🔷🔆در نسبت ساده زیستی و روحیه سرمایه داری
🖋آرمان ذاکری
🔆(برای همه مسئولین جمهوری اسلامی که اینروزها «اپل» میخواهند)
🔸1- این روزها اخبار متعددی از «لوکس خواهی» مسئولین به گوش میرسد. از خوروی گران قیمتی که مرتضی حاجی برای تردد در موسسه همشهری تهیه کرد تا مونیتور لوکس اپل حاج حسین شریعتمداری مدیر مسئول روزنامه کیهان و حقوق 19 میلیونی ماهانه حاج آقا سعیدی کیا رئیس بنیاد مستضعفان و مدیرانش، تا خیلی موارد دیگر، نشانه های لوکس خواهی مسئولین از جاهای مختلفی آشکار شده است. لوکسخواهیای که اولا از آنجا که خیلی لوکستر از اینها هم قابل تصور است، خیلی هم از نظر لوکسخواهان، لوکس نیست و دوما لوکسها کاملا «قانونی»، خواسته شده اند و از این نظر فسادی هم در کار نیست. طبیعتا اینجا سخن بر سر کارایی یک محصول و یک فرد نیست. دقیقا بر سر «روحیه لوکسخواهی» است. لوکسخواهی به کنار، حتی روحانیون ما امروز به وضوح و با صدای بلند، برای انجام «وظایف الهی» خویش، طلب «پول» و «پول بیشتر» میکنند. از نماینده سابق نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاههای کشور که به علت نبودن بودجه استعفا داد تا آیتالله مکارم شیرازی که سخن از «طلبکاری حوزهها از دولت» میگویند، ایده ضرورت دریافت مابهازا در برابر خدمات، جایگزین ایده خدمت برای خدا شده است. دست کم آن است که پرده ها برافتاده و ژارگونهای زبانی، آشکارتر از هر زمان دیگری با زبان «اقتصاد» سخن می گویند.
🔹به وضوح اما چیز مهمی در مقایسه با فرهنگ دهه اول انقلاب عوض شده است و آن اینکه دیگر کسی با ادبیات «ساده زیستی»، «خدمت» و ضرورت آن سخن نمی گوید و اگر هم بگوید نه تنها پذیرفته نمی شود که مسخره شده و تحقیر میشود. ادبیات «قانون» و «حق بهرهمندی»، جایگزین ادبیات «قناعت» و «سادهزیستی» شده است. اما چرا؟
🔸 در این تهیشدگی از ارزش است که «روحیه نولیبرال» - بیآنکه حتی بدانند- بر همگان از حسین شریعتمداری گرفته تا سعیدی کیا و حاجی و دیگران، حاکم شده وهمه آنها - اصلاح طلب و اصولگرا تفاوتی نمیکند- با ادبیات طلبکارانه «حق قانونی بهرهمندی از نِعَم دنیوی» سخن میگویند بیآنکه حتی بگویند در برابر این «حق قانونی بهرهمندی از نعم دنیوی»، پس از چهل سال دقیقا چه خدمتی برای کارتنخوابها و گورخوابها و کوخنشینانی انجام داده اند که «انقلاب» میخواست برای آنها فرهنگ «سادهزیستی» و «قناعت» به ارمغان آورد و امروز نه تنها «سادهزیستی» و «قناعت» در مسئولین برای آنها به ارمغان نیاورده که تنها فقر و «فقر بیشتر» و «محرومیت تمام و کمال از بهره مندی از نعم دنیوی» نصیب آنها نموده است.
📌 برای خواندن کامل متن به آدرس زیر و یا گزینه instant view مراجعه کنید
#یادداشت
#مرگ_ارزشهای_انقلاب
#ساده_زیستی
#قناعت
#روحیه_نولیبرال
#آرمان_ذاکری
#نوشریعتی
#اکنون_ما_شریعتی
🆔 @Shariati40
https://telegra.ph/در-نسبت-ساده-زیستی-و-روحیه-سرمایه-داری-01-16-2
🖋آرمان ذاکری
🔆(برای همه مسئولین جمهوری اسلامی که اینروزها «اپل» میخواهند)
🔸1- این روزها اخبار متعددی از «لوکس خواهی» مسئولین به گوش میرسد. از خوروی گران قیمتی که مرتضی حاجی برای تردد در موسسه همشهری تهیه کرد تا مونیتور لوکس اپل حاج حسین شریعتمداری مدیر مسئول روزنامه کیهان و حقوق 19 میلیونی ماهانه حاج آقا سعیدی کیا رئیس بنیاد مستضعفان و مدیرانش، تا خیلی موارد دیگر، نشانه های لوکس خواهی مسئولین از جاهای مختلفی آشکار شده است. لوکسخواهیای که اولا از آنجا که خیلی لوکستر از اینها هم قابل تصور است، خیلی هم از نظر لوکسخواهان، لوکس نیست و دوما لوکسها کاملا «قانونی»، خواسته شده اند و از این نظر فسادی هم در کار نیست. طبیعتا اینجا سخن بر سر کارایی یک محصول و یک فرد نیست. دقیقا بر سر «روحیه لوکسخواهی» است. لوکسخواهی به کنار، حتی روحانیون ما امروز به وضوح و با صدای بلند، برای انجام «وظایف الهی» خویش، طلب «پول» و «پول بیشتر» میکنند. از نماینده سابق نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاههای کشور که به علت نبودن بودجه استعفا داد تا آیتالله مکارم شیرازی که سخن از «طلبکاری حوزهها از دولت» میگویند، ایده ضرورت دریافت مابهازا در برابر خدمات، جایگزین ایده خدمت برای خدا شده است. دست کم آن است که پرده ها برافتاده و ژارگونهای زبانی، آشکارتر از هر زمان دیگری با زبان «اقتصاد» سخن می گویند.
🔹به وضوح اما چیز مهمی در مقایسه با فرهنگ دهه اول انقلاب عوض شده است و آن اینکه دیگر کسی با ادبیات «ساده زیستی»، «خدمت» و ضرورت آن سخن نمی گوید و اگر هم بگوید نه تنها پذیرفته نمی شود که مسخره شده و تحقیر میشود. ادبیات «قانون» و «حق بهرهمندی»، جایگزین ادبیات «قناعت» و «سادهزیستی» شده است. اما چرا؟
🔸 در این تهیشدگی از ارزش است که «روحیه نولیبرال» - بیآنکه حتی بدانند- بر همگان از حسین شریعتمداری گرفته تا سعیدی کیا و حاجی و دیگران، حاکم شده وهمه آنها - اصلاح طلب و اصولگرا تفاوتی نمیکند- با ادبیات طلبکارانه «حق قانونی بهرهمندی از نِعَم دنیوی» سخن میگویند بیآنکه حتی بگویند در برابر این «حق قانونی بهرهمندی از نعم دنیوی»، پس از چهل سال دقیقا چه خدمتی برای کارتنخوابها و گورخوابها و کوخنشینانی انجام داده اند که «انقلاب» میخواست برای آنها فرهنگ «سادهزیستی» و «قناعت» به ارمغان آورد و امروز نه تنها «سادهزیستی» و «قناعت» در مسئولین برای آنها به ارمغان نیاورده که تنها فقر و «فقر بیشتر» و «محرومیت تمام و کمال از بهره مندی از نعم دنیوی» نصیب آنها نموده است.
📌 برای خواندن کامل متن به آدرس زیر و یا گزینه instant view مراجعه کنید
#یادداشت
#مرگ_ارزشهای_انقلاب
#ساده_زیستی
#قناعت
#روحیه_نولیبرال
#آرمان_ذاکری
#نوشریعتی
#اکنون_ما_شریعتی
🆔 @Shariati40
https://telegra.ph/در-نسبت-ساده-زیستی-و-روحیه-سرمایه-داری-01-16-2
Telegraph
در نسبت ساده زیستی و روحیه سرمایه داری
آرمان ذاکری (برای همه مسئولین جمهوری اسلامی که اینروزها «اپل» میخواهند) 1- این روزها اخبار متعددی از «لوکس خواهی» مسئولین به گوش میرسد. از خوروی گران قیمتی که مرتضی حاجی برای تردد در موسسه همشهری تهیه کرد تا مونیتور لوکس اپل حاج حسین شریعتمداری مدیر مسئول…
🔷🔸برای 57.4 درصد از مردم که هنوز کمک نکردهاند ...
🖋آرمان ذاکری
📌 بخش های از یادداشت به شرح ذیل آمده است برای مطالعه کامل یادداشت به آدرس زیر و یا گزینه instant view مراجعه کنید.
🔸 ۱_هر روز ابعاد جدیدتری به خود میگیرد؛ می گویند یکی از بزرگترین فجایع طبیعی ایران در قرن اخیر است؛ هزاران نفر به معنای واقعی خانه خراب شده اند؛ محصول کشاورزی فراوانی نابود شده و احشام بسیاری تلف شده اند، ادارات و مدارس و تاسیسات شهری تخریب شدهاند یا آسیبدیدهاند ... شهرها و استانهای سیلزده مثل لرستان و خوزستان حتی پیش از سیل هم مصداق فاجعه بودند؛ از شدت تبعیض و نابرابری و فقر و نداری مردم ... حالا اوضاعشان بدتر از هر زمان دیگر است ...
🔹2- این روزها تصاویری در رسانه ها منتشر میشود که نشان میدهد اقشار مختلف مردم از اقصینقاط کشور به یاری مردم سیل زده شتافتهاند. افرادی را می بینیم که با همه توان به کمک زلزلهزدگان آمده اند و هر آنچه داشته اند به میدان آورده اند تا از رنج همنوعانشان بکاهند ...از هر قوم و مذهب و پیشه و جنسیت و گرایش سیاسی در میانشان میتوان دید. آنها لحظات بینظیری از همبستگی اجتماعی و دیگرخواهی را خلق کردهاند. این تصاویر را هم صدا و سیما هم جریانات مختلف سیاسی وهم بخشهای مختلف جامعه با قدرت تمام بازتاب داده میدهند تا بگویند اوضاع به لحاظ همبستگی اجتماعی در جامعه از یکسو و اعتماد میان مردم و حاکمیت از سوی دیگر، آنقدرها هم بد نیست. تا نشان دهند مردم دست کم در فاجعهها همبسته می شوند و به میدان می آیند. تا بگوید که انسانیت در میان مردم نمرده است و البته کار آنها هم به پایان نرسیده است.
🔸4- همه نیامدهاند. مرکز افکارسنجی ایران(ایسپا) در حال حاضر و در محدوده مقدورات بوروکراتیک و علمی جامعه ایران، یکی از معتبرترین موسسات نظرسنجی ایران تا امروز است. نتایج آخرین نظرسنجی این مرکز که پس از ایام سیل و پایان تعطیلات 20 روزه عید صورت گرفته نشان میدهد که 57.4 درصد از مردم تاکنون در کمک به سیلزدگان مشارکت نداشتهاند. فقط 42.6 درصد از آنها به میدان آمده و به همنوعان خود کمک کردهاند. 42.6 درصدی که احتمالا در ادامه از میزان حضور و کمک آنها کاسته خواهد شد.
🔹5- جامعه گسیخته ایران را حتی سیل هم همبسته نمیکند. تا پیش از این تصور میشد لااقل فاجعه میتواند برای مدت محدودی جامعه گسیخته ایران را همبسته کند. دادهها اما خلاف این را نشان میدهد. دادهها برای آنان که پیشتر گفته و نوشتهاند که جامعه ایران جامعه گسیختهای است که سوژه «فردگرای خودخواه»، در هراس از آینده و فاجعه، بر آن مسلط شده چندان عجیب نیست. غم انگیز اما هست. برای دیدن واقعیت این سوژه تا «ایران مال» راه درازی نیست. برای دیدن چشمهای خیره ناتوان و نظارهگری که ناتوانیشان را فقط با گرفتن سلفی با زرق و برقهایی همه فیک میتوانند جبران کند. این تصویری است که احتمالا طبقه متوسط ایرانی، طبقه مسلط بر رسانه و بوروکراسی، نه چندان تمایلی به دیدن آن دارد و نه چندان تمایلی به بازنمایی آن: 57.4 درصد مردم به میدان نیامدهاند.
🔸7- جامعه ایران در چند سال گذشته به شدت فقیر شده است. ناتوانی اقتصادی بیشترین فراوانی اعلام شده برای کمک نکردن را به خود اختصاص داده است. آنها که فقیر شدهاند، آنها که ثروت از دست دادهاند، آنها که بیش از بقیه از آینده در هراسند، بیش از پیش در خود فرو میروند، از بقیه فاصله میگیرند، محافظهکار و منزوی و بیتفاوت میشوند، احساس ناتوانی میکنند، منفعل میشوند و چشم به راه منجی میمانند تا شاید خود را حفظ کنند. آنها تماشاگران فاجعهاند. ناتوان در برابر «مالها» و «سلبریتی»ها. بیش از آنکه ناتواناند احساس ناتوانی میکنند. حال آنکه هیچ یک بدون همبسته شدن با دیگری نمیتوانند خود را نجات دهند. رستگاری در جماعت است که ممکن میشود. همبستگی در شرایط دشواری است که معنا پیدا میکند. میزان کمک هیچ اهمیتی ندارد. اصل به میدان آمدن مهم است.
🔹10- برای یک بار هم که شده سیاسیون و اهدافشان باید کنار بروند و راه را برای سخن گفتن و کنشگری مردمان با هم و برای هم باز کنند. باور کنیم سرنوشت مردم مهمتر از موفقیت و بقای این یا آن گروه سیاسی است. نمایش کافی است. الگوهای آنها برای به میدان آوردن مردم موفق نبوده است. ما نیازمند تلاشها و الگوهای جدیدی برای ایجاد همبستگی اجتماعی هستیم. «سیاست اخلاقی» با گروههای سیاسی فعلی محقق نمیشود. راه را هر چه بیشتر باید برای سیاستورزی گروههای مردمی بیشتری باز کرد. برای همان 60 درصد به میدان نیامده.
