.
به تصویر درختی
که در حوض
زیر یخ زندانیست
چه بگویم؟
من تنها سقف مطمئنام را
پنداشته بودم خورشید است
که چتر سرگیجهام را
همچنان که فرونشستن فوارهها
از ارتفاع پیشانیام میکاهد
در حریق باز میکند؛
اما بر خورشید هم
برف نشست.
چه بگویم به آوای دور شدن کشتیها
که کالاشان جز آب نیست
- آبی که میخواست باران باشد -
و بادبانهاشان را
خدای تمام خداحافظیها
با کبوتران از شانهی خود رم دادهست؟
#بیژن_الهی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
به تصویر درختی
که در حوض
زیر یخ زندانیست
چه بگویم؟
من تنها سقف مطمئنام را
پنداشته بودم خورشید است
که چتر سرگیجهام را
همچنان که فرونشستن فوارهها
از ارتفاع پیشانیام میکاهد
در حریق باز میکند؛
اما بر خورشید هم
برف نشست.
چه بگویم به آوای دور شدن کشتیها
که کالاشان جز آب نیست
- آبی که میخواست باران باشد -
و بادبانهاشان را
خدای تمام خداحافظیها
با کبوتران از شانهی خود رم دادهست؟
#بیژن_الهی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ز بارانی که می بارَد به تابستان ِ روی تو !
هوای مِه گرفته در غزالِستان ِ کوی تو
رَمیده همچو آهویی دلم از ترس ِ چشمانت
هزاران دام افکَنده کمندِستان موی تو !
#سپهرRoohi
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
هوای مِه گرفته در غزالِستان ِ کوی تو
رَمیده همچو آهویی دلم از ترس ِ چشمانت
هزاران دام افکَنده کمندِستان موی تو !
#سپهرRoohi
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
به این امید دادم جان، که روزی بلکه یار آید
که جان بهر نثار راهش آن روزم به کار آید
مکن از گریه ی شام و سحر منع من ای همدم
که اشک از چشم من در هجر او بی اختیار آید
شراب ارغوانی نوش وانگه هرچه خواهی کن
که کار مست لایعقل کجا از هوشیار آید
خزان عمر را نبود بهاری در قفا افسوس
وگرنه هر خزانی را ز پی فصل بهار آید
#ملا_احمد_نراقی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
که جان بهر نثار راهش آن روزم به کار آید
مکن از گریه ی شام و سحر منع من ای همدم
که اشک از چشم من در هجر او بی اختیار آید
شراب ارغوانی نوش وانگه هرچه خواهی کن
که کار مست لایعقل کجا از هوشیار آید
خزان عمر را نبود بهاری در قفا افسوس
وگرنه هر خزانی را ز پی فصل بهار آید
#ملا_احمد_نراقی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
حق همی گوید: چه آوردی مرا؟
اندر این مُهلت که دادم من تو را
عمرِ خود را در چه پایان برده ای؟
قُوت و قوّت در چه فانی کرده ای؟
گوهرِ دیده کجا فرسوده ای؟
پنج حسّ را در کجا پالوده ای؟
چشم و گوش و هوش و گوهرهای عرش
خرج کردی، چه خریدی تو زِ فرش؟
#مثنوی_مولانا دفتر سوم
#صبح_بخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
اندر این مُهلت که دادم من تو را
عمرِ خود را در چه پایان برده ای؟
قُوت و قوّت در چه فانی کرده ای؟
گوهرِ دیده کجا فرسوده ای؟
پنج حسّ را در کجا پالوده ای؟
چشم و گوش و هوش و گوهرهای عرش
خرج کردی، چه خریدی تو زِ فرش؟
#مثنوی_مولانا دفتر سوم
#صبح_بخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
آمده ام همراه نسیم صبحگاه
از راههای دور
از پشت جنگلهای انبوه
سوار بر پرتو نور خورشید
دستانم را عطر آگین کردهام به عطر گل های کمیاب و زیبای دامنه ء کوه ها
برای نوازش گونههای لطیف تو
پنجره بگشا
گیسو بر افشان و پیام عشق را
از فرسنگها فاصله احساس کن ...
