Forwarded from sarzaminjavid.com سرزمین جاوید (sarzamin javid.com)
Forwarded from sarzaminjavid سرزمین جاوید 2 (sarzamin javid.com)
به نام خدا؛ کانون نویسندگان چگونه تمام شد؟
در 23 مهر 1373 متن موسوم به «ما نویسندهایم» با 134 امضا منتشر شد که آنهم راه به جایی برای احیای کانون نبرد؛ اما در فضای بسته دولت سازندگی، ندایی بود که از زاویهدل خیلیهای دیگر هم برمیخاست و به همین علت شنیده شد. این متن را عدهای از کسانی که پیش از آن از کانون بیرون رفته بودند هم امضا کردند. در سالهای 1375 و 1376 با برخی از حوادث امنیتی دوباره نام کانون بر سر زبانها افتاد. ادامه:
http://www.sarzaminjavid.com/Iwae-2
#کانون_نویسندگان_ایران #فرج_سرکوهی #هوشنگ_گلشیری #احمد_شاملو #غلامحسین_ساعدی #رضا_براهنی #به_آذین #سیاوش_کسرایی #هوشنگ_ابتهاج #فریدون_تنکابنی #باقر_پرهام #نویسنده #ما_نویسنده_ایم #محسن_یلفانی #اسماعیل_خویی #بهرام_بیضایی #سیمین_بهبهانی #علی_اشرف_درویشیان #کردوانی #شیرین_عبادی #فرزانه_طاهری #عطا_الله_مهاجرانی
@IranbananOfficial ™
در 23 مهر 1373 متن موسوم به «ما نویسندهایم» با 134 امضا منتشر شد که آنهم راه به جایی برای احیای کانون نبرد؛ اما در فضای بسته دولت سازندگی، ندایی بود که از زاویهدل خیلیهای دیگر هم برمیخاست و به همین علت شنیده شد. این متن را عدهای از کسانی که پیش از آن از کانون بیرون رفته بودند هم امضا کردند. در سالهای 1375 و 1376 با برخی از حوادث امنیتی دوباره نام کانون بر سر زبانها افتاد. ادامه:
http://www.sarzaminjavid.com/Iwae-2
#کانون_نویسندگان_ایران #فرج_سرکوهی #هوشنگ_گلشیری #احمد_شاملو #غلامحسین_ساعدی #رضا_براهنی #به_آذین #سیاوش_کسرایی #هوشنگ_ابتهاج #فریدون_تنکابنی #باقر_پرهام #نویسنده #ما_نویسنده_ایم #محسن_یلفانی #اسماعیل_خویی #بهرام_بیضایی #سیمین_بهبهانی #علی_اشرف_درویشیان #کردوانی #شیرین_عبادی #فرزانه_طاهری #عطا_الله_مهاجرانی
@IranbananOfficial ™
Forwarded from اتچ بات
۴ آبان سالروز #درگذشت #علی_اشرف_درویشیان
( زاده ۳ شهریور ۱۳۲۰ کرمانشاه -- درگذشته ۴ آبان ۱۳۹۶ تهران ) #نویسنده
درویشیان داستاننویس و پژوهشگر حوزه ادبیات عامه بود که بسیاری از افسانهها را در کتاب افسانهها و متلهای کردی آورده است.
او درباره قصههای کودکیاش میگفت:
"در زندگی پای قصههای خیلی از قصه گویان نشستم، اما مادر بزرگم از همه آنها بهتر بود و به آنچه میگفت آگاهی کافی داشت. افسانه را با آب و تاب و با سود جستن از مثلها و اصطلاحات محلی بیان میکرد. آنها را با مسائل روز و نکتههای مورد علاقه ما میآمیخت، آرام و بیشتاب قصه میگفت و عقیده داشت که گفتن متل در روز سبب کسالت و خستگی میشود، بنابراین همیشه شبها و به ویژه پیش از خواب برای ما قصه میگفت. پدرم هم قصهگوی خوبی بود، اما نه به اندازه مادربزرگم. او کم سواد بود و برای ما اشعار حافظ و باباطاهر را میخواند. نخستین کتاب داستانی که به خانه ما آمد، امیرارسلان نامدار بود که من در ۹ سالگی در شبهای زمستان برای خانواده میخواندم".
وی در سال ۱۳۳۷ پس از گذراندن دوره دانشسرای مقدماتی کرمانشاه، ۸ سال در روستاهای کرمانشاه و گیلانغرب آموزگار بود.