📌برای مطالعه کامل یادداشت فوق به آدرس زیر و یا گزینه instant view مراجعه کنید.
#همیاری_اجتماعی
#یادداشت
#آرمان_ذاکری
#اکنون_ما_شریعتی
🆔 @Shariati40
https://telegra.ph/برای-574-درصد-از-مردم-که-هنوز-کمک-نکردهاند-04-15
🖋آرمان ذاکری
📌 بخش های از یادداشت به شرح ذیل آمده است برای مطالعه کامل یادداشت به آدرس زیر و یا گزینه instant view مراجعه کنید.
🔸 ۱_هر روز ابعاد جدیدتری به خود میگیرد؛ می گویند یکی از بزرگترین فجایع طبیعی ایران در قرن اخیر است؛ هزاران نفر به معنای واقعی خانه خراب شده اند؛ محصول کشاورزی فراوانی نابود شده و احشام بسیاری تلف شده اند، ادارات و مدارس و تاسیسات شهری تخریب شدهاند یا آسیبدیدهاند ... شهرها و استانهای سیلزده مثل لرستان و خوزستان حتی پیش از سیل هم مصداق فاجعه بودند؛ از شدت تبعیض و نابرابری و فقر و نداری مردم ... حالا اوضاعشان بدتر از هر زمان دیگر است ...
🔹2- این روزها تصاویری در رسانه ها منتشر میشود که نشان میدهد اقشار مختلف مردم از اقصینقاط کشور به یاری مردم سیل زده شتافتهاند. افرادی را می بینیم که با همه توان به کمک زلزلهزدگان آمده اند و هر آنچه داشته اند به میدان آورده اند تا از رنج همنوعانشان بکاهند ...از هر قوم و مذهب و پیشه و جنسیت و گرایش سیاسی در میانشان میتوان دید. آنها لحظات بینظیری از همبستگی اجتماعی و دیگرخواهی را خلق کردهاند. این تصاویر را هم صدا و سیما هم جریانات مختلف سیاسی وهم بخشهای مختلف جامعه با قدرت تمام بازتاب داده میدهند تا بگویند اوضاع به لحاظ همبستگی اجتماعی در جامعه از یکسو و اعتماد میان مردم و حاکمیت از سوی دیگر، آنقدرها هم بد نیست. تا نشان دهند مردم دست کم در فاجعهها همبسته می شوند و به میدان می آیند. تا بگوید که انسانیت در میان مردم نمرده است و البته کار آنها هم به پایان نرسیده است.
🔸4- همه نیامدهاند. مرکز افکارسنجی ایران(ایسپا) در حال حاضر و در محدوده مقدورات بوروکراتیک و علمی جامعه ایران، یکی از معتبرترین موسسات نظرسنجی ایران تا امروز است. نتایج آخرین نظرسنجی این مرکز که پس از ایام سیل و پایان تعطیلات 20 روزه عید صورت گرفته نشان میدهد که 57.4 درصد از مردم تاکنون در کمک به سیلزدگان مشارکت نداشتهاند. فقط 42.6 درصد از آنها به میدان آمده و به همنوعان خود کمک کردهاند. 42.6 درصدی که احتمالا در ادامه از میزان حضور و کمک آنها کاسته خواهد شد.
🔹5- جامعه گسیخته ایران را حتی سیل هم همبسته نمیکند. تا پیش از این تصور میشد لااقل فاجعه میتواند برای مدت محدودی جامعه گسیخته ایران را همبسته کند. دادهها اما خلاف این را نشان میدهد. دادهها برای آنان که پیشتر گفته و نوشتهاند که جامعه ایران جامعه گسیختهای است که سوژه «فردگرای خودخواه»، در هراس از آینده و فاجعه، بر آن مسلط شده چندان عجیب نیست. غم انگیز اما هست. برای دیدن واقعیت این سوژه تا «ایران مال» راه درازی نیست. برای دیدن چشمهای خیره ناتوان و نظارهگری که ناتوانیشان را فقط با گرفتن سلفی با زرق و برقهایی همه فیک میتوانند جبران کند. این تصویری است که احتمالا طبقه متوسط ایرانی، طبقه مسلط بر رسانه و بوروکراسی، نه چندان تمایلی به دیدن آن دارد و نه چندان تمایلی به بازنمایی آن: 57.4 درصد مردم به میدان نیامدهاند.
🔸7- جامعه ایران در چند سال گذشته به شدت فقیر شده است. ناتوانی اقتصادی بیشترین فراوانی اعلام شده برای کمک نکردن را به خود اختصاص داده است. آنها که فقیر شدهاند، آنها که ثروت از دست دادهاند، آنها که بیش از بقیه از آینده در هراسند، بیش از پیش در خود فرو میروند، از بقیه فاصله میگیرند، محافظهکار و منزوی و بیتفاوت میشوند، احساس ناتوانی میکنند، منفعل میشوند و چشم به راه منجی میمانند تا شاید خود را حفظ کنند. آنها تماشاگران فاجعهاند. ناتوان در برابر «مالها» و «سلبریتی»ها. بیش از آنکه ناتواناند احساس ناتوانی میکنند. حال آنکه هیچ یک بدون همبسته شدن با دیگری نمیتوانند خود را نجات دهند. رستگاری در جماعت است که ممکن میشود. همبستگی در شرایط دشواری است که معنا پیدا میکند. میزان کمک هیچ اهمیتی ندارد. اصل به میدان آمدن مهم است.
🔹10- برای یک بار هم که شده سیاسیون و اهدافشان باید کنار بروند و راه را برای سخن گفتن و کنشگری مردمان با هم و برای هم باز کنند. باور کنیم سرنوشت مردم مهمتر از موفقیت و بقای این یا آن گروه سیاسی است. نمایش کافی است. الگوهای آنها برای به میدان آوردن مردم موفق نبوده است. ما نیازمند تلاشها و الگوهای جدیدی برای ایجاد همبستگی اجتماعی هستیم. «سیاست اخلاقی» با گروههای سیاسی فعلی محقق نمیشود. راه را هر چه بیشتر باید برای سیاستورزی گروههای مردمی بیشتری باز کرد. برای همان 60 درصد به میدان نیامده.
📌برای مطالعه کامل یادداشت فوق به آدرس زیر و یا گزینه instant view مراجعه کنید.
#همیاری_اجتماعی
#یادداشت
#آرمان_ذاکری
#اکنون_ما_شریعتی
🆔 @Shariati40
https://telegra.ph/برای-574-درصد-از-مردم-که-هنوز-کمک-نکردهاند-04-15
Telegraph
برای 57.4 درصد از مردم که هنوز کمک نکردهاند ...
آرمان ذاکری - هر روز ابعاد جدیدتری به خود میگیرد؛ می گویند یکی از بزرگترین فجایع طبیعی ایران در قرن اخیر است؛ هزاران نفر به معنای واقعی خانه خراب شده اند؛ محصول کشاورزی فراوانی نابود شده و احشام بسیاری تلف شده اند، ادارات و مدارس و تاسیسات شهری تخریب شدهاند…
🖌آرمان ذاکری
📌از ایران تا شیلی:سیاستهای نو لیبرالی علیه دموکراسی
🔹به جان آمدهاند. از سانتیاگوی شیلی تا بیروت لبنان، از پاریس فرانسه تا بغداد عراق؛ ما به هیچوجه آنقدرها که فکر میکنیم «خاص» نیستیم. در این سالها تحت هژمونی بومیگرایان و پستمدرنها و ایرانشهریها، زیادی بر «خاص» بودن ما و وضعیتمان تأکید شده است. مردم ایران و سیاستمدارانشان، از تحلیل منطق «عام» و جهانی حاکم بر سرنوشتشان باز ماندهاند
...
🔸جوامع از خود دفاع میکنند؛ به نام یا به ننگ. مردم ناراضیاند. به تنگ آمدهاند از ریاضت مدام و آیندهی مبهم. جلیقهزردها در فرانسه انگار حرف دل مردمان خاورمیانه را میخوانند «آنها وعدهی عدالت دادند … عجب مضحکه … مسئولین دروغگویند … هیچچیز را رها نمیکنیم.»
...
🔹گرانکردن قیمت بنزین، فقط بخشی از برنامهی پیشنهادی نولیبرالی برای تغییر وضعیت کشور بوده است. نولیبرالها در چند ماه گذشته داد و هوار فراوانی بر سر «یارانهی پنهان» همهی حاملهای انرژی به راه انداختهاند. از نظر آنها گرانشدن قیمت بنزین، فقط مرحلهی اول و اجرای ناقص «برنامه»ای است که طی آن میبایست بهتدریج هم قیمت بنزین مجددا گران شود و تعیین قیمت آن به بازار واگذار شود. هم برق و گاز و گازوییل و … گران شوند. از نظر آنها تا اجرای کامل برنامهی نولیبرالی، محو کامل دخالت دولت در اقتصاد و واگذاری تعیین همهی قیمتها به بازار آزاد هنوز مسیر طولانی باقیمانده است. مسیری که تا جایی که شرایط اجازه میدهد باید آن را پیش برد. «هزینهی جراحی» بیش از اینهاست. فقرا باید بپردازندش. ثروتمندان «سرمایهداری رفاقتی» را باکی نیست. آنها سود خود را میکنند، فقرا چهطور؟
...
🔸مردم، سیاستمداران، ساختارهای اجتماعی و سایر پدیدههای غیر اقتصادی، محاسبات اقتصاددانها را برهم میزنند. چون واقعیت اجتماعی قابلتقلیل به واقعیت اقتصادی نیست. همه از نشنیدن صدای اجتماع ضرر کردهاند.
...
🔹فقط یک راهحل وجود دارد: دموکراسی؛ هرچه بیشتر دموکراسی. سیاست خارجی و داخلی و اقتصاد و انتخابات و مردم، هیچ یک از هم جدا نیستند. همه را باید به مردم واگذار کرد. بدون آزادی، بدون دموکراسی، بدون حقّ تشکلیابی و اعتراض و مذاکره، بدون دفاع از حقّ آموزش و بهداشت و مسکن و کار، بدون حقّ تصمیمگیری دربارهی اساسیترین مسائل حیات اجتماعی، هیچ مبارزهای با فساد معنادار نیست. همچنان که هیچ مقاومتی در برابر دشمن خارجی. بگذاریم مردم به میدان بیایند و جامعه را نجات دهند، با همهی تکثر و تنوع و تفاوتهایشان.
👉https://wp.me/p2GDHh-3xi
#دموکراسی
#سیاستهای_نولیبرالی
#اعتراضات
#اکنون_ما_شریعتی
#آرمان_ذاکری
🆔 @shariati40
📌از ایران تا شیلی:سیاستهای نو لیبرالی علیه دموکراسی
🔹به جان آمدهاند. از سانتیاگوی شیلی تا بیروت لبنان، از پاریس فرانسه تا بغداد عراق؛ ما به هیچوجه آنقدرها که فکر میکنیم «خاص» نیستیم. در این سالها تحت هژمونی بومیگرایان و پستمدرنها و ایرانشهریها، زیادی بر «خاص» بودن ما و وضعیتمان تأکید شده است. مردم ایران و سیاستمدارانشان، از تحلیل منطق «عام» و جهانی حاکم بر سرنوشتشان باز ماندهاند
...
🔸جوامع از خود دفاع میکنند؛ به نام یا به ننگ. مردم ناراضیاند. به تنگ آمدهاند از ریاضت مدام و آیندهی مبهم. جلیقهزردها در فرانسه انگار حرف دل مردمان خاورمیانه را میخوانند «آنها وعدهی عدالت دادند … عجب مضحکه … مسئولین دروغگویند … هیچچیز را رها نمیکنیم.»
...
🔹گرانکردن قیمت بنزین، فقط بخشی از برنامهی پیشنهادی نولیبرالی برای تغییر وضعیت کشور بوده است. نولیبرالها در چند ماه گذشته داد و هوار فراوانی بر سر «یارانهی پنهان» همهی حاملهای انرژی به راه انداختهاند. از نظر آنها گرانشدن قیمت بنزین، فقط مرحلهی اول و اجرای ناقص «برنامه»ای است که طی آن میبایست بهتدریج هم قیمت بنزین مجددا گران شود و تعیین قیمت آن به بازار واگذار شود. هم برق و گاز و گازوییل و … گران شوند. از نظر آنها تا اجرای کامل برنامهی نولیبرالی، محو کامل دخالت دولت در اقتصاد و واگذاری تعیین همهی قیمتها به بازار آزاد هنوز مسیر طولانی باقیمانده است. مسیری که تا جایی که شرایط اجازه میدهد باید آن را پیش برد. «هزینهی جراحی» بیش از اینهاست. فقرا باید بپردازندش. ثروتمندان «سرمایهداری رفاقتی» را باکی نیست. آنها سود خود را میکنند، فقرا چهطور؟
...
🔸مردم، سیاستمداران، ساختارهای اجتماعی و سایر پدیدههای غیر اقتصادی، محاسبات اقتصاددانها را برهم میزنند. چون واقعیت اجتماعی قابلتقلیل به واقعیت اقتصادی نیست. همه از نشنیدن صدای اجتماع ضرر کردهاند.
...
🔹فقط یک راهحل وجود دارد: دموکراسی؛ هرچه بیشتر دموکراسی. سیاست خارجی و داخلی و اقتصاد و انتخابات و مردم، هیچ یک از هم جدا نیستند. همه را باید به مردم واگذار کرد. بدون آزادی، بدون دموکراسی، بدون حقّ تشکلیابی و اعتراض و مذاکره، بدون دفاع از حقّ آموزش و بهداشت و مسکن و کار، بدون حقّ تصمیمگیری دربارهی اساسیترین مسائل حیات اجتماعی، هیچ مبارزهای با فساد معنادار نیست. همچنان که هیچ مقاومتی در برابر دشمن خارجی. بگذاریم مردم به میدان بیایند و جامعه را نجات دهند، با همهی تکثر و تنوع و تفاوتهایشان.
