♦️خلاصهای از برداشت آقای شاهین توتونچیی عزیز از جلسهی دوشنبه در بارهی فقدان تعلق به کل اجتماعی
بازنشر: ۷ تیر ۱۴۰۲
#کل_سیاسی
#کل_اجتماعی
#انسان_پیشامدنی
#انسان_پیشاسیاسی
@NewHasanMohaddesi
بازنشر: ۷ تیر ۱۴۰۲
#کل_سیاسی
#کل_اجتماعی
#انسان_پیشامدنی
#انسان_پیشاسیاسی
@NewHasanMohaddesi
♦️فضای اجتماعیی یاسآلود و تمایل به خودکشی و مهاجرت شتابزده
✍ حسن محدثی
۷ تیر ۱۴۰۲
کسانی که در بارهی فاجعه کار کرده اند، میدانند موقعیت اجتماعیی فاجعهبار بهشدت یاسآلود است. در این شرایط اجتماعی افراد تمایل به رویآوری به مواد مخدر، خودکشی، و مهاجرت دارند. آنها چشمانداز سیاه و تیره و تاری میبینند و طاقتشان به انتها میرسد. جوانان از دیگر گروههای سنی بیشتر در معرض خطر قرار دارند. جو اجتماعی و فضای اجتماعیی کنونی یاسآمیز است.
استدعا دارم هر کدام از ما جوانان را به شکیبایی فرا بخوانیم تا خودکشی یا مهاجرت شتابزده نکنند! تحقق نهاییی تحول نیاز به زمان دارد. به آنها بگوییم که باید کمی بیشتر طاقت بیاورند.
خودکشیی هر جوان و مهاجرت هر هموطن نشانهای از ناتوانی و ناکارآمدیی ملی و سراسریی ما است. خواهش میکنم آنهایی که توانی دارند، در این مورد سکوت نکنند و هر کس به قدر توان خود کاری برای جوانان بکند! نگذاریم جوانان ما از دست بروند! یاس همهجانبه و فراگیر، دشمن زندهگی است.
🔸پسنوشت: حتا خشم و نفرت فراگیر، بر یاس فراگیر برتری دارد.
#یاس
#مهاجرت
#خودکشی
#وضعیت_فاجعهبار
@NewHasanMohaddesi
✍ حسن محدثی
۷ تیر ۱۴۰۲
کسانی که در بارهی فاجعه کار کرده اند، میدانند موقعیت اجتماعیی فاجعهبار بهشدت یاسآلود است. در این شرایط اجتماعی افراد تمایل به رویآوری به مواد مخدر، خودکشی، و مهاجرت دارند. آنها چشمانداز سیاه و تیره و تاری میبینند و طاقتشان به انتها میرسد. جوانان از دیگر گروههای سنی بیشتر در معرض خطر قرار دارند. جو اجتماعی و فضای اجتماعیی کنونی یاسآمیز است.
استدعا دارم هر کدام از ما جوانان را به شکیبایی فرا بخوانیم تا خودکشی یا مهاجرت شتابزده نکنند! تحقق نهاییی تحول نیاز به زمان دارد. به آنها بگوییم که باید کمی بیشتر طاقت بیاورند.
خودکشیی هر جوان و مهاجرت هر هموطن نشانهای از ناتوانی و ناکارآمدیی ملی و سراسریی ما است. خواهش میکنم آنهایی که توانی دارند، در این مورد سکوت نکنند و هر کس به قدر توان خود کاری برای جوانان بکند! نگذاریم جوانان ما از دست بروند! یاس همهجانبه و فراگیر، دشمن زندهگی است.
🔸پسنوشت: حتا خشم و نفرت فراگیر، بر یاس فراگیر برتری دارد.
#یاس
#مهاجرت
#خودکشی
#وضعیت_فاجعهبار
@NewHasanMohaddesi
♦️سخنان مهم دکتر مصطفی مهرآئین
۸ تیر ۱۴۰۲
به سمت دیگران بروید. نگذارید کسی احساس تنهایی کند و تنها بماند و در روبرو شدن با مشکلات زندگی درمانده شود و به فکر پایان دادن به زندگی اش بیفتد. کمکهای کوچک کنید. صرف بودن شما و ایجاد پیوند و انجام یک کمک کوچک میل به زندگی افراد را بازیابی میکند و آنها امیدوار به ایدهی "انسان" میشوند. خیر چیزی جز پیوند انسانها و عشق آنها به یکدیگر نیست. این عشق را تجربه کنید و هم خود و هم دیگران و هم این سرزمین را از افتادن در ورطه نابودی نجات دهید.
http://t.me/mostafamehraeen
#یاس
#مهاجرت
#خودکشی
#وضعیت_فاجعهبار
@NewHasanMohaddesi
۸ تیر ۱۴۰۲
به سمت دیگران بروید. نگذارید کسی احساس تنهایی کند و تنها بماند و در روبرو شدن با مشکلات زندگی درمانده شود و به فکر پایان دادن به زندگی اش بیفتد. کمکهای کوچک کنید. صرف بودن شما و ایجاد پیوند و انجام یک کمک کوچک میل به زندگی افراد را بازیابی میکند و آنها امیدوار به ایدهی "انسان" میشوند. خیر چیزی جز پیوند انسانها و عشق آنها به یکدیگر نیست. این عشق را تجربه کنید و هم خود و هم دیگران و هم این سرزمین را از افتادن در ورطه نابودی نجات دهید.
http://t.me/mostafamehraeen
#یاس
#مهاجرت
#خودکشی
#وضعیت_فاجعهبار
@NewHasanMohaddesi
Telegram
رخداد تازه(مصطفی مهرآیین)
ما فقیر شده ایم.ما از میراث انسانی یکی پس از دیگری دست
برداشته ایم.(والتر بنیامین)
@mostafamehraeen1975
برداشته ایم.(والتر بنیامین)
@mostafamehraeen1975
♦️لزوم و فوریت غلبه بر یاس سیاه!
✍ حسن محدثیی گیلوایی
۸ تیر ۱۴۰۲
هر جوانی که خود را میکشد، یعنی ما (من و شما) بیعرضهایم. هر کسی که شتابناک مهاجرت میکند، یعنی ما ناتوانیم. هر جوانی که از زور فشارها روی به مصرف مواد مخدر میآورد، یعنی ما نتوانستیم برای او کاری بکنیم.
وضعیت فاجعهبار پس از سرکوب جنبشهای اجتماعی، یاس همهجانبهی سیاه پدید میآورد و این گرداب یاس سیاه فراگیر (یاس پس از امید ناشی از جنبش) یکبهیک ما را غرق میکند. دستان هم را بگیریم تا غرق نشویم و این گرداب یاس سیاه سراسری و کشوری را سپری کنیم.
شکیبایی همراه با مقاومت، نفرت، امید، خشم یا هر احساس دیگری را در خود و دیگران جایگزین یاس سیاه بکنیم تا بمانیم و بپاییم و از گرداب عبور کنیم.
#یاس
#مهاجرت
#خودکشی
#وضعیت_فاجعهبار
@NewHasanMohaddesi
✍ حسن محدثیی گیلوایی
۸ تیر ۱۴۰۲
هر جوانی که خود را میکشد، یعنی ما (من و شما) بیعرضهایم. هر کسی که شتابناک مهاجرت میکند، یعنی ما ناتوانیم. هر جوانی که از زور فشارها روی به مصرف مواد مخدر میآورد، یعنی ما نتوانستیم برای او کاری بکنیم.
وضعیت فاجعهبار پس از سرکوب جنبشهای اجتماعی، یاس همهجانبهی سیاه پدید میآورد و این گرداب یاس سیاه فراگیر (یاس پس از امید ناشی از جنبش) یکبهیک ما را غرق میکند. دستان هم را بگیریم تا غرق نشویم و این گرداب یاس سیاه سراسری و کشوری را سپری کنیم.
شکیبایی همراه با مقاومت، نفرت، امید، خشم یا هر احساس دیگری را در خود و دیگران جایگزین یاس سیاه بکنیم تا بمانیم و بپاییم و از گرداب عبور کنیم.
#یاس
#مهاجرت
#خودکشی
#وضعیت_فاجعهبار
@NewHasanMohaddesi
♦️بالاتر از سیاهی هم رنگی هست! "به بهانه خود کشی پانته آ اقبال زاده"
✍ مجید یونسیان
۸ تیر ۱۴۰۲
خبر کوتاه وتکان دهنده است۔یک دختر جوان وتحصیل کرده ومترجم اثاری که در ان زندگی موج می زند در نامه ای کوتاه می نویسد که چون دیگر امیدوانگیزه ای برای ادامه زندگی ندارد به حیات خود پایان می دهد".
چه چیز چنین غبار یاسی بر جامعه ما افکنده است که شبح مرگ بر شیرینی زندگی غلبه می کند ونشاط وشادابی اینچنین پژمرده می شود۔به کدامین سو می رویم که جوانان تحصیل کرده وپراز امید وسرزندگی اینچنین درهم می شکنند۔
افسردگی،ناامیدی ویاس بلای جان جامعه ای شده است که روزی رویای تحولی بزرگ داشت می خواست با ندای ازادی خواهی وحق طلبی انسانهای درمانده را به جوشش وخروش وادارداما اکنون گرفتار وناامید است دستهایش می لرزد پاهایش از رمق افتاده است وروزهایش همچون شب تار سیاه شده است۔این سرنوشت زیبنده این مردمانی نیست که سالیان دراز از هر صخره ای گذشته اند وهر دام وننگی را به دیوار کوبیده اند وثابت کرده اند که بالاتر از سیاهی هم رنگی هست،رنگی به روشنی افتاب وبه سرخی خورشید وبه طراوت آب۔سیاهی هیچ وقت پایدار نبوده ونیست چون هرچه هست روشنایی ونور است وبس۔ تنها باید صبور بود وامید داشت واکنون زمانی است برای عشق ورزیدن،برای دوست داشتن وکنار هم بودن،زمانی است برای نشان دادن افق روشنی که پس از سیاهی شب خواهد رسید۔ باید اکنون نوشت ونوشت وگفت وسرود وبا صدای بلند فریاد زد که آری بالاتر از سیاهی رنگی هست،نور وروشنایی است۔ امروز تک تک جوانان ،پسران ودختران وهمه سرگشتگان ومایوس شدگان به محبت،عشق وتوجه نیازدارند ۔
اکنون زمان عاشقی وباهم بودن است واین مارا از این ورطه یاس به باغ امید می برد۔همدیگر را تنها نگذاریم.
#یاس
#مهاجرت
#خودکشی
#وضعیت_فاجعهبار
@NewHasanMohaddesi
✍ مجید یونسیان
۸ تیر ۱۴۰۲
خبر کوتاه وتکان دهنده است۔یک دختر جوان وتحصیل کرده ومترجم اثاری که در ان زندگی موج می زند در نامه ای کوتاه می نویسد که چون دیگر امیدوانگیزه ای برای ادامه زندگی ندارد به حیات خود پایان می دهد".
