🔷🔆آرزونامه ای برای جمعیت امام علی
🖋حمید رضا همت آبادی
به نام خدای مهربان و عادل
به حضور قاضی محترم شعبه ای که شماره اش را نمی دانم
موضوع: اظهار شهادت درباره «جمعیت امام علی (ع)»
🔸رجاء واثق دارم، که به عنوان شاهد، به دادگاه خوانده شوم تا از لحن کلام و سوز گفتار، صداقتم را دریابید.
شهادت میدهم که:
در سال های پیشین، در هنگامه ای که آموزش و پرورش از پذیرش کودکان بی شناسنامه عاجز شده بود و اجازه ثبت نامِ آنان را نداشت؛ گفتگو و رایزنی هم به جایی نرسیده بود، که با نام «جمعیت امام علی (ع)» آشنا شدم..
در مشهدِ ما، آنان دو سرپناه ساخته بودند - به عنوان مدرسه - تا پناهگاه این بچه های رانده شده از تحصیل باشد.
🔹شهادت میدهم که به اتفاق استاد حسین افشین منش، نویسنده و متخصص تعلیم و تربیت، به دیدن یکی از این مدارس رفته ام. لطفا نام استاد افشین منش را، از باب محکم کاری، به این شهادت نامه اضافه فرمایید.
🔸مشتاق بودیم و زودتر از موعد به مدرسه رسیدیم. بزودی فهمیدیم که در این احساس، تنها نیستیم و بچهها هم، پشتِ درِ ناگشوده، در اشتیاقند - باکیف و لباس هایی نو نوارتر از آن چه انتظار داشتیم. حالا میگویم: مدرسه! شباهتی به ساختمان مدارس دولتی که نداشت. بلکه خانهای کهنه و بزرگ تر از خانه های حقیر محله، که اجاره کرده بودند.
🔹معلم های مدرسه هم یک به یک از راه رسیدند. دختران و پسرانی جوان، که بچه ها «خاله» و «عمو» صدای شان میکردند.
در سال های معلمی چنین بچه هایی مشتاق، کم تر دیده بودم. راز این اشتیاق را بزودی دریافتم؛ مدرسه آنان را پذیرفته بود. پناهشان داده بود.
آقای قاضی! شما باید شش ساله باشید و به مدرسه راه تان نداده باشند و در کنار رنج فقر و نداری، هر روز مدرسه رفتن بچه های همسایه را دیده باشید تا از اشتیاق آنان سردرآورید.
🔸«خاله» و «عمو»یی، بچه ها را به حیاط محقر بردند و بازی پر جنب و جوشی را آغاز کردند.
خانم مدیر جوان توضیح میداد که ناچارند، تا حد ممکن، انرژی بچه ها را تخلیه کنند و من شاهد کار سخت آنان برای سرگرم و شاد نگه داشتن بچهها بودم.
🔸جناب قاضی!
استاد افشین منش، در ارتباط برقرار کردن با بچه ها استاد است، با آنان گفتگو میکرد. گاهی هم به «خاله» و «عمو»ها نکتهای تربیتی میگفت. اما من تنها شاهد بودم و امروز هم آماده هستم تا در دادگاه شهادت بدهم که چه ماجراهایی را دیدهام:
کودکی که چهار - پنج ساله مینمود، اما هشت سالی داشت و با فریاد میخواست سرش را به دیوار بکوبد؛ چون قصد استعمال «ناس» داشت و «خاله» مانعش شده بود. و «خاله»ی جوان چه مهارتی داشت در کنترل اوضاعی چنین بحرانی!
سرِ کلاسی، از آرزوی بچه ها پرسیدم. پسرکی که شش ساله مینمود، بی درنگ گفت: شناسنامه آقا!
پسر دیگری پیراهنش را درآورده بود تا برای تفاخر تنش را نشان دهد. سرتاسرش بدنش پر بود از چیزی شبیه به زخم چاقو. میپرسم چه شده، پسرک به جای پاسخ میخندد. خوشحالم که توضیح نداد از تحملام بیرون بود.
🔹وقت چاشتِ بچهها، لقمهای نان و پنیر و سبزی را مهمان شان شدیم. لقمهای به دست، بین بچه ها، میگشتم و سق میزدم، دخترکی به سویم آمد که سرِکلاس، از آرزویش برای معلمی گفته بود و من تشویقش کرده بودم. به امید آن که جهان تا آن زمان مهربان تر شده باشد. جثهاش کوچک بود خیلی کوچک تر از سن و سالش. لقمه اش را نصف کرد وخندان و شرمگین نصفه اش را تعارفم کرد.
گفتم: خورده ام دختر جان!
دوباره خندید و گفت: اما آقا شما چاقید!
هنوز هم این خاطره گریهام میاندازد.