👉https://wp.me/p2GDHh-3xi
#دموکراسی
#سیاستهای_نولیبرالی
#اعتراضات
#اکنون_ما_شریعتی
#آرمان_ذاکری
🆔 @shariati40
نقد اقتصاد سیاسی
از ایران تا شیلی: سیاستهای نولیبرالی علیه دموکراسی / آرمان ذاکری
فقط یک راهحل وجود دارد: دموکراسی؛ هرچه بیشتر دموکراسی. سیاست خارجی و داخلی و اقتصاد و انتخابات و مردم، هیچ یک از هم جدا نیستند. همه را باید به مردم واگذار کرد. بدون آزادی، بدون دموکراسی، بدون حقّ…
🔷💢درباره اقدام علیه امنیت مردم: نقدی بر مقابله با تشکلیابی جامعه
🖋آرمان ذاکری
🔸استفاده از عنوان «اقدام علیه امنیت ملی» برای برخورد با بخش قابل توجهی از فعالان سیاسی و مدنی کشور در سالهای اخیر، باعث شده است دست کم در بخشهایی ازجامعه میان درک از «امنیت ملی» و «امنیت مردم» شکافی ایجاد شود. هرگاه سخن از «امنیت ملی» به میان میآید، عمدتا امنیت ساختار حاکم و صاحبان قدرت به ذهن متبادر میشود و هرگاه سخن از «امنیت مردم» به میان میآید، امنیت جامعه و طبقات مختلف مردم به ذهن میآید. شکاف میان این دو مفهوم، خود نشانهای از شکافی است که دیری است میان مردم و حاکمیت به وجود آمده است و ارادهای برای کاهش آن وجود ندارد و نه فقط گامهای موثری در آن جهت برداشته نمیشود، بلکه مدام بر میزان آن افزوده میشود.
ماجرای «جمعیت خیریه امام علی» را شاید بتوان یکی از مهمترین مصادیق بسط چنین شکافی در درک از «امنیت» میان حاکمان و دست کم بخشهایی از جامعه دانست.
🔹نگارنده این سطور به واسطه پژوهشی که در سال 1396، به همت موسسه رحمان انجام شد، مطالعهای میدانی بر روی تعدادی از جمعیتهای خیریه و از جمله جمعیت امام علی انجام دادم که حاصل آن در قالب مقالهای با عنوان «نهادهای مدنی و همبستگی اجتماعی» در جلد اول کتاب «دومین گزارش وضعیت اجتماعی ایران(1388-1396): همبستگی اجتماعی و نابرابری»(1397) به همت نشر آگاه منتشر شده است.
🔸در این مقاله توضیح داده شده است در شرایطی که جامعه ایران در سه دهه گذشته به سمت فردگرایی خودخواهانه، سست شدن پیوندهای اجتماعی و به تبع آن گسیختگی اجتماعی حرکت کرده است، کنشگران فعال در سمنها که عمدتا جوان و دانشجویند، مسیر دیگری را در پیش گرفتهاند. وجود روحیه دیگرخواهی در میان جوانان فعال در این مجموعهها و تلاش آنها برای تقویت همبستگی اجتماعی چه درون جامعه و چه در میان خودِ کنشگران، حول مبارزه با مسائل اجتماعی وجه مهم این فعالیتهاست. صرف نظر از میزان تاثیرگذاری این فعالیتها در حل مسائل اجتماعی، خودِ این فعالیتها را می توان بخشی از مقابله جامعه با یکی از مسائل مهمش، یعنی «گسیختگی اجتماعی» دانست. در عین حال علاوه بر فعالیتهای جمعیتهایی نظیر جمعیت امام علی در مبارزه با مسائل اجتماعی مانند فقر و نابرابری و اعتیاد و ... در سطح خرد، در پارهای موارد آنها توانستهاند با شکل دادن به ائتلافهای بزرگتر اجتماعی و ایجاد امکان چانهزنی با سیاستگذاران، به موفقیتهایی در سطوح کلانتر نیز دست پیدا کنند. کوتاه سخن آنکه نمیتوان در این گزاره تردیدی روا داشت که کنشگران عمدتا جوان حاضر در میدان، در «تامین امنیت مردم» به خصوص «فرودستان» نقش مثبتی ایفا کردهاند و بخشی از جریانی بودهاند که تلاش کرده است نابرابری در جامعه را کاهش داده و «همبستگی اجتماعی» را تقویت کند. نگارنده خود شاهد بوده است که این کنشگران میدانی در بسیاری موارد «امنیت» خود را به هدف «تامین امنیت فرودستان» به خطر میانداختهاند، گاه برای رساندن بستههای مختلف امدادی غذایی و بهداشتی، گاه برای آموزش، گاه در مواجهه با خانوادههای بدسرپرست و گاه برای نجات انسانهای رهاشده و بیپناه از چنگال تجاوزگران و استثمارگران.
🔹با این توصیف، برخوردی که امروز با این جمعیت و تشکلهای مشابه آن میشود، بیش از آنکه ریشه در تامین امنیت مردم داشته باشد، ریشه در دیدگاههایی در حاکمیت دارد که تشکلیابی مستقل جامعه و قدرتمند شدن مردم را تهدیدی برای امنیت خود ارزیابی میکنند. آنها به شکافی که میان درک از امنیت ملی و امنیت مردم ایجاد شهد دامن میزنند. آنها ممکن است در کلام و حتی رویاهایشان با جامعه اتمیزهشده و گسیخته همدل نباشند، اما به دلیل ناتوانی در تحمل تکثر در جامعه و تقلیل تشکلیابی به «تشکلیابی خودی» و تفسیری شدیدا تنگنظرانه از مفهوم «خودی»، با بخش بزرگی از جامعه به مثابه «غیر خودی» و تهدید بالقوه روبهرو میشوند، از تشکلیابی آنها میهراسند و دستآخر بیپناهی و رهاشدگی فرودستان، «گسیختگی اجتماعی» و «از بین رفتن امنیت کثیری از محرومان» را بر «تامین امنیت مردم به دست غیر خودی» ترجیح میدهند. در شرایط فساد سیستماتیک و فقدان اراده و ناتوانی ساختارهای بوروکراتیک و «خودی» از مقابله با فقر و نابرابری گسترده حاکم بر جامعه، جلوگیری از فعالیتهای مستقل جامعه، هرچه بیشتر به ناامنی در زندگی مردم عادی دامن میزند.
📌 برای مطالعه کامل این یادداشت به آدرس زیر و یا گزینه instant view مراجعه کنید.
#امنیت_ملی
#انحلال
#گسیختگی_اجتماعی
#جمعیت_امام_علی
#یادداشت_اختصاصی
#آرمان_ذاکری
#اکنون_ما_شریعتی
🆔 @Shariati40
https://bit.ly/3eNDys3
🖋آرمان ذاکری
🔸استفاده از عنوان «اقدام علیه امنیت ملی» برای برخورد با بخش قابل توجهی از فعالان سیاسی و مدنی کشور در سالهای اخیر، باعث شده است دست کم در بخشهایی ازجامعه میان درک از «امنیت ملی» و «امنیت مردم» شکافی ایجاد شود. هرگاه سخن از «امنیت ملی» به میان میآید، عمدتا امنیت ساختار حاکم و صاحبان قدرت به ذهن متبادر میشود و هرگاه سخن از «امنیت مردم» به میان میآید، امنیت جامعه و طبقات مختلف مردم به ذهن میآید. شکاف میان این دو مفهوم، خود نشانهای از شکافی است که دیری است میان مردم و حاکمیت به وجود آمده است و ارادهای برای کاهش آن وجود ندارد و نه فقط گامهای موثری در آن جهت برداشته نمیشود، بلکه مدام بر میزان آن افزوده میشود.
ماجرای «جمعیت خیریه امام علی» را شاید بتوان یکی از مهمترین مصادیق بسط چنین شکافی در درک از «امنیت» میان حاکمان و دست کم بخشهایی از جامعه دانست.
🔹نگارنده این سطور به واسطه پژوهشی که در سال 1396، به همت موسسه رحمان انجام شد، مطالعهای میدانی بر روی تعدادی از جمعیتهای خیریه و از جمله جمعیت امام علی انجام دادم که حاصل آن در قالب مقالهای با عنوان «نهادهای مدنی و همبستگی اجتماعی» در جلد اول کتاب «دومین گزارش وضعیت اجتماعی ایران(1388-1396): همبستگی اجتماعی و نابرابری»(1397) به همت نشر آگاه منتشر شده است.
🔸در این مقاله توضیح داده شده است در شرایطی که جامعه ایران در سه دهه گذشته به سمت فردگرایی خودخواهانه، سست شدن پیوندهای اجتماعی و به تبع آن گسیختگی اجتماعی حرکت کرده است، کنشگران فعال در سمنها که عمدتا جوان و دانشجویند، مسیر دیگری را در پیش گرفتهاند. وجود روحیه دیگرخواهی در میان جوانان فعال در این مجموعهها و تلاش آنها برای تقویت همبستگی اجتماعی چه درون جامعه و چه در میان خودِ کنشگران، حول مبارزه با مسائل اجتماعی وجه مهم این فعالیتهاست. صرف نظر از میزان تاثیرگذاری این فعالیتها در حل مسائل اجتماعی، خودِ این فعالیتها را می توان بخشی از مقابله جامعه با یکی از مسائل مهمش، یعنی «گسیختگی اجتماعی» دانست. در عین حال علاوه بر فعالیتهای جمعیتهایی نظیر جمعیت امام علی در مبارزه با مسائل اجتماعی مانند فقر و نابرابری و اعتیاد و ... در سطح خرد، در پارهای موارد آنها توانستهاند با شکل دادن به ائتلافهای بزرگتر اجتماعی و ایجاد امکان چانهزنی با سیاستگذاران، به موفقیتهایی در سطوح کلانتر نیز دست پیدا کنند. کوتاه سخن آنکه نمیتوان در این گزاره تردیدی روا داشت که کنشگران عمدتا جوان حاضر در میدان، در «تامین امنیت مردم» به خصوص «فرودستان» نقش مثبتی ایفا کردهاند و بخشی از جریانی بودهاند که تلاش کرده است نابرابری در جامعه را کاهش داده و «همبستگی اجتماعی» را تقویت کند. نگارنده خود شاهد بوده است که این کنشگران میدانی در بسیاری موارد «امنیت» خود را به هدف «تامین امنیت فرودستان» به خطر میانداختهاند، گاه برای رساندن بستههای مختلف امدادی غذایی و بهداشتی، گاه برای آموزش، گاه در مواجهه با خانوادههای بدسرپرست و گاه برای نجات انسانهای رهاشده و بیپناه از چنگال تجاوزگران و استثمارگران.
🔹با این توصیف، برخوردی که امروز با این جمعیت و تشکلهای مشابه آن میشود، بیش از آنکه ریشه در تامین امنیت مردم داشته باشد، ریشه در دیدگاههایی در حاکمیت دارد که تشکلیابی مستقل جامعه و قدرتمند شدن مردم را تهدیدی برای امنیت خود ارزیابی میکنند. آنها به شکافی که میان درک از امنیت ملی و امنیت مردم ایجاد شهد دامن میزنند. آنها ممکن است در کلام و حتی رویاهایشان با جامعه اتمیزهشده و گسیخته همدل نباشند، اما به دلیل ناتوانی در تحمل تکثر در جامعه و تقلیل تشکلیابی به «تشکلیابی خودی» و تفسیری شدیدا تنگنظرانه از مفهوم «خودی»، با بخش بزرگی از جامعه به مثابه «غیر خودی» و تهدید بالقوه روبهرو میشوند، از تشکلیابی آنها میهراسند و دستآخر بیپناهی و رهاشدگی فرودستان، «گسیختگی اجتماعی» و «از بین رفتن امنیت کثیری از محرومان» را بر «تامین امنیت مردم به دست غیر خودی» ترجیح میدهند. در شرایط فساد سیستماتیک و فقدان اراده و ناتوانی ساختارهای بوروکراتیک و «خودی» از مقابله با فقر و نابرابری گسترده حاکم بر جامعه، جلوگیری از فعالیتهای مستقل جامعه، هرچه بیشتر به ناامنی در زندگی مردم عادی دامن میزند.
📌 برای مطالعه کامل این یادداشت به آدرس زیر و یا گزینه instant view مراجعه کنید.
#امنیت_ملی
#انحلال
#گسیختگی_اجتماعی
#جمعیت_امام_علی
#یادداشت_اختصاصی
#آرمان_ذاکری
#اکنون_ما_شریعتی
🆔 @Shariati40
https://bit.ly/3eNDys3
Telegraph
درباره اقدام علیه امنیت مردم: نقدی بر مقابله با تشکلیابی جامعه
آرمان ذاکری استفاده از عنوان «اقدام علیه امنیت ملی» برای برخورد با بخش قابل توجهی از فعالان سیاسی و مدنی کشور در سالهای اخیر، باعث شده است دست کم در بخشهایی ازجامعه میان درک از «امنیت ملی» و «امنیت مردم» شکافی ایجاد شود. هرگاه سخن از «امنیت ملی» به میان…
🔷🔸صدای زنده جامعه
🔆برای کارگران نفت، گاز و پتروشیمی؛ آنها که صدایی در ساختار قدرت نداشتند و ندارند.
🖋آرمان ذاکری
🔸برای آنها که ناامیدند، آنها که از جامعه کلیتهای یکدست میسازند، برای آنها که صندوق نه فقط قوه خیالشان را عقیم کرده است، بلکه چشم دیدن واقعیت را هم از آنها گرفته است، برای آنها که حیرانند چه کنند، حرکت کارگران نفت پنجرهای جدید است، در شرایطی که گویی چشم اندازی نیست.
🔹امروز امیدی اگر باشد به آنهاست، آنها که مقررات زدایی از قراردادهای نیروی کار و موقتیسازی قراردادها، از بسیاری حقوق محرومشان ساخته است. آنها به این روندها معترضند. آنها که بدون اندک حمایتی از جانب کنشگران حاضر در سیاست رسمی، اصولگرا باشد یا اصلاحطلب، بدون اندک بازتابی در انبوه رسانههای صاحب قدرت، پیگیرانه و صبورانه مبارزه میکنند، جمع میشوند، از خودگذشتگی میکنند و از پا نمینشینند.
