اكنون، ما و شريعتی
1.41K subscribers
1.31K photos
197 videos
86 files
1.4K links
چشم‌اندازِ نوشريعتی
Download Telegram
🔷🗒اسطوره حسین در میانه دو ادعا:حافظه یا تاریخ

🖋سوسن شریعتی

🔆مشکل ما از یک سو دینداری ای است که مدام خود را بر محور مرگ، رنج و گذشته تعریف می کند و از حافظه هویت ساخته است و از سوی دیگر قدرتی که خود را متولی مظلومیت معرفی می کند. هم مومن و هم سیاستمدار مشروعیتشان را از خاطره یک رنج می گیرند و مظلومیتی که شده است ابزار بسیج ، کسب قدرت و هویتی که گاه مغرور است به جسارت حسین و گاه گریان بر مظلومیت یک قربانی: هم این و آنی که یا می میرد یا می میراند.

🔆واقعیت این است که نه حافظه کاملا وفادار است و نه تاریخ کاملا بی جانب. حافظه آنچه را به یاد می آورد همیشه بخشی از حقیقت است و معمولا دست خورده و گزیش شده و تغییر ماهیت داده و به یمن فراموش کردن بخش دیگر واقعیت ممکن می گردد. تاریخ نیز همواره تفسیری است از امر گذشته و هر تفسیری تفسیری است معاصر. هم گذشته ای که فراخوانده می شود گزینشی است و هم هویتی که بر آن اساس ساخته می شود سیال است و هر بار جوری تعریف می شود. این است که حسینی که حافظه های سیال مومنین به یاد می آورند هر بار به شکلی است و تفاسیر تاریخی ای که قیام امام حسین در پی داشته است هر بار معاصر. اقلیت قربانی جوری به یاد می آورد و جوری تفسیر می کند و اکثریت سیاسی به گونه ای مدیریت و بسیج می کند. حسین من، حسین ما و حسین آن ها: کدام حسین؟


#اسطوره_حسین
#حافظه_تاریخ
#مقاله
#سوسن_شریعتی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی

🆔 @Shariati_SCF


📌برای مطالعه کامل مقاله فوق به آدرس زیر و یا گزینه instant view مراجعه کنید.



https://telegra.ph/اسطوره-حسین-در-میانه-دو-ادعاحافظه-یا-تاریخ-09-09
🔷🗒عاشورای دیروز؛عاشورای امروز

🎙سارا شریعتی

📌بخشی از سخنرانی سارا شریعتی در مراسم عاشورا در سال ۱۳۹۵

🔆چرا در عاشورای امروز ، زینب به عنوان پیام اور انقلاب غایب است؟ زینب کجاست چه کسی پیام را منتقل می کند؟
از دوره ی روشنفکر متعهد عبور کرده ایم.از دوره ای که اثار شاخص در زمینه ی عاشورا، چرا حسین قیام کرد استاد شریعتی بود، شهید جاوید صالح نجف ابادی، شهادت و پس از شهادت شریعتی... در حوزه ی دین اغلب تحلیل ها، غیر سیاسی و غیر اجتماعی شده اند. روشنفکران دینی تحلیل های عارفانه و معنوی ارائه می دهند. عاشورا دیگر پیام سیاسی و اجتماعی ندارد. ایام عاشورایی به یک نمایش بزرگ ملی بدل شده است و ، زینب، پیام آور عاشورا در این نمایش غایب است. خون هست اما پیام نیست.
#مقاله
#سارا_شریعتی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی

🆔 @Shariati_SCF

📌برای مطالعه کامل مقاله به آدرس زیر و یا گزینه instant view مراجعه کنید


https://telegra.ph/عاشورای-دیروزعاشورای-امروز-09-11
🔷🔸امیدها و ناامیدی‌هایِ انسان ِعاصیِ ایران امروز

🖋نرگس سوری

🔹در سال‌های اخیر شاهد سربرآوردن چهره‌ی "انسانِ عاصی" در جامعه‌ی ایران هستیم. انسانی که به تعبیر آلبر کامو در برابر "آنچه که هست"، نه می‌گوید؛ چهره‌ای که علی‌رغم سرکوب در اعتراضات فراگیر 96 بار دیگر بدون وهمی از زندان و مرگ در اعتراض‌های 98 به خیابان آمد و کشته شد. زیرا عصیانگر ترجیح می‌دهد ایستاده بمیرد تا اینکه زانوزده زندگی کند. این اعتراض‌ها که بعدها "جنبش‌های بی‌رأس" خوانده شدند اگرچه در آغاز واکنشی به بحران‌های اقتصادی بودند اما در وهله بعد متوجه ساختار سیاسی شدند؛ آنها همزمان در برابر واقعیت اقتصادی و سیاسی که زیست روزمره آنها را مختل ساخته بود، سر به شورش برداشتند. این عصیان در واقع واکنش به وضعیتی بود که در پایمال کردن حق و حتی فراتر از این هستی انسان ایرانی زیاده‌روی کرده بود تا آنجا که او را در جایگاه انتخاب بین هیچ یا همه چیز قرار داده بود. این البته مشخصه‌ی شورش فرودستان و حاشیه‌نشینانی بود که به دلیل غیبت میانجی‌های اجتماعی کارآمد، ناگزیر بدون هیچ واسطه‌ای مداخله‌ی مستقیم برای ایجاد تغییر در وضعیت موجود را انتخاب کردند. 

