فردای بهتر (مصطفی تاجزاده)
44.9K subscribers
10.8K photos
3.42K videos
520 files
29.3K links
✳️کانال تلگرامی «فردای بهتر» با منش اصلاح‌طلبانه با ارائه رویکردی تحلیلی تلاش دارد به گسترش دموکراسی و بسط چندصدایی در جامعه ایران به امید فردایی بهتر برای ایران و ایرانیان قدم بردارد.

اینستاگرام: https://instagram.com/seyed.mostafa.tajzade
Download Telegram
☑️»... از اوئیم و به‌سوی او بازمی‌گردیم ...«

⚫️مراسم بزرگداشت زنده‌یاد دکتر پوران شریعت‌رضوی (شریعتی)،
روز پنج شنبه، دوم اسفند ماه ۱۳۹۷، از ساعت ۱۷ تا ۱۹،
در «کانون توحید» (تهران، میدان توحید، خیابان توحید، خیابان پرچم)،
برگزار خواهد شد.
خانواده‌ دکتر علی شریعتی

#سوگ_پوران_شریعت_رضوی

@Shariati40
@Dr_ehsanshariati
@NedAzadi
🆔 @MostafaTajzadeh
📝📝📝 آنگاه که ناگزیر به سوگواری از راه دور می شویم

🗞 New York Times
April 29, 2020

در پاسخ به پرسش ما، تعدادی از خوانندگان از تجربهٔ سوگواری خود برای عزیزانشان گفتند؛ زمانی که امکان وداع نداشتند، حتی امکان قرار گرفتن در کنار نزدیکانشان؛ اما با سوگواری جمعی مجازی، تا حدودی خود را تسلی دادند.

در یکی از مناطق روستایی فرانسه، پدر من در اثر ابتلا به کووید-۱۹، در طی کمتر از ۲۴ ساعت درگذشت. مادرم اجازه نداشت با او به بیمارستان برود. او فقط توانست قبل از اعزام به بیمارستان، برای آخرین بار پدرم را در آغوش بگیرد‌. و هنگامی که او فوت کرد، اجازه نداشت که تا محل سوزاندن اجساد همراهیش کند. درها به روی افراد سوگوار بسته بود. اکنون خاکسترهای بدن پدرم، تا زمان مجاز برای تحویل به خانواده ها، در قفسه ای در یک کلیسای کوچک است.

این روزها مادرم از طریق ویدئو چت با خانواده حرف می‌زند و کارت‌های تسلیت مجازی اش را برای ما میخواند. او موسیقی های جاز مورد علاقهٔ پدرم را در تنهایی گوش می‌دهد، و گاه احساس می‌کند که او هنوز در خانه است. و با تمام این ها، خود را تسکین می‌دهد.

مادر دوست داشتنی من به دلیل افت فشار و سطح پایین اکسیژن، در اوایل اپریل، به اورژانس منتقل شد. او تا آن روز، چندین هفته را در تنهایی و قرنطینه گذرانده بود. در حالیکه هیچ کس حق ملاقات او را در بیمارستان نداشت، دائما از پشت تلفن می پرسید: "من چرا اینجا هستم؟"

یک شب، در حالیکه شرایط او وخیم تر شده بود، پرستار او با ما تماس گرفت و در حالی که گوشی تلفن را نزدیک صورت او گرفته بود، با او حرف زدیم؛ از اینکه چقدر دوستش داریم، همه به او فکر می کنیم و از اینکه از همان راه دور، تمام صورت مهربانش را می بوسیم.

مادر من در ۱۴ اپریل در گذشت. تمام رنجی که هم او و هم ما کشیدیم، قابل توصیف نیست. هنوز هم در ناباوری هستیم و به این فکر می کنیم که، کسی که اینهمه دوست داشتنی ست، نباید در تنهایی بمیرد.


دوست من جودی، چند هفته قبل فوت کرد. تنها دختر او در زمان مرگش کنارش بود. هیچ کس دیگر حق ملاقات با او را نداشت. علت مرگ او، کووید-۱۹ نبود. در دوران اپیدمی هم، افراد همچنان به دلایل دیگری بیمار می‌شوند و جان خود را از دست می‌دهند. هیچ چیز مثل قبل نیست، اما ما همچنان نیاز به سوگواری برای عزیزان از دست رفته مان داریم.

تعداد انگشت شماری از نزدیک ترین اعضای خانواده در مراسم تشییع او حضور داشتند، اما بیشتر از صد نفر از نقاط مختلف کشور، در مراسم مجازی هفتمین روز پس از مرگ او، در زوم، شرکت کردند. دختر جودی عکسهایی از دوران جوانی مادرش را به اشتراک گذاشت. دوستانش، که بعضی برای ده ها سال او را می شناختند، از خاطراتشان با او گفتند.

