💖کافه شعر💖
2.78K subscribers
4.43K photos
2.95K videos
12 files
1.08K links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.



دوست دارم
هر صبح
طنین خوش آهنگ صدای تو
در جانم بپیچد
باغ احساسم را
همچون نسیم روح نواز بهاری
نوازش دهد؛
طلوع هر روز چشمانم
رو به افق نگاه تو باشد
دستانم با گره ی دستان تو
شکوفه دهد و سبز شود
و عطر رازقی وجود تو
تمام دشت قلبم را پر کند
زیرا که
به شوق بودن تو
به معجزه ی عشق ایمان آورده ام
و زندگی را با تمام ناملایماتش پذیرفته ام
و این لبان خندان توست
که شوقی ابدی در دلم می آفریند برای زیستن
و دوست داشتن توست
که به بودنم در این جهان
معنا و زیبایی می بخشد....


#باران_مقدم‌‌

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
نیمه جان بودم سحرگاهان چو شمعے سوخته
  دیدگان بے فروغم را به باران دوخته


      باد از مشرق سلامت را به جانم چون وزید
    روشن از مهرت شدم پا تا به سر افروخته


آفتاب از ڪاسه ے چشمان من لبریز شد
    خانه ے خورشید شد این آسمانِ سوخته


    
#اڪــرمـ_نورانے

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
صبح بهار می‌شوم تا به تو فکر می‌کنم
باغ انار می‌شوم تا به تو فکر می‌کنم

عقل تِلوتِلوخوران یک‌سره چرخ می‌زند
دایره‌وار می‌شوم تا به تو فکر می‌کنم

ای شفقِ شفیق تو، رِفق تو و رفیق تو
مِهرمَدار می‌شوم تا به تو فکر می‌کنم

دل به حضور می‌رسد، نور به طور می‌رسد
آینه‌وار می‌شوم تا به تو فکر می‌کنم

شور و حریق و وَلوَله، زلزله پشت زلزله
روزِ شمار می‌شوم تا به تو فکر می‌کنم

ژرف‌ترین! به کُنه تو جز تو کسی نمی‌رسد
غرقِ کنار می‌شوم تا به تو فکر می‌کنم

در شُرفِ تلاشی‌ام، آه! اگر نباشی‌ام-
گرد و غبار می‌شوم تا به تو فکر می‌کنم

ای یکِ بی‌شمار تو، ساحتِ بی‌حصار تو
چندهزار می‌شوم تا به تو فکر می‌کنم

مست -اگرچه گفته‌ام- لب به غزل نمی‌زنم
باز دچار می‌شوم تا به تو فکر می‌کنم...

#قربان_ولیئی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
عاشـق مفلس اگر قلب دلش کرد نثــــار
مکنش عیب که بر نقـد روان قـادر نیست

عاقبت دست بــدان سرو بلنــــدش برسد
هر که را در طلبت همت او قاصــر نیست

از روان بخشی عیسی نـزنم دم هــــرگز
زان که در روح فزایی چو لبت ماهر نیست

من که در آتش ســودای تـو آهـــی نزنم
کی توان گفت که بر داغ دلم صابر نیست

#حافظ

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
گینه اورگیمده سن ،، گینه جانیمدا ،
گینه جوشورسان سن  ،، منیم قانیمدا،

گینه کونلومده سن ، ، گینه یادیمدا ،
اود ، دوتوب ، یانیرام ، خبرین یوخدور..


#راحم_تبریزی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
در باغ طبیعت بفشردیم قدم را
چیدیم و گذشتیم،گل شادی و غم را

نوبت به من افتاد، بگویید که دوران
آرایشی از نو بکند مسند جم را

در بحث دل و عشق تصرف نتوان کرد
در خون کشد این مساله برهان حکم را

الماس بود طعنه شنو از جگر ما
بیهوده به زهرآب مده تیغ ستم را

در روضه چو با این دهن تلخ بخندم
بس غوطه که در زهر دهم باغ ارم را

ما سجده بر سایه ی دیوار کنشتیم
از بی ادبان پرس حرم گاه صنم را

عرفی غم دل گر طلب جان کند از تو
زنهار بر افشان و مرنجان دل غم را

#عرفی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
من صید وحشی نیستم در بند جان خویشتن

گر وی به تیرم می‌زند استاده‌ام نشاب را

مقدار یار همنفس چون من نداند هیچ کس

ماهی که بر خشک اوفتد قیمت بداند آب را

#حضرت_سعدی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
تا چند گرد کعبه بگردم به بوی دل
تا کی به سینه زنم ز آرزوی دل

افتد ز طرف کعبه و بتخانه دربدر
سر گشته ای که راه نیابد به کوی دل

یوسف یکی و نکهت پیراهنش یکی است
از هیچ غنچه ای نتوان یافت بوی دل

ساحل ز جوش سینه دریاست بی خبر
با زاهدان خشک مکن گفتگوی دل

فانوس نیست پرده بیداری چراغ
باطل ز خواب چشم نگردد وضوی دل

دشنام تلخ در قدحش باده می شود
در بیخودی بهانه تراش است خوی دل

شاید درین غبار بود آن در یتیم
فارغ مباش یک نفس از رفت وروی دل

بیهوشی من است گرانخواب ورنه من
دریا به جای آب فشاندم به روی دل

دیوار و در حجاب نگردد فرشته را
هرگز نبسته است کسی در به روی دل

گر عاشقی ز گرد علایق غمین مباش
کان لعل آبدار دهد شستشوی دل

هر ذره ای که هست دل از دست داده است
بیچاره عاشق از که کند جستجوی دل

در هر شکست فتح دگر هست عشق را
پرمی شود ز سنگ ملامت سبوی دل

تا سینه تو پاک نگردد ز آرزو
هرگز خبر نیابی ازان آرزوی دل

طفل بهانه جو جگر دایه می خورد
بیچاره ان کسی که شود چاره جوی دل

میخانه است کاسه سر فیل مست را
صائب ز خود شراب برآرد سبوی دل


#صائب_تبریزی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
تقدیر، که بر کشتنت آزرم نداشت
بر حسن و جوانیت دل نرم نداشت

