Forwarded from احسان شريعتی Ehsan Shariati
🔷🔸زندگی در باکس
🖋احسان شریعتی
📌یادداشت ذیل در مجله هفتگی کرگدن انتشار یافته است.
🔹واژه فرانسوی «آپارتمان» (از ریشهٔ فعل اسپانیولی apartarse جداسازی و ایجاد فاصله)، بهمعنای ساخت مجموعههای همشکل اما مجزا از یکدیگر است (آپارتاید هم از همین ریشه است). آپارتمانسازی سبک معماری تراکمساز و تودهوار مُدرن است. یکی از معروفترین معمارانی که در این سبک ساختارگرا نوآوری کرد، لوکوربوزیه سوئیسی-فرانسوی بود و بر اساس آن بینش شهرک و شهرهای چندیگر هند و برازیلیای برزیل را ساخت که بعد به الگویی تبدیل شد. مشابه آن سبک را در ایران در شهرکهایی چون اکباتان و بهجتآباد و.. میبینیم که این شهرکها نما و ظاهر بیرونیشان به سبک زبرهکاری «بروتال»، با بتن خام و کارنشده برساخته شده است. در واقع این شکل برجسازیها و شهرسازیها که در مجموعه عکسهای مایکل وولف هم دیده میشوند، شکلهای هندسی زیبا و پنجرههای یکسان و در مجموع مکعبهای همشکلی هستند که با نظم خاصی کنار یکدیگر تکرار میشوند. اخیرا عکسی از گورسازی در بهشت زهرا دیدم که قیمت گورها را اعلام کرده بود و اعلام میکرد که قیمتها گران نشده است. آن گورها هم گویی ساده شدهٔ همین سبک آپارتمانها بودند!
🔸در چند سال اخیر جایی که من زندگی میکنم، از چهارسو مشغول آپارتمانسازی هستند؛ و هر صبح با صدای آزاردهندهٔ مته از خواب برمیخیزید! در گذشته از یک طرف پنجره رو به کوه بود و الان آن منظره تبدیل به ساختمان شده و به اتاقهای مشرف بر یکدیگر! این نوع ساختوساز و این سبک کلی در ایران یک بینش و سیاست بحرانآفرین است. حتما نگاه و ایدهای پشت این قضیه بوده است که این نوع ساخت و اقامت بر زمین رواج پیدا کرده و این پدیده را از بسیاری جوانب و جهات میتوان حلاجی و نقادی کرد. از نظر فلسفی در سطح جهانروا نیز زیر سوال رفته است. در این نوع نگاه انسانها فقط نیازهای مکانیکی و بیولوژیکشان برآورده میشود.
🔹کارگرانی را در ژاپن میبینیم، که برای اینکه زیاد از محل کار دور نشوند، در باکسها (کشوهایی) که برایشان در دیوارها ساختهاند میخوابند؛ مشابه کشوهای گذاشتن چمدان و بار در ایستگاههای راهآهن که حالا تبدیل به خوابگاه انسانها شده است.
🔸این نوع نگاه به عالم و آدم نگرشی خشونتآمیز، غیرطبیعی و غیرانسانی است. این نوع نگاه انسانها را تبدیل به اتمها و اجزایی در دستگاهها و سازوکارها کرده و انگار عناصری اند در مجموعههای ریاضیوار برچیده شده. ورود این نوع نگرش به ایران ما بهصورت تقلیدی و بدون رعایت اصول و پیشبینیهای لازم، وحشیانهتر چون کلاف سردرگمی اختاپوسوار رخ نموده است. و مشکل دیگر خاص ما، فقدان «فرهنگ آپارتماننشینی» است (مانند آئین متروسواری و سایر ابزارها و ساز-و-کارهای زندگی مُدرن)، که میبینیم در مناسبات میان همسایهها، چه تنشها و معضلات متعددی را در رفتارهای متقابل و در رعایت ضوابط و قواعد همزیستی مشترک آفریده، که گاه بسیار هم ابتدایی و مُضحک هم مینماید. در جوامع صنعتی روی پیامدهای متراکمسازی سنجش و پیشبینیهایی هم میشود، در ایران ما اما، بدون خودآگاهی به جنبههای مختلف پدیده، به روند اتوماتیکی که بورژوازی رانتی در امر «نوسازی» پیش گرفته، ادامه میدهند، بی عنایت به پیآمدهایی چون ضایعات و آلودگیها و آسیبهای زیستمحیطی و بحرانهای اجتماعی. طبعا ما نمیتوانیم به شیوههای پیشسرمایهداری، از نوع زیست روستانشینی و عشیرتی گذشته برگردیم، اما باید ببینیم به عوارضی که از درون این ماجرا بروز پیدا کرده، چگونه میبایست و میشایست اندیشید؟
📌 برای خواندن کامل یادداشت به آدرس زیر و یا گزینه instant view مراجعه کنید
#زندگی_در_باکس
#فرهنگ
#انسان
#مدرنیته
#یادداشت
#مجله_کرگدن
#احسان_شریعتی
✅ @Dr_ehsanshariati
https://telegra.ph/زندگی-در-باکس-01-27
🖋احسان شریعتی
📌یادداشت ذیل در مجله هفتگی کرگدن انتشار یافته است.