🔸این انسان عاصی در موقعیتِ پارادوکسیکالِ امید و ناامیدی قرار دارد: از یک سو از "آنچه هست"، ناامید است زیرا واقعیت موجود با نابرابری‌ها و بی‌عدالتی‌های عمیق و بنیادین‌اش جز در جهت تباهی او حرکت نکرده است. از سوی دیگر عصیان او نشان می‌دهد که به تغییر آنچه هست در راستای "آنچه باید باشد"، امیدوار است؛ در غیر این صورت عصیان و اعتراض معنایی نداشت. اما بر اساس تحلیل شعارهای اعترضات 96 و 98 می‌توان گفت "آنچه باید باشد" این فرودستان عاصی بیشتر وجهی سلبی دارد تا ایجابی و از این جهت بیشتر نوعی "آنچه نباید باشد" است. جنبش بی‌رأس‌ها، آترناتیو ایجابی برای وضعیتی که در برابر آن عصیان می‌کند، ندارد. همین امر سبب می‌شود که آنها صرفاً به نیروهای نافی وضعیت موجود تبدیل شوند که گاه این خصلت خود را در تخریب و ویرانی "آنچه هست" نمایش می‌دهد؛ یعنی تخریب آنچه که تصور می‌شود به ساختاری تعلق دارد که زندگی آنها را به بن‌بست کشانده است. از این جهت جنبش بی‌رأس‌ها اگرچه به امید تغییر برمی‌خیزد اما به نحو بالقوه‌ای جنبشی ناامید است زیرا در شرایط نبود آلترناتیو ایجابی، نیروهای مدنیِ رها شده قادر نخواهند بود حیات سیاسی-اجتماعی نوینی را ایجاد کنند. در نتیجه جنبشِ بی‌رأس‌ها به اعتراضی بی‌فراجام بدل می‌شود که در وضعیت انسداد سیاسی، در دام سرکوب و زوال می‌افتد. حاصل این شرایط جز ناامیدی مضاعف انسان عاصی و رادیکالیزه شدن اعترض‌ها نیست؛ اعتراض‌هایی که تنها خشونت رادیکال را راه‌حل برون‌رفت از بحران‌ها قلمداد خواهند کرد که می‌تواند جامعه را تا مرز فروپاشی اجتماعی برکشاند. جامعه‌ای که مدام جنبشی باشد و فاصله اعتراض‌هایش کمتر و کمتر شود در بلندمدت فرسوده خواهد شد مگر اینکه جنبش اعتراضی تمهیداتی برای به ثمر رسیدن مطالبات‌اش بیندیشد. انسان عاصی امروز تنها در صورتی می‌تواند از چرخه‌ی اعتراض-سرکوب، رهایی یابد که عصیان‌گر در معنای آلبر کامویی آن باشد یعنی موجود آگاهی که در پیوند با "دیگری" برای مطالبه حقوق خویش اعتراض می‌کند. این امر الزاماتی دارد که یکی از آنها شناخت مکانیسم‌های تولید و بازتولید انسان عاصی است.

#امید
#انسان_عاصی
#اختصاصی
#مقاله
#نرگس_سوری
#اکنون_ما_شریعتی

🆔 @Shariati40

📌 📎 برای مطالعه به آدرس زیر و یا گزینه instant view مراجعه کنید.



https://gourl.page.link/mWnW
🔷🔸در ضرورتِ «روشنگریِ دین‌پیرا»

🖋احسان شریعتی

📌مقاله منتشر شده در مجله ایران فردا که بخش هایی از آن به شرح زیر می باشد:

🔸ضرورت‌های تاریخی و منطقیِ جنبشِ فکری‌ای را که می‌بایست با توجه به کارکردش در فرهنگ و جامعه، بیشتر «روشنفکری دین‌پیرا» خواند (تا «دینی»)، کدام اند؟

🔹 «ضرورت» یعنی آنچه که نمی‌تواند نباشد، ممکن نیست نباشد، محتمل و متناقض نیست، مانند علّت یا دلیلِ وجودی یک چیزِ موجود؛ خواه چونان ضرورتِ منطقی در قیاس و نسبت میانِ‌ قضایا، و خواه همچون نسبتِ میان اهداف و وسایلِ نیلِ به آن‌ها. ضرورتِ تاریخی، برخاسته از متنِ هستی و ادوارِ زمانی است و نه محصولِ ذهنِ متفکران و اراده‌ی روشنفکران؛ و بل‌که عکسِ آن صادق است: نفسِ پیدایش پدیده، پروژه، و گرایشِ «روشنفکریِ دین‌پیرا» نشانگرِ ضرورت یک دوران و مرحله‌ای از زندگی ومرگِ یک دین یا ایدئولوژی است. به‌عبارت دیگر، رُشد و زوال، تصلّب و پویشِ تمدن‌ها و فرهنگ‌ها، ادیان و ایدئولوژی‌ها در تاریخ، خود را به‌شکل ضرورت یک دوران و یک رُخدادِ بزرگ، اعم از اصلاح یا انقلاب، پیوستگی یا «گسستِ معرفت‌شناختی» نشان می‌دهد؛ و به‌تعبیرِ هگلی: «تاریخِ جهان‌شمول نوعی پیشرفت در آگاهی از آزادی است؛ این پیشرفت را می‌بایست در آنچه از آن یک «ضرورت» می‌سازد، بازشنایم» ؛

