اكنون، ما و شريعتی
1.41K subscribers
1.31K photos
196 videos
86 files
1.4K links
چشم‌اندازِ نوشريعتی
Download Telegram
🔷🔆مابین غلغله و زلزله

📌بحثی درباره‌ی «ادبیات دگرگونی» شریعتی

🎙هدی صابر

📌منبع: متن سخنرانی در سی‌امین سالگرد شهادت شریعتی

🔹تاریخ: خرداد ۱۳۸۶

(به مناسبت سالروز تولد هدی صابر)

🔆... شریعتی با علی، با حسین، با ابوذر، سلمان و فاطمه این‌گونه کرد؛ شخصیت‌هایی جدید و واقعی از آن‌ها ترسیم کرد و تشخیصی نو به آن‌ها بخشید که قبل از آن در جامعه‌ی سنتی ما موجود نبود.

🔆شریعتی همه‌ی تمهیدات مکانی و زمانی و فضاپردازانه را فراهم کرد برای تجسم ابوذر، برای تجسم حج، که گویی انسان همزمان با او طواف می‌کند.

📌مطالعه کامل متن در لینک زیر


http://drshariati.org/?p=3109


#سخنرانی
#هدی_صابر
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی

🆔 @Shariati_SCF
یادمان_دهمین_سالگرد_عزت‌الله_و_هاله_سحابی_و_هدی_صابر.pdf
40.8 MB
🔴 ویژه نامه دهمین سالگرد درگذشت مهندس عزت الله سحابی،
شهادت هدی صابر و شهادت هاله سحابی


با آثاری از : لطف الله میثمی، محمود دردکشان، کمال اطهاری، محمدحسین رفیعی، احسان شریعتی ، مسعود پدرام ، فاطمه گوارایی سعید مدنی ، علیرضا رجایی، سوسن شریعتی، علیرضا بهشتی، ابوطالب آدینه وند، سارا شریعتی، حسین موسوی ، محمد رضایی ، محترم رحمانی، فرشاد مومنی و .....

#هدی_صابر
#هاله_سحابی
#عزت‌الله_سحابی



https://t.me/DaghdagheIran
https://instagram.com/daghdaghe.iran?utm_medium=copy_link
🔴 شاهد صابر تاریخ

♻️حمیدرضا عابدیان

🔺تاریخ برای صابر یک پهنه ی وسیع برای مشاهده است. در حالیکه برخی از تغییر صورتبندی های اجتماعی به بی نیازی از تجربیات تاریخی رسیده و دوره ی خود را متمایز از سایر دوره های تاریخی ارزیابی می کنند و آن را تجربه ای یگانه و یکه می پندارند، صابر به درستی فهمیده بود که آگاهی تاریخی تا چه اندازه می تواند از هدررفت امکانات و نیروهای اجتماعی جلوگیری کند. از این زاوبه تاریخ برای صابر نه بازخوانی ملال آور رویدادهایی ست که در گذشته هایی دور واقع شده اند بلکه عرصه ای برای کشف و برکشیدن مفاهیمی فرا دورانی جهت روئینه کردن جنبش های جاری و آینده بوده است.

🔸در این مسیر او بسیار خلاق و مبدع جلوه می کند.در روایت او از تاریخ ما با کثیری از ترکیبات بدیع مواجه ایم که برای هر تاریخ پژوه و کنشگری الهام بخش و دیده گشاست. یکی از این ترکیبات "تمیز تاریخی" است. ذیل این مفهوم صابر نشان می دهد در مقاطع مختلفی از تاربخ معاصر، نیروهای موثری که واجد ظرفیت های عظیم اجتماعی نیز بوده اند، چگونه با تحلیل ها و تمیز غلط خود، امکانات و نیروها را هدر داده و در شکست جنبش ها نقش بازی کرده اند.

🔺هرچند او در تماشاگه تاریخ یک ناظر بی طرف نبوده و دلدادگی اش به برخی از اشخاص و جریان ها امری نیست که از دید مخاطب پنهان بماند اما این مانع از آن نمی شود که روایتش از تاریخ یکسویه و جانبدارانه و تهی از انصاف به نظر برسد. معمولا دلدادگی ها و دلزدگی ها، روایات تاربخی را به دفاعیه و یا کیفرخواست تبدیل می کند اما روایت صابر از تاریخ سعی می کند تا حد امکان از این عوارض مصون بماند بویژه آنجا که ابراهیم وار با عیار و سنجه ی نقد، بت واره ی محبوب ترین چهره ها را در معبد تاریخ می شکند.

