🔷🔸عرفان، آغاز انسان
🖋نسرین غلامحسین زاده
🔸در این یادداشت های کوتاه بر آنم تا نمایی کلی از آنچه دکتر اقبال لاهوری و دکتر علی شریعتی عرفان می خوانند را بازگو نمایم به این امید که عرفان به عنوان یکی از ارکانی که هر دو این بزرگان قائل به آن هستند از جنبه کلی و ذهنی خارج شده و صورت دقیق تر و واضح تری یابد.
پرداختن به عرفان در اشعار اقبال بحث مفصلی می طلبد که در اینجا امکان طرح آن وجود ندارد و آنچه در بحث به آن اشاره خواهد شد نگاهی مختصر به کتاب بازسازی اندیشه های دینی اوست . آنچه اقبال آن را به عنوان هدف اصلی خود در کتاب بازسازی اندیشۀ دینی ذکر کرده است بازسازی فلسفی اسلام بوده است که البته ضرورتاً به بحث های مهم دیگری چون عرفان ، دموکراسی و ... نیز پرداخته شده است. از نظر او تفاوتی بین سطح عادی تجربۀ انسان و تجربۀ عرفانی یا درونی وجود ندارد و هر دو به یک اندازه ارزشمند و قابل اعتماد هستند، «چیزی به نام جهان غیرقدسی وجود ندارد. همۀ این گسترۀ مادی عبارت است از میدانی برای تحقق خود معنوی: همه چیز زمینه ای قدسی دارد. چنان که پیامبر به زیبایی بیان می کند: تمامی این زمین مسجد است.» (اقبال لاهوری ،محمد، 1968 :93) به نظر او تجربه چه درونی باشد چه بیرونی نمادی از واقعیت است و برای اثبات این مدعا دست به آزمون عقلی برای تضمین درستی تجربۀ عرفانی در فصل دوم کتاب بازسازی می زند که مطالعه ی کامل این فصل برای اثبات این ادعا ضروری است .
🔹البته او بین تصوف و عرفان تمایز اساسی قائل است و اولی را که «فنا فی الله» و پیوستن قطره به دریاست، کاملا نفی می نماید و در تقابل با پیروان آیین وحدت وجود که بر این عقیده بودند که آدمی باید بالاترین هدف و اندیشه اش این باشد که هویت فردی خود را در وجود مطلق فنا سازد، برای شخصیت انسان هویتی مستقل قائل است و یافتن تعریف دقیق تری از خود را در رهایی از محدودیت های فردیت نمی داند. او منزلت و مرتبه ی هر موجودی را بسته به مراتبی می داند که در اشراق می پیماید و پرورش و رشد این فردیت را جز از طریق تماس با محیط ملموس و پویا ممکن نمی داند و اساسا یکی از دلایل سکون و بی تحرکی فقه و حقوق در اسلام را طلوع و رشد تصوف زاهدانه می داند که به تدریج تحت تاثیر خصوصیتی غیراسلامی –وجه نظر ورزانه محض- گسترش یافت. به باور او تصوف در ابتدا صورتی از آزاداندیشی و در اتحاد با عقل گرایی بوده است و تاکیدی که بر جدایی بین ظاهر و باطن می کند رویکرد بی تفاوتی به همۀ چیزهای مرتبط با ظاهر و نه واقعیت را به وجود آورد، این روحیه که کاملا میل به عالم دیگر داشت در تصوف های بعدتر، توجه انسان ها را از یک جنبه ی بسیار مهم اسلام به عنوان بعد سیاسی – اجتماعی بازداشت.
🔸عرفان از نظر او گذر و رفتن خود نامتناهی به آغوش عاشقِ خود متناهی است و اساسا با تصوف در تضاد می باشد و بر خلاف تصوف که جدایی خود نامتناهی و خود متناهی را نمی پذیرد، معتقد است این درک نادرست ناشی از نشناختن ماهیت حقیقی امر نامتناهی است. عرفان اسلامی و تجربه ای که از طریق آن بدست می آید تجربه ای کاملاً طبیعی و متعارف است و دارای مفهوم زیست شناختی است که برای خود بیشترین اهمیت را دارد.
اما این تجربه ی درونی چگونه به دست می آید؟ و آیا آنطور که در تاریخ تصوف مشاهده کرده ایم موجب انفعال اجتماعی می شود و در مرحلۀ تغییر خود باقی می ماند؟ اقبال در پاسخ به این سوالات به صراحت می گوید:«این تجربه نتیجۀ تغییر و تحول زیستی درونی است که آن را نمی توان از طریق مقولات منطقی صرف بدست آورد . این تجربه می تواند خودش را فقط در کنش ساختن جهان یا عمل دگرگون کردن جهان ابرازکند و تنها در این شکل است که محتوای این تجربه ی بی زمان می تواند خودش را در حرکت زمان اشاعه دهد و خویشتن را به طور موثری در مقابل چشم تاریخ قابل رویت کند.(همان: 109) ." عمل نهایی خود یک عمل عقلانی و ذهنی نیست بلکه عملی وجودی و زیستی است که تمام هستی خود را تعمیق می بخشد."(همان:117)
#یادداشت_اختصاصی
#اکنون
🆔@Shariati40
ادامه متن در لینک زیر مطالعه فرمایید
🖋نسرین غلامحسین زاده
🔸در این یادداشت های کوتاه بر آنم تا نمایی کلی از آنچه دکتر اقبال لاهوری و دکتر علی شریعتی عرفان می خوانند را بازگو نمایم به این امید که عرفان به عنوان یکی از ارکانی که هر دو این بزرگان قائل به آن هستند از جنبه کلی و ذهنی خارج شده و صورت دقیق تر و واضح تری یابد.
پرداختن به عرفان در اشعار اقبال بحث مفصلی می طلبد که در اینجا امکان طرح آن وجود ندارد و آنچه در بحث به آن اشاره خواهد شد نگاهی مختصر به کتاب بازسازی اندیشه های دینی اوست . آنچه اقبال آن را به عنوان هدف اصلی خود در کتاب بازسازی اندیشۀ دینی ذکر کرده است بازسازی فلسفی اسلام بوده است که البته ضرورتاً به بحث های مهم دیگری چون عرفان ، دموکراسی و ... نیز پرداخته شده است. از نظر او تفاوتی بین سطح عادی تجربۀ انسان و تجربۀ عرفانی یا درونی وجود ندارد و هر دو به یک اندازه ارزشمند و قابل اعتماد هستند، «چیزی به نام جهان غیرقدسی وجود ندارد. همۀ این گسترۀ مادی عبارت است از میدانی برای تحقق خود معنوی: همه چیز زمینه ای قدسی دارد. چنان که پیامبر به زیبایی بیان می کند: تمامی این زمین مسجد است.» (اقبال لاهوری ،محمد، 1968 :93) به نظر او تجربه چه درونی باشد چه بیرونی نمادی از واقعیت است و برای اثبات این مدعا دست به آزمون عقلی برای تضمین درستی تجربۀ عرفانی در فصل دوم کتاب بازسازی می زند که مطالعه ی کامل این فصل برای اثبات این ادعا ضروری است .
🔹البته او بین تصوف و عرفان تمایز اساسی قائل است و اولی را که «فنا فی الله» و پیوستن قطره به دریاست، کاملا نفی می نماید و در تقابل با پیروان آیین وحدت وجود که بر این عقیده بودند که آدمی باید بالاترین هدف و اندیشه اش این باشد که هویت فردی خود را در وجود مطلق فنا سازد، برای شخصیت انسان هویتی مستقل قائل است و یافتن تعریف دقیق تری از خود را در رهایی از محدودیت های فردیت نمی داند. او منزلت و مرتبه ی هر موجودی را بسته به مراتبی می داند که در اشراق می پیماید و پرورش و رشد این فردیت را جز از طریق تماس با محیط ملموس و پویا ممکن نمی داند و اساسا یکی از دلایل سکون و بی تحرکی فقه و حقوق در اسلام را طلوع و رشد تصوف زاهدانه می داند که به تدریج تحت تاثیر خصوصیتی غیراسلامی –وجه نظر ورزانه محض- گسترش یافت. به باور او تصوف در ابتدا صورتی از آزاداندیشی و در اتحاد با عقل گرایی بوده است و تاکیدی که بر جدایی بین ظاهر و باطن می کند رویکرد بی تفاوتی به همۀ چیزهای مرتبط با ظاهر و نه واقعیت را به وجود آورد، این روحیه که کاملا میل به عالم دیگر داشت در تصوف های بعدتر، توجه انسان ها را از یک جنبه ی بسیار مهم اسلام به عنوان بعد سیاسی – اجتماعی بازداشت.
🔸عرفان از نظر او گذر و رفتن خود نامتناهی به آغوش عاشقِ خود متناهی است و اساسا با تصوف در تضاد می باشد و بر خلاف تصوف که جدایی خود نامتناهی و خود متناهی را نمی پذیرد، معتقد است این درک نادرست ناشی از نشناختن ماهیت حقیقی امر نامتناهی است. عرفان اسلامی و تجربه ای که از طریق آن بدست می آید تجربه ای کاملاً طبیعی و متعارف است و دارای مفهوم زیست شناختی است که برای خود بیشترین اهمیت را دارد.
اما این تجربه ی درونی چگونه به دست می آید؟ و آیا آنطور که در تاریخ تصوف مشاهده کرده ایم موجب انفعال اجتماعی می شود و در مرحلۀ تغییر خود باقی می ماند؟ اقبال در پاسخ به این سوالات به صراحت می گوید:«این تجربه نتیجۀ تغییر و تحول زیستی درونی است که آن را نمی توان از طریق مقولات منطقی صرف بدست آورد . این تجربه می تواند خودش را فقط در کنش ساختن جهان یا عمل دگرگون کردن جهان ابرازکند و تنها در این شکل است که محتوای این تجربه ی بی زمان می تواند خودش را در حرکت زمان اشاعه دهد و خویشتن را به طور موثری در مقابل چشم تاریخ قابل رویت کند.(همان: 109) ." عمل نهایی خود یک عمل عقلانی و ذهنی نیست بلکه عملی وجودی و زیستی است که تمام هستی خود را تعمیق می بخشد."(همان:117)
#یادداشت_اختصاصی
#اکنون
🆔@Shariati40
ادامه متن در لینک زیر مطالعه فرمایید
Telegraph
عرفان، آغاز انسان
نسرین غلامحسین زاده در این یادداشت های کوتاه بر آنم تا نمایی کلی از آنچه دکتر اقبال لاهوری و دکتر علی شریعتی عرفان می خوانند را بازگو نمایم به این امید که عرفان به عنوان یکی از ارکانی که هر دو این بزرگان قائل به آن هستند از جنبه کلی و ذهنی خارج شده و صورت…
* شماره ۲۲ ضمیمه چهره روزنامه شهرآرا مشهد به بررسی بینش و منش استاد محمدتقی شریعتی اختصاص داده شده است. این ویژه نامه شامل گفتوگو ها و یادداشتهایی است از برخی نزدیکان، دوستان و شاگردان استاد محمدتقی شریعتی:
"مفسر مبارز"
ویژه نامه استاد محمدتقی شریعتی
روزنامه شهرآرا - ویژه نامه چهره
۱۴۰۰/۱۰/۳۰
@mafakherferdowsi
"مفسر مبارز"
ویژه نامه استاد محمدتقی شریعتی
روزنامه شهرآرا - ویژه نامه چهره
۱۴۰۰/۱۰/۳۰
@mafakherferdowsi
Forwarded from مرکز آثار مفاخر و اسناد دانشگاه فردوسی مشهد
12534_117848.pdf
1.3 MB
"مفسر مبارز"
ویژه نامه استاد محمدتقی شریعتی
روزنامه شهرآرا - ویژه نامه چهره
۱۴۰۰/۱۰/۳۰
@mafakherferdowsi
ویژه نامه استاد محمدتقی شریعتی
روزنامه شهرآرا - ویژه نامه چهره
۱۴۰۰/۱۰/۳۰
@mafakherferdowsi
🔷🔸حریت و فلاح ( آزادی و رهایی)
🖋امیر رضایی
🔸فقدان کلمهی حریت یا آزادی در قرآن میتواند سوالبرانگیز باشد. اگر مراد از آزادی، آزادیهای سیاسی و اجتماعی مانند آزادی بیان، تحزب، قلم، مذهب، عقیده و.... باشد، برای نبود آن در قرآن شاید بتوان دو دلیل اقامه کرد:
🔹اول . در صدر اسلام، اساسا آزادیها، بهویژه آزادی مذهب و عقیده، به دلیل عدم وجود انسداد، برای اذهان آن زمان موضوعیت چندانی نداشتند و از این رو قرآن نسبت به آنها ساکت است. این آزادیها تا قرن چهارم ادامه داشت و پس از آن از میان رفت. در واقع این سیر تحولات اجتماعی و بهویژه شکلگیری حکومتهای متمرکز استبدادی بوده است که به انواع آزادیها بهتدریج موضوعیت بخشیده است.
🔸دوم. قرآن از کلمهی فلاح( رستگاری یا رهایی) استفاده کرده که در مداری فراتر از آزادی قرار دارد. از آنجا که فلاح بهعنوان آرمان نهایی انسان، در تداوم آزادیها، در افق دوردست تاریخ بهصورت جمعی تحقق مییابد( تحقق فردی آن در هر دوره ممکن است)، قرآن از ذکر آزادی ( حریت) که در مداری پایینتر از فلاح است، خودداری کرده است .
🔹قرآن برای رسیدن به فلاح یا رهایی دستکم هفت طریق را نشان میدهد که اغلب در ساحت درونی انسان نیز ریشه دارند و این نشاندهندهی آن است که فلاح برخلاف آزادی بیان و تفسیری از دو ساحت وجودی و عقلی است.
🔸۰۱ ایمان. کسانی که ایمان میآورند " قطعا" به فلاح میرسند: قد افلح المومنون( مومنون، ۱) . ایمان، همانطور که از معنای لغویاش برمیآید، نوعی " اطمینان قلبی" به حضور و وجود " او" است.
🔹۰۲تزکیه. کسی که به شکوفایی نفس میپردازد " قطعا" رستگار میشود: قد افلح من زکیها( شمس، ۱). تزکیه از زکا( رشد و نمو) شکوفاندن آن نفس اطمینانبخش( مطمئنه) است.
🔸۰۳ استعلا. کسی که به دنبال تعالی است " قطعا" رستگار می شود: قد افلح الیوم من استعلی( طه، ۶۴). تعالیجویی یا والایش وجودی از طریق تزکیه موجب علو روح میشود.
🔹۰۴ تقوی. کسانی که پروای خدا را دارند باشد که رستگار شوند: واتقوا الله لعلکم تفلحون( بقره، ۱۸۹). تقوی از وقایه به معنی حفاظت و نگهداری از آن بذر مقدس درون آدمی است.
🔸۰۵ ذکر. خدا را بسیار یاد کنید، امید که رستگار شوید: واذکروا الله کثیرا لعلکم تفلحون( انفال، ۴۵). ذکر یادآوری آن چیزی است که انسان فراموش کرده است( انسان از نسیان) و آن همان " خودی" ( تعبیر اقبالی) پنهان در جان آدمی است.
🔹۰۶ توبه. ای مومنان، همگی به درگاه خدا توبه کنید، امید که رستگار شوید: توبوا الی الله جمیعا ایّه المومنون لعلکم تفلحون( نور، ۳۱) . توبه بازگشت است، بازگشت به همان " خود"ی که مایهی حیات جاودانه است.
🔸۰۷ خیر. کار خیر انجام دهید، باشد که رستگار شوید : وافعلوا الخیر لعلکم تفلحون( حج، ۷۷) . کار خیر نقش مهمی در خودسازی و تزکیه نفس دارد و رابطه معنوی با کانون روحانی هستی را تقویت میکند.
🔹البته قرآن از پنج گروهی که به فلاح نمیرسند نیز نام میبرد: ۰۱ستمکاران: لا یفلح الظالمون( انعام، ۲۱)؛ ۰۲ بزهکاران: لا یفلح المجرمون( یونس، ۱۷)؛ ۰۳ افسونگران: لا یفلح الساحرون( یونس، ۱۰)؛ ۰۴ کافران: لا یفلح الکافرون ( مومنون ، ۱۱۷)؛ ۰۵ دروغبندان بر خدا: الذین یفترون علی الله الکذب لا یفلحون( یونس، ۶۹).
🔸بدیهی است تحقق فلاح جمعی( رستگاری یا رهایی جمعی) که پیام نخستین دین بود( قولوا لا اله الا الله تفلحوا) از بستر تحقق انواع آزادیها و برابریهای انسانی میگذرد. و از این رو شریعتی مسئولیت روشنفکر را در یک جمله " کوفتن راه فلاح انسان" میداند. اگر جهتگیری آزادیها به سوی فلاح نباشد، بهطور طبیعی تبدیل به آوارگی میشوند( تعبیر شریعتی) اما اگر به سوی آن باشد، میتوان گفت انسان( جامعهی انسانی) با آزادی آغاز میشود و با فلاح به تمامیت خود میرسد.
#یادداشت_اختصاصی
#امیر_رضایی
#اکنون
🆔 @Shariati40
🖋امیر رضایی
🔸فقدان کلمهی حریت یا آزادی در قرآن میتواند سوالبرانگیز باشد. اگر مراد از آزادی، آزادیهای سیاسی و اجتماعی مانند آزادی بیان، تحزب، قلم، مذهب، عقیده و.... باشد، برای نبود آن در قرآن شاید بتوان دو دلیل اقامه کرد:
🔹اول . در صدر اسلام، اساسا آزادیها، بهویژه آزادی مذهب و عقیده، به دلیل عدم وجود انسداد، برای اذهان آن زمان موضوعیت چندانی نداشتند و از این رو قرآن نسبت به آنها ساکت است. این آزادیها تا قرن چهارم ادامه داشت و پس از آن از میان رفت. در واقع این سیر تحولات اجتماعی و بهویژه شکلگیری حکومتهای متمرکز استبدادی بوده است که به انواع آزادیها بهتدریج موضوعیت بخشیده است.
