Forwarded from احسان شريعتی Ehsan Shariati
🔷🔸یک نویسنده ، یک کتاب : سعید مدنی
🔸کتاب : علیه اعدام
🔹کلاب : نشر باران
📌ساعت ۹:۳۰ امشب
📍لینک اتاق 👇
https://www.clubhouse.com/event/MOXdYQb7?utm_medium=ch_event&utm_campaign=wfCKtgdSBJ14EhhR95Bjiw-130090
✅ @Dr_ehsanshariati
🔸کتاب : علیه اعدام
🔹کلاب : نشر باران
📌ساعت ۹:۳۰ امشب
📍لینک اتاق 👇
https://www.clubhouse.com/event/MOXdYQb7?utm_medium=ch_event&utm_campaign=wfCKtgdSBJ14EhhR95Bjiw-130090
✅ @Dr_ehsanshariati
Forwarded from احسان شريعتی Ehsan Shariati
🔷🔸غیاب روشنفکران کم سعادتی جامعه است
📌صد سال روشنفکری ایرانی در گفتگو احسان شریعتی با روزنامه اعتماد
🔹. روشنفکران به طور خاص کسانی هستند که از کار سنتی فرهنگی خود خارج می شوند و در جامعه مداخله می کنند و با اینکه بهشکل تخصصی و حرفهای سیاستمدار یا اقتصاددان نیستند، اما در جهتگیری اجتماع و اقتصاد موضع میگیرند. روشنفکران از جمله در تاریخ ایران کسانی هستند که «ایده»های نو و اندیشههای تازه برای جامعه می آورند. اما تفاوت روشنفکر با متفکر و فیلسوف این است که به نقد قدرت («گفتن حقیقت به قدرت») میپردازد یا قدرت به او می پردازد!
🔸. تاریخ روشنفکری در ایران را نیز باید «دورانی» دید: یک دوره آغازین داریم که «منورالفکران» هستند و به تنویر افکار میپردازند و ایده های نو میآورند. پارادایم حاکم شیفتگی نسبت به تجدد است. سرخوردگی ناسیونالیستی نسبت به قدرتهایی خارجی، به علاوه ورود اندیشهی سوسیالیستی و مقاومت فرهنگی مشروعهخواهان، زمینههای دوره یاس و سرخوردگی نسبت به غرب و تجدد، را فراهم آورد. پس از تا به امروز که امیدواریم به نوعی رویکرد نقادانه و تفکیکی و تعادل نسبت هویت ملی و فرهنگی و به تجدد و غرب از دیگر سو رسیده باشیم.
🔹. تجربه های تلخ گذشته باعث غلبه ی نوعی نگرش منفی نسبت به امر تشکل و تحزب شده و موجب گردیده که جامعه ایران از تشکل نایافتگی صنفی و سیاسی رنج ببرد.
🔸. نقادی جنبش روشنفکری به این معنا نیست که روشنفکران تصمیمگیرنده بودند، آنچنان که مخالفین روشنفکران در بین اقشار حاکم میگویند که روشنفکران بودند که جامعه را منحرف کردند و آنچه بر سر ما آمده، تقصیر ایشان بود.
🔹. در شناخت فرهنگ خودی ضعیف بودند. نشانه این ضعف را در ترجمه می توان دید... همچنین روشنفکران در دوره های انسداد سیاسی تمایل داشتند که در خود بخزند و زبانی زرگری (ژارگون) بین روشنفکران در حلقه های بسته فکری رایج شود.
🔸. حتی اگر روشنفکران ناقد سلیقه عام هستند و با عوام گرایی و پوپولیسم و عوام فریبی یا دماگوژی مخالف، وظیفه دارند که با جامعه گفتگو کنند تا برای جامعه امکان مفاهمه را فراهم کنند و افق های جدیدی را برای آن بگشایند.
🔹. در عرصه روشنفکری نیازمند روشنفکرانی هستیم که هم محلی(local) و هم جهانی(global) هستند... پس همچنان به ضرورت روشنفکر به معنای متفکر متعهد باور دارم. زیرا این روشنفکران هستند که بازتولید معنا می کنند و چشم انداز می سازند و هویت تاریخی را حفظ و منتقل می کنند و برای جامعه نوآوری و دگربودگی پدید می آورند. بنابراین ما به روشنفکر به این معنا نیاز داریم.
#سنت
#مدرنیته
#اندیشه
#روشنفکری
#مصاحبه
#احسان_شریعتی
✅ @Dr_ehsanshariati
📌مطالعه کامل متن این مصاحبه به وبسایت احسان شریعتی مراجعه فرمایید
https://ehsanshariati.org/PostView?Action=Post&ID=6140
📌صد سال روشنفکری ایرانی در گفتگو احسان شریعتی با روزنامه اعتماد
🔹. روشنفکران به طور خاص کسانی هستند که از کار سنتی فرهنگی خود خارج می شوند و در جامعه مداخله می کنند و با اینکه بهشکل تخصصی و حرفهای سیاستمدار یا اقتصاددان نیستند، اما در جهتگیری اجتماع و اقتصاد موضع میگیرند. روشنفکران از جمله در تاریخ ایران کسانی هستند که «ایده»های نو و اندیشههای تازه برای جامعه می آورند. اما تفاوت روشنفکر با متفکر و فیلسوف این است که به نقد قدرت («گفتن حقیقت به قدرت») میپردازد یا قدرت به او می پردازد!
🔸. تاریخ روشنفکری در ایران را نیز باید «دورانی» دید: یک دوره آغازین داریم که «منورالفکران» هستند و به تنویر افکار میپردازند و ایده های نو میآورند. پارادایم حاکم شیفتگی نسبت به تجدد است. سرخوردگی ناسیونالیستی نسبت به قدرتهایی خارجی، به علاوه ورود اندیشهی سوسیالیستی و مقاومت فرهنگی مشروعهخواهان، زمینههای دوره یاس و سرخوردگی نسبت به غرب و تجدد، را فراهم آورد. پس از تا به امروز که امیدواریم به نوعی رویکرد نقادانه و تفکیکی و تعادل نسبت هویت ملی و فرهنگی و به تجدد و غرب از دیگر سو رسیده باشیم.
🔹. تجربه های تلخ گذشته باعث غلبه ی نوعی نگرش منفی نسبت به امر تشکل و تحزب شده و موجب گردیده که جامعه ایران از تشکل نایافتگی صنفی و سیاسی رنج ببرد.
🔸. نقادی جنبش روشنفکری به این معنا نیست که روشنفکران تصمیمگیرنده بودند، آنچنان که مخالفین روشنفکران در بین اقشار حاکم میگویند که روشنفکران بودند که جامعه را منحرف کردند و آنچه بر سر ما آمده، تقصیر ایشان بود.
🔹. در شناخت فرهنگ خودی ضعیف بودند. نشانه این ضعف را در ترجمه می توان دید... همچنین روشنفکران در دوره های انسداد سیاسی تمایل داشتند که در خود بخزند و زبانی زرگری (ژارگون) بین روشنفکران در حلقه های بسته فکری رایج شود.
🔸. حتی اگر روشنفکران ناقد سلیقه عام هستند و با عوام گرایی و پوپولیسم و عوام فریبی یا دماگوژی مخالف، وظیفه دارند که با جامعه گفتگو کنند تا برای جامعه امکان مفاهمه را فراهم کنند و افق های جدیدی را برای آن بگشایند.
🔹. در عرصه روشنفکری نیازمند روشنفکرانی هستیم که هم محلی(local) و هم جهانی(global) هستند... پس همچنان به ضرورت روشنفکر به معنای متفکر متعهد باور دارم. زیرا این روشنفکران هستند که بازتولید معنا می کنند و چشم انداز می سازند و هویت تاریخی را حفظ و منتقل می کنند و برای جامعه نوآوری و دگربودگی پدید می آورند. بنابراین ما به روشنفکر به این معنا نیاز داریم.
#سنت
#مدرنیته
#اندیشه
#روشنفکری
#مصاحبه
#احسان_شریعتی
✅ @Dr_ehsanshariati
📌مطالعه کامل متن این مصاحبه به وبسایت احسان شریعتی مراجعه فرمایید
https://ehsanshariati.org/PostView?Action=Post&ID=6140
وب سایت رسمی احسان شریعتی
غیاب روشنفکران کم سعادتی جامعه است
احسان شریعتی، فرزند ارشد علی شریعتی، شناخته شده ترین و تاثیرگذارترین روشنفکر ایرانی در تاریخ معاصر ایران، در کنار کار آکادمیک، یک روشنفکر است و همواره در رویداد
🔷🔸حُسنِ هَمجَواری
حِکمَت ی ست عامیانه :
اوّل هَمسایه
بَعد خانه
ازان کشورِ دوست وَ برادر
به ما
غُبار
می رِسَد
وَ از ما
به آن کشورِ دوست وَ برادر
دُلار
می رِسَد
وَ از دوست
هر چه رِسَد
نیکو ست ...
سعید شهرتاش
نوزدهم فروردین 1401
#اکنون
🆔 @Shariati40
حِکمَت ی ست عامیانه :
اوّل هَمسایه
بَعد خانه
ازان کشورِ دوست وَ برادر
به ما
غُبار
می رِسَد
وَ از ما
به آن کشورِ دوست وَ برادر
دُلار
می رِسَد
وَ از دوست
هر چه رِسَد
نیکو ست ...
