سرویس کوتاه کننده لینک با قابلیت انتخاب آدرس دلخواه برای لینک کوتاه شده و همچنین رمز عبور جهت مشاهده، ارائه خدمات متنوع دیگری از قبیل ایجاد لینک لیست و کوتاه کردن متن و ایجاد نظر سنجی آنلاین علاوه بر قابلیت کوتاه کردن لینک در این وبسایت فراهم آمده است
📌 با خوانش نوشتههای #شریعتی در مجموعهی گرد آمده توسط #عبدالکریمی با عنوان "نوشتههای اساسی شریعتی" تازه متوجه این سخن #بیژن_عبدالکریمی میشوم (نقل به مضمون):
«من اساتید خودم، سروران خودم: #ملکیان، #سروش و #شایگان، را نمیبخشم که اندیشهٔ شریعتی را ایدئولوژیک خواندند و جامعهٔ ما را به عبور از او و اندیشهاش دعوت کردند؛ چرا که جامعه را از سنت فکری خویش گسستاند. اگر شریعتی از ایدئولوژی اسلامی سخن گفت حق نداریم این مفهوم را در کانتکس خویش معنا کنیم؛ این خطای بزرگ و نابخشودهِ هرمنوتیکیست.»
شما را به بخشی از سخنان دکتر شریعتی با عنوان اسلام شناسی۲ دعوت میکنم و خواهش میکنم در این سخنان دقت کنید:
آیا تکیه #روشنفکر امروز [به مذهب]توقف در قالبهای ثابت و تعیین کننده نیست؟روشنفکرانی که باید بیاندیشند، تجزیه و تحلیل کنند، انتخاب کنند و باید #ایدئولوژی متغیر هماهنگ با تغییرات نظام اجتماعی و تاریخی پیدا کنند، تکیه به #مذهب و دعوت آنها به مذهب و اعتقاد آنها به مذهب باعث نمیشود که ذهن آنها در قالبهای ثابت تعیین شده لایتغیر مذهبی بماند؟ من معتقدم که نه تنها این جا باز ممکن است بماند، بلکه اگر مذهب به صورت تلقینات مذهبی به آن شکلی که رایج است باشد، میبینیم میماند و تعصب کور این آزادی قضاوت و اندیشیدن را از آنها میگیرد. اگر آگاهانه به مذهب بر گردیم و اگر با اختیار و تشخیص مذهب و #اسلام را انتخاب کنیم، نه تنها ذهنمان در قالبهای تعیین شده ثابت و جامد، فرم منجمد نمیگیرد،دبلکه این نیز بزرگترین عامل حرکت بخشیدن به ذهن و شناخت است و بزرگترین نشانه نیل فرد به مرحلهی انتخاب اندیشه است. اسلام نقش خودش را در این فرم و به این شکل به عنوان یک جهت نگرش، یک تعهد، نوع تیپی از #انسان، یک نژاد خاص، یک بینش خاص، یک ایمان و حرارت و حرکت تازه در درون،یک تجدید تولد انسانی در جنازههای پوسیده و مرده اکنون و همچنین به عنوان دمیدن یک صوراسرافیل انسانی در قبرستان منجمد و ساکت زمان و به عنوان برشوریدن و #انقلاب انسانی علیه همهٔ سنتهای منجمد و علیه همه قالبهای منجمد_که تو مرا به آن متهم میکنی، ایفا خواهد کرد؛ا گر روشنفکر آگاهانه آن را انتخاب کند. اینجا، روشنفکر به اسلام نه به عنوان مجموعه علوم بر میگردد، نه به عنوان مجموعه سنتهای اجتماعی عوام(نه سنت به معنای سنت اجتماعیو نه فرهنگ اسلامی)، بلکه به اسلام به عنوان ایدئولوژی بر می گردد.به این عنوان، اسلام شکننده سنتهای جامد و پوسیده منحط تاریخی و اجتماعی و قومی و قالب ریزیهای ذهنی است و این تعصب، بزرگترین عامل نفی و مرگ تعصب کور جاهلی. تعصب انحرافی را_این ها مسائل خیلی اساسی است_ یک روشنفکر آزاد بیقید بیتعهد نمیتواند از بین ببرد.