🔸بودنِ آنها، جمعشدنشان و صدای اعتصابشان، نشانههای قدرت یک جامعه است؛ نشانه سرزندگی و پویایی، نشانه امید، نشانه آنکه سیاست، فقط انتخابات نیست. دفاع از تحریمهای زورگویان و ایستادن در کنار استعمار هم نیست. نشانه آنکه بیتفاوتی فراگیر نیست و استقلال معنای خود را از دست نداده است. نشانه اینکه می توان ایستاد و چشم به صندلی نداشت.
🔹میپرسند چه کنیم؟ یارشان باشیم. صدایشان را بشنویم و صدایشان باشیم. با آنها گفت و گو کنیم. در کنارشان باشیم. خود را با آنها تنظیم کنیم: با کارگر، با معلم، با بازنشسته، با دانشجو، باهمه اقشاری که فصلی درخشان از مبارزات مدنی مردم ایران را در دهه گذشته رقم زدهاند، هزینه دادهاند اما از پا ننشستهاند و در سرمای زوال سیاستورزی در بازار کهنهفروشان، سیاست را معنایی نو بخشیدهاند، معنایی انسانی.
🔸هر کس از هر جناح که در کلامش «عدالت»، «مردم»، «آزادی» یا حتی «تامین معیشت» آمده اما این روزها در کنار آنها نیست، «دروغگو» است. باید صریح باشیم و تعارف را کنار بگذاریم. آنها امروز عیار سنجش ادعاهای مدعیانند. بخش مهمی از «مردم» آنهایند. آنها که از دروغ، از نسخههای بدل، از شهوت قدرت، خستهاند. جامعه «فضیلت» میخواهد و فضیلت امروز آن جاست. جایی که آرمانی هست و شوری و جمعیتی و فداکارانی.
#صدای_زنده_جامعه
#کارگران
#آرمان_ذاکری
#یادداشت_اختصاصی
#اکنون
🆔 @Shariati40
🔆برای کارگران نفت، گاز و پتروشیمی؛ آنها که صدایی در ساختار قدرت نداشتند و ندارند.
🖋آرمان ذاکری
🔸برای آنها که ناامیدند، آنها که از جامعه کلیتهای یکدست میسازند، برای آنها که صندوق نه فقط قوه خیالشان را عقیم کرده است، بلکه چشم دیدن واقعیت را هم از آنها گرفته است، برای آنها که حیرانند چه کنند، حرکت کارگران نفت پنجرهای جدید است، در شرایطی که گویی چشم اندازی نیست.
🔹امروز امیدی اگر باشد به آنهاست، آنها که مقررات زدایی از قراردادهای نیروی کار و موقتیسازی قراردادها، از بسیاری حقوق محرومشان ساخته است. آنها به این روندها معترضند. آنها که بدون اندک حمایتی از جانب کنشگران حاضر در سیاست رسمی، اصولگرا باشد یا اصلاحطلب، بدون اندک بازتابی در انبوه رسانههای صاحب قدرت، پیگیرانه و صبورانه مبارزه میکنند، جمع میشوند، از خودگذشتگی میکنند و از پا نمینشینند.
🔸بودنِ آنها، جمعشدنشان و صدای اعتصابشان، نشانههای قدرت یک جامعه است؛ نشانه سرزندگی و پویایی، نشانه امید، نشانه آنکه سیاست، فقط انتخابات نیست. دفاع از تحریمهای زورگویان و ایستادن در کنار استعمار هم نیست. نشانه آنکه بیتفاوتی فراگیر نیست و استقلال معنای خود را از دست نداده است. نشانه اینکه می توان ایستاد و چشم به صندلی نداشت.
🔹میپرسند چه کنیم؟ یارشان باشیم. صدایشان را بشنویم و صدایشان باشیم. با آنها گفت و گو کنیم. در کنارشان باشیم. خود را با آنها تنظیم کنیم: با کارگر، با معلم، با بازنشسته، با دانشجو، باهمه اقشاری که فصلی درخشان از مبارزات مدنی مردم ایران را در دهه گذشته رقم زدهاند، هزینه دادهاند اما از پا ننشستهاند و در سرمای زوال سیاستورزی در بازار کهنهفروشان، سیاست را معنایی نو بخشیدهاند، معنایی انسانی.
🔸هر کس از هر جناح که در کلامش «عدالت»، «مردم»، «آزادی» یا حتی «تامین معیشت» آمده اما این روزها در کنار آنها نیست، «دروغگو» است. باید صریح باشیم و تعارف را کنار بگذاریم. آنها امروز عیار سنجش ادعاهای مدعیانند. بخش مهمی از «مردم» آنهایند. آنها که از دروغ، از نسخههای بدل، از شهوت قدرت، خستهاند. جامعه «فضیلت» میخواهد و فضیلت امروز آن جاست. جایی که آرمانی هست و شوری و جمعیتی و فداکارانی.
#صدای_زنده_جامعه
#کارگران
#آرمان_ذاکری
#یادداشت_اختصاصی
#اکنون
🆔 @Shariati40
🔷🔸داستانِ تکراریِ اخراج: اینجا دیگر هیچچیز جدید نیست ...
🖋آرمان ذاکری
🔸1- داستانی است تکراری؛ از «دوازده استاد دانشگاه تهران» و در رأس آنها مرحوم مهندس بازرگان که در رژیم شاهِ به سر کار برگشته پس از کودتای 28 مرداد به دلیل اعتراض به کنسرسیوم نفتی اخراج شدند و البته در آن زمان دکتر علیاکبر سیاسی رئیس وقت دانشگاه تهران در برابر این اعتراضها و حمله به دانشگاه در 16 آذرماه مقاومت کرد تا به زور و ضرب تغییرِ قانونِ انتخابِ رئیس دانشگاه در مجلسِ دستنشانده او را برکنار کردند، تا انبوهِ اخراجیهایِ دورۀ انقلاب فرهنگی که تا امروز نه فقط ساختارِ قدرتِ رسمی، بلکه اغلبِ تاریخنویسانِ «شفاهی» و «کتبی» چندان تمایلی به پرداختن به چگونگیِ اخراجِ آنها و نقش شخصیتهای مختلف در سطوح متفاوت در آن اخراجها ندارند، تا اخراجهای بعد از حوادث سال 1388 و حالا باز اخراجهایی دیگر. نه فقط افراد زیادی اخراج شدهاند بلکه افراد بسیاری نیز از تحصیل و تدریس در دانشگاه بازماندهاند و همیشه بندها و تبصرهها و اختیاراتی پیدا میشوند که اخراجها را توجیه کنند، اخراجهایی که همواره یک ویژگی مشترک داشتهاند: اخراجیان بهرغم همۀ اختلافهای فکری و سیاسی و با وجود همۀ تفاوتها در علل «صوری» اخراج، از یک اردوگاه فکری و سیاسی معین که بیشترین نزدیکی را به هستۀ سخت قدرت در دورههای مختلف داشته است، «نیستند». همین تجربۀ تاریخی است که برای بخش بزرگی از افکار عمومی و دانشگاهیان هرگونه استناد به بند و تبصره و قانون را در این اخراجها بیاعتبار میکند و این دست استدلالها را به «بهانهجویی» برای حذف مخالفین تنزل میدهد. در نزدیک به دو دههای که در دانشگاههای کشور تحصیل و تدریس کردهام، همواره دربارۀ اخراجها استدلالها و زمزمههایی -اغلب مبهم و زمزمهشونده بین افراد نه رسمی وشفاف- شنیدهام: رکود علمی، رعایت نشدن فلان بند و تبصره، نداشتن مقالۀ فارسی و انگلیسی، پاسخ منفی به استعلام، رد شدن در گزینش، عدم موافقت فلان هیئت و بهمان شورا. استدلالها به کنار؛ داوریِ کلیام پس از دو دهه ساده است: قانونی در کار نیست. اینجا قوانین در ذهنیت بخش بزرگی از افکار عمومی اعتبار و کارایی خود را از دست دادهاند. قدرت است که به شیوهای عریان بر افراد حد میزند.
🔹2- آرش اباذری فارغالتحصیل رشتۀ پزشکی از دانشگاه تهران در سال 2005 است. به دلیل علاقه به حوزۀ علوم انسانی، تغییر رشته میدهد؛ کارشناسی ارشدش را در رشتۀ فلسفه در دانشگاه اسکس در انگلستان(2008) و دکترایش را در رشتۀ فلسفه در دانشگاه جان هاپکینز در آمریکا میگذراند(2017)؛ کتابی را با نام «هستیشناسی قدرت نزد هگل: ساختار سلطۀ اجتماعی در سرمایهداری»(2020) با انتشارات کمبریج منتشر میکند؛ مقالاتی در همین زمینه در نشریات مختلف مینویسد و در گروه فلسفۀ علم دانشگاه صنعتی شریف مشغول به تدریس میشود. سوابقِ او کاملاً روشن است. چهرهای سیاسی نیست و باید او را در قامت یک آکادمیسین حرفهای دید. مدرس فلسفههای کلاسیک. در این سالها آثار فلاسفه ای چون کانت و هگل تدریس کرده و کلاسهایش از جانب دانشجویان اقبال یافته و فضای جدیدی را در گروه فلسفۀ علم دانشگاه صنعتی شریف به وجود آورده است. اخراج او تا حدود زیادی تعجبآور است. از جمله معدود اخباری که این روزها منتشر میشود و میتوان از لابهلای آن خطوطی از دلایل اخراج او را مشاهده کرد مصاحبهای است از یک عضو سابق شورای عالی انقلاب فرهنگی و گروه فلسفۀ علم دانشگاه صنعتی شریف با خبرگزاری فارس به تاریخ سوم شهریور 1399. وی در این مصاحبه با اشاره به «حاکمیت تفکر غربگرا» در دانشگاههای کشور اشاره کرده است «متاسفانه اخیراً گروه در مقام جذب فردی است که اولاً سابقۀ روشنی ندارد و ثانیاً با تخصص در فلسفههائی نظیر فلسفۀ هگل، که بکار علوم نمیآید، جذب او اولویت ندارد. بعضی افراد در دانشگاه با ترویج و تبلیغ یک کتاب او در مورد هگل چاپ دانشگاه کمبریج، اورا خیلی بزرگ کردند، و البته در این بزرگ نمائی بعضی افراد مشکوک اسلامستیز خیلی سهم داشتند. چرا رئیس دانشگاه روی جذب این قبیل افراد اصرار دارد، افرادی که با تخصص آنها بیگانه است؟». البته مشکل ایشان فقط با سوابق غیرروشن و فلسفۀ قارهای نبوده است.
#اخراج
#یادداشت
#آرمان_ذاکری
#اکنون
🆔@Shariati40
📌ادامه متن در لینک زیر مطالعه فرمایید
https://bit.ly/3GUzGk3
🖋آرمان ذاکری
🔸1- داستانی است تکراری؛ از «دوازده استاد دانشگاه تهران» و در رأس آنها مرحوم مهندس بازرگان که در رژیم شاهِ به سر کار برگشته پس از کودتای 28 مرداد به دلیل اعتراض به کنسرسیوم نفتی اخراج شدند و البته در آن زمان دکتر علیاکبر سیاسی رئیس وقت دانشگاه تهران در برابر این اعتراضها و حمله به دانشگاه در 16 آذرماه مقاومت کرد تا به زور و ضرب تغییرِ قانونِ انتخابِ رئیس دانشگاه در مجلسِ دستنشانده او را برکنار کردند، تا انبوهِ اخراجیهایِ دورۀ انقلاب فرهنگی که تا امروز نه فقط ساختارِ قدرتِ رسمی، بلکه اغلبِ تاریخنویسانِ «شفاهی» و «کتبی» چندان تمایلی به پرداختن به چگونگیِ اخراجِ آنها و نقش شخصیتهای مختلف در سطوح متفاوت در آن اخراجها ندارند، تا اخراجهای بعد از حوادث سال 1388 و حالا باز اخراجهایی دیگر. نه فقط افراد زیادی اخراج شدهاند بلکه افراد بسیاری نیز از تحصیل و تدریس در دانشگاه بازماندهاند و همیشه بندها و تبصرهها و اختیاراتی پیدا میشوند که اخراجها را توجیه کنند، اخراجهایی که همواره یک ویژگی مشترک داشتهاند: اخراجیان بهرغم همۀ اختلافهای فکری و سیاسی و با وجود همۀ تفاوتها در علل «صوری» اخراج، از یک اردوگاه فکری و سیاسی معین که بیشترین نزدیکی را به هستۀ سخت قدرت در دورههای مختلف داشته است، «نیستند». همین تجربۀ تاریخی است که برای بخش بزرگی از افکار عمومی و دانشگاهیان هرگونه استناد به بند و تبصره و قانون را در این اخراجها بیاعتبار میکند و این دست استدلالها را به «بهانهجویی» برای حذف مخالفین تنزل میدهد. در نزدیک به دو دههای که در دانشگاههای کشور تحصیل و تدریس کردهام، همواره دربارۀ اخراجها استدلالها و زمزمههایی -اغلب مبهم و زمزمهشونده بین افراد نه رسمی وشفاف- شنیدهام: رکود علمی، رعایت نشدن فلان بند و تبصره، نداشتن مقالۀ فارسی و انگلیسی، پاسخ منفی به استعلام، رد شدن در گزینش، عدم موافقت فلان هیئت و بهمان شورا. استدلالها به کنار؛ داوریِ کلیام پس از دو دهه ساده است: قانونی در کار نیست. اینجا قوانین در ذهنیت بخش بزرگی از افکار عمومی اعتبار و کارایی خود را از دست دادهاند. قدرت است که به شیوهای عریان بر افراد حد میزند.