آقای قاضی! خواستم شهادت نامهای بنویسم اما اجازه دهید آرزونامه شود. آرزو میکنم دخترک تصمیمش را عوض کند، از هزار و یک مانع بگذرد و قاضی یا رئیس جمهور شود. او چه خوب میدانست آدم های چاق با یک ساندویچ کوچک سیر نمیشوند.
باقی سلامت شما
#نهاد_مدنی
#خانه_ایرانی
#جمعیت_امام_علی
#اکنون_ما_شریعتی
#حمید_رضا_همت_آبادی
#یادداشت_اختصاصی
#اکنون_ما_شریعتی
🆔 @Shariati40
🖋حمید رضا همت آبادی
به نام خدای مهربان و عادل
به حضور قاضی محترم شعبه ای که شماره اش را نمی دانم
موضوع: اظهار شهادت درباره «جمعیت امام علی (ع)»
🔸رجاء واثق دارم، که به عنوان شاهد، به دادگاه خوانده شوم تا از لحن کلام و سوز گفتار، صداقتم را دریابید.
شهادت میدهم که:
در سال های پیشین، در هنگامه ای که آموزش و پرورش از پذیرش کودکان بی شناسنامه عاجز شده بود و اجازه ثبت نامِ آنان را نداشت؛ گفتگو و رایزنی هم به جایی نرسیده بود، که با نام «جمعیت امام علی (ع)» آشنا شدم..
در مشهدِ ما، آنان دو سرپناه ساخته بودند - به عنوان مدرسه - تا پناهگاه این بچه های رانده شده از تحصیل باشد.
🔹شهادت میدهم که به اتفاق استاد حسین افشین منش، نویسنده و متخصص تعلیم و تربیت، به دیدن یکی از این مدارس رفته ام. لطفا نام استاد افشین منش را، از باب محکم کاری، به این شهادت نامه اضافه فرمایید.
🔸مشتاق بودیم و زودتر از موعد به مدرسه رسیدیم. بزودی فهمیدیم که در این احساس، تنها نیستیم و بچهها هم، پشتِ درِ ناگشوده، در اشتیاقند - باکیف و لباس هایی نو نوارتر از آن چه انتظار داشتیم. حالا میگویم: مدرسه! شباهتی به ساختمان مدارس دولتی که نداشت. بلکه خانهای کهنه و بزرگ تر از خانه های حقیر محله، که اجاره کرده بودند.
🔹معلم های مدرسه هم یک به یک از راه رسیدند. دختران و پسرانی جوان، که بچه ها «خاله» و «عمو» صدای شان میکردند.
در سال های معلمی چنین بچه هایی مشتاق، کم تر دیده بودم. راز این اشتیاق را بزودی دریافتم؛ مدرسه آنان را پذیرفته بود. پناهشان داده بود.
آقای قاضی! شما باید شش ساله باشید و به مدرسه راه تان نداده باشند و در کنار رنج فقر و نداری، هر روز مدرسه رفتن بچه های همسایه را دیده باشید تا از اشتیاق آنان سردرآورید.
🔸«خاله» و «عمو»یی، بچه ها را به حیاط محقر بردند و بازی پر جنب و جوشی را آغاز کردند.
خانم مدیر جوان توضیح میداد که ناچارند، تا حد ممکن، انرژی بچه ها را تخلیه کنند و من شاهد کار سخت آنان برای سرگرم و شاد نگه داشتن بچهها بودم.
🔸جناب قاضی!
استاد افشین منش، در ارتباط برقرار کردن با بچه ها استاد است، با آنان گفتگو میکرد. گاهی هم به «خاله» و «عمو»ها نکتهای تربیتی میگفت. اما من تنها شاهد بودم و امروز هم آماده هستم تا در دادگاه شهادت بدهم که چه ماجراهایی را دیدهام:
کودکی که چهار - پنج ساله مینمود، اما هشت سالی داشت و با فریاد میخواست سرش را به دیوار بکوبد؛ چون قصد استعمال «ناس» داشت و «خاله» مانعش شده بود. و «خاله»ی جوان چه مهارتی داشت در کنترل اوضاعی چنین بحرانی!
سرِ کلاسی، از آرزوی بچه ها پرسیدم. پسرکی که شش ساله مینمود، بی درنگ گفت: شناسنامه آقا!
پسر دیگری پیراهنش را درآورده بود تا برای تفاخر تنش را نشان دهد. سرتاسرش بدنش پر بود از چیزی شبیه به زخم چاقو. میپرسم چه شده، پسرک به جای پاسخ میخندد. خوشحالم که توضیح نداد از تحملام بیرون بود.