چه چیز چنین غبار یاسی بر جامعه ما افکنده است که شبح مرگ بر شیرینی زندگی غلبه می کند ونشاط وشادابی اینچنین پژمرده می شود۔به کدامین سو می رویم که جوانان تحصیل کرده وپراز امید وسرزندگی اینچنین درهم می شکنند۔
افسردگی،ناامیدی ویاس بلای جان جامعه ای شده است که روزی رویای تحولی بزرگ داشت می خواست با ندای ازادی خواهی وحق طلبی انسانهای درمانده را به جوشش وخروش وادارداما اکنون گرفتار وناامید است دستهایش می لرزد پاهایش از رمق افتاده است وروزهایش همچون شب تار سیاه شده است۔این سرنوشت زیبنده این مردمانی نیست که سالیان دراز از هر صخره ای گذشته اند وهر دام وننگی را به دیوار کوبیده اند وثابت کرده اند که بالاتر از سیاهی هم رنگی هست،رنگی به روشنی افتاب وبه سرخی خورشید وبه طراوت آب۔سیاهی هیچ وقت پایدار نبوده ونیست چون هرچه هست روشنایی ونور است وبس۔ تنها باید صبور بود وامید داشت واکنون زمانی است برای عشق ورزیدن،برای دوست داشتن وکنار هم بودن،زمانی است برای نشان دادن افق روشنی که پس از سیاهی شب خواهد رسید۔ باید اکنون نوشت ونوشت وگفت وسرود وبا صدای بلند فریاد زد که آری بالاتر از سیاهی رنگی هست،نور وروشنایی است۔ امروز تک تک جوانان ،پسران ودختران وهمه سرگشتگان ومایوس شدگان به محبت،عشق وتوجه نیازدارند ۔
اکنون زمان عاشقی وباهم بودن است واین مارا از این ورطه یاس به باغ امید می برد۔همدیگر را تنها نگذاریم.
#یاس
#مهاجرت
#خودکشی
#وضعیت_فاجعهبار
@NewHasanMohaddesi
♦️آثار موسیقایی / ۳
من و تو / حبیب محبیان / شعر از حمید مصدق
۸ تیر ۱۴۰۲
با من اکنون چه نشستنها، خاموشیها
با تو اکنون چه فراموشیها
چه کسی میخواهد من و تو ما نشویم، خانه اش ویران باد
من اگر ما نشوم تنهایم، تو اگر ما نشوی خویشتنی
از کجا که من و تو، شور یکپارچگی را در شهر باز برپا نکنیم
از کجا که من و تو، مشت رسوایان را وا نکنیم
من اگر برخیزم تو، اگر برخیزی، همه برمیخیزند
من اگر بنشینم، تو اگر بنشینی، چه کسی برخیزد
چه کسی با دشمن بستیزد
چه کسی پنجه در پنجه هر دشمن درآویزد
https://www.aparat.com/v/asQ9f
#امید
#مهاجرت
#خودکشی
#جنبش_اجتماعی
@NewHasanMohaddesi
من و تو / حبیب محبیان / شعر از حمید مصدق
۸ تیر ۱۴۰۲
با من اکنون چه نشستنها، خاموشیها
با تو اکنون چه فراموشیها
چه کسی میخواهد من و تو ما نشویم، خانه اش ویران باد
من اگر ما نشوم تنهایم، تو اگر ما نشوی خویشتنی
از کجا که من و تو، شور یکپارچگی را در شهر باز برپا نکنیم
از کجا که من و تو، مشت رسوایان را وا نکنیم
من اگر برخیزم تو، اگر برخیزی، همه برمیخیزند
من اگر بنشینم، تو اگر بنشینی، چه کسی برخیزد
چه کسی با دشمن بستیزد
چه کسی پنجه در پنجه هر دشمن درآویزد
https://www.aparat.com/v/asQ9f
#امید
#مهاجرت
#خودکشی
#جنبش_اجتماعی
@NewHasanMohaddesi
آپارات - سرویس اشتراک ویدیو
من و تو - آلبوم خانه کوچک - حبیب
با من اکنون چه نشستنها،خاموشیها
با تو اکنون چه فراموشی ها
چه کسی می خواهد من و تو ما نشویم، خانه اش ویران باد
من اگر ما نشوم تنهایم، تو اگر ما نشوی خویشتنی
از کجا که من وتو، شور یکپارچگی را در شهر باز برپا نکنیم
از کجا که من وتو، مشت رسوایان راباز نکنیم
من…
با تو اکنون چه فراموشی ها
چه کسی می خواهد من و تو ما نشویم، خانه اش ویران باد
من اگر ما نشوم تنهایم، تو اگر ما نشوی خویشتنی
از کجا که من وتو، شور یکپارچگی را در شهر باز برپا نکنیم
از کجا که من وتو، مشت رسوایان راباز نکنیم
من…
سلام و ادب خدمت آقای دکتر علایی گرامی!
نقدهای ایشان را در باب ایدهی "معضل فقدان دغدغهی کل اجتماعی در ایران" آقای دکتر محدثی را همدلانه مطالعه کردم و برای یک به یک این نقدها به مقالهی دکتر محدثی مراجعه و نقد رو بر متن مقاله عرضه کردم تا از این رهگذر هم نقاط ضعف ایدههای دکتر رو از منظر جناب علایی بیابم و هم گفتوگو رو تمرین کنم. اما متاسفانه بعد این تلاش متوجه شدم که دکتر علایی حتی زحمت یک دور خواندن مقاله رو با دقت و باریکبینی به خود نداده و هر آنچه دلش میخواسته به مقاله نسبت میدهد و همان را هم نقد میکند. هر کسی که به نقد مبادرت میورزد باید در آغاز نقدش یک ایدهی کلی از بحث را ارائه کند، اما او بدون طرح کلیی بحث، در ابتدای فرستهاش مینویسد: "حسن محدثی کل اجتماعی را مجموعهی مواجهات انسانها در شبکهی روابط اجتماعی تلقی میکند". در صورتی که در متن مقاله آمده "کل اجتماعی برساختهای است که دال بر یک با همستان (جامعه در معنای عام) است، نظیر محله، روستا، کشور، اتحادیهی جهانی، جامعهی ملل. ادراک کل اجتماعی در درون حیات اجتماعی به چند صورت رخ میدهد: یکی از طریق آموزش و جامعهپذیری و یکی هم از طریق مواجهه". یعنی مواجهه جزو کل اجتماعی نیست بلکه طریقهی رویارویی با کل است.
مورد دیگری که ایشان به عنوان ضعف پروژهی محدثی دانسته است بی اعتنایی به اتمیسم و فردگرایی برآمده در جهان مدرن است که البته اگر ایشان زحمت مطالعهی مقاله را به خود میداد میدید که به هر دوی اینها اشاره شده و در متن مقاله آورده شده "فردگرایی را با توجه به آنچه کل اجتماعی و دغدغهی کل اجتماعی مینامم، نه تنها هیچ منافاتی ندارد و با آن قابل جمع است بلکه از نظر من حتا لازمهی آن است". مسئلهی اتمیسم هم از طریق لینکی که ارجاع داده شده به مصاحبهی محدثی در نقد نظر ملکیان راجع به اتمیزم اجتماعیِ جامعهی ایرانی بهطور مفصل تبیین شده و در آنجا از انواع اتمیسم اجتماعی اعم از فلسفی و اخلاقی و جامعهشناختی بحث شده و در همین مقاله محدثی تاکید میکند که بحث از عدم تعلق دغدغهی کل اجتماعی یک تقلیل روانشناسانه و اخلاقی نیست؛ در صورتی که علایی کل بحث رو با طرح رژیم لذت و متاثر شدن انسان ایرانی از مدرنیته تقلیل اخلاقی دانسته.
نکتهی دیگری که ایشان ذکر کردهاند استفاده از واژهی الاهیاتی گناه است که زعم ایشان از ذهن تئولوژی زدهی محدثی پرده برمیدارد و معتقد به فروکاستن مسئلهی حیاتی فقدان دغدغهی کل به مسئلهی اخلاقی است. این مواجههی جانبدارانه باعث تاسف است زیرا کسانی مانند کارل یاسپرس قبلا از این تعابیر استفاده کرده اند. به عنوان مثال کارل یاسپرس در مقالهی "جستاری در گناه آلمانها" (۱۹۴۷)، موضوع "گناه سیاسی" را مطرح کرد: همهی اعضاء جامعه مسئول شیوهی حکومت جامعهاند و هر کس که از این مسئولیت مدنی شانه خالی کند در "گناه سیاسی" حکومت شریک و مقصر است.
وانگهی گناه در فرهنگ ما معطوف به کوتاهی در برابر وظایف نیز هست. آیا اینکه جامعهشناسی بخواهد با استفاده از این واژه مردم رو معطوف به وظایف اجتماعی کند و بگوید که گناه فقط کوتاهی در برابر خدا و اعضای خانواده نیست بلکه در برابر کل اجتماعی هم هست و چه بسا آثار مخرب بیشتری را داشته باشد، حکایت از دلدادگی نویسنده به تئولوژی است؟ علایی در کدام یک از آثار قلمی محدثی ذهن تئولوژی زده را دریافته که بعد دیدن واژهی گناه فورا به زعم خودش از ذهن او پرده بر میدارد؟
نکتهی دیگری که علایی در سخنانش در نقد محدثی گفته این است که محدثی در ایدهی خود مشخص نکرده که کل اجتماعی ایران پیش از اسلام است یا پس از اسلام یا امت اسلام یا ایران متکثر است یا نه؟ هر کسی که مقاله رو مطالعه کند میبیند که محدثی در آغاز مقاله از مواجهاتش با مردم نوشته و زندگیی اینجایی و اکنونی همهی مردمی که در این سرزمین و با هویت ایرانی هستند رو قصد کرده و کل اجتماعی او فراتر از قوم و نژاد و دین است. او از کل پدیدارشناختی سخن گفته؛ کلی که در مواجهات روزمره آدمی حضور دارد او از کل انتزاعی سخنی نگفته و کل اجتماعی او ربطی به جهان اسلام و یا امت اسلامی ندارد.
اما نکتهی دیگر او این است که محدثی مسئولیتپذیری رو مختص انسان غربی و مسئولیتناپذیری رو مختص انسان ایرانی بدون توجه به وضعیت تاریخی و ساختاری دانسته است. کاش ایشان یک شاهد متنی ارائه میداد که در کجای مقاله از مسئولیتپذیری انسان غربی سخن رفته است؟ آیا برشمردن نوع مواجهات در نسبت با کل سیاسی دلیلی بر توجه به ساختار سیاسی نیست؟
در پایان عرض میکنم که انتظار از آقای علایی خیلی بیشتر از این است که بدون تدقیق و تحلیل دقیق متن دست به ذهنیتخوانی بزند و برداشتهای خود را بدون دقت نظر بر متن تحمیل کند.