🔹2- آرش اباذری فارغالتحصیل رشتۀ پزشکی از دانشگاه تهران در سال 2005 است. به دلیل علاقه به حوزۀ علوم انسانی، تغییر رشته میدهد؛ کارشناسی ارشدش را در رشتۀ فلسفه در دانشگاه اسکس در انگلستان(2008) و دکترایش را در رشتۀ فلسفه در دانشگاه جان هاپکینز در آمریکا میگذراند(2017)؛ کتابی را با نام «هستیشناسی قدرت نزد هگل: ساختار سلطۀ اجتماعی در سرمایهداری»(2020) با انتشارات کمبریج منتشر میکند؛ مقالاتی در همین زمینه در نشریات مختلف مینویسد و در گروه فلسفۀ علم دانشگاه صنعتی شریف مشغول به تدریس میشود. سوابقِ او کاملاً روشن است. چهرهای سیاسی نیست و باید او را در قامت یک آکادمیسین حرفهای دید. مدرس فلسفههای کلاسیک. در این سالها آثار فلاسفه ای چون کانت و هگل تدریس کرده و کلاسهایش از جانب دانشجویان اقبال یافته و فضای جدیدی را در گروه فلسفۀ علم دانشگاه صنعتی شریف به وجود آورده است. اخراج او تا حدود زیادی تعجبآور است. از جمله معدود اخباری که این روزها منتشر میشود و میتوان از لابهلای آن خطوطی از دلایل اخراج او را مشاهده کرد مصاحبهای است از یک عضو سابق شورای عالی انقلاب فرهنگی و گروه فلسفۀ علم دانشگاه صنعتی شریف با خبرگزاری فارس به تاریخ سوم شهریور 1399. وی در این مصاحبه با اشاره به «حاکمیت تفکر غربگرا» در دانشگاههای کشور اشاره کرده است «متاسفانه اخیراً گروه در مقام جذب فردی است که اولاً سابقۀ روشنی ندارد و ثانیاً با تخصص در فلسفههائی نظیر فلسفۀ هگل، که بکار علوم نمیآید، جذب او اولویت ندارد. بعضی افراد در دانشگاه با ترویج و تبلیغ یک کتاب او در مورد هگل چاپ دانشگاه کمبریج، اورا خیلی بزرگ کردند، و البته در این بزرگ نمائی بعضی افراد مشکوک اسلامستیز خیلی سهم داشتند. چرا رئیس دانشگاه روی جذب این قبیل افراد اصرار دارد، افرادی که با تخصص آنها بیگانه است؟». البته مشکل ایشان فقط با سوابق غیرروشن و فلسفۀ قارهای نبوده است.
#اخراج
#یادداشت
#آرمان_ذاکری
#اکنون
🆔@Shariati40
📌ادامه متن در لینک زیر مطالعه فرمایید
https://bit.ly/3GUzGk3
Telegraph
داستانِ تکراریِ اخراج: اینجا دیگر هیچچیز جدید نیست ...
آرمان ذاکری 1- داستانی است تکراری؛ از «دوازده استاد دانشگاه تهران» و در رأس آنها مرحوم مهندس بازرگان که در رژیم شاهِ به سر کار برگشته پس از کودتای 28 مرداد به دلیل اعتراض به کنسرسیوم نفتی اخراج شدند و البته در آن زمان دکتر علیاکبر سیاسی رئیس وقت دانشگاه…
🔷🔸رضا امیدی و «تشیع صفوی»: نخبگان را چه کسانی از دانشگاه اخراج میکنند؟
🖋 آرمان ذاکری
🔸1- حالا از دانشگاه اخراج شده است. میگویند همهچیز کاملاً بر اساس ضوابط است و مو لای درزش نمیرود: «اخراجِ قانونی». در مورد همه همین را میگویند. در گذشته هم همین را میگفتند. دستورالعملها تکلیف را مشخص کردهاند و هیئتها به وظایف قانونیشان عمل کردهاند. قانونی که «مجریانِ اوامرِ قانونیِ نهادهایِ گزینشگر» فقط اجرایش کردهاند. قانونگرایی هم که حتماً قابل ستایش است. به این اما فکر نمیکنند که وقتی قانون را در برابر خیر عمومی قرار دهیم، قانون را بیاعتبار میکنیم نه خیر عمومی را. هر چه قانون بیگانهتر با خیر عمومی، بیاعتبارتر و مجری، مردمستیزتر.
🔹2- شاید در میان نسلی که در یک دهۀ اخیر تحصیلاتشان را در علوم اجتماعی به اتمام رساندهاند، کمتر کسی به اندازۀ رضا امیدی از حیث تخصص و دانش مورد اجماع باشد؛ ترکیبی از دانشِ نظریِ غنی و انتقادی، برنامۀ پژوهشیِ معین و اتکا به دادههای زمینۀ اجتماعی ایران، رضا را نمونهای موفق از «جامعهشناسیِ زمینهمند» ساخته است. استادی محبوب و تأثیرگذار هم در دانشگاه علامه طباطبایی و هم پس از آن در دانشگاه تهران. تجربۀ کاریِ او در سنتِ سازمان برنامه و بودجه، از او کارشناسیِ دقیق، با ذهنی منظم، مطلع، صاحب تحلیل و منتقدی صریح و در عین حال ارائهدهندۀ راهحلهای عینی ساخته است. فردی که به رغم همۀ مسائلی که در این چند سال برایش پیش آوردند هرگز از پای ننشست. دغدغۀ مردم نگذاشت از پای بیفتد. در طول نزدیک به دو دههای که از آشناییام با او میگذرد هرگاه نیازمند دادههای دقیقی در حوزههای اجتماعی بودهام، سخاوتمندانه وقت و انرژیاش در اختیار بوده، تحلیلهای دقیقش راهگشا و همیشه آرشیوش پر از گزارشها و مستنداتی که دادههای وضعیت اجتماعی را در حوزههایی مثل فقر و نابرابری و آموزش و بهداشت و بیمه و بازنشستگی که همگی مرتبط با تخصص اصلیاش یعنی «سیاستگذاری اجتماعی» بوده، گردآوری کردهاند؛ دادهها به کنار؛ تحلیلهای زمینهمند و تاریخیاش از سرنوشت «سیاستگذاری اجتماعی در ایران» و بیمها و امیدهای این حوزه در آیندۀ ایران، در کنار دغدغههای انسانی و اجتماعیاش برای کاهش نابرابری و محرومیت در جامعه و شخصیت آرام و نجیب و صبور و اخلاقیاش، او را تیپایدهآل «معلم دانشگاه» ساخته است. مجموعۀ مباحث او دربارۀ چگونگی عقبنشینی دولتهای مختلف از مسئولیتهای اجتماعیشان در حوزههایی مانند بهداشت و آموزش و جایگزینی ایدۀ «مسئولیت اجتماعی» با «بنگاهداری» در بخشهای اجتماعیِ دولت مانند «صندوقهای بازنشستگی» در زمرۀ مهمترین آسیبشناسیها در مورد یکی از ابربحرانهای امروز جامعۀ ایران یعنی بحران در صندوقهای بازنشستگی است. نقدهای او بر آنچه در اثر عقبنشینی از «سیاستگذاری اجتماعی» در خودِ کشورهای غربی رخ داده، و مطالعه و توضیح آثار شوم سیاستهای توصیهای نهادهای بینالمللی مانند صندوق بینالمللی پول، همواره نسبت به تبعیت سیاستگذارانِ داخل از نسخههای وارداتی بدون توجه به تبعات آن هشدار داده است. ترجمهها و تألیفهایش هم در زبان فارسی و هم در زبان انگلیسی موجودند و میتوان به آنها رجوع کرد تا بتوان به نقد و ارزیابی برنامۀ پژوهشی او پرداخت. برنامهای که این روزها کمتر از اهمیتِ آن برای جامعۀ فقیر، نابرابر و سرشار از تبعیض و تعارض ایران، سخن گفته شده است. رضا نیز همچون آرش اباذری در زمرۀ آنهایی است که چندان در سیاستِ روز وارد نشدهاند و تأثیرگذاریشان در حوزۀ سیاست، از مجرای آثار علمیشان بوده است. رضا به معنایِ واقعیِ کلمه جمع «تخصص» در علم و «تعهد» به مردم است.
📌ادامه این یادداشت در لینک زیر می توانید مطالعه فرمایید
https://bit.ly/3IwN5zd
#دانشگاه
#اخراج_اساتید
#یادداشت
#آرمان_ذاکری
🆔@Shariati40
🖋 آرمان ذاکری
🔸1- حالا از دانشگاه اخراج شده است. میگویند همهچیز کاملاً بر اساس ضوابط است و مو لای درزش نمیرود: «اخراجِ قانونی». در مورد همه همین را میگویند. در گذشته هم همین را میگفتند. دستورالعملها تکلیف را مشخص کردهاند و هیئتها به وظایف قانونیشان عمل کردهاند. قانونی که «مجریانِ اوامرِ قانونیِ نهادهایِ گزینشگر» فقط اجرایش کردهاند. قانونگرایی هم که حتماً قابل ستایش است. به این اما فکر نمیکنند که وقتی قانون را در برابر خیر عمومی قرار دهیم، قانون را بیاعتبار میکنیم نه خیر عمومی را. هر چه قانون بیگانهتر با خیر عمومی، بیاعتبارتر و مجری، مردمستیزتر.
🔹2- شاید در میان نسلی که در یک دهۀ اخیر تحصیلاتشان را در علوم اجتماعی به اتمام رساندهاند، کمتر کسی به اندازۀ رضا امیدی از حیث تخصص و دانش مورد اجماع باشد؛ ترکیبی از دانشِ نظریِ غنی و انتقادی، برنامۀ پژوهشیِ معین و اتکا به دادههای زمینۀ اجتماعی ایران، رضا را نمونهای موفق از «جامعهشناسیِ زمینهمند» ساخته است. استادی محبوب و تأثیرگذار هم در دانشگاه علامه طباطبایی و هم پس از آن در دانشگاه تهران. تجربۀ کاریِ او در سنتِ سازمان برنامه و بودجه، از او کارشناسیِ دقیق، با ذهنی منظم، مطلع، صاحب تحلیل و منتقدی صریح و در عین حال ارائهدهندۀ راهحلهای عینی ساخته است. فردی که به رغم همۀ مسائلی که در این چند سال برایش پیش آوردند هرگز از پای ننشست. دغدغۀ مردم نگذاشت از پای بیفتد. در طول نزدیک به دو دههای که از آشناییام با او میگذرد هرگاه نیازمند دادههای دقیقی در حوزههای اجتماعی بودهام، سخاوتمندانه وقت و انرژیاش در اختیار بوده، تحلیلهای دقیقش راهگشا و همیشه آرشیوش پر از گزارشها و مستنداتی که دادههای وضعیت اجتماعی را در حوزههایی مثل فقر و نابرابری و آموزش و بهداشت و بیمه و بازنشستگی که همگی مرتبط با تخصص اصلیاش یعنی «سیاستگذاری اجتماعی» بوده، گردآوری کردهاند؛ دادهها به کنار؛ تحلیلهای زمینهمند و تاریخیاش از سرنوشت «سیاستگذاری اجتماعی در ایران» و بیمها و امیدهای این حوزه در آیندۀ ایران، در کنار دغدغههای انسانی و اجتماعیاش برای کاهش نابرابری و محرومیت در جامعه و شخصیت آرام و نجیب و صبور و اخلاقیاش، او را تیپایدهآل «معلم دانشگاه» ساخته است. مجموعۀ مباحث او دربارۀ چگونگی عقبنشینی دولتهای مختلف از مسئولیتهای اجتماعیشان در حوزههایی مانند بهداشت و آموزش و جایگزینی ایدۀ «مسئولیت اجتماعی» با «بنگاهداری» در بخشهای اجتماعیِ دولت مانند «صندوقهای بازنشستگی» در زمرۀ مهمترین آسیبشناسیها در مورد یکی از ابربحرانهای امروز جامعۀ ایران یعنی بحران در صندوقهای بازنشستگی است. نقدهای او بر آنچه در اثر عقبنشینی از «سیاستگذاری اجتماعی» در خودِ کشورهای غربی رخ داده، و مطالعه و توضیح آثار شوم سیاستهای توصیهای نهادهای بینالمللی مانند صندوق بینالمللی پول، همواره نسبت به تبعیت سیاستگذارانِ داخل از نسخههای وارداتی بدون توجه به تبعات آن هشدار داده است. ترجمهها و تألیفهایش هم در زبان فارسی و هم در زبان انگلیسی موجودند و میتوان به آنها رجوع کرد تا بتوان به نقد و ارزیابی برنامۀ پژوهشی او پرداخت. برنامهای که این روزها کمتر از اهمیتِ آن برای جامعۀ فقیر، نابرابر و سرشار از تبعیض و تعارض ایران، سخن گفته شده است. رضا نیز همچون آرش اباذری در زمرۀ آنهایی است که چندان در سیاستِ روز وارد نشدهاند و تأثیرگذاریشان در حوزۀ سیاست، از مجرای آثار علمیشان بوده است. رضا به معنایِ واقعیِ کلمه جمع «تخصص» در علم و «تعهد» به مردم است.
📌ادامه این یادداشت در لینک زیر می توانید مطالعه فرمایید
https://bit.ly/3IwN5zd
#دانشگاه
#اخراج_اساتید
#یادداشت
#آرمان_ذاکری
🆔@Shariati40
Telegraph
رضا امیدی و «تشیع صفوی»: نخبگان را چه کسانی از دانشگاه اخراج میکنند؟
آرمان ذاکری 1- حالا از دانشگاه اخراج شده است. میگویند همهچیز کاملاً بر اساس ضوابط است و مو لای درزش نمیرود: «اخراجِ قانونی». در مورد همه همین را میگویند. در گذشته هم همین را میگفتند. دستورالعملها تکلیف را مشخص کردهاند و هیئتها به وظایف قانونیشان عمل…
🔷🔸در نقدِ برخورد با معلمان و دیگر اقشار اجتماعی: تداومِ سیاستِ بیحاصل
🖋آرمان ذاکری
🔸1- جامعۀ ایران برای مدت زمانی طولانی است که زیر ضرب فشارهایِ ناشی از سیاستهای نادرست اقتصادی، فساد گستردۀ درون ساختار و تحریمهای گستردۀ خارجی قرار دارد. ترکیب این عوامل، موجب شکلگیریِ الیگارشیِ صاحبقدرتی در ساختارِ سیاسیِ-اقتصادی کشور شده که راه را بر هرگونه تغییر اساسی در مسیرهای کلان کشور بسته است.