دلتنگم
و قاصدکهای دلم را
روانه ء آسمان آبی صبح کرده ام
تا به تو بگویند
شبی را سخت و پر از یاد تورا گذرانده ام
شب سیاهی که سرشار از جای خالی تو بود ،،،
عزیز راه دورم
ندایِ قلبم را احساس کن ...!!
#پارس
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
از راههای دور
از پشت جنگلهای انبوه
سوار بر پرتو نور خورشید
دستانم را عطر آگین کردهام به عطر گل های کمیاب و زیبای دامنه ء کوه ها
برای نوازش گونههای لطیف تو
پنجره بگشا
گیسو بر افشان و پیام عشق را
از فرسنگها فاصله احساس کن ...
دلتنگم
و قاصدکهای دلم را
روانه ء آسمان آبی صبح کرده ام
تا به تو بگویند
شبی را سخت و پر از یاد تورا گذرانده ام
شب سیاهی که سرشار از جای خالی تو بود ،،،
عزیز راه دورم
ندایِ قلبم را احساس کن ...!!
#پارس
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
سخت است که معتاد نگاهی شده باشی
دیوانه ی چشمــان سیاهی شده باشــی
اینکــه پســرِ رعیت ده باشی و آنوقت،
دلداده ی تک دختر شاهـی شده باشـی
در پیچ و خم عشق به سختی به در آیی،
از چاله ، ولی راهی چاهی شده باشی
از دور تو را محکم و چون کوه ببینند
در خویش شبیه پر کاهی شده باشی
مانند دلیری که به دستش سپری نیست
بازیچه ی دستان سپاهی شده باشی
یـک عُمر بجنگی و در آخــر نتوانـی،
تا نااامزد آن که بخواهی شده باشی
سخت است که ماه تو سراغ تو نیایـد
آنگاه که در حوضچه، ماهی شده باشی
#کنعانمحمدی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دیوانه ی چشمــان سیاهی شده باشــی
اینکــه پســرِ رعیت ده باشی و آنوقت،
دلداده ی تک دختر شاهـی شده باشـی
در پیچ و خم عشق به سختی به در آیی،
از چاله ، ولی راهی چاهی شده باشی
از دور تو را محکم و چون کوه ببینند
در خویش شبیه پر کاهی شده باشی
مانند دلیری که به دستش سپری نیست
بازیچه ی دستان سپاهی شده باشی
یـک عُمر بجنگی و در آخــر نتوانـی،
تا نااامزد آن که بخواهی شده باشی
سخت است که ماه تو سراغ تو نیایـد
آنگاه که در حوضچه، ماهی شده باشی
#کنعانمحمدی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
"جاده" بهترین تسکین است ...
آدم تمامِ دردهایش را فراموش می کند !
انگار سرتاسرِ اتوبان ها ،
گردِ بی خیالی پاشیده اند ...
گاهی با خودم فکر می کنم ؛
اگر ماشین اختراع نشده بود ؛
آدم ها با این همه دردِ تلنبار شده چه می کردند ؟!
اگر موسیقی نبود ،
اگر خیابان نبود ،
اگر سفر نبود !!!
بدونِ این ها که چیزی
از آدم نمی مانَد !
#نرگس_صرافیان_طوفان
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
آدم تمامِ دردهایش را فراموش می کند !
انگار سرتاسرِ اتوبان ها ،
گردِ بی خیالی پاشیده اند ...
گاهی با خودم فکر می کنم ؛
اگر ماشین اختراع نشده بود ؛
آدم ها با این همه دردِ تلنبار شده چه می کردند ؟!
اگر موسیقی نبود ،
اگر خیابان نبود ،
اگر سفر نبود !!!
بدونِ این ها که چیزی
از آدم نمی مانَد !
#نرگس_صرافیان_طوفان
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
من از دوردستها آمدهام،
از کوچههای کودکی،
از شهر رنگین قصههای پدر
در شبهای کشدار زمستان
و از چشمان هستیبخشِ مادرم
که تمام مهربانیش را در نگاهش
به من میبخشید
باورم کن که شعر در من
طغیانِ یگانگیست
و حماسهی دوست داشتن.