✍️ عارف خراسانی
۸ تیر ۱۴۰۲
https://t.me/sociologicalperspectives/2930
#کل_اجتماعی
@NewHasanMohaddesi
نقدهای ایشان را در باب ایدهی "معضل فقدان دغدغهی کل اجتماعی در ایران" آقای دکتر محدثی را همدلانه مطالعه کردم و برای یک به یک این نقدها به مقالهی دکتر محدثی مراجعه و نقد رو بر متن مقاله عرضه کردم تا از این رهگذر هم نقاط ضعف ایدههای دکتر رو از منظر جناب علایی بیابم و هم گفتوگو رو تمرین کنم. اما متاسفانه بعد این تلاش متوجه شدم که دکتر علایی حتی زحمت یک دور خواندن مقاله رو با دقت و باریکبینی به خود نداده و هر آنچه دلش میخواسته به مقاله نسبت میدهد و همان را هم نقد میکند. هر کسی که به نقد مبادرت میورزد باید در آغاز نقدش یک ایدهی کلی از بحث را ارائه کند، اما او بدون طرح کلیی بحث، در ابتدای فرستهاش مینویسد: "حسن محدثی کل اجتماعی را مجموعهی مواجهات انسانها در شبکهی روابط اجتماعی تلقی میکند". در صورتی که در متن مقاله آمده "کل اجتماعی برساختهای است که دال بر یک با همستان (جامعه در معنای عام) است، نظیر محله، روستا، کشور، اتحادیهی جهانی، جامعهی ملل. ادراک کل اجتماعی در درون حیات اجتماعی به چند صورت رخ میدهد: یکی از طریق آموزش و جامعهپذیری و یکی هم از طریق مواجهه". یعنی مواجهه جزو کل اجتماعی نیست بلکه طریقهی رویارویی با کل است.
مورد دیگری که ایشان به عنوان ضعف پروژهی محدثی دانسته است بی اعتنایی به اتمیسم و فردگرایی برآمده در جهان مدرن است که البته اگر ایشان زحمت مطالعهی مقاله را به خود میداد میدید که به هر دوی اینها اشاره شده و در متن مقاله آورده شده "فردگرایی را با توجه به آنچه کل اجتماعی و دغدغهی کل اجتماعی مینامم، نه تنها هیچ منافاتی ندارد و با آن قابل جمع است بلکه از نظر من حتا لازمهی آن است". مسئلهی اتمیسم هم از طریق لینکی که ارجاع داده شده به مصاحبهی محدثی در نقد نظر ملکیان راجع به اتمیزم اجتماعیِ جامعهی ایرانی بهطور مفصل تبیین شده و در آنجا از انواع اتمیسم اجتماعی اعم از فلسفی و اخلاقی و جامعهشناختی بحث شده و در همین مقاله محدثی تاکید میکند که بحث از عدم تعلق دغدغهی کل اجتماعی یک تقلیل روانشناسانه و اخلاقی نیست؛ در صورتی که علایی کل بحث رو با طرح رژیم لذت و متاثر شدن انسان ایرانی از مدرنیته تقلیل اخلاقی دانسته.
نکتهی دیگری که ایشان ذکر کردهاند استفاده از واژهی الاهیاتی گناه است که زعم ایشان از ذهن تئولوژی زدهی محدثی پرده برمیدارد و معتقد به فروکاستن مسئلهی حیاتی فقدان دغدغهی کل به مسئلهی اخلاقی است. این مواجههی جانبدارانه باعث تاسف است زیرا کسانی مانند کارل یاسپرس قبلا از این تعابیر استفاده کرده اند. به عنوان مثال کارل یاسپرس در مقالهی "جستاری در گناه آلمانها" (۱۹۴۷)، موضوع "گناه سیاسی" را مطرح کرد: همهی اعضاء جامعه مسئول شیوهی حکومت جامعهاند و هر کس که از این مسئولیت مدنی شانه خالی کند در "گناه سیاسی" حکومت شریک و مقصر است.
وانگهی گناه در فرهنگ ما معطوف به کوتاهی در برابر وظایف نیز هست. آیا اینکه جامعهشناسی بخواهد با استفاده از این واژه مردم رو معطوف به وظایف اجتماعی کند و بگوید که گناه فقط کوتاهی در برابر خدا و اعضای خانواده نیست بلکه در برابر کل اجتماعی هم هست و چه بسا آثار مخرب بیشتری را داشته باشد، حکایت از دلدادگی نویسنده به تئولوژی است؟ علایی در کدام یک از آثار قلمی محدثی ذهن تئولوژی زده را دریافته که بعد دیدن واژهی گناه فورا به زعم خودش از ذهن او پرده بر میدارد؟
نکتهی دیگری که علایی در سخنانش در نقد محدثی گفته این است که محدثی در ایدهی خود مشخص نکرده که کل اجتماعی ایران پیش از اسلام است یا پس از اسلام یا امت اسلام یا ایران متکثر است یا نه؟ هر کسی که مقاله رو مطالعه کند میبیند که محدثی در آغاز مقاله از مواجهاتش با مردم نوشته و زندگیی اینجایی و اکنونی همهی مردمی که در این سرزمین و با هویت ایرانی هستند رو قصد کرده و کل اجتماعی او فراتر از قوم و نژاد و دین است. او از کل پدیدارشناختی سخن گفته؛ کلی که در مواجهات روزمره آدمی حضور دارد او از کل انتزاعی سخنی نگفته و کل اجتماعی او ربطی به جهان اسلام و یا امت اسلامی ندارد.
اما نکتهی دیگر او این است که محدثی مسئولیتپذیری رو مختص انسان غربی و مسئولیتناپذیری رو مختص انسان ایرانی بدون توجه به وضعیت تاریخی و ساختاری دانسته است. کاش ایشان یک شاهد متنی ارائه میداد که در کجای مقاله از مسئولیتپذیری انسان غربی سخن رفته است؟ آیا برشمردن نوع مواجهات در نسبت با کل سیاسی دلیلی بر توجه به ساختار سیاسی نیست؟
در پایان عرض میکنم که انتظار از آقای علایی خیلی بیشتر از این است که بدون تدقیق و تحلیل دقیق متن دست به ذهنیتخوانی بزند و برداشتهای خود را بدون دقت نظر بر متن تحمیل کند.
✍️ عارف خراسانی
۸ تیر ۱۴۰۲
https://t.me/sociologicalperspectives/2930
#کل_اجتماعی
@NewHasanMohaddesi
Telegram
رویکردهای جامعه شناختی؛ "گفتمان وفاق"
✅️غیبت تحلیل تاریخی و ساختاری در تبیین تعلق انسان ایرانی به کل اجتماعی!
(غفلت از دیالکتیک امر محلی و امر جهانی)
✍دکتر محمدحسن علایی
(جامعه شناس)
دکتر حسن محدثی کل اجتماعی را مجموعه مواجهات انسان ها در شبکه روابط اجتماعی تلقی می کند و انسان پیشامدنی را…
(غفلت از دیالکتیک امر محلی و امر جهانی)
✍دکتر محمدحسن علایی
(جامعه شناس)
دکتر حسن محدثی کل اجتماعی را مجموعه مواجهات انسان ها در شبکه روابط اجتماعی تلقی می کند و انسان پیشامدنی را…
Forwarded from 🎗آکادمی وفاق؛ رویکردهای جامعه شناختی؛ (Dr Alaei)
با سپاس از ناقد محترم؛ لازم دیدم نکته ی کوچکی را تذکر دهم که امیدوارم دکتر محدثی عزیز به سمع و نظر ایشان برسانند و آن اینکه اصل نقد من فقدان نگرش ساختاري در تبیین محدثی از تعلق انسان ایرانی به کل اجتماعی بود که جناب عارف خراسانی مع الاسف بالکل یا نتوانستند یا نخواستند ببینند و پاسخ دهند!!
https://t.me/sociologicalperspectives/2932
https://t.me/sociologicalperspectives/2932
Telegram
رویکردهای جامعه شناختی؛ "گفتمان وفاق"
✅️تحلیل ساختاری تعلق انسان ایرانی به کل اجتماعی!
دکتر محمدحسن علایی
(جامعهشناس)
۷ تیر ۱۴۰۲
@sociologicalperspectives
دکتر محمدحسن علایی
(جامعهشناس)
۷ تیر ۱۴۰۲
@sociologicalperspectives
♦️آثار موسیقایی /۴
عیش مدام / محمد رضا شجریان و فرهنگ شریف / شعر: حافظ
بازنشر: ۸ تیر ۱۴۰۲
عیشام مدام است از لعل دلخواه
کارم به کام است الحمدلله
ای بخت سرکش تنگش به بر کش
گه جام زرکش گه لعل دلخواه
ما را به رندی افسانه کردند
پیران جاهل شیخان گمراه
از دست زاهد کردیم توبه
و از فعل عابد استغفرالله
جانا چه گویم شرح فراقت
چشمی و صد نم جانی و صد آه
شوق لبت برد از یاد حافظ
درس شبانه ورد سحرگاه
https://www.aparat.com/v/MNfez
#امید
#مهاجرت
#خودکشی
#جنبش_اجتماعی
@NewHasanMohaddesi
عیش مدام / محمد رضا شجریان و فرهنگ شریف / شعر: حافظ
بازنشر: ۸ تیر ۱۴۰۲
عیشام مدام است از لعل دلخواه
کارم به کام است الحمدلله
ای بخت سرکش تنگش به بر کش
گه جام زرکش گه لعل دلخواه
ما را به رندی افسانه کردند
پیران جاهل شیخان گمراه
از دست زاهد کردیم توبه
و از فعل عابد استغفرالله
جانا چه گویم شرح فراقت
چشمی و صد نم جانی و صد آه
شوق لبت برد از یاد حافظ
درس شبانه ورد سحرگاه
https://www.aparat.com/v/MNfez
#امید
#مهاجرت
#خودکشی
#جنبش_اجتماعی
@NewHasanMohaddesi
آپارات - سرویس اشتراک ویدیو
(عیش مدام) اجرای خصوصی اساتید شجریان و فرهنگ شریف سال 65
( عیش مدام )
مایه بیات ترک
غزل از حافظ :
عیشم مدام است از لعل دلخواه
کارم به کام است الحمدلله
ای بخت سرکش تنگش به بر کش
مایه بیات ترک
غزل از حافظ :
عیشم مدام است از لعل دلخواه
کارم به کام است الحمدلله
ای بخت سرکش تنگش به بر کش
♦️[دغدغهی تعلق به کل و تحلیل ساختاری: پاسخ دوم به نقد دکتر علایی]
✍ عارف خراسانی
۸ تیر ۱۴۰۲
در پاسخ به بحث دکتر علایی در بارهی فقدان تحلیل ساختاری در بحث دکتر محدثی، عرض میکنم که دکتر محدثی در مقالهاش بعد از بر شمردن انواع مواجهه با کل اجتماعی، با تبیین بیشترِ مواجهه متعهدانه و به دنبال آن تجربهی اِکمال و اِخلال در مواجهه با ساختار سیاسی، میگوید که توجه به کل سیاسی در تجربهی فرد وارد میشود و در این جا انواع مواجهه با کل سیاسی را بر میشمارد که یک مورد آن سرکوب فرد و متحمل شدن هزینه است که در واقع به نسبت فرد و ساختار اشاره دارد و همین مواجههی سرکوبگرانهی کل سیاسی با فرد نشان میدهد که نمیتوان در مورد کنش افراد قضاوت کرد، زیرا افراد جامعه از لحاظ تابآوریِ روانی و جسمی در برابر اَشکال سرکوب و روحیهی استقامت و امیدواری در مراتب یا درجات مختلفی هستند، و توجه به نقش کل سیاسی در همینجا مستتر است؛ دقیقا برعکس آنچه علایی ادعا میکند که محدثی بحث تعلق به کل را تقلیل اخلاقی میدهد.