🔸دوم. قرآن از کلمهی فلاح( رستگاری یا رهایی) استفاده کرده که در مداری فراتر از آزادی قرار دارد. از آنجا که فلاح بهعنوان آرمان نهایی انسان، در تداوم آزادیها، در افق دوردست تاریخ بهصورت جمعی تحقق مییابد( تحقق فردی آن در هر دوره ممکن است)، قرآن از ذکر آزادی ( حریت) که در مداری پایینتر از فلاح است، خودداری کرده است .
🔹قرآن برای رسیدن به فلاح یا رهایی دستکم هفت طریق را نشان میدهد که اغلب در ساحت درونی انسان نیز ریشه دارند و این نشاندهندهی آن است که فلاح برخلاف آزادی بیان و تفسیری از دو ساحت وجودی و عقلی است.
🔸۰۱ ایمان. کسانی که ایمان میآورند " قطعا" به فلاح میرسند: قد افلح المومنون( مومنون، ۱) . ایمان، همانطور که از معنای لغویاش برمیآید، نوعی " اطمینان قلبی" به حضور و وجود " او" است.
🔹۰۲تزکیه. کسی که به شکوفایی نفس میپردازد " قطعا" رستگار میشود: قد افلح من زکیها( شمس، ۱). تزکیه از زکا( رشد و نمو) شکوفاندن آن نفس اطمینانبخش( مطمئنه) است.
🔸۰۳ استعلا. کسی که به دنبال تعالی است " قطعا" رستگار می شود: قد افلح الیوم من استعلی( طه، ۶۴). تعالیجویی یا والایش وجودی از طریق تزکیه موجب علو روح میشود.
🔹۰۴ تقوی. کسانی که پروای خدا را دارند باشد که رستگار شوند: واتقوا الله لعلکم تفلحون( بقره، ۱۸۹). تقوی از وقایه به معنی حفاظت و نگهداری از آن بذر مقدس درون آدمی است.
🔸۰۵ ذکر. خدا را بسیار یاد کنید، امید که رستگار شوید: واذکروا الله کثیرا لعلکم تفلحون( انفال، ۴۵). ذکر یادآوری آن چیزی است که انسان فراموش کرده است( انسان از نسیان) و آن همان " خودی" ( تعبیر اقبالی) پنهان در جان آدمی است.
🔹۰۶ توبه. ای مومنان، همگی به درگاه خدا توبه کنید، امید که رستگار شوید: توبوا الی الله جمیعا ایّه المومنون لعلکم تفلحون( نور، ۳۱) . توبه بازگشت است، بازگشت به همان " خود"ی که مایهی حیات جاودانه است.
🔸۰۷ خیر. کار خیر انجام دهید، باشد که رستگار شوید : وافعلوا الخیر لعلکم تفلحون( حج، ۷۷) . کار خیر نقش مهمی در خودسازی و تزکیه نفس دارد و رابطه معنوی با کانون روحانی هستی را تقویت میکند.
🔹البته قرآن از پنج گروهی که به فلاح نمیرسند نیز نام میبرد: ۰۱ستمکاران: لا یفلح الظالمون( انعام، ۲۱)؛ ۰۲ بزهکاران: لا یفلح المجرمون( یونس، ۱۷)؛ ۰۳ افسونگران: لا یفلح الساحرون( یونس، ۱۰)؛ ۰۴ کافران: لا یفلح الکافرون ( مومنون ، ۱۱۷)؛ ۰۵ دروغبندان بر خدا: الذین یفترون علی الله الکذب لا یفلحون( یونس، ۶۹).
🔸بدیهی است تحقق فلاح جمعی( رستگاری یا رهایی جمعی) که پیام نخستین دین بود( قولوا لا اله الا الله تفلحوا) از بستر تحقق انواع آزادیها و برابریهای انسانی میگذرد. و از این رو شریعتی مسئولیت روشنفکر را در یک جمله " کوفتن راه فلاح انسان" میداند. اگر جهتگیری آزادیها به سوی فلاح نباشد، بهطور طبیعی تبدیل به آوارگی میشوند( تعبیر شریعتی) اما اگر به سوی آن باشد، میتوان گفت انسان( جامعهی انسانی) با آزادی آغاز میشود و با فلاح به تمامیت خود میرسد.
#یادداشت_اختصاصی
#امیر_رضایی
#اکنون
🆔 @Shariati40
Forwarded from محمد لطیف عباس پناه
🔸ویژهنامه چشمانداز ایران منتشر شد:
دانشگاه در تعلیق؛ بررسی زمینههای انقلاب فرهنگی
✅ انقلاب فرهنگی یکی از مهمترین تحولات سیاسی تاریخ معاصر ایران محسوب میشود که اثرات دیرپایی بر حوزه فرهنگ و علم و دانشگاه و آموزش عالی کشور در پی داشته است. مقایسه کادر هیئت علمی شاغل به کار در مؤسسات آموزش عالی و دانشگاههای کشور بین سال 1358-1357 با سال تحصیلی 1362-1361 نشان میدهد بیش از 2/44 درصد از کادر هیئت علمی و استادان کشور پس از وقوع انقلاب اسلامی و نیز انقلاب فرهنگی از گردونه آموزش عالی خارج شدهاند.
✅ با وجود اهمیت این پدیده سیاسی و اثرات عمیق و پیچیده و جدی و چندجانبه آن، تاکنون کمتر زمینههای وقوع انقلاب فرهنگی به بحث و بررسی کارشناسی و علمی گذارده شده است. به همین منظور نشریه چشمانداز ایران در یک فعالیت پژوهشی به سردبیری احسان هوشمند ویژهنامه دانشگاه در تعلیق را تدوین و تولید کرده است. در این ویژهنامه پرسشهایی طرح و برای پاسخ به این پرسشها اسناد و مدارک زیادی بررسی و تحلیل شدهاند. پرسشهایی چون در وضعیت پیشاانقلابی تا سال 1357 چه جریانهای سیاسی در دانشگاه نفوذ داشتند؟ آیا بیشترین یارگیری گروههای چریکی و مسلح در دانشگاههای کشور صورت گرفت؟ با وقوع انقلاب اسلامی دانشگاه در چه شرایطی قرار گرفت؟ فعالیت سازمانها و تشکیلات و احزاب سیاسی در دانشگاه در دوره پسا انقلابی چگونه بود؟ آیا در دوره پیش از انقلاب فرهنگی در دانشگاه تهران و دیگر دانشگاههای کشور مسئولین تازه به کار منصوب شده اقدام به اخراج گسترده استادان و کارکنان و دانشجویان به اتهام همکاری با رژیم سابق کردند؟ اگر پاسخ به این پرسش مثبت است آیا روند اخراج و پاکسازیها در دانشگاههای مختلف کشور عمومیت داشت؟ واکنش نیروهای سیاسی متنوع به اخراج و پاکسازیها چه بود؟ چگونه و در چه شرایطی انقلاب فرهنگی رخ داد؟
✅ برای پاسخ به پرسشهای بالا، نشریه چشمانداز در ویژهنامۀ دانشگاه در تعلیق به انتشار خاطرات و تاریخ شفاهی تعدادی از مهمترین کنشگران دانشگاههای کشور پرداخته است. ازجمله مصاحبهشوندگان میتوان به نخستین رؤسای دانشگاههای تهران، شیراز، تبریز و اصفهان پس از پیروزی انقلاب اسلامی و تعدادی از وزیران و دیگر مسئولین کشور و نیز فعالین دانشجویی این دوره اشاره کرد. در این ویژهنامه خاطرات زندهیادان ابراهیم یزدی، محمد ملکی، حسن باروقی، غلامعباس توسلی و نیز شخصیتهایی چون مصطفی معین، محمدمهدی جعفری، امیر هوشنگ مهریار، سیروس مسیحا، رضا غنیمی، فتحالله امی، عباس عبدی، علیرضا علوی تبار و محمدرضا سعادت منتشر شده است. همچنین احسان هوشمند در یک بررسی تاریخی زمینههای انقلاب فرهنگی را با مراجعه به انبوهی از اسناد تاریخی و سیاسی مقالهای تحلیلی نگاشته است.
✅ این ویژهنامه در 368 صفحه با قیمت 70 هزار تومان منتشر شده است. برای تهیه ویژهنامه با شماره تلفنهای 66433207 و 66936575 تماس بگیرید.
@cheshmandaz_iran
https://bit.ly/3q4UiQK
دانشگاه در تعلیق؛ بررسی زمینههای انقلاب فرهنگی
✅ انقلاب فرهنگی یکی از مهمترین تحولات سیاسی تاریخ معاصر ایران محسوب میشود که اثرات دیرپایی بر حوزه فرهنگ و علم و دانشگاه و آموزش عالی کشور در پی داشته است. مقایسه کادر هیئت علمی شاغل به کار در مؤسسات آموزش عالی و دانشگاههای کشور بین سال 1358-1357 با سال تحصیلی 1362-1361 نشان میدهد بیش از 2/44 درصد از کادر هیئت علمی و استادان کشور پس از وقوع انقلاب اسلامی و نیز انقلاب فرهنگی از گردونه آموزش عالی خارج شدهاند.
✅ با وجود اهمیت این پدیده سیاسی و اثرات عمیق و پیچیده و جدی و چندجانبه آن، تاکنون کمتر زمینههای وقوع انقلاب فرهنگی به بحث و بررسی کارشناسی و علمی گذارده شده است. به همین منظور نشریه چشمانداز ایران در یک فعالیت پژوهشی به سردبیری احسان هوشمند ویژهنامه دانشگاه در تعلیق را تدوین و تولید کرده است. در این ویژهنامه پرسشهایی طرح و برای پاسخ به این پرسشها اسناد و مدارک زیادی بررسی و تحلیل شدهاند. پرسشهایی چون در وضعیت پیشاانقلابی تا سال 1357 چه جریانهای سیاسی در دانشگاه نفوذ داشتند؟ آیا بیشترین یارگیری گروههای چریکی و مسلح در دانشگاههای کشور صورت گرفت؟ با وقوع انقلاب اسلامی دانشگاه در چه شرایطی قرار گرفت؟ فعالیت سازمانها و تشکیلات و احزاب سیاسی در دانشگاه در دوره پسا انقلابی چگونه بود؟ آیا در دوره پیش از انقلاب فرهنگی در دانشگاه تهران و دیگر دانشگاههای کشور مسئولین تازه به کار منصوب شده اقدام به اخراج گسترده استادان و کارکنان و دانشجویان به اتهام همکاری با رژیم سابق کردند؟ اگر پاسخ به این پرسش مثبت است آیا روند اخراج و پاکسازیها در دانشگاههای مختلف کشور عمومیت داشت؟ واکنش نیروهای سیاسی متنوع به اخراج و پاکسازیها چه بود؟ چگونه و در چه شرایطی انقلاب فرهنگی رخ داد؟
✅ برای پاسخ به پرسشهای بالا، نشریه چشمانداز در ویژهنامۀ دانشگاه در تعلیق به انتشار خاطرات و تاریخ شفاهی تعدادی از مهمترین کنشگران دانشگاههای کشور پرداخته است. ازجمله مصاحبهشوندگان میتوان به نخستین رؤسای دانشگاههای تهران، شیراز، تبریز و اصفهان پس از پیروزی انقلاب اسلامی و تعدادی از وزیران و دیگر مسئولین کشور و نیز فعالین دانشجویی این دوره اشاره کرد. در این ویژهنامه خاطرات زندهیادان ابراهیم یزدی، محمد ملکی، حسن باروقی، غلامعباس توسلی و نیز شخصیتهایی چون مصطفی معین، محمدمهدی جعفری، امیر هوشنگ مهریار، سیروس مسیحا، رضا غنیمی، فتحالله امی، عباس عبدی، علیرضا علوی تبار و محمدرضا سعادت منتشر شده است. همچنین احسان هوشمند در یک بررسی تاریخی زمینههای انقلاب فرهنگی را با مراجعه به انبوهی از اسناد تاریخی و سیاسی مقالهای تحلیلی نگاشته است.
✅ این ویژهنامه در 368 صفحه با قیمت 70 هزار تومان منتشر شده است. برای تهیه ویژهنامه با شماره تلفنهای 66433207 و 66936575 تماس بگیرید.
@cheshmandaz_iran
https://bit.ly/3q4UiQK
نامه ای به دایی جان ناپلئون
به یادِ ایرج پزشک زاد
دایی جان سلام !
*
جِسارتاً
بعد از این همه سال
که از جَنگ هایِ مَمَسَنی وَ کازِرون
گذشته است
هنوز هم سَر پائین می گویید :
کار کارِ انگلیسا ست ؟
*
لا اَقَل
یک بار هم که شده
سَر بالا بگویید :
کار کارِ روسا ست
*
جَنگ هایِ ایران و روس
وَ مُعاهدۀ گلستان و تُرکَمان چای را
که حتماً خاطرِ تان هست ؟
*
میرزا تقی خان امیرکبیر
مُلَقّب به امیر نظام را چطور ؟
اَمیرَ ش را در حَمّامِ فین شهید کرده اند
وَ تنها
نظامَ ش
مانده است
که حِفظَ ش
اوجبِ واجِباتَ ست
*
مُظَفَّر الدّین شاه
خیلی وَقتَ ست
که با صُدورِ فَرمانِ مَشروطیّت
به رَحمتِ خدا رفته است
*
لیاخوف را که یادِ تان هست ؟
محمد علی شاه را چطور ؟
شیخ فَضلُ الله را چطور ؟
همان که
در همین دارُالخلافه خیابانِ درازی را به نامَ ش کرده اند
*
لیاخوف
مَجلِس را به توپ بسته است
وَ رفته است
*
محمد علی شاه
فَقَط
اِسم عَوَض کرده است
امّا رَسم
هَمانَ ست
که بود
البَتّه با رَنگ و لَعابِ دیگر وَ بیشتر
*
رضا خانِ قُلدُر را
انگلیس
عاقِبَتُ الاَمر
به جزیرۀ موریس تبعید کرده است
وَ از قرارِ مَعلوم
در همان جا وَ از همان جا گور به گور شده است
مُصَدِّق را
به جُرمِ استقلال طلبی وَ آزادی خواهی
بعد از یک کودتایِ انگلیسی – آمریکایی
عَلَیهِ دولتِ ملی - مَردُمیَ ش
در یک دادگاهِ نظامی
مَحکوم
و در احمد آباد
از آزادی
مَحروم
وَ در همان جا
مَرحوم
کرده اند
*
پدرِ تاجدار هم
برای دوّمین بار
به ناچار
فرار را بر قرار
ترجیح داده است
وَ سرانجام
از مِصر سَر در آورده است
وَ برایِ اَبَد در آنجا زمینگیر شده است
*
باقی قضایا را هم
که خودِ تان
درین بُرهِۀ حَسّاس و سرنوشت ساز
از اِشغالِ سفارت تا تَحریمِ تجارت
بهتر از من می دانید
*
وَ امّا
مِلّتِ وَلی نِعمَت
عِجالَتاً
زیر خَطِّ مَعیشَت
نگران از روز هایِ آینده
در صَف هایِ پَراکَنده
از بازنِشَستِگان و مُستَمّری بِگیرانِ سالخورده
تا کشاورزان و کارگرانِ راه به جایی نَبُرده
از جوانانِ جویایِ کار
تا زنانِ سَرپَرَستِ خانِوار
از مُعَلِّمانِ بِلاتَکلیف
تا پَرَستارانِ شریف
از کولبَرانِ سرما زده
تا سوختبَرانِ گرما زده
با شُعار هایِ
همه چیزِ ما رو بُردَن
همه چیزِ ما رو خوردَن
نه نون داریم نه خونِه
این حال و روزِ مونِه
ازین همه تَوَرُّم
خَم شُده پُشتِ مَردُم
در خیابان
به تظاهراتِ ایستگاهی
وَ اِعتصاباتِ گهگاهی
مَشغولَ ند
تا شاید
درین روزگارِ وانَفسا
بَرایِ شان
فَرَج ی حاصل شود
*
با این تفاصیل
هنوز هم سَر پائین می گویید :
کار کارِ انگلیسا ست ؟
*
لا اقل
یک بار هم که شده
سَر بالا بگویید :
کار کارِ روسا ست
*
در پایان
من هنوز بَرین باوَرَم که
از ما ست که بَر ما ست
*
وَ آزموده را آزمودن خطا ست
سعید شهرتاش
22 دی ماه 1400۰
به یادِ ایرج پزشک زاد
دایی جان سلام !
