جهانیان به مهمّات خویشتن مشغول
مرا به روی تو شغلیست از جهان شاغل
که من به حُسن تو ماهی ندیدهام طالع
که من به قدّ تو سروی ندیدهام مایل
-به دوستی- که ندارم ز کَیدِ دشمن باک
وگر به تیغ بُود در میان ما فاصل
مرا و خار مُغیلان به حال خود بُگذار
که دل نمیرود -ای ساربان- از این منزل
شتر به جهد و جفا برنمیتواند خاست
که بارِ عشق تحمّل نمیکند مَحمِل
به خون «سعدی» اگر تشنهای، حلالت باد
که در شریعت ما، حکم نیست بر قاتل...
#سعدی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
مرا به روی تو شغلیست از جهان شاغل
که من به حُسن تو ماهی ندیدهام طالع
که من به قدّ تو سروی ندیدهام مایل
-به دوستی- که ندارم ز کَیدِ دشمن باک
وگر به تیغ بُود در میان ما فاصل
مرا و خار مُغیلان به حال خود بُگذار
که دل نمیرود -ای ساربان- از این منزل
شتر به جهد و جفا برنمیتواند خاست
که بارِ عشق تحمّل نمیکند مَحمِل
به خون «سعدی» اگر تشنهای، حلالت باد
که در شریعت ما، حکم نیست بر قاتل...
#سعدی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ویدیو
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
شدم مجنون و چشمانت برایم درد سر دارد
نگاهِ عاشقت در بند بندِ من اثر دارد
چنان جنگِ جهانی ساختی در قلب و احساسم
که از حالم فقط یک عاشقِ زخمی خبر دارد
پزشکم نسخه ای پیچده از انواع داروها
نمی داند بدون تو تنفس هم ضرر دارد
کجا رفتی؟ کجای این جهان هستی؟ نگاهم کن
نباشی شاعرِ این شعر ها چشمانِ تر دارد
گلِ زیبایِ محجوبم به طنازی نداری حرف
نرو بی رو سری بیرون که بدجوری خطر دارد
بیا محض خدا پیشم نده آزار قلبم را
که این دلواپسی ها از سرِ من دست بردارد
#فیروز_احمد_سعیدی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
نگاهِ عاشقت در بند بندِ من اثر دارد
چنان جنگِ جهانی ساختی در قلب و احساسم
که از حالم فقط یک عاشقِ زخمی خبر دارد
پزشکم نسخه ای پیچده از انواع داروها
نمی داند بدون تو تنفس هم ضرر دارد
کجا رفتی؟ کجای این جهان هستی؟ نگاهم کن
نباشی شاعرِ این شعر ها چشمانِ تر دارد
گلِ زیبایِ محجوبم به طنازی نداری حرف
نرو بی رو سری بیرون که بدجوری خطر دارد
بیا محض خدا پیشم نده آزار قلبم را
که این دلواپسی ها از سرِ من دست بردارد
#فیروز_احمد_سعیدی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ای بوسهی تو باطل سحر حیای من
وی دکمه دکمه منتظر دستهای من
شرمندهام اگر نفست تنگ میشود
از بوسههای پشت هم بیهوای من
جان میرسید بر لبت از دیدن خودت
بودی اگر هر آینه امروز جای من
دودش ز چشمهای سیاهت بلند شد
آهی که سرمه ریخت به زنگ صدای من
نفرین به من اگر که ملایک شنیدهاند
جز آرزوی داشتنت در دعای من
رازی بزرگ بودی و پنهان ز چشم خلق
غافل که بر ملا شدی از رد پای من
هستی نخی است در نظرم، بسته بر دو میخ
یک سو وفای توست دگر سو وفای من...
#حسین_جنتی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
وی دکمه دکمه منتظر دستهای من
شرمندهام اگر نفست تنگ میشود
از بوسههای پشت هم بیهوای من
جان میرسید بر لبت از دیدن خودت
بودی اگر هر آینه امروز جای من
دودش ز چشمهای سیاهت بلند شد
آهی که سرمه ریخت به زنگ صدای من
نفرین به من اگر که ملایک شنیدهاند
جز آرزوی داشتنت در دعای من
رازی بزرگ بودی و پنهان ز چشم خلق
غافل که بر ملا شدی از رد پای من
هستی نخی است در نظرم، بسته بر دو میخ
یک سو وفای توست دگر سو وفای من...