تعصب کور را تعصب آگاه از بین میبرد، و روشنفکر اگر به تعصب برسد میتواند روشنفکر متعهد باشد. تعصب یعنی تعهد...
تعصب یعنی وابستگی و تعهد به گروه. این وابستگی، که اسمش تعصب است، برای آدم آگاه نه تنها مثل تعصب کور سنتی موروثی نیست، بلکه این تعصب، بزرگترین عامل نفی آن است.ذچنان که بزرگترین عامل نفی اسلام منحط و موجود، اسلام مترقی "پیش راستین" نخستین است.
بنابراین، اسلام به عنوان ایدئولوژی مجموعهای از قالبهای موروثی سنتی منجمد قومی نیست، بلکه یک تجدید تولد روحی و یک #رنسانس فکری و یک جهش[است] و نه بازگشت به گذشته، بلکه احیاء گذشته در حال است. و این دو یکی نیست...
✍ میثم دهقانی
✅ @Shariati_Group
«من اساتید خودم، سروران خودم: #ملکیان، #سروش و #شایگان، را نمیبخشم که اندیشهٔ شریعتی را ایدئولوژیک خواندند و جامعهٔ ما را به عبور از او و اندیشهاش دعوت کردند؛ چرا که جامعه را از سنت فکری خویش گسستاند. اگر شریعتی از ایدئولوژی اسلامی سخن گفت حق نداریم این مفهوم را در کانتکس خویش معنا کنیم؛ این خطای بزرگ و نابخشودهِ هرمنوتیکیست.»
شما را به بخشی از سخنان دکتر شریعتی با عنوان اسلام شناسی۲ دعوت میکنم و خواهش میکنم در این سخنان دقت کنید:
آیا تکیه #روشنفکر امروز [به مذهب]توقف در قالبهای ثابت و تعیین کننده نیست؟روشنفکرانی که باید بیاندیشند، تجزیه و تحلیل کنند، انتخاب کنند و باید #ایدئولوژی متغیر هماهنگ با تغییرات نظام اجتماعی و تاریخی پیدا کنند، تکیه به #مذهب و دعوت آنها به مذهب و اعتقاد آنها به مذهب باعث نمیشود که ذهن آنها در قالبهای ثابت تعیین شده لایتغیر مذهبی بماند؟ من معتقدم که نه تنها این جا باز ممکن است بماند، بلکه اگر مذهب به صورت تلقینات مذهبی به آن شکلی که رایج است باشد، میبینیم میماند و تعصب کور این آزادی قضاوت و اندیشیدن را از آنها میگیرد. اگر آگاهانه به مذهب بر گردیم و اگر با اختیار و تشخیص مذهب و #اسلام را انتخاب کنیم، نه تنها ذهنمان در قالبهای تعیین شده ثابت و جامد، فرم منجمد نمیگیرد،دبلکه این نیز بزرگترین عامل حرکت بخشیدن به ذهن و شناخت است و بزرگترین نشانه نیل فرد به مرحلهی انتخاب اندیشه است. اسلام نقش خودش را در این فرم و به این شکل به عنوان یک جهت نگرش، یک تعهد، نوع تیپی از #انسان، یک نژاد خاص، یک بینش خاص، یک ایمان و حرارت و حرکت تازه در درون،یک تجدید تولد انسانی در جنازههای پوسیده و مرده اکنون و همچنین به عنوان دمیدن یک صوراسرافیل انسانی در قبرستان منجمد و ساکت زمان و به عنوان برشوریدن و #انقلاب انسانی علیه همهٔ سنتهای منجمد و علیه همه قالبهای منجمد_که تو مرا به آن متهم میکنی، ایفا خواهد کرد؛ا گر روشنفکر آگاهانه آن را انتخاب کند. اینجا، روشنفکر به اسلام نه به عنوان مجموعه علوم بر میگردد، نه به عنوان مجموعه سنتهای اجتماعی عوام(نه سنت به معنای سنت اجتماعیو نه فرهنگ اسلامی)، بلکه به اسلام به عنوان ایدئولوژی بر می گردد.به این عنوان، اسلام شکننده سنتهای جامد و پوسیده منحط تاریخی و اجتماعی و قومی و قالب ریزیهای ذهنی است و این تعصب، بزرگترین عامل نفی و مرگ تعصب کور جاهلی. تعصب انحرافی را_این ها مسائل خیلی اساسی است_ یک روشنفکر آزاد بیقید بیتعهد نمیتواند از بین ببرد.