سعید شهرتاش
نوزدهم فروردین 1401
#اکنون
🆔 @Shariati40
🔷🔸تفاوت بازسازی فکر دینی
در اقبال و شریعتی
🖋امیر رضایی
🔸شریعتی و اقبال در وجوه مختلفی از جمله در تحلیل انسانشناسی، در دغدغه بازسازی فکر دینی و اصلاح دینی ، در عدالتخواهی و آزادیجویی و از همه مهمتر در تجربه عرفانی و ایمانی و... بسیار به هم شبیهاند ، آنقدر شبیه که شریعتی خود را بهدرستی در ادامه او تعریف میکند. با وجود این شباهت، رویکرد این دو روشنفکر و مصلح بزرگ اجتماعی در امر بازسازی فکر دینی تفاوتی با هم دارد که میتواند ناشی از عوامل گوناگون از جمله رشته تخصصی، محیط و پیشینه فرهنگی ، نوع تربیت مذهبی و... باشد.
🔹رویکرد اقبال در این بازسازی تماما شهودی- فلسفی است( منظور شهود وجودی است و نه شهود عقلی که امروز اصطلاحی است رایج به معنای درک عمیق عقلی) و همین مسئله دریافت اندیشه او را بسیار سخت و دیریاب کرده است.
او خدا ، طبیعت، انسان، زمان، مکان ، دین ، ایمان ، نیایش، عبادت و... را شهودی تفسیر و تبیین میکند؛ با الهام از قرآن، خدا را چیزی شبیه نور میبیند( میبیند، و نه میداند) ؛ طبیعت را رفتار خدا میفهمد؛ برای انسان" خود" ی قائل است که در اصل همان نفس آدمی و کانون روحانی اوست؛ زمان، زمان غیرتسلسلی، همان دهر یا خداست که اساسیتر از مکان است؛ خدا را نیز مکانمند میفهمد همانند مکانمندی نور شمع؛ دین را همان تجربه عرفانی میداند، تجربهای که ایمان بر آن استوار میشود؛ عبادت را یک کنش مستمر درونی تعریف میکند؛ و میگوید مهمترین منبع شناخت که اساس همه شناختهاست، تجربه عرفانی است و بدون آن هیچ شناخت راستینی حاصل نمیشود. خلاصه بنای رفیع بازسازی فکر دینی اقبال تقریبا بهطور کامل مبتنی بر تجربه شهودی است که بیش از آن که پیکر داشته باشد، جوهر دارد.
🔸اما رویکرد شریعتی در این بازسازی شهودی- اعتقادی است. او از تجربه شهودی یا عرفانی و یا دقیقتر، ایمانیاش _ به غیر از کویریات_ در انسانشناسی فلسفی، مناسک حج، نیایش، و تفسیر و تاویل بسیاری از واژگان قرآن از قبیل ایمان، عبادت، ذکر، قلب، توبه، تقوی، هبوط، فلاح، نفس، حکمت ، مشعر و... بهره گرفته است. او توحید را در مرکز جهانبینیاش به عنوان یک عقیده_ و نه فقط یک شهود_ قرار میدهد تا در پرتو اعتقاد به توحید بتوان هستی، تاریخ، جامعه و انسان را تفسیر و تبیین توحیدی کرد. تسری عقیده توحیدی به تاریخ و جامعه امیدآفرین و حرکتبخش است زیرا چشماندازی را ترسیم میکند که در آن انسان و جامعه، در فرایند بلندمدت تاریخی، امکان ظهور با سه ساحت عرفان، برابری وآزادی را پیدا میکنند.
🔸امر اعتقادی و امر شهودی در اندیشه شریعتی توازنی معقول دارند. به همین دلیل مخاطب دستکم میتواند با وجوه اعتقادی- عقلانی تفکر او ارتباط برقرار کرده و نسبت به آنها شناخت پیدا کند . در واقع همین وجه از اندیشه اوست که تاکنون شناخته شده است و وجه شهودیاش همچون وجه شهودی اندیشه اقبال تقریبا بهطور کامل مجهول و ناشناخته مانده است.
🔹این ترکیب متوازن دو وجه عرفانی_ عقلانی یا شهودی_ اعتقادی در بینش اومتاثر از بینش قرآن است که بر دو وجه " قلب_عقل" بهطور همزمان تاکید دارد. بنابراین رویکرد شریعتی در امر بازسازی
فکر دینی حالتی نیمهشهودی_ نیمهاعتقادی دارد و این متفاوت از رویکرد اقبال است که تماما شهودی_ فلسفی است . همین حالت نقطه درخشان و اثرگذار تفکر او بوده و هست، هرچند آن نیمه دیگر، که از قضا اساس تفکر او هم هست، افسوس که هنوز به اقلیم "کشف" نائل نیامده است.
#امیر_رضایی
#یادداشت_اختصاصی
#اکنون
🆔 @Shariati40
در اقبال و شریعتی
🖋امیر رضایی
🔸شریعتی و اقبال در وجوه مختلفی از جمله در تحلیل انسانشناسی، در دغدغه بازسازی فکر دینی و اصلاح دینی ، در عدالتخواهی و آزادیجویی و از همه مهمتر در تجربه عرفانی و ایمانی و... بسیار به هم شبیهاند ، آنقدر شبیه که شریعتی خود را بهدرستی در ادامه او تعریف میکند. با وجود این شباهت، رویکرد این دو روشنفکر و مصلح بزرگ اجتماعی در امر بازسازی فکر دینی تفاوتی با هم دارد که میتواند ناشی از عوامل گوناگون از جمله رشته تخصصی، محیط و پیشینه فرهنگی ، نوع تربیت مذهبی و... باشد.
🔹رویکرد اقبال در این بازسازی تماما شهودی- فلسفی است( منظور شهود وجودی است و نه شهود عقلی که امروز اصطلاحی است رایج به معنای درک عمیق عقلی) و همین مسئله دریافت اندیشه او را بسیار سخت و دیریاب کرده است.
او خدا ، طبیعت، انسان، زمان، مکان ، دین ، ایمان ، نیایش، عبادت و... را شهودی تفسیر و تبیین میکند؛ با الهام از قرآن، خدا را چیزی شبیه نور میبیند( میبیند، و نه میداند) ؛ طبیعت را رفتار خدا میفهمد؛ برای انسان" خود" ی قائل است که در اصل همان نفس آدمی و کانون روحانی اوست؛ زمان، زمان غیرتسلسلی، همان دهر یا خداست که اساسیتر از مکان است؛ خدا را نیز مکانمند میفهمد همانند مکانمندی نور شمع؛ دین را همان تجربه عرفانی میداند، تجربهای که ایمان بر آن استوار میشود؛ عبادت را یک کنش مستمر درونی تعریف میکند؛ و میگوید مهمترین منبع شناخت که اساس همه شناختهاست، تجربه عرفانی است و بدون آن هیچ شناخت راستینی حاصل نمیشود. خلاصه بنای رفیع بازسازی فکر دینی اقبال تقریبا بهطور کامل مبتنی بر تجربه شهودی است که بیش از آن که پیکر داشته باشد، جوهر دارد.
🔸اما رویکرد شریعتی در این بازسازی شهودی- اعتقادی است. او از تجربه شهودی یا عرفانی و یا دقیقتر، ایمانیاش _ به غیر از کویریات_ در انسانشناسی فلسفی، مناسک حج، نیایش، و تفسیر و تاویل بسیاری از واژگان قرآن از قبیل ایمان، عبادت، ذکر، قلب، توبه، تقوی، هبوط، فلاح، نفس، حکمت ، مشعر و... بهره گرفته است. او توحید را در مرکز جهانبینیاش به عنوان یک عقیده_ و نه فقط یک شهود_ قرار میدهد تا در پرتو اعتقاد به توحید بتوان هستی، تاریخ، جامعه و انسان را تفسیر و تبیین توحیدی کرد. تسری عقیده توحیدی به تاریخ و جامعه امیدآفرین و حرکتبخش است زیرا چشماندازی را ترسیم میکند که در آن انسان و جامعه، در فرایند بلندمدت تاریخی، امکان ظهور با سه ساحت عرفان، برابری وآزادی را پیدا میکنند.
🔸امر اعتقادی و امر شهودی در اندیشه شریعتی توازنی معقول دارند. به همین دلیل مخاطب دستکم میتواند با وجوه اعتقادی- عقلانی تفکر او ارتباط برقرار کرده و نسبت به آنها شناخت پیدا کند . در واقع همین وجه از اندیشه اوست که تاکنون شناخته شده است و وجه شهودیاش همچون وجه شهودی اندیشه اقبال تقریبا بهطور کامل مجهول و ناشناخته مانده است.
🔹این ترکیب متوازن دو وجه عرفانی_ عقلانی یا شهودی_ اعتقادی در بینش اومتاثر از بینش قرآن است که بر دو وجه " قلب_عقل" بهطور همزمان تاکید دارد. بنابراین رویکرد شریعتی در امر بازسازی
فکر دینی حالتی نیمهشهودی_ نیمهاعتقادی دارد و این متفاوت از رویکرد اقبال است که تماما شهودی_ فلسفی است . همین حالت نقطه درخشان و اثرگذار تفکر او بوده و هست، هرچند آن نیمه دیگر، که از قضا اساس تفکر او هم هست، افسوس که هنوز به اقلیم "کشف" نائل نیامده است.
