سرخط
9.36K subscribers
21.7K photos
16.7K videos
346 files
1.21K links
سرخط اخبار کارگران، معلمان، زنان، دانشجویان، اقوام و محیط زیست را پوشش می‌دهد.
سرخط، صدای جنبش حق تعیین سرنوشت است، آوای انسان دی ماه، فریاد مردم آبان.

ارتباط با ادمین :
@Sarkhatist

اینستاگرامِ سرخط: Sarkhatism
آدرس ایمیل: sarkhatism@gmail.com
Download Telegram
Forwarded from نقد
▫️ ترمیم‌پذیریِ اردوغان

7 ژوئن 2023

نوشته‌ی: جیهان توغال
ترجمه‌ی: مهرداد امامی

🔸 ترکیه در آستانه‌ی روزهای دشواری قرار دارد. رجب طیب اردوغان برای سومین مرتبه در دور دوم انتخابات در تاریخ 28 مه 2023 با کسب 52 درصد آرای مردمی بار دیگر رئیس‌جمهور شد، در حالی که نامزد مخالفان، کمال قلیچ‌داراوغلو توانست 48 درصد رأی بیاورد. اگرچه اغلب نظرسنجی‌های معتبر پیش‌بینی می‌کردند ائتلاف حاکم اسلام‌گرا-ناسیونالیست اکثریت خود را از دست خواهد داد، این ائتلاف اینک بیش از 320 کرسی از 600 صندلی پارلمانی را در اختیار دارد. و اگرچه آرای ریاست‌جمهوری قلیچ‌داراوغلو بیش از سایر رقیبان قبلی اردوغان بود، حزب جمهوری‌خواه خلق (CHP) انتظارات را برآورده نکرد و در مقایسه با 30 درصد آرایی که در انتخابات محلی 2019 کسب کرده بود، توانست تنها 25 درصد آرای پارلمانی را از آنِ خود کند. مخالفان پس از یک دوره تورم غیرمعمول بالا و تلاش‌های امدادی مرتبط با زلزله‌ی فاجعه‌بار متقاعد شده بودند که زمان انتخابات به نفع آنان خواهد بود. چرا امیدهای مخالفان برباد رفت؟

🔸 دلایل نهادی واضحی برای ترمیم‌پذیری اردوغانیسم وجود دارند. دولت اردوغان سال‌ها تلاش کرد تا رسانه‌های جریان اصلی و دستگاه قضایی را به انحصار خود درآورد. زندان‌ها مملو از فعالان، روزنامه‌نگاران و سیاست‌مداران هستند. مخالفان کُرد، تنها نیروی غیردست‌راستی واقعاً سازمان‌یافته در کشور، شاهد جای‌گزینی شهرداران منتخب دموکراتیک خود با مقامات انتصابی از جانب دولت بوده‌اند، کسانی که حکم‌رانی دولت بر استان‌های شرقی و جنوب شرقی را تحکیم کرده‌اند. با این حال، این فقط نوک کوه یخ است. سرسختی رژیم صرفاً پیامد اقتدارگرایی آن نیست؛ محبوبیتش بسیار عمیق‌تر از آن است. برای فهم محبوبیت رژیم اردوغان باید سه عامل اساسی را درک کنیم که اغلب تحلیل‌گران و سیاست‌مداران مخالف از تصدیق آن‌ها امتناع می‌ورزند.

🔸 نخستین عامل اقتصادی است. دولت اردوغان علاوه بر استفاده از طرح‌های رفاهی برای ایجاد اعتماد در میان بخش‌های فقیرتر جمعیت، ابزارهای سرمایه‌داری دولتی را در برنامه‌ی نولیبرالی خود ادغام کرد. این آمیزه ترکیه را در مسیری نامتعارف اما هم‌چنان تاحدی پایدار نگه داشته است. رژیم اردوغان دست به بسیج صندوق‌های ثروت ملی، جای‌گزینی واردات و مشوق‌های گزینشی برای بخش‌های معیّنی مثل امنیت و صنایع دفاعی زد. هم‌چنین نرخ‌های بهره را کاهش و تولید را در صنایع دارای فناوری سطح پایین مثل صنعت ساخت‌وساز ساختمانی افزایش داد. این اقدامات در حالی که موجب ناخشنودی اقتصاددانان ارتدوکس و طبقات متخصص شد، سیطره‌ی حزب عدالت و توسعه بر کسب‌وکارهای کوچک تا متوسط‌مقیاس و سرمایه‌داران وابسته به دولت را در کنار کارگرانشان شدیدتر کرد.

