خورشید به کف، لحظه ی آغاز بخند
با عطر گلاب و زعفران باز بخند
مشتاق دوباره دیدن صبح سپید
ای نازتر از الاهه ی ناز بخند
#شهراد_میدری
#صـبح_بخیـر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
با عطر گلاب و زعفران باز بخند
مشتاق دوباره دیدن صبح سپید
ای نازتر از الاهه ی ناز بخند
#شهراد_میدری
#صـبح_بخیـر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
برای صبح تو
میفرستم هوای تازه و پاک
از شمیم عشق
که نسیم دلنشینش
از کوهساران سینه ام می وزد
نبض قلب خود را
به آسمان آبی عاشقانههایمان بسپار
آرام پلک بر روی هم بگذار
و استشمام کن
عطر واژهها را در این شعر
که از اعماق قلبم برای تو میسرایم ،
" دوستت دارم "
تو آنجا صدای امواج عشق را
نفس بکش
من اینجا ایستاده ام
محو در خیال ِ خوش تو ...!!
#پارس
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
میفرستم هوای تازه و پاک
از شمیم عشق
که نسیم دلنشینش
از کوهساران سینه ام می وزد
نبض قلب خود را
به آسمان آبی عاشقانههایمان بسپار
آرام پلک بر روی هم بگذار
و استشمام کن
عطر واژهها را در این شعر
که از اعماق قلبم برای تو میسرایم ،
" دوستت دارم "
تو آنجا صدای امواج عشق را
نفس بکش
من اینجا ایستاده ام
محو در خیال ِ خوش تو ...!!
#پارس
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
من در سیاهی ِ چشم تو ...
هزاران
جنگل سبز انبوه را دیدم
که درختانش
مستانه در نسیم
دلربای بهاری میرقصیدن
و پرندگانش
بجای پرواز ،
کنار جفت خود آواز میخواندن از شوق
من در سیاهی چشم تو ...
بارها و بارها
دلبری ِ
پروانه را بر روی گلها دیده ام
جانِ جانانم
من از اردیبهشت چشمانت
به عشق جاودان رسیده ام ...!!
#پارس
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
هزاران
جنگل سبز انبوه را دیدم
که درختانش
مستانه در نسیم
دلربای بهاری میرقصیدن
و پرندگانش
بجای پرواز ،
کنار جفت خود آواز میخواندن از شوق
من در سیاهی چشم تو ...
بارها و بارها
دلبری ِ
پروانه را بر روی گلها دیده ام
جانِ جانانم
من از اردیبهشت چشمانت
به عشق جاودان رسیده ام ...!!
#پارس
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
کارمای کدام گناه منی
که بسویم
این گونه باز گشته ای به ثواب ؟!
#فرزانه_صیــاد
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
که بسویم
این گونه باز گشته ای به ثواب ؟!
#فرزانه_صیــاد
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
آمدی جانم فدایت وقت مردن آمدی
آمدی اما میان جان سپردن آمدی
خواستی در حالِ رفتن نوشدارویم شوی
آمدی اما به وقت آرمیدن آمدی
من شباب عمررا سوزانده ام در راه تو
سینه ی خاکسترم را بهردیدن آمدی
گَرد غم بنشانده ای بر چهره ام ای بی وفا
حال که پژمرده ام ، برقصد ماندن آمدی
من رهِ مجنون شدن را سالها پیموده ام
از چه الان از برای دل ربودن آمدی
دل به نازت داده بودم نازنین شیدای من
رفتی و بعد ازخزان دل بریدن آمدی
غنچه ی پژمرده ام دیگر مجال عشق نیست
پرپرم کردی و حالا بهر چیدن آمدی
آمدی جانم فدایت ، آمدی ، حالا چرا
بردلِ دلخسته ام چون دل گَزیدن آمدی
#سید_اکبر_طباطبایی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
آمدی اما میان جان سپردن آمدی
خواستی در حالِ رفتن نوشدارویم شوی
آمدی اما به وقت آرمیدن آمدی
من شباب عمررا سوزانده ام در راه تو
سینه ی خاکسترم را بهردیدن آمدی
گَرد غم بنشانده ای بر چهره ام ای بی وفا
حال که پژمرده ام ، برقصد ماندن آمدی
من رهِ مجنون شدن را سالها پیموده ام
از چه الان از برای دل ربودن آمدی
دل به نازت داده بودم نازنین شیدای من
رفتی و بعد ازخزان دل بریدن آمدی
غنچه ی پژمرده ام دیگر مجال عشق نیست
پرپرم کردی و حالا بهر چیدن آمدی
آمدی جانم فدایت ، آمدی ، حالا چرا
بردلِ دلخسته ام چون دل گَزیدن آمدی
#سید_اکبر_طباطبایی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دلنشینتر میشود
وقتی ...