تعصب کور را تعصب آگاه از بین میبرد، و روشنفکر اگر به تعصب برسد میتواند روشنفکر متعهد باشد. تعصب یعنی تعهد...
تعصب یعنی وابستگی و تعهد به گروه. این وابستگی، که اسمش تعصب است، برای آدم آگاه نه تنها مثل تعصب کور سنتی موروثی نیست، بلکه این تعصب، بزرگترین عامل نفی آن است.ذچنان که بزرگترین عامل نفی اسلام منحط و موجود، اسلام مترقی "پیش راستین" نخستین است.
بنابراین، اسلام به عنوان ایدئولوژی مجموعهای از قالبهای موروثی سنتی منجمد قومی نیست، بلکه یک تجدید تولد روحی و یک #رنسانس فکری و یک جهش[است] و نه بازگشت به گذشته، بلکه احیاء گذشته در حال است. و این دو یکی نیست...
✍ میثم دهقانی
✅ @Shariati_Group
🗓 ۲۱بهمن ماه، زادروز دکتر فاطمی
🔅امروز ۲۱ بهمن، مصادف با سالروز ولادت جوانترين وزير خارجه #تاریخ ايران، شهید دکتر #حسین_فاطمی است. این روز همچنین مصادف است با سالروز پیروزی انقلاب مردم #ایران در بهمن ۵۷ که زیر عنوان «انقلاب اسلامی» با تسلیم ارتش شاهنشاهی، سقوط رژیم #پهلوی و زعامت آ... #خمینی به پیروزی رسید؛
🔅هرچند معمول است که در بزرگداشت و سالگشت میلاد شخصیتها، از واژگان و عبارات اندوهبار و نقل ماجراهای پر غم و خاطرات متأثر کننده اجتناب کرد؛ اما بعضی از اشخاص هستند که فارغ از مناسبت و یا رویداد تقویمی و تاریخی، فینفسه در جوهر وجودشان و سرگذشت غمانگیزشان داستانهایی دارند که هرچه تلاش شود از شدت و حدٌت آن کاسته شود، نتیجه عکس میدهد! گویی که سرشت زندگی آنها را با مرکب خون و پیام و اندوه و ایثار نوشتهاند...
🔅دکتر حسین فاطمی، ( زاده ۲۱ بهمن ۱۲۹۶ در نایین – شهادت: ۱۹ آبان ۱۳۳۳ در تهران)، بعنوان روزنامهنگاری دردمند و مسئول، و منتقدی شجاع از جنس #مردم که بعدها بهعنوان سیاستمدار و عضوی تأثیر گذار در کابینه دولت ملی پیشوای #نهضت_ملی_ایران، دکتر #محمد_مصدق در مدتی کوتاه عهدهدار وزارت امور خارجه ایران بود و جایگاهی کلیدی را برعهده داشت، در دو فراز از زندگی سیاسی - اجتماعی خود مورد سوء قصد و #ترور نافرجام قرار گرفت که آمران، عاملان و بانیان هر دو ترور، نقشی اساسی در تغییر مسیر تاریخی نهضت ملی گرایی اصیل ایرانی و دستاوردهای تدریجی نهضت مشروطیت و نهایتاً شکلگیریِ بنمایههای اساسیِ #انقلاب_۵۷ در ایران داشتند.
🔅فاطمی به فاصله ۳ سال، دو بار ترور شد. بار اول توسط طیفی بود که محمد مهدی #عبدخدایی در سال ۱۳۳۰ به آن نحله قرابت و دلبستگی داشت و بار دوم توسط #شعبان_جعفری در سال ۱۳۳۲ بود که در عمل نشان داد که به تعبیر دکتر #شریعتی ، دو عنصر #شاه و #شیخ بعنوان عناصر ارتجاعی و غیر دموکراتیک، همواره در طول دوران نهضتهای ملی - مردمی، نقشی اساسی جهت سرکوب و انحراف قیامهای رهاییبخش در طول تاریخ داشتهاند؛ مگر آن معدود چهرهها و عناصر خودساخته، دلسوخته، متعهد و مردمداری که حسابشان با عمدهی این طبقات فکری و اجتماعی همیشه جداست...