با دیدن عکس ها و شنیدن آن خاطرات، احساس می‌کنم واقعا برای اولین بار جودی را می‌شناسم. اگرچه من و دوستانش کیلومترها از هم فاصله داشتیم، اما آن روز همه باهم حرف زدیم، دعا کردیم و آرام شدیم.

برادرم جرمن، در اتاقش در خانه سالمندان تنها بود، هنگامی که در ۲۹ مارس درگذشت. او ۷۰ ساله، و اگرچه در ویلچر و مبتلا به دیابت بود، اما از سلامتی نسبتا خوبی برخوردار بود. آنطور که بعدتر متوجه شدم، علت مرگ او، سکته قلبی بود.

این اتفاق دقیقا دو هفته‌ بعد از شروع قرنطینه اجباری در پرتوریکو، رخ داد. من هرگز بدنش را ندیدم. یک هفته قبل من بسته ای محتوی خاکسترهای باقیمانده از او را در دست داشتم، در حالیکه زنی با ماسک بر روی صورت، و در حالی که تلاش می‌کرد در عین احترام فاصلهٔ کافی را رعایت کند، داخل اتومبیلم آمد و آن را به من تحویل داد. همه چیز تا قبل از آن لحظه، از طریق ایمیل و گفتگوهای تلفنی انجام شد.

بعد از آن، تماس های تلفنی مهرآمیز و پیام های تسلیت فراوانی در فیسبوک داشتم، اما بیشتر از همه آنها، نیاز به آغوش های تسلی بخش و یک اتاق پر از اعضای خانواده ام داشتم که با آن ها گریه کنم.

کرونا، برادرم را از من نگرفت، اما نامرئی و ناخوانده، درست در جای سوگواری هایی نشست، که من به آن نیاز داشتم و برادرم سزاوارش بود.


#ما_و_کووید_۱۹
#روزگار_کرونازده_ما
#سوگ


ترجمه توسط کانال:
@alipsychiatrist
🆔 @MostafaTajzadeh
https://www.nytimes.com/2020/04/29/opinion/letters/coronavirus-mourning.html?action=click&module=RelatedLinks&pgtype=Article
Forwarded from بایگانی
🔎 نگاهی به توئیت‌های منتخب روز:

https://twitter.com/hasanasadiz/status/1360669316648218630?s=21

مرجان اسحاقی:
حکم دادگاه تجدیدنظرم بدون امکان دفاع حضوری از خودم صادر شد و در اون حکم اولیه قاضی صلواتی عینا تایید شد: ۵ سال حبس (یک سال لازم‌الاجرا و چهار سال تعلیقی) به اتهام اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی و به بهانه حضور در تجمع دانشجویی #آبان۹۸ دانشگاه تهران.
این پیروزی خجسته باد...

Zia Nabavi:
شورای انضباطی زندان اوین "کیوان صمیمی" را از تلفن و ملاقات محروم کرده است؛
دلیل این ممنوعیت مطالبی است که در دفاع از جنبشهای اجتماعی در کانال تلگرامی‌اش منتشر شده است.
وقتی از #یک_عمر_مقاومت می‌گوئیم، از چه حرف می‌زنیم...

علی نیک جو:
زندگی یعنی #تجربه شادکامی در میانه #سوگ های پیاپی...
#روان_درمانی

هاتف قاضی‌زاده:
ارزشی‌ها دارن مثلا هشتگ ترند میکنن برا زدن روحانی، اینش مهم نیست، مهم وقاحت این بشره. یعنی اون بی‌گناها رو روحانی کشت و نظام کاملا بی‌تقصیر بود؟ یعنی ارزشی‌ها الان خونخواه نوید افکاری شدن؟

دکترفرهاد تیمورزاده:
چه کرده‌اید با روح و روان پزشکان که حاضر نیستند نه فقط در این دو رشته در بسیاری رشته‌های دیگر نیز به سمت تخصص بیایند؟! بیمارستان‌های پادگانی، تعهدات ترکمانچایی! ضامن‌های پولکی! استثمار و بهره‌کشی با حقوق کمتر از کارگر ساده! دیکتاتوری بیمارستانی!
#دیوان_امید_پزشکان

Bidarzani:
مهمانان زن در برنامه‌های تلویزیونی حق ندارند پاهای خود را روی هم بگذارند.
یکی از برنامه سازان تلویزیون به پیام اقتصاد گفت:
منهای آرایش و لباس حتی طرز نشستن زنان در برنامه‌ها نیز زیر ذره بین است آنان نباید مقابل مجری پاهای خود را روی هم بگذارند زیرا ممکن است تحریک کننده باشد

shahpar:
مهشید گودرز ... پرستار بارداری که به علت شدت بیماری جان خودش رو از دست داد و لحظاتی قبل از فوت فرزندش متولد شد ...
غم فوتش کمتر از مرحومین میناوند و انصاریان نیست ...
تا جان در بدن داشت فداکاری کرد ...⚘⚘⚘

Azar Mansoori:
#کرونای_جهش_یافته_انگلیسی هم کم کم در حال رخ نمایی در همه شهرهای ایران است. با این رویه شدت بیشتری هم پیدا خواهد کرد و #موج_چهارم_کرونا را هولناک تر از موج های قبلی رقم خواهد زد. تا دیر نشده بر شدت پیشگیری ها بیفزایید.