🔸شاهد مثال این فقره، نقد او به رهبر فقید نهضت ملی دکتر محمد مصدق و نیروهای صادق ملی در فراز چهارم از سلسله درس گفتارهای "هشت فراز، هزار نیاز" است. صابر معتقد است که رهبری نهضت و همراهان او در جبهه ی ملی علاوه بر ضعف تئوریک، از سامان دادن به نیروهای فراوانی که نهضت پرشور ملی آزاد کرده بود سرباز زدند و به جای "توزیع و تخصیص منابع و کادرها" غالبا در دولت و مجلس و کارهای دیوانی مستقر شدند [به عبارت خود او : حوزه ی حاد سیاسی] و در عرصه ی کار مدنی پا را از خطابه و مقاله و مصاحبه و تحلیل فراتر نگذاشتند. این چنین بود که حوزه ی تشکیلات، حوزه ی تئوریک و ایدئولوژیک، حوزه ی سازمان دهی و ارتباطات اجتماعی بر زمین ماند تا نهضت از همین منافذ زمین گیر شود! صابر می پرسد که آیا این شگفت نیست در حالیکه از یک سو دربار و ارتجاع و حتی لمپن ها و لجاره ها تشکیلات داشته و از سوی دیگر بزرگترین حزب منتقد دولت نیز واجد یک تشکیلات کارآمد بوده است، جبهه ی ملی یک تشکیلات ماکتی و میان تهی باقی می ماند که بین این دو نیرو تحلیل می رود؟

🔺با ناکامی جنبش اصلاحات و برآمدن دولت احمدی نژاد، صابر همین نقد را با وام گیری از یک مقاله انتقادی در نشریه ی عصرما [ارگان سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی] متوجه ی اصلاح طلبان می کند. اینکه غالبا در دولت و مجلس مستقر شدند، در ژورنالیسم خانه کردند، از کار تئوریک، تشکیلاتی و سازماندهی نیروهای آزادشده ی جنبش اصلاحی سرباز زدند تا جنبش به همان سرنوشتی دچار شود که نهضت و سران و رهبران آن با همان اتهامی مواجه باشند که جبهه و شهیرترین حزب عضو آن یعنی "حزب ایران" که منتقدین آن را حزب "کارگزینی" می خواندند!

🔸هرچند فقدان مصیبت بار و جبران ناپذیر صابر در دهه ی نود هیچ معلوم مان نمی دارد که اگر او امروز در میان مان بود، چه مواجهه ای با اصلاح طلبان می داشت اما اینقدر روشن است که او برای نقد هر نیرویی یک اسلوب روشن داشت و آن اینکه معتقد بود هر نیرویی را می باید "در جای خودش و بر اساس روش و مشی خودش" مورد ارزیابی قرار داد چنانکه هیچ انتظار نداشت تا مصدق علم جمهوری خواهی برافرازد و یا اینکه حنیف مشعل پارلمان را بیفروزد!


#هدی_صابر
#هاله_سحابی
#عزت‌الله_سحابی
#حمید‌رضا_عابدیان

https://bit.ly/2Sghihq
https://t.me/DaghdagheIran
https://instagram.com/daghdaghe.iran?utm_medium=copy_link
💢 هاله در حبس!

🔸زندان از صبوری اش کم می‌آورد

❇️عاطفه نبوی

🔺 در بند موسوم به قرنطینه متادون بودیم که هاله وارد زندان شد. بهمن ماه بود ۱۱یا ۱۲ بهمن. ورودی‌های‌مان زیاد شده بود، بیشتر از تعداد تخت‌ها. هاله که آمد چند تا از بچه‌ها خواستند داوطلبانه تختشان را خالی کنند و جایشان را به او بدهند، قبول نکرد، کف خواب ماند. پای یکی از تخت‌ها روی پتوی ملافه شده‌ای می‌خوابید و وسایلش را هم همانجا کنارش می‌چید.

▪️خوردن غذای زندان در درازمدت سخت بود و غیرقابل تحمل، از زور بیمزگی و بی‌خاصیتی، مواد اولیه هم برای آشپزی نبود، خیلی وقت‌ها تن‌ماهی و یا کنسرو مرغ می‌خریدیم و می‌خوردیم، هاله اما دایم غصه‌ی دور ریختن غذای زندان را می‌خورد و برای کمتر دور ریختن بیشتر از آن می‌خورد. دایم در حال چانه زدن با ماموران بود که برایمان غذای کمتری بیاورید، مواد اولیه را بدهید خودمان بپزیم گوش کسی بدهکار نبود، تا بعدها که دیگر هاله رفته بود و ما بالاخره توانستیم مجابشان کنیم که به ما مواد خام و‌ امکان آشپزی بدهند.

🔺 دستش دایم به کاری بود؛ یا نشسته بود و بچه‌ها را که مشغول مطالعه، بافتن، تماشای تلویزیون یا درازکش در تخت غرق افکارشان بودند، طراحی می‌کرد، یا در حال مطالعه و نت‌برداری بود و یا مباحثه با کسی.