🔹واژه فرانسوی «آپارتمان» (از ریشهٔ فعل اسپانیولی apartarse جداسازی و ایجاد فاصله)، بهمعنای ساخت مجموعههای همشکل اما مجزا از یکدیگر است (آپارتاید هم از همین ریشه است). آپارتمانسازی سبک معماری تراکمساز و تودهوار مُدرن است. یکی از معروفترین معمارانی که در این سبک ساختارگرا نوآوری کرد، لوکوربوزیه سوئیسی-فرانسوی بود و بر اساس آن بینش شهرک و شهرهای چندیگر هند و برازیلیای برزیل را ساخت که بعد به الگویی تبدیل شد. مشابه آن سبک را در ایران در شهرکهایی چون اکباتان و بهجتآباد و.. میبینیم که این شهرکها نما و ظاهر بیرونیشان به سبک زبرهکاری «بروتال»، با بتن خام و کارنشده برساخته شده است. در واقع این شکل برجسازیها و شهرسازیها که در مجموعه عکسهای مایکل وولف هم دیده میشوند، شکلهای هندسی زیبا و پنجرههای یکسان و در مجموع مکعبهای همشکلی هستند که با نظم خاصی کنار یکدیگر تکرار میشوند. اخیرا عکسی از گورسازی در بهشت زهرا دیدم که قیمت گورها را اعلام کرده بود و اعلام میکرد که قیمتها گران نشده است. آن گورها هم گویی ساده شدهٔ همین سبک آپارتمانها بودند!
🔸در چند سال اخیر جایی که من زندگی میکنم، از چهارسو مشغول آپارتمانسازی هستند؛ و هر صبح با صدای آزاردهندهٔ مته از خواب برمیخیزید! در گذشته از یک طرف پنجره رو به کوه بود و الان آن منظره تبدیل به ساختمان شده و به اتاقهای مشرف بر یکدیگر! این نوع ساختوساز و این سبک کلی در ایران یک بینش و سیاست بحرانآفرین است. حتما نگاه و ایدهای پشت این قضیه بوده است که این نوع ساخت و اقامت بر زمین رواج پیدا کرده و این پدیده را از بسیاری جوانب و جهات میتوان حلاجی و نقادی کرد. از نظر فلسفی در سطح جهانروا نیز زیر سوال رفته است. در این نوع نگاه انسانها فقط نیازهای مکانیکی و بیولوژیکشان برآورده میشود.
🔹کارگرانی را در ژاپن میبینیم، که برای اینکه زیاد از محل کار دور نشوند، در باکسها (کشوهایی) که برایشان در دیوارها ساختهاند میخوابند؛ مشابه کشوهای گذاشتن چمدان و بار در ایستگاههای راهآهن که حالا تبدیل به خوابگاه انسانها شده است.
🔸این نوع نگاه به عالم و آدم نگرشی خشونتآمیز، غیرطبیعی و غیرانسانی است. این نوع نگاه انسانها را تبدیل به اتمها و اجزایی در دستگاهها و سازوکارها کرده و انگار عناصری اند در مجموعههای ریاضیوار برچیده شده. ورود این نوع نگرش به ایران ما بهصورت تقلیدی و بدون رعایت اصول و پیشبینیهای لازم، وحشیانهتر چون کلاف سردرگمی اختاپوسوار رخ نموده است. و مشکل دیگر خاص ما، فقدان «فرهنگ آپارتماننشینی» است (مانند آئین متروسواری و سایر ابزارها و ساز-و-کارهای زندگی مُدرن)، که میبینیم در مناسبات میان همسایهها، چه تنشها و معضلات متعددی را در رفتارهای متقابل و در رعایت ضوابط و قواعد همزیستی مشترک آفریده، که گاه بسیار هم ابتدایی و مُضحک هم مینماید. در جوامع صنعتی روی پیامدهای متراکمسازی سنجش و پیشبینیهایی هم میشود، در ایران ما اما، بدون خودآگاهی به جنبههای مختلف پدیده، به روند اتوماتیکی که بورژوازی رانتی در امر «نوسازی» پیش گرفته، ادامه میدهند، بی عنایت به پیآمدهایی چون ضایعات و آلودگیها و آسیبهای زیستمحیطی و بحرانهای اجتماعی. طبعا ما نمیتوانیم به شیوههای پیشسرمایهداری، از نوع زیست روستانشینی و عشیرتی گذشته برگردیم، اما باید ببینیم به عوارضی که از درون این ماجرا بروز پیدا کرده، چگونه میبایست و میشایست اندیشید؟
