اكنون، ما و شريعتی
1.41K subscribers
1.31K photos
198 videos
86 files
1.41K links
چشم‌اندازِ نوشريعتی
Download Telegram
‍ ‍‍ ‍‍ 🔷🔆ما انقلاب کردیم که.....

🖋سوسن شریعتی

🔹« ما انقلاب کردیم که....» ، دیگر امروز جمله ای شده است چهل ساله. معمولا این جمله یا به شکل پرسشی مطرح می‌شود یا خبری. به قصد تأکید بر امر مسجلی و یا شکل دادن به اعتراضی و هر سال به دلیلی. «ما انقلاب کردیم»: که آزادی، که استقلال، که نابرابری های اجتماعی، که هفت تپه، که ازدواج کودکان، .... و نیز که حجاب، که دین،....
بر سر هر یک از این چهار کلمه چهل سال است که بحث مختومه نمی‌شود و کاملا بستگی دارد به احوالات‌مان. از همان کلمه اول شروع کنیم:

🔸«ما»: «ما» انقلاب کردیم یا آن‌ها؟ «ما» انقلاب کردیم یا «شما»؟ خارجی‌ها خواستند یا داخلی‌ها؟ مردم یا نخبگان؟ شاه یا رهبری جدید؟

🔹«انقلاب»: آن‌چه اتفاق افتاد انقلاب بود یا کودتا؟ انقلاب خوب است یا بد؟ انقلاب اسلامی بود یا دموکراتیک؟ «انقلاب»ی بود بی سلاح، با «گل و سوسن و یاسمن» یا خشن و خونین؟
«کردیم»: انقلاب‌ها را ما پی می‌ریزیم یا انقلاب‌ها می‌شوند، بخواهیم یا نه؟ محصول بحران ساختارها و سر به‌هم دادن مجموعه‌ای از مولف‌های عینی زاییده تخیل‌های شکوفا (یا معیوب)‌ و ذهنیت‌های مبدع؟ مثلاً تقصیر شریعتی بود یا فلک غدار؟ محصول مثلث معروف «خشم» یا...

🔸«که»: انقلاب کردیم که چه شود؟ همه‌ی «پس از انقلاب‌ها» را همین «که» رقم می‌زند و بر آن اساس حسرت می‌آفریند یا پشیمانی. آه! امان از این «که»ی آرزومند.

🔹چهل سالگی سن بلوغ است و قاعدتاً نه دیگر رادیکالیته جوانی را دارد و نه ذوق زدگی آغازین را . انقلاب تجربه‌ی یک زخم باشد یا خاطره‌ی یک امید، بعد از چهل سال باید بتوان مقصود و مقصد آن را توضیح داد تا فراتر از قبض و بسط‌های عاطفی یک «تجربه» بدل شود به تاریخ. از موقعیت متهم یا پیش‌شرط بدل شدن «تجربه» به تاریخ دموکراتیزه کردن خوانش از انقلاب و متولی‌زدایی از تجربه‌ای است چندصدایی، ترکیبی از ایده‌های رقیب و جبهه‌بندی‌هایی متعدد. ارزیابی تجربه تاریخی انقلاب نیز محتاج صرف توأمان زمان‌ها است؛ زمان کند فرهنگی و زمان تند حادثه؛ اورژانس لحظات ملتهب و تغییرات بطئی تمدنی... تا معلوممان شود مقصود ِ آن اگر شکل دادن به «ما»یی آلترناتیو و شکل دادن به فاعل هایی شناسا بوده است تا کجا در انقلاب و با آن به مقصد رسیده و سرنوشت ما را به کدام سمت رقم زده است؟

🔸از انقلابی بودن ما شاید چیز زیادی بر جا نمانده باشد اما در انقلابی بودن آن‌چه بی‌نظیر بود استعداد لذت بردن از مقاومت در برابر اجماع عمومی بود. آن‌هایی که واقعیت را منکرند دنبال نشانی‌اند برای امیدواری، می‌سازند وسط ویرانه؛ گل می‌کارند وسط کویر. ابسورد؟ این تعریف کی یرکه گارد از مذهب خیلی ها را مذهبی کرد: باور به ناممکن، محال، امر غریب. خب! چرا انقلابی نکند؟
ما انقلاب کردیم که... خب! شما چطور؟
همه چیز در حد فاصل همین دیروز و فردا رقم می‌خورد: «انقلاب خوب بود. انقلاب خوب است؟»

📌روزنامه اعتماد


#ما_انقلاب_کردیم_یا_انها
#انقلاب_میکنند_یا_انقلاب_میشود
#انقلاب_کردیم_که_چه_شود؟
#روزنامه_اعتماد
#یادداشت
#سوسن_شریعتی
#اکنون_ما_شریعتی

🆔 @Shariati40
🔷🔸فلسفه و زندگی روزمره

🖋🎙گفتگو دکتر احسان شریعتی با روزنامه اعتماد شنبه ۱۴ اردیبهشت

📌قسمت های از این گفتگو به شرح ذیل می باشد

🔸بهداشت یک موضوع عمومی است که عموم مردم می‌بایست آن را بنابه نیاز خود فرابگیرند. درباره حوزه اندیشه هم همین اتفاق می‌تواند بیفتد؛ یعنی مثلا در حوزه فلسفه سیاسی، این‌که شهروند کیست و چه حقوق و وظایفی دارد و..، را عموم مردم می‌بایست بدانند.

🔹خبرساز بودن پدیده مهمی می‌شود و این‌را هم تعداد لایک مشخص می‌کند و گاهی هم شما طوری موضع می‌گیرید که «لایک‌آور» باشد! البته این پدیده در ژورنالیسم هم هست که همان ژورنالیسم نوع زرد است.

🔸در قیاس با انجمن‌های اسلامی که به تفکر اصلاح‌طلبی نزدیک بوده‌اند، انجمن‌های صنفی در دانشگاه‌ها فعال شده‌اند که هم رادیکال‌تر هستند و هم مباحث مربوط به عدالت اجتماعی را بیشتر دنبال می‌کنند. اما به‌طورکلی در جامعه علاقه به مسایل عمیق کمتر شده و این‌را از نشانه‌های بسیاری می‌توان فهمید، از تیراژ کتاب گرفته تا کم‌توجهی به جلسات فرهنگی.

🔹 متفکر (فیلسوف) و روشنفکر دو نقش متفاوت با یکدیگر بازی می‌کنند؛ متفکر تنها به دنبال «حقیقت» کلی است و می‌خواهد به‌شکلی ریشه‌ای به نفس امور بیندیشد و به همین دلیل از منزوی شدن نمی‌ترسد. اما روشنفکر کسی است که در ضمن می‌خواهد با عامه مردم ارتباط ذهنی برقرار و دیالوگ کند. روشنفکر به این معنا ادامه‌دهنده راه پیامبران است.

