اكنون، ما و شريعتی
1.44K subscribers
1.28K photos
187 videos
82 files
1.37K links
چشم‌اندازِ نوشريعتی
Download Telegram
🔷🔆ما و مسئله شریعتی

ایمان نمديان پور

🔸دانشجوی دکتری جامعه شناسی توسعه اقتصادی بابلسر



🔹درنگاه سروش، شریعتی دین را به امر اجتماعی و ایدئولوژی تنظیم قواعد اجتماعی فرو می کاهد. از نگاه شریعتی، دینی که به درد دنیا نخورد به درد آخرت هم نخواهد خورد. نقد سروش از آنجا آغاز می شود که دین اساسا فربه تر از ایدئولوژی ها و مکتب های اجتماعی است و توان ارائه تنطیم زندگی اجتماعی را ندارد. هر چند ما شاهد حکومت دینی هستیم و دین در قامت یک قانون گذار ظاهر شد، ولیکن آنچنان که پیداست کلیت دین و قواعد فقهی توان تنطیم قواعد زیست جهان انسان معاصر را در امر قانون گذاری که یک امر مدرن است و انسان امروز از بنیاد با انسان سنتی متفاوت است را ندارد. به اعتقاد سروش دین رابطه ی انسان با خدا و معنای زندگی انسان را سامان می دهد و اساسا هدف دین معنادهی در امر شخصی است. هر چند سروش منتقد ایده های شریعتی است، اما در نگاه او شریعتی و گفتمان اصلاح گرایانه ی دینی شریعتی، تمام تلاشش بازسازی دین و احیاء دین در جهان معاصر است. به این دلیل سروش با تمام اختلاف از ابعاد روشی و نوع متفاوت نگاه به دین ، او را روشنفکری مهم در تاریخ روشنفکری ایران میداند.

#ما_و_مسئله_شریعتی
#اکنون_ما_شریعتی
#مقاله

🆔 @Shariati40


📌 برای مطالعه کامل مقاله به آدرس زیر و یا گزینه instant view مراجعه کنید.



https://telegra.ph/ما-و-مسئله-شریعتی-11-26
‍ ‍‍ ‍‍ 🔷🔆ما انقلاب کردیم که.....

🖋سوسن شریعتی

🔹« ما انقلاب کردیم که....» ، دیگر امروز جمله ای شده است چهل ساله. معمولا این جمله یا به شکل پرسشی مطرح می‌شود یا خبری. به قصد تأکید بر امر مسجلی و یا شکل دادن به اعتراضی و هر سال به دلیلی. «ما انقلاب کردیم»: که آزادی، که استقلال، که نابرابری های اجتماعی، که هفت تپه، که ازدواج کودکان، .... و نیز که حجاب، که دین،....
بر سر هر یک از این چهار کلمه چهل سال است که بحث مختومه نمی‌شود و کاملا بستگی دارد به احوالات‌مان. از همان کلمه اول شروع کنیم:

🔸«ما»: «ما» انقلاب کردیم یا آن‌ها؟ «ما» انقلاب کردیم یا «شما»؟ خارجی‌ها خواستند یا داخلی‌ها؟ مردم یا نخبگان؟ شاه یا رهبری جدید؟

🔹«انقلاب»: آن‌چه اتفاق افتاد انقلاب بود یا کودتا؟ انقلاب خوب است یا بد؟ انقلاب اسلامی بود یا دموکراتیک؟ «انقلاب»ی بود بی سلاح، با «گل و سوسن و یاسمن» یا خشن و خونین؟
«کردیم»: انقلاب‌ها را ما پی می‌ریزیم یا انقلاب‌ها می‌شوند، بخواهیم یا نه؟ محصول بحران ساختارها و سر به‌هم دادن مجموعه‌ای از مولف‌های عینی زاییده تخیل‌های شکوفا (یا معیوب)‌ و ذهنیت‌های مبدع؟ مثلاً تقصیر شریعتی بود یا فلک غدار؟ محصول مثلث معروف «خشم» یا...

🔸«که»: انقلاب کردیم که چه شود؟ همه‌ی «پس از انقلاب‌ها» را همین «که» رقم می‌زند و بر آن اساس حسرت می‌آفریند یا پشیمانی. آه! امان از این «که»ی آرزومند.

🔹چهل سالگی سن بلوغ است و قاعدتاً نه دیگر رادیکالیته جوانی را دارد و نه ذوق زدگی آغازین را . انقلاب تجربه‌ی یک زخم باشد یا خاطره‌ی یک امید، بعد از چهل سال باید بتوان مقصود و مقصد آن را توضیح داد تا فراتر از قبض و بسط‌های عاطفی یک «تجربه» بدل شود به تاریخ. از موقعیت متهم یا پیش‌شرط بدل شدن «تجربه» به تاریخ دموکراتیزه کردن خوانش از انقلاب و متولی‌زدایی از تجربه‌ای است چندصدایی، ترکیبی از ایده‌های رقیب و جبهه‌بندی‌هایی متعدد. ارزیابی تجربه تاریخی انقلاب نیز محتاج صرف توأمان زمان‌ها است؛ زمان کند فرهنگی و زمان تند حادثه؛ اورژانس لحظات ملتهب و تغییرات بطئی تمدنی... تا معلوممان شود مقصود ِ آن اگر شکل دادن به «ما»یی آلترناتیو و شکل دادن به فاعل هایی شناسا بوده است تا کجا در انقلاب و با آن به مقصد رسیده و سرنوشت ما را به کدام سمت رقم زده است؟

🔸از انقلابی بودن ما شاید چیز زیادی بر جا نمانده باشد اما در انقلابی بودن آن‌چه بی‌نظیر بود استعداد لذت بردن از مقاومت در برابر اجماع عمومی بود. آن‌هایی که واقعیت را منکرند دنبال نشانی‌اند برای امیدواری، می‌سازند وسط ویرانه؛ گل می‌کارند وسط کویر. ابسورد؟ این تعریف کی یرکه گارد از مذهب خیلی ها را مذهبی کرد: باور به ناممکن، محال، امر غریب. خب! چرا انقلابی نکند؟
ما انقلاب کردیم که... خب! شما چطور؟
همه چیز در حد فاصل همین دیروز و فردا رقم می‌خورد: «انقلاب خوب بود. انقلاب خوب است؟»

📌روزنامه اعتماد


#ما_انقلاب_کردیم_یا_انها
#انقلاب_میکنند_یا_انقلاب_میشود
#انقلاب_کردیم_که_چه_شود؟
#روزنامه_اعتماد
#یادداشت
#سوسن_شریعتی
#اکنون_ما_شریعتی

🆔 @Shariati40
‍ ‍‍ ‍ 🔷🔆ما و راه‌های نرفته

🖋 سارا شریعتی

🔸امروزه دانشجویان دغدغه‌مند به دو دسته تقسیم شده‌اند؛ یک دسته به کتاب خواندن و کار نظری مشغولند، اما با جامعه ارتباط چندانی ندارند. گروه دیگر، دانشجویانی هستند که اولویت‌شان «کنشگری اجتماعی» است و نسبت به مسائل اجتماعی دغدغه‌مندی بیشتری دارند، اما چندان دل در گرو کار‌های نظری ندارند.

🔹به این اعتبار می‌توان گفت: ما در حال حاضر با دوگانه «فعال اجتماعی» و «نظریه‌پرداز ذهنی» روبه‌رو هستیم. این دوگانه می‌تواند برای فضای دانشگاه ما آسیب جدی داشته باشد و آن را ناکارآمد کند؛ بنابراین نیاز امروز ما تلفیق این دو گروه در دانشگاه‌ها است؛ چراکه هم «امید‌های جامعه‌شناسی» ما و هم «امید‌های اجتماعی» برای تغییر جامعه ما هستند.

🔸بیست یا سی سال پیش، برای ما «فعال مدنی» اصطلاحی ناآشنا بود؛ هنوز هم فعالان مدنی در فضای روشنفکری ما اقلیت هستند. در سه – چهار دهه گذشته، جریانی که «نظم اجتماعی» را مورد نقد قرار می‌داد، با دو چهره «مبارز سیاسی» و «روشنفکر متعهد» برجسته می‌شد.

🔹«مبارز سیاسی» کسی بود که قدرت سیاسی را هدف قرار می‌داد و با آن گفتگو می‌کرد و به تعبیری، تغییر و تحولش در جامعه در گرو اصلاح قدرت سیاسی تعریف می‌شد. اما «روشنفکر متعهد» کسی بود که میدان فعالیت و تلاش‌هایش الزاماً معطوف به قدرت سیاسی نبود هرچند که به وجهی غیرمستقیم به قدرت سیاسی می‌رسید. اما مشی‌شان «آگاهی‌بخشی» بود و با کتاب، سخنرانی و کلاس درس سر و کار داشتند. بنابراین، مخاطبشان قشر فرهیخته جامعه بود.

🔸بعد از انقلاب، ما با تیپ جدیدی آشنا شدیم که نه مبارز سیاسی بود و نه الزاماً روشنفکر متعهد؛ هر چند که همپوشانی‌ها و شباهت‌هایی با این دو تیپ نیز داشت. سیاسی نبود، چون دغدغه‌اش فقط قدرت سیاسی نبود و روشنفکر متعهد نبود، چون تنها قشر فرهیخته و تحصیلکرده را خطاب قرار نمی‌داد؛ بلکه مخاطبش متن جامعه و مردمان عادی بود.

🔹این تیپ جدید، با عمق جامعه و لایه‌های پایین ارتباط برقرار می‌کرد و به نسبتی که به جامعه نزدیک می‌شد از آن تأثیر می‌پذیرفت و به میزانی که به جامعه توجه می‌کرد، از تیپ مبارز سیاسی و روشنفکر متعهد فاصله می‌گرفت. عملگراتر بود، اما در عین حال، به پشتوانه نظری باور داشت.

🔸این تیپ جدید، خواسته یا ناخواسته در نقد آن دو تیپ گذشته شکل گرفت؛ منتقد مبارزان سیاسی بود چرا که معتقد بود مبارزه سیاسی بشدت هزینه‌بر است، در نتیجه از آن فاصله می‌گرفت. از طرف دیگر، منتقد فعالیت‌های روشنفکری بود، چون این فعالیت‌ها روز به روز نخبه‌گرایانه‌تر می‌شد؛ تا آنجا که بعد از مدتی روشنفکران عرصه عمومی، قدرت و توان صحبت با متن جامعه را از دست دادند.

🔹در نتیجه، این تیپ جدید می‌خواست بر همه ضعف‌هایی که نقد اجتماعی قبل داشت، غلبه کند و الگوی جدیدی ارائه دهد. جذابیت این گروه هم در همین بود که مخاطبش نه دیگر تحصیلکرده‌ها بودند و نه قدرت سیاسی جامعه. اما نقطه ضعفش هم دقیقاً در همین امر بود؛ چرا که ادبیات مربوط به جامعه، دیر به جامعه ما وارد شد؛ جامعه‌ای که اشکال رایجی مثل «سندیکا»، «حزب» و «انجمن‌ها» را کم داشت. متأسفانه این اشکال، هنوز هم در جامعه ما آنچنان که باید وجود ندارد؛ بنابراین ظهور این تیپ اجتماعی یک غنیمت است.

🔸این تیپ جدید، دو راه پیش رو دارند؛ یکی اینکه خود را به‌صورت یک مفهوم کاملاً جدید و مدرن ارائه دهند و بخواهند از صفر آغاز کنند و با گذشته و سنت‌های جامعه خود گسست داشته باشند و در واقع در دوگانه «سنت- مدرنیته» قرار بگیرند. راه دیگر این است که از تقابل مستقیم با سنت‌ها پرهیز کنند و الگوی برخی کشور‌های اسلامی مانند مصر، تونس و جنبش‌های اجتماعی که در آن کشور‌ها شکل گرفت را پیگیری کنند.

🔹جامعه سنتی هم سازوکار‌های خاص خودش را دارد که از خلال این سازوکار، امکان آگاهی‌بخشی، حرکت تدریجی و مداوم به سوی مدرنیته و تغییرات اجتماعی فراهم می‌شود. وقتی این نقطه‌چین‌هایی که ما را از گذشته‌مان جدا می‌کند، به هم پیوند بزنیم و از مکانیزم‌های موجود در جامعه و مخزن فرهنگ و نظام جامعه استفاده کنیم، می‌توانیم امید به اصلاح و تغییر اجتماعی داشته باشیم. این جنبش از صفر شروع نمی‌شود، جنبشی است که با توجه به پیشینه و با تسویه و پالایش الگو‌های سنتی پا به عرصه اجتماع می‌گذارد و خود را بازسازی می‌کند. کنشگری اجتماعی ما امروز در گفتگو، در نسبت، در جمع و در تکمیل خودش با ظرفیت‌های سنتی جامعه است که می‌تواند پایدار باشد و می‌تواند تغییری در جامعه ایجاد کند.

#سارا_شریعتی
#ما_راه_نرفته
#یادداشت
#اکنون_ما_شریعتی

🆔 @Shariati40
♦️«پرنده و آتش» ♦️
(انتشار ِ کتابی برای ادای دین به حافظان ِروشنی ایران ِ عزیز)

▪️حدود سه سال قبل، ایده‌اش به ذهنمان رسید: در این سال‌ها، حال جامعه‌مان خوب نیست. حکمرانان، حق مردمان و داشته‌های این سرزمین را ادا نمی‌کنند. جامعه هم روز به روز بر مشکلاتش افزوده می‌شود. در چنین وضعیتی، "امید" پدیده‌ی کمیابی است. امیدی که تلاش خستگی‌ناپذیر برای بهبود وضعیت را دامن بزند. امیدی که دل‌ها را برای عبور از این زمستان مه گرفته، گرم کند.

▪️اما وجودهایی بوده‌اند که چراغ امید را در تمامی این سال‌ها زنده نگه داشته‌اند. کسانی که نه در میدان ِ پرهیاهوی سیاست، که در ساحت ِ فرهنگ و هنر، روشنایی را پرورانده‌اند. وجودهای با رکت گمنامی که بی‌صدا، چهار دهه است استخوان‌های بودن‌شان را ستون ِ ایستاده ماندن ایران ِ ناخوش‌احوال ِ این سال‌ها کرده‌اند.

▪️و ما سه سال قبل، تصمیم گرفتیم به برخی از این وجودهای روشنی‌آفرین ِ بی‌صدا، ادای دین کنیم: نهادهای فرهنگی ِ مردمی ِ مستقلی که بیش از سی سال توانسته‌باشند بخشی از هنر و فرهنگ ایران را بپرورند. وجودهایی که علیرغم تمام تفاوت‌هایشان، مذهبی یا غیرمذهبی، سنتی یا مدرن، در هنر یا ادبیات یا نشر کتاب یا انتشار مجله، تمام هستی‌شان را برای زنده‌ماندن چراغ ِ امید این جامعه وقف کرده‌اند.

▪️گاه یک کتاب‌فروشی کوچک، در یک شهر، چراغ فرهنگ‌وهنر را در دوران غربت فرهنگ‌وهنر مستقل، برای چندین دهه، روشن نگاه می‌دارد. گاه یک آموزشگاه هنری، برای چهار دهه، تنها پناهگاه‌ اهالی هنر در یک شهر ‌است. گاه یک آموزشگاه ِ فرهنگی و هنری، با سرمایه‌ای شخصی، آرشیوی غنی از موسیقی‌های بومی و محلی یک منطقه یا کشور را گردآوری و حفظ و منتشر می‌کند. گاه یک جمع فرهنگی، با برگزاری منظم سخنرانی‌ها و طرح مباحث فکری و گعده‌های اندیشه‌ای، نخبگان یک منطقه از کشور را با مباحث فرهنگی و هنری روز آشنا نگاه می‌دارد. گاه یک مجلۀ مستقل فکری، با نگارش مقالات و متون، نقش پل واسط میان روشنفکران و جامعه را در یک شهر یا استان، ایفا می‌کند. در پشت پردۀ تمامی این نهادهای فرهنگی مستقل، افراد یا جمع‌های فرهنگی و هنری بوده‌ و هستند که عمر، سرمایه‌ها و مهارت‌های خود را برای ساخت و نگهداشت این نهادها، در سکوت، صرف کرده‌ و می‌کنند.

▪️«پرنده و آتش»، اولین جلد از سری کتاب‌هایی است که به امید ِ ادای دین نوشته‌ایم: درباره کتابفروش و کتابفروشی که 42 سال است مأمن اهالی فرهنگ و هنر را در گوشه‌ای از ایران ِ عزیز، در مشهد، بوده‌است : «کتابفروشی امام» و بانی‌اش، «رضا رجب‌زاده».

▪️چاپ این کتاب هم با همت دوستان نشر آرما و به خصوص برادرمان، «محسن حسام مظاهری» میسر شد. اگر نبود صبر و همت این جمع، «پرنده و آتش» امروز به دست شما نمی‌رسید. مسیر چاپ این کتاب، حدود دو سال طول کشید، خودش ماجرایی پر قصه و غصه است؛ از ایراداتی که حضرات بر کلیت کتاب گرفتند و آن را به به صفاتی متهم کردند که در مخیله نمی‌گنجید. اما چه باک، که روایت ِ چنین داستان‌های ِ پر از صبر و امیدی، باید خودش هم نشانی از تحمل رنج و صبر و امید را داشته‌باشد.

▪️کتاب را به میرزا حسن رشدیه، پوران شریعت رضوی و تمامی معلمان صبور ِ گمنام ِ قدرنادیده‌ی ایران تقدیم کرده‌ایم؛ کسانی که نمادهای ِ مقاومت و صبر و آفریدن روشنایی در زمانه‌شان بوده و هستند. به خصوص این روزها که صدای رنج‌هایشان، از هر کوی و برزنی شنیده می‌شود.

▪️عمری باشد، در گام ِ بعدی، به سراغ وجودهای ماه و نهادهای با برکت فرهنگی و هنری مستقل دیگری می‌رویم و داستان ِ امید و وقف ِ وجودشان برای این سرزمین را روایت می‌کنیم. به تعبیر ِ زیبای ِ علی رجب‌زاده، «می‌گویند که وقتی حضرت ابراهیم را در آتش انداختند، پرنده‌ای کوچک پروازکنان می‌رفت و در منقار خودش آب جمع می‌کرد و می‌آمد و بر آن آتش عظیم چند قطره آب می‌ریخت. خاموش نمی‌شد، اما کارش را انجام داده‌ بود. فکر می‌کنم باید مثل آن پرنده بود. ما باید کار خودمان را بکنیم. باید کاری کنیم.» بله! باید «کاری» کنیم!

▫️مشخصات کتاب: «پرنده و آتش» (شناخت اجتماعی "انتشارات امام" مشهد)، نویسندگان: مهدی سلیمانیه و لیلا طباطبایی یزدی، با مقدمه دکتر هادی خانیکی، نشر آرما، 1400.

▫️لینک‌های تهیه کتاب: (به روز می‌شود)
https://www.iranketab.ir/book/63658-parandeh-va-atash

راهیانه|ایده‌نوشت‌های مهدی سلیمانیه|@raahiane
#سیاه_مشق|#روشنا|#ما|#ایران_عزیز|#جامعه‌شناسی|#جامعه