📌 برای خواندن کامل یادداشت به آدرس زیر و یا گزینه instant view مراجعه کنید
#زندگی_در_باکس
#فرهنگ
#انسان
#مدرنیته
#یادداشت
#مجله_کرگدن
#احسان_شریعتی
✅ @Dr_ehsanshariati
https://telegra.ph/زندگی-در-باکس-01-27
Telegraph
زندگی در باکس
احسان شریعتی واژه فرانسوی «آپارتمان» (از ریشهٔ فعل اسپانیولی apartarse جداسازی و ایجاد فاصله)، بهمعنای ساخت مجموعههای همشکل اما مجزا از یکدیگر است (آپارتاید هم از همین ریشه است). آپارتمانسازی سبک معماری تراکمساز و تودهوار مُدرن است. یکی از معروفترین…
🔷🔆حشر آزادی در خیابان انقلاب
🖋 سوسن شریعتی
🔸هر نسلی ، «اون زمونا یادش به خیر »خودش را دارد. معمولاً هم ربطی دارد به تجربه هیجان انگیز «اولین بارها»، اولین مواجهه ها. با آدم ها باشد یا با ایده ها، با صداها یا با کلمات. «اون زمونا»ی نوجوانی و جوانی ما هم پیوند خورده بود با راسته خیابان انقلاب و تقدیر خواسته بود که پیوند بخورد با انقلاب نیز. آزادی باشد و انقلاب باشد و همه اینها سمعی -بصری شود در پیاده روی یک خیابان. آن سالها، در سمت چپ و راست پیاده روی شرقی خیابان انقلاب، راسته کتابفروشی ها، «فرهنگ» و «ایدئولوژی» رو در روی هم به فروش می رفتند: یک سو فرهنگ با ریتم کند و پر طمئنینه و محتاط اش و سوی دیگر همه آن چه در زیرزمین ها شکل گرفته بود و حال کشیده شده بود به کف پیاده رو ، جوان و پر تپش و سرخوش و مغرور . امروز خواهند گفت این دو همیشه روبروی هم قرار داشته اند. آن روزها هم حتماً اهلش همین را می گفته اند اما برای ما این همزیستی و عرضه پا به پای این دو نشانه آزادی ِمسالمت آمیز بود. دیروز و امروز به هم رسیده بودند در پیاده روی شرقی خیابان انقلاب. از دیروز، طهوری و امیر کبیر و خوارزمی و....از امروز، بساطهای پهن گسترده این دسته و آن گروه. در میانه کتابفروشی های مستقر و بساطهای خیابانی و اصواتی که از هر سو بلند بود و تصاویری آویخته از ویترین ها و بساط ها، پیاده رو شده بود فستیوال «صوت و تصویر و کلمه» تا نوعی جوانی رفم بخورد. جامعه ای که فرصت پیدا کرده بود دستش را رو کند و حال در این نمایشگاه خیابانی پیدا و پنهانش را جار می زد. در هم آمیختگی مجاز و غیر مجاز ، جذابیت این پیاده رو بود و گشت و گذار را از جنس آزادی می کرد. همینکه هر طیف و طایفه ای بتواند تولیداتش را به رخ بکشد، دیده شود و شرایط انتخاب را فراهم سازد. کافی بود یک صبح تا عصر را در این دالان بزرگ محصولات فرهنگی بگذرانی تا آشنا شوی با اسمی و رسمی، وسوسه شوی ، برافروخته و یا همدل. بی شک وسوسه انگیز ، امر نو بود و جذابیت با ناشناخته ها و غیر مجازهای سابق: صوت باشد یا کتاب. کتابهای مجلد و قیمت دار و ناشر دار کجا و جزوات کوچک و زرد روی بی قیمت و بی آرم انتشاراتی کجا؟
از آن زمان در وهله اول همین صداها به یاد می آید و سپس تصاویر . از «برادر غرق خونه» تا «سر اومد زمستون» و فریادهای شوان و سخنرانی های شریعتی. صداها یی که از درون ضبط صوت های کوچک روی بساطها سر به هم می داد و در می آمیخت با صدای همه آنهایی که اینجا و آنجا حول و حوش هر بساط حلقه ای زده بودند به قصد گفتگویی و یا جدلی و ای بسا دعوایی. هر کدام از این صداها حکم فراخوان به خرید کالاهای ایدئولوژیک یا فرهنگی بود. کالاهایی که در فرصت کوتاه میان یک قبل و یک بعد، اجازه حضور در خیابان را یافته بودند.