من دیگرگونه دوست میدارم
و دیگرگونه یگانهام
مرا تنها میتوان با من سنجید
و تو را تنها با تو
که سالهاست در جستجوی تو بودم.
با تو آبی میبینم تمام بیناییَم را
چشمانت شکوه شکیبایی،
گیسوانت ادامهی بارانها
و دلت ترانهی دریاهاست...
#محمدرضا_عبدالملکیان
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
از کوچههای کودکی،
از شهر رنگین قصههای پدر
در شبهای کشدار زمستان
و از چشمان هستیبخشِ مادرم
که تمام مهربانیش را در نگاهش
به من میبخشید
باورم کن که شعر در من
طغیانِ یگانگیست
و حماسهی دوست داشتن.
من دیگرگونه دوست میدارم
و دیگرگونه یگانهام
مرا تنها میتوان با من سنجید
و تو را تنها با تو
که سالهاست در جستجوی تو بودم.
با تو آبی میبینم تمام بیناییَم را
چشمانت شکوه شکیبایی،
گیسوانت ادامهی بارانها
و دلت ترانهی دریاهاست...
#محمدرضا_عبدالملکیان
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ورای زمان و مکان است
وقت ملاقات
بیژِست، بیزبان
آه ای الهۀ دیوارها
سکوت
هرگز خالی از خطر نیست
اما گشودگیست
پر از رمز و راز و شوق
در عالمِ نَفَس
ما پادشاه ابر و نَفَحاتیم
لطف طبیعتیم
به تمدن،
این حکمِ لایزالِ فراوانیست
شرق نگاه تو
در انقیاد نیست
بیراههها میانبُر و مشکوکند
در راهِ بازگشت
از راهزن نترس
آنها طریقِ راه نمیدانند
درگیرِ عشقِ خویش، به خویشند
در گیجیِ خمارِ توهّم
بیژست، بیزبان
در اقترانِ بارشِ باران سکوت کن
آری الهۀ دیوار …
عین گشودگیست
سکوتِ صدای تو
خطّ ِمُفارق ست
در معنیِ وَسیط …
#فریبا_نوری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
وقت ملاقات
بیژِست، بیزبان
آه ای الهۀ دیوارها
سکوت
هرگز خالی از خطر نیست
اما گشودگیست
پر از رمز و راز و شوق
در عالمِ نَفَس
ما پادشاه ابر و نَفَحاتیم
لطف طبیعتیم
به تمدن،
این حکمِ لایزالِ فراوانیست
شرق نگاه تو
در انقیاد نیست
بیراههها میانبُر و مشکوکند
در راهِ بازگشت
از راهزن نترس
آنها طریقِ راه نمیدانند
درگیرِ عشقِ خویش، به خویشند
در گیجیِ خمارِ توهّم
بیژست، بیزبان
در اقترانِ بارشِ باران سکوت کن
آری الهۀ دیوار …
عین گشودگیست
سکوتِ صدای تو
خطّ ِمُفارق ست
در معنیِ وَسیط …
#فریبا_نوری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
شب زِ نورِ ماه
رویِ خویش را
بیند سپید
من شَبَمْ
تو ماهِ من
بر آسْمانْ بیمن مَرو
#حضرت_مولانا
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
رویِ خویش را
بیند سپید
من شَبَمْ
تو ماهِ من
بر آسْمانْ بیمن مَرو
#حضرت_مولانا
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
مستم ز می عشق خراب افتاده
برخواسته دل از خور و خواب افتاده
در دریائی که پا و سر پیدا نیست
جان رفته و تن بر سر آب افتاده
#رباعی_مولانا
- رباعی شمارهٔ ۱۶۴۳
#صبح_بخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
برخواسته دل از خور و خواب افتاده
در دریائی که پا و سر پیدا نیست
جان رفته و تن بر سر آب افتاده
#رباعی_مولانا
- رباعی شمارهٔ ۱۶۴۳
#صبح_بخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
.