#امیر_رضایی
#یادداشت_اختصاصی
#اکنون
🆔 @Shariati40
Forwarded from نهضت آزادى ايران
🔸 دکتر یداله سحابی و اصلاحات جامعهمحور
▪️برنامه گفتوگو در کلابهاوس بهمناسبت بیستمین سالگرد درگذشت دکتر سحابی
@nehzatazadiiran
▪️با حضور و سخنرانی:
▫️محمد توسلی
دبیرکل نهضت آزادی ایران
▫️هادی خانیکی
عضو ارشد حزب اتحاد ملت ایران اسلامی
▫️حامد سحابی
عضو شورای سیاستگذاری نشریه ایران فردا
▫️سارا شریعتی
پژوهشگر و جامعهشناس
⏱زمان:
پنجشنبه ۲۵ فروردین ماه ۱۴۰۱ - ساعت ۲۱ تا ۲۴
◀️ محل برگزاری: کلابهاوس، کلاب نهضت آزادی ایران:
https://bit.ly/3E60a1l
@nehzatazadiiran
▪️برنامه گفتوگو در کلابهاوس بهمناسبت بیستمین سالگرد درگذشت دکتر سحابی
@nehzatazadiiran
▪️با حضور و سخنرانی:
▫️محمد توسلی
دبیرکل نهضت آزادی ایران
▫️هادی خانیکی
عضو ارشد حزب اتحاد ملت ایران اسلامی
▫️حامد سحابی
عضو شورای سیاستگذاری نشریه ایران فردا
▫️سارا شریعتی
پژوهشگر و جامعهشناس
⏱زمان:
پنجشنبه ۲۵ فروردین ماه ۱۴۰۱ - ساعت ۲۱ تا ۲۴
◀️ محل برگزاری: کلابهاوس، کلاب نهضت آزادی ایران:
https://bit.ly/3E60a1l
@nehzatazadiiran
🔷🎙سحابی وجدان بیدار ما
🔸🔹باز نشر سخنرانی سوسن شریعتی در مراسم بزرگداشت هفتمین سالگرد دکتر سحابی
🔸مباهات است چرا که دکتر سحابی از نادر چهرههای سیاسی نیم قرن اخیر است که چهره انسانی و اخلاقیاش را نیز حفظ کرده . از نادر چهرههای سیاسی است که با وجود حضور فعال در همه بزنگاههای حیات سیاسیـاجتماعی پنج دهه اخیر، نه رنگ باخته و نه رنگ عوض کرده. وفادار مانده است به خود و به مردم و از همین رو، بی آنکه بداند و بیهیچ ادعایی، تبدیل شده است به یکی از ارزشهای ثابت و الگوهای مطمئن وجدان اجتماعی ما.
🔹دکتر سحابی برای این حافظههای زخم خورده، خیانت شده، مشکوک و آکنده از شکست مامن محکمی است. برای نسل من که در عرض این بیست سال اخیر عادت کرده بود به خط و خطکشی، سیاست زدگی، فرقهگرایی، خودی و غیر خودی، سایه غیر را با تیر زدن، گردن رقیب را با تیغ بریدن، مراسم سوگ او یک اتفاق جدید بود. یک تجربه جدید. فراهم آمدن لحظهای، فرصتی برای قرار گرفتن در کنار یکدیگر. همه قرائتهای گوناگون سیاسی بودن، مذهبی بودن، ملی بودن؛ سه نسل، سه تجربهـلیبرال، انقلابی و اصلاحطلبـ را میدیدی که به یاد و نام او به اجماع رسیدهاند. برخی از سر مصلحتی، عدهای از سر اجبار و بسیاری از سر صدق.
🔸سحابی به سیاسیون ما نشان داد که سیاسی باشند اما اخلاق سیاسی را فراموش نکنند. به دینداران ما نشان داد که "دین و آزادی" همدست و همداستانند. به ملیون ما گفت که دفاع از خاک و خون باید بر تکیه یک فرهنگ و وفادار به آن بماند. به جوانان ما آموخت که مشارکت در مبارزه اجتماعی به شرط تداوم ارزش دارد و نه به صرف جوانی و به شهروندان ما نیز میتواند بیاموزد که شهروندی قبل از هر چیز یعنی احساس مسئولیت در برابر زندگی عمومی، ساختن علیرغمِ دولتها و حکومتها و نیز همبستگی فرد با دیگران.
🔹از این سوی مکتبزدگی و بنیادگرایی افتادیم و یا افتادهایم به گردونه رآل پلیتیک و از الزامات آن جدایی سیاست از اخلاق. کشتی نوح بودیم و شدیم فرقهای. خلقی بودیم و شدیم نخبهگرا و در این آمد و شد محتوم هر بار با ادعای نجات دوبارهای به گسست از گذشته مباهات کردیم. هر بار با حافظهای مثله شده و تکه پاره، با وجود امیدها و رویاهای جامعهای بهتر، فاجعهای را مکرر کردیم.
#دکتر_سحابی
#وجدان_بیدار
#سخنرانی
#بازنشر
#سوسن_شریعتی
#اکنون
🆔 @Shariati40
📌 برای مطالعه کامل یادداشت فوق به آدرس زیر و یا گزینه instant view مراجعه کنید.
https://bit.ly/3KCITzj
🔸🔹باز نشر سخنرانی سوسن شریعتی در مراسم بزرگداشت هفتمین سالگرد دکتر سحابی
🔸مباهات است چرا که دکتر سحابی از نادر چهرههای سیاسی نیم قرن اخیر است که چهره انسانی و اخلاقیاش را نیز حفظ کرده . از نادر چهرههای سیاسی است که با وجود حضور فعال در همه بزنگاههای حیات سیاسیـاجتماعی پنج دهه اخیر، نه رنگ باخته و نه رنگ عوض کرده. وفادار مانده است به خود و به مردم و از همین رو، بی آنکه بداند و بیهیچ ادعایی، تبدیل شده است به یکی از ارزشهای ثابت و الگوهای مطمئن وجدان اجتماعی ما.
🔹دکتر سحابی برای این حافظههای زخم خورده، خیانت شده، مشکوک و آکنده از شکست مامن محکمی است. برای نسل من که در عرض این بیست سال اخیر عادت کرده بود به خط و خطکشی، سیاست زدگی، فرقهگرایی، خودی و غیر خودی، سایه غیر را با تیر زدن، گردن رقیب را با تیغ بریدن، مراسم سوگ او یک اتفاق جدید بود. یک تجربه جدید. فراهم آمدن لحظهای، فرصتی برای قرار گرفتن در کنار یکدیگر. همه قرائتهای گوناگون سیاسی بودن، مذهبی بودن، ملی بودن؛ سه نسل، سه تجربهـلیبرال، انقلابی و اصلاحطلبـ را میدیدی که به یاد و نام او به اجماع رسیدهاند. برخی از سر مصلحتی، عدهای از سر اجبار و بسیاری از سر صدق.
🔸سحابی به سیاسیون ما نشان داد که سیاسی باشند اما اخلاق سیاسی را فراموش نکنند. به دینداران ما نشان داد که "دین و آزادی" همدست و همداستانند. به ملیون ما گفت که دفاع از خاک و خون باید بر تکیه یک فرهنگ و وفادار به آن بماند. به جوانان ما آموخت که مشارکت در مبارزه اجتماعی به شرط تداوم ارزش دارد و نه به صرف جوانی و به شهروندان ما نیز میتواند بیاموزد که شهروندی قبل از هر چیز یعنی احساس مسئولیت در برابر زندگی عمومی، ساختن علیرغمِ دولتها و حکومتها و نیز همبستگی فرد با دیگران.
🔹از این سوی مکتبزدگی و بنیادگرایی افتادیم و یا افتادهایم به گردونه رآل پلیتیک و از الزامات آن جدایی سیاست از اخلاق. کشتی نوح بودیم و شدیم فرقهای. خلقی بودیم و شدیم نخبهگرا و در این آمد و شد محتوم هر بار با ادعای نجات دوبارهای به گسست از گذشته مباهات کردیم. هر بار با حافظهای مثله شده و تکه پاره، با وجود امیدها و رویاهای جامعهای بهتر، فاجعهای را مکرر کردیم.
#دکتر_سحابی
#وجدان_بیدار
#سخنرانی
#بازنشر
#سوسن_شریعتی
#اکنون
🆔 @Shariati40
📌 برای مطالعه کامل یادداشت فوق به آدرس زیر و یا گزینه instant view مراجعه کنید.
https://bit.ly/3KCITzj
Telegraph
سحابی وجدان بیدار ما
باز نشر سخنرانی سوسن شریعتی در مراسم هفتمین سالگرد دکتر سحابی حضور در مجلس یادبود دکتر سحابی، آن هم به نام شریعتی، برای من که متعلق به نسلی دیگرم هم موهبت است و هم مباهات: موهبت است چرا که در زمانهای که گسست و فراموشیـ گسست از گذشته و فراموشی آنـ بیماری…
Forwarded from بنیاد فرهنگی مهندس مهدی بازرگان
🔴آن دست های لرزانِ نیرومند!