🔹در این میان بودند کتاب های سابقاً غیر مجازی که از این سمت پیاده رو راه یافته بودند به آن سمت و از ویترین کتابفروشی های مستقر سر درآورده بودند. از صف های بلند کشیده شده پشت این نوع ویترین ها می شد حدس زد که خبر تازه ای است و محصول ناب و نادری از راه رسیده است. احتمالاً کتابی که سالها اسمش را شنیده ای اما ممنوع بوده و غیر قابل دسترس و حال حیات علنی یافته است.
🔸انتشارات«آذر» یکی از همان کتابفروشی هایی بود که کتابهای آن سو را به این سو راه داده بود: «کتابهای شریعتی رسید» با پوستری پشت ویترین و بعد صف بلند جوانانی که بالاخره این امکان را یافته بودند که کتابهای کسی که نامش بر سر زبانها بود را علناً خریداری کنند. خرید کتاب همیشه لذت بخش است، اما خرید علنی کتاب هایی که عمری زیر میزی رد و بدل می شده و داشتنش جرم محسوب می شده و پیگرد داشته ،تجربه بی بدیلی است. اهلش می دانند. «ایده های متهم »و «نام های مجرم» را وقتی در پیشخوان کتابفروشی ببینی باور می کنی که اتفاقی افتاده است و انتشارات آذر یکی از همان آدرس هایی بود که اتفاق را به نمایش می گذاشت. بسیاری از این غیر مجازهای سابق را می شد از انتشارات آذر تهیه کرد و باور کرد که مثلاً: «بگذرد این روزگار، تلخ تر از ..،بار دگر روزگار چون شکر آید!» یادش به خیر آذر در انقلاب.
#بازگشت_کتاب
#فرهنگ
#حشر_آزادی_خیابان_انقلاب
#یادداشت
#سوسن_شریعتی
🆔 @Shariati40
🖋 سوسن شریعتی
🔸هر نسلی ، «اون زمونا یادش به خیر »خودش را دارد. معمولاً هم ربطی دارد به تجربه هیجان انگیز «اولین بارها»، اولین مواجهه ها. با آدم ها باشد یا با ایده ها، با صداها یا با کلمات. «اون زمونا»ی نوجوانی و جوانی ما هم پیوند خورده بود با راسته خیابان انقلاب و تقدیر خواسته بود که پیوند بخورد با انقلاب نیز. آزادی باشد و انقلاب باشد و همه اینها سمعی -بصری شود در پیاده روی یک خیابان. آن سالها، در سمت چپ و راست پیاده روی شرقی خیابان انقلاب، راسته کتابفروشی ها، «فرهنگ» و «ایدئولوژی» رو در روی هم به فروش می رفتند: یک سو فرهنگ با ریتم کند و پر طمئنینه و محتاط اش و سوی دیگر همه آن چه در زیرزمین ها شکل گرفته بود و حال کشیده شده بود به کف پیاده رو ، جوان و پر تپش و سرخوش و مغرور . امروز خواهند گفت این دو همیشه روبروی هم قرار داشته اند. آن روزها هم حتماً اهلش همین را می گفته اند اما برای ما این همزیستی و عرضه پا به پای این دو نشانه آزادی ِمسالمت آمیز بود. دیروز و امروز به هم رسیده بودند در پیاده روی شرقی خیابان انقلاب. از دیروز، طهوری و امیر کبیر و خوارزمی و....از امروز، بساطهای پهن گسترده این دسته و آن گروه. در میانه کتابفروشی های مستقر و بساطهای خیابانی و اصواتی که از هر سو بلند بود و تصاویری آویخته از ویترین ها و بساط ها، پیاده رو شده بود فستیوال «صوت و تصویر و کلمه» تا نوعی جوانی رفم بخورد. جامعه ای که فرصت پیدا کرده بود دستش را رو کند و حال در این نمایشگاه خیابانی پیدا و پنهانش را جار می زد. در هم آمیختگی مجاز و غیر مجاز ، جذابیت این پیاده رو بود و گشت و گذار را از جنس آزادی می کرد. همینکه هر طیف و طایفه ای بتواند تولیداتش را به رخ بکشد، دیده شود و شرایط انتخاب را فراهم سازد. کافی بود یک صبح تا عصر را در این دالان بزرگ محصولات فرهنگی بگذرانی تا آشنا شوی با اسمی و رسمی، وسوسه شوی ، برافروخته و یا همدل. بی شک وسوسه انگیز ، امر نو بود و جذابیت با ناشناخته ها و غیر مجازهای سابق: صوت باشد یا کتاب. کتابهای مجلد و قیمت دار و ناشر دار کجا و جزوات کوچک و زرد روی بی قیمت و بی آرم انتشاراتی کجا؟
از آن زمان در وهله اول همین صداها به یاد می آید و سپس تصاویر . از «برادر غرق خونه» تا «سر اومد زمستون» و فریادهای شوان و سخنرانی های شریعتی. صداها یی که از درون ضبط صوت های کوچک روی بساطها سر به هم می داد و در می آمیخت با صدای همه آنهایی که اینجا و آنجا حول و حوش هر بساط حلقه ای زده بودند به قصد گفتگویی و یا جدلی و ای بسا دعوایی. هر کدام از این صداها حکم فراخوان به خرید کالاهای ایدئولوژیک یا فرهنگی بود. کالاهایی که در فرصت کوتاه میان یک قبل و یک بعد، اجازه حضور در خیابان را یافته بودند.