🔅در سرگذشت پر فرازونشیب دکتر فاطمی، خاطرات و حرف و حدیثها فراوان است؛ اما نقش اساسی او در فکر ملی شدن #نفت ایران از یکسو و همچنین ایده تشکیل #جبهه_ملی_ایران را نمیتوان نادیده انگاشت. شهید #فاطمی را همراه با دکتر علی #شایگان چهرههای برجسته جناح چپ دولت #مصدق مینامیدند. جبهه ملی که نهضت مقاومت برآمده از آن بود، با تمام ضعفها و کاستیها، یکی از شاهکارهای سیاسی دوران معاصر ایران بود. هنوز هم پس از گذشت چهل و سه سال از #انقلاب_اسلامی و به رغم تجربههای متراکم، ایرانیان موفق نشدهاند، جبههای معادل جبهه ملی ایجاد کنند. جبهه ملی همانگونه که از نام آن بر میآید، جبههای بود ملی مبتنی بر نیروی ایرانی برای ایرانی. همه نیروهای ایرانی یعنی غیر وابسته به خارج در آن جمع بودند. لیبرال، سوسیالیست، محافظهکار، سوسیال دموکرات، استادان دانشگاه، روحانیون، بازاریان، کارمندان، وکلای دادگستری، کارگران، معلمان، دانشجویان، روزنامهنگاران، همه و همه...
🔅نهاد استبداد، اندیشه و مرام سیاسی فاطمی را تاب نمیآورد. در کمسو و بیرمق ساختن مکتب فکری او و #مصدق، همین بس که هر دو نهاد #استبداد پرور سنتی و تاریخی ما، یعنی نهاد سلطنت و نهاد خلافت (که در شکل نویناش بعنوان تئوکراسی و اولیگارشی صنفی از آن یاد میشود) گوی سبقت را از هم ربودند...
🔅شاید بتوان غایت خط فکری فاطمی را اینگونه از زبان خود او ترسیم کرد: «ما سه سال در این کشور حکومت کردیم و یکنفر از مخالفین خود را نکشتیم. برای اینکه ما نیامده بودیم برادر کشی کنیم. ما برای آن قیام کردیم که ایران را متحد کرده و دست خارجی را از کشور کوتاه کنیم.»
🔅وی در روزهای آخر به زحمت به زندگی ادامه میداد و پزشکانی که از او عیادت کرده بودند بعدها اعتراف کردند که فلج ناشی از گلوله (ترور به دست فدائیان اسلام) و بعد چاقوی چاقو کشان حامی سلطنت، تا نیمه بدن آن مرحوم را از کار انداخته بود.
✅ @Shariati_Group
🔻ادامـه
🔅امروز ۲۱ بهمن، مصادف با سالروز ولادت جوانترين وزير خارجه #تاریخ ايران، شهید دکتر #حسین_فاطمی است. این روز همچنین مصادف است با سالروز پیروزی انقلاب مردم #ایران در بهمن ۵۷ که زیر عنوان «انقلاب اسلامی» با تسلیم ارتش شاهنشاهی، سقوط رژیم #پهلوی و زعامت آ... #خمینی به پیروزی رسید؛
🔅هرچند معمول است که در بزرگداشت و سالگشت میلاد شخصیتها، از واژگان و عبارات اندوهبار و نقل ماجراهای پر غم و خاطرات متأثر کننده اجتناب کرد؛ اما بعضی از اشخاص هستند که فارغ از مناسبت و یا رویداد تقویمی و تاریخی، فینفسه در جوهر وجودشان و سرگذشت غمانگیزشان داستانهایی دارند که هرچه تلاش شود از شدت و حدٌت آن کاسته شود، نتیجه عکس میدهد! گویی که سرشت زندگی آنها را با مرکب خون و پیام و اندوه و ایثار نوشتهاند...