*
جِسارتاً
بعد از این همه سال
که از جَنگ هایِ مَمَسَنی وَ کازِرون
گذشته است
هنوز هم سَر پائین می گویید :
کار کارِ انگلیسا ست ؟
*
لا اَقَل
یک بار هم که شده
سَر بالا بگویید :
کار کارِ روسا ست
*
جَنگ هایِ ایران و روس
وَ مُعاهدۀ گلستان و تُرکَمان چای را
که حتماً خاطرِ تان هست ؟
*
میرزا تقی خان امیرکبیر
مُلَقّب به امیر نظام را چطور ؟
اَمیرَ ش را در حَمّامِ فین شهید کرده اند
وَ تنها
نظامَ ش
مانده است
که حِفظَ ش
اوجبِ واجِباتَ ست
*
مُظَفَّر الدّین شاه
خیلی وَقتَ ست
که با صُدورِ فَرمانِ مَشروطیّت
به رَحمتِ خدا رفته است
*
لیاخوف را که یادِ تان هست ؟
محمد علی شاه را چطور ؟
شیخ فَضلُ الله را چطور ؟
همان که
در همین دارُالخلافه خیابانِ درازی را به نامَ ش کرده اند
*
لیاخوف
مَجلِس را به توپ بسته است
وَ رفته است
*
محمد علی شاه
فَقَط
اِسم عَوَض کرده است
امّا رَسم
هَمانَ ست
که بود
البَتّه با رَنگ و لَعابِ دیگر وَ بیشتر
*
رضا خانِ قُلدُر را
انگلیس
عاقِبَتُ الاَمر
به جزیرۀ موریس تبعید کرده است
وَ از قرارِ مَعلوم
در همان جا وَ از همان جا گور به گور شده است
مُصَدِّق را
به جُرمِ استقلال طلبی وَ آزادی خواهی
بعد از یک کودتایِ انگلیسی – آمریکایی
عَلَیهِ دولتِ ملی - مَردُمیَ ش
در یک دادگاهِ نظامی
مَحکوم
و در احمد آباد
از آزادی
مَحروم
وَ در همان جا
مَرحوم
کرده اند
*
پدرِ تاجدار هم
برای دوّمین بار
به ناچار
فرار را بر قرار
ترجیح داده است
وَ سرانجام
از مِصر سَر در آورده است
وَ برایِ اَبَد در آنجا زمینگیر شده است
*
باقی قضایا را هم
که خودِ تان
درین بُرهِۀ حَسّاس و سرنوشت ساز
از اِشغالِ سفارت تا تَحریمِ تجارت
بهتر از من می دانید
*
وَ امّا
مِلّتِ وَلی نِعمَت
عِجالَتاً
زیر خَطِّ مَعیشَت
نگران از روز هایِ آینده
در صَف هایِ پَراکَنده
از بازنِشَستِگان و مُستَمّری بِگیرانِ سالخورده
تا کشاورزان و کارگرانِ راه به جایی نَبُرده
از جوانانِ جویایِ کار
تا زنانِ سَرپَرَستِ خانِوار
از مُعَلِّمانِ بِلاتَکلیف
تا پَرَستارانِ شریف
از کولبَرانِ سرما زده
تا سوختبَرانِ گرما زده
با شُعار هایِ
همه چیزِ ما رو بُردَن
همه چیزِ ما رو خوردَن
نه نون داریم نه خونِه
این حال و روزِ مونِه
ازین همه تَوَرُّم
خَم شُده پُشتِ مَردُم
در خیابان
به تظاهراتِ ایستگاهی
وَ اِعتصاباتِ گهگاهی
مَشغولَ ند
تا شاید
درین روزگارِ وانَفسا
بَرایِ شان
فَرَج ی حاصل شود
*
با این تفاصیل
هنوز هم سَر پائین می گویید :
کار کارِ انگلیسا ست ؟
*
لا اقل
یک بار هم که شده
سَر بالا بگویید :
کار کارِ روسا ست
*
در پایان
من هنوز بَرین باوَرَم که
از ما ست که بَر ما ست
*
وَ آزموده را آزمودن خطا ست
سعید شهرتاش
22 دی ماه 1400۰
🔷🔸داستانِ تکراریِ اخراج: اینجا دیگر هیچچیز جدید نیست ...
🖋آرمان ذاکری
🔸1- داستانی است تکراری؛ از «دوازده استاد دانشگاه تهران» و در رأس آنها مرحوم مهندس بازرگان که در رژیم شاهِ به سر کار برگشته پس از کودتای 28 مرداد به دلیل اعتراض به کنسرسیوم نفتی اخراج شدند و البته در آن زمان دکتر علیاکبر سیاسی رئیس وقت دانشگاه تهران در برابر این اعتراضها و حمله به دانشگاه در 16 آذرماه مقاومت کرد تا به زور و ضرب تغییرِ قانونِ انتخابِ رئیس دانشگاه در مجلسِ دستنشانده او را برکنار کردند، تا انبوهِ اخراجیهایِ دورۀ انقلاب فرهنگی که تا امروز نه فقط ساختارِ قدرتِ رسمی، بلکه اغلبِ تاریخنویسانِ «شفاهی» و «کتبی» چندان تمایلی به پرداختن به چگونگیِ اخراجِ آنها و نقش شخصیتهای مختلف در سطوح متفاوت در آن اخراجها ندارند، تا اخراجهای بعد از حوادث سال 1388 و حالا باز اخراجهایی دیگر. نه فقط افراد زیادی اخراج شدهاند بلکه افراد بسیاری نیز از تحصیل و تدریس در دانشگاه بازماندهاند و همیشه بندها و تبصرهها و اختیاراتی پیدا میشوند که اخراجها را توجیه کنند، اخراجهایی که همواره یک ویژگی مشترک داشتهاند: اخراجیان بهرغم همۀ اختلافهای فکری و سیاسی و با وجود همۀ تفاوتها در علل «صوری» اخراج، از یک اردوگاه فکری و سیاسی معین که بیشترین نزدیکی را به هستۀ سخت قدرت در دورههای مختلف داشته است، «نیستند». همین تجربۀ تاریخی است که برای بخش بزرگی از افکار عمومی و دانشگاهیان هرگونه استناد به بند و تبصره و قانون را در این اخراجها بیاعتبار میکند و این دست استدلالها را به «بهانهجویی» برای حذف مخالفین تنزل میدهد. در نزدیک به دو دههای که در دانشگاههای کشور تحصیل و تدریس کردهام، همواره دربارۀ اخراجها استدلالها و زمزمههایی -اغلب مبهم و زمزمهشونده بین افراد نه رسمی وشفاف- شنیدهام: رکود علمی، رعایت نشدن فلان بند و تبصره، نداشتن مقالۀ فارسی و انگلیسی، پاسخ منفی به استعلام، رد شدن در گزینش، عدم موافقت فلان هیئت و بهمان شورا. استدلالها به کنار؛ داوریِ کلیام پس از دو دهه ساده است: قانونی در کار نیست. اینجا قوانین در ذهنیت بخش بزرگی از افکار عمومی اعتبار و کارایی خود را از دست دادهاند. قدرت است که به شیوهای عریان بر افراد حد میزند.
🔹2- آرش اباذری فارغالتحصیل رشتۀ پزشکی از دانشگاه تهران در سال 2005 است. به دلیل علاقه به حوزۀ علوم انسانی، تغییر رشته میدهد؛ کارشناسی ارشدش را در رشتۀ فلسفه در دانشگاه اسکس در انگلستان(2008) و دکترایش را در رشتۀ فلسفه در دانشگاه جان هاپکینز در آمریکا میگذراند(2017)؛ کتابی را با نام «هستیشناسی قدرت نزد هگل: ساختار سلطۀ اجتماعی در سرمایهداری»(2020) با انتشارات کمبریج منتشر میکند؛ مقالاتی در همین زمینه در نشریات مختلف مینویسد و در گروه فلسفۀ علم دانشگاه صنعتی شریف مشغول به تدریس میشود. سوابقِ او کاملاً روشن است. چهرهای سیاسی نیست و باید او را در قامت یک آکادمیسین حرفهای دید. مدرس فلسفههای کلاسیک. در این سالها آثار فلاسفه ای چون کانت و هگل تدریس کرده و کلاسهایش از جانب دانشجویان اقبال یافته و فضای جدیدی را در گروه فلسفۀ علم دانشگاه صنعتی شریف به وجود آورده است. اخراج او تا حدود زیادی تعجبآور است. از جمله معدود اخباری که این روزها منتشر میشود و میتوان از لابهلای آن خطوطی از دلایل اخراج او را مشاهده کرد مصاحبهای است از یک عضو سابق شورای عالی انقلاب فرهنگی و گروه فلسفۀ علم دانشگاه صنعتی شریف با خبرگزاری فارس به تاریخ سوم شهریور 1399. وی در این مصاحبه با اشاره به «حاکمیت تفکر غربگرا» در دانشگاههای کشور اشاره کرده است «متاسفانه اخیراً گروه در مقام جذب فردی است که اولاً سابقۀ روشنی ندارد و ثانیاً با تخصص در فلسفههائی نظیر فلسفۀ هگل، که بکار علوم نمیآید، جذب او اولویت ندارد. بعضی افراد در دانشگاه با ترویج و تبلیغ یک کتاب او در مورد هگل چاپ دانشگاه کمبریج، اورا خیلی بزرگ کردند، و البته در این بزرگ نمائی بعضی افراد مشکوک اسلامستیز خیلی سهم داشتند. چرا رئیس دانشگاه روی جذب این قبیل افراد اصرار دارد، افرادی که با تخصص آنها بیگانه است؟». البته مشکل ایشان فقط با سوابق غیرروشن و فلسفۀ قارهای نبوده است.
#اخراج
#یادداشت
#آرمان_ذاکری
#اکنون
🆔@Shariati40
📌ادامه متن در لینک زیر مطالعه فرمایید
https://bit.ly/3GUzGk3
🖋آرمان ذاکری
🔸1- داستانی است تکراری؛ از «دوازده استاد دانشگاه تهران» و در رأس آنها مرحوم مهندس بازرگان که در رژیم شاهِ به سر کار برگشته پس از کودتای 28 مرداد به دلیل اعتراض به کنسرسیوم نفتی اخراج شدند و البته در آن زمان دکتر علیاکبر سیاسی رئیس وقت دانشگاه تهران در برابر این اعتراضها و حمله به دانشگاه در 16 آذرماه مقاومت کرد تا به زور و ضرب تغییرِ قانونِ انتخابِ رئیس دانشگاه در مجلسِ دستنشانده او را برکنار کردند، تا انبوهِ اخراجیهایِ دورۀ انقلاب فرهنگی که تا امروز نه فقط ساختارِ قدرتِ رسمی، بلکه اغلبِ تاریخنویسانِ «شفاهی» و «کتبی» چندان تمایلی به پرداختن به چگونگیِ اخراجِ آنها و نقش شخصیتهای مختلف در سطوح متفاوت در آن اخراجها ندارند، تا اخراجهای بعد از حوادث سال 1388 و حالا باز اخراجهایی دیگر. نه فقط افراد زیادی اخراج شدهاند بلکه افراد بسیاری نیز از تحصیل و تدریس در دانشگاه بازماندهاند و همیشه بندها و تبصرهها و اختیاراتی پیدا میشوند که اخراجها را توجیه کنند، اخراجهایی که همواره یک ویژگی مشترک داشتهاند: اخراجیان بهرغم همۀ اختلافهای فکری و سیاسی و با وجود همۀ تفاوتها در علل «صوری» اخراج، از یک اردوگاه فکری و سیاسی معین که بیشترین نزدیکی را به هستۀ سخت قدرت در دورههای مختلف داشته است، «نیستند». همین تجربۀ تاریخی است که برای بخش بزرگی از افکار عمومی و دانشگاهیان هرگونه استناد به بند و تبصره و قانون را در این اخراجها بیاعتبار میکند و این دست استدلالها را به «بهانهجویی» برای حذف مخالفین تنزل میدهد. در نزدیک به دو دههای که در دانشگاههای کشور تحصیل و تدریس کردهام، همواره دربارۀ اخراجها استدلالها و زمزمههایی -اغلب مبهم و زمزمهشونده بین افراد نه رسمی وشفاف- شنیدهام: رکود علمی، رعایت نشدن فلان بند و تبصره، نداشتن مقالۀ فارسی و انگلیسی، پاسخ منفی به استعلام، رد شدن در گزینش، عدم موافقت فلان هیئت و بهمان شورا. استدلالها به کنار؛ داوریِ کلیام پس از دو دهه ساده است: قانونی در کار نیست. اینجا قوانین در ذهنیت بخش بزرگی از افکار عمومی اعتبار و کارایی خود را از دست دادهاند. قدرت است که به شیوهای عریان بر افراد حد میزند.
🔹2- آرش اباذری فارغالتحصیل رشتۀ پزشکی از دانشگاه تهران در سال 2005 است. به دلیل علاقه به حوزۀ علوم انسانی، تغییر رشته میدهد؛ کارشناسی ارشدش را در رشتۀ فلسفه در دانشگاه اسکس در انگلستان(2008) و دکترایش را در رشتۀ فلسفه در دانشگاه جان هاپکینز در آمریکا میگذراند(2017)؛ کتابی را با نام «هستیشناسی قدرت نزد هگل: ساختار سلطۀ اجتماعی در سرمایهداری»(2020) با انتشارات کمبریج منتشر میکند؛ مقالاتی در همین زمینه در نشریات مختلف مینویسد و در گروه فلسفۀ علم دانشگاه صنعتی شریف مشغول به تدریس میشود. سوابقِ او کاملاً روشن است. چهرهای سیاسی نیست و باید او را در قامت یک آکادمیسین حرفهای دید. مدرس فلسفههای کلاسیک. در این سالها آثار فلاسفه ای چون کانت و هگل تدریس کرده و کلاسهایش از جانب دانشجویان اقبال یافته و فضای جدیدی را در گروه فلسفۀ علم دانشگاه صنعتی شریف به وجود آورده است. اخراج او تا حدود زیادی تعجبآور است. از جمله معدود اخباری که این روزها منتشر میشود و میتوان از لابهلای آن خطوطی از دلایل اخراج او را مشاهده کرد مصاحبهای است از یک عضو سابق شورای عالی انقلاب فرهنگی و گروه فلسفۀ علم دانشگاه صنعتی شریف با خبرگزاری فارس به تاریخ سوم شهریور 1399. وی در این مصاحبه با اشاره به «حاکمیت تفکر غربگرا» در دانشگاههای کشور اشاره کرده است «متاسفانه اخیراً گروه در مقام جذب فردی است که اولاً سابقۀ روشنی ندارد و ثانیاً با تخصص در فلسفههائی نظیر فلسفۀ هگل، که بکار علوم نمیآید، جذب او اولویت ندارد. بعضی افراد در دانشگاه با ترویج و تبلیغ یک کتاب او در مورد هگل چاپ دانشگاه کمبریج، اورا خیلی بزرگ کردند، و البته در این بزرگ نمائی بعضی افراد مشکوک اسلامستیز خیلی سهم داشتند. چرا رئیس دانشگاه روی جذب این قبیل افراد اصرار دارد، افرادی که با تخصص آنها بیگانه است؟». البته مشکل ایشان فقط با سوابق غیرروشن و فلسفۀ قارهای نبوده است.
#اخراج
#یادداشت
#آرمان_ذاکری
#اکنون
🆔@Shariati40
📌ادامه متن در لینک زیر مطالعه فرمایید
https://bit.ly/3GUzGk3
Telegraph
داستانِ تکراریِ اخراج: اینجا دیگر هیچچیز جدید نیست ...
آرمان ذاکری 1- داستانی است تکراری؛ از «دوازده استاد دانشگاه تهران» و در رأس آنها مرحوم مهندس بازرگان که در رژیم شاهِ به سر کار برگشته پس از کودتای 28 مرداد به دلیل اعتراض به کنسرسیوم نفتی اخراج شدند و البته در آن زمان دکتر علیاکبر سیاسی رئیس وقت دانشگاه…
Forwarded from صبح ما
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥سارا شریعتی: "امام موسی صدر معتقد بود مرجع دینی باید به سراغ مردم برود؛ نه اینکه بنشیند مردم به سراغ او بیایند. و خودش با مردم از همه نوع، کودک، جوان، پیر، زن و مرد ارتباط داشت..."
#صبح_ما
@noghteh3
@sobhema_ir
#صبح_ما
@noghteh3
@sobhema_ir
Forwarded from دغدغههای ایران
⭕️بیانیه جمعی از فعالان سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و حقوق بشری
در اعتراض به ادامه فشار، تهدید و تبعید زندانیان سیاسی و عقیدتی
🍀 به نام هستی بخش
🔸 فشار و تهدید و تبعید زندانیان سیاسی و فعالان اجتماعی و حقوق بشری تمامی ندارد. گویی در میان انبوه بحران هایی که حیات و معیشت و زندگی مردم به ویژه تهیدستان را چنین دشوار و سخت کرده، تنها مسئله و مشکل نظام حکمرانی آن گروه از روشنفکران، نویسندگان، فعالان سیاسی و اجتماعی است که به واسطه عشق و تعهد به مردم سرزمین شان لب به اعتراض میگشایند تا شاید سیاستی اصلاح و حکومتی بر سرعقل آید.
🔺 آیا فهم اینکه پدید آورندگان فساد و فقر و نابرابری و بیکاری مسئول وضعیت کنونی اند و نه آنانکه تلاش میکنند تا قدری از مصایب مردم را بازگو کنند، کار دشواری است؟ آیا فهم اینکه زندانی سیاسی در هر شرایطی سلامت و رفاه خود و خانواده اش را فدای دفاع از حقوق مردم و جامعه میکند و به همین سبب شایسته تقدیر است و نه داغ و درفش، کار دشواری است؟ آیا فهم اینکه هر نظام حکمرانی با اندک خرد، باید بر دست منتقدین و حافظان منافع عموم و مدافعان شرف و عزت جامعه بوسه زند و آنان را تکریم کند، کار دشواری است؟ آیا فهم اینکه کیوان صمیمی ، نرگس محمدی و صدها زندانی سیاسی دیگر سرمایه های ملی و پشتوانه جامعه ایران برای دست یابی به توسعه، رفاه و سعادت هستند این چنین دشوار است؟
🔸 ما امضا کنندگان این بیانیه در ادامه دهها هشدار پیشین نگرانی خود را از ادامه تضییقات و فشارها بر همه زندانیان سیاسی و عقیدتی از جمله کیوان صمیمی ، نرگس محمدی، عالیه مطلب زاده، اسماعیل عبدی، اسماعیل گرامی، محمد تقی فلاحی، شاپور احسانی راد، مهدی محمودیان و صدها زندانی سیاسی- فکری دیگر اعلام میداریم و خاطر نشان میسازیم راه رسیدن جامعه ایران به سرمنزل توسعه و عدالت و دمکراسی و خروج نظام حکمرانی از بحران های کنونی جز از دروازه به رسمیت شناختن حق انتقاد و اعتراض و پاسخگو شدن مسئولان امر ممکن نیست. ما تاکید میکنیم که فعالان سیاسی و عقیدتی نه تنها تهدید نیستند که سرمایه های ملت برای آینده ای بهتر هستند و وظیفه حاکم عادل و صالح ارج نهادن به این سرمایه های ملی و شنیدن صدای آنان است تا به جای ادامه حرکت در مسیر سقوط و فروپاشی راه بهروزی و پیشرفت ملت را در پیش گیرد.