🔸 عامل دوم ژئوپولیتیکی است. سیاست خارجی دولت ــ که هدف آن تثبیت ترکیه هم‌چون قدرتی بزرگ و یک واسطه‌ی مستقل بین شرق و غرب است ــ ناسیونالیسم اقتصادی آن را تکمیل می‌کند. البته در واقعیت، ترکیه فاقد زمینه‌ای مادی برای تغییر توازن قوای جهانی است. با این حال، حامیان اردوغان او را هم‌چون شاه‌نشانی قدرت‌مند و متوهم‌ترین ایدئولوگ‌ها وی را هم‌چون پیامبر امپراتوری اسلامی آتی در نظر می‌گیرند. این امر به حفظ هاله‌ی اردوغان و افزایش مشروعیت او به‌ویژه در میان پایگاه دست‌راستی حزب عدالت و توسعه کمک کرده است.

🔸 رکن سوم قدرت رژیم اردوغانْ اجتماعی-سیاسی است: توانایی آن برای سازمان‌دهی توده‌ای. حزب عدالت و توسعه دارای نمایندگان محلی قوی است و مجموعه‌ای از انجمن‌های مدنی را شامل می‌شود...

🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-3vx


#جیهان_توغال #مهرداد_امامی
#انتخابات_ترکیه #اردوغان
#ناسیونالیسم #لیبرالیسم


👇🏽

🖋@naghd_com
سرخط
Video
🔴 وقتی لیبرال‌ها گاز می‌گیرند

این دو جرثومه که اینگونه از شنیدن صدای مخالف برآشفته شده‌اند، مشت به میز کوبیده‌اند، منتقد را به برخورد فیزیکی تهدید کرده‌اند، او را فحش داده‌اند و انگشت وسط به او نشان داده‌اند و جلسه را ترک کرده‌اند دو عنصری هستند که هر چند با هم تفاوت دارند اما هر دو منافعی در حفظ وضع موجود دارند که آنها را به هم پیوند می‌دهد.
یکی رضا کیانیان، سلبریتی گنده‌گویی است صاحب خروارها ادعا و البته همزمان تواب دهه‌ی شصت و چوب‌زن حراجی‌های هنری برای فروش آثار به میلیاردهای وطنی و مدرس کلاس‌های آموزشی افسران جنگ نرم که البته در جریان «قیام ژینا» تصمیم گرفت برای حفظ وجهه‌ی مردمی نق‌هایی هم به حکومت بزند.
آن دیگری مهدی یزدانی‌خرم، آدم اصلی مافیای ادبیات در ایران است. کسی که با خیمه زدن بر بخش ادبیات نشر چشمه هر صدای ادبیات مستقلی را خفه کرده و موجبات نابودی نشرهای کوچکی را که امکان نفس کشیدن ادبیات مترقی بود را فراهم آورده است.
از دستاوردهای مهم و بزرگ مهدی یزدانی‌خرم تبدیل ادبیات در ایران به امری مافیایی-خانوادگی و نابودی مقوله‌ی «نقد ادبی» است. کتاب‌های ادبی‌ای که زیر نظر یزدانی‌خرم و دوستانش منتشر می‌شود، در نشریاتی که آنها منتشر می‌کنند معرفی می‌شود، در جشنواره‌هایی که داورانش همین افراد هستند جایزه می‌گیرد و هیچ نقد ادبی مستقلی امکان راه پیدا کردن به نشریات را ندارد.