🔹در این میان بودند کتاب های سابقاً غیر مجازی که از این سمت پیاده رو راه یافته بودند به آن سمت و از ویترین کتابفروشی های مستقر سر درآورده بودند. از صف های بلند کشیده شده پشت این نوع ویترین ها می شد حدس زد که خبر تازه ای است و محصول ناب و نادری از راه رسیده است. احتمالاً کتابی که سالها اسمش را شنیده ای اما ممنوع بوده و غیر قابل دسترس و حال حیات علنی یافته است.
🔸انتشارات«آذر» یکی از همان کتابفروشی هایی بود که کتابهای آن سو را به این سو راه داده بود: «کتابهای شریعتی رسید» با پوستری پشت ویترین و بعد صف بلند جوانانی که بالاخره این امکان را یافته بودند که کتابهای کسی که نامش بر سر زبانها بود را علناً خریداری کنند. خرید کتاب همیشه لذت بخش است، اما خرید علنی کتاب هایی که عمری زیر میزی رد و بدل می شده و داشتنش جرم محسوب می شده و پیگرد داشته ،تجربه بی بدیلی است. اهلش می دانند. «ایده های متهم »و «نام های مجرم» را وقتی در پیشخوان کتابفروشی ببینی باور می کنی که اتفاقی افتاده است و انتشارات آذر یکی از همان آدرس هایی بود که اتفاق را به نمایش می گذاشت. بسیاری از این غیر مجازهای سابق را می شد از انتشارات آذر تهیه کرد و باور کرد که مثلاً: «بگذرد این روزگار، تلخ تر از ..،بار دگر روزگار چون شکر آید!» یادش به خیر آذر در انقلاب.
#بازگشت_کتاب
#فرهنگ
#حشر_آزادی_خیابان_انقلاب
#یادداشت
#سوسن_شریعتی
🆔 @Shariati40
Telegram
attach📎
Forwarded from صداى نوينِ خراسان
🔷🗒در نقدِ « نقد » ۱
🖋علی گرجی
🔸یکی از ابتلاهایی که امروزه جامعه ما به آن دچار شده است « نقد» است . آن هم نه نقد خویشتن ، که نقد دیگران !
بسیاری از ما در عرصه های مختلف ، بخصوص عرصه های سیاسی و اجتماعی آمادگی وافری برای بررسی و نقد دیگری داریم . ذهن فعال و اندیشه پویای ما همواره آماده آن است که گذشته و حال هرکسی را که در این جامعه کاری کرده است کنکاش کرده و عیب و ایرادهای او را به درستی یا نادرستی پیش چشمان شنونده هایمان گذاشته و با شرایط امروز ، گذشته وی را نقد کنیم . بگذریم از اینکه در بسیاری از موارد، این نقد ها هم در واقع « نقد » نیستند و عموما « ایراد گیری» و « عیب یابی » نام دقیق تری است که میگیرند .
🔹فراموش نکنیم که عرصه سیاست ، عرصه بسیار پیچیده ای است که گام زدن در آن در هرحال نمیتواند بدون خطا های کوچک یا بزرگ باشد . در اینجا اما دو نکته حائز اهمیت است که توجه به آنها میتواند محیط بهداشتی تری را برای آینده ما رقم زند .
🔸اول اینکه چه خوب بود اگر قرار میشد هرکسی خود را نقد کند . در این حالت ، امکان توضیح و روشن ساختن اعمال گذشته هر نظرگاه سیاسی روشنتر و واضح تر بیان میگردید .
🔹دوم اینکه ، اگر علاقه به نقد دیگری به ما اجازه خموشی نمیدهد ، حداقل ، همزمان برای شنوندگانمان توضیح دهیم که در آن برهه خود ما در کجای تاریخ ایستاده بودیم و چه میکردیم !
در غیر اینصورت ، تنها به قاضی رفته ایم و قدیمیترها میگفتند کسی که تنها به قاضی میرود طبیعتا بسیار خوشحال و راضی باز میگردد .