در ادامه مایلم چند نکته را برای پاسخ به پرسش جناب علایی عرض کنم:
۱. محدثی در طرح مسأله و اشارهی نقادانه به آرای قاضیمرادی و محمد مختاری به بحث تاریخی و ساختاری اشاره کرده و آن را نقد کرده است ، و در همین قسمت توضیح داده که: "اما ضمن اینکه نکات ارزشمندی در کار قاضی مرادی میبینم با نوع تبیین و ریشهیابیی آن چندان موافق نیستم و ریشهی پدیده را صرفاً به امری تاریخی و سیاسی تقلیل نمیدهم. "
۲. اساسا دغدغهی کل در وهلهی نخست مربوط به کنشگر است نه ساختار، چون دغدغه به امری انسانی اشاره دارد.
۳. محدثی گفته که اگر پای ساختار را وسط بکشیم بحث دچار دور میشود، آنوقت میشود عکس آن را هم گفت و گفت موضوع مربوط به کنشگر است نه ساختار و برای پرهیز از این دور صراحتا گفته که منظرش از بعد ساختاری نیست.
۴. محدثی در بحث موانع و عوامل تسهیل کننده به نقش ساختارها اجمالا اشاره کرده.
در مجموع من در این بررسی دریافتم که تمایل به ایرادگیری در نقدِ آقای دکتر علایی بیش از انگیزهی گفتوگوی علمی نقشآفرینی میکند، چون او چیزهایی را به بحث محدثی نسبت داد که در بحثش نبود و از فقدان چیزهایی گفت که در مقاله یا بحث محدثی موجود بود. اینها چه چیزی را نشان میدهند؟ آیا بیانگر این نیستند که دکتر علایی حتی به مطالعهی دقیق آنچه نقد میکند، نپرداخته؟!
https://t.me/sociologicalperspectives/2936
#علایی
#خراسانی
#کل_سیاسی
#کل_اجتماعی
#انسان_پیشامدنی
#انسان_پیشاسیاسی
@NewHasanMohaddesi
✍ عارف خراسانی
۸ تیر ۱۴۰۲
در پاسخ به بحث دکتر علایی در بارهی فقدان تحلیل ساختاری در بحث دکتر محدثی، عرض میکنم که دکتر محدثی در مقالهاش بعد از بر شمردن انواع مواجهه با کل اجتماعی، با تبیین بیشترِ مواجهه متعهدانه و به دنبال آن تجربهی اِکمال و اِخلال در مواجهه با ساختار سیاسی، میگوید که توجه به کل سیاسی در تجربهی فرد وارد میشود و در این جا انواع مواجهه با کل سیاسی را بر میشمارد که یک مورد آن سرکوب فرد و متحمل شدن هزینه است که در واقع به نسبت فرد و ساختار اشاره دارد و همین مواجههی سرکوبگرانهی کل سیاسی با فرد نشان میدهد که نمیتوان در مورد کنش افراد قضاوت کرد، زیرا افراد جامعه از لحاظ تابآوریِ روانی و جسمی در برابر اَشکال سرکوب و روحیهی استقامت و امیدواری در مراتب یا درجات مختلفی هستند، و توجه به نقش کل سیاسی در همینجا مستتر است؛ دقیقا برعکس آنچه علایی ادعا میکند که محدثی بحث تعلق به کل را تقلیل اخلاقی میدهد.
در ادامه مایلم چند نکته را برای پاسخ به پرسش جناب علایی عرض کنم:
۱. محدثی در طرح مسأله و اشارهی نقادانه به آرای قاضیمرادی و محمد مختاری به بحث تاریخی و ساختاری اشاره کرده و آن را نقد کرده است ، و در همین قسمت توضیح داده که: "اما ضمن اینکه نکات ارزشمندی در کار قاضی مرادی میبینم با نوع تبیین و ریشهیابیی آن چندان موافق نیستم و ریشهی پدیده را صرفاً به امری تاریخی و سیاسی تقلیل نمیدهم. "
۲. اساسا دغدغهی کل در وهلهی نخست مربوط به کنشگر است نه ساختار، چون دغدغه به امری انسانی اشاره دارد.
۳. محدثی گفته که اگر پای ساختار را وسط بکشیم بحث دچار دور میشود، آنوقت میشود عکس آن را هم گفت و گفت موضوع مربوط به کنشگر است نه ساختار و برای پرهیز از این دور صراحتا گفته که منظرش از بعد ساختاری نیست.
۴. محدثی در بحث موانع و عوامل تسهیل کننده به نقش ساختارها اجمالا اشاره کرده.
در مجموع من در این بررسی دریافتم که تمایل به ایرادگیری در نقدِ آقای دکتر علایی بیش از انگیزهی گفتوگوی علمی نقشآفرینی میکند، چون او چیزهایی را به بحث محدثی نسبت داد که در بحثش نبود و از فقدان چیزهایی گفت که در مقاله یا بحث محدثی موجود بود. اینها چه چیزی را نشان میدهند؟ آیا بیانگر این نیستند که دکتر علایی حتی به مطالعهی دقیق آنچه نقد میکند، نپرداخته؟!
https://t.me/sociologicalperspectives/2936
#علایی
#خراسانی
#کل_سیاسی
#کل_اجتماعی
#انسان_پیشامدنی
#انسان_پیشاسیاسی
@NewHasanMohaddesi
Telegram
رویکردهای جامعه شناختی؛ "گفتمان وفاق"
با سپاس از ناقد محترم؛ لازم دیدم نکته ی کوچکی را تذکر دهم که امیدوارم دکتر محدثی عزیز به سمع و نظر ایشان برسانند و آن اینکه اصل نقد من فقدان نگرش ساختاري در تبیین محدثی از تعلق انسان ایرانی به کل اجتماعی بود که جناب عارف خراسانی مع الاسف بالکل یا نتوانستند…
♦️[پاسخ دکتر علایی به عارف خراسانی]
✍ دکتر محمدحسن علایی
۸ تیر ۱۴۰۲
”ضمن تشکر از ناقد محترم به جهت ارسال نقد دوم؛ بایستی به عرض برسانم به هيچ وجه نقدی که بنده متوجه هستهی اصلی نظریات دکتر محدثی کرده ام توسط این ناقد ناشناس ولی عزیز لحاظ نشده است انتظار میرود خود دکتر محدثی برای داوری ورود بفرمایند.”
🔸محدثی: نقد آقای دکتر علاییی گرامی متاسفانه فاقد ارزش روششناختی است. من انتظار دارم ناقد محترم برای هر مدعایی که مطرح میکند به نوشتهی منتشر شده و به مطالب فایل صوتیی منتشر شده از جلسه ارجاع بدهد و به کلیگویی در بارهی بحث بسنده نکند و دقیقا معلوم شود کدام ایراد را به کدام قسمت بحث وارد میداند. در غیر اینصورت، میتوان به نحو افسارگسیخته از واژهها استفاده کرد و هر چیزی را به هر بحثی نسبت داد. متاسفانه اغلب مطالب آقای علایی در نقد بحثهای من از همین جنس است و همینطور که آقای خراسانی گفته اند، فاقد اعتبار روششناختی است. انتظار میرود آقای علایی برای هر بحث خود شواهد متنی ارائه کند تا اعتبار سخنانشان معلوم گردد.
در همان جلسه صاحبنظرانی بودند که در نقد و بررسیی بحث من سخن گفتند و نکات بسیار خوبی هم گفتند و بسیار دقیقتر از آقای علایی سخن گفتند. من تصور میکنم آقای علایی اصلا درک درستی از بحث من نداشته اند.
https://t.me/NewHasanMohaddesi/8872
#علایی
#خراسانی
#کل_سیاسی
#کل_اجتماعی
#انسان_پیشامدنی
#انسان_پیشاسیاسی
#اعتبار_روششناختی
@NewHasanMohaddesi
✍ دکتر محمدحسن علایی
۸ تیر ۱۴۰۲
”ضمن تشکر از ناقد محترم به جهت ارسال نقد دوم؛ بایستی به عرض برسانم به هيچ وجه نقدی که بنده متوجه هستهی اصلی نظریات دکتر محدثی کرده ام توسط این ناقد ناشناس ولی عزیز لحاظ نشده است انتظار میرود خود دکتر محدثی برای داوری ورود بفرمایند.”
🔸محدثی: نقد آقای دکتر علاییی گرامی متاسفانه فاقد ارزش روششناختی است. من انتظار دارم ناقد محترم برای هر مدعایی که مطرح میکند به نوشتهی منتشر شده و به مطالب فایل صوتیی منتشر شده از جلسه ارجاع بدهد و به کلیگویی در بارهی بحث بسنده نکند و دقیقا معلوم شود کدام ایراد را به کدام قسمت بحث وارد میداند. در غیر اینصورت، میتوان به نحو افسارگسیخته از واژهها استفاده کرد و هر چیزی را به هر بحثی نسبت داد. متاسفانه اغلب مطالب آقای علایی در نقد بحثهای من از همین جنس است و همینطور که آقای خراسانی گفته اند، فاقد اعتبار روششناختی است. انتظار میرود آقای علایی برای هر بحث خود شواهد متنی ارائه کند تا اعتبار سخنانشان معلوم گردد.
در همان جلسه صاحبنظرانی بودند که در نقد و بررسیی بحث من سخن گفتند و نکات بسیار خوبی هم گفتند و بسیار دقیقتر از آقای علایی سخن گفتند. من تصور میکنم آقای علایی اصلا درک درستی از بحث من نداشته اند.
https://t.me/NewHasanMohaddesi/8872
#علایی
#خراسانی
#کل_سیاسی
#کل_اجتماعی
#انسان_پیشامدنی
#انسان_پیشاسیاسی
#اعتبار_روششناختی
@NewHasanMohaddesi
Telegram
زیر سقف آسمان
♦️انسان پیشامدنی و انسان پیشاسیاسی: معضل فقدان دغدغهی کل اجتماعی در ایران / عنوان سخنرانی در ۵ تیر ماه
۵ تیر ۱۴۰۲
رویداد گفتوگوی دانشآموختهگان دانشگاه شریف با حسن محدثیی گیلوایی، مدرس رشتهی جامعهشناسی در واحد تهران مرکزیی دانشگاه آزاد اسلامی.…
۵ تیر ۱۴۰۲
رویداد گفتوگوی دانشآموختهگان دانشگاه شریف با حسن محدثیی گیلوایی، مدرس رشتهی جامعهشناسی در واحد تهران مرکزیی دانشگاه آزاد اسلامی.…
♦️[مواجههی دکتر علایی با نقدهای روششناختی]
✍ دکتر محمدحسن علایی
۸ تیر ۱۴۰۲
”دکتر محدثی با ایستادن در سمت ملاحظات دفاعیهگرایانه ناقد بنده، نشان داد کاملا با ایشان همافق هست که به دفاع یکطرفه و رد یکطرفه مبادرت داشتند. این فرسته دکتر واقعا سنگی بر گوری بود که گفتگوی انتقادی در آن چال میشود. محدثی نازنین باید پاسخ بدهد "چرا تحلیل ساختاری و تاریخی در تبیین تعلق انسان ایرانی به کل اجتماعی را لحاظ نکرده است" نه اینکه پشت مدافع خویش پنهان بشود؟!”
https://t.me/sociologicalperspectives/2942
🔸محدثی: داوری در این باره بر عهدهی مخاطبان محترم. اما در همین سه جمله هم عنوان بحثام را اشتباه نوشتند و به جای ”فقدان تعلق انسان ایرانی به کل اجتماعی” نوشتند: ”تعلق انسان ایرانی به کل اجتماعی”!