#حسین_جنتی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
خدا
من درونم پُر از یاد خداست
آری
این حسم زیباست..
بسان رقص شاپرکی
در باد وزان
بسان رودی
در وسط جنگل سبز
بسان ڪوه بلند
در جاده دور
بسان پیچ خوردن
تاک دور خودش
آری
آری
این حسم زیباست
آزادی یه فاخته
از ڪنج قفس
زوم افشانی
یک شبتاب در دل شب
آرامش روح
در یک تن
پیدا شدن گمشده
یک نیمه من
آری
آررری
من خودم هستم
و یک عشق بزرگ
ڪه بدور از فاصله ها
ڪه بدور از غمها
ڪه بدور از بیراهه ها
میپرستمش با ناز و نیاز
آری
دل من تنها نیست
دارم خدایی
و میخوانمش به شڪل زیبایی
با دلم هست و هم ساز غم تنهایی...
#ثریا_شجاعی_اصل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
من درونم پُر از یاد خداست
آری
این حسم زیباست..
بسان رقص شاپرکی
در باد وزان
بسان رودی
در وسط جنگل سبز
بسان ڪوه بلند
در جاده دور
بسان پیچ خوردن
تاک دور خودش
آری
آری
این حسم زیباست
آزادی یه فاخته
از ڪنج قفس
زوم افشانی
یک شبتاب در دل شب
آرامش روح
در یک تن
پیدا شدن گمشده
یک نیمه من
آری
آررری
من خودم هستم
و یک عشق بزرگ
ڪه بدور از فاصله ها
ڪه بدور از غمها
ڪه بدور از بیراهه ها
میپرستمش با ناز و نیاز
آری
دل من تنها نیست
دارم خدایی
و میخوانمش به شڪل زیبایی
با دلم هست و هم ساز غم تنهایی...
#ثریا_شجاعی_اصل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بهار آمده اما هوا هوای تو نیست
مرا ببخش اگر این غزل برای تو نیست
به شوق شال و کلاه تو برف میآمد
و سالهاست از این کوچه رد پای تو نیست
نسیم با هوس رختهای روی طناب
به رقص آمده و دامن رهای تو نیست
کنار این همه مهمان، چقدر تنهایم
میان این همه ناخوانده، کفشهای تو نیست
به دل نگیر اگر این روزها کمی دو دلم
دلی کلافه که جای تو هست و جای تو نیست
به شیشه میخورد انگشتهای باران... آه
شبیه در زدن تو... ولی صدای تو نیست
تو نیستی دل این چتر وا نخواهد شد
غمیست باران وقتی هوا هوای تو نیست
#اصغر_معاذی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
مرا ببخش اگر این غزل برای تو نیست
به شوق شال و کلاه تو برف میآمد
و سالهاست از این کوچه رد پای تو نیست
نسیم با هوس رختهای روی طناب
به رقص آمده و دامن رهای تو نیست
کنار این همه مهمان، چقدر تنهایم
میان این همه ناخوانده، کفشهای تو نیست
به دل نگیر اگر این روزها کمی دو دلم
دلی کلافه که جای تو هست و جای تو نیست
به شیشه میخورد انگشتهای باران... آه
شبیه در زدن تو... ولی صدای تو نیست
تو نیستی دل این چتر وا نخواهد شد
غمیست باران وقتی هوا هوای تو نیست
#اصغر_معاذی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تازه و خرمست چون رخ یار
صحن گیتی ز رنگ و بوی بهار
دشت را از زمردست بساط
کوه را پر زبرجدست کنار
گشت گوئی ز بیح مینا رنگ
هست گوئی ز شاخ مرجان بار
#امامی_هروی
#صـبح_بخیـر 🪻
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
صحن گیتی ز رنگ و بوی بهار
دشت را از زمردست بساط
کوه را پر زبرجدست کنار
گشت گوئی ز بیح مینا رنگ
هست گوئی ز شاخ مرجان بار
#امامی_هروی
#صـبح_بخیـر 🪻
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
.