🔸 علل و عوامل مادی و معنوی که ضرورتِ تحولات دورانی و تاریخی را می‌سازند درهم تنیده عمل می‌کنند. برای نمونه، وقوع بیماری همه‌گیر طاعون سیاه در قرن ۱۴ اروپا (مشابه بحران کنونی کرونا)، را از موجبات برآمدن رنسانس و رفرماسیون می‌دانند:
آشکارشدنِ ورشکستگی ساختاری و نحوه‌ی مدیریت این بحران، از عجز در توجیه کلامی این شرّ گرفته تا پیآمدهای اجتماعی که موجب مهاجرت به شهرها و رشد بورژوازی شد، و..، در تحول بزرگ فکری دوره‌ی بعد که موجب نوعی بازگشت به خویش و بازخوانی متون کلاسیک و برگرداندن متون مقدس در دوران اومانیسم شد و نوزایی سنت ملی و ازسرگیری تجربه نبوی و ترجمه و تفسیر و تأویل دوبارهی منابع دینی و..، ابعاد چندگانه‌ی «ضرورت»های چندساحتی تاریخی را نشان میدهد. مجموعه‌ی بحران‌های حیاتی‌ای که در سرمشق‌های فکری و صورت‌بندی معرفتی موجود و مسلط هر دوره خلل ایجاد می‌کند، در آشکارسازی ضرورت «اجتهاد» مؤثر اند و سازنده‌ی زمینه ذهنی احساس نیاز به رهایی و طرح مقتضیات اصلاح دینی توسط روشنفکرانِ پیرایش‌گر ؛

🔹 نقد یا سنجش دین به‌تعبیرِ مارکس، «پیش‌شرط هر نقدی» است و بر نقد سیاست و اقتصاد تقدم دارد. زیرا دین قلب هر فرهنگ و بازبه‌قول هگل دین همان «جایی است که در آن یک ملت تعریف خود از آنچه حقیقت می‌داند راعرضه می‌دارد.» در یک دوره‌ی بحرانی از تاریخِ یک دین، سنجش و پیرایشِ آن برای تطبیق با مرحله یا دوره‌ی جدید پیش‌نیازی حیاتی و شرطِ بقای آن فرهنگ، دین، یا عقیده می‌شود؛ و حتی اگر، برای نمونه به باورِ پراگماتیست‌ها، خود فرهنگ عاملِ سازنده‌ی اصلی و مستقیم نباشد، تغییروتحول‌خواهیِ فرهنگی نماد یا عارضه‌ی نشانگر ضرورت اجتماعی در یک دوره‌ است. و برای نمونه، در برابر حاکمیت دینی و همزمان با برآمدن «بنیادگرایی اسلامیستی» رسالت و مسئولیتِ بدیل‌سازی توسط روشنفکران مسلمان ایرانی صدچندان می‌شود ؛

🔸 پیش از ورود تجدد و مکاتب جدید مغرب‌زمین به شرق و به جنوب، اسلام در تاریخ ایران و سرزمین‌های مسلمان حیات فرهنگی زنده و پویایی داشته و در هر دوره و بحران، بحث «احیاء و تجددِ» دینی پیش می‌آمده، حضور و نقش‌آفرینیِ جنبش‌های ملی (شعوبی) و منطقه‌ای (از سامانیان تا سربداران و تا صفویه)، انشعاباتِ مذهبی، و تلاطمِ معنوی، فلسفی، فکری (تصوف، اشراق، تأله، شیخیه، بابیه، و..)، گواهِ زنده بودن چراغِ اندیشه و چالش‌های فکری نیرومند است. با ورود تجدد و نهادهایش و ایدئولوژی‌های مُدرن به این سرزمین‌ها، تعارض و تعامل فکری با «دیگری»، بیش از پیش و صد چندان فعال می‌شود و با تأثیرپذیری از روش‌های شناختِ علمی-تجربی و فن‌آورانه، مسئله‌ی قیاس و تطبیق با شرایط نوین بدل به ضرورتی با کیفیتی دیگر و برتر می‌شود ؛

🔹از این‌رو، حتی در صورت افولِ جاذبه‌ی ایدئولوژی‌ها، روشنگری دین‌پیرا به معارضه‌جویی خود ادامه می‌دهد. و خلاصه، در شرایطی که با تضعیف حضور و پویش سایر ایدئولوژی‌ها و گرایش‌های عمده فلسفی (مانند مارکسیسم در گذشته و نئولیبرالیسم و پست‌مدرنیسم در حال‌حاضر که البته به چالش گرفته شده‌اند)، نواندیشی ملی‌ومذهبی همچنان در صحنه مانده و از زمان انقلاب تا کنون در اکثر ماجراهای فکری-سیاسی جامعه درگیر و مطرح بوده است؛



🖇لینک کامل مقاله در وبسایت احسان شریعتی 👇


http://ehsanshariati.org/PostView?Action=Post&ID=37



#مقاله
#مجله_ایران_فردا
#روشنفکری
#ملی_مذهبی
@Dr_ehsanshariati
🔷🗒اسطوره حسین در میانه دو ادعا:حافظه یا تاریخ

🖋سوسن شریعتی

🔆مشکل ما از یک سو دینداری ای است که مدام خود را بر محور مرگ، رنج و گذشته تعریف می کند و از حافظه هویت ساخته است و از سوی دیگر قدرتی که خود را متولی مظلومیت معرفی می کند. هم مومن و هم سیاستمدار مشروعیتشان را از خاطره یک رنج می گیرند و مظلومیتی که شده است ابزار بسیج ، کسب قدرت و هویتی که گاه مغرور است به جسارت حسین و گاه گریان بر مظلومیت یک قربانی: هم این و آنی که یا می میرد یا می میراند.