#علایی
#خراسانی
#کل_سیاسی
#کل_اجتماعی
#انسان_پیشامدنی
#انسان_پیشاسیاسی
#اعتبار_روششناختی
@NewHasanMohaddesi
✍ دکتر محمدحسن علایی
۸ تیر ۱۴۰۲
”دکتر محدثی با ایستادن در سمت ملاحظات دفاعیهگرایانه ناقد بنده، نشان داد کاملا با ایشان همافق هست که به دفاع یکطرفه و رد یکطرفه مبادرت داشتند. این فرسته دکتر واقعا سنگی بر گوری بود که گفتگوی انتقادی در آن چال میشود. محدثی نازنین باید پاسخ بدهد "چرا تحلیل ساختاری و تاریخی در تبیین تعلق انسان ایرانی به کل اجتماعی را لحاظ نکرده است" نه اینکه پشت مدافع خویش پنهان بشود؟!”
https://t.me/sociologicalperspectives/2942
🔸محدثی: داوری در این باره بر عهدهی مخاطبان محترم. اما در همین سه جمله هم عنوان بحثام را اشتباه نوشتند و به جای ”فقدان تعلق انسان ایرانی به کل اجتماعی” نوشتند: ”تعلق انسان ایرانی به کل اجتماعی”!
#علایی
#خراسانی
#کل_سیاسی
#کل_اجتماعی
#انسان_پیشامدنی
#انسان_پیشاسیاسی
#اعتبار_روششناختی
@NewHasanMohaddesi
Telegram
رویکردهای جامعه شناختی؛ "گفتمان وفاق"
دکتر محدثی با ایستادن در سمت ملاحظات دفاعیه گرایانه ناقد بنده، نشان داد کاملا با ایشان هم افق هست که به دفاع یک طرفه و رد یک طرفه مبادرت داشتند این فرسته دکتر واقعا سنگی بر گوری بود که گفتگوی انتقادی در آن چال می شود محدثی نازنین باید پاسخ بدهد "چرا تحلیل…
♦️آثار موسیقایی /۵
آستان جانان/ محمد رضا شجریان و پرویز مشکاتیان/ شعر: حافظ
بازنشر: ۸ تیر ۱۴۰۲
راهی بزن که آهی بر ساز آن توان زد
شعری بخوان که با آن رطل گران توان زد
بر آستان جانان گر سر توان نهادن
گلبانگ سربلندی بر آسمان توان زد
قد خمیدهی ما سهلت نماید اما
بر چشم دشمنان تیر از این کمان توان زد
درویش را نباشد برگ سرای سلطان
ماییم و کهنه دلقی کآتش در آن توان زد
گر دولت وصالت خواهد دری گشودن
سرها بدین تخیل بر آستان توان زد
عشق و شباب و رندی مجموعه مراد است
چون جمع شد معانی گوی بیان توان زد
شد رهزن سلامت زلف تو وین عجب نیست
گر راه زن تو باشی صد کاروان توان زد
https://www.aparat.com/v/Rb13K
#امید
#مهاجرت
#خودکشی
#جنبش_اجتماعی
@NewHasanMohaddesi
آستان جانان/ محمد رضا شجریان و پرویز مشکاتیان/ شعر: حافظ
بازنشر: ۸ تیر ۱۴۰۲
راهی بزن که آهی بر ساز آن توان زد
شعری بخوان که با آن رطل گران توان زد
بر آستان جانان گر سر توان نهادن
گلبانگ سربلندی بر آسمان توان زد
قد خمیدهی ما سهلت نماید اما
بر چشم دشمنان تیر از این کمان توان زد
درویش را نباشد برگ سرای سلطان
ماییم و کهنه دلقی کآتش در آن توان زد
گر دولت وصالت خواهد دری گشودن
سرها بدین تخیل بر آستان توان زد
عشق و شباب و رندی مجموعه مراد است
چون جمع شد معانی گوی بیان توان زد
شد رهزن سلامت زلف تو وین عجب نیست
گر راه زن تو باشی صد کاروان توان زد
https://www.aparat.com/v/Rb13K
#امید
#مهاجرت
#خودکشی
#جنبش_اجتماعی
@NewHasanMohaddesi
آپارات - سرویس اشتراک ویدیو
محمد رضا شجریان، آلبوم کامل آستان جانان
آستان جانان نام آلبوم موسیقی سنتی ایرانی است در آواز بیات ترک و با صدای محمدرضا شجریان که در سال ۱۳۶۲ در سفارت ایتالیا در تهران اجرا و در سال ۱۳۶۴ منتشر شده است. آهنگسازی این آلبوم را پرویز مشکاتیان انجام داده است. اشعار این آلبوم از سرودههای حافظ و باباطاهر…
♦️انکشاف غرب / دوشنبههای بخارا
۸ تیر ۱۴۰۲
عصر دوشنبههای مجله بخارا
پانزدهمین نشست از سلسله جلسات عصر دوشنبههای مجله بخارا اختصاص دارد به نقد و بررسی کتاب «انکشاف فرنگ» تالیف فرامرز معتمد دز فولی که نشر نگاه معاصر بتازگی منتشر کرده است. این نشست در ساعت پنج بعدازظهر دوشنبه دوازدهم تیر ۱۴۰۲ در محل موسسه فرهنگی و هنری ققنوس (راوی دوران) با حضور: نعمتالله فاضلی، حسن محدثی گیلوایی، علیاکبر احمدی، فرامرز معتمد دزفولی و علی دهباشی برگزار خواهد شد.
کتاب «انکشاف فرنگ»، حکایت آغازین رویارویی ایرانیان با جهان جدید از مجرای سفرنامههای فارسی به آن دیار است. رویارویی که ورود دیرهنگام و از سر اجبار ایرانیان را به سرزمین عجایب و بهشتیمنظر و «مینونشان» و مواجهه با آن «مردم بافرهنگ» رقم زد. پدیداری چهره خود در آینه غربی از ظُلام قرون خالی و ادبار روزگار کهن.
برای ایرانیان انکشاف فرنگ، آغاز تاریخ اندیشه جدید خود بود. در این انکشاف و پدیداری، فرنگستان همچون خوبستان و آرمانشهری رشکبرانگیز رخ از نقاب برکشید و چهره نشان داد.
نویسنده کتاب، فرامرز معتمد دزفولی متولد سال ۱۳۵۱ در دزفول و دانشآموخته جامعهشناسی تا مقطع دکترا میباشد. از نوشتهها و پژوهشهای او در زمینه تاریخ معاصر و اندیشه جدید و مدرن ایرانی میتوان به آثاری چون: «نخستین سفرنامههای ایرانیان به فرنگ»، «عصر روشنگری ایرانی»، «انکشاف فرنگ»، «مشروطیت در دزفول»، «سقوط دولت بازرگان» و تصحیح «سفرنامه تفلیس»، «مسائل الحیات»، «پندنامه مارکوس اورلیوس طالبوف»، «حکمت ناصریه» و «شورش روسیه» اشاره کرد.
این نشست در ساعت پنج بعدازظهر دوشنبه دوازدهم تیرماه ۱۴۰۲ در موسسه فرهنگی و هنری ققنوس راوی (راوی دوران) به نشانی: خیابان انقلاب، خیابان وصال شیرازی، کوچه شفیعی، پلاک ۱ برگزار میشود.
https://t.me/khayamkhani/737
#غرب
#بخارا
#معتمد_دزفولی
@NewHasanMohaddesi
۸ تیر ۱۴۰۲
عصر دوشنبههای مجله بخارا
پانزدهمین نشست از سلسله جلسات عصر دوشنبههای مجله بخارا اختصاص دارد به نقد و بررسی کتاب «انکشاف فرنگ» تالیف فرامرز معتمد دز فولی که نشر نگاه معاصر بتازگی منتشر کرده است. این نشست در ساعت پنج بعدازظهر دوشنبه دوازدهم تیر ۱۴۰۲ در محل موسسه فرهنگی و هنری ققنوس (راوی دوران) با حضور: نعمتالله فاضلی، حسن محدثی گیلوایی، علیاکبر احمدی، فرامرز معتمد دزفولی و علی دهباشی برگزار خواهد شد.
کتاب «انکشاف فرنگ»، حکایت آغازین رویارویی ایرانیان با جهان جدید از مجرای سفرنامههای فارسی به آن دیار است. رویارویی که ورود دیرهنگام و از سر اجبار ایرانیان را به سرزمین عجایب و بهشتیمنظر و «مینونشان» و مواجهه با آن «مردم بافرهنگ» رقم زد. پدیداری چهره خود در آینه غربی از ظُلام قرون خالی و ادبار روزگار کهن.
برای ایرانیان انکشاف فرنگ، آغاز تاریخ اندیشه جدید خود بود. در این انکشاف و پدیداری، فرنگستان همچون خوبستان و آرمانشهری رشکبرانگیز رخ از نقاب برکشید و چهره نشان داد.
نویسنده کتاب، فرامرز معتمد دزفولی متولد سال ۱۳۵۱ در دزفول و دانشآموخته جامعهشناسی تا مقطع دکترا میباشد. از نوشتهها و پژوهشهای او در زمینه تاریخ معاصر و اندیشه جدید و مدرن ایرانی میتوان به آثاری چون: «نخستین سفرنامههای ایرانیان به فرنگ»، «عصر روشنگری ایرانی»، «انکشاف فرنگ»، «مشروطیت در دزفول»، «سقوط دولت بازرگان» و تصحیح «سفرنامه تفلیس»، «مسائل الحیات»، «پندنامه مارکوس اورلیوس طالبوف»، «حکمت ناصریه» و «شورش روسیه» اشاره کرد.
این نشست در ساعت پنج بعدازظهر دوشنبه دوازدهم تیرماه ۱۴۰۲ در موسسه فرهنگی و هنری ققنوس راوی (راوی دوران) به نشانی: خیابان انقلاب، خیابان وصال شیرازی، کوچه شفیعی، پلاک ۱ برگزار میشود.
https://t.me/khayamkhani/737
#غرب
#بخارا
#معتمد_دزفولی
@NewHasanMohaddesi
Telegram
خیام خوانی به وقت زندگی
عصر دوشنبههای مجله بخارا
پانزدهمین نشست از سلسله جلسات عصر دوشنبههای مجله بخارا اختصاص دارد به نقد و بررسی کتاب «انکشاف فرنگ» تالیف فرامرز معتمد دز فولی که نشر نگاه معاصر بتازگی منتشر کرده است. این نشست در ساعت پنج بعدازظهر دوشنبه دوازدهم تیر ۱۴۰۲ در محل…
پانزدهمین نشست از سلسله جلسات عصر دوشنبههای مجله بخارا اختصاص دارد به نقد و بررسی کتاب «انکشاف فرنگ» تالیف فرامرز معتمد دز فولی که نشر نگاه معاصر بتازگی منتشر کرده است. این نشست در ساعت پنج بعدازظهر دوشنبه دوازدهم تیر ۱۴۰۲ در محل…
در تکمله ی پیشنهادات و انتقادات اخیرم به برادر عزیزم جناب دکتر محدثی!
