ماجراهای «خود اندر سوئد بینی»
بعضیها دچار عارضه «خود اندر سوئد بینی»اند.
یعنی هی فکر میکنند توی سوئد هستند و باید همه چیز خیلی مرتب باشد.
زنگ خونهای رو زدم، گفتم: روز به خیر. اومدهام شب #شعر چهارشنبه اول ماه!
گفت: آقا الان اول ماهه؟
گفتم: نه!
گفت: الان چهارشنبه است؟
گفتم: نه!
گفت: الان شبه؟
گفتم: نه!
گفت: پس چرا الان اومدی؟
گفتم: آخه اینجا که سوئد نیست حساب کتاب داشته باشه!
نمیدونم چرا عصبانی شد گوشی آیفون رو کوبید رو جاش!
ا ☘☘☘ا
#همسایه ما گیر داده و قسم میده که ماشینت رو از خونه بیرون نبر، بلکه #آلودگی_هوا درست بشه.
ازش پرسیدم: من نبرم درست میشه؟!
یه شعری خوند که نمیدونم، چه لزومی داشت. خوند: من اگر ما نشوم، تنهایم! / تو اگر ما نشوی، خویشتنی...
پرسیدم: خب منظور؟!
گفت: نبر!
گفتم: خب اینو همون اول میگفتی دیگه. دو ساعت شعر خوندن نداشت که! بعدش هم تو فکر میکنی اینجا سوئده که من و تو ما بشویم؟ اینجا من نبرم، او ببرد!
ا☘☘☘ا
از حوالی میدان انقلاب رد میشدم که دیدم یه #صف طولانی تشکیل شده. تعجب کردم. فکر کردم که اینجا طبعا نباید صف تشکیل بشه. چون همه کتابفروشن.
از یکی پرسیدم: صف چیه؟
گفت: کتاب جدید #ابتهاج!
گفتم: اولا که چرا صف برای #کتاب؟ دوما که چرا برای نویسنده داخلی؟ شما فکر کردین اینجا سوئده؟
همه خریدارها اعتماد به نفسشون کم بود. صف رو ترک کردن و نظم به شهر برگشت!
📝 #محمدعلی_مومنی
هفتهنامه #چلچراغ ۶۸۶
📻 #رادیوچل
☘ @MohamadAliMomeni
🔗maatine.com/95-09-08-radio40-sweden-bini
بعضیها دچار عارضه «خود اندر سوئد بینی»اند.
یعنی هی فکر میکنند توی سوئد هستند و باید همه چیز خیلی مرتب باشد.
زنگ خونهای رو زدم، گفتم: روز به خیر. اومدهام شب #شعر چهارشنبه اول ماه!
گفت: آقا الان اول ماهه؟
گفتم: نه!
گفت: الان چهارشنبه است؟
گفتم: نه!
گفت: الان شبه؟
گفتم: نه!
گفت: پس چرا الان اومدی؟
گفتم: آخه اینجا که سوئد نیست حساب کتاب داشته باشه!
نمیدونم چرا عصبانی شد گوشی آیفون رو کوبید رو جاش!
ا ☘☘☘ا
#همسایه ما گیر داده و قسم میده که ماشینت رو از خونه بیرون نبر، بلکه #آلودگی_هوا درست بشه.
ازش پرسیدم: من نبرم درست میشه؟!
یه شعری خوند که نمیدونم، چه لزومی داشت. خوند: من اگر ما نشوم، تنهایم! / تو اگر ما نشوی، خویشتنی...
پرسیدم: خب منظور؟!
گفت: نبر!
گفتم: خب اینو همون اول میگفتی دیگه. دو ساعت شعر خوندن نداشت که! بعدش هم تو فکر میکنی اینجا سوئده که من و تو ما بشویم؟ اینجا من نبرم، او ببرد!
ا☘☘☘ا
از حوالی میدان انقلاب رد میشدم که دیدم یه #صف طولانی تشکیل شده. تعجب کردم. فکر کردم که اینجا طبعا نباید صف تشکیل بشه. چون همه کتابفروشن.
از یکی پرسیدم: صف چیه؟
گفت: کتاب جدید #ابتهاج!
گفتم: اولا که چرا صف برای #کتاب؟ دوما که چرا برای نویسنده داخلی؟ شما فکر کردین اینجا سوئده؟
همه خریدارها اعتماد به نفسشون کم بود. صف رو ترک کردن و نظم به شهر برگشت!
📝 #محمدعلی_مومنی
هفتهنامه #چلچراغ ۶۸۶
📻 #رادیوچل
☘ @MohamadAliMomeni
🔗maatine.com/95-09-08-radio40-sweden-bini
ماتینه
ماجراهای «خود اندر سوئد بینی» | ماتینه
بعضیها دچار عارضه «خود اندر سوئد بینی»اند.
یعنی هی فکر میکنند توی سوئد هستند و باید همه چیز خیلی مرتب باشد.
یعنی هی فکر میکنند توی سوئد هستند و باید همه چیز خیلی مرتب باشد.
آذرخش از كوه مىآمد فرود
چون سوارى سرخ بر اسبى كبود
چيست دريا؟ چشم پر اشک زمين
در نگاهش آرزويى تهنشين
#شعر یعنی این. پر از زیبایی و معنا
#هوشنگ_ابتهاج عزیز
۸۹ سالگیات مبارک.
☘️ @MohamadAliMomeni
چون سوارى سرخ بر اسبى كبود
چيست دريا؟ چشم پر اشک زمين
در نگاهش آرزويى تهنشين
#شعر یعنی این. پر از زیبایی و معنا
#هوشنگ_ابتهاج عزیز
۸۹ سالگیات مبارک.
☘️ @MohamadAliMomeni
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 | ۶
با #شعر بزن تو دهنش!
داداش! سر شعرت رو بگیر اونور، توی چشم و چار مردم نره!
#حرفای_خوابیدنکی
ویدئوهای بیشتر 👇
☘️ @MohamadAliMomeni
با #شعر بزن تو دهنش!
داداش! سر شعرت رو بگیر اونور، توی چشم و چار مردم نره!
#حرفای_خوابیدنکی
ویدئوهای بیشتر 👇
☘️ @MohamadAliMomeni
حتی کفشدوزکهای بیجان
به درختهای خشکیده و بیسر
میتوانند جان ببخشند
اگر
چرخهای رویابافی
توی سرها
روز و شب را ببافند
چرخها که بایستند
جهان مردهست
#محمدعلی_مومنی
۳۱ خرداد ۹۹
#شعر آخرین روز بهار قرن ۱۴ خورشیدی
☘️ @MohamadAliMomeni
به درختهای خشکیده و بیسر
میتوانند جان ببخشند
اگر
چرخهای رویابافی
توی سرها
روز و شب را ببافند
چرخها که بایستند
جهان مردهست
#محمدعلی_مومنی
۳۱ خرداد ۹۹
#شعر آخرین روز بهار قرن ۱۴ خورشیدی
☘️ @MohamadAliMomeni
بهار بی پنجره
وقتی که هیچ کجا را نداری
که سر بزنی
درها همه بسته است
و پنجرهها نای چشم گشودن ندارند
ممنوعهها قدم به قدم
ترشروی و بیحوصله
جا خوش کردهاند
هیچ کجا را نداری که در بزنی
که خانه روفتن را بیاغازی
تنها رفیق رویگشوده
درخت
درخت است
زیباییِ آرام
که زود
پیش از آنکه روزگار نو برسد
در آغوش گرفتیش
تو
نه بهار شتابزده
بهار بیکس و یاری
بهار نا خوانده
کز بیدری، بیپنجرگی
بیقرار شدهای
کاش برای همه، هر کجا
اگر نه بهار بیقرار
بهار بههنگامی بود
محمدعلی مومنی
۳۰ بهمن ۱۳۹۹
#شعر
☘️ @MohamadAliMomeni
وقتی که هیچ کجا را نداری
که سر بزنی
درها همه بسته است
و پنجرهها نای چشم گشودن ندارند
ممنوعهها قدم به قدم
ترشروی و بیحوصله
جا خوش کردهاند
هیچ کجا را نداری که در بزنی
که خانه روفتن را بیاغازی
تنها رفیق رویگشوده
درخت
درخت است
زیباییِ آرام
که زود
پیش از آنکه روزگار نو برسد
در آغوش گرفتیش
تو
نه بهار شتابزده
بهار بیکس و یاری
بهار نا خوانده
کز بیدری، بیپنجرگی
بیقرار شدهای
کاش برای همه، هر کجا
اگر نه بهار بیقرار
بهار بههنگامی بود
محمدعلی مومنی
۳۰ بهمن ۱۳۹۹
#شعر
☘️ @MohamadAliMomeni