یکشنبه سوم بهمن ماه هزار و چهارصد
ابراهیم خوش سیرت -ابوالفضل بازرگان -ابوالفضل حکیمی -ابوالفضل رحیمی شاد -ابوالفضل قدیانی-ابوالفضل نجفی-احد رضایی-احد عبدالحسینوند- احسان اشفاق-احسان شریعتی- احسان شریف ثانوی-احسان مالکیپور-احمد زاهدی لنگرودی- احمد زمانی-احمد سلطانیه-احمد معصومی-اسماعیل فرهنگ منش-افسانه نجاتي-اکبر بدیعزادگان-اکرم مصباح- الهام ذوالفقاری-الهام متولیزاده-امیر خرم-امیر رضایی-امیر میرخانی- امیرحسین اسدی- امیرحسین جهانی - امیرحسین داوودآبادی فراهانی-امیرخسرودلیرثانی-امین عادل احمدیان- امین هادوی-ایمان داوطلب- آرزو باهر -آرش نجبایی-آرمین شریفی -بابک امیری- باقرفتحعلی بیگی-بهزاد حق پناه-بهمن احمدی امویی - بهمن رضا خانی -بهناز نصر-بهنام چگینی - بیژن گلافرا- بیوک سعیدی- پارسا نصیری-پروانه سلحشوری -پیمان احمدی - تقی حقبین آذر- توسا عطایی-جعفر گنجی- جلال اقتداری -جلال بهرامی-جلیل ضرابی-جمشید حقگو-جواد وفایی-حامد سحابی-حامد سیاسی راد -حامد شجاعی -حجت قیاسی-حسن اسدی زیدآبادی-حسین ثاقب-حسین حدادنژاد-حسین رزاق -حسین رفیعی-حسین روشن-حسین سربندی-حسین فلاح-حسین مجاهد-حسین مصباحیان-حسین معصومی-حسین نوری زاده-حسین یوسفیان-حمید آصفی-حمید بهشتی-حمید محمدنژاد-حمید نصری-حمیدرضا رسولیان-حمیدرضا عابدیان-خسرو قشقایی -خسرو منصوریان- دانا ملکزاده-درخشنده تیموریان-رحمان کار گشا-رحیم قاسم زاده خویی-رحیم یاوری-رسول ذوالفقاری-رسول ورپایی-رضا آقاخانی -رضا حاجی-رضا دبیر-رضا رئیس طوسی - رضا سپهری-رضا سید زاده-رضا صدر-رضا مسلمی-رضا مسموعی -رقیه زارع پورحیدری-روح الله رحیمپور-روحالله شفیعی- روحالله نوآبادی- روزبه جامه شورانی-رویا بلوری -روئین عطوفت-ریحانه طباطبایی -زریندحت عطایی-زهرا آقاخانی-زهرا رحیمی - زهره یوسفی-ژیلا بنی یعقوب -سعید رضادوست-سعید رضایی-سعید رضوی فقیه -سعید شهرتاش-سعید صاحبمحمدی-سعید صحبتی-سعید غفارزاده-سعید فرمد-سعید محمدی-سعید مدنی-سیاوش حاتم-سیاوش رضاییان -سید اسد کیآیی-سید محمد سیف زاده-سید محمود باقری-سید یعقوب آل شفیعی فومنی-سیدحسین موسوی-سیدخلیل حسینی-شاهین اقدامی-شبنم خان مصدق-شهروز احمدی-شهین علوی-صادق ربانی-صبا شعر دوست -صدیقه وسمقی- صفا بیطرف-طاهره طالقانی-طاهره علیزاده-طهماسب عبداللهی-عباس اقبال-عباس پوراظهری-عبدالعلی بازرگان-عبدالعلی حسینیون-عبدالفتاح سلطانی...
اسامی کامل :
https://bit.ly/35axzup
#نرگس_محمدی
#کیوان_صمیمی
https://t.me/DaghdagheIran
در اعتراض به ادامه فشار، تهدید و تبعید زندانیان سیاسی و عقیدتی
🍀 به نام هستی بخش
🔸 فشار و تهدید و تبعید زندانیان سیاسی و فعالان اجتماعی و حقوق بشری تمامی ندارد. گویی در میان انبوه بحران هایی که حیات و معیشت و زندگی مردم به ویژه تهیدستان را چنین دشوار و سخت کرده، تنها مسئله و مشکل نظام حکمرانی آن گروه از روشنفکران، نویسندگان، فعالان سیاسی و اجتماعی است که به واسطه عشق و تعهد به مردم سرزمین شان لب به اعتراض میگشایند تا شاید سیاستی اصلاح و حکومتی بر سرعقل آید.
🔺 آیا فهم اینکه پدید آورندگان فساد و فقر و نابرابری و بیکاری مسئول وضعیت کنونی اند و نه آنانکه تلاش میکنند تا قدری از مصایب مردم را بازگو کنند، کار دشواری است؟ آیا فهم اینکه زندانی سیاسی در هر شرایطی سلامت و رفاه خود و خانواده اش را فدای دفاع از حقوق مردم و جامعه میکند و به همین سبب شایسته تقدیر است و نه داغ و درفش، کار دشواری است؟ آیا فهم اینکه هر نظام حکمرانی با اندک خرد، باید بر دست منتقدین و حافظان منافع عموم و مدافعان شرف و عزت جامعه بوسه زند و آنان را تکریم کند، کار دشواری است؟ آیا فهم اینکه کیوان صمیمی ، نرگس محمدی و صدها زندانی سیاسی دیگر سرمایه های ملی و پشتوانه جامعه ایران برای دست یابی به توسعه، رفاه و سعادت هستند این چنین دشوار است؟
🔸 ما امضا کنندگان این بیانیه در ادامه دهها هشدار پیشین نگرانی خود را از ادامه تضییقات و فشارها بر همه زندانیان سیاسی و عقیدتی از جمله کیوان صمیمی ، نرگس محمدی، عالیه مطلب زاده، اسماعیل عبدی، اسماعیل گرامی، محمد تقی فلاحی، شاپور احسانی راد، مهدی محمودیان و صدها زندانی سیاسی- فکری دیگر اعلام میداریم و خاطر نشان میسازیم راه رسیدن جامعه ایران به سرمنزل توسعه و عدالت و دمکراسی و خروج نظام حکمرانی از بحران های کنونی جز از دروازه به رسمیت شناختن حق انتقاد و اعتراض و پاسخگو شدن مسئولان امر ممکن نیست. ما تاکید میکنیم که فعالان سیاسی و عقیدتی نه تنها تهدید نیستند که سرمایه های ملت برای آینده ای بهتر هستند و وظیفه حاکم عادل و صالح ارج نهادن به این سرمایه های ملی و شنیدن صدای آنان است تا به جای ادامه حرکت در مسیر سقوط و فروپاشی راه بهروزی و پیشرفت ملت را در پیش گیرد.
یکشنبه سوم بهمن ماه هزار و چهارصد
ابراهیم خوش سیرت -ابوالفضل بازرگان -ابوالفضل حکیمی -ابوالفضل رحیمی شاد -ابوالفضل قدیانی-ابوالفضل نجفی-احد رضایی-احد عبدالحسینوند- احسان اشفاق-احسان شریعتی- احسان شریف ثانوی-احسان مالکیپور-احمد زاهدی لنگرودی- احمد زمانی-احمد سلطانیه-احمد معصومی-اسماعیل فرهنگ منش-افسانه نجاتي-اکبر بدیعزادگان-اکرم مصباح- الهام ذوالفقاری-الهام متولیزاده-امیر خرم-امیر رضایی-امیر میرخانی- امیرحسین اسدی- امیرحسین جهانی - امیرحسین داوودآبادی فراهانی-امیرخسرودلیرثانی-امین عادل احمدیان- امین هادوی-ایمان داوطلب- آرزو باهر -آرش نجبایی-آرمین شریفی -بابک امیری- باقرفتحعلی بیگی-بهزاد حق پناه-بهمن احمدی امویی - بهمن رضا خانی -بهناز نصر-بهنام چگینی - بیژن گلافرا- بیوک سعیدی- پارسا نصیری-پروانه سلحشوری -پیمان احمدی - تقی حقبین آذر- توسا عطایی-جعفر گنجی- جلال اقتداری -جلال بهرامی-جلیل ضرابی-جمشید حقگو-جواد وفایی-حامد سحابی-حامد سیاسی راد -حامد شجاعی -حجت قیاسی-حسن اسدی زیدآبادی-حسین ثاقب-حسین حدادنژاد-حسین رزاق -حسین رفیعی-حسین روشن-حسین سربندی-حسین فلاح-حسین مجاهد-حسین مصباحیان-حسین معصومی-حسین نوری زاده-حسین یوسفیان-حمید آصفی-حمید بهشتی-حمید محمدنژاد-حمید نصری-حمیدرضا رسولیان-حمیدرضا عابدیان-خسرو قشقایی -خسرو منصوریان- دانا ملکزاده-درخشنده تیموریان-رحمان کار گشا-رحیم قاسم زاده خویی-رحیم یاوری-رسول ذوالفقاری-رسول ورپایی-رضا آقاخانی -رضا حاجی-رضا دبیر-رضا رئیس طوسی - رضا سپهری-رضا سید زاده-رضا صدر-رضا مسلمی-رضا مسموعی -رقیه زارع پورحیدری-روح الله رحیمپور-روحالله شفیعی- روحالله نوآبادی- روزبه جامه شورانی-رویا بلوری -روئین عطوفت-ریحانه طباطبایی -زریندحت عطایی-زهرا آقاخانی-زهرا رحیمی - زهره یوسفی-ژیلا بنی یعقوب -سعید رضادوست-سعید رضایی-سعید رضوی فقیه -سعید شهرتاش-سعید صاحبمحمدی-سعید صحبتی-سعید غفارزاده-سعید فرمد-سعید محمدی-سعید مدنی-سیاوش حاتم-سیاوش رضاییان -سید اسد کیآیی-سید محمد سیف زاده-سید محمود باقری-سید یعقوب آل شفیعی فومنی-سیدحسین موسوی-سیدخلیل حسینی-شاهین اقدامی-شبنم خان مصدق-شهروز احمدی-شهین علوی-صادق ربانی-صبا شعر دوست -صدیقه وسمقی- صفا بیطرف-طاهره طالقانی-طاهره علیزاده-طهماسب عبداللهی-عباس اقبال-عباس پوراظهری-عبدالعلی بازرگان-عبدالعلی حسینیون-عبدالفتاح سلطانی...
اسامی کامل :
https://bit.ly/35axzup
#نرگس_محمدی
#کیوان_صمیمی
https://t.me/DaghdagheIran
Telegraph
⭕️بیانیه جمعی از فعالان سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و حقوق بشری
🍀 به نام هستی بخش 🔸 فشار و تهدید و تبعید زندانیان سیاسی و فعالان اجتماعی و حقوق بشری تمامی ندارد. گویی در میان انبوه بحران هایی که حیات و معیشت و زندگی مردم به ویژه تهیدستان را چنین دشوار و سخت کرده، تنها مسئله و مشکل نظام حکمرانی آن گروه از روشنفکران،…
🔷🔸رضا امیدی و «تشیع صفوی»: نخبگان را چه کسانی از دانشگاه اخراج میکنند؟
🖋 آرمان ذاکری
🔸1- حالا از دانشگاه اخراج شده است. میگویند همهچیز کاملاً بر اساس ضوابط است و مو لای درزش نمیرود: «اخراجِ قانونی». در مورد همه همین را میگویند. در گذشته هم همین را میگفتند. دستورالعملها تکلیف را مشخص کردهاند و هیئتها به وظایف قانونیشان عمل کردهاند. قانونی که «مجریانِ اوامرِ قانونیِ نهادهایِ گزینشگر» فقط اجرایش کردهاند. قانونگرایی هم که حتماً قابل ستایش است. به این اما فکر نمیکنند که وقتی قانون را در برابر خیر عمومی قرار دهیم، قانون را بیاعتبار میکنیم نه خیر عمومی را. هر چه قانون بیگانهتر با خیر عمومی، بیاعتبارتر و مجری، مردمستیزتر.
🔹2- شاید در میان نسلی که در یک دهۀ اخیر تحصیلاتشان را در علوم اجتماعی به اتمام رساندهاند، کمتر کسی به اندازۀ رضا امیدی از حیث تخصص و دانش مورد اجماع باشد؛ ترکیبی از دانشِ نظریِ غنی و انتقادی، برنامۀ پژوهشیِ معین و اتکا به دادههای زمینۀ اجتماعی ایران، رضا را نمونهای موفق از «جامعهشناسیِ زمینهمند» ساخته است. استادی محبوب و تأثیرگذار هم در دانشگاه علامه طباطبایی و هم پس از آن در دانشگاه تهران. تجربۀ کاریِ او در سنتِ سازمان برنامه و بودجه، از او کارشناسیِ دقیق، با ذهنی منظم، مطلع، صاحب تحلیل و منتقدی صریح و در عین حال ارائهدهندۀ راهحلهای عینی ساخته است. فردی که به رغم همۀ مسائلی که در این چند سال برایش پیش آوردند هرگز از پای ننشست. دغدغۀ مردم نگذاشت از پای بیفتد. در طول نزدیک به دو دههای که از آشناییام با او میگذرد هرگاه نیازمند دادههای دقیقی در حوزههای اجتماعی بودهام، سخاوتمندانه وقت و انرژیاش در اختیار بوده، تحلیلهای دقیقش راهگشا و همیشه آرشیوش پر از گزارشها و مستنداتی که دادههای وضعیت اجتماعی را در حوزههایی مثل فقر و نابرابری و آموزش و بهداشت و بیمه و بازنشستگی که همگی مرتبط با تخصص اصلیاش یعنی «سیاستگذاری اجتماعی» بوده، گردآوری کردهاند؛ دادهها به کنار؛ تحلیلهای زمینهمند و تاریخیاش از سرنوشت «سیاستگذاری اجتماعی در ایران» و بیمها و امیدهای این حوزه در آیندۀ ایران، در کنار دغدغههای انسانی و اجتماعیاش برای کاهش نابرابری و محرومیت در جامعه و شخصیت آرام و نجیب و صبور و اخلاقیاش، او را تیپایدهآل «معلم دانشگاه» ساخته است. مجموعۀ مباحث او دربارۀ چگونگی عقبنشینی دولتهای مختلف از مسئولیتهای اجتماعیشان در حوزههایی مانند بهداشت و آموزش و جایگزینی ایدۀ «مسئولیت اجتماعی» با «بنگاهداری» در بخشهای اجتماعیِ دولت مانند «صندوقهای بازنشستگی» در زمرۀ مهمترین آسیبشناسیها در مورد یکی از ابربحرانهای امروز جامعۀ ایران یعنی بحران در صندوقهای بازنشستگی است. نقدهای او بر آنچه در اثر عقبنشینی از «سیاستگذاری اجتماعی» در خودِ کشورهای غربی رخ داده، و مطالعه و توضیح آثار شوم سیاستهای توصیهای نهادهای بینالمللی مانند صندوق بینالمللی پول، همواره نسبت به تبعیت سیاستگذارانِ داخل از نسخههای وارداتی بدون توجه به تبعات آن هشدار داده است. ترجمهها و تألیفهایش هم در زبان فارسی و هم در زبان انگلیسی موجودند و میتوان به آنها رجوع کرد تا بتوان به نقد و ارزیابی برنامۀ پژوهشی او پرداخت. برنامهای که این روزها کمتر از اهمیتِ آن برای جامعۀ فقیر، نابرابر و سرشار از تبعیض و تعارض ایران، سخن گفته شده است. رضا نیز همچون آرش اباذری در زمرۀ آنهایی است که چندان در سیاستِ روز وارد نشدهاند و تأثیرگذاریشان در حوزۀ سیاست، از مجرای آثار علمیشان بوده است. رضا به معنایِ واقعیِ کلمه جمع «تخصص» در علم و «تعهد» به مردم است.
📌ادامه این یادداشت در لینک زیر می توانید مطالعه فرمایید
https://bit.ly/3IwN5zd
#دانشگاه
#اخراج_اساتید
#یادداشت
#آرمان_ذاکری
🆔@Shariati40
🖋 آرمان ذاکری
🔸1- حالا از دانشگاه اخراج شده است. میگویند همهچیز کاملاً بر اساس ضوابط است و مو لای درزش نمیرود: «اخراجِ قانونی». در مورد همه همین را میگویند. در گذشته هم همین را میگفتند. دستورالعملها تکلیف را مشخص کردهاند و هیئتها به وظایف قانونیشان عمل کردهاند. قانونی که «مجریانِ اوامرِ قانونیِ نهادهایِ گزینشگر» فقط اجرایش کردهاند. قانونگرایی هم که حتماً قابل ستایش است. به این اما فکر نمیکنند که وقتی قانون را در برابر خیر عمومی قرار دهیم، قانون را بیاعتبار میکنیم نه خیر عمومی را. هر چه قانون بیگانهتر با خیر عمومی، بیاعتبارتر و مجری، مردمستیزتر.