در سال ۱۳۴۵ در دانشگاه تهران در رشته ادبیات فارسی و سپس تا کارشناسی ارشد روانشناسی تربیتی درس خواند و همزمان در دانشسرای عالی تهران تا رشته مشاوره و راهنمای تحصیلی پیش رفت.
از سال ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۷ به سبب نوشتن کتاب "از این ولایت" و فعالیتهای سیاسی ۳ بار دستگیر و ممنوعالقلم شد. او در کتابهایش زندگی کودکان فرودست و مقاومت و تلاش پیوسته آنها را در زندگی نشان میداد. وی شش سال به خاطر انتشار کتابهایش در زندان بود. مجموعه "فصل نان" و قصه "رنگینه" را در زندان نوشت و توسط همسرش به خارج از زندان فرستاد.
وی در بسیاری از آثارش از جمله در آبشوران، سالهای ابری، فصل نان و همراه آهنگهای بابام به زندگی خودش و سختیهای آن سالها پرداخته است.
در سال۱۳۳۶ که به دانشسرای مقدماتی کرمانشاه رفت، روز به روز علاقهاش به مطالعه بیشتر میشد.
علی اشرف درویشیان در ۷۶ سالگی درگذشت.
آثار:
بیستون.
آبشوران: نشر چشمه.
فصل نان: نشر چشمه.
همراه آهنگهای بابام: نشر چشمه.
گل طلا وکلاش قرمز.
ابر سیاه هزار چشم.
روزنامه دیواری مدرسه ما.
رنگینه.
کی برمیگردی داداش جان.
آتش در کتابخانه بچهها.
چون و چرا.
داستانهای محبوب من (۶ جلد): نشر چشمه.
سلول ۱۸.
سی و دوسال مقاومت در زندان.
افسانهها و متلهای کردی: نشر چشمه.
سالهای ابری (۲ جلد): نشر چشمه.
درشتی (مجموعه داستان کوتاه): نشر چشمه.
مجموعه ۲۰ جلدی فرهنگ افسانههای ایرانی با همکاری رضا خندان مهابادی.
واژهنامه گویش کرمانشاهی.
یادمان صمد (صمدبهرنگی).
شب آبستن.
از این ولایت: نشر چشمه.
قصههای آن سالها: نشر چشمه.
خاطرات صفرخان (صفر قهرمانیان): نشر چشمه. /برگی از #تاریخ
فایل پیوست:
نگاهی به زندگی علیاشرف درویشیان، نویسنده و پژوهشگر سرشناس ایرانی
https://t.me/iranbananofficial
( زاده ۳ شهریور ۱۳۲۰ کرمانشاه -- درگذشته ۴ آبان ۱۳۹۶ تهران ) #نویسنده
درویشیان داستاننویس و پژوهشگر حوزه ادبیات عامه بود که بسیاری از افسانهها را در کتاب افسانهها و متلهای کردی آورده است.
او درباره قصههای کودکیاش میگفت:
"در زندگی پای قصههای خیلی از قصه گویان نشستم، اما مادر بزرگم از همه آنها بهتر بود و به آنچه میگفت آگاهی کافی داشت. افسانه را با آب و تاب و با سود جستن از مثلها و اصطلاحات محلی بیان میکرد. آنها را با مسائل روز و نکتههای مورد علاقه ما میآمیخت، آرام و بیشتاب قصه میگفت و عقیده داشت که گفتن متل در روز سبب کسالت و خستگی میشود، بنابراین همیشه شبها و به ویژه پیش از خواب برای ما قصه میگفت. پدرم هم قصهگوی خوبی بود، اما نه به اندازه مادربزرگم. او کم سواد بود و برای ما اشعار حافظ و باباطاهر را میخواند. نخستین کتاب داستانی که به خانه ما آمد، امیرارسلان نامدار بود که من در ۹ سالگی در شبهای زمستان برای خانواده میخواندم".
وی در سال ۱۳۳۷ پس از گذراندن دوره دانشسرای مقدماتی کرمانشاه، ۸ سال در روستاهای کرمانشاه و گیلانغرب آموزگار بود.
در سال ۱۳۴۵ در دانشگاه تهران در رشته ادبیات فارسی و سپس تا کارشناسی ارشد روانشناسی تربیتی درس خواند و همزمان در دانشسرای عالی تهران تا رشته مشاوره و راهنمای تحصیلی پیش رفت.
از سال ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۷ به سبب نوشتن کتاب "از این ولایت" و فعالیتهای سیاسی ۳ بار دستگیر و ممنوعالقلم شد. او در کتابهایش زندگی کودکان فرودست و مقاومت و تلاش پیوسته آنها را در زندگی نشان میداد. وی شش سال به خاطر انتشار کتابهایش در زندان بود. مجموعه "فصل نان" و قصه "رنگینه" را در زندان نوشت و توسط همسرش به خارج از زندان فرستاد.
وی در بسیاری از آثارش از جمله در آبشوران، سالهای ابری، فصل نان و همراه آهنگهای بابام به زندگی خودش و سختیهای آن سالها پرداخته است.
در سال۱۳۳۶ که به دانشسرای مقدماتی کرمانشاه رفت، روز به روز علاقهاش به مطالعه بیشتر میشد.
علی اشرف درویشیان در ۷۶ سالگی درگذشت.
آثار:
بیستون.
آبشوران: نشر چشمه.
فصل نان: نشر چشمه.
همراه آهنگهای بابام: نشر چشمه.
گل طلا وکلاش قرمز.
ابر سیاه هزار چشم.
روزنامه دیواری مدرسه ما.
رنگینه.
کی برمیگردی داداش جان.
آتش در کتابخانه بچهها.
چون و چرا.
داستانهای محبوب من (۶ جلد): نشر چشمه.
سلول ۱۸.
سی و دوسال مقاومت در زندان.
افسانهها و متلهای کردی: نشر چشمه.
سالهای ابری (۲ جلد): نشر چشمه.
درشتی (مجموعه داستان کوتاه): نشر چشمه.
مجموعه ۲۰ جلدی فرهنگ افسانههای ایرانی با همکاری رضا خندان مهابادی.
واژهنامه گویش کرمانشاهی.
یادمان صمد (صمدبهرنگی).
شب آبستن.
از این ولایت: نشر چشمه.
قصههای آن سالها: نشر چشمه.
خاطرات صفرخان (صفر قهرمانیان): نشر چشمه. /برگی از #تاریخ
فایل پیوست:
نگاهی به زندگی علیاشرف درویشیان، نویسنده و پژوهشگر سرشناس ایرانی
https://t.me/iranbananofficial
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
#️⃣ #فرج_سرکوهی :
هی . هی یادت . یادت . یادت .. علی اشرف
صمد که رفت من و چند نماینده دانشجویان اعتصابی دانشگاه تبریز در زندان بودیم. مادرم، که از شیراز به تبریز رفته بود، میهمان کاظم (سعادتی ) و روح انگیز (دهقانی) بود. مادرم روز ملاقات به نقل از کاظم خبر رفتن صمد را در زندان بر من آوار کرد .
زخم رفتن او هنوز در دلم خونچکان و تازه است.
.
حالا در تبعید کسی با تلفن خبر رفتن علی اشرف را می دهد که صمد الگوی او بود . در زلالی و صمیمت به صمد شباهت می برد و گاهی بوی او را می داد برای من. یادها در ذهنم رژه می روند و زخم ندیدن او در این سال های تبعید ،دست در دست غم رفتن او، در جانم ریشه می دواند.
.
می گویم با خودم سرطان بر جسم او پیروز شد. سرطان سانسور و استبداد و خوره بی عدالتی اما از او شکست خورد. در این جنگ این او بود که با آثار خود و با زندگانی خود پیروز شد با همه افت و خیزها.
.
غم سنگین رفتن او اما بر دل و جان همه ما می ماند.
تسلیت به همسرش و به فرزندانش، به بچه های کانون نویسندگان ، به خوانندگان آثارش ، به این وآن و به من هم.
.
نخستین نقد بر آثار صمد را کاظم نوشت. همان نقد کتاب الدوز و کلاغ ها که در مجله دانشجوئی ما منتشر شد.
کاظم بندهائی از شعری از اخوان را بر پیشانی نقد خود نوشته بود:
«کرک جان! خوب میخوانی
من این آواز پاکت را درین غمگین خراب آباد
چو بوی بالهای سوختهات پرواز خواهم داد.
.....
من این غمگین سرودت را
هم آوازِ پرستوهایِ آهِ خویشتن پرواز خواهم داد»
کاظم چه باشکوه وعده به جا آورد. و من؟ من اما «هنوز دوره می کنم شب را و روز را و هنوز را»
در این تبعید ابری و در این سال های پیری در آستانه و با این نسلهای پس از ما، «آه»ی ماندهاست که با آن «سرودی را پرواز» بتوان داد؟
.
هی یادت . یادت . یادت .. علی اشرف
.....
3 سال پیش در مرگ او نوشتم و این روزها سالگرد او است.