این چندمین بار است که دکتر محدثی جامعهشناس شهیر نسبت به انتقادات بنده با واکنشهایی غیر متعارف با اجتماع علمی مواجهه پیدا می کنند(https://t.me/sociologicalperspectives/2941) اینکه برادر عزیزم نظر همکار خود را یکسره فاقد ارزش روش شناختی می دانند در یک فرهنگ استبداد زده خودش جای بسی تامل دارد و انشالله حاکی از شخصیت اقتدارطلب و از سر اتوریته ورزی ما نیست. آن هم با آن همه داعیه آزادیخواهی که داریم. دکتر در پست اخیرشان داوری نهایی در خصوص بنده را به مخاطبانشان واگذار کردند که انشالله عملی پوپولیستی نیست؛ از باب مزاح عرض می کنم خدای نکرده مگر به قول گفتنی دعوا داریم یکی پیدا شده نقدش را مفت و مسلم برای ارتقای کارمان تقدیم می کند به کارمان نمی آید حداقل به جای قدردانی جانب حرمت فرو مگذاریم؛ چه کسی گفته است من برای ارائه ی نقد خودم باید مو به مو به فلان سطر و پاراگراف مذکور ارجاع بدهم که حاکی از اعتبار نقدم باشد من نکته ای را مطرح کردم که اساسا در کار جناب محدثی غائب است سخن من در غیبت تحلیل تاریخی و ساختاری در تبیین تعلق انسان ایرانی به کل اجتماعی در کار ایشان بود یعنی به زبان لاکاتوشی نقد من متوجه حواشی و کمربند ایمنی برنامه ایشان نبود بل اساس و هسته ی مواجهه ایشان زیر پرسش هست، باری امیدوارم موفق باشند. و البته در تکمله پیشنهاداتم جهت ارتقای کار در پایان خطاب به ایشان عرض می کنم:
اولا بهتر است صفر و یکی به سراغ پدیده های اجتماعی نروید و تعلق انسان ایرانی را به نحو طیفی مورد سنجش قرار دهید.
ثانیا شایسته تر است به جای فرار نظری که ناخواسته در مفهوم مبهم کل اجتماعی مستتر هست از مفهوم "سرنوشت مدینه" یا "سرنوشت جامعه" استفاده کنید؛
و ثانیا پیشنهاد می کنم برای مشخص شدن زمان و مکان تحقیق از باب ابطال پذیری "در شرایط توسعه نیافتگی " را هم در دنبالهی عنوان کار بیاورید.
پس می شود:
"تحلیل و تبیین ساختاری-تاریخی میزان تعلق انسان ایرانی به سرنوشت مدینه در شرایط توسعه نیافتگی"
با عشق و احترام به همه ی دوستان عزیزم در کانال گفتمان وفاق و همه مخاطبان کانال ایشان و شخص دکتر محدثی نازنین
محمدحسن علایی
۹ تیر ۱۴۰۲
🔸محدثی: وقتی آقای دکتر محمدحسن علایی قواعد ابتداییی کار نقادی را نمیداند، اما برای خود نقش آموزگاری و رهبری و هدایتگریی دیگران را قائل است و آمادهگیی آموختن هم ندارد، من چه میتوانم بگویم؟ آقای دکتر علایی مطالب شما به قدر کافی اینجا دیده شده است. اگر تمایل دارید من از این پس اول از شما اجازه بگیرم و بعد سخن بگویم و بنویسم، لطفا بهصراحت اعلام بفرمایید!
اینکه من نقدهای شما را جدی نمیدانم، تقصیر من نیست. ارزیابیام متفاوت است و معتقد ام از نظر روششناختی و معیارهای دانشپژوهانه ضعیف اند. هر موقع بحث و نقدتان را جدی و معتبر ببینم، حتما به آنها میپردازم.
این چندمین بار است که دکتر محدثی جامعهشناس شهیر نسبت به انتقادات بنده با واکنشهایی غیر متعارف با اجتماع علمی مواجهه پیدا می کنند(https://t.me/sociologicalperspectives/2941) اینکه برادر عزیزم نظر همکار خود را یکسره فاقد ارزش روش شناختی می دانند در یک فرهنگ استبداد زده خودش جای بسی تامل دارد و انشالله حاکی از شخصیت اقتدارطلب و از سر اتوریته ورزی ما نیست. آن هم با آن همه داعیه آزادیخواهی که داریم. دکتر در پست اخیرشان داوری نهایی در خصوص بنده را به مخاطبانشان واگذار کردند که انشالله عملی پوپولیستی نیست؛ از باب مزاح عرض می کنم خدای نکرده مگر به قول گفتنی دعوا داریم یکی پیدا شده نقدش را مفت و مسلم برای ارتقای کارمان تقدیم می کند به کارمان نمی آید حداقل به جای قدردانی جانب حرمت فرو مگذاریم؛ چه کسی گفته است من برای ارائه ی نقد خودم باید مو به مو به فلان سطر و پاراگراف مذکور ارجاع بدهم که حاکی از اعتبار نقدم باشد من نکته ای را مطرح کردم که اساسا در کار جناب محدثی غائب است سخن من در غیبت تحلیل تاریخی و ساختاری در تبیین تعلق انسان ایرانی به کل اجتماعی در کار ایشان بود یعنی به زبان لاکاتوشی نقد من متوجه حواشی و کمربند ایمنی برنامه ایشان نبود بل اساس و هسته ی مواجهه ایشان زیر پرسش هست، باری امیدوارم موفق باشند. و البته در تکمله پیشنهاداتم جهت ارتقای کار در پایان خطاب به ایشان عرض می کنم:
اولا بهتر است صفر و یکی به سراغ پدیده های اجتماعی نروید و تعلق انسان ایرانی را به نحو طیفی مورد سنجش قرار دهید.
ثانیا شایسته تر است به جای فرار نظری که ناخواسته در مفهوم مبهم کل اجتماعی مستتر هست از مفهوم "سرنوشت مدینه" یا "سرنوشت جامعه" استفاده کنید؛
و ثانیا پیشنهاد می کنم برای مشخص شدن زمان و مکان تحقیق از باب ابطال پذیری "در شرایط توسعه نیافتگی " را هم در دنبالهی عنوان کار بیاورید.
پس می شود:
"تحلیل و تبیین ساختاری-تاریخی میزان تعلق انسان ایرانی به سرنوشت مدینه در شرایط توسعه نیافتگی"
با عشق و احترام به همه ی دوستان عزیزم در کانال گفتمان وفاق و همه مخاطبان کانال ایشان و شخص دکتر محدثی نازنین
محمدحسن علایی
۹ تیر ۱۴۰۲
🔸محدثی: وقتی آقای دکتر محمدحسن علایی قواعد ابتداییی کار نقادی را نمیداند، اما برای خود نقش آموزگاری و رهبری و هدایتگریی دیگران را قائل است و آمادهگیی آموختن هم ندارد، من چه میتوانم بگویم؟ آقای دکتر علایی مطالب شما به قدر کافی اینجا دیده شده است. اگر تمایل دارید من از این پس اول از شما اجازه بگیرم و بعد سخن بگویم و بنویسم، لطفا بهصراحت اعلام بفرمایید!
اینکه من نقدهای شما را جدی نمیدانم، تقصیر من نیست. ارزیابیام متفاوت است و معتقد ام از نظر روششناختی و معیارهای دانشپژوهانه ضعیف اند. هر موقع بحث و نقدتان را جدی و معتبر ببینم، حتما به آنها میپردازم.
Telegram
رویکردهای جامعه شناختی؛ "گفتمان وفاق"
♦️[پاسخ دکتر علایی به عارف خراسانی]
✍ دکتر محمدحسن علایی
۸ تیر ۱۴۰۲
ضمن تشکر از ناقد محترم به جهت ارسال نقد دوم؛ بایستی به عرض برسانم به هيچ وجه نقدی که بنده متوجه هسته ی اصلی نظریات دکتر محدثی کرده ام توسط این ناقد ناشناس ولی عزیز لحاظ نشده است انتظار…
✍ دکتر محمدحسن علایی
۸ تیر ۱۴۰۲
ضمن تشکر از ناقد محترم به جهت ارسال نقد دوم؛ بایستی به عرض برسانم به هيچ وجه نقدی که بنده متوجه هسته ی اصلی نظریات دکتر محدثی کرده ام توسط این ناقد ناشناس ولی عزیز لحاظ نشده است انتظار…
♦️سرمایهداری، سلبریتیها، رقابت و رفاقت در کل اجتماعی
✍ مسعود وفائی
دکترای جامعهشناسی فرهنگی
به طور کلی، من جامعهشناسیخواندهی بدبینی نیستم و حتی اگر باشم هرگز ناامید نیستم. در باب یک کل اجتماعی و تعلق ما ایرانیها به آن باید منتقد بود اما ناامید نه. زیرا دستکم جامعهشناسیخواندهها میدانند که همواره چنین است که پاسخ معضلات جامعه در خود جامعه است و کار روشنفکرانهی جامعهشناس آن است که این پاسخها را متبلور کرده، پیش روی "ما" قرار دهد.
چندی پیش مهران مدیری، سلبریتی مشهور، با تکیه بر عطوفت والد-فرزندی که در نزد ما گاهاً مقدس هم هست، دفاع سرسختانهای از رقابت موجود در میان آدمها نمود و چنین گفت که (نقل به مضمون) بجز فرزندانم، اگر هر کس بخواهد از من سبقت بگیرد، با او در میآویزم. من این فرمایش ایشان را دستمایه قرار میدهم و نکات زیر را به تأمل شما میسپارم:
۱. سلبریتیها، بتوارههای جهان مدرن هستند و وضعیت شبه قدسی آنها حساسیت نسبت به گفتار و کردار و پندار ایشان را بالا میبرد، حساسیتی که اغلب منتقدانه نیست و بلکه عموما منفعلانه است. بحث گستردهی سلبریتیها در مقالهای به قلم جفری الکساندر آمده و علاقهمندان میتوانند آن را در کتاب "برنامهی قوی در جامعهشناسی فرهنگی" که به زودی از سوی نشر نگاه معاصر به چاپ میرسد دنبال کنند. سلبریتیها، تا حدی خاصیت اسطورهای دارند و برای حقیقت نشان دادن چیزی، نیاز به استدلال ندارند و این البته چندان هم بیخطر نیست.
۲. رقابت یک امر طبیعی است. دو گیاه برای کسب مواد مغذی و نور بعضاً تا سر حد مرگ رقابت میکنند. انسانها هم در بستری طبیعی چنیناند و ممکن است چنان کنند. اما باید دقت کرد که "امر طبیعی، همان امر مطلوب نیست". اخلاق، به عنوان یک محصول انسانی، یک امر فرهنگی، و نه طبیعی است. لویاشترواس شهیر تا آنجا پیش میرود که میگوید آغاز فرهنگ، مهار زدن بر طبع طبیعی است. طبیعی جلوه دادن رقابت یک استدلال ضدفرهنگی است.
۳. در جامعهشناسی توسعه، نظریهی خیر محدود از فاستر و راجرز به ما میگوید که انسان سنتی (نه مدرن- در معنای غیرسرمایهدارانهی آن-) معتقد است که خیرهای دنیا محدود است و لذا تجمع آن در نزد دیگری به معنی کاهش آن در نزد من است. همین دیدگاه مبنای نظریهی رابرت مالتوس شد و نهایتا داروین را به "انتخاب طبیعی" رساند. اما انتخاب "غیرطبیعی" بشریت نشان داد که جامعهی بشری، البته با گسترش علم و کمک بلاانکار سرمایهداری، امکان رشد مواد غذایی را خیلی خیلی بیشتر از چیزی کرد که مالتوس میاندیشید. گرچه این رشد سرمایهدارانه تا عصر ما در خصوص مام زمین بیاعتنا بود، اما بارقههای این نوید که بشریت به سمت حفظ تعادل در تولید برمیگردد را از اکنون میتوان دید.