▪️ پیش از آنکه هاله بیاید هم گروه‌های مختلفی از بچه‌ها کار مشترک می‌کردند؛ کتابخوانی، آموزش زبان و ... با ورود هاله اما کار جمعی صفای دیگری گرفت. مدارای آمیخته به شوخ طبعی و سوادش، هم کلاس زبان فرانسه‌اش را جذاب می‌کرد و هم همه را پای کلاس تاریخ شفاهی‌اش می‌نشاند. بالاخص آنجایی که از نوفل لوشاتو می‌گفت و مدت حضورش در آن روستا و خانه، همراه آقای خمینی. تعاریفش با طنز و نقدی خوشایند آمیخته بود، همزمان تلاش می‌کرد تا جایی که حافظه‌اش یاری می‌کرد روایت‌هایش دقیق و وفادار به واقعیت باشد.

🔺 در همان زمان کوتاه به درستی دریافته بود که ملال و روزمرگی در روزهای تکراری زندان بزرگترین چالش پیش روی زندانی است و از هیچ تلاشی برای خنداندن و سرگرم کردن بچه‌ها و ترک انداختن بر دیوار این ملال فروگذار نمی‌کرد. انصافا هم خوب از پس آن برمی‌آمد.

▪️ استعداد تئاتر و نمایش داشت و اکثر تبلیغات تلویزیونی قبل از انقلاب را از بر بود. با تمام ادا و اطوار هایش. یک نقش ثابت هم داشت در نمایش‌های گاه و بیگاه‌مان، «مادر احمدی نژاد» پسرش روی دستش مانده بود و هیچ جوره نمی‌توانست آبش کند. فی البداهه داستان‌هایی می‌تراشید و در قالب همان مادر احمدی نژاد، درشت بار فرزند ناخلفش می‌کرد.

🔺 حبس در حضور هاله سبک‌تر می‌گذشت. انگار بی آنکه بفهمی بخشی از بار تو را برمی‌داشت و این کار را چنان با جان و دل و سرخوشانه می‌کرد که گویی او آنجاست که فقط آن کار را بکند و بس.

▪️ رنج را خوب می‌شناخت. این را از توجه خاصش به کسانی که به دلایلی در رنج بیشتری بودند، یا در حال گذراندن روزهای سختتری از بقیه بودند می‌شد فهمید.

🔺 همبندی بدقلقی داشتیم که نه کسی برایش پول می‌ریخت و نه حاضر بود در همان بند با کسی حرف بزند، ارتباط بگیرد یا کمکی قبول کند، هم به خودش سخت می‌گذشت و هم بقیه. بی‌اغراق هاله و یک دیگر از همبندی‌ها هر کاری کردند برای اینکه با او ارتباط بگیرند، مستقیم یا غیر مستقیم کمکی بکنند، با او همسفره شوند و... از معدود دفعاتی که اشک هاله را دیدم در مواجهه با این دختر بود، گمانم دمدمای عید بود، همه تلاش‌هایش برای اینکه هدیه‌ای به او بدهد با برخورد سرد و گاه برخوردنده آن فرد مواجه شده بود و دیروقت همان شب دیدم که گریه می‌کند که « چرا این دختر چنین می‌کند...»

▪️ خبر رسیده بود، فرزند یکی از همبندی‌ها که در رجایی شهر زندانی بود توسط زندانیان عمومی ضرب و شتم شده، هاله تا رسیدن خبر سلامتی و زمان ملاقات بعدی برای همراهی با مادر آن پسر روزه گرفت و در سکوت او را همراهی کرد.

🔺 با آنکه می‌دانست حال مهندس سحابی خوب نیست دلش رضا نبود به مرخصی رفتن، می‌گفت من رویم نمی‌شود از برابر چشم کسانی که مدتهاست پایشان را از اینجا بیرون نگذاشته اند بروم مرخصی. متاسفانه رفت. تا لحظات آخر آن روز برایمان آواز خواند و شو تلویزیونی اجرا کرد، در حالی که دو قطره اشک ته چشمان مهربانش برق میزد...



#جنبش_سبز
#هدی_صابر
#هاله_سحابی
#هاله_در_زندان
#عزت‌الله_سحابی

https://bit.ly/3iKwSwW
https://t.me/DaghdagheIran
https://instagram.com/daghdaghe.iran?utm_medium=copy_link
🔴 سرحداتِ سیاست‌ورزی
▪️ برای عزت‌الله سحابی

♻️ سوسن شریعتی


از افتخارات بگریز، افتخارات به دنبالت خواهند آمد.
با مرگ درآمیز، زندگی به تو داده خواهد شد. (ابوبکر)


🔸عزت‌الله سحابی می‌میرد. از ما و دنیای ما و باقی قضایا... آرام آرام کناره می‌گیرد تا غیبتش را برای بازماندگان قابل تحمل‌تر کرده باشد، تا ما را به نبودنش عادت دهد. او که نیم قرن شاهد زنده و وجدان بیدار حیات اجتماعی و سیاسی این مرزوبوم بوده است.