🔹2- جامعۀ ایران به سرعت فقیر و ناتوان شده است. به گفتۀ دکتر احمد میدری معاون سابق وزارت رفاه، بیش از 3 میلیون نفر از جمعیت کشور،(حدود 4 درصد جمعیت) در شرایط فقر شدید به سر میبرند. یعنی از تأمین حداقل لازم برای خوراک خود ناتوانند.(گفت و گوی ویژۀ خبری، 10/12/1400) بنابر گزارش مرکز پژوهشهای مجلس کشور در سال 1398 و قبل از آغاز کرونا، یک سوم جمعیت کشور یعنی 27.6 میلیون نفر زیر خط فقر قرار داشتهاند.(وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی، گزارش کرونا، نیروی کار و حمایت اجتماعی، گزارش نوزدهم، 20/11/1399). در تهران، 40 درصد جمعیت با فقر مسکن روبهرویند(یعنی بیش از 30 درصد از هزینههای ماهیانۀ آنها به مسکن اختصاص مییابد.) تداوم تورم پیوستۀ بالای 20 درصد به مدت چند سال، در عمل کار کردن را از معنا تهی کرده است. فقط صاحبان سرمایه(ملک، طلا، کالا، دلار و ... )اند که میتوانند به میزانِ بهرهمندیِ غیرمصرفی از چنین کالاهایی از خطر فقیرشدن در امان بمانند و از مواهب تورم بهرهمند شوند.
🔸3- شکستِ «کار» در برابرِ «تورم» در عمل روحیه و انگیزۀ کار کردن را در بسیاری از اقشار جامعه از بین برده است. مقابله با این حد از تورم برای مردم معمولی، طی هیچ مکانیسمِ کسبِ درآمدِ ناشی از کار ممکن نیست. در چنین شرایطی یگانه راه فرار، «یکشبه پولدار شدن» است؛ هجوم به دنیای بورس و بعد از آن رمزارز و دیگر مکانیسمهای یکشبه جهیدن از یکسو و فساد از سوی دیگر فراگیر میشود. نزاع برای متصل شدن به الیگارشیِ اقتصادی-سیاسی حاکم شدیدتر میشود. اما اکثریت مردم از این اقلیت جدا میمانند، بیبهره از رانتِ پست و وام و پاداش و ارز. حتی اگر فرض کنیم بخشهایی از ساختار آلوده به فساد نشده باشند، به حاشیه میروند و دیده نمیشوند. آنها در یک کلیت بیمعنا، معناداریشان را از دست میدهند.
🔹4- اقشارِ مختلفِ جامعه شدیداً احساسِ تبعیض و نابرابری میکنند و از ریاکاریای که همهروزه با آن روبهرو میشوند خستهاند. آمارِ دریافتیهای نجومیِ مدیرانِ کشور، مقاومتِ سرسختانۀ اغلبِ آنها در برابرِ شفافیت در پرداختها، سبکِ زندگیای که اکنون پنهان کردنِ آن دشوار شده است، لیست عریض و طویل بدهکاران بانکی که عامۀ مردم با دشواریِ شمردنِ تعداد صفرهایِ آن روبرویند، نزاعهای خشن و بیرحمانه برای رسیدن به پستهای اداری، فقط بخشی از عواملی است که بخش بزرگی از جامعه را به این نتیجه رسانده است که با الیگارشیِ ریاکاری روبهروست که زیر لوای شعارهای ایدئولوژیک، مشغول کارهای دیگری است. تعارضِ حادِ میانِ این نمودها با دعوتِ همهروزۀ مردم به اخلاق و تحمل و پارسایی برای مردم غیرقابل تحمل میشود.
5- نیروهای حاضر در ساختار قدرت هیچ چشمانداز روشن و معناداری برای خروج از وضعیت به جامعه نشان نمیدهند. ناتوانیِ ساختار قدرت در حل مشکلات مردم از افزایشِ قیمتِ اقلامِ معیشتی گرفته تا افزایش چند ده میلیونیِ یکشبۀ قیمت خودرو و هزاران مسئلۀ کوچک و بزرگ دیگر، هر روز بیش از گذشته به چشم مردم میآید. بیاعتمادی میان مردم و ساختار قدرت بیشتر میشود.
📌ادامه در لینک زیر
#جامعه_ایران
#جنبش_معلمان
#یادداشت_اختصاصی
#آرمان_ذاکری
#اکنون
🆔 @Shariati40
https://bit.ly/3MPUQ5J
🖋آرمان ذاکری
🔸1- جامعۀ ایران برای مدت زمانی طولانی است که زیر ضرب فشارهایِ ناشی از سیاستهای نادرست اقتصادی، فساد گستردۀ درون ساختار و تحریمهای گستردۀ خارجی قرار دارد. ترکیب این عوامل، موجب شکلگیریِ الیگارشیِ صاحبقدرتی در ساختارِ سیاسیِ-اقتصادی کشور شده که راه را بر هرگونه تغییر اساسی در مسیرهای کلان کشور بسته است.
🔹2- جامعۀ ایران به سرعت فقیر و ناتوان شده است. به گفتۀ دکتر احمد میدری معاون سابق وزارت رفاه، بیش از 3 میلیون نفر از جمعیت کشور،(حدود 4 درصد جمعیت) در شرایط فقر شدید به سر میبرند. یعنی از تأمین حداقل لازم برای خوراک خود ناتوانند.(گفت و گوی ویژۀ خبری، 10/12/1400) بنابر گزارش مرکز پژوهشهای مجلس کشور در سال 1398 و قبل از آغاز کرونا، یک سوم جمعیت کشور یعنی 27.6 میلیون نفر زیر خط فقر قرار داشتهاند.(وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی، گزارش کرونا، نیروی کار و حمایت اجتماعی، گزارش نوزدهم، 20/11/1399). در تهران، 40 درصد جمعیت با فقر مسکن روبهرویند(یعنی بیش از 30 درصد از هزینههای ماهیانۀ آنها به مسکن اختصاص مییابد.) تداوم تورم پیوستۀ بالای 20 درصد به مدت چند سال، در عمل کار کردن را از معنا تهی کرده است. فقط صاحبان سرمایه(ملک، طلا، کالا، دلار و ... )اند که میتوانند به میزانِ بهرهمندیِ غیرمصرفی از چنین کالاهایی از خطر فقیرشدن در امان بمانند و از مواهب تورم بهرهمند شوند.
🔸3- شکستِ «کار» در برابرِ «تورم» در عمل روحیه و انگیزۀ کار کردن را در بسیاری از اقشار جامعه از بین برده است. مقابله با این حد از تورم برای مردم معمولی، طی هیچ مکانیسمِ کسبِ درآمدِ ناشی از کار ممکن نیست. در چنین شرایطی یگانه راه فرار، «یکشبه پولدار شدن» است؛ هجوم به دنیای بورس و بعد از آن رمزارز و دیگر مکانیسمهای یکشبه جهیدن از یکسو و فساد از سوی دیگر فراگیر میشود. نزاع برای متصل شدن به الیگارشیِ اقتصادی-سیاسی حاکم شدیدتر میشود. اما اکثریت مردم از این اقلیت جدا میمانند، بیبهره از رانتِ پست و وام و پاداش و ارز. حتی اگر فرض کنیم بخشهایی از ساختار آلوده به فساد نشده باشند، به حاشیه میروند و دیده نمیشوند. آنها در یک کلیت بیمعنا، معناداریشان را از دست میدهند.
🔹4- اقشارِ مختلفِ جامعه شدیداً احساسِ تبعیض و نابرابری میکنند و از ریاکاریای که همهروزه با آن روبهرو میشوند خستهاند. آمارِ دریافتیهای نجومیِ مدیرانِ کشور، مقاومتِ سرسختانۀ اغلبِ آنها در برابرِ شفافیت در پرداختها، سبکِ زندگیای که اکنون پنهان کردنِ آن دشوار شده است، لیست عریض و طویل بدهکاران بانکی که عامۀ مردم با دشواریِ شمردنِ تعداد صفرهایِ آن روبرویند، نزاعهای خشن و بیرحمانه برای رسیدن به پستهای اداری، فقط بخشی از عواملی است که بخش بزرگی از جامعه را به این نتیجه رسانده است که با الیگارشیِ ریاکاری روبهروست که زیر لوای شعارهای ایدئولوژیک، مشغول کارهای دیگری است. تعارضِ حادِ میانِ این نمودها با دعوتِ همهروزۀ مردم به اخلاق و تحمل و پارسایی برای مردم غیرقابل تحمل میشود.
5- نیروهای حاضر در ساختار قدرت هیچ چشمانداز روشن و معناداری برای خروج از وضعیت به جامعه نشان نمیدهند. ناتوانیِ ساختار قدرت در حل مشکلات مردم از افزایشِ قیمتِ اقلامِ معیشتی گرفته تا افزایش چند ده میلیونیِ یکشبۀ قیمت خودرو و هزاران مسئلۀ کوچک و بزرگ دیگر، هر روز بیش از گذشته به چشم مردم میآید. بیاعتمادی میان مردم و ساختار قدرت بیشتر میشود.
📌ادامه در لینک زیر
#جامعه_ایران
#جنبش_معلمان
#یادداشت_اختصاصی
#آرمان_ذاکری
#اکنون
🆔 @Shariati40
https://bit.ly/3MPUQ5J
Telegraph
در نقدِ برخورد با معلمان و دیگر اقشار اجتماعی: تداومِ سیاستِ بیحاصل
آرمان ذاکری 1- جامعۀ ایران برای مدت زمانی طولانی است که زیر ضرب فشارهایِ ناشی از سیاستهای نادرست اقتصادی، فساد گستردۀ درون ساختار و تحریمهای گستردۀ خارجی قرار دارد. ترکیب این عوامل، موجب شکلگیریِ الیگارشیِ صاحبقدرتی در ساختارِ سیاسیِ-اقتصادی کشور شده…
🔷🔸دیالکتیک زور و نفرت و غیبتِ عزاداران حسین
🖋آرمان ذاکری
🔸1- بارها افراد مختلفی گفته بودند که اجبار مذهبی نه انسانی است، نه دینی است نه میتواند به بهبود وضعیت جامعه در هیچ زمینهای کمک کند. بارها هشدار داده شد بود که نفرتپراکنی در جامعه یگانه ثمرۀ این سیاستها خواهد بود، مثل خیلی سیاستهای دیگر. حتی قاطبۀ قمنشینان در آخرین اجرایِ یکی از مهمترین نمادهای اجبار مذهبی ترجیح دادند غالباً سکوت کنند و حسابشان را از ایندست سیاستها جدا کنند. با اینهمه این سیاست با شدتی بیشتر از گذشته اجرا شد تا به جامعه این پیام را منتقل کند: میخواهیم به زور جامعه را به شکلی که میخواهیم درآوریم، هیچچیز دیگری مهم نیست.
🔹2- «زور» بدون هیچ نیازی به توجیه و مشروعیت، کار «توجیه و ارشاد» را پیش میبرد و قطب دیالکتیکیاش یعنی نفرت را در بخش بزرگی از جامعه تقویت میکند. مردم بیپناهتر، مستأصلتر، عصبیتر، عاصیتر و معترض ترمیشوند. مجریان این سیاستها، هر چه بیشتر به زور خود اتکا میکنند. حتی بازی عوض کردن معنای کلمات دیگر بیمعنا شده است. کمتر کسی هست که معنای «توجیه و ارشاد» را نفهمد. آنها اما تصمیم خود را گرفتهاند. دیالکتیک زور و نفرت، تقابل جامعه و حکومت را روزانه شدیدتر میکند. هم در اقتصاد و هم در فرهنگ. اگر برخی فکر میکنند میتوانند افکار عمومی را از زمین اقتصاد به زمین فرهنگ بکشانند اشتباه میکنند. هم اقتصاد و هم فرهنگ عرصۀ دیالکتیک زور و نفرت است.
🔸3- خونی دیگر، بیگناه به زمین ریخته میشود. به دختری جوان ظلم شده است. فقط چند هفته پس از نمایشِ صورتِ کبودِ دختری دیگر. در آستانۀ اربعین حسینی. روزی که تشیع بر ظلمِ تاریخیِای که بر او رفته است عزاداری میکند و عاشورا و پس از آن را روایت میکند. روایتِ ظلم به دخترانِ جوان، همواره یکی از اجزاء مهم این روایت بوده است. سوگ شیعی، روایتِ اعتراض به ظلم است. دستِکم در روایتی که انقلاب 57 را محقق کرد و به استبداد و شکنجه و ظلم و بیقانونی رژیمِ پهلوی نه گفت. همهچیز اینجا نمادین است. حالا اما عزادارانِ حسین از این عرصه اغلب غایبند. در حالی که صدایشان از هر زمان دیگری بلندتر، تصویرشان از هر زمان دیگری دیدنیتر و موکبها و هیئتهاشان از هر زمان دیگری فراوانتر است. آنها روضۀ که و چه را میخوانند، اگر از عرصۀ اعتراض به ظلم غایبند؟ مذهب، خواسته و ناخواسته با «زور» یکی میشود و اگر به ظلم اعتراض نکند هر چه بیشتر با «زور» یکی میشود.(1) مذهبی که قدرتِ هیچبازدارندگی ندارد. نه میتواند جلو ریختهشدنِ خون بیگناهی را بگیرد و نه حتی به آن اعتراض میکند: قدسیِ تقدسزداییشده. قدسی که هست اما حریم و حرمت ندارد. شریعتی هنوز میتواند وضع ما را توضیح دهد. تشیع سیاهی که هست و تشیع سرخی که حالا شاید بیقدرتتر از هر زمان دیگر باشد. انسانِ مذهبی به کنار، هر آزادهای باید به ظلم اعتراض کند. باید به اجبار مذهبی اعتراض کند.
