اكنون، ما و شريعتی
1.44K subscribers
1.28K photos
186 videos
82 files
1.37K links
چشم‌اندازِ نوشريعتی
Download Telegram
🔷🔸در مُنای زندگی

🔸چرا علی شریعتی خودکشی نکرد؟

🖋سوسن شریعتی

📌روزنامه شرق، ۱۸ بهمن ۱۳۹۹


🔹علی شریعتی، یک‌ سال قبل از اینکه بمیرد -در آغاز سال 1355- نوشته بود که می‌خواهد خود را بمیراند: «اگر اجباری که به زنده‌ماندن داشتم نبود خود را در برابر دانشگاه آتش می‌زدم، همان ‌جایی که 22 سال پیش آذرمان در آتش بیداد سوخت، او را در پیش پای نیکسون قربانی کردند!» ...آن سه یار دبستانی را... .

🔸این چند خط از زمانی که برای اولین‌بار در پشت مجموعه آثار یک «با مخاطب‌های آشنا» قرار گرفت (یعنی در آذر 1356) و در خارج از کشور به چاپ رسید تا کنون هزاران بار نقل شده است و همیشه در ربط با روز دانشجو...! یا برای اینکه پای نیکسون و امپریالیسم جهان‌خوار را وسط بکشند، یا پای استعمار پیر -انگلیس- را یا اصلا پای خود شریعتی را که مثلا مثل همیشه «تاریخ و داستان» را با هم قاطی کرده است (این آخری را دوست عزیز احمد زیدآبادی پارسال نوشته بود).


🔹اما تا این لحظه کسی درباره موضوع این یادداشتِ چند‌خطی و ناقص که در خلوت نوشته شده و بوی وصیت می‌دهد سخن نگفته است: چرا شریعتی می‌خواهد مرگش را جلو بیندازد؟ علت قریب دارد یا علت بعید؟ چون نوشته‌هایش را بر سردر روزنامه کیهان می‌بیند (بهمن 54) و پس از سال‌ها خوش‌نامی و پرستش «توتم»ی که قلم او است برایش ناگوار است؟ چون زمزمه‌های نکوهش و پوزخندهای موذی منتشر است؟ چون قندها دارد آب می‌شود در دل همه آنهایی که چهار سال از دست این متفکر جوانی که یکه‌تازی می‌کرده دلخور بوده‌اند؟

🔸میل به خودکشی در او شاید علت طولانی‌تری داشته باشد و محصول یک سلسله فشار جانکاه پنج‌ساله است؟ پنج سال ارکستراسیون برای انهدام یک خلاف‌خوان: در سال 1350- بعد از پنج سال تدریس- مدیریت دانشگاه یادش می‌افتد که با دکترای ادبیات نمی‌شود تاریخ درس داد؛ پنج سال سخن‌گفتن درباره «کدام مذهب» و فتواباران‌شدن؛ اثبات مدام حسن‌نیت و اعتبار پروژه‌اش برای مخاطب جوان و معترض و منتقدی که از بالکن حسینیه ‌ارشاد اطلاعیه پخش می‌کند؛ 9 بار بازجویی در فاصله 47 تا قبل از دستگیری در سال 52؛ هفده ماه زندان در تک‌سلولی و دست آخر آبرویی که قرار است برود با چاپ بدون اجازه مقالاتش در روزنامه دولتی کیهان، حدودا یک سال پس از آزادی از زندان...، برای خودکشی کافی است.