🔺آخرین باری که مهندس سحابی را هوشیار دیدم، با لبخندی گفت: «این دفعه تقصیر خودم بود». صحبت از کدام قُصور بود؟ جرمی صورت گرفته بود: با یک بی‌احتیاطی سلامتی و زندگی‌اش را به خطر انداخته بود. کار همیشگی او طی نیم قرن مگر همین نبوده است؟ اما مثل این بود که می‌دانست فعلاً چنین حقی ندارد. برای همین بود که خود را سرزنش می‌کرد. شاید هم در نگاه «ما»یی که بر بالینش آمده بودیم سرزنشی می‌دید. «مرگ حق است» حتی برای اویی که در شأن زندگی، زندگی کرده است. مردن حق آدم است اما برای استفاده از چنین حقی باید در زندگی کارت تمام باشد و عزت‌الله سحابی در نگاه دیگران می‌دیدکه هنوز اجتناب‌ناپذیر است: همچون انسان و همچون سیاستمدار.

🔸 این دو را -انسان و سیاستمدار-همیشه نمی‌توان با هم صرف کرد و بدبینی تاریخی ما نسبت به بی پدر-مادری سیاست حکایتی طولانی و همچنان باقی است. جایی که پای سیاست در میان باشد، سخن از قدرت است، صحنه‌ای که «خیر و شر» و «زشت و زیبا» را یک «مفید و مضر» است که تعیین می‌کند با سه شعار: «عمل کن و بعداً عذرخواهی کن»، «انجامش که دادی، منکرش شو». «تفرقه بینداز و مسلط شو». همانی که بنیان‌های سیاست مدرن خوانده می‌شود، سیاست با منطقی معطوف به خود، با هدف موفقیت به هر قیمت و با احتساب این امر که انسان، پلیدتر، خطرناک‌تر و مذبذب‌تر از آن است که وفادار به حقوق و قوانین باشد و برای برقراری حق و قانون، توسل به زور ممکن است و مجاز. از همین رو میان انسان ماندن و سیاست ورزیدن مجبور به انتخاب می‌شویم.

🔺 در کنار این نوع صحنه‌گردانی سیاست، در این رانده شدن خیر و شر از ساحت عمومی، می‌توان از آن تجربه‌ای نیز سخن گفت که ادعای آن را داشته است که تابع متغیری به نام واقعیت نیست و حقیقت را به‌تمامی می‌خواهد و به یکبار، از حقیقت‌های مطلق تبعیت می‌کند و تحقق آن‌ها را در همین‌جا و هم‌اکنون پی می‌گیرد؛ حتی به قیمت در هم ریختن و انهدام جهان موجود در دسترس. بازهم همان حکایت دستان آلوده و اجبار به انتخاب میان انسان ماندن و سیاست ورزیدن. گاه چنان مواج و بی‌ثبات که هر دم لباس عوض می‌کند گاه چنان ثابت و معطوف به حقیقت‌های لایزال که انهدام امر واقع را تدارک می‌بیند. آنچه سیاست‌ورزی را از حیثیت انداخته است مگر همین نوسان میان این و آن نبوده است؟ وقتی‌که پای اخلاق را به میان کشیده است و وفاداری به اصول را، سر از انکار تنوع و تکثر و تساهل سر در آورده و متوسل به روش‌های خشن برای اعمال حقیقت یگانه و یکپارچه‌ساز شده است(اخلاق مستبدانه) و وقتی اخلاق را به حاشیه رانده تا جا بر بروز واقعیت باز شود- با همان منطق فرّار و پرتناقض‌اش- از واقعیت محتومیت جدیدی ساخته، محتومیتی که در آن امکان اندیشیدن به هر تغییری ناممکن گشته است. تجربه‌ای دوگانه که در هر دو حال نه‌تنها مانع از پیوند فرد و شهروند شده و او را از برقراری نسبتی طبیعی با دیگری، با کلیتی به نام اجتماع محروم گذاشته که سیاستمدار را نیز متهم و تنها، گیرم سوار برکرسی قدرت نشانده است، قدرتی شکننده و ترس‌خورده که مجبور است برای پنهان کردن ترس و تنهایی و بی‌اعتباری خود در چشم و دل شهروند، خشن گردد و نامهربان. چه فرقی می‌کند که به نام حقیقت ما را مجبور به انتخاب کنند و یا به نام واقعیت. محصولش یکی است و آن رانده شدن از صحنه‌ای است که در آن پیش‌شرط‌های زیست انسانی طراحی می‌شود: سیاست.

🔸با این همه، مگر نه اینکه امید به تغییر، به یک باید باشدی که نیست و باید در تدارک آن بود، پیش‌شرط سیاست‌ورزی است؟ خوب چه راهی می‌ماند برای هنوز امیدوار ماندن؟ به‌جز سیاست، برای اعتراض به سیاست؟ سیاستی که در این تجربه دوگانه رئال-پلیتیک و اتوپی، جا را بر انسان تنگ ساخته و در تجربیات تراژیک ما در بسیاری اوقات موجبات مرگ انسان را فراهم ساخته؟ چه راهی می‌ماند جز سیاست برای اینکه بفهمی و بفهمند که تو معترضی به مرگ انسان؟ در همین‌جا و هم‌اکنون ... همین لحظه است که انسان می‌میرد یعنی همین لحظه است که باید اعتراض کرد. این تنها نگاه حیثیت‌بخش است به سیاست. …..

متن کامل در instant view :

https://bit.ly/3qJwccU

#هدی_صابر
#هاله_سحابی
#سوسن_شریعتی
#عزت‌الله_سحابی


https://t.me/DaghdagheIran
https://instagram.com/daghdaghe.iran?utm_medium=copy_link
Forwarded from ایران فردا
🔴 هدی، تور دین دولتی را پاره کرد

🔹 به مناسبت شصت و سومین سالروز تولد شهید هدی صابر - ۱
( زادهٔ ۲۴ اسفند ۱۳۳۷ – شهادت ۲۱ خرداد ۱۳۹۰)

🔺 جواد رحیم پور
@iranfardamag

🔸وجب به وجب تهران را می شناخت. همچون فوتبالیست های خاک خورده محلات، خاک تاریخ وسیاست را خورده بود وعقل ودست را با هم درآمیخته بود.

▪️ ملی بود از نوع مصدقی ،اما ملی شدن صنعت نفت را فقط در تاریخ نخوانده بود. حکایت اولین چاه نفت مسجد سلیمان را درسفری ثبت کرد واز محله انگلیسی ها قدم به قدم می گذشت.

🔸با کارگر نفتی آن روز ها به گفتگو می نشست وروایت تاریخ را به لمس رویداد تبدیل می کرد.

▪️ حکایت نفت را تا آبادان دنبال کرد و غم استعمار را با غم جنگ وفراموشی مردمان جنگ زده پیوند زد و«چه مردان سبزی به دریا رسیدند» را نوشت.

🔸برای هدی تاریخ تکه های بریده از هم، طی زمان نبود. برای او هنوز گلسرخی ها و احمد زاده ها وحنیف ها جزو معترضین بودند ،همچنانکه نسل معاصرش می شورید و لب به اعتراض داشت، برای او یک صدای پیوسته در زمان به گوش می رسید که از استبداد می رهیدند.

▪️ هدی همانطور که به خانواده های زندانیان سیاسی سر می زد، احوال کشته های تاریخ را هم می پرسید، هم به تپه های اوین سر می زد وهم بهشت زهرا.

🔸او سرود جاودانه رودی جاری بود که بر درخت خرداد نشسته بود و نغمه حزین خرداد را با تیرداد خونین، هجوم سانسور طلب های کوی دانشگاه تهران به یک سوز می خواند.

▪️ هدی از تاریخ وسیاست به اوج درونی رسید، تمنای گشودن باب ار رفیق رهگشا داشت وهمچون موسی ، عصای قلمش را در نیل فرو برد وتور دین دولتی را پاره کرد.

🔸او نقدی از بودجه به یادگار گذاشت که همچنان وهر ساله گریبان مدعیان زهد و تبلیغ بی مزد ومواجب را می گیرد و نابودی محیط زیست، بی خانمان ها و ترک تحصیل کرده ویا بازمانده های از تحصیل و... را به یادشان می اندازد هر چند ختم علی قلویهم و....

▪️ کارنامه هدی، کارنامه جمع بندی بود. او جمع بندی را برای شروع استوار مسیری تازه می خواست. هشت فراز وهشت نیاز او یک جمع بندی راهگشا وپیوسته از جنبشی همسو وهم جهت در نقد قدرت بی مهار حاکمان است.

🔸هدی نقد جنبش های گذشته را برای تحقیر اشتباهاتشان بکار نمی گرفت. او در جنبش ها یک خط هم جهت با اعتراض به وضع موجود می دید و تلاش داشت با جلوگیری از تکرار اشتباهات،گامی فرا پیش نهد.

▪️ هدی نیارمیده است وهنوز با اعتراض ما هم داستان است. او در بهشت زهرا در صف مبارزان تاریخ ایستاده است وما را فقط نظاره نمی کند. او خود سمبل کیفی کشی استبداد است و یاد هدی ، خود نقد زنده تمامیت خواهی است.

🔸معلم ساده زیست، زاد روز جادوانه‌ات مبارک‌باد!


#تولد
#ایران_فردا
#هدی_صابر
#شصت_و_سومین_سالروز_تولد



https://bit.ly/3KXYfOX
https://t.me/iranfardamag
Forwarded from امتداد
✔️یاد #عزت_الله_سحابی، #هاله_سحابی و #هدی_صابر در یازدهمین سالگرد درگذشتشان #هادی_حیدری

#امتداد
@emtedadnet
Forwarded from ایران فردا
🔴 احیای نظام کارشناسیِ ملی و موانعِ پیشِ روی آن*- بخش اول

▪️ سیدحسین موسوی

@iranfardamag

🔸 یادبود یازدهمین سالگرد شهادت هدی (رضازاده‌ی) صابر
( زاده‌ی ۲۴ اسفند۱۳۳۷ – درگذشته‌ی ۲۱ خرداد ۱۳۹۰ )

به کمالِ رضوی

🔻 انقلابیون معمولاً قشری نیستند که صاحبان تجربه اداری باشند و کسانی هم که مسئول کارها شدند، بسیاری از روندها را طبیعتاً تجربه نکرده و دانش آن را هم نداشتند.(از متن کتاب، در گفتگو با مرحوم حسین عظیمی، ص 260)
انقلاب در حقیقت با کادر جلو نیامد، کادری که آمادگی خدمت داشته باشد. (از متن کتاب، در گفتگو با مرحوم علی اکبر معین فر، ص 158) 🔺

🔸بحران‌ها چون شعله‌های آتش به هر سو زبانه می‌کشند. کلیتِ ناکارآمد، عموم را به ستوه آورده و به غایت عصبانی ساخته است. بحرانِ معیشتی و گران کردنِ زنده ماندن، تأمین حداقل‌ها را دشوار ساخته و کرامت آدمیان را به مخاطره انداخته است. هر کسی چیزی می‌گوید. یکی گلایه می‌کند، دیگری ناسزا می‌دهد، آن یکی منزوی شده، دیگری ناامید است و ... . موقعیت به غایت دشواری است به نحوی که هرگونه دعوتی به تأنی، تأمل و درنگ، با خشونت و طرد و تخاصم مواجه می‌شود. حوصله‌ها ته کشیده و چنین به نظر می‌رسد که همت عمومی برای افق‌گشایی آب رفته است. در موقعیتی که گفته می‌شود فردگرایی جامعه ایران را درنوردیده، اعتماد عمومی و سرمایه اجتماعی به پایین‌ترین حد خود رسیده و افق پیشِ رو اگر نگوییم به پوچی و ویرانیِ تمام‌عیار گرایش دارد، دست کم مبهم و مه‌آلود است.

▪️ ظهور اندیشه‌های بدیع و بدیل، اما در تاریک‌ترین موقعیت‌ها اتفاق افتاده است. به نحوی که گفته می‌شود هر امکانی به رهایی و پیش گذاشتن هر طرح و ایده‌ای برای خروج از موقعیت سراسر بحران‌زا، درست در پرتنش‌ترین لحظات رخ می‌دهد و محقق می‌شود. نوعی رابطه‌ی تضادمند که هر خطری در بستر خود، میلی به رستگاریِ جمعی را نیز نهادینه کرده و آبستن یک دوره‌ی تازه است. چیزی نو که میل بدان تا کنون در محمل تاریخ و خاطره‌ی یک جامعه مانده، دوام آورده و به پیش آمده است. میلی که گرایش به سعادتمندیِ عمومی دارد. گرایشی که از پسِ دشواری‌ها، لحظه‌ی شگفتِ پیروزی را انتظار می‌کشد و خود در تکاپوی آن، تقلا می‌کند. به نظر می‌رسد وضعیت عمومیِ ما شبیه به چنین لحظه‌ای است: پشتِ دیوارِ بی‌روزنه، مسلح به امید، نور را مترصد ماندن و محنت را صبوری کردن.

🔸در این یادداشت قصد آن داریم که اثر سترگِ شهید هدی صابر، «پنجاه سال برنامه‌ریزی» را مورد بازخوانی قرار دهیم. واقعیت آن است که ظرفیت‌بخشی به نهادهای دولتی و تقویت نظامِ حکمرانی در تاریخ معاصر ایران، عمدتاً کمتر مورد نظر و توجه نیروهای سیاسی و فکری بوده است. اگر نگوییم آقا هدی تنها کسی است، اما دست کم یکی از معدود مبارزانی است که برای فهمِ مصائب و دشواری‌هایی که نظام سیاسی با آن مواجه بوده، فروگذار نکرده است. مسئله‌ای که صرف تقابل سیاسی نیروها با بدنه حاکمیت، توانِ حل معضلاتش را نخواهد داشت و ترمیم روندهای ناکارآمد، جز با تلاشِ طاقت‌فرسای نیروی کارشناسی با پرنسیپ‌های ملی، در بدنه نظام کارشناسی کشور، میسر نخواهد شد. این درک دورانی را آقا هدی به ما می‌آموزد که در صورتی که دولت ملی مدرن در ایران با توانمندی خاص به خود برای ایفای کارویژه‌های خُرد و کلان ایجاد نشود، رفت‌وآمدهای سیاسی دولت‌ها به خودیِ خود بار مشکلات را از دوش ملت بر نخواهد داشت؛ رخدادی که هم نهضت مشروطه و هم انقلاب 57 با آن دست به گریبان بوده و هستند.

