💖کافه شعر💖
2.25K subscribers
4.25K photos
2.77K videos
11 files
918 links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
دارد امشب شاعری از بیکسی جان می سپارد
بغض سنگینی گلوی واژه ها را می فشارد

کور باشد دیده ی شوقش اگر حتّی شبی را
بی خیال چشم دلبر چشم بر هم میگذارد

بغض خیسش پُر شد از دلشوره های چشم‌ غمگین
کی شود ابر نگاهش اندکی کمتر ببارد

کاشکی آن بیوفا دریابد امشب این دلی که
لحظه های واپسین را نامنظم میشمارد


#حامد_بیدل

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
گفته بودم به ره عشق تو دل خوش دارم


به‌جهنم که نشد، کار دگر خواهم کرد😊


ابوالقاسم #عارف_قزوینی

#صبح_بخیر

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
در زلال نیلگون آسمان
در آبی روشن صبحی سپید
سرگردانم در دامنه ی رویایی که مرا به هم آغوشی چشمان تو می کشاند
تا خود را بسپارم به سخاوت آفتابِ وجودت
به هُرم نفسهایت
تپش های بی تاب قلبمان
و احساسی را که منجمد از تنهائیست
با دستانِ خورشیدِ فروزانِ مهر تو گرم کنم
تا شهد شکربار کلامت
شیرین کند کام دلم را به
صبح بخیرهایی که طعم دوستت دارم می دهند...!!!



#باران_مقدم

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
روزگاریست که سودای بتان دین من است
غم این کار، نشاط دل غمگین من است

دیدن روی تو را دیده ی جان بین باید
وین کجا مرتبه یرچشم جهان بین من است

یار من باش که زیب فلک و زینت دهر
از مه روی تو و اشک چو پروین من است

تا مرا عشق تو تعلیمِ سخن گفتن کرد
خلق را ورد زبان، مدحت و تحسین من است

دولت فقر، خدایا به من ارزانی دار
کاین کرامت، سبب حشمت و تمکین من است

واعظ شحنه شناس این عظمت گو مفروش
زان که منزلگه سلطان، دل مسکین من است

یارب! این کعبه ی مقصود، تماشاگه کیست
که مغیلان طریقش، گل و نسرین من است

حافظ از حشمت پرویز دگر قصه مخوان
که لبش جرعه کش خسرو شیرین من است

#حضرت_حافظ

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آهنگ شاد کوردی

تقدیم شما عزیزان




❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
کتاب‌هایی به رنگ عشق :

- مادام کاملیا
توصیفات جذاب و دقیق، باعث شده که این کتاب به یک عاشقانه کلاسیک خواندنی تبدیل بشه، که تصور متفاوتی از زنان رو ارائه داده...

- قصر آبی
یک کلاسیک عاشقانه بی‌نظیر و دوست‌داشتنی دیگه که با توضیحاتش شما رو تو خودش غرق می‌کنه!

- ربکا
یک داستان کلاسیک عاشقانه و مرموز که خواندنش بی‌نهایت لذت‌بخشه و تا پایان داستان ذهن شما رو کاملاً درگیر می‌کنه. روایتی زیبا، تأثیرگذار و پرکشش که در دسته رمان‌های جنایی و معمایی هم قرار گرفته.


#بوکیزن‌ری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀


قبل از تو، با خلق جهان کلّی دغل کردم
بعد از تو، به کوچک‌ترین قولم عمل کردم

تأثیر تو در  من چنان  بوده که این‌گونه
دقّ و دلی‌های دل خود را غزل کردم!

تا  اینکه آغوشم نیفتد از دهن هر شب
عکس تو را در اوج دلتنگی بغل کردم

در  یک نبرد تن به تن در بین آغوشم
با چشم و گوشِ بی‌تحرّک هِی جدل کردم

من مشکلات زندگی را در دو فنجان چای
با بغض و فریاد و سکوت و قند حل کردم...