مهدی نصیری:
میزبانی قریب الوقوع آیت الله سیستانی از رهبر کاتولیک های جهان در نجف اشرف، به معنای سبقت حوزه سنتی نجف از حوزه مدرن قم، در فهم اولویت های جهانی و بکارگیری دیپلماسی الهیاتی است. حوزه رسمی و فربه قم، همچنان دلمشغول دوقطبی انقلابی و سکولار در درون خویش است.

Hengaw Human Rights Organization:
تایید حکم ۵ سال حبس برای زهرا محمدی (زارا) مدرس زبان کُردی
#زبان_مادری
#زهرا_محمدی

زهرا کشوری:
معاون میراث فرهنگی خوزستان گفته خانه پدری #احمدمحمود نه ارزش تاریخی داشته نه واجد رویداد شدن. اگر فقط کتاب همسایه‌ها را ورق می‌زد می‌دانست که تنها همین کتاب، بهترین راهنمای گردشگری برای قدم زدن در اهواز دهه‌ سی است. در این گزارش درباره فرصتی که از دست رفت نوشتم

وحید هِرُوآبادی:
از کار تمیز و محکم و به‌جا توسط هرکس انجام بشه باید تعریف کرد، مجوز ورود به لاین‌ویژه هم از همون دست کارهاست، اعضای مجلس خیلی محکم و به‌جا زدن تو دهن ملت، آفرین!

mehdi mahmoudian:
امشب ده سال از روزی که تصمیم گرفتند امید یک نسل و یک جامعه به اصلاح و پیشرفت را در خانه زندانی کنند گذشت.
کاش امروز که "مرگ بر رییس جمهور" گفتن آزاد شده است ما هم بتوانیم نه با توهین بلکه با احترام بپرسیم آیا ده سال حصر غیر قانونی برای فروکش کردن بغض و کینه کافی نیست؟

حسین رزاق:
از مسیح‌ علینژاد خوشمان بیاید یا نه، همفکرش باشیم یا نه، ربطی ندارد که ظلم آشکار به برادرش را نادیده بگیریم. ۸ سال زندان برای #علی_علینژاد بابت هم‌خون بودن با خواهرش، شرم آور است!

mohammad mohajeri:
چند #نماینده_مجلس قصد دارند از وزیرارتباطات بدلیل اینکه گفته "سیاست #امام، #نه_شرقی_نه_غربی بود"سوال کنند.
از مجلسی که در برابر حذف نام بنیانگذارانقلاب از قطعنامه22بهمن سکوت کرد،چنین کاری عجیب نیست.
چه افتخاری از این بالاتر که #وزیرجوان به خاطر تکرار سخن امام کارت قرمز بگیرد.

سید محمد صحفی:
ماجرای #یک_دهه_حصر داستان عقیم بودن سیاست النصر بالرعب در ایران را نشان می‌دهد. طراحان این سناریو ناخواسته هم برای این سرزمین سترون قهرمانانی شایسته ساختند، هم در این قمار، مشروعیت ‌‌و مقبولیت را یکجا درباختند.


🆔 @MostafaTajzadeh
🔎 نگاهی به توئیت‌های منتخب روز:

علی قلی‌زاده:
موج پنجم #کرونا در دنیا آغاز شده. آمریکا و انگلیس، علیرغم واکسیناسیون بالا، دیروز ۸۷۳ و ۱۷۰ فوتی داشتند. البته کمتر از روزانه ۴۸۰۰ و ۱۰۰۰ فوتی در موج قبلی این دو.
واکسن موثر است اما کافی نیست؛ هنوز #ماسک و #قرنطینه لازم است؛ فایزر معجزه‌گر نیست؛ و بهترین #واکسن در دسترس‌ترین است.

نوید برهانزهی:
این نسخه جدید طالبان که عفوعمومی اعلام میکنه،بارسانه ها مصاحبه میکنه خیلی خطرناکتر ازنسخه قبلیشونه که انتحاری میکردن،بخصوص برای مااهل سنت سیستان وبلوچستان که همسایشون هستیم،توهمین چندروز اینجاطرفدار پیدا کردن،کسی هم نقدی کنه مورد هجمه همین طرفداران درشبکه های اجتماعی قرار میگیره!