اینطور نیست ؟
#نقد
#نقد_منصفانه
#فرهنگ
#یادداشت_اختصاصی
#علی_گرجی
#صدای_نوین_خراسان
✅ @VoNoKh
🖋علی گرجی
🔸یکی از ابتلاهایی که امروزه جامعه ما به آن دچار شده است « نقد» است . آن هم نه نقد خویشتن ، که نقد دیگران !
بسیاری از ما در عرصه های مختلف ، بخصوص عرصه های سیاسی و اجتماعی آمادگی وافری برای بررسی و نقد دیگری داریم . ذهن فعال و اندیشه پویای ما همواره آماده آن است که گذشته و حال هرکسی را که در این جامعه کاری کرده است کنکاش کرده و عیب و ایرادهای او را به درستی یا نادرستی پیش چشمان شنونده هایمان گذاشته و با شرایط امروز ، گذشته وی را نقد کنیم . بگذریم از اینکه در بسیاری از موارد، این نقد ها هم در واقع « نقد » نیستند و عموما « ایراد گیری» و « عیب یابی » نام دقیق تری است که میگیرند .
🔹فراموش نکنیم که عرصه سیاست ، عرصه بسیار پیچیده ای است که گام زدن در آن در هرحال نمیتواند بدون خطا های کوچک یا بزرگ باشد . در اینجا اما دو نکته حائز اهمیت است که توجه به آنها میتواند محیط بهداشتی تری را برای آینده ما رقم زند .
🔸اول اینکه چه خوب بود اگر قرار میشد هرکسی خود را نقد کند . در این حالت ، امکان توضیح و روشن ساختن اعمال گذشته هر نظرگاه سیاسی روشنتر و واضح تر بیان میگردید .
🔹دوم اینکه ، اگر علاقه به نقد دیگری به ما اجازه خموشی نمیدهد ، حداقل ، همزمان برای شنوندگانمان توضیح دهیم که در آن برهه خود ما در کجای تاریخ ایستاده بودیم و چه میکردیم !
در غیر اینصورت ، تنها به قاضی رفته ایم و قدیمیترها میگفتند کسی که تنها به قاضی میرود طبیعتا بسیار خوشحال و راضی باز میگردد .
اینطور نیست ؟
#نقد
#نقد_منصفانه
#فرهنگ
#یادداشت_اختصاصی
#علی_گرجی
#صدای_نوین_خراسان
✅ @VoNoKh
Telegram
attach📎
Forwarded from احسان شريعتی Ehsan Shariati
🔷🔸یک توضیح مطبوعاتی ضروری
🔸امروز در کیوسک شمارهٔ این ماه «فرهنگ امروز» را دیدم که برروی جلدش نوشته بود: «گفتگو با...» فلانی، با عنوان «باید فردید را جدی گرفت»! تعجب کردم؛ تا آنکه پیامک کارگردان مستند سینمایی «تئوریسین خشونت»، آقای محسن کوقان، را دریافتم که نوشته بودند مصاحبه گذشتهمان دربارهٔ فردید را، بیاطلاع حقیر، برای انتشار به این نشریه دادهاند (زیرا در آن مستند بخش انتقادی نظرات من دربارهٔ فردید نیآمده بود).
🔹هفتهٔ پیش هم در کیوسک دیده بودم که روزنامهٔ «سازندگی»، گفتگوی نشست «انصاف نیوز» دربارهٔ «چیستی و مصداق نولیبرالیسم در ایران» را زیر عنوان «بیچاره نئولیبرالیسم»، «مناظرهٔ« دو روشنفکر «لیبرال» و «رادیکال» (به چه معنا؟)، منتشر کرده است و باز تعجب کرده بودم؛ زیرا از اول قرار ما این بود که شکل آن گفتگو «مناظره» نباشد، و تا بهحال ندیده بودم که نشریهای در «تیتر» و در اعلام موضوع یک نشست هم اینجور موضع بگیرد و یکطرفه به قاضی برود!
🔸درهرحال، از آنجا که متون منتشرشده خود در این نشریات را تا کنون ندیدهام و نمیدانم چه اشتباهات و اغلاط محتملی در مکتوبسازی آن گفتگوهای برگرفته از منابع دیگر میتواند وجود داشته باشد، از این بابت مسئولیتی متوجه این جانب نخواهد بود!
🔹 ...، زیرا در مملکت ما «حقوق مؤلف» هم مانند حقوق کارگران زیاد محترم نیست!