🔹2- شاید در میان نسلی که در یک دهۀ اخیر تحصیلاتشان را در علوم اجتماعی به اتمام رساندهاند، کمتر کسی به اندازۀ رضا امیدی از حیث تخصص و دانش مورد اجماع باشد؛ ترکیبی از دانشِ نظریِ غنی و انتقادی، برنامۀ پژوهشیِ معین و اتکا به دادههای زمینۀ اجتماعی ایران، رضا را نمونهای موفق از «جامعهشناسیِ زمینهمند» ساخته است. استادی محبوب و تأثیرگذار هم در دانشگاه علامه طباطبایی و هم پس از آن در دانشگاه تهران. تجربۀ کاریِ او در سنتِ سازمان برنامه و بودجه، از او کارشناسیِ دقیق، با ذهنی منظم، مطلع، صاحب تحلیل و منتقدی صریح و در عین حال ارائهدهندۀ راهحلهای عینی ساخته است. فردی که به رغم همۀ مسائلی که در این چند سال برایش پیش آوردند هرگز از پای ننشست. دغدغۀ مردم نگذاشت از پای بیفتد. در طول نزدیک به دو دههای که از آشناییام با او میگذرد هرگاه نیازمند دادههای دقیقی در حوزههای اجتماعی بودهام، سخاوتمندانه وقت و انرژیاش در اختیار بوده، تحلیلهای دقیقش راهگشا و همیشه آرشیوش پر از گزارشها و مستنداتی که دادههای وضعیت اجتماعی را در حوزههایی مثل فقر و نابرابری و آموزش و بهداشت و بیمه و بازنشستگی که همگی مرتبط با تخصص اصلیاش یعنی «سیاستگذاری اجتماعی» بوده، گردآوری کردهاند؛ دادهها به کنار؛ تحلیلهای زمینهمند و تاریخیاش از سرنوشت «سیاستگذاری اجتماعی در ایران» و بیمها و امیدهای این حوزه در آیندۀ ایران، در کنار دغدغههای انسانی و اجتماعیاش برای کاهش نابرابری و محرومیت در جامعه و شخصیت آرام و نجیب و صبور و اخلاقیاش، او را تیپایدهآل «معلم دانشگاه» ساخته است. مجموعۀ مباحث او دربارۀ چگونگی عقبنشینی دولتهای مختلف از مسئولیتهای اجتماعیشان در حوزههایی مانند بهداشت و آموزش و جایگزینی ایدۀ «مسئولیت اجتماعی» با «بنگاهداری» در بخشهای اجتماعیِ دولت مانند «صندوقهای بازنشستگی» در زمرۀ مهمترین آسیبشناسیها در مورد یکی از ابربحرانهای امروز جامعۀ ایران یعنی بحران در صندوقهای بازنشستگی است. نقدهای او بر آنچه در اثر عقبنشینی از «سیاستگذاری اجتماعی» در خودِ کشورهای غربی رخ داده، و مطالعه و توضیح آثار شوم سیاستهای توصیهای نهادهای بینالمللی مانند صندوق بینالمللی پول، همواره نسبت به تبعیت سیاستگذارانِ داخل از نسخههای وارداتی بدون توجه به تبعات آن هشدار داده است. ترجمهها و تألیفهایش هم در زبان فارسی و هم در زبان انگلیسی موجودند و میتوان به آنها رجوع کرد تا بتوان به نقد و ارزیابی برنامۀ پژوهشی او پرداخت. برنامهای که این روزها کمتر از اهمیتِ آن برای جامعۀ فقیر، نابرابر و سرشار از تبعیض و تعارض ایران، سخن گفته شده است. رضا نیز همچون آرش اباذری در زمرۀ آنهایی است که چندان در سیاستِ روز وارد نشدهاند و تأثیرگذاریشان در حوزۀ سیاست، از مجرای آثار علمیشان بوده است. رضا به معنایِ واقعیِ کلمه جمع «تخصص» در علم و «تعهد» به مردم است.
📌ادامه این یادداشت در لینک زیر می توانید مطالعه فرمایید
https://bit.ly/3IwN5zd
#دانشگاه
#اخراج_اساتید
#یادداشت
#آرمان_ذاکری
🆔@Shariati40
Telegraph
رضا امیدی و «تشیع صفوی»: نخبگان را چه کسانی از دانشگاه اخراج میکنند؟
آرمان ذاکری 1- حالا از دانشگاه اخراج شده است. میگویند همهچیز کاملاً بر اساس ضوابط است و مو لای درزش نمیرود: «اخراجِ قانونی». در مورد همه همین را میگویند. در گذشته هم همین را میگفتند. دستورالعملها تکلیف را مشخص کردهاند و هیئتها به وظایف قانونیشان عمل…
این راه و رَسمِ کُجایِ جهانَ ست ؟
به استادانِ در وطن خویش غریب
هان !
چه بخواهید
چه نخواهید
رویِ سُخَن
با شُمایانَ ست
*
چه چَشم بُگشایید
چه چَشم بَربَندید
همه چیز
عَیانَ ست
*
اینجا خَطِّ پایانَ ست
*
این شهر
شهرِ خاموشانَ ست
شهرِ فراموشانَ ست
راه و چاه
دران
یکسانَ ست
*
اینجا
همگان را
بَسته می خواهند
وابَسته می خواهند
شهر شهرِ مَردُمانِ گِرانجانَ ست
*
این شهر
دیری ست
که دیگر
شهرِ یاران نیست
شهرِ مِهربانان نیست
شهرِ غَمگُساران نیست
شهرِ شهروَندان نیست
*
در زیرِ سَقفِ دود گرفتۀ کوتاهَ ش
جایی برایِ آبیِ رنگین کمان نیست
*
در کوچه هایِ های هایَ ش
جایی برایِ شادیِ انسان نیست
لیک تا بخواهید
اندوه و درد فراوانَ ست
شهر شهرِ سوگوارانَ ست
*
وَ شِگفتا
که درین زمانه
تُنُک مایِگان
دانِشیان را
بَرکِنار
می خواهند
*
وَ دریغا
که زِمامِ کار
در کَفِ مَردُمِ نادانَ ست
*
آری
دور
دورِ بی هُنرانَ ست
*
اینَک
با من بگویید
جُزین مَرزِ پُر گُهَر
این راه و رَسمِ کُجایِ جهانَ ست ؟
سعید شهرتاش
چهارم بهمن ماه 1400
به استادانِ در وطن خویش غریب
هان !
چه بخواهید
چه نخواهید
رویِ سُخَن
با شُمایانَ ست
*
چه چَشم بُگشایید
چه چَشم بَربَندید
همه چیز
عَیانَ ست
*
اینجا خَطِّ پایانَ ست
*
این شهر
شهرِ خاموشانَ ست
شهرِ فراموشانَ ست
راه و چاه
دران
یکسانَ ست
*
اینجا
همگان را
بَسته می خواهند
وابَسته می خواهند
شهر شهرِ مَردُمانِ گِرانجانَ ست
*
این شهر
دیری ست
که دیگر
شهرِ یاران نیست
شهرِ مِهربانان نیست
شهرِ غَمگُساران نیست
شهرِ شهروَندان نیست
*
در زیرِ سَقفِ دود گرفتۀ کوتاهَ ش
جایی برایِ آبیِ رنگین کمان نیست
*
در کوچه هایِ های هایَ ش
جایی برایِ شادیِ انسان نیست
لیک تا بخواهید
اندوه و درد فراوانَ ست
شهر شهرِ سوگوارانَ ست
*
وَ شِگفتا
که درین زمانه
تُنُک مایِگان
دانِشیان را
بَرکِنار
می خواهند
*
وَ دریغا
که زِمامِ کار
در کَفِ مَردُمِ نادانَ ست
*
آری
دور
دورِ بی هُنرانَ ست
*
اینَک
با من بگویید
جُزین مَرزِ پُر گُهَر
این راه و رَسمِ کُجایِ جهانَ ست ؟
سعید شهرتاش
چهارم بهمن ماه 1400
🔷🔸بنیان گذار حسینیه ارشاد
🖋سید خلیل حسینی
🔸" کیست که چنین توفیقی داشته باشد که گچ و خاک بکارد و عشق و فکر درو کند؟ اگر این ساختمان را با خاک یکسان کنند، زمین خالی آن، آدرس آن، در تاریخ تحول اندیشه و بیداری مردم جای خود را خواهد داشت و این است که شما در آغاز بانی یک ساختمان بودید و اکنون بنیان گذار یک نهضت."
( شریعتی، ۱۳۸۴، ۵۵)
🔹محمد همایون، تحصیلاتش را در دبیرستان آمریکایی جردن( البرز) در تهران به پایان رسانید. چون به زبان انگلیسی تسلط داشت، در همین دبیرستان به تدریس زبان انگلیسی پرداخت. علاوه بر این با برادر کوچکترش، مصطفی - که در اتاق بازرگانی و صنایع معادن عضویت داشت. - در فعالیت های تجاری و واردات صنایع همکاری می کرد.
🔸ارتباط و آشنایی همایون با روحانیون نوگرایی چون راشد، مطهری و روشنفکران دینی به ویژه استاد شریعتی و دکتر شریعتی، منجر به تغییر در سبک زندگی وی شد. به گونه ای که همۀ انرژی، سرمایه و وقت اش را معطوف به تٲسیس موسسه ای کرد که در آینده نقش برجسته ای در تحولات دینی و سیاسی ایران در دهۀ ۴۰ و ۵۰ داشت.
🔹وی پیش از این نیز دستی قوی در امور خیریه داشت. احداث پل رودخانه افجه، احداث جاده، مدرسه، حمام، ... کمک به دانش آموزان کم بضاعت، از آن جمله بود.
🔸اما آنچه بدان نام بردار شد، احداث بنای حسینیه ارشاد است. بنایی که با الهام از " کانون نشر حقایق اسلامی مشهد " شکل گرفت. همایون در سال ۱۳۴۲ با " خرید زمینی به مبلغ ۲۴ میلیون ریال و به مساحت ۴۲۰۰ یا ۴۰۰۰ متر مربع واقع در چالهرز در شمال تهران و واگذاری آن به موسسه، گام مهم و نخستین را برداشت. " (جودکی، ۱۳٨٨، ۱۹) پس از آن در مجاورت زمین یاد شده چادری به پا کرد تا مردم در آن جمع شوند. این گونه فعالیت ارشاد آغاز شد و تقریبا سه سال چنین سپری شد.
🔹"ساختمان حسینیه در اواخر دی ماه سال ۱۳۴۶ به شماره ۹۳۳ به صورت یک موسسه غیر انتفاعی به ثبت و بهره برداری رسید." (شیرین کام، ۱۳۹۸، ۶۹۵) هزینه های ثابت ساختمان توسط همایون و میناچی، و هزینه های جاری از کمک های مردمی تٲمین شد.
🔸اعضای اصلی هیٸت مدیره؛ محمد همایون، استاد مرتضی مطهری، ناصر میناچی، و اعضای موقت؛ شاه چراغی و محمد تقی جعفری بودند.
حسینیه ارشاد پس از آن بدل به یکی از پرآوازه ترین بناهای مذهبی در ایران شد. طیف وسیعی از روحانیون خوش فکر، عالمان دین، روشنفکران دینی، دانشمندان اهل فکر و نظر در آن موسسه به سخنرانی پرداختند.
🔹البته محمد همایون به ارزش کارش آگاه بود. " زیرا به حاج نور الله لباف گفته بود که: مخالفت مردم برگ جهان با احداث جاده، سرمایه مرا به سمت دیگری هدایت کرد که توانست منشاء اثر مهم تری مثل حسینیه ارشاد و درخشش شریعتی در آن شود."( همان، ۶۹۶)
🔸علی شریعتی نیز دربارۀ همایون چنین می گوید: " خلاف آن شوربختانی که از دین برای خویش دنیا ساخته اند و دینار نهاده اند، این خوب خوشبختان هوشیار با هر دینار، برای دلی، دین ارمغان می آوردند و از این راه همدست و همداستان پارسایان، عاشقان و جانبازان طریقت حق پرستی می شوند و راهگشایان بیداری و بعثت و ایمان و آرمان و جهاد و شهادت خلق." (شریعتی، ۱۳٨۴، ۵۷)
🔹محمد همایون سرانجام پس از یک دورۀ طولانی بیماری در پنجم بهمن ماه ۱۳۵۶ در سن ٨۳ سالگی درگذشت. او وصیت کرده بود در حسینیه ارشاد دفن شود. اما به دلیل ممانعت ساواک، در مسجد فیروز آبادی شهر ری در نزدیکی مزار جلال آل احمد به خاک سپرده شد.
روحش شاد!
کتابنامه
۱.شریعتی، علی، نامه ها، م.آ. ۳۴، شرکت انتشارات قلم ، تهران۱۳٨۴
۲.جودکی ، محبوبه، حسینیه ارشاد، به روایت اسناد، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران۱۳٨٨
۳.شیرین کام، فریدون و ایمان فرجام نیا، سرگذشت پنجاه کنشگر اقتصادی ایران، نشر فرهنگ صبا، تهران ۱۳۹٨
#یادداشت_اختصاصی
#خلیل_حسینی
#حسینیه_ارشاد
#اکنون
🆔 @Shariati40
🖋سید خلیل حسینی
🔸" کیست که چنین توفیقی داشته باشد که گچ و خاک بکارد و عشق و فکر درو کند؟ اگر این ساختمان را با خاک یکسان کنند، زمین خالی آن، آدرس آن، در تاریخ تحول اندیشه و بیداری مردم جای خود را خواهد داشت و این است که شما در آغاز بانی یک ساختمان بودید و اکنون بنیان گذار یک نهضت."
( شریعتی، ۱۳۸۴، ۵۵)
🔹محمد همایون، تحصیلاتش را در دبیرستان آمریکایی جردن( البرز) در تهران به پایان رسانید. چون به زبان انگلیسی تسلط داشت، در همین دبیرستان به تدریس زبان انگلیسی پرداخت. علاوه بر این با برادر کوچکترش، مصطفی - که در اتاق بازرگانی و صنایع معادن عضویت داشت. - در فعالیت های تجاری و واردات صنایع همکاری می کرد.
🔸ارتباط و آشنایی همایون با روحانیون نوگرایی چون راشد، مطهری و روشنفکران دینی به ویژه استاد شریعتی و دکتر شریعتی، منجر به تغییر در سبک زندگی وی شد. به گونه ای که همۀ انرژی، سرمایه و وقت اش را معطوف به تٲسیس موسسه ای کرد که در آینده نقش برجسته ای در تحولات دینی و سیاسی ایران در دهۀ ۴۰ و ۵۰ داشت.
🔹وی پیش از این نیز دستی قوی در امور خیریه داشت. احداث پل رودخانه افجه، احداث جاده، مدرسه، حمام، ... کمک به دانش آموزان کم بضاعت، از آن جمله بود.
🔸اما آنچه بدان نام بردار شد، احداث بنای حسینیه ارشاد است. بنایی که با الهام از " کانون نشر حقایق اسلامی مشهد " شکل گرفت. همایون در سال ۱۳۴۲ با " خرید زمینی به مبلغ ۲۴ میلیون ریال و به مساحت ۴۲۰۰ یا ۴۰۰۰ متر مربع واقع در چالهرز در شمال تهران و واگذاری آن به موسسه، گام مهم و نخستین را برداشت. " (جودکی، ۱۳٨٨، ۱۹) پس از آن در مجاورت زمین یاد شده چادری به پا کرد تا مردم در آن جمع شوند. این گونه فعالیت ارشاد آغاز شد و تقریبا سه سال چنین سپری شد.
🔹"ساختمان حسینیه در اواخر دی ماه سال ۱۳۴۶ به شماره ۹۳۳ به صورت یک موسسه غیر انتفاعی به ثبت و بهره برداری رسید." (شیرین کام، ۱۳۹۸، ۶۹۵) هزینه های ثابت ساختمان توسط همایون و میناچی، و هزینه های جاری از کمک های مردمی تٲمین شد.
🔸اعضای اصلی هیٸت مدیره؛ محمد همایون، استاد مرتضی مطهری، ناصر میناچی، و اعضای موقت؛ شاه چراغی و محمد تقی جعفری بودند.
حسینیه ارشاد پس از آن بدل به یکی از پرآوازه ترین بناهای مذهبی در ایران شد. طیف وسیعی از روحانیون خوش فکر، عالمان دین، روشنفکران دینی، دانشمندان اهل فکر و نظر در آن موسسه به سخنرانی پرداختند.
🔹البته محمد همایون به ارزش کارش آگاه بود. " زیرا به حاج نور الله لباف گفته بود که: مخالفت مردم برگ جهان با احداث جاده، سرمایه مرا به سمت دیگری هدایت کرد که توانست منشاء اثر مهم تری مثل حسینیه ارشاد و درخشش شریعتی در آن شود."( همان، ۶۹۶)
🔸علی شریعتی نیز دربارۀ همایون چنین می گوید: " خلاف آن شوربختانی که از دین برای خویش دنیا ساخته اند و دینار نهاده اند، این خوب خوشبختان هوشیار با هر دینار، برای دلی، دین ارمغان می آوردند و از این راه همدست و همداستان پارسایان، عاشقان و جانبازان طریقت حق پرستی می شوند و راهگشایان بیداری و بعثت و ایمان و آرمان و جهاد و شهادت خلق." (شریعتی، ۱۳٨۴، ۵۷)
🔹محمد همایون سرانجام پس از یک دورۀ طولانی بیماری در پنجم بهمن ماه ۱۳۵۶ در سن ٨۳ سالگی درگذشت. او وصیت کرده بود در حسینیه ارشاد دفن شود. اما به دلیل ممانعت ساواک، در مسجد فیروز آبادی شهر ری در نزدیکی مزار جلال آل احمد به خاک سپرده شد.