🔸 فلسفه باید در متن درگیری‌ها قرار بگیرد و بزرگی یابد و تعهد خود را نشان دهد تا برای عموم جالب توجه شود. ورود به مسایل انضمامی مردم گاه برای روشنفکرانی کسر شأن می‌نماید و به همین بهانه وارد این حوزه‌ها نمی‌شوند. درحالی‌که وقتی فلسفه به این مسایل بپردازد، می‌تواند افق و بُعد جدیدی را بگشاید که منجر به برسازی بدیل و آلترناتیو مطلوبتری برای وضع موجود گردد.


🔹پدیدهٔ سقراط انقلابی در تاریخ فلسفه محسوب می‌شود. این بنیان‌گذار، این ایده را مطرح ساخت که موضوع اصلی فلسفه خود انسان است و نه طبیعت(فوزیس) یا کیهان(کاسموس). توصیهٔ «خودت را بشناس!» به همین موضوع اشاره داشت.

🔸 سقراط معتقد بود فلسفه علمی حضوری است و باید در «کلام» حضور یا زندگی خود را نشان دهد و نه در نوشتار. به بیان دیگر، فلسفه باید زنده و حاضر و شاهد و گواه باشد. بنابراین سقراط با سخن‌گفتن با مردم تلاش می‌کرد تا حقایق و معارفی را که به باور او فراموش شده بود را به یاد آدمیان آورد.


#فلسفه
#زندگی_روزمره
#گفتگو
#روزنامه_اعتماد
#احسان_شریعتی

@Dr_ehsanshariati


📌 برای مطالعه کامل این گفتگو به آدرس زیر و یا گزینه instant view مراجعه کنید.


https://telegra.ph/فلسفه-و-زندگی-روزمره-05-04
روزنامه اعتماد.pdf
1.7 MB
‍ نگاهي به مهم‌ترين پروژه هاي روشنفكران ايران- از دهه پنجاه تا نود

شريعتي و پس از شريعتي

🖌رضا صالح جلالي

🔸تاريخ همواره از تخدير توده‌ها زيان ديده است. ظهور پيامبران و تولد انديشه‌هاي ديني در جهت تكميل اخلاق انسان بوده است. با مرگ رهبران اوليه اديان و ظهور متوليان رسمي و تخصصي ديني، اديان دچار تعارض ميان فهم اصيل از دين و فهم رسمي آن شدند. به لحاظ تجربه تاريخي، فهم رسمي ديني تبديل به فهم و درك عمومي از دين مي‌شود. اين قرائت رسمي از دين در خدمت «قدرت» سياسي و اقتصادي زمانه قرار مي‌گيرد. متوليان رسمي اديان، از منظر عوام، واسط ميان عالم غيب و دنيا بوده‌اند. از اين رو بر باورها و افكارشان تاثيرگذار بوده و به نوعي عامل حفظ و اشاعه خرافات، تقديرگرايي و استبدادزدگي بودند. اين رويه مذاهب را تبديل به پوستين وارونه مي‌كرده است.

#چهل_دومین_یادمان
#نو_شریعتی
#روزنامه_اعتماد

🆔 @shariati40
🔆خروج از بن‌بست نابرابری‌‌‌ها با گفتمان نوشریعتی 

🖌 محمدرضا خاوش

🔹یکی از نشانه‌های تفکر عمیق، ماندگاری و پویایی آن است و کم‌شمار هستند کسانی که تفکر و اندیشه‌‌شان دارای این ویژگی باشد و در گذر ایام، گرد فراموشی بر آن ننشسته باشد؛ شریعتی از جمله این کم‌شمار افراد است و تفکرش دارای چنین ویژگی است. شریعتی کسی است که در تاریخ و فکر معاصر ما پایدار و زنده است؛ از این‌روست که بعد از گذشت 42، همچنان در فضای فکری جامعه، صاحب‌نظران و نظریه‌پردازان از شریعتی می‌‌گویند و می‌‌نویسند و گاهی بر سر آرای او جدل می‌کنند.
🔸یکی از تازه‌‌ترین بحث و جدل‌های نظری پیرامون شریعتی، بحثی است که یوسف اباذری به عنوان یک جامعه‌شناس در ضرورت بازخوانی نظریات شریعتی در قالب «گفتمان نوشریعتی» مطرح کرد و ضمن آن مدعی سوءاستفاده افرادی مثل‌‌‌هانری کربن، احسان نراقی و سیدحسین نصر از آرا و واژگان وی شد.
اباذری دراین بحث به پیچیدگی شرایط جهانی امروز اشاره و چنین استدلال کرده است که این پیچیدگی نسبت به دوره حیات شریعتی، بسیار بیشتر شده است؛ چرا که تقسیم‌بندی قبلی میان استعمار و مستعمره‌ها بر هم خورده است و در کشورهای جهان سوم اقلیتی وجود دارند که منافع‌شان در گروی بازار جهانی است و دولت‌های به اصطلاح ملی خودشان دست به کار شده‌اند و دست به استعمار می‌زنند. بنابراین به‌زعم اباذری ما با جوامعی روبه‌روییم که یک طرف آن صاحبان سرمایه‌‎اند و طرف دیگر تامین‌کنندگان این سرمایه و استعمارشوندگان! و لذا در تحلیل شرایط کنونی و برای یافتن راه حل، ناگزیریم به سخن گفتن از جامعه سرمایه‌داری و غیرسرمایه‌داری و رجوع به واژگان شریعتی. 
اباذری، ضمن بحث خود به تحلیل اوضاع ایران پرداخته و این ادعا را مطرح می‌‌کند که: «در دوران شاه دو جریان رسمی وجود داشت. جریان نخست شریعتی و آل‌احمد بودند که از بازگشت به خویشتن حرف می‌زدند. گروه دوم امثال‌‌‌هانری کربن، احسان نراقی و سیدحسین نصر بودند که واژگان آل احمد و شریعتی را دزدیدند. بدبختانه بعد از انقلاب واژگان امسال‌‌‌هانری کربن و نراقی بود که حاکم شد.»
وی سپس در تبیین و اثبات مدعای خود به مقایسه‌ی جریان شریعتی و کربن می‌پردازد. اباذری معتقد است که از نظر شریعتی شیعه به قوم خاصی اطلاق نمی‌شود، بلکه شیعه یعنی گروهی که به دنبال آزادی و عدالت هستند. بنابراین شریعتی از آزادی‌خواهی و عدالت‌خواهی استقبال می‌کرد. به‌زعم اباذری، پرولتاریا در کلام مارکس همان شیعه در کلام شریعتی است و او می‌خواست این آزادی به همه تعمیم پیدا کند نه فقط خود شیعه. اباذری در تشریح دیدگاه کربن نیز می‌گوید: «هانری کربن اعتقاد داشت که یک مکتب خاص شیعی وجود دارد و امامان نیز آن را به گروه خاصی از مردم منتقل می‌کنند. بنای کربن بر این بود که برای شاه یک وضعیتی را مهیا کند؛ از آن دست که در زمان ساسانیان وجود داشت. یعنی شاه هم رهبر مملکت و هم رهبر دین باشد.» اباذری معتقد است که در تفکر کربن، یک جور فره ایزدی به شاه منسوب می‌‌شود؛ یعنی همان چیزی که شریعتی در مقابل آن ایستاد. به‌زعم وی هم اکنون هم افرادی مانند سیدجواد طباطبایی و نحله فکری او ادامه‌دهنده همین راه هستند؛ کسانی که اباذری آنها را «فاشیزم‌های جدید ایرانی» می‌خواند و معتقد است که تلاش‌های آنها برای حاکمیت سیاست‌‌‌های نئولیبرالیستی به تفکرات جدایی‌طلبانه و فرقه گرایانه دامن می‌زند.
اباذری در ارتباط با تبعات ناشی از این نوع تفکر نئولیبرالیستی و شووینیستی‌‌‌، از کشور سوریه به عنوان یک مصداق عینی نام می‌برد که وضعیت امروز آن ناشی از دنبال کردن چنین تفکر سیاسی است؛ کشوری که مردمش به این نتیجه رسیده بودند با جدایی‌طلبی و پیوستن به سیاست جهانی و بازار آزاد وضعیت‌شان بهبود خواهد یافت. به عبارتی با رشد نئولیبرالیسم اقوام به شکل عینی میل به جدا شدن دارند. دولت سوریه نیز برنامه نئولیبرالی را پیاده کرد و یک نوع جنگ داخلی رخ داد. مسئله فقط یک چیز ذهنی نیست. زمانی که سیاست‌‌‌های نئولیبرالیسم رخ می‌دهد، افراد فکر می‌کنند که باید به بازار جهانی بپیوندند. نئولیبرالیس‌تها اعتقاد دارند که دولت- ملت چیز بیهوده‌ای است و واحد یا دین است یا زبان است. پدیده‌ای که طبل جدایی را در بسیاری از جاها به صدا درآورده است.⬅️ ادامه مطلب در لینک پایین