تو عاشقانه ترین شعری وُ ، بهار منی ...
زبان شعر من هستی ، گل و هَزار منی ،
بیا بیا ز تو مستم ، بیا که خمّارم ...
بیا که جام شرابی. ، بیا که یار منی ،
تو باده ی لطفی ، تو سایه ی سحری ...
بیا که لعبت نازی .... بیا ، قرار منی ،
حدیث عشق تو است ، چکیده ی شعرم ...
چه ها بگویمت ای عشق ، که اعتبار منی ،
تو عطر ناب بهاری ، تو سرمه ی چشمی ...
تو یوسف دگر هستی ، تو غمگسار منی ،
ز سوز عشق تواست ، قصیده و غزلم ...
تو بوی عنبر و عودی ، تو خوش نگار منی ،
هزار فسانه شنیدم ز لیلی و مجنون ...
تو قصه ی دگر هستی تو انتظار منی ،
#راحم_تبریزی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تو عاشقانه ترین شعری وُ ، بهار منی ...
زبان شعر من هستی ، گل و هَزار منی ،
بیا بیا ز تو مستم ، بیا که خمّارم ...
بیا که جام شرابی. ، بیا که یار منی ،
تو باده ی لطفی ، تو سایه ی سحری ...
بیا که لعبت نازی .... بیا ، قرار منی ،
حدیث عشق تو است ، چکیده ی شعرم ...
چه ها بگویمت ای عشق ، که اعتبار منی ،
تو عطر ناب بهاری ، تو سرمه ی چشمی ...
تو یوسف دگر هستی ، تو غمگسار منی ،
ز سوز عشق تواست ، قصیده و غزلم ...
تو بوی عنبر و عودی ، تو خوش نگار منی ،
هزار فسانه شنیدم ز لیلی و مجنون ...
تو قصه ی دگر هستی تو انتظار منی ،
#راحم_تبریزی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تازگیها بوسهات طعم سیاست میدهد
تلخ و شیرین است، هشدار خیانت میدهد
حال آغوش تو مانند گذشته خوب نیست
عطر تو بوی خیانت در امانت میدهد
طرح لبخند تو کمرنگ و غریب و مبهم است
حس گریه، حس سرما، حس عادت میدهد
دستهایت را نمیفهمم ولی در دستم است
لمس هم گاهی صدای گنگ رخوت میدهد
عشق، دامن میزند، ناگاه دامن میکشد
هر چه هست اما به عاشق، گاه فرصت میدهد
چیست در زیبایی نفرینی چشمان تو
که جواب عشق را با هتک حرمت میدهد...؟
#افشین_یداللهی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تلخ و شیرین است، هشدار خیانت میدهد
حال آغوش تو مانند گذشته خوب نیست
عطر تو بوی خیانت در امانت میدهد
طرح لبخند تو کمرنگ و غریب و مبهم است
حس گریه، حس سرما، حس عادت میدهد
دستهایت را نمیفهمم ولی در دستم است
لمس هم گاهی صدای گنگ رخوت میدهد
عشق، دامن میزند، ناگاه دامن میکشد
هر چه هست اما به عاشق، گاه فرصت میدهد
چیست در زیبایی نفرینی چشمان تو
که جواب عشق را با هتک حرمت میدهد...؟
#افشین_یداللهی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
وقتی تو گریه میکنی
ابی
آهنگساز: سیاوش قمیشی
ترانهسرا: ایرج جنتیعطایی
تنظیمکننده: استیو مک کرام
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ابی
آهنگساز: سیاوش قمیشی
ترانهسرا: ایرج جنتیعطایی
تنظیمکننده: استیو مک کرام
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
چون درخت فروردین، پُر شکوفه شد جانم
دامنی ز گُل دارم، بر چه کس بیفشانم؟
ای نسیم جانپرور، امشب از برم بگذر
ورنه این چنین پُر گل، تا سحر نمیمانم
لالهوار خورشیدی، در دلم شکوفا شد
صد بهار گرمیزا، سر زد از زمستانم
دانهی امید آخر، شد نهالِ بارآور
صد جوانه پیدا شد، از تلاش پنهانم
پرنیانِ مهتابم، در خموشی شبها
همچو کوه ِ پابرجا، سر بِنه به دامانم
بوی یاسمن دارد، خوابگاه آغوشم
رنگ نسترن دارد، شانههای عُریانم
شعر همچو عودم را، آتش دلم سوزد
موج عطر از آن رقصد، در دل شبستانم
کس به بزم مِیخواران، حال من نمیداند
زان که با دل پُر خون، چون پیاله خندانم
درکتاب دل، سیمین! حرف عشق میجویم
روی گونه میلرزد، سایههای مژگانم!