روحش شاد!
کتابنامه
۱.شریعتی، علی، نامه ها، م.آ. ۳۴، شرکت انتشارات قلم ، تهران۱۳٨۴
۲.جودکی ، محبوبه، حسینیه ارشاد، به روایت اسناد، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران۱۳٨٨
۳.شیرین کام، فریدون و ایمان فرجام نیا، سرگذشت پنجاه کنشگر اقتصادی ایران، نشر فرهنگ صبا، تهران ۱۳۹٨
#یادداشت_اختصاصی
#خلیل_حسینی
#حسینیه_ارشاد
#اکنون
🆔 @Shariati40
Forwarded from موسسه همکاریهای میانرشتهای اکنون
🗞 گزارش روزنامه اعتماد از نشست هفتم موسسه اکنون
در ضرورت بازانديشی مفهوم عدالت و نقد ساختارهای ناعادلانه در گفتارهايی از عليرضا بهشتی، احسان شريعتی و علی معظمی
ضرورت قانون اساسی شهروندمحور
نسرین مختاری ▫️ عدالت از آن دست مفاهیمی است كه در دورههای مختلف، تعاریف متفاوت و حتی متعارضی بر آن حمل شده است. گاه عدالت شامل گروه خاصی از افراد جامعه میشود و گاه همه افراد. این مفهوم، ریشههای در هم تنیدهای، هم در تاریخ فلسفه و هم در ادیان توحیدی دوانده است. قانون، به ویژه قانون اساسی، شاخصهای قابل توجه از چگونگی تعریف از عدالت و شمولیت آن است. برای تحقق هرچه بیشتر عدالت در عصر حاضر، این سوال مطرح میشود كه در چه شرایطی امكان بازنگری در قانون اساسی وجود دارد.
موسسه همكاریهای میانرشتهای اكنون در نشستی تحت عنوان «مواجهههایی با مساله عدالت در ایران» به شرایط امكان تحقق این مهم پرداخته است. این نشست با حضور علیرضا بهشتی، استاد اندیشه سیاسی و عضو هیات علمی دانشگاه تربیت مدرس، احسان شریعتی، استاد و پژوهشگر حوزه فلسفه و علی معظمی، مترجم و پژوهشگر حوزه فلسفه در تاریخ چهارشنبه، 29 دیماه 1400 برگزار شد. آنچه در ادامه میخوانید، گزارش كوتاهی از این نشست است.
متن کامل گزارش:
در ضرورت بازانديشی مفهوم عدالت و نقد ساختارهای ناعادلانه در گفتارهايی از عليرضا بهشتی، احسان شريعتی و علی معظمی
ضرورت قانون اساسی شهروندمحور
نسرین مختاری ▫️ عدالت از آن دست مفاهیمی است كه در دورههای مختلف، تعاریف متفاوت و حتی متعارضی بر آن حمل شده است. گاه عدالت شامل گروه خاصی از افراد جامعه میشود و گاه همه افراد. این مفهوم، ریشههای در هم تنیدهای، هم در تاریخ فلسفه و هم در ادیان توحیدی دوانده است. قانون، به ویژه قانون اساسی، شاخصهای قابل توجه از چگونگی تعریف از عدالت و شمولیت آن است. برای تحقق هرچه بیشتر عدالت در عصر حاضر، این سوال مطرح میشود كه در چه شرایطی امكان بازنگری در قانون اساسی وجود دارد.
موسسه همكاریهای میانرشتهای اكنون در نشستی تحت عنوان «مواجهههایی با مساله عدالت در ایران» به شرایط امكان تحقق این مهم پرداخته است. این نشست با حضور علیرضا بهشتی، استاد اندیشه سیاسی و عضو هیات علمی دانشگاه تربیت مدرس، احسان شریعتی، استاد و پژوهشگر حوزه فلسفه و علی معظمی، مترجم و پژوهشگر حوزه فلسفه در تاریخ چهارشنبه، 29 دیماه 1400 برگزار شد. آنچه در ادامه میخوانید، گزارش كوتاهی از این نشست است.
متن کامل گزارش:
Telegraph
ضرورت قانون اساسی شهروندمحور
در ضرورت بازاندیشی مفهوم عدالت و نقد ساختارهای ناعادلانه در گفتارهایی از علیرضا بهشتی، احسان شریعتی و علی معظمی
بانگِ صُبحگاهی
با الهام ازان کارِ کارِستان
آری
چو آرزویِ مَحال
چیزی به رَنگِ خیال
دور از دست رَس
می نُمایَد
*
سَرزَدَنَ ش
عُمر را
در دو سویِ دیوار
می فَرسایَد
*
لیک
چون نیک بِنگَرید
« بانگِ صُبحگاهی »
سَراَنجام
می رِسَد از راه
خواه ناخواه
*
آن پیک خوش خَبَر
آن پوپَکِ نَظَر بُلَندِ کوچۀ اختر
به قَلَم مویِ آن دو یارِ هُنَروَر
پیغامِ آشنا را
به رَنگِ تماشا
ازان سویِ حَصر
بدین سوی
رِساندَه ست :
یاران !
اُستواران !
به رَغمِ این شبِ دِیجور
به رَغمِ کوچۀ بُن بَست
چیزی به صُبح نَماندَه ست ...
سعید شهرتاش
دهم بهمن ماه 1400
#حصر
#اکنون
🆔@Shariati40
با الهام ازان کارِ کارِستان
آری
چو آرزویِ مَحال
چیزی به رَنگِ خیال
دور از دست رَس
می نُمایَد
*
سَرزَدَنَ ش
عُمر را
در دو سویِ دیوار
می فَرسایَد
*
لیک
چون نیک بِنگَرید
« بانگِ صُبحگاهی »
سَراَنجام
می رِسَد از راه
خواه ناخواه
*
آن پیک خوش خَبَر
آن پوپَکِ نَظَر بُلَندِ کوچۀ اختر
به قَلَم مویِ آن دو یارِ هُنَروَر
پیغامِ آشنا را
به رَنگِ تماشا
ازان سویِ حَصر
بدین سوی
رِساندَه ست :
یاران !
اُستواران !
به رَغمِ این شبِ دِیجور
به رَغمِ کوچۀ بُن بَست
چیزی به صُبح نَماندَه ست ...
سعید شهرتاش
دهم بهمن ماه 1400
#حصر
#اکنون
🆔@Shariati40
Forwarded from دغدغههای ایران
🔴استراتژی النصر بالرعب
پروژهی فشار و فریب
🔴یازدهم بهمن ماه ۱۴۰۰، زندان سمنان
🔴(در زندان چه میگذرد- شمارهی۳۶ )
@KeyvaanSamimi
🔴بعد از خلاصی از فضاها و بازداشتگاههای آلودهی۴نهاد قبلی و قرنطینهی زندان مرکزی کرج (ندامتگاه) به بند۶ آنجا برده شدم. وضعیت زندگی در قرنطینهی زندان مرکزی و کرج بخصوص دستشویی رفتن در آنجا هم آلودگی جسمی ایجاد میکرد و هم فشار شدید روانی. چون روی یک توری باید انجام میشد و نیز درب دستشویی باز و مأمور مراقب در یک متریات!و چشم به بدنت در جستجوی چند گرم مواد.
🔴بازداشتگاههای کثیف و پراسترس قبلی هم، ایستگاههایی بودند که چندین ساعت، یک روز یا بیشتر باید در آنجا بمانی تا مثل توپ فوتبال، به مکان بعدی پرتابت کنند که عمدتاً همراه با اعتراض قانونی من بود و البته داد و بیداد طرف مقابل. حتی موردی که طرف مقابلم آن دختر جوان بود با یک چادر نمایشی در قامت یک دادیار تازه به دوران رسیده و بی ادب که حسابش را گذاشتم کف دستش و او هم فریاد زد به مقام قضاوت توهین می کنی؟ این ضد انقلاب را پرت کنید بیرون و ببریدش بازداشتگاه دادسرا.
🔴بند (به قول حکومت استبدادی اسلامی که فقط موعظه کردن از موضع بالا و منبر رفتن را بلد است و به جای بند می گویند اندرزگاه) وارد آن که شدم، سالنی بسیار شلوغ را دیدم که سه برابر ظرفیت سالن مشابه در اوین، زندانی داشت. جمعیت اکثر بندهای اوین هم البته فراتر از استاندارد ذکر شده در آئیننامهی سازمان زندانهاست. شلوغی آزار دهندهی زندان مرکزی کرج، بهداشتی نبودن بسیاری از مکانها و راهروها، درهای یک متری توالتها، درهای یک و نیم متری حمام ها، محدودیت ۱۰ دقیقهای استحمام و فریادهای "سریع بیا بیرونِ" مسئول حمام، آب حمام که باید دعا کنیم زود سرد نشود و بسیاری مشکلات دیگر از زمینه های به وجود آمدن یک زندگی پر تنش در زندان است که مرتباً منجر میشود به زد و خورد بین زندانیها.
🔴یک روز از زندگیام در طبقه دوم و کم ارتفاع تخت های طبقهی ۳ بند ۶ که برای نشستن روی تختم باید گردن آرتروزی خودم را خم می کردم و درد گردن و کمر را تحمل میکردم گذشته بود که گفتند همراه با قرصهایت اتاق هایت بیا اتاق رئیس بند. رئیس در آستانهی در منتظرم بود و به قسمت دیگری رفتیم و آنجا گفت شما دوباره باید برگردید اوین! گویا این پاسکاری فوتبالی هنوز تمام نشده. یکی دو ساعت معطل شدم تا هم اتاقیها وسایلم را برایم بفرستند بعدش هم زندانبان گفت وسایل زندگی یکسالهتان در اوین هم به اینجا رسیده و همهی اینها را ریختند توی دو کیسهی مشکی و بزرگ زبالهایی و یک ساک بزرگ. به اوین که رسیدیم غروب شده بود، به چند نفر از مسئولان و مدیران زندان زنگ زدند و آنها میگفتند در جریان نیستیم. بعد از حدود دو ساعت معطلی، یک بازپرس جوان که آنجا بود گفت آقای... تماس گرفته و گفته که دادیار کرج اشتباه کرد و کیوان صمیمی باید دوباره به کرج برگردد. زیر بار نرفتم و گفتم ۶ روز است که جاهای مختلف مرا به طرف همدیگر پرتاب میکنند و دیگر توان ندارم که تکان بخورم از اینجا. نهایتاً به قرنطینهی اوین فرستاده شدم اما فردایش مجدداً برم گرداندند به کرج.
🔴باز هم پذیرشم در کرج با مشکل روبرو شد، دادستان استان البرز میگفت باید برگردم به تهران و دادستان تهران میگفت زندان مرکزی کرج باید پذیرش کند. مملکت خان خانی شده و هر مسئولی حرف خودش را میزند و منافع خودش را در نظر میگیرد، شیرازهی امور از هم پاشیده است و بخشینگری همه جا به وضوح دیده می شود که اینها نشاندهندهی پوسیدگی اتصالات بین نهادها و حتی اتصالات درون نهادی است و این تارهای سست عنکبوتی با ضرباتی چند فرو میریزد. بعد از بیش از سه ساعت جدلِ پشت پرده بین دادستان انقلاب با دو استانِ بزرگ کشور بالاخره فرستادندم به زندان رجایی شهر کرج ولی باز هم قرنطینه و این بار انفرادی! بعد از چهار شب، ساعت حدود ۴ صبح شنبه ۹ بهمن دادیار زندان آمد و با تندی گفت منتقل هستی به تهران که زیر بار نرفتم و گفتم یازدهمین روز است که این دربهدری ادامه دارد، عدم کارآمدی روسای شماها و شاید هم اهداف دیگری که پشت پرده است فشار روانی و قلبی زیادی بر من وارد آورده و من دیگر امکان تکان خوردن از رجاییشهر را ندارم و ضمناً میخواهم وکیلم را هم ببینم. بعد از حدود ۴ ساعت چالش و تنش، این دادیار جوان بد برخورد گفت برو با رئیس زندان مسئلهات را مطرح کن. خودش سوار ماشین شخصی شد و مرا سوار ون کردند و قصد گفتگو با رئیس اما باز هم فریب و دروغ! زیرا وَن به سرعت از زندان بیرون آمد و بعد دیدم که سه بستهی وسائلم را گذاشتهاند قسمت عقب ماشین وَن......
متن کامل:
https://bit.ly/346OKwW
#کیوان_صمیمی
https://t.me/DaghdagheIran
پروژهی فشار و فریب
🔴یازدهم بهمن ماه ۱۴۰۰، زندان سمنان
🔴(در زندان چه میگذرد- شمارهی۳۶ )
@KeyvaanSamimi
🔴بعد از خلاصی از فضاها و بازداشتگاههای آلودهی۴نهاد قبلی و قرنطینهی زندان مرکزی کرج (ندامتگاه) به بند۶ آنجا برده شدم. وضعیت زندگی در قرنطینهی زندان مرکزی و کرج بخصوص دستشویی رفتن در آنجا هم آلودگی جسمی ایجاد میکرد و هم فشار شدید روانی. چون روی یک توری باید انجام میشد و نیز درب دستشویی باز و مأمور مراقب در یک متریات!و چشم به بدنت در جستجوی چند گرم مواد.
🔴بازداشتگاههای کثیف و پراسترس قبلی هم، ایستگاههایی بودند که چندین ساعت، یک روز یا بیشتر باید در آنجا بمانی تا مثل توپ فوتبال، به مکان بعدی پرتابت کنند که عمدتاً همراه با اعتراض قانونی من بود و البته داد و بیداد طرف مقابل. حتی موردی که طرف مقابلم آن دختر جوان بود با یک چادر نمایشی در قامت یک دادیار تازه به دوران رسیده و بی ادب که حسابش را گذاشتم کف دستش و او هم فریاد زد به مقام قضاوت توهین می کنی؟ این ضد انقلاب را پرت کنید بیرون و ببریدش بازداشتگاه دادسرا.
🔴بند (به قول حکومت استبدادی اسلامی که فقط موعظه کردن از موضع بالا و منبر رفتن را بلد است و به جای بند می گویند اندرزگاه) وارد آن که شدم، سالنی بسیار شلوغ را دیدم که سه برابر ظرفیت سالن مشابه در اوین، زندانی داشت. جمعیت اکثر بندهای اوین هم البته فراتر از استاندارد ذکر شده در آئیننامهی سازمان زندانهاست. شلوغی آزار دهندهی زندان مرکزی کرج، بهداشتی نبودن بسیاری از مکانها و راهروها، درهای یک متری توالتها، درهای یک و نیم متری حمام ها، محدودیت ۱۰ دقیقهای استحمام و فریادهای "سریع بیا بیرونِ" مسئول حمام، آب حمام که باید دعا کنیم زود سرد نشود و بسیاری مشکلات دیگر از زمینه های به وجود آمدن یک زندگی پر تنش در زندان است که مرتباً منجر میشود به زد و خورد بین زندانیها.
🔴یک روز از زندگیام در طبقه دوم و کم ارتفاع تخت های طبقهی ۳ بند ۶ که برای نشستن روی تختم باید گردن آرتروزی خودم را خم می کردم و درد گردن و کمر را تحمل میکردم گذشته بود که گفتند همراه با قرصهایت اتاق هایت بیا اتاق رئیس بند. رئیس در آستانهی در منتظرم بود و به قسمت دیگری رفتیم و آنجا گفت شما دوباره باید برگردید اوین! گویا این پاسکاری فوتبالی هنوز تمام نشده. یکی دو ساعت معطل شدم تا هم اتاقیها وسایلم را برایم بفرستند بعدش هم زندانبان گفت وسایل زندگی یکسالهتان در اوین هم به اینجا رسیده و همهی اینها را ریختند توی دو کیسهی مشکی و بزرگ زبالهایی و یک ساک بزرگ. به اوین که رسیدیم غروب شده بود، به چند نفر از مسئولان و مدیران زندان زنگ زدند و آنها میگفتند در جریان نیستیم. بعد از حدود دو ساعت معطلی، یک بازپرس جوان که آنجا بود گفت آقای... تماس گرفته و گفته که دادیار کرج اشتباه کرد و کیوان صمیمی باید دوباره به کرج برگردد. زیر بار نرفتم و گفتم ۶ روز است که جاهای مختلف مرا به طرف همدیگر پرتاب میکنند و دیگر توان ندارم که تکان بخورم از اینجا. نهایتاً به قرنطینهی اوین فرستاده شدم اما فردایش مجدداً برم گرداندند به کرج.
🔴باز هم پذیرشم در کرج با مشکل روبرو شد، دادستان استان البرز میگفت باید برگردم به تهران و دادستان تهران میگفت زندان مرکزی کرج باید پذیرش کند. مملکت خان خانی شده و هر مسئولی حرف خودش را میزند و منافع خودش را در نظر میگیرد، شیرازهی امور از هم پاشیده است و بخشینگری همه جا به وضوح دیده می شود که اینها نشاندهندهی پوسیدگی اتصالات بین نهادها و حتی اتصالات درون نهادی است و این تارهای سست عنکبوتی با ضرباتی چند فرو میریزد. بعد از بیش از سه ساعت جدلِ پشت پرده بین دادستان انقلاب با دو استانِ بزرگ کشور بالاخره فرستادندم به زندان رجایی شهر کرج ولی باز هم قرنطینه و این بار انفرادی! بعد از چهار شب، ساعت حدود ۴ صبح شنبه ۹ بهمن دادیار زندان آمد و با تندی گفت منتقل هستی به تهران که زیر بار نرفتم و گفتم یازدهمین روز است که این دربهدری ادامه دارد، عدم کارآمدی روسای شماها و شاید هم اهداف دیگری که پشت پرده است فشار روانی و قلبی زیادی بر من وارد آورده و من دیگر امکان تکان خوردن از رجاییشهر را ندارم و ضمناً میخواهم وکیلم را هم ببینم. بعد از حدود ۴ ساعت چالش و تنش، این دادیار جوان بد برخورد گفت برو با رئیس زندان مسئلهات را مطرح کن. خودش سوار ماشین شخصی شد و مرا سوار ون کردند و قصد گفتگو با رئیس اما باز هم فریب و دروغ! زیرا وَن به سرعت از زندان بیرون آمد و بعد دیدم که سه بستهی وسائلم را گذاشتهاند قسمت عقب ماشین وَن......