🔅دکتر حسین فاطمی، ( زاده ۲۱ بهمن ۱۲۹۶ در نایین – شهادت: ۱۹ آبان ۱۳۳۳ در تهران)، بعنوان روزنامهنگاری دردمند و مسئول، و منتقدی شجاع از جنس #مردم که بعدها بهعنوان سیاستمدار و عضوی تأثیر گذار در کابینه دولت ملی پیشوای #نهضت_ملی_ایران، دکتر #محمد_مصدق در مدتی کوتاه عهدهدار وزارت امور خارجه ایران بود و جایگاهی کلیدی را برعهده داشت، در دو فراز از زندگی سیاسی - اجتماعی خود مورد سوء قصد و #ترور نافرجام قرار گرفت که آمران، عاملان و بانیان هر دو ترور، نقشی اساسی در تغییر مسیر تاریخی نهضت ملی گرایی اصیل ایرانی و دستاوردهای تدریجی نهضت مشروطیت و نهایتاً شکلگیریِ بنمایههای اساسیِ #انقلاب_۵۷ در ایران داشتند.
🔅فاطمی به فاصله ۳ سال، دو بار ترور شد. بار اول توسط طیفی بود که محمد مهدی #عبدخدایی در سال ۱۳۳۰ به آن نحله قرابت و دلبستگی داشت و بار دوم توسط #شعبان_جعفری در سال ۱۳۳۲ بود که در عمل نشان داد که به تعبیر دکتر #شریعتی ، دو عنصر #شاه و #شیخ بعنوان عناصر ارتجاعی و غیر دموکراتیک، همواره در طول دوران نهضتهای ملی - مردمی، نقشی اساسی جهت سرکوب و انحراف قیامهای رهاییبخش در طول تاریخ داشتهاند؛ مگر آن معدود چهرهها و عناصر خودساخته، دلسوخته، متعهد و مردمداری که حسابشان با عمدهی این طبقات فکری و اجتماعی همیشه جداست...
🔅در سرگذشت پر فرازونشیب دکتر فاطمی، خاطرات و حرف و حدیثها فراوان است؛ اما نقش اساسی او در فکر ملی شدن #نفت ایران از یکسو و همچنین ایده تشکیل #جبهه_ملی_ایران را نمیتوان نادیده انگاشت. شهید #فاطمی را همراه با دکتر علی #شایگان چهرههای برجسته جناح چپ دولت #مصدق مینامیدند. جبهه ملی که نهضت مقاومت برآمده از آن بود، با تمام ضعفها و کاستیها، یکی از شاهکارهای سیاسی دوران معاصر ایران بود. هنوز هم پس از گذشت چهل و سه سال از #انقلاب_اسلامی و به رغم تجربههای متراکم، ایرانیان موفق نشدهاند، جبههای معادل جبهه ملی ایجاد کنند. جبهه ملی همانگونه که از نام آن بر میآید، جبههای بود ملی مبتنی بر نیروی ایرانی برای ایرانی. همه نیروهای ایرانی یعنی غیر وابسته به خارج در آن جمع بودند. لیبرال، سوسیالیست، محافظهکار، سوسیال دموکرات، استادان دانشگاه، روحانیون، بازاریان، کارمندان، وکلای دادگستری، کارگران، معلمان، دانشجویان، روزنامهنگاران، همه و همه...
🔅نهاد استبداد، اندیشه و مرام سیاسی فاطمی را تاب نمیآورد. در کمسو و بیرمق ساختن مکتب فکری او و #مصدق، همین بس که هر دو نهاد #استبداد پرور سنتی و تاریخی ما، یعنی نهاد سلطنت و نهاد خلافت (که در شکل نویناش بعنوان تئوکراسی و اولیگارشی صنفی از آن یاد میشود) گوی سبقت را از هم ربودند...
🔅شاید بتوان غایت خط فکری فاطمی را اینگونه از زبان خود او ترسیم کرد: «ما سه سال در این کشور حکومت کردیم و یکنفر از مخالفین خود را نکشتیم. برای اینکه ما نیامده بودیم برادر کشی کنیم. ما برای آن قیام کردیم که ایران را متحد کرده و دست خارجی را از کشور کوتاه کنیم.»
🔅وی در روزهای آخر به زحمت به زندگی ادامه میداد و پزشکانی که از او عیادت کرده بودند بعدها اعتراف کردند که فلج ناشی از گلوله (ترور به دست فدائیان اسلام) و بعد چاقوی چاقو کشان حامی سلطنت، تا نیمه بدن آن مرحوم را از کار انداخته بود.
✅ @Shariati_Group
🔻ادامـه