🔆واقعیت این است که نه حافظه کاملا وفادار است و نه تاریخ کاملا بی جانب. حافظه آنچه را به یاد می آورد همیشه بخشی از حقیقت است و معمولا دست خورده و گزیش شده و تغییر ماهیت داده و به یمن فراموش کردن بخش دیگر واقعیت ممکن می گردد. تاریخ نیز همواره تفسیری است از امر گذشته و هر تفسیری تفسیری است معاصر. هم گذشته ای که فراخوانده می شود گزینشی است و هم هویتی که بر آن اساس ساخته می شود سیال است و هر بار جوری تعریف می شود. این است که حسینی که حافظه های سیال مومنین به یاد می آورند هر بار به شکلی است و تفاسیر تاریخی ای که قیام امام حسین در پی داشته است هر بار معاصر. اقلیت قربانی جوری به یاد می آورد و جوری تفسیر می کند و اکثریت سیاسی به گونه ای مدیریت و بسیج می کند. حسین من، حسین ما و حسین آن ها: کدام حسین؟


#اسطوره_حسین
#حافظه_تاریخ
#مقاله
#سوسن_شریعتی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی

🆔 @Shariati_SCF


📌برای مطالعه کامل مقاله فوق به آدرس زیر و یا گزینه instant view مراجعه کنید.



https://telegra.ph/اسطوره-حسین-در-میانه-دو-ادعاحافظه-یا-تاریخ-09-09
🔷🔆«اندیشه انتقادی»، «پیامبری ناتمام» و …

🖋مجید شریف

📌منبع: برگرفته از پیشگفتار کتاب «سیری در قلمرو درون» (چاپ سوئد)

🔹تاریخ: ۱۳۷۰

📌 بخش هایی از مقاله به شرح زیر است:

🔆با شناخت مطلوبی از محتوا و جهت اندیشه و حرکت شریعتی، می توان قانع شد که ضرورت ادامه تکاملی راه شریعتی همچنان وجود دارد به خصوص که پیش بینی ها و آینده نگری ها ی شریعتی، او را نه تنها  در زمان خویش که در آینده نیز جای می دهد. به طور مشخص تر:

🔆-شریعتی بیش از هر کس دیگری در جامعه ما در پی گسترش و تعمیم و تعمیق اندیشه انتقادی بود و این اندیشه را در مقدسات سنتی و مدرن به کار می بست.
🔆-شریعتی به طور همزمان، منادی خردگرایی و معنویت گرایی، پیوند و هماهنگی عقل و عشق بود.

🔆-شریعتی، آدمی را از بردگی اقتصادی، سیاسی و فکری، در قبال هر قدرت، مرجع و مقتدایی باز می داشت.

🔆شریعتی، ما را از خودباختگی در برابر غرب و نیز در برابر سنت و گذشته برحذر می داشت و به خوداندیشی و بازاندیشی و آفرینش فرا می خواند .

🔆-شریعتی ناهمواری ها و ناهنجاری های نظام های به اصطلاح سوسیالیستی را با ژرف نگری و همه جانبه نگری گوشزد  نمود و علل  و مبانی عقیدتی –فلسفی و انسان شناختی آنها را روشن ساخت و پس از شکست نهایی، این گونه نظام ها را تبیین و پیش بینی نمود.

🔆-شریعتی به درستی فاجعه بهره برداری از مذهب و عقیده در خدمت سیاست و قدرت را بر ملا ساخت و هشدار داد.

🔆-شریعتی ضرورت جنبش و تحول فکری  و فرهنگی را به عنوان هم پیش شرط  و هم ملازم  هر تحول و انقلاب اجتماعی –سیاسی در عمل نشان داد و پیش برد.

🔆و سرانجام شریعتی پیام آوری بزرگ بود که هر چند پیامبری اش ناتمام ماند اما زمینه ها و بستر مناسب ادامه آن را با طرح عرفان-برابری-آزادی، خودسازی انقلابی و…برای آیندگان فراهم نمود.

🔆باشد که عناصر یا یاد پویای اندیشه و حرکت او تداوم یابد، صیقل بخورد و تکمیل گردد و به جنبش اجتماعی راه برد.


#مقاله
#اندیشه_انتقادی
#پیامبری_ناتمام
#مجید_شریف
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی

🆔 @Shariati_SCF


📌 متن کامل مقاله فوق در لینک زیر

http://drshariati.org/?p=25923
🔷🔆بنیاد شریعتی بر آن است تا در ادامه‌ی سمینار سال جاری (در زمانه عسرت زیستی)، تعدادی از مقالات و گفت‌وگوهایی که در ۱۰ سال اخیر در سایت بنیاد منتشر شده و به نحوی با موضوع آن مرتبط است در فضای مجازی با مخاطبان به اشتراک بگذارد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

🔷🔸شریعتی و مارکس

🖋آصف بیات   

🔆منبع: دوماهنامه اندیشه پویا   
   
📌تاریخ: اردیبهشت و خرداد ۱۳۹۱
 
🔆بسیاری علی شریعتی را «ایدئولوگ» یا «معمار» انقلاب ۱۹۷۹ ایران توصیف کرده‌اند.۱ او، هم روشنفکر خوانده شده ـ روشنفکری که از منظر اسلام رادیکال، مارکسیسم و دیگر «سفسطه‌های غربی»۲ را تند و تیز نقد کرده ـ و هم نویسنده مسلمان اصلاح‌طلبی که همزمان «تحت تاثیر نظریات اجتماعی مارکسیستی» بوده است. ۳
بر سر نقش شریعتی در دگرگون کردن و پالودن دیدگاه ایدئولوژیک میلیون‌ها جوان باسواد ایرانی کمتر اختلافی هست. شریعتی برای مخاطبانش ابزار ایدئولوژیک سفت و سخت و نامنعطفی مهیا می‌کند. از طریق بازتفسیر اسلام به میانجی مفاهیم علمی برگرفته از علوم اجتماعی مدرن، تفسیری که روحانیان سنتی مسلمان صورت‌بندی‌اش نکرده بودند.