🔸 به یاد دکتر یدالله سحابی
💠 نوید بازرگان
@Bonyadbazargan
🔹اردیبهشت سال هزارو سیصد و هشتاد است .نشسته ام در هال کوچکی، میان اتاق پذیرایی و آشپزخانه ، منتظر که دکتر سحابی را ببینم. آسمان بهاری و گرفته آرام آرام دارد از گوشه ای پوستین سرد و نمناکش را – بقول اخوان – کنار می زند و گریبان روشن و نیلی خود را رفته رفته آشکار می کند . درِ اتاقِ پذیرایی باز است . خلوت و تمیز . گویی قرار بوده با کمترین وسایل ، منزلی را تجهیز کنند . دُرّه خانم از اتاق می رسند و خبر می دهند که دکتر می خواهند همینجا در اتاق صحبت کنیم. حالا من اینجا ام . در اتاقی با پنجره ای بزرگ رو به باغ سفارت روسیه و شعاعی از نور روز که اُریب به داخل می ریزد. دکتر لب تخت نشسته اند لباس پوشیده و مرتب . با پیراهنی سپید و تمیز و به عادت همیشه با یقه هایی بسته ، و شلواری خاکستری که تا بالاترین حد ، به مدد کمر بند ی چرمی لباس را تنگ در خود گرفته است. احساس میکنم بیش از گذشته تکیده شده اند . سرشان را به راست خم میکنند به طوریکه در زاویه ی خاصی از پشت آن عینکِ ته استکا نی مرا بهتر ببینند. سپس دهان به آرامی به خنده باز می شود و مر ا در آغوش می گیرند
- معطل شدی بابا جان ؟ اسباب زحمتت شد..
- - این چه حرفیه آقای دکتر ! با کمال میل آمدم .
- نامه را دیدی بابا جان ؟
- بله آقای دکتر من ایرادی ندیدم یکی دوجا اصلاحات سجاوندی داشت که انجام دادم
🔹نامه را می گیرند و با همان دقت همیشگی دوباره مرور می کنند . موهای کوتاه ، بدقت اصلاح شده و هنوز پر پشت در زیر نور آفتاب سپید تر از همیشه می درخشد . انگشتان کشیده و ظریفش روی کاغذ نامه خطوط را دنبال می کنند.
🔹او را از بالا نگاه می کنم و لحظه ای گویی از گردونه ی زمان خارج می شوم. سلوک او هر لحظه پدرم را تداعی میکند . از کودکی همیشه این دو را با هم دیده ام. در سفر و حضر ، در تاسیس و شراکت و در ضیافت و زندان !. پدرم اکنون هفت سال است که این دوست قدیمی را ترک گفته است. آنها ، اولین بار ، شاید حدود هفتاد سال پیش یکدیگر را در عرشه ی یک کشتی که از فرانسه به ایران می آمده دیده اند. دکتر سحابی دو جوان دانشجو را می بیند که در عرشه ی کشتی در گوشه ای به نماز مشغول اند . در روزگار دین گریزی ، این صحنه ، مِهری دراو بر می انگیزد. جلو می رود و گفتگو می کند . رشته ی رفاقتی بی گسست میان آن سه تن - مهندس بازرگان ، دکتر محمد قریب و دکتر سحابی - در اینجا از عرشه ی کشتی تا منتهای عرصه ی زندگی شکل می گیرد . ..
🔹صدای دکتر که سطرهایی از نامه را به نیت اطمینان از استحکام متن ِ آن ، بلند می خوانند مرا از گذشته به حال می آورد:
🔺 " تشکیل دادگاه دربسته ، بدون حضور هیئت منصفه در حالی که برخی متهمین از زندان تحت الحفظ ماموران امنیتی به دادگاه آمده ، امکان مشاوره و بررسی دقیق پرونده با وکیل خود را نیافته اند ، نه تنها خلاف قانون و موجب تضییق حق متهمین است بلکه اعتبار و آبروی قوه ی قضائیه را مخدوش کرده ،آراء صادره را نزد افکار عمومی و وجدان های بیدار از درجه اعتبار ساقط خواهد ساخت.
🔺 متاسفانه اینجانب در بستر بیماری بوده ضعف کهولت اجازه نداد تا همدوش سایر همفکران ام در این دادگاه حضور یافته محاکمه حزبی را که چهل سال پیش به نیت خیر و اصلاح و تقویت نظامی مبتنی بر عدل و انصاف تاسیس کردیم ، با تاسف شاهد باشم..."
🔹سکوت می کند و سر را به تاسف تکان می دهد. نگران یاران زندانی است . نامه ای به قوه ی قضاییه و نامه ای به رهبر به امید تجدید نظر و رعایت انصاف نوشته است. اندک زمانی از تحصن او در مجلس برای اعتراض به وضعیت فرزندش مهندس عزت الله سحابی در سلول انفرادی نمی گذرد و اکنون رهایی یارانش را دست به قلم شده است.
🔹به دست هایش می نگرم که لرزان و مرتعش نامه را نزدیک دیدگان نگاهداشته است. این همان دست ها ست که کتاب "خلقت انسان" و "قرآن و تکامل" را نوشته است ، همان که اساسنامه ی مدارس کمال و کوثر را امضا کرده ، همان دستها که پیش نویس قانون اساسی را و ده ها اطلاعیه و نامه ی سرگشاده را در مخالفت با ادامه ی جنگ ایران و عراق ، در اعتراض به برنامه هویت صدا و سیما و قتل های زنجیره ای و زندانی شدن فعالان سیاسی و حوادث کوی دانشگاه نوشته است همان دست ها که مصدق را غسل داده و بر پیکر او و بازرگان تکبیرِ نماز گفته است .
🔹قامت خمیده اش اکنون مرا به یاد حضور سرافرازش در نهضت مقاومت ملی یا در دادگاه سران نهضت آزادی می اندازد. در ملاقات زندان قصر از پشت دو ردیف میله ها و تبعید گاه برازجان . یاد حضورش در دادگاه امیر انتظام می افتم ...
دکتر می پرسند :
- خودت نامه ها را میرسانی ؟
- حتما ، چشم .
🔹 با دست هایی لرزان نامه را امضا میکند و به من می سپارد.
@Bonyadbazargan
ادامه در لینک زیر :
https://bit.ly/3g5A1WB
🔸 به یاد دکتر یدالله سحابی
💠 نوید بازرگان
@Bonyadbazargan
🔹اردیبهشت سال هزارو سیصد و هشتاد است .نشسته ام در هال کوچکی، میان اتاق پذیرایی و آشپزخانه ، منتظر که دکتر سحابی را ببینم. آسمان بهاری و گرفته آرام آرام دارد از گوشه ای پوستین سرد و نمناکش را – بقول اخوان – کنار می زند و گریبان روشن و نیلی خود را رفته رفته آشکار می کند . درِ اتاقِ پذیرایی باز است . خلوت و تمیز . گویی قرار بوده با کمترین وسایل ، منزلی را تجهیز کنند . دُرّه خانم از اتاق می رسند و خبر می دهند که دکتر می خواهند همینجا در اتاق صحبت کنیم. حالا من اینجا ام . در اتاقی با پنجره ای بزرگ رو به باغ سفارت روسیه و شعاعی از نور روز که اُریب به داخل می ریزد. دکتر لب تخت نشسته اند لباس پوشیده و مرتب . با پیراهنی سپید و تمیز و به عادت همیشه با یقه هایی بسته ، و شلواری خاکستری که تا بالاترین حد ، به مدد کمر بند ی چرمی لباس را تنگ در خود گرفته است. احساس میکنم بیش از گذشته تکیده شده اند . سرشان را به راست خم میکنند به طوریکه در زاویه ی خاصی از پشت آن عینکِ ته استکا نی مرا بهتر ببینند. سپس دهان به آرامی به خنده باز می شود و مر ا در آغوش می گیرند
- معطل شدی بابا جان ؟ اسباب زحمتت شد..
- - این چه حرفیه آقای دکتر ! با کمال میل آمدم .
- نامه را دیدی بابا جان ؟
- بله آقای دکتر من ایرادی ندیدم یکی دوجا اصلاحات سجاوندی داشت که انجام دادم
🔹نامه را می گیرند و با همان دقت همیشگی دوباره مرور می کنند . موهای کوتاه ، بدقت اصلاح شده و هنوز پر پشت در زیر نور آفتاب سپید تر از همیشه می درخشد . انگشتان کشیده و ظریفش روی کاغذ نامه خطوط را دنبال می کنند.
🔹او را از بالا نگاه می کنم و لحظه ای گویی از گردونه ی زمان خارج می شوم. سلوک او هر لحظه پدرم را تداعی میکند . از کودکی همیشه این دو را با هم دیده ام. در سفر و حضر ، در تاسیس و شراکت و در ضیافت و زندان !. پدرم اکنون هفت سال است که این دوست قدیمی را ترک گفته است. آنها ، اولین بار ، شاید حدود هفتاد سال پیش یکدیگر را در عرشه ی یک کشتی که از فرانسه به ایران می آمده دیده اند. دکتر سحابی دو جوان دانشجو را می بیند که در عرشه ی کشتی در گوشه ای به نماز مشغول اند . در روزگار دین گریزی ، این صحنه ، مِهری دراو بر می انگیزد. جلو می رود و گفتگو می کند . رشته ی رفاقتی بی گسست میان آن سه تن - مهندس بازرگان ، دکتر محمد قریب و دکتر سحابی - در اینجا از عرشه ی کشتی تا منتهای عرصه ی زندگی شکل می گیرد . ..