#سیمین_بهبهانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
چون درخت فروردین، پُر شکوفه شد جانم
دامنی ز گُل دارم، بر چه کس بیفشانم؟
ای نسیم جانپرور، امشب از برم بگذر
ورنه این چنین پُر گل، تا سحر نمیمانم
لالهوار خورشیدی، در دلم شکوفا شد
صد بهار گرمیزا، سر زد از زمستانم
دانهی امید آخر، شد نهالِ بارآور
صد جوانه پیدا شد، از تلاش پنهانم
پرنیانِ مهتابم، در خموشی شبها
همچو کوه ِ پابرجا، سر بِنه به دامانم
بوی یاسمن دارد، خوابگاه آغوشم
رنگ نسترن دارد، شانههای عُریانم
شعر همچو عودم را، آتش دلم سوزد
موج عطر از آن رقصد، در دل شبستانم
کس به بزم مِیخواران، حال من نمیداند
زان که با دل پُر خون، چون پیاله خندانم
درکتاب دل، سیمین! حرف عشق میجویم
روی گونه میلرزد، سایههای مژگانم!
#سیمین_بهبهانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
من تمام تو را
به قلبم نشاندم
بی آنکه بدانم آمدی
ذره ذره وجودم را
در خود حل کردی
دزدانه ی نگاهم را
در زیباترین حالت احساس
در دم و بازدم
به پروانگی قلبت رساندی
عبادتگاه تن خسته ام را
به لمس سرانگشتانی
به سقف شیفتگی ات بردی
حال با لهجه فصیح عشق
بودنت را هر روزه زمزمه می کنم
بالهایم را در دل آغوش تو
به پرواز در می آورم.
#ثریا_شجاعی_اصل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
به قلبم نشاندم
بی آنکه بدانم آمدی
ذره ذره وجودم را
در خود حل کردی
دزدانه ی نگاهم را
در زیباترین حالت احساس
در دم و بازدم
به پروانگی قلبت رساندی
عبادتگاه تن خسته ام را
به لمس سرانگشتانی
به سقف شیفتگی ات بردی
حال با لهجه فصیح عشق
بودنت را هر روزه زمزمه می کنم
بالهایم را در دل آغوش تو
به پرواز در می آورم.