🔆آن زمان در اواخر دهه ۷۰ میلادی که دانشجویان دانشگاه‌های تهران درگیر مباحثات اسلامی‌ها و چپ‌ها علیه همدیگر بودند، من می‌دیدم «دانشجویان مسلمان»، چه‌طور برای به کرسی نشاندن بحث‌های آتشین‌نشان کمابیش به تمامی به آموزه‌های «معلم» تکیه می‌کنند. آن‌زمان هر اردوگاه ایدئولوژیکی سازمان خودش را داشت، جلساتش را، جمع مطالعاتی‌اش، کتابخانه‌اش را، کوهنوردی‌هایش را، نشانه‌هایش را در پوشش، و از همه مهم‌تر گفتمانی متمایز. هر دوی این گروه‌ها در این فعالیت‌ها مشتاقانه و حریصانه با هم در رقابت بودند. با این‌حال بعضی وقت‌ها در مواردی خاص مجبور بودند به دلایل تاکتیکی با همدیگر متحد شوند، مثلا در برنامه‌ریزی برای اعتصاب‌ها، اعلامیه‌نویسی و فعالیت‌های حساسی مشابه این‌ها. هر دو گروه هم قهرمان‌هایی داشتند، ما قهرمان‌های خودمان را داشتیم و آن‌ها قهرمان‌های خودشان را. آدم‌های مورد ستایش ما در دنیا شناخته شده بودند. مارکس، لنین، استالین، کاسترو، فانون، چه‌گوارا، مائو و آدم‌های مشابه این‌ها. قهرمان‌های آن‌ها هم به‌اندازه قهرمان‌های ما ـ اگر نگوییم بیشتر ـ جورواجور و متفاوت از همدیگر بودند. طیفی از جمال‌الدین افغانی، اقبال لاهوری و امام موسی صدر گرفته تا میرزا کوچک جنگلی، برادران رضایی و … . با این‌حال اما شریعتی بزرگ‌ترین قهرمان‌شان بود.

📌ادامه مقاله در لینک وبسایت بنیاد فرهنگی دکتر علی شریعتی

http://drshariati.org/?p=19067
#شریعتی
#مارکس
#مقاله
#عدالت_اجتماعی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی

🆔 @Shariati_SCF
🔷💢چرادر ایران امروز تشکل های مدنی تحدید
ویا لغو مجوز می شوند؟

🖋سیامک زند رضوی

🔹از منظر جامعه شناسی مردم مدار  که یکی از عرصه های جامعه شناسی  در کنار عرصه  های جامعه شناسی حرفه ای، سیاست گذار وانتقادی است .در ایران امروز، جامعه مدنی  با دو چالش اساسی مواجه است.

🔸چالش اول حاکمیت است.  مجموعه ساختار  قوای سه گانه و بخش های  بالا دستی یا موازی ، که  در ایران قسمت  های کلیدی آن اساسا غیر پاسخگو هستند و اجزاء آن  درطول چهل سال طوری طراحی وتکمیل شده ا ند که ساختارهای به درجه ای  انتخابی  آن  هم عملا ناکارآمد شده اند. درچنین  وضعیتی  است که جرم انگاری فعالیت های مدنی  پرسشگرانه، قابل فهم می شود و دستگاه های امنیتی چندگانه هم تلاش می کنند که  فعالیت های  جامعه مدنی در همه اشکال آن محدودتر و صدایش ضعیف تر شود .
 درچنین شرایطی، حتی پدیده هایی را که در میثاق های بین المللی و امضاء شده توسط دولت از اجزاء حقوق شهروندی شناخنه می شود مجرمانه تعریف می شود. از جمله استفاده از آزادی بیان که آن را با تبصره های گوناگون  تحدید وبا تفسیر قاضی  مجرمانه  تلقی می شود، در نتیجه فعالیت اجتماعی  در فضای عمومی از منظر شهروندان پرهزینه تلقی می شود.والدین فرزندان خودرا از ورود به عرصه عمومی واتجام فعالیت های داوطلبانه ومدنی منع می کنند.