این روزها
در هنگامه ی زمستانی سرد
وقتی دانه های مرواریدِ برف
با رنگ سردِ یخی
طعنه به قامت سبز و استوار سَرو کنار پنجره می زنند
وقتی خورشید کِز می کند پشت ابری دلتنگ
باران به وسعت یک آسمان می بارد
آن وقت است که بیشتر از همیشه
نیارمند گرمای بودن توام...،،
تو که باشی ای ضمیر عاشقانه هایم
عطر تغزل می پوشاند
زمین را با تمام حجم زمستان زده اش
و پر می شود از بهار و غنچه های نورسته ی عشق....
#باران_مقدم
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
این روزها
در هنگامه ی زمستانی سرد
وقتی دانه های مرواریدِ برف
با رنگ سردِ یخی
طعنه به قامت سبز و استوار سَرو کنار پنجره می زنند
وقتی خورشید کِز می کند پشت ابری دلتنگ
باران به وسعت یک آسمان می بارد
آن وقت است که بیشتر از همیشه
نیارمند گرمای بودن توام...،،
تو که باشی ای ضمیر عاشقانه هایم
عطر تغزل می پوشاند
زمین را با تمام حجم زمستان زده اش
و پر می شود از بهار و غنچه های نورسته ی عشق....
#باران_مقدم
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
عشق را در پیچش خود یار نیست
محرمش در ده یکی دیار نیست
نیست از عاشق کسی دیوانهتر
عقل از سودای او کورست و کر
#حضرت_عشق_مولانا
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
عشق را در پیچش خود یار نیست
محرمش در ده یکی دیار نیست
نیست از عاشق کسی دیوانهتر
عقل از سودای او کورست و کر
#حضرت_عشق_مولانا
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در سـر زمـین عـاشـقـان تنـهـای تـنـهـا مانـده ام
مخمـور چشـمـان تـوام شیدای شیـدا مانده ام
دل را به عشقت داده ام، در دام وی افتاده ام
بی هم نفس کنـج قفس اینحا و انجا مانده ام
در سـینه ی سـوزان من عشقت زبانه می کشد
چون در پی آرامـشت در طـور سینـا مـانـده ام
دل را به دریا می زنم ،سر را به صحرا می نهم
مجـنون صحـرای جنون، در فـکر لیلا مانده ام
زان موج گیسوی سیاه،افتاده دل بی دست وپا
در ساحـل دریای غـم ، افتــاده از پـا مـانـده ام
مـن محـو سیمـای تـوام ، غـرق تـمـاشـای تـوام
پـیدا و پنـهان منی، درخـواب و رویـا مانده ام
افسرده شـد حـال دلـم، پـژمــرده شـد باغ گلم
مـن بــا خیـال هـر شـبم در فکر فـردا مـانده ام
مـن می روم تـا نـا کجـا، در ازدحـام شـکـوه هـا
بـا ایـن هـمـه دلـدادگی، همپای غم ها مـانده ام
ناصح چه داری در سخن ، در بزم شعر وانجمن
بــا این سرای پـر محن ، در کار دنیا مـانـده ام
#علی_فعله_گری( ناصح)
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
مخمـور چشـمـان تـوام شیدای شیـدا مانده ام
دل را به عشقت داده ام، در دام وی افتاده ام
بی هم نفس کنـج قفس اینحا و انجا مانده ام
در سـینه ی سـوزان من عشقت زبانه می کشد
چون در پی آرامـشت در طـور سینـا مـانـده ام
دل را به دریا می زنم ،سر را به صحرا می نهم
مجـنون صحـرای جنون، در فـکر لیلا مانده ام
زان موج گیسوی سیاه،افتاده دل بی دست وپا
در ساحـل دریای غـم ، افتــاده از پـا مـانـده ام
مـن محـو سیمـای تـوام ، غـرق تـمـاشـای تـوام
پـیدا و پنـهان منی، درخـواب و رویـا مانده ام
افسرده شـد حـال دلـم، پـژمــرده شـد باغ گلم
مـن بــا خیـال هـر شـبم در فکر فـردا مـانده ام
مـن می روم تـا نـا کجـا، در ازدحـام شـکـوه هـا
بـا ایـن هـمـه دلـدادگی، همپای غم ها مـانده ام
ناصح چه داری در سخن ، در بزم شعر وانجمن
بــا این سرای پـر محن ، در کار دنیا مـانـده ام
#علی_فعله_گری( ناصح)
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