🔹وقت چاشتِ بچهها، لقمهای نان و پنیر و سبزی را مهمان شان شدیم. لقمهای به دست، بین بچه ها، میگشتم و سق میزدم، دخترکی به سویم آمد که سرِکلاس، از آرزویش برای معلمی گفته بود و من تشویقش کرده بودم. به امید آن که جهان تا آن زمان مهربان تر شده باشد. جثهاش کوچک بود خیلی کوچک تر از سن و سالش. لقمه اش را نصف کرد وخندان و شرمگین نصفه اش را تعارفم کرد.
گفتم: خورده ام دختر جان!
دوباره خندید و گفت: اما آقا شما چاقید!
هنوز هم این خاطره گریهام میاندازد.
آقای قاضی! خواستم شهادت نامهای بنویسم اما اجازه دهید آرزونامه شود. آرزو میکنم دخترک تصمیمش را عوض کند، از هزار و یک مانع بگذرد و قاضی یا رئیس جمهور شود. او چه خوب میدانست آدم های چاق با یک ساندویچ کوچک سیر نمیشوند.
باقی سلامت شما
#نهاد_مدنی
#خانه_ایرانی
#جمعیت_امام_علی
#اکنون_ما_شریعتی
#حمید_رضا_همت_آبادی
#یادداشت_اختصاصی
#اکنون_ما_شریعتی
🆔 @Shariati40
🔷💢جمعیت دانشجویی امام علی و آیه شریفه فمن یعمل مثقال ذره خیر یره
🖋تقی حق بین
🔸دلیل این همه فشار چیست؟ ، از دوم تیر ماه که شارمین میمندی نژاد را در خانه اش بازداشت کردند تا اسفند 99 که زمزمه انحلال آن توسط وزارت کشور بجریان افتاده است، جامعه دغدغه مند ما نمیداند که با "سمن"ی که در کل کشور بیشترین سهم را در همدردی و همراهی با ضعفا و محرومین و فقیران داشته است،به چه دلیلی باید چنین برخوردی بشود
🔹چرا ایرادات جمعیت امام علی را شفاف بیان نمیکنند تا همه مردم بدانند که این جمعیت کجای کارش اشتباه بوده که لایق انحلال باشد؟ و اگر نکته اشتباهی در رزومه کاری این جمعیت نیست چرا با شارمین میمندی نژاد چنان برخوردی میشود؟و برای انحلال ان دلیلی ارائه نمیشود، حتی اگر احیانا عدولی از اساسنامه صورت گرفته باشد ( در خبر های غیر رسمی چنین موضوعی را مطرح کرده اند)نمیشد با یک تذکر ساده بسنده کرد؟ این همه حسن و کارایی که نباید به بهانه های واهی نادیده گرفته شود. اگر اعتقادی به "فمن یعمل مثقال خیره یره" داشته باشیم اگر اراده ای استوار بر ساختن و تعامل میبود قطع به یقین حاکمیت راه را برای جمعیت امام علی باید هموارتر میکرد.
🔸 مگر نه اینکه ما برای "وصل کردن آمدیم" پس باید بدانیم که حدود 700 زن سرپرست خانواده و هزاران کودک و خانواده کم بضاعت وامدار کمکهای جمعیت امام علی هستند ، و اگر برای "فصل کردن آمدیم" که آن حدیث دیگریست.
🔹ما خود بعینه شاهد بودیم که در زمان سیل خوزستان با نصب و راه اندازی یک دستگاه تسویه آب و تانکری جهت 3 تا از روستا های خوزستان توسط کارگروه امداد پوران شریعت رضوی اهالی میگفتند که کارایی امداد پوران خیلی بیشتر از کارایی دولت برایشان بوده!!!
🔸حال مقایسه کنید کارایی جمعیت امام علی را با این حجم از خدمات به آموزش کودکان و بهبود کیفی زندگی خانواده های فقیر در مقایسه با دیگر "سمن" ها و "NGO" ها
🔹دولت و حاکمیت وقتی خود توانایی حل مشکلات مردم را ندارد و در هر برهه ای دست نیاز به مردم دراز میکند چرا باید یکی از بازوهای توانای مردمی را که کاری جز باز کردن گره از زندگی عده ای از هموطنانمان داشته و دارد را قطع کند؟
🔸انگار که کمک به مردم هم باید از فیلتر حاکمیت بگذرد و اگر کسی به کودکان کار و فقرا خدمتی بکند بدون گذر از فیلتر دولتی محکوم به انحلال است، آنهم بدون جرم و جنایت، راستی اگر جمعیت امام علی لایق انحلال هست این همه موسسه های قارچ گونه که پول و سرمایه مردم را به یغما بردند و به ریش همین مردم خندیدند لایق چه برخوردی بودند؟؟؟ همانا که عدل تعریف ساده ای دارد ، "قرار گرفتن هر چیزی سر جای خود"، اگر میبینیم هیچ چیز سرجای خودش نیست دلیلش همین نبود عدالت در جامعه است.
🔹کودکان "خانه های ایرانی" سراسر کشور چشم براه کمکهای جمعیت دانشجویی امام علی هستند ، نگذاریم "خانه های ایرانی" جمعیت امام علی سوت و کور شوند و بچه ها سرخورده از این ندانم کاری، هنوز کوچه گردان عاشق کارشان تمام نشده است.
#انحلال
#نهاد_مدنی
#امداد_رسانی
#خانه_ایرانی
#جمعیت_امام_علی
#تقی_حق_بین
#یادداشت_اختصاصی
#اکنون_ما_شریعتی
🆔 @Shariati40
🖋تقی حق بین
🔸دلیل این همه فشار چیست؟ ، از دوم تیر ماه که شارمین میمندی نژاد را در خانه اش بازداشت کردند تا اسفند 99 که زمزمه انحلال آن توسط وزارت کشور بجریان افتاده است، جامعه دغدغه مند ما نمیداند که با "سمن"ی که در کل کشور بیشترین سهم را در همدردی و همراهی با ضعفا و محرومین و فقیران داشته است،به چه دلیلی باید چنین برخوردی بشود
🔹چرا ایرادات جمعیت امام علی را شفاف بیان نمیکنند تا همه مردم بدانند که این جمعیت کجای کارش اشتباه بوده که لایق انحلال باشد؟ و اگر نکته اشتباهی در رزومه کاری این جمعیت نیست چرا با شارمین میمندی نژاد چنان برخوردی میشود؟و برای انحلال ان دلیلی ارائه نمیشود، حتی اگر احیانا عدولی از اساسنامه صورت گرفته باشد ( در خبر های غیر رسمی چنین موضوعی را مطرح کرده اند)نمیشد با یک تذکر ساده بسنده کرد؟ این همه حسن و کارایی که نباید به بهانه های واهی نادیده گرفته شود. اگر اعتقادی به "فمن یعمل مثقال خیره یره" داشته باشیم اگر اراده ای استوار بر ساختن و تعامل میبود قطع به یقین حاکمیت راه را برای جمعیت امام علی باید هموارتر میکرد.
🔸 مگر نه اینکه ما برای "وصل کردن آمدیم" پس باید بدانیم که حدود 700 زن سرپرست خانواده و هزاران کودک و خانواده کم بضاعت وامدار کمکهای جمعیت امام علی هستند ، و اگر برای "فصل کردن آمدیم" که آن حدیث دیگریست.
🔹ما خود بعینه شاهد بودیم که در زمان سیل خوزستان با نصب و راه اندازی یک دستگاه تسویه آب و تانکری جهت 3 تا از روستا های خوزستان توسط کارگروه امداد پوران شریعت رضوی اهالی میگفتند که کارایی امداد پوران خیلی بیشتر از کارایی دولت برایشان بوده!!!
🔸حال مقایسه کنید کارایی جمعیت امام علی را با این حجم از خدمات به آموزش کودکان و بهبود کیفی زندگی خانواده های فقیر در مقایسه با دیگر "سمن" ها و "NGO" ها
🔹دولت و حاکمیت وقتی خود توانایی حل مشکلات مردم را ندارد و در هر برهه ای دست نیاز به مردم دراز میکند چرا باید یکی از بازوهای توانای مردمی را که کاری جز باز کردن گره از زندگی عده ای از هموطنانمان داشته و دارد را قطع کند؟
🔸انگار که کمک به مردم هم باید از فیلتر حاکمیت بگذرد و اگر کسی به کودکان کار و فقرا خدمتی بکند بدون گذر از فیلتر دولتی محکوم به انحلال است، آنهم بدون جرم و جنایت، راستی اگر جمعیت امام علی لایق انحلال هست این همه موسسه های قارچ گونه که پول و سرمایه مردم را به یغما بردند و به ریش همین مردم خندیدند لایق چه برخوردی بودند؟؟؟ همانا که عدل تعریف ساده ای دارد ، "قرار گرفتن هر چیزی سر جای خود"، اگر میبینیم هیچ چیز سرجای خودش نیست دلیلش همین نبود عدالت در جامعه است.
🔹کودکان "خانه های ایرانی" سراسر کشور چشم براه کمکهای جمعیت دانشجویی امام علی هستند ، نگذاریم "خانه های ایرانی" جمعیت امام علی سوت و کور شوند و بچه ها سرخورده از این ندانم کاری، هنوز کوچه گردان عاشق کارشان تمام نشده است.
#انحلال
#نهاد_مدنی
#امداد_رسانی
#خانه_ایرانی
#جمعیت_امام_علی
#تقی_حق_بین
#یادداشت_اختصاصی
#اکنون_ما_شریعتی
🆔 @Shariati40