#ایمان_همتی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
#عشق_است


تمام خلقت دنیا ز خلقت عشق است
شکوه وصل دو عاشق رسالت عشق است

اگر چه گاهی از آنسوی بام می‌افتد
رقابت دل و دلبر نبوت عشق است

به خاک اگر نشسته دل شکسته‌‌ای عاشق
همین فلاکت او هم ز شوکت عشق است

ز چشم عاشق بیچاره خون ببارد هم
بدان ز مهر و صفا و محبت عشق است

ترنمی به جهان دلنشین تر از این نیست
صدای یار سوره‌ی خوش تلاوت عشق است

ز بعد خلقت دنیا و آدم و حوا
قرار وصل و جدایی حلاوت عشق است 

دمی که خون جگر همنشین مژگان است
مگیر خرده که این هم حجامت عشق است

همیشه خاطر عاشق بیاد معشوقش
چنین خیال لطیفی سخاوت عشق است

چونان که شاعرانه غم و شمع و دل بیاویزند
هنرنمایی بارز، ذکاوت عشق است

هماره در ره معشوقه جان فدایی کن
فدا شدن ز اصول شهادت عشق است

#خسته_دل_گمنام

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
پروانه های قلبم
به رقص درآمده اند
باغچه ی دلم را
به رنگ ارغوانی عشق زده اند
تصدق لبخندت
قلم مو
به دست بگیرم
نقاشی ڪـنم
بر بوم سفید قـلبم
چشمانت را کنار دریا
صورتت را ڪـنار گندم زار
باد بپیجد
لای پیراهن آبی ات
تا شعرهای عاشقانه ام
بجوشد بر دفتر قلبم
عطرش وجودت را
مست کند
در سبزه زاری گلستان
چون قاصدڪی
پرواز کنم
باز کنم دریچه قلبت را
با گویش اتشین ترڪـی
زمزمه ڪنم
س
و
ی
ر
م
س
ن
ی
با لبخندی بلندی
با صدای آرام بگویی
#دوست_داشتنت_شیرین_است
#دوست_دارمت


#ثریا_شجاعی_اصل

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
.#این_دل

ز جام عشق شد ، مستانه این دل ....
میان عاشقان ، ،  دیوانه این دل ،

دلم خون بود با ساغر تهی گشت ...
نوشت بر لوح جان افسانه این دل ،

تنم از عشق چون مویی شد از هجر ....
ز هر ویرانه ای ،  ویرانه این دل ،

مپرسید از دلم مقصود چون بود ؟
به دام عشق شد ، بی دانه این دل ،

ز دست دل شدم .. مجنون و رسوا ...
در این بازار گه ، بیگانه این دل ،

هزاران کان مِهر ، در دل نهفته ست ...
مقیم کعبه و ،  دردانه این دل ،

ندارد هیچ پیوندی ،  جز اتش ...
از این عالم جدا ، پروانه این دل ،

چه حالی دارم امشب از دل خویش ...
گهی ساغر گهی  ، پیمانه این دل ،

به چشم تر نوشتم این غزل را ....
به نزد عارفان فرزانه این دل ،

بخوان#راحم غزل بر این دل زار ...
"فلاکت دل " ، مصیبت خانه این دل ،


#راحم_تبریزی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
دقیقه ها را
از
#ماه_دی قرض گرفته‌ام
#بیاو_برگرد
وصفحه های دفترِ زندگی ام را ورق بزن
می خواهم
دراین لحظه های یادت
میان تلنگر
ِ نگاهی پاک
#تـღـو را
در
نگاتیو خاطرات
از گلبرگ خیال بچینم
و در
#قلبی که مستعمرۀ توست
خاکستریِ نبودنت را کات
و هالۀ یادت را باز پخش،
و
آنچه بر پردۀ چشم اکران میشود
تنها لبخند تو باشد،
بگذار
که دنیایم از اینجا به بعدش
مملو از
#تـღـو باشد.

#فریبا_قربان_کریمی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آفتاب عاشقان روی تو بس
قبلهٔ سرگشتگان کوی تو بس

ترکتاز هر دو عالم را به حکم
یک گره از زلف هندوی تو بس

آب حیوان را برای قوت جان
یک شکر از درج لولوی تو بس


#عطار
#صـبح_بخیر

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
حضورت تفسیر خورشید ست
تابیده بر رَگه های تُرد یاسی احساسم
تراوش نوریست رخشان
باریده بر پنجره ایی از عشق ،،
عشقی که تبلور حیات من است؛
طیفی هزار رنگ
در سایه سار پرده ایی که عریان می کند
خیال خاطره بازی های با تو بودن را
دلتنگی که سُر می خورد بر روی شیبِ گونه هایم
و ردّی از زلالی عشق بر جا می گذارد .....
طعم سکوت را چاشنی فنجان زندگی می کند
که هنگام نوشیدنش
تلفیقی از بوی عطر تو و بوی نم باران غربت
مرا تا حوالی جان دادن و دلشوره می برد...
غبار سرد تنهایی را می نشاند بر چشمانم
که شرجی حضور هیچ بودنی گرم نمی کند دیدگانم را....!!!!


#باران_مقدم

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
دو جام قبل و دو تا بعد کار می چسبد!
دو جام بعد در آغوش یار می چسبد…


همین که مست شوی، حس کنی که خوشبختی
در اوج تلخی این روزگار می چسبد

مرا بخواه و به من چای و بوسه وعده بده
قرار تو به من بی قرار می چسبد

بچنگ جسم مرا عاشقانه چون شیری
که ناگهان به گلوی شکار می چسبد

چقدر مست در آغوش بودنت خوب است
چقدر بوسۀ بی اختیار می چسبد

مرا رها کن و بگذار منتظر باشم
برای بوسه کمی انتظار می چسبد



#مهتاب‌یغما

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
طریق عشق پرآشوب و فتنه است ای دل
بیفتد آن که در این راه با شتاب رود

گدایی در جانان به سلطنت مفروش
کسی ز سایه این در به آفتاب رود

#حافظ

استاد محمدرضا شجریان

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
گرچه هر شب استکان بر استکانت می‌زنند
هرچه تنهاتر شوی آتش به جانت می‌زنند

تا بریزی دردهایت را درونِ دایره
جای همدردی فقط زخمِ‌زبانت می‌زنند

عدّه‌ای که از شرف بویی نبردند و فقط
نیش‌هاشان را به مغزِ استخوانت می‌زنند

زندگی را خشک _ مثلِ زنده‌رودَت _ می‌کنند
با تبر بر ریشه‌ی نصف‌ِجهانت می‌زنند

چون براشان جایِ استکبار را پُر کرده‌ای 
با تمسخر مُشتِ محکم بر دهانت می‌زنند

پیش‌ترها مخفیانه بر زمینت می‌زدند
تازگی‌ها آشکارا آسمانت می‌زنند

آه...! قدری فرق دارد زخمِ خنجرهایشان
دوستانت پا‌به‌پایِ دشمنانت می‌زنند...


#امید_صباغ_نو

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
برف خیال تو
در دست های دوستی من
بیش از دمی نماند
ای روح برفپوش زمستان
پنداشتم که پیک بهاری
پیراهنت به پاکی صبح شکوفه هاست
پنداشتم که
می رسی از راه
فرخنده تر ز معنی الهام
در لفظ زندگانی من ، خانه می کنی
پنداشتم که رجعت سالی
از بعد چهار فصل
با بعثت خجسته ی خورشید
در شام جاهلیت یلدا
اما ،‌تو فصل پنجم عمر دوباره ای
ای روح سردمهر زمستان
دیگر از آن طلوع طلایی چه مانده است
جز این غروب زرد ؟
روز خوشی که دیدم آیا به خواب بود ؟
شب با هزار چشم
خندد به من که : خواب خوشی بود روز تو
روزی که شمع مرده در آن ،‌ آفتاب بود"


#نادر_نادرپور
‌‌‌‌‌‌‌‌
❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