 🔹چالش دیگری که  امروزه جامعه مدنی با آن روبرو است، سلطه بازار است که از نوع نیولیبرالیستی  آن است.در این نوع اقتصادبازار ،  ازیک طرف حاکمیت ، محدودیت ها راازپیش پای صاحبان سرمایه(دولتی،خصولتی وخصوصی) ،به اسم " کار آفرینی" برمی دارد.یعتی  قوانین  ناظر بر حفظ حقوق نیروی کار را  لغو ویا در عمل معلق می کند.و ازطرف دیگر دولت  به اسم واقعی کردن قیمت ها ،همه خدمات خود را پولی می کند.که سبب شده که همه آن  حداقل دستاوردهایی که نسل گذشته ( فروشندگان نیروی کار ومزد بگیران)  بدست آورده بودند: آموزش رایگان، بهداشت رایگان و یا شکل هایی از تامین اجتماعی و... به فنا برود.و عملا  اکثریت حتی برای تامین حداقل  های امرار معاش  ، به عرضه وتقاضای بازار سپرده شوند.
       این  در حالی است که به دلیل ممنوعیت انواع تشکل های مستقل شهروندی، فروشنده های نیروی کار نمی توانند برای افزایش مزدهایشان؛ یعنی تنها کالایی که برای فروش دارند کار متشکلی انجام دهند.درنتیجه دولت  خواسته وناخواسته ،دست در دست صاحبان سرمایه در بازار، قدرت خرید آنها را محدود نگه می دارد و با بازی کردن با قیمت ارز و... ، سبب می شود بخش های گوناگون حاکمیت که بخش بزرگی از ثروت عمومی خارج از خزانه، را دراختیار دارند، درکنار صاحبان  گوناگون سرمایه، به ضرر اکثریت جامعه منتفع  شوند.

🔹 که تورم دو رقمی درهمه این سال ها نمود  سلطه  حاکمیت و بازار بر جامعه مدنی است.
  وضعیت امروز حقوق شهروندی و تشکل های مردم نهاد، در حقیقت نمودی از یک سطح عمیق تر واقعیت اجتماعی است .آن ها ،نمودها و یا نمادهایی از وضعیت جنبش های اجتماعی هستند.

 🔸جنبش های اجتماعی بسیاری در  پنجاه سال اخیر در ایران فعال بوده اند. وبسته به شرایط ،تشکل های مرتبط با آنها  درعرصه عمومی شکل می گیرد ویا محو می شود.
این  جنبش ها عبارتند از: جنبش کارگری، جنبش برابری حقوقی زنان با مردان، جنبش حقوق کودکان، جنبش جوانان   (رسمیت  یابی انواع سبک زندگی) ، جنبش معلمان، جنبش  حقوق بازنشستگان، جنبش حفظ محیط زیست ،جنبش زبان مادری ،جنبش حاشیه نشینان و...

🔹این جنبش ها در حالی سازمان های مدنی خود را در سطوح و اشکال گوناگون برپا می کنند که در بستر شرایطی که نشان داده شددر طول چهل سال اخیر، قانون تاسیس سازمان های مردم نهاد و سازمان های اجتماع محور وجود نداشته است. آیین نامه هایی تدوین شده   نیز هرگز تبدیل به یک متن قانونی روشن وقابل دفاع نشده است.

🔸 برپایه تجربه های کشورهای گوناگون، این متن قانونی در چند عرصه باید روشن وبه آن محدود باشد.
 اول -چه فعالیتی را و چگونه انجام می دهند.
 دوم  -به لحاظ مالی شفاف باشند به طوری که دستگاه های نظارت مالی بتوانند آنها را  به خوبی دیدبانی کنند.
سوم  -گزارش های خود را شفاف ودوره ای به جامعه عرضه کنند.
چهارم -ساختار اداره و تصمیم گیری درآن ها متکی به شکل مجمع عمومی ویا در قالب  هیئت امناء روشن باشد.

🔹 درنبود قانون برپایه آیین نامه هایی ،در دهه های اخیر چندین دستگاه، بطور موازی ،مجوز تاسیس سازمان های مردم نهاد را صادرمی کنند از آن جمله، وزارت کشور، نیروی انتظامی، وزارت ورزش و جوانان وسازمان بهزیستی .

📌 ادامه مطالعه کامل این مقاله به آدرس زیر و یا گزینه instant view مراجعه کنید.
#انحلال
#نهاد_مدنی
#جمعیت_امام_علی
#سیامک_زند_رضوی
#مقاله_اختصاصی
#اکنون_ما_شریعتی
🆔 @Shariati40

https://bit.ly/38xXXgN
🔷💢امکان حضور پاک نام علی (ع)

