Forwarded from دغدغههای ایران
🔴 سرحداتِ سیاستورزی
▪️ برای عزتالله سحابی
♻️ سوسن شریعتی
از افتخارات بگریز، افتخارات به دنبالت خواهند آمد.
با مرگ درآمیز، زندگی به تو داده خواهد شد. (ابوبکر)
🔸عزتالله سحابی میمیرد. از ما و دنیای ما و باقی قضایا... آرام آرام کناره میگیرد تا غیبتش را برای بازماندگان قابل تحملتر کرده باشد، تا ما را به نبودنش عادت دهد. او که نیم قرن شاهد زنده و وجدان بیدار حیات اجتماعی و سیاسی این مرزوبوم بوده است.
🔺آخرین باری که مهندس سحابی را هوشیار دیدم، با لبخندی گفت: «این دفعه تقصیر خودم بود». صحبت از کدام قُصور بود؟ جرمی صورت گرفته بود: با یک بیاحتیاطی سلامتی و زندگیاش را به خطر انداخته بود. کار همیشگی او طی نیم قرن مگر همین نبوده است؟ اما مثل این بود که میدانست فعلاً چنین حقی ندارد. برای همین بود که خود را سرزنش میکرد. شاید هم در نگاه «ما»یی که بر بالینش آمده بودیم سرزنشی میدید. «مرگ حق است» حتی برای اویی که در شأن زندگی، زندگی کرده است. مردن حق آدم است اما برای استفاده از چنین حقی باید در زندگی کارت تمام باشد و عزتالله سحابی در نگاه دیگران میدیدکه هنوز اجتنابناپذیر است: همچون انسان و همچون سیاستمدار.
🔸 این دو را -انسان و سیاستمدار-همیشه نمیتوان با هم صرف کرد و بدبینی تاریخی ما نسبت به بی پدر-مادری سیاست حکایتی طولانی و همچنان باقی است. جایی که پای سیاست در میان باشد، سخن از قدرت است، صحنهای که «خیر و شر» و «زشت و زیبا» را یک «مفید و مضر» است که تعیین میکند با سه شعار: «عمل کن و بعداً عذرخواهی کن»، «انجامش که دادی، منکرش شو». «تفرقه بینداز و مسلط شو». همانی که بنیانهای سیاست مدرن خوانده میشود، سیاست با منطقی معطوف به خود، با هدف موفقیت به هر قیمت و با احتساب این امر که انسان، پلیدتر، خطرناکتر و مذبذبتر از آن است که وفادار به حقوق و قوانین باشد و برای برقراری حق و قانون، توسل به زور ممکن است و مجاز. از همین رو میان انسان ماندن و سیاست ورزیدن مجبور به انتخاب میشویم.
🔺 در کنار این نوع صحنهگردانی سیاست، در این رانده شدن خیر و شر از ساحت عمومی، میتوان از آن تجربهای نیز سخن گفت که ادعای آن را داشته است که تابع متغیری به نام واقعیت نیست و حقیقت را بهتمامی میخواهد و به یکبار، از حقیقتهای مطلق تبعیت میکند و تحقق آنها را در همینجا و هماکنون پی میگیرد؛ حتی به قیمت در هم ریختن و انهدام جهان موجود در دسترس. بازهم همان حکایت دستان آلوده و اجبار به انتخاب میان انسان ماندن و سیاست ورزیدن. گاه چنان مواج و بیثبات که هر دم لباس عوض میکند گاه چنان ثابت و معطوف به حقیقتهای لایزال که انهدام امر واقع را تدارک میبیند. آنچه سیاستورزی را از حیثیت انداخته است مگر همین نوسان میان این و آن نبوده است؟ وقتیکه پای اخلاق را به میان کشیده است و وفاداری به اصول را، سر از انکار تنوع و تکثر و تساهل سر در آورده و متوسل به روشهای خشن برای اعمال حقیقت یگانه و یکپارچهساز شده است(اخلاق مستبدانه) و وقتی اخلاق را به حاشیه رانده تا جا بر بروز واقعیت باز شود- با همان منطق فرّار و پرتناقضاش- از واقعیت محتومیت جدیدی ساخته، محتومیتی که در آن امکان اندیشیدن به هر تغییری ناممکن گشته است. تجربهای دوگانه که در هر دو حال نهتنها مانع از پیوند فرد و شهروند شده و او را از برقراری نسبتی طبیعی با دیگری، با کلیتی به نام اجتماع محروم گذاشته که سیاستمدار را نیز متهم و تنها، گیرم سوار برکرسی قدرت نشانده است، قدرتی شکننده و ترسخورده که مجبور است برای پنهان کردن ترس و تنهایی و بیاعتباری خود در چشم و دل شهروند، خشن گردد و نامهربان. چه فرقی میکند که به نام حقیقت ما را مجبور به انتخاب کنند و یا به نام واقعیت. محصولش یکی است و آن رانده شدن از صحنهای است که در آن پیششرطهای زیست انسانی طراحی میشود: سیاست.
🔸با این همه، مگر نه اینکه امید به تغییر، به یک باید باشدی که نیست و باید در تدارک آن بود، پیششرط سیاستورزی است؟ خوب چه راهی میماند برای هنوز امیدوار ماندن؟ بهجز سیاست، برای اعتراض به سیاست؟ سیاستی که در این تجربه دوگانه رئال-پلیتیک و اتوپی، جا را بر انسان تنگ ساخته و در تجربیات تراژیک ما در بسیاری اوقات موجبات مرگ انسان را فراهم ساخته؟ چه راهی میماند جز سیاست برای اینکه بفهمی و بفهمند که تو معترضی به مرگ انسان؟ در همینجا و هماکنون ... همین لحظه است که انسان میمیرد یعنی همین لحظه است که باید اعتراض کرد. این تنها نگاه حیثیتبخش است به سیاست. …..
متن کامل در instant view :
https://bit.ly/3qJwccU
#هدی_صابر
#هاله_سحابی
#سوسن_شریعتی
#عزتالله_سحابی
https://t.me/DaghdagheIran
https://instagram.com/daghdaghe.iran?utm_medium=copy_link
▪️ برای عزتالله سحابی
♻️ سوسن شریعتی
از افتخارات بگریز، افتخارات به دنبالت خواهند آمد.
با مرگ درآمیز، زندگی به تو داده خواهد شد. (ابوبکر)
🔸عزتالله سحابی میمیرد. از ما و دنیای ما و باقی قضایا... آرام آرام کناره میگیرد تا غیبتش را برای بازماندگان قابل تحملتر کرده باشد، تا ما را به نبودنش عادت دهد. او که نیم قرن شاهد زنده و وجدان بیدار حیات اجتماعی و سیاسی این مرزوبوم بوده است.
🔺آخرین باری که مهندس سحابی را هوشیار دیدم، با لبخندی گفت: «این دفعه تقصیر خودم بود». صحبت از کدام قُصور بود؟ جرمی صورت گرفته بود: با یک بیاحتیاطی سلامتی و زندگیاش را به خطر انداخته بود. کار همیشگی او طی نیم قرن مگر همین نبوده است؟ اما مثل این بود که میدانست فعلاً چنین حقی ندارد. برای همین بود که خود را سرزنش میکرد. شاید هم در نگاه «ما»یی که بر بالینش آمده بودیم سرزنشی میدید. «مرگ حق است» حتی برای اویی که در شأن زندگی، زندگی کرده است. مردن حق آدم است اما برای استفاده از چنین حقی باید در زندگی کارت تمام باشد و عزتالله سحابی در نگاه دیگران میدیدکه هنوز اجتنابناپذیر است: همچون انسان و همچون سیاستمدار.
🔸 این دو را -انسان و سیاستمدار-همیشه نمیتوان با هم صرف کرد و بدبینی تاریخی ما نسبت به بی پدر-مادری سیاست حکایتی طولانی و همچنان باقی است. جایی که پای سیاست در میان باشد، سخن از قدرت است، صحنهای که «خیر و شر» و «زشت و زیبا» را یک «مفید و مضر» است که تعیین میکند با سه شعار: «عمل کن و بعداً عذرخواهی کن»، «انجامش که دادی، منکرش شو». «تفرقه بینداز و مسلط شو». همانی که بنیانهای سیاست مدرن خوانده میشود، سیاست با منطقی معطوف به خود، با هدف موفقیت به هر قیمت و با احتساب این امر که انسان، پلیدتر، خطرناکتر و مذبذبتر از آن است که وفادار به حقوق و قوانین باشد و برای برقراری حق و قانون، توسل به زور ممکن است و مجاز. از همین رو میان انسان ماندن و سیاست ورزیدن مجبور به انتخاب میشویم.
🔺 در کنار این نوع صحنهگردانی سیاست، در این رانده شدن خیر و شر از ساحت عمومی، میتوان از آن تجربهای نیز سخن گفت که ادعای آن را داشته است که تابع متغیری به نام واقعیت نیست و حقیقت را بهتمامی میخواهد و به یکبار، از حقیقتهای مطلق تبعیت میکند و تحقق آنها را در همینجا و هماکنون پی میگیرد؛ حتی به قیمت در هم ریختن و انهدام جهان موجود در دسترس. بازهم همان حکایت دستان آلوده و اجبار به انتخاب میان انسان ماندن و سیاست ورزیدن. گاه چنان مواج و بیثبات که هر دم لباس عوض میکند گاه چنان ثابت و معطوف به حقیقتهای لایزال که انهدام امر واقع را تدارک میبیند. آنچه سیاستورزی را از حیثیت انداخته است مگر همین نوسان میان این و آن نبوده است؟ وقتیکه پای اخلاق را به میان کشیده است و وفاداری به اصول را، سر از انکار تنوع و تکثر و تساهل سر در آورده و متوسل به روشهای خشن برای اعمال حقیقت یگانه و یکپارچهساز شده است(اخلاق مستبدانه) و وقتی اخلاق را به حاشیه رانده تا جا بر بروز واقعیت باز شود- با همان منطق فرّار و پرتناقضاش- از واقعیت محتومیت جدیدی ساخته، محتومیتی که در آن امکان اندیشیدن به هر تغییری ناممکن گشته است. تجربهای دوگانه که در هر دو حال نهتنها مانع از پیوند فرد و شهروند شده و او را از برقراری نسبتی طبیعی با دیگری، با کلیتی به نام اجتماع محروم گذاشته که سیاستمدار را نیز متهم و تنها، گیرم سوار برکرسی قدرت نشانده است، قدرتی شکننده و ترسخورده که مجبور است برای پنهان کردن ترس و تنهایی و بیاعتباری خود در چشم و دل شهروند، خشن گردد و نامهربان. چه فرقی میکند که به نام حقیقت ما را مجبور به انتخاب کنند و یا به نام واقعیت. محصولش یکی است و آن رانده شدن از صحنهای است که در آن پیششرطهای زیست انسانی طراحی میشود: سیاست.
🔸با این همه، مگر نه اینکه امید به تغییر، به یک باید باشدی که نیست و باید در تدارک آن بود، پیششرط سیاستورزی است؟ خوب چه راهی میماند برای هنوز امیدوار ماندن؟ بهجز سیاست، برای اعتراض به سیاست؟ سیاستی که در این تجربه دوگانه رئال-پلیتیک و اتوپی، جا را بر انسان تنگ ساخته و در تجربیات تراژیک ما در بسیاری اوقات موجبات مرگ انسان را فراهم ساخته؟ چه راهی میماند جز سیاست برای اینکه بفهمی و بفهمند که تو معترضی به مرگ انسان؟ در همینجا و هماکنون ... همین لحظه است که انسان میمیرد یعنی همین لحظه است که باید اعتراض کرد. این تنها نگاه حیثیتبخش است به سیاست. …..
متن کامل در instant view :
https://bit.ly/3qJwccU
#هدی_صابر
#هاله_سحابی
#سوسن_شریعتی
#عزتالله_سحابی
https://t.me/DaghdagheIran
https://instagram.com/daghdaghe.iran?utm_medium=copy_link
Telegraph
🔴 سرحداتِ سیاستورزی
♻️ سوسن شریعتی از افتخارات بگریز، افتخارات به دنبالت خواهند آمد. با مرگ درآمیز، زندگی به تو داده خواهد شد. (ابوبکر) 🔸عزتالله سحابی میمیرد. از ما و دنیای ما و باقی قضایا... آرام آرام کناره میگیرد تا غیبتش را برای بازماندگان قابل تحملتر کرده باشد،…
Forwarded from ایران فردا
شریعتی_و_تاریخ_اسلام_سوسن_شریعتی.pdf
562.5 KB
🔴 از هجرت تا تمدن
🔸 (شریعتی و تاریخ صدر اسلام)
💠 سوسن شریعتی
@iranfardamag
▪️ موضوع این یادداشت بررسی دلایل، متد و فرضیه های علی شریعتی در خوانش او از تاریخ صدر اسلام است؛ موضوعی که دو سال پس از بازگشت از فرانسه و با آغاز تدریس در دانشکده ادبیات مشهد و به عنوان واحدهای درسی به آن توجه می کند و تا روزهای پایانی حیاتش پی می گیرد. اهمیت این نگاه در این است که قبل از شوک دهه هفتاد میلادی در حوزه مطالعات قرآنی و تاریخ صدر اسلام عرضه شده و پیست هایی را گشوده که بعدها یک بار در دهه هفتاد و بار دیگر در سال 2000 پژوهشگران و آکادمسین های غربی و متفکرین اسلامی را به خود مشغول کرده است. این یادداشت مبتنی بر متون دهه چهل (دهه شصت میلادی) شریعتی است و معرف نگاه تاریخی متفکر جوانی (35 سال) است که «روشنفکر دینی» نام گرفت قبل از اینکه «نگاه ایدئولوژیک » و یا «اسطوره ساز» او به تاریخ به جمرات آن نوع روشنفکری ای بدل شود که او را مسبب بیدار شدن دیو خفته ای می دانست به نام «سنت».
#علی_شریعتی
#سوسن_شریعتی
#تاریخ_صدر_اسلام
https://t.me/iranfardamag
🔸 (شریعتی و تاریخ صدر اسلام)
💠 سوسن شریعتی
@iranfardamag
▪️ موضوع این یادداشت بررسی دلایل، متد و فرضیه های علی شریعتی در خوانش او از تاریخ صدر اسلام است؛ موضوعی که دو سال پس از بازگشت از فرانسه و با آغاز تدریس در دانشکده ادبیات مشهد و به عنوان واحدهای درسی به آن توجه می کند و تا روزهای پایانی حیاتش پی می گیرد. اهمیت این نگاه در این است که قبل از شوک دهه هفتاد میلادی در حوزه مطالعات قرآنی و تاریخ صدر اسلام عرضه شده و پیست هایی را گشوده که بعدها یک بار در دهه هفتاد و بار دیگر در سال 2000 پژوهشگران و آکادمسین های غربی و متفکرین اسلامی را به خود مشغول کرده است. این یادداشت مبتنی بر متون دهه چهل (دهه شصت میلادی) شریعتی است و معرف نگاه تاریخی متفکر جوانی (35 سال) است که «روشنفکر دینی» نام گرفت قبل از اینکه «نگاه ایدئولوژیک » و یا «اسطوره ساز» او به تاریخ به جمرات آن نوع روشنفکری ای بدل شود که او را مسبب بیدار شدن دیو خفته ای می دانست به نام «سنت».
#علی_شریعتی
#سوسن_شریعتی
#تاریخ_صدر_اسلام
https://t.me/iranfardamag
Forwarded from بنياد فرهنگی دكتر علی شريعتی
🔷🔆از هجرت تا تمدن
📌(شریعتی و تاریخ صدر اسلام)
🖋سوسن شریعتی
🔹مجله ایران فردا
🔆«هیچ آفتی برای علم و بالاخص برای «تاریخ و دین» از سیاست ، سیاستی که بنیانش قبیله است و ابزارش «مذهب»، تباه کننده تر و کشنده تر نیست.»(علی شریعتی -م.آ.30-ص 456)
🔆«تاریخ صدر اسلام»، سال ها است موضوع و تیتر اول اخبار است. سال ها است که این گذشته فراخوانده می شود : گاه توسط جوانان نسل سوم و چهارم مهاجران مستعمرات حاشیه نشینِ پاریس، گاه توسط «ساکنین ناکجا آباد دولت اسلامی عراق و شام» و بسیای اوقات توسط سیاستمداران مستقر بر کرسی قدرت در کشورهای اسلامی. فراخوان آلامد و آنارشیک این گذشته 14 قرن پیش که گاه برای مشروعیت بخشی به قدرت است و گاه تکیه گاهی برای ضد قدرت و گاه عکس العملی هیستریک در هر حال همیشه با انگیزه های سیاسی و اجتماعی، بسیاری از داده های تاریخی و تاریخمند را بدل کرده است به نقل و نبات کوی و برزن و از همین رو به تعبیر ژاکلین شببی –مورخ و اسلام شناس فرانسوی معاصر- به یک «هوموس اسلامیکوس فرازمان» شکل داده است. این وضعیت خود موجب رونق گیری مطالعات متنوع و گسترده ای در حوزه تاریخ صدر اسلام از منظر علوم انسانی و اجتماعی در دو دهه اخیر گشته ؛ امری نه چندان متداول در حوزه های دانشگاهی غربی در گذشته و نیز موضوع همیشه حساس در جوامعی با سنت اسلامی.