https://gourl.page.link/ynQA
#چهل_دومین_یادمان
#نو_شریعتی
#روزنامه_اعتماد

🆔 @shariati40
‍ ‍‍ 🔷🔸تلويزيون تيشه به ريشه خود نزند


📌گفت‌وگوی (تلفنی) «اعتماد» با احسان شريعتي درباره نقش «رسانهٔ ملی» که در صفحه اول امروز این روزنامه با عنوان «تلويزيون تيشه به ريشه خود نزند»، به‌صورت خلاصه منتشر شده است:

🔸ابتدا بايد دانست كه سياست تبليغاتي و خبري هر قدرت و كشور و نهادي چيست؟برخي رسانه‌ها «حرفه‌ای»تر اند و براي اثبات آن، خود را حقيقت‌جو نشان مي‌دهند و براي اعتبار خود از جناح‌ها و صداهاي مختلف استفاده مي‌كنند. در كنار اين‌ها‌، رسانه‌هايي هم هستند كه خط تبليغاتي و ايدئولوژيك آشكاري دارند و به روشی بدوی یا ابتدايي موضع مي‌گيرند. برای نمونه، خود خبرنگار از كسي كه از او پرسش مي‌كند، بيشتر موضع دارد! اين رويكرد که حرفه‌اي نيست رسانه را بي‌اعتبار مي‌كند. پس در ابتدا ديد سياست خبري و فرهنگي عمومي كه صداوسيماي ملي تعقيب مي‌كند، چيست؟ متاسفانه از گذشته خط خاصي بر صداوسيما حاكم بوده كه حتي نمي‌توان گفت اين خط كل حاكميت است بلكه چيزي جناحي است.
🔹 اگر برنامه تاريخي فكري و حتي فرهنگي از رسانه پخش شود، چون از يك خط خاص پيروي مي‌كند، بي‌اعتبار است و این حتي در خنثي‌ترين بحث‌هاي علمي و فلسفي و مذهبي و عقيدتي هم اين خط رسوخ كرده و سانسور ايجاد مي‌كند. مثلا يك برنامه تاريخي از تلويزيون پخش مي‌شود اما مثل كتاب‌هاي درسي آموزش و پرورش، نوعي تحريف تاريخ در آن وجود دارد كه به دليل سلايق و تحليل‌هاي خاص، اين خط فرمايشي بايد اعمال شود.
🔸 به قول فرانسوي‌ها «ایماژ دو مارک» یا برچسب برند تبليغاتي هر كالايي مهم است: با رويكردهايي كه صداوسيما دارد روي آن هم اين مهربر پیشانی آن خورده و به دليل خطي بودن و زنده نبودن برنامه‌ها نمي‌توانيد در تلويزيون شركت كنيد. پيش از اين برنامه‌ها و مستندهاي مختلفي را ديده‌ايم كه در آنها حرف‌هاي فرد تقطيع مي‌شود و ماهيت موضوع تغيير مي‌كند. مستندي در سينما ساخته مي‌شود درباره بازرگان، حتی با دوستان او، که عليه بازرگان است! روشنفكران و نيروهاي فرهنگي به تلويزيون نمي‌روند، چون اين برچسب كه تلويزيون جاي معتبري نيست، وجود دارد. ممكن است از شما سوءاستفاده شود يا حرف‌هاي‌تان ناقص بيان شود. حنای اینگونه سیاست‌های فرهنگی مسخرهٔ استفاده از روشنفکران و دگراندیشان علیه همدیگر و در انتها علیه خودشان، دیگر رنگی ندارد!
🔹 اين روش ابتدايي در موضع‌گيري‌ها بویژه در مسائل علمي و عقيدتي و..، روش حرفه‌ای نيست. بحث از جايگاهي است كه يك رسانه رسمي دارد و مدعی است که «ملی» است. اگر صداوسيمای ملی بي‌اعتبار باشد، يعني استدلال شما سست و شكننده است و خودتان دارید تيشه به ريشه خود می‌زنيد! به‌جاي فيلترينگ و پارازيت برنامه‌هاي معتبرتری بسازند و از منتقدان دعوت كنند در آنها شركت كنند تا مدافعان اصلي کشور افكار عمومي باشند و مثلا جنگ‌طلبان و توطئه‌گران موفق نشوند و گرنه باخته‌اند. و در صورتی مي‌تواند اعتباري در جهان ايجاد كند که به قول مردم «ميلي» نباشد بلکه ملی - يعني براي همهٔ مردم- باشد. شما مي‌بينيد كه يك روحاني كه تسلطي بر تحقیق تاريخی ندارد هر هفته در تلويزيون از تاريخ مي‌گويد و آن‌را تحريف مي‌كند. ده‌ها مثال ديگر هم در اين زمينه وجود دارد كه نوعي كاريكارتور از رسانه مي‌سازد.
🔸 اين رویکرد ساده-و-سطحي‌اندیشانهٔ خطی-تبلیعاتی در ساير برنامه‌ها هم ديده مي‌شود: در زمينه مذهبي مي‌بينيم كه در همه اعياد و ولادت‌ها و رحلت‌ها از يك نوع برنامه‌سازي استفاده مي‌شود؛ تلويزيون در برنامه‌هاي مناسبتي بيشتر سراغ سبك مداحي هيجاني مي‌رود و كمتر به محتوا اهميت مي‌دهد درحالي كه بايد تاريخ وقايع را بررسي كند و اطلاعات به مخاطب بدهد كه به‌طور مثال حضرت فاطمه كه شخصيت مهم تاريخ اسلام است، چه كسي بوده است، اما حجمي از مناسبت‌ها و مراسم بي‌محتوا در دهه فاطميه از صداوسيما پخش مي‌شود. در برنامه‌هاي علمي و هنری از نوابغي که داريم و در جهان مي‌درخشند، در تلويزيون حرفي به ميان نمي‌آيد. فيلم‌هاي ما در جشنواره‌ها جايزه مي‌گيرند اما در تلويزيون خبرشان منعكس نمي‌شود.
🔹 بحث يك مسوول و يك نفر و برنامه نيست. يك رويكرد و سياست عمومی و غالب در اين رسانه است كه باعث مي‌شود برای من روشنفکر و محقق نوعی كسر شأن باشد كه آنجا بروم. وقتي گزارش‌هاي غلط در تلويزيون انعكاس يابد امر به مسوولان مشتبه مي‌شود كه همه‌ چيز خوب است. رويكرد امروز تلويزيون «پروپاگاند» است، يعني ترويج و تبليغ عقايد از پيش پذيرفته كه مشكلش اين است كه بر اثر تكرار امر را بر خود گوينده مشتبه مي‌كند.