این دو نفر البته خیلی «لیبرال» و خیلی «آزادیخواه» هم هستند. از همان لیبرال‌هایی که اعتقاد دارند آزادی انسان را تنها بازار آزاد تضمین می‌کند و ستم طبقاتی سرنوشت بشریت است. حامیان جهانی که در آن زرنگ‌تر و شارلاتان‌ترها و غارتگرترها برنده می‌شوند و دیگران می‌بازند و این عین «آزادی» است. اما در این «آزادی» باید صدای مخالف و منتقدی را که هیچ چیزی ندارد، در هیچ نشریه‌ای نفوذ و پارتی ندارد، بخشی از هیچ مافیایی نیست و تنها «حرف» دارد و سوال از اینکه «سلبریتی باید منبع درآمدش را روشن کند» را به هر شیوه‌ای خفه کرد.
مسئله فقط کثافت‌کاری این افراد در جلسه نیست، مسئله فقط این نیست که چون پاسخی نداشته‌اند که بدهند روی میز کوبیده‌اند، به سمت منتقد حمله‌ی فیزیکی کرده‌اند، انگشت وسط نشان داده‌اند و در نهایت از جلسه «فرار» کرده‌اند. مسئله این است که به گفته‌ی برگزارکننده‌ی جلسه خواستار منتشر نشدن فیلم نشست شده‌اند و برای برگزارکنندگان نشست خط و نشان‌های حقوقی و قضایی کشیده‌اند.
تازه اینها هنوز قدرت هم ندارند. هرچند در تمام دهه‌های گذشته مشغول پاچه‌خواری و کرنش برای اصحاب قدرت بوده‌اند اما هنوز قدرت ندارند تا منتقد را به چارمیخ بکشند. و مشکلی هم با «وضع موجود» ندارند. نه وضع موجود حاکم در جمهوری اسلامی، نه هر نظم سرمایه‌دارانه‌ی دیگری که جایگزین جمهوری اسلامی شود. اینها چهره‌های هنری-فرهنگی ستمکاری و غارت و بهره‌کشی‌اند و ستم و غارت و بهره‌کشی بدون آنها نمی‌تواند کاری از پیش ببرد. با این وجود همین چهره‌های هنری-فرهنگی در همین نشست نشان می‌دهند در صورت لزوم می‌توانند به راحتی آب خوردن تبدیل به سانسورچی و شکنجه‌گر و پلیس هم بشوند. این نمای کوتاهی است از جنگ نابرابر سلبریتی‌ها، مافیایی‌ها، فاشیست‌ها و پلیس‌ها علیه هر نوع خلاقیت هنری و ادبی و هر شکلی از نقد ادبی که هنوز «نقد» باشد و نه رپرتاژآگهی سفارشی. آنها تا در معرض این قرار می‌گیرند که کسانی به جای امضا گرفتن آنها را نقد می‌کنند آن چماقدار پنهان شده پشت ژست‌های تهوع‌آورشان را بیرون می‌ریزند. این همان «آزادی»ای است که اینها وعده می‌دهند. خوب نگاه کنیم.