🔆موضوع این یادداشت بررسی دلایل، متد و فرضیه های علی شریعتی در خوانش او از تاریخ صدر اسلام است؛ موضوعی که دو سال پس از بازگشت از فرانسه و با آغاز تدریس در دانشکده ادبیات مشهد و به عنوان واحدهای درسی به آن توجه می کند و تا روزهای پایانی حیاتش پی می گیرد. اهمیت این نگاه در این است که قبل از شوک دهه هفتاد میلادی در حوزه مطالعات قرآنی و تاریخ صدر اسلام عرضه شده و پیست هایی را گشوده که بعدها یک بار در دهه هفتاد و بار دیگر در سال 2000 پژوهشگران و آکادمسین های غربی و متفکرین اسلامی را به خود مشغول کرده است. این یادداشت مبتنی بر متون دهه چهل (دهه شصت میلادی) شریعتی است و معرف نگاه تاریخی متفکر جوانی (35 سال) است که «روشنفکر دینی» نام گرفت قبل از اینکه «نگاه ایدئولوژیک » و یا «اسطوره ساز» او به تاریخ به جمرات آن نوع روشنفکری ای بدل شود که او را مسبب بیدار شدن دیو خفته ای می دانست به نام «سنت».
🔸مطالعه کامل متن یادداشت در لینک وبسایت بنیاد شریعتی
📌https://drshariati.org/?p=28208
#ایران_فردا
#هجرت_تمدن
#یادداشت
#سوسن_شریعتی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
📌(شریعتی و تاریخ صدر اسلام)
🖋سوسن شریعتی
🔹مجله ایران فردا
🔆«هیچ آفتی برای علم و بالاخص برای «تاریخ و دین» از سیاست ، سیاستی که بنیانش قبیله است و ابزارش «مذهب»، تباه کننده تر و کشنده تر نیست.»(علی شریعتی -م.آ.30-ص 456)
🔆«تاریخ صدر اسلام»، سال ها است موضوع و تیتر اول اخبار است. سال ها است که این گذشته فراخوانده می شود : گاه توسط جوانان نسل سوم و چهارم مهاجران مستعمرات حاشیه نشینِ پاریس، گاه توسط «ساکنین ناکجا آباد دولت اسلامی عراق و شام» و بسیای اوقات توسط سیاستمداران مستقر بر کرسی قدرت در کشورهای اسلامی. فراخوان آلامد و آنارشیک این گذشته 14 قرن پیش که گاه برای مشروعیت بخشی به قدرت است و گاه تکیه گاهی برای ضد قدرت و گاه عکس العملی هیستریک در هر حال همیشه با انگیزه های سیاسی و اجتماعی، بسیاری از داده های تاریخی و تاریخمند را بدل کرده است به نقل و نبات کوی و برزن و از همین رو به تعبیر ژاکلین شببی –مورخ و اسلام شناس فرانسوی معاصر- به یک «هوموس اسلامیکوس فرازمان» شکل داده است. این وضعیت خود موجب رونق گیری مطالعات متنوع و گسترده ای در حوزه تاریخ صدر اسلام از منظر علوم انسانی و اجتماعی در دو دهه اخیر گشته ؛ امری نه چندان متداول در حوزه های دانشگاهی غربی در گذشته و نیز موضوع همیشه حساس در جوامعی با سنت اسلامی.
🔆موضوع این یادداشت بررسی دلایل، متد و فرضیه های علی شریعتی در خوانش او از تاریخ صدر اسلام است؛ موضوعی که دو سال پس از بازگشت از فرانسه و با آغاز تدریس در دانشکده ادبیات مشهد و به عنوان واحدهای درسی به آن توجه می کند و تا روزهای پایانی حیاتش پی می گیرد. اهمیت این نگاه در این است که قبل از شوک دهه هفتاد میلادی در حوزه مطالعات قرآنی و تاریخ صدر اسلام عرضه شده و پیست هایی را گشوده که بعدها یک بار در دهه هفتاد و بار دیگر در سال 2000 پژوهشگران و آکادمسین های غربی و متفکرین اسلامی را به خود مشغول کرده است. این یادداشت مبتنی بر متون دهه چهل (دهه شصت میلادی) شریعتی است و معرف نگاه تاریخی متفکر جوانی (35 سال) است که «روشنفکر دینی» نام گرفت قبل از اینکه «نگاه ایدئولوژیک » و یا «اسطوره ساز» او به تاریخ به جمرات آن نوع روشنفکری ای بدل شود که او را مسبب بیدار شدن دیو خفته ای می دانست به نام «سنت».
🔸مطالعه کامل متن یادداشت در لینک وبسایت بنیاد شریعتی
📌https://drshariati.org/?p=28208
#ایران_فردا
#هجرت_تمدن
#یادداشت
#سوسن_شریعتی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
🔷🔸پرستو فروهر اخیرا در تارنمایی به نام " تارنمای روایت های پرستو فروهر" اقدام به نشر مجموعه ای از کارهای نوشتاری و شنیداری خود در چهار بخش کرده است.
🔸این چهار بخش عبارتند از: پادکست ها،یادداشت های برگزیده،گفتگوها و مجموعه نامه ها.
🖇https://parastou-forouhar-narratives.com/podcast
🖇https://parastou-forouhar-narratives.com/artikel
🖇https://parastou-forouhar-narratives.com/interviews
🔹سومین مجموعه نامه ها ، نامه نگاری هایی است که در سال های ۹۳ تا ۹۶ با سوسن شریعتی صورت گرفته است و برای نخستین بار در این تارنما نشر یافته. نامه هایی حول و حوش مباحثی چون حافظه، سوگواری و...
🖇https://parastou-forouhar-narratives.com/briefe/susan
#پرستو_فروهر
#سوسن_شریعتی
#نامه_ها
#اکنون
🆔 @Shariati40
🔸این چهار بخش عبارتند از: پادکست ها،یادداشت های برگزیده،گفتگوها و مجموعه نامه ها.
🖇https://parastou-forouhar-narratives.com/podcast
🖇https://parastou-forouhar-narratives.com/artikel
🖇https://parastou-forouhar-narratives.com/interviews
🔹سومین مجموعه نامه ها ، نامه نگاری هایی است که در سال های ۹۳ تا ۹۶ با سوسن شریعتی صورت گرفته است و برای نخستین بار در این تارنما نشر یافته. نامه هایی حول و حوش مباحثی چون حافظه، سوگواری و...
🖇https://parastou-forouhar-narratives.com/briefe/susan
#پرستو_فروهر
#سوسن_شریعتی
#نامه_ها
#اکنون
🆔 @Shariati40
🔷🔸یادداشت مقدماتی سوسن شریعتی بر مجموعه نامه های مشترک با پرستو فروهر
🔆درآمد
🖋سوسن شریعتی
🔆پرستو فروهر را حدودا هشت سال است که می شناسم. تا قبل از آن فقط می دانستم فروهرها دختری دارند که شجاع است و سمج و البته وفادار به میراث. همین. اولین سلام به اصرار دوستی مشترک در گرماگرم تابستان ۸۸ رد و بدل شد و در نمایشگاهی از کارهایش در گالری طراحان آزاد. نام نمایشگاه این بود:«من تسلیم می شوم». همانجا فهمیدم پرستو فروهر، هنرمند نیز هست و قصد تسلیم شدن ندارد. قرار شد بنشینیم و گپی درباره شریعتی بزنیم. در خاطراتش نوشته بود که در جوانی به وسوسه او خدای گرم مادربزرگش را به خاطر خدایی انقلابی که او را در سر بزنگاه مرگ و زندگی تنها گذاشته بود از دست داده است. از چه چیز دلخور بود؟ از مرگ ایمان یا از خدایی که خشن است؟ چند ساعت گفتگوی ما بر سر شریعتی به جایی نرسید اما نقدش به او اعتماد برانگیز بود. سال بعد در مجلسی سخنانش را درباره عدالت بدون انتقام شنیدم و فهمیدم با تاریخ و حافظه نیز سر و کار دارد و البته اصرار داشت که به سیاست بیاعتناست.
🔆 دیدارهای ما مکرر شد از قرار سالی دو بار: کوتاه، سرپایی و در موقعیت های اورژانسی. سال به سال روشن میشد که اشتراکات بسیاری می تواند مبنای گفتگوی ما باشد. مثلا این که هم سن و سالیم، اینکه تجربیات نسلی مشترک داریم، زمانه خود را زیستهایم، تجربه غربت را از سر گذراندهایم یعنی تجربه بیصاحبی را، در عین حال وارثیم و معنایش اینکه احساس تعلق داریم. او با تصاویر سر و کار دارد و من با کلمات؛ هیچکدام با سیاست کار نداشتهایم، سیاست با ما کار داشته است. به عنوان وارث، غریب، هنرمند یا دوستدار تاریخ سخنانمان از همان دیدارهای اول مدام حول و حوش وفاداری، حافظه، ضرورت یادآوری، زمان و جلوههای متعددش میچرخید و خب طبیعی بود که این حرفها را نمی شد کوتاه، سرپایی و در موقعیتهای اورژانسی پیش برد. از همین رو پای نوشتن به میان آمد و تن دادن به امر مکتوب؛ نامههایی که از تعداد دیدارهای ما بیشتر شده است. قرارمان از همان اول روشن بود: او باید میگفت میان زندگی و منطق آن از یک سو و مرگ عزیزانش از سوی دیگر به دنبال چه نوع حافظهای است و من به عنوان وکیل شیطان (تاریخی که خود را بر فراز حافظه مینشاند) یا نماینده افکار عمومی (که خسته است از یادآوری) باید خلافخوانی میکردم. تجربه بیبدیلی بود. بحث درباره خدای شریعتی را گذاشتیم برای بعد. پرستوی فروهر هنرمند است اما نوعی از تاریخ، نوعی از سیاست هست که نیازمند و منتظر خوانش و دفاع از همین نوع نگاه است: انسانی، همدل، بیاغماض، عادل، بیهیچ کین و انتقامی.
🔹سوسن شریعتی، تهران، آذر ۱۳۹۶
📌برای مطالعه کامل این نامه ها به لینک وبسایت زیر مراجعه فرمایید.
🖇https://parastou-forouhar-narratives.com/briefe/susan
#پرستو_فروهر
#سوسن_شریعتی
#نامه_ها
#حافظه_ها
#گفتگو
#اکنون
🆔 @Shariati40
🔆درآمد
🖋سوسن شریعتی
🔆پرستو فروهر را حدودا هشت سال است که می شناسم. تا قبل از آن فقط می دانستم فروهرها دختری دارند که شجاع است و سمج و البته وفادار به میراث. همین. اولین سلام به اصرار دوستی مشترک در گرماگرم تابستان ۸۸ رد و بدل شد و در نمایشگاهی از کارهایش در گالری طراحان آزاد. نام نمایشگاه این بود:«من تسلیم می شوم». همانجا فهمیدم پرستو فروهر، هنرمند نیز هست و قصد تسلیم شدن ندارد. قرار شد بنشینیم و گپی درباره شریعتی بزنیم. در خاطراتش نوشته بود که در جوانی به وسوسه او خدای گرم مادربزرگش را به خاطر خدایی انقلابی که او را در سر بزنگاه مرگ و زندگی تنها گذاشته بود از دست داده است. از چه چیز دلخور بود؟ از مرگ ایمان یا از خدایی که خشن است؟ چند ساعت گفتگوی ما بر سر شریعتی به جایی نرسید اما نقدش به او اعتماد برانگیز بود. سال بعد در مجلسی سخنانش را درباره عدالت بدون انتقام شنیدم و فهمیدم با تاریخ و حافظه نیز سر و کار دارد و البته اصرار داشت که به سیاست بیاعتناست.
🔆 دیدارهای ما مکرر شد از قرار سالی دو بار: کوتاه، سرپایی و در موقعیت های اورژانسی. سال به سال روشن میشد که اشتراکات بسیاری می تواند مبنای گفتگوی ما باشد. مثلا این که هم سن و سالیم، اینکه تجربیات نسلی مشترک داریم، زمانه خود را زیستهایم، تجربه غربت را از سر گذراندهایم یعنی تجربه بیصاحبی را، در عین حال وارثیم و معنایش اینکه احساس تعلق داریم. او با تصاویر سر و کار دارد و من با کلمات؛ هیچکدام با سیاست کار نداشتهایم، سیاست با ما کار داشته است. به عنوان وارث، غریب، هنرمند یا دوستدار تاریخ سخنانمان از همان دیدارهای اول مدام حول و حوش وفاداری، حافظه، ضرورت یادآوری، زمان و جلوههای متعددش میچرخید و خب طبیعی بود که این حرفها را نمی شد کوتاه، سرپایی و در موقعیتهای اورژانسی پیش برد. از همین رو پای نوشتن به میان آمد و تن دادن به امر مکتوب؛ نامههایی که از تعداد دیدارهای ما بیشتر شده است. قرارمان از همان اول روشن بود: او باید میگفت میان زندگی و منطق آن از یک سو و مرگ عزیزانش از سوی دیگر به دنبال چه نوع حافظهای است و من به عنوان وکیل شیطان (تاریخی که خود را بر فراز حافظه مینشاند) یا نماینده افکار عمومی (که خسته است از یادآوری) باید خلافخوانی میکردم. تجربه بیبدیلی بود. بحث درباره خدای شریعتی را گذاشتیم برای بعد. پرستوی فروهر هنرمند است اما نوعی از تاریخ، نوعی از سیاست هست که نیازمند و منتظر خوانش و دفاع از همین نوع نگاه است: انسانی، همدل، بیاغماض، عادل، بیهیچ کین و انتقامی.
🔹سوسن شریعتی، تهران، آذر ۱۳۹۶
📌برای مطالعه کامل این نامه ها به لینک وبسایت زیر مراجعه فرمایید.
🖇https://parastou-forouhar-narratives.com/briefe/susan
#پرستو_فروهر
#سوسن_شریعتی
#نامه_ها
#حافظه_ها
#گفتگو
#اکنون
🆔 @Shariati40
🔷🔸دانشجو و امر سیاسی
🖋سوسن شریعتی
🔆 مجله ایران فردا سال ۱۳۹۷
🔸در 16 آذر 1332، 4 ماه پس از کودتای مرداد و برکناری دولت دکتر مصدق و دو روز قبل از ورود معاون رئیس جمهور آمریکا به ایران، سه دانشجو در راهروهای دانشکده فنی دانشگاه تهران به ضرب گلوله های گارد ارتش شاهنشاهی کشته می شوند. علت حضور نیروهای نظامی در دانشگاه وجود تحرکات دانشجویی در طی ماه های پس از کودتا در اعتراض به تمدید قرارداد نفت با شرکت انگلیسی و به دنبال پخش خبر ورود نیکسون به ایران است. برای نظام شاهنشاهی مسجل است که اتفاقی خواهد افتاد و به قصد پیشگیری به استقبال آن می رود. تمسخر سربازان توسط دو دانشجو و دستگیری آنها در وسط کلاس درس علی رغم اعتراض استاد و دانشجویان و زنگ هایی که زودتر از موعد به صدا در می آیند موجب خروج ناگهانی و تهاجمی دانشجویان از کلاس ها و شعارهای پیاپی در کریدور دانشکده فنی می شود و مواجهه خونین با نیروهای ارتش را اجتناب ناپذیر می کند. در این رویارویی محتوم ،" قندچی، بزرگ نیا و شریعت رضوی" با سرنیزه سربازان و 68 گلوله ای که در شرق و غرب کریدور بر دانشجویان می بارد برخاک می افتند.
🔹نیروهای سیاسی اپوزیسیون نظام شاهنشاهی و عمدتا کنفدراسیون دانشجویان ایرانی خارج کشور با بزرگداشت های سالانه و ذکر مدام نام سه شهید دانشگاه طی سه دهه(سی-چهل-پنجاه) موفق می شوند علیه سیاست فراموشی نظام، 16 آذر 1332 را بدل به یکی از روزهای نمادین تقویم سیاسی حافظه جمعی ایرانی سازند و تحویل نظام بر آمده از انقلاب دهند. تا انقلاب ایران تنها متولی 16آذر حافظه غیر رسمی اپوزیسیون است که می کوشد برای تاریخ رسمی کشور رقیب بتراشد. پس از انقلاب ایران، این روز وارد تقویم رسمی می شود و متولیان متعددی پیدا می کند؛ میراثی که بر سر مصداق های آن اجماع نیست حتی بر سر اطلاق نام شهید برای آن سه «آذر اهورایی».
🔸 این روز نمادین طی شصت و شش سالی که از واقعه می گذرد مدام در پی کشف مصداق های جدید برای مشروعیت خود بوده است؛ قبل از انقلاب و پس از آن؛ حکومت شاهنشاهی و جمهوری اسلامی: شصت و شش سال است که هر سال و در چنین روزی جامعه مدنی از یک سو و دولت های پیاپی از خود و از یکدیگر می پرسند آیا این سیاست(قدرت)بود که در این روز به حریم دانشگاه تجاوز کرد یا این دانشجو یان بودند که پا از حریم خود بیرون گذاشتند و به سیاست دخالت کردند؟ آیا این سیاست است که نباید استقلال دانشگاه را به پرسش بگیرد یا برعکس پرسش از قدرت، وظیفه دانشگاه نیست؟ اعتراض دانشجویان به وابستگی دولت به قوای خارجی بود؟ به سرکوب گری سیاسی بود؟ و قس علیهذا و بر همین اساس است که 16 آذر مدام نماد این می شود یا آن: علیه امپریالیزم، علیه حکومت شاهنشاهی، علیه استبداد. موضوع این بوده و هست: « نسبت سیاست و دانشگاه. یا بهتر است بگوییم دانشجو و امر سیاسی.