🔹صدای دکتر که سطرهایی از نامه را به نیت اطمینان از استحکام متن ِ آن ، بلند می خوانند مرا از گذشته به حال می آورد:
🔺 " تشکیل دادگاه دربسته ، بدون حضور هیئت منصفه در حالی که برخی متهمین از زندان تحت الحفظ ماموران امنیتی به دادگاه آمده ، امکان مشاوره و بررسی دقیق پرونده با وکیل خود را نیافته اند ، نه تنها خلاف قانون و موجب تضییق حق متهمین است بلکه اعتبار و آبروی قوه ی قضائیه را مخدوش کرده ،آراء صادره را نزد افکار عمومی و وجدان های بیدار از درجه اعتبار ساقط خواهد ساخت.
🔺 متاسفانه اینجانب در بستر بیماری بوده ضعف کهولت اجازه نداد تا همدوش سایر همفکران ام در این دادگاه حضور یافته محاکمه حزبی را که چهل سال پیش به نیت خیر و اصلاح و تقویت نظامی مبتنی بر عدل و انصاف تاسیس کردیم ، با تاسف شاهد باشم..."
🔹سکوت می کند و سر را به تاسف تکان می دهد. نگران یاران زندانی است . نامه ای به قوه ی قضاییه و نامه ای به رهبر به امید تجدید نظر و رعایت انصاف نوشته است. اندک زمانی از تحصن او در مجلس برای اعتراض به وضعیت فرزندش مهندس عزت الله سحابی در سلول انفرادی نمی گذرد و اکنون رهایی یارانش را دست به قلم شده است.
🔹به دست هایش می نگرم که لرزان و مرتعش نامه را نزدیک دیدگان نگاهداشته است. این همان دست ها ست که کتاب "خلقت انسان" و "قرآن و تکامل" را نوشته است ، همان که اساسنامه ی مدارس کمال و کوثر را امضا کرده ، همان دستها که پیش نویس قانون اساسی را و ده ها اطلاعیه و نامه ی سرگشاده را در مخالفت با ادامه ی جنگ ایران و عراق ، در اعتراض به برنامه هویت صدا و سیما و قتل های زنجیره ای و زندانی شدن فعالان سیاسی و حوادث کوی دانشگاه نوشته است همان دست ها که مصدق را غسل داده و بر پیکر او و بازرگان تکبیرِ نماز گفته است .
🔹قامت خمیده اش اکنون مرا به یاد حضور سرافرازش در نهضت مقاومت ملی یا در دادگاه سران نهضت آزادی می اندازد. در ملاقات زندان قصر از پشت دو ردیف میله ها و تبعید گاه برازجان . یاد حضورش در دادگاه امیر انتظام می افتم ...
دکتر می پرسند :
- خودت نامه ها را میرسانی ؟
- حتما ، چشم .
🔹 با دست هایی لرزان نامه را امضا میکند و به من می سپارد.
@Bonyadbazargan
ادامه در لینک زیر :
https://bit.ly/3g5A1WB
Telegraph
🔴آن دست های لرزانِ نیرومند!
💠نوید بازرگان @iranfardamag 🔹اردیبهشت سال هزارو سیصد و هشتاد است .نشسته ام در هال کوچکی، میان اتاق پذیرایی و آشپزخانه ، منتظر که دکتر سحابی را ببینم. آسمان بهاری و گرفته آرام آرام دارد از گوشه ای پوستین سرد و نمناکش را – بقول اخوان – کنار می زند و…
Audio
🔸 فایل صوتی مراسم آنلاین گرامیداشت بیستمین سالگرد درگذشت دکتر یداله سحابی
🔹 دکتر یداله سحابی و اصلاحات جامعهمحور
@nehzatazadiiran
▫️سخنرانان مراسم:
محمد توسلی
دبیرکل نهضت آزادی ایران
هادی خانیکی
عضو ارشد حزب اتحاد ملت ایران اسلامی
حامد سحابی
عضو شورای سیاستگذاری نشریه ایران فردا
سارا شریعتی
پژوهشگر و جامعهشناس
▫️با حضور:
مهدی فتاپور
محمود شمسالواعظین
علیرضا رجایی
مهدی نوربخش
فرخ نگهدار
جمشید برزگر
امیرمصدق کاتوزیان
محمدحسین بنیاسدی
سعید برزین
علیرضا نامورحقیقی
علی مزرعی
📍 برگزار شده درکلاب نهضت آزادی - کلابهاوس
⏱ پنجشنبه ۲۵ فروردین ۱۴۰۱
@nehzatazadiiran
🔹 دکتر یداله سحابی و اصلاحات جامعهمحور
@nehzatazadiiran
▫️سخنرانان مراسم:
محمد توسلی
دبیرکل نهضت آزادی ایران
هادی خانیکی
عضو ارشد حزب اتحاد ملت ایران اسلامی
حامد سحابی
عضو شورای سیاستگذاری نشریه ایران فردا
سارا شریعتی
پژوهشگر و جامعهشناس
▫️با حضور:
مهدی فتاپور
محمود شمسالواعظین
علیرضا رجایی
مهدی نوربخش
فرخ نگهدار
جمشید برزگر
امیرمصدق کاتوزیان
محمدحسین بنیاسدی
سعید برزین
علیرضا نامورحقیقی
علی مزرعی
📍 برگزار شده درکلاب نهضت آزادی - کلابهاوس
⏱ پنجشنبه ۲۵ فروردین ۱۴۰۱
@nehzatazadiiran
Forwarded from پژوهش فرهنگی
نقد و بررسی کتاب «فوکو در ایران» شنبه ۲۷ فروردین ۱۴۰۱ از ساعت ۱۷:۳۰ تا ۱۹:۳۰ به صورت برخط توسط پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات برگزار میشود.
در این نشست، بهروز قمری تبریزی (مؤلف اثر)، استاد جامعهشناسی در دانشگاه پرینستون؛ رضا نجفزاده (استادیار دانشکده علوم اقتصادی و سیاسی در دانشگاه شهید بهشتی)؛ محمد روزخوش (پژوهشگر اجتماعی) و مرتضی هاشمی مدنی (استاد جامعهشناسی در دانشگاه ناتینگهام) کتاب فوکو در ایران را نقد و بررسی میکنند.
دبیری این نشست بر عهده رضا میثمی، کارشناسی ارشد علوم اجتماعی پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی است.
علاقهمندان به حضور در این نشست میتوانند از طریق نشانی زیر اقدام کنند:
https://www.skyroom.online/ch/ricac/research
Ricac.ac.ir
@cultureresearch
در این نشست، بهروز قمری تبریزی (مؤلف اثر)، استاد جامعهشناسی در دانشگاه پرینستون؛ رضا نجفزاده (استادیار دانشکده علوم اقتصادی و سیاسی در دانشگاه شهید بهشتی)؛ محمد روزخوش (پژوهشگر اجتماعی) و مرتضی هاشمی مدنی (استاد جامعهشناسی در دانشگاه ناتینگهام) کتاب فوکو در ایران را نقد و بررسی میکنند.
دبیری این نشست بر عهده رضا میثمی، کارشناسی ارشد علوم اجتماعی پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی است.
علاقهمندان به حضور در این نشست میتوانند از طریق نشانی زیر اقدام کنند:
https://www.skyroom.online/ch/ricac/research
Ricac.ac.ir
@cultureresearch
بُزُرگ مَردِ آزادی
به دکتر یدالله سحابی
مَسیر تَکامُل را
پُرشَکیب و فروتَن
پِیمودَن
*
آهسته و پیوسته
بَر
پارسایی-دانایی- تواناییِ خویش
اَفزودَن
*
خِلقَتِ خویش را
این سان
پَروَردَن
وَ
گُستَردَن
*
سَنگ سَنگِ بَنایِ خویش را
اَندَک اَندَک
بَر آوردَن
وَ
خویشتنِ خویش را
به هیچ بَهایی
سودا نَکردَن
*
از روزنِه هایِ اَگر وَ مَگر
به قَدرِ هِمَّت
گُذَر کردن
*
وَ در زمانۀ بی ساحَت وَ بی هُویَّت
از خویش
هُویَّتی چَند ساحَت
ساختن
*
وَ تا واپسین دم
به اخلاق و سیاسَت
با هم
پَرداختن
وَ در هَوایِ آزادی
در هَر کُجا
زیستن
وَ آزادی را
برایِ هَمِگان
خواستن
وَ در هر گام
از آغاز تا انجام
دَستِ خدا را
در خِلقَتِ انسان
در کار
دیدن
وَ در دوزَخِ همه چیز بَرایِ « من »
به « وَطن »
اندیشیدن
وَ خود را
همچون « از ما بِهتَران »
نَدیدن
وَ به سَرنِوشتِ ایران
بیش از سَرنِوشتِ خویش
عِشق وَرزیدَن
خلقتِ انسان
اینسان
آغاز میشود
میبالَد
وَ
میپایَد
وَ تو
یک قَرنِ آزگار
با کار و پیکار
بَر مَدارِ اخلاق
خِلقتِ انسان را
اینسان
هَماهَنگ
نِشان دادی
ای بُزُرگ مَردِ آزادی...