که او
مینشیند با دلت در گفت و گو...
هوشنگ_ابتهاج
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
وقتی ...
که او
مینشیند با دلت در گفت و گو...
هوشنگ_ابتهاج
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
به روزگار عزیزان که یاد میکنمت
علیالدوام، نه یادی پس از فراموشی
چنان موافق طبع منی و در دلِ من
نشستهای که گمان میبرم در آغوشی
#سعدی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
علیالدوام، نه یادی پس از فراموشی
چنان موافق طبع منی و در دلِ من
نشستهای که گمان میبرم در آغوشی
#سعدی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
#شبنوشت
کجایی در شب هجران که زاریهای من بینی؟
چو شمع از چشم گریان اشکباریهای من بینی؟
کجایی ای که خندانم ز وصلت دوش میدیدی!
که امشب گریههای زار و زاریهای من بینی؟
کجایی ای قدحها از کف اغیار نوشیده!
که از جام غمت خونابهخواریهای من بینی؟
شبی چند از خدا خواهم به خلوت تا سحرگاهان
نشینی با من و شبزندهداریهای من بینی
شدم یار تو و از تو ندیدم یاری و خواهم
که یار من شوی ای یار و یاریهای من بینی
برای امتحان تا میتوانی بار درد و غم
بنه بر دوش من تا بردباریهای من بینی
برای یادگار خویش شعری چند از هاتف
نوشتم تا پس از من یادگاریهای من بینی
#هاتف_اصفهانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
کجایی در شب هجران که زاریهای من بینی؟
چو شمع از چشم گریان اشکباریهای من بینی؟
کجایی ای که خندانم ز وصلت دوش میدیدی!
که امشب گریههای زار و زاریهای من بینی؟
کجایی ای قدحها از کف اغیار نوشیده!
که از جام غمت خونابهخواریهای من بینی؟
شبی چند از خدا خواهم به خلوت تا سحرگاهان
نشینی با من و شبزندهداریهای من بینی
شدم یار تو و از تو ندیدم یاری و خواهم
که یار من شوی ای یار و یاریهای من بینی
برای امتحان تا میتوانی بار درد و غم
بنه بر دوش من تا بردباریهای من بینی
برای یادگار خویش شعری چند از هاتف
نوشتم تا پس از من یادگاریهای من بینی
#هاتف_اصفهانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تابستان را دوست ندارم !
به چه درد میخورد ؟
هواے گرم
روزهاے طولانی
خمودے ؛ بی حالی
هوا باید سرد باشد
بزند به مغز استخوانِ آدم !
آنقدر ڪه ناچار
بخزد ڪنجِ آغوشِ آنڪه میخواهد ....
آغوشت خب؟؟
#زهرا_سرکارراه
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
به چه درد میخورد ؟
هواے گرم
روزهاے طولانی
خمودے ؛ بی حالی
هوا باید سرد باشد
بزند به مغز استخوانِ آدم !
آنقدر ڪه ناچار
بخزد ڪنجِ آغوشِ آنڪه میخواهد ....
آغوشت خب؟؟
#زهرا_سرکارراه
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
حتی کسی که از عشق چیزی نداند با شنیدن این موسیقی آن را لمس خواهد کرد. به راستی از این لطیف تر و زیباتر میتوان شنید؟
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دلم
یک کافه دنج می خواهد
یک میز دو نفره
دو فنجان چای داغ و
یک بزم خودمانی
فقط من باشم و توووو
خوب ببینمت
خوب ببوسمت
و آنقدر محو تو شوم که دوباره چایم
سرد شود
دلم یک عالمه
به اندازه تمام دنیا برایت تنگ است
و این روزها که دیگران را
دست در دست هم می بینم
بیشتر جای خالی دست هایت به چشمم می آیند
دلم یک آلاچیق آرام می خواهد
یک من باشم و یک توووو
و یک عالمه حرف نگفته
که برایت شعر کنم و تقدیمت دارم
دلم
تو را
و فقط تو را
و فقط تو را
می خوااااااهد
#امـیرعبـاس_خالق_وردی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
یک کافه دنج می خواهد
یک میز دو نفره
دو فنجان چای داغ و
یک بزم خودمانی
فقط من باشم و توووو
خوب ببینمت
خوب ببوسمت
و آنقدر محو تو شوم که دوباره چایم
سرد شود
دلم یک عالمه
به اندازه تمام دنیا برایت تنگ است
و این روزها که دیگران را
دست در دست هم می بینم
بیشتر جای خالی دست هایت به چشمم می آیند
دلم یک آلاچیق آرام می خواهد
یک من باشم و یک توووو
و یک عالمه حرف نگفته
که برایت شعر کنم و تقدیمت دارم
دلم
تو را
و فقط تو را
و فقط تو را
می خوااااااهد
#امـیرعبـاس_خالق_وردی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
برای عزیز دورم
که چون جان قلبم را
به خواستنی بی انتها کشاند
مینویسم
نور چشمهایم
عزبز بهتر از جانم
تو را در میان واژه های گنگ
جستجو می کردم
یافتم شدی جان شیرین
گرمای وجودت چون خورشید
بر جسم و جان من تابید
و قلبم را به تمنای
وجودت کشاند
واژه در واژه
نفس در نفس
بوسه در بوسه
ماندی و ماندنی شدی
خواستم و خواستنی شدی
و در ورق رنگین احساسم
ملودی عشق را نواختی...