🔸پل ریکور از سه گرفتاری برای حافظه و امر یادآوری نام می برد: 1-منع شدن 2-دستکاری شدن-3- فرمایشی شدن؛ وقتی نگذاشته شود به یاد بیاوری؛ وقتی آنچه را قرار است به یاد بیاوری مدیریت شود و دست آخر هنگامی که امر یادآوری فرمایشی شود: به یاد بیآور آنچه توسط متولی خواسته می شود، صلاح دانسته می شود و دست آخر امر می شود.
📌ادامه متن به لینک زیر یا گزینه instant view مراجعه شود
https://bit.ly/3pqgR0J
#امر_سیاسی
#دانشجو
#شانزده_آذر
#یادداشت
#ایران_فردا
#سوسن_شریعتی
🆔@Shariati40
🖋سوسن شریعتی
🔆 مجله ایران فردا سال ۱۳۹۷
🔸در 16 آذر 1332، 4 ماه پس از کودتای مرداد و برکناری دولت دکتر مصدق و دو روز قبل از ورود معاون رئیس جمهور آمریکا به ایران، سه دانشجو در راهروهای دانشکده فنی دانشگاه تهران به ضرب گلوله های گارد ارتش شاهنشاهی کشته می شوند. علت حضور نیروهای نظامی در دانشگاه وجود تحرکات دانشجویی در طی ماه های پس از کودتا در اعتراض به تمدید قرارداد نفت با شرکت انگلیسی و به دنبال پخش خبر ورود نیکسون به ایران است. برای نظام شاهنشاهی مسجل است که اتفاقی خواهد افتاد و به قصد پیشگیری به استقبال آن می رود. تمسخر سربازان توسط دو دانشجو و دستگیری آنها در وسط کلاس درس علی رغم اعتراض استاد و دانشجویان و زنگ هایی که زودتر از موعد به صدا در می آیند موجب خروج ناگهانی و تهاجمی دانشجویان از کلاس ها و شعارهای پیاپی در کریدور دانشکده فنی می شود و مواجهه خونین با نیروهای ارتش را اجتناب ناپذیر می کند. در این رویارویی محتوم ،" قندچی، بزرگ نیا و شریعت رضوی" با سرنیزه سربازان و 68 گلوله ای که در شرق و غرب کریدور بر دانشجویان می بارد برخاک می افتند.
🔹نیروهای سیاسی اپوزیسیون نظام شاهنشاهی و عمدتا کنفدراسیون دانشجویان ایرانی خارج کشور با بزرگداشت های سالانه و ذکر مدام نام سه شهید دانشگاه طی سه دهه(سی-چهل-پنجاه) موفق می شوند علیه سیاست فراموشی نظام، 16 آذر 1332 را بدل به یکی از روزهای نمادین تقویم سیاسی حافظه جمعی ایرانی سازند و تحویل نظام بر آمده از انقلاب دهند. تا انقلاب ایران تنها متولی 16آذر حافظه غیر رسمی اپوزیسیون است که می کوشد برای تاریخ رسمی کشور رقیب بتراشد. پس از انقلاب ایران، این روز وارد تقویم رسمی می شود و متولیان متعددی پیدا می کند؛ میراثی که بر سر مصداق های آن اجماع نیست حتی بر سر اطلاق نام شهید برای آن سه «آذر اهورایی».
🔸 این روز نمادین طی شصت و شش سالی که از واقعه می گذرد مدام در پی کشف مصداق های جدید برای مشروعیت خود بوده است؛ قبل از انقلاب و پس از آن؛ حکومت شاهنشاهی و جمهوری اسلامی: شصت و شش سال است که هر سال و در چنین روزی جامعه مدنی از یک سو و دولت های پیاپی از خود و از یکدیگر می پرسند آیا این سیاست(قدرت)بود که در این روز به حریم دانشگاه تجاوز کرد یا این دانشجو یان بودند که پا از حریم خود بیرون گذاشتند و به سیاست دخالت کردند؟ آیا این سیاست است که نباید استقلال دانشگاه را به پرسش بگیرد یا برعکس پرسش از قدرت، وظیفه دانشگاه نیست؟ اعتراض دانشجویان به وابستگی دولت به قوای خارجی بود؟ به سرکوب گری سیاسی بود؟ و قس علیهذا و بر همین اساس است که 16 آذر مدام نماد این می شود یا آن: علیه امپریالیزم، علیه حکومت شاهنشاهی، علیه استبداد. موضوع این بوده و هست: « نسبت سیاست و دانشگاه. یا بهتر است بگوییم دانشجو و امر سیاسی.
🔸پل ریکور از سه گرفتاری برای حافظه و امر یادآوری نام می برد: 1-منع شدن 2-دستکاری شدن-3- فرمایشی شدن؛ وقتی نگذاشته شود به یاد بیاوری؛ وقتی آنچه را قرار است به یاد بیاوری مدیریت شود و دست آخر هنگامی که امر یادآوری فرمایشی شود: به یاد بیآور آنچه توسط متولی خواسته می شود، صلاح دانسته می شود و دست آخر امر می شود.
📌ادامه متن به لینک زیر یا گزینه instant view مراجعه شود
https://bit.ly/3pqgR0J
#امر_سیاسی
#دانشجو
#شانزده_آذر
#یادداشت
#ایران_فردا
#سوسن_شریعتی
🆔@Shariati40
Telegraph
دانشجو و امر سیاسی
سوسن شریعتی مجله ایران فردا سال ۱۳۹۷ در 16 آذر 1332، 4 ماه پس از کودتای مرداد و برکناری دولت دکتر مصدق و دو روز قبل از ورود معاون رئیس جمهور آمریکا به ایران، سه دانشجو در راهروهای دانشکده فنی دانشگاه تهران به ضرب گلوله های گارد ارتش شاهنشاهی کشته می شوند.…
Forwarded from ایران فردا
🔴 آخر و عاقبت 16 آذر
▪️ شصت و هشت سال بعد!
💠 سوسن شریعتی
@iranfardamag
🔺"بار دگر، شانزده آذر" است و مانده ام این یادداشت را با نامه پدربزرگم که چند روز قبل از کشته شدن فرزندش آذر در دانشکده فنی در آذر 1332 خطاب به او نوشته شروع کنم و یا با یادداشت کوتاه وصیت گونه پدر در روزهای پایانی 54 و روزهای آغازین 1355؟
🔹از دهه سی، ماجرای این سه شهید دانشگاه چرخ می خورد و هربار تاریخ و حافظه به شکلی و شمایلی به این حادثه و زخمی که بر جا گذاشته مراجعه می کند. این دو یادداشت هم جزئی از تاریخ معاصر ما است.
🔺 با نامه علی اکبر شریعت رضوی شروع می کنم: (آذر 1332)
🔹نورچشمی، آذر شریعت رضوی
🔺 مدتی است که کاغذ شما نمی رسد. البته مسبوقم که این روزها گرفتار امتحانات و مراسم اسم نویسی هستید. خیلی میل داشتم در عوض آقا رضا شما مشهد می آمدید و شاید هم در مشهد ماندگار می شدید و حال هم اگر در تهران به شما سخت است، فوری بیایید مشهد و خیلی هم در تحصیل اهمیت ندهید. برای این مملکت فایده ندارد. بایستی همرنگ جماعت شد و مشغول کسب و کار گردید؛ بهتر است.
🔹در هر صورت از حالات خودت بنویس مسبوق باشم. در خاتمه تذکر می دهم ابدا راضی نیستم از منزل بیرون بروی یا اینکه داخل اجتماعات باشید ولو مجلس روضه. هر چه باشد خیلی احتیاط کنید. فعلا کار ما در زندگی سخت است . بایستی همگی کوشش نماییم این بچه های کوچک را اداره و جمع کنیم. پوران و همه اقوام سلام می رسانند.» (به نقل از کتاب سرنوشت یک پزشک عوضی-غلامرضا شریعت رضوی- انتشارت قصیده سرا-1384)
🔺 نامه پدری که نگران فرزندش است در تهران ملتهب و دانشگاه پر خطر و مجبور است با زبان اشاره صحبت کند. از فرزندش( با کله ای که بوی قورمه سبزی می دهد) می خواهد به مشهد برگردد، در اجتماعات شرکت نکند(حتی روضه خوانی) و «خیلی هم به تحصیل اهمیت ندهد»که برای مملکت فایده ای ندارد. این نامه که با رهنمودهای پدرانه اش به دست آذر نرسید، تحلیل جامع و کاملی است از عقوبت نوعی رفتار مدنی-سیاسی در ایران معاصر؛ تحلیلی که مرگ آذر در چند روز بعد صحتش را تایید کرد. تحلیلی با چند محور:
*در خانه ماندن بهتر است.
*در اجتماعات شرکت نکردن نیز.
* کسب و کار کم ضررتر است از تحصیل.
*باید همرنگ جماعت شد.
🔹علی اکبر شریعت رضوی به اینکه در آن روزها چرا خطر در کمین کسانی است که در حوزه عمومی چرخ می خورند نمی پردازد: به دلیل کودتای آمریکایی است و آمدن نیکسون یا انگلیسی که دوباره تدارک بازگشت می بیند یا قدرت مرکزی که باید به ساز این و آن برقصد؟ تحلیلش به یک درازمدت تاریخی ذهنی بر می گردد و آن اینکه برای هر انسان آگاه و فضولی در اینجا که ماییم:«مرگ هر لحظه در کمین است». حدوث و قدوم هم نمی شناسد.
🔺 بیست سال بعد شریعتی در خلوت خود، چند ماه پس از آزاد شدن از زندان و به دنبال چاپ یکی از نوشته هایش در روزنامه کیهان در شرایطی که احساس عجز می کند و هراسان از حیثیتی که متهم به همکاری شده است، می نویسد:
«مرگ هر لحظه در کمین است: توطئه ها در میانم گرفته اند.من با مرگ زندگی کرده ام، با توطئه خو کرده ام، اما اکنون و این چنین نمی خواهم بمیرم...اگر اجباری که به زنده ماندن دارم نبودخود را در برابر دانشگاه آتش می زدم، همانجایی که بیست و دو سال پیش آذرمان در آتش بیداد سوخت، او را در پیش پای نیکسون قربانی کردند!» این دلنوشته کوتاه این چنین تمام می شود: «آنچه نگرانم کرده است، ناتمام مردن نیست...اما ترسم از نفله شدن است...دیروز قیل و قال کافی ها برای این بود، نشد.اکنون، بی شرمی کیهان ها شاید برای همین است.»(علی شریعتی – با مخاطب های آشنا-م.آ. 1-)
🔹این متن برای اولین بار در مجموعه آثار جلد اول شریعتی در خارج از کشور به چاپ رسید و در پشت جلد آن کار شد. از همان روزهای آغازین انقلاب تعبیر «سه آذر اهورایی» بر سر زبان ها افتاد و ماجرای قربانی شدنشان در پای نیکسون در 16 آذر 32؛ دو روز مانده به آمدن معاون ریاست جمهوری آمریکا و چندین هفته به دنبال التهاب دانشگاهها در پی احتمال از سر گیری فعالیت شرکت های نفتی انگلیسی و البته چند ماه بعد از کودتای آمریکایی 28 مرداد.
🔺16 آذر تا اول انقلاب توسط اپوزیسیون خارج از کشور( کنفدراسیون دانشجویی ، ملیون، توده ای ها، گروههای چپ)طی بیست و شش سال گرامی داشته می شد. با انقلاب ایران هم همین سنت در سال های اول توسط گروههای ملی و چپ برقرار بود و قدرت برآمده از انقلاب(پس از دولت موقت) از گرامیداشت این روز سر باز می زد. دلیل این تعلل، تفسیر های متعدد بر سر ایدئولوژی این سه شهید بود و متولیان ملی و چپ این روز در آن سال ها، احتیاط قدرتمداران را بر می انگیخت.
متن کامل در instant view :
https://bit.ly/3oBRY37
#16_آذر
#نیکسون
#علی_شریعتی
#سوسن_شریعتی
#آذر_شریعترضوی
#علیاکبر_شریعترضوی
https://t.me/iranfardamag
▪️ شصت و هشت سال بعد!
💠 سوسن شریعتی
@iranfardamag
🔺"بار دگر، شانزده آذر" است و مانده ام این یادداشت را با نامه پدربزرگم که چند روز قبل از کشته شدن فرزندش آذر در دانشکده فنی در آذر 1332 خطاب به او نوشته شروع کنم و یا با یادداشت کوتاه وصیت گونه پدر در روزهای پایانی 54 و روزهای آغازین 1355؟
🔹از دهه سی، ماجرای این سه شهید دانشگاه چرخ می خورد و هربار تاریخ و حافظه به شکلی و شمایلی به این حادثه و زخمی که بر جا گذاشته مراجعه می کند. این دو یادداشت هم جزئی از تاریخ معاصر ما است.
🔺 با نامه علی اکبر شریعت رضوی شروع می کنم: (آذر 1332)
🔹نورچشمی، آذر شریعت رضوی
🔺 مدتی است که کاغذ شما نمی رسد. البته مسبوقم که این روزها گرفتار امتحانات و مراسم اسم نویسی هستید. خیلی میل داشتم در عوض آقا رضا شما مشهد می آمدید و شاید هم در مشهد ماندگار می شدید و حال هم اگر در تهران به شما سخت است، فوری بیایید مشهد و خیلی هم در تحصیل اهمیت ندهید. برای این مملکت فایده ندارد. بایستی همرنگ جماعت شد و مشغول کسب و کار گردید؛ بهتر است.
🔹در هر صورت از حالات خودت بنویس مسبوق باشم. در خاتمه تذکر می دهم ابدا راضی نیستم از منزل بیرون بروی یا اینکه داخل اجتماعات باشید ولو مجلس روضه. هر چه باشد خیلی احتیاط کنید. فعلا کار ما در زندگی سخت است . بایستی همگی کوشش نماییم این بچه های کوچک را اداره و جمع کنیم. پوران و همه اقوام سلام می رسانند.» (به نقل از کتاب سرنوشت یک پزشک عوضی-غلامرضا شریعت رضوی- انتشارت قصیده سرا-1384)
🔺 نامه پدری که نگران فرزندش است در تهران ملتهب و دانشگاه پر خطر و مجبور است با زبان اشاره صحبت کند. از فرزندش( با کله ای که بوی قورمه سبزی می دهد) می خواهد به مشهد برگردد، در اجتماعات شرکت نکند(حتی روضه خوانی) و «خیلی هم به تحصیل اهمیت ندهد»که برای مملکت فایده ای ندارد. این نامه که با رهنمودهای پدرانه اش به دست آذر نرسید، تحلیل جامع و کاملی است از عقوبت نوعی رفتار مدنی-سیاسی در ایران معاصر؛ تحلیلی که مرگ آذر در چند روز بعد صحتش را تایید کرد. تحلیلی با چند محور:
*در خانه ماندن بهتر است.
*در اجتماعات شرکت نکردن نیز.
* کسب و کار کم ضررتر است از تحصیل.
*باید همرنگ جماعت شد.
🔹علی اکبر شریعت رضوی به اینکه در آن روزها چرا خطر در کمین کسانی است که در حوزه عمومی چرخ می خورند نمی پردازد: به دلیل کودتای آمریکایی است و آمدن نیکسون یا انگلیسی که دوباره تدارک بازگشت می بیند یا قدرت مرکزی که باید به ساز این و آن برقصد؟ تحلیلش به یک درازمدت تاریخی ذهنی بر می گردد و آن اینکه برای هر انسان آگاه و فضولی در اینجا که ماییم:«مرگ هر لحظه در کمین است». حدوث و قدوم هم نمی شناسد.
🔺 بیست سال بعد شریعتی در خلوت خود، چند ماه پس از آزاد شدن از زندان و به دنبال چاپ یکی از نوشته هایش در روزنامه کیهان در شرایطی که احساس عجز می کند و هراسان از حیثیتی که متهم به همکاری شده است، می نویسد:
«مرگ هر لحظه در کمین است: توطئه ها در میانم گرفته اند.من با مرگ زندگی کرده ام، با توطئه خو کرده ام، اما اکنون و این چنین نمی خواهم بمیرم...اگر اجباری که به زنده ماندن دارم نبودخود را در برابر دانشگاه آتش می زدم، همانجایی که بیست و دو سال پیش آذرمان در آتش بیداد سوخت، او را در پیش پای نیکسون قربانی کردند!» این دلنوشته کوتاه این چنین تمام می شود: «آنچه نگرانم کرده است، ناتمام مردن نیست...اما ترسم از نفله شدن است...دیروز قیل و قال کافی ها برای این بود، نشد.اکنون، بی شرمی کیهان ها شاید برای همین است.»(علی شریعتی – با مخاطب های آشنا-م.آ. 1-)
🔹این متن برای اولین بار در مجموعه آثار جلد اول شریعتی در خارج از کشور به چاپ رسید و در پشت جلد آن کار شد. از همان روزهای آغازین انقلاب تعبیر «سه آذر اهورایی» بر سر زبان ها افتاد و ماجرای قربانی شدنشان در پای نیکسون در 16 آذر 32؛ دو روز مانده به آمدن معاون ریاست جمهوری آمریکا و چندین هفته به دنبال التهاب دانشگاهها در پی احتمال از سر گیری فعالیت شرکت های نفتی انگلیسی و البته چند ماه بعد از کودتای آمریکایی 28 مرداد.