🔹4- از نفرت میتوان نیرویی ساخت برای ساختن. به شرط ایستادن و با صدای بلند ظلم را نخواستن. به شرط فراموش نکردن. چرخۀ دیالکتیکِ زور و نفرت را زمانی میتوان شکست که نفرت را به نیروی حرکتِ جمعی بدل کنیم، برای تغییر. برای آزادی، برای عدالت. برای خیالِ آیندهای که برایش باید دور هم جمع شویم. خیالات کنیم و با آن خیالات جامعه شویم. جامعه، جز با جمعها، جامعه نمیشود. در غیر این صورت، نفرت فرسودهمان میکند، بغضها در گلو میخشکد و اوضاع هر روز بدتر میشود. بالاتر از سیاهی هم رنگی هست.
(1) در لحظاتی که این متن نوشته میشود صدایِ اعتراضِ برخی چهرههای مذهبی حوزوی و غیرحوزوی نظیر آیتالله محقق داماد، آیتالله بیات زنجانی، مصطفی دلشاد تهرانی، مهدی نصیری، مرتضی کیا، محسن حساممظاهری و خیلیهای دیگر بلند شده است. شاید با افزایش چنین چهرههایی بتوان امید داشت، مذهب و زور، در ذهن و زبان جامعه یکی نشوند.
#یادداشت_اختصاصی
#آرمان_ذاکری
#گشت_ارشاد
#زور
#اجبار_مذهبی
#اکنون
🆔 @Shariati40
🖋آرمان ذاکری
🔸1- بارها افراد مختلفی گفته بودند که اجبار مذهبی نه انسانی است، نه دینی است نه میتواند به بهبود وضعیت جامعه در هیچ زمینهای کمک کند. بارها هشدار داده شد بود که نفرتپراکنی در جامعه یگانه ثمرۀ این سیاستها خواهد بود، مثل خیلی سیاستهای دیگر. حتی قاطبۀ قمنشینان در آخرین اجرایِ یکی از مهمترین نمادهای اجبار مذهبی ترجیح دادند غالباً سکوت کنند و حسابشان را از ایندست سیاستها جدا کنند. با اینهمه این سیاست با شدتی بیشتر از گذشته اجرا شد تا به جامعه این پیام را منتقل کند: میخواهیم به زور جامعه را به شکلی که میخواهیم درآوریم، هیچچیز دیگری مهم نیست.
🔹2- «زور» بدون هیچ نیازی به توجیه و مشروعیت، کار «توجیه و ارشاد» را پیش میبرد و قطب دیالکتیکیاش یعنی نفرت را در بخش بزرگی از جامعه تقویت میکند. مردم بیپناهتر، مستأصلتر، عصبیتر، عاصیتر و معترض ترمیشوند. مجریان این سیاستها، هر چه بیشتر به زور خود اتکا میکنند. حتی بازی عوض کردن معنای کلمات دیگر بیمعنا شده است. کمتر کسی هست که معنای «توجیه و ارشاد» را نفهمد. آنها اما تصمیم خود را گرفتهاند. دیالکتیک زور و نفرت، تقابل جامعه و حکومت را روزانه شدیدتر میکند. هم در اقتصاد و هم در فرهنگ. اگر برخی فکر میکنند میتوانند افکار عمومی را از زمین اقتصاد به زمین فرهنگ بکشانند اشتباه میکنند. هم اقتصاد و هم فرهنگ عرصۀ دیالکتیک زور و نفرت است.
🔸3- خونی دیگر، بیگناه به زمین ریخته میشود. به دختری جوان ظلم شده است. فقط چند هفته پس از نمایشِ صورتِ کبودِ دختری دیگر. در آستانۀ اربعین حسینی. روزی که تشیع بر ظلمِ تاریخیِای که بر او رفته است عزاداری میکند و عاشورا و پس از آن را روایت میکند. روایتِ ظلم به دخترانِ جوان، همواره یکی از اجزاء مهم این روایت بوده است. سوگ شیعی، روایتِ اعتراض به ظلم است. دستِکم در روایتی که انقلاب 57 را محقق کرد و به استبداد و شکنجه و ظلم و بیقانونی رژیمِ پهلوی نه گفت. همهچیز اینجا نمادین است. حالا اما عزادارانِ حسین از این عرصه اغلب غایبند. در حالی که صدایشان از هر زمان دیگری بلندتر، تصویرشان از هر زمان دیگری دیدنیتر و موکبها و هیئتهاشان از هر زمان دیگری فراوانتر است. آنها روضۀ که و چه را میخوانند، اگر از عرصۀ اعتراض به ظلم غایبند؟ مذهب، خواسته و ناخواسته با «زور» یکی میشود و اگر به ظلم اعتراض نکند هر چه بیشتر با «زور» یکی میشود.(1) مذهبی که قدرتِ هیچبازدارندگی ندارد. نه میتواند جلو ریختهشدنِ خون بیگناهی را بگیرد و نه حتی به آن اعتراض میکند: قدسیِ تقدسزداییشده. قدسی که هست اما حریم و حرمت ندارد. شریعتی هنوز میتواند وضع ما را توضیح دهد. تشیع سیاهی که هست و تشیع سرخی که حالا شاید بیقدرتتر از هر زمان دیگر باشد. انسانِ مذهبی به کنار، هر آزادهای باید به ظلم اعتراض کند. باید به اجبار مذهبی اعتراض کند.
🔹4- از نفرت میتوان نیرویی ساخت برای ساختن. به شرط ایستادن و با صدای بلند ظلم را نخواستن. به شرط فراموش نکردن. چرخۀ دیالکتیکِ زور و نفرت را زمانی میتوان شکست که نفرت را به نیروی حرکتِ جمعی بدل کنیم، برای تغییر. برای آزادی، برای عدالت. برای خیالِ آیندهای که برایش باید دور هم جمع شویم. خیالات کنیم و با آن خیالات جامعه شویم. جامعه، جز با جمعها، جامعه نمیشود. در غیر این صورت، نفرت فرسودهمان میکند، بغضها در گلو میخشکد و اوضاع هر روز بدتر میشود. بالاتر از سیاهی هم رنگی هست.
(1) در لحظاتی که این متن نوشته میشود صدایِ اعتراضِ برخی چهرههای مذهبی حوزوی و غیرحوزوی نظیر آیتالله محقق داماد، آیتالله بیات زنجانی، مصطفی دلشاد تهرانی، مهدی نصیری، مرتضی کیا، محسن حساممظاهری و خیلیهای دیگر بلند شده است. شاید با افزایش چنین چهرههایی بتوان امید داشت، مذهب و زور، در ذهن و زبان جامعه یکی نشوند.
#یادداشت_اختصاصی
#آرمان_ذاکری
#گشت_ارشاد
#زور
#اجبار_مذهبی
#اکنون
🆔 @Shariati40
🔷🔸سکوتِ مراجع و آیندۀ تشیعِ سنتی
🖋آرمان ذاکری
🔸1- با گذشت بیش از ده روز از بحرانی ملی، که ریشۀ آن مشخصا به چگونگی تفسیرِ احکامِ شرع و اقامۀ آن در جامعه باز میگردد، مهمترین چهرههای دینِ سنتی در قم و نجف ترجیح دادهاند سکوت کنند و در اینباره نفیاً یا اثباتاً مداخلهای نداشته باشند. بحرانی که یکی از حقیقیترین و مهمترین مسائل جامعۀ ایران در همۀ چهار دهۀ گذشته را بیش از هر زمان دیگر رؤیتپذیر ساخته است. بحرانی که قابلِ تقلیل به هیچ عاملِ اقتصادی نیست و در کنارِ ضرورتِ پرداختن به ترکیبِ عوامل مختلف، مستقلاً هم باید موضوع توجه باشد. شیماکاشی در رسالۀ دکتری خود با نام «واعظان و دین عامه» نشان داده است که از دهۀ 20 به بعد، برای بخش بزرگی از روحانیت، مسئلۀ بدنِ زن در اجتماع، به طور پیوسته یکی از مهمترین کانونهای نقد بوده است. به تبع همین کانونیت از نخستین روزهای پس از پیروزی انقلاب، حجاب اجباری در کانونِ بحث و سیاستگذاری قرار گرفت و با در اولویتقرار نگرفتن در قشر بزرگی از انقلابیونِ غیرروحانی، با سهولتِ بیشتری به تثبیتِ قرائتی از اسلامِ سنتی در پیوند با اسلامِ سیاسی منجر شد. سلایقِ فرهنگی دیگر حذف شدند. در شرابط کنونی اما در فقدانِ نیروهای میانجی، حکومت میان دوگانۀ صرفنظر کردن از اجرای حکمِ حجاب اجباری یا سرکوبِ بیشتر قرار گرفته است.
نگارنده مطلع است که در این روزها مراجعِ مختلف به طرق متفاوتی در معرض پرسش و درخواست مداخله و ابراز نظر بودهاند، اما جز برخی علمایِ در حاشیه، بقیه نفیاً یا اثباتاً تن به مداخله ندادهاند. اگر کشتهشدنِ مهسا امینی در مواجهه با گشتِ ارشادِ مجریِ حجابِ اجباری را محکوم نکردهاند، با راهپیماییِ حکومتیِ یکشنبه سه مهر هم همراه نشدهاند؛ دستکم تا لحظۀ نوشتهشدن این نوشته. خونها بر زمین ریخته شدهاند و مراجع سکوت کردهاند. از نظر بخش بزرگی از جامعه سکوت، عملاً همراهی با موضعِ تشیعِ حکومتی است. تفاوتهای جزئی میانِ تشیع سنتی و تشیع حکومتی، اگرچه برای دقتنظرهای علمی و تاریخی و تحقیقی و بحثهای طلبگی درون حوزه و جریانشناسی آن مناسب و لازم است، اما از نگاه مردمانِ معترض، چندان اهمیتی ندارد.
🔹2- مرجعیت شیعه، در یک قرن اخیر، دستِکم در دو برهۀ انقلابِ مشروطه و انقلاب ایران، در میانۀ میدان بوده است. در این دو برهه روحانیت شیعه، به دلایل مشخصاً سیاسی، گرفتار اختلافاتِ شدید درونی شده و تا حذف و حصر علمایی به دست علمایِ دیگر پیش رفته است. از شیخ فضلالله نوری گرفته تا آیتالله شریعتمداری و آیتالله منتظری، به درجاتِ مختلف آماجِ ابتلائاتی قرار گرفتهاند که مهر تأیید عالمانی شیعه، سکوتِ عالمانی دیگر و مخالفت دستۀ سوم را به همراه داشته است. گمان نمیکنم در هیچ دورۀ زمانی در تاریخ تشیع اختلافات درونیِ مرجعیتِ شیعه تا بدینپایه گسترش یافته باشد. به همین دلیل و در کنارِ آن هزینههای گزافِ مداخلاتِ اجتماعی، به نظر میرسد فرضِ وجود ارزیابیِ منفی مجموعۀ مداخلاتِ اجتماعیِ علمایِ سنتی شیعه در سدۀ اخیر و سرخوردگیِ آنها از مداخلۀ اجتماعی چندان بیراه نباشد.
#مراجع_تشیع
#بحران_ملی
#اعتراضات_ایران
#یادداشت_اختصاصی
#آرمان_ذاکری
#اکنون
🆔 @Shariati40
📌برای مطالعه کامل این یادداشت به آدرس زیر و یا گزینه instant view مراجعه کنید.
https://bit.ly/3dFroDv
🖋آرمان ذاکری
🔸1- با گذشت بیش از ده روز از بحرانی ملی، که ریشۀ آن مشخصا به چگونگی تفسیرِ احکامِ شرع و اقامۀ آن در جامعه باز میگردد، مهمترین چهرههای دینِ سنتی در قم و نجف ترجیح دادهاند سکوت کنند و در اینباره نفیاً یا اثباتاً مداخلهای نداشته باشند. بحرانی که یکی از حقیقیترین و مهمترین مسائل جامعۀ ایران در همۀ چهار دهۀ گذشته را بیش از هر زمان دیگر رؤیتپذیر ساخته است. بحرانی که قابلِ تقلیل به هیچ عاملِ اقتصادی نیست و در کنارِ ضرورتِ پرداختن به ترکیبِ عوامل مختلف، مستقلاً هم باید موضوع توجه باشد. شیماکاشی در رسالۀ دکتری خود با نام «واعظان و دین عامه» نشان داده است که از دهۀ 20 به بعد، برای بخش بزرگی از روحانیت، مسئلۀ بدنِ زن در اجتماع، به طور پیوسته یکی از مهمترین کانونهای نقد بوده است. به تبع همین کانونیت از نخستین روزهای پس از پیروزی انقلاب، حجاب اجباری در کانونِ بحث و سیاستگذاری قرار گرفت و با در اولویتقرار نگرفتن در قشر بزرگی از انقلابیونِ غیرروحانی، با سهولتِ بیشتری به تثبیتِ قرائتی از اسلامِ سنتی در پیوند با اسلامِ سیاسی منجر شد. سلایقِ فرهنگی دیگر حذف شدند. در شرابط کنونی اما در فقدانِ نیروهای میانجی، حکومت میان دوگانۀ صرفنظر کردن از اجرای حکمِ حجاب اجباری یا سرکوبِ بیشتر قرار گرفته است.
نگارنده مطلع است که در این روزها مراجعِ مختلف به طرق متفاوتی در معرض پرسش و درخواست مداخله و ابراز نظر بودهاند، اما جز برخی علمایِ در حاشیه، بقیه نفیاً یا اثباتاً تن به مداخله ندادهاند. اگر کشتهشدنِ مهسا امینی در مواجهه با گشتِ ارشادِ مجریِ حجابِ اجباری را محکوم نکردهاند، با راهپیماییِ حکومتیِ یکشنبه سه مهر هم همراه نشدهاند؛ دستکم تا لحظۀ نوشتهشدن این نوشته. خونها بر زمین ریخته شدهاند و مراجع سکوت کردهاند. از نظر بخش بزرگی از جامعه سکوت، عملاً همراهی با موضعِ تشیعِ حکومتی است. تفاوتهای جزئی میانِ تشیع سنتی و تشیع حکومتی، اگرچه برای دقتنظرهای علمی و تاریخی و تحقیقی و بحثهای طلبگی درون حوزه و جریانشناسی آن مناسب و لازم است، اما از نگاه مردمانِ معترض، چندان اهمیتی ندارد.