🖋محمد جواد غلامرضاکاشی

🔸امیدوارم حکم بدوی انحلال جمعیت امام علی نقض شود. اگرهم این جمعیت منحل شود، میراثی که شارمین میمندی و همکارانش به جا نهادند، از میان رفتنی نیست. جمعیت‌های خیریه همیشه بوده‌اند و پس از این هم خواهند بود. اما جمعیت امام علی، در روزگار شگفتی متولد شد و موفقیت‌هایش معنا و پیامدهای شگفتی داشت. من به گستره، عمق و تنوع فعالیت‌های این جمعیت اشاره نمی‌کنم. به گمانم اهمیت جمعیت را صرفاً با آمار و ارقام فعالیت‌های آن نمی‌توان نشان داد. این جمعیت، یک نشانه از امکان بازسازی و احیای جامعه از هم گسیخته از پایین بود. اجازه بدهید بیشتر در این باره توضیح دهم.
جامعه گاهی از پایین به سمت گسیختگی می‌رود. هنگامی که امیال و تنوعات و خودخواهی‌ها و خصائل نژادپرستانه و خاص گرایانه گسترش پیدا کنند، جامعه از پایین رو به گسیختگی می‌رود. آنگاه باید منتظر بمانی تا حکومتی سرکوبگر، آنچه را از هم گسیخته با زور موفتاً بازسازی کند. اما گاهی جامعه از بالا رو به گسیختگی می‌رود. هنگامی که حکومت موجب زائل شدن قدرت، تشخص، هویت و هستی جامعه ‌شود. حکومت فشار می‌آورد و جامعه به تدریج از هم دریده می‌شود، علائم فساد و تباهی در ان ظاهر می‌شود. اعتماد به نفس خود را از دست می‌دهد و آنگاه می‌بینی که برای تک تک افراد خواست مرگ بر خواست زندگی غلبه می‌کند. جمعیت امام علی، یک پاسخ موثر به چنین شرایطی بود.
🔹ما در حال زیست فاجعه‌ایم. اما علمای علوم اجتماعی و فعالان و دانشمندان سیاسی از درک آن ناتوان بوده‌اند. یک هنرمندمی‌توانست با عمق جان خود پیامدهای تلخ یک جامعه طرد و سرکوب شده را ادراک کند. رمان «موزه مرگ» شارمین میمندی نژاد، نشان از آن دارد که ذهن خلاق یک هنرمند ازعمق فاجعه خبر یافته است.
🔸او نشان می‌دهد که درجامعه‌ تخریب شده از بالا، مرگ به موضوع اصلی زندگی تبدیل می‌شود و به جای مظاهر زندگی، اشکال متنوع مرگ است که ارزش تماشای موزه‌ای پیدا می‌کند. این چیزی است که در متن رمان به آن پرداخته شده است. در بخشی از متن می‌خوانیم: «ما هر روز با شوخي مرگ در لحظه به لحظه زندگي‌مان مواجه مي‌شويم و آنقدر كه با مرگ در ارتباط هستيم و تعريف آنرا خوب مي دانيم تعريف زندگي را نمي‌دانيم، ما براي مرگ تعريف ابتدايي داريم و مي‌گوييم مرگ  يعني نيست شدن. اما زندگي در همان تعريف ابتدايي هم معناي هست شدن نمي‌دهد. قطعاٌ زندگي مقدمه‌اي براي مردن است، مرگ بازي اصلي اين زندگي است، مثل هر بازي ساده اتفاق مي‌افتد ودر عين حال كه داراي قواعد مشتركي است در هر بار به شكل پيش بيني نشده‌اي رخ مي‌دهد، ما همه يك جور بدنيا مي‌آييم اما به يك شكل نمي‌ميريم »
ویرانگری از بالا با ابزار و اشکال گوناگون روی داده است. نمونه‌های متنوع آن را در مقاطع مختلف تاریخی ودر موقعیت‌های متنوع جغرافیایی می‌توان دید.اما چیزی هست که مدل ما ایرانیان را متمایز می‌کند و آن بهره‌گیری از ارزش‌ها و نمادهای دینی است. بهره‌گیری از نیروی برآمده ازنام خدا، محمد و علی وضعیت متمایزی ایجاد می‌کند. در این الگو، تخریب تنها از بیرون اتفاق نمی‌افتد بلکه نیروی ویرانگری از درون نیز همراهی می‌کند. این نام‌های مقدس، انرژی و توش و توان یک جامعه مسلمان برای بقاء و مقاومت است.آنها را از میان مردم برداشتن و مثل شلاق بر جامعه کوفتن، چیزی از جامعه باقی نمی‌گذارد. آنچه پیشتر پر و بال پرواز جامعه بود، اگر همراه با تیر بر اندامش فرو رفته باشد، از جامعه چه می‌ماند؟ جامعه به زخم خود و تیر می‌نگرد ومی‌بیند که از ماست که بر ماست و خود از خود چشم برمی‌گیرد. خود از خود بیگانه می‌شود. جامعه به تدریج گسیخته می‌شود، اعضاء جامعه از هم بیگانه می‌شوند، آشنایی از میان برمی‌خیزد و روح مردمان سرگشته و بیگانه می‌ماند. زندگی همه محتوای زایشگر خود را از دست می‌دهد و هلاک می‌شود. همه محتوای خود را از دست می‌دهد و ارکان زندگی سست و سست‌تر می‌شود.
🔹صاحب نظران در مقایسه میان کشورهای سرمایه داری و سوسیالیستی می‌گفتند در اولی، ثروت است که قدرت تولید می‌کند و در دومی، قدرت مولد ثروت است. در هر دو سنخ از این کشورها، ثروت و قدرت با هم می‌آمیزند و جامعه را تباه می‌کنند. اما در این دیار، یک عنصر سوم هم به معادله افزده شد و آن قدسیت و معنویت بود. قدسیت هم قدرت زایید و هم ثروت و ائتلاف سه گانه قدسیت و قدرت و ثروت، جامعه را تحت فشار بی امان خود قرار داد. چه مدل شگفت و قدرتمندی؟!!!
جمعیت امام علی اما در این روزگار وانفسا، یک تجربه شگفت بود. این جمعیت آزمونی برای احیای دوباره جامعه از پایین‌ترین قاعده آن بود.

📌 لطفا ادامه مطالعه کامل این مقاله به آدرس زیر و یاگزینه instant view مراجعه کنید.
#انحلال
#نهاد_مدنی
#جمعیت_امام_علی
#محمد_جواد_غلامرضاکاشی
#مقاله_اختصاصی
#اکنون_ما_شریعتی
🆔 @Shariati40

https://bit.ly/3qFo3EQ
 
🔷💢بهاران خجسته باد و انسان نیز!