🔹برای جوانی مثل شریعتی که تا چهار سال قبل از این نوشته -در سی‌وشش، هفت سالگی- نامش بر سر منبرها است (به نفرین)، بر سر زبان‌ها است (به آفرین)، آثارش نقل‌ونباتی در سطح کشور تکثیر می‌شود (در تیراژ صدهزاری) و به ‌روایت اسناد ساواک در سخنرانی‌هایش در روزهای آخر حسینیه ارشاد گاه سه هزار نفر شرکت داشته‌اند...، فراموش‌شدن یا به‌رسمیت شناخته‌شدن علت میل به مردن نیست. او در این پنج سال نشان داده که هر دری بسته می‌شده، در دیگری را گشوده است. بااین‌همه «این خوکرده به مرگ و توطئه» معلوم است که با «قیل و قال کافی ها » هم که خوب کنار آمده باشد با «بی‌شرمی کیهان‌ها» نمی‌تواند کنار بیاید. میل به مردن برای شریعتی، ترس از لجن‌مال‌شدن است: « این هم درد بزرگی است که مردی مشتاق مرگ خوب مردن، در راه آرمان و ایمان ... لجن‌مالش کنند».
هر کس به دلیلی خود را می‌کشد: از دست ساختار یا به یُمن شایعه، چون دوست تنها گذاشته یا چون دشمن جفا می‌کند... آبرو؟ تنهایی؟ خستگی؟ غیبتِ امید؟ نابودی چشم‌انداز؟

🔸با‌این‌همه شریعتی مرگ خود را به جلو نمی‌اندازد و در همان نوشته چند‌خطی وصیت‌گونه علت انصرافش را می‌نویسد: «نه ... هنوز خیلی کار دارم، چشم‌هایی که از زندگی عزیزترند، انتظار مرا می‌کشند».
موضوع همین است: برای خود را نکشتن باید «هنوز خیلی کار داشت» و البته چشم‌هایی که تو را منتظر باشند.


#مرگ
#انتظار
#خودکشی
#یادداشت
#سوسن_شریعتی

🆔 @Shariati40

📸عکس : ۲۶ بهمن ۱۳۵۴-آغاز چاپ سلسله مقالاتی از شریعتی در روزنامه کیهان بی اجازه مولف
🔷🔸زنان: ابداع خویشتن در بحبوحه میدان

🖋سوسن شریعتی

📌منبع : مجله ایران فردا
🔆اسفند ۱۳۹۸

🔸دو قدم به قرن پانزدهم هجری بیشتر نمانده است. بیست سال نیز از قرن بیستم میلادی می گذرد. سخن البته ذکر شش قرن تاخیر یا فاصله میان روایت هجریِ واقعیت و روایت میلادیِ آن نیست. سخن از واقعیت ها است و یا واقعیتی که رقم می خورد در میان ناهمزمان ها و مبتنی است بر ریتم های متفاوت ِ فرهنگی، اجتماعی و سیاسی؛ بر یک آهنگ نیست و ما را دستخوش «هم این و هم آن »ی ناهماهنگ می سازد. این «ما» البته که میلادی و هجری نمی شناسد و این دچار بودگی نیز معنای دیگر دوره است. مسئله زنان در این میان نه پرونده ای در میان پرونده ها که امروزه از مصادیق انضمامی و نمادین این تعریف از واقعیت و این تعریف از مفهوم دوره است: تحولات ناهماهنگ و ریتم های در هم تنیده تغییر: «از»-«تا».

🔹در همین جامعه هجری-میلادی خودمان: از وزارت تا محرومیت از مادری در صورت طلاق؛ از مشاورت برای ریاست جمهور تا نیازمند مجوز همسر برای خروج از کشور؛ از طی مدارج تحصیلی عالی تا نیم بها بودن دم؛ از اشغال پست های عالی مدیریتی تا ...؛ نه به این و نه به آن!
پرونده زنان است که پارادوکس ها و دینامیک جوامع را رو می کند: محدودیت های قانون را، بن بست های سنت را، تابوهای فرهنگی را و در عین حال تخیلی که برای دور زدن این همه به کار گرفته می شود تا گام هایی به جلو ممکن گردد. تاریخ معاصر ما –میلادی باشد یا هجری -سرشار است از این دور زدن ها و بدل ساختن ممنوع ها به ممکن ها. یا با میانبر زدن یا از طریق مبارزات علنی و مشارکت فعال و شفاف برای به کرسی نشاندن حقی.

🔸با این همه و علی رغم این ناهمزمان ها مسئله زنان تنها مسئله ای است که تاریخ هجری و میلادی در آن تقریبا از یک ریتم تبعیت کرده و در نادیده گرفتن آن همزمانی نشان داده اند و برای به رسمیت شناختن حقوق آنان با تأخیر عمل کرده اند. از انقلاب فرانسه با شعار حقوق بشر در سال 1789که در آن زنان نقش برجسته ای داشتند تا زمانی که زنان توانستند حق رأی به دست آورند 150 سال طی شد. مشارکت آنها در انقلابات 1830 و 1848 و کمون پاریس و حضور میلیونی آنها در جنگ جهانی اول موجب نشد که آنان از حق رأی برخوردار شوند. بعد از جنگ دوم است که زنان به رسمیت شناخته می شوند و کم کم پا به میدان سیاست و فرهنگ و مبارزات اجتماعی می گذارند. در مقایسه با دیده شده هایی مثل دموس، حقوق، بشر، قانون...زنان به مثابه مسئله خیلی دیر دیده شده و مدام به «شاید وقتی دیگر» حواله داده شده اند. در تاریخ معاصر هجری ما هم وضع به همین منوال بوده است. علی رغم حضور فعال زنان در انقلاب مشروطیت، نهضت ملی، مبارزات سیاسی دهه چهل و پنجاه و انقلاب ایران مسئله زنان همواره تحت شعاع «امر کلان» قدرت و سیاست، جزئی تر تلقی می شده و یا در ذیل آن تعریف می شده است.

🔹زنان برای بدل شدن به امر مرئی، به مسئله و در نهایت به امر نمادین بی تردید راه طولانی ای را طی کرده اند: در جدال با قدرت از طریق مشارکت سیاسی؛ از خلال مبارزات عدالتخواهانه اجتماعی و در همبستگی با مطالبات طبقات فرودست؛ در گفتگو و یا چالش با فرهنگ مسلط و اکثریت پر سر و صدا از طریق سبک زندگی و از آن ِ خود کردن اتاقی برای نوشتن. زنان ، هم زمان هم بازیگر این صحنه بوده اند، هم راوی آن و هم کارگردان آن. این همزمانی نقش ها در وضعیت دچار بودگی به ناهمزمان ها است که پرونده زنان را دشوار می کند و از جنس نبردهای چند جانبه می سازد. مباحثی چون هویت، کیستی و خویشتن که در میانه عام و خاص، جهانشول و بوم؛ خود و دیگری باید تعریف شود و از معضلات اصلی زمانه ما است در حوزه زنان نیز به شکلی نمادین وضوح یافته است. زنانگی چیست؟ زن کیست؟ باستانی است یا برساخته؟ هستیم یا می شویم؟ بر اساس کدام شاخص؟ از جمله کشاکش هایی است که مسئله زنان را امروز نمادین تر از هر وقت کرده است. زنان مجبور به پیدا کردن پاسخ های نظری اند در عین مبارزات عملی. نظریه پردازی در بحبوحه میدان یعنی صرف توأمان زمان کند فرهنگ و زمان تند حادثه. دشواری و در عین حال خود-ویژگی مبارزات زنان در همین موقعیت است. هم باید نسبتش را با لحظه، انضمامی نگه دارد و هم باید چشم انداز را از دست ندهد. همانی که مونتین فرانسوی نامش را اندیشیدن به مثابه اسب سواری می نامد: حفظ تعادل در حین حرکت و تاختن. نه آنقدر انتزاعی و نه اینقدر گره خورده به لحظه. داغاداغ باید بیندیشد و بر همان اساس نظم مسلط اجتماعی، سیاسی و فرهنگی را نقد کند و از خود قدرتی آلترناتیو بسازد.

#زنان
#ابداع_خویشتن
#هشت_مارس
#سوسن_شریعتی
#اکنون_ما_شریعتی
#یادداشت

🆔@Shariati40

📎 برای ادامه و مطالعه کامل متن به آدرس زیر و یا گزینه instant view مراجعه کنید.

https://bit.ly/30kw0oa