📌لینک کامل مصاحبه در سایت روزنامه اعتماد

http://www.etemadnewspaper.ir/fa/main/detail/128318/تلويزيون-تيشه-به-ريشه-خود-نزند

#رسانه_ملی
#مصاحبه
#روزنامه_اعتماد
#احسان_شریعتی

@Dr_ehsanshariati
‍ ‍‍ 🔷🔸تیشه زدن به کدام ریشه‌ها؟

📌در آستانهٔ یادمان قیام ملی سی تیر ۱۳۳۱

🖋احسان شریعتی


🔸اخیرا گفتگویی داشتم با روزنامهٔ اعتماد درباره نقش تلویزیون در ایران و جهان. مصاحبه‌ای تلفنی دربارهٔ موضوعی که از ماه‌ها پیش تقاضا شده بود و به هیچ‌وجه ربطی به تبلیغات جناحی صدا-و-سیما علیه دولت (و مثلا جنجال «سریال گاندو»)، نداشت. اما ازآنجا که زمان گفتگو با این جدال‌ها مصادف شده بود، دوستان اعتماد لطف کرده و آن گفتگو را در صفحهٔ اول روزنامه درج کرده بودند.
ازآنجا که به‌دنبال این گفتگو رسانه‌های دیگر هم تقاضای مصاحبه دربارهٔ این مناقشه را داشتند، ناگزیرم به‌ این وسیله به دوستان خبرنگار عرض و یادآوری کنم که تحلیل اینجانب ربط مستقیم به جدال‌های درون حاکمیت یا نظام نداشته و امثال ما از موضع یک شهروند و به‌شکل عام و به شیوهٔ ریشه‌ای فرهنگی، از منظر مصالح ملی مردم، سخن می‌گوییم.

🔹از این زوایه نگاه به موقعیت خطیر کشور و رویاروی بحران‌های تو-در-توی کنونی، نقش رسانه‌ها در مبارزه با آلودگی فضای خبری و انحراف افکار عمومی بسیار مهم و تعیین‌کننده است. زیرا نبرد اصلی قدرت‌های ذی‌نفع جهان (در جنگ‌افروزی، توسعه‌طلبی، اشغال‌گری، و گسترش واپس‌گرایی دینی و استبداد سیاسی در منطقه)، در همین میدان نمایش داده می‌شود.

🔸در این میانه، هرچند رسانه‌ها و مطبوعات، و در رأس همه صدا-و-سیمای هر کشور، امروزه، در قیاس با اینترنت و شبکه‌های اجتماعی، حاشیه‌نشین‌ محسوب می‌شوند، اما همچنان نقش اعتباردهی و رسمیت‌بخشی را از میان خروارها خبر و اطلاع متناقض و در هم-و-برهم فضای مجازی، بازی می‌کنند. از اینرو، سنگین‌ترین مسئولیت حقوقی را نیز، نسبت به سایر بخش‌ها در ایمن‌سازی یا آسیب‌رسانی به مصالح کشور دارند.
در این گفتگو، پس از اشاره به بی‌اعتبار شدن روش‌های پروپاگاندی تک‌صدا و یکسونگر در جهان معاصر، و حتی درک این موضوع از سوی سیاستگذاران تبلیغی و خبری کشور ما، از شیوه‌ٔ تازهٔ دیگری، و از پروژه‌ها و سناریوهایی با بودجه و برنامه‌ریزی‌های گسترده، سخن به‌میان آمد که هرچند در ظاهر این کار به نوعی «تیشه به ریشهٔ خود زدن» شبیه است،اما قصد دارند با میدان دادن به گفتمان‌های مخالف و حتی رادیکال علیه انقلاب و اسلام و نظام و..، بویژه در عرصهٔ فکری، دگراندیشان را در برابر یکدیگر علم کنند (و بویژه درمقابل گفتارها و گرایش‌ها معقول‌تر و ممکن‌تر).
این تحلیل را، روزنامه اعتماد به‌‌شکل توصیه‌وار چنین تیتر کرد که: «تلویزیون تیشه به ریشهٔ خود نزند!»
پس برای آن که موجب شبهه نشود باید توضیح داد که ما دایهٔ مهربان‌تر از مادر نیستیم و اگر صدا-و-سیما مایل است چنین عمل کند چرا ما باید مانع وی شویم؟!