متن کامل:
https://bit.ly/346OKwW
#کیوان_صمیمی
https://t.me/DaghdagheIran
Telegraph
🔴استراتژی النصر بالرعب
🔴یازدهم بهمن ماه ۱۴۰۰، زندان سمنان 🔴(در زندان چه میگذرد- شمارهی۳۶ ) @KeyvaanSamimi 🔴بعد از خلاصی از فضاها و بازداشتگاههای آلودهی۴نهاد قبلی و قرنطینهی زندان مرکزی کرج (ندامتگاه) به بند۶ آنجا برده شدم. وضعیت زندگی در قرنطینهی زندان مرکزی و کرج…
Forwarded from بنياد فرهنگی دكتر علی شريعتی
🔷🔆مردم، انقلاب و شریعتی
📌بنیاد فرهنگی شریعتی برگزار می کند
🔅باحضور:
🎙هاشم آقاجری
🎙مسعود پدرام
🎙علیرضا رجائی
🎙حسین رفیعی
🎙احمد زید آبادی
🎙احسان شریعتی
🎙محمود عمرانی
🎙محمد جواد غلامرضا کاشی
🔆زمان: جمعه ۲۲ بهمن۱۴۰۰/ ۱۱ فوریه ۲۰۲۲
⏱ساعت: ۸ شب به وقت ایران
🏛 کلاب سمپوزیوم شریعتی
🔹🔸لینک اتاق برنامه: مردم، انقلاب و شریعتی
#مردم
#انقلاب
#شریعتی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔@Shariati_SCF
📌بنیاد فرهنگی شریعتی برگزار می کند
🔅باحضور:
🎙هاشم آقاجری
🎙مسعود پدرام
🎙علیرضا رجائی
🎙حسین رفیعی
🎙احمد زید آبادی
🎙احسان شریعتی
🎙محمود عمرانی
🎙محمد جواد غلامرضا کاشی
🔆زمان: جمعه ۲۲ بهمن۱۴۰۰/ ۱۱ فوریه ۲۰۲۲
⏱ساعت: ۸ شب به وقت ایران
🏛 کلاب سمپوزیوم شریعتی
🔹🔸لینک اتاق برنامه: مردم، انقلاب و شریعتی
#مردم
#انقلاب
#شریعتی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔@Shariati_SCF
Forwarded from بنياد فرهنگی دكتر علی شريعتی
🔷🗒شریعتی، معلم کدام انقلاب؟
🖋سوسن شریعتی
🔹منبع : مجله شهروند
🔸تاریخ: بهمن ۱۳۸۶
🔸معروف است که شریعتی معلم انقلاب بود. اما ما در روزگاری به سر می بریم که با این هر دو مولفه، “معلمی و انقلاب” مشکل پیدا کرده ایم. نه معلمی چندان اعتباری دارد و نه از انقلاب- مقصود البته نفس مفهوم انقلاب – دل خوشی هست. معلمی که در بسیاری اوقات با کلیشه پروری، آگاهی های کاذب، برانگیختن شور و انهدام ِ شعور، دادن دستورالعمل هایی برای رستگاری یکی انگاشته شد(و امروز می شنویم ویوا-آکادمیا viva académia)انقلاب هم که مستعد تخریب و خشونت. انقلابیون سابق یا معتقدند که: الف-انقلاب خوب بود، اما اصلاحات بهتر است یا بر این باورند که ب- انقلاب خوب بود اما وای به حالت اگر همچنان به آن فکر کنی. پ- یا اینکه «رفته ایم این راه را نه بهرام است و نه گورش » و از همین رو عطای سیاست را به لقای آن می بخشند، چه به قصد کسب آن و چه به منظور در افتادن با آن. در نتیجه یا باید بشوی اصلاح طلب یا کارگزار سازندگی و یا فعال فرهنگی. در هر سه حال شریعتی با همان خاطره معلمی اش در انقلاب می ماند روی دستمان.
🔹آیا شریعتی معلمی بود انقلابی؟ در معلم بودنش که تردیدی نیست. در محتوای تعلیمش می شود تا اطلاع ثانوی بحث کرد. لااقل تا زمانی که مواد آموزشی او، بزنگاههای زیستی ما باشد: نسبت سنت و مدرنیته، نسبت شرق و غرب، نسبت عقل و ایمان، نسبت سنت و مذهب، ایدئولوژی و فرهنگ، اینکه پروژه اجتماعی اصلاح دینی ِ او همانی بود که بعداً نامش اسلام سیاسی شد و مبنای دین و حکومت؟ بازگشت به خویشتن او رقیب بنیادگرایی بود و یا همدست او؟ اینکه عدالت طلبی او در برابر دموکراسی خواهی بود؟ چپ بود یا لیبرال؟ چیز دیگری خواست و چیز دیگری شد؟ و…
🔸بینش شریعتی آیا انقلابی بود؟ خود می گوید: « تغییر انقلابی محتوا و اصلاح فرم آن. بر همین اساس است که شریعتی برای ایجاد انقلاب در بینش ها استحمار را علت بعید عقب ماندگی می داند و نارسیسیزم مذهبی- ملی را از یک سو و الیناسیون را از سوی دیگر دو آفت بزرگ تحقق آن انقلاب بر می شمرد. مخالف خود شیفتگی و خود باختگی. ..«.. اما دريغ، که نهضت مذهبيمان به تعظيم شعائر صفوي و قاجاري گذشت، و نهضت مليمان به تبليغ شعارهاي روزمره سياسي …« اگر در آن سو، بجاي مشتي نيرومند و کوبنده بر روي خصم، مشتي نيرومند و کوبنده بر اين ديوارهاي سترک قرون وسطائي که گرداگرد عقل و دين و انديشه ما کشيده بودند، فرود ميآمد و راه براي تابش نور به خلوتگاهها و تکيهگاهها و حجرهها و حوزهها و انديشهها و احساس هاي دينيمان باز ميشد، آنگاه مذهب ما… ».(دریغ ها و آرزوها1355)
📌 برای مطالعه کامل متن به آدرس زیر و یا گزینه instant view مراجعه کنید
#یادداشت
#سوسن_شریعتی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
https://bit.ly/34Gs2LS
🖋سوسن شریعتی
🔹منبع : مجله شهروند
🔸تاریخ: بهمن ۱۳۸۶
🔸معروف است که شریعتی معلم انقلاب بود. اما ما در روزگاری به سر می بریم که با این هر دو مولفه، “معلمی و انقلاب” مشکل پیدا کرده ایم. نه معلمی چندان اعتباری دارد و نه از انقلاب- مقصود البته نفس مفهوم انقلاب – دل خوشی هست. معلمی که در بسیاری اوقات با کلیشه پروری، آگاهی های کاذب، برانگیختن شور و انهدام ِ شعور، دادن دستورالعمل هایی برای رستگاری یکی انگاشته شد(و امروز می شنویم ویوا-آکادمیا viva académia)انقلاب هم که مستعد تخریب و خشونت. انقلابیون سابق یا معتقدند که: الف-انقلاب خوب بود، اما اصلاحات بهتر است یا بر این باورند که ب- انقلاب خوب بود اما وای به حالت اگر همچنان به آن فکر کنی. پ- یا اینکه «رفته ایم این راه را نه بهرام است و نه گورش » و از همین رو عطای سیاست را به لقای آن می بخشند، چه به قصد کسب آن و چه به منظور در افتادن با آن. در نتیجه یا باید بشوی اصلاح طلب یا کارگزار سازندگی و یا فعال فرهنگی. در هر سه حال شریعتی با همان خاطره معلمی اش در انقلاب می ماند روی دستمان.
🔹آیا شریعتی معلمی بود انقلابی؟ در معلم بودنش که تردیدی نیست. در محتوای تعلیمش می شود تا اطلاع ثانوی بحث کرد. لااقل تا زمانی که مواد آموزشی او، بزنگاههای زیستی ما باشد: نسبت سنت و مدرنیته، نسبت شرق و غرب، نسبت عقل و ایمان، نسبت سنت و مذهب، ایدئولوژی و فرهنگ، اینکه پروژه اجتماعی اصلاح دینی ِ او همانی بود که بعداً نامش اسلام سیاسی شد و مبنای دین و حکومت؟ بازگشت به خویشتن او رقیب بنیادگرایی بود و یا همدست او؟ اینکه عدالت طلبی او در برابر دموکراسی خواهی بود؟ چپ بود یا لیبرال؟ چیز دیگری خواست و چیز دیگری شد؟ و…
🔸بینش شریعتی آیا انقلابی بود؟ خود می گوید: « تغییر انقلابی محتوا و اصلاح فرم آن. بر همین اساس است که شریعتی برای ایجاد انقلاب در بینش ها استحمار را علت بعید عقب ماندگی می داند و نارسیسیزم مذهبی- ملی را از یک سو و الیناسیون را از سوی دیگر دو آفت بزرگ تحقق آن انقلاب بر می شمرد. مخالف خود شیفتگی و خود باختگی. ..«.. اما دريغ، که نهضت مذهبيمان به تعظيم شعائر صفوي و قاجاري گذشت، و نهضت مليمان به تبليغ شعارهاي روزمره سياسي …« اگر در آن سو، بجاي مشتي نيرومند و کوبنده بر روي خصم، مشتي نيرومند و کوبنده بر اين ديوارهاي سترک قرون وسطائي که گرداگرد عقل و دين و انديشه ما کشيده بودند، فرود ميآمد و راه براي تابش نور به خلوتگاهها و تکيهگاهها و حجرهها و حوزهها و انديشهها و احساس هاي دينيمان باز ميشد، آنگاه مذهب ما… ».(دریغ ها و آرزوها1355)
📌 برای مطالعه کامل متن به آدرس زیر و یا گزینه instant view مراجعه کنید
#یادداشت
#سوسن_شریعتی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
https://bit.ly/34Gs2LS
Telegraph
شریعتی، معلم کدام انقلاب؟
سوسن شریعتی منبع : مجله شهروند تاریخ: بهمن ۱۳۸۶ آیا شریعتی انقلابی بود ؟ به کدام معنا انقلابی بود ؟ در روش ؟در اهداف؟ در تفکر؟ معروف است که شریعتی معلم انقلاب بود. اما ما در روزگاری به سر می بریم که با این هر دو مولفه، “معلمی و انقلاب” مشکل پیدا کرده ایم.…
Forwarded from بنياد فرهنگی دكتر علی شريعتی
🔷🔸«جایگاه شریعتی در انقلاب ایران» موضوع نشستی در بنیاد فرهنگی دکتر شریعتی در بهمن ۹۷ بوده است. در این نشست تعدادی از شخصیت های فرهنگی ، سیاسی و دانشگاهی پیرامون نسبت شریعتی و لحظات متعدد انقلاب ایران سخن گفتند. بنیاد شریعتی برش هایی از این نشست را باز نشر می کند:
🖋احسان شریعتی
🔆اصل معنای انقلاب را بنده البته بعد از این چهل سال که هیچ، تا چهل دههٔ دیگر هم قبول دارم. معنای انقلاب (و نه خود کلمه که در اصل و در قرآن بهمعنای ارتجاع است)، در یک کلمه «گسست» است و «نه» گفتن به وضع موجود و نشاندهندهٔ نارضایتی و انتظار تغییر بهسمت وضع مطلوبتر و البته معنای اینهمه این نیست که موفقیتش همیشه تضمین است (مانند بهار عرب). انقلاب ایران که علیه نظام استبدادی وابسته بهراه افتاد، در تداوم انقلابهای پیشین -مشروطه، نهضت ملی، و جنبشهای منطقهای- خط مستمر و زنجیرهوای را مییابیم، با این تفاوت که حضور یکپارچه و گسترده مردم، دیگر انقلابات را در مقایسه با این انقلاب بیشتر شبیه جنگ داخلی بوده است! مشارکت اکثریت مطلق در انقلاب به آن وجهی استثنایی داده است. واقعیت این است که جایگاه رهبری انقلاب که در آغاز تضمینی برای تودهای شدن جنبش مینمود، در خلأ نیروهای سیاسی متشکل، از رهبریت معنوی به رهبری عملی بدل میشود. نفوذ وسیع و گسترده در جامعه – متکی بر شبکه روحانیت- و تشخیص لحظهٔ تعیینکنندهٔ سرنوشتساز و بازگشتناپذیر در ۲۲ بهمن، رهبری آ…خمینی را بلامنازع ساخت. پس ازآن وارد فاز جدیدی شدیم و مواجه با توطئههای جدید، مانند نفوذ ضد-انقلاب در انقلاب (شبهه). هنگامیکه قدرتها دیدند شاه و نظام ۲۵۰۰ساله شاهی دارد قطعا برمیافتد، این سوال برایشان مطرح شد که چه نیرویی جانشین میشود. مثلا عنوان شد که بهجای سلطنت روحانیت بنشیند (خط امثال حزب بقایی و..)، از آنجا وارد پروسهٔ تجدید تولید مناسبات سابق میشویم و طبقهٔ حاکم قبلی تجدیدسازمان میکند. نقطه منفی تجربهٔ انقلاب ۵۷ سرعت تحولات یا جا-به-جایی سریع قدرت بود. ولی تجربه انقلاب از ۵۶ تا ۵۸ و حتی تا ۶۰ تجربهای مثبت و بالنده بود. بهتعبیر شریعتی بیشترین اتفاقات فرهنگی و رشد نبوغ و هنر و..، در همین سال هایی می افتد که بر دیوار استبداد شکاف میافتد: در مشروطیت، در نهضت ملی، در انقلاب؛ آزادی بیان و نشر و کنشگری و تشکلیابی.
🔆پس نفس انقلاب را مثبت مییابیم اما همراه با تجربهٔ شبههآلود گذشته و سرنوشتی نامعلوم بعدی. برای متفکری مثل شریعتی که بهدنبال انقلاب همهجانبهٔ وجودی و فکری -بعثت- بود و نه صرفا یک انقلاب سیاسی معطوف به قدرت و تغییر رژیمها و جابجایی سریع هیئتهای حاکم و دولتها طبعا نمیتوانست تحول اساسی و نهایی باشد. در این صورت میتوان تصور کرد که فاصله می گرفت و خط و مشی خاص خود را تعقیب می کرد. اما مردم در واقع بیشتر تحت تاثیر ادبیات شریعتی بودند تا اندیشهٔ او. و در همین معنا از سوی مردم لقب «معلم انقلاب» میگیرد. از همینرو بهجز لحظات آغازین انقلاب، میراث شریعتی در نظام برآمده از انقلاب بتدریج تصفیه و کنار گذاشته میشود و با برچسب هایی چون «التقاطی» یا «منهایی»(منهای روحانیت) حذف میشود و لذا، در دههٔ شصت با حذف گفتمان شریعتی روبرو میشویم.
🔆برای فهم نقش شریعتی در انقلاب ایران ما باید تجربه انقلاب را از سویی تبارشناسی و از دیگرسو دوره بندی کنیم تا خوانشی چندصدایی از آن ممکن گردد. البته ارزیابی دستآوردهای انقلاب هم –مثبت یا منفی- فقط در پرتو زمانی بلندمدت ممکن است. به یک معنا مرگ انقلاب هنوز اعلام نشده و با تفکیک دورهها تا ۲۲ بهمن و پس از آنرا میتوان جدا کرد، چون «شیفت پارادایمی» صورت گرفته است. جوانان و روشنفکران وطبقات متوسطه شهری دردوره اول نهضت نقش تعیینکننده داشتند و مخاطب اصلی و پیشقراول محسوب میشدند. این طیف خواهان دموکراسی و عدالت اجتماعی و رشد وتوسعه عمومی بودو عموما زیرتأثیر اندیشههای روشنفکران. همسویی سیاسی با «روحانیت مبارز» هم البته در نهضت عمومی پذیرفته شده بود، بیآنکه معنایش همدلی با تزهای «تئوکراتیک» باشد. در فاز بعدی اما بتدریج روحانیت سنتی هژمونی تام را بهدست گرفت (برغم ناشناخته بودن اولیه تز ولایی در اسلام فقاهتی). روشنفکران باید با تفکیک دورهها روشن کنند که مردم در آغاز چه میخواستند و چه تغییرات بعدی بهمرور زمان در این خواستهها و مطالبات و شعارها و گفتمان بهوجود آمد. روشنفکر باید خطوط و مرزها را روشن و تفکیک کند. انقلاب ایران مبتنی بر گذشتهای بوده و آیندهای دارد که بیتردید نوستالژی گذشته نخواهد بود: بهسمت یک «جمهوری» بهمعنای متعارف (دموکراسی نمایندگی معطوف به دموکراسی مشارکتی) میرویم: نه یک کلمه بیش و نه یک کلمه پس.