۴. ساختار و یا نظامی که به شدت مانع از برگشتن به تعادل در خصوص مام زمین و بلکه برگشتن به تعادل در "مصرف" –این خدای بلامنازع سرمایهداران- میگردد، نظام سرمایهداری است. تجربهی عبرتآموز و ناموفق نظامهای سیاسی دولتمحور و افول نظریههای مدافع آن، خلائی در اندیشهی جهانیان ایجاد نمود و این بازار سرمایهداری بود که در ملاء کردن این خلاء سریعتر و قدرتمندتر از جوامع مدنی ملی و جهانی عمل کرد و امروز خود را یگانه منجی جامعه معرفی میکند. گرچه سرمایهداری به عنوان نظامی باز، به راستی امکان رشد منتخبی از افراد را فراهم میکند، اما همین نظام، پنهانی، انبوهی از آرزوها و امیدها به همراه صاحبان آنها را در چرخهای از اضطراب معطوف به شکست و موفقیت له میکند. مثلا صنعت فوتبال را در نظر بگیرید. سرمایهداری با صنعت فوتبال امکانی فراهم میکند تا مستعدان بتوانند از طریق استعدادشان به بالاترین ثروتها و نامآوریها برسند. اما چیزی که دیده نمیشود این است که چند نفر باید زندگیشان و شاید همه چیزشان را به پای فوتبال بریزند تا حدود 500 نفر از آنها بتوانند به لیگ سطح یکم کشوری برسند و در آن ثروت و شهرت، تبلیغ صنعت فوتبال کنند؟ یا صنعت موسیقی را ببینید. چند نفر باید تمام آرزوها و امیدها و بلکه عمرشان را صرف موسیقی کنند تا اندک خوانندگان بیشتر بلاکشیدهای توسط شرکتهای غولآسای موسیقی انتخاب و بر تارک این صنعت بنشینند و آنگاه با آن مکنت، تطهیر و تزویر سرمایهداری کنند؟ نظام سرمایهداری با زیرکی تمام، تمام آن عمرها و آرزوهای بر باد رفته را زیر زرق و برق معدود زندگیهای ویترینی پنهان میکند؛ آن هم ویترینهایی که ما از مرارتهای پس پشت آن بیخبریم.
ادامه دارد.👇👇👇
#رقابت
#وفایی
#الکساندر
#کل_اجتماعی
@NewHasanMohaddesi
✍ مسعود وفائی
دکترای جامعهشناسی فرهنگی
به طور کلی، من جامعهشناسیخواندهی بدبینی نیستم و حتی اگر باشم هرگز ناامید نیستم. در باب یک کل اجتماعی و تعلق ما ایرانیها به آن باید منتقد بود اما ناامید نه. زیرا دستکم جامعهشناسیخواندهها میدانند که همواره چنین است که پاسخ معضلات جامعه در خود جامعه است و کار روشنفکرانهی جامعهشناس آن است که این پاسخها را متبلور کرده، پیش روی "ما" قرار دهد.
چندی پیش مهران مدیری، سلبریتی مشهور، با تکیه بر عطوفت والد-فرزندی که در نزد ما گاهاً مقدس هم هست، دفاع سرسختانهای از رقابت موجود در میان آدمها نمود و چنین گفت که (نقل به مضمون) بجز فرزندانم، اگر هر کس بخواهد از من سبقت بگیرد، با او در میآویزم. من این فرمایش ایشان را دستمایه قرار میدهم و نکات زیر را به تأمل شما میسپارم:
۱. سلبریتیها، بتوارههای جهان مدرن هستند و وضعیت شبه قدسی آنها حساسیت نسبت به گفتار و کردار و پندار ایشان را بالا میبرد، حساسیتی که اغلب منتقدانه نیست و بلکه عموما منفعلانه است. بحث گستردهی سلبریتیها در مقالهای به قلم جفری الکساندر آمده و علاقهمندان میتوانند آن را در کتاب "برنامهی قوی در جامعهشناسی فرهنگی" که به زودی از سوی نشر نگاه معاصر به چاپ میرسد دنبال کنند. سلبریتیها، تا حدی خاصیت اسطورهای دارند و برای حقیقت نشان دادن چیزی، نیاز به استدلال ندارند و این البته چندان هم بیخطر نیست.
۲. رقابت یک امر طبیعی است. دو گیاه برای کسب مواد مغذی و نور بعضاً تا سر حد مرگ رقابت میکنند. انسانها هم در بستری طبیعی چنیناند و ممکن است چنان کنند. اما باید دقت کرد که "امر طبیعی، همان امر مطلوب نیست". اخلاق، به عنوان یک محصول انسانی، یک امر فرهنگی، و نه طبیعی است. لویاشترواس شهیر تا آنجا پیش میرود که میگوید آغاز فرهنگ، مهار زدن بر طبع طبیعی است. طبیعی جلوه دادن رقابت یک استدلال ضدفرهنگی است.
۳. در جامعهشناسی توسعه، نظریهی خیر محدود از فاستر و راجرز به ما میگوید که انسان سنتی (نه مدرن- در معنای غیرسرمایهدارانهی آن-) معتقد است که خیرهای دنیا محدود است و لذا تجمع آن در نزد دیگری به معنی کاهش آن در نزد من است. همین دیدگاه مبنای نظریهی رابرت مالتوس شد و نهایتا داروین را به "انتخاب طبیعی" رساند. اما انتخاب "غیرطبیعی" بشریت نشان داد که جامعهی بشری، البته با گسترش علم و کمک بلاانکار سرمایهداری، امکان رشد مواد غذایی را خیلی خیلی بیشتر از چیزی کرد که مالتوس میاندیشید. گرچه این رشد سرمایهدارانه تا عصر ما در خصوص مام زمین بیاعتنا بود، اما بارقههای این نوید که بشریت به سمت حفظ تعادل در تولید برمیگردد را از اکنون میتوان دید.
۴. ساختار و یا نظامی که به شدت مانع از برگشتن به تعادل در خصوص مام زمین و بلکه برگشتن به تعادل در "مصرف" –این خدای بلامنازع سرمایهداران- میگردد، نظام سرمایهداری است. تجربهی عبرتآموز و ناموفق نظامهای سیاسی دولتمحور و افول نظریههای مدافع آن، خلائی در اندیشهی جهانیان ایجاد نمود و این بازار سرمایهداری بود که در ملاء کردن این خلاء سریعتر و قدرتمندتر از جوامع مدنی ملی و جهانی عمل کرد و امروز خود را یگانه منجی جامعه معرفی میکند. گرچه سرمایهداری به عنوان نظامی باز، به راستی امکان رشد منتخبی از افراد را فراهم میکند، اما همین نظام، پنهانی، انبوهی از آرزوها و امیدها به همراه صاحبان آنها را در چرخهای از اضطراب معطوف به شکست و موفقیت له میکند. مثلا صنعت فوتبال را در نظر بگیرید. سرمایهداری با صنعت فوتبال امکانی فراهم میکند تا مستعدان بتوانند از طریق استعدادشان به بالاترین ثروتها و نامآوریها برسند. اما چیزی که دیده نمیشود این است که چند نفر باید زندگیشان و شاید همه چیزشان را به پای فوتبال بریزند تا حدود 500 نفر از آنها بتوانند به لیگ سطح یکم کشوری برسند و در آن ثروت و شهرت، تبلیغ صنعت فوتبال کنند؟ یا صنعت موسیقی را ببینید. چند نفر باید تمام آرزوها و امیدها و بلکه عمرشان را صرف موسیقی کنند تا اندک خوانندگان بیشتر بلاکشیدهای توسط شرکتهای غولآسای موسیقی انتخاب و بر تارک این صنعت بنشینند و آنگاه با آن مکنت، تطهیر و تزویر سرمایهداری کنند؟ نظام سرمایهداری با زیرکی تمام، تمام آن عمرها و آرزوهای بر باد رفته را زیر زرق و برق معدود زندگیهای ویترینی پنهان میکند؛ آن هم ویترینهایی که ما از مرارتهای پس پشت آن بیخبریم.
ادامه دارد.👇👇👇
#رقابت
#وفایی
#الکساندر
#کل_اجتماعی
@NewHasanMohaddesi
دامن زدن همین دستگاه عظیم ساختاری و دور از دسترس فکری به رقابتی "طبیعی" و نه فرهنگی است که مهران مدیری را وامیدارد خود را و جهان را درگیر در رقابتی بیانتها ببیند و آماده باشد تا شرمندهی پیشیگیران نماند؛ و به جای آنکه با تکیه بر فضایل اخلاقی، تبلیغ و ترویج "رفاقت" کند، به طبیعیسازی "رقابت" بپردازد.
تازه (و این یک تازهی خیلی بزرگ است) اینها تاثیرات یک نظام سرمایهداری جهانی واقعا سرمایهداری است؛ در آن جاهای دنیا که این زخم، فقط زخم کوچکی بر پیکرهی انسانیت و اجتماعیت است وضع به مراتب اسفبارتر است.
ما باید به جای رقابت بر طبل رفاقت بکوبیم. اگر مایلیم کل اجتماعی را جایگزین رقابتی اضطرابآلود کنیم، باید امر طبیعی را امر مطلوب ندانیم و از سلبریتی بودن و جامعهشناس بودن و ... مدد بگیریم تا امر اخلاقی را بر صدر بنشانیم، نه امر طبیعی را. سیال بودن مدرنیته، آن طور که باومن به ما میگوید، و در هم تنیدگی بازار سرمایهداری با جامعه مدرن، نباید رهزن ما بشود و مولفههای اولی را برای دومی ضروری بدانیم.
اما سخن آخر اینکه منادیان رقابت سرمایهداریمآبانه اشتباه میکنند که فکر میکنند دل سپردن به نرمافزار رقابت، مسابقه را فقط تا درب خانهی آنها همراهی میکند و وارد خانه نمیشود. هنوز زود است تا سلبریتیهای در اوج، که اسمشان فعلا سایه بر رسم فرزندان انداخته این ارزیابی را بکنند. اگر کسی به سیل خانمانبرانداز رقابت دل بسپرد، امواج ویرانگر این سیل به درون خانهاش هم خواهد آمد و آن وقت است که آدمها ناچارند با فرزندان خود هم مسابقه دهند.
#رقابت
#وفایی
#الکساندر
#کل_اجتماعی
@NewHasanMohaddesi
تازه (و این یک تازهی خیلی بزرگ است) اینها تاثیرات یک نظام سرمایهداری جهانی واقعا سرمایهداری است؛ در آن جاهای دنیا که این زخم، فقط زخم کوچکی بر پیکرهی انسانیت و اجتماعیت است وضع به مراتب اسفبارتر است.