#احسان_شریعتی
#مطبوعات
#اخلاق_حرفه_ای
#روزنامه_سازندگی
#فرهنگ_امروز
✅ @Dr_ehsanshariati
🔸امروز در کیوسک شمارهٔ این ماه «فرهنگ امروز» را دیدم که برروی جلدش نوشته بود: «گفتگو با...» فلانی، با عنوان «باید فردید را جدی گرفت»! تعجب کردم؛ تا آنکه پیامک کارگردان مستند سینمایی «تئوریسین خشونت»، آقای محسن کوقان، را دریافتم که نوشته بودند مصاحبه گذشتهمان دربارهٔ فردید را، بیاطلاع حقیر، برای انتشار به این نشریه دادهاند (زیرا در آن مستند بخش انتقادی نظرات من دربارهٔ فردید نیآمده بود).
🔹هفتهٔ پیش هم در کیوسک دیده بودم که روزنامهٔ «سازندگی»، گفتگوی نشست «انصاف نیوز» دربارهٔ «چیستی و مصداق نولیبرالیسم در ایران» را زیر عنوان «بیچاره نئولیبرالیسم»، «مناظرهٔ« دو روشنفکر «لیبرال» و «رادیکال» (به چه معنا؟)، منتشر کرده است و باز تعجب کرده بودم؛ زیرا از اول قرار ما این بود که شکل آن گفتگو «مناظره» نباشد، و تا بهحال ندیده بودم که نشریهای در «تیتر» و در اعلام موضوع یک نشست هم اینجور موضع بگیرد و یکطرفه به قاضی برود!
🔸درهرحال، از آنجا که متون منتشرشده خود در این نشریات را تا کنون ندیدهام و نمیدانم چه اشتباهات و اغلاط محتملی در مکتوبسازی آن گفتگوهای برگرفته از منابع دیگر میتواند وجود داشته باشد، از این بابت مسئولیتی متوجه این جانب نخواهد بود!
🔹 ...، زیرا در مملکت ما «حقوق مؤلف» هم مانند حقوق کارگران زیاد محترم نیست!
#احسان_شریعتی
#مطبوعات
#اخلاق_حرفه_ای
#روزنامه_سازندگی
#فرهنگ_امروز
✅ @Dr_ehsanshariati
🖋علی طهماسبی پژوهشگر حوزه ادیان در کانال تلگرامی خود نوشت:
🔷🔸طبقهمتوسط جامعه را به لحاظ فکری و فرهنگی پیشرفتهتر و متمدنتر از تصمیمگیران نظام حاکم میدانم. از این منظر همراهی با این جریان پس روندهی کنونی را نوعی تحقیر شدن و پسرفت خود میشمارم. تاریخ و تجربه نشان داده که جامعهی بشری مدام در حال رشد و توسعهی فرهنگ و اخلاق و تمدن است. بنا بر این آنچه ارزشمند و در دراز مدت ماندگار خواهد بود ثمرهی تلاش ما برای پیشرفت جامعهی مدنی در فرهنگ و اخلاق و ادب انسانی است. امید که در این کاروان بزرگ تمدنِ بشری، ما هم بتوانیم با صبوری و پشتکار چراغ فرهنگ و خرد جمعی و حقوق انسانی و شهروندی را در جای جای این سرزمین افروختهتر و روشنتر گردانیم که برای آیندگان میراثی شایستهتر از این سراغ ندارم.
#نگاه_روز
#تحقیر
#طبقه_متوسط
#فرهنگ
#خرد_جمعی
#علی_طهماسبی
✅ @tahmasbiali
🆔@Shariati40
🔷🔸طبقهمتوسط جامعه را به لحاظ فکری و فرهنگی پیشرفتهتر و متمدنتر از تصمیمگیران نظام حاکم میدانم. از این منظر همراهی با این جریان پس روندهی کنونی را نوعی تحقیر شدن و پسرفت خود میشمارم. تاریخ و تجربه نشان داده که جامعهی بشری مدام در حال رشد و توسعهی فرهنگ و اخلاق و تمدن است. بنا بر این آنچه ارزشمند و در دراز مدت ماندگار خواهد بود ثمرهی تلاش ما برای پیشرفت جامعهی مدنی در فرهنگ و اخلاق و ادب انسانی است. امید که در این کاروان بزرگ تمدنِ بشری، ما هم بتوانیم با صبوری و پشتکار چراغ فرهنگ و خرد جمعی و حقوق انسانی و شهروندی را در جای جای این سرزمین افروختهتر و روشنتر گردانیم که برای آیندگان میراثی شایستهتر از این سراغ ندارم.
#نگاه_روز
#تحقیر
#طبقه_متوسط
#فرهنگ
#خرد_جمعی
#علی_طهماسبی
✅ @tahmasbiali
🆔@Shariati40
Forwarded from احسان شريعتی Ehsan Shariati
🔷🔸گشت مرگبار اکراه
🖋احسان شریعتی
🔸سیاست «فرهنگی» اجبار عاقبت فاجعه ای شومتر آفرید و به مرگ دختری بی گناه انجامید و موجب شرمساری ملی و مذهبی گشت.