🔹منظور اما از طرح آن انتقاد، نه به تلویزیون، که خطاب به سیاست‌گذاران تبلیغی-ترویجی نظام، فقط این تذکر بود که «ترا که خانه نیین‌ست بازی نه‌این است». برای نمونه، به‌جای آتش‌بازی با به میدان آوردن انواع گفتمان‌های مسئولان رژیم گذشته، علیه میراث ملی (از سنخ مصدقی)، و روشن‌اندیشی مذهبی (به‌روش شریعتی)، و همهٔ نمادهای مردمی آزادی‌خواهی و عدالت‌طلبی، آیا مصلحت یا خیر عمومی کشور حکم نمی‌کند که فضا برای آغاز یک گفتگوی انتقادی سالم و سازنده میان افق‌های فکری و سیاسی گوناگون مطرح در جامعه (و نیز در خود نظام)، گشوده شود؟

🔸و براستی نتیجهٔ چنان نفت اندازی‌ها و آتش‌بازی‌هایی تا کنون جز تقویت گرایش به گذشته‌، بازگشت به باستان‌گرایی قومی-نژادی، و تشدید حس نوستالژیک نسبت به ایدئولوژی شبه‌فاشیستی آریامهری در جامعهٔ ایران چه بوده است؟ سیاست ورشکستهٔ اعادهٔ حیثیت از قوام‌ها در برابر مصدق‌ها، کار هر جناح و با هر انگیزه‌ای که باشد، تخریب رقیب یا تأسیس خط مشی تجدیدنظرطلبی، ره به‌ جایی بهتر از همین‌جا که هستیم نخواهد برد !

#صدا_سیما_ملی
#روزنامه_کیهان
#روزنامه_اعتماد
#سرمایه_اجتماعی
#تیشه_زدن_به_منافع_ملی
#یادداشت
#احسان_شریعتی

@Dr_ehsanshariati
🔷🔸روشنفکر و سراب قدرت

🖋احسان شریعتی

📌روزنامه اعتماد تاریخ۱۳۹۸/۰۹/۱۷

🔸» ... روشنفکر می‌بایست بدیل بهتری را که هنوز برای جامعه «تخیلی» به‌نظر می‌رسد، به جامعه بنماید؛ نشان دهد که جهان آزادتر و آبادتر و توسعه‌یافته‌تری ممکن است. این بدیل‌ها تنها نظری، آرمانی و اتوپیایی نیست، مثل شعارهای اول انقلاب نسل ما. بلکه سیستم تأمین‌کننده منافع اکثریت و اقلیت مردم در جامعه‌ای ثروتمند همچون ما بایستی به‌شکل عملی و علمی برقرار شود، آنچنان که در بسیاری از کشورهای جهان پوشش‌های اجتماعی وجود دارد. وضع موجود باید نقد منظم شود و به تفکر مانعی که نمِی‌گذارد این بدیل شکل بگیرد، حمله شود...«

#روزنامه_اعتماد
#روشنفکران
#سراب
#قدرت
#یادداشت
#احسان_شریعتی


@Dr_ehsanshariati

📌 برای مطالعه یادداشت به آدرس زیر و یا گزینه instant view مراجعه کنید


https://gourl.page.link/Dzk6
🔷🔆وارث امين

🔸️🔸️دست‌نوشته دكتر شريعتي: پوران عزيزم، اميدوارم خداوند هميشه قدرتت را براي تحمل دو بار سنگيني كه بر دوش داري افزون كند. يكي، من و ديگري، زندگي با من.

🖋سوسن شريعتي

📌بخش هایی از یادداشت سوسن شریعتی به مناسبت نخستین سالگرد پوران شریعت رضوی در روزنامه اعتماد به چاپ رسیده است به شرح زیر می باشد:

🔆صحبت از زني است كه خوب زيست و با كيفيت زيست و به‌رغم شرايط اجتماعي و سياسي‌اي كه در همه ادوار زندگي‌اش بر او تحميل مي‌شد توانست استوار بماند و بدل شود به امكاني و اميدي براي ما زنان آن هم در جامعه‌اي كه زنان هميشه جنس دوم محسوب مي‌شوند و در مرتبه دوم قرار مي‌گيرند و در بهترين شكل در زير سايه مردان بزرگ تعريف مي‌شوند.


🔆چهره‌هايي مثل پوران شريعت رضوي به دليل اينكه به‌رغم شرايط اجتماعي و رسم زمانه شانس آن را داشته‌اند كه تحصيل كنند توانسته‌اند شخصيت‌هايي شكوفا باشند و به ثبت برسند: همچون زن، همچون عاشق، همچون همسر، همچون مادر، همچون يك شخصيت اجتماعي و فرهنگي. مادري كه بتواند صدايش را به گوش‌ها برساند بي ترديد مادر بهتري است؛ زني كه بتواند عشقش را زندگي كند همسر بهتري است؛ دختر جواني كه بتواند تحصيل كند، رشد كند و…فرزند وفادارتري است..


🔆پوران شريعت رضوي عمده مجموعه آثار شريعتي را در همان دهه شصت با همكاري مجيد شريف و امير رضايي به چاپ مي‌رساند؛ در همان سال‌هايي كه ممنوع‌الخروج است و جنگ است و دور از فرزندانش. برخلاف تصور همگان، او پس از مرگ همسرش هيچگاه مقيم خارج نمي‌شود و در هر دو نوبت قبل و بعد از انقلاب به‌رغم اجبار به خروج فرزندانش خود در ايران مي‌ماند. سال‌هاي شصت، سال‌هاي سختي براي مردم ايران است و بي‌ترديد براي زني تنها كه با كوچك‌ترين فرزندش مونا زندگي مي‌كند و مسووليت تامين امنيت مالي فرزندان جوانش را در خارج نيز بر عهده دارد سخت‌تر. در شرايطي كه بارها به منزلش حمله مي‌شود و در ترس و اضطراب بايد زندگي كند. در همان سال‌هاست كه چاپ آثار را بر عهده دارد. اگر شما تاريخ اولين چاپ‌هاي مجموعه آثار را ببينيد همگي به دهه شصت بر مي‌گردد (مثلا مجموعه 33 كه در سال 67 به چاپ رسيده) . اين حجم از فعاليت واقعا شگفت‌آور است و نمي‌توان به سادگي از آن گذشت و با تعابيري چون «همسري وفادار و مادري فداكار» فيصله داد. بايد خيلي دقيق‌تر صحبت كرد: زني كه ناشر است، در سال‌هاي هفتاد موسسه‌اي فرهنگي را بنيانگذاري مي‌كند (1377) و در تمامي دهه هشتاد و نود بر ترجمه آثار شريعتي به زبان استانبولي و عربي نظارت دارد و اين همه در بسياري اوقات با نوعي تنش و گاه جنگ و جدال؛ چه براي گرفتن حق تاليف چه براي كنترل كيفيت ترجمه متني كه بايد مراقب وفاداري‌اش مي‌بود.