#ثریا_شجاعی_اصل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
شانه هایت خانه ی امن من است
شانه کن با شانه ات موی مرا
یک قدم تا انتهای عاشقی
مانده ، دیدی خلقِ نیکوی مرا
حال دل چون بید در غوغای باد
کن تماشا رقص گیسوی مرا
فصل رویا از بهاران شد شروع
بشنو از هر سو هیاهوی مرا
چشم سِحر آمیز داری ساحره
کرده باطل سِحر و جادوی مرا
#محسن_اسکندری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
شانه کن با شانه ات موی مرا
یک قدم تا انتهای عاشقی
مانده ، دیدی خلقِ نیکوی مرا
حال دل چون بید در غوغای باد
کن تماشا رقص گیسوی مرا
فصل رویا از بهاران شد شروع
بشنو از هر سو هیاهوی مرا
چشم سِحر آمیز داری ساحره
کرده باطل سِحر و جادوی مرا
#محسن_اسکندری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تو کجایی که غمت غم زده دنیای مرا
چشم من مانده به در غرق تماشاست هنوز
قلم و دفتر و احساس غزل ساز شدند
نفسم با نفست در دل رویاست هنوز
تو ببین حال پریشم چه کنم با دل ریش
یاد تو در دل من باز چه زیباست هنوز
در غمت غرقم و طوفان زده دنیای مرا
شرح حال دل من قصّۀ دنیاست هنوز
چقدر شعر نوشت شاعرۀ اهل غزل
شعلۀ آتش عشقت چه هویداست هنوز
دل سودایی من مخزن آلام و غم است
تا ابد دغدغه ها از غم فرداست هنوز
قلب ویران شدهام را به نگاهی بنواز
این نفس عاشق و شیدای غزلهاست هنوز
#فریبا_قربان_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
چشم من مانده به در غرق تماشاست هنوز
قلم و دفتر و احساس غزل ساز شدند
نفسم با نفست در دل رویاست هنوز
تو ببین حال پریشم چه کنم با دل ریش
یاد تو در دل من باز چه زیباست هنوز
در غمت غرقم و طوفان زده دنیای مرا
شرح حال دل من قصّۀ دنیاست هنوز
چقدر شعر نوشت شاعرۀ اهل غزل
شعلۀ آتش عشقت چه هویداست هنوز
دل سودایی من مخزن آلام و غم است
تا ابد دغدغه ها از غم فرداست هنوز
قلب ویران شدهام را به نگاهی بنواز
این نفس عاشق و شیدای غزلهاست هنوز
#فریبا_قربان_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ای چشم بیدردم که رنگ سایه هستی
امشب هوای گریه دارم پایه هستی؟
بغضی گلوی گفت و گویم را گرفته
آیا کنارش مثل یک همسایه هستی؟
قلبم شبیه طفل بیمادر گرفته
با گریههایت مهربانم، دایه هستی؟
خالیِ دستان مرا ماتم گرفته
یک شب انیس رنج بیسرمایه هستی؟
شعری سرودم در فراق دوستی ماه
روشنگر هر مصرع کممایه هستی؟
صنعت ندارد بیت شعر بیرفیقم
همراه این تنهای بیآرایه هستی؟
در قطعههایم لایهای پنهان ندارم
یار ردیف "قصهی یکلایه" هستی؟
باید کمی قرآن بخوانم، با فروغت
همپای خوب قاری دونپایه هستی؟
لطفا بریز اشکی اگر چون رود گریان
دریایی از خوبی و بیپیرایه هستی
#سمیه_عبدالهآبادی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
امشب هوای گریه دارم پایه هستی؟
بغضی گلوی گفت و گویم را گرفته
آیا کنارش مثل یک همسایه هستی؟
قلبم شبیه طفل بیمادر گرفته
با گریههایت مهربانم، دایه هستی؟
خالیِ دستان مرا ماتم گرفته
یک شب انیس رنج بیسرمایه هستی؟
شعری سرودم در فراق دوستی ماه
روشنگر هر مصرع کممایه هستی؟
صنعت ندارد بیت شعر بیرفیقم
همراه این تنهای بیآرایه هستی؟
در قطعههایم لایهای پنهان ندارم
یار ردیف "قصهی یکلایه" هستی؟
باید کمی قرآن بخوانم، با فروغت
همپای خوب قاری دونپایه هستی؟
لطفا بریز اشکی اگر چون رود گریان
دریایی از خوبی و بیپیرایه هستی
#سمیه_عبدالهآبادی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
نشاطانگیز آفاق است اگر صاحبدمی خندد
که گر صاحبدمی چون صبح خندد عالمی خندد
ندارد گر دلم بیم و امید هجر و وصل او
چرا چون شمع در بزمش دمی گرید دمی خندد
ز عشقت ناخوش و خوش بانشاط و کالفتم چندان
که از هر شادیای گرید دلم وز هر غمی خندد
#مشتاق_اصفهانی
#صـبح_بخیـر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
که گر صاحبدمی چون صبح خندد عالمی خندد
ندارد گر دلم بیم و امید هجر و وصل او
چرا چون شمع در بزمش دمی گرید دمی خندد
ز عشقت ناخوش و خوش بانشاط و کالفتم چندان
که از هر شادیای گرید دلم وز هر غمی خندد
#مشتاق_اصفهانی
#صـبح_بخیـر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