#ثریا_شجاعی_اصل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
که چون جان قلبم را
به خواستنی بی انتها کشاند
مینویسم
نور چشمهایم
عزبز بهتر از جانم
تو را در میان واژه های گنگ
جستجو می کردم
یافتم شدی جان شیرین
گرمای وجودت چون خورشید
بر جسم و جان من تابید
و قلبم را به تمنای
وجودت کشاند
واژه در واژه
نفس در نفس
بوسه در بوسه
ماندی و ماندنی شدی
خواستم و خواستنی شدی
و در ورق رنگین احساسم
ملودی عشق را نواختی...
#ثریا_شجاعی_اصل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
به ذوقِ گرد رهت میدوم سراسر باغ
ز بوی گل نمکی میزنم به زخمِ دماغ
سزد که بیخودیام بخشد از بهار سراغ
پیِ شکستن رنگی رسیده است به باغ
به فکر عافیت از سر گذشتهام، لیکن
چو شمع یافتهام زیر پای خویش سراغ
در آفتابِ یقین، چرخ و انجمش عدم است
چو شب گمان تو طاووس بسته بر پر زاغ
چراغ رهگذرِ باد در نمیگیرد
در این چمن چهقدر سعیِ لاله سوخت دماغ!
ز دور چرخ در این انجمن که دارد یاد؟
به هوش باش که مستان شکستهاند ایاغ
چه کوری است که خفّاشطینتانِ دلیل
به سیر خانهٔ خورشید میبرند چراغ؟
#بیدل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ز بوی گل نمکی میزنم به زخمِ دماغ
سزد که بیخودیام بخشد از بهار سراغ
پیِ شکستن رنگی رسیده است به باغ
به فکر عافیت از سر گذشتهام، لیکن
چو شمع یافتهام زیر پای خویش سراغ
در آفتابِ یقین، چرخ و انجمش عدم است
چو شب گمان تو طاووس بسته بر پر زاغ
چراغ رهگذرِ باد در نمیگیرد
در این چمن چهقدر سعیِ لاله سوخت دماغ!
ز دور چرخ در این انجمن که دارد یاد؟
به هوش باش که مستان شکستهاند ایاغ
چه کوری است که خفّاشطینتانِ دلیل
به سیر خانهٔ خورشید میبرند چراغ؟
#بیدل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
نسبت شاعری به من دادی
کاش دشنام میفرستادی!
عاشقم، عاشقی که در غم عشق
لذّتی یافت بهتر از شادی
منِ تنها اسیر تُنگم و تو
ماهی آبهای آزادی
از پریزادگان و سنگدلان
دل ربودیّ و آدمیزادی
گرچه یادی نمیکنی از من
رفتی و تا همیشه در یادی
سایهات را خدا نگه دارد
ای غم! ای نعمت خدادادی...
#سجاد_سامانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
کاش دشنام میفرستادی!
عاشقم، عاشقی که در غم عشق
لذّتی یافت بهتر از شادی
منِ تنها اسیر تُنگم و تو
ماهی آبهای آزادی
از پریزادگان و سنگدلان
دل ربودیّ و آدمیزادی
گرچه یادی نمیکنی از من
رفتی و تا همیشه در یادی
سایهات را خدا نگه دارد
ای غم! ای نعمت خدادادی...
#سجاد_سامانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
این میم مالکیت خیلی دلچسبه...
تا جایی که جناب #سعدی هم تو قرن هفتم یه اشاره ای بهش کرده:
جان برافشانم اگر سعدی خویشم خوانی
سر این دارم اگر طالع آنم باشد...
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تا جایی که جناب #سعدی هم تو قرن هفتم یه اشاره ای بهش کرده:
جان برافشانم اگر سعدی خویشم خوانی
سر این دارم اگر طالع آنم باشد...
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