🖋سوسن شریعتی
یکی از بازماندگان بهار پشت سر

🔸از همین زمستان معلوم بود که بهار امسال بی حضور انسان خواهد گذشت. صدای چهچه بلبل و رویش شکوفه ها و طبیعتی که به کارش ادامه می دهد را از پشت پنجره می شنویم و از سر تواضع و یا از سر ترس به حساب انتقام طبیعت از انسان گذاشته ایم. معلوم است که انسان باشد یا نباشد طبیعت چیزی را کم نمی آورد. معلوم است که عین خیالش هم نیست که ما میمیریم. «روز طبیعت» که آمد و خروج از خانه ممنوع شد روشن تر گشت که انسان نه دیگر فقط برای طبیعت که برای خود نیز بدل شده است به تهدید. اینکه« انسان، گرگ انسان» باشد البته قرن ها بر سر زبان ها است. اینکه قرار بوده «شبیه»[1]ارباب و مالک طبیعت باشد و شده است دشمن آن هم بیشتر از نیم قرن است که می گویند. انسان گویا بالاخره مغضوبِ «زمین-مادر» ( ویا به قول ادگار مورن «زمین-وطن»)شده است و شاید هم مضحکه حیوان زبان بسته و البته اگر باز همینجا هم ، پای انسان و یا دست او در میان و در کار نبوده باشد.

🔹ویروس تاجدار، صرف نظر از اینکه ملیت اش چیست خوش سفر است و سیاس و هزار چهره.  برای اینکه دستش برای علم رو نشود چپ می زند و راست؛ گاه با سر و صدا می آید گاه بی نشانه و بی علامت؛  با سرما آمده و معلوم شد با گرما هم نمی رود؛ هیچ روشن نیست که از رطوبت خوشش می اید یا از خشکی. همه جای جهان سرک کشیده و آمده تا بیخ گوش ات، درست پشت در خانه ات. مثل این است که آمده و یا اصلا ساخته شده تا همین بشریت بی مرز را وادار به کشیدن مرز کند؛ وادار سازد به عقب نشینی،  بکند زندانی همان چهاردیواری هایی که خودش ساخته و دلخوش به همان مجازی که تا اطلاع ثانوی شده است آلترناتیوی برای جهان آن سوی پنجره. بین ما و سال گذشته هزاران زندگی است که از میان رفته و مرده های زیادی برجا مانده است  و نمی شود نوشت بدون توضیح درباره این تجربه هنوز زنده ماندن. نمی شود نوشت، بدون  به رو آوردن حادثه. این بار فقط ما نبوده ایم که می مرده ایم. مردن  تجربه جهانشمول مشترک بوده است.

🔸هنوز زنده ماندن در وضعیت کورونایی رابطه انسان را با «زمان»، «مکان» و «دیگری» دستخوش بحران کرده است و «خویش » را  محکوم ساخت به سه وضعیت: «زمان منتظر»، «مکان محدود» و «دیگریِ پر خطر»؛ این خویشتنی که «من» نیست و طی این مدت جلوه های گوناگونی داشته است: در خویش خزیده(ابداع امر روزمره)؛ ناسیونالیستی(بازگشت مرزها )، انترناسیونال (بشر بی مرز) و احتمالا انقلابی( خویش در برابر من).

🔹 همه انذار دادند که در این ایام کورونایی شکنندگی سیستم های سیاسی، اقتصادی، اخلاقی، فرهنگی رو خواهد شد. گفتند این محصول خرابکاری انسان است علیه طبیعت. این خویش متهم شد و شرمنده: تنها، معلق، بی تکیه گاه عاطفی، بی دیگری، بی ... کورونا خویشتن را در لحظه حد قرار داد؛ همانی که شریعتی در کتاب هبوط از آن سخن می گوید: «هیچ کس در کنارم، هیچ کس در برابرم، هیچ کس بالای سرم..» والبته در وضعیت «ابداع»ِ رادیکال و یا همانی که دوراس می گوید: «وضعیت انقلابی.»

🔸با این همه، انسان اگرچه در برابر طبیعت متهم است اما اجتناب ناپذیر نیز هست. زیبایی انسان در همین است: چه ترسیده باشد، چه متواضع شده باشد. این او است که می تواند در باره مرگش بیندیشد. پاسکال راست می گوید:« انسان حتی وقتی که دارد توسط جهان له می شود باز هم شریف تر از او است برای اینکه می داند که دارد می میرد و می داند که جهان برتر از او است.».

🔹فحش دادن به انسان به این امید که طبیعت از سر تقصیرات این موجودی که قرار بود مهمان اش باشد و نه ارباب آن بگذرد، بی فایده است. امروز این درس، جهانشمول است:  «ما دیگر ارباب و مالک طبیعت نیستیم بلکه  نگهبان و خادم امر زنده هستیم. طبیعتِ شرایط ما، همانی است که به ما زندگی و هستی بخشیده است. طبیعت، سرمنشاء ما و محل سکونت ما است.طبیعت خدا نیست بنابراین لازم نیست ستایشش کنیم اما به همین دلیل لازم است که بشناسیمش، به او احترام بگذاریم ، حفظش کنیم و دوستش داشته باشیم.».(آندره کنت اسپونویل)

📌فصلنامه پویه
🔆شماره پانزده
🔹بهار ۱۳۹۹
🔆این مقاله تحت عنوان "خود یابی در عصر کرونا" نیز در مجله پویه به چاپ رسیده است .


📌 برای مطالعه کامل این مقاله به آدرس زیر و یا گزینه instant view مراجعه کنید.


#بهار
#کرونا
#مجله_پویه
 #مقاله
#سوسن_شریعتی
#اکنون_ما_شریعتی
🆔@Shariati40


https://bit.ly/3lC6qVp