🔺16 آذر تا اول انقلاب توسط اپوزیسیون خارج از کشور( کنفدراسیون دانشجویی ، ملیون، توده ای ها، گروههای چپ)طی بیست و شش سال گرامی داشته می شد. با انقلاب ایران هم همین سنت در سال های اول توسط گروههای ملی و چپ برقرار بود و قدرت برآمده از انقلاب(پس از دولت موقت) از گرامیداشت این روز سر باز می زد. دلیل این تعلل، تفسیر های متعدد بر سر ایدئولوژی این سه شهید بود و متولیان ملی و چپ این روز در آن سال ها، احتیاط قدرتمداران را بر می انگیخت.
متن کامل در instant view :
https://bit.ly/3oBRY37
#16_آذر
#نیکسون
#علی_شریعتی
#سوسن_شریعتی
#آذر_شریعترضوی
#علیاکبر_شریعترضوی
https://t.me/iranfardamag
Telegraph
🔴 آخر و عاقبت 16 آذر
💠 سوسن شریعتی @iranfardamag 🔺"بار دگر، شانزده آذر" است و مانده ام این یادداشت را با نامه پدربزرگم که چند روز قبل از کشته شدن فرزندش آذر در دانشکده فنی در آذر 1332 خطاب به او نوشته شروع کنم و یا با یادداشت کوتاه وصیت گونه پدر در روزهای پایانی 54 و روزهای…
Forwarded from بنياد فرهنگی دكتر علی شريعتی
🔷🗒شریعتی، معلم کدام انقلاب؟
🖋سوسن شریعتی
🔹منبع : مجله شهروند
🔸تاریخ: بهمن ۱۳۸۶
🔸معروف است که شریعتی معلم انقلاب بود. اما ما در روزگاری به سر می بریم که با این هر دو مولفه، “معلمی و انقلاب” مشکل پیدا کرده ایم. نه معلمی چندان اعتباری دارد و نه از انقلاب- مقصود البته نفس مفهوم انقلاب – دل خوشی هست. معلمی که در بسیاری اوقات با کلیشه پروری، آگاهی های کاذب، برانگیختن شور و انهدام ِ شعور، دادن دستورالعمل هایی برای رستگاری یکی انگاشته شد(و امروز می شنویم ویوا-آکادمیا viva académia)انقلاب هم که مستعد تخریب و خشونت. انقلابیون سابق یا معتقدند که: الف-انقلاب خوب بود، اما اصلاحات بهتر است یا بر این باورند که ب- انقلاب خوب بود اما وای به حالت اگر همچنان به آن فکر کنی. پ- یا اینکه «رفته ایم این راه را نه بهرام است و نه گورش » و از همین رو عطای سیاست را به لقای آن می بخشند، چه به قصد کسب آن و چه به منظور در افتادن با آن. در نتیجه یا باید بشوی اصلاح طلب یا کارگزار سازندگی و یا فعال فرهنگی. در هر سه حال شریعتی با همان خاطره معلمی اش در انقلاب می ماند روی دستمان.
🔹آیا شریعتی معلمی بود انقلابی؟ در معلم بودنش که تردیدی نیست. در محتوای تعلیمش می شود تا اطلاع ثانوی بحث کرد. لااقل تا زمانی که مواد آموزشی او، بزنگاههای زیستی ما باشد: نسبت سنت و مدرنیته، نسبت شرق و غرب، نسبت عقل و ایمان، نسبت سنت و مذهب، ایدئولوژی و فرهنگ، اینکه پروژه اجتماعی اصلاح دینی ِ او همانی بود که بعداً نامش اسلام سیاسی شد و مبنای دین و حکومت؟ بازگشت به خویشتن او رقیب بنیادگرایی بود و یا همدست او؟ اینکه عدالت طلبی او در برابر دموکراسی خواهی بود؟ چپ بود یا لیبرال؟ چیز دیگری خواست و چیز دیگری شد؟ و…
🔸بینش شریعتی آیا انقلابی بود؟ خود می گوید: « تغییر انقلابی محتوا و اصلاح فرم آن. بر همین اساس است که شریعتی برای ایجاد انقلاب در بینش ها استحمار را علت بعید عقب ماندگی می داند و نارسیسیزم مذهبی- ملی را از یک سو و الیناسیون را از سوی دیگر دو آفت بزرگ تحقق آن انقلاب بر می شمرد. مخالف خود شیفتگی و خود باختگی. ..«.. اما دريغ، که نهضت مذهبيمان به تعظيم شعائر صفوي و قاجاري گذشت، و نهضت مليمان به تبليغ شعارهاي روزمره سياسي …« اگر در آن سو، بجاي مشتي نيرومند و کوبنده بر روي خصم، مشتي نيرومند و کوبنده بر اين ديوارهاي سترک قرون وسطائي که گرداگرد عقل و دين و انديشه ما کشيده بودند، فرود ميآمد و راه براي تابش نور به خلوتگاهها و تکيهگاهها و حجرهها و حوزهها و انديشهها و احساس هاي دينيمان باز ميشد، آنگاه مذهب ما… ».(دریغ ها و آرزوها1355)
📌 برای مطالعه کامل متن به آدرس زیر و یا گزینه instant view مراجعه کنید
#یادداشت
#سوسن_شریعتی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
https://bit.ly/34Gs2LS
🖋سوسن شریعتی
🔹منبع : مجله شهروند
🔸تاریخ: بهمن ۱۳۸۶
🔸معروف است که شریعتی معلم انقلاب بود. اما ما در روزگاری به سر می بریم که با این هر دو مولفه، “معلمی و انقلاب” مشکل پیدا کرده ایم. نه معلمی چندان اعتباری دارد و نه از انقلاب- مقصود البته نفس مفهوم انقلاب – دل خوشی هست. معلمی که در بسیاری اوقات با کلیشه پروری، آگاهی های کاذب، برانگیختن شور و انهدام ِ شعور، دادن دستورالعمل هایی برای رستگاری یکی انگاشته شد(و امروز می شنویم ویوا-آکادمیا viva académia)انقلاب هم که مستعد تخریب و خشونت. انقلابیون سابق یا معتقدند که: الف-انقلاب خوب بود، اما اصلاحات بهتر است یا بر این باورند که ب- انقلاب خوب بود اما وای به حالت اگر همچنان به آن فکر کنی. پ- یا اینکه «رفته ایم این راه را نه بهرام است و نه گورش » و از همین رو عطای سیاست را به لقای آن می بخشند، چه به قصد کسب آن و چه به منظور در افتادن با آن. در نتیجه یا باید بشوی اصلاح طلب یا کارگزار سازندگی و یا فعال فرهنگی. در هر سه حال شریعتی با همان خاطره معلمی اش در انقلاب می ماند روی دستمان.
🔹آیا شریعتی معلمی بود انقلابی؟ در معلم بودنش که تردیدی نیست. در محتوای تعلیمش می شود تا اطلاع ثانوی بحث کرد. لااقل تا زمانی که مواد آموزشی او، بزنگاههای زیستی ما باشد: نسبت سنت و مدرنیته، نسبت شرق و غرب، نسبت عقل و ایمان، نسبت سنت و مذهب، ایدئولوژی و فرهنگ، اینکه پروژه اجتماعی اصلاح دینی ِ او همانی بود که بعداً نامش اسلام سیاسی شد و مبنای دین و حکومت؟ بازگشت به خویشتن او رقیب بنیادگرایی بود و یا همدست او؟ اینکه عدالت طلبی او در برابر دموکراسی خواهی بود؟ چپ بود یا لیبرال؟ چیز دیگری خواست و چیز دیگری شد؟ و…
🔸بینش شریعتی آیا انقلابی بود؟ خود می گوید: « تغییر انقلابی محتوا و اصلاح فرم آن. بر همین اساس است که شریعتی برای ایجاد انقلاب در بینش ها استحمار را علت بعید عقب ماندگی می داند و نارسیسیزم مذهبی- ملی را از یک سو و الیناسیون را از سوی دیگر دو آفت بزرگ تحقق آن انقلاب بر می شمرد. مخالف خود شیفتگی و خود باختگی. ..«.. اما دريغ، که نهضت مذهبيمان به تعظيم شعائر صفوي و قاجاري گذشت، و نهضت مليمان به تبليغ شعارهاي روزمره سياسي …« اگر در آن سو، بجاي مشتي نيرومند و کوبنده بر روي خصم، مشتي نيرومند و کوبنده بر اين ديوارهاي سترک قرون وسطائي که گرداگرد عقل و دين و انديشه ما کشيده بودند، فرود ميآمد و راه براي تابش نور به خلوتگاهها و تکيهگاهها و حجرهها و حوزهها و انديشهها و احساس هاي دينيمان باز ميشد، آنگاه مذهب ما… ».(دریغ ها و آرزوها1355)
📌 برای مطالعه کامل متن به آدرس زیر و یا گزینه instant view مراجعه کنید
#یادداشت
#سوسن_شریعتی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
https://bit.ly/34Gs2LS
Telegraph
شریعتی، معلم کدام انقلاب؟
سوسن شریعتی منبع : مجله شهروند تاریخ: بهمن ۱۳۸۶ آیا شریعتی انقلابی بود ؟ به کدام معنا انقلابی بود ؟ در روش ؟در اهداف؟ در تفکر؟ معروف است که شریعتی معلم انقلاب بود. اما ما در روزگاری به سر می بریم که با این هر دو مولفه، “معلمی و انقلاب” مشکل پیدا کرده ایم.…
🔷🎙سحابی وجدان بیدار ما
🔸🔹باز نشر سخنرانی سوسن شریعتی در مراسم بزرگداشت هفتمین سالگرد دکتر سحابی
🔸مباهات است چرا که دکتر سحابی از نادر چهرههای سیاسی نیم قرن اخیر است که چهره انسانی و اخلاقیاش را نیز حفظ کرده . از نادر چهرههای سیاسی است که با وجود حضور فعال در همه بزنگاههای حیات سیاسیـاجتماعی پنج دهه اخیر، نه رنگ باخته و نه رنگ عوض کرده. وفادار مانده است به خود و به مردم و از همین رو، بی آنکه بداند و بیهیچ ادعایی، تبدیل شده است به یکی از ارزشهای ثابت و الگوهای مطمئن وجدان اجتماعی ما.
🔹دکتر سحابی برای این حافظههای زخم خورده، خیانت شده، مشکوک و آکنده از شکست مامن محکمی است. برای نسل من که در عرض این بیست سال اخیر عادت کرده بود به خط و خطکشی، سیاست زدگی، فرقهگرایی، خودی و غیر خودی، سایه غیر را با تیر زدن، گردن رقیب را با تیغ بریدن، مراسم سوگ او یک اتفاق جدید بود. یک تجربه جدید. فراهم آمدن لحظهای، فرصتی برای قرار گرفتن در کنار یکدیگر. همه قرائتهای گوناگون سیاسی بودن، مذهبی بودن، ملی بودن؛ سه نسل، سه تجربهـلیبرال، انقلابی و اصلاحطلبـ را میدیدی که به یاد و نام او به اجماع رسیدهاند. برخی از سر مصلحتی، عدهای از سر اجبار و بسیاری از سر صدق.
🔸سحابی به سیاسیون ما نشان داد که سیاسی باشند اما اخلاق سیاسی را فراموش نکنند. به دینداران ما نشان داد که "دین و آزادی" همدست و همداستانند. به ملیون ما گفت که دفاع از خاک و خون باید بر تکیه یک فرهنگ و وفادار به آن بماند. به جوانان ما آموخت که مشارکت در مبارزه اجتماعی به شرط تداوم ارزش دارد و نه به صرف جوانی و به شهروندان ما نیز میتواند بیاموزد که شهروندی قبل از هر چیز یعنی احساس مسئولیت در برابر زندگی عمومی، ساختن علیرغمِ دولتها و حکومتها و نیز همبستگی فرد با دیگران.
🔹از این سوی مکتبزدگی و بنیادگرایی افتادیم و یا افتادهایم به گردونه رآل پلیتیک و از الزامات آن جدایی سیاست از اخلاق. کشتی نوح بودیم و شدیم فرقهای. خلقی بودیم و شدیم نخبهگرا و در این آمد و شد محتوم هر بار با ادعای نجات دوبارهای به گسست از گذشته مباهات کردیم. هر بار با حافظهای مثله شده و تکه پاره، با وجود امیدها و رویاهای جامعهای بهتر، فاجعهای را مکرر کردیم.
#دکتر_سحابی
#وجدان_بیدار
#سخنرانی
#بازنشر
#سوسن_شریعتی
#اکنون
🆔 @Shariati40
📌 برای مطالعه کامل یادداشت فوق به آدرس زیر و یا گزینه instant view مراجعه کنید.
https://bit.ly/3KCITzj
🔸🔹باز نشر سخنرانی سوسن شریعتی در مراسم بزرگداشت هفتمین سالگرد دکتر سحابی
🔸مباهات است چرا که دکتر سحابی از نادر چهرههای سیاسی نیم قرن اخیر است که چهره انسانی و اخلاقیاش را نیز حفظ کرده . از نادر چهرههای سیاسی است که با وجود حضور فعال در همه بزنگاههای حیات سیاسیـاجتماعی پنج دهه اخیر، نه رنگ باخته و نه رنگ عوض کرده. وفادار مانده است به خود و به مردم و از همین رو، بی آنکه بداند و بیهیچ ادعایی، تبدیل شده است به یکی از ارزشهای ثابت و الگوهای مطمئن وجدان اجتماعی ما.
🔹دکتر سحابی برای این حافظههای زخم خورده، خیانت شده، مشکوک و آکنده از شکست مامن محکمی است. برای نسل من که در عرض این بیست سال اخیر عادت کرده بود به خط و خطکشی، سیاست زدگی، فرقهگرایی، خودی و غیر خودی، سایه غیر را با تیر زدن، گردن رقیب را با تیغ بریدن، مراسم سوگ او یک اتفاق جدید بود. یک تجربه جدید. فراهم آمدن لحظهای، فرصتی برای قرار گرفتن در کنار یکدیگر. همه قرائتهای گوناگون سیاسی بودن، مذهبی بودن، ملی بودن؛ سه نسل، سه تجربهـلیبرال، انقلابی و اصلاحطلبـ را میدیدی که به یاد و نام او به اجماع رسیدهاند. برخی از سر مصلحتی، عدهای از سر اجبار و بسیاری از سر صدق.
🔸سحابی به سیاسیون ما نشان داد که سیاسی باشند اما اخلاق سیاسی را فراموش نکنند. به دینداران ما نشان داد که "دین و آزادی" همدست و همداستانند. به ملیون ما گفت که دفاع از خاک و خون باید بر تکیه یک فرهنگ و وفادار به آن بماند. به جوانان ما آموخت که مشارکت در مبارزه اجتماعی به شرط تداوم ارزش دارد و نه به صرف جوانی و به شهروندان ما نیز میتواند بیاموزد که شهروندی قبل از هر چیز یعنی احساس مسئولیت در برابر زندگی عمومی، ساختن علیرغمِ دولتها و حکومتها و نیز همبستگی فرد با دیگران.
🔹از این سوی مکتبزدگی و بنیادگرایی افتادیم و یا افتادهایم به گردونه رآل پلیتیک و از الزامات آن جدایی سیاست از اخلاق. کشتی نوح بودیم و شدیم فرقهای. خلقی بودیم و شدیم نخبهگرا و در این آمد و شد محتوم هر بار با ادعای نجات دوبارهای به گسست از گذشته مباهات کردیم. هر بار با حافظهای مثله شده و تکه پاره، با وجود امیدها و رویاهای جامعهای بهتر، فاجعهای را مکرر کردیم.
#دکتر_سحابی
#وجدان_بیدار
#سخنرانی
#بازنشر
#سوسن_شریعتی
#اکنون
🆔 @Shariati40
📌 برای مطالعه کامل یادداشت فوق به آدرس زیر و یا گزینه instant view مراجعه کنید.
https://bit.ly/3KCITzj
Telegraph
سحابی وجدان بیدار ما
باز نشر سخنرانی سوسن شریعتی در مراسم هفتمین سالگرد دکتر سحابی حضور در مجلس یادبود دکتر سحابی، آن هم به نام شریعتی، برای من که متعلق به نسلی دیگرم هم موهبت است و هم مباهات: موهبت است چرا که در زمانهای که گسست و فراموشیـ گسست از گذشته و فراموشی آنـ بیماری…
Forwarded from بنياد فرهنگی دكتر علی شريعتی
🔷🔆شریعتی؛ پدر- پسر: تداوم یا گسست
🖋سوسن شریعتی
📌منبع: روزنامه اعتماد، ۱۶/ ۲/ ۱۳۸۷
🔆شناخت و فهم نسبت عمیق محمدتقی شریعتی و فرزندش علی شریعتی و ارزیابی رفتار او با میراث پدری می تواند به تعاریف متعدد از مدرنیته نقبی زند همچنانکه می تواند الگویی باشد برای حل متناقض نمایی به نام وفاداری و استقلال.