#انقلاب
#مردم
#شریعتی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
🖋احسان شریعتی
🔆اصل معنای انقلاب را بنده البته بعد از این چهل سال که هیچ، تا چهل دههٔ دیگر هم قبول دارم. معنای انقلاب (و نه خود کلمه که در اصل و در قرآن بهمعنای ارتجاع است)، در یک کلمه «گسست» است و «نه» گفتن به وضع موجود و نشاندهندهٔ نارضایتی و انتظار تغییر بهسمت وضع مطلوبتر و البته معنای اینهمه این نیست که موفقیتش همیشه تضمین است (مانند بهار عرب). انقلاب ایران که علیه نظام استبدادی وابسته بهراه افتاد، در تداوم انقلابهای پیشین -مشروطه، نهضت ملی، و جنبشهای منطقهای- خط مستمر و زنجیرهوای را مییابیم، با این تفاوت که حضور یکپارچه و گسترده مردم، دیگر انقلابات را در مقایسه با این انقلاب بیشتر شبیه جنگ داخلی بوده است! مشارکت اکثریت مطلق در انقلاب به آن وجهی استثنایی داده است. واقعیت این است که جایگاه رهبری انقلاب که در آغاز تضمینی برای تودهای شدن جنبش مینمود، در خلأ نیروهای سیاسی متشکل، از رهبریت معنوی به رهبری عملی بدل میشود. نفوذ وسیع و گسترده در جامعه – متکی بر شبکه روحانیت- و تشخیص لحظهٔ تعیینکنندهٔ سرنوشتساز و بازگشتناپذیر در ۲۲ بهمن، رهبری آ…خمینی را بلامنازع ساخت. پس ازآن وارد فاز جدیدی شدیم و مواجه با توطئههای جدید، مانند نفوذ ضد-انقلاب در انقلاب (شبهه). هنگامیکه قدرتها دیدند شاه و نظام ۲۵۰۰ساله شاهی دارد قطعا برمیافتد، این سوال برایشان مطرح شد که چه نیرویی جانشین میشود. مثلا عنوان شد که بهجای سلطنت روحانیت بنشیند (خط امثال حزب بقایی و..)، از آنجا وارد پروسهٔ تجدید تولید مناسبات سابق میشویم و طبقهٔ حاکم قبلی تجدیدسازمان میکند. نقطه منفی تجربهٔ انقلاب ۵۷ سرعت تحولات یا جا-به-جایی سریع قدرت بود. ولی تجربه انقلاب از ۵۶ تا ۵۸ و حتی تا ۶۰ تجربهای مثبت و بالنده بود. بهتعبیر شریعتی بیشترین اتفاقات فرهنگی و رشد نبوغ و هنر و..، در همین سال هایی می افتد که بر دیوار استبداد شکاف میافتد: در مشروطیت، در نهضت ملی، در انقلاب؛ آزادی بیان و نشر و کنشگری و تشکلیابی.
🔆پس نفس انقلاب را مثبت مییابیم اما همراه با تجربهٔ شبههآلود گذشته و سرنوشتی نامعلوم بعدی. برای متفکری مثل شریعتی که بهدنبال انقلاب همهجانبهٔ وجودی و فکری -بعثت- بود و نه صرفا یک انقلاب سیاسی معطوف به قدرت و تغییر رژیمها و جابجایی سریع هیئتهای حاکم و دولتها طبعا نمیتوانست تحول اساسی و نهایی باشد. در این صورت میتوان تصور کرد که فاصله می گرفت و خط و مشی خاص خود را تعقیب می کرد. اما مردم در واقع بیشتر تحت تاثیر ادبیات شریعتی بودند تا اندیشهٔ او. و در همین معنا از سوی مردم لقب «معلم انقلاب» میگیرد. از همینرو بهجز لحظات آغازین انقلاب، میراث شریعتی در نظام برآمده از انقلاب بتدریج تصفیه و کنار گذاشته میشود و با برچسب هایی چون «التقاطی» یا «منهایی»(منهای روحانیت) حذف میشود و لذا، در دههٔ شصت با حذف گفتمان شریعتی روبرو میشویم.
🔆برای فهم نقش شریعتی در انقلاب ایران ما باید تجربه انقلاب را از سویی تبارشناسی و از دیگرسو دوره بندی کنیم تا خوانشی چندصدایی از آن ممکن گردد. البته ارزیابی دستآوردهای انقلاب هم –مثبت یا منفی- فقط در پرتو زمانی بلندمدت ممکن است. به یک معنا مرگ انقلاب هنوز اعلام نشده و با تفکیک دورهها تا ۲۲ بهمن و پس از آنرا میتوان جدا کرد، چون «شیفت پارادایمی» صورت گرفته است. جوانان و روشنفکران وطبقات متوسطه شهری دردوره اول نهضت نقش تعیینکننده داشتند و مخاطب اصلی و پیشقراول محسوب میشدند. این طیف خواهان دموکراسی و عدالت اجتماعی و رشد وتوسعه عمومی بودو عموما زیرتأثیر اندیشههای روشنفکران. همسویی سیاسی با «روحانیت مبارز» هم البته در نهضت عمومی پذیرفته شده بود، بیآنکه معنایش همدلی با تزهای «تئوکراتیک» باشد. در فاز بعدی اما بتدریج روحانیت سنتی هژمونی تام را بهدست گرفت (برغم ناشناخته بودن اولیه تز ولایی در اسلام فقاهتی). روشنفکران باید با تفکیک دورهها روشن کنند که مردم در آغاز چه میخواستند و چه تغییرات بعدی بهمرور زمان در این خواستهها و مطالبات و شعارها و گفتمان بهوجود آمد. روشنفکر باید خطوط و مرزها را روشن و تفکیک کند. انقلاب ایران مبتنی بر گذشتهای بوده و آیندهای دارد که بیتردید نوستالژی گذشته نخواهد بود: بهسمت یک «جمهوری» بهمعنای متعارف (دموکراسی نمایندگی معطوف به دموکراسی مشارکتی) میرویم: نه یک کلمه بیش و نه یک کلمه پس.
#انقلاب
#مردم
#شریعتی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
Forwarded from بنياد فرهنگی دكتر علی شريعتی
🔷🔸«جایگاه شریعتی در انقلاب ایران» موضوع نشستی در بنیاد فرهنگی دکتر شریعتی در بهمن ۹۷ بوده است. در این نشست تعدادی از شخصیت های فرهنگی ، سیاسی و دانشگاهی پیرامون نسبت شریعتی و لحظات متعدد انقلاب ایران سخن گفتند. بنیاد شریعتی برش هایی از این نشست را باز نشر می کند:
(قسمت دوم)
🖋علی قاسمی
🔆انقلاب در برخی جوامع ناموزون اجتناب ناپذیراست. جامعه موزون جامعه ای است که میان زیر ساخت ها و روساخت های آن در حوزه های فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی توازن وجود داشته باشد؛ نیروهای مولدش با روابط تولیدش، نظام اجتماعی اش با نظام سیاسی اش..سازگار باشد. در جوامعی که این ناموزونی را بازتولید می کنند انقلاب اجتناب ناپذیر است و در آستانه بحران قرار می گیرند. ایران از زمان مشروطیت و به دنبالش با کودتای بیست و هشت مرداد دستخوش بحران مشروعیت و در پی اش با اصلاحات ارضی دستخوش تغییرات ساختاری در نظام اقتصادی، سیاسی و دگرگونی در بافت طبقاتی جامعه شد و نظام را وارد بحران کرد. بعد از دهه چهل و به خصوص از سال 1352 رشد طبقه متوسط شهر نشین و درآمدهای نفتی که با خود حجم زیادی ازسرمایه را وارد جامعه کرد این بحران را به نقطه جوش رساند و بی تردید انقلاب را اجتناب ناپذیرساخت. من معتقدم مبنا درون است و آنچه موجب تحول در ساختار می شود، قبل از هر چیز بیماری ساختار است. ساختار تاریخی بیمار هنگامی که با بیماری های ادواری ترکیب می شود ناگهانی سر می زند که نامش انقلاب است.
🔆جایگاه شریعتی در انقلاب: از دهه چهل جریانات با مشی حزبی، مشی چریکی، مشی سیاسی و مشی فرهنگی وارد فضای ایران می شوند و هر کدام جایی را اشغال می کنند. اینکه می گویند انقلاب زاییده مثلث «خشم»(خمینی-شریعتی-مجاهدین) بود به نظر من کلی گویی است. باید از طول و عرض تاثیر گفتاری این سه گانه ای که آیت الله بهشتی به کار برده سخن گفت و به کلی گویی بسنده نکرد؛ نقش رهبری استراتژیک، فکری و تاکتیکی هر یک توضیح لازم دارد. گفتن «خشم» چیزی را روشن نمی کند و باید سهم هر کدام را توضیح داد.( و البته کار ساده ای هم نیست به دلیل کمبود اطلاعات میدانی دقیق و…)تردیدی نیست که گفتار شریعتی گفتاری است انقلابی و دعوتی به رهایی؛ به شدن و نه بودن اما خودش نسبت به این تحول دستخوش نوعی دوگانگی است: از یک سو نفی می کند و دعوت می کند به تغییر و از سوی دیگر می خواهد ترمز کند؛ از یک سو لوتر می خواهد باشد و از سوی دیگر روسو. او یک نقش مضاعف دوگانه دارد. او خواهان انقلاباتی است که باید بر روی پاهایش راه رود و از همین رو از انقلاب آگاهی بخش سخن می گوید(قبل از یک انقلاب رهایی بخش) از انقلابی تمام عیار؛ انقلابی ناب و با خاستگاهی بی خدشه [ فعلا به این کار نداریم که چنین تقدم و تآخری ممکن است یا خیر؟] اما از سیاهگل به بعد تحت تاثیر چگالی گفتمان چریکی قرار می گیرد. از دوره سیاهگل زبان او رادیکال می شود. از سال 49 تا زمان دستگیری در سال 1352، در آثار شریعتی همین رادیکالیزه شدن را می بینیم: متد هندسی( در مقایسه با «روش شناخت اسلام»)، چه باید کرد؟ از کجا آغاز کنیم؟ عمدتا دغدغه اصلی کادر سازی است و طراحی جنسی از آگاهی ایدئولوژیک که به کار سوژه فعال سیاسی می اید. در کتاب «شیعه یک حزب تمام»، حتی رویکرد حزبی دارد؛ سازماندهی کردن نیروهایی که وارد تاریخ می شوند. درهمین اثر است که از استراتژی های سیاسی ائمه سخن می گوید و حتی برای دعای امام سجاد شأن استراتژیک قائل می شود و از آن دعوتی می سازد برای رهایی. معنای رویکرد استراتژیک معلوم است: بسیج نیرو، تکان دادن قدرت مسلط، داشتن تکیه گاه اجتماعی، حل عمده ترین تضاد بر اساس عمده ترین نیرو و غیره. اما واقعیت این است که شریعتی، علی رغم ماهیت اندیشه اش خود استراتژی نداشت. از همین رو باید بین ماهیت اندیشه او و کارکردش تفاوت قائل شد. درست است که نقدهای جدی ای دارد به نهادهایی چون روحانیت و استحمار و…. اما نفس مخالفت با امری معنایش این نیست که از لحاظ کارکردی هم می تواند مانع شود. متأسفانه همین اتفاق برای اندیشه شریعتی افتاده است و از لحاظ کارکرد و درتعادل قدرت توانسته است به پروژه های دیگر سودرسان باشد و حتی در دام استراتژیهای رقیب قرار بگیرد. زمانی اندیشه ضد استحماری می تواند کاربرداستراتژیک داشته باشد که اول پایگاههای و پیوندگاههایش روشن باشد. در گفتار شریعتی این موقعیت را نمی بینیم . در بعد کلان ضد استحمار است اما در عرصه استراتژیک نتوانسته در صحنه نیروها را سمت و سو دهد. علت پراکندگی موقعیت طرفداران شریعتی پس از انقلاب همین است.
#مردم
#انقلاب
#شریعتی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
📌ادامه متن در لینک زیر
https://bit.ly/34HUzAO
🆔 @Shariati_SCF
(قسمت دوم)
🖋علی قاسمی
🔆انقلاب در برخی جوامع ناموزون اجتناب ناپذیراست. جامعه موزون جامعه ای است که میان زیر ساخت ها و روساخت های آن در حوزه های فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی توازن وجود داشته باشد؛ نیروهای مولدش با روابط تولیدش، نظام اجتماعی اش با نظام سیاسی اش..سازگار باشد. در جوامعی که این ناموزونی را بازتولید می کنند انقلاب اجتناب ناپذیر است و در آستانه بحران قرار می گیرند. ایران از زمان مشروطیت و به دنبالش با کودتای بیست و هشت مرداد دستخوش بحران مشروعیت و در پی اش با اصلاحات ارضی دستخوش تغییرات ساختاری در نظام اقتصادی، سیاسی و دگرگونی در بافت طبقاتی جامعه شد و نظام را وارد بحران کرد. بعد از دهه چهل و به خصوص از سال 1352 رشد طبقه متوسط شهر نشین و درآمدهای نفتی که با خود حجم زیادی ازسرمایه را وارد جامعه کرد این بحران را به نقطه جوش رساند و بی تردید انقلاب را اجتناب ناپذیرساخت. من معتقدم مبنا درون است و آنچه موجب تحول در ساختار می شود، قبل از هر چیز بیماری ساختار است. ساختار تاریخی بیمار هنگامی که با بیماری های ادواری ترکیب می شود ناگهانی سر می زند که نامش انقلاب است.
🔆جایگاه شریعتی در انقلاب: از دهه چهل جریانات با مشی حزبی، مشی چریکی، مشی سیاسی و مشی فرهنگی وارد فضای ایران می شوند و هر کدام جایی را اشغال می کنند. اینکه می گویند انقلاب زاییده مثلث «خشم»(خمینی-شریعتی-مجاهدین) بود به نظر من کلی گویی است. باید از طول و عرض تاثیر گفتاری این سه گانه ای که آیت الله بهشتی به کار برده سخن گفت و به کلی گویی بسنده نکرد؛ نقش رهبری استراتژیک، فکری و تاکتیکی هر یک توضیح لازم دارد. گفتن «خشم» چیزی را روشن نمی کند و باید سهم هر کدام را توضیح داد.( و البته کار ساده ای هم نیست به دلیل کمبود اطلاعات میدانی دقیق و…)تردیدی نیست که گفتار شریعتی گفتاری است انقلابی و دعوتی به رهایی؛ به شدن و نه بودن اما خودش نسبت به این تحول دستخوش نوعی دوگانگی است: از یک سو نفی می کند و دعوت می کند به تغییر و از سوی دیگر می خواهد ترمز کند؛ از یک سو لوتر می خواهد باشد و از سوی دیگر روسو. او یک نقش مضاعف دوگانه دارد. او خواهان انقلاباتی است که باید بر روی پاهایش راه رود و از همین رو از انقلاب آگاهی بخش سخن می گوید(قبل از یک انقلاب رهایی بخش) از انقلابی تمام عیار؛ انقلابی ناب و با خاستگاهی بی خدشه [ فعلا به این کار نداریم که چنین تقدم و تآخری ممکن است یا خیر؟] اما از سیاهگل به بعد تحت تاثیر چگالی گفتمان چریکی قرار می گیرد. از دوره سیاهگل زبان او رادیکال می شود. از سال 49 تا زمان دستگیری در سال 1352، در آثار شریعتی همین رادیکالیزه شدن را می بینیم: متد هندسی( در مقایسه با «روش شناخت اسلام»)، چه باید کرد؟ از کجا آغاز کنیم؟ عمدتا دغدغه اصلی کادر سازی است و طراحی جنسی از آگاهی ایدئولوژیک که به کار سوژه فعال سیاسی می اید. در کتاب «شیعه یک حزب تمام»، حتی رویکرد حزبی دارد؛ سازماندهی کردن نیروهایی که وارد تاریخ می شوند. درهمین اثر است که از استراتژی های سیاسی ائمه سخن می گوید و حتی برای دعای امام سجاد شأن استراتژیک قائل می شود و از آن دعوتی می سازد برای رهایی. معنای رویکرد استراتژیک معلوم است: بسیج نیرو، تکان دادن قدرت مسلط، داشتن تکیه گاه اجتماعی، حل عمده ترین تضاد بر اساس عمده ترین نیرو و غیره. اما واقعیت این است که شریعتی، علی رغم ماهیت اندیشه اش خود استراتژی نداشت. از همین رو باید بین ماهیت اندیشه او و کارکردش تفاوت قائل شد. درست است که نقدهای جدی ای دارد به نهادهایی چون روحانیت و استحمار و…. اما نفس مخالفت با امری معنایش این نیست که از لحاظ کارکردی هم می تواند مانع شود. متأسفانه همین اتفاق برای اندیشه شریعتی افتاده است و از لحاظ کارکرد و درتعادل قدرت توانسته است به پروژه های دیگر سودرسان باشد و حتی در دام استراتژیهای رقیب قرار بگیرد. زمانی اندیشه ضد استحماری می تواند کاربرداستراتژیک داشته باشد که اول پایگاههای و پیوندگاههایش روشن باشد. در گفتار شریعتی این موقعیت را نمی بینیم . در بعد کلان ضد استحمار است اما در عرصه استراتژیک نتوانسته در صحنه نیروها را سمت و سو دهد. علت پراکندگی موقعیت طرفداران شریعتی پس از انقلاب همین است.
#مردم
#انقلاب
#شریعتی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
📌ادامه متن در لینک زیر
https://bit.ly/34HUzAO
🆔 @Shariati_SCF
Telegraph
نشست جایگاه شریعتی در انقلاب ایران
«جایگاه شریعتی در انقلاب ایران» موضوع نشستی در بنیاد فرهنگی دکتر شریعتی در بهمن ۹۷ بوده است. در این نشست تعدادی از شخصیت های فرهنگی ، سیاسی و دانشگاهی پیرامون نسبت شریعتی و لحظات متعدد انقلاب ایران سخن گفتند. بنیاد شریعتی برش هایی از این نشست را باز نشر می…