#علی_اشرف_درویشیان #صمد_بهرنگی #کاظم_سعادتی #روح_انگیز_دهقان
#امیر_پریزاد #کلاژ
#amirparizad #collage
aparat.com/sarzaminjavid.com
instagram.com/sarzaminjavidcom
https://t.me/faraj_sarkohi
https://t.me/iranbananofficial
هی . هی یادت . یادت . یادت .. علی اشرف
صمد که رفت من و چند نماینده دانشجویان اعتصابی دانشگاه تبریز در زندان بودیم. مادرم، که از شیراز به تبریز رفته بود، میهمان کاظم (سعادتی ) و روح انگیز (دهقانی) بود. مادرم روز ملاقات به نقل از کاظم خبر رفتن صمد را در زندان بر من آوار کرد .
زخم رفتن او هنوز در دلم خونچکان و تازه است.
.
حالا در تبعید کسی با تلفن خبر رفتن علی اشرف را می دهد که صمد الگوی او بود . در زلالی و صمیمت به صمد شباهت می برد و گاهی بوی او را می داد برای من. یادها در ذهنم رژه می روند و زخم ندیدن او در این سال های تبعید ،دست در دست غم رفتن او، در جانم ریشه می دواند.
.
می گویم با خودم سرطان بر جسم او پیروز شد. سرطان سانسور و استبداد و خوره بی عدالتی اما از او شکست خورد. در این جنگ این او بود که با آثار خود و با زندگانی خود پیروز شد با همه افت و خیزها.
.
غم سنگین رفتن او اما بر دل و جان همه ما می ماند.
تسلیت به همسرش و به فرزندانش، به بچه های کانون نویسندگان ، به خوانندگان آثارش ، به این وآن و به من هم.
.
نخستین نقد بر آثار صمد را کاظم نوشت. همان نقد کتاب الدوز و کلاغ ها که در مجله دانشجوئی ما منتشر شد.
کاظم بندهائی از شعری از اخوان را بر پیشانی نقد خود نوشته بود:
«کرک جان! خوب میخوانی
من این آواز پاکت را درین غمگین خراب آباد
چو بوی بالهای سوختهات پرواز خواهم داد.
.....
من این غمگین سرودت را
هم آوازِ پرستوهایِ آهِ خویشتن پرواز خواهم داد»
کاظم چه باشکوه وعده به جا آورد. و من؟ من اما «هنوز دوره می کنم شب را و روز را و هنوز را»
در این تبعید ابری و در این سال های پیری در آستانه و با این نسلهای پس از ما، «آه»ی ماندهاست که با آن «سرودی را پرواز» بتوان داد؟
.
هی یادت . یادت . یادت .. علی اشرف
.....
3 سال پیش در مرگ او نوشتم و این روزها سالگرد او است.
#علی_اشرف_درویشیان #صمد_بهرنگی #کاظم_سعادتی #روح_انگیز_دهقان
#امیر_پریزاد #کلاژ
#amirparizad #collage
aparat.com/sarzaminjavid.com
instagram.com/sarzaminjavidcom
https://t.me/faraj_sarkohi
https://t.me/iranbananofficial
Telegram
attach 📎
Forwarded from sarzaminjavid سرزمین جاوید 2 (sarzamin javid.com)
ناگفتههای همسر علیاشرف درویشیان
جمعهای که گذشت، چهارم آبان ماه اولین سالگرد درگذشت #علی_اشرف_درویشیان بود؛ مرد آرام داستاننویسی معاصر که تمام زندگیاش صرف نوشتن از مردمش و تلاش برای آزادی شد. به این بهانه به سراغ شهناز دارابیان، همراه او در بیش از چهل سال زندگیاش رفتیم؛ زنی که مثل خودش معلم بود و از فراز و فرودهای زندگی با او گفت.ادامه:⬇️
http://www.sarzaminjavid.com/Ali-Ashraf-Darvishian-2
#پرونده #درگذشت علی اشرف درویشیان ⬇️
http://www.sarzaminjavid.com/Ali-Ashraf-Darvishian
https://t.me/iranbananofficial
جمعهای که گذشت، چهارم آبان ماه اولین سالگرد درگذشت #علی_اشرف_درویشیان بود؛ مرد آرام داستاننویسی معاصر که تمام زندگیاش صرف نوشتن از مردمش و تلاش برای آزادی شد. به این بهانه به سراغ شهناز دارابیان، همراه او در بیش از چهل سال زندگیاش رفتیم؛ زنی که مثل خودش معلم بود و از فراز و فرودهای زندگی با او گفت.ادامه:⬇️
http://www.sarzaminjavid.com/Ali-Ashraf-Darvishian-2
#پرونده #درگذشت علی اشرف درویشیان ⬇️
http://www.sarzaminjavid.com/Ali-Ashraf-Darvishian
https://t.me/iranbananofficial