🔆غالبا وارثان در معرض دو نوع نقد و یا انتظار از خود هستند. از یک سو انتظار اینکه به میراث خود وفادار باشند، ادامه دهنده باشند و از سوی دیگر این نقد که زندانی میراث اند و سخن نو نمی گویند. هم متهم به عبور و بدعت و هم متهم به درجا زدن و زندانی شدن و خوردن نان پدری.عصیان یا سرسپردگی؟ این پرسش از مدرنیته هم شده است. انسان مدرن چگونه نسبتی با میراث ماقبل مدرن خود برقرار کرده است. آیا مدرنیته را باید گسست از دیروز و میراث( خروج از زیر سقف حافظه؛حافظهای که با سنت گره خورده است وجهانبینی ای که دینی است )تعریف کرد یا تداوم دیروز و بازسازی و باز تفسیر امر دیروزی دانست؟
🔆کدام مدرنیته؟
گفته می شودکه از زمانی که انسان قرون وسطیِ غربی از زیر سقف حافظه سنتی و چتر قدس بیرون میآید و ادعای خودبنیادی و اربابی طبیعت می کند و دیگر مشروعیت خود را در حوزه علم، هنر، تفکر و اجتماعی خود را از منابع دینی نمی گیرد و مبتنی بر سنت تعریف نمیکند عصر مدرن آغاز شده و انسان مدرن سر زده است: جادو بدل می شود به علم، معجزه بدل می شودبه پزشکی، امر قدسی به عقلانیت و...انسان سر می زند و عقلانیت مدرن میشود از نتایج همین اتفاق.
🔆تفسیر دوم از تجربه مدرنیته، نه گسست که تداوم است.در این نگاه مدرنیته عبارت است از تداوم ی یک سری از مولفه های جهان قدیم اما به شکل دیگر و به صورت سکولاریزه شده یا قدسیزدایی شده آن:
🔆سکولاریزه شدن ایده مسیحی نگاه خطی به تاریخ؛تاریخ نجات و محتومیت رستگاری که در شکل مدرنش با ایده تکامل و ترقی عصر روشنگری بازسازی می شود.
*ایده دوم همان ایده مسیحی «کرامت بشری» است که در نگاه مدرن و با شأنیت یافتن انسان بدل می شود به «حقوق بشر»...
* تفکیک عرف و قدس و جدایی ساحت ها که از اصول بنیادین مدرنیته است برگرفته و بازسازی شده ایده قدیمیِ مسیحیِ تفکیک «مسیح و قیصر»است.
* آیینها و جشن های مدنی جاری در دنیای مدرن غربی در اکثر اوقات بازسازی سکولاریزه همان مناسک مذهبی است.
🔆این نگاه به تجربه مدرنیته نه تنها در تعریف امر مدرن تداوم می بیند که در تعریف سنت نیز خود-ویژه است. سنت در این نگاه نه امر متصلب و یک بار برای همیشه در دیروز تعیین شده بلکه موجودیتی است دینامیک و دارای استعداد تطبیق خود با شرایط جدید و از همین رو توانسته است تا به امروز بیاید و حذف نشود. سنت را نباید در برابر مدرنیته نشاند و دعوت به انتخاب کرد: سنتی یا مدرن؟ دیروزی یا امروزی؟نه مدرنیته پشت به دیروز است و نه سنت ناب و یک دست و سرسپردگی مطلق به دیروز. هرگونه درک ثنوی از این دو تقلیل واقعیت متکثر منشوری و رنگین کمانی چند بین یا آن وجه.
📌ادامه متن در لینک زیر
#یادداشت
#سوسن_شریعتی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
https://bit.ly/3jOEHkg
🖋سوسن شریعتی
📌منبع: روزنامه اعتماد، ۱۶/ ۲/ ۱۳۸۷
🔆شناخت و فهم نسبت عمیق محمدتقی شریعتی و فرزندش علی شریعتی و ارزیابی رفتار او با میراث پدری می تواند به تعاریف متعدد از مدرنیته نقبی زند همچنانکه می تواند الگویی باشد برای حل متناقض نمایی به نام وفاداری و استقلال.
🔆غالبا وارثان در معرض دو نوع نقد و یا انتظار از خود هستند. از یک سو انتظار اینکه به میراث خود وفادار باشند، ادامه دهنده باشند و از سوی دیگر این نقد که زندانی میراث اند و سخن نو نمی گویند. هم متهم به عبور و بدعت و هم متهم به درجا زدن و زندانی شدن و خوردن نان پدری.عصیان یا سرسپردگی؟ این پرسش از مدرنیته هم شده است. انسان مدرن چگونه نسبتی با میراث ماقبل مدرن خود برقرار کرده است. آیا مدرنیته را باید گسست از دیروز و میراث( خروج از زیر سقف حافظه؛حافظهای که با سنت گره خورده است وجهانبینی ای که دینی است )تعریف کرد یا تداوم دیروز و بازسازی و باز تفسیر امر دیروزی دانست؟
🔆کدام مدرنیته؟
گفته می شودکه از زمانی که انسان قرون وسطیِ غربی از زیر سقف حافظه سنتی و چتر قدس بیرون میآید و ادعای خودبنیادی و اربابی طبیعت می کند و دیگر مشروعیت خود را در حوزه علم، هنر، تفکر و اجتماعی خود را از منابع دینی نمی گیرد و مبتنی بر سنت تعریف نمیکند عصر مدرن آغاز شده و انسان مدرن سر زده است: جادو بدل می شود به علم، معجزه بدل می شودبه پزشکی، امر قدسی به عقلانیت و...انسان سر می زند و عقلانیت مدرن میشود از نتایج همین اتفاق.
🔆تفسیر دوم از تجربه مدرنیته، نه گسست که تداوم است.در این نگاه مدرنیته عبارت است از تداوم ی یک سری از مولفه های جهان قدیم اما به شکل دیگر و به صورت سکولاریزه شده یا قدسیزدایی شده آن:
🔆سکولاریزه شدن ایده مسیحی نگاه خطی به تاریخ؛تاریخ نجات و محتومیت رستگاری که در شکل مدرنش با ایده تکامل و ترقی عصر روشنگری بازسازی می شود.
*ایده دوم همان ایده مسیحی «کرامت بشری» است که در نگاه مدرن و با شأنیت یافتن انسان بدل می شود به «حقوق بشر»...
* تفکیک عرف و قدس و جدایی ساحت ها که از اصول بنیادین مدرنیته است برگرفته و بازسازی شده ایده قدیمیِ مسیحیِ تفکیک «مسیح و قیصر»است.
* آیینها و جشن های مدنی جاری در دنیای مدرن غربی در اکثر اوقات بازسازی سکولاریزه همان مناسک مذهبی است.
🔆این نگاه به تجربه مدرنیته نه تنها در تعریف امر مدرن تداوم می بیند که در تعریف سنت نیز خود-ویژه است. سنت در این نگاه نه امر متصلب و یک بار برای همیشه در دیروز تعیین شده بلکه موجودیتی است دینامیک و دارای استعداد تطبیق خود با شرایط جدید و از همین رو توانسته است تا به امروز بیاید و حذف نشود. سنت را نباید در برابر مدرنیته نشاند و دعوت به انتخاب کرد: سنتی یا مدرن؟ دیروزی یا امروزی؟نه مدرنیته پشت به دیروز است و نه سنت ناب و یک دست و سرسپردگی مطلق به دیروز. هرگونه درک ثنوی از این دو تقلیل واقعیت متکثر منشوری و رنگین کمانی چند بین یا آن وجه.
📌ادامه متن در لینک زیر
#یادداشت
#سوسن_شریعتی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
https://bit.ly/3jOEHkg
Telegraph
شریعتی؛ پدر- پسر: تداوم یا گسست
سوسن شریعتی منبع: روزنامه اعتماد، ۱۶/ ۲/ ۱۳۸۷ شناخت و فهم نسبت عمیق محمدتقی شریعتی و فرزندش علی شریعتی و ارزیابی رفتار او با میراث پدری می تواند به تعاریف متعدد از مدرنیته نقبی زند همچنانکه می تواند الگویی باشد برای حل متناقض نمایی به نام وفاداری و استقلال.…
🔷🔸شیمیایی بودن
🖋سوسن شریعتی
🔆به مناسبت سالروز بمباران شیمیایی سردشت
🔆تاریخ : ۱۳۹۳
🔆منبع: مجله زنان
📌در حاشیه نشست " کانون وکلا" به مناسبت مستند : " سپیده دمی که بوی لیمو می داد"؛ اثر آزاده بیزار گیتی
🔸از روزی که مستند «سپیده دمی که بوی لیمو می داد» به دستم رسید، دیدنش را مدام به تاخیر می انداختم. عنوان دلهره آوری بود و معلوم بود قرار است «بوی لیمو» طعم تلخ جنگ باشد؛ مستندی که مخاطب فراموش کار را وادار خواهد کرد چشم در چشم فاجعه بدوزد و بفهمد تا کنون چه چیزهایی را نادیده گرفته و یا دوست داشته فراموش کند.« فقط اشک قادر است از جنگ صحبت کند» و ما می خواهیم روزگاران جنگ را سپری شده بپنداریم. یادآوری مدام فاجعه، زندگی را مصیبت بار می کند و تن دادن به منطقش را ناممکن می سازد. تاریخ جنگ، متولی دارد و عمدتاً درگیر خلق حماسه هاست و به روزمره جنگ خود را مشغول نمی کند؛ اینکه جنگ چه امروزی را رقم زده و چگونه نوعی زندگی را بدل به تقدیر آدم ها- زنان و مردان- کرده است.
🔹«سپیده دمی که بوی لیمو می داد» مستندی است درباره زندگی پنج زن مصدوم شیمیایی در سردشت پس از بمباران این شهر توسط ارتش عراق در 8 تیر 1366، بیست و یک روز قبل از قطعنامه 598 ، قطعنامه ای که یک سال بعد-همچون نوشیدن زهر- توسط ایران پذیرفته شد و پایان جنگ را رسمی کرد. زنان امروز سردشت که در دیروز جنگ، کودکان 10-12 ساله بوده اند و پا به پای «شیمیایی بودن» نوجوانی و جوانی کرده اند و امروز شده اند همسر، مادر و زنان کار و کوشیده اند علی رغم نفرین جنگ، زندگی کنند. این مستند به خلق حماسه های جنگی نمی پردازد بلکه به سرنوشت آدم هایی می نگرد که در رقم زدن چگونگی و چرایی جنگ نقشی نداشته اند و به آن محکوم شده اند بی هیچ انتخابی. جذابیت این فیلم در همین است. نشان دادن زندگی به روایت زنان در همه جلوه هایش (کار، خانواده ، فرزند، شهروندی، فقر) در نسبت با میراثی که جنگ به جا گذاشته است : شیمیایی بودن و به این ترتیب توانسته است پرونده ای اجتماعی را با پرونده جنگ پیوند زده و امکان گفتگو میان جبهه های مختلف و قربانیان متعلق به جبهه های گوناگون را فراهم سازد.
🔆1-زندگی پس از جنگ در تثلیث «زن- مادر- مصدوم شیمیایی»
🔸موضوع این مستند جنگ نیست بلکه زندگی است پس از جنگ و از همین رو آزاده گیتی- کارگردان این مستند- نیازی نمی بیند که برای برافروختن احساسات و یا فعال کردن تخیل و حافظه مخاطب خود ، بر روی صحنه های تکان دهنده و خانمان برانداز تکیه کند. همه آن دیروز پر وحشت – بزرگترین بمباران شیمیایی در جهان بعد از جنگ جهانی اول- از خلال خاطرات کودکانی که زنان امروز سر دشت شده اند یادآوری می شود. لحظه ای که بیست و چند سال پیش در یک عصر تابستانی، آسمان آبی ناگهان می شود محشری پر دود و بویناک، گیرم بوی لیمو. بمباران شیمیایی یعنی چه؟ نمی بینیم اما باید تصور کنیم وقتی زنی از آن عصر تابستانی 1366« باران گنجشک های مرده» را به یاد می آورد و اینکه در یک لحظه به تعداد انگشتان دستانش، عزیزانی را از دست داده بی آنکه اجسادشان را دیده باشد و سال ها بی خواهر و مادر بزرگ شده و چشم به راه. این ها تنها تذکراتی اند برای درک ابعاد فاجعه ای به نام بمباران شیمیایی، چند روز قبل از صدور قطع نامه. قطع نامه ای که به قیمت کودکی و جوانی مردمان این شهر صادر شد و یک سال بعد توسط ایران پذیرفته شد.
🔹این فیلم با تمرکز بر موقعیت زنان در نقش های مختلفی که زندگی بر دوششان گذاشته نشان می دهد که بیمار شیمیایی زن، در هر لحظه از زندگی باید با چه ابتلائاتی روبرو شود: در مقام همسر، از مردش شماتت بشنود چرا که فرزندان بیمار به دنیا آورده است. علی رغم بیماری و حضور همیشگی مرگ، همچون مادر به وظایف روزمره اش بپردازد، مادری کند، شادی بیاورد و غذا و آرامش و گرمای خانواده باشد. هر بار که بیماری سر بر داشت برای درمان تنها به شهر بزرگتر رود و دست آخر به خاطر فرزندانش، درمان را نیمه رها کند: «برای زن ها سخت تر است. مثل آدم های عادی و سالم از تو انتظار دارند.» سنت و فقر نیز هر دو به میدان می آیند تا زندگی «زن-مادر-بیمار شیمیایی» را بدل به یک رنج مکرر کنند. با پای شکسته و نفس گرفته به دنبال اطعام راه بیفتی، به خاطر تولد فرزندان بیمار
#شیمیایی_بودن
#سپیده_دم
#بوی_لیمو
#جنگ
#سردشت
#اکنون
#یادداشت
#سوسن_شریعتی
🆔@Shariati40
📌ادامه متن در لینک زیر یا instant view مراجعه فرمایید
https://bit.ly/3Ac7p8k
🖋سوسن شریعتی
🔆به مناسبت سالروز بمباران شیمیایی سردشت
🔆تاریخ : ۱۳۹۳
🔆منبع: مجله زنان
📌در حاشیه نشست " کانون وکلا" به مناسبت مستند : " سپیده دمی که بوی لیمو می داد"؛ اثر آزاده بیزار گیتی
🔸از روزی که مستند «سپیده دمی که بوی لیمو می داد» به دستم رسید، دیدنش را مدام به تاخیر می انداختم. عنوان دلهره آوری بود و معلوم بود قرار است «بوی لیمو» طعم تلخ جنگ باشد؛ مستندی که مخاطب فراموش کار را وادار خواهد کرد چشم در چشم فاجعه بدوزد و بفهمد تا کنون چه چیزهایی را نادیده گرفته و یا دوست داشته فراموش کند.« فقط اشک قادر است از جنگ صحبت کند» و ما می خواهیم روزگاران جنگ را سپری شده بپنداریم. یادآوری مدام فاجعه، زندگی را مصیبت بار می کند و تن دادن به منطقش را ناممکن می سازد. تاریخ جنگ، متولی دارد و عمدتاً درگیر خلق حماسه هاست و به روزمره جنگ خود را مشغول نمی کند؛ اینکه جنگ چه امروزی را رقم زده و چگونه نوعی زندگی را بدل به تقدیر آدم ها- زنان و مردان- کرده است.
🔹«سپیده دمی که بوی لیمو می داد» مستندی است درباره زندگی پنج زن مصدوم شیمیایی در سردشت پس از بمباران این شهر توسط ارتش عراق در 8 تیر 1366، بیست و یک روز قبل از قطعنامه 598 ، قطعنامه ای که یک سال بعد-همچون نوشیدن زهر- توسط ایران پذیرفته شد و پایان جنگ را رسمی کرد. زنان امروز سردشت که در دیروز جنگ، کودکان 10-12 ساله بوده اند و پا به پای «شیمیایی بودن» نوجوانی و جوانی کرده اند و امروز شده اند همسر، مادر و زنان کار و کوشیده اند علی رغم نفرین جنگ، زندگی کنند. این مستند به خلق حماسه های جنگی نمی پردازد بلکه به سرنوشت آدم هایی می نگرد که در رقم زدن چگونگی و چرایی جنگ نقشی نداشته اند و به آن محکوم شده اند بی هیچ انتخابی. جذابیت این فیلم در همین است. نشان دادن زندگی به روایت زنان در همه جلوه هایش (کار، خانواده ، فرزند، شهروندی، فقر) در نسبت با میراثی که جنگ به جا گذاشته است : شیمیایی بودن و به این ترتیب توانسته است پرونده ای اجتماعی را با پرونده جنگ پیوند زده و امکان گفتگو میان جبهه های مختلف و قربانیان متعلق به جبهه های گوناگون را فراهم سازد.
🔆1-زندگی پس از جنگ در تثلیث «زن- مادر- مصدوم شیمیایی»
🔸موضوع این مستند جنگ نیست بلکه زندگی است پس از جنگ و از همین رو آزاده گیتی- کارگردان این مستند- نیازی نمی بیند که برای برافروختن احساسات و یا فعال کردن تخیل و حافظه مخاطب خود ، بر روی صحنه های تکان دهنده و خانمان برانداز تکیه کند. همه آن دیروز پر وحشت – بزرگترین بمباران شیمیایی در جهان بعد از جنگ جهانی اول- از خلال خاطرات کودکانی که زنان امروز سر دشت شده اند یادآوری می شود. لحظه ای که بیست و چند سال پیش در یک عصر تابستانی، آسمان آبی ناگهان می شود محشری پر دود و بویناک، گیرم بوی لیمو. بمباران شیمیایی یعنی چه؟ نمی بینیم اما باید تصور کنیم وقتی زنی از آن عصر تابستانی 1366« باران گنجشک های مرده» را به یاد می آورد و اینکه در یک لحظه به تعداد انگشتان دستانش، عزیزانی را از دست داده بی آنکه اجسادشان را دیده باشد و سال ها بی خواهر و مادر بزرگ شده و چشم به راه. این ها تنها تذکراتی اند برای درک ابعاد فاجعه ای به نام بمباران شیمیایی، چند روز قبل از صدور قطع نامه. قطع نامه ای که به قیمت کودکی و جوانی مردمان این شهر صادر شد و یک سال بعد توسط ایران پذیرفته شد.