اندر عجبم ز جان‌ستان کز چو تویی
جان بستد و از جمال تو شرم نداشت


#رودکی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
هنوز هم دوست داشتن ت،
قشنگ ترین بهانه ی
تمام عاشقانه های من است
اصلا خودت بگو محبوب من
دوست داشتنت چند خط است
که هر چه خط به خط روی قلبم می نویسم
تمامی ندارد خطهای دفتر احساسم❤️

#امید_آذر

#برای_آنکس_که_خودش_میداند

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
به«طُ∞»وصله ضربان قلبم


   ‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ◁❚❚▷ ◉────‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 😍




😍😍😍😍


❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
سرم را
بگذار بر روی شانه ات
و با شعری از جنس بوسه
عشق را
درون دیدگانم برویان
#عصر که می شود
در آغوشم بگیر
مرا با تن پوش آغوشت
بپوشان
صدایم بزن
با همان لحن خش دار و زنانه
دلتنگی را درون کالبد احساسم بمیران
و چون نزدیکت آمدم
دستانت را پیرامونم حلقه کن
مرا محکم به خودت بچسبان
تا زندانی علاقه ات شود
مهری که چونان رود
درون سینه ام جریان دارد
درون چشمانم موج می زند
و خواهان توست

#امیر_عباس_خالق_وردی❤️

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
تا هستم ای رفیق ندانی که کیستم
روزی سراغ وقت من آئی که نیستم

در آستان مرگ که زندان زندگیست
تهمت به خویشتن نتوان زد که زیستم

پیداست از گلاب سرشکم که من چو گل
یک روز خنده کردم و عمری گریستم

طی شد دو بیست سالم و انگار کن دویست
چون بخت و کام نیست چه سود از دویستم

گوهرشناس نیست در این شهر شهریار
من در صف خزف چه بگویم که چیستم

#شهریار

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
جمعه ها ؛
بی آنکه ببینمت شعرهایت مرا
به کوچه باغ آرزوها می برد
با صدای ریزش شاخ و برگ ها
مثل آنکه بادی در میان گیسوانم می وزد
مثل اینکه تمام شهر را همقدم با هم راه می رویم . .

من چقدر زیبا
من چقدر ساده
غرق نور و شادی
تو ،
مَست
    مَست
       مَست
دوست داشتنت را
با قسم  من تو را عاشقم به زبان می آوری...

#ثریا_شجاعی_اصل

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
حضـورم را
در ڪنارت همیشہ عاشـقانہ تیڪ بـزن
مـن همیشہ حاضـرم
حتے لحظہ‌هایے را ڪہ تـو
در ڪنارم غایـبی
خـودت می‌دانی
این حـرف‌هاے عاشـقانہ را
با تــو چقـدر دوســت دارم
خـودت مے دانے مـن از یڪ ذره‌ات هـم نمی‌ڪَذرم
حتے لحظہ‌هایے را ڪہ تـو غایبـی


#امید_آذر
‌ ‌‌‌
❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
.


دارم سخنی با تو و گفتن نتوانم
این درد نهان‌سوز، نهفتن نتوانم


تو گرم سخن گفتن و از جام نگاهت
من مست چنانم که شنفتن نتوانم

شادم به خیال تو چو مهتاب، شبانگاه
گر دامن وصل تو گرفتن نتوانم


چون پرتو ماه آیم و چون سایه دیوار
گامی به سر کوی تو رفتن نتوانم

دور از تو، من سوخته در دامن شبها
چون شمع سحر، یک مژه خفتن نتوانم
  **

فریاد ز بی‌مهریت ای گل که در این باغ
چون غنچه پاییز، شکفتن نتوانم

ای چشم سخنگوی، تو بشنو ز نگاهم
دارم سخنی با تو و گفتن نتوانم



#محمدرضا_شفیعی‌_کدکنی       

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
هر چند که رند کوچه و بازاریم
ای خواجه مپندار که بی‌مقداریم

سری که به آصف سلیمان دادند
داریم، ولی به هرکسی نسپاریم

#شیخ_بهایی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
هر شکاری شود از جنگل شهباز گرفت
جز دو چشمت که دل از وی نتوان باز گرفت

زشبیخون سر زلف بهم نازده چشم
سر راهم سپه غمزه غماز گرفت

مشکن ایدوست دلم را که دگر ناید باز
مرغ وحشی جو ز دامی ره پرواز گرفت

چشم الفت دگر ایهوش مدار از سر من
خوابگاهی که تو دیدی حشم ناز گرفت

لب لعلت زخط سبز جهان کرد سیاه
ماتم غمزدگان نیک باعزاز گرفت

جادوانت همه گر سجده برد پیش سزاست
که فسون نگهت پایه اعجاز گرفت

دل غم عشق بصد پرده نهان داشت زخلق
زلف او باز شد و پرده زهر راز گرفت

واعظ ار غیب نظر بازی ما کرد چه باک
نیّرا گوش نباید بهر آواز گرفت
 

#نير_تبريزي

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
جایی که گذرگاه دل محزونست
آن جا دو هزار نیزه بالا خونست

لیلی‌صفتان ز حال ما بی‌خبرند
مجنون داند که حال مجنون چونست


#رودکی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