ناصر غضنفری:
#گورباچف می گوید آنچه باعث #فروپاشی #شوروی شد حادثه #چرنوبیل بود چرا که به مردم این کشور نشان داد که حکومت برای جان آنها ارزشی قائل نبوده است.( نقل به محتوا)

سیدمهدی حسینی:
میگه بعد از اومدن طالبان امنیت برقرار شده و هیچ انفجاری صورت نگرفته!
پ ن: انتظار داری طالبان بین خودشون انتحاری کنن؟! اینا حکومت رو میخواستن که با کشتن مردم بهش رسیدن.مطمئن باشید اگر بازهم احساس خطر کنن، انفجار و انتحار شروع میشه

علی نیک جو:
زندگی یعنی #تجربه شادکامی در میانه #سوگ های پیاپی...
#روان_درمانی

هیرُش سعیدیان:
#سربازان_افغان بزدل نبودند، فقط از خود پرسیدند چه فایده ای دارد مردن برای یک #نظام_فاسد، هر چه می خواهد بگذار بشود، وضع زندگی مگر از این هم بدتر می شود
پ. ن: قابل توجه دیگر حکومت های فاسد منطقه، اینقدر مثل صدام رزجز نخوانید

+۱۵۰۰تصویر:
محمد الکنانی از بازداشت‌شدگان اعتراضات تیر ۱۴۰۰ در خوزستان شب گذشته در زندان کشته شد.
#خوزستان_تنهاست

عباس عبدی:
اظهارات اخیر رئیس کمیسیون بهداشت مجلس در یک گفتگوی رادیویی، به روشنی ضرورت رسیدگی قضایی در موضوع تاخیر در واکسن را ایجاب نموده است.

بهمن كلباسى:
#افغانستان: حمله ژنرال مک‌مستر، مشاور امنیت ملی ترامپ به پومپئو وزیر خارجه ترامپ: «آنچه وزیر خارجه ما با طالبان امضا کرد، یک معاهده تسلیم در برابر طالبان بود. این فروپاشی نتیجه آن توافق در سال ۲۰۲۰ است. طالبان ما را شکست نداد. ما خودمان خودمان را شکست دادیم.»

پایگاه خبری گلونی:
محمدحسن جعفریان: «افغانستان را دارند از فارس‌زبان‌‌ها خالی می‌کنند. آنها را که امریکایی‌ها با هواپیما بردند به اوگاندا واگذار کردند. این رسما پاک‌سازی قومی است. دارند شمال کشور را خالی می‌کنند.»

میرا قربانی‌فر:
#دره_پنجشیر حال بیش ازنام یک جغرافیا،معنای مقاومت است، معنای ایستادن درمقابل بنیادگرایی وسلطه!
اگر روزگاردیگری بودوخاورمیانه این همه خسته و سرکوب شده نبود،حالاشاید هرکس که دل درگرو آزادی ودموکراسی داشت کوله‌بار می‌بست به سوی #پنجشیر. پنجشیرتسلیم #طالبان نشد وکاش تن به تسلیم ندهد.

مهدی شادکام:
جدای شوخی و متلک با توجه به شرایط افغانستان، واقعاً برام سواله در صورت اعلام جنگ احمد مسعود بر علیه طالبان، ایران می‌خواد کدوم سمت بایسته؟!
سمت فرزند پدری که سالها تمام‌قد مورد حمایت ایران بود و در برابر طالبان جنگید یا سمت طالبانی که معتقده و دائم تکرار می‌کنه عوض شدن؟!

عادل برکم:
مدعیان حکومت «حضرت علی(ع)» را چه شده است؟ مگر حضرت با یک مرد یهودی در دادگاه حاضر نشد و پاسخگو نبود؟ برای رهبری شان بالاتری از حضرت قائل هستید یا برنامه (الگو) حکومتتان عوض شده؟!

عباس عبدی:
از ابتدا از مذاکراه با طالبان دفاع کردم. به نظرم دلیلی نداشت که ایران تندتر از آمریکا و دیگر کشورها رفتار کند. تا اینجا مشکلی نبود.
ولی حمایت تبلیغاتی از آنان و پشت کردن به متحدان اصلی ایران در افغانستان نه تنها اخلاقی و جوانمردانه نیست بلکه خلاف منافع ملی است.

جلیل رحیمی جهان آبادی:
#توهین به #مقدسات بیش از یک میلیارد مسلمان #اهل_سنت توسط یکی ازهیاتهای عزاداری #تهران اقدام علیه امنیت ملی و خلاف نظرصریح #رهبری است.مسئولان امنیتی،انتظامی و قضایی لازم است سریعا با این اقدام موهن برخورد کنند.از جایگاه نظارتی #مجلس برای دفاع از اعتقادات دینی مردم بهره می بریم.