سعید شهرتاش
۲۳ فروردین ۱۴۰۱
@Shariati40
به دکتر یدالله سحابی
مَسیر تَکامُل را
پُرشَکیب و فروتَن
پِیمودَن
*
آهسته و پیوسته
بَر
پارسایی-دانایی- تواناییِ خویش
اَفزودَن
*
خِلقَتِ خویش را
این سان
پَروَردَن
وَ
گُستَردَن
*
سَنگ سَنگِ بَنایِ خویش را
اَندَک اَندَک
بَر آوردَن
وَ
خویشتنِ خویش را
به هیچ بَهایی
سودا نَکردَن
*
از روزنِه هایِ اَگر وَ مَگر
به قَدرِ هِمَّت
گُذَر کردن
*
وَ در زمانۀ بی ساحَت وَ بی هُویَّت
از خویش
هُویَّتی چَند ساحَت
ساختن
*
وَ تا واپسین دم
به اخلاق و سیاسَت
با هم
پَرداختن
وَ در هَوایِ آزادی
در هَر کُجا
زیستن
وَ آزادی را
برایِ هَمِگان
خواستن
وَ در هر گام
از آغاز تا انجام
دَستِ خدا را
در خِلقَتِ انسان
در کار
دیدن
وَ در دوزَخِ همه چیز بَرایِ « من »
به « وَطن »
اندیشیدن
وَ خود را
همچون « از ما بِهتَران »
نَدیدن
وَ به سَرنِوشتِ ایران
بیش از سَرنِوشتِ خویش
عِشق وَرزیدَن
خلقتِ انسان
اینسان
آغاز میشود
میبالَد
وَ
میپایَد
وَ تو
یک قَرنِ آزگار
با کار و پیکار
بَر مَدارِ اخلاق
خِلقتِ انسان را
اینسان
هَماهَنگ
نِشان دادی
ای بُزُرگ مَردِ آزادی...
سعید شهرتاش
۲۳ فروردین ۱۴۰۱
@Shariati40
🔷🔸درد كه كسي را نميكشد
🖋هادي خانيكي
🔸نقش اصلي ارتباطات بالا بردن توان شنيدن، ديدن و گفتن معاني نهفته در پيامها است؛ رسانهها هم در هر صورتي كه باشند، شنيداري، ديداري، نوشتاري يا تلفيقي و تركيبي و شبكهاي در بهترين وجه بايد بتوانند جهانها و عرصههاي بسته را در مقياسهاي فردي و جمعي به روي هم بگشايند. كار ويژه ارتباطات فراهم آوردن زمينهاي بينالاذهاني است كه در آن «زبان»، قدرت مكالمه و مفاهمه ميان كنشگران و مخاطبان را بهتر و بيشتر سامان ميدهد. «روايت» و «جستار» در ارتباطات به ويژه در روزنامهنگاري نوين براي انجام اين مهم، امروز حرف اول را ميزند. جستار روايي، ظرفيت و بستر مناسبي براي انتقال و فهم معنا و مشاركت دادن صداهاي ديگر در فرآيند گفتوگو بر سر موضوعهاي غامض، ابهامزا و رازآلود است. منطق گفتوگويي نهفته در «جستارهاي روايي» غريبگيها را به آشنايي، بيمها را به اميد و ناتوانيها را به توانايي نزديك ميكند. خانم دكتر رويا پورآذر كه در تبيين روايت و جستار، كارهاي ارزندهاي را سامان داده است، حال و هوا و كاربرد جستارهاي روايي در خلق فضاهاي جديدي كه بايد آفريد را خوب ترسيم ميكند: «جستار روايي متني غير داستاني است كه سبكي دلنشين، ساختاري ظاهرا ولنگار، سخني شبيه زبان شفاهي و گاهي چاشني طنز ظريفي دارد و با استفاده از داستان يا ساختار داستاني، روايت نويسنده يا گوينده را از مبحثي كه كمتر به آن پرداخته شده، ارايه ميدهد.» اين مقدمه را براي بازانديشي در نقش ارتباطات و كاركرد رسانهها و تلاش براي گفتوگويي كردن ذهن و زبان گوينده و مخاطب در سطوح مختلف اجتماعي مفيد ميدانم. شايد تجربهها و زيستههاي دور و نزديك يكايك ما به گشودگي فضاهاي اجتماعي بسته كه سرشار از نگراني و دلهره و هراس است، كمك كند. من اين روزها به سرعت از ابتلا به بيماري سرطان پانكراس مطلع شدم، شتاب و آگاهي از درد و ضرورت ورود سريع به روند درمان به خودي خود ميتوانست و ميتواند موجب نگراني و دلهره و هراس باشد.
🔹روياروييام با اين رخداد و ترسيم تصوير واقعي آن بنا به منطق فهمي كه از هستي و خالق آن، انسان و رنجها و تواناييهايش و جهانهاي مختلفي كه تاكنون در آنها زيستهام، دارم، مرا به مسيري متفاوت در گفتوگو بر سر بيماري و اكنون و آيندهاش كشاند. بنا به اين منطق هيچ رازي در بيماري سرطان نيست كه بايد نهفته بماند. ناگفتنيهاي سرطان تنها ناشناختگيهاي درد و درمان است، براي بقيه جوانب آن نيازي به پردهپوشي نيست. داستان ابتلا به سرطان و تلاشهاي سنجيده و معقول براي درمان آن در قالب همان جستارهاي روايي، فضايي مملو از همدلي، همدردي، همراهي و همكاري ميآفريند كه فرد، خانواده، دوستان و پزشك را به دنيايي ديگر ميبرد. به راستي ميتوان خدا را در اين ميان بهتر ديد و به اميد به صورتي واقعيتر دل بست. توانش ارتباطي و قدرت گفتوگو در چنين وضعي روشنتر به چشم ميآيد. اگر اين دنياي من با آنچه در صورت متعارف ارتباطات ميآيد، قدري متفاوت است، تنها به عنوان يك تجربه يا يك زيست متفاوت بپذيريد و در غير اين صورت به آن در قالب پروتكلي مفيد در ارتباطات سلامت بنگريد. اين سطور را در حالي مينويسم كه تزريق شيميدرماني در بيمارستان آغاز شده است و من همچنان «با اميد بدون خوشبيني» در انديشه گفتوگو بر سر سرطانم، هم با خود و هم با ديگران و هم با خداي خود. كتاب «درد كه كسي را نميكشد» جاناتان فرنزان را كه شامل پنج جستار درباره گمشدههاي خلوت و شلوغي است، ميخوانم و از آن بهره ميبرم. نكته آغازين اين اثر پندي ارتباطي دارد كه ميگويد: «سكوت وقتي حربه كارسازي است كه كسي، جايي، انتظار صدايت را داشته باشد.» بنا به تجربه زيسته اين روزهايم، نتيجه ميگيرم كه «سرطان كسي را نميكشد.» و روايت من هم از رويارويي با آن اين است كه «بهبود و رهايي از بيماري وقتي ديدني است كه كسي و جايي، اميد آن را داشته باشد» و به واقع ميبينم كه اين اميد ديدني است.
#روزنامه_اعتماد
#هادی_خانیکی
#درد
#اکنون
🆔 @Shariati40
🖋هادي خانيكي
🔸نقش اصلي ارتباطات بالا بردن توان شنيدن، ديدن و گفتن معاني نهفته در پيامها است؛ رسانهها هم در هر صورتي كه باشند، شنيداري، ديداري، نوشتاري يا تلفيقي و تركيبي و شبكهاي در بهترين وجه بايد بتوانند جهانها و عرصههاي بسته را در مقياسهاي فردي و جمعي به روي هم بگشايند. كار ويژه ارتباطات فراهم آوردن زمينهاي بينالاذهاني است كه در آن «زبان»، قدرت مكالمه و مفاهمه ميان كنشگران و مخاطبان را بهتر و بيشتر سامان ميدهد. «روايت» و «جستار» در ارتباطات به ويژه در روزنامهنگاري نوين براي انجام اين مهم، امروز حرف اول را ميزند. جستار روايي، ظرفيت و بستر مناسبي براي انتقال و فهم معنا و مشاركت دادن صداهاي ديگر در فرآيند گفتوگو بر سر موضوعهاي غامض، ابهامزا و رازآلود است. منطق گفتوگويي نهفته در «جستارهاي روايي» غريبگيها را به آشنايي، بيمها را به اميد و ناتوانيها را به توانايي نزديك ميكند. خانم دكتر رويا پورآذر كه در تبيين روايت و جستار، كارهاي ارزندهاي را سامان داده است، حال و هوا و كاربرد جستارهاي روايي در خلق فضاهاي جديدي كه بايد آفريد را خوب ترسيم ميكند: «جستار روايي متني غير داستاني است كه سبكي دلنشين، ساختاري ظاهرا ولنگار، سخني شبيه زبان شفاهي و گاهي چاشني طنز ظريفي دارد و با استفاده از داستان يا ساختار داستاني، روايت نويسنده يا گوينده را از مبحثي كه كمتر به آن پرداخته شده، ارايه ميدهد.» اين مقدمه را براي بازانديشي در نقش ارتباطات و كاركرد رسانهها و تلاش براي گفتوگويي كردن ذهن و زبان گوينده و مخاطب در سطوح مختلف اجتماعي مفيد ميدانم. شايد تجربهها و زيستههاي دور و نزديك يكايك ما به گشودگي فضاهاي اجتماعي بسته كه سرشار از نگراني و دلهره و هراس است، كمك كند. من اين روزها به سرعت از ابتلا به بيماري سرطان پانكراس مطلع شدم، شتاب و آگاهي از درد و ضرورت ورود سريع به روند درمان به خودي خود ميتوانست و ميتواند موجب نگراني و دلهره و هراس باشد.