▪️ این کتاب یکی از مهم‌ترین آثاری است که برای فهم مشکلات دستگاه‌های حاکمیتی در ایران منتشر شده است و جز با خواندن تمام و کمالِ آن، حق مطلب ادا نخواهد شد، با این حال تلاش خواهیم کرد از خلال مهم‌ترین گفتگوها، پراهمیت‌ترین نکات را برکشیم و پیشِ رو بگذاریم. گفتگوهایی که با سرآمدهای نظام کارشناسی ایران در صد سال اخیر صورت گرفته و از این حیث، نکات و دغدغه‌های هر یک، انبانی از دانش و تجربه را می‌آموزاند....

متن کامل :

https://bit.ly/3tmpQmv

#ایران_فردا
#هدی_صابر
#کمال_رضوی
#یازدهمین_یادمان
#سیدحسین_موسوی


https://t.me/iranfardamag
Forwarded from گروه شریعتی
🟢 یادنامه یازدهمین سالگرد شهادت هدی صابر منتشر شد

در آستانۀ یازدهمین سالگرد شهادت #هدی_صابر،‌ یادنامه‌ای در پاس‌داشت و بازخوانی آراء و نظرات این فعال سیاسی-اجتماعی و #روشنفکر مذهبی منتشر شد.

📌 در این یادنامه مقاله‌ای از #سارا_شریعتی، جامعه‌شناس و روشنفکر مذهبی با عنوان «هدی صابر، روشنفکر جمع‌ساز» به سنجش و تحلیل نقش هدی صابر به عنوان نمودی از ظهور تیپ جدید اجتماعی «فعالان مدنی با هدف آموزش و تشکل جامعه» و محدودیت‌ها و امکان‌های این نقش‌آفرینی منتشر شده است.

📌 «گفتگوی دوطرفه با خدا؛ تاملاتی پیرامون کتاب "باب بگشا"» عنوان مقاله‌ای از حجت‌الاسلام دکتر سید حمید موسویان، استاد دانشگاه و #دین پژوه است که به بررسی مباحث قرآنیِ هدی صابر با عنوان «باب بگشا» پرداخته است.

📌 در این یادنامه همچنین سید حسین موسوی به کتاب «پنجاه سال برنامه‌ریزی» اثر شهید صابر نگاهی داشته و مقاله‌ای با عنوان «احیای نظام کارشناسیِ ملی و موانعِ پیشِ روی آن» که حاوی مهم‌ترین مضامین این کتاب است ارائه کرده است.

📌 «تعادل در دنیای متلاطم» عنوان یادداشت باوند صادقی است که در آن نقش محوری #عقل و حس #تاریخ در تعیین ماهیت #ایمان و معنای #وحی از منظر هدی صابر مورد واکاوی قرار گرفته و پرسش‌های پیرامون وضعیت جاری جامعه را با مخاطب به اشتراک نهاده است.

📌 «از جامعۀ جنبشی به جامعۀ متشکل» عنوان نوشته‌ای از کمال رضوی است که به تحلیل دیدگاه هدی صابر دربارۀ حرکات و اعتراضات اجتماعی نظیر آنچه در ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ و ابتدای دهۀ ۱۳۷۰ در #ایران رخ داد، پرداخته شده و نکاتی در مورد وضعیت جاری جامعۀ ایرانی به بحث نهاده شده است.

📌 بازخوانی تجربیات سال‌های اخیر کنگره ایرانیان #کانادا در نوشتاری با عنوان «راهبرد صلح‌طلبی؛ پرهیز از مبارزۀ مبتنی بر نفرت» از رضا نامداری و با الهام از رویکرد هدی صابر در مباحث تاریخی - ایدئولوژیک او، پایان‌بخش این یادنامه است.

@Shariati_Group

🔗 دریافت نسخه PDF یادنامه
Forwarded from ایران فردا
🔴 «جهشی خجسته به درون ابدیت /1»

🔸 یادبود یازدهمین سالگرد شهادت هدی صابر
( زاده‌ی ۲۴ اسفند۱۳۳۷ – درگذشته‌ی ۲۱ خرداد ۱۳۹۰ )