طاهره نقی ئی:
حاج محمدی، رئیس سازمان زندان‌ها ضمن توییتی از اعطاء مرخصی به #سپیده_قلیان خبرداد و نوشت: در روزهای اخیر بسیاری از محکومین امنیتی از امتیازات قانونی بهره‌مند شدند.ضمن تشکر ازاین اطلاع رسانی محترمانه امیدواریم این حق شامل بقیه زندانیان و معلمان زندانی به ویژه #اسماعیل_عبدی هم شود.

قاسم محمدی:
معین‌الدین سعیدی، نماینده مجلس:
معتقدم بعضی از اظهارنظرها نمک بر روی زخم مردم می‌پاشد؛ وزارت آموزش و پرورش در کتاب اجتماعی پایه نهم نوشته است کشور ما جزء کشورهای برتر در مقابله با بیماری کرونا است در حالی‌که ما بیشترین کشته‌ها را داریم.ایلنا

🆔 @MostafaTajzadeh
📌 گفت‌وگو از فقدان با کودکان؛ دشوار و گریزناپذیر

✍🏼 Miranda Featherstone

ترجمه توسط کانال تلگرام علی نیک‌جو
@alipsychiatrist

در یکی از اولین روزهای پاییز، برای گذراندن تعطیلات آخر هفته به طرف خانه‌ی پدرم در ماساچوست حرکت کردیم. هنوز هم گفتن‌ 'خانه‌ی پدرم' به جایی که تا کمی از قبل از آن 'خانه‌ی پدر و مادرم' بود برایم سخت است. مادرم چند ماه قبل در ژوئن بعد از یک دوره بیماری کوتاه و شدید از میان ما رفت و آن روزِ پاییزی کیف‌دستی خاکستری‌اش دیگر روی میز کنار آشپزخانه نبود.

از همان لحظه‌ی ورود به خانه، دختر هشت‌ساله‌ی من عبوس و کلافه بود. با هر سوالی که از او می‌پرسیدیم عصبانی میشد و نسبت به هر فعالیتی که در سفرهای قبل به خانه والدینم برای او خوشایند بود، بی‌تفاوتی نشان میداد. کودکان معمولا درباره‌ی سوگواری یا نگرانی خود حرفی به ما نمی‌زنند بلکه با بی‌حوصلگی و کج‌خلقی آن را نشان میدهند (البته بزرگسالان هم بسیاری از اوقات اینطور هستند.)

آن شب بعد از اینکه او را در تختخواب گذاشتم بالاخره شروع به حرف زدن کرد. 'بدون مادربزرگ احساس تنهایی می‌کنم'. 'پدربزرگ هم مثل او می‌میرد. و بقیه..' چه می‌توانستم بگویم. من فرد مذهبی‌ای نیستم بنابراین حرفی برای گفتن به او درباره زندگی بعد از مرگ نداشتم. اما حتی اگر داشتم، واقعیت این است که مادربزرگ او دنیای ما را ترک کرده است و دیگر هیچ‌گاه در گوشه‌ی آفتابی کاناپه برای دخترم کتاب نمی‌خواند. مرگ و فقدان مشکلاتی حل‌نشدنی هستند که فقط باید تحمل شوند.

من میتوانم به کودکانم محبت کنم، با آنها همدل باشم و زبانی برای گفتن دردهایشان به آنها بدهم. اما نمیتوانم مرگ را دور نگه دارم یا رنج سوگواری را برای آنها از بین ببرم. کودکان هم مثل ما از درد شدید فقدان مصون نیستند اما باید آماده‌ی کمک به آنها برای عبور از سوگ و یافتن معنایی در آن باشیم. مهم است که بتوانیم برای احساسات دردناک او و خودمان نامی پیدا کنیم و بیش از سخنرانی برای کودک، راحتی و رهایی کافی برای شنیدن و حرف زدن درباره مرگ به صورت گفتگوهای کوتاه و درهم‌تنیده با معاشرت‌های روزمره را داشته باشیم.

ممکن است در حالیکه با فرزندمان هستیم پرنده‌ی مرده‌ای را در کنار پیاده‌رو ببینیم. شاید اولین کاری که می‌کنیم این باشد که رویمان را از آن جسد ترحم‌برانگیز برگردانیم و حواس کودک را هم به موضوع دیگری پرت کنیم اما حقیقت این است که آن پرنده‌ی مرده فرصت طبیعی برای توضیح آرام و صادقانه این موضوع را ایجاد کرده است که همه موجودات زنده می‌میرند، همه بدنها روزی از شدت جراحت یا بیماری از حرکت می ‌ایستند و زندگی آنها پایان می‌یابد.

📌 ادامه در INSTANT VIEW
(مشاهده فوری)

#روان_درمانی #روان_پزشکی
#کودک #فرزند_پروری
#سوگ #فقدان
📝📝📝 #سوگ_سیاوش

✍️ فریبا نظری

اینها فریادهای یک مادر دلتنگ و سوگوار است،
دلتنگ نوجوان ۱۶ ساله ‌اش،
دلتنگ سیاوش رشیدش...
دلتنگ سیاوش قهرمان و نامدارش...