ما باید به جای رقابت بر طبل رفاقت بکوبیم. اگر مایلیم کل اجتماعی را جایگزین رقابتی اضطرابآلود کنیم، باید امر طبیعی را امر مطلوب ندانیم و از سلبریتی بودن و جامعهشناس بودن و ... مدد بگیریم تا امر اخلاقی را بر صدر بنشانیم، نه امر طبیعی را. سیال بودن مدرنیته، آن طور که باومن به ما میگوید، و در هم تنیدگی بازار سرمایهداری با جامعه مدرن، نباید رهزن ما بشود و مولفههای اولی را برای دومی ضروری بدانیم.
اما سخن آخر اینکه منادیان رقابت سرمایهداریمآبانه اشتباه میکنند که فکر میکنند دل سپردن به نرمافزار رقابت، مسابقه را فقط تا درب خانهی آنها همراهی میکند و وارد خانه نمیشود. هنوز زود است تا سلبریتیهای در اوج، که اسمشان فعلا سایه بر رسم فرزندان انداخته این ارزیابی را بکنند. اگر کسی به سیل خانمانبرانداز رقابت دل بسپرد، امواج ویرانگر این سیل به درون خانهاش هم خواهد آمد و آن وقت است که آدمها ناچارند با فرزندان خود هم مسابقه دهند.
#رقابت
#وفایی
#الکساندر
#کل_اجتماعی
@NewHasanMohaddesi
♦️سخنی با منتقد محترم دکتر محمدحسن علایی
✍ حسن محدثیی گیلوایی
۱۰ تیر ۱۴۰۲
آقای علاییی عزیز من از کوششها و تلاشهای شما قدردانی میکنم! شک نکنید که آماده ام از شما و هر کس دیگری بیاموزم. از اینکه به کارها و نوشتههای من توجه میکنید، صمیمانه قدردان ام!
اما بعد: در هر گفتوگویی ممکن است دو طرف نظرگاههای متفاوتی داشته باشند. اینکه من گاهی با افکار و سخنان شما موافق نباشم یا بر عکس شما با افکار و نظرات من موافق نباشید، در گفتوگو امری عادی است. من شخصا نوشتههای شما را میخوانم و دنبال میکنم و عضو کانال شما هستم.
اگر نکتهای در مقام مخالفت یا نقد شما مینویسم شک نکنید که فقط از روی دانشپژوهی هست نه هیچ چیز دیگر. از اینکه شما رشد بکنید و ببالید و تاثیرگذار باشید، خوشحال میشوم و حضور پررنگ شما و دیگر همکاران و همرشتهایها را قدر میدانم و وظیفهی خود ام میدانم که در جهت رشد یکایک همکاران و دوستان عزیز سهمی ولو کوچک ایفا کنم.
برای من ملاحظات روششناختی بسیار مهم است، زیرا فکر میکنم حساسیتهای روششناختی در کار ما مهمترین ابزار برای ارائهی کارهای ارزشمند است.
به همین دلیل، در نقد آرا و آثار دیگران حتما باید شواهد متنی ارائه کنیم. من خود همیشه چنین کرده ام. از این که آرا و افکار مرا نقد میکنید، سپاسگزار ام اما خواهش میکنم این کار را با دقت روششناختیی بیشتر انجام بدهید تا من هم استفادهی بیشتری ببرم!
در زیر چند نمونه از نقدهای خود را به آرای دیگر صاحبنظران تقدیم میکنم تا شما شیوهی کار ام را ملاحظه بکنید و ببینید آیا به آنچه در مورد نوشتهی شما گفته ام، ملتزم بوده ام یا خیر.
🔸مقالهای در نقد استاد مصطفی ملکیان
https://t.me/iransociology/861
🔸مقالهای در نقد آرای دکتر سیدجواد طباطبایی
https://t.me/zeitoons/3156
🔸مقالهای در نقد دکتر حمیدرضا جلاییپور و دکتر عبدالکریم سروش
http://zeitoons.com/32540
🔸مقالهای در نقد دکتر محسن کدیور
https://www.zeitoons.com/104459
🔸مقالهای در نقد استاد حسن یوسفیی اشکوری
https://www.zeitoons.com/105065
🔸مقالهای در نقد دکتر علیی شریعتی
https://t.me/NewHasanMohaddesi/8820
#نقد
#علایی
@NewHasanMohaddesi
✍ حسن محدثیی گیلوایی
۱۰ تیر ۱۴۰۲
آقای علاییی عزیز من از کوششها و تلاشهای شما قدردانی میکنم! شک نکنید که آماده ام از شما و هر کس دیگری بیاموزم. از اینکه به کارها و نوشتههای من توجه میکنید، صمیمانه قدردان ام!
اما بعد: در هر گفتوگویی ممکن است دو طرف نظرگاههای متفاوتی داشته باشند. اینکه من گاهی با افکار و سخنان شما موافق نباشم یا بر عکس شما با افکار و نظرات من موافق نباشید، در گفتوگو امری عادی است. من شخصا نوشتههای شما را میخوانم و دنبال میکنم و عضو کانال شما هستم.
اگر نکتهای در مقام مخالفت یا نقد شما مینویسم شک نکنید که فقط از روی دانشپژوهی هست نه هیچ چیز دیگر. از اینکه شما رشد بکنید و ببالید و تاثیرگذار باشید، خوشحال میشوم و حضور پررنگ شما و دیگر همکاران و همرشتهایها را قدر میدانم و وظیفهی خود ام میدانم که در جهت رشد یکایک همکاران و دوستان عزیز سهمی ولو کوچک ایفا کنم.
برای من ملاحظات روششناختی بسیار مهم است، زیرا فکر میکنم حساسیتهای روششناختی در کار ما مهمترین ابزار برای ارائهی کارهای ارزشمند است.
به همین دلیل، در نقد آرا و آثار دیگران حتما باید شواهد متنی ارائه کنیم. من خود همیشه چنین کرده ام. از این که آرا و افکار مرا نقد میکنید، سپاسگزار ام اما خواهش میکنم این کار را با دقت روششناختیی بیشتر انجام بدهید تا من هم استفادهی بیشتری ببرم!
در زیر چند نمونه از نقدهای خود را به آرای دیگر صاحبنظران تقدیم میکنم تا شما شیوهی کار ام را ملاحظه بکنید و ببینید آیا به آنچه در مورد نوشتهی شما گفته ام، ملتزم بوده ام یا خیر.
🔸مقالهای در نقد استاد مصطفی ملکیان
https://t.me/iransociology/861
🔸مقالهای در نقد آرای دکتر سیدجواد طباطبایی
https://t.me/zeitoons/3156
🔸مقالهای در نقد دکتر حمیدرضا جلاییپور و دکتر عبدالکریم سروش
http://zeitoons.com/32540
🔸مقالهای در نقد دکتر محسن کدیور
https://www.zeitoons.com/104459
🔸مقالهای در نقد استاد حسن یوسفیی اشکوری
https://www.zeitoons.com/105065
🔸مقالهای در نقد دکتر علیی شریعتی
https://t.me/NewHasanMohaddesi/8820
#نقد
#علایی
@NewHasanMohaddesi
Telegram
جامعهشناسی
♦️انکشاف غرب / دوشنبههای بخارا
۱۱ تیر ۱۴۰۲
عصر دوشنبههای مجله بخارا
پانزدهمین نشست از سلسله جلسات عصر دوشنبههای مجله بخارا اختصاص دارد به نقد و بررسی کتاب «انکشاف فرنگ» تالیف دکتر فرامرز معتمد دزفولی که نشر نگاه معاصر بهتازگی منتشر کرده است.
این نشست در ساعت پنج بعد از ظهر دوشنبه دوازدهم تیر ۱۴۰۲ در محل موسسهی فرهنگی و هنریی ققنوس (راوی دوران) با حضور: نعمتالله فاضلی، حسن محدثیی گیلوایی، علیاکبر احمدی، فرامرز معتمد دزفولی و علیی دهباشی برگزار خواهد شد.
این نشست در ساعت پنج بعد از ظهر دوشنبه دوازدهم تیر ماه ۱۴۰۲ در موسسه فرهنگی و هنریی ققنوس راوی (راوی دوران) به نشانیی: خیابان انقلاب، خیابان وصال شیرازی، کوچهی شفیعی، پلاک ۱ برگزار میشود.
#غرب
#بخارا
#معتمد_دزفولی
@NewHasanMohaddesi
۱۱ تیر ۱۴۰۲
عصر دوشنبههای مجله بخارا
پانزدهمین نشست از سلسله جلسات عصر دوشنبههای مجله بخارا اختصاص دارد به نقد و بررسی کتاب «انکشاف فرنگ» تالیف دکتر فرامرز معتمد دزفولی که نشر نگاه معاصر بهتازگی منتشر کرده است.
این نشست در ساعت پنج بعد از ظهر دوشنبه دوازدهم تیر ۱۴۰۲ در محل موسسهی فرهنگی و هنریی ققنوس (راوی دوران) با حضور: نعمتالله فاضلی، حسن محدثیی گیلوایی، علیاکبر احمدی، فرامرز معتمد دزفولی و علیی دهباشی برگزار خواهد شد.
این نشست در ساعت پنج بعد از ظهر دوشنبه دوازدهم تیر ماه ۱۴۰۲ در موسسه فرهنگی و هنریی ققنوس راوی (راوی دوران) به نشانیی: خیابان انقلاب، خیابان وصال شیرازی، کوچهی شفیعی، پلاک ۱ برگزار میشود.
#غرب
#بخارا
#معتمد_دزفولی
@NewHasanMohaddesi
♦️اتوپیای زمینیی فرنگ: از سنتاندیشی تا بحران سنت (به بهانهی انتشار کتاب انکشاف فرنگ نوشتهی دکتر معتمد دزفولی)
✍ حسن محدثیی گیلوایی
۱۲ تیر ۱۴۰۲
امروز در بارهی این موضوع در دوشنبههای بخارا سخن خواهم گفت. خواهم گفت که آشناییی ما با غرب بهمنزلهی یک دیگری، آغازگاه اندیشیدن ما به سنت شد و اکنون از آن آغازگاه به مدد تلاشهای روشنفکران ایرانی و تحولات رویداده در ایران بسی عبور کرده ایم و به مرحلهی بحران در سنت رسیده ایم و شتابان در مسیر تجدید سنت گام نهاده ایم. سنت تمام نیروی خود را به میدان آورده و اکنون دچار بحرانی بنیادی است.
ایران فردا ایرانی متفاوت است که در آن نیروهای سنتی دیگر فاقد اقتدار پیشین خود هستند.
#سنت
#تجدید_سنت
@NewHasanMohaddesi
✍ حسن محدثیی گیلوایی
۱۲ تیر ۱۴۰۲
امروز در بارهی این موضوع در دوشنبههای بخارا سخن خواهم گفت. خواهم گفت که آشناییی ما با غرب بهمنزلهی یک دیگری، آغازگاه اندیشیدن ما به سنت شد و اکنون از آن آغازگاه به مدد تلاشهای روشنفکران ایرانی و تحولات رویداده در ایران بسی عبور کرده ایم و به مرحلهی بحران در سنت رسیده ایم و شتابان در مسیر تجدید سنت گام نهاده ایم. سنت تمام نیروی خود را به میدان آورده و اکنون دچار بحرانی بنیادی است.
ایران فردا ایرانی متفاوت است که در آن نیروهای سنتی دیگر فاقد اقتدار پیشین خود هستند.
#سنت
#تجدید_سنت
@NewHasanMohaddesi