🔹2- مرجعیت شیعه، در یک قرن اخیر، دستِکم در دو برهۀ انقلابِ مشروطه و انقلاب ایران، در میانۀ میدان بوده است. در این دو برهه روحانیت شیعه، به دلایل مشخصاً سیاسی، گرفتار اختلافاتِ شدید درونی شده و تا حذف و حصر علمایی به دست علمایِ دیگر پیش رفته است. از شیخ فضلالله نوری گرفته تا آیتالله شریعتمداری و آیتالله منتظری، به درجاتِ مختلف آماجِ ابتلائاتی قرار گرفتهاند که مهر تأیید عالمانی شیعه، سکوتِ عالمانی دیگر و مخالفت دستۀ سوم را به همراه داشته است. گمان نمیکنم در هیچ دورۀ زمانی در تاریخ تشیع اختلافات درونیِ مرجعیتِ شیعه تا بدینپایه گسترش یافته باشد. به همین دلیل و در کنارِ آن هزینههای گزافِ مداخلاتِ اجتماعی، به نظر میرسد فرضِ وجود ارزیابیِ منفی مجموعۀ مداخلاتِ اجتماعیِ علمایِ سنتی شیعه در سدۀ اخیر و سرخوردگیِ آنها از مداخلۀ اجتماعی چندان بیراه نباشد.
#مراجع_تشیع
#بحران_ملی
#اعتراضات_ایران
#یادداشت_اختصاصی
#آرمان_ذاکری
#اکنون
🆔 @Shariati40
📌برای مطالعه کامل این یادداشت به آدرس زیر و یا گزینه instant view مراجعه کنید.
https://bit.ly/3dFroDv
Telegraph
سکوتِ مراجع و آیندۀ تشیعِ سنتی
آرمان ذاکری 1- با گذشت بیش از ده روز از بحرانی ملی، که ریشۀ آن مشخصا به چگونگی تفسیرِ احکامِ شرع و اقامۀ آن در جامعه باز میگردد، مهمترین چهرههای دینِ سنتی در قم و نجف ترجیح دادهاند سکوت کنند و در اینباره نفیاً یا اثباتاً مداخلهای نداشته باشند. بحرانی…
🔷🔸برای عباس(یا همان محمدعلی کامفیروزی)
🖋آرمان ذاکری
🔸لیسانس حقوقش را که گرفت، امتحان کانون را که داد و بعد از کلی کشمکش توانست پروانهاش را بگیرد، میتوانست برود دور زندگی معمولیاش. برود و بعد از کودکی نداشتهای که همه در یتیمی گذشت، زندگی خودش را بسازد و بارش را ببندد. هوشش را داشت، زبر و زرنگیاش را هم داشت، ارتباطاتش را هم داشت، الان میتوانست یک وکیل ثروتمند باشد، سفر خارجیاش را برود، کیف و حالش را بکند و زندگی نرمال داشته باشد، بیهیچ تنشی.
از آن بیشتر مثل آب خوردن میتوانست بیعت کند و تندروی کند و رشد کند ... قاعدهای که اینها روزها پیروی از آن کار و بارت را سکه میکند. میتوانست برود داخل سیستم و به آلاف و الوف برسد... بشود جزئی از الیگارشی حاکم.
🔹پسربچه شهید حسن کامفیروزی که دوستانش عباس صدایش میکنند، از کودکی نه پدر داشت و نه مادر و من شاهدم که همۀ ایامِ کودکی و نوجوانی و جوانی را روی پای خودش و کمک خانوادهاش ایستاد و مستقل ماند، نخواست سر کار خویش گیرد و بارش را ببندد و چشم به روی ظلم ببندد، خواست کنارِ مردمش باشد. خواست انسان باشد و انسانی زندگی کند.
🔸از همان آغاز وکالت، رفت سراغ مظلومها. سراغ مطرودها. آنها که کسی را نداشتند، نه فقط سیاسیها، آدمهای معمولی، همان مستضعفین که حالا کار و بار واژهاش هم از سکه افتاده. آنها که بلد نبودند از حقشان دفاع کنند، آنها که راه دادسرا و دادگاه را هم بلد نبودند، آنها که دفاع از حق و حقوقشان خطر داشت. به جای اینکه جیبش را با پول وکالت پر کند، نگذاشت جیب مظلومین، به خاطر دادگاهی شدن، خالی شود، به جای اینکه وقتش را صرف خودش کند، ساعتها و ساعتها با روی باز به این و آن مشاوره رایگان حقوقی داد. کفش آهنی به پا میکرد، از شنیدن توهین و تحقیر ابایی نداشت، همهکار میکرد، به زبان واقعی خودش را به آب و آتش میزد تا رنج یکی را کم کند، تا یکی را نجات دهد. همیشه میگفت کوچک زیباست. میگفت ما کار بزرگی نمیکنیم ولی همین کوچکها بزرگند. حالا عباس در زندان است، او که کاری نمیکرد جز وکالت. همه میدانستند و میدانند. و مگر قویکردن جامعه برای دفاع از خود کار کمی است؟ مهر تأییدی دیگر بر اصلاحناپذیری ساختار قدرت. حتی در مواردی تا این حد ساده. حتی احضاریه برایش نیامده بود... و مردمی که مظلومند، اما راه خود را پیدا کردهاند.
🔹فکر میکنم در این فصل سردی که در آن به سر میبریم، میان این همه ظلم و خونریزی و فاجعه، این همه کشته و زخمی و زندانی و اخراجی و تعلیقی، که اخبارش هر روز میرسد و دم به دم ما را خشمگینتر و عزادارتر و نگرانتر میکند، ماجرای عباس که چیزی نیست، با خودم میگویم حتما مثل بار قبل که زود بیرون آمد این بار هم بیرون میآید. به خودم دلداری میدهم که زود میآید.
🔸اما یادم میافتد به خواهرش که با دل نگرانی گفت وکلا میگویند یکماهی داخل خواهد بود... و من گفتم خانم کامفیروزی یک ماه که چیزی نیست ...
🔹حالا فکر میکنم چه حرف بیخودی زدهام، یکلحظهاش هم دشوار است، زمانی که متوقف میشود، زخمهایی که میمانند ... تجربههایی که فقط خانوادهها آن را میفهمند. فقط تجربۀ مرگ عزیز نیست، هر لحظهاش جانکاه است.
نباید بگذاریم این چیزها برایمان عادی شود. هیچ لحظهایاش ... هیچ برههایاش ... هیچ اقدامیاش ... .
باز دوباره به خودم میگویم، حتما وقتی آدمها این متن را بخوانند میگویند طوری نشده که. در مقایسه با دل مادر ستار و سهراب و مهسا و کیان و بقیه.
🔸چه میشود کرد اما. آدمی است و دوستی. دل آدم میگیرد و با همین احساس دوباره وارد جهان زخمخوردهها میشود، جهان آسیبدیدهها، مظلومها، آنها که حامی ندارند، کسی پشتشان نیست، همانها که عباس پشتشان بود.
عباس سراسر شور زندگی است، شرافتمندانه وکالت کرده است و به سهم خود نگذاشته است یتیمان جامعه، آنها که بیپناه بودند، بیپناهی را تجربه کنند. شاید چون تجربه خودش بوده است ...باز خواهد آمد و زندگی از سر خواهد گرفت، در جهانی آزاد.
🔹حالا اما شهید حسن کامفیروزی هرجا که باشد میتواند به فرزندش افتخار کند، فرزندی که راهش را استوار پی گرفته است: راه مردم.
#راه_مردم
#جامعه_بی_پناه
#محمد_علی_کامفیروزی
#یادداشت
#آرمان_ذاکری
#اکنون
🆔@Shariati40
🖋آرمان ذاکری
🔸لیسانس حقوقش را که گرفت، امتحان کانون را که داد و بعد از کلی کشمکش توانست پروانهاش را بگیرد، میتوانست برود دور زندگی معمولیاش. برود و بعد از کودکی نداشتهای که همه در یتیمی گذشت، زندگی خودش را بسازد و بارش را ببندد. هوشش را داشت، زبر و زرنگیاش را هم داشت، ارتباطاتش را هم داشت، الان میتوانست یک وکیل ثروتمند باشد، سفر خارجیاش را برود، کیف و حالش را بکند و زندگی نرمال داشته باشد، بیهیچ تنشی.
از آن بیشتر مثل آب خوردن میتوانست بیعت کند و تندروی کند و رشد کند ... قاعدهای که اینها روزها پیروی از آن کار و بارت را سکه میکند. میتوانست برود داخل سیستم و به آلاف و الوف برسد... بشود جزئی از الیگارشی حاکم.
🔹پسربچه شهید حسن کامفیروزی که دوستانش عباس صدایش میکنند، از کودکی نه پدر داشت و نه مادر و من شاهدم که همۀ ایامِ کودکی و نوجوانی و جوانی را روی پای خودش و کمک خانوادهاش ایستاد و مستقل ماند، نخواست سر کار خویش گیرد و بارش را ببندد و چشم به روی ظلم ببندد، خواست کنارِ مردمش باشد. خواست انسان باشد و انسانی زندگی کند.
🔸از همان آغاز وکالت، رفت سراغ مظلومها. سراغ مطرودها. آنها که کسی را نداشتند، نه فقط سیاسیها، آدمهای معمولی، همان مستضعفین که حالا کار و بار واژهاش هم از سکه افتاده. آنها که بلد نبودند از حقشان دفاع کنند، آنها که راه دادسرا و دادگاه را هم بلد نبودند، آنها که دفاع از حق و حقوقشان خطر داشت. به جای اینکه جیبش را با پول وکالت پر کند، نگذاشت جیب مظلومین، به خاطر دادگاهی شدن، خالی شود، به جای اینکه وقتش را صرف خودش کند، ساعتها و ساعتها با روی باز به این و آن مشاوره رایگان حقوقی داد. کفش آهنی به پا میکرد، از شنیدن توهین و تحقیر ابایی نداشت، همهکار میکرد، به زبان واقعی خودش را به آب و آتش میزد تا رنج یکی را کم کند، تا یکی را نجات دهد. همیشه میگفت کوچک زیباست. میگفت ما کار بزرگی نمیکنیم ولی همین کوچکها بزرگند. حالا عباس در زندان است، او که کاری نمیکرد جز وکالت. همه میدانستند و میدانند. و مگر قویکردن جامعه برای دفاع از خود کار کمی است؟ مهر تأییدی دیگر بر اصلاحناپذیری ساختار قدرت. حتی در مواردی تا این حد ساده. حتی احضاریه برایش نیامده بود... و مردمی که مظلومند، اما راه خود را پیدا کردهاند.
🔹فکر میکنم در این فصل سردی که در آن به سر میبریم، میان این همه ظلم و خونریزی و فاجعه، این همه کشته و زخمی و زندانی و اخراجی و تعلیقی، که اخبارش هر روز میرسد و دم به دم ما را خشمگینتر و عزادارتر و نگرانتر میکند، ماجرای عباس که چیزی نیست، با خودم میگویم حتما مثل بار قبل که زود بیرون آمد این بار هم بیرون میآید. به خودم دلداری میدهم که زود میآید.
🔸اما یادم میافتد به خواهرش که با دل نگرانی گفت وکلا میگویند یکماهی داخل خواهد بود... و من گفتم خانم کامفیروزی یک ماه که چیزی نیست ...
🔹حالا فکر میکنم چه حرف بیخودی زدهام، یکلحظهاش هم دشوار است، زمانی که متوقف میشود، زخمهایی که میمانند ... تجربههایی که فقط خانوادهها آن را میفهمند. فقط تجربۀ مرگ عزیز نیست، هر لحظهاش جانکاه است.
نباید بگذاریم این چیزها برایمان عادی شود. هیچ لحظهایاش ... هیچ برههایاش ... هیچ اقدامیاش ... .
باز دوباره به خودم میگویم، حتما وقتی آدمها این متن را بخوانند میگویند طوری نشده که. در مقایسه با دل مادر ستار و سهراب و مهسا و کیان و بقیه.
🔸چه میشود کرد اما. آدمی است و دوستی. دل آدم میگیرد و با همین احساس دوباره وارد جهان زخمخوردهها میشود، جهان آسیبدیدهها، مظلومها، آنها که حامی ندارند، کسی پشتشان نیست، همانها که عباس پشتشان بود.
عباس سراسر شور زندگی است، شرافتمندانه وکالت کرده است و به سهم خود نگذاشته است یتیمان جامعه، آنها که بیپناه بودند، بیپناهی را تجربه کنند. شاید چون تجربه خودش بوده است ...باز خواهد آمد و زندگی از سر خواهد گرفت، در جهانی آزاد.
🔹حالا اما شهید حسن کامفیروزی هرجا که باشد میتواند به فرزندش افتخار کند، فرزندی که راهش را استوار پی گرفته است: راه مردم.
#راه_مردم
#جامعه_بی_پناه
#محمد_علی_کامفیروزی
#یادداشت
#آرمان_ذاکری
#اکنون
🆔@Shariati40
Forwarded from دانشجویان متحد
⭕️ #آرمان_ذاکری استادیار گروه جامعهشناسی دانشگاه تربیت مدرس اخراج شد.
مطابق اخبار واصله ایشان از حضور در کلاس درس محروم و با قطع حقوق مواجه شدهاند.
🆔 @anjmotahed | دانشجویان متحده
مطابق اخبار واصله ایشان از حضور در کلاس درس محروم و با قطع حقوق مواجه شدهاند.
🆔 @anjmotahed | دانشجویان متحده