سرنوشت این دختر می توانست داستان فرزند هر خانوادهی این سرزمین باشد.
🔹براستی پرداختن به اینهمه حاشیه و هزینه و دامن زدن به این مقدار انزجار عمومی برای کسب نتیجهای معکوس و نقض غرض، آیا نشانهی فراست عقیدتی و اقتدار سیاسی است یا سفاهت و استیصال ؟!
🔸در هر حال جامعه دیگر چنین روش و شیوهی ورشکسته ای را نمیپذیرد و خواستار محاکمهٔ علنی و رسیدگی فوری به مسئولیت و رفتار فجیع عاملین این حادثه و جمع شدن سراسری بساط گشتهای اجبار و ارعاب است.
🔹با عرض تسلیت به مادر و خانوادهی داغدار ژینا-مهسا امینی و استدعای آرامش و آمرزش روح آن رفتهی ستمدیدهی عزیزشان...
#نگاه_روز
#شرمساری_مذهبی
#فرهنگ_اجباری
#توقف_گشت_ارشاد
#حجاب_اجباری
✅ @Dr_ehsanshariati
🖋احسان شریعتی
🔸سیاست «فرهنگی» اجبار عاقبت فاجعه ای شومتر آفرید و به مرگ دختری بی گناه انجامید و موجب شرمساری ملی و مذهبی گشت.
سرنوشت این دختر می توانست داستان فرزند هر خانوادهی این سرزمین باشد.
🔹براستی پرداختن به اینهمه حاشیه و هزینه و دامن زدن به این مقدار انزجار عمومی برای کسب نتیجهای معکوس و نقض غرض، آیا نشانهی فراست عقیدتی و اقتدار سیاسی است یا سفاهت و استیصال ؟!
🔸در هر حال جامعه دیگر چنین روش و شیوهی ورشکسته ای را نمیپذیرد و خواستار محاکمهٔ علنی و رسیدگی فوری به مسئولیت و رفتار فجیع عاملین این حادثه و جمع شدن سراسری بساط گشتهای اجبار و ارعاب است.
🔹با عرض تسلیت به مادر و خانوادهی داغدار ژینا-مهسا امینی و استدعای آرامش و آمرزش روح آن رفتهی ستمدیدهی عزیزشان...
#نگاه_روز
#شرمساری_مذهبی
#فرهنگ_اجباری
#توقف_گشت_ارشاد
#حجاب_اجباری
✅ @Dr_ehsanshariati
🔷🔸شهریور بوی مرگ میدهد
بوی خون هایی که نشُستهاند؛
یکی میگفت:
درخت مرگ،
هر سال
در شهریور گل میدهد
من اما دیدم که نهالاش را،
نهالِ مرگ را ؛
سالهای طولانیست
که کاشتهاند،
و پای هر نهال را
به جای آب، خون ریختند..
شهریور،
بوی انگورهای کالِ له شده میدهد،
مزهی گَسِ دهان جمع کن مرگ را...
و بوی اشکهای بیصدا
و نالههای بدون شیون...
و تصویر «مادران داغدار
بر سجاده ها» را...
ما هنوز
در انتظاریم؛
چرا جای زخم بریدن بالهایمان
خوب نمیشود؟
یکی دیگر میگفت :
ققنوس نیستیم اما
یک روز با همین بالهای زخمی
پرواز را
تجربه میکنیم..
من اما هنوز
منتظرم،
درختی که آن سالها
با خون
آبیاری شد
میوههایش
پرنده باشد...
«ایراندخت»
#توقف_گشت_ارشاد
#حجاب_اجباری
#فرهنگ_اجباری
#اکنون_شریعتی
🆔@Shariati40
بوی خون هایی که نشُستهاند؛
یکی میگفت:
درخت مرگ،
هر سال
در شهریور گل میدهد
من اما دیدم که نهالاش را،
نهالِ مرگ را ؛
سالهای طولانیست
که کاشتهاند،
و پای هر نهال را
به جای آب، خون ریختند..
شهریور،
بوی انگورهای کالِ له شده میدهد،
مزهی گَسِ دهان جمع کن مرگ را...
و بوی اشکهای بیصدا
و نالههای بدون شیون...
و تصویر «مادران داغدار
بر سجاده ها» را...
ما هنوز
در انتظاریم؛
چرا جای زخم بریدن بالهایمان
خوب نمیشود؟
یکی دیگر میگفت :
ققنوس نیستیم اما
یک روز با همین بالهای زخمی
پرواز را
تجربه میکنیم..
من اما هنوز
منتظرم،
درختی که آن سالها
با خون
آبیاری شد
میوههایش
پرنده باشد...
«ایراندخت»
#توقف_گشت_ارشاد
#حجاب_اجباری
#فرهنگ_اجباری
#اکنون_شریعتی
🆔@Shariati40