💠 محمد حیدرزاده

@iranfardamag

🔸 در سالیان اخیر پس از درگذشت اندوهبار هدی صابر، دیگرانی از او چه در زمینه آثار فکری بجا مانده‌ی وی و چه در زمینه زیست پهلوان مآبانه‌اش گفته و نوشته‌اند اما کمتر کسی به چگونگی مرگ او نه از آن حیث که چه اتفاقاتی درون زندان منجر به آن لحظه‌ی دردناک شد بلکه از این حیث که آن «چگونه مرگی» بود؟ پرداخته است. در واقع شاید دلیل اینکه کمتر پرداخته شد و یا شاید پرداخته نشد این باشد که« نزدیکی» به چنین مرگی (اگر اساسا بتوان آن را مرگ نامید!) بسی هراس‌انگیز باشد. پر واضح است که اینجا مقصود از نزدیکی یک نزدیکی هستی‌شناسانه است. هستی‌شناسی قِسمی مرگ! مرگی چنان قدرتمند که گویی جایی برای فهم کردن خود باقی نمی‌گذارد. این نوشته تلاشی است برای آنکه بتواند مرگ او را تا حدی قابل فهم گرداند اگر میسر باشد.

▪️ هدی صابر قبل از آنکه بمیرد مرده بود، او آنگاه که خبر درگذشت هاله سحابی در روز تشییع پدر را شنید در دم جان سپرد، ظلمی چنان بزرگ رقم خورده بود که تنها با مردن می‌توانست تسلی یابد! اما اگر مرگ هدی را در همین عبارت خلاصه کنیم ظلمی مضاعف در حق او مرتکب شده‌ایم. اما این چگونه مرگی است؟

🔸 همه آنانی که صابر را می‌شناختند بر این امر صحه می‌گذارند که او مردی دیندار و مومن بود و سخت با خدای خویش در راز و نیاز، چه بسا که درسگفتارهای بلند او با عنوان «باب بگشا» نیز تصدیق‌گر نکته مزبور باشد. لحظه‌ی بحرانی در فهم مرگ او نیز از اینجا بر می‌خیزد که ما در بیانیه‌ی اعتصاب غذای او با عبارتی غریب روبرو می‌شویم: «بدون طرح هیچ گونه مطالبه و خواسته شخصی، دست به اعتصاب غذای تر می‌زنیم و با آب و چای و قند و نمک، سر می‌کنیم». عبارتی که در بادی امر چیزی جز مرگ خودخواسته را بر ذهن متبادر نمی‌کند! که با قدری گستاخی و بی‌پروایی می‌توان گفت که دست به خودکشی زده است. اما این جز سخنی سبک و کم مایه نخواهد بود. چگونه می‌شود کسی که آنچنان به زندگی موحدانه خو گرفته است این آموزه‌ی آفریدگار خویش را فراموش کند که خودکشی گناهی بس بزرگ است؟ خیر این چیزی نخواهد بود که بتوان به مرگ هدا نسبت داد بلکه فرسنگ‌ها از آن به دور است. دشواره‌ی مرگ هدا دقیقا از همین جا بر می‌خیزد که آن دیندار سختکوش چگونه مرگی این چنین را رقم می‌زند؟ آیا می‌توان آن را در نظامی اخلاقی قابل فهم گرداند؟

▪️ یکی از دشوارترین نظام‌های اخلاقی از آن کانت است و به زعم برخی نیز دشوارترین نظام اخلاقی موجود است. چنان‌که خود کانت در بنیاد مابعدالطبیعه اخلاق خاطرنشان می‌کند: «اگرچه شاید هرگز کارهایی [از روی وظیفه اخلاقی] روی نداده است که از سرچشمه‌هایی چنین پاک برخاسته باشد، لیکن اینکه این یا آن کار در واقعِ جهان روی داده است یا نه اصلا موضوع بحث نیست، بلکه مهم این است که عقل به خودی خود و مستقل از هرگونه تجربه، حکم می‌کند که چه کارهایی باید انجام گیرد، و از این رو کارهایی که شاید جهان تاکنون رنگ آن‌ها را به خود ندیده است... عقل به نحوی تعطیل‌ناپذیر آن‌ها را به ما فرمان می‌دهد... »...


متن کامل :

https://bit.ly/3aNZHGB



#ایران_فردا
#هدی_صابر
#محمد_حیدرزاده
#یازدهمین_یادمان_شهادت


https://t.me/iranfardamag
🔷🔸دغدغه های ایران

📌بحران های سیاسی ، اقتصادی، اجتماعی امروز و مسیر رو به پیش

🔷دوازدهمین سالگرد درگذشت

🔆عزت الله سحابی،هاله سحابی وهدی صابر

🔺باحضور :

🎙حمید احراری

🎙کمال اطهاری

🎙محمد توسلی

🎙فیروزه صابر


📆 تاریخ برگزاری: دوازدهم خرداد۱۴۰۲

🕓 زمان: ۱۶ الی ۱۸

🏛 مکان: کانون توحید، میدان توحید،خیابان پرچم

#ایران
#دوازدهمین_یادمان
#عزت_الله_سحابی
#هاله_سحابی
#هدی_صابر
#اکنون
🆔@Shariati40