🔹این فیلم با تمرکز بر موقعیت زنان در نقش های مختلفی که زندگی بر دوششان گذاشته نشان می دهد که بیمار شیمیایی زن، در هر لحظه از زندگی باید با چه ابتلائاتی روبرو شود: در مقام همسر، از مردش شماتت بشنود چرا که فرزندان بیمار به دنیا آورده است. علی رغم بیماری و حضور همیشگی مرگ، همچون مادر به وظایف روزمره اش بپردازد، مادری کند، شادی بیاورد و غذا و آرامش و گرمای خانواده باشد. هر بار که بیماری سر بر داشت برای درمان تنها به شهر بزرگتر رود و دست آخر به خاطر فرزندانش، درمان را نیمه رها کند: «برای زن ها سخت تر است. مثل آدم های عادی و سالم از تو انتظار دارند.» سنت و فقر نیز هر دو به میدان می آیند تا زندگی «زن-مادر-بیمار شیمیایی» را بدل به یک رنج مکرر کنند. با پای شکسته و نفس گرفته به دنبال اطعام راه بیفتی، به خاطر تولد فرزندان بیمار
#شیمیایی_بودن
#سپیده_دم
#بوی_لیمو
#جنگ
#سردشت
#اکنون
#یادداشت
#سوسن_شریعتی
🆔@Shariati40
📌ادامه متن در لینک زیر یا instant view مراجعه فرمایید
https://bit.ly/3Ac7p8k
Telegraph
شیمیایی بودن
🖊سوسن شریعتی 🔆تاریخ : ۱۳۹۳ 🔆منبع: مجله زنان در حاشیه نشست " کانون وکلا" به مناسبت مستند : " سپیده دمی که بوی لیمو می داد"؛ اثر آزاده بیزار گیتی 📍به مناسبت سالروز بمباران شیمیایی سردشت از روزی که مستند «سپیده دمی که بوی لیمو می داد» به دستم رسید، دیدنش را…
Forwarded from ایران فردا
🔴 زندگی همچون مطالبه
🔶 سوسن شریعتی
@iranfardamag
▪️ بر سر زندگی و معانی مختلف آن در خیابان های شهر صف آرایی شده است. بر سر گونه های مختلف زیستن. شاید هیچ وقت تا کنون «زندگی» اینچنین بر صدر مطالبات ننشسته باشد. بوده است. لحظات آغازین انقلاب هم درباره زندگی و تعاریف مختلف آن شعارهایی شنیده می شد. مثلا اینکه «زندگی یعنی: کار، مسکن، آزادی»و یا اینکه «زندگی، عقیده است و جهاد» و همین معانی نسلی را به زندان ها و به خیابان ها کشاند. اما همیشه یک تبصره داشت : «یعنی»...چه کسی گمان می کرد چهل سال بعد ، چهار نسل بعد بر سر این «بدیهی»-زندگی- خود را مجبور به مردن ببیند؟ بر سر «چگونه زیستن » شده بود بمیریم و یا بمیرانیم اما مردن برای زندگی کردن خیر.
🔹همه قوانین ما تابع همین چگونه زیستن بوده و بر همین اساس ریخته شده است. چهل و چند سال پیش. چگونگی اش یک بار تعیین شده و شده است قالب و چهار نسل است که بر تن نسل ها می شود. به نام اکثریت باشد و یا به نام ارزش های لایزال. امروزهم بر سر مشروعیت اکثریت بحث است، هم صحبت از حق مسلم اقلیت است و هم در قطعیت قرائت ها از ارزش های لایزال تردید افتاده است. اما قوانین، کور و کر اند. قالبِ تنگ است که خفقان می آورد و به یک بار می بینی که فریادها برخاسته است. این قوانین هستند که از شهروند شورشی می سازند و از متولیِ قانون سرکوبگر. در اتاق های خیابان وزرا باشد و یا بر سر کوی و برزن. این اولین بار نیست که قانون خاصیت «چتربودگی» خود را از دست می دهد و بدل به سپر و سلاح می شود و به صف آرایی می انجامد و برای مجری قانون نیز امکانات فراهم می آورد: خشم، تعرض، اعمال سلیقه های شخصی و...
▪️ این بارنوع دیگری از جوانی با شعار زندگی به فتح پیاده روها آمده است. با دستان خالی و دلی پر. حضور پر رنگ دختران بی دلیل نیست. زندگی معلوم شده است امر پیش پا افتاده و بدیهی ای نیست. آبستن غیر مترقبه، ابداعات بی پایان و وعده های امید است. زندگی ارجاع مدام به یک دیروز دروغین نیست (...«روحت شاد» های نوستالژیک) سرسپردگی به اکثریت های مشروعیت بخش پیشینی نیست؛ دست به دست شدن میان دوگانه های سیاسی و فرهنگی مسلط نیست. (اصلاح طلب -اصول گرا /سنت-مدنیته و..)شاید از همین رو است که همگی را سورپریز کرده است. می ترساند و به شوق می آورد. منبع انرژی است. با این همه ما مجبور به تعریف زندگی هستیم. وقتی از زندگی سخن می گوییم از چه چیز سخن می گوییم؟ شریعتی در روزهای یایانی زندگی اش نوشته بود که در خواب این تعریف را از زندگی داده است: «زندگی یعنی: نان، آزادی، فرهنگ، ایمان، دوست داشتن»(م.آ. 1-با مخاطب های آشنا)
🔹سوال این است؟ چرا ما مجبوریم هر بار برای پیش برد هر یک از این مطالبات انقلاب کنیم؟ تقصیر قانون آنها است و یا بی قانونی ما؟
#سوسن_شریعتی
#مطالبهی_زندگی
#زن_زندگی_آزادی
https://bit.ly/3LVSZNe
https://t.me/iranfardamag
🔶 سوسن شریعتی
@iranfardamag
▪️ بر سر زندگی و معانی مختلف آن در خیابان های شهر صف آرایی شده است. بر سر گونه های مختلف زیستن. شاید هیچ وقت تا کنون «زندگی» اینچنین بر صدر مطالبات ننشسته باشد. بوده است. لحظات آغازین انقلاب هم درباره زندگی و تعاریف مختلف آن شعارهایی شنیده می شد. مثلا اینکه «زندگی یعنی: کار، مسکن، آزادی»و یا اینکه «زندگی، عقیده است و جهاد» و همین معانی نسلی را به زندان ها و به خیابان ها کشاند. اما همیشه یک تبصره داشت : «یعنی»...چه کسی گمان می کرد چهل سال بعد ، چهار نسل بعد بر سر این «بدیهی»-زندگی- خود را مجبور به مردن ببیند؟ بر سر «چگونه زیستن » شده بود بمیریم و یا بمیرانیم اما مردن برای زندگی کردن خیر.
🔹همه قوانین ما تابع همین چگونه زیستن بوده و بر همین اساس ریخته شده است. چهل و چند سال پیش. چگونگی اش یک بار تعیین شده و شده است قالب و چهار نسل است که بر تن نسل ها می شود. به نام اکثریت باشد و یا به نام ارزش های لایزال. امروزهم بر سر مشروعیت اکثریت بحث است، هم صحبت از حق مسلم اقلیت است و هم در قطعیت قرائت ها از ارزش های لایزال تردید افتاده است. اما قوانین، کور و کر اند. قالبِ تنگ است که خفقان می آورد و به یک بار می بینی که فریادها برخاسته است. این قوانین هستند که از شهروند شورشی می سازند و از متولیِ قانون سرکوبگر. در اتاق های خیابان وزرا باشد و یا بر سر کوی و برزن. این اولین بار نیست که قانون خاصیت «چتربودگی» خود را از دست می دهد و بدل به سپر و سلاح می شود و به صف آرایی می انجامد و برای مجری قانون نیز امکانات فراهم می آورد: خشم، تعرض، اعمال سلیقه های شخصی و...
▪️ این بارنوع دیگری از جوانی با شعار زندگی به فتح پیاده روها آمده است. با دستان خالی و دلی پر. حضور پر رنگ دختران بی دلیل نیست. زندگی معلوم شده است امر پیش پا افتاده و بدیهی ای نیست. آبستن غیر مترقبه، ابداعات بی پایان و وعده های امید است. زندگی ارجاع مدام به یک دیروز دروغین نیست (...«روحت شاد» های نوستالژیک) سرسپردگی به اکثریت های مشروعیت بخش پیشینی نیست؛ دست به دست شدن میان دوگانه های سیاسی و فرهنگی مسلط نیست. (اصلاح طلب -اصول گرا /سنت-مدنیته و..)شاید از همین رو است که همگی را سورپریز کرده است. می ترساند و به شوق می آورد. منبع انرژی است. با این همه ما مجبور به تعریف زندگی هستیم. وقتی از زندگی سخن می گوییم از چه چیز سخن می گوییم؟ شریعتی در روزهای یایانی زندگی اش نوشته بود که در خواب این تعریف را از زندگی داده است: «زندگی یعنی: نان، آزادی، فرهنگ، ایمان، دوست داشتن»(م.آ. 1-با مخاطب های آشنا)
🔹سوال این است؟ چرا ما مجبوریم هر بار برای پیش برد هر یک از این مطالبات انقلاب کنیم؟ تقصیر قانون آنها است و یا بی قانونی ما؟
#سوسن_شریعتی
#مطالبهی_زندگی
#زن_زندگی_آزادی
https://bit.ly/3LVSZNe
https://t.me/iranfardamag
Telegraph
🔴 زندگی همچون مطالبه
🔶 سوسن شریعتی @iranfardamag ▪️ بر سر زندگی و معانی مختلف آن در خیابان های شهر صف آرایی شده است. بر سر گونه های مختلف زیستن. شاید هیچ وقت تا کنون «زندگی» اینچنین بر صدر مطالبات ننشسته باشد. بوده است. لحظات آغازین انقلاب هم درباره زندگی و تعاریف مختلف آن…
شریعتی و معنای زندگی ۱ ـ مصطفی مهرآیین
۱/ مصطفی مهرآیین
نابهنجاری شریعتی در زمانه او و زمانه ما
۱۰ خرداد ۱۴۰۲
#علی_شریعتی
#شریعتی_و_معنای_زندگی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
#چهل_و_ششمین_سالگرد_شهادت
#مصطفی_مهرآیین
🆔 @Shariati_SCF
نابهنجاری شریعتی در زمانه او و زمانه ما
۱۰ خرداد ۱۴۰۲
#علی_شریعتی
#شریعتی_و_معنای_زندگی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
#چهل_و_ششمین_سالگرد_شهادت
#مصطفی_مهرآیین
🆔 @Shariati_SCF
شریعتی و معنای زندگی ۲ ـ مسعود پدرام
۲/ مسعود پدرام
اجتماعیات در پرتو کویریات
۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۲
#علی_شریعتی
#شریعتی_و_معنای_زندگی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
#چهل_و_ششمین_سالگرد_شهادت
#مسعود_پدرام
🆔 @Shariati_SCF
اجتماعیات در پرتو کویریات
۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۲
#علی_شریعتی
#شریعتی_و_معنای_زندگی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
#چهل_و_ششمین_سالگرد_شهادت
#مسعود_پدرام
🆔 @Shariati_SCF
شریعتی و معنای زندگی ۳ ـ محمدجواد غلامرضا کاشی
۳/ محمدجواد غلامرضاکاشی
جستجوی امکان گفتگوی انتقادی میان میراث شریعتی و جنبش مهسا
۶ اردیبهشت ۱۴۰۲
#علی_شریعتی
#شریعتی_و_معنای_زندگی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
#چهل_و_ششمین_سالگرد_شهادت
#محمدجواد_غلامرضاکاشی
🆔 @Shariati_SCF
جستجوی امکان گفتگوی انتقادی میان میراث شریعتی و جنبش مهسا
۶ اردیبهشت ۱۴۰۲
#علی_شریعتی
#شریعتی_و_معنای_زندگی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
#چهل_و_ششمین_سالگرد_شهادت
#محمدجواد_غلامرضاکاشی
🆔 @Shariati_SCF
شریعتی و معنای زندگی ۴ ـ محمدجواد غلامرضا کاشی
۴/ محمدجواد غلامرضاکاشی
جستجوی امکان گفتگوی انتقادی میان میراث شریعتی و جنبش مهسا
۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۲
#علی_شریعتی
#شریعتی_و_معنای_زندگی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
#چهل_و_ششمین_سالگرد_شهادت
#محمدجواد_غلامرضاکاشی
🆔 @Shariati_SCF
جستجوی امکان گفتگوی انتقادی میان میراث شریعتی و جنبش مهسا
۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۲
#علی_شریعتی
#شریعتی_و_معنای_زندگی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
#چهل_و_ششمین_سالگرد_شهادت
#محمدجواد_غلامرضاکاشی
🆔 @Shariati_SCF
شریعتی و معنای زندگی ۵ ـ احسان شریعتی
۵/ احسان شریعتی
معنای زندگی، از شریعتی تا نوشریعتی
۲۳ فروردین ۱۴۰۲
#علی_شریعتی
#شریعتی_و_معنای_زندگی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
#چهل_و_ششمین_سالگرد_شهادت
#احسان_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
معنای زندگی، از شریعتی تا نوشریعتی
۲۳ فروردین ۱۴۰۲
#علی_شریعتی
#شریعتی_و_معنای_زندگی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
#چهل_و_ششمین_سالگرد_شهادت
#احسان_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
شریعتی و معنای زندگی ۶ ـ احسان شریعتی
۶/ احسان شریعتی
معنای زندگی، از شریعتی تا نوشریعتی
۳۰ فروردین ۱۴۰۲
#علی_شریعتی
#شریعتی_و_معنای_زندگی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
#چهل_و_ششمین_سالگرد_شهادت
#احسان_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
معنای زندگی، از شریعتی تا نوشریعتی
۳۰ فروردین ۱۴۰۲
#علی_شریعتی
#شریعتی_و_معنای_زندگی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
#چهل_و_ششمین_سالگرد_شهادت
#احسان_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
شریعتی و معنای زندگی ۷ ـ فرامرز معتمد دزفولی
۷/ فرامرز معتمد دزفولی
شریعتی و زندگی معمولی
۱۷ اسفند ۱۴۰۱
#علی_شریعتی
#شریعتی_و_معنای_زندگی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
#چهل_و_ششمین_سالگرد_شهادت
#فرامرز_معتمد_دزفولی
🆔 @Shariati_SCF
شریعتی و زندگی معمولی
۱۷ اسفند ۱۴۰۱
#علی_شریعتی
#شریعتی_و_معنای_زندگی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
#چهل_و_ششمین_سالگرد_شهادت
#فرامرز_معتمد_دزفولی
🆔 @Shariati_SCF
Audio
۸/ سوسن شریعتی
بودن به از نبود شدن؟ بستگی دارد!
سوم اسفند ۱۴۰۱
#علی_شریعتی
#شریعتی_و_معنای_زندگی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
#چهل_و_ششمین_سالگرد_شهادت
#سوسن_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
بودن به از نبود شدن؟ بستگی دارد!
سوم اسفند ۱۴۰۱
#علی_شریعتی
#شریعتی_و_معنای_زندگی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
#چهل_و_ششمین_سالگرد_شهادت
#سوسن_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
Forwarded from بنياد فرهنگی دكتر علی شريعتی
◽️رمی جمرات
🖋سوسن شریعتی
به رمی جمرات میماند موقعیت شریعتی در فضای مجازی. بی نظیر است. در باره سلبریتیها شاید رسمی باشد قدیمی؛ در باره روشنفکر-یا تاریک فکری- که چهل و شش سال پیش از میان ما رفته این موقعیت بی نظیر است. مشابه ندارد. ماجرا ی بت است و باران سنگ ریزهها : بچه آخوند بودن و کراواتش، فاطمه گفتن و بی حجاب بودن همسرش، دهاتی بودن و فرانسه رفتنش؛ انقلابی بودن و نوکر ساواک بودنش، بی مدرک بودن و تئوریسین بودنش؛ همگی موضوع افشاگری شده اند. حتی نامه های عاشقانه به همسرش (که به عربی و ترکی استانبولی ترجمه شده ) در اینجا که ماییم موضوع افشاگری است.
مطالعهی متن کامل
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
#علی_شریعتی
#سوسن_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
🖋سوسن شریعتی
به رمی جمرات میماند موقعیت شریعتی در فضای مجازی. بی نظیر است. در باره سلبریتیها شاید رسمی باشد قدیمی؛ در باره روشنفکر-یا تاریک فکری- که چهل و شش سال پیش از میان ما رفته این موقعیت بی نظیر است. مشابه ندارد. ماجرا ی بت است و باران سنگ ریزهها : بچه آخوند بودن و کراواتش، فاطمه گفتن و بی حجاب بودن همسرش، دهاتی بودن و فرانسه رفتنش؛ انقلابی بودن و نوکر ساواک بودنش، بی مدرک بودن و تئوریسین بودنش؛ همگی موضوع افشاگری شده اند. حتی نامه های عاشقانه به همسرش (که به عربی و ترکی استانبولی ترجمه شده ) در اینجا که ماییم موضوع افشاگری است.