🔆به تازگي مجموعه نامه‌هايي كه شريعتي در سال اول ازدواج‌شان به پوران نوشته تحت عنوان «برسد به دست پوران عزيزم»، به چاپ رسيده است؛ نامه‌هايي كه طي يك سال و در فاصله 1337 تا 1338 از پاريس به مشهد ارسال مي‌شده است. يك‌سالي كه اين دو درست پس از ازدواج از هم دور مي‌مانند. علي شريعتي در پاريس و پوران در مشهد. به‌رغم پرهيزهاي پوران در چاپ اين نامه‌ها در زمان حياتش بر اثر پافشاري ما فرزندان اين نامه‌ها دو سال پيش توسط نشر آبان به بازار رفت. اين ترديدها، ترديد‌هاي يك زن بود در اينكه زيادي ديده شود؛ نامه‌هايي كه اكثرا ستايش‌آميز است. زنان عادت دارند ديده نشوند و اگر هم قرار است ديده شوند ترجيح مي‌دهند بعد از مرگ‌شان باشد. چرا نبايد يك زن در زمان حياتش به رسميت شناخته شود و ارج گذاري شود؟ البته پوران اين لذت را براي سال‌هاي پاياني حياتش گذاشت: زيباترين هديه‌اي كه مي‌توانست از سوي شريعتي به پاس يك عمر وفاداري، استقلال روح و امانت داري دريافت كند. به تعبير همسرش آن «وفاي محكم و آن دوستي استوار».

#یادداشت
#روزنامه_اعتماد
#پوران_شریعت_رضوی
#یاد_پوران
#سوسن_شریعتی

🆔 @Shariati_SCF


📌 برای مطالعه کامل این یادداشت به آدرس زیر و یا گزینه instant view مراجعه کنید.

https://v.gd/sZBQEa
اسم حسین یا راه و رسم حسین(ع)
#سفر_خروج
نام بلند #عبدالرحمن_شرقاوی نویسنده، شاعر و فیلمنامه نویس شهیر جهانی در همکاری اش با مصطفی عقاد در نگارش فیلمنامه  #الرسالة «The messaا) «#محمد_رسول_الله » با بازی درخشان آن#آنتونی_کوئین و آهنگ جاودانه«#موریس_ژار » آهنگساز این فیلم و فیلم های «دکتر ژیواگو» و «لورنس عربستان» در جهان خوش درخشید. فیلم «پیامبر» هر چند با تایید مفتی #الازهر و#امام_صدر به نمایش درآمد، اما #مصطفی_عقاد در کنار دخترش چند سال پیش به دست جانیان جهل، جنایت و جنون، راویان خشم و خیانت و خون #داعش در اردن جان باخت.
شرقاوی که همکار وی در این فیلم بود پیش از آن، شاهکاری و #نمایش_نامه ای آفرید که در فارسی اخیرا با نام «سفر خروج» به ترجمه «#غلامرضا_امامی » در ۳۱۰ صفحه منتشر شده است.
«سفر خروج» برگرفته از نبرد موسی با فرعون و پیکار دایمی ستمدیدگان با ستمگران است.
شرقاوی در این شاهکار که به زبان های بسیاری ترجمه شده است روایتی نو از قیام #امام_حسين را به تصویر می کشد. نبرد همیشگی آزادی و بردگی، حق و ناحق، دانایی و نادانی. وی با زبانی روان و رسا این نمایشنامه را از مکه و قاتل حمزه آغاز می کند . نقش حمزه را آنتونی کوئین به زیبایی در فیلم «محمدرسول الله» ایفا کرد.
شرقاوی بر اساس تاریخ مستند قیام سالار شهیدان از مکه تا کربلا و عاشورا را ترسیم می کند.
#غلامرضا_امامى در دیباچه کتاب به زندگی و زمانه شرقاوی پرداخته و در پایان این سخن را آورده است:
«هر زمینی کربلا و هر روزی عاشوراست».
#روزنامه_اعتماد دوشنبه ۳ شهریور
https://www.instagram.com/p/CETvLSZpXnB/?igshid=wvteb10sqtdf
🔷🔸صدایی که می‌ماند!

🖋احسان شریعتی

🔸« ...صدای انعقاد نطفه‌ٔ معنی، و بسط ذهن مشترک عشق، صدا، صدا، صدا، تنها صداست که می‌ماند!» (فروغ)

🔹این یادداشت را پیشتر برای آرزوی سلامتی شجریان نوشته بودم اما امروز در سوگ «برترین استاد آواز و موسیقی کلاسیک ایران» جوهر آن نوشته را هنوز معتبر می‌یابم و اگر دیروز در زادروز این صدا و در « شب سکوت کویر»، نیایش ما در جشن «بهترین‌(ها)»، جز این نبود ‌‌که با آرزوی شفا و بازیافت کامل سلامت او، ارج‌شناس و گوش‌سپار صدایی باشیم که همواره خواهد ماند، امروز نیز در سوگ صدایی که می‌ماند باز می‌توانیم با او همسرا شویم که: «ﺑﺒﺎﺭ ﺍی ﺑﺎﺭﻭﻥ، ﺑﺒﺎﺭ! ...ﺑﻪ ﻳﺎﺩ ﻋﺎﺷﻘﺎی ﺍﻳﻦ ﺩﻳﺎﺭ، ﺑﻪ ﺩﺍﻍ ﻋﺎﺷﻘﺎی بی‌ﻣﺰﺍﺭ...»

🔸موسیقی علمی و معنوی ایران، از زمان «موسیقی کبیر» فارابی تا کنون، «نیاندیشیده»‌ مانده و یا به‌نحو شایسته و بایسته مورد مهر و نظرورزی قرار نگرفته است. این سنت گرانقدر، همچون «صدای خواهش شفاف آب به جاری شدن»، نیازمند نوزایی و بازاندیشی است. همان موسیقی‌ای که به تعبیر افلاطونی، به دل‌ها روح و به اندیشه بال می‌بخشد، و در نظر شوپنهاور، تجسم ذات جهان است و نغمه‌ای که جهان متن اوست، و به باور نیچه، زندگی، بدون موسیقی خطایی بیش نخواهد بود!

🔹تجدد راستین اما، جز «ازسرگیری» سنت چیست؟ برای شروعی دیگر و آغازی نو، گام نخست، تصلب‌گشایی، واسازی، و زنگارزدایی از رسوب سده‌ها زوال و رکود و انحطاط است. نوآوری‌های استاد شجریان در ابداع سبک ارائه و ساختِ سازهای جدید و دانش و اشراف وی نسبت به تاریخچهٔ سنت موسیقیایی ملی نشانگر درک همین ضرورت و داشتن درد و دغدغهٔ نوزایش و پیرایش‌گری سنت است.