#سلبریتی
#مزدوران_فرهنگی
#صنعت_فرهنگ
#لیبرالیسم
#فاشیسم

@sarkhatism
سرخط
Photo
🔴 چه چیزی لیبرال‌ها و سلبریتی‌ها را عصبانی کرد؟

چند روز پیش متنی را در مورد واکنش عصبی و فرار مهدی یزدانی‌خرم و رضا کیانیان در جلسه‌ای در مورد مفهوم سلبریتی و در واکنش به سخنان مهدی خویی منتشر کردیم و نوشتیم: «از شنیدن صدای مخالف برآشفته شده‌اند، مشت به میز کوبیده‌اند، منتقد را به برخورد فیزیکی تهدید کرده‌اند، او را فحش داده‌اند و انگشت وسط به او نشان داده‌اند و جلسه را ترک کرده‌اند.» اکنون بخوانیم که مهدی خویی در آن جلسه چه گفت، یا به بیان دقیق‌تر چه می‌خواست بگوید که لیبرال مافیایی-فاشیست و سلبریتی کاسب را چنین برآشفته بود.
خلاصه‌ی سخنان مهدی خویی به نقل از توئیتر او: «سلبریتی،کالای تولید شده توسط سرمایه‌داری، یا هرگونه‌ای از معرفت که در زمینه‌ای مقتدر است، نیست. بلکه واقعیتی نمادین از معادلات قدرت فرارسانه‌ای است.
تحلیل و قضاوت و نقد سلبریتی برمبنای شخصیت، کاریزما، نبوغ و استعداد، و هر تحلیلی با مرکزیت قراردادن فرد یا افراد سلبریتی، اشتباه است. ارزش برساخته شده توسط قدرت فرارسانه‌ای، بواسطه‌ی سلبریتی ترویج داده می‌شود.
شهرت یا سلبریتی بودن امری صفر و یک نیست. نمی‌توان گفت فردی یا مشهور است یا نیست. بلکه در کاربرد مفهوم سرمایه، میزان مطرح می‌شود. فردی که سرمایه‌ی شهرت دارد نمی‌تواند ادعا کند که به صنعت شهرتی که تن به آن داده و سرمایه‌ی فرارسانه‌ای که تکرار حضور او را میسر کرده است، بی‌توجه است.
سرمایه‌ی شهرت نزد سلبریتی برای تبدیل شدن به سرمایه‌ی اقتصادی لازم است معنایی تولید ‌کند که تصدیق کننده‌ی اقتصادسیاسی قدرتی است که خریدار سرمایه‌ی شهرت است. بنابراین سرمایه‌ی شهرت در تبدیل به سرمایه‌ی اقتصادی وارد ساحت معنایی می‌شود.
در دوران مدرنیته‌ی متأخر، شهرت برای افراد به مثابه‌ی سرمایه‌ عمل می‌کند، سرمایه‌ای شبیه به آنچه بوردیو از آن تعبیر به سرمایه‌ی نمادین می‌کرد سرمایه‌ی شهرت به یک میدان مشخص محدود نمی‌شود. این عدم تحدید به یک میدان درواقع منتج از فراگیری رسانه به عنوان قدرتی فرا-سرمایه‌ای است. سلبریتی درواقع با تبدیل سرمایه‌ی شهرت به سرمایه‌ی اقتصادی، کارگزار سرمایه‌ی فرارسانه‌ای می‌شود.
شهرت محصول کار فردی، سرمایه‌ی فرارسانه‌ای و تکرار بازنمایی در رسانه است. این سرمایه در گردش میان بدنه‌ی اجتماعی است که ارزش مازاد تولید می‌کند. ارزش مازاد حاصل شده محصول زمان و کار کاربرانی است که درباره‌ی سلبریتی، نوشته‌اند، آثار او را دیده‌اند و درباره‌ی او صحبت کرده‌اند.
از بنیان‌های نظریه‌ی میدان بوردیو، استدلال او مبنی بر امکان تبدیل شدن سرمایه‌ها به یکدیگر است. این قابلیت، لامحاله در مورد سرمایه‌ی شهرت هم وجود دارد. قدرتی که منابع دولتیِ به حداقل رسیده‌اش به افرادی ایدئولوژیک می‌رسد، و بخش خصوصی شده‌اش به قدری از رانت اشباع شده است که دیگر کمتر پیش می‌آید ریشه‌ی پولِ تولیدکننده، استودیو و یا سرمایه‌گذارِ کاری که فروش داشته است را گرفت و به جاهای گنده و گنده‌تری نرسید.
سلبریتی ارزشی را ترویج می‌دهد که قدرت فرارسانه‌ای آن را ارزش خوانده است. این ارزش لزوماً و منطقاً بقای ساختار اقتصادی‌ای که این سود را برای ایشان به ارمغان آورده را به همراه دارد. معنایی که سلبریتی بازنمایی می‌کند، لامحاله در جهت انباشت سرمایه برای قدرتی فرارسانه‌ای عمل می‌کند. قدرتی که نهایت آمال‌اش سیاست‌زدایی از عرصه‌ی عمومی است تا اقتصادسیاسی تولید کننده‌ی سلبریتی و محصولی که او در آن قرار می‌گیرد مورد توجه و نقد قرار نگیرد.»
این مجسمه‌های آزادی‌خواهی تحمل همین حرف‌ها را هم ندارند و طوفان خنده‌ها.

#سلبریتی
#مزدوران_فرهنگی
#صنعت_فرهنگ
#لیبرالیسم
#فاشیسم

@sarkhatism