مطالعهی متن کامل
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
#علی_شریعتی
#سوسن_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
Forwarded from بنياد فرهنگی دكتر علی شريعتی
🔷🔆حج معانی یا حج مناسک
📌 سخنرانی پیرامونِ کتابهای حج و میعاد با ابراهیم
🎙سوسن شریعتی
🔺منبع: متن سخنرانی در خانهموزه شریعتی
تاریخ: آذر ۱۳۹۳
🔆«…در یک کلام حج در نگاه شریعتی آهنگ مطلق کردن است به قصد فراموش کردن دیروز و خود، با حل شدن در یک «ما»ی عمومی و به سویِ جهتی که کعبه تعیین کرده است. حرکتی قبله دار. حاجی انسانی است که با عصیان علیهِ دورِ باطلِ روزمرگی در این تثلیثِ«هاجر، اسماعیل وابراهیم »، تلاش می کند خودِ دیروزین را فراموش کند و یک مای جدید را تجربه کند و پا جای ابراهیم بگذارد.
….تجربه دینی، تجربه ای است مقصود دار و نه مقصد دار؛ حرکتی است بی قرار، ابدی و بی نهایت. تجربه از خودبیگانگی و الیناسیون توسط امر قدسی نیست، به یادآوردن خود است و یا بهتر است بگوییم ابداع خود است. تلاش شریعتی این است که تجربه دینی را از تجربه الیناسیون توسط مذهب جدا کند؛ توحید را از وحدت وجود.»
#سوسن_شریعتی
#حج_معانی
#حج_مناسک
#سخنرانی
#بازنشر
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🔗 مطالعه کامل متن در سایت بنیاد فرهنگی دکتر علی شریعتی
🆔@Shariati_SCF
📌 سخنرانی پیرامونِ کتابهای حج و میعاد با ابراهیم
🎙سوسن شریعتی
🔺منبع: متن سخنرانی در خانهموزه شریعتی
تاریخ: آذر ۱۳۹۳
🔆«…در یک کلام حج در نگاه شریعتی آهنگ مطلق کردن است به قصد فراموش کردن دیروز و خود، با حل شدن در یک «ما»ی عمومی و به سویِ جهتی که کعبه تعیین کرده است. حرکتی قبله دار. حاجی انسانی است که با عصیان علیهِ دورِ باطلِ روزمرگی در این تثلیثِ«هاجر، اسماعیل وابراهیم »، تلاش می کند خودِ دیروزین را فراموش کند و یک مای جدید را تجربه کند و پا جای ابراهیم بگذارد.
….تجربه دینی، تجربه ای است مقصود دار و نه مقصد دار؛ حرکتی است بی قرار، ابدی و بی نهایت. تجربه از خودبیگانگی و الیناسیون توسط امر قدسی نیست، به یادآوردن خود است و یا بهتر است بگوییم ابداع خود است. تلاش شریعتی این است که تجربه دینی را از تجربه الیناسیون توسط مذهب جدا کند؛ توحید را از وحدت وجود.»
#سوسن_شریعتی
#حج_معانی
#حج_مناسک
#سخنرانی
#بازنشر
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🔗 مطالعه کامل متن در سایت بنیاد فرهنگی دکتر علی شریعتی
🆔@Shariati_SCF
🔷🔸از این تیر تا آن مرداد
🖋سوسن شریعتی
📌منبع: روزنامه شرق
🔺تاریخ؛ ۱ مرداد ۱۳۹۱
🔹در تاریخ سیاسی ما لحظات پرشکوه همچون ۳۰ تیر ۱۳۳۱بسیار است. گفته میشود لحظه، چرا که در بسیاری اوقات به سال نمیکشد. لحظاتی که در آن مردم، نمایندگان آنها، رهبران، گرایشات سیاسی با اعتمادبهنفس و اعتماد به دیگری یکپارچه و مقتدر و البته بیدریغ و جان بر کف به قصد بود کردن نابودهای؛ آزادی، قانون، استقلال و... دوشادوش به صف میشوند؛ ترسها، عقل حسابگر، بدبینی و نیز حس موذی ملعبه شدن را به کناری میگذارند و باورشان میشود قدرتند و ترسناک.
🔸۳۰ تیر ۱۳۳۱ یکی از همان لحظات بیبدیل تجربه قدرت برای ملت است. اراده عمومی شکل میگیرد و در عرض پنج روز محقق میشود. دیگر نه تصمیم شاه، نه تهدیدهای قوام، نه لشکرکشی خیابانی، نه کشتار، نه چانهزنی از بالا، نه بدهبستانهای سیاسان، هیچکدام قادر به جلوگیری از تحقق اراده مردم نیستند. دیگر کسی از خود نمیپرسد «از کجا معلوم» یا اینکه «کار خودشان» است یا مثلا اینکه «به چه قیمت؟» برای لحظهای به نظر میآید که همه چیز معلوم است (مثلا معلوم است که میخواهند پروژه ملی شدن نفت به بنبست بخورد)، معلوم میشود کار «خودشان» نیست، کار خودمان است (یکپارچه شدن همه گرایشات سیاسی و متحد شدن رهبران) و معلوم میشود که به «هر قیمت» باید خواستههای ملت به کرسی بنشیند. گیرم شاه عزل کند (مصدق را) و نصب کند (قوام را) و قوام مدعی شود که «کشتیبان را سیاستی دگر آمد» و تهدید کند که شاید تا جایی رود که «با تصویب اکثریت پارلمان محاکم انقلابی تشکیل» خواهد داد و «روزی صد تبهکار را از هر طبقه به موجب حکم خشک و بیشفقت قانون قرین تیرهروزی» کند. گیرم ۴۲ نفر از نمایندگان سرسپرده قدرت حاضر در مجلس شورای ملی جلسه سری تشکیل دهند و به بهانه قانون ۴۲ نفری رای به زمامداری قوام دهند. گیرم توپها و تانکها خیابانها را قرق کنند. همان طبقات اجتماعیای که قوام مدعی سرکوبشان است به خیابان میریزند، همان شاه، حکمش را پس میگیرد، همان نخستوزیر پا میگذارد به فرار، همان سربازان از تیراندازی سر باز میزنند و... همان نمایندگان حکم به نخستوزیری دوباره مصدق میدهند و همه اینها به فاصله یکی، دو روز. به فاصله یکی، دو روز، قانون را مردم میگذارند و نمایندگان راستین آنها.
🔹کسی به جز شاه، مصدق را به زیادهخواهی و دیکتاتوری متهم نمیکند چرا که اختیارات بیشتر خواسته است، وقتی مردم را گواه میگیرد و استعفا میدهد کسی او را پوپولیست نمیخواند. برای همه معلوم است که خواستن اختیارات بیشتر، کمتر کردن اختیارات شاه است و زیادتر کردن اقتدار ملت. کسی به یاد دینداری یا بیدینی مصدق نمیافتد. اکثریتهای قلابی علم نمیکنند، قانونگراییهای واهی را محمل نمیسازند و... کشته شدههای ۳۰ تیر را تلف شده و قربانی جنگ قدرت نمینامند. همین است که ملت میتواند از هفت صبح ۳۰ تیر ۱۳۳۱ تا عصر همان روز حرف خود را به کرسی بنشاند و نخستوزیر مطلوبش را بر سریر قدرت بنشاند، رییس مجلس دست نشانده را برکنار کند، فرماندار نظامی وقت و رییس شهربانی را تحت تعقیب قرار دهد، سناتورها را وادار به تایید نخستوزیری مصدق کند، برادر و خواهر شاه را از ایران اخراج کند، رابطه سیاسی ایران و انگلیس را قطع کند و... قیام ۳۰ تیر به نتایج مطلوبی میرسد. پس چرا این لحظات پرشکوه یک سال دوام نمیآورد؟ شاه همان شاه است، بحران بینالمللی همان، بحران اجتماعی همان، ناامنی اجتماعی همان و در نتیجه مصدق همان مصدق و مثل قبل خواهان تمدید اختیارات. کودتایی که در پی آمد گواهی بر مشروعیت خواسته مصدق نبود؟
🔸از ۳۰ تیر ۱۳۳۱ تا ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ یک سال بیشتر نمیگذرد. نه از صفوف متحد مردم خبری است و نه از همسویی گروههای سیاسی و نه از همبستگی نمایندگان مردم: مصدق متهم به داشتن قصد تجاوز به حقوق عامه میشود و این بار نه از سوی شاه، با هیتلر مقایسه میشود، نیروهای سیاسی رو در روی هم نزاع خونین به راه میاندازند، قتلهای سیاسی توسط دوستان دیروز تدارک دیده میشود، به خانه مصدق لشکرکشی میشود و... دستان خارجی در کار است؟ بضاعت نیروهای داخلی است که شکننده است؟ این مصدق است که خسته میشود و بدبین یا این مردمند که خسته میشوند و به رهبرانشان مشکوک؟ هرچه هست معلوم است در ۲۸ مرداد باز آن سوالهای موذی به سراغ همه آمده است: «از کجا معلوم»، «کار خودشان» است و «به چه قیمت»؟
🔹لحظات پرشکوه برای هر ملتی غنیمت است و دلگرم کننده، اما افسوس که با لحظات شکوهمند نمیشود تاریخ باشکوه ساخت. سیام تیر ۱۳۳۱ گرامی باد اما با ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ چه کنیم؟
#اکنون
#محمد_مصدق
#قیام_سی_تیر
#یادداشت
#سوسن_شریعتی
#بازنشر
🆔 @Shariati40
Forwarded from ایران فردا
🔴دانشجو و امر سیاسی!
🔶سوسن شریعتی
🔹بازنشر از ایران فردا
@iranfardamag
◾️در ۱۶ آذر ۱۳۳۲، ۴ ماه پس از کودتای مرداد و برکناری دولت دکتر مصدق و دو روز قبل از ورود معاون رئیسجمهور آمریکا به ایران، سه دانشجو در راهروهای دانشکده فنی دانشگاه تهران به ضرب گلولههای گارد ارتش شاهنشاهی کشته میشوند. علت حضور نیروهای نظامی در دانشگاه وجود تحرکات دانشجویی در طی ماههای پس از کودتا در اعتراض به تمدید قرارداد نفت با شرکت انگلیسی و به دنبال پخش خبر ورود نیکسون به ایران است. برای نظام شاهنشاهی مسجل است که اتفاقی خواهد افتاد و بهقصد پیشگیری به استقبال آن میرود. تمسخر سربازان توسط دو دانشجو و دستگیری آنها در وسط کلاس درس علیرغم اعتراض استاد و دانشجویان و زنگهایی که زودتر از موعد به صدا درمیآیند موجب خروج ناگهانی و تهاجمی دانشجویان از کلاسها و شعارهای پیاپی در کریدور دانشکده فنی میشود و مواجهه خونین با نیروهای ارتش را اجتنابناپذیر میکند. در این رویارویی محتوم، «قندچی، بزرگنیا و شریعت رضوی» با سرنیزه سربازان و ۶۸ گلولهای که در شرق و غرب کریدور بر دانشجویان میبارد بر خاک میافتند.
🔷تا انقلاب ایران تنها متولی ۱۶ آذر حافظه غیررسمی اپوزیسیون است که میکوشد برای تاریخ رسمی کشور رقیب بتراشد. پس از انقلاب ایران، این روز وارد تقویم رسمی میشود و متولیان متعددی پیدا میکند؛ میراثی که بر سر مصداقهای آن اجماع نیست حتی بر سر اطلاق نام شهید برای آن سه «آذر اهورایی».
◾️این روز نمادین طی شصتوشش سالی که از واقعه میگذرد مدام در پی کشف مصداقهای جدید برای مشروعیت خود بوده است؛ قبل از انقلاب و پس از آن؛ حکومت شاهنشاهی و جمهوری اسلامی. موضوع این بوده و هست: نسبت سیاست و دانشگاه. یا بهتر است بگوییم دانشجو و امر سیاسی.
🔷 تلاش نظام شاهنشاهی از فردای واقعه تا پایان حکومت پهلوی ممنوع کردن این روز بهمثابه نماد بوده است. از لحظه خاکسپاری این ممنوعیت برقرار میشود و هرگونه یا درآوری این روز طی سه دهه ممنوع اعلام میشود.
◾️عملا تا جنبش خرداد در سال ۱۳۷۶، از همین رو دولتهای دهه ۶۰ به این روز بیاعتنا ماندند و بیتردید علت آن را باید در فضای یکدستشده سیاسی در دهه ۶۰ و در ایام جنگ دانست. تا پایان دهه شصت و اوایل هفتاد برای قدرت حاکم این پرسش مرکزی هنوز پاسخ روشنی نیافته بود: نسبت سیاست و محیطهای دانشجویی. دولتهای برآمده از انقلاب نمیتوانستند پرداختن به پرسشگری سیاسی از سوی دانشجو را ممنوع بدانند.
🔷 اما آنچه باعث شده است دولتهای پس از انقلاب علیرغم تردیدهای سالهای آغازین و بدبینی نسبت به ماهیت و گرایش سیاسی سه شهید دانشگاه بالاخره این روز را مشروعیت ببخشند، رسمیت بخشیدن به یکی از روایتهای سیاسی متأثر از این روز از میان روایتهای چندگانه است.
◾️ از زمان دولت نهم یا دهم بود که موضوع تعویض سنگقبرها به دلیل فرسوده بودنشان شنیده میشد.
🔷 از سال ۱۳۹۴ سنگقبرهای قدیمی جای خود را به سنگ مرمرهای مرغوب سیاه-خاکستری و متحدالشکل و همگی مزین به مهروموم بنیاد شهید دادهاند.
◾️ متحدالشکل شدن قبور شهدایی که به ادوار مختلف تاریخ سیاسی تعلق دارند اگرچه ظاهراً این حسن را دارد که قدرت سیاسی دیگر بر اساس دوری یا نزدیکی آن شهید به گفتمان مسلط امتیاز نمیدهد اما با خود تبعیض تکاندهندهای را دارد: کشتهشدهها در راه وطن دو دستهاند آنها که شهید محسوب میشوند و آنها که تلف شدگانند! مهر بنیاد شهید شامل بسیاری از کشتهشدگان زمان شاه که بر علیه امپریالیزم و «سگ زنجیریاش» جنگیدند نمیشود.
🔷به نظر میرسد که پاسخ جمهوری اسلامی به پرسش محتوم و تاریخی «نسبت دانشجو و سیاست» هفتاد سال پس از کشته شدن سه دانشجو در کریدور دانشکده فنی این است: متولی گری برای روز ۱۶ آذر از طریق به رسمیت شناختن شهدای دانشگاه همچون شهید مبارزات ضد استکباری. به عبارتی پرداختن به سیاست برای دانشجو آری اما عمدتاً سیاست دشمنان خارجی. هفتاد سال بعد از واقعه ۱۶ آذر ۱۳۳۲ ما همچنان دستخوش این پارادوکسیم: چگونه میتوان نخبگانی تربیت کرد هوشیار، حساس به «ما»ی مدنی، شکوفا و پرسشگر و ماندگار در خاک وطن، در اندیشه «ایران فردا» بیآنکه بخزد در خویش و ببرد از غیر؛ بیآنکه در خاطره جوانیاش نشانی از ستاره باشد و تضییق و تعلیق و... .
🔶گرامی باد ۱۶ آذر، هفتاد سال بعد... تا سالی دیگر...
#16_آذر
#ایران_فردا
#روز_دانشجو
#سوسن_شریعتی
#دانشجو_و_امر_سیاسی
https://cutt.ly/SwPLJVHW
🔺لینک مطلب در ایران فردا
https://t.me/iranfardamag/1099
http://t.me/iranfardamag
🔶سوسن شریعتی
🔹بازنشر از ایران فردا
@iranfardamag
◾️در ۱۶ آذر ۱۳۳۲، ۴ ماه پس از کودتای مرداد و برکناری دولت دکتر مصدق و دو روز قبل از ورود معاون رئیسجمهور آمریکا به ایران، سه دانشجو در راهروهای دانشکده فنی دانشگاه تهران به ضرب گلولههای گارد ارتش شاهنشاهی کشته میشوند. علت حضور نیروهای نظامی در دانشگاه وجود تحرکات دانشجویی در طی ماههای پس از کودتا در اعتراض به تمدید قرارداد نفت با شرکت انگلیسی و به دنبال پخش خبر ورود نیکسون به ایران است. برای نظام شاهنشاهی مسجل است که اتفاقی خواهد افتاد و بهقصد پیشگیری به استقبال آن میرود. تمسخر سربازان توسط دو دانشجو و دستگیری آنها در وسط کلاس درس علیرغم اعتراض استاد و دانشجویان و زنگهایی که زودتر از موعد به صدا درمیآیند موجب خروج ناگهانی و تهاجمی دانشجویان از کلاسها و شعارهای پیاپی در کریدور دانشکده فنی میشود و مواجهه خونین با نیروهای ارتش را اجتنابناپذیر میکند. در این رویارویی محتوم، «قندچی، بزرگنیا و شریعت رضوی» با سرنیزه سربازان و ۶۸ گلولهای که در شرق و غرب کریدور بر دانشجویان میبارد بر خاک میافتند.
🔷تا انقلاب ایران تنها متولی ۱۶ آذر حافظه غیررسمی اپوزیسیون است که میکوشد برای تاریخ رسمی کشور رقیب بتراشد. پس از انقلاب ایران، این روز وارد تقویم رسمی میشود و متولیان متعددی پیدا میکند؛ میراثی که بر سر مصداقهای آن اجماع نیست حتی بر سر اطلاق نام شهید برای آن سه «آذر اهورایی».