🔸در زمانه و زمینه‌ای که صبح روز تعطیل نیز، در عید سعید غدیر، یعنی روز وصایت به پیروی از الگوی «عَبَر-مرد» و «انسان کامل»، باید با صدای گوش‌خراش «ضایعاتی خریداریم!» وانت‌های دوره‌گرد از خواب برخیزی، یعنی در سرزمینی که ضایعات بیش از اصل کالاها خریدار دارد، تشخیص بهترین(صدا)ها دشوار می‌نماید.
بر فراز همهٔ آلودگی‌های صوتی مسلط بر شهری در حال ساخت-و-ساز مدام، این امید اما همچنان در ما زنده است که «تنها صداست، که ذوب ذره‌های زمان خواهد شد»، و هر لحظهٔ آینده و در راه، باردار فریادهای رسا و شیوای گذشته خواهد بود.
چنانکه در فضای پسا-طلوع دههٔ شصت، یک صدا می‌توانست فرق داد و «بی‌داد» را فریاد ‌کند. و آن کدام صدا؟ یکی از چند صدای برتر جهان. صدایی از خراسان؛ سرزمین ایمان و آزادگی، سلحشوری و عرفان، که اینهمه در «اذان» استاد تبلور یافته بود.

🔹داشتن استعداد طبیعی در هر سپهری، بهترین و عالی‌ترین بودن در هر رشته‌ای، اعم از هنر و ورزش، یا فنّ و دانش، موهبتی یزدانی است که برای ماندن در حافظهٔ تاریخی مردم کفایت نمی‌کند. زیبایی از سویی، در پویش استعلایی و برتری‌جویی خود، نیکی و درستی و راستی را نیز می‌طلبد. استقلال استاد در طول سالهای خلاقیت هنری نشان از بهره داشتن او تعهد اخلاقی و اجتماعی داشت.

🔸و از دیگرسو، هر نمادی و ندایی نیازمند چشم و گوشی است که ارج‌اش‌را بشناسد، قدرش را بداند و آن راه گشوده را ادامه دهد. آن صدا اما ناخوش از مرارت و ملالت ایام خاموش شد، چه آنان که «از سلاله‌ٔ درختان»اند را «تنفس هوای مانده ملول می‌کند!»

🔹صدای شجریان را پس از او خوشبختانه فرزندان برومندش، مژگان و همایون، پژواک اند. آری فرزندان هنردوست این سرزمین آن صدا را باز بارها زمزمه و تکرار خواهند کرد.

#صدای_ایران
#خسروی_آواز
#سوگ_صدا
#هزار_دستان_موسیقی
#محمد_رضا_شجریان
#روزنامه_اعتماد
#احسان_شریعتی

@Dr_ehsanshariati


🖇http://ehsanshariati.org/PostView?Action=Post&ID=50
🔷🔸حکیمی و بازگشت به قرآن

🖋احسان شریعتی

🔸ویژگی منحصر به فرد شخصیت استاد محمدرضا حکیمی در تاریخ اندیشه معاصر ایران با پروژه سترگ اصلاح اخبار و احادیث گره خورده است. یعنی اصلاحگری در مجموعه عظیم احادیث و اخبار و روایات که در فرهنگ سنتی شیعه طی قرون و سالیان متمادی و ادوار تاریخی تولید و انباشت شده است.

🔹فراز و نشیب‌های تاریخی موجب شده که در این میراث گرانبار صحیح و سقیم و خرافه و اصول عقاید با هم آمیخته باشند. برای نمونه این آمیختگی را به وضوح در بحارالانوار، دایره‌المعارف مجلسی می‌توان مشاهده کرد. پروژه استاد محمدرضا حکیمی، تصفیه این میراث بر اساس روش مطابقت قرآن است. یعنی اخبار و احادیث را با آیات قرآنی می‌سنجند و آن روایات و احادیث و اخباری را برمی‌گزینند که با نص صریح قرآن تایید می‌شوند.

🔸این پروژه در بنیاد خود موجب تقویت تفکر بازگشت به قرآن است. زیرا بازگشت به قرآن در حوزه‌ها به علت تسلط علوم و معارف سنتی مغفول واقع شده بود. این مهجور ماندن قرآن را برای نمونه در گرایش اخباری شاهدیم که به خصوص در شیعه تاریخی به ویژه پس از صفویه شاهد هستیم. در اصلاحگری استاد حکیمی و همکاران‌شان این مجموعه احادیث و اخبار تصفیه می‌شود و به جایگاه واقعی خودش باز می‌گردد که این کار در نوع خود اقدامی روشنگرانه و اصلاحی یا تصفیه‌گرایانه و دین‌پیرایانه (reformateur) است.

🔹این پروژه همچنین از حیث روش شناختی (methodological) نوعی اسلام تطبیقی را در مقابل اسلام‌های انطباقی تقویت می‌کند. در گرایش‌های انطباقی، اسلام نوعی پوشش است برای دستگاه‌ها و روش‌های فکری دیگر اعم از شرقی و غربی و هندی و عرفانی و فلسفی و عقلانی و برای مثال سنت عظیم فلسفه اسلامی اگر چه روحی متفاوت از فلسفه یونان دارد، اما فیلسوفان مسلمان به هر حال برخلاف آنچه شریدر می‌گوید، به تعبیر هانری کربن دستگاه فکری و روش‌شناسی را از یونان گرفتند.

🔸در نتیجه در سنت فلسفه اسلامی، فرهنگ و ادبیات اسلامی تبدیل به پوششی برای دستگاه فکری افلاطونی یا نوافلاطونی به خصوص در حوزه سیاسی شد و تبعات مهمی در تاریخ اندیشه داشت. اما روش‌شناسی تطبیقی که استاد حکیمی نیز مطابق آن می‌اندیشد، برای قرآن یک بینش و جهان‌بینی مستقل و متفاوت قائل می‌شود. البته شکل سنتی این دیدگاه را می‌توان در میان اصحاب مکتب تفکیک شاهد بود. یعنی قائلان به این روش‌شناسی معتقدند که اسلام را باید از عرفان و فلسفه تفکیک و جدا کرد.

🔹اما در شکل سنتی آن‌که مکتب تفکیک شکل ضدعرفانی و ضدفلسفی می‌گیرد. اما این روش‌شناسی در شکل نوپیرایانه و رفورماتوری مثل دیدگاه دکتر شریعتی جنبه تطبیقی می‌گیرد. یعنی درست است که برای جهان‌بینی اسلامی استقلال و اصالت قائل است، اما معتقد است که این جهان‌بینی با سایر مکاتب و نحل و ادیان و مذاهب به گفت‌وگو می‌نشیند و در این گفت‌وگو این جهان‌بینی مستقل و اصیل اسلامی هم ویژگی‌های خاص خودش را دارد و هم به روش تطبیقی با دیگر جهان‌بینی‌ها سنجیده می‌شود. یعنی مثلا نسبت مفاهیم غیب و شهادت در جهان‌بینی اسلامی با نسبت مفاهیم مشابه در سایر جهان‌بینی‌ها و ایدئولوژی‌ها سنجیده می‌شود، بدون اینکه التقاطی صورت بگیرد.