بعید می دانم کسی این فریاد ها را بشنود و این تصاویر را در دل کوههای سر به فلک کشیده‌ی برفی ببیند اما بتواند آرام بگیرد...

من این مادر را نمی شناسم و ندیده‌ام، سیاوش اورا هم؛ اما می‌دانم آن‌طور‌که او روایت می‌کند پسرش سیاوش، معترض نوجوانی بوده است که در آخرین روزهای تابستان سال ۱۴۰۱ در پایتخت کشور، در محله‌ای شلوغ با گلوله ای داغ به پشت سرش، کشته شده و جان باخته است...

می‌توان اطمینان داشت مادر سیاوش، دروغ نمی گوید و ماموریتی برای جایی ندارد! چون چیزی برای از دست دادن ندارد که بخواهد برایش دروغ بگوید!
اگر فرزندش اکنون زنده بود او به عنوان یک مادر برای حفظ جان دلبنش، جان شیرین سیاوش؛ شاید دروغ هم می‌گفت اما اکنون او نیازی به اغراق و دروغ ندارد چون دیگر سیاوش نیست که بخواهد از او به هر قیمتی محافظت کند...

چند روزی می‌شود که این تصاویر را دیده‌ام و این فریاد‌ها به جان و روانم چنگ زده‌است، زخمی‌ام کرده، نمی توانم لحظه ای این فریاد ها و این جملات عاشقانه‌ی مادر سوگوار سیاوش را از ذهنم دور کنم.
به خودم که می‌آیم در حال اشک و زمزمه‌ی فریادهای این مادر عاشق و دلتنگ هستم...
آخر من هم یک انسانم و از قضا یک مادر و برحسب تصادف مادر یک پسر نوجوان، چگونه می توانم با مادر سیاوش همدلی و هم عزایی و هم‌سوگی روا‌ ندارم؟!

تمام فیلم ها، آثار هنری تجسمی، رمان ها، شعر ها و پرفورمنس‌های ژانر درام و تراژدی در برابر هر ثانیه از این تصاویر و هر فرکانس از‌این فریادها به زانو در می آید!

در چند ماه گذشته شاهد رخدادهای عجیب و کم سابقه و بی سابقه* بودیم که برخی از آنها دل و جانمان را زخم زده اند و با هر نشانه‌ای این زخم ها تازه می شوند، اما تصاویر فریادهای مادر
#سیاوش_محمودی از جان‌باختگان #اعتراضات_اخیر در تنهایی و خلوت ستیغ کوه‌ها؛ زخمی فراموش نشدنی است...

خوب به این تصاویر نگاه کنیم و با جان و دل به این فریادها گوش فرا دهیم، آنگاه خواهیم دید که حتی کوه های سربه فلک کشیده‌ی سرد و منجمد هم در‌حال اشک و آه هستند و زخمی شده‌اند در
#سوگ_سیاوش...
کاش می توانستم مرهمی باشم بر دلتنگی و
سوگ این مادر...

آن‌چه این زخم را عمیق تر، درد را فزون‌تر و
سوگ را سنگین‌تر می کند آن است که مادر سیاوش و مادران و پدرانی چون او؛ #انکار می‌شوند!
نادیده گرفته می شوند! گویی وجود ندارند، گویی سیاوش آن‌ها، از اول نبوده است!
تو گویی فرامرز هرگز نبود...
و این حال آدم را دگرگون می سازد...
و این
#نادیده_انگاری و انکار، مادر سیاوش و مادران و پدرانی چون او را به گدازه‌ای ملتهب و سیال، در‌حال سوختن و روان شدن و سوزاندن انسانهای دیگر؛ بدل ساخته است.

بیاد داشته باشیم
درد و رنج مظلوم و آه دلسوخته، از بین نمی رود؛ گسترش می یابد، می‌سوزاند، انتقام می گیرد...

👈 گوش فرادهیم
سیاوش، قهرمان نامدار مادرش است و آه مادر ستمدیده و قهرمان از‌کف داده، می‌سوزاند...

بهمن سال ۱۴۰۱

https://t.me/Sociologyofsocialgroups/751

https://t.me/Sociologyofsocialgroups
📝@F_nazari @MostafaTajzadeh
📝📝📝« زخم‌هایی که فراموش نمی‌شود! »

✍️ فریبا نظری

🏴🖤بیاد سوگ غم‌بار #ابوالفضل_امیرعطایی و مادر سوگ‌وارش

این‌روزها، زندگی معمولی و عادی هم بسیار سخت و طاقت‌فرسا شده است؛ اخبار روزانه‌ی مرگ و اعدام، بازداشت و صدور احکام سنگین بازداشتی‌ها، فقر شدید جامعه، تعطیلی کسب و کارها، قتل و نزاع، پیامدهای تخریب محیط زیست، گرانی مفرط همه چیز، گرسنگی و بی‌سرپناهی و بی‌پولی مردم، دروغ‌های رسانه ملی، نادیده انگاری مردم، ستم و تبعیض آشکار، تبلیغات پوچ و دروغین شهری، سخنان نسنجیده و بی‌اعتبار برخی متولیان و مسئولان، و بی‌اعتباری منطقه‌ای و جهانی؛ شرایط پرتنش و اضطراب‌آوری در فضای عمومی جامعه ایجاد نموده که آشکار و بدیهی است حاصلی جز خشم و اعتراض نخواهد داشت. 

یکی‌از این عوامل مختل کننده‌ی سلامت روان عمومی جامعه؛ مواجهه‌ی حاکمیت با معترضین اعتراضات اخیر آغازشده از سال ۱۴۰۱ در جنبش موسوم به #زن‌زندگی‌آزادی است که همراه با بی‌مسئولیتی، پاسخ‌گو نبودن، نادیده‌انگاری، به رسمیت نشناختن، سرکوب، تحریف، و روایت‌سازی از وقایع و حقایق رخداده‌است که شهروندان این سرزمین را وادار و محق‌ به پرسش‌هایی بسیار بااهمیت می‌نماید:
۱- چرا حاکمیت اعتراضات مردمی را به رسمیت نمی‌شناسد؟
۲- چرا حاکمیت مسئولیت جان‌باختن صدها نفر از هم‌وطنان در شهرهای مختلف را در اعتراضات اخیر؛ نمی‌پذیرد؟
۳- مسئولیت #جان‌باختن و کشته شدن چند ده نفر از #کودکان و #نوجوانان زیر ۱۸ سال همچون: سیاوش محمودی*، پارسا رضادوست، سارینا اسماعیل‌زاده، ابوالفضل آدینه‌زاده، متین قنبرزهی، مهدی حضرتی، کیان پیرفلک، نیما شفیق‌دوست، سپهر مقصودی، اسرا پناهی، و بسیاری دیگر و این آخری ابوالفضل امیرعطایی نوجوان ۱۶ ساله‌ی شهرری که پس‌از چندماه رنج و شکنجه دربرابر چشمان منتظر مادر برای برخاستن وسخن‌گفتن با او، جان داد؛ با کیست؟
۴- آیا این کودکان همگی در طی چند ماه تصمیم گرفتند خودکشی کنند؟ 
۵- آیا از ناکجاآباد و توسط فرازمینی‌ها، مورد اصابت گلوله‌ی جنگی، یا ساچمه‌ای یا اشک‌آور یا باتوم قرارگرفته و جان شیرین و نورسته‌ی خود را ازدست داده‌اند؟
۶- چه شخص یا سازمان یا نهاد حقیقی و حقوقی، پاسخ‌گوی مهرپایان ناگهانی بر زندگی این گل‌های خندان و سرمایه‌های بی‌مثال ایران است؟
۷- چه شخص یا سازمان یا نهاد حقیقی و حقوقی، به جرائم وحشیانه و غیرانسانی و غیرقانونی عاملان و قاتلان این فرزندان برومند ایران؛ رسیدگی می‌کند؟
۸- کدام سازمان و ارگانی، پاسخ‌گوی مرارت و رنج روانی و مصیبت جانکاه خانواده‌های این کودکان و نوجوانان جان‌باخته و مقتول است؟
۹- کدام سازمان و نهادی، توان جبران سوگ دردناک و سترگ این خانواده‌های سوگ‌وار را دارد؟
۱۰- چگونه باید بپذیریم حق ادامه‌ی زندگی از این نوجوانان و سرمایه‌های ملی دوست‌داشتنی، با قساوت تمام، سلب شده است؟ و دیگر راهی برای شکوفایی آن‌ها نیست؟
۱۱- چرا هیچ سازمان و شخص حقیقی یا حقوقی، جسارت و عدالت برعهده گرفتن این مصائب  فراموش نشدنی را ندارد؟
۱۲-  و این‌همه کودکان و نوجوانان زیر ۱۸ سال، چگونه و به چه جرمی لایق کشته شدن دانسته شدند؟
#بای_ذنب_قتلت...

چند روزی است که خبر جان‌باختن نوجوانی سیه‌چشم و سیه‌موی به نام #ابوالفضل_امیرعطایی پس‌از ماه‌ها رنج و مرارت و شکنجه را شنیده‌ایم. خبر کوتاه بود اما خواننده را به اندوهی بزرگ فروبرد. پسرک ۱۶ ساله‌ای که در اعتراضات سال ۱۴۰۱ با اصابت گلوله‌ی گاز اشک‌آور یک اسلحه‌بدست از فاصله‌ی نزدیک، به‌شدت مجروح شد و پس‌از چند ماه عذاب وجود نازنینش و رنج و شکنجه خانواده‌اش، برای همیشه به خواب رفت.

در تصویری کوتاه و جان‌خراش، دیدم که مادر پس از مدت طولانی بیهوشی ابوالفضل، عاشقانه او را خطاب کرد که دستش را بگیرد و بفشارد و با چشمان سیاه بازشده‌اش به او نگاه کند و پلکی بزند. ابوالفضل هر دو خواست مادر را اجابت کرد و سپس برای همیشه آرمید...
حال این #مادر را کسی نمی‌داند و نمی‌تواند بداند...
حال خونین‌دلان که گوید باز...
و #زخم‌هایی که فراموش نمی‌شود...
و
#بخشیده نمی‌شود، و #دادخواهی می‌شود...

۸ خرداد ۱۴۰۲
https://t.me/Sociologyofsocialgroups/752👈 *@Sociologyofsocialgroups
@MostafaTajzadeh
📝📝📝 سووَشون، مهسـووَشون

✍🏻
علیرضا غریب‌دوست

سوگ، نمایانگر تعالی شعور آدمی در مواجه با مرگ است. ما با #سوگواری برای عزیزِ از دست رفته، از خوددوستی گامی فراتر نهاده، به «دیگری» و اندوه ناشی از پایان یک ارتباط عاطفیِ محبت آمیز می‌اندیشیم. گویی او با خمیرمایه‌ی محبت، بخشی از وجود ما را تشکیل داده بود و با فقدانش، تکه‌ای از وجود ما از دست رفته است.

سوگواری، نشانه‌ای است از مواجهه‌ی انسان با حقیقتی که نامش را «محبت» گذاشته اما از توصیف ماهیتش ناتوان است. پس سوگواری امری طبیعی است و به دلیل ماهیت انطباق‌پذیریِ شخصیت آدمی، ندرتاً ممکن است طولانی شود.

اما سوگواری بلندمدت، یا نشاندهنده‌ی اختلال روانی و آسیب روحی ناشی از فقدان عزیز از دست رفته است، یا در موارد نادر، ممکن است از موضوع شخصی به مسئله‌ای اجتماعی و #آیین تبدیل شده باشد. سوگواری آیینی در همه جوامع بشری وجود دارد اما شواهد نشان می‌دهد که آیین #سیاوشان یا #سوگ_سیاوش در #اساطیر_ایرانی کهن‌ترین آیین سوگواری در جهان است. حتی آیین سوگواری #محرم که در میان شیعیان رواج یافته، به شدت متاثر از «سیاوشان» یا به لهجه زیبای شیرازی #سووشون است.

اما «سیاوشان اساطیری»، صرفاً شیون و اندوه برای از دست دادن یک عزیز نیست، بلکه در تحول از مسئله فردی به #امر_اجتماعی شخصیت سیاوش نه به عنوان یک فرد که در قامت یک #ایزد_مینوی از منظری «زُروانیستی» ترسیم می‌شود که در آزمون عبور از آتشِ #دروغ ، مرگ را در آغوش گرفته و با اثبات پاکی و #راستی ، به حیات ابدی می‌رسد و دروغ ناکام می‌ماند و راستی نیرو می‌گیرد. در این دوره نیز ایرانیان برای نخستین بار در تاریخ، سوگ دختری را به آیین تبدیل می‌کنند که پیش از مرگ جز خانواده‌‌اش، کسی او را نمی‌شناخت.

درحالی‌که امروز نام «مهسا» در برگیرنده معانی و مفاهیمی است که فراتر از خانواده و شخصیت #مهسا_امینی دختر بیست و دو ساله‌ی ساده، بی‌پیرایه، پاک، معصوم و غریبِ اهل #سقز در #کردستان است. مهسا، چون ایزدان اساطیری نام #دختر_ایران است و یک ملت با نام او لذت #ما_شدن را تجربه می‌کند و همچون سیاوش، مرگ او را سرآغاز زندگی دوباره می‌داند.

معتقدم که #بیست_و_پنجم_شهریور ، نه به عنوان سالروز مرگ یک عزیز، بلکه سرآغاز یک آیین حماسی در اندیشه ایرانیان جاودان خواهد ماند. من به پیروی از زنده یاد سیمین دانشور، «مهسووَشون» را برای نامگذاری این روز پیشنهاد می کنم. روزی که مهسا، #سیاوش گونه به نماد آزادی تبدیل شد و نام زیبای زن و فرشتگانی چون مهسا نویدبخش زندگی ایرانیان شدند.

پ ن: موسیقی سوگواری چمری منتسب به آیین سووشون که در بخش های بزرگی از جنوب و غرب ایران همچنان در مراسم سوگواری نواخته می‌شود.
@MostafaTajzadeh