◾️این روز نمادین طی شصتوشش سالی که از واقعه میگذرد مدام در پی کشف مصداقهای جدید برای مشروعیت خود بوده است؛ قبل از انقلاب و پس از آن؛ حکومت شاهنشاهی و جمهوری اسلامی. موضوع این بوده و هست: نسبت سیاست و دانشگاه. یا بهتر است بگوییم دانشجو و امر سیاسی.
🔷 تلاش نظام شاهنشاهی از فردای واقعه تا پایان حکومت پهلوی ممنوع کردن این روز بهمثابه نماد بوده است. از لحظه خاکسپاری این ممنوعیت برقرار میشود و هرگونه یا درآوری این روز طی سه دهه ممنوع اعلام میشود.
◾️عملا تا جنبش خرداد در سال ۱۳۷۶، از همین رو دولتهای دهه ۶۰ به این روز بیاعتنا ماندند و بیتردید علت آن را باید در فضای یکدستشده سیاسی در دهه ۶۰ و در ایام جنگ دانست. تا پایان دهه شصت و اوایل هفتاد برای قدرت حاکم این پرسش مرکزی هنوز پاسخ روشنی نیافته بود: نسبت سیاست و محیطهای دانشجویی. دولتهای برآمده از انقلاب نمیتوانستند پرداختن به پرسشگری سیاسی از سوی دانشجو را ممنوع بدانند.
🔷 اما آنچه باعث شده است دولتهای پس از انقلاب علیرغم تردیدهای سالهای آغازین و بدبینی نسبت به ماهیت و گرایش سیاسی سه شهید دانشگاه بالاخره این روز را مشروعیت ببخشند، رسمیت بخشیدن به یکی از روایتهای سیاسی متأثر از این روز از میان روایتهای چندگانه است.
◾️ از زمان دولت نهم یا دهم بود که موضوع تعویض سنگقبرها به دلیل فرسوده بودنشان شنیده میشد.
🔷 از سال ۱۳۹۴ سنگقبرهای قدیمی جای خود را به سنگ مرمرهای مرغوب سیاه-خاکستری و متحدالشکل و همگی مزین به مهروموم بنیاد شهید دادهاند.
◾️ متحدالشکل شدن قبور شهدایی که به ادوار مختلف تاریخ سیاسی تعلق دارند اگرچه ظاهراً این حسن را دارد که قدرت سیاسی دیگر بر اساس دوری یا نزدیکی آن شهید به گفتمان مسلط امتیاز نمیدهد اما با خود تبعیض تکاندهندهای را دارد: کشتهشدهها در راه وطن دو دستهاند آنها که شهید محسوب میشوند و آنها که تلف شدگانند! مهر بنیاد شهید شامل بسیاری از کشتهشدگان زمان شاه که بر علیه امپریالیزم و «سگ زنجیریاش» جنگیدند نمیشود.
🔷به نظر میرسد که پاسخ جمهوری اسلامی به پرسش محتوم و تاریخی «نسبت دانشجو و سیاست» هفتاد سال پس از کشته شدن سه دانشجو در کریدور دانشکده فنی این است: متولی گری برای روز ۱۶ آذر از طریق به رسمیت شناختن شهدای دانشگاه همچون شهید مبارزات ضد استکباری. به عبارتی پرداختن به سیاست برای دانشجو آری اما عمدتاً سیاست دشمنان خارجی. هفتاد سال بعد از واقعه ۱۶ آذر ۱۳۳۲ ما همچنان دستخوش این پارادوکسیم: چگونه میتوان نخبگانی تربیت کرد هوشیار، حساس به «ما»ی مدنی، شکوفا و پرسشگر و ماندگار در خاک وطن، در اندیشه «ایران فردا» بیآنکه بخزد در خویش و ببرد از غیر؛ بیآنکه در خاطره جوانیاش نشانی از ستاره باشد و تضییق و تعلیق و... .
🔶گرامی باد ۱۶ آذر، هفتاد سال بعد... تا سالی دیگر...
#16_آذر
#ایران_فردا
#روز_دانشجو
#سوسن_شریعتی
#دانشجو_و_امر_سیاسی
https://cutt.ly/SwPLJVHW
🔺لینک مطلب در ایران فردا
https://t.me/iranfardamag/1099
http://t.me/iranfardamag
Telegraph
🔴دانشجو و امر سیاسی!
🔶سوسن شریعتی @iranfardamag ◾️در ۱۶ آذر ۱۳۳۲، ۴ ماه پس از کودتای مرداد و برکناری دولت دکتر مصدق و دو روز قبل از ورود معاون رئیسجمهور آمریکا به ایران، سه دانشجو در راهروهای دانشکده فنی دانشگاه تهران به ضرب گلولههای گارد ارتش شاهنشاهی کشته میشوند. علت حضور…
Forwarded from ایران فردا
🔴 آخر و عاقبت 16 آذر
▪️ شصت و هشت سال بعد!
💠 سوسن شریعتی
@iranfardamag
🔺"بار دگر، شانزده آذر" است و مانده ام این یادداشت را با نامه پدربزرگم که چند روز قبل از کشته شدن فرزندش آذر در دانشکده فنی در آذر 1332 خطاب به او نوشته شروع کنم و یا با یادداشت کوتاه وصیت گونه پدر در روزهای پایانی 54 و روزهای آغازین 1355؟
🔹از دهه سی، ماجرای این سه شهید دانشگاه چرخ می خورد و هربار تاریخ و حافظه به شکلی و شمایلی به این حادثه و زخمی که بر جا گذاشته مراجعه می کند. این دو یادداشت هم جزئی از تاریخ معاصر ما است.
🔺 با نامه علی اکبر شریعت رضوی شروع می کنم: (آذر 1332)
🔹نورچشمی، آذر شریعت رضوی
🔺 مدتی است که کاغذ شما نمی رسد. البته مسبوقم که این روزها گرفتار امتحانات و مراسم اسم نویسی هستید. خیلی میل داشتم در عوض آقا رضا شما مشهد می آمدید و شاید هم در مشهد ماندگار می شدید و حال هم اگر در تهران به شما سخت است، فوری بیایید مشهد و خیلی هم در تحصیل اهمیت ندهید. برای این مملکت فایده ندارد. بایستی همرنگ جماعت شد و مشغول کسب و کار گردید؛ بهتر است.
🔹در هر صورت از حالات خودت بنویس مسبوق باشم. در خاتمه تذکر می دهم ابدا راضی نیستم از منزل بیرون بروی یا اینکه داخل اجتماعات باشید ولو مجلس روضه. هر چه باشد خیلی احتیاط کنید. فعلا کار ما در زندگی سخت است . بایستی همگی کوشش نماییم این بچه های کوچک را اداره و جمع کنیم. پوران و همه اقوام سلام می رسانند.» (به نقل از کتاب سرنوشت یک پزشک عوضی-غلامرضا شریعت رضوی- انتشارت قصیده سرا-1384)
🔺 نامه پدری که نگران فرزندش است در تهران ملتهب و دانشگاه پر خطر و مجبور است با زبان اشاره صحبت کند. از فرزندش( با کله ای که بوی قورمه سبزی می دهد) می خواهد به مشهد برگردد، در اجتماعات شرکت نکند(حتی روضه خوانی) و «خیلی هم به تحصیل اهمیت ندهد»که برای مملکت فایده ای ندارد. این نامه که با رهنمودهای پدرانه اش به دست آذر نرسید، تحلیل جامع و کاملی است از عقوبت نوعی رفتار مدنی-سیاسی در ایران معاصر؛ تحلیلی که مرگ آذر در چند روز بعد صحتش را تایید کرد. تحلیلی با چند محور:
*در خانه ماندن بهتر است.
*در اجتماعات شرکت نکردن نیز.
* کسب و کار کم ضررتر است از تحصیل.
*باید همرنگ جماعت شد.
🔹علی اکبر شریعت رضوی به اینکه در آن روزها چرا خطر در کمین کسانی است که در حوزه عمومی چرخ می خورند نمی پردازد: به دلیل کودتای آمریکایی است و آمدن نیکسون یا انگلیسی که دوباره تدارک بازگشت می بیند یا قدرت مرکزی که باید به ساز این و آن برقصد؟ تحلیلش به یک درازمدت تاریخی ذهنی بر می گردد و آن اینکه برای هر انسان آگاه و فضولی در اینجا که ماییم:«مرگ هر لحظه در کمین است». حدوث و قدوم هم نمی شناسد.
🔺 بیست سال بعد شریعتی در خلوت خود، چند ماه پس از آزاد شدن از زندان و به دنبال چاپ یکی از نوشته هایش در روزنامه کیهان در شرایطی که احساس عجز می کند و هراسان از حیثیتی که متهم به همکاری شده است، می نویسد:
«مرگ هر لحظه در کمین است: توطئه ها در میانم گرفته اند.من با مرگ زندگی کرده ام، با توطئه خو کرده ام، اما اکنون و این چنین نمی خواهم بمیرم...اگر اجباری که به زنده ماندن دارم نبودخود را در برابر دانشگاه آتش می زدم، همانجایی که بیست و دو سال پیش آذرمان در آتش بیداد سوخت، او را در پیش پای نیکسون قربانی کردند!» این دلنوشته کوتاه این چنین تمام می شود: «آنچه نگرانم کرده است، ناتمام مردن نیست...اما ترسم از نفله شدن است...دیروز قیل و قال کافی ها برای این بود، نشد.اکنون، بی شرمی کیهان ها شاید برای همین است.»(علی شریعتی – با مخاطب های آشنا-م.آ. 1-)
🔹این متن برای اولین بار در مجموعه آثار جلد اول شریعتی در خارج از کشور به چاپ رسید و در پشت جلد آن کار شد. از همان روزهای آغازین انقلاب تعبیر «سه آذر اهورایی» بر سر زبان ها افتاد و ماجرای قربانی شدنشان در پای نیکسون در 16 آذر 32؛ دو روز مانده به آمدن معاون ریاست جمهوری آمریکا و چندین هفته به دنبال التهاب دانشگاهها در پی احتمال از سر گیری فعالیت شرکت های نفتی انگلیسی و البته چند ماه بعد از کودتای آمریکایی 28 مرداد.
🔺16 آذر تا اول انقلاب توسط اپوزیسیون خارج از کشور( کنفدراسیون دانشجویی ، ملیون، توده ای ها، گروههای چپ)طی بیست و شش سال گرامی داشته می شد. با انقلاب ایران هم همین سنت در سال های اول توسط گروههای ملی و چپ برقرار بود و قدرت برآمده از انقلاب(پس از دولت موقت) از گرامیداشت این روز سر باز می زد. دلیل این تعلل، تفسیر های متعدد بر سر ایدئولوژی این سه شهید بود و متولیان ملی و چپ این روز در آن سال ها، احتیاط قدرتمداران را بر می انگیخت.
متن کامل در instant view :
https://bit.ly/3oBRY37
#16_آذر
#نیکسون
#علی_شریعتی
#سوسن_شریعتی
#آذر_شریعترضوی
#علیاکبر_شریعترضوی
https://t.me/iranfardamag
▪️ شصت و هشت سال بعد!
💠 سوسن شریعتی
@iranfardamag
🔺"بار دگر، شانزده آذر" است و مانده ام این یادداشت را با نامه پدربزرگم که چند روز قبل از کشته شدن فرزندش آذر در دانشکده فنی در آذر 1332 خطاب به او نوشته شروع کنم و یا با یادداشت کوتاه وصیت گونه پدر در روزهای پایانی 54 و روزهای آغازین 1355؟
🔹از دهه سی، ماجرای این سه شهید دانشگاه چرخ می خورد و هربار تاریخ و حافظه به شکلی و شمایلی به این حادثه و زخمی که بر جا گذاشته مراجعه می کند. این دو یادداشت هم جزئی از تاریخ معاصر ما است.
🔺 با نامه علی اکبر شریعت رضوی شروع می کنم: (آذر 1332)
🔹نورچشمی، آذر شریعت رضوی
🔺 مدتی است که کاغذ شما نمی رسد. البته مسبوقم که این روزها گرفتار امتحانات و مراسم اسم نویسی هستید. خیلی میل داشتم در عوض آقا رضا شما مشهد می آمدید و شاید هم در مشهد ماندگار می شدید و حال هم اگر در تهران به شما سخت است، فوری بیایید مشهد و خیلی هم در تحصیل اهمیت ندهید. برای این مملکت فایده ندارد. بایستی همرنگ جماعت شد و مشغول کسب و کار گردید؛ بهتر است.
🔹در هر صورت از حالات خودت بنویس مسبوق باشم. در خاتمه تذکر می دهم ابدا راضی نیستم از منزل بیرون بروی یا اینکه داخل اجتماعات باشید ولو مجلس روضه. هر چه باشد خیلی احتیاط کنید. فعلا کار ما در زندگی سخت است . بایستی همگی کوشش نماییم این بچه های کوچک را اداره و جمع کنیم. پوران و همه اقوام سلام می رسانند.» (به نقل از کتاب سرنوشت یک پزشک عوضی-غلامرضا شریعت رضوی- انتشارت قصیده سرا-1384)
🔺 نامه پدری که نگران فرزندش است در تهران ملتهب و دانشگاه پر خطر و مجبور است با زبان اشاره صحبت کند. از فرزندش( با کله ای که بوی قورمه سبزی می دهد) می خواهد به مشهد برگردد، در اجتماعات شرکت نکند(حتی روضه خوانی) و «خیلی هم به تحصیل اهمیت ندهد»که برای مملکت فایده ای ندارد. این نامه که با رهنمودهای پدرانه اش به دست آذر نرسید، تحلیل جامع و کاملی است از عقوبت نوعی رفتار مدنی-سیاسی در ایران معاصر؛ تحلیلی که مرگ آذر در چند روز بعد صحتش را تایید کرد. تحلیلی با چند محور:
*در خانه ماندن بهتر است.
*در اجتماعات شرکت نکردن نیز.
* کسب و کار کم ضررتر است از تحصیل.
*باید همرنگ جماعت شد.
🔹علی اکبر شریعت رضوی به اینکه در آن روزها چرا خطر در کمین کسانی است که در حوزه عمومی چرخ می خورند نمی پردازد: به دلیل کودتای آمریکایی است و آمدن نیکسون یا انگلیسی که دوباره تدارک بازگشت می بیند یا قدرت مرکزی که باید به ساز این و آن برقصد؟ تحلیلش به یک درازمدت تاریخی ذهنی بر می گردد و آن اینکه برای هر انسان آگاه و فضولی در اینجا که ماییم:«مرگ هر لحظه در کمین است». حدوث و قدوم هم نمی شناسد.
🔺 بیست سال بعد شریعتی در خلوت خود، چند ماه پس از آزاد شدن از زندان و به دنبال چاپ یکی از نوشته هایش در روزنامه کیهان در شرایطی که احساس عجز می کند و هراسان از حیثیتی که متهم به همکاری شده است، می نویسد:
«مرگ هر لحظه در کمین است: توطئه ها در میانم گرفته اند.من با مرگ زندگی کرده ام، با توطئه خو کرده ام، اما اکنون و این چنین نمی خواهم بمیرم...اگر اجباری که به زنده ماندن دارم نبودخود را در برابر دانشگاه آتش می زدم، همانجایی که بیست و دو سال پیش آذرمان در آتش بیداد سوخت، او را در پیش پای نیکسون قربانی کردند!» این دلنوشته کوتاه این چنین تمام می شود: «آنچه نگرانم کرده است، ناتمام مردن نیست...اما ترسم از نفله شدن است...دیروز قیل و قال کافی ها برای این بود، نشد.اکنون، بی شرمی کیهان ها شاید برای همین است.»(علی شریعتی – با مخاطب های آشنا-م.آ. 1-)
🔹این متن برای اولین بار در مجموعه آثار جلد اول شریعتی در خارج از کشور به چاپ رسید و در پشت جلد آن کار شد. از همان روزهای آغازین انقلاب تعبیر «سه آذر اهورایی» بر سر زبان ها افتاد و ماجرای قربانی شدنشان در پای نیکسون در 16 آذر 32؛ دو روز مانده به آمدن معاون ریاست جمهوری آمریکا و چندین هفته به دنبال التهاب دانشگاهها در پی احتمال از سر گیری فعالیت شرکت های نفتی انگلیسی و البته چند ماه بعد از کودتای آمریکایی 28 مرداد.
🔺16 آذر تا اول انقلاب توسط اپوزیسیون خارج از کشور( کنفدراسیون دانشجویی ، ملیون، توده ای ها، گروههای چپ)طی بیست و شش سال گرامی داشته می شد. با انقلاب ایران هم همین سنت در سال های اول توسط گروههای ملی و چپ برقرار بود و قدرت برآمده از انقلاب(پس از دولت موقت) از گرامیداشت این روز سر باز می زد. دلیل این تعلل، تفسیر های متعدد بر سر ایدئولوژی این سه شهید بود و متولیان ملی و چپ این روز در آن سال ها، احتیاط قدرتمداران را بر می انگیخت.
متن کامل در instant view :
https://bit.ly/3oBRY37
#16_آذر
#نیکسون
#علی_شریعتی
#سوسن_شریعتی
#آذر_شریعترضوی
#علیاکبر_شریعترضوی
https://t.me/iranfardamag
Telegraph
🔴 آخر و عاقبت 16 آذر
💠 سوسن شریعتی @iranfardamag 🔺"بار دگر، شانزده آذر" است و مانده ام این یادداشت را با نامه پدربزرگم که چند روز قبل از کشته شدن فرزندش آذر در دانشکده فنی در آذر 1332 خطاب به او نوشته شروع کنم و یا با یادداشت کوتاه وصیت گونه پدر در روزهای پایانی 54 و روزهای…