🔸بنابراین گرایش تطبیقی متفکرانی چون شریعتی و حکیمی، ضد گرایش التقاطی به معنای ترکیب نامنسجم است. البته باید توجه کرد که التقاط به معنای ایجابی آن یعنی گزینش جنبه‌های خوب و مثبت، در همه جهان‌بینی‌ها رخ می‌دهد و ما هیچ ایدئولوژی غیرالتقاطی نداریم. از این حیث مجموعه تلاش‌های ارزنده استاد محمدرضا حکیمی که زبده آن در مجموعه بزرگ الحیات گردآوری شده، در سنت گرایش تطبیقی در جهت دین‌پیرایی قرار می‌گیرد که شریعتی هم ذیل همین سنت قابل ارزیابی است.

🔹دکتر شریعتی از همین جهت وصیت می‌کند که استاد محمدرضا حکیمی آثارش را از جهت اصالت و ثقه بودن مورد ارزیابی قرار دهد، زیرا از این جهت بسیار به شریعتی انتقاد می‌کردند برخی مدعی بودند که آثار او التقاطی به معنای منفی آن است. البته استاد حکیمی در آثار دکتر شریعتی دست نمی‌برد.


#یادداشت
#محمد_رضا_حکیمی
#روزنامه_اعتماد
#آثار_شریعتی

@Dr_ehsanshariati

📌لینک متن در وبسایت احسان شریعتی

🖇http://www.ehsanshariati.org/PostView?Action=Post&ID=1092
🔷🔸درد كه كسي را نمي‌كشد

🖋هادي خانيكي

🔸نقش اصلي ارتباطات بالا بردن توان شنيدن، ديدن و گفتن معاني نهفته در پيام‌ها است؛ رسانه‌ها هم در هر صورتي كه باشند، شنيداري، ديداري، نوشتاري يا تلفيقي و تركيبي و شبكه‌اي در بهترين وجه بايد بتوانند جهان‌ها و عرصه‌هاي بسته را در مقياس‌هاي فردي و جمعي به روي هم بگشايند. كار ويژه ارتباطات فراهم آوردن زمينه‌اي بين‌الاذهاني است كه در آن «زبان»، قدرت مكالمه و مفاهمه ميان كنشگران و مخاطبان را بهتر و بيشتر سامان مي‌دهد. «روايت» و «جستار» در ارتباطات به ويژه در روزنامه‌نگاري نوين براي انجام اين مهم، امروز حرف اول را مي‌زند. جستار روايي، ظرفيت و بستر مناسبي براي انتقال و فهم معنا و مشاركت دادن صداهاي ديگر در فرآيند گفت‌وگو بر سر موضوع‌هاي غامض، ابهام‌زا و رازآلود است. منطق گفت‌وگويي نهفته در «جستارهاي روايي» غريبگي‌ها را به آشنايي، بيم‌ها را به اميد و ناتواني‌ها را به توانايي نزديك مي‌كند. خانم دكتر رويا پورآذر كه در تبيين روايت و جستار، كارهاي ارزنده‌اي را سامان داده است، حال و هوا و كاربرد جستارهاي روايي در خلق فضاهاي جديدي كه بايد آفريد را خوب ترسيم مي‌كند: «جستار روايي متني غير داستاني است كه سبكي دلنشين، ساختاري ظاهرا ولنگار، سخني شبيه زبان شفاهي و گاهي چاشني طنز ظريفي دارد و با استفاده از داستان يا ساختار داستاني، روايت نويسنده يا گوينده را از مبحثي كه كمتر به آن پرداخته شده، ارايه مي‌دهد.» اين مقدمه را براي بازانديشي در نقش ارتباطات و كاركرد رسانه‌ها و تلاش براي گفت‌وگويي كردن ذهن و زبان گوينده و مخاطب در سطوح مختلف اجتماعي مفيد مي‌دانم. شايد تجربه‌ها و زيسته‌هاي دور و نزديك يكايك ما به گشودگي فضاهاي اجتماعي بسته كه سرشار از نگراني و دلهره و هراس است، كمك كند. من اين روزها به سرعت از ابتلا به بيماري سرطان پانكراس مطلع شدم، شتاب و آگاهي از درد و ضرورت ورود سريع به روند درمان به خودي خود مي‌توانست و مي‌تواند موجب نگراني و دلهره و هراس باشد.

🔹رويارويي‌ام با اين رخداد و ترسيم تصوير واقعي آن بنا به منطق فهمي كه از هستي و خالق آن، انسان و رنج‌ها و توانايي‌هايش و جهان‌هاي مختلفي كه تاكنون در آنها زيسته‌ام، دارم، مرا به مسيري متفاوت در گفت‌وگو بر سر بيماري و اكنون و آينده‌اش كشاند. بنا به اين منطق هيچ رازي در بيماري سرطان نيست كه بايد نهفته بماند. ناگفتني‌هاي سرطان تنها ناشناختگي‌هاي درد و درمان است، براي بقيه جوانب آن نيازي به پرده‌پوشي نيست. داستان ابتلا به سرطان و تلاش‌هاي سنجيده و معقول براي درمان آن در قالب همان جستارهاي روايي، فضايي مملو از همدلي، همدردي، همراهي و همكاري مي‌آفريند كه فرد، خانواده، دوستان و پزشك را به دنيايي ديگر مي‌برد. به راستي مي‌توان خدا را در اين ميان بهتر ديد و به اميد به صورتي واقعي‌تر دل بست. توانش ارتباطي و قدرت گفت‌وگو در چنين وضعي روشن‌تر به چشم مي‌آيد. اگر اين دنياي من با آنچه در صورت متعارف ارتباطات مي‌آيد، قدري متفاوت است، تنها به عنوان يك تجربه يا يك زيست متفاوت بپذيريد و در غير اين صورت به آن در قالب پروتكلي مفيد در ارتباطات سلامت بنگريد. اين سطور را در حالي مي‌نويسم كه تزريق شيمي‌درماني در بيمارستان آغاز شده است و من همچنان «با اميد بدون خوش‌بيني» در انديشه گفت‌وگو بر سر سرطانم، هم با خود و هم با ديگران و هم با خداي خود. كتاب «درد كه كسي را نمي‌كشد» جاناتان فرنزان را كه شامل پنج جستار درباره گم‌شده‌هاي خلوت و شلوغي است، مي‌خوانم و از آن بهره مي‌برم. نكته آغازين اين اثر پندي ارتباطي دارد كه مي‌گويد: «سكوت وقتي حربه كارسازي است كه كسي، جايي، انتظار صدايت را داشته باشد.» بنا به تجربه زيسته اين روزهايم، نتيجه مي‌گيرم كه «سرطان كسي را نمي‌كشد.» و روايت من هم از رويارويي با آن اين است كه «بهبود و رهايي از بيماري وقتي ديدني است كه كسي و جايي، اميد آن را داشته باشد» و به واقع مي‌بينم كه اين اميد ديدني است.

#روزنامه_اعتماد
#هادی_خانیکی
#درد
#اکنون
🆔 @Shariati40