🔹روياروييام با اين رخداد و ترسيم تصوير واقعي آن بنا به منطق فهمي كه از هستي و خالق آن، انسان و رنجها و تواناييهايش و جهانهاي مختلفي كه تاكنون در آنها زيستهام، دارم، مرا به مسيري متفاوت در گفتوگو بر سر بيماري و اكنون و آيندهاش كشاند. بنا به اين منطق هيچ رازي در بيماري سرطان نيست كه بايد نهفته بماند. ناگفتنيهاي سرطان تنها ناشناختگيهاي درد و درمان است، براي بقيه جوانب آن نيازي به پردهپوشي نيست. داستان ابتلا به سرطان و تلاشهاي سنجيده و معقول براي درمان آن در قالب همان جستارهاي روايي، فضايي مملو از همدلي، همدردي، همراهي و همكاري ميآفريند كه فرد، خانواده، دوستان و پزشك را به دنيايي ديگر ميبرد. به راستي ميتوان خدا را در اين ميان بهتر ديد و به اميد به صورتي واقعيتر دل بست. توانش ارتباطي و قدرت گفتوگو در چنين وضعي روشنتر به چشم ميآيد. اگر اين دنياي من با آنچه در صورت متعارف ارتباطات ميآيد، قدري متفاوت است، تنها به عنوان يك تجربه يا يك زيست متفاوت بپذيريد و در غير اين صورت به آن در قالب پروتكلي مفيد در ارتباطات سلامت بنگريد. اين سطور را در حالي مينويسم كه تزريق شيميدرماني در بيمارستان آغاز شده است و من همچنان «با اميد بدون خوشبيني» در انديشه گفتوگو بر سر سرطانم، هم با خود و هم با ديگران و هم با خداي خود. كتاب «درد كه كسي را نميكشد» جاناتان فرنزان را كه شامل پنج جستار درباره گمشدههاي خلوت و شلوغي است، ميخوانم و از آن بهره ميبرم. نكته آغازين اين اثر پندي ارتباطي دارد كه ميگويد: «سكوت وقتي حربه كارسازي است كه كسي، جايي، انتظار صدايت را داشته باشد.» بنا به تجربه زيسته اين روزهايم، نتيجه ميگيرم كه «سرطان كسي را نميكشد.» و روايت من هم از رويارويي با آن اين است كه «بهبود و رهايي از بيماري وقتي ديدني است كه كسي و جايي، اميد آن را داشته باشد» و به واقع ميبينم كه اين اميد ديدني است.
#روزنامه_اعتماد
#هادی_خانیکی
#درد
#اکنون
🆔 @Shariati40
Forwarded from بنياد فرهنگی دكتر علی شريعتی
🔷🔆شریعتی؛ پدر- پسر: تداوم یا گسست
🖋سوسن شریعتی
📌منبع: روزنامه اعتماد، ۱۶/ ۲/ ۱۳۸۷
🔆شناخت و فهم نسبت عمیق محمدتقی شریعتی و فرزندش علی شریعتی و ارزیابی رفتار او با میراث پدری می تواند به تعاریف متعدد از مدرنیته نقبی زند همچنانکه می تواند الگویی باشد برای حل متناقض نمایی به نام وفاداری و استقلال.
🔆غالبا وارثان در معرض دو نوع نقد و یا انتظار از خود هستند. از یک سو انتظار اینکه به میراث خود وفادار باشند، ادامه دهنده باشند و از سوی دیگر این نقد که زندانی میراث اند و سخن نو نمی گویند. هم متهم به عبور و بدعت و هم متهم به درجا زدن و زندانی شدن و خوردن نان پدری.عصیان یا سرسپردگی؟ این پرسش از مدرنیته هم شده است. انسان مدرن چگونه نسبتی با میراث ماقبل مدرن خود برقرار کرده است. آیا مدرنیته را باید گسست از دیروز و میراث( خروج از زیر سقف حافظه؛حافظهای که با سنت گره خورده است وجهانبینی ای که دینی است )تعریف کرد یا تداوم دیروز و بازسازی و باز تفسیر امر دیروزی دانست؟
🔆کدام مدرنیته؟
گفته می شودکه از زمانی که انسان قرون وسطیِ غربی از زیر سقف حافظه سنتی و چتر قدس بیرون میآید و ادعای خودبنیادی و اربابی طبیعت می کند و دیگر مشروعیت خود را در حوزه علم، هنر، تفکر و اجتماعی خود را از منابع دینی نمی گیرد و مبتنی بر سنت تعریف نمیکند عصر مدرن آغاز شده و انسان مدرن سر زده است: جادو بدل می شود به علم، معجزه بدل می شودبه پزشکی، امر قدسی به عقلانیت و...انسان سر می زند و عقلانیت مدرن میشود از نتایج همین اتفاق.
🔆تفسیر دوم از تجربه مدرنیته، نه گسست که تداوم است.در این نگاه مدرنیته عبارت است از تداوم ی یک سری از مولفه های جهان قدیم اما به شکل دیگر و به صورت سکولاریزه شده یا قدسیزدایی شده آن:
🔆سکولاریزه شدن ایده مسیحی نگاه خطی به تاریخ؛تاریخ نجات و محتومیت رستگاری که در شکل مدرنش با ایده تکامل و ترقی عصر روشنگری بازسازی می شود.
*ایده دوم همان ایده مسیحی «کرامت بشری» است که در نگاه مدرن و با شأنیت یافتن انسان بدل می شود به «حقوق بشر»...
* تفکیک عرف و قدس و جدایی ساحت ها که از اصول بنیادین مدرنیته است برگرفته و بازسازی شده ایده قدیمیِ مسیحیِ تفکیک «مسیح و قیصر»است.
* آیینها و جشن های مدنی جاری در دنیای مدرن غربی در اکثر اوقات بازسازی سکولاریزه همان مناسک مذهبی است.
🔆این نگاه به تجربه مدرنیته نه تنها در تعریف امر مدرن تداوم می بیند که در تعریف سنت نیز خود-ویژه است. سنت در این نگاه نه امر متصلب و یک بار برای همیشه در دیروز تعیین شده بلکه موجودیتی است دینامیک و دارای استعداد تطبیق خود با شرایط جدید و از همین رو توانسته است تا به امروز بیاید و حذف نشود. سنت را نباید در برابر مدرنیته نشاند و دعوت به انتخاب کرد: سنتی یا مدرن؟ دیروزی یا امروزی؟نه مدرنیته پشت به دیروز است و نه سنت ناب و یک دست و سرسپردگی مطلق به دیروز. هرگونه درک ثنوی از این دو تقلیل واقعیت متکثر منشوری و رنگین کمانی چند بین یا آن وجه.
📌ادامه متن در لینک زیر
#یادداشت
#سوسن_شریعتی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
https://bit.ly/3jOEHkg
🖋سوسن شریعتی
📌منبع: روزنامه اعتماد، ۱۶/ ۲/ ۱۳۸۷
🔆شناخت و فهم نسبت عمیق محمدتقی شریعتی و فرزندش علی شریعتی و ارزیابی رفتار او با میراث پدری می تواند به تعاریف متعدد از مدرنیته نقبی زند همچنانکه می تواند الگویی باشد برای حل متناقض نمایی به نام وفاداری و استقلال.
🔆غالبا وارثان در معرض دو نوع نقد و یا انتظار از خود هستند. از یک سو انتظار اینکه به میراث خود وفادار باشند، ادامه دهنده باشند و از سوی دیگر این نقد که زندانی میراث اند و سخن نو نمی گویند. هم متهم به عبور و بدعت و هم متهم به درجا زدن و زندانی شدن و خوردن نان پدری.عصیان یا سرسپردگی؟ این پرسش از مدرنیته هم شده است. انسان مدرن چگونه نسبتی با میراث ماقبل مدرن خود برقرار کرده است. آیا مدرنیته را باید گسست از دیروز و میراث( خروج از زیر سقف حافظه؛حافظهای که با سنت گره خورده است وجهانبینی ای که دینی است )تعریف کرد یا تداوم دیروز و بازسازی و باز تفسیر امر دیروزی دانست؟
🔆کدام مدرنیته؟
گفته می شودکه از زمانی که انسان قرون وسطیِ غربی از زیر سقف حافظه سنتی و چتر قدس بیرون میآید و ادعای خودبنیادی و اربابی طبیعت می کند و دیگر مشروعیت خود را در حوزه علم، هنر، تفکر و اجتماعی خود را از منابع دینی نمی گیرد و مبتنی بر سنت تعریف نمیکند عصر مدرن آغاز شده و انسان مدرن سر زده است: جادو بدل می شود به علم، معجزه بدل می شودبه پزشکی، امر قدسی به عقلانیت و...انسان سر می زند و عقلانیت مدرن میشود از نتایج همین اتفاق.
🔆تفسیر دوم از تجربه مدرنیته، نه گسست که تداوم است.در این نگاه مدرنیته عبارت است از تداوم ی یک سری از مولفه های جهان قدیم اما به شکل دیگر و به صورت سکولاریزه شده یا قدسیزدایی شده آن:
🔆سکولاریزه شدن ایده مسیحی نگاه خطی به تاریخ؛تاریخ نجات و محتومیت رستگاری که در شکل مدرنش با ایده تکامل و ترقی عصر روشنگری بازسازی می شود.
*ایده دوم همان ایده مسیحی «کرامت بشری» است که در نگاه مدرن و با شأنیت یافتن انسان بدل می شود به «حقوق بشر»...
* تفکیک عرف و قدس و جدایی ساحت ها که از اصول بنیادین مدرنیته است برگرفته و بازسازی شده ایده قدیمیِ مسیحیِ تفکیک «مسیح و قیصر»است.
* آیینها و جشن های مدنی جاری در دنیای مدرن غربی در اکثر اوقات بازسازی سکولاریزه همان مناسک مذهبی است.
🔆این نگاه به تجربه مدرنیته نه تنها در تعریف امر مدرن تداوم می بیند که در تعریف سنت نیز خود-ویژه است. سنت در این نگاه نه امر متصلب و یک بار برای همیشه در دیروز تعیین شده بلکه موجودیتی است دینامیک و دارای استعداد تطبیق خود با شرایط جدید و از همین رو توانسته است تا به امروز بیاید و حذف نشود. سنت را نباید در برابر مدرنیته نشاند و دعوت به انتخاب کرد: سنتی یا مدرن؟ دیروزی یا امروزی؟نه مدرنیته پشت به دیروز است و نه سنت ناب و یک دست و سرسپردگی مطلق به دیروز. هرگونه درک ثنوی از این دو تقلیل واقعیت متکثر منشوری و رنگین کمانی چند بین یا آن وجه.
📌ادامه متن در لینک زیر
#یادداشت
#سوسن_شریعتی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
https://bit.ly/3jOEHkg
Telegraph
شریعتی؛ پدر- پسر: تداوم یا گسست
سوسن شریعتی منبع: روزنامه اعتماد، ۱۶/ ۲/ ۱۳۸۷ شناخت و فهم نسبت عمیق محمدتقی شریعتی و فرزندش علی شریعتی و ارزیابی رفتار او با میراث پدری می تواند به تعاریف متعدد از مدرنیته نقبی زند همچنانکه می تواند الگویی باشد برای حل متناقض نمایی به نام وفاداری و استقلال.…
Forwarded from بنياد فرهنگی دكتر علی شريعتی
🔷🔆"شناخت نامه استاد محمد تقی شریعتی" نام کتابی است که در بهار ۱۴۰۰، به کوشش سید خلیل حسینی عطار و توسط انتشارات سپید ه باوران راهی بازار کتاب شده است. وجه ممیزه این کتاب ، معرفی استاد محمد تقی شریعتی این بار از نمای نزدیک است و میدان دادن به خاطرات فرزندان، شاگردان او در دبیرستان های مشهد دهه بیست و سی ، دوستداران جوان او در کانون نشر حقایق اسلامی و... نیز همراهانی که طی نیم قرن همراه و همقدم استاد دین و تساهل بودند.
#یاد_استاد
#محمد_تقی_شریعتی
#سی_پنجمین_سالیاد
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
#یاد_استاد
#محمد_تقی_شریعتی
#سی_پنجمین_سالیاد
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
Forwarded from مرکز آثار مفاخر و اسناد دانشگاه فردوسی مشهد
استاد محمدتقی شریعتی.pdf
328.2 KB
«استاد محمدتقی شریعتی و نقش وی در جریان روشنفکری دینی»
محسن بهشتی سرشت و پرستو کلاهدوزها
نشریۀ سخن تاریخ، شمارۀ 17، تابستان 1391
@Mafakherferdowsi
محسن بهشتی سرشت و پرستو کلاهدوزها
نشریۀ سخن تاریخ، شمارۀ 17، تابستان 1391
@Mafakherferdowsi
Forwarded from بنياد فرهنگی دكتر علی شريعتی
🔷🔆به صداقت شما نمره دادم
🖋رمضانعلی شاکری
🔆یکی از خاطراتی که خیلی جالب است، این است که وقتی ایشان دبیر کلاس چهارم دبیرستان شاهرضا شده بودند، به محض اینکه وارد کلاس میشوند، بچههای تودهای دانسته و نداسته، تحت تأثیر آن جو، هو میکنند. استاد همینطور میایستند و وقتی آنها هوشان تمام میشود، مینشینند. وقتی سر و صداها میخوابد، میفرمایند: آقایان! معلوم میشود که شما نمیخواهید من بیایم سر کلاس. من هم حرفی ندارم، اما من یک توصیه به شما دارم؛ الآن این درس تعلیمات دینی جزو برنامهٔ شما هست، نمیخواهید نمرهٔ قبولی بگیرید که بروید کلاس پنجم؟ گفتند: بله. استاد میفرمایند: پس منهای جنبههای عقیدتی و اساساً نه برای تعلیمات دینی، بلکه برای اینکه نمره بگیرید و بروید کلاس بالا باید این درس را یاد بگیرید، و خلاصه، درس را ادامه دادند. در همین کلاس، یک روز ایشان میخواستند امتحان قوه بگیرند _ که حالا به آن میانترم میگویند _ وقتی سؤالات را پخش کرده بودند، یکی از سرجنبانهای کلاس که خیلی داد و فریاد میکرد، از اول تا آخر ورقه، جوابهای خیلی نامناسب داده بود و جملاتی از قبیل: دین افیون تودهها است و کلماتی که کمونیستها مینویسند، نوشته بود و اسم خودش را هم روی ورقه نوشته بود. وقتی استاد اوراق را تصحیح میکنند، نمرهٔ آن دانشآموز را ۱۰ میدهند. روز بعد که استاد برای تدریس میایند، آن شخص میآید جلو و میگوید: آقا من سر تا پای ورقه، همه را خلاف نوشتم، چرا شما به من نمرهٔ ۱۰ دادید؟ استاد گفتند: شما همه را خلاف نوشتید، ولی من ۱۰ را به عنوان صداقت به شما دادم، برای آنکه در قلبتان هر چه بود، گفتید. این صداقت شما از نظر اخلاقی خیلی قابل توجه است. همین آدم بعدها از بهترین افراد در کانون شد.
#یاد_استاد
#آموزگار_دین_تساهل
#محمد_تقی_شریعتی
#سی_پنجمین_سالیاد
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
🖋رمضانعلی شاکری
🔆یکی از خاطراتی که خیلی جالب است، این است که وقتی ایشان دبیر کلاس چهارم دبیرستان شاهرضا شده بودند، به محض اینکه وارد کلاس میشوند، بچههای تودهای دانسته و نداسته، تحت تأثیر آن جو، هو میکنند. استاد همینطور میایستند و وقتی آنها هوشان تمام میشود، مینشینند. وقتی سر و صداها میخوابد، میفرمایند: آقایان! معلوم میشود که شما نمیخواهید من بیایم سر کلاس. من هم حرفی ندارم، اما من یک توصیه به شما دارم؛ الآن این درس تعلیمات دینی جزو برنامهٔ شما هست، نمیخواهید نمرهٔ قبولی بگیرید که بروید کلاس پنجم؟ گفتند: بله. استاد میفرمایند: پس منهای جنبههای عقیدتی و اساساً نه برای تعلیمات دینی، بلکه برای اینکه نمره بگیرید و بروید کلاس بالا باید این درس را یاد بگیرید، و خلاصه، درس را ادامه دادند. در همین کلاس، یک روز ایشان میخواستند امتحان قوه بگیرند _ که حالا به آن میانترم میگویند _ وقتی سؤالات را پخش کرده بودند، یکی از سرجنبانهای کلاس که خیلی داد و فریاد میکرد، از اول تا آخر ورقه، جوابهای خیلی نامناسب داده بود و جملاتی از قبیل: دین افیون تودهها است و کلماتی که کمونیستها مینویسند، نوشته بود و اسم خودش را هم روی ورقه نوشته بود. وقتی استاد اوراق را تصحیح میکنند، نمرهٔ آن دانشآموز را ۱۰ میدهند. روز بعد که استاد برای تدریس میایند، آن شخص میآید جلو و میگوید: آقا من سر تا پای ورقه، همه را خلاف نوشتم، چرا شما به من نمرهٔ ۱۰ دادید؟ استاد گفتند: شما همه را خلاف نوشتید، ولی من ۱۰ را به عنوان صداقت به شما دادم، برای آنکه در قلبتان هر چه بود، گفتید. این صداقت شما از نظر اخلاقی خیلی قابل توجه است. همین آدم بعدها از بهترین افراد در کانون شد.
#یاد_استاد
#آموزگار_دین_تساهل
#محمد_تقی_شریعتی
#سی_پنجمین_سالیاد
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF