🔷🔸در تملک و نقد میراث علمی و ضرورت تداوم پروژه
🔆مقدمه
🔹🔸«وداع با دانشمند سیاستمدار.
دکتر غلامعباس توسلی را به عنوان استاد پیش کسوت دانشگاه می شناسیم. زندگی وی با تاریخ جامعه شناسی ایران درآمیخته است و نامش با بسیاری از اولین های این رشته پیوند خورده است، جامعه شناسی ایران وامدار اوست و تا مدتها وی، شناخته شده ترین جامعه شناس ایرانی در خارج از کشور بود. دکترغلام عباس توسلی در میدان سیاست نیز چهره ای آشناست. چهره ای که به جنبش مبارزاتی، ملی و آزادیخواهانه ی مردم تعلق داشت و در همه ی لجظه های سخت و تلخ این تاریخ، حاضر و همراه بود. زندگی وی روایتی دیگر از حدیث نامکرر "دانشمند و سیاستمدار" است. سیاستمداری همراه با جنبش ملی ایران و دانشمندی که هیچ گاه از ابتلا سیاست در امان نبود.
((سارا شریعتی))
🎙سخنرانی سارا شریعتی در جلسه نقد و بررسی کتاب "جامعه شناسی دینی" اثر دکتر توسلی
در انجمن جامعه شناسی ایران و در حضور دکتر توسلی: 21 آذر ماه 1395
🔸🔷تجربه جدیدیست که در حضور دکتر توسلی بخواهیم به نقد اثر ایشان بپردازیم. نمی خواهم بحث خود را چنین صورتبندی کنم، در نتیجه از زاویه دیگری به نقد این اثر می پردازم، از جهت تملک و نقد میراث ایشان در جامعه شناسی دین و درجهت تکمیل و تداوم پروژه ی تحقیقات جامعه شناختی دین در ایران که ایشان از پیشگامان آنند.
اولین دیدارمن با دکتر توسلی در پاریس بود. ایشان به مناسبت دوسالانه ی بین المللی جامعه شناسی دین به فرانسه سفر کرده بودند و این دیدار برای من که در طی سالهای زندگی ام در پاریس، از محیط علمی ایران کاملا دور بودم، تعیین کننده بود. با ایشان در لوگزامبورگ قرار گذاشتم. کتاب جامعه شناسی ادیان ژان پل ویلم که به تازگی انتشار یافته بود را تقدیم کردم و ایشان هم که اولین یا از اولین اساتید جامعه شناسی دین در ایران بودند، ساعتها در مورد جامعه شناسی ایران، چهره ها و مباحث و همچنین جایگاه مطالعات جامعه شناختی دین در ایران صحبت کردند. بعدها دریافتم که نام دکتر توسلی با بسیاری از اولین های جامعه شناسی ایران پیوند خورده است: از اولین رتبه اولی های دانشگاه.اولین رئیس انجمن جامعه شناسی ایران.اولین کتاب در جامعه شناسی دین... در بازگشتم به ایران، اطلاع یافتم که تنها در دانشگاه تهران و در دانشگاه آزاد که دکتر توسلی تدریس می کردند، درس جامعه شناسی دین ارائه می شود. در آن زمان جامعه شناسی و به طور مشخص جامعه شناسی دین، با نام دکتر توسلی پیوند خورده بود و هرجا که به سراغ جامعه شناسی دین می رفتیم با این نام روبه رو می شدیم. شرکت در این جلسه در ایران و سخن گفتن در مورد جامعه شناسی دین در حضور ایشان، نقطه عطفی در این مسیر است، نقطه عطفی جهت تملک میراث با نقد آن و نشانگر حضور و تداوم پروژه ی ایشان در جامعه شناسی دین ایران.
#دکتر_توسلی
#جامعه_شناسی
#سخنرانی
#سارا_شریعتی
#اکنون_ما_شریعتی
🆔@Shariati40
🖇ادامه در لینک زیر
https://tinyurl.com/y3nkv2dc
🔆مقدمه
🔹🔸«وداع با دانشمند سیاستمدار.
دکتر غلامعباس توسلی را به عنوان استاد پیش کسوت دانشگاه می شناسیم. زندگی وی با تاریخ جامعه شناسی ایران درآمیخته است و نامش با بسیاری از اولین های این رشته پیوند خورده است، جامعه شناسی ایران وامدار اوست و تا مدتها وی، شناخته شده ترین جامعه شناس ایرانی در خارج از کشور بود. دکترغلام عباس توسلی در میدان سیاست نیز چهره ای آشناست. چهره ای که به جنبش مبارزاتی، ملی و آزادیخواهانه ی مردم تعلق داشت و در همه ی لجظه های سخت و تلخ این تاریخ، حاضر و همراه بود. زندگی وی روایتی دیگر از حدیث نامکرر "دانشمند و سیاستمدار" است. سیاستمداری همراه با جنبش ملی ایران و دانشمندی که هیچ گاه از ابتلا سیاست در امان نبود.
((سارا شریعتی))
🎙سخنرانی سارا شریعتی در جلسه نقد و بررسی کتاب "جامعه شناسی دینی" اثر دکتر توسلی
در انجمن جامعه شناسی ایران و در حضور دکتر توسلی: 21 آذر ماه 1395
🔸🔷تجربه جدیدیست که در حضور دکتر توسلی بخواهیم به نقد اثر ایشان بپردازیم. نمی خواهم بحث خود را چنین صورتبندی کنم، در نتیجه از زاویه دیگری به نقد این اثر می پردازم، از جهت تملک و نقد میراث ایشان در جامعه شناسی دین و درجهت تکمیل و تداوم پروژه ی تحقیقات جامعه شناختی دین در ایران که ایشان از پیشگامان آنند.
اولین دیدارمن با دکتر توسلی در پاریس بود. ایشان به مناسبت دوسالانه ی بین المللی جامعه شناسی دین به فرانسه سفر کرده بودند و این دیدار برای من که در طی سالهای زندگی ام در پاریس، از محیط علمی ایران کاملا دور بودم، تعیین کننده بود. با ایشان در لوگزامبورگ قرار گذاشتم. کتاب جامعه شناسی ادیان ژان پل ویلم که به تازگی انتشار یافته بود را تقدیم کردم و ایشان هم که اولین یا از اولین اساتید جامعه شناسی دین در ایران بودند، ساعتها در مورد جامعه شناسی ایران، چهره ها و مباحث و همچنین جایگاه مطالعات جامعه شناختی دین در ایران صحبت کردند. بعدها دریافتم که نام دکتر توسلی با بسیاری از اولین های جامعه شناسی ایران پیوند خورده است: از اولین رتبه اولی های دانشگاه.اولین رئیس انجمن جامعه شناسی ایران.اولین کتاب در جامعه شناسی دین... در بازگشتم به ایران، اطلاع یافتم که تنها در دانشگاه تهران و در دانشگاه آزاد که دکتر توسلی تدریس می کردند، درس جامعه شناسی دین ارائه می شود. در آن زمان جامعه شناسی و به طور مشخص جامعه شناسی دین، با نام دکتر توسلی پیوند خورده بود و هرجا که به سراغ جامعه شناسی دین می رفتیم با این نام روبه رو می شدیم. شرکت در این جلسه در ایران و سخن گفتن در مورد جامعه شناسی دین در حضور ایشان، نقطه عطفی در این مسیر است، نقطه عطفی جهت تملک میراث با نقد آن و نشانگر حضور و تداوم پروژه ی ایشان در جامعه شناسی دین ایران.
#دکتر_توسلی
#جامعه_شناسی
#سخنرانی
#سارا_شریعتی
#اکنون_ما_شریعتی
🆔@Shariati40
🖇ادامه در لینک زیر
https://tinyurl.com/y3nkv2dc
Telegraph
در تملک و نقد میراث علمی و ضرورت تداوم پروژه
سارا شریعتی سخنرانی سارا شریعتی در جلسه نقد و بررسی کتاب "جامعه شناسی دینی" اثر دکتر توسلی در انجمن جامعه شناسی ایران و در حضور دکتر توسلی: 21 آذر ماه 1395 تجربه جدیدیست که در حضور دکتر توسلی بخواهیم به نقد اثر ایشان بپردازیم. نمی خواهم بحث خود را چنین صورتبندی…
https://www.aparat.com/v/7c5a1
لینک بالا گفتگوی دکتر لاله بختیار که در 27 مهر 1399 درگذشت، درباره ترجمه انگلیسی کتابهای دکترعلی شریعتی به نامهای حج، فاطمه فاطمه است، مذهب علیه مذهب، ما و اقبال و ترجمه انگلیسی سخنرانی های متفرقهاش در موضوع زنان ...
لینک بالا گفتگوی دکتر لاله بختیار که در 27 مهر 1399 درگذشت، درباره ترجمه انگلیسی کتابهای دکترعلی شریعتی به نامهای حج، فاطمه فاطمه است، مذهب علیه مذهب، ما و اقبال و ترجمه انگلیسی سخنرانی های متفرقهاش در موضوع زنان ...
آپارات - سرویس اشتراک ویدیو
دکتر لاله بختیار درباره ترجمه کتابهای دکتر علی شریعتی
گفتگو با دکتر لاله بختیار درباره ترجمه انگلیسی کتابهای دکتر علی شریعتی به نامهای حج، فاطمه فاطمه است، مذهب علیه مذهب، و ما و اقبال وترجمه انگلیسی سخنرانی های متفرقه اش درباره زن
Forwarded from شناخت (داود بهرامی سیاوشانی)
@SHENAKHT12
🔰 برگی از کتاب "آری این چنین بود برادر، دکترعلی شریعتی، صفحه ۶ و ۷ "+ ویدئو از:کانال کاغذ اخبار(bit.ly/2BnHhL8)
💫 ... و ناگهان دیدم کـه در کنار فرعون ها و قارون ها- که بر بردگی مان می خریدند و به بیگاری مان می کشیدند- دیگـرانی نیز به نام جانشینان این پیامبران سرکشیدند، روحانیان رسمی.
💫از فلسطین گرفته تا ایران،تا مصر، تا چین، تا هر جا که جامعهای و تمدنی هست در کنار این اهرام و این قصر های بزرگ، برای ساخـتن معـابد، پرشکـوه باید سنگ می کشیدیم.
💫و بعد،نمایندگان خدا و جانشینان این پیامبران، ما را دستبندی دیگر زدند و به نام زکات غارتی دیگر کردند و بنام جهاد در راه دین، به میدانهایی دیگر فرستادند، تا جایی که ناگزیرمان میکردند که در برابر خدایان در مذبح معبدها و در کنار بتها، کودکانمان را قربانی کنیم.
💫 نمی دانی برادر، کـه تمـامی معبد ها انباشته از خون فرزندان معصوم ماست و ما هزاران سال- بدبختتر از تو وسرنوشت تو- گور و قصر ومعبد ساختیم وخدایان در کنار فرعونها و در کنار قارونها و نمایندگانشان باز به جانمان افتادند!
💫 سه پنجم همه افلاک ایران را موبدان خداوند و اهورا! از ما گرفتند وما برای آن ها رعیت و برده و "سِرو"بودیم وچهار پنجم همه زمینهای فرانک را کشیشان خداوند از ما گرفتند. برای معابد بیگاری کردیم وهمه خاک های عظیم رم و معبدهای بزرگ چین را ساختیم و مردیم.
💫پیروزی ازآن موبدان و کشیشان و روحانیون ادیان وفرعونها و قارونها بود و من که هزاران سال پیش از تو زیستم و مرگ همه برادران و هم نژادانم را دیدم، احساس کردم که خدایان نیزبه بردگان کینه میورزند و دین نیز برای بردگی ما بند دیگری است وموبدان وکشیشان و روحانیون ادیان نیز ابزار دیگری برای تحکیم این قصرها و گورها و توجیه این نظامند.
💫وبعد همچنانکه حکیمان ودانشمندان بزرگ- که ازما بهتر میاندیشند و میفهمند! مردانی چون ارسطو-میگویندکه برخی برای بردگی وگروهی برای آقایی است که به این دنیا میآیند، یقین کردم که ما برای بردگی به دنیا آمدیم و جز این سرنوشتی نداریم و سرنوشت مقـدرمان باربری و ستم کشی و تازیانه خـوردن و تحقیر شدن و نجس تلقی شدن و بردگی است و جز این دیگر هیچ.
💫اما برادر! ناگهان خبر یافتیم که مردی ازکوه فرودآمده است و درکنار معبدی فریاد زده است که: "من از جانب خدا آمدهام".
💫و من باز بر خود لرزیدم که باز فریبی تازه برای ستمی تازه. اما چون زبان به گفتن گشود، باورم نشد:من از جـانب خدا آمده ام که خدا اراده کرده است تا بر همه بردگان و بیچارگان زمین منت بگذارد و آنان را پیشوایان جهان و وارثان زمین قرار دهد.
💫 شگفتا! چگونه است که خدا، با بردگان و بیچارگان سخن میگوید و به آنها مژده نجات و نوید رهبری و وراثت بر زمین میدهد؟
💫باورم نشد.گفتم:او نیزهمچون پیامبران دیگر- درایران و چین وهند...- شاهزادهای اسـت کـه بـه نبـوت مبعـوث شده اسـت تا با قدرتمـندی هـم پیمـان شود و قـدرتی تازه بیافریند
💫گفتند:نه، یتیمی بوده است وهمه او را دیدهاند که درپشت همین کوه، گوسفندان رامیچرانیده است.گفتم:عجبا! چگونه است که خداوند،فرستادهاش را از میان چوپانان برگزیده است؟
💫 گفتند: او آخرین حلقه سلسله چوپانان است و اجدادش همه، رسولان و چوپان. از شوق-یا ازهراسی گنگ- برخود لرزیدم که برای نخستین بار ازمیان ما پیامبری برخاسته است.
💫 به او ایمان آوردم، چرا که همه برادرانم را گرد او دیدم. بلال، برده بردهزاده- از پدر و مادر- بیگانه ای از حبشه؛ سلمان، آواره ای به بردگی گرفته شده از ایران؛ ابوذر، فقیر درمانده گمنامی از صحرا؛ "سالم"،غلام زن حذیفه، این بیگانه ارزان قیمـت، برده سیاه پوست، اکنون پیشوای همه یاران او شده است.
💫 باور کردم و ایمان آوردم، چرا که کاخش چنـد اتاق گلی بود- که خود در گل و خاک کشیدن شرکت کرده بود- و بارگاه و تختش تکه چوبی بود انباشته از برگهای خرما!
💫 ایـن همـهِ دستگاه او بـود و همـه ِفشاری بود کـه برای ساخـتن خانه اش بر مردم وارد کرد! و تا بود چنین بود و چنین مرد. آمدم، از ایران، از نظام موبدان تبارهای بزرگ- که همواره برای جنگها و قدرتها به بردگیمان میکشیدند- گریختم و به شهر او آمدم و در کنار بردگان و آوارگان و بیپناهان جهان با او زیستم، تا پلکهایش در سنگینی مرگ، خورشیدمان را پرده کشید.
⚡️لینک مشاهده و دانلود"آری این چنین بود برادر" از: تاریخ ما: 📍
bit.ly/3eoyGGU
@SHENAKHT12
🔰 برگی از کتاب "آری این چنین بود برادر، دکترعلی شریعتی، صفحه ۶ و ۷ "+ ویدئو از:کانال کاغذ اخبار(bit.ly/2BnHhL8)
💫 ... و ناگهان دیدم کـه در کنار فرعون ها و قارون ها- که بر بردگی مان می خریدند و به بیگاری مان می کشیدند- دیگـرانی نیز به نام جانشینان این پیامبران سرکشیدند، روحانیان رسمی.
💫از فلسطین گرفته تا ایران،تا مصر، تا چین، تا هر جا که جامعهای و تمدنی هست در کنار این اهرام و این قصر های بزرگ، برای ساخـتن معـابد، پرشکـوه باید سنگ می کشیدیم.
💫و بعد،نمایندگان خدا و جانشینان این پیامبران، ما را دستبندی دیگر زدند و به نام زکات غارتی دیگر کردند و بنام جهاد در راه دین، به میدانهایی دیگر فرستادند، تا جایی که ناگزیرمان میکردند که در برابر خدایان در مذبح معبدها و در کنار بتها، کودکانمان را قربانی کنیم.
💫 نمی دانی برادر، کـه تمـامی معبد ها انباشته از خون فرزندان معصوم ماست و ما هزاران سال- بدبختتر از تو وسرنوشت تو- گور و قصر ومعبد ساختیم وخدایان در کنار فرعونها و در کنار قارونها و نمایندگانشان باز به جانمان افتادند!
💫 سه پنجم همه افلاک ایران را موبدان خداوند و اهورا! از ما گرفتند وما برای آن ها رعیت و برده و "سِرو"بودیم وچهار پنجم همه زمینهای فرانک را کشیشان خداوند از ما گرفتند. برای معابد بیگاری کردیم وهمه خاک های عظیم رم و معبدهای بزرگ چین را ساختیم و مردیم.
💫پیروزی ازآن موبدان و کشیشان و روحانیون ادیان وفرعونها و قارونها بود و من که هزاران سال پیش از تو زیستم و مرگ همه برادران و هم نژادانم را دیدم، احساس کردم که خدایان نیزبه بردگان کینه میورزند و دین نیز برای بردگی ما بند دیگری است وموبدان وکشیشان و روحانیون ادیان نیز ابزار دیگری برای تحکیم این قصرها و گورها و توجیه این نظامند.
💫وبعد همچنانکه حکیمان ودانشمندان بزرگ- که ازما بهتر میاندیشند و میفهمند! مردانی چون ارسطو-میگویندکه برخی برای بردگی وگروهی برای آقایی است که به این دنیا میآیند، یقین کردم که ما برای بردگی به دنیا آمدیم و جز این سرنوشتی نداریم و سرنوشت مقـدرمان باربری و ستم کشی و تازیانه خـوردن و تحقیر شدن و نجس تلقی شدن و بردگی است و جز این دیگر هیچ.
💫اما برادر! ناگهان خبر یافتیم که مردی ازکوه فرودآمده است و درکنار معبدی فریاد زده است که: "من از جانب خدا آمدهام".
💫و من باز بر خود لرزیدم که باز فریبی تازه برای ستمی تازه. اما چون زبان به گفتن گشود، باورم نشد:من از جـانب خدا آمده ام که خدا اراده کرده است تا بر همه بردگان و بیچارگان زمین منت بگذارد و آنان را پیشوایان جهان و وارثان زمین قرار دهد.
💫 شگفتا! چگونه است که خدا، با بردگان و بیچارگان سخن میگوید و به آنها مژده نجات و نوید رهبری و وراثت بر زمین میدهد؟
💫باورم نشد.گفتم:او نیزهمچون پیامبران دیگر- درایران و چین وهند...- شاهزادهای اسـت کـه بـه نبـوت مبعـوث شده اسـت تا با قدرتمـندی هـم پیمـان شود و قـدرتی تازه بیافریند
💫گفتند:نه، یتیمی بوده است وهمه او را دیدهاند که درپشت همین کوه، گوسفندان رامیچرانیده است.گفتم:عجبا! چگونه است که خداوند،فرستادهاش را از میان چوپانان برگزیده است؟
💫 گفتند: او آخرین حلقه سلسله چوپانان است و اجدادش همه، رسولان و چوپان. از شوق-یا ازهراسی گنگ- برخود لرزیدم که برای نخستین بار ازمیان ما پیامبری برخاسته است.
💫 به او ایمان آوردم، چرا که همه برادرانم را گرد او دیدم. بلال، برده بردهزاده- از پدر و مادر- بیگانه ای از حبشه؛ سلمان، آواره ای به بردگی گرفته شده از ایران؛ ابوذر، فقیر درمانده گمنامی از صحرا؛ "سالم"،غلام زن حذیفه، این بیگانه ارزان قیمـت، برده سیاه پوست، اکنون پیشوای همه یاران او شده است.
💫 باور کردم و ایمان آوردم، چرا که کاخش چنـد اتاق گلی بود- که خود در گل و خاک کشیدن شرکت کرده بود- و بارگاه و تختش تکه چوبی بود انباشته از برگهای خرما!
💫 ایـن همـهِ دستگاه او بـود و همـه ِفشاری بود کـه برای ساخـتن خانه اش بر مردم وارد کرد! و تا بود چنین بود و چنین مرد. آمدم، از ایران، از نظام موبدان تبارهای بزرگ- که همواره برای جنگها و قدرتها به بردگیمان میکشیدند- گریختم و به شهر او آمدم و در کنار بردگان و آوارگان و بیپناهان جهان با او زیستم، تا پلکهایش در سنگینی مرگ، خورشیدمان را پرده کشید.
⚡️لینک مشاهده و دانلود"آری این چنین بود برادر" از: تاریخ ما: 📍
bit.ly/3eoyGGU
@SHENAKHT12
Telegram
حسین رزاق
«در کنار فرعونها و قارونها یک طبقهی دیگر هم بوجود آمد بنام جانشینان پیامبران (روحانیان رسمی). و بعد نمایندگان خدا و جانشینان پیامبران ما را دستبندی دیگر زدند!»
امروز سالگرد #علی_شریعتی است.
@hoseinrazzagh
امروز سالگرد #علی_شریعتی است.
@hoseinrazzagh
Forwarded from فصلنامه مطالعات ایرانی پویه
فصلنامه مطالعات ایرانی پویه، "اصلاحات؛ از ساختار قدرت تا سپهر عمومی"، شماره دوازدهم، تابستان 1399، بهزودی منتشر میشود.
روی جلد: «انسان سرگشته بر فراز دریایی از مه»، نام تابلویی است از کاسپار داوید فریدریش، نقاش آلمانی قرن نوزدهم میلادی.
فردی سرگردان و حیرتزده به مرزهایی مبهم و ناشناخته خیره مانده است و این استعارهای است از آیندهای نا معلوم برای انسان در دوران جدید.
.آدرس سایت http://www.pooyemag.com
آدرس تلگرام: https://t.me/pooyemagazin
روی جلد: «انسان سرگشته بر فراز دریایی از مه»، نام تابلویی است از کاسپار داوید فریدریش، نقاش آلمانی قرن نوزدهم میلادی.
فردی سرگردان و حیرتزده به مرزهایی مبهم و ناشناخته خیره مانده است و این استعارهای است از آیندهای نا معلوم برای انسان در دوران جدید.
.آدرس سایت http://www.pooyemag.com
آدرس تلگرام: https://t.me/pooyemagazin
Forwarded from ملی مذهبی
آثار شریعتی از پرفروشترین کتابهای ترکیه است
✍🏿مسعود صدرمحمدی
♦️اگر منصفانه صحبت کنیم باید بگوییم شریعتی و انقلاب اسلامی. چون شریعتی و انقلاب اسلامی تا اواسط دهه هشتاد میلادی یا تا آخر جنگ تحمیلی حالت این همانی دارند. یعنی همه کسانی که شریعتیگرا هستند طرفدار انقلاب ایران هم هستند.
♦️ولی دیگر از اواسط دهه هشتاد میلادی، اواسط دهه شصت ما، نزد یک طیف حساب شریعتی از انقلاب اسلامی ایران جدا میشود. تا جایی که الان که دیگر کلاً جداست. یعنی شما وقتی شریعتی خوان هستید لزوماً به این معنا نیست که طرفدار انقلاب اسلامی هستید.
♦️در حالی که در اوایل دهه هشتاد شریعتی به عنوان ایدئولوگ اصلی انقلاب اسلامی مطرح بود و جالب اینجاست که کسانی مثل شهید مطهری، شهید بهشتی و… زیر بیرق شریعتی اشتهار پیدا میکردند. چون اینها یک روحانی شیعه بودند.
@Mellimazzhabi
📌متن کامل
✍🏿مسعود صدرمحمدی
♦️اگر منصفانه صحبت کنیم باید بگوییم شریعتی و انقلاب اسلامی. چون شریعتی و انقلاب اسلامی تا اواسط دهه هشتاد میلادی یا تا آخر جنگ تحمیلی حالت این همانی دارند. یعنی همه کسانی که شریعتیگرا هستند طرفدار انقلاب ایران هم هستند.
♦️ولی دیگر از اواسط دهه هشتاد میلادی، اواسط دهه شصت ما، نزد یک طیف حساب شریعتی از انقلاب اسلامی ایران جدا میشود. تا جایی که الان که دیگر کلاً جداست. یعنی شما وقتی شریعتی خوان هستید لزوماً به این معنا نیست که طرفدار انقلاب اسلامی هستید.
♦️در حالی که در اوایل دهه هشتاد شریعتی به عنوان ایدئولوگ اصلی انقلاب اسلامی مطرح بود و جالب اینجاست که کسانی مثل شهید مطهری، شهید بهشتی و… زیر بیرق شریعتی اشتهار پیدا میکردند. چون اینها یک روحانی شیعه بودند.
@Mellimazzhabi
📌متن کامل
Telegraph
آثار شریعتی از پرفروشترین کتابهای ترکیه است
مسعود صدرمحمدی در گفتگو با مهر:با بیان اینکه شریعتی تحولی بنیادین در قرائت از ایران در ترکیه ایجاد میکند، گفت: کتابهای شریعتی همچنان از پرفروشترین کتابهای مذهبی ترکیه است. خبرگزاری مهر، گروه دین و اندیشه-حامد رضایی: «برخلاف ایران، ترکیه هنوز از شریعتی…
این طور که پیدا ست
ای کاشِفانِ باد
بَر گِردِ گِرد باد
با این سخاوتِ بی انتها
ما دست به دهان ها
تا به اَبَد
شرمسارِ شما ییم
*
ای باد سواران
ای نادره کاران
این طور که پیدا ست
ما پا برهنه ها
تا قیامِ قیامَت
وامدارِ شما ییم
*
بر ما ببخشایید
گناه از ما ست
که
نمی دانیم
چه تعداد صِفر باید گذاشت در جلو یک
تا بِشَود میلیارد
*
ما
چشم ها یِمان
عادت نکرده است
هیچ
به این ارقام
با صِفر هایِ زیاد
*
پیدا ست
هر چه هست
از
بی سوادیِ ما ست
دامانِ کبریاییِ عالیجنابان
البته
ازین عیب مُبرّا ست
*
در چَشمِ آزمندِ شما
حتّا
میلیارد ها
رقمی نیست
*
در چَشمِ نیازمندِ ما
امّا
یک وعده غذایِ ساده
داشتنَ ش
آرزوی کمی نیست
*
ممنون
که ازین همه میلیارد هایِ
نادیدنی
ناشمردنی
لا اَقَل
گهگاه
خبر هایِ جنجالیَ ش
به ما می رسد
ما بی سواد ها
چه می دانیم
که دران سویِ خبر ها
چه ها به که ها می رسد
*
ممنون
که شکم های از طعام خالیِ ما
سرشار از نورِ مَعرِفتَ ست
ممنون
که این یارانه های مَرحَمتی
برایِ هفت پشت
ما را بَسَ ست
*
ممنون
که ما را
به خدا رساندید
ممنون
که لحظه ای حتّا
از یادِ ما غافل نماندید
*
چه بلند نظر بخشندگانی که شمایید
شما تنها به فتحِ قُلِّه می اندیشید
در آن چه که هستید
از هَمِگان پیشید
شما مایۀ افتخار خودی ها وَ خویشید
*
از هِمَّت بلندِ شما
ما
به کجا ها
که
نرسیده ایم
به یُمنِ وجودِ شما
ما
چه چیز ها
که
ندیده ایم
*
آه اِی تمدن اسلامی
از ما
تو را
به هر صبح و شام
باد سلامی
*
وَ سپاس خدای را
که درین زمان
زیستیم به نیک بختی و نیک نامی
وَ سپاس خدای را
که درین جهان
رساندیم خود را به چُنین بُلَند مَقامی
*
ای باد سواران
ای نادره کاران
میلیارد ها
به چَشمِ شما
بود و نبودَ ش
رقمی نیست
امّا به چَشم ما
یک وعده غذایِ ساده
داشتنَ ش
آرزوی کمی نیست ...
سعید شهرتاش
آبان ماه 99
ای کاشِفانِ باد
بَر گِردِ گِرد باد
با این سخاوتِ بی انتها
ما دست به دهان ها
تا به اَبَد
شرمسارِ شما ییم
*
ای باد سواران
ای نادره کاران
این طور که پیدا ست
ما پا برهنه ها
تا قیامِ قیامَت
وامدارِ شما ییم
*
بر ما ببخشایید
گناه از ما ست
که
نمی دانیم
چه تعداد صِفر باید گذاشت در جلو یک
تا بِشَود میلیارد
*
ما
چشم ها یِمان
عادت نکرده است
هیچ
به این ارقام
با صِفر هایِ زیاد
*
پیدا ست
هر چه هست
از
بی سوادیِ ما ست
دامانِ کبریاییِ عالیجنابان
البته
ازین عیب مُبرّا ست
*
در چَشمِ آزمندِ شما
حتّا
میلیارد ها
رقمی نیست
*
در چَشمِ نیازمندِ ما
امّا
یک وعده غذایِ ساده
داشتنَ ش
آرزوی کمی نیست
*
ممنون
که ازین همه میلیارد هایِ
نادیدنی
ناشمردنی
لا اَقَل
گهگاه
خبر هایِ جنجالیَ ش
به ما می رسد
ما بی سواد ها
چه می دانیم
که دران سویِ خبر ها
چه ها به که ها می رسد
*
ممنون
که شکم های از طعام خالیِ ما
سرشار از نورِ مَعرِفتَ ست
ممنون
که این یارانه های مَرحَمتی
برایِ هفت پشت
ما را بَسَ ست
*
ممنون
که ما را
به خدا رساندید
ممنون
که لحظه ای حتّا
از یادِ ما غافل نماندید
*
چه بلند نظر بخشندگانی که شمایید
شما تنها به فتحِ قُلِّه می اندیشید
در آن چه که هستید
از هَمِگان پیشید
شما مایۀ افتخار خودی ها وَ خویشید
*
از هِمَّت بلندِ شما
ما
به کجا ها
که
نرسیده ایم
به یُمنِ وجودِ شما
ما
چه چیز ها
که
ندیده ایم
*
آه اِی تمدن اسلامی
از ما
تو را
به هر صبح و شام
باد سلامی
*
وَ سپاس خدای را
که درین زمان
زیستیم به نیک بختی و نیک نامی
وَ سپاس خدای را
که درین جهان
رساندیم خود را به چُنین بُلَند مَقامی
*
ای باد سواران
ای نادره کاران
میلیارد ها
به چَشمِ شما
بود و نبودَ ش
رقمی نیست
امّا به چَشم ما
یک وعده غذایِ ساده
داشتنَ ش
آرزوی کمی نیست ...
سعید شهرتاش
آبان ماه 99
Forwarded from انجمن علوم سیاسی ایران
کمیته ادبیات و سیاست انجمن علوم سیاسی ایران برگزار می کند:
نشست علمی: تداوم اجماع نولیبرال در ساختار قدرت ایران و پیامدهای آن
سخنران: دکتر آرمان ذاکری (جامعهشناس).
زمان: چهارشنبه 14 آبان ماه 1399، ساعت 18 الی 19/30
پخش آنلاین نشست علمی در بستر سرور مجازی (bigbluebutton) به آدرس:
https://engage.shatel.com/b/vze-3hq-xxc/
حضور در این نشست علمی برای عموم علاقمندان آزاد و رایگان می باشد.
شماره تماس: 09337357576
نشست علمی: تداوم اجماع نولیبرال در ساختار قدرت ایران و پیامدهای آن
سخنران: دکتر آرمان ذاکری (جامعهشناس).
زمان: چهارشنبه 14 آبان ماه 1399، ساعت 18 الی 19/30
پخش آنلاین نشست علمی در بستر سرور مجازی (bigbluebutton) به آدرس:
https://engage.shatel.com/b/vze-3hq-xxc/
حضور در این نشست علمی برای عموم علاقمندان آزاد و رایگان می باشد.
شماره تماس: 09337357576
Forwarded from احسان شريعتی Ehsan Shariati
🔷🔸«نه به کینه»
🔸علیه انواع نژادپرستی
در شب میلاد پیامآور مهر
🖋احسان شریعتی
🔸نژادپرستی(راسیسم) در آغاز نگرشی بود قایل به وجود نژادهای انسانی و نوعی سلسلهمراتب پایگانی تمایزگذارنده میان نژادهای برتر و پستتر. پیآمد عملی چنین عقیدهای تفکیک و تبعیض، ستمگری و بهرهکشی و گاه تخاصم فعال و خشونتآمیز میان انسانها بود. نژادپرستی با بهکاربستن مفهوم نژاد در مورد انسانها و خلط تفاوتهای طبیعی مشهود با تمایزات اجتماعی و رفتاری اقوام، همه را به شاخصهای نژادی تعبیر میکرد. نژادپرستی این پیشفرض جعلی را تبلیغ میکرد که علت انحصاری همهٔ تفاوتهای فرهنگی بیولوژیکی است . نژادپرستی زیستشناختی اما سادهترین شکل انواع خودپرستیهای جمعی و قوموقبیله و تبار و خاندانگراییهای افراطی شبهناسیونالیستی و شووینیستی بود. همین شکل ابتدایی نژادپرستی هم هنوز حتی در پیشرفتهترین کشورهای صنعتی جهان مانند ایالات متحده حضور فعال دارد؛ که استمرار آنرا در حوادث اخیر این کشور، و جنبش اعتراضی فراگیری که در غرب برانگیخت، دیدیم. اما بطورکلی، پس از جنگ دوم جهانی و برملا شدن ابعاد نسلکشی نژادی، نه تنها واژهٔ «نژاد» (و کاربردش در مورد انسان) زیر سؤال رفته که امروزه مفهوم «راسیسم» فراتر از حوزهٔ نژادی، به هر نوع خودگرایی جمعی حذف کنندهٔ دیگری نیز اطلاق میشود و از انواع و اشکال گوناگون نژادپرستی نه فقط قومی بلکه همچنین فرهنگی (و از جمله دینی و حتی متافیزیکی) سخن میرود، که البته در این موارد واژهٔ دیگری باید جست و نژادپرستی مفهوم گویایی برای رساندن این معنای کلی و دربرگیرندهٔ مصادیق متنوع گرایشهای خودمحورانهٔ بشر نیست، و فقط برای رساندن منظور و تسهیل تبادل آراء در گفتوگو با تسامح غیرعلمی، چه رسانهای چه عامیانه، از این قبیل اصطلاحات رایج و سرسامآور استفاده میشود: بنیادگرایی، رادیکالیسم، اسلامگرایی، اسلام سیاسی، اسلامهراسی، اسلامستیزی، سکولاریسم و لائیسیسم جنگی، و نوزایی جنگهای صلیبی دیروز در پوش جنگ تمدنهای امروز و...
🔹هنگامیکه قدرتها و دولتها پای به وادی دین و دکترین می نهند و خلاصه، در جشن و جنگ تبلیغاتی و رسانهای جمعی و جهانی امروز، در بازار مکاره و زبان زرگریِ واژگان و معیارهای افراطوتفریطی، اعم از دینی و ضددینی، تمدنی و ضدمدنی، فستیوالی برپا میشود از جنون و عدمتساهل، هراس و کینه، ستیز و تحریک، خون و خشونت، فناتیسم و پروفاناسیون(هتک حرمت)، آنچه در این «رژیمهای حقیقت» قربانی میشود، نفس حقیقت است، و عدالت و ارجشناسی دیگری، و انسانیت و دوستی، و صلح و آزادی.
🔸درچنین فضای شبههناک و آلودهای از سوء ظنّ و فهم سوء نسبت به دیگری، بار دیگر در شرایطی مشابه آستانهٔ جنگ جهانی اول قرار گرفتهایم، دورانی از گسترش سراسر ارضی بیماریهای همهگیر و برآمدن انواع نژادپرستی و اقتدارگرایی، و در چنین زمانی بود که برجستهترین فیلسوف آنزمان فرانسه، هانری برگسون، در برابر تمامی «اخلاق های بسته» و «دینهای ایستا» که «خاستگاهی» جز ترس از فروپاشی و مرگ، و عقل و پرسشگری نداشتند، بازگشت به سرچشمهٔ اخلاق «باز» و دین «پویا» را فرامیخواند، «سرچشمه»ای که جز «عشق و عرفان» نبود: دین و اخلاقِ همهٔ قهرمانان و قدیسان، بنیانگذاران و اصلاحگران، «عارفان» تحولخواه و تعالیجو .
————————————————————
۱- در طبقهبندیهای بیولوژیک، واژهٔ «نژاد»(race، از ریشهٔ ایتالیایی razza بهمعنای خانواده، خاستگاه، نوع)، یک پله پایینتر از «نوع» است که آنرا به زیرمجموعههایی قابل تلفیق با یکدیگر تقسیمپذیر میسازد (مثل اسب و خر). مفهوم نژاد که بهلحاظ بیولوژیکی پیچیدهتر و مسئلهزاتر از «نوع» است،غالبا غلط استفاده میشود. از آنجا که جمیعتهای انسانی با تفاوتهای ژنتیکی معناداری از هم متمایز نمیشوند، کاربرد آن بر موجودات انسانی بیشتر معنایی قراردادی و دلبخواهی دارد. (J.Ruffié, De la biologie à la culture, pp.99,102,144)
۲- نگا. هانری برگسون، "دو سرچشمه اخلاق و دین"، 1932
#نژاد_پرستی
#خود_پرستی
#نسل_کشی_نژادی
#بنیادگرایی
#انسانیت
#عشق_عرفان
#یادداشت
#احسان_شریعتی
✅ @Dr_ehsanshariati
🖇http://ehsanshariati.org/PostView?Action=Post&ID=53
🔸علیه انواع نژادپرستی
در شب میلاد پیامآور مهر
🖋احسان شریعتی
🔸نژادپرستی(راسیسم) در آغاز نگرشی بود قایل به وجود نژادهای انسانی و نوعی سلسلهمراتب پایگانی تمایزگذارنده میان نژادهای برتر و پستتر. پیآمد عملی چنین عقیدهای تفکیک و تبعیض، ستمگری و بهرهکشی و گاه تخاصم فعال و خشونتآمیز میان انسانها بود. نژادپرستی با بهکاربستن مفهوم نژاد در مورد انسانها و خلط تفاوتهای طبیعی مشهود با تمایزات اجتماعی و رفتاری اقوام، همه را به شاخصهای نژادی تعبیر میکرد. نژادپرستی این پیشفرض جعلی را تبلیغ میکرد که علت انحصاری همهٔ تفاوتهای فرهنگی بیولوژیکی است . نژادپرستی زیستشناختی اما سادهترین شکل انواع خودپرستیهای جمعی و قوموقبیله و تبار و خاندانگراییهای افراطی شبهناسیونالیستی و شووینیستی بود. همین شکل ابتدایی نژادپرستی هم هنوز حتی در پیشرفتهترین کشورهای صنعتی جهان مانند ایالات متحده حضور فعال دارد؛ که استمرار آنرا در حوادث اخیر این کشور، و جنبش اعتراضی فراگیری که در غرب برانگیخت، دیدیم. اما بطورکلی، پس از جنگ دوم جهانی و برملا شدن ابعاد نسلکشی نژادی، نه تنها واژهٔ «نژاد» (و کاربردش در مورد انسان) زیر سؤال رفته که امروزه مفهوم «راسیسم» فراتر از حوزهٔ نژادی، به هر نوع خودگرایی جمعی حذف کنندهٔ دیگری نیز اطلاق میشود و از انواع و اشکال گوناگون نژادپرستی نه فقط قومی بلکه همچنین فرهنگی (و از جمله دینی و حتی متافیزیکی) سخن میرود، که البته در این موارد واژهٔ دیگری باید جست و نژادپرستی مفهوم گویایی برای رساندن این معنای کلی و دربرگیرندهٔ مصادیق متنوع گرایشهای خودمحورانهٔ بشر نیست، و فقط برای رساندن منظور و تسهیل تبادل آراء در گفتوگو با تسامح غیرعلمی، چه رسانهای چه عامیانه، از این قبیل اصطلاحات رایج و سرسامآور استفاده میشود: بنیادگرایی، رادیکالیسم، اسلامگرایی، اسلام سیاسی، اسلامهراسی، اسلامستیزی، سکولاریسم و لائیسیسم جنگی، و نوزایی جنگهای صلیبی دیروز در پوش جنگ تمدنهای امروز و...
🔹هنگامیکه قدرتها و دولتها پای به وادی دین و دکترین می نهند و خلاصه، در جشن و جنگ تبلیغاتی و رسانهای جمعی و جهانی امروز، در بازار مکاره و زبان زرگریِ واژگان و معیارهای افراطوتفریطی، اعم از دینی و ضددینی، تمدنی و ضدمدنی، فستیوالی برپا میشود از جنون و عدمتساهل، هراس و کینه، ستیز و تحریک، خون و خشونت، فناتیسم و پروفاناسیون(هتک حرمت)، آنچه در این «رژیمهای حقیقت» قربانی میشود، نفس حقیقت است، و عدالت و ارجشناسی دیگری، و انسانیت و دوستی، و صلح و آزادی.
🔸درچنین فضای شبههناک و آلودهای از سوء ظنّ و فهم سوء نسبت به دیگری، بار دیگر در شرایطی مشابه آستانهٔ جنگ جهانی اول قرار گرفتهایم، دورانی از گسترش سراسر ارضی بیماریهای همهگیر و برآمدن انواع نژادپرستی و اقتدارگرایی، و در چنین زمانی بود که برجستهترین فیلسوف آنزمان فرانسه، هانری برگسون، در برابر تمامی «اخلاق های بسته» و «دینهای ایستا» که «خاستگاهی» جز ترس از فروپاشی و مرگ، و عقل و پرسشگری نداشتند، بازگشت به سرچشمهٔ اخلاق «باز» و دین «پویا» را فرامیخواند، «سرچشمه»ای که جز «عشق و عرفان» نبود: دین و اخلاقِ همهٔ قهرمانان و قدیسان، بنیانگذاران و اصلاحگران، «عارفان» تحولخواه و تعالیجو .
————————————————————
۱- در طبقهبندیهای بیولوژیک، واژهٔ «نژاد»(race، از ریشهٔ ایتالیایی razza بهمعنای خانواده، خاستگاه، نوع)، یک پله پایینتر از «نوع» است که آنرا به زیرمجموعههایی قابل تلفیق با یکدیگر تقسیمپذیر میسازد (مثل اسب و خر). مفهوم نژاد که بهلحاظ بیولوژیکی پیچیدهتر و مسئلهزاتر از «نوع» است،غالبا غلط استفاده میشود. از آنجا که جمیعتهای انسانی با تفاوتهای ژنتیکی معناداری از هم متمایز نمیشوند، کاربرد آن بر موجودات انسانی بیشتر معنایی قراردادی و دلبخواهی دارد. (J.Ruffié, De la biologie à la culture, pp.99,102,144)
۲- نگا. هانری برگسون، "دو سرچشمه اخلاق و دین"، 1932
#نژاد_پرستی
#خود_پرستی
#نسل_کشی_نژادی
#بنیادگرایی
#انسانیت
#عشق_عرفان
#یادداشت
#احسان_شریعتی
✅ @Dr_ehsanshariati
🖇http://ehsanshariati.org/PostView?Action=Post&ID=53
وب سایت رسمی احسان شریعتی
«نه به کینه»
نژادپرستی(راسیسم) در آغاز نگرشی بود قایل به وجود نژادهای انسانی و نوعی سلسلهمراتب پایگانی تمایزگذارنده میان نژادهای برتر و پستتر...
من امّا نمی شناسَمَت
به پیامبرِ رحمت و وحدت
موج وار و بی اختیار
نامِ تو را می برند
با سلام و صَلوات
زمان به زمان
مکان به مکان
زبان به زبان
دهان به دهان
من امّا نمی شناسَمَت
*
گویند
فرود آمده ای
از غارِ حَرا
با کولباری از
دانایی و توانایی
با کتابی خواندنی
که در آیه آیه اش
هم از آغاز
سخن از پروردگاری ست که
انسان را
به خواندن
به آموختن
به بالیدن
به آفریدن
فرا می خواند
به قلم
به نوشته
به نوشتن
سوگند می خورد
هم از این رو
تو خود
مُرَکّبِ دانشمند را
از خونِ شهید برتر می دانستی
وَ آموختنِ دانش را
بر هر مُسَلمانِ مرد و زن
واجب می شمردی
من امّا نمی شناسَمَت
*
گویند
ایمانِ راستین را
با آگاهی و آزادی
همگام و همراه می یافتی
جهل و بَردِگی را
در درون و برون
بر نمی تافتی
وَ آزادگان و بردگان
نخستین پذیرَندِگانِ پیامت بودند
مؤمنان را برادر می دانستی
وَ آئینۀ یکدیگر
وَ چون دندانه هایِ شانه برابر
من امّا نمی شناسَمَت
*
گویند
به پیامت
پیش از دیگران
وَ بیش از دیگران
عمل می کردی
وَ حقِ ویژه ای
برای خود وخویشانت
قائِل نبودی
وَ اُسوِه بودن را
این چُنین
در گفتار و کردار
نشان می دادی
همیشه همان بودی
که می نمودی
آئینه وار
بی هیچ زَنگار
من امّا نمی شناسَمَت
*
گویند
با مردم
بی واسطه
سخن می گفتی
بی پَرده دار و دَربان
بی داروغه و پاسبان
بی دور شو کور شوِ جارچیان
وَ مردم
با تو سخن می گفتند
بی لُکنتِ زبان
وَ حرف ها را فرو نمی خوردند
از ترسِ جان
من امّا نمی شناسَمَت
*
گویند
به هر جَمع
با جمع
دایره وار
می نشستی
بی هیچ تَشخُّصی
بی هیچ تَفَرعُنی
بی هیچ فاصله ای در میان
فروتن و مهربان
با لبخندی همیشگی
که به دیگری
مَجالِ سخن گفتن می داد
وَ مَجالِ با هم بودن
وَ تو
این گونه تَکثیر می شدی
در جمعِ پیروان
من امّا نمی شناسَمَت
*
گویند
حَق و تَکلیف را
همزاد و همراه می دانستی
وَ هم اَرز و هم سَنگ
وَ قانون اساسیِ مدینه ات را
آرام آرام
بر همین مِعیار
پی می ریختی
وَ باورمندانی
پرسشگر و پاسخگو
پدید می آوردی
که از هر قوم و قبیله و سرزمین و نژاد و زبان
در کنار هم
نه در برابرِ هم
برادر وار برابر بودند
تا انسان گرگِ انسان نشود
وَ یکی دیگری را نَدرَد
مدینه ای چنین می خواستی
وَ تمدنی چنین می ساختی
من امّا نمی شناسَمَت
*
گویند
پروردگارت
تو را در کتابش
به خُلقِ نیکو ستوده است
وَ تو
آرمانشَهرَت را
بر پایۀ اخلاق و مُدارا
وَ رسالتت را
کمال بخشیدن
به این ارزش های والا
تعریف می کردی
بهترینِ مَردُمان را
خوش خو ترینِ آنان
وَ بر ترینِ مردمان را
خدمت گزارترینِ آنان
می دانستی
مُسَلمان
به باوَرَت
کسی بود
که دیگران
از دست و زبانش
در امان باشند
در سلام کردن
بر هَمِگان
پیشی می گرفتی
وَ لبخندت
دریچه ای بود به مهربانی
وَ نگاهت
پلی به رابطۀ انسانی
پذیرفتنی بودی
بی هیچ نِخوَتی
بی هیچ نِفرَتی
بی هیچ مِنَّتی
من امّا نمی شناسَمَت
*
گویند
زنده در گور کردن دختران را
رَسمی زشت می شمردی
وَ با افتخار
بر دستانِ دخترت
بوسه می زدی
تا بدانند
دختران را چگونه ارج باید نهاد
زنان را
با انسانیتی برابر
در همۀ عَرصِه ها
بر مردان مُقدّم می داشتی
مادران را چنان بُلَند بالا می دیدی
که بهشت در زیر گام هاشان بود
وَ انسانِ فردا در گاهواره هاشان
وَ زیبا ترین سرودِ خِلقَت در لای لایی هاشان
من امّا نمی شناسَمَت
*
گویند
دنیا را کِشتزارِ آخرت
فقر را زمینه ساز کفر و بی ایمانی
انسان بی مَعاش را بی مَعاد
وَ هر کس را در گروِ دستاوردِ خویش
می دانستی
ارزشِ عَمَل
در نظرت
چُنان بود که
به پیروان خویش می گفتی :
اگر در واپسین دمِ حیات
در دستانِ خود نهالی دارید
پیش ازآنکه چشم فرو بَندید آن را بِکارید
وَ این چُنین
مسئولیتِ انسان را
گسترده و گسترده تر می کردی
وَ گذشته و حال و آینده را
به هم پیوند می زدی
من امّا نمی شناسَمَت
*
گویند
خدای تو
در آیه های کتابش
خود را
نیکو ترینِ آفرینندگان
وَ انسان را
جانشینِ خود در زمین
وَ خدا گونه
می خوانَد
وَ جانِ انسان
برای او
چُنان حُرمَتی دارد
که به ناحق کشتنِ انسان ی را
کشتارِ تمامی بشریت
و نجاتش را
نجاتِ تمامی بشریت می داند
من امّا نمی شناسَمَت
*
سخنانی از این دست
در بارۀ تو و دینِ تو
بسیار گفته اند و می گویند
با سلام و صَلوات
با فَخر و مُباهات
سخنانی که
تنها در کتابها
می توان خواند
*
من امّا اینجا
جُز شِکمبارِگانِ مُفت خوارِه
یاوه گویانِ بیکاره
گندم نمایان جو فروش
زاهد نمایانِ ریاکار
کِبر فروشانِ زور مدار
چاپلوسانِ جان نثار
مُریدانِ آتش به اختیار
نمی یابم
*
من امّا اینجا
جز رَوان های خسته
قلم های شکسته
دهان های بسته
نَفَس های وا پَس نشسته
نمی بینم
*
من امّا اینجا
به پیامبرِ رحمت و وحدت
موج وار و بی اختیار
نامِ تو را می برند
با سلام و صَلوات
زمان به زمان
مکان به مکان
زبان به زبان
دهان به دهان
من امّا نمی شناسَمَت
*
گویند
فرود آمده ای
از غارِ حَرا
با کولباری از
دانایی و توانایی
با کتابی خواندنی
که در آیه آیه اش
هم از آغاز
سخن از پروردگاری ست که
انسان را
به خواندن
به آموختن
به بالیدن
به آفریدن
فرا می خواند
به قلم
به نوشته
به نوشتن
سوگند می خورد
هم از این رو
تو خود
مُرَکّبِ دانشمند را
از خونِ شهید برتر می دانستی
وَ آموختنِ دانش را
بر هر مُسَلمانِ مرد و زن
واجب می شمردی
من امّا نمی شناسَمَت
*
گویند
ایمانِ راستین را
با آگاهی و آزادی
همگام و همراه می یافتی
جهل و بَردِگی را
در درون و برون
بر نمی تافتی
وَ آزادگان و بردگان
نخستین پذیرَندِگانِ پیامت بودند
مؤمنان را برادر می دانستی
وَ آئینۀ یکدیگر
وَ چون دندانه هایِ شانه برابر
من امّا نمی شناسَمَت
*
گویند
به پیامت
پیش از دیگران
وَ بیش از دیگران
عمل می کردی
وَ حقِ ویژه ای
برای خود وخویشانت
قائِل نبودی
وَ اُسوِه بودن را
این چُنین
در گفتار و کردار
نشان می دادی
همیشه همان بودی
که می نمودی
آئینه وار
بی هیچ زَنگار
من امّا نمی شناسَمَت
*
گویند
با مردم
بی واسطه
سخن می گفتی
بی پَرده دار و دَربان
بی داروغه و پاسبان
بی دور شو کور شوِ جارچیان
وَ مردم
با تو سخن می گفتند
بی لُکنتِ زبان
وَ حرف ها را فرو نمی خوردند
از ترسِ جان
من امّا نمی شناسَمَت
*
گویند
به هر جَمع
با جمع
دایره وار
می نشستی
بی هیچ تَشخُّصی
بی هیچ تَفَرعُنی
بی هیچ فاصله ای در میان
فروتن و مهربان
با لبخندی همیشگی
که به دیگری
مَجالِ سخن گفتن می داد
وَ مَجالِ با هم بودن
وَ تو
این گونه تَکثیر می شدی
در جمعِ پیروان
من امّا نمی شناسَمَت
*
گویند
حَق و تَکلیف را
همزاد و همراه می دانستی
وَ هم اَرز و هم سَنگ
وَ قانون اساسیِ مدینه ات را
آرام آرام
بر همین مِعیار
پی می ریختی
وَ باورمندانی
پرسشگر و پاسخگو
پدید می آوردی
که از هر قوم و قبیله و سرزمین و نژاد و زبان
در کنار هم
نه در برابرِ هم
برادر وار برابر بودند
تا انسان گرگِ انسان نشود
وَ یکی دیگری را نَدرَد
مدینه ای چنین می خواستی
وَ تمدنی چنین می ساختی
من امّا نمی شناسَمَت
*
گویند
پروردگارت
تو را در کتابش
به خُلقِ نیکو ستوده است
وَ تو
آرمانشَهرَت را
بر پایۀ اخلاق و مُدارا
وَ رسالتت را
کمال بخشیدن
به این ارزش های والا
تعریف می کردی
بهترینِ مَردُمان را
خوش خو ترینِ آنان
وَ بر ترینِ مردمان را
خدمت گزارترینِ آنان
می دانستی
مُسَلمان
به باوَرَت
کسی بود
که دیگران
از دست و زبانش
در امان باشند
در سلام کردن
بر هَمِگان
پیشی می گرفتی
وَ لبخندت
دریچه ای بود به مهربانی
وَ نگاهت
پلی به رابطۀ انسانی
پذیرفتنی بودی
بی هیچ نِخوَتی
بی هیچ نِفرَتی
بی هیچ مِنَّتی
من امّا نمی شناسَمَت
*
گویند
زنده در گور کردن دختران را
رَسمی زشت می شمردی
وَ با افتخار
بر دستانِ دخترت
بوسه می زدی
تا بدانند
دختران را چگونه ارج باید نهاد
زنان را
با انسانیتی برابر
در همۀ عَرصِه ها
بر مردان مُقدّم می داشتی
مادران را چنان بُلَند بالا می دیدی
که بهشت در زیر گام هاشان بود
وَ انسانِ فردا در گاهواره هاشان
وَ زیبا ترین سرودِ خِلقَت در لای لایی هاشان
من امّا نمی شناسَمَت
*
گویند
دنیا را کِشتزارِ آخرت
فقر را زمینه ساز کفر و بی ایمانی
انسان بی مَعاش را بی مَعاد
وَ هر کس را در گروِ دستاوردِ خویش
می دانستی
ارزشِ عَمَل
در نظرت
چُنان بود که
به پیروان خویش می گفتی :
اگر در واپسین دمِ حیات
در دستانِ خود نهالی دارید
پیش ازآنکه چشم فرو بَندید آن را بِکارید
وَ این چُنین
مسئولیتِ انسان را
گسترده و گسترده تر می کردی
وَ گذشته و حال و آینده را
به هم پیوند می زدی
من امّا نمی شناسَمَت
*
گویند
خدای تو
در آیه های کتابش
خود را
نیکو ترینِ آفرینندگان
وَ انسان را
جانشینِ خود در زمین
وَ خدا گونه
می خوانَد
وَ جانِ انسان
برای او
چُنان حُرمَتی دارد
که به ناحق کشتنِ انسان ی را
کشتارِ تمامی بشریت
و نجاتش را
نجاتِ تمامی بشریت می داند
من امّا نمی شناسَمَت
*
سخنانی از این دست
در بارۀ تو و دینِ تو
بسیار گفته اند و می گویند
با سلام و صَلوات
با فَخر و مُباهات
سخنانی که
تنها در کتابها
می توان خواند
*
من امّا اینجا
جُز شِکمبارِگانِ مُفت خوارِه
یاوه گویانِ بیکاره
گندم نمایان جو فروش
زاهد نمایانِ ریاکار
کِبر فروشانِ زور مدار
چاپلوسانِ جان نثار
مُریدانِ آتش به اختیار
نمی یابم
*
من امّا اینجا
جز رَوان های خسته
قلم های شکسته
دهان های بسته
نَفَس های وا پَس نشسته
نمی بینم
*
من امّا اینجا
هر چه می بینم
تباهی ست
سیاهی ست
بی پناهی ست
حیرانی ست
ویرانی ست
پشیمانی ست
*
ای که پیامبرت می خوانند
ببین
که در روزگاری چُنین
به نام تو و دین تو
وَ به نام خدایِ تو
چه جِنایَت ها که نمی کنند
هم اینان که
توحیدشان شرکِ مَحضَ ست
خدا را به آسمان ها رانده اند
دست بسته و بیکاره
وَ خود را نمایندۀ او خوانده اند
در زمین
دراز دست و همه کاره
آخرتِ ندیده را سَهمِ ما کرده اند
وَ دنیای دَنی را سَهمِ خویش
این تباهکارانِ در تاریخ کم نظیر
این تَمامَت خواهانِ سیری ناپذیر
*
ما باورمان را از دست داده ایم
ما تکیه گاه مان را از دست داده ایم
ما زمینه و زمانه مان را از دست داده ایم
ما گذشته و آینده مان را از دست داده ایم
ما به حالتِ تَعلیق ایستاده ایم
ما چیستی و کیستی مان را از دست داده ایم
*
ما ردِّ پای خود را گم کرده ایم
*
ما شادی را از یاد برده ایم
ما اشکِ شوق را از یاد برده ایم
ما سلام و لبخند را از یاد برده ایم
ما طَعمِ دید و بازدید را از یاد برده ایم
ما طعمِ گفت و گو را از یاد برده ایم
ما طعمِ ایمان را از یاد برده ایم
ما نِگه داشتِ حُرمتِ انسان را از یاد برده ایم
ما احترامِ به یکدیگر را از یاد برده ایم
ما رنگ های رنگین کمان را از یاد برده ایم
ما خاطراتِ کودکی مان را از یاد برده ایم
ما حافظۀ تاریخی مان را از یاد برده ایم
*
هر آنچه در نگاهت
ناروا بود و محکوم
ناشایست بود و مَذموم
سکۀ رایج این روزگارَ ست
نه هیچ از اخلاق خَبَری
نه هیچ از انسانیت اَثری
*
درین زمان
وَ درین گوشه از جهان
مُدَّعیانی چُنان
همه
با آب و تاب
از اسلامِ ناب می گویند
وَ راست می گویند
زَرِ شان ناب
زورِ شان ناب
تزویرِ شان ناب
بر پرچم ها شان
نام خدای تو را
وَ نام تو را
نَقش کرده اند
امّا اسلامِ شان
آمیزه ای ست
از
زر و زور و تزویر
وَ ما
همه
قربانیانِ این تثلیثِ شوم
چَشم انتظارِ آینده ای موهوم
وَ مرگی مَحتوم
*
ما را
به عصرِ جاهلیَّت هایِ قرونِ وُسطایی
به عصرِ بَربَریَّت هایِ قبیله ای
به عصرِ عَصَبیَّت هایِ فِرقه ای
به عصرِ بُت پرستی
به عصرِ خُرافه پرستی
باز گردانده اند
*
این سودا گرانِ مرگ
جُز قَتل و غارت و ویرانی
هیچ نمی دانند
وَ این همه را
مُشت بَر آسمان کوبان
وَ عَربده جویان
وَ تَکبیر گویان
به نامِ تو می کنند
با تَوَهُّمِ دین گُستری
*
ای آنکه نمی شناسَمَت
با من بگو
تو کُدامینی :
« رَحمَةً لِلعالَمین»ی
یا رَفیق «اِستالین»ی ؟
«خاتمِ پیامبران»ی
یا سرکردۀ «طالبان»ی ؟
ستایندۀ دانشی
یا نمایندۀ «داعِش»ی ؟
اگر نه چُنانی
که وای بر این مُسَلمانی
وَ اگر نه چُنینی
که این چه دین و چه آئینی
با من بگو
تو کُدامینی :
خُدا بینی
یا خود بینی ؟
آسمانی
یا زمینی ؟
آنی
یا
اینی
کُدامینی ؟
سعید شهرتاش
پائیز 1396هفتۀ وحدت
تباهی ست
سیاهی ست
بی پناهی ست
حیرانی ست
ویرانی ست
پشیمانی ست
*
ای که پیامبرت می خوانند
ببین
که در روزگاری چُنین
به نام تو و دین تو
وَ به نام خدایِ تو
چه جِنایَت ها که نمی کنند
هم اینان که
توحیدشان شرکِ مَحضَ ست
خدا را به آسمان ها رانده اند
دست بسته و بیکاره
وَ خود را نمایندۀ او خوانده اند
در زمین
دراز دست و همه کاره
آخرتِ ندیده را سَهمِ ما کرده اند
وَ دنیای دَنی را سَهمِ خویش
این تباهکارانِ در تاریخ کم نظیر
این تَمامَت خواهانِ سیری ناپذیر
*
ما باورمان را از دست داده ایم
ما تکیه گاه مان را از دست داده ایم
ما زمینه و زمانه مان را از دست داده ایم
ما گذشته و آینده مان را از دست داده ایم
ما به حالتِ تَعلیق ایستاده ایم
ما چیستی و کیستی مان را از دست داده ایم
*
ما ردِّ پای خود را گم کرده ایم
*
ما شادی را از یاد برده ایم
ما اشکِ شوق را از یاد برده ایم
ما سلام و لبخند را از یاد برده ایم
ما طَعمِ دید و بازدید را از یاد برده ایم
ما طعمِ گفت و گو را از یاد برده ایم
ما طعمِ ایمان را از یاد برده ایم
ما نِگه داشتِ حُرمتِ انسان را از یاد برده ایم
ما احترامِ به یکدیگر را از یاد برده ایم
ما رنگ های رنگین کمان را از یاد برده ایم
ما خاطراتِ کودکی مان را از یاد برده ایم
ما حافظۀ تاریخی مان را از یاد برده ایم
*
هر آنچه در نگاهت
ناروا بود و محکوم
ناشایست بود و مَذموم
سکۀ رایج این روزگارَ ست
نه هیچ از اخلاق خَبَری
نه هیچ از انسانیت اَثری
*
درین زمان
وَ درین گوشه از جهان
مُدَّعیانی چُنان
همه
با آب و تاب
از اسلامِ ناب می گویند
وَ راست می گویند
زَرِ شان ناب
زورِ شان ناب
تزویرِ شان ناب
بر پرچم ها شان
نام خدای تو را
وَ نام تو را
نَقش کرده اند
امّا اسلامِ شان
آمیزه ای ست
از
زر و زور و تزویر
وَ ما
همه
قربانیانِ این تثلیثِ شوم
چَشم انتظارِ آینده ای موهوم
وَ مرگی مَحتوم
*
ما را
به عصرِ جاهلیَّت هایِ قرونِ وُسطایی
به عصرِ بَربَریَّت هایِ قبیله ای
به عصرِ عَصَبیَّت هایِ فِرقه ای
به عصرِ بُت پرستی
به عصرِ خُرافه پرستی
باز گردانده اند
*
این سودا گرانِ مرگ
جُز قَتل و غارت و ویرانی
هیچ نمی دانند
وَ این همه را
مُشت بَر آسمان کوبان
وَ عَربده جویان
وَ تَکبیر گویان
به نامِ تو می کنند
با تَوَهُّمِ دین گُستری
*
ای آنکه نمی شناسَمَت
با من بگو
تو کُدامینی :
« رَحمَةً لِلعالَمین»ی
یا رَفیق «اِستالین»ی ؟
«خاتمِ پیامبران»ی
یا سرکردۀ «طالبان»ی ؟
ستایندۀ دانشی
یا نمایندۀ «داعِش»ی ؟
اگر نه چُنانی
که وای بر این مُسَلمانی
وَ اگر نه چُنینی
که این چه دین و چه آئینی
با من بگو
تو کُدامینی :
خُدا بینی
یا خود بینی ؟
آسمانی
یا زمینی ؟
آنی
یا
اینی
کُدامینی ؟
سعید شهرتاش
پائیز 1396هفتۀ وحدت
بخش دوم نشست بحران های اقتصادی _ اجتماعی و پایداری صلح اجتماعی.…
@bashgahandishe
🔴 فایل سخنرانی های بخش دوم نشست:
بحرانهای اقتصادی - اجتماعی
و
پایداری صلح اجتماعی
📢 سخنرانان:
دکتر هاشم آقاجری
دکتر سعید مدنی
دکتر مهدی محسنیان راد
دکتر حسن امیدوار
🗓 ۲۹ مهر ۱۳۹۹
🆔️ @bashgahandishe
🆔 @sociologyofpeace
بحرانهای اقتصادی - اجتماعی
و
پایداری صلح اجتماعی
📢 سخنرانان:
دکتر هاشم آقاجری
دکتر سعید مدنی
دکتر مهدی محسنیان راد
دکتر حسن امیدوار
🗓 ۲۹ مهر ۱۳۹۹
🆔️ @bashgahandishe
🆔 @sociologyofpeace
Forwarded from احسان شريعتی Ehsan Shariati
🔷🔸«مقتضیات دیپلماسی ملی در قبال تحولات امریکا کدامند؟»
📌 احسان شریعتی، گفتگو (پایگاه خبری جماران)
🔷🔸« ما بهعنوان شهروندان و روشنفکران مستقل جامعهٔ ایران از منظر منافع و مصالح ملی و مردمی به این تحولات، خواه تنشها و خواه توافقها، مینگریم و نه جنگ و تحریم خانمانبرانداز را میخواهیم و نه سازش و بدهبستانهای پنهان و غیرشفاف این و آن را. اکثریت مردم ایران و آمریکا تاکنون بارها نشان دادهاند که مذاکره و توافق آشکار و قانونبنیاد مبتنی بر حقوق و معاهدات بینالمللی و مصالح ملی و منطقهای بر مبنای معیارهای صلح و آزادی، عدالت و توسعه، را میخواهند.»
#آمریکا
#انتخابات
#نژاد_پرستی
#ترامپ
#بایدن
#دیپلماسی_ملی
#مصاحبه
✅ @Dr_ehsanshariati
📌لینک کامل گفتگو در وبسایت رسمی احسان شریعتی
http://ehsanshariati.org/PostView?Action=Post&ID=1052
📌 احسان شریعتی، گفتگو (پایگاه خبری جماران)
🔷🔸« ما بهعنوان شهروندان و روشنفکران مستقل جامعهٔ ایران از منظر منافع و مصالح ملی و مردمی به این تحولات، خواه تنشها و خواه توافقها، مینگریم و نه جنگ و تحریم خانمانبرانداز را میخواهیم و نه سازش و بدهبستانهای پنهان و غیرشفاف این و آن را. اکثریت مردم ایران و آمریکا تاکنون بارها نشان دادهاند که مذاکره و توافق آشکار و قانونبنیاد مبتنی بر حقوق و معاهدات بینالمللی و مصالح ملی و منطقهای بر مبنای معیارهای صلح و آزادی، عدالت و توسعه، را میخواهند.»
#آمریکا
#انتخابات
#نژاد_پرستی
#ترامپ
#بایدن
#دیپلماسی_ملی
#مصاحبه
✅ @Dr_ehsanshariati
📌لینک کامل گفتگو در وبسایت رسمی احسان شریعتی
http://ehsanshariati.org/PostView?Action=Post&ID=1052
وب سایت رسمی احسان شریعتی
مقتضیات دیپلماسی ملی در قبال تحولات امریکا کدامند؟
پایگاه خبری جماران: اخیرا شاهد برگزاری انتخابات آمریکا بودیم که بهدنبال آن، ترامپ و جمهوریخواهان میبایست صندلی ریاست جمهوری را به دموکراتها واگذار کنند.
Forwarded from javad kashi (Javad Kashi)
هنوز پیام مرا ندیده است
———
از رونده نپرسید کجا میرود، از راهی که میرود معلوم است رهسپار کجاست. اما فیرحی خود راه بود. باید منتظر میماندی ببینی به کجا میرسد. دست روزگار بوته زندگی او را این همه بی ملاحظه کنده است. چشمهای روشن زندگی شیشهای شدهاند. چندانکه گویی نمیشناسمش. تمام دغدغههای شخصی و جمعیام را به حاشیه اتاقم پرتاب میکنم.
ما رونده بودیم و البته هر روز در یک راه تازه. یک روز فوکویی بودیم، یک روز هابرماسی. یک روز چپ بودیم یک روز راست. بستگی داشت به اینکه آخرین مطالعاتمان چه بود. فیرحی همه این مباحث را میخواند اما با هیچ کدام تماماً همدلی نمیکرد. بهتر از ما میدانست، اما با هیچ کدام این سو و آن سو نمیشد. کنارمان همیشه نشسته بود، اما مثل هیچ کداممان نبود. بعدها فهمیدم در حوزه هم وضعیتی مشابه داشت. مطابق راههای استاندارد پیش روی طلاب، معلوم نبود کجاست و به کجا میرود.
تبدیل شده بود به یک دانشگاهی باسواد، و همزمان یک روحانی باسواد، اما خودش را که میشناختی، میدانستی او نه دانشگاهی است نه یک آخوند استاندارد.
فکر میکرد جامعه یک چرخ دنده اصلی دارد. وقتی نمیچرخد، جامعه راکد است. پر از بلاهت و سکون و گسیختگی و بی اخلاقی. اگر آن چرخ نچرخد، همه گمراه و مبتذلاند. حاکمان دست به کار چپاول سرمایههای اجتماعی و فرهنگی وتاریخی میشوند و مردم هم در همین کار با هم مسابقه میگذارند. علائم زوال همه جا پدیدار میشود. یکبار از او پرسیدم دکتر چه میشود؟ گفت هیچ چیز شدنی در کار نیست. آرام آرام همه چیز در حال فروریختن است. مثل یک ساختمان کهنه که هر روز سنگی یا آجری از این سو یا آن سو کنده میشود.
به نظرش کلام روشنفکران نیز در افزایش این زوال بی تاثیر نیست. میگفت سخن باید با چرخ دندههای ساکن این جامعه نسبتی برقرار کند تا چرخ به چرخیدن بیافتد. او هم سواد دینی کسب میکرد، هم سواد دانشگاهی. هم به عرصه سیاست نظر داشت، هم به بگومگوهای روشنفکرانه. پروژههای فکری گوناگون را میخواند اما با هیچ کدام همراه نبود. او در حال پیشبرد کاری بود که عزم آن را کرده بود. چگونه میتوان این چرخ را به حرکت واداشت. میدانست که این کار بدون دین امکان پذیر نیست. اما حوزویان را به اعتبار صنف بیش از همه ناتوان میدید. بنابراین در دانشگاه حضوری فعالتر از حوزه داشت.
او راه بود. باید ظرف زمان به سوی سودای او گشوده میماند تا مقصدی را که پی میگرفت بسازد. اما چند روز بیشتر به طول نیانجامید، کنده شدن بوته زندگیاش از دنیای ما.
وقتی خبر بیماریش را شنیدم، نگران شدم به سرعت پیامی برای واتس اپ او فرستادم: دکتر خبرهای بدی شنیدم، چطوری؟؟؟ روزی چندبار به آن پیام مینگرم. او هنوز پیام مرا ندیده است. هنوز هم منتظرم.
او راه بود. از راهی نمیرفت که دیگران راه نیمه تمامش را تمام کنند. فقط او شایستگی تمام کردن آن راه را داشت. اما آنکه میچیند، نه صدای ما را میشنود و نه ملاحظات ما زندگان را دارد. کار خود را میکند و میرود. به هیچ کس پاسخگو نیست و رازش را با هیچ کس در میان نمیگذارد.
@javadkashi
———
از رونده نپرسید کجا میرود، از راهی که میرود معلوم است رهسپار کجاست. اما فیرحی خود راه بود. باید منتظر میماندی ببینی به کجا میرسد. دست روزگار بوته زندگی او را این همه بی ملاحظه کنده است. چشمهای روشن زندگی شیشهای شدهاند. چندانکه گویی نمیشناسمش. تمام دغدغههای شخصی و جمعیام را به حاشیه اتاقم پرتاب میکنم.
ما رونده بودیم و البته هر روز در یک راه تازه. یک روز فوکویی بودیم، یک روز هابرماسی. یک روز چپ بودیم یک روز راست. بستگی داشت به اینکه آخرین مطالعاتمان چه بود. فیرحی همه این مباحث را میخواند اما با هیچ کدام تماماً همدلی نمیکرد. بهتر از ما میدانست، اما با هیچ کدام این سو و آن سو نمیشد. کنارمان همیشه نشسته بود، اما مثل هیچ کداممان نبود. بعدها فهمیدم در حوزه هم وضعیتی مشابه داشت. مطابق راههای استاندارد پیش روی طلاب، معلوم نبود کجاست و به کجا میرود.
تبدیل شده بود به یک دانشگاهی باسواد، و همزمان یک روحانی باسواد، اما خودش را که میشناختی، میدانستی او نه دانشگاهی است نه یک آخوند استاندارد.
فکر میکرد جامعه یک چرخ دنده اصلی دارد. وقتی نمیچرخد، جامعه راکد است. پر از بلاهت و سکون و گسیختگی و بی اخلاقی. اگر آن چرخ نچرخد، همه گمراه و مبتذلاند. حاکمان دست به کار چپاول سرمایههای اجتماعی و فرهنگی وتاریخی میشوند و مردم هم در همین کار با هم مسابقه میگذارند. علائم زوال همه جا پدیدار میشود. یکبار از او پرسیدم دکتر چه میشود؟ گفت هیچ چیز شدنی در کار نیست. آرام آرام همه چیز در حال فروریختن است. مثل یک ساختمان کهنه که هر روز سنگی یا آجری از این سو یا آن سو کنده میشود.
به نظرش کلام روشنفکران نیز در افزایش این زوال بی تاثیر نیست. میگفت سخن باید با چرخ دندههای ساکن این جامعه نسبتی برقرار کند تا چرخ به چرخیدن بیافتد. او هم سواد دینی کسب میکرد، هم سواد دانشگاهی. هم به عرصه سیاست نظر داشت، هم به بگومگوهای روشنفکرانه. پروژههای فکری گوناگون را میخواند اما با هیچ کدام همراه نبود. او در حال پیشبرد کاری بود که عزم آن را کرده بود. چگونه میتوان این چرخ را به حرکت واداشت. میدانست که این کار بدون دین امکان پذیر نیست. اما حوزویان را به اعتبار صنف بیش از همه ناتوان میدید. بنابراین در دانشگاه حضوری فعالتر از حوزه داشت.
او راه بود. باید ظرف زمان به سوی سودای او گشوده میماند تا مقصدی را که پی میگرفت بسازد. اما چند روز بیشتر به طول نیانجامید، کنده شدن بوته زندگیاش از دنیای ما.
وقتی خبر بیماریش را شنیدم، نگران شدم به سرعت پیامی برای واتس اپ او فرستادم: دکتر خبرهای بدی شنیدم، چطوری؟؟؟ روزی چندبار به آن پیام مینگرم. او هنوز پیام مرا ندیده است. هنوز هم منتظرم.
او راه بود. از راهی نمیرفت که دیگران راه نیمه تمامش را تمام کنند. فقط او شایستگی تمام کردن آن راه را داشت. اما آنکه میچیند، نه صدای ما را میشنود و نه ملاحظات ما زندگان را دارد. کار خود را میکند و میرود. به هیچ کس پاسخگو نیست و رازش را با هیچ کس در میان نمیگذارد.
@javadkashi
Forwarded from دیدارنیوز
🔶 یادنامه «فیرحی»: استاد اندیشه سیاسی در زبان و قلم اندیشمندان
🔸 یادنامه "دیدار" برای مرحوم دکتر داوود فیرحی
🔹 ویروس ظالم کرونا، در ادامه جولان ماههای اخیر جان دکتر داوود فیرحی، استاد و پژوهشگر ۵۶ ساله علوم سیاسی و اندیشه سیاسی اسلامی را از ایران گرفت. فیرحی نه یک رفورمیست دینی بود و نه یک روشنفکر اسلامی از جنس شریعتی و سروش. پروژه فکری او نه تحمیل دین به زیست مدرن بود و نه بالعکس. خوانشی جدید از مفهوم قدرت داشت و در پی کوشش انطباق این خوانش پسامدرن و غیر ماورایی با فقه بود.
🔹 داوود فیرحی متولد زنجان و دانشآموخته و استاد حوزه و دانشگاه تهران و از جمله خوشنامترین اساتید بین دانشجوهای ادوار مختلف دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران بود. ضایعه نبود فیرحی در فضای علمی و آکادمیک حوزه علوم انسانی ایران سنگین است، لذا ما در دیدار تصمیم گرفتیم تا در گفتوگو با تنی چند از اساتید و اندیشمندان و دوستان مرحوم فیرحی، پروژه فکری و شخصیت این دانشمند فقید را بررسی کنیم.
▫️ محمدرضا تاجیک: او کاملاً واقف بود که این پروژه سنگینی که دنبال میکند در آن تنها است و کمتر کسی در امتزاج بین دین و اندیشه سیاسی و پژوهشهای این حوزه موفق بوده است. او به یک معنی تنها بود در این حوزه.
▫️ احسان شریعتی: ایشان تداوم همان مسیر نائینی و طالقانی و نواندیشان با خاستگاه حوزوی و روحانی بودند. پژوهشهای ایشان در دنیای تشیع خیلی اهمیت داشت. ایشان با آموزههای سیاسی مدرن یا بهتر بگویم پستمدرن در رابطه با قدرت، مثل نظرات امثال فوکو به مباحث حکومت دینی ورود کرده بودند.
▫️ مقصود فراستخواه: آنچیزی که ارزش کار ایشان را بیشتر میکند، مسئلهگرایی او است. به جای آنکه در حوزههای علمیه و دانشگاه، با مسائل متعارف با روشهای عادی و تکراری در قالب آن چرخههای مکرر درس و بحث و آن حربههای مدرسهای و اسکلاستیک و یا برجعاجهای دانشگاهی، چه در دانشگاه تهران و چه در حوزه قم بنشیند و راههای رفته را طی کند و چرخه مکرر درس و بحث و نوشتن و گفتن را ایشان هم ادا بکند، آمد سروقت مسئلههای بکر.
▫️ سعید مدنی: در نظراتش نوعی اصالت و جوشش درونی میدیدم. نه مثل برخی روحانیون دانشگاهی شده برای آنکه سری در سرها در آورد و نقل محافل شود دائم به دنبال تائید فلان متفکر و فلان نظریهپرداز صاحبنام بود و نه مثل برخی دانشگاهیها برای کسب اعتبار و موقعیت بر متشرع و متفقه بودناش اصرار میورزید. خود خودش بود.
▫️ الهه کولایی: وارستگی، صداقت و امانتداری و ارائه یک چهره انسانی از اسلام در چارچوب مطالعات خود برای جامعه دانشگاهی ما و رشته علوم سیاسی بسیار ارزشمند بود. ایشان نمونه والای یک روحانی متخلق به اخلاق اسلامی بود.
▫️ محمدمهدی جعفری: مرحوم دکتر فیرحی نگاه نویی به فقه و به خصوص فقه سیاسی داشت و بسیار عمیق میاندیشید و در واقع آن نقطه عطفی که در هر دورهای در علوم انسانی رخ میدهد، در حوزه علوم دینی به وسیله ایشان ابلاغ شد.
▫️ پدرام سهرابلو: یکروز که طبق معمول پس از پایان کلاس با ایشان در دانشکده همراه شده بودم و درباره موضوع پایاننامه صحبت میکردیم پرسیدم شما چطور با وجود تحصیل در علم سیاست آنهم با تمرکز بر حوزه اندیشه همچنان وفادار به کسوت روحانیت و علوم نقلی هستید؟
میتوانید این یادنامه و متن کامل این یادداشت ها را در لینک زیر مشاهده فرمایید:
https://www.didarnews.ir/fa/news/75552
🖋 حامد سیاسیراد
@didarnews1
🔸 یادنامه "دیدار" برای مرحوم دکتر داوود فیرحی
🔹 ویروس ظالم کرونا، در ادامه جولان ماههای اخیر جان دکتر داوود فیرحی، استاد و پژوهشگر ۵۶ ساله علوم سیاسی و اندیشه سیاسی اسلامی را از ایران گرفت. فیرحی نه یک رفورمیست دینی بود و نه یک روشنفکر اسلامی از جنس شریعتی و سروش. پروژه فکری او نه تحمیل دین به زیست مدرن بود و نه بالعکس. خوانشی جدید از مفهوم قدرت داشت و در پی کوشش انطباق این خوانش پسامدرن و غیر ماورایی با فقه بود.
🔹 داوود فیرحی متولد زنجان و دانشآموخته و استاد حوزه و دانشگاه تهران و از جمله خوشنامترین اساتید بین دانشجوهای ادوار مختلف دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران بود. ضایعه نبود فیرحی در فضای علمی و آکادمیک حوزه علوم انسانی ایران سنگین است، لذا ما در دیدار تصمیم گرفتیم تا در گفتوگو با تنی چند از اساتید و اندیشمندان و دوستان مرحوم فیرحی، پروژه فکری و شخصیت این دانشمند فقید را بررسی کنیم.
▫️ محمدرضا تاجیک: او کاملاً واقف بود که این پروژه سنگینی که دنبال میکند در آن تنها است و کمتر کسی در امتزاج بین دین و اندیشه سیاسی و پژوهشهای این حوزه موفق بوده است. او به یک معنی تنها بود در این حوزه.
▫️ احسان شریعتی: ایشان تداوم همان مسیر نائینی و طالقانی و نواندیشان با خاستگاه حوزوی و روحانی بودند. پژوهشهای ایشان در دنیای تشیع خیلی اهمیت داشت. ایشان با آموزههای سیاسی مدرن یا بهتر بگویم پستمدرن در رابطه با قدرت، مثل نظرات امثال فوکو به مباحث حکومت دینی ورود کرده بودند.
▫️ مقصود فراستخواه: آنچیزی که ارزش کار ایشان را بیشتر میکند، مسئلهگرایی او است. به جای آنکه در حوزههای علمیه و دانشگاه، با مسائل متعارف با روشهای عادی و تکراری در قالب آن چرخههای مکرر درس و بحث و آن حربههای مدرسهای و اسکلاستیک و یا برجعاجهای دانشگاهی، چه در دانشگاه تهران و چه در حوزه قم بنشیند و راههای رفته را طی کند و چرخه مکرر درس و بحث و نوشتن و گفتن را ایشان هم ادا بکند، آمد سروقت مسئلههای بکر.
▫️ سعید مدنی: در نظراتش نوعی اصالت و جوشش درونی میدیدم. نه مثل برخی روحانیون دانشگاهی شده برای آنکه سری در سرها در آورد و نقل محافل شود دائم به دنبال تائید فلان متفکر و فلان نظریهپرداز صاحبنام بود و نه مثل برخی دانشگاهیها برای کسب اعتبار و موقعیت بر متشرع و متفقه بودناش اصرار میورزید. خود خودش بود.
▫️ الهه کولایی: وارستگی، صداقت و امانتداری و ارائه یک چهره انسانی از اسلام در چارچوب مطالعات خود برای جامعه دانشگاهی ما و رشته علوم سیاسی بسیار ارزشمند بود. ایشان نمونه والای یک روحانی متخلق به اخلاق اسلامی بود.
▫️ محمدمهدی جعفری: مرحوم دکتر فیرحی نگاه نویی به فقه و به خصوص فقه سیاسی داشت و بسیار عمیق میاندیشید و در واقع آن نقطه عطفی که در هر دورهای در علوم انسانی رخ میدهد، در حوزه علوم دینی به وسیله ایشان ابلاغ شد.
▫️ پدرام سهرابلو: یکروز که طبق معمول پس از پایان کلاس با ایشان در دانشکده همراه شده بودم و درباره موضوع پایاننامه صحبت میکردیم پرسیدم شما چطور با وجود تحصیل در علم سیاست آنهم با تمرکز بر حوزه اندیشه همچنان وفادار به کسوت روحانیت و علوم نقلی هستید؟
میتوانید این یادنامه و متن کامل این یادداشت ها را در لینک زیر مشاهده فرمایید:
https://www.didarnews.ir/fa/news/75552
🖋 حامد سیاسیراد
@didarnews1
پایگاه خبری تحلیلی دیدارنیوز
یادنامه «فیرحی»: استاد اندیشه سیاسی در زبان و قلم اندیشمندان
ویروس ظالم کرونا، در ادامه جولان ماههای اخیر جان دکتر داوود فیرحی، استاد و پژوهشگر ۵۳ ساله علوم سیاسی و اندیشه سیاسی اسلامی را از ایران گرفت. فیرحی نه یک رفورمیست دینی بود و نه یک روشنفکر اسلامی از جنس شریعتی و سروش. پروژه فکری او نه تحمیل دین به زیست مدرن…
Forwarded from صداى نوينِ خراسان
⭕️شریعتی در ترکیه
💻 خلیل ابراهیم ینگون
✅ «امروزه، هر پژوهشگر اسلامگرایی ترکیه متوجه حضور سه چهرهی خارجی در حلقهی اسلامگرایان ترکیه خواهد شد: سید قطب، ابوالاعلی مودودی و علی شریعتی. هر چند شریعتی تفاوت چشمگیری با آن دو نفر دیگر دارد. در واقع، بر خلاف آن دو نفر، آثار شریعتی را حکومت ترکیه یا ناشران تحت حمایت «اتحادیهی مسلمانان جهان» ترجمه و منتشر نکردند. ترجمهی آثار او در اوایل این دوران صورت گرفت اما شریعتی در دورانی متأخرتر کشف شد، یعنی در اواخر دههی ۱۹۷۰ زمانی که اسلامگرایان جوان برای گفتمان انقلابیِ تازهتأسیس خود شدیداً به دنبال آثار ترجمهشدهی بیشتری بودند.
✅اغلب میگویند که این دانشجویانِ ایرانیِ هوادارِ شریعتی در ترکیه، بهویژه در دانشگاه فنی خاورمیانه در آنکارا، بودند که برای نخستین بار نام او را مطرح کردند. اندکی بعد، گروه اسلامگرای جوان «آکینجیلر»، بهویژه در محلهی فاتح استانبول، پوسترها و اعلانهایی توزیع کردند که تصویر شریعتی را بر خود داشت.»
🗨 «برای جوانان نسل دههی ۱۹۷۰، محبوبترین واژههای شریعتی «مستکبر» و «مستضعف» بود. دین قشری در برابر دین انقلابی، دوگانهی جذابی بود که به آنان کمک میکرد برداشت سنتی از دین را به سود برداشتی انقلابی کنار بگذارند. در واقع در آن دوران جوانان تصور میکردند انقلاب اسلامی به زودی در ترکیه، همانند ایران، روی خواهد داد و آنان از منظر انقلاب ایران، شریعتی را درک میکردند.
✅ انقلاب ایران باعث تحرک جنبش تودهای اسلامگرای آن دوران، که هنوز نوپا بود، شد. البته کودتای سال ۱۹۸۰ به شکلی ناگهانی به همه چیز پایان داد. اغلب جوانان پس از این کودتا منزوی شدند. اما هنوز هم جریان اقبال به اسلامگرایی، حتی در میان جوانان ملیگرای افراطی در زندانها، به شکل انبوه ادامه داشت و بسیاری روایتی ایرانی از اسلامگرایی را پذیرفتند.»
🗨 «میتوان گفت که چپگرایان سکولار ترکیه تا مدتها نسبت به اندیشهی دینی بیاعتنا بودند. اما از میان جامعهشناسان، کسانی که به اندیشهی دینی توجه داشتند، برای شریعتی بیش از سایر اسلامگرایان ارزش قائل بودند. زمانی که دریافتند ایدههای او شباهت بیشتری با اندیشهی چپ دارد، این توجه و احترام بیشتر شد؛ او با فانون رابطهی دوستی داشت و به حلقهی سارتر نزدیک بود؛ او در جنبش استقلال الجزیره مشارکت داشت: تمام این موارد اعتبار او را بیشتر میکرد.
✅البته این برداشت رایج در میان حلقههای بزرگتر اسلامگرایان که او را «نظریهپرداز انقلاب اسلامی» و پدرخواندهی اندیشهی آیتالله خمینی میدانست، با توجه به عاقبت مصیبتبار سوسیالیسم ایرانی در حکومت آیت الله خمینی، برای چپگرایان سکولار نکتهای منفی به حساب میآمد. با این همه، کسانی که دین را ضرورتاً نیرویی واپسگرایانه نمیدانند برای شریعتی احترام زیادی قائلاند.»
@NashrAasoo 💬
🔰صدای نوین خراسان ⬅️ @VoNoKh
💻 خلیل ابراهیم ینگون
✅ «امروزه، هر پژوهشگر اسلامگرایی ترکیه متوجه حضور سه چهرهی خارجی در حلقهی اسلامگرایان ترکیه خواهد شد: سید قطب، ابوالاعلی مودودی و علی شریعتی. هر چند شریعتی تفاوت چشمگیری با آن دو نفر دیگر دارد. در واقع، بر خلاف آن دو نفر، آثار شریعتی را حکومت ترکیه یا ناشران تحت حمایت «اتحادیهی مسلمانان جهان» ترجمه و منتشر نکردند. ترجمهی آثار او در اوایل این دوران صورت گرفت اما شریعتی در دورانی متأخرتر کشف شد، یعنی در اواخر دههی ۱۹۷۰ زمانی که اسلامگرایان جوان برای گفتمان انقلابیِ تازهتأسیس خود شدیداً به دنبال آثار ترجمهشدهی بیشتری بودند.
✅اغلب میگویند که این دانشجویانِ ایرانیِ هوادارِ شریعتی در ترکیه، بهویژه در دانشگاه فنی خاورمیانه در آنکارا، بودند که برای نخستین بار نام او را مطرح کردند. اندکی بعد، گروه اسلامگرای جوان «آکینجیلر»، بهویژه در محلهی فاتح استانبول، پوسترها و اعلانهایی توزیع کردند که تصویر شریعتی را بر خود داشت.»
🗨 «برای جوانان نسل دههی ۱۹۷۰، محبوبترین واژههای شریعتی «مستکبر» و «مستضعف» بود. دین قشری در برابر دین انقلابی، دوگانهی جذابی بود که به آنان کمک میکرد برداشت سنتی از دین را به سود برداشتی انقلابی کنار بگذارند. در واقع در آن دوران جوانان تصور میکردند انقلاب اسلامی به زودی در ترکیه، همانند ایران، روی خواهد داد و آنان از منظر انقلاب ایران، شریعتی را درک میکردند.
✅ انقلاب ایران باعث تحرک جنبش تودهای اسلامگرای آن دوران، که هنوز نوپا بود، شد. البته کودتای سال ۱۹۸۰ به شکلی ناگهانی به همه چیز پایان داد. اغلب جوانان پس از این کودتا منزوی شدند. اما هنوز هم جریان اقبال به اسلامگرایی، حتی در میان جوانان ملیگرای افراطی در زندانها، به شکل انبوه ادامه داشت و بسیاری روایتی ایرانی از اسلامگرایی را پذیرفتند.»
🗨 «میتوان گفت که چپگرایان سکولار ترکیه تا مدتها نسبت به اندیشهی دینی بیاعتنا بودند. اما از میان جامعهشناسان، کسانی که به اندیشهی دینی توجه داشتند، برای شریعتی بیش از سایر اسلامگرایان ارزش قائل بودند. زمانی که دریافتند ایدههای او شباهت بیشتری با اندیشهی چپ دارد، این توجه و احترام بیشتر شد؛ او با فانون رابطهی دوستی داشت و به حلقهی سارتر نزدیک بود؛ او در جنبش استقلال الجزیره مشارکت داشت: تمام این موارد اعتبار او را بیشتر میکرد.
✅البته این برداشت رایج در میان حلقههای بزرگتر اسلامگرایان که او را «نظریهپرداز انقلاب اسلامی» و پدرخواندهی اندیشهی آیتالله خمینی میدانست، با توجه به عاقبت مصیبتبار سوسیالیسم ایرانی در حکومت آیت الله خمینی، برای چپگرایان سکولار نکتهای منفی به حساب میآمد. با این همه، کسانی که دین را ضرورتاً نیرویی واپسگرایانه نمیدانند برای شریعتی احترام زیادی قائلاند.»
@NashrAasoo 💬
🔰صدای نوین خراسان ⬅️ @VoNoKh
Forwarded from گنجشکهای همیشه
💠 "خوانش متن مردی از جنس پروژه فکری علی شریعتی"
✍ #علی_آزاد
🔸"بزرگ بود و از اهالی امروز بود
و باتمام افق های باز نسبت داشت
و رفت تا لب هیچ
و پشت حوصله نورها دراز کشید"《سهراب سپهری 》
🔹 ویروس کرونا جان داوود فیرحی، استاد و پژوهشگر دینی ۵۶ ساله علوم انسانی را به عالم ناز رجعت داد.
🔹 داوود فیرحی روحانی نوگرا، روشنفکر دینی، اسلام شناسی از جنس پروژه فکری علی شریعتی بود او از جمله اکادمبسبن های دینی پسا انقلاب بود که با روش شناسی "فوکو" با دنیای" اسلام" مواجه داشت که به یک معنی تنها بود .در نظراتش نوعی نوشریعتیست – یعنی برخی آرای علی شریعتی را گرفته و بسط داده است – نماینده جدی تفکر علی شریعتی مانند او سراغ ندارم وقتی میگوییم نماینده جدی، منظورم هم در حوزه عمومی هم در ساحت دانشگاهی و علمی است که چنین برچسبی داشته باشد را نمیشناسیم. داوود فیرحی نماینده پررنگ بهعنوان نوشریعتیسم می شناسم.
🔹علی شریعتی روشنفکر انقلابی دوران گزار بود، داوود فیرحی روشنفکر اصلاح، زیرا یک نسل دو بار انقلاب نمی کند. که نیاز به رفورمیست دینی و مصلح اجتماعی، انقلابی داشته باشد پروژه علی شریعتی با پروژه داوود فیرحی در تعارض نبود، بلکه ایشان به نسل پسا انقلاب آموخت؛ چطور میتوان به جزئیات ی که علی شریعتی از دین، سیاست، تشیع توضیح نداده است و به «نوشریعتیسم» رسید و تولیدات دینی این «نوشریعتی» می تواند نظام اگاهی با گرایشهای دموکراتیک، پروژههای فکری جامعه باشد،. پروژه علی شریعتی و کاری که شریعتی کرد – در معرفی اسلام سیاسی نسبتی خویشاوندی با پروژه داوود فیرحی دارد.
تفاوت و شباهت کاری که علی شریعتی انجام داد با چیزی که داوود فیرحی در گفتمانی با توجه به سنت دینی _ خوانش حوالت اکنون _آشنایی با دنیای مدرن و پسا مدرن، طرح با جزئیات دنبال کرد که مسئله متفکران دوران انتقال نیست.
🔹چیزی که بنده در متن داوود فیرحی دیدم نشانههایی از "فرم" و "محتوای" مرجعیت روشنفکری دینی علی شریعتی و «محتوا» غلیظ تر است و نفسیر دین در نسبت با جهان مدرن و پسا مدرن پروژه نوشریعتیسم پیداست.
ایشان نمونه فقیهی صلح دوست و مهربان و اخلاق گرا بود.
🔸اینجانب این ضایعه را، به خانواده مکرم ایشان و نیز عموم شاگردان و علاقمندانشان تسلیت و تعزیت عرض میکنم.
#یاد_نامه
#دکتر_داوود_فیرحی
@jikjikgonjeshkhayhamishe
✍ #علی_آزاد
🔸"بزرگ بود و از اهالی امروز بود
و باتمام افق های باز نسبت داشت
و رفت تا لب هیچ
و پشت حوصله نورها دراز کشید"《سهراب سپهری 》
🔹 ویروس کرونا جان داوود فیرحی، استاد و پژوهشگر دینی ۵۶ ساله علوم انسانی را به عالم ناز رجعت داد.
🔹 داوود فیرحی روحانی نوگرا، روشنفکر دینی، اسلام شناسی از جنس پروژه فکری علی شریعتی بود او از جمله اکادمبسبن های دینی پسا انقلاب بود که با روش شناسی "فوکو" با دنیای" اسلام" مواجه داشت که به یک معنی تنها بود .در نظراتش نوعی نوشریعتیست – یعنی برخی آرای علی شریعتی را گرفته و بسط داده است – نماینده جدی تفکر علی شریعتی مانند او سراغ ندارم وقتی میگوییم نماینده جدی، منظورم هم در حوزه عمومی هم در ساحت دانشگاهی و علمی است که چنین برچسبی داشته باشد را نمیشناسیم. داوود فیرحی نماینده پررنگ بهعنوان نوشریعتیسم می شناسم.
🔹علی شریعتی روشنفکر انقلابی دوران گزار بود، داوود فیرحی روشنفکر اصلاح، زیرا یک نسل دو بار انقلاب نمی کند. که نیاز به رفورمیست دینی و مصلح اجتماعی، انقلابی داشته باشد پروژه علی شریعتی با پروژه داوود فیرحی در تعارض نبود، بلکه ایشان به نسل پسا انقلاب آموخت؛ چطور میتوان به جزئیات ی که علی شریعتی از دین، سیاست، تشیع توضیح نداده است و به «نوشریعتیسم» رسید و تولیدات دینی این «نوشریعتی» می تواند نظام اگاهی با گرایشهای دموکراتیک، پروژههای فکری جامعه باشد،. پروژه علی شریعتی و کاری که شریعتی کرد – در معرفی اسلام سیاسی نسبتی خویشاوندی با پروژه داوود فیرحی دارد.
تفاوت و شباهت کاری که علی شریعتی انجام داد با چیزی که داوود فیرحی در گفتمانی با توجه به سنت دینی _ خوانش حوالت اکنون _آشنایی با دنیای مدرن و پسا مدرن، طرح با جزئیات دنبال کرد که مسئله متفکران دوران انتقال نیست.
🔹چیزی که بنده در متن داوود فیرحی دیدم نشانههایی از "فرم" و "محتوای" مرجعیت روشنفکری دینی علی شریعتی و «محتوا» غلیظ تر است و نفسیر دین در نسبت با جهان مدرن و پسا مدرن پروژه نوشریعتیسم پیداست.
ایشان نمونه فقیهی صلح دوست و مهربان و اخلاق گرا بود.
🔸اینجانب این ضایعه را، به خانواده مکرم ایشان و نیز عموم شاگردان و علاقمندانشان تسلیت و تعزیت عرض میکنم.
#یاد_نامه
#دکتر_داوود_فیرحی
@jikjikgonjeshkhayhamishe
Forwarded from بنياد فرهنگی دكتر علی شريعتی
🔷🔆بینایی ممنوع
🔅به مناسبت پنجاهمین سال انتشار کتاب «کویر»
🖋سوسن شریعتی
🔅بخش هایی از این مقاله که در مجله کرگدن شماره ۱۳۲ منتشر شده است به شرح زیر است:
🔆کتاب "کویر"پنجاه ساله شد. علی شریعتی در ماه های آخر سال 1348 کویر را به خرج خودش به دست چاپخانه طوس در مشهد می سپارد تا کتابی را که بعدها از جنس «بینایی ممنوع » می نامد راهی کوچه و خیابان کند.
🔆در سال 1349، شریعتی دیگر فقط استاد دانشکده ادبیات مشهد نیست. او دیگر چندین مهر بر پیشانی دارد: چهره دانشگاهی، متفکر مذهبی و ناراضی سیاسی و...علاوه بر این همه، بارِ نام شریعتی است که در مشهد دهه بیست- سی – چهل، به یمن فعالیت های سیاسی-فرهنگی استاد محمد تقی شریعتی در «کانون نشر حقایق اسلامی»نامی است آشنا و سنگین. تثلیثی جذاب که می تواند زندان هم باشد. با این همه شریعتی در همین سال از سوی متولیان این سه حوزه مورد حمله است: مدیریت دانشگاه از او ناراضی است (از غیبت هایش، از مدرکش، از سفرهای پی در پی اش به تهران، از بی اعتنایی اش به مقرارت)؛ متولیان مذهبی به سخنانش مشکوک اند و بنیانگذاران حسینیه ارشاد برای حذف او از لیست سخنرانان تحت فشار هستند؛ ساواک چندین بار طی سال 48-49 او را فرا می خواند، تحت تعقیب است، اظهاراتش در کلاس گزارش می شود اما محافل سیاسی هم خیلی دل خوشی از او ندارند(در میانشان زیاد ظاهر نمی شود، میل به خلوت دارد و...). شرایط سیاسی ایران هم همه می دانیم که با شکل گیری گروههای چریکی مسلح رادیکالیزه شده است. (اسفند همین سال است که سیاهگل اتفاق می افتد) کویر در چنین شرایطی به چاپ می رسد و بر خلاف تصور، محصول ایام خلوت نشینی و تآملات عرفانی یک «بریده از غیر و خزیده در خویش» نیست. نویسنده «کویر» و سخنران «امت و امامت»(فروردین 1348) متعلق به یک دوره اند. همین شریعتی سی هفت ساله است که علی رغم مهرهایی که بر پیشانی دارد تصمیم گرفته است به هر ترتیب باز صدای یک «خودِ» دیگری را در آورد که مرسوم نیست؛ با سیاست، دانشگاه و نهاد دین کاری ندارد و بی شباهت به کلیشه های روشنفکری زمانه است. به خصوص روشنفکری مذهبی. در آن سال ها به جز «شاعر» کدام روشنفکر و یا چهره سیاسی از این خود پرده برداشته و با دیگران در میان گذاشته است.
🔆واقعیت این است که کتاب «کویر» تحت شعاع شریعتی ارشاد قرار می گیرد و دیده نمی شود. شریعتی اما با چاپ این کتاب معلوم است که منتظر نگاه دیگری است به خودش ( شاید برای همین است که شاعر را فرا می خواند) ؛ یا برای تحت شعاع قرار دادن تصویری که از او در حال شکل گرفتن است و او از زندانی شدن در آن هراس دارد؛ یا برای اینکه با مخاطبش صادق باشد؛ یا از سر وفاداری به خودش، به خود هایش.
🔆شریعتی خود سبک «کویر» را تعیین کرده : بث الشکوی. تعریف او از بث الشکوی این است: «خود را نالیدن». دایره المعارف می گوید : «آشکار کردن راز و پراکنده ساختن آن»، شکایت از زمانه و حدیث رنج. بث الشکوی را به نوعی اتو-پرتره و یا خود-چهره نگاری هم می شود ترجمه کرد. جهانی پر از فیلترینگ و در پی راه حل هایی برای شکستن فیلترها.
🔆«کویر» چه تجربه خوردن میوه ممنوع باشد و خودآگاهی بر عریانی خویش، دست تنهایی و سراسیمگی و چه تلاشی برای پل زدن میان سنت های معنوی متعدد بشر، تجربه ابراهیمی موسس بودن است، معمار کعبه ایمان خویش بودن.
📌 مطالعه کامل متن در لینک وبسایت بنیاد فرهنگی دکتر شریعتی 👇
🖇 http://drshariati.org/?p=25358
#کویر
#سوسن_شریعتی
#مجله_کرگردن
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
🔅به مناسبت پنجاهمین سال انتشار کتاب «کویر»
🖋سوسن شریعتی
🔅بخش هایی از این مقاله که در مجله کرگدن شماره ۱۳۲ منتشر شده است به شرح زیر است:
🔆کتاب "کویر"پنجاه ساله شد. علی شریعتی در ماه های آخر سال 1348 کویر را به خرج خودش به دست چاپخانه طوس در مشهد می سپارد تا کتابی را که بعدها از جنس «بینایی ممنوع » می نامد راهی کوچه و خیابان کند.
🔆در سال 1349، شریعتی دیگر فقط استاد دانشکده ادبیات مشهد نیست. او دیگر چندین مهر بر پیشانی دارد: چهره دانشگاهی، متفکر مذهبی و ناراضی سیاسی و...علاوه بر این همه، بارِ نام شریعتی است که در مشهد دهه بیست- سی – چهل، به یمن فعالیت های سیاسی-فرهنگی استاد محمد تقی شریعتی در «کانون نشر حقایق اسلامی»نامی است آشنا و سنگین. تثلیثی جذاب که می تواند زندان هم باشد. با این همه شریعتی در همین سال از سوی متولیان این سه حوزه مورد حمله است: مدیریت دانشگاه از او ناراضی است (از غیبت هایش، از مدرکش، از سفرهای پی در پی اش به تهران، از بی اعتنایی اش به مقرارت)؛ متولیان مذهبی به سخنانش مشکوک اند و بنیانگذاران حسینیه ارشاد برای حذف او از لیست سخنرانان تحت فشار هستند؛ ساواک چندین بار طی سال 48-49 او را فرا می خواند، تحت تعقیب است، اظهاراتش در کلاس گزارش می شود اما محافل سیاسی هم خیلی دل خوشی از او ندارند(در میانشان زیاد ظاهر نمی شود، میل به خلوت دارد و...). شرایط سیاسی ایران هم همه می دانیم که با شکل گیری گروههای چریکی مسلح رادیکالیزه شده است. (اسفند همین سال است که سیاهگل اتفاق می افتد) کویر در چنین شرایطی به چاپ می رسد و بر خلاف تصور، محصول ایام خلوت نشینی و تآملات عرفانی یک «بریده از غیر و خزیده در خویش» نیست. نویسنده «کویر» و سخنران «امت و امامت»(فروردین 1348) متعلق به یک دوره اند. همین شریعتی سی هفت ساله است که علی رغم مهرهایی که بر پیشانی دارد تصمیم گرفته است به هر ترتیب باز صدای یک «خودِ» دیگری را در آورد که مرسوم نیست؛ با سیاست، دانشگاه و نهاد دین کاری ندارد و بی شباهت به کلیشه های روشنفکری زمانه است. به خصوص روشنفکری مذهبی. در آن سال ها به جز «شاعر» کدام روشنفکر و یا چهره سیاسی از این خود پرده برداشته و با دیگران در میان گذاشته است.
🔆واقعیت این است که کتاب «کویر» تحت شعاع شریعتی ارشاد قرار می گیرد و دیده نمی شود. شریعتی اما با چاپ این کتاب معلوم است که منتظر نگاه دیگری است به خودش ( شاید برای همین است که شاعر را فرا می خواند) ؛ یا برای تحت شعاع قرار دادن تصویری که از او در حال شکل گرفتن است و او از زندانی شدن در آن هراس دارد؛ یا برای اینکه با مخاطبش صادق باشد؛ یا از سر وفاداری به خودش، به خود هایش.
🔆شریعتی خود سبک «کویر» را تعیین کرده : بث الشکوی. تعریف او از بث الشکوی این است: «خود را نالیدن». دایره المعارف می گوید : «آشکار کردن راز و پراکنده ساختن آن»، شکایت از زمانه و حدیث رنج. بث الشکوی را به نوعی اتو-پرتره و یا خود-چهره نگاری هم می شود ترجمه کرد. جهانی پر از فیلترینگ و در پی راه حل هایی برای شکستن فیلترها.
🔆«کویر» چه تجربه خوردن میوه ممنوع باشد و خودآگاهی بر عریانی خویش، دست تنهایی و سراسیمگی و چه تلاشی برای پل زدن میان سنت های معنوی متعدد بشر، تجربه ابراهیمی موسس بودن است، معمار کعبه ایمان خویش بودن.
📌 مطالعه کامل متن در لینک وبسایت بنیاد فرهنگی دکتر شریعتی 👇
🖇 http://drshariati.org/?p=25358
#کویر
#سوسن_شریعتی
#مجله_کرگردن
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
Forwarded from احسان شريعتی Ehsan Shariati
🔷🔸فیرحی ؛ دغدغه تداوم مسیر نائینی و طالقانی
🖋احسان شریعتی
🔹درگذشت ناگهانی و زودهنگام دکتر داود فیرحی تکاندهنده و دریغانگیز بود و این، بیش از هر چیز دیگر، ناشی از «لطف طبع و خوبی اخلاق» او بود.
🔸با ایشان در دوران تدریس در دانشگاه تهران آشنا شده بودم و بیشتر در گفتگویی که چند سال پیش در آنجا پیرامون نقش سیدجمالالدین اسدآبادی (در جهان مشهور به «افغانی») داشتیم. آخرین بار نیز در نشست مؤسسه «پژوهش ادیان جهان» که ایشان کتاب ارجمند «آستانهٔ تجدد» را معرفی و اهدا کردند و فرمودند پژوهشی است در شرح تلاش علامه نائینی و ادامهٔ کار زندهیاد طالقانی (در اجتهاد تطبیقی فقه با نظام دمکراسی و مشروطه).
🔹توفیق در طرحافکنی و پویش روشمند راه تحقیق و جستجوی حقیقت از این شخصیت فرهنگی و علمی چهرهای بارز و الگویی برای پژوهشگران آینده میساخت.
🔸موضوع مهم و مرکزی کار او بررسی توان تطبیق فقه و حقوق سنّت اسلامی در امر سیاسی، قدرت و حکومت بود با دستآوردهای تجدد و مدرنیته، بويژه مبانی دموکراسی، مشروعیت و سیادت در جهان امروز؛ به عبارتی دیگر مسئلهٔ روز ایران و جهان.
🔹«مسئلهٔ» جهان با «جهان اسلام» و مسئلهٔ سیاسی «اسلام» در جهان امروز چنانکه میشل فوکو در زمان انقلاب ایران بهدرستی گفته بود بیش از آن که ناشی از تفاسیر گوناگون ممکن از فقه و شریعت «اسلامی» باشد، متأثر از درک نادرست یا نامکفی علما و فقهای مسلمان از امر قدرت و «حکومت» سیاسی در دوران و جهان ما است.
🔸درک ناقص در این امر، یعنی در «عقل و اجماعی» که پابهپای «علم و زمان» تحول نیافته باشد، بطورطبیعی نمیتواند خوانش بهروزی از «کتاب و سنت» عرضه کند که به کار حل معضلات مبتلابه مردم و انسان امروز بیآید.
🔹احیاواصلاحگری در سپهر فقهی-حقوقی زمانی ممکن میگردد که «عالم» مسلمان به یاری دانشِ زمان فراتر از «حکومت»، معنا و ماهیت «قدرت» و نسبت آن را با «دانش» (و از جمله معرفت دینی) بشناسد.
🔸زنده یاد فیرحی از پی نائینی و طالقانی پروای ازسرگیری پویایی فقه را در سر و در دل داشت زیرا فقه (و شریعت) همان نقطه قوت و ضعف همه "علوم و معارف" فرهنگ و تمدن اسلامی است در دو دوره اعتلا و انحطاط آن.
با عرض تسلیت و استدعای آمرزش و آرامش روح و آرزوی استمرار مسیر فکری وی.
#طالقانی
#فیرحی
#نو_اندیشی
#حکومت_دینی
#یادداشت
#احسان_شریعتی
✅ @Dr_ehsanshariati
📌لینک متن در وبسایت رسمی احسان شریعتی
🖇http://ehsanshariati.org/PostView?Action=Post&ID=1055
📌لینک گفتگو با سایت دیدار نیوز
🖇https://www.didarnews.ir/fa/news/75545
🖋احسان شریعتی
🔹درگذشت ناگهانی و زودهنگام دکتر داود فیرحی تکاندهنده و دریغانگیز بود و این، بیش از هر چیز دیگر، ناشی از «لطف طبع و خوبی اخلاق» او بود.
🔸با ایشان در دوران تدریس در دانشگاه تهران آشنا شده بودم و بیشتر در گفتگویی که چند سال پیش در آنجا پیرامون نقش سیدجمالالدین اسدآبادی (در جهان مشهور به «افغانی») داشتیم. آخرین بار نیز در نشست مؤسسه «پژوهش ادیان جهان» که ایشان کتاب ارجمند «آستانهٔ تجدد» را معرفی و اهدا کردند و فرمودند پژوهشی است در شرح تلاش علامه نائینی و ادامهٔ کار زندهیاد طالقانی (در اجتهاد تطبیقی فقه با نظام دمکراسی و مشروطه).
🔹توفیق در طرحافکنی و پویش روشمند راه تحقیق و جستجوی حقیقت از این شخصیت فرهنگی و علمی چهرهای بارز و الگویی برای پژوهشگران آینده میساخت.
🔸موضوع مهم و مرکزی کار او بررسی توان تطبیق فقه و حقوق سنّت اسلامی در امر سیاسی، قدرت و حکومت بود با دستآوردهای تجدد و مدرنیته، بويژه مبانی دموکراسی، مشروعیت و سیادت در جهان امروز؛ به عبارتی دیگر مسئلهٔ روز ایران و جهان.
🔹«مسئلهٔ» جهان با «جهان اسلام» و مسئلهٔ سیاسی «اسلام» در جهان امروز چنانکه میشل فوکو در زمان انقلاب ایران بهدرستی گفته بود بیش از آن که ناشی از تفاسیر گوناگون ممکن از فقه و شریعت «اسلامی» باشد، متأثر از درک نادرست یا نامکفی علما و فقهای مسلمان از امر قدرت و «حکومت» سیاسی در دوران و جهان ما است.
🔸درک ناقص در این امر، یعنی در «عقل و اجماعی» که پابهپای «علم و زمان» تحول نیافته باشد، بطورطبیعی نمیتواند خوانش بهروزی از «کتاب و سنت» عرضه کند که به کار حل معضلات مبتلابه مردم و انسان امروز بیآید.
🔹احیاواصلاحگری در سپهر فقهی-حقوقی زمانی ممکن میگردد که «عالم» مسلمان به یاری دانشِ زمان فراتر از «حکومت»، معنا و ماهیت «قدرت» و نسبت آن را با «دانش» (و از جمله معرفت دینی) بشناسد.
🔸زنده یاد فیرحی از پی نائینی و طالقانی پروای ازسرگیری پویایی فقه را در سر و در دل داشت زیرا فقه (و شریعت) همان نقطه قوت و ضعف همه "علوم و معارف" فرهنگ و تمدن اسلامی است در دو دوره اعتلا و انحطاط آن.
با عرض تسلیت و استدعای آمرزش و آرامش روح و آرزوی استمرار مسیر فکری وی.
#طالقانی
#فیرحی
#نو_اندیشی
#حکومت_دینی
#یادداشت
#احسان_شریعتی
✅ @Dr_ehsanshariati
📌لینک متن در وبسایت رسمی احسان شریعتی
🖇http://ehsanshariati.org/PostView?Action=Post&ID=1055
📌لینک گفتگو با سایت دیدار نیوز
🖇https://www.didarnews.ir/fa/news/75545
وب سایت رسمی احسان شریعتی
فیرحی ؛ دغدغه تداوم مسیر نائینی و طالقانی
درگذشت ناگهانی و زودهنگام دکتر داود فیرحی تکاندهنده و دریغانگیز بود و این، بیش از هر چیز دیگر، ناشی از «لطف طبع و خوبی اخلاق» او بود.