اكنون، ما و شريعتی
1.43K subscribers
1.27K photos
186 videos
81 files
1.37K links
چشم‌اندازِ نوشريعتی
Download Telegram
🔷🔸از مسگر آباد تا امام زاده عبدالله

🎙مصاحبه با دکتر غلامرضا شریعت رضوی(برادر بزرگ آذر شریعت رضوی)

📌به مناسبت 16 آذر روز دانشجو

🔹تاریخ: 15 آذر 1358

🔸16 آذر سال 1332 بود. درست چند ماه از کودتای ساختگی 28 مرداد که از طرف سیای آمریکا ایجاد شده بود می گذشت. تهران حکومت نظامی بود و قرار بود که نیکسون (آن وقت معاون روزولت بود) بیاید ایران. تمام عناصر ضد دولتی تجهیز می شدند که یک تظاهرات وسیعی بر علیه نیکسون تدارک ببینند. به این دلیل محل تمام تظاهرات ضد دولتی دانشگاه تهران بود. از مدت ها قبل علاوه بر اینکه دانشگاه توسط سربازان شاهی محاصره شده بود در داخل محوطه دانشگاه هم سربازان بودند. حتی در کریدور دانشکده ها هم رفت و آمد می کردند.
*روز 16 آذر من با برادرم از خانه بیرون رفتیم. من سال 4 پزشکی بودم و در بیمارستان پهلوی سابق کارآموزی می رفتم و ایشان می رفت دانشکده. آن روز گویا در یکی از کلاس های دانشکده که مشغول درس بودند[دانشجویی] برای چند نفر از سربازانی که در اطراف پنجره کلاس بودند -آنطور که بعد خودشان گفتند -شکلک درآوردند و یا به قول خودشان اهانت کردند. آنها موضوع را به افسرشان گفتند و افسرشان به هنگامی که استاد مشغول درس دادن بود وارد کلاس می شوند و قصد داشتند که دانشجوی مورد نظر را با خودشان ببرند . استاد اعتراض می کند و می گوید مادامی که کلاس رسمیت دارد و تمام نشده شما حق دستگیری اینان را ندارید.ولی آن ها به زور متوسل می شوند و خشونت می کنند که باعث می شود استاد با اعتراض کلاس را ترک بکند و می رود نزد رئیس دانشکده . زنگ دانشکده هم بی موقع به صدا در می آید
🔹 دانشجوها از کلاس خارج می شوند و در کریدور مرکزی دانشکده فنی جمع می شوند و شروع می کنند به اعتراض کردن و شعار دادن بر علیه رژیم. از جمله برادر من، شهید مهدی [آذر] شریعت رضوی- که همیشه در تمام تظاهراتی که بر علیه دستگاه در آن زمان به پا می شد شرکت می کرد و از هر فرصتی برای رسوا کردن رژیم شاه استفاده می کرد- شروع می کند به به شعار دادن بر علیه شاه و دستگاه و اعتراض کردن بر علیه وضع موجود که افسر گارد محافظ دانشگاه دستور تیراندازی می دهد و دقیقا برادر ما هدف گیری می شود. به طوریکه دفترچه ای که در جیب بغل ایشان بوده و لباس و کارت تحصیلی اش را به ما دادند آثار گلوله که دقیقا به قلبش نشانه گیری کرده رویش هست و ایشان با آن 2 نفر از یارانش احمد قندچی و مصطفی بزرگ نیا در اثر اصابت گلوله نقش بر زمین می شوند.
* دانشجو ها متفرق می شوند و بعد این 3 نفر - که در همان لحظات [اول] نمرده اند چون هنوز بعد از خوردن گلوله بر علیه شاه شعار ادامه داشته و آثار سر نیزه که به پای مهدی فرو می کنند وجود داشته- بالاخره به وسیله کامیون های ارتشی منتقل می شوند به بیمارستان ارتش. پزشکی که در آن بیمارستان بوده و بعد برای ما نقل نقل کرده اند( برادرش از همدوره ای های ما بود تعریف می کرد ) وقتی که می خواستند این اجساد را از کامیون خارج کنند، کف کامیون خون ایستاده بود. به طوری که همان روز مرحوم قندچی و بزرگ نیا منتقل می شوند به امامزاده عبدالله و آنجا به خاک سپرده می شوند.ما بعد از اینکه از بیمارستان می خواستیم برگردیم گفتند که دانشگاه شلوغ شده و یک عده از دانشجویان را تیر زده اند. به هر حال ما رفتیم بیمارستان ارتش، جواب درستی ندادند و بعد جسته و گریخته گفتند که این سه نفر شهید شده اند و منتقل شده اند به گورستان. ما رفتیم گورستان مسگر اباد ، دیدیم که سرباز هست و ما را راه ندادند و گفتند که خوب اگر اینجا آوردند، دفن شده اند. روز بعد شنیدیم که خودشان شبانه برده اند ددرگورستان دفن کرده اند. بعد توسط یکی از آشنایان از مسگر اباد آوردیم امامزاده عبدالله و پهلوی قندچی و بزرگ نیا دفن کردیم.»


#شریعت_رضوی
#جنبش_دانشجویی
#مصاحبه
#اکنون_ما